به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب فریبرز درتاج

  • محسن کریم زندی، حسن اسدزاده*، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی کنترل شناختی و جهت گیری هدف در رابطه بین هوش معنوی و وجدانی بودن باتجربه غرقگی بود. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان گیلان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 450 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تجربه غرقگی (1996)، کنترل شناختی (CCFQ، 2018)، هدف پیشرفت (AGQ، 1999)، هوش معنوی (1395)، و خرده مقیاس وجدانی بودن از پرسشنامه پنج عاملی نئو (PI-R، 1992) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که هوش معنوی و وجدانی بودن اثر مستقیم بر غرقگی دارند (01/0<p). هوش معنوی و وجدانی بودن به واسطه کنترل شناختی اثر غیرمستقیم بر غرقگی دارند (01/0<p). هوش معنوی و وجدانی بودن به واسطه جهت گیری هدف اثر غیرمستقیم بر غرقگی ندارند (05/0>p). نتایج نشان داد که کنترل شناختی باتوجه به نقش هوش معنوی و وجدانی بودن می تواند تبیین کننده غرقگی باشد.

    کلید واژگان: کنترل شناختی, تجربه غرقگی, جهت گیری هدف, هوش معنوی و وجدانی بودن}
    Mohsen Karimzandi, Hassan Asadzadeh*, Esmaeil Sadipour, Fariborz Dortaj

    The present study investigated the mediating role of cognitive control and goal orientation relationship between spiritual intelligence and conscientiousness with flow experience. The research method was descriptive-correlation based on structural equation modeling. The statistical population included Farhangian University of Guilan students in 2022-2023. Some 450 students were selected using the convenience sampling method. The research tools include goal orientation (AGQ) (1999), conscientiousness subscale from Neo's five-factor (PI-R) (1992), flow experience (1996), spiritual intelligence (2017) cognitive control (CCFQ) (2018). Structural equation analysis was used to analyze the data. The results showed the optimal fit of the research model. The result showed that spiritual intelligence and conscientiousness have a significant direct effect on flow (P<0/01), Spiritual intelligence and conscientiousness do not have an indirect impact on the flow through goal orientation (P> 0.05). These results show that cognitive control can explain the flow due to the role of spiritual intelligence and conscientiousness.

    Keywords: Cognitive Control, Flow Experience, Goal Orientation, Spiritual Intelligence, Conscientiousness}
  • مریم السادات میرحسینی، فریبرز درتاج*، مجید برزگر، عماد یوسفی
    زمینه و هدف

    اختلال کمبود توجه / بیش فعالی (ADHD) یکی از شایع ترین اختلالات در دوران کودکی است. درمان موثر معمولا نیازمند پیروی مستمر از برنامه تجویز شده است. این مطالعه تاثیر بازی های جدی (FB) را بر توجه، برنامه ریزی / سازماندهی و تعاملات اجتماعی در کودکان مبتلا به ADHD بررسی کرد.

     روش پژوهش:

     با استفاده از طرح شبه آزمایشی، 30 کودک مبتلا به ADHD (18 پسر و 12 دختر، سن 9-11 سال) از مراکز مشاوره تحصیلی در شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شدند. پس از همتراز کردن، آنها به صورت تصادفی به گروه آزمایشی یا کنترل اختصاص یافتند. هر دو گروه دارو دریافت کردند، اما فقط گروه آزمایشی برای 12 جلسه در طول شش هفته آموزش دید. داده ها با استفاده از سه پرسشنامه: کانرز، علائم کوتاه کودکان و مهارت های اجتماعی ماتسون که به ترتیب توجه، برنامه ریزی / سازماندهی و تعاملات اجتماعی را ارزیابی کردند، جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (ANCOVA) در SPSS-22 انجام شد. مقایسه گروه ها با استفاده از آزمون های تعقیبی لوین و بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بازی جدی FB تاثیر معنی داری بر برنامه ریزی / سازماندهی و تعاملات اجتماعی دارد. با این حال، تفاوت معنی داری در نمرات توجه بین گروه آزمایشی و کنترل وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    استفاده از فناوری های جدید، مانند بازی جدی، رویکردی امیدبخش برای توانبخشی افراد مبتلا به ADHD ارائه می دهد. مداخلات سلامت الکترونیک می تواند گزینه درمانی هزینه کم و قابل دسترسی برای کودکان مبتلا به این اختلال فراهم کند

    کلید واژگان: قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت, امیدواری, تصویر بدنی, کودکان سرطانی}
    Maryamo Saadat Mirhosseini, Fariborz Dortaj*, Majid Barzegar, Emad Yosefi
    Background and Aim

    Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most prevalent disorders in childhood. Effective treatment typically necessitates consistent adherence to the prescribed regimen. This study investigates the impact of serious games (FB) on attention, planning/organization, and social interactions in children with ADHD.

    Methods

    Utilizing a quasi-experimental design, 30 children with ADHD (18 boys and 12 girls, aged 9-11) were selected from educational counseling centers in Shiraz during the 2021-2022 academic year. Following matching, they were randomly assigned to either the experimental or control group. Both groups received medication, but only the experimental group underwent training for 12 sessions over six weeks. Data were collected using three questionnaires: Connors, Brief Children's Symptoms, and Matson's Social Skills, which evaluated attention, planning/organization, and social interactions, respectively. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistics (ANCOVA) in SPSS-22. Group comparisons were conducted using Levene and Bonferroni post-hoc tests.

    Results

    The results indicated that the serious FB game had a significant effect on planning/organization and social interactions. However, there was no significant difference in attention scores between the experimental and control groups.

    Conclusion

    The application of new technologies, such as serious gaming, offers a promising approach for rehabilitating individuals with ADHD. E-health interventions could potentially provide a cost-effective and accessible treatment option for children with this disorder

    Keywords: Storytelling Based On Positive Self-Talk, Hope, Body Image, Children With Cancer}
  • محمدرضا فلاح نژاد*، صغری ابراهیمی قوام، فریبرز درتاج، احمد برجعلی، نورعلی فرخی
    زمینه

    شواهد پژوهشی حاکی از آن است که عوامل متعددی در سازگاری تحصیلی دانش آموزان نقش دارد که با توجه به اهمیت سبک های فرزندپروری، سرمایه روانشناختی، کیفیت زندگی و هیجان های تحصیلی و همچنین شکاف تحقیقات در زمینه ارائه یک الگوی منسجم در این زمینه، انجام مطالعات بیشتر ضروری به نظر می رسد.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر تدوین و آزمون مدل سازگاری تحصیلی بر اساس سبک های فرزندپروری ادراک شده با میانجیگری سرمایه روانشناختی، کیفیت زندگی و هیجان های تحصیلی بود.

    روش

    پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع سوم متوسطه دوم دخترانه و پسرانه شهرستان فردیس (2537 نفر) در سال تحصیلی 99-1398 بود که تعداد 570 نفر به عنوان نمونه آماری بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل 5 پرسشنامه شیوه های فرزندپروری ادراک شده مکلون و مررل (1998)، پرسشنامه کیفیت زندگی (منتظری و همکاران، 1384)، پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز و همکاران (2007)، پرسشنامه هیجان های تحصیلی پکران (2002) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی سینها و سینگ (1993) بود. داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد سبک های فرزندپروری ادراک  شده، سرمایه روانشناختی، کیفیت زندگی و هیجان های تحصیلی بر سازگاری تحصیلی اثر مستقیم و معنی داری دارند (0/05 >P). همچنین سبک های فرزندپروری ادراک شده از طریق متغیرهای میانجی اثر غیرمستقیم و معنی داری بر سازگاری تحصیلی داشت (0/001>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت مدل ساختاری پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است و لذا استفاده و بکارگیری این مدل در مسائل سازگاری تحصیلی دانش آموزان می تواند به روانشناسان تربیتی، معلمان، مدیران، والدین و متخصصان تعلیم و تربیت کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: سازگاری تحصیلی, سبک های فرزندپروری, سرمایه روانشناختی, کیفیت زندگی, هیجان های تحصیلی}
    Mohammadreza Fallahnejad*, Soqra Ebahimi Qavam, Fariborz Dortaj, Ahmad Borjali, Noorali Farrokhi
    Background

    Research evidence indicates that several factors play a role in the academic adjustment of students, which due to the importance of parenting styles, psychological capital, quality of life and academic emotions, as well as the research gap in the field of providing a coherent model in this field, conducting more studies is necessary to It seems.

    Aims

    The purpose of the present study was to formulate and test the model of academic adjustment based on perceived parenting styles with the mediation of psychological capital, quality of life and academic emotions.

    Methods

    The present study was a description of the type of correlation studies using structural equations. The statistical population of this research included all the students of the third grade of the second high school for girls and boys of Fardis city (2537 people) in the academic year 2018-2019, of which 570 people were selected as a statistical sample based on the cluster sampling method. The data collection tools include 5 questionnaires of perceived parenting methods of McLone and Merrell (1998), quality of life questionnaire (Muntzari et al., 2014), Lutans et al. psychological capital questionnaire (2007), Pakran academic emotions questionnaire (2002) and the academic adjustment questionnaire of Sinha and Singh (1993). The data were analyzed by Pearson's correlation test and structural equations.

    Results

    The results showed that perceived parenting styles, psychological capital, quality of life and academic emotions have a direct and significant effect on academic adjustment (P< 0.05). Also, parenting styles perceived through mediating variables had an indirect and significant effect on academic adjustment (P< 0.001).

    Conclusion

    Based on the results of this study, it can be said that the structural model of the research has a good fit, and therefore, the use and application of this model in the problems of academic adjustment of students can be helpful to educational psychologists, teachers, managers, parents and education specialists

    Keywords: Academic Adjustment, Parenting Styles, Psychological Capital, Quality Of Life, Academic Emotions}
  • ملیحه احمدی*، کیانوش هاشمیان، فریبرز درتاج، خدیجه ابوالمعالی الحسینی
    هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش اجتماعی - عاطفی همکارانه و آموزش ذهن آگاهی بر بهبود مهارت حل مسئله اجتماعی در دانش آموزان دختر پایه اول دوره اول متوسطه شهر زنجان بود. این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر زنجان بود که در سال تحصیلی 96- 95 در مدارس شهر زنجان مشغول به تحصیل بودند. 339 دانش آموز به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه فرم کوتاه حل مسئله اجتماعی را تکمیل کردند. از بین این دانش آموزان، 45 نفر انتخاب و بطور تصادفی در یک گروه کنترل و دو گروه آزمایشی گمارده شدند. گروه آزمایش اول، 12 جلسه 1.5 ساعته تحت آموزش اجتماعی - عاطفی قرار گرفت و در مورد گروه دوم آزمایش، 8 جلسه 2 ساعته آموزش ذهن آگاهی ارائه شد. سپس دانش آموزان گروه آزمایش و گروه کنترل پرسشنامه حل مسئله اجتماعی را پس از اجرای مداخله و پس از گذشت یک ماه از مداخله تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری طرح ترکیبی دو راهه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که هر دو متغیر مستقل (آموزش اجتماعی - عاطفی همکارانه و آموزش ذهن آگاهی) نمرات جهت گیری مثبت نسبت به مسئله را افزایش و نمرات جهت گیری منفی نسبت به مسئله و سبک اجتنابی حل مسئله را در مقایسه با گروه کنترل کاهش داد، اما تفاوت معنی داری بین آنها وجود نداشت. اجرای متغیرهای مستقل، منجر به تغییر معناداری در مولفه حل منطقی مسئله نشد. در رابطه با سبک تکانشی/ بی دقتی، آموزش عاطفی - اجتماعی در مقایسه با گروه کنترل منجر به کاهش معنادار میانگین شد اما آموزش ذهن آگاهی تاثیری بر آن نداشت. نتایج پیگیری نشان داد که اثر متغیرها در طول زمان تداوم داشت. پس می توان نتیجه گرفت که، آموزش ذهن آگاهی و آموزش اجتماعی- عاطفی بر بهبود مهارت حل مسئله اجتماعی اثر داشته است.
    کلید واژگان: آموزش اجتماعی - عاطفی همکارانه, آموزش ذهن آگاهی, حل مسئله اجتماعی}
    Malihe Ahmadi *, Kianoosh Hashmian, Fariborz Dortaj, Khadijeh Abolmaali Alhosseini
    The purpose of this study was to compare the effectiveness of social-emotional cooperative learning and mindfulness training on improving social problem solving skills of students in Zanjan who were studying in the 96-95. The research method was a quasi-experimental design with a pre-test and post-test with an experimental group and control group and a one-month follow-up. The statistical population included all female students in the first grade of high school in the academic year 1395-96. 339 students were selected by multi-stage cluster sampling and completed a short form of social problem solving questionnaire and among them 45 subjects were selected and randomly assigned to the two experimental groups and one control group. The first experimental group received 12 sessions of social-emotional cooperative learning and Group II received 8 sessions of mindfulness training. The statistical method of Two-way Mixed Design (ANOVA) was used in order to analyze the data. The results indicate that implementation of social-emotional cooperative learning and mindfulness training increased the positive problem attitude scores and reduced the negative problem attitude, the avoidance style, and impulsivity-carelessness style scores but they did not significantly change in rational problem solving style. However, there was no significant difference between the two independent variables. The social-emotional cooperative learning compared with the control group, resulted in a significant decrease in mean, but mindfulness training did not affect it. The follow-up results indicate that their effect had remained over time.
    Keywords: Social Emotional Cooperative Learning, Mindfulness Training, Social Problem Solving}
  • زهرا نفر، اسماعیل سعدی پور *، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده، صغرا ابراهیمی قوام
    زمینه و هدف

    توانایی حل مسئله اجتماعی یکی از مهارت ها و توانمندی های وابسته به فرهنگ در جهان کنونی است که همکاری گروهی و حضور در بافت جمعی در آن بسیار مورد تاکید قرار می گیرد. این پژوهش با هدف طراحی و اعتباریابی ابزاری برای سنجش حل مسئله اجتماعی بر اساس داستان های کلیله و دمنه انجام گرفت.
    روش و

    مواد

    روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی مبتنی بر ادغام روش تحلیل مضمون در مرحله اول (کیفی) و مدل تدوین ابزار در مرحله دوم بود. در بخش کیفی کتاب کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفت. بخش کمی، با مشارکت 336 نفر از دانش آموزان نوجوان در بازه سنی 12 تا 20 سال و نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 43 سوال جمع اوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در مرحله اول بر اساس کدگذاری سه مرحله ای در نرم افزار MAXQUDA و در مرحله دوم بر اساس روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی در نرم افزار SPSS-19 و LISREL-8.8 انجام شد. پایایی کدگذاری به روش کاپا برابر با 95/0 محاسبه شد. روایی محتوایی مقیاس با استفاده از نظر متخصصان مورد تایید قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها در بخش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی نشان داد که پرسشنامه سنجش مهارت حل مسئله اجتماعی براساس داستان های کلیله و دمنه مشتمل بر مولفه های هیجانات و مدیریت آن، تفکر و تصمیم‎گیری، ارتباط بین فردی، مشورت کردن، شیوه برخورد با مسائل و نگرش به حل‎مسئله بود. روایی ملاکی این پرسشنامه بر اساس ضریب همبستگی پیرسون برابر با 63/0 با پرسشنامه حل مسئله اجتماعی D’Zurilla در سطح 001/0 تایید گردید. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس کلی و شش بعد شناسایی شده به ترتیب برابر با 92/0، 75/0، 72/0، 87/0، 72/0، 90/0 و 83/0 به دست آمد.

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد مقیاس سنجش مهارت حل مسئله اجتماعی بر اساس داستان های کلیله و دمنه از پایایی و روایی مناسبی برخوردار است.

    کلید واژگان: حل مسئله اجتماعی, مولفه های ایرانی, پایایی, روایی}
    Ahra Nafar, Esmaeil Sadipour*, Fariborz Dortaj, Hasan Asadzadeh, Soqra Ebrahimi-Qavam
    Background and Objective

    The ability to solve social problems is one of the skills and capabilities related to culture in today's world, where group cooperation and presence in a collective context are highly emphasized. The aim of this study was designing and validating a tool tomeasure social problem solving based on the stories of Kalileh and Demeneh.

    Materials and Methods

    The research method was a mixed exploratory type based on the integration of the Thematic analysismethod in the first stage (qualitative) and the tool development model in the second stage. In the qualitative section the Kalileh and Demaneh book were evalited. The quantitative part was conducted with the participation of 336 teenage students in the agerange of 12 to 20 years and targeted sampling. The data was collected using a researcher-made questionnaire consisting of 43 questions. Data was analyzed using MAXQUDA software, LISREL-8.8, exploratory and confirmatory factor analysis method and SPSS Statistics for Windows, version 19.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill. Coding reliability was calculated using Kappa method equal to 0.95. The content validity of the scale was confirmed using experts' opinions.

    Results

    The questionnaire for measuring social problemsolving skills based on the stories of Kalila and Demeneh included the components of emotions and their management, thinking and decision-making, interpersonal communication, consultation, the way of dealing with problems and the attitude towards problem solving. Criterion validity of this questionnaire was confirmed based on Pearson's correlation coefficient equal to 0.63, for solving the social problem of D’Zurilla at the level of 0.001. The reliability of the tool was obtained using Cronbach's alpha coefficient for the overall scale and the six dimensions identified as 0.92, 0.75, 0.72, 0.87, 0.72, 0.90 and 0.83 respectively.

    Conclusion

    The study showed that the social problem solving skill measurement scale based on the stories of Kalila and Demenehhas acceptable reliability and validity.

    Keywords: Social Problem Solving, The Stories Of Kalileh, Demneh, Reliability, Validity}
  • عباس صادق زاده، فریبرز درتاج*، حسن اسدزاده، علی دلاور، اسماعیل سعدی پور
    زمینه

    توجه به رشد کودکان در ابعاد مختلف اجتماعی و اقدامات پیشگیرانه از بروز مشکلات رفتاری در سنین اولیه از اهمیت زیادی برخوردار است. ازاین رو شناسایی برنامه های مداخله ای هدفمند و موثر در این زمینه کمک کننده خواهد بود. تاکنون از روش های مختلفی برای کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده شده است، اما در مورد مقایسه اثربخشی بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان دوره پیش دبستانی شهر کرمان بود که از میان آن ها نمونه ای 60 نفری به صورت در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. یکی از گروه های آزمایش از طریق بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی (10 جلسه) و گروه آزمایش دیگر از طریق برنامه آموزشی والکر (1983) تحت 11 جلسه آموزش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) بود. تحلیل داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس تک متغیری و چند متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کواریانس در پژوهش حاضر نشان داد هر دو روش مداخله در کاهش مشکلات رفتاری موثر بودند، اما اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی در مشکلات درونی سازی و بیش فعالی نسبت به روش والکر بیشتر بود (0/05 >P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد استفاده از روش های مداخله ای مبتنی بر نمایش عروسکی در بهبود مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی نسبت به روش هایی که صرفا جنبه ذهنی دارند؛ موثرتر هستند، لذا مربیان پیش دبستانی و روانشناسان کودک می توانند از روش مذکور در جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان از آن استفاده کنند.

    کلید واژگان: بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی, برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر, مشکلات رفتاری, کودکان پیش دبستانی}
    Abbas Sadegh Zadeh, Fariborz Dortaj*, Hassan Asadzade, Ali Delavar, Asmaeil Saadipour
    Background

    It is very important to pay attention to the development of children in different social dimensions and to take preventive measures against the occurrence of behavioral problems at an early age. Therefore, it will be helpful to identify targeted and effective intervention programs in this field. So far, various methods have been used to reduce children's behavioral problems, However, there is a research gap regarding the comparison of the effectiveness of the social skills training package based on puppet show and Walker's social skills training program on children's behavioral problems.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of social skills training based on puppet shows and Walker's social skills training program on preschool children's behavioral problems.

    Methods

    The current research design was a semi-experimental type of pre-test, post-test with control group. The statistical population of the research included all preschool children in Kerman city, from among them a sample of 60 people was selected as available and they were placed in two experimental groups and one control group. One of the experimental groups of training through the social skills training package based on puppet shows (10 sessions) and the other experimental group underwent 11 sessions of training through Walker's training program (1983). The data collection tool was Gresham & Elliot (1990) Social Skills Rating System. The research data was analyzed by univariate and multivariate covariance analysis using SPSS-24 software.

    Results

    The results of covariance analysis in the present study showed that both intervention methods were effective in reducing behavioral problems. However, the effectiveness of social skills training based on puppet shows in internalizing and hyperactivity problems was higher than Walker's method (P< 0.05).

    Conclusion

    According to the obtained results, it seems that the use of intervention methods based on puppet shows are more effective in improving the behavioral problems of preschool children than purely mental methods, Therefore, preschool teachers and child psychologists can use the mentioned method to reduce children's behavioral problems.

    Keywords: social skills training package based on puppet show, Walker's social skills training program, behavioral problems, preschool children's}
  • افشین زارعی، اسماعیل سعدی پور*، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده
    زمینه

    امروزه توجه به باورهای خودکارآمدی و سرزندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. تحقیقات نشان داده است که در تغییر رفتار و شناخته، لازم است ارتباط روانشناختی فرد با افکار و احساساتش افزایش یابد که به معنای ایجاد توانایی انتخاب گزینه مناسب از بین گزینه های مختلف و نه انجام عملی که فقط برای اجتناب از افکار، احساس ها، خاطره ها یا امیال آزاردهنده باشد. بنابراین آیا درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با شش فرآیند پذیرش، ارتباط با زمان حال، گسلش، ارزش، مشاهده خود و عمل متعهدانه می تواند منجر به باورهای خودکارآمد و سرزندگی تحصیلی شود؟

    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان سال دوم مقطع متوسطه منطقه 3 شهر تهران درسال تحصیلی 1401-1400 بودند که از بین این دانش آموزان تعداد 30 نفر به صورت روش نمونه گیری ترکیبی (تصادفی ساده و در دسترس) انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه خودکارآمدی شرر (1980) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2006) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان در مرحله پس آزمون شد. (0/01 p<).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این تحقیق می توان گفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با افزایش انعطاف پذیری روانشناختی بر بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی موثر بودند، ازاین رو آگاهی از این مداخلات می تواند در دانش آموزان موثر واقع شود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, باورهای خودکارآمدی, سرزندگی تحصیلی}
    Afshin Zarei, Ismail Saadipour*, Asadzadeh Dortaj, Hassan Asadzadeh
    Background

    Today, self-efficacy beliefs and vitality are extensively foregrounded. Studies show that to change behavior and cognition, it is imperative to strengthen individuals’ psychological relationships with their thoughts and feelings by enabling them to select appropriate alternatives from various choices and not perform actions to avoid bothersome thoughts, feelings, memories, or desires. Thus, can Acceptance and Commitment Therapy (ACT), with its six principles of diffusion, acceptance, contact with the present moment, the observing self, values, and committed action lead to self-efficient beliefs and academic vitality?

    Aims

    The present study aimed to investigate the effectiveness of ACT on students’ self-efficacy beliefs and academic vitality.

    Methods

    This research was a quasi-experimental study with a pretest-posttest control group design. The statistical population included all grade 2 high school students in district 3 of Tehran during the 2020-2021 academic year. Thirty students were selected by mixed (simple and convenience) sampling and assigned into experimental and control groups. Sherer’s (1980) self-efficacy scale and Martin and March’s (2006) academic vitality questionnaire were used for data collection, and Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) was employed for data analysis.

    Results

    The results showed that ACT improved students’ self-efficacy beliefs and academic vitality in the posttest (p<0.01).

    Conclusion

    According to the findings of this research, we can assert that ACT improves self-efficacy beliefs and academic vitality by enhancing psychological flexibility. Hence, awareness of these interventions can positively impact students.

    Keywords: acceptance, commitment therapy, self-efficacy beliefs, academic vitality}
  • اثربخشی آموزش توانش های مثبت اندیشی و خود نظم جویی هیجانی بر میزان خلاقیت، کاهش اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان سال دوم دبیرستان متوسطه شهر تهران
    سیده سحر حسینی ماشلی، مهرناز آزادیکتا*، فریبرز درتاج
    هدف
    آموزش توانش های مثبت اندیشی دانش آموزان، به منظور تقویت و بهبود ارتباط مثبت با خود، ارتباط مثبت با دیگران و زندگی و نیز افزایش حرمت خود و موفقیت تحصیلی آنان بسیار مفید و سودمند به نظر می رسد. با توجه به اهمیت مثبت اندیشی و جنبه های گسترده آن ازجمله نقش آن در سازش یافتگی نوجوانان، پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش توانش های مثبت اندیشی و خود نظم جویی هیجانی بر میزان خلاقیت، کاهش اضطراب و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان سال دوم متوسطه تهران پرداخت.
    روش
    نمرات متغیرهای آزمایشی در مراحل پیش آزمون و پس آزمون بررسی شد. جامعه آماری، دانش آموزان دبیرستان های تهران بودند. نمونه آماری این پژوهش شامل 45 دانش آموز (15 نفر گروه اول) توانش های مثبت اندیشی (15 نفر گروه دوم) خود نظم جویی هیجانی و 15 نفر گروه گواه می باشد.
    یافته ها
    برای نمونه گیری ابتدا از روش نمونه گیری در دسترس دو دبیرستان گزینش و از بین دانش آموزان دوم دبیرستان به صورت تصادفی 45 دانش آموز گزینش و در گروه های آزمایش و گروه گواه قرار گرفت. ابزار پژوهش، پرسشنامه اضطراب بک (BAI) و پرسشنامه خلاقیت عابدی بود که قبل و بعد از ارایه آموزش توانش های مثبت اندیشی بر گروه آزمایش، برای هر دو گروه گواه و آزمایش، اجرا گردید.
    نتیجه گیری
    برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی شامل میانگین و انحراف معیار و تحلیل کوواریانس و آزمون تحلیل اندازه گیری مکرر چند متغیره برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش توانش های مثبت اندیشی و خود نظم جویی هیجانی برمیزان خلاقیت، کاهش اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان تاثیر معناداری دارد.
    کلید واژگان: توانش های مثبت اندیشی, خود نظم جویی هیجانی, خلاقیت, اضطراب, پیشرفت تحصیلی, دانش آموزان}
    An Effectiveness of Teaching Positive Thinking and Emotional Self-Regulation Competences on Creativity, reducing Exam Anxiety and Academic Achievement in Senior High School Students in Tehran
    Seyedeh Sahar Hosseini, Mehrnaz Azadyekta *, Fariborz Dortaj
    Purpose
    Teaching students' positive thinking competences is very useful to strengthen and improve positive communication with themselves, positive communication with others and their life, as well as increasing their self-esteem and academic success. Considering the importance of positive thinking and its broad aspects, including its role in adolescent adaptation, the present study investigated the effectiveness of teaching positive thinking and emotional self-regulation competences on creativity, reducing anxiety and academic achievement in senior high school students in Tehran.                                 
    Methodology
    The scores of experimental variables were evaluated in pre-test and post-test stages. The statistical population was high school students in Tehran. The statistical sample of this study includes 45 students (15 people in the first group) positive thinking competence, (15 people in the second group) emotional self-regulation competence and 15 people in the control group.
    Findings
    For sampling, first, two high schools were selected by convenience sampling method and 45 high school students were randomly selected from the senior high school students and placed in experimental and control groups. The research instruments were Beck Anxiety Inventory (BAI) and Abedi Creativity Questionnaire that were administered to both control and experimental groups before and after providing positive thinking competences training to experimental group.   
    Conclusions
    Descriptive and inferential statistics including mean and standard deviation and analysis of covariance and multivariate repeated measures analysis test were used to analyze the data. The results showed that teaching positive thinking and emotional self-regulation competences has a significant effect on creativity, reducing exam anxiety and academic achievement in students.
    Keywords: positive thinking, emotional self-regulation, Creativity, anxiety, Academic Achievement, Students}
  • فهیمه حمزه نژادی، فریبرز باقری*، محمد حاتمی، فریبرز درتاج
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی خودتنظیمی رفتارتوجهی بر حافظه کاری، نارسایی توجه و بیش فعالی کودکان انجام شد.

    روش

    این پژوهش به روش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری، شامل کلیه کودکان 7 تا 12 ساله مبتلا به نارسایی توجه و بیش فعالی بود که در سال تحصیلی 99-1398 به مراکز مشاوره و روان شناسی منطقه 5 تهران مراجعه کرده و تحت درمان دارویی ریتالین قرار داشتند. نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام شد. سپس از میان 40 نفر که بیشترین علائم بیش فعالی- نارسایی توجه و کمترین نمره را در حافظه کاری کسب کردند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش جداگانه در 8 جلسه هفتگی 60 دقیقه ای مداخله پژوهش شرکت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار ماند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل پرسشنامه علایم مرضی کودکان (CSI-4) و مقیاس سنجش حافظه کاری آلوی و همکاران (2008) بود. داده های آماری به کمک تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 

    یافته ها:

     یافته ها حاکی از آن است که مداخله های خودتنظیمی رفتارتوجهی برحافظه کاری و کاهش نشانگان نارسایی توجه- بیش فعالی کودکان موثر است.

    نتیجه گیری

    آموزش مهارت های خودتنظیمی رفتارتوجهی تاثیر چشمگیری بر حافظه کاری کودکان ADHD داشت.

    کلید واژگان: خودتنظیمی رفتارتوجهی, حافظه کاری, نارسایی توجه, بیش فعالی, کودکان ADHD}
    Fahimeh Hamzehnejadi, Fariborz Bagheri *, Mohammad Hatami, Fariborz Dortaj
    Introduction

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of behavioral self-regulation on working memory, attention deficit and hyperactivity in children.

    Method

    This research was performed experimentally with a pretest-posttest design with an experimental group and a control group. The statistical population included all children aged 7 to 12 years with attention deficit hyperactivity disorder who referred to counseling and psychology centers in Tehran's District 5 in the academic year 2019-2020, and were treated with Ritalin. Sampling was done by simple random method. Then, among the 40 people who received the most symptoms of attention deficit hyperactivity disorder and the lowest score in working memory, they were randomly divided into experimental and control groups. The experimental group separately participated in 8 weekly sessions of 60 minutes of research intervention and the control group remained on the waiting list. The research instruments included the Pediatric Symptoms Questionnaire (CSI-4) and the Work Memory Scale of Aloy et al. (2008). Statistical data were analyzed using multivariate analysis of covariance.

    Results

    The findings indicate that self-regulatory behavioral interventions are effective on working memory and reducing the symptoms of attention deficit hyperactivity disorder in children.

    Conclusion

    Behavioral self-regulation skills training had a significant effect on working memory of ADHD children.

    Keywords: Attention Behavior Self-Regulation, Working Memory, Attention Deficit Hyperactivity Disorder, ADHD Children}
  • فضل الله حسنوند، کامران شیوندی*، فریبرز درتاج، علی دلاور، اسماعیل سعدی پور
    شادکامی یکی از عوامل مهم در گستره روانشناسی مثبت گرا است که درک دقیق تعریف آن نیازمند بررسی دقیق در بافت فرهنگی هر جامعه است. از این رو، این پژوهش با هدف بازتعریف مقهوم شادکامی در ایران تحت عنوان خرم زیستی یا شادکامی خردمندانه مبتنی بر شاهنامه فردوسی انجام گرفت. این تحقیق از نظر هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت، کیفی مبتنی بر روش داده-بنیاد بود. جامعه آماری شامل متن شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق بود. تجزیه و تحلیل مبتنی بر فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و مولفه سازی در نرم‎افزار MAXQUDA نسخه 2018 انجام شد. اعتبار مدل بر اساس دیدگاه متخصصان و پایایی کدگذاری بر اساس شاخص کاپا برابر با 89/0 به دست آمد. یافته ها نشان داد که خرم ‎زیستی یا شادکامی خردمندانه در شاهنامه فردوسی مشتمل بر 12 خرده‎مولفه بود که خرم زیستی مبتنی بر اصول اخلاقی، توان پذیرش دشواری‎های غیرقابل تغییر، یادگیری هدفمند، برخورداری از اندیشه های منطقی و رهایی از اندیشه های آشفته ساز، تمرکز بر زمان حال، فضای ارتباطی مثبت، تنظیم هیجان و کنترل تکانشگری، ارتباط معنوی با پروردگار، رویارویی شجاعانه و تاب‎آورانه با دشواری‎ها و رنج های زندگی، امید به آینده و خوشبینی در شرایط دشوار، فعالیت جسمی و دوری از سستی و تامین نیازهای مادی اولیه زندگی به ترتیب دارای بیشترین کدهای آزاد استخراج ‎شده بودند. در نتیجه، به سبب جامعیت تعریف خرم زیستی، توصیه می شود با ساخت پرسشنامه های استاندارد و مداخلات آموزشی متمرکز بر این مفهوم، ضمن وضعیت سنجی سطح خرم زیستی در جامعه، اقدامات لازم متمرکز بر راهبردهای برگرفته از فرهنگ ایرانی انجام شود
    کلید واژگان: شادکامی خردمندانه, خرم زیستی, خرد, شاهنامه}
    Fazlollah Hasanvand, Kamran Sheivandi *, Fariborz Dortaj, Ali Delavar
    Happiness is one of the most important variables in the field of positive psychology, and a precise understanding of its definition and components requires careful examination in the cultural context of each society. Therefore, this research was aimed at redefining the concept of happiness under the title of happy-living or wise happiness based on Ferdowsi's Shahnameh. This research was basic in terms of purpose, and qualitative research based on the grounded theory method. Verse was considered as the unit of analysis. The ground of data was taken from text of Ferdowsi's Shahnameh, revision of Jalal Khaleghi Motlagh. Statistical analysis based on the process of open coding, axial and selective coding was performed in MAXQUDA2018. In order to validate the designed model, the point of view of experts and researchers was used with the purposeful sampling method. The reliability of the coding of the components was found to be 0.89 based on the Kappa index. The findings showed that the happy-living or wise happiness in Ferdowsi's Shahnameh consists of 12 sub-components of happy-living based on moral principles, unchangeable difficulties acceptance ability, purposeful learning in the direction of living life, having rational thoughts and freedom from disturbing thoughts, focus on the present time, positive relationship, emotion regulation and impulsive self-control, spiritual relation with god, courageous and resilient confrontation with life's difficulties and sufferings, hope for the future and optimism in difficult conditions, physical activity and avoiding laziness and meeting the basic material needs of life had the most extracted free codes, respectively.
    Keywords: Wise Happiness, Happy - Living, Wisdom, Shahnameh}
  • عصمت رادمنش، فریبرز درتاج*، اسماعیل سعدی پور، علی دلاور، حسن اسدزاده دهرایی
    هدف 

    پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی ذهنیت پویا مبتنی بر نظریه ی باورهای هوشی دوئک و بررسی اثربخشی آن بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان دختر بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه 18 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 98-99 تشکیل دادند که از این جامعه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 36 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه باورهای هوشی (دوپیرا و مارینه، 2005) و انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1992) جمع آوری شدند.گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای بسته آموزشی ذهنیت پویا را دریافت نمود و گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرد.

    یافته ها

    میزان شاخص روایی محتوا برای تمامی هدف ها در بسته آموزشی بین 9/0 تا 1 و میزان نسبت روایی محتوا برای تمامی هدف ها در پروتکل آموزشی 8/0 تا 1 به دست آمد. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان داد بین میانگین نمرات انگیزش تحصیلی آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی دار وجود دارد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد بسته آموزشی ذهنیت پویا از روایی محتوایی قابل قبولی برخوردار است و توانایی ارتقاء انگیزش تحصیلی را دارد. از این رو درمانگران و مربیان می توانند برای ارتقاء انگیزه پیشرفت دانش آموزان از بسته تدوین شده حاضر استفاده نمایند

    کلید واژگان: ذهنیت پویا, باورهای هوشی, انگیزش تحصیلی, روایی محتوایی}
    Esmat Radmanesh, Fariborz Dortaj *, Esmaeil Sadipour, Ali Delavar, Hasan Asadzadeh
    Objective

    The aim of this study was to Compilation and Validation of Dynamic Mindset instrucational Package based on Inteligence Believes theory of Dweck and determining of its Effectiveness on Academic Motivation of Female Students.

    Method

    The research method was quasi-experimental with pretest-posttest and follow-up with the control group. The statistical population of the present study consisted of all female high school students in the 18th district of Tehran in the academic year of 2020- 21. From this statistical population, 36 students were selected by simple random sampling and were randomly replaced in tow experimental and control groups (N= 18). Data were collected using the inteligence Beliefs Questionnaire (Dupira & Marineh, 2005) and academic motivation (Vallerand et al., 1992).The experimental group received a dynamic mindset training package in 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any training.

    Results

    The content validity index for all objectives in the training package was between 0/9 to1, and the content validity ratio for all objectives in the educational protocol was 0/8 to 1/1. Also, the results of analysis of variance showed that there was a significant difference between the mean scores of academic motivation of the subjects in the pre-test, post-test and follow-up stages (P <0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that the dynamic mindest training package has acceptable content validity and has the ability to promote academic motivation. Therefore, therapists and educators can use the current package to enhance students' progress in addition to the previous methods

    Keywords: Dynamic Mindset, Inteligence Believes, Academic Motivation, Content Validity}
  • لیلا خادمی عادل*، شکوه السادات بنی جمالی، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده
     پیشینه و اهداف

    این پژوهش با هدف بررسی روش های حسی چندگانه و مداخله شناختی رفتاری بر خودانضباطی و خودسنجی دانش آموزان دختر نارساخوان 9 تا 10 سال انجام گرفته است.

    روش ها

    روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. برای این منظور، دانش آموزان نارساخوان 9 و 10ساله شهر رزن در سال تحصیلی 1402-1401، به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند که از طریق غربالگری با چک لیست نارساخوانی و آزمون هوش، تعداد 45 نفر به شکل هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش، 10 جلسه یک و نیم ساعته مورد آموزش قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. ابزار مورداستفاده این پژوهش، آزمون اختلال خواندن سلیمی تیموری (1386)، آزمون هوش ریون (1390)، پرسش نامه خودانضباطی زندکریمی (1390) و پرسش نامه خودسنجی زندکریمی (1390)، بود.

    یافته ها

    برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش در تحلیل داده ها نشان داد، روش های حسی چندگانه بر خودانضباطی و خودسنجی تاثیر معنی دار داشته است. همچنین مداخله شناختی رفتاری بر خودانضباطی و خودسنجی تاثیر معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

    در همین راستا به نظر می رسد که مربیان و والدین باید در کلاس های معمول خود بر کودکان نارساخوان توجه داشته و برای اثربخشی بهتر از روش های حسی چندگانه و مداخلات شناختی رفتاری در آموزش خود استفاده نمایند.

    کلید واژگان: خودانضباطی, خودسنجی, روش های حسی چندگانه, مداخله شناختی رفتاری, نارسا خوان}
    Leyla Khdemiadel *, Shokoh Alsadat Bani Jamali, Fariborz Dortaj, Hassan Asad Zadeh

    This research was conducted with the aim of investigating multiple sensory methods and cognitive behavioral intervention on self-discipline and self-assessment of 9-10-year-old dyslexic female students. The research method is practical in terms of purpose, and it was a semi-experimental design of pre-test-post-test type with a control group. For this purpose, 9 and 10-year-old dyslexic students of Razan city in the academic year of 2022-2023 were selected as a statistical population, which was selected through screening with a dyslexia checklist and intelligence test, 45 people were selected in a purposeful way and randomly in three The experimental group of 15 people and the control group of 15 were replaced. The experimental group was trained for 10 sessions of one and a half hours, and during this time, the control group did not receive any training. The tools used in this research were Selimi Timuri's reading disorder test (2006), Raven's IQ test (2010), Zandkarimi's self-discipline questionnaire (2010) and Zandkarimi's self-assessment questionnaire (2010). Analysis of covariance test was used to analyze the data. The results of the research in data analysis showed that multiple sensory methods had a significant effect on self-discipline and self-assessment. Also, cognitive-behavioral intervention has had a significant effect on discipline and self-assessment. In this regard, it seems that educators and parents should pay attention to dyslexic children in their regular classes and use multiple sensory methods and cognitive behavioral interventions in their education for better effectiveness.

    Keywords: Self-Discipline, Self-Assessment, Multiple Sensory Methods, Cognitive Behavioral Intervention, Dyslexia}
  • فاطمه ذوالفقاریان، فریبرز درتاج*، صغری ابراهیمی قوام، کامران شیوندی چلیچه، مهناز اخوان تفتی
    زمینه

    نارساخوانی یک مشکل پیش بینی نشده ی عصب شناختی است. یکی از مولفه های زبانی برای نارساخوانان، استفاده از راهبردهای جبرانی است. با اینکه به کارگیری روش های واج شناختی در بهبود خواندن در میان پژوهش های فارسی زبان بسیار است اما راهبردهای جبرانی در زبان فارسی چندان مورد توجه نبوده است. از اینرو بررسی و به کارگیری این راهبردهای زبانی در زبان فارسی یکی از ضروریات طراحی روش های بهبودبخشی در نارساخوانان است که مطالعات اندکی به آن پرداخته است.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی به کارگیری راهبردهای جبرانی شناختی مبتنی بر پردازش خاص نارساخوانی بر روی درک متن، دقت و سرعت خواندن در کودکان فارسی زبان بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر تمامی دانش آموزان پایه ی دوم دبستان نارساخوان شهر سمنان در سال 1402 بود که از آن نمونه ای به روش خوشه ای تصادفی انتخاب شد. در مجموع 31 نفر برای نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش آزمون ادراک بینایی (فراستیگ، 1996) و آزمون خواندن (شیرازی و نیلی پور، 1380) و آزمون محقق ساخته بود و از پروتکل آموزشی (کلارک ولیون، 2011) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوورایانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.

    یافته ها

    بررسی کوواریانس سطوح ادراک بینایی (بالا - متوسط) بر نمرات پس آزمون گروه آموزش دیده به روش جبرانی نشان می دهد که تاثیر ادراک بینایی بر کاهش خطای خواندن و همچنین طول زمان خواندن با توجه به سطح معنی داری پایین تر از 05/0 اثربخش است.

    نتیجه گیری

    باتوجه به یافته های حاصل از این پژوهش می توان استنباط کرد که به کارگیری روش های جبرانی و واج شناختی در کنار هم می تواند به بهبودبخشی دقت، سرعت و درک متن نارساخوانان کمک کند؛ بنابراین برای بهبودبخشی مولفه های خواندن در نارساخوانان باید توانایی های متفاوت شناختی و راهبردهای جبرانی مورد استفاده در آنان را شناخته و به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: راهبردهای جبرانی شناختی, نارساخوانی, راهبردهای واج شناختی}
    Fateme Zolfagharian, Friborz Dortaj*, Soghra Ebrahimi Qavam, Kamran Sheivandi Chalicheh, Mahnaz Akhavan Tafti
    Background

    Dyslexia is an unpredictable neurological problem. One of the language components for dyslexics is the use of compensatory strategies. Although the use of phonological methods to improve reading is very common among Persian language researchers, compensatory strategies in the Persian language have not received much attention. Therefore, examining and applying these language strategies in the Persian language is one of the necessities of designing improvement methods for dyslexics, which few studies have addressed.

    Aims

    The aim of the present study was to investigate the effect of using cognitive compensatory strategies based on special processing of dyslexia on text comprehension, reading accuracy, and speed in Persian-speaking children.

    Methods

    The method of the present research is a pre-test-post-test type experiment. The statistical population was all the second-grade students of the dyslexic primary school in Semnan, from which a sample was selected using a random cluster method. A total of 31 people were selected for the sample. The research tools were the Frostig Visual Perception Test (Frostig, 1996), Shirazi and Nilipour's reading test (2010), and the researcher's test. The provided training protocol was (Clark Wellion, 2011). For data analysis, a covariance analysis test was used in spss software.

    Results

    Examining the covariance of visual perception levels (high-medium) on the post-test scores of the group trained in the compensatory method shows that the effect of visual perception is effective in reducing reading errors and also the length of reading time according to a significance level lower than 0.05.

    Conclusion

    According to the findings of this research, it can be concluded that the use of compensatory and phonological methods together can help to improve the accuracy, speed, and comprehension of dyslexic texts; Therefore, to improve reading components in dyslexics, different cognitive abilities and compensatory strategies used in them should be known and used.

    Keywords: Cognitive compensatory strategies, dyslexia, phonological strategies}
  • حمید هاشمی، اسماعیل سعدی پور*، کامران شیوندی چلیچه، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده دهرائی
    زمینه

    خودکارآمدی والدین به عنوان عاملی مهم در کاهش اختلالات تربیتی و شخصیتی کودکان تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که از جمله آن ها سبک های فرزند پروری است. تاکنون مطالعه ای پیرامون تاثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدین انجام نشده است.

    هدف

    هدف این مطالعه بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری است.

    روش

    پژوهش پیش رو بر اساس نوع داده ترکیبی کمی و کیفی، از حیث زمان آینده نگر و بر اساس هدف در رسته پژوهش های آمیخته اکتشافی بود. ابتدا بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری، تدوین و پس از تایید روایی و اعتبار نزد کارشناسان، به منظور بررسی اثربخشی آن برخودکارآمدی والدگری، 40 نفر از والدین کودکان دارای فرزند 7 تا 11 سال شهرستان دماوند به روش نمونه گیری هدفمند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و مقیاس خودکارآمدی والدگری (دومکا، 1996) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند.

    یافته ها

    نتایج بررسی کمی پرسشنامه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری توسط نرم افزار SPSS نشان می دهد که مقدار F (01/0 P<،21/14 =1F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری به لحاظ آماری معنادار بوده و خودکارآمدی والدگری مادرانی که تحت مداخله بسته تدوین شده آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری قرار گرفته اند از والدین گروه گواه بیشتر است و اندازه اثر آن 33 درصد می باشد.

    نتیجه گیری

    همسو با پژوهش های گذشته، مشخص شد که استفاده از خودتعیین گری در امر فرزندپروری، خودکارآمدی والدین را در عرصه تربیت صحیح فرزندان ارتقاء می دهد و می توان پرسشنامه خودکارآمدی دومکا را در بررسی خانواده ها مورد استفاده قرار داد

    کلید واژگان: خودکارآمدی, فرزند پروری, خودتعیین گری, خودمختاری, تربیت}
    Hamid Hashemi, Esmaeil Sadipour*, Kamran Sheivandi Chalicheh, Fariborz Dortaj, Hasan Asadzadehdehraei
    Background

    Parental self-efficacy as an important factor in reducing children's educational and personality disorders is influenced by various factors, among them are parenting styles. So far, no study has been conducted on the effect of parenting training based on self-determination theory on the self-efficacy of parents.

    Aims

    The purpose of this study is to investigate the effectiveness of the parenting training package based on the self-determination theory on parenting self-efficacy.

    Methods

    The present research is based on quantitative and qualitative data type, prospective in terms of time and an exploratory mixed research regarding the aim. First, a parenting training package based on the theory of self-determination was compiled and after confirming validity and reliability by experts, in order to investigate its impact on parenting self-efficacy, 40 parents with a children aged 7 to 11 years in Damavand city were selected by purposive sampling, divided into two groups, experimental and control, and completed the parenting self-efficacy scale (Domka, 1996) in the pre-test and post-test stages.

    Results

    The results of the analysis of covariance (ANCOVA) showed that the F value (P< 0.01,
    F= 14.21) for the effect of the independent variable (group) on the parenting self-efficacy score was statistically significant and the parenting self-efficacy of mothers who underwent the intervention was more than the parents of the control group and the effect size is 33%.

    Conclusion

    In line with past research, it was found that the use of self-determination in parenting improves the self-efficacy of parents in regard to raising children properly, and Domka self-efficacy questionnaire can be used in family studies.

    Keywords: Self-efficacy, Parenting, Self-determination, Autonomy, Nurture}
  • فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج*، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی
    مقدمه

    توانایی فضایی و بازداری پاسخ، مهارت های ضروری برای شناخت، یادگیری و موفقیت در مدرسه و زندگی به شمار می روند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی بر توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان دختر بود.

    روش

    طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم مقطع ابتدایی در مدارس شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت هفته ای اجرا شد؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل ماتریس های پیش رونده (ریون، 1956) و آزمون برو - نرو(گوردون و کارامازا، 1982) بود. داده های حاصل از پژوهش، با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    یافته ها

    تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات توانایی فضایی و بازداری پاسخ در گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). میزان اندازه اثر توانمندسازی شناختی- هیجانی برای توانایی فضایی و بازداری پاسخ نیز به ترتیب 133/0 و 139/0 برآورد شد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی سبب بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان شد؛ لذا توصیه می شود این نوع مداخله، به عنوان یکی از روش های آموزشی برای بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ کودکان استفاده شود.

    کلید واژگان: بازداری پاسخ, کودکان, توانمندسازی شناختی- هیجانی, توانایی فضایی}
    Forough Khalilpour, Fariborz Dartaj*, Hassan Asadzadeh, Esmaeil Sadipour, Kamran Sheivandi
    Introduction

    Spatial ability and response inhibition skills are essential for cognition, learning, and success in both school and life.

    Aim

    The aim of this research was to examine the effectiveness of a cognitive-emotional empowerment educational package on the spatial ability and response inhibition of female students.

    Method

    A semi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up was employed, including a control group. The population consisted of all sixth-grade female students in Tehran during the academic year 1400-1401. A sample of 30 individuals was selected, and they were assigned to control and experimental groups. The experimental group received a cognitive-emotional empowerment educational package for 12 sessions of 45 minutes each week, while the control group did not receive any intervention. Research tools included forward matrices (Raven, 1956) and go/no-go test (Gordon and Karamaza, 1982). The research data were analyzed using SPSS version 24 and repeated measures analysis of variance.

    Results

    Data analysis revealed a significant difference in the mean scores of spatial ability and response inhibition between the experimental and control groups in pre-test and post- test stages (p < 0.05). The effect size of cognitive-emotional empowerment on spatial ability and response inhibition was estimated at 0.133 and 0.139, respectively.

    Conclusion

    Based on the results, the cognitive-emotional empowerment educational package led to an improvement in the spatial ability and response inhibition of students. Therefore, it is recommended to use this intervention as an educational method to enhance the spatial ability and response inhibition of children.

    Keywords: response inhibition, children, Cognitive-emotional empowerment, spatial ability}
  • سمیه رحیمی امیر هنده *، فریبرز درتاج، سعیده زمردی

    هدف از انجام این تحقیق اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر ابراز گری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی، اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم بود. روش تحقیق نیمه آزمایشی، به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال اوتیسم مراجعه کننده به مرکز اختلال طیف اتیسم فریحا در منطقه 18 که تعداد آن ها برابر با 170 نفر و حجم نمونه از 30 مادری که حداقل یکی از فرزندان آن ها مبتلابه اختلال اوتیسم بود، به صورت در دسترس انتخاب گردید. ابزارگردآوری داده ها شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (CFI)، اختلال اضطراب اجتماعی کانور (SPI) و شرح و خلاصه محتوای جلسات درمانی مبتنی بر ابراز گری هیجانی بود که شامل 10جلسه درمان مبتنی بر ابراز گری هیجانی برای گروه آزمایش بود و گروه شاهد مداخله ای دریافت نکرد. جلسات به صورت دو ساعتی و هفته ای یک بار تشکیل شد. روند مداخله اجرا شود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS26 انجام شد. نتایج نشان داد که آموزش درمان مبتنی بر ابرازگری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی، اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش درمان مبتنی بر ابرازگری هیجانی بر انعطاف پذیری شناختی تاثیر بیشتری نسبت به اضطراب اجتماعی و تنیدگی روانشناختی مادران دارای فرزند اتیسم دارد.

    کلید واژگان: ابراز گری هیجانی, انعطاف پذیری شناختی, اضطراب اجتماعی, تنیدگی روانشناختی}
  • فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج*، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی

    هدف از این پژوهش تدوین و اعتبار سنجی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی و اثربخشی آن بر حافظه کاری و بازشناسی هیجانی دانش آموزان دختر پایه ششم دبستان بود. روش پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و کاربردی و از تحقیقات، ترکیبی-اکتشافی به شمار می رود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل کتب و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در حوزه توانمندسازی شناختی - هیجانی در 20 سال اخیر بود که با روش نمونه گیری هدفمند گروه نمونه انتخاب شدند. سپس مولفه های توانمندسازی شناختی - هیجانی استخراج و با روش کیفی تحلیل مضمون کدگذاری شدند. درنهایت بسته توانمندسازی شناختی - هیجانی طی دوازده جلسه تدوین شد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان تایید شد. روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع ششم ابتدایی در سال 1401-1400 در مدارس شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جای دهی شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون فراخنای عددی (وکسلر، 2003) و آزمون بازشناسی هیجان چهره ای (اکمن و فرایزن، 2003) بود. نتایج نشان داد که مداخله توانمندسازی شناختی - هیجانی بر بهبود حافظه کاری و بازشناسی هیجانی در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است.

    کلید واژگان: اعتبار سنجی, توانمندسازی شناختی- هیجانی, حافظه کاری, بازشناسی هیجانی, کودکان}
    Forough Khalilpour, Fariborz Dartaj*, Hassan Asadzadeh, Esmaeil Sadipour, Kamran Sheivandi

    The purpose of this research was to develop and validate the educational package of cognitive-emotional empowerment and its effectiveness on working memory and emotional recognition of sixth grade female students. The research method is considered to be fundamental and applied in terms of its purpose, and the research is considered to be hybrid-exploratory. The statistical population of the research in the qualitative part included Persian and English specialized books and articles in the field of cognitive-emotional empowerment in the last 20 years, which were selected by the purposeful sampling method of the sample group. Then the components of cognitive-emotional empowerment were extracted and coded with the qualitative method of thematic analysis. Finally, the package of cognitive-emotional empowerment was compiled during twelve sessions and its formal and content validity was confirmed by experts. The research method in the quantitative part was a semi-experimental type with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research includes all the female students of the sixth grade of elementary school in 1400-1401 who were studying in schools in Tehran. The sample size includes 30 people from the statistical population selected by available sampling method and they were placed in two control and experimental groups. For the experimental group, the developed program of cognitive-emotional empowerment was implemented, while the control group did not receive training. The research tools included numerical span test (Wechsler, 2003) and facial emotion recognition test (Ekman and Friesen, 2003). The results showed that the cognitive-emotional empowerment intervention had a significant effect on improving working memory and emotional recognition in the post-test and follow-up stages.

    Keywords: Validation, Cognitive-emotional empowerment, working memory, emotional recognition, children}
  • زهرا احمدی کاظم آبادی، فریبرز درتاج*، حسن احدی، صادق نصری، فاطمه قائمی
    هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش شفقت به خود بر اسناد شخصی و بهزیستی هیجانی مادران دارای کودکان استثنایی بود. روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل مادران دارای کودک استثنایی بود که کودک آنها در یکی از مدارس استثنایی شهر رفسنجان در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول آموزش بودند که تعداد آنان در مجموع 320 نفر بود. در این مطالعه 37 مادر دارای کودک استثنایی به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. مادران حاضر در گروه آزمایش به مدت 12 هفته تحت آموزش شفقت به خود (12 جلسه) قرار گرفتند. پرسشنامه های مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه اسناد شخصی (راتر، 1992) و پرسشنامه بهزیستی ذهنی (کییز و ماگیار-مو، 2003) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش شفقت به خود بر اسناد شخصی (0001>P؛ 54/0=Eta؛ 02/42=F) و بهزیستی هیجانی (0001>P؛ 56/0=Eta؛ 32/42=F) مادران دارای کودکان استثنایی تاثیر معناداری داشته است. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، آموزش شفقت به خود با تمرکز بر تصویرسازی شفقت نسبت به خود و دیگران، استفاده از درماندگی خلاق، تصریح اهداف ارزشمند، تقویت رفتارهای شفقت آمیز و توسعه رفتارهای هوشمندانه، می تواند به عنوان روشی موثر در جهت بهبود اسناد شخصی و بهزیستی هیجانی مادران دارای کودکان استثنایی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: آموزش شفقت به خود, اسناد شخصی, بهزیستی هیجانی, کودکان استثنایی}
    Zahra Ahmadi Kazemabadi, Fariborz Dortaj *, Hassan Ahadi, Sadegh Nasri, Fatemeh Ghaemi
    The present study was conducted to investigate the effectiveness of self-compassion training on personal attribution and emotional well-being of mothers with exceptional children. The present study was quasi-experimental with pretest, posttest, control group design. The statistical population of the research included mothers with exceptional children whose children were studying in one of the exceptional schools of Rafsanjan city in the academic year of 2019-2019, and their number was 320 in total. 37 mothers with exceptional children were selected through voluntary sampling method and were randomly accommodated into experimental and control groups. The experimental group received self-compassion training during twelve sessions. The applied questionnaires included Personal attribution Questionnaire (Rotter, 1992) and Mental Well-Being Questionnaire (Keyes, Magyar-Moe, 2003). The data from the study were analyzed through Covariance. The results showed that self-compassion training has significant effect on the Personal attribution (F=42.02; Eta=0.54; P<0001) and emotional well-being (F=42.32; Eta=0.56; P<0001) in mothers with exceptional children. According to the findings of the present study, self-compassion training can be used as an efficient method to improve Personal attribution and emotional well-being of mothers with exceptional children through focusing on the method of Visualizing compassion for self and others, using creative helplessness, articulating worthwhile goals, fostering compassionate behaviors, and developing intelligent behaviors.
    Keywords: Self-compassion training, Personal attribution, Emotional well-being, exceptional children}
  • مهدی امیراحمدی، صغرا ابراهیمی قوام*، فریبرز درتاج، کامران شیوندی چلیچه، علی دلاور
    هدف پژوهش حاضر، تدوین و اعتباریابی بسته ی آموزشی مبتنی بر محرک های هیجانی مثبت در دانش آموزان دارای اختلال نارساخوانی بود که برای اعتباریابی بسته تعداد 38 نفر از متخصصان مربوط، از اساتید دانشگاه، روانشناسان کودک، کارشناسان اختلالات یادگیری و آموزگاران انتخاب شدند که 8 نفر در حوزه روان شناسی تربیتی، 5 نفر در حوزه روان شناسی کودکان استثنایی و 14 نفر متخصصان سایر حوزه های روانشناسی و کودک و 11 نفر از آموزگاران مراکز آموزشی و توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری به عنوان نمونه ی متخصصین گروه اعتباریابی با روش نمونه گیری در دسترس در سال تحصیلی 1400-1401 در شهرهای مشهد و تهران انتخاب شدند. از منابع و محتواهای مناسب، به روش کیفی و با مرور مقالات و محتواهای مرتبط، تعداد 20 تصویر و 24 واژه انتخاب شد که پس از حذف آیتم های نامناسب از جهت نسبت و شاخص اعتبار، بسته ی محرک های هیجانی به 11 تصویر و 20 واژه کاهش یافت. در نهایت نسبت اعتبار محتوایی CVR و شاخص اعتبار محتوایی CVI، که به ترتیب 29/0 و 7/0 بودند، حاکی از روایی قابل قبول این بسته بود. در نتیجه با توجه به اعتبار بسته ی آموزشی حاضر، تلویحات و قابلیت های کاربردی آن می تواند در تدوین محتوا و تهیه ی ابزار و رسانه ی آموزشی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد
    کلید واژگان: بسته ی آموزشی, طراحی و اعتباریابی, محرک های هیجانی مثبت, نارساخوانی}
    Mahdi Amirahmadi, Soghra Ebrahimi Ghavam *, Fariborz Dortaj, Kamran Sheyvandi Choliche, Ali Delavar
    The current research aims to develop and validate an educational package based on positive emotional stimuli for dyslexic students. For the validation of the package, 38 relevant experts were selected from university professors, child psychologists, learning disorders experts, and teachers, of whom 8 were In the field of educational psychology, 5 people in the field of psychology of exceptional children, 14 experts in other fields of psychology and children, and 11 people from teachers of educational and rehabilitation centers for unique learning problems were selected as samples, and members of the accreditation group, whose sampling method was available in the academic year 2022 –2023 were selected in the cities of Mashhad and Tehran. They were present in the evaluation process without a drop of subjects. 20 images and 24 words were selected from the appropriate sources and contents by a qualitative method and by reviewing related articles and contents. After removing inappropriate items in terms of ratio and validity index, the package of emotional stimuli was reduced to 11 images and 20 words. Finally, the ratio of CVR content validity and CVI content validity index, which were 0.29 and 0.7, respectively, indicated the acceptable validity of this package. As a result, according to the validity of the current educational package, its implications and practical capabilities can be well used to prepare content, educational tools, and media.
    Keywords: design, validation, dyslexia, educational package, positive emotional stimuli}
  • مسلم دانش پایه، فریبرز درتاج، شیما صالحی*، محمد دریکوند
    هدف
    هدف پژوهش حاضر بهزیستی روان شناختی معلمان براساس خردمندی با میانجی گری سبک های شوخ طبعی بود.
    روش
    این پژوهش از نظر هدف، از نوع کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی-همبستگی براساس مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه معلمان شهر تهران در سال 1400 بود که نمونه به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و در نهایت 342 معلم به عنوان نمونه به پرسش نامه ها پاسخ دادند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه فرم کوتاه بهزیستی روان شناختی ریف(1995)، پرسش نامه سبک های شوخ طبعی مارتین(1998) و پرسش نامه فرم کوتاه خرد سه بعدی آردلت (2003) بود. پس از اجرا و تکمیل پرسش نامه ها، پاسخ ها در در نرم افزار spss-24 و 24-Amos تحلیل شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد که مدل مفهومی پژوهش با برازش مناسبی مورد تایید قرار گرفت. براین اساس، بین بهزیستی روان-شناختی و خرد و سبک های شوخ طبعی سازگارانه رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین بین بهزیستی روان شناختی و خرد و سبک-های شوخ طبعی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. سبک های شوخ طبعی در رابطه میان خرد و بهزیستی روان شناختی به طور معنی داری نقش میانجی گر دارند.
    نتیجه گیری
    در واقع افراد خردمند با استفاده بیشتر از سبک های شوخ طبعی پیونددهنده و خودفزاینده از طریق ایجاد روابط با دیگران و پیوندجویی به دغدغه های جامه عمل پوشانده، و از این طریق عزت نفس خود را ارتقا بخشیده، خودارزنده سازی می کند و در نتیجه ابعاد مختلف بهزیستی روان شناختی خود را رشد می دهند.
    کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, خرد, سبک های شوخ طبعی, معلم, مدل ساختاری}
    Moslem Daneshpayeh, Fariborz Dortaj, Shima Salehi *, Mohammad Drikand
    Objective
    The aim of this study was to explain the model of psychological well-being based on wisdom mediated by humor styles in teachers.
    Methods
    This research was applied in terms of purpose and descriptive-correlational in nature based on the structural equation model. The statistical population included all teachers in Tehran in 1400. The sample was selected by available sampling method and finally 342 teachers answered the questionnaires as a sample. The research instruments included Ryff (1995) Short Form of Psychological Well-Being Questionnaire, Martin (1998) Humor Styles Questionnaire and Ardelt 3D Wisdom Short Form Questionnaire. After executing and completing the questionnaires, the answers were analyzed in SPSS-24 and Amos-24 software.
    Results
    Findings showed that the conceptual model of the research was approved with a suitable fit. Accordingly, there is a positive and significant relationship between psychological well-being and wisdom and adaptive humor styles. There is also a significant negative relationship between psychological well-being and wisdom and uncompromising humor styles. Humor styles play a significant mediating role in the relationship between wisdom and psychological well-being.
    Conclusion
    In fact, wise people make more practical use of affilative and self-enhancing humor styles by building relationships with others and linking to practical concerns. In this way, he raises his self-esteem and builds self-worth, As a result, they develop different dimensions of their psychological well-being.
    Keywords: psychological well-being, Wisdom, Humor styles, teacher, Structural model}
  • مریم السادات میرحسینی، فریبرز درتاج*، مجید برزگر، عماد یوسفی
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته «روایت درمانی مبتنی بر وب» بر کارکردهای اجرایی و تعاملات اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش پژوهش: 

    با استفاده از یک طرح نیمه تجربی، 30 کودک (18 پسر، 12 دختر) 9 تا 11 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی از مراکز مشاوره تحصیلی شیراز در سال تحصیلی 1401-1400 انتخاب شدند. آن ها در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در حالی که هر دو گروه تحت درمان دارویی قرار گرفتند، گروه آزمایش تحت آموزش 12 جلسه ای «روایت درمانی مبتنی بر وب» قرار گرفتند و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های کانرز (2004)، علایم مختصر کودکان (2000) و مهارت های اجتماعی متسون (1983) جمع آوری شد. آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) برای آزمون فرضیه های تحقیق و همچنین مقایسه های زوجی بین گروه ها با استفاده از آزمون های پیگیری لوین و بونفرونی انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش «روایت درمانی مبتنی بر وب» در بهبود سازمان/برنامه ریزی و تعاملات اجتماعی موثر بوده است. اما تفاوت معنی داری در نمرات توجه بین گروه آزمایش و کنترل وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    استفاده از فناوری های جدید مانند «روایت درمانی مبتنی بر وب» راهبرد امیدوارکننده ای را برای توانبخشی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی نشان می دهد.

    کلید واژگان: قصه درمانی, دانش آموزان با اختلال نقص توجه, بیش فعال, توجه, برنامه ریزی, ساماندهی, تعاملات اجتماعی}
    Maryamosaadat Mirhosseini, Fariborz Dortaj*, Majid Barzegar, Emad Yosefi
    Introduction

    Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is one of the most common childhood disorders, requiring consistent adherence to treatment for successful outcomes. The present study aimed to determine the effectiveness of the " web-based Narrative therapy " package on the executive functions and social interactions of children with ADHD.

    Method

    Using a quasi-experimental design, 30 children (18 boys, 12 girls) aged 9 to 11 with ADHD were selected from educational counselling centers in Shiraz during the academic year 1400-1401. They were assigned to experimental and control groups after matching. While both groups received pharmacological treatment, the experimental group underwent a 12-session " web-based Narrative therapy " training over a period of one month and two weeks, while the control group did not receive this training. Data were collected using the use of Connors (2004), Brief Children's Symptoms (2000), and Mattson's Social Skills (1983) questionnaires to assess the variables of attention, organization/planning, and social interactions, respectively. Descriptive statistics including means, standard deviations, minimum and maximum values were calculated, followed by the use of covariance analysis (ANCOVA) to test the research hypotheses. The paired comparison between groups was conducted using the Levene and Bonferroni follow-up tests. The data were analyzed using SPSS version 22.

    Results

    The results indicated that the "web-based Narrative therapy" training was effective in improving organization/planning and social interactions. However, there was no significant difference in attention score between the experimental and control groups.

    Conclusion

    The utilization of new technologies such as "web-based Narrative therapy" demonstrates a promising strategy for rehabilitating children with ADHD. The outcomes of e-health interventions suggest that it is a potentially cost-effective and accessible intervention for children with ADHD.

    Keywords: Narrative therapy, students with attention deficit, hyperactivity disorder (ADHD), attention, Organization, Planning, social interactions}
  • Nahid Khatibzadeh, Mehrdad Sabet*, Fariborz Dortaj, Nasrin Bagheri

    The primary objective of this study was to assess the impact of cognitive-social education and coaching education on self-awareness among female high school students. The research employed a quasi-experimental approach with a pretest-posttest design involving a control group. The study's target population encompassed all female high school students in District 2 of Tehran in 2022. A total of 45 participants were included in the study (with 15 individuals in each group, comprising 15 in Experimental Group 1, 15 in Experimental Group 2, and 15 in the Control Group). The research instrument employed in this study consisted of the Copper Self-Awareness Questionnaire. In the experimental groups, both the Cognitive-Social Education program and the Coaching Training program were administered, while the control group did not receive any intervention. The findings revealed that both cognitive-social education and coaching training had a significant impact on self-awareness scores. Furthermore, the results indicated that cognitive-social education was more effective in enhancing students' self-awareness compared to coaching education. Consequently, cognitive-social education proved to be a more effective approach for enhancing students' self-awareness. Overall, the results of this study offer valuable insights for psychologists and school counselors, providing effective strategies for boosting self-awareness among high school students.

    Keywords: Cognitive-social education, Coaching training, Self-awareness, High school students}
  • مسعود باغبانی*، حسن اسد زاده، فریبرز درتاج

    امروزه نقش ویژگی های شخصیت به عنوان یکی از مهم ترین آیتم ها در موفقیت، پیشرفت و افت تحصیلی دانش آموزان به حساب می آید. در همین راستا، هدف از پژوهش حاضر پیش بینی درگیریتحصیلی، خوشبینی تحصیلی، بر اساس ویژگی های شخصیت تاریک (ماکیاولیسم، خودشیفته، جامعه ستیز) در دانش آموزان مقطع متوسطه بود. جامعه ی مورد پژوهش را کلیه دانش آموزان (دختر و پسر) دوره متوسطه دوم (پایه ی دهم، یازده و دوازدهم) منطقه 18 شهر تهران تشکیل می دهند (8244 نفر) که در سال 1402-1401 به تحصیل اشتغال داشتند. بر اساس جدول مورگان، حجم نمونه برابر با 368 نفر (202 دختر، 166پسر) براساس روش تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس پرسشنامه ی درگیری تحصیلی آپلتون و همکاران، خوشبینی تحصیلی دانش آموز (شان- موران، بانکول، میشل و مور) و شخصیت تاریک (جونسون و وبستر) توسط هر آزمودنی تکمیل گشت. تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون معناداری ضرایب همبستگی، و رگرسیون گام به گام انجام شد. یافته ها نشان داد که بین درگیری تحصیلی، خوشبینی تحصیلی با ویژگی های شخصیت تاریک همبستگی منفی و معنا داری وجود داشت (به ترتیب 754/0-، 779/0-)، به همین ترتیب نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیت تاریک (ماکیاولیسم، پسیکوپات، خودشیفته) می تواند متغیرهای درگیری، خوشبینی را در سطح 95% پیش بینی کند و جهت رابطه به صورت معکوس می باشد، لذا می توان نتیجه گرفت که ویژگی های شخصیت تاریک (ماکیاولیسسم، پسیکوپات، خودشیفته) روی متغیرهای تحصیلی ذکرشده تاثیرگذار می باشد

    کلید واژگان: درگیری تحصیلی, خوشبینی تحصیلی, ویژگی های شخصیت تاریک, دانش آموزان}
    Masoud Baghbani *, Hasan Asadzade, Fariborz Dortaj

    Today, the role of personality traits is considered as one of the most important items in the success, progress and academic failure of students. In this regard, the purpose of the present research was to predict academic conflict, academic optimism, based on dark personality traits (Machiavellianism, narcissism, antisocial) in high school students. The research population consists of all the students (girls and boys) of the second secondary school (10th, 11th and 12th grade) of district 18 of Tehran city (8244 people) who were studying in 1401-1402. According to Morgan's table, a sample size equal to 368 people (202 girls, 166 boys) was selected as a sample based on cluster random method. Then, Appleton et al.'s academic involvement questionnaire, student's academic optimism (Shan-Moran, Bankole, Michel and Moore) and dark personality (Johnson and Webster) were completed by each subject. Data analysis was done using descriptive statistics, significance test of correlation coefficients, and step-by-step regression. The findings showed that there was a negative and significant correlation between academic engagement, academic optimism and dark personality traits (-0.754, -0.779 respectively), similarly the results showed that dark personality traits ( Machiavellianism, psychopath, narcissist) can predict conflict variables, optimism at the 95% level and the direction of the relationship is reversed, so it can be concluded that dark personality traits (Machiavellianism, psychopathic, narcissistic) It affects the mentioned educational variables

    Keywords: academic engagement, Academic Optimism, Dark personality traits, Students}
  • فریبرز درتاج*، سکینه راه پیما آغمیونی، ابوطالب سعادتی شامیر، خدیجه ابوالمعالی

    چکیده

    مقدمه و هدف

    این مطالعه با هدف «ساخت و اعتباریابی سنجه کیفیت فرایندی تعامل مربی و کودک در مهدهای کودک شهر تهران » طراحی و اجرا گردید.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش حاضر ترکیبی اکتشافی متوالی بود که در دو بخش کیفی و کمی انجام شد. در بخش کیفی، از سه مرحله مدل هیبرید استفاده شد. در مرحله نظری به بررسی موضوع در پایگاه های معتبر پرداخته شد. در مرحله کار در عرصه، روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی بود. بنابراین، 10 نفر از مربیان و 8 نفر از اساتید با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها از طریق روش مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و سپس با استفاده از روش کلایزی تحلیل گردید. در مرحله آخر، تحلیل نهایی صورت گرفت. روایی داده های کیفی با استفاده از چهار معیار قضاوت لینکن و گوبا و پایایی داده ها از طریق شیوه توافق درون موضوعی و پایایی بازآزمون تایید شده است. در بخش کمی نیز، پس از تدوین پرسشنامه و بررسی روایی صوری و محتوایی گویه ها، داده ها از نمونه ای 220 نفری از مربیان که از طریق نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شده بودند، گردآوری گردید.

    یافته ها

    پس از تحلیل داده های کیفی، 6 مضمون اصلی شامل ویژگی های فردی، فضای عاطفی مثبت، حمایت، حمایت آموزشی، مشارکت و همکاری و مدیریت رفتار استخراج شد. در بخش کمی نیز، برای روایی سازه از تحلیل عاملی تاییدی و برای تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل شش عاملی سلسله مراتبی از برازش خوبی برخوردار است. همچنین، بررسی آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 94/0 محاسبه شد که نشان دهنده همسانی درونی قابل قبول است.

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش نشان داد که بر اساس عامل های به دست آمده، پرسشنامه کیفیت فرایند تعامل، ابزاری معتبر و روا جهت ارزیابی کیفیت تعامل کودک-مربی در ایران است.

    کلید واژگان: کیفیت فرایندی, تعامل, کودک, مربی, مهدکودک}
    Fariborz Dortaj *, Sakineh Rahpeyma Aghmiuni, Aboutaleb Seadatee Shamir, Khadijeh Abolmaali

    Abstract

    Introduction

    This study has been designed and implemented with the aim of developing and validating educator and child interaction process quality measurement in Tehran’s kindergartens.research

    methodology

    The present research was a sequential exploratory mixed method that carried out in two parts, qualitative and quantitative. In the qualitative part, three phases of the hybrid model were used. In the theoretical phase, the subject was searched in main databases. . In the fieldwork phase, the research method was descriptive phenomenology. Therefore, 10 educators and 8 faculty members were selected by purposive sampling method. Data were collected by semi-structured interview and then analyzed by Colaizzi’s method. Final analysis was done in the last phase. The validity of qualitative data has been confirmed using four judgment criteria of Lincoln and Guba, the reliability of qualitative data has also been confirmed through intra-subject agreement and test-retest. In the quantitative part, After formulating the questionnaire and investigating the face and content validity of the items, the data were collected from a sample of 220 educators who were selected through sampling of stage cluster.

    Findings

    After analyzing the qualitative data, 6 main themes consisted of individual characteristics, positive emotional climate, supportiveness, educational support, participation and cooperation and behavior management were extracted. In the quantitative part, the confirmatory factor analysis and Cronbach's Alpha coefficient were used to determine the construct validity and the reliability. The results of confirmatory factor analysis showed that the six-factor hierarchical model has a good fit. Also, Cronbach's Alpha coefficient, was calculated to be 0.94 for the total questionnaire, which indicates the acceptable internal consistency.

    Conclusion

    The findings of this study showed that based on the obtained factors, the interaction process quality questionnaire is a reliable and valid tool for assessing the quality of child-educator interaction in Iran.

    Keywords: Process Quality, Interaction, Educator, Child, Kindergarten}
  • زهرا قلمی، اسماعیل سعدی پور*، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده، صغری ابراهیمی قوام
    چکیده  
    مقدمه
    پیشگیری از آسیب های ارتباط با جنس مخالف در دوران نوجوانی از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا در این زمان است که رفتارهای دوستیابی آغاز شده، هنجارهای رفتاری ایجاد می شوند و انواع آسیب های متعاقب ارتباط نامناسب با جنس مخالف شروع به آشکار شدن می کند. این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی خودمراقبتی کاهنده آسیب های ارتباط با جنس مخالف مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده و اثربخشی آن بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر نوجوان انجام شد.روش پژوهش: نمونه آماری به منظور اعتباریابی بسته آموزشی تولید شده شامل 12 نفر از صاحبنظرانی بود که در مسائل حوزه نوجوانان دارای تخصص بودند که به روش  هدفمند انتخاب شدند. نمونه آماری در بخش کمی شامل 40 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه دوم منطقه 20 تهران بود که با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج بود. تجزیه و تحلیل آماری در بخش کمی با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج در بخش کیفی نشان داد که بسته آموزشی خودمراقبتی کاهنده آسیب های ارتباط با جنس مخالف مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده از روایی مناسبی برخوردار است. در بخش کمی، نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که میانگین تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان گروه آموزش خودمراقبتی کاهنده آسیب‎های ارتباط با جنس مخالف مبتنی بر نظریه رفتار برنامه‎ریزی‎شده از آزمودنی‎ها در گروه کنترل بیشتر بود (001/0sig=). بنابراین، بسته آموزشی خودمراقبتی کاهنده آسیب های ارتباط با جنس مخالف مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده بر تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان دختر نوجوان موثر بود.
    نتیجه گیری
    بسته آموزشی خودمراقبتی کاهنده آسیب های ارتباط با جنس مخالف مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده می تواند ابزاری کاربردی در جهت بهبود توانمندی های نوجوانان باشد و در ارتقای تنظیم شناختی هیجان نوجوانان دختر تاثیرگذار باشد.
    کلید واژگان: آسیب های ارتباط با جنس مخالف, اعتباریابی, تنظیم شناختی هیجان, خودمراقبتی, نظریه رفتار برنامه ریزی شده}
    Zahra Ghalami, Esmaeil Sa&Rsquo, Dipour *, Fariborz Dortaj, Hasan Asadzadeh, Soghra Ebrahimi Qavam
    Abstract
    Introduction
     The prevention of the damages of relation with the opposite sex during adolescence is of great importance because it is at this time that dating behaviors begin, behavioral norms are established, and all kinds of harms following improper relation with the opposite sex begin to appear. This research was conducted with the aim of developing and validating a self-care educational package that reduces the damages of relation with the opposite sex based on the theory of planned behavior and its effectiveness on the cognitive emotion regulation of adolescent girl students.
    Method
     The statistical sample for the purpose of validating the produced educational package included 12 experts who had expertise in adolescent issues, who were selected in a purposeful way. The statistical sample in the quantitative section consisted of 40 high school girl students in the 20th district of Tehran who were selected by a multi-stage sampling method. The research tool included the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire Garnefski & Kraaij. Statistical analysis was done in the quantitative part using covariance analysis in SPSS software.
    Findings
     The results in the qualitative part showed that the self-care educational package that reduces the damages of relation with the opposite sex based on the theory of planned behavior has good validity. In the quantitative part, the results of the multivariate covariance analysis test showed that the average of cognitive emotion regulation in the students of the self-care training group that reduces the damages of relation with the opposite sex based on the theory of planned behavior was higher than that of the subjects in the control group. (Sig=0.001). Therefore, the educational package of self-care that reduces the damages of relation with the opposite sex based on the theory of planned behavior was effective on the cognitive emotion regulation of adolescent girl students.
    Conclusion
     The self-care educational package that reduces the damages of relation with the opposite sex, based on the theory of planned behavior, can be a practical tool to improve the abilities of adolescents and be effective in improving cognitive emotion regulation in adolescent girls.
    Keywords: damages of relation with the opposite sex, Validation, Cognitive emotion regulation, Self-Care, Theory of planned behavior}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال