فهرست مطالب کاظم نصرتی
-
یکی از مشکلات اساسی حوضه های آبخیز مسئله فرسایش و تولید رسوب است. عدم مدیریت صحیح در این زمینه میتواند خطرات زیست محیطی و حتی تهدیدی برای حیات انسانی باشد. هدف از این مطالعه منشایابی منابع تولید رسوب در زیر حوضه های 1 و 2 حوضه آبخیز تالار در استان مازندران است. بدین منظور 140 نمونه خاک در دو رویکرد، 77 نمونه در زیر حوضه 1 و 63 نمونه در زیر حوضه 2 از واحدهای سنگ شناسی و 20 نمونه رسوبات تازه ته نشین شده در خروجی زیر حوضه ها برداشت و 28 عنصر ژئوشیمیایی به عنوان ردیاب در نمونه ها اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون کروسکال والیس و تحلیل تشخیص تر کیب بهینه ردیاب ها مشخص گردید. بیشترین سهم نسبی تولید رسوب بر اساس مدل غیرترکیبی بیسین در رویکرد اول (زیر حوضه 1 واحد ماسه سنگ و کنگلومرا با % 1 / 59 ، زیر حوضه 2 واحد مارن و شیل با % 2 / 47) ، در رویکرد دوم (زیر حوضه 1 محدوده بیشینه شتاب زمین در سطح g(0/51-0/6) با 50/30% و زیر حوضه 2 واحد کانال رودخانه با % 6 / 64) است. نتایج این مطالعه نشان داد که محدوده های بیشینه شتاب زمین تاثیر مستقیمی بر کنترل سایر فرایندهای تولید رسوب همچون هوازدگی و تضعیف سنگ ها دارد. همچنین تقسیم بندی گروه های سنگ شناسی به عنوان منابع تولید رسوب بر اساس محدوده های بیشینه شتاب زمین که تاثیر زیادی بر تولید رسوب دارند به عنوان یک رویکرد جدید می تواند کمک شایانی به درک فرآیندهای تولید رسوب داشته باشد.
کلید واژگان: منشایابی رسوب, بیشینه شتاب زمین, حوضه تالار, مدل غیرترکیبی بیسین}One of the main issues in drainage watersheds is erosion and sediment yield. Lack of proper management in this field can be environmental hazards and even a threat to human life. The purpose of this study is fingerprinting the sources of sediment yield in sub-basins 1 and 2 of Talar drainage basin in Mazandaran province.140 soil samples in first approach and 80 samples in second approach collected respectively sub-basin 1 (77) and (47), sub-basin 2 (63) and (33) of lithological units and range of peak ground acceleration and 20 drape sediment samples at the outlet sub-basins and 28 geochemical elements measured as tracers in the samples. Using the Kruskal-Wallis test and discriminant function analysis, the composite fingerprints was determined. The largest relative contribution of sediment yield based on the Bayesian un-mixing model is in the first approach (sub-basin 1 unit sandstone and conglomerate with 59.1%, sub-basin 2 unit marl and shale with 47.2%), in the second approach (sub-basin 1 unit the range of peak ground acceleration at the level (0.51-0.6) g with 50.3%, and sub basin 2 units channel bank with 64.6%). The results of this study showed that the range of peak ground acceleration have a direct effect on control of sediment yield and erosion processes. Also, division of lithological groups as sources sediment yield based on range of peak ground acceleration, which have a great impact on sediment yield, as a new approach, can be of great help in understanding sediment yield processes.
Keywords: Sediment Fingerprinting, Peak Ground Acceleration, Talar drainage basin, the Bayesian un-mixing model} -
نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)، سال بیست و هفتم شماره 2 (پیاپی 104، تابستان 1402)، صص 195 -208
ویژگی های ژیومورفیک حوضه های آبخیز دارای روابط متقابل و همبستگی بوده و مقیاس زمانی و مکانی در قالب فصل و زیرحوضه ها بر غلظت رسوب معلق تاثیرگذار است. از اهداف این مطالعه بررسی ارتباط بین غلظت رسوب معلق و ویژگی های آبخیز رودخانه کن با استفاده از رگرسیون مولفه های اصلی و شناخت تاثیر فصل و زیرحوضه ها بر غلظت رسوب معلق بود. بدین منظور غلظت رسوب معلق در طی چهار رخداد بارشی در سه فصل و در زیرحوضه ها اندازه گیری و محاسبه شد. شانزده ویژگی فیزیوگرافی و کاربری اراضی در زیرحوضه ها تعیین شد و با استفاده از تجزیه مولفه های اصلی (PCA)، عامل یا فاکتورهای اصلی شناسایی و امتیاز هر یک از فاکتورها برای هر ویژگی محاسبه شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که غلظت رسوب معلق از نظر مقیاس مکانی معنادار بوده و فصل بهار بیشترین میزان رسوب زایی را داشته است. آنالیز مازاد داده (Redundancy analysis) و تحلیل کانونیک توابع تشخیص (Discriminant function canonical analysis) بر خصوصیاتی که در عامل اول (PC1) مشارکت دارند، نشان داد که به ترتیب خصوصیات درصد سازند فرسایش پذیر، سازند به نسبت فرسایش پذیر، درصد فعالیت احداث آزاد راه (تسطیح دامنه ها) و طول آبراهه مهم ترین ویژگی های زیرحوضه ها در تولید و غلظت رسوب معلق منطقه مطالعاتی هستند.
کلید واژگان: تجزیه مولفه های اصلی, غلظت رسوب معلق, رگرسیون چند متغیره}The geomorphic characteristics of the watersheds are interrelated and the temporal and spatial scale in the form of season and sub-basins affect the concentration of suspended sediment. One of the objectives of this study was to investigate the relationship between suspended sediment concentration and watershed characteristics of Kan River using principal components regression and to recognize the effect of seasons and sub-basins on sediment concentration. The concentration of suspended sediment during four rainfall-runoff events in three seasons and in sub-basins was measured and calculated. The sixteen physiographic and land use characteristics were determined in the sub-basins and the main factors were identified and the scores of each factor for each feature were calculated using principal component analysis (PCA). The results of variance analysis showed that the concentration of suspended sediment was significant in terms of time scale and spring had the highest rate of sedimentation. Redundancy analysis and canonical analysis on the properties that participate in the first factor (PC1) showed the characteristics of the percentage of erodible formation, relatively erodible formation, and percentage of free construction activity, respectively. Road (slope leveling) and stream length are the most essential attributes of sub-basins in the production and concentration of suspended sediment in the study area.
Keywords: Principal component analysis, Suspended sediment concentration, Multivariate regression} -
مساله ی مهم و قابل توجه در پژوهشهای کاربردی برای مدیریت حوزه های آبخیز، آگاهی از چگونگی فرآیند تولید رسوب شبکه زهکشی است که بتواند به طور مشترک و یکپارچه، عملکرد دامنه ها و سیستم رودخانهای را در مقیاس مکانی و زمانی مشخص دربر گیرد. در مطالعات مربوط به فرسایش و رسوب، بررسی شکل و تحولات فرسایشی لندفرم های ژیومورفولوژی، محور مطالعات علوم زمین برای یک مدت طولانی بوده است. در دو دهه ی اخیر، تکنیک منشایابی رسوب به عنوان یک روش کلیدی تعیین منابع رسوب برای بررسی فرآیند فرسایش و رسوب حوزه های آبخیز می تواند به کار گرفته شود. هدف از این پژوهش بررسی سهم انواع لندفرم های ژیومورفولوژی در تولید رسوب با استفاده از تکنیک منشایابی رسوب در حوزه آبخیز چهل چای استان گلستان است. لذا با استفاده از شاخص توپوگرافی، 4 لندفرم شامل دامنه های محدب، مقعر، دره های باز و شیب بین دامنه های محدب و مقعر مشخص شد. نمونه برداری از منابع رسوب و رسوب معلق طی 8 رخداد سیلاب در بازه ی زمانی اسفند 1398 تا اردیبهشت 1399 صورت گرفت. با استفاده از دستگاه XRF غلظت 23 ردیاب ژیوشیمیایی اندازه گیری شد. پس از آزمونهای دامنه، کروسکال-والیس و تحلیل تشخیص، در نهایت ردیاب های Ba، Ni،Pb، V، Mgo، Mno و Cao بالاترین درصد توان تفکیکپذیری را داشتند. بر اساس نتیجه ی به دست آمده از اجرای مدل ترکیبی بیزین، دامنه های محدب 9/60 سهم تولیدی رسوب را به خود اختصاص داده است و در مرتبه ی دوم، سهم دره های کم عمق 5/28 درصد برآورد شده است. هم چنین با استفاده از مدل سازی رسوب مجازی، خطای میانگین در محدوده ی 6/0 و 4/8 درصد و خطای جزر میانگین مربعات در دامنه ی 7/1 و 23 برآورد شد.
کلید واژگان: حوزه آبخیز چهل چای, لندفرم های ژئومورفولوژی, ردیاب های ژئوشیمیایی}An important and significant issue in applied research for the management of watersheds is to know integrated drainage sediment yield process to recognize hill slopes and fluvial system. In erosion and sediment study, investigation of form and land form evolution was the earth science study core in the long time. So determination of landform contribution in sediment and erosion yield can utilize for erosion and sediment process in watershed. In recently two decades, sediment fingerprinting method was proven as a key method for contribution of sediment proportion. The purpose of this study was to determine the geomorphic landforms in sediment yield in Chehel-Chaye catchment in Golestan province. By using Topography Position Index, four landforms including concave and convex slope, narrow valleys and slope between concave and convex slope were recognized. In eight flood events suspended sediment sampling was done in March to April 2020. By using XRF instrument, 23 geochemical traces was analysis. After bracket, kruskal-wallis and discernment function analysis, Ba، Ni،Pb، V، Mgo، Mno and Cao had the most discernment percentage in all of tracers. Based of Bayesian mixing model, in first concave slopes 60/9 and in second 28/5 percentage of sediment yield. Result of virtual sediment modeling show that root mean squared error are in 0.6 and 8/4 and mean absolute error 1/7 and 23 evaluated.
Keywords: Chehel-Chay catchment, Geochemical tracers, geomorphic landforms} -
فرسایش خاک به عنوان عامل مهمی در کاهش کیفیت و تخریب خاک در نظر گرفته می شود. از پارامترهای مهم و تاثیرگذار در فرسایش خاک انواع کاربری اراضی است. حوضه آبریز هشتیان به دلیل شرایط طبیعی، دخالتهای انسانی و تنوع کاربری اراضی به فرسایش حساس بوده و نیازمند پایش کیفیت و فرسایشپذیری خاک میباشد. ازاین رو هدف از این تحقیق بررسی تاثیر کاربری اراضی بر فرسایش پذیری و کیفیت خاک در حوضه آبریز هشتیان است. در این تحقیق از حوضه موردمطالعه 21 نمونه از کاربری زراعی، 18 نمونه از کاربری مرتع، 14 نمونه از کاربری باغ با روش سیستماتیک - تصادفی برداشت شد. ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی نمونه ها شامل سدیم، پتاسیم، فسفر کل، کربن آلی، هدایت الکتریکی، pH، آهک، وزن مخصوص ظاهری و حقیقی و بافت خاک اندازه گیری شد. با استفاده از تحلیل واریانس ارتباط پارامترهای اندازه گیری شده با کاربریهای اراضی مشخص شد. نتایج نشان داد که اکثر پارامترهای فیزیکی و شیمیایی خاک با مقدار P کمتر از 05/0 به طور معنیدار تحت تاثیر کاربری اراضی میباشد. همچنین نتایج نشان داد شاخص کیفیت خاک با مقدار P (17/0) دارای ارتباط معنادار با کاربری اراضی نمیباشد و فرسایش پذیری خاک با مقدار P کمتر از 001/0 دارای ارتباط معنادار با کاربری اراضی میباشد. همچنین با استفاده از آزمون Post-hoc و به روش توکی مشخص شد کاربری زراعی دارای خاک باکیفیت تر به دلیل هوادهی و باقی ماندن کاه و کلش هنگام شخم و پوشش گیاهی مناسب میباشد و کاربری مرتع به دلیل چرای بیش از حد دام و کاهش مواد مغذی خاک دارای فرسایش پذیری بالایی نسبت به کاربری زراعی و باغ میباشد.
کلید واژگان: کیفیت خاک, فرسایش خاک, کاربری اراضی, حوضه آبریز هشتیان, دریاچه ارومیه}Soil erosion is considered as an important factor in reducing soil quality and degradation. One of the important and influential parameters in soil erosion is the types of land use. Each of the land uses directly and indirectly affects the erodibility of the soil and as a result the quality of the soil. Heshtian Catchment area needs monitoring of soil quality and erodibility due to natural conditions, human interventions and diversity of land use. Therefore, the purpose of this research is to investigate the effect of land use on erodibility and soil quality in Hashtian Catchment. In this research, 21, 18 and 14 samples of agriculture, pasture, and garden land use were taken from the basin by systematic-random method, respectively. By performing statistical analyses, the physical and chemical characteristics of the samples, including sodium, potassium, total phosphorus, organic carbon, electrical conductivity, pH, calcium, saturated percentage, bulk density, particle density, and soil texture were determined. Using variance analysis, the relationship between the measured parameters and land uses was determined. The results showed that most physical and chemical parameters of soil with P value less than 0.05 have a significant relationship with land use. Also, the results showed that soil quality index with P value (0.17) has no significant relationship with land use, and soil erodibility with P value less than 0.001 has a significant relationship with land use. Also, using Post-hoc test and Tukey's method, it was determined that agricultural use with better quality soil due to aeration and remaining straw and stubble during plowing and vegetation is suitable, and pasture use is suitable due to excessive livestock grazing and the reduction of soil nutrients has a high erodibility compared to agricultural and garden use.
Keywords: Soil quality, Soil erosion, Land Use, Hashtian Catchment, Urmia Lake} -
پیشینه و هدف
میزان هدر رفت سالانه خاک در دنیا حدود 75 میلیارد تن است. در ایران هم فرسایش خاک یکی از مهمترین مشکلات زیستمحیطی است که در حوضههای آبخیز ایران میزان فرسایش خاک بین سالهای 1951 تا 2002 به میزان800 درصد بیشتر شده است. کاهش قابلتوجه عملکرد حوضههای آبخیز ایران به دلیل حجم زیاد فرسایش، بیانگر ضرورت روزافزون پایش و پیگیری این پدیده مخرب میباشد. دندروژیومورفولوژی تکنیکی است که در توصیف و تعیین فرایندهای ژیومورفولوژی بسیار موفق عمل کرده است. دندروژیومورفولوژی یک روش بسیار انعطافپذیر برای ارزیابی فرسایش خاک است و بهعنوان یک منبع داده برای تشخیص قابلیت اطمینان دادههای بهدستآمده از تکنیکهای برآورد مستقیم استفاده شود. هدف این تحقیق بررسی وضعیت فرسایش سطحی در حوضه آبخیز نچی با استفاده از تکنیک دندروژیومورفولوژی بر روی ریشههای برونزده درخت بلوط بهعنوان گونه غالب منطقه میباشد. با توجه به محدود بودن این قبیل مطالعات در ایران و وضعیت بسیار شکننده منطقه موردمطالعه و خطر پرشدن مخزن دریاچه زریوار که ازلحاظ محیط زیستی بسیار حایز اهمیت است، ضرورت دارد وضعیت فرسایش سطحی و هدر رفت خاک و انتقال رسوب موردمطالعه قرار گیرد.
مواد و روشها:
برای دستیابی به اهداف پژوهش، پس از جمعآوری و تهیه اطلاعات اولیه شامل اطلاعات نوشتاری، دادههای آماری، نقشهها و تصاویر، پیمایش مقدماتی از منطقه انجام و سایتهای نمونهبرداری انتخاب شد. نمونهها طبق برنامه تهیه شده، بر اساس وضعیت حوضه (با توجه به وضعیت کاربری حوضه موردمطالعه و جهت دامنه، واحدهای کاری موردنظر در محلهای دارای ریشه برونزد یافته انتخاب شد). بر این اساس نمونههای مختلف در دو کاربری متفاوت جنگل و کشاورزی و در جهتهای غربی، شرقی و جنوبی برداشت شد. قابلذکر است که کلیه نمونه از گونهی درختی بلوط که اکثریت مطلق در منطقه موردمطالعه است، تهیه گردید. در نهایت از بین نمونههای برداشتشده، 64 نمونه که قابلیت تحلیل آناتومی حلقههای رشد، داشتند انتخاب گردید. دیسکهای برداشتشده از ریشهها برای آشکارسازی حلقههای رویشی دیسکها از دو روش براقسازی و برش سطوح استفاده شد. با استفاده از دستگاه سمباده، با گریدهای مختلف بهتدریج صیقلی گردید تا مرز حلقههای رشد واضح شود. سپس دیسکها در آزمایشگاه جهت تعیین اولین سال برونزد ریشه و مشخص کردن پهنای حلقههای رویشی با استفاده از دستگاه لین-تب 5 مجهز به میکروسکوپ بینوکولار و نرمافزار تخصصی گاهشناسی تی-سپ با دقت 01/0 میلیمتر اندازهگیری شد.
یافتهها و بحث:
نتایج این پژوهش نشان داد در حوضه آبخیز نچی فرسایش سطحی خاک در کاربری کشاورزی (میانگین نرخ فرسایش 2.43 میلیمتر در سال) نسبت به کاربری جنگل (میانگین نرخ فرسایش 6/0 میلیمتر در سال) حدود 4 برابر است. نتایج آزمونهای آماری نیز نشان داد که در حوضه موردمطالعه نوع کاربری بر میانگین نرخ فرسایش سطحی سالانه تاثیرگذار است. همچنین در این مطالعه مشخص شد که جهتهای مختلف جغرافیایی بر میانگین نرخ فرسایش سطحی سالانه حوضه آبخیز نچی تاثیرگذار نیست. مقایسه مقادیر فرسایش در کاربری کشاورزی و جنگل اهمیت نقش حفاظتی و مهم پوششهای طبیعی در حفظ خاک و جلوگیری از فرسایش و هدر رفت آن را نشان میدهد. مطالعات مختلف در دنیا و ایران نشان داده است در دهههای اخیر تغییرات کاربری رشد فزایندهای داشته است که این تغییرات، زمینه افزایش رواناب و اثرگذاری در میزان هدر رفت خاک دارد، مقایسه فرسایش در ناحیه کشاورزی با ناحیه جنگلی، نشان از نقش حفاظتی و مهم پوششهای طبیعی و جنگلی در حفظ خاک و جلوگیری از فرسایش و هدر رفت این ماده ارزشمند دارد.
نتیجهگیری:
نتایج این تحقیق ضرورت توجه بیشتر به مطالعات قابلیت اصلاح و تغییر کاربری اراضی در این مناطق را بیشازپیش آشکار میکند. تغییر کاربری و اثرات منفی ناشی از دخالت انسانی، نهتنها در خود حوضه، بلکه در محل خارج از وقوع فرسایش بهصورت انباشت بر روی اراضی مرغوب کشاورزی، مراتع، منابع ذخیره آب و کانالهای آبیاری شده است. همچنین ایجاد آلودگی توسط رسوبات و فلزات سنگین و مواد شیمیایی همراه آن، بالاخص تهدید اکوسیستم بسیار شکننده دریاچه زریوار امروزه بیش از هر زمان دیگری مشهود است. پیشنهاد میشود در کارهای آتی برای اعتبارسنجی نرخ فرسایش بهدستآمده، از یک روش دیگر موازی با این روش استفاده شود. همچنین پیشنهاد میگردد در مطالعات آتی برای بررسی دقیق تر تاثیر جهت های دامنه بر فرسایش خاک، از دامنههای شمالی نیز نمونهبرداری صورت گیرد.
کلید واژگان: حوضه نچی, دندروژئومورفولوژی, فرسایش خاک و سطح, کاربری اراضی}Journal of Sustainable Development of Geographical Environment, Volume:4 Issue: 7, 2023, PP 158 -172Background and purposeThe annual loss of soil in the world is about 75 billion tons. In Iran, soil erosion is one of the most important environmental problems, and in Iran's catchments, soil erosion increased by 800% between 1951 and 2002. The significant decrease in the performance of Iran's catchments due to a large amount of erosion indicates the increasing necessity of monitoring and following up on this destructive phenomenon. Dendrogeomorphology is a technique that has been very successful in describing and determining geomorphological processes. Dendrogeomorphology is a very flexible method to assess soil erosion and can be used as a data source to determine the reliability of data obtained from direct estimation techniques. The purpose of this research is to investigate the state of sheet erosion in the Nachi watershed using the dendrogeomorphology technique on the oak tree's protruding roots as the region's dominant species. Considering the limited nature of such studies in Iran and the very fragile situation of the studied area, and the risk of filling up the reservoir of Zrebar Lake, which is very important from the point of view of the environment, it is necessary to study the situation of sheet erosion and soil wastage and sediment trans.
Materials and methodsIn order to achieve the research objectives, after collecting and preparing the primary information, including written information, statistical data, maps, and pictures, a preliminary area survey was carried out, and sampling sites were selected. The samples were prepared according to the program, based on the status of the catchment (according to the land use of the catchment and the direction of the range, the desired work units were selected in places with exposed roots). Based on this, different samples were taken in two different forests, agriculture uses, and western, eastern, and southern directions. All the samples were prepared from the oak tree species, which is the absolute majority in the study area. Finally, 64 samples were selected from the collected samples that could analyze the growth rings' anatomy. Discs harvested from the roots were used to reveal the vegetative rings of the discs by polishing and cutting the surfaces. Using a sanding machine, it was gradually polished with different grades to clear the growth ring border. Then, the disks were measured in the laboratory to determine the first year of root emergence and to determine the width of vegetative rings using a Lin-Tab 5 device equipped with a binocular microscope and specialized T-Sap chronology software with an accuracy of 0.01 mm.
Findings and discussionThis research showed that in the Nachi catchment, surface soil erosion in agricultural use (average erosion rate 2.43 mm per year) compared to forest use (average erosion rate 0.6 mm per year) is about 4 times. The results of the statistical tests also showed that the type of land use affects the average annual surface erosion rate in the studied basin. Also, this study found that different geographical directions do not affect the average annual surface erosion rate of the Nachi catchment. Comparing erosion values in agricultural and forest use shows the importance of natural covers' protective and important role in preserving the soil and preventing its erosion and wastage. Various studies in the world and Iran have shown that in recent decades, there has been an increasing increase in land use changes, that these changes have the basis of increasing runoff and affecting the amount of soil loss, comparing erosion in the agricultural area with the forest area, showing the protective and important role of the covers. Natural and forests have a valuable role in preserving the soil and preventing erosion and wastage of soil.
ConclusionThe results of this research reveal the necessity of paying more attention to studies on the possibility of modification and change of land use in these areas. The change in land use and the negative effects caused by human interference are not only in the basin itself but also in places outside the occurrence of erosion in the form of accumulation on high-quality agricultural lands, pastures, water storage sources, and irrigated canals. Also, the creation of pollution by sediments and heavy metals and accompanying chemicals, especially the threat to the very fragile ecosystem of Zrebar Lake, is more evident today than ever before. It is suggested to use another method parallel to this method in future works to validate the obtained erosion rate. In future studies, sampling should also be done from the northern slopes for a more detailed investigation of the effect of the slope directions on soil erosion.
Keywords: Nachi Catchment, Dendrogeomorphology, Soil, sheet erosion, Land use} -
کنترل فرسایش خاک و حفظ کیفیت خاک برای پایداری کشاورزی و محیط زیست ضروری است. تخریب کیفیت خاک ناشی از مسایلی از جمله تغییر کاربری اراضی، بیابان زایی، فرسایش خاک، آلودگی شیمیایی و کاهش حاصلخیزی خاک است. در میان این عوامل، فرسایش خاک به عنوان عامل مهمی در کاهش کیفیت و تخریب خاک در نظر گرفته می شود. از پارامترهای مهم و تاثیرگذار در فرسایش خاک مخصوصا در مناطق کوهستانی، دامنه ها و بخش های مختلف آن است. اجزای مختلف دامنه (خط الراس، شانه، پشت دامنه، پای دامنه و پنجه دامنه) به طور مستقیم و غیرمستقیم بر فرسایش پذیری خاک و در نتیجه میزان کیفیت خاک، و تکوین و تکامل دامنه ها تاثیرگذار می باشد. از این رو هدف این تحقیق بررسی تاثیر اجزای ژیومورفیک دامنه بر فرسایش پذیری و کیفیت خاک در حوضه آبریز هشتیان می باشد. بنابراین از حوضه ی مورد مطالعه 53 نمونه خاک از دامنه های حوضه برداشت شد. با انجام آزمایشات مربوطه ویژگی های فیزیکی و شیمیایی نمونه ها شامل سدیم، پتاسیم، فسفر کل، کربن آلی، هدایت الکتریکی، pH، آهک، وزن مخصوص ظاهری و حقیقی و بافت خاک مشخص شد. با استفاده از تحلیل واریانس ارتباط پارامتر های اندازه گیری شده با اجزای ژیومورفیک دامنه مشخص شد. نتایج نشان داد که فقط پارامتر پتاسیم دارای ارتباط معنادار با اجزاء دامنه می باشد (017/0=P). همچنین کیفیت خاک در خط الراس و پای دامنه به ترتیب با مقدار 96/5 و 6/5 بهتر از سایر بخش های دامنه می-باشد و شانه ی دامنه با مقدار 38/0 فرسایش پذیری بالاتری نسبت به سایر بخش های دامنه به دلیل وجود شیب زیاد دارد.
کلید واژگان: کیفیت خاک, فرسایش خاک, اجزاء ژئومورفیک دامنه, حوضه آبریز هشتیان}IntroductionControlling soil erosion and maintaining soil quality is essential for agricultural and environmental sustainability. Degradation of soil quality is caused by a combination of issues including land use change, desertification, soil erosion, chemical pollution, and total loss of soil fertility. Among these factors, soil erosion is considered an important factor in reducing soil quality and degradation. Slopes and their different components of them are one of the important and effective parameters in soil erosion, especially in mountainous areas. Different components of the slope (summit, shoulder, back slope, foot slope, and toe slope) directly and indirectly affect soil erodibility and consequently the soil quality and the development of slopes. Therefore, the purpose of this study is to investigate the effect of geomorphic hillslope components on erodibility and soil quality in the Hashtian catchment.
MethodologyHashtian catchment is located in West Azarbaijan province, Urmia city. Hashtian catchment area is 21222 hectares, maximum and minimum heights are 2759 and 1639 meters, respectively. There are three types of land use including agricultural lands (irrigated farming, rainfed farming), rangeland, and garden in Hashtian catchment.In this study, 53 soil samples were gathered from the main hillslope components (summit, shoulder, back slope, foot slope, toe slope), and the physical and chemical properties of the samples including sodium (Na), potassium (K), phosphorus (P), organic carbon (OM), electrical conductivity (EC), pH, calcium (Ca), saturated percentage (SP), bulk density (BD), particle density (PD) and soil texture were determined. Then the analysis of variance was used for investigating the relationship between the measured parameters and the geomorphic hillslope components. Also, the soil quality index was estimated using the following equation:SQI=(∑_(i=1)^n▒〖W_i S_i 〗)/n*10Where Wi represents the weights of the soil indicators, Si denotes the scoring function ranks of each soil property, indexed as i, and n reflects the number of variables selected for the MDS. Soil erodibility is also calculated from the Wischmeier equation as following formula:K = ((2.1 * 10 ^ (-4) M ^ (1.14) (12-a)) + (3.25 (b-2)) + (2.5 (c-3) / 759)M = (V.F.Sand + sand) * (100-Ac)Where K is the soil erodibility, Ac is clay, a is organic matter, b is soil structure and c is the permeability code, which is obtained based on soil characteristics. Finally, the soil quality and soil erodibility index in the geomorphic hillslope components were compared using analysis of variance, and the relationship between different slopes was analyzed by Post-hoc test and Tukey method.
Results and DiscussionThe results showed that only the potassium parameter had a significant relationship with the hillslope components. Some soil properties such as saturated soil percent, potassium, and silt, are affected by the slope of the area. It is always expected that the back slope will have high erosion, but the high amount of clay in the back slope indicates the transfer of particles and nutrients from the shoulder to the back slope. On the other hand, due to the high amount of clay and sufficient amount of organic matter and phosphorus, the back slope has an acceptable soil quality. This has also affected the soil erodibility in this area. The summit has better soil quality due to the presence of suitable clay and organic matter as well as more sodium and phosphorus. The foot slope has better soil quality due to the presence of high phosphorus and potassium and also the amount of suitable organic matter.The results of using PCA to determine the MDS showed that four components were calculated to have an eigenvalue >1 and can thereby be used in the MDS. The cumulative variance was 80.56%. The highest PCs loadings were considered as a condition for selecting the final MDS comprised of Na, Clay, P, PD, and SP. The indicators were transformed into a dimensionless combinable score (0–1). In this study, a 'more is better' scoring function was applied to P and SP, and a 'less is better' scoring function was employed for Na and PD. The sand content followed an 'optimal range' function. The final results revealed that Na, Clay, PD, P, and SP had the highest to lowest weights, respectively.SQI = 0.29 S Na% + 0. 27 S Clay% + 0.27 S PD% + 0.27 S P % + 0.16 S SP%The results showed that different hillslope components do not affect soil quality and the mean values of soil quality at the summit are better than other hillslope components.Finally, different hillslope components do not affect the degree of soil erodibility and have no significant relationship with the results of soil erodibility so these results are not similar to the results of Ayoubi et al. (2014) who examined the soil quality of the slopes of Chaharmahal and Bakhtiari province. However, the results are similar to the results of Nosrati (2017) and Nosrati et al. (2015) in terms of the soil erodibility in the shoulder is higher than the other hillslope components. Also, the mean values of soil erodibility in the hillslope components are not significantly related.
ConclusionThe potassium parameter has a significant relationship with the hillslope components, which means that different hillslope components affect this parameter and there is no significant relationship between other parameters and hillslope components. There is no significant relationship between the geomorphic hillslope components and soil erodibility. Also, the summit and foot slope has better quality than other hillslope components due to the decay of vegetation and its effect on carbon dioxide and carbonic acid production. As a result, it increases the ability to absorb organic and nutrient substances, especially phosphorus in the soil. Accumulation of selected minimum data sets on soil quality at the foot slope and the summit has also increased soil quality. The steep slope in the shoulder has caused the washing of soil organic and nutrient materials and lowered the pH, and as a result, reduced the ability to absorb nutrients and increase erodibility.Keywords: Soil quality, Soil erosion, Geomorphic hillslope components, Hashtian Catchment.
Keywords: Soil quality, Soil erosion, Geomorphic hillslope components, Hashtian Catchment} -
مجله مخاطرات محیط طبیعی، پیاپی 26 (زمستان 1399)، صص 129 -144
رودخانه فراهم کننده آب و انرژی برای طبیعت و انسان است و میتوان گفت تامین آب مهمترین نقش اقتصادی رودخانه است. پدیده فرسایش و انتقال رسوب از جمله فرآیندهای هیدرودینامیکی مهمی است که بسیاری از سیستم های هیدرولیکی نظیر حو ضه های آبریز، رودخانه ها، سواحل و بنادر، سدها، پل ها، جاده ها، کشتزارها و تاسیسات عمرانی را متاثر می سازد. رودخانه طالقان یکی از رودخانه های مهم دامنه جنوبی البرز می باشد. این رودخانه متاثر از عوامل مختلفی چون زمین شناسی، شیب، کاربری اراضی، شرایط هیدرولیکی جریان و رفتار مورفولوژیکی پویایی دارد. هدف این پژوهش بررسی وضعیت پایداری کناره رودخانه طالقان با استفاده از مدل های ریاضی و آماری و مقایسه نتایج آن با مشاهدات میدانی است. برای رسیدن به این هدف در این پژوهش با استفاده از روش BEHI و تحلیل آماری واریانس یک طرفه (ANOVA) استفاده شده و سپس با مشاهده های میدانی و بصری مقایسه شده است. نتایج نشان داد که خطر فرسایش کناره در مقاطع بالادست با توجه به امتیازدهی متوسط و زیاد می باشد و در مقاطع پایین دست میزان خطر فرسایش کناره ای زیاد و خیلی زیاد می باشد. و با توجه به نتایج به دست آمده از تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) میزان تاثیرگذاری شیب و دبی بالاتر از بقیه پارامترها بوده و پارامترهای معنی دار در این تحلیل شامل عمق متوسط، دبی لبالبی، ارتفاع کناره، دبی و شیب می باشد. با توجه به نتایج به دست آمده کناره های فرسایش پذیر شناسایی شدند.
کلید واژگان: فرسایش کناره ای, رودخانه طالقان, مدل BEHI, واریانس یک طرفه}Rivers provide water and energy for nature and humans. Thus, water supply is the most important economic role of rivers. Process of erosion sediment transportation is one of the most important hydrodynamic processes which affect a lot of hydraulic systems such as basins, rivers, coasts and harbors, dams, bridges, farms, and construction facilities. Taleghan River is a major river located in the south hillside of Alborz. The river has dynamic behavior affected by various factors including geology, gradient, land use, hydraulic flow condition, and morphological behavior. Analyzing the stability of Taleghan river bank using mathematical and statistical models and comparing its results with field observations is the aim of this research. Therefore, to achieve this aim BEHI model and statistical one-way analysis of variance (ANOVA) is used and then compared with field and visual observations. The results concerning scoring show moderate to high danger of riverbank erosion in upstream sections and high to very high danger of riverbank erosion in downstream sections. According to the results of one-way analysis of variance (ANOVA), the effects of gradient and discharge have been more than the other parameters. In this analysis, the meaningful parameters consist of mean depth; bank full, riverbank high, discharge, and gradient. According to the results, erodible edges were identified.
Keywords: Riverbank erosion, BEHI model, one-way analysis of variance, Taleghan river} -
فرسایش خاک و رسوب یکی از نگرانی های زیست محیطی قرن حاضر است. از اثرات فرسایش محلی می توان به هدر رفت لایه سطحی خاک و به تبع آن انتقال عناصر غذایی و کاهش توان تولید خاک اشاره کرد. این مطالعه با هدف برآورد فرسایش و رسوب در حوضه ابخیز بادآور لرستان و با استفاده از مدلSWAT انجام شده است. مدل SWAT یک مدل نیمه توزیعی با توانایی شبیه سازی حوضه در مقیاس های مختلف زمانی و مکانی است. این مدل بر اساس اطلاعات خاک، آب و هوا، کاربری اراضی، توپوگرافی، و پارامترهای معادله جهانی هدر رفت خاک، فرسایش و انتقال رسوب را برآورد می نماید. مهم ترین ورودی های مدل شامل اطلاعات خاک،کاربری اراضی، شیب، ارتفاع، زمین شناسی، اطلاعات آب و هواشناسی (بارش، پیشینه و کمینه دما، رطوبت نسبی، نقطه شبنم، تابش خورشیدی و سرعت باد) می باشد. همچنین جهت تعیین مهمترین عوامل در تولید رسوب از تحلیل عاملی استفاده گردید. نتایج شبیه سازی نشان داد که مقدار رسوب خروجی از حوضه 7170 تن در سال می باشد. پس از اجرای مدل مقدار رسوب شبیه سازی شده با رسوب مشاهداتی مورد مقایسه قرار گرفت و با استفاده از ضریب تعیین (R2)، جذر مربعات میانگین خطا (RMSE) و شاخص توافق (D) و ضریب همبستگی (r) مورد اعتبار سنجی قرار گرفت که ارقام هرکدام به ترتیب برابر 0.95 ،0.03، 0.97 و 0.97 می باشد، که گویای صحت نسبتا خوب نتایج می باشد. همچنین تحلیل عاملی نشان داد که نقش کاربری اراضی در رسوب زایی منطقه مورد مطالعه از سایر عوامل بیشتر می باشد.
کلید واژگان: فرسایش, رسوب, تحلیل عاملی, SWAT, بالادست حوضه بادآور}IntroductionThe Soil and Water Assessment Tool – SWAT (Arnold et al. 1998; Arnold et al., 2012) is a well-established physically based, semi-distributed hydrological model for river basin scale application (Brighenti et al., 2019). is a hydrological model to assess sediment (Yesuf et al., 2015; Vigiak et al., 2017; Abdelwahab et al., 2018), impact of land use (Zeiger and Hubbart, 2016; Choto and Fetene, 2019; stream flow generation (Hallouz et al., 2018; in-stream water quality, climate change and, water quality and quantity variation (Jiao et al., 2014; Francesconi et al., 2016; Yang et al., 2018 ). A number of studies used laboratory, field scales and modeling studies to understand soil erosion and sediment dynamics in various regions. Several worldwide studies have been done using the SWAT model. The objective of this study is to apply the Soil and Water Assessment Tool (SWAT) model to predict surface runoff generation patterns and soil erosion hazard in Badavar catchment and to prioritize most degraded sub-catchment in order to adopt the appropriate management intervention. The specific objective of the study is validation of the SWAT model to assess its capability in predicting sediment yield transport in Badavar catchment.
MethodologyStudy area The study area is Badavar catchment (58311 ha) in the west of Iran and the northern part of Lorestan Province. Badavar catchment is one of the sub-catchments of of the Karkheh River. The average height of the catchment is 1941 m. The annual average precipitation is 527 mm, and the annual average temperature is about 10.5 °C. The climate of study area is in the category of sub-humid, characterized by cold winters and temperate summers. Most of the study area has slope 0-5 degree. Rain farming and week rangeland are the dominate land use in this area.The soil erosion is critical in the Badavar catchment. soil erosion in addition to damages to the land, it will reduce the capacity of the downstream dam of this catchment (the Karkheh dam). So in this study, SWAT model is used to identify the risk of erosion in Badavar catchment and various factors affecting of the erosion.SWAT Model: Model parameters: For preparation of input data, the GIS "version10.3"and ArcMap "ArcSWAT2012" was used. The following basic data were selected as SWAT model inputs:1) Digital Elevation Model (DEM): it is extracted from 1:50000 topography map with a spatial resolution of 30 m. 2) Landuse: it was obtained by Forests, Range and Watershed Management Organization of Iran. 3) Slope: it is extracted from DEM. Slope map shows that the Badavar catchment consists mainly of the plain with low slope (0-5 degree). 4) Hydro-meteorological data: The data required includes rainfall, river discharge, and climate data such as temperatures, solar radiations, humidity, and wind speed. These hydrological and meteorological data are collected from two organizations; the Iran Meteorological Organization and the Ministry of Energy.5) Soil data: SWAT model requires different soil textural and physico-chemical properties. These include soil texture, available water content, hydraulic conductivity, bulk density, and organic carbon content for different layers of each soil type. All of these soil characteristics and the soil map of the catchment were prepared by field survey and 39 systematic random samples of soil and laboratory works. Also the soil texture data was used to extract hydrological soil groups that were linked with FAO’s texture classification. This was then linked with the SWAT database using the soil layers and soil type. 6) Delineation of sub-catchments and HRUs:SWAT uses two types of functional units: the subbasin and the Hydrologic Response Unit (HRU) (Neitsch et al., 2011). The sub-basin is a spatially defined region that comprises a main reach and its contributing area, which is composed by one or more HRUs (Vigiak et al., 2017). On the other hand, analysis the catchment is allowed by SWAT as a whole or by subdividing it into sub-basins containing the same portions called Hydrological Response Units (HRU) (Briak et al., 2016). The HRU is a land unit of homogeneous environmental properties (soil, land use/cover, management, and topography) and hydrologic behavior (Vigiak et al., 2017). 33 sub-catchments and 53 Hydrological Response Units (HRU) have been generated for Badavar catchment.After simulation, factor analysis was used to determine the most important factors in sediment production. Factor analysis attempts to explain the correlations between the observations in terms of the underlying factors, which are not directly observable. The purpose of factor analysis is to reduce the complexity within the similarity matrix of a multivariate data collection, transforming it into a simpler and more easily interpreted factor matrix.Finally, for comparisons between observed and simulated sediment loads, four model evaluation statistics were selected; Correlation coefficient (R2), Root Mean Squared Error (RMSE), Index of Agreement (D) and Correlation determination (r).
Results and discussionThe most important inputs of the model are: soil information, land use, slope, elevation, geology, weather information (rainfall, background and temperature, relative humidity, dew point, solar radiation and wind speed). Also factor analysis was used to determine the most important factors in sediment production. The simulation results showed that amount of sediment output from the basin is 7170 tons per year. After implementation of the model, the amount of sediment simulated and observation sediment was compared. Correlation coefficient (R2), Root Mean Squared Error (RMSE), Index of Agreement (D) and Correlation determination (r ) were validated with 95%, 03%, 97% and 97%, respectively which indicated the high accuracy of the results. Also the results of factor analysis showed that the role of land use in sedimentation of the study area is more than other factors.
ConclusionThe comparisons between observed and simulated sediment loads showed that the model has fairly acceptable accuracy for Badavar catchment. A more accurate estimation of erosion and sediment yield can be made by providing accurate data and the best management practice is highly recommended for the dam sustainability, because of the proximity of Badavar cahchment erosion to the Karkheh dam.
Key word: Erosion, Sediment, Factor Analysis, SWAT, Badavar.Keywords: Erosion, Sediment, Factor analysis, SWAT, Upstream of Badavar watershed} -
مخروط افکنه ها یکی از اشکال مهم ژیومورفولوژیک هستند که می توانند تاثیر قابل توجهی بر تنوع پوشش گیاهی داشته باشند. امروزه پیشرفت های روزافزون سنجش از دور منجر به دسترسی پژوهشگران به پهپاد یا هواپیمای بدون سرنشین شده که از توان تفکیک مکانی بسیار زیاد برای مطالعه دقیق ویژگی های پوشش گیاهی برخوردار است. مطالعه حاضر به منظور اندازه گیری تراکم و درصد تاج پوشش گیاهان در مخروط افکنه های جنوب غرب میامی با استفاده از تصاویر تهیه شده از پهباد و بررسی تاثیر فرم ها و فرآیندهای ژیومورفولوژی سطح مخروط افکنه بر ویژگی های پوشش گیاهی انجام شد. به منظور تعیین تراکم و درصد تاج پوشش گیاهی در کانال ها و میاناب های سطح مخروط افکنه ها، با استفاده از پهباد مدلDji Phantom 4 Pro اقدام به تهیه عکس هوایی بزرگ مقیاس (1:500) ازمحدوده های مطالعاتی در ارتفاع 100 متر گردید. به علاوه آنالیز نمونه های خاک، شناسایی گونه های گیاهی و ایجاد رابطه میان داده های به دست آمده، مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت جهت تعیین موثرترین مولفه در تراکم پوشش گیاهی از روش آنالیز مولفه های اصلی (PCA) استفاده گردید. نتایج نشان داد که در سطوح فعال مخروط افکنه ها، تراکم و درصد تاج پوشش گیاهی در پشته ها بیشتر از کانال ها می باشد؛ زیرا در پشته ها مقدار سیلت و رس بیشتر است و گونه های گیاهی درختچه ای و نیمه بوته ای که برای رشد نیاز به بافت ریزتری دارند در این لندفرم ها مستقر هستند. در سطوح غیر فعال مخروط افکنه ها، عناصر حاصل خیزی خاک در میاناب ها بیشتر از کانال هاست در نتیجه تراکم پوشش گیاهی در این لندفرم ها بیشتر از سایر بخش ها می باشد. همچنین از بین مولفه های موثر بر تراکم پوشش گیاهی مخروط افکنه های مورد مطالعه، دو مولفه مشخصات فیزیکی مخروط افکنه ها (ارتفاع از سطح دریا) و حاصل خیزی خاک (درصد رس و درصد رسوبات درشت دانه) با بیشترین مقادیر ویژه (65.64 و 34.36) در تراکم پوشش گیاهی موثر می باشند.
کلید واژگان: ژئومورفولوژی, گونه گیاهی, مخروط افکنه, تصاویر هوایی پهباد, میامی}IntroductionGeomorphologists have always considered geomorphological processes such as weathering, erosion, and sedimentation, and tectonic processes as the main factor creatingdifferent landforms in the ecosystem. Moreover, a large part of the earth’s surface is affected by the presence and existence of organisms, thus these biological species play a major role in environmental changes and consequently in the creation of landforms. In fact, geomorphology is one of the important factors affecting vegetation heterogeneity in the scope of landscape. Alluvial fans are among the important and majorgeomorphologicalforms in which two natural parameters of landform and vegetation coexist. Various methods are used to study vegetation density. Vegetation variables are commonly estimated using land surveying, but satellite images have made more accurate methods of rangeland management and alsoestimationof plant quantities in inaccessible areas possible. However, usingdata obtained from satellite imageries for partial measurements has some limitations due to unavailabilityof high spatial resolution images such as QuickBird satellite images or high expenses of retrieving such imagery.In the present study, plant variables were investigated using large-scale aerial imagery and field sampling. Plant density and percent canopy cover were also determined in the study area using the same methods.
Materials & MethodsStudy area The area under study is located in the northeastern regions of Semnan province, northernShahroud city. The study area includes three alluvial fans including Saran, Moghatelan and Hot-Sokhteh.
MethodsBased on field observations, Google Earth images, and drainage pattern, alluvial fans were divided into active (young surfaces) and inactive (old surfaces) parts. Six sites (P1 to P6) including upstream, downstream, active and inactive parts of the alluvial fans under study were selected in order to determine the density and percent of canopy cover in channels, interfluves (in old surfaces), bars and swales (in young surfaces). The aerial image was acquired using a Dji Phantom 4 Pro Drone with a relative flying height of 100 m, and a 20 megapixel, FC6210 digital camerain December 2018 (Table 1 and Fig. 3). The canopy covers in alluvial fan landforms (including channels, interfluves, bars and swales) were measured using large-scale images (1: 500) acquiredby drone. In the next stage, 50 rectangle and squareshaped plots were selected to determine the density and percent canopy cover of the aforementioned landforms in the upstream and downstream of the three alluvial fans; 5 squareshaped plots with a dimension of 10*10 m were selected from the interfluves, 45 rectangularshaped plots with a dimension of 3*10 m were selected from the channels, swales and bars. Then, percent canopy cover was calculated in each plot and the average percent canopy cover was finally calculated for the 50 plots of each site.
Experimental studies:
In order to investigate physical and chemical characteristics of soil and its effects on the density and vegetation type across alluvial fans, 48 soil samples were collected from a depth of 0-20 cm in the three alluvial fanseach including active and inactive parts, bars, swales, channels, and interfluves. PH, EC, phosphorus (P), absorbable potassium (K) and sodium (Na), calcium carbonate (CaCO3), Saturation percentage (Sp), water retention capacity of soil (WHC), soil texture, and total organic carbon (OCT) were also measured in the samples. Sampling vegetation and identifying plant species In order to identify plant species, field work was carried out in June 2019. Plant species of the study area were identified and a sample was collected, dried and pressed.Systematic random sampling was used in the specified types. In fact, a 200-meter transect was selected in each site, and 8 plots with a dimension of 8 * 8 m were identified along each transect including channels, interfluves, swales, and bars of the upstream and downstream alluvial fans. Therefore, 43 vegetation sampling plots were selected along the 200-meter transect.
Results & DiscussionIn the active surfaces of both upstream and downstream alluvial fans, density and percent canopy cover of bars arehigher than those of swales, because of the higher amount of silt and clay in bars. Larger plant species such as shrubs and sub-shrubs requiringfine-textured soil grow in these bars. On the other hand, swales have a higher amount of organic materials and calcium carbonate. EC and PH are lower in the bars as compared to the swales. Water-holding capacity (WHC) and Saturation percentage (Sp) of the soil are higher in the swales as compared to the bars. There are more absorbable potassium and phosphorus in the bars. However, vegetation density and percent canopy cover in swales are lower than those of bars despite their high soil fertility and moisture. This is probably due to the lower stability of the swales whichresults in their higher exposure to unstable currents during occasional storms and floods.Overall, plant species adapted to the specific environmental conditions are settled in each landform. PerovskiaAbrotanoides is the dominant plant species in active surfaces ofbars. The vegetation type is more limited in the swales of active surfaces including species likePoabulbosa and Bromusdanthoniae.In inactive surfaces of alluvial fans, elementsrequired for soil fertility (organic materials, calcium carbonate, absorbable potassium and sodium, phosphorus, pH, saturated moisture of the soil, and soil retention) are higher in the interfluves as compared to channels. The relative higher fertility of interfluves can be attributed to their gentle slopes, higher stability and hence higher possibility of soil formation. Long-term exposure of sediments or alluviums to weathering elements on relatively flat surfaces of interfluves has resulted in the formation of more clay and silt, and thereby denser vegetation in interfluves compared to channels. Herbaceous and shrub species, which require fine-textured soils, settle in interfluves. On the other hand, vegetation density of channels with higher amounts of sand and pebbles is lower likely due to their steep slopes as well as their higher level of erosion. However, percent of canopy cover is higher in channels as compared to interfluves. Channels have a relatively higher level of moisturesince they are in the shade and in vicinity of groundwater. Hence, shrubsare settled in these landforms. These species havea denser canopy cover, and deeper roots and require coarser soil texture.Artemisia sieberi is the dominant plant species in inactive surfacesofinterfluves.This species is a sun-loving plant requiring lots ofsunshine to grow.Apart from Artemisia sieberi, other plants such as Astragalus sp., Acanthophyllum sp., Peganumharmala, AmygdalusScoparia and convolvulus acanthocladus have also settled in the interfluves.
ConclusionAnalyzing vegetation density and percent canopy cover of alluvial fans and their related landforms indicated that bushes are more frequent in the interfluves of old surfaces as compared to other parts of these fans. Despitelower vegetation densityin bars of young fans and channels of old fans, they have a larger type of vegetation (mainly shrubs) and thus, a higherpercent canopy cover. Generally, this study has revealed that bushes are more frequent in the old alluvial fans, especially upstream parts of the fans as compared to other areas. Overall, the results indicate that geomorphological processes such as aggradation and degradation affect the texture and fertility of soil as well as type and density of vegetation.
Keywords: Geomorphology, Processes, plant species, Alluvial fan, Drone, Miami} -
بررسی کمی روابط پوشش گیاهی و عوامل محیطی ابزاری ضروری در تحقیقات مدرن بوم شناسی پوشش گیاهی است. پژوهش حاضر به منظور شناخت و درک روابط اکولوژیک پوشش گیاهی مخروط افکنه های مورد مطالعه در جنوب غرب شهرستان میامی انجام شده است. بدین منظور 6 مسیر در شامل بالادست و پایین دست سطوح فعال و غیرفعال مخروط افکنه ها انتخاب شد و در هر سایت (P1 تا P6) 1 ترانسکت 200 متری و در امتداد هر ترانسکت 8 پلات 8*8 متر در کانال های سطوح فعال، کانال های سطوح غیرفعال، میاناب ها و پشته های بالادست و پایین دست هر سه مخروط افکنه مستقر گردید. از این رو 44 پلات نمونه برداری از پوشش گیاهی انداخته شد. سپس در داخل هر پلات اقدام به شناسایی گیاهان و تهیه فهرست گونه های گیاهی شده، درصد و تراکم تاج پوشش هر گونه در پلات ثبت شد. همچنین 48 نمونه خاک از عمق 0 تا 20 سانتی متری برداشت شد و مورد آنالیز آزمایشگاهی قرار گرفت. پس از تعیین گونه های گیاهی غالب در لندفرم های سطح مخروط افکنه ها، با استفاده از تحلیل خوشه ای پوشش گیاهی منطقه به 4 گروه طبقه بندی شد. در گام آخر به منظور بررسی رابطه بین عوامل محیطی و پراکنش جوامع گیاهی از روش آنالیز مولفه های اصلی (PCA) استفاده شد. نتایج نشان داد که عوامل محیطی بر استقرار و پراکنش موزاییکی جوامع گیاهی موثر است و مهم ترین عوامل موثر بر تفکیک جوامع گیاهی درصد گراول یا رسوبات درشت، بافت خاک (درصد سیلت، درصد ماسه) و درصد نگهداشت آب در خاک می باشد.
کلید واژگان: تحلیل خوشه ای, عوامل محیطی, رسته بندی, مخروط افکنه, میامی}IntroductionQuantitative evaluation of the relationship between vegetation and environmental factors is an essential tool in the modern researches on vegetation ecology. The establishment of a plant community, changes in canopy cover percentage and plant density are influenced by soil, climatic, geomorphological and biological factors. Studying the above factors causes the distribution, density and variations of vegetation cover and habitat potential. Much of Iran has the arid, semi-arid or extremely arid climate. In most of these areas, vegetation is little and establishment of vegetation in these areas are associated with numerous restrictions. In addition, the distribution and density of vegetation on the land surface was not accidental, but rather the presence of different plant species in one habitat due to environmental factors (climate, soil, topography, etc.), ecological needs of each plant and tolerance range of each species. Relative to the environmental factors important in each habitat. In fact, by studying environmental characteristics using different statistical methods, the causes of plant community distribution are identified, the most important environmental factors affecting community distribution and the habitat's ability to adapt to other communities. Classification techniques are one of the multivariate statistical methods used in ecological knowledge in the last three decades. Ordering reveals the hidden in the collected data and also reduces the volume. Methodology Study area The area under study has been located in the northeast of Semnan province, north of Shahroud city. The study area includes three alluvial fans including Saran, Moghatelan and Hot-Sokhteh.
MethodImpact alluvial fans are always one of the most prominent geomorphologic landforms with new, old, and even fossilized surfaces. Separation of old and new alluvial fans can be done based on indicators such as weathering, morphology, surface of alluvial fans, drainage patterns, color tone in satellite images. Vegetation sampling Field operations were carried out in early June 2019 with the aim of familiarizing with the area, collecting and identifying plants. In fact, at each site (P1 to P6) 1 transect of 200 m and along each transect 8 plots of 8 * 8 m were deployed on Interfluves, Swales, channels, Bar on toe and apex of all three alluvial fans. Therefore, 43 vegetation sampling plots were laid. Then, within each plot, plants were identified and list of plant species, percentage and canopy density of each species were recorded in the plot. Soil sampling In order to investigate physical and chemical characteristics of soil and their effects on the density and type of vegetation on alluvial fans; 48 soil samples from soil depths of 0-20 cm were collected from different landforms of old and young surfaces of alluvial fans, including bars, swales, channels, and interfluves. Also the amount of PH, EC, phosphorus (P), absorbable potassium (K) and sodium (Na), calcium carbonate (CaCO3), Saturation percentage (Sp), water retention capacity in the soil (WHC), soil texture, and total organic carbon (OCT) were measured. Vegetation analysis In this study, based on 13 physical and chemical properties of 44 quadrates, cluster analysis was performed and vegetation classification was performed by using PAST software. Classification of environmental factors and vegetation Multivariate analysis of principal components (PCA) was performed using by PAST software. Principal components analysis was performed on 13 environmental factors including soil texture (sand, silt and clay content), acidity (pH), electrical conductivity (EC), organic matter content, saturation moisture content, soil water retention capacity in the soil, calcium carbonate, phosphorus, Potassium, sodium and percent of gravel or pebbles were determined.
Results and discussionPlant species of study area Overall, 32 families, 44 genuses, and 46 species were identified by field works in study area. classification of Area vegetation Using cluster analysis with Wards method and Euclidean distance index in PAST software showed that 44 plots in the study area belonged to 4 plant communities. Results of Principal Component Analysis (PCA) In order to determine the most important factors affecting the distribution of plant species, Principal Component Analysis (PCA) was performed on the data. Principal component analysis on 13 variables (soil properties) in 44 habitat (landforms) showed that the first, second, third, fourth and fifth axes were 47.66, 38.91, 7.72, 2.33 and 1.4 percentage of variance justifies the vegetation changes.
ConclusionIn the vegetation data analysis of the study area, using cluster analysis, four ecological groups of vegetation were separated which each ecological group represents a unique homogeneous unit of vegetation. Therefore, identification of plant groups and their location is very important in describing the variability of environmental conditions and can be an appropriate model in fitness management. Most of the active and inactive parts of the alluvial fan are located and in the parts where the amount of fine sediment is higher. In fact, soil saturation moisture and soil water retention capacity are the most important environmental limiting factors affecting plant residues in arid and semiarid regions. In the Miami due to chattels grazing, tractor movement to change land use and heavy machinery due to the presence of several factories in the study area, as well as unnecessary harvesting of medicinal and medicinal plants, in some parts of alluvial fans, especially alluvial fans of soil texture. It is being degraded and these are a serious threat to valuable and rare plant species in the region. Keywords: Cluster analysis, Environmental factors, Ordination, Alluvial fan, Landform, Miami.
Keywords: Cluster analysis, Environmental Factors, Ordination, Alluvial fan, Miami} -
فرسایش خاک تشدید شونده تهدید جدی برای پایداری مدیریت منابع زمین و استفاده از منابع آب در بسیاری از مناطق جهان است. پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم نسبی منابع رسوب سطحی کاربری کشاورزی و مرتع و زیر سطحی کانال رودخانه در تولید رسوب معلق در طول یک رخداد سیلاب، در حوضه کوهستانی کمیش با استفاده از یک روش منشایابی ژیوشیمیایی و مدل غیر ترکیبی بیزی انجام شد. به این منظور، 34 ردیاب ژیوشیمیایی برای ارزیابی منابع اصلی تولید رسوب حوضه شامل اراضی کشاورزی، مرتع و کانال رودخانه (69 نمونه) و همچنین 10 نمونه رسوب هدف برداشت شده در طول یک رخداد سیل در خروجی حوضه کمیش اندازه گیری شد. در این راستا، از دو روش آماری آزمون کروسکال وایلیسو تحلیل تابع تشخیصبه منظور انتخاب ترکیب بهینه ردیاب استفاده شد. نتایج مدل منشایابی رسوب بر اساس عدم قطعیت بیزی نشان داد سهم نسبی رسوب (دامنه عدم قطعیت) منابع کاربری کشاورزی و مرتع و کانال رودخانه به ترتیب 8/31 (7/12- 3/50)، 2/33 (5/17-49) و 2/35 (6/25-6/44) درصد است. این نتایج نشان می دهد منابع رسوب کاربری سطحی و زیرسطحی سهم یکسانی در تامین رسوبات معلق در طول رخداد سیلاب حوضه کمیش دارند. هرچند سهم منابع رسوب در طول رخداد سیلاب به طور متناوب بین خاک های سطحی و زیرسطحی به صورت جزیی تغییر می کند. در نتیجه، شیوه های مدیریت هدفمند باید از طریق کنترل فرسایش و کاربری اراضی این منابع متمرکز شوند تا اثرات آن ها بر روی نهشته های رسوب ریزدانه به حداقل برسد.کلید واژگان: حوزه آبخیز کمیش, فرسایش سطحی و زیر سطحی, مدل غیر ترکیبی بیسین, منشایابی رسوب معلق}Accelerated soil erosion poses a serious threat to land management sustainability and water resource utilization in many areas of the world. The objective of this study was to apportion surface (cropland and rangeland) and subsurface (channel bank) sources relative contributions to the supply of suspended sediment during the storm event in Kamish mountainous catchment, using a geochemical fingerprinting approach and Bayesian un-mixing model. To this end, thirty-four geochemical tracers were measured as potential tracers to evaluate surface and subsurface sediment sources (69 samples), including 10 target suspended sediments samples collected across the hydrographs of a flood event at the overall catchment outlet. In total, two statistical methods Kruskal–Wallis H test and discriminant function analysis (DFA) were used to select the optimum tracer composition. The results of Bayesian un-mixing model indicated that mean (uncertainty range) relative contribution of cropland and rangeland (surface land-use) and channel bank (subsurface) sources are 31.8 (12.7-50.3), 33.2 (17.5-49), 35.2 (25.6- 44.6) percent, respectively. These results indicate surface and subsurface sediment sources have the same contribution to the supply of suspended sediments during the basin flood event. Although sediment sources contribution in during the flood event change intermittently between subsurface and surface soils. As a result, targeted management practices should focus through erosion and land use control of these sources for minimizing their effects on fine sediment deposition.Keywords: Kamish catchment, surface, subsurface erosion, Bayesian un-mixing model, suspended sediment fingerprinting}
-
پدیده فرسایش و انتقال رسوب از جمله فرایندهای هیدرودینامیکی مهمی است که بسیاری از سیستم های هیدرولیکی نظیر حوضه های آبریز، رودخانه، سواحل، بنادر، سدها، پل ها، جاده ها، کشتزارها و تاسیسات عمرانی را متاثر می سازد. در این میان، مطالعه ناپایداری کناره رودخانه برای فعالیت مهندسی به منظور پایدارسازی کناره در برابر فرسایش از اقدامات ضروری است. بنابراین، در پژوهش حاضر ضریب ناپایداری رودخانه طالقان و راهکار مهندسی برای پایدارسازی کناره آن با استفاده از مدل لین بررسی شد. به این منظور، کلیه پارامترهای مورد نیاز با استفاده از بررسی میدانی و تصاویر گوگل ارث اندازه گیری شد و در نهایت شیب، تنش برشی، زاویه شیب، ضریب پایداری ذره ، ضریب پایداری و سپس اندازه پاره سنگ موثر برای سنگ چینی کناره های مقاطع مد نظر در رودخانه طالقان به دست آمد. با توجه به نتایج به دست آمده، بیشترین میزان فرسایش و در نتیجه آن، کمترین ضریب پایداری (0002/0 و 0001/0) و بزرگ ترین پاره سنگ در آستانه حرکت (33/0 و 48/0 متر) و موثر برای سنگ چینی مربوط به مقطع 4 در هر دو کناره است که به محدوده روستای گوران مربوط می شود و کمترین میزان فرسایش و در نتیجه آن، بیشترین ضریب پایداری (002/0 و 017/0) و کوچک ترین پاره سنگ در آستانه حرکت (75/0 و 95/0 متر) برای سنگ چینی مربوط به مقطع یک در محدوده روستای مهران است. از دلایل آن می توان اندازه ذرات کناره ها، شیب بستر، شیب کناره و عرض دبی لبالبی را بیان کرد. با توجه به موقعیت منطقه بهترین راه برای جلوگیری از فرسایش کنارهای ایجاد سنگ چین در کناره های با فرسایش زیاد است.کلید واژگان: اندازه پاره سنگ, رودخانه طالقان, ضریب پایداری, فرسایش کنارهای, مدل لین}Erosion and sediment transport are the important hydrodynamic processes in drainage basins that can affect many hydraulic and hydrologic systems such as rivers, beaches, ports, dams, bridges, roads, and farms. One of the most important sediment sources in Iran drainage basin is bank channel erosion that causes on-site and off-site effects. Therefore, investigating of channel/river band instability is necessary for engineering activities to stabilize the riverbank against bank erosion. Thus, the main objectives of this study were to investigate the instability coefficient of the Taleghan River and to find the engineering solution for its stabilization by using the Lin model. In view of this, all required parameters comprising slope, shear stress, slope angle, and satiability coefficient of grain are measured using filed study and Google earth imagery. Finally, bank satiability coefficient and effective rock size for revetment besides the riverbank is obtained in the study area. According to the results, the highest amount of bank erosion and consequently, the lowest stability coefficient and the largest stone at the threshold and effective on revetment are related to the 4th section. The lowest amount of erosion, as a result, the highest range of stability coefficient and smallest stone at the threshold and effective on revetment is related to the 1st section. The main reason could be the size of the grain size on the side, the slope of the basin, slope aside and bank full discharge width.Keywords: stability factor, LIN model, Taleghan River, Bank erosion, Size of the rock}
-
شهرستان ملارد دارای دو آبخوانه تهران-کرج و قطعه چهار می باشد که نقش مهمی در تامین آب شرب روستاهای این شهرستان ایفا می کند. بر این اساس کیفیت و کمیت آب های زیرزمینی در محدوده مورد مطالعه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک بر کمیت و کیفیت آب های زیرزمینی شهرستان ملارد واقع در استان تهران می باشد. بدین منظور اطلاعات کمی و کیفی31 حلقه چاه آب شرب طی بازه زمانی 6 ساله جمع آوری شد. همچنین به منظور تعیین ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک 17 نمونه برداشت گردید و ویژگی های فیزیکی خاک شامل نوع بافت خاک، ضریب یکنواختی، ضریب انحنا، ضریب قابلیت نفوذ، درصد رطوبت اشباع، درصد تخلخل مفید و ویژگی های شیمیایی خاک شامل میزان هدایت الکتریکی، سدیم، پتاسیم، کربنات کلسیم ، کل جامدات محلول،pH و درصد نمک محلول اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در مناطق شرقی به علت بافت لومی-رسی خاک و با توجه به مناسب بودن ضریب نفوذ پذیری و رطوبت اشباع، میزان آبدهی چاه ها نسبت به مناطق دیگر بالاتر می باشد. همچنین مشخص گردید که پارامترهای شیمیایی خاک نظیر کربنات کلسیم، هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، سدیم و پتاسیم دارای همبستگی مثبت و قوی با پارامترهای کیفی آب زیرزمینی در پادگانه های آبرفتی (Q) می باشد. در مناطق کشاورزی و مسکونی نیز میزان نیترات آب آشامیدنی با میزان EC ، TDS و نمک محلول در خاک دارای همبستگی مثبت و نسبتا قوی است.
کلید واژگان: ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک, کیفیت و کمیت آب زیرزمینی, زمین شناسی, کاربری اراضی شهرستان ملارد}Mallard city has two aquifers comprising Tehran-Karaj and Ghate-Chahar that providing most of drinking water for villages of this City. Accordingly, there is a dire need to investigate quality and quantity of groundwater in this area. The aim of this study is to survey the impact of soil physical and chemical properties on quality and quantity of Mallard groundwater. in view of this data from thirty-one drinking water wells during a 6-year period were used. the soil physical e.g. soil texture, uniformity coefficient, curvature factor, permeability coefficient, saturation percentage, effective porosity percentage and chemical including electrical conductivity level, sodium, potassium, calcium carbonate, total dissolved solids, pH and dissolved salt percentage properties were measured in seventeen soil samples. the results showed that in eastern areas due to loamy-clay texture of the soil and suitability of permeability coefficient and saturation percent rate the discharge of the wells is better in comparison to other areas. Qualitative parameters of the soil such as Calcium Carbonate, Electrical Conductivity, Total dissolved solids, Sodium, Potassium have strong Positive correlation with Qualitative parameters of groundwater in alluvial Terraces. In agricultural and residential areas, the of nitrate concentration in drinking water have relatively strong positive correlation with soil EC, TDS and dissolved Salt.
Keywords: soil physical, chemical properties, groundwater quality, quantity, geology, Mallard County land use} -
نشریه هیدروژیومورفولوژی، پیاپی 21 (زمستان 1398)، صص 133 -154
رودخانه ها سیستم های طبیعی پیچیده ای هستند که طبقه بندی آنها می تواند درک بهتری از مطالعه فرآیندها و اشکال رودخانه فراهم آورد. رودخانه ها از نظر شکل کانال و میزان پویایی بسیار متعدد هستند. هدف از این مطالعه ارزیابی شرایط هیدروژئومورفولوژی رودخانه ی طالقان واقع در استان البرز با استفاده از شاخص کیفی مورفولوژیک (MQI) می باشد. در این روش عوامل موثر شامل دخالت های انسانی، پوشش گیاهی و پیوستگی فرآیندهای رودخانه ای می باشد. به این منظور 6 بازه در بالادست رودخانه ی طالقان مشخص شد و با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی میزان MQI برای هر بازه ی مشخص گردید. برای ارزیابی کیفیت مورفولوژیک بازه های رودخانه سه جنبه ی پیوستگی فرآیندهای رودخانه ای (طولی و عرضی)، شرایط مورفولوژیکی کانال، شکل مقطع عرضی و رسوبات بستر و پوشش گیاهی مورد توجه قرار گرفت، که این جنبه ها در قالب سه مولفه عملکردهای ژئومورفولوژیک، فرایندها و اشکال رودخانه ای (F)، مصنوعی (A) و تعدیل های کانال (CA) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بازه ی شماره ی 1 با محدوده ی امتیاز 71/0در طبقه خوب قرار گرفت که از دلایل آن دخالت های کم انسانی و واقع بودن در بالادست رودخانه بوده است. اما بازه های 2، 3 ، 5 و 6 به ترتیب با امتیاز های 58/0، 54/0، 59/0و 61/0 در طبقه متوسط قرار می گیرند که این بازه ها نسبت به بازه ی 1 میزان دخالت های انسانی در آنها بیشتر بوده است و در بازه ی 4 امتیاز MQI 49/0 می باشد که در طبقه ی ضعیف قرار می گیرد که دلیل آن دخالت های انسانی از جمله برداشت شن و ماسه و سازه هایی مانند پل می باشد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که مدل MQI جهت طبقه بندی رودخانه در دامنه ی جنوبی البرز مناسب است.
کلید واژگان: شاخص MQI, رودخانه ی طالقان, شرایط هیدروژئومورفولوژیکی, طبقه بندی رودخانه}Hydrogeomorphology, Volume:6 Issue: 21, 2020, PP 133 -154IntroductionOne of the most elements in river geomorphology, engineering and management is the channel issue. Rivers are natural and complex systems that their classification offers a better knowledge regarding their processes and forms. Based on dynamic and channel forms, rivers are varied and find natural changes over the years. However, nowadays anthropogenic effects comprising building structures such as bridges, and roads accelerate the destructive process. River classification is a suitable way to increase our knowledge about rivers. One important aspect of river is hydrogeomorphological understanding. Therefore the objectives of this study were to assess and analyze the Taleghan river hydrogeomorphological conditions using the geomorphological quality index method (MQI) in upstream of the Taleghan dam and to validate MQI in this river.
MethodologySix reaches in upstream of the Taleghan River have been selected and MQI for each reach determined using satellite images and field survey. In order to determine SQI for each reach, three aspects have considered including river processes continuity (longitudinal and crosswise), channel morphological condition, cross-section form, sediment bed loads and vegetation. These aspects investigated in the form of three components consists of geomorphological functions, processes and river forms (F), artificial (A) and channel adjustments (CA).
ResultsAfter measurement and field observation of the Taleghan River, effective variables on morphological quality index were obtained in reach. MAI and MQI values for each reach were calculated and classification was done based on the range of each class. The condition of each reach based on MQI was explained as follows:The first reach: took place in a mountain area and upstream of the river that on both sides connected to the river and is limited.Based on the NBS model erosion of bank steam is in a minor amount and the average bed slope in this reach is 0.028 with gravel bed.Channel width is variable between 10 to 18 m and has a single channel pattern. The obtained MQI values in this reach is 0.714 that grouped in a good class. Reaches comprising four reaches (two, three, five and six) have the same condition that in the point of human interfering, morphological condition and values of bed and bank erosion have a normal array and grouped in moderate class.In reach 4 the river is fairly limited and flood plain is present discontinuously on one side and the other side is attached to the hillside. The river has a sinuouse pattern and bed load sediment formed by fine and coarse sand. Furthermore, forth reach strongly influenced by human changes consists of gravel and sand quarring, the existence of bridge structure on the river, presence of built-up area and destruction of vegetation along the river.
Discussion and conclusion
The results showed that reach one with score value of 0.714 due to low human interference and locating in upstream of the river categorized in a good class. Otherwise, reaches two, three, five and six have values of 0.58, 0.54, 0.59 and 0.61, respectively and they are categorized in moderate class; in these reaches in comparison to reach one the values of human interference have been increased. The reach four with MQI score value of 0.49, is categorized in a weak class because of human interference including gravel and sand exploitation and structures such as bridges on the river. The results reveal that the MQI model is approperiate for the classification of rivers in the Taleghan River in southern of Alborz Chain Mountain.
Keywords: MQI, Taleghan river, Hydrogeomorphologic condition, River classification} -
نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)، سال بیست و سوم شماره 4 (پیاپی 90، زمستان 1398)، صص 287 -298
هدف از این مطالعه، تعیین سهم نسبی منابع زیرحوضه در تولید رسوب به وسیله داده های پذیرفتاری مغناطیسی به عنوان منشایاب در حوضه آبخیز چهل گزی سنندج است. به این منظور، 20 نمونه از خروجی پنج زیرحوضه برداشت و پذیرفتاری مغناطیسی آنها اندازه گیری شد. نتایج تحلیل آزمون کروسکال والیس نشان داد هر سه ردیاب بسامد بالا، پایین و وابسته توانایی تفکیک حداقل دو منبع را دارا هستند. در مرحله دوم، سه ردیاب در منبع زیرحوضه به وسیله تحلیل تشخیص آزمون شدند و دو ردیاب با توان تفکیک پذیری متفاوت، بسامد بالا 88 درصد و پذیرفتاری وابسته با 12 درصد و توان تفکیک پذیری هر دو ردیاب با هم در جداکنندگی زیرحوضه ها برابر با 90 درصد بود، به عنوان ترکیب بهینه انتخاب شدند، پس این قابلیت را دارند که در مدل تعیین سهم نسبی رسوب شرکت داده شوند. نتایج مدل منشایابی رسوب بر اساس روش عدم قطعیت Bayesian نشان داد، زیرحوضه های تودارصمدی با 44/4 درصد بیشترین سهم و دویسه، چتان و چرندو به ترتیب با 35/5، 7/9 و 4/5 و مادیان دول با 4/4 درصد کمترین سهم را در تولید رسوب داشت. بر اساس نتایج موجود، زیرحوضه های تودارصمدی و دویسه دارای بیشترین میزان تولید رسوب بود، پس در اجرای برنامه های مدیریتی حفاظت خاک باید در اولویت قرار گیرند.
کلید واژگان: منشایابی رسوب, پذیرفتاری مغناطیسی, حوضه آبخیز چهل گزی, مدل عدم قطعیت Bayesian}The purpose of this study was to determine the relative contribution of sub-basin resources to sediment production by using magnetic susceptibility data as the tracer in Chehelgazi catchment, Sanandaj. For this purpose, 20 samples of the output 5 sub-basins were measured by harvesting and magnetic susceptibility. Kruskal-Wallis test results showed that in all three trackings, frequency high, low and dependent, at least two sources had the ability to differentiate. In the second step, the three tracers were tested on the discriminant analysis by the sub-basin source and two tracers with different power splitters showed the high frequency of 88% and the frequency dependence of 12%; power splitters both tracers together in the sub-basin splitters was 90%, so they were selected as the optimal combination; therefore, they have the capability to determine the relative contribution model of sediment. The results of Bayesian uncertainty model also indicated Todarsamadi sub-basin with 44.4% of the largest contribution and Doveyseh, Chatan and Cherendo sub-basins with 35.5, 7.9 and 4.5, respectively, and Madian Dol sub-basin with 4/4 percent had the lowest contribution to sediment production. Based on the available results, Todarsamadi and Doveyseh sub-basins had the highest amount of sediment production; so these results could be used in soil conservation and management planning.
Keywords: Sediment fingerprinting, Magnetic susceptibility, Chehelgazi catchment, Bayesian uncertainty model} -
تولید رسوب از مهم ترین مسائل زیست محیطی حوزه های آبخیز است که بشدت حیات انسانی و زندگی جانوری را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین حفاظت خاک و مبارزه با فرسایش از ضروری ترین اقداماتی است که بایستی به آن توجه شود. با توجه به این که عوامل مختلفی مانند تغییر کاربری اراضی می تواند بر میزان رسوب دهی حوضه ها اثر گذارد، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر تغییر کاربری اراضی بر رسوب دهی حوضه کوهدشت واقع در غرب استان لرستان انجام گرفت. به این منظور ابتدا تغییرات کاربری با استفاده از تصاویر ماهواره ای بررسی و سپس میزان دبی رسوب با استفاده از داده های دبی جریان و غلظت رسوب ایستگاه هیدرومتری کشکان افرینه در خروجی حوضه محاسبه شد. سهم هر یک از کاربری های اراضی در تولید رسوب با استفاده از تکنیک منشایابی رسوب بر اساس مدل عدم قطعیت Bayesian برآورد شد. نتایج نشان داد، تغییر کاربری از مرتع و جنگل به کشاورزی قابل توجه بوده به طوری که از سال 1361 تا سال 1395 به ترتیب حدود 49 و 8/24 درصد از زمین های مرتع و جنگل کاهش یافته و 5/47 درصد به زمین های کشاورزی اضافه شده است. نتایج بررسی داده های ایستگاه هیدرومتری کشکان افرینه نشان داد، میانگین دبی رسوب از 954/5 تن در روز منتهی به سال 1361 به میانگین 079/7 تن در روز منتهی به سال 1395 رسیده است. نتایج مدل منشایابی رسوب نیز نشان داد اراضی کشاورزی بیشترین سهم را در تولید رسوب منطقه دارد. سهم (عدم قطعیت 5 تا 95 درصد) هر یک از منابع کشاورزی، مرتع و جنگل در تولید رسوب به ترتیب برابر با 95 (99-86)، 3 (12-0) و 9/0 (3-0) درصد و ضریب اهمیت نسبی هرکدام از این منابع به ترتیب برابر با 5/1، 28/0 و 03/0 محاسبه شد. این نتایج نشان می دهد، مهم ترین عامل در افزایش دبی رسوب، تغییر کاربری از مرتع و جنگل به کشاورزی است.کلید واژگان: منابع رسوب, عدم قطعیت, دبی رسوب, لرستان}Sediment yield is the most important environmental issues in watershed basins which greatly affects human and animal life. Therefore, soil conservation and sediment control is one of the most important measures that should be paid attention. As various factors such as land use change can affect sediment yield, this study was performed to investigate the effect of land use change on sediment yield of Kouhdasht basin, located in the west of Lorestan province. For this purpose firstly, land use changes were investigated using satellite imagery and then sediment discharge was estimated using discharge and sediment concentration data of Kashkan Afrine station located at the basin outlet. Finally, the contribution of land use in sediment yield was estimated using the fingerprinting technique based on the Bayesian uncertainty model. The results showed that the change in land use from grazing land and forest to agriculture was significant. So that during 1361-1395, 49 and 24.8% of the grazing and forest lands were reduced, respectively and agricultural lands increased by 47.5%. Also the results obtained from Kashkan Afrine station data showed that the average sediment discharge increased from 5.954 ton/day in 1361 to 7.079 ton/day in 1395. The results of fingerprinting sediment model indicated that the agricultural lands have the most contribution in sediment yield. The contribution (uncertainty of 5 to 95%) of agriculture, grazing land and forest in sediment yield were calculated to be 95 (86-99), 3.1 (0-12) and 0.9 (0-3) percent, respectively and the relative importance of each resources was calculated to be 1.5, 0.28 and 0.03, respectively. These results indicated that the most important factor increasing sediment discharge is the land use change from forest and rangeland to agriculture.Keywords: Sediment sources, Uncertainty model, Sediment discharge, Lorestan}
-
نشریه هیدروژیومورفولوژی، پیاپی 20 (پاییز 1398)، صص 141 -164
فرسایش تسریع شده خاک یک مشکل جدی در ایران است که منجر به تخریب منابع آب و خاک، کاهش حاصلخیزی خاک، از بین رفتن دامنه ها و اراضی کشاورزی، بیابان زایی، سیل های مخرب، رسوب گذاری مخازن و آلودگی زیستگاه های آبزیان می شود. بنابراین مقابله با فرسایش از ضروری ترین اقدامات زیست محیطی می باشد. بدین ترتیب شناخت مناطق حساس به فرسایش که سهم زیادی در تولید رسوب حوضه ها دارند جزء اقدامات لازم و ضروری می باشد. به این منظور منشایابی رسوب، به عنوان بهترین تکنیک برای تعیین سهم نسبی رسوب شناخته شده، چرا که در این تکنیک با انجام مقایسه ی خصوصیات ویژگی ها بین منابع رسوب و رسوبات تولیدی در خروجی حوضه ی مناطق پر خطر از نظر تولید رسوب شناسایی می شود. پژوهشگران در استفاده از تکنیک منشایابی رسوب، تقسیم بندی های مختلفی از منابع رسوب داشته اند از جمله می توان به کاربری اراضی، زمین شناسی، زیرحوضه ها، فرسایش سطحی و زیرسطحی اشاره کرد، اما مطالعات اندکی وجود دارد که منابع رسوب را براساس واحدهای فرسایش پذیر بررسی کند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر تقسیم بندی حوضه ی آبخیز کوهدشت به واحدهای مختلف براساس میزان فرسایش پذیری خاک و تعیین سهم نسبی هر کدام از واحدها در تولید رسوب با استفاده از تکنیک منشایابی رسوب بر اساس عدم قطعیت می باشد. در اینجا میزان ذخیره ی کربن آلی منطقه نیز بر اساس واحدهای فرسایش پذیر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد اهمیت نسبی واحدهای فرسایش پذیر اول، دوم و سوم در تولید رسوب به ترتیب برابر با 08/0، 28/0 و 57/1 است.
کلید واژگان: واحدهای فرسایش پذیر, منشایابی رسوب, عدم قطعیت, میزان ذخیره کربن آلی, حوضه کوهدشت}Hydrogeomorphology, Volume:5 Issue: 20, 2019, PP 141 -164IntroductionAccelerated soil erosion is a serious problem in Iran, leading to degradation of soil and water resources, reduction of soil fertility, destruction of range and agricultural lands, desertification, recurring floods, sedimentation of reservoirs, and pollution of fishery habitats. Hence, understanding of the potential soil erosion process and opposition to this erosion are necessary environmental. To this end, uptake and refinement of sediment source tracing or fingerprinting techniques has expanded dramatically as an alternative approach to traditional methods of identifying key sediment sources. Sediment source fingerprinting involves discriminating potential sediment sources on the basis of differences in source material properties or tracers and determining the relative contributions of these sources to sampled target sediment. different kinds of sediment sources have been used so far in sediment fingerprinting techniques (e. g., land use, geology, sub-basins, surface and subsurface erosion) but, there is a little attention paid to the selecting the soil erodibility groups as sediment sources. Therefore, the main objective of this study are the Kouhdasht watershed dividing into different erodible units based on soil erodibility index and determination of the contribution of each unit in sediment yield using an un-mixing Bayesian uncertainty model and to find its relationship with soil organic carbon stock.
MethodologyKouhdasht basin with 1138 km2 area located in 33° 17´ to 33° 41´ north latitude and 47° 20´ to 47° 50´ eastern longitude in western of Lorestan province. samples were collected in two stages; first, 81 samples in order to estimate erodibility, second, in order to determine the contribution of each source to sediment yield, 70 soil samples were collected form sources and 12 sediment samples collected at the basin outlet. The soil erodibility was calculated based on the soil texture and based on the geometric mean of the soil particle diameter. Based on the amount of soil erodibility, the area was divided into three different erosion units as sediment sources. To determine the contribution of sediment sources to sediment yield used fingerprinting technique is based on estimation of uncertainty.
ResultsThe erodibility of the study area varied from 0.0386 to 0.0663. Erodible units were identified as sediment sources based on the values obtained from the erosion parameter and according to the results of selecting the optimal combination of tracers. The results showed that the first erosion unit 2%, the second erodible unit 5%, and the third erosion unit 93% contributed in the region's sediment yield. The relative importance of erodible units in sediment yield was obtained by dividing the share of each resource in the production of sediment into the percentage covered by each source. The relative importance of the first, second and third erosion units is 0.08, 0.28, and 1.57, respectively. Regarding the role of organic carbon in erosion, the amount of organic carbon storage in different erosion units of the area was also measured. The amount of organic carbon storage in each erosion unit is first, second and third ones were 70.5, 64.3 and 54.6 mg / ha respectively.
Discussion and conclusionThe third unit with 93% has the largest contribution in sediment yield and with 54.6 mg / ha, it has the lowest amount of organic carbon storage in the area. Considering that this unit is most used in agriculture and geologically under quaternary sediments, showed that the parts that are under cultivation and quaternary sediments have both high erodibility and the highest contribution to sediment yield. Measurements of organic carbon storage also showed, there is the least amount of organic carbon storage in this unit and this suggests that in the third unit, the damage caused by the loss of fine sediments such as clay is higher. Given that the third unit is under agricultural use this can be attributed to the type of land use and exploitation. Therefore recommended more attention to the type of use of land and soil management and conservation programs implemented in the region.
Keywords: Erodible units, Fingerprinting, uncertainty, Organic carbon storage, Kouhdasht basin} -
کمبود آب با کیفیت مناسب یکی از چالش های اساسی مناطق شهری به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک است. هدف از این مطالعه ارزیابی تغییرات زمانی و مکانی کمیت و کیفیت آب آشامیدنی با منشاء زیرزمینی در شهرستان ملارد استان تهران به عنوان یکی از شهرستان های حاشیه فلات مرکزی کشور می باشد. به این منظور تغییرات زمانی و مکانی داده های 14 پارامتر کیفی آب زیرزمینی در 31 حلقه چاه آب شرب طی بازه زمانی 6 ساله تهیه و با استفاده از تکنیک های آماری پارامتریک و ناپارامتریک شامل آزمون واریانس یک طرفه[1]، کروسکال- والیس[2]، تی مستقل[3] و من ویتنی[4] بررسی گردید. نتایج نشان داد که میزان غلظت پارامترهای کلرور، سولفات، بی کربنات، هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول، سدیم و فلوراید در دوره های پرآبی و کم آبی دارای تفاوت معنی دار می باشند. اثرات مکانی بر کیفیت آب زیرزمینی شهرستان ملارد نیز بیانگر آن است که چاه های حفر شده در سازندهای آذرآواری، توف و آهک ماسه ای(E2) به صورت معنادار و در حد 95 درصد بیشترین تاثیر را بر غلظت پارامترهای کیفی آب می گذارند. همچنین نتایج نشان داد غلظت نیترات در کاربری های شهری و زراعی افزایش یافته و میزان pHدرکاربری های شهری و زراعی به صورت معنادار و در حد 95 درصد نسبت به سایر اراضی کاهش یافته است.
کلید واژگان: کمیت و کیفیت آب آشامیدنی, تغییرات زمانی و مکانی, کاربری اراضی, زمین شناسی, شهرستان ملارد}Iranian Journal of Watershed Management Science and Engineering, Volume:13 Issue: 46, 2019, PP 121 -123Deficiency of water with suitable quality is a vital challenge in urban and specially in arid and semiarid regions. The aim of this study is to assess temporal and spatial variation of drinking groundwater quality and quantity in County of Mallard in Tehran province. Mallard is a County at margin of Central Iran Plateau. The data used in this research comprises of 14 parameters in 31 drinking water wells that obtained during a 6-year interval. Spatiotemporal variation in these wells were analyzed by applying Parametric and nonparametric statistical techniques including one-way ANOVA, Kruskal-Wallis, independent-samples T-test, Mann-Whitney. The results reveals that concentration of sulfate, chlorine, bicarbonate, electrical conductivity, TDS, sodium and fluorine in dry and wet periods have significant difference. Effects of space on quality of groundwater in Mallard suggest that boring wells in pyroclastic, tuff and sandy lime (E2) Formations meaningfully and at level of Percent 95 have the most impact on mineral concentration of water quality parameters. Furthermore, concentration of nitrate has increased in cultivation and urban-rural land use and the level of pH in cultivating and urban-rural use has decreased significant and at level of Percent 95 in comparison to other lands.
Keywords: Drinking water quality, Quantity, Temporal, spatial variation, Land use, Geology, Mallard county} -
روش منشایابی رسوب به عنوان روشی موفق و موثر برای تعیین سهم منابع رسوب در تولید رسوب در طول دو دهه ی اخیر به اثبات رسیده است. حوزه آبخیز زیارت در استان گلستان، یکی از منابع تامین آب شهر گرگان است. واحدهای اصلی زمین شناسی این حوضه شامل شیست گرگان، رسوبات آبرفتی دوره کواترنر، سازند شمشک و خوش ییلاق است که می توانند نقش مهمی در فرسایش و تولید رسوب داشته باشند. برای منشایابی رسوب، 14 نمونه از رسوب معلق رواناب خروجی حوضه (رسوب تولیدی) و 43 نمونه از واحدهای زمین شناسی (منبع رسوب) از عمق 5-0 سانتی متری جمع آوری و عناصر ژئوشیمایی و سزیوم 137 به عنوان ردیاب در نمونه ها اندازه گیری شد. با استفاده از آزمون کروسکال- والیس و تحلیل تشخیص ترکیب بهینه ردیاب ها مشخص شد. بر این اساس، ردیاب های کربن آلی، سزیوم137 و مس بالاترین توان جداسازی منابع رسوب را داشتند. نتیجه ی مدل چندمتغیره ی ترکیبی منشایابی رسوب نشان داد، سازند شمشک، نهشته های آبرفتی رودخانه ، خوش ییلاق و شیست گرگان به ترتیب 2/42 ، 9/31 ،7/23 و 6/1 درصد در تولید رسوب سهم دارند.کلید واژگان: منشایابی رسوب, ردیاب ژئوشیمیایی, حوزه آبخیز زیارت, سزیم 137}Sediment tracing method has been proven as a successful and effective method to determining sediment sources contribution in sediment yield in recent two decades. Ziarat drainage basin in Golestan province is one of the water supply resources in Gorgan city. The main lithological formations in the study area are Gorgan Schists, Quaternary alluvial deposits, Shemshak and Khosh yeylagh Formation which could have an important role in erosion and sediment yield. For tracing sediment, 14 samples of suspended sediment from catchment outlet during precipitation events and 43 representative samples of geologic formations (as sediment sources) from the soil surface (depth of 0-5 cm) were collected and geochemical elements, 137Cs and organic carbon were measured in the samples as tracers. The optimum set of tracers was selected by using Kruskal-Wallis test and discriminate function analysis. The results of this study indicate that the tracers including OC, 137Cs and Cu have the most potential to discriminate the sediment sources. The result of the sediment fingerprinting mixing model showed that Shemshak formation, fluvial deposition, Khosh yeylagh and Shist formation have 42, 31/9 and 23/7, 1.6% of the sediment contributions in sediment yield, respectively.Keywords: : Sediment tracing, geochemical tracer, ziarat watershed, 137Cs}
-
فرسایش خاک یکی از مخاطراتی است که به طور تدریجی با اثرات محلی و برون محلی خود، باعث افت کیفیت خاک، تخریب اراضی، آلودگی آب های سطحی، کاهش ظرفیت مخازن سدها و در نهایت تهدید امنیت غذایی بشر می شود. در مقایسه با انواع مختلف فرسایش، هدررفت خاک ناشی از محصولات کشاورزی کم تر مورد توجه محققان قرار گرفته است. بدین ترتیب هدف از این مطالعه برآورد هدررفت خاک ناشی از برداشت محصول سیب زمینی در دشت قروه و دهگلان، کردستان می باشد. به این منظور، تعداد بیست نمونه سیب زمینی با وزن 5 کیلوگرم از اراضی دیم و کشت آبی در منطقه مورد مطالعه برداشت شد. در آزمایشگاه پس از شست و شوی نمونه ها مخلوط آب و خاک از کاغذ صافی عبور داده شد و خاک باقیمانده روی کاعذ صافی خشک و مقدار هدررفت خاک تعیین شد. نتایج نشان داد میزان هدررفت خاک نمونه ها حدود 4/13 الی 4/40 گرم بر کیلوگرم می باشد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین مقدار هدررفت خاک از کاربری با کشت دیم و کشت آبی در سطح 95 درصد تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل خوشه اینمایانگر ارتباط ضعیف بین نمونه های برداشت شده از کاربری های مختلف بود. میزان هدررفت خاک برآورد شده از 4/80490 هکتار در 10 سال گذشته برابر با 52/72374 تن بود که به طور میانگین 7237 تن در هر سال است. همچنین میانگین هدررفت خاک ناشی از برداشت سیب زمینی از 66/0 تا 14/1 تن بر هکتار بر محصول برداشت شده متغیر است. نتایج این مطالعه اثبات می نماید که هدررفت خاک در اثر برداشت محصولات می تواند از نظر کمی در ردیف هدررفت خاک در اثر فرآیند فرسایش آبی قلمداد گردد که لازم است مورد توجه محققان و برنامه ریزان عرصه کنترل فرسایش و حفاظت خاک قرار گیرد.کلید واژگان: فرسایش خاک, امنیت غذایی, فرسایش ناشی از برداشت محصولات کشاورزی, اراضی دیم و کشت آبی, تحلیل آماری}Applied Soil Reseach, Volume:7 Issue: 1, 2019, PP 177 -186Soil erosion is one of the hazards with on-site and off-site effects that gradually cause decreasing soil quality, land degradation, surface water contaminations, reduction of dam’s reservoirs capacity and threating of human food security. The soil loss due to crop harvesting (SLCH) has been considered less comparing the soil erosion types by researches. The objective of this study is therefore to estimate the Potato soil loss due to crop harvesting in the Ghorveh-Dehgolan plain, Kurdestan province. In view of this, 20 samples of potato with weight of 5 kg were collected from dry land and irrigated cultivated lands in the study area. In the laboratory, after washing the samples, the suspensions were filtrated and the remained soils on filter paper were dried and the SLCH determined. The results showed that the SLCH ranged 13.4 to 40.4 g kg-1. The results of one-way ANOVA showed that there is significance difference between SLCH from dry land farming and irrigating cultivation with the confidence level of 95%. The results of cluster analysis also indicated the weak relationships between samples collected from both land use types. The soil loss due to potato harvesting from 80490.4 ha in ten last years was 72374.52 Mg with annual average of 7237 Mg yr-1. Also, the mean soil erosion due to potato harvesting ranged from 0.66 to 1.14 Mg ha-1 harvest-1. The results of this study demonstrated that the soil losses caused by crop harvesting can be of the same order of magnitude as soil losses caused by water erosion processes that should be considered by researchers and planners in soil erosion control and conservation fields.Keywords: Soil Erosion, Food security, Soil erosion due to agricultural crop harvesting, Dry-land (rainfed), irrigated cultivated lands, Statistical analysis}
-
سقوط بهمن یکی از پدیدههای مناطق کوهستانی و برفگیر است، که ممکن است خطرهای فراوان و مشکلات جبران ناپذیر به وجود آورد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین مهمترین پارامترهای موثر در وقوع بهمن در گذرگاههای محور میگون- شمشک است. این محور در حوضه آبخیز شمشک با وسعتی حدود 75/37 کیلومترمربع در شمال شرقی تهران و در شهرستان شمیران واقع است. به منظور ارزیابی گذرگاههای بهمن، پارامترهای محیطی موثر بر وقوع بهمن شامل طول دره، عرض دره، آزیموت، درصد شیب، ضریب انحنای دره، ارتفاع، رس، سیلت، ماسه، ضریب زبری، درصد پوشش گیاهی، درصد پوشش سنگی، بارش، دما و برف تعیین شد. در منطقه مطالعه شده سه نوع دره دارای بهمن دائمی، آنی و بدون بهمن شناخته شد. نتایج به دست آمده از مقایسه پارامترهای محیطی درههای بهمن آنی و دائمی نشان داد درصد شیب، ضریب زبری، میزان رس، سیلت، ماسه، درصد پوشش گیاهی و سنگی تفاوت معناداری بین این دو دره دارند. همچنین، در مقایسه بین گذرگاههای این دو دره فقط پارامتر ضریب انحنای دره معنادار شد. نتایج مقایسه هر سه نوع دره نشان داد آزیموت، ضریب انحنای دره، درصد شیب، ضریب زبری، درصد پوشش گیاهی و سنگی دارای تفاوت معناداری است. طی مقایسه گذرگاههای هر سه نوع دره، ضریب انحنای دره به عنوان پارامتر معنادار شناخته شد. مهمترین پارامترهای موثر بر وقوع بهمن که از نتایج تحلیل عاملی به دست آمد، آزیموت و ضریب زبری است.کلید واژگان: بهمن برف, تکنیکهای آماری چندمتغیره, گذرگاه بهمن, محور میگون-شمشک}Snow avalanche is one of the snowy and mountenous areas phenomenons that may result in hazzards and irreparable problems. The objective of this study is to determine the most important effective factors in avalanche events in Meigoun-Shemshak road. Meigoun- Shemshak road has been located in Shemshak drainage basin with area of 37.75 Km2 in Roodbar Ghasran district, Shemiranat County, Northeast Tehran. To assest avalanche corridors, effective enviromental parameters on avalanche including length of valley, width of valley, azimuth, slope percentage, valley curvature coefficient, elevation, clay, silt, sand, roughness coefficient, vegetation and rock cover percentage, precipitation, temperature and snow were determined. In the studied area, three types of valley were identified: ephemeral avalanche valley, permanent avalanche valley, without avalanche valley. The enviromental parameters comparison between ephemeral avalanche valley and permanent avalanche valley showed that slope percentage, roughness coefficient, clay, silt, sand, vegetation and rock cover percentage are significant in the valleys and also in comparison between the sections of them only valley curvature coefficient was significant. In comparison between three types of valleys, parameters: Azimuth, valley curvature coefficient, slope percentage, surface roughness, vegetation and rock cover percentage were significant. The results of comparison between sections of the three types showed valley curvature coefficient was the significant parameter. The most important parameters affecting the avalanche are Azimuth and surface roughness coefficient.Keywords: Snow avalanche, Enviromental parameters, Multivariate statistical techniques, Meigun, Shemshak road.}
-
جنس پشت بام و زمان استحصال آب دو عامل موثر بر کیفیت آب استحصال شده می باشد. هدف از این پژوهش بررسی پارامترهای کیفی و تعیین تفاوت اثر جنس پشت بام و زمان استحصال آب بر کیفیت آب استحصال شده در منطقه 8 تهران می باشد. به این منظور30 نمونه رواناب سطحی در سال 1391 و 1392 از دو پشت بام با جنس های ایزوگام و موزاییک برداشت شد. پارامترهای pH، هدایت الکتریکی، کربنات، بیکربنات، کلسیم کربنات، کل مواد محلول، کل مواد معلق، نیتروژن، نیترات، فسفات، فسفر و سولفات نمونه های رواناب اندازه گیری شد. به منظور بررسی اثر جنس پشت بام و زمان استحصال بر کیفیت آب از آزمون t و من ویتنی استفاده شد. جهت بررسی ارتباط متغیرها و گروه بندی آن ها به ترتیب از تحلیل همبستگی و تحلیل خوشه ایاستفاده شد. نتایج نشان داد که مهم ترین پارامترهای تاثیر گذار بر کیفیت آب، نیتروژن و نیترات می باشد. نتایج همچنین نشان داد جنس متفاوت پشت بام ها باعث تغییر در میزان برخی پارامترهای کیفی رواناب می شود. جنس ایزوگام در مقایسه با جنس موزاییک بر روی پارامترهای نیتروژن و نیترات تاثیر بیش تری دارد که می تواند به دلیل مواد اولیه تشکیل دهنده موزاییک و ایزوگام باشد. همچنین تمامی پارامترهای کیفیت آب به جز pH تحت تاثیر زمان استحصال آب (رواناب اولیه و نهایی) قرار دارند و بخش عمده بار آلودگی در رواناب اولیه وجود دارد. نتایج تحلیل خوشه اینشان داد که گروه بندی متغیرها بر اساس نوع آلاینده و ویژگی های موثر بر آن به 4 گروه تقسیم می گردد. نتایج این مطالعه پیشنهاد می نماید که بخش نخست رواناب تولیدی حاصل از بارش به دلیل کیفیت نامناسب ذخیره نگردد اما آب استحصال شده زمان های بعدی بارندگی می تواند راهکاری در تامین آب با کیفیت مناسب در مناطق خشک و کم آب کشور باشد.
کلید واژگان: استحصال آب باران, پشت بام, تحلیل خوشه ای, رواناب شهری, سیلاب}Over recent decades, fresh water resources have been exposed to pollution meaning that in some areas, available supplies are now scarce. It is necessary, therefore, to harvest precipitation water in order to help controland manage flood and supply waters in urban areas. Roof material type and the timing of water harvesting are two main controls on harvested water. The main objectives of this study were therefore to investigate rainwater quality and to identify the effectof roof material type and harvesting time (first flush and posterior roof runoff)on harvested water quality in district 8, Tehran city, Iran.To address these objectives, 12 water quality parameters (pH, electrical conductivity, carbonate, bicarbonate, calcium carbonate, total dissolved solid, total suspended solids, nitrogen, nitrate, phosphate, phosphorous and sulfate)were measured in 30 runoff samples collected from two mosaic tile and bitumen roofs during2013-14. T-tests and the Mann Whitney U-testwere used to assess the effect of roof material type and harvesting timeon the harvested water quality. Correlation and cluster analysis were used tothe relationships among, and clusters of, roof runoff water quality parameters, respectively.The most important parameters affecting water quality were nitrogen and nitrate.The results also showed that the roof material types change theroof runoff water quality parameters. The bitumen roof compared to the mosaic tile roof had the most substantial effect on water quality. All roof runoff water quality parameters, except pH, were affected by harvesting time for the runoff (first flush and posterior roof runoff). The results of cluster analysis showed that the roof runoff water quality controls classified into four clear clusters. The results of this case study suggest that first flush runoff cannot be stored for water supply because of its unsuitable quality, but that posterior roof runoffcan provide a means to supply water of acceptable quality in arid regions and in areas with water scarcity issues.Keywords: urban runoff, flood, rain water harvesting, roof, cluster analysis} -
نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)، سال بیست و دوم شماره 3 (پیاپی 85، پاییز 1397)، صص 149 -162حوضه آبخیز زیارت در جنوب شهرستان گرگان به دلایل ژئومورفولوژیک، آنتروپوژنیک و زمین شناسی همواره در معرض وقوع حرکات توده ای به ویژه زمین لغزش است. هدف از این مطالعه پیش بینی قابلیت وقوع زمین لغزش و تحلیل فاکتورهای موثر بر آن در این حوضه با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر است. به این منظور لایه های متغیرهای زمین شناسی، کاربری اراضی، شیب، جهت شیب، فاصله از راه های ارتباطی، فاصله از رودخانه و فاصله از گسل با استفاده از نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و عکس های هوایی تهیه شدند، همچنین لایه های میزان رس، ماسه، سیلت، رطوبت اشباع و حد روانی خاک بعد از برداشت 32 نمونه از نقاط لغزشی زمین لغزش ها و32 نمونه از نقاط فاقد لغزش و تجزیه آزمایشگاهی، آماده شدند. فاکتورهای کنترل کننده زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر مشخص و براساس ضرایب آنها نقشه پیش بینی قابلیت رخداد زمین لغزش تهیه و اعتبارسنجی شد. نقشه پهنه بندی زمین لغزش این حوضه به پنج کلاس خطر شامل خطر بسیار کم تا خطر بسیار زیاد طبقه بندی شد. با توجه به این نقشه، بیشترین مساحت حوضه به کلاس خطر بسیار زیاد با حدود 8/16 کیلومتر مربع تعلق دارد. نتایج اعتبارسنجی مدل رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر با استفاده از منحنی مشخصه عملکرد گیرنده (ROC) ، مقدار 69/0 به دست آمد که نشان دهنده معتبر بودن نتایج این مدل برای حوضه آبخیز زیارت است. به طورکلی، نتایج این مطالعه می تواند برای اقدامات اصلاحی و آبخیزداری پهنه های با خطر بالا برای وقوع زمین لغزش مفید باشد.کلید واژگان: حوضه آبخیز زیارت, پهنه بندی خطر زمین لغزش, مدل رگرسیون لجستیک رخدادهای نادر}Ziarat drainage basin, in the southern part of Gorgan city, is exposed to mass movement, especially landslide occurrence, due to geologic, geomorphologic, and anthropogenic reasons. The objectives of this study were to predict landslide susceptibility and to analyze the effective factors using rare events logistic regression. In view of this, the map layers of the variables including geology, land use, slope, slope aspect, distance of road, distance of fault and distance of river were prepared using topographic and geologic maps and aerial photo interpretation. In addition, the map layers of the soil variables including the percent of clay, silt, sand, and saturation water as well as plasticity limit index were determined based on the laboratory analysis of 32 soil samples collected from landslide sites and 32 soil samples obtained from non-occurrence landslide sites. The controlling factors of landslide were determined using rare events logistic regression analysis; then based on their coefficients, the landslide risk zoning map was prepared and validated. The landslide risk zoning map was classified in five different hazard classes ranging from very low risk to very high risk; the very high risk class with 16.8 km2 was assigned as the having the highest percent of the catchment area. The results of the model validation showed that the rare events logistic regression model with the receiver operating characteristic (ROC) of 0.69 could be a suitable prediction model for the study area. The results of this study could be, therefore, useful for corrective actions and watershed management landslide high-risk zones.Keywords: Ziarat watershed, Landslide risk zoning, Rare events logistic regression}
-
رسوب ناشی از فرسایش خاک به عنوان مهم ترین نمایه تخریب اراضی، چالشی مهم در بحث توسعه پایدار و تهدیدی بر زیست بوم ها تلقی می شود. لذا برآورد معتبر رسوب خروجی از آبخیزها بسیار حائز اهمیت می باشد. گستردگی آبخیزها و کمبود ایستگاه های سنجش رسوب باعث شده است تا از روش های تحلیل منطقه ای جهت برآورد بار رسوب معلق در آبخیز فاقد و یا کمبود آمار استفاده شود. هدف از این تحقیق تحلیل منطقه ای بار رسوب معلق با استفاده از روش رگرسیون مولفه های اصلی در مناطق همگن حوضه آبخیز سفیدرود با مساحت 59273 کیلومترمربع است. در این پژوهش، 23 ایستگاه رسوب سنجی با دوره های آماری 30 سال انتخاب گردید و میانگین سالانه رسوب زیرحوضه ها به عنوان متغیر وابسته و 18 متغیر فیزیوگرافی و هیدرولوژیک مربوط به زیر حوضه ها به عنوان متغیر مستقل تعیین شدند. پس از تعیین مناطق همگن، در هر منطقه همگن براساس روش تجزیه مولفه های اصلی (PCA) مولفه های موثر در رسوب شناسایی شدند. درنهایت ارتباط بین بار رسوب معلق در دوره بازگشت های مختلف و مولفه های موثر در مناطق همگن تعیین شدند. نتایج نشان داد که ایستگاه های واقع در منطقه مورد مطالعه با بکارگیری تحلیل خوشه ایدر دو گروه همگن قرار گرفتند. براساس تجزیه مولفه های اصلی، در منطقه همگن یک، 18 متغیر به 5 مولفه با توجیه بیش از 87 درصد واریانس و در منطقه همگن دوم داده ها به 3 مولفه با توجیه بیش از 92 درصد واریانس خلاصه شدند. همچنین با استفاده از رگرسیون مولفه های اصلی در منطقه همگن 1 فاکتور اول با مقدار ضریب تبیین دبی رسوب 25 ساله 67/0 و در منطقه همگن 2، نیز فاکتور اول و دوم با ضریب تبیین 32/0 وارد مدل شدند.کلید واژگان: مناطق همگن, تخمین رسوب, مشخصات فیزیوگرافی, رگرسیون مولفههای اصلی, حوضه آبخیز سفیدرود}Sediment yield caused by soil erosion process as the most important land degradation index is considered a main challenge in sustainable development and threats the ecosystems. It is therefore very important to estimate the reliable sediment discharge at watersheds outlets. The large river drainage basins and the lack of sediment gauges have led to apply regional analysis methods, to estimate suspended sediment load in the basins without gauges or the gauges with lack of data. The objective of this study was to estimate regional suspended sediment load using principal components regression in homogeneous regions of Sefidrood drainage basin with an area of 59273 km2as dependent variable and 18 physiographic and hydrologic factors in sediment load were recognized in each homogenous region based on principal components analysis (PCA). Finally, the relationship between suspended sediment load with different return periods and controlling factors were determined. The results showed that the stations located in the study area were clustered in two homogeneous groups. In the homogeneous region one, based on the PCA, 18 variables reduced into 5 factors accounting more than 87% of total variance and in the second homogenous region reduced into 3 factors accounting more than 92%. Using the principal component regression in the first homogeneous region, the first factor with the coefficient of determination of sediment discharge with 25- year return period, 0.67, and in the second homogeneous region, the first and second factors with coefficient of determination 0.32 were entered in model.Keywords: Homogeneous regions, estimation of sediment, physiographic characteristics, principal components regression, Sefidrood Drainage Basin}
-
هدف از این پژوهش تعیین تاثیر فصل بهار و پاییز بر تولید رسوب حوضه طالقانی، خرم آباد، استان لرستان با استفاده از ردیاب های ژئوشیمیایی و مدل ترکیبی منشایابی رسوب است. به این منظور 39 نمونه خاک از منابع رسوب با کاربری های مختلف (کشاورزی 17، مرتع 12 و جنگل 10 نمونه) برداشت گردید و همچنین جهت برداشت نمونه های رسوب معلق هنگام رخداد بارندگی، 7 نمونه رواناب از خروجی حوضه طی سال 1390 تا 1391 (3 نمونه در فصل پاییز و 4 نمونه در فصل بهار) نیز برداشت شد. پس از آماده سازی نمونه ها 11 عنصر ژئوشیمیایی شامل آهن، روی، مس، منیزیم، سدیم، کلسیم، پتاسیم، منگنز، کربن آلی، نیتروژن و فسفر به عنوان ردیاب های اولیه در نمونه های منابع رسوب و نمونه های رسوب معلق اندازه گیری شد. با استفاده از تحلیل آماری کروسکال والیس و تحلیل آماری تابع تشخیص، ردیاب های روی، کربن آلی، منیزیم و کلسیم به عنوان ترکیب بهینه ردیاب در تفکیک منابع رسوب انتخاب شدند. با انتخاب ترکیب بهینه ردیاب ها، نمونه های منابع رسوب با نمونه های رسوب معلق در رواناب در دو فصل متفاوت به صورت جداگانه مقایسه شدند. نتایج نشان داد که سهم کاربری اراضی در تولید رسوب در فصل پاییز برای کشاورزی، مرتع و جنگل به ترتیب برابر با 9/67 درصد، 1/32 درصد و صفر درصد است. نتایج مقایسه منابع رسوب با نمونه های رسوب معلق در رواناب در فصل بهار نشان داد که سهم کاربری اراضی در تولید رسوب برای کشاورزی 3/44 درصد، مرتع 3/44 درصد و جنگل 4/11 درصد است. این نتایج نشان می دهد که در فصل پاییز کاربری کشاورزی بیشترین سهم تولید رسوب را دارد که لازم است در این فصل مدیریت پوشش گیاهی اراضی کشاورزی مورد توجه قرار گیرد تا از فرسایش و تولید رسوب جلوگیری شود.کلید واژگان: حوزه آبخیز طالقانی, فرسایش فصلی, تولید رسوب, کاربری اراضی, منابع رسوب, منشایابی رسوب}The objective of this study is to investigate the effect of seasonal changes on erosion and sediment yield in land-use types in Taleghani catchment, using the fingerprinting technique. In view of this, 39 soil samples including 17, 12, and 10 samples were collected from different sources: agriculture, rangeland, and forest, respectively. 7 samples also were collected from suspended sediments in two different seasons (3 samples in autumn and 4 samples in spring) from 2012 until 2013. After preparing the samples, 11 tracers including C, N, P, Na, K, Cu, Zn, Mg, Mn, Fe and Ca were measured as the primary tracers in sediment sources and sediment samples. Based on Kruskal-Wallis test and discriminant function analysis, four tracers including Mg, C, Zn and Ca were selected as the optimum set of tracers that can discriminate 3 sediment sources. Then sediment source samples were compared with suspended sediment samples. The results showed that the contribution of sediment sources is 67.9%, 32.1%, and 0 percent for agriculture, rangeland and forest, respectively in autumn season and the contribution of sediment sources is 44.3%, 44.3% and 11.4% for agriculture, rangeland, and forest, respectively in spring season. These results indicate the role of human activity on the erosion rate and land-use types as a very important factor in accelerating the erosion and sedimentation process in Iranian basins.Keywords: Taleghani, Seasonal erosion, Sediment fingerprinting, Land use, Sediment sources.}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.