به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمد جواد صافیان

  • حسن غیبی پور، علی کرباسی زاده*، محمدجواد صافیان

    از آنجا که تفسیر واتیمو از نیچه مستلزم بررسی دیدگاه هایدگر و دیلتای، به عنوان نقاط اصلی مورد نظر وی است، از این رو، در این مقاله در نظر داریم نخست، اشاره ای به تفسیر هایدگر از نیچه، به عنوان آخرین فیلسوف متافیزیک غرب داشته باشیم، که در آن هایدگر برای توجیه هدف خود؛ که ارزیابی مجدد تاریخ و تجربه غرب است، به تفسیر نیچه می پردازد. سپس به صورت مختصر، به تفسیر دیلتای از نیچه، به عنوان فیلسوف حیات، می ‍پردازیم، که در آن بیشتر به نزدیکی تفکر هایدگر و نیچه تاکید شده است. در پایان، با تبیین تفسیر واتیمو از نیچه هایدگر، نشان می دهیم که وی برخلاف نظر هایدگر، با بررسی تفسیر نیست انگاری مدرن نیچه و ارتباط آن با نیست انگاری پست مدرن، وی را نخستین فیلسوف پست مدرن می خواند و نشان می دهد که این نیچه است که باید به عنوان نخستین فیلسوف پست مدرن خوانده شود نه هایدگر، و علت این برداشت ها و تفسیرهای متفاوتی که از نیچه ارائه شده، خود بیانگر موقعیت حساس فلسفه نیچه در پایان متافیزیک است.

    کلید واژگان: واتیمو, «نیچه هایدگر», نیست انگاری, مدرنیته, پست مدرنیته, تفکر ضعیف}
    Hassan Gheibipour, Ali Karbasizadeh *, MohammadJavad Safian

    Since Vattimo's interpretation of Nietzsche requires examining the views of Heidegger and Dilthey as his main points, Therefore, in this article, we intend to first mention Heidegger's interpretation of Nietzsche, as the last metaphysical philosopher of the West, in which Heidegger to justify his goal; which is a re-evaluation of the history and experience of the West, deals with Nietzsche's interpretation. Then, briefly, we discuss Dilthey's interpretation of Nietzsche, as a philosopher of life, in which the closeness of Heidegger's and Nietzsche's thinking is emphasized. In the end, by explaining Vatimo's interpretation of Heidegger's Nietzsche, we show that, contrary to Heidegger's opinion, by examining Nietzsche's interpretation of modern nihilism and its connection with postmodern nihilism, he calls him the first postmodern philosopher. And it shows that it is Nietzsche who should be read as the first postmodern philosopher, not Heidegger, and the reason for these different perceptions and interpretations presented by Nietzsche, itself expresses the sensitive position of Nietzsche's philosophy at the end of metaphysics

    Keywords: Vattimo, Nihilism, Heidegger's Nietzsche, Modernity, Post modernity, Weak Thought}
  • محسن حسینی کومله، محمدجواد صافیان*، حسین اردلانی

    هنر و تکنولوژی ازجمله انبوه مقولاتی هستند که مارتین هایدگر به آنها پرداخته است. هنرهای صناعی دو وجه دارند: وجه هنری و وجه صنعتی که به تکنولوژی مربوط است. از طرفی، آنچه امروز به عنوان هنر و رشته های هنری شناخته می شود نزد یونانیان باستان جزیی از یک مفهومی کلی تر با عنوان «تخنه» (techne) تلقی می شد. از سویی دیگر تکنولوژی نیز هم به لحاظ ریشه لغوی و هم به لحاظ جایگاه مفهومی آن ریشه در تخنه یونانیان دارد. بنابراین هایدگر در تحلیل هر دو مفهوم مورد بحث (هنر و تکنولوژی)، از جایگاه مفهوم تخنه نزد متفکران پیشافلسفی یونان باستان بهره برده و نتایج کلی او در این دو حوزه با استعانت از همین خوانش او بوده است. در این مقاله روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و همچنین نقدهای او به تاریخ فلسفه و متافیزیک به ویژه در تحلیل مفهوم تخنه راهگشا بوده و مواضعش در باب هنر و تکنولوژی با تکیه بر مفهوم تخنه در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مقاله پرسش هایی که مورد پژوهش قرار می گیرند از این قرارند: 1. خوانش هایدگر از مفهوم تخنه در نزد متفکران یونان باستان چیست؟ 2. نسبت بین هنر و تکنولوژی با تخنه در دوران پیشافلسفی یونان باستان و نیز دوران معاصر چگونه است؟ هدف انجام این پژوهش تبیین جایگاه نگاه نقادانه به تاریخ فلسفه، خصوصا در حوزه هنر و تکنولوژی معاصر است.

    کلید واژگان: تخنه, مارتین هایدگر, یونان باستان, هنر, تکنولوژی, هنرهای صناعی}
  • حسن غیبی پور*، علی کرباسی زاده اصفهانی، محمد جواد صافیان
    «تاریخ» تحت تاثیر تفکرات هگل در قرن نوزدهم، جایگاه رفیعی به خود اختصاص داد. سپس برخی از تاریخ نگاران با طرز تفکری پوزیتیویستی، ایده تاریخ نگاری علمی را مطرح کردند تا بر مبنای آن، تاریخ به علمی یقینی تبدیل شود و همانند علوم طبیعی جدا از ذهنیات پژوهشگر قرار گیرد. مسئله اساسی که در این مقاله سعی داریم تا به بررسی آن بپردازیم چگونگی رابطه میان فلسفه و تاریخ است.  مسئله از اینجا آغاز می شود که تاریخ گرایی آلمان با اعتقاد به نیروی هنجاری تاریخ، بر این مهم تاکید داشت که مورخ باید با کشف واقعیت های محض و آشکارکردن معنای تاریخی آنها، جهت گیری ای برای جامعه و فرهنگ فراهم کند. براساس این تصور از تاریخ، عملکرد اجتماعی و فرهنگی فلسفه به چالش کشیده شد. در این اوضاع نابسامان که فلسفه را با بحران هویت روبه رو ساخته بود، طرح های نیچه و دیلتای، یعنی جنبش گسترده و متنوع «فلسفه حیات» به نیروی محرکه تجدید فلسفه در قرن 19 تبدیل شدند. نیچه و دیلتای در این موضوع اتفاق نظر داشتند که تاریخ نگاری جامع در درک خود از انسان، مسئله نسبیت گرایی را به وجود آورده است که موجب «انحلال» و «بدبینی» می شود و نمی تواند آینده فرهنگ بشریت را پیش بینی کند؛ ازاین رو، خواستار فلسفه جدیدی شدند که باید هدف فرهنگ بشری را آشکار و از پیشرفت آن در جهت رسیدن به هدفش حمایت کند. آنها با اینکه در برابر نتایج نقد تاریخی، مسیری مشابه برای تایید اقتدار فرهنگی فلسفه انتخاب کردند، اما به یک راه حل کاملا متفاوت رسیدند. نیچه پادزهرها علیه تاریخ گرایی را «فوق تاریخی» می خواند که شامل هنر نحوه فراموش کردن تاریخ و زندگی در افقی محصور و تعین شده است؛ یعنی داشتن این استعداد که چه وقت باید تاریخ را حس کند و چه وقت باید آن را کنار بگذارد. به عقیده وی این هر دو روش به صورت همسان برای تندرستی فرد، سلامت یک ملت و فرهنگ لازم اند. دیلتای برخلاف نیچه، تاریخ را پادزهر و درمان شکست های فلسفه زندگی می داند: تاریخ اگر زخم ایجاد کند، باید آن را نیز درمان کند.
    کلید واژگان: قرن نوزدهم, نیچه, دیلتای, فلسفه, تاریخ, فلسفه حیات}
    Hassan Gheybipour *, Ali Karbasizadeh, Mohammad Safian
    History, under the influence of Hegel's thoughts in the 19th century, took a high place. In the following, some historians with a positivist way of thinking proposed the idea of scientific historiography. Based on that, history becomes a definite science and, like natural sciences, it is separated from the researcher's mentalities. The problem starts from here that German historicism, believing in the normative force of history, emphasized the importance that the historian should provide a direction for society and culture by discovering the pure facts and revealing their historical meaning.Based on this idea of history, the social and cultural function of philosophy was challenged. In this chaotic situation that made philosophy face the crisis of identity, Nietzsche's and Dilthey's projects, i.e. the broad and diverse movement of "philosophy of life," became the driving force of the renewal of philosophy in the 19th century.Nietzsche and Dilthey agreed on the issue that comprehensive historiography in its understanding of human beings has created the problem of relativism, which causes "dissolution" and "pessimism" and cannot predict the future of human culture. Therefore, they called for a new philosophy that should reveal the purpose of human culture and support its progress towards reaching its goal. Although they chose a similar path to confirm the cultural authority of philosophy against the results of historical criticism, they arrived at a completely different solution.Nietzsche calls the antidotes against historicism "supra-historical", which includes the art of forgetting history and living in an enclosed and determined horizon; It means having the talent to know when to sense history and when to leave it aside.In his opinion, both of these methods are equally necessary for the health of a person, the health of a nation and culture. Dilthey, unlike Nietzsche, considers history to be an antidote and a cure for the failures of the philosophy of life: If history creates a wound, it must also heal it.
    Keywords: Nietzsche, Dilthey, philosophy, history, Philosophy of Life}
  • محبوبه توکلی یرکی، محمدجواد صافیان *، یحیی قائدی، حسین اردلانی

    هدف این پژوهش، واکاوی مفهوم مثبت اندیشی در قرآن به شیوه تفکر مراقبتی در برنامه تربیتی متیو لیپمن می باشد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. نمونه موردی، شامل آیات مرتبط با مثبت اندیشی در سوره های بقره، آل عمران، طه، انسان، طلاق، قصص، ضحی و تفاسیر مربوطه است که فاکتورهای تفکر مراقبتی، ازجمله تفکر قدردانی، عاطفی، فعال، هنجاری و همدلانه را در خود دارد. یافته ها و پیشینه های تحقیق، تفکر مراقبتی را مولود مثبت اندیشی برشمرده و هر دو را در آیات قرآن جاری و سرنوشت ساز یافته است؛ اما موضوع مثبت اندیشی را در برنامه تربیتی لیپمن خالی از حضور دانسته، آن را تکمیل کننده این برنامه تربیتی می داند. براساس نتایج به دست آمده، می‎توان آیاتی از قرآن را که حاوی مفاهیم مثبت اندیشی و تفکر مراقبتی است، به روش اجتماع پژوهی و از طریق برنامه تربیتی لیپمن، به منظور آموزش تفکر صحیح و تقویت نگرش مثبت برای کودکان و نوجوانان ایرانی مورد استفاده قرار داد و با این روش به دو نتیجه مهم در این خصوص دست یافت: نخست اینکه متوجه آنچه می اندیشیم باشیم و دیگر آنکه متوجه نحوه اندیشیدن خود باشیم.

    کلید واژگان: مثبت اندیشی, قرآن, تفکر مراقبتی, لیپمن}
  • جمال احمدی، سید مهدی امامی جمعه*، محمدجواد صافیان

    از دیدگاه علامه‌طباطبایی شعر و ادراکات اعتباری ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند تا جایی که وی در کتاب اصول فلسفه و روش ریالسیم، توصیف ادراکات اعتباری را بمدد تشبیه و تمثیل و استعاره در شعر آغاز میکند. در تحقیق پیش‌رو با استناد به آثاری مختلف از علامه که نظریه» اعتباریات در آنها آمده، نسبت شعر با ادراکات اعتباری مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت این نسبت از آن جهت است که با تحلیل ا‌رتباط میان شعر و اعتباریات در متنهای مختلف فلسفی، عرفانی و تفسیری علامه، میتوان به پرسش از نسبت شعر و اعتبار با حقیقت نفس‌الامری پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که ادراکات اعتباری نگاه شاعرانه انسان به جهان است و همانند چشمی است که انسان همه چیز را با آن میبیند. این جهان شاعرانه در عین غیرمنطقی و غیراستدلالی‌بودن میتواند به زبان اشارت خبر از حقیقت بدهد. از اینرو میتوان گفت نظریه» ادراکات اعتباری در حکمت اسلامی، برای شناخت حقیقت بابی نو گشوده است.

    کلید واژگان: نظریه اعتباریات, شعر, اعتبار, هنر, حقیقت, زبان, علامه طباطبایی}
    Jamal Ahmadi, Seyyed Mehdi Emami Jume*, Mohammad Javad Safian

    In ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī’s view, poetry and mentally-posited perceptions have such a close relationship with each other that he describes such perceptions through using poetic similes, allegories, and metaphors in his book of The Principles of Philosophy and the Method of Realism. This study explores the relationship between poetry and mentally-posited perceptions through referring to those works of ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī in which he discusses the theory of mentally-posited things. The significance of this relationship lies in the fact that, by investigating the relationship between these two variables in different philosophical, gnostic, and interpretive works of ‘Allāmah, one can inquire about the relationship of poetry and positedness with fact-itself truth. The findings of this study indicate that mentally-posited things are the same as Man’s poetic view of the world or an eye with which Man can see everything. This poetic world, while being irrational and non-inferential, can speak of truth through allusions. Accordingly, it can be claimed that the theory of mentally-posited perceptions in Islamic philosophy has opened a new window to attaining the knowledge of truth.

    Keywords: theory of mentally-posited things, poetry, positedness, art, truth, language, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’}
  • محمد غریب زاده، محمدجواد صافیان*

    در این مقاله، سیر پدیدارشناختی هایدگر درباره رای کانت درباب «وجود» مورد مداقه قرار می گیرد. هایدگر معتقد است Realität و Dasein در کانت، ریشه در تمایز مشهور ماهیت و وجود (reality and existence) در سنت فلسفی دارد؛ اما کانت براساس مبنای فلسفی خود و برخلاف خاستگاهشان درنهایت این دو را به عنوان مقولات قوه شناخت بازتعریف می کند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، فروکاست «وجود» به مقوله در کانت به تفسیر هایدگر دنبال خواهد شد. وجود از مقولات جهت (modality) است. ضمن بررسی این دسته از مقولات در ادامه اهمیت perception به عنوان سازونهاد دریافت کثرات شهود مکانی و زمانی (ماده معرفت) روشن می شود. بدین ترتیب، در نظرگاه کانت، من ادراک نفسانی به همراه مقولاتش تالیف بخش این کثرات شهود است که حاصل آن وضع (position) شیء خواهد بود. برای کانت مقولات محمولات هستی شناسانه ای هستند که در نسبت با متعلق قرار می گیرند و با وحدت بخشی به داده های اولیه موجب پدیدارشدن هستندگان می شوند. درنهایت، این نتیجه حاصل می شود که وجود برای کانت ابژ گی یا برابرایستایی است. به عبارت دیگر، هر آن چیزی که اکنون پیش روی ما است، به عنوان حاصل وحدت کثرات، یعنی به عنوان نتیجه تالیف سوژه ثابت می شود و موجب می شود که شیء یا به معنای عام آن یعنی ابژه در مقابل ما بایستد و این همان معنای وضع ابژه توسط سوژه است.

    کلید واژگان: وضع, وجود, ابژ گی, ابژه, جهت}
    Mohammad Gharibzade, Mohammad Javad Safian *

    In this article, Heidegger's phenomenological course on Kant's Thesis about This article has investigated Heidegger’s phenomenological quest of Kant’s thesis about “being.” Heidegger holds that Realität and Dasein in the philosophy of Kant find their roots in the well-known distinction of reality and existence in this philosophical tradition, but based on his philosophical definition and in opposition to their origin, Kant ultimately redefines the two as categories of the faculty of cognition. In this article, therefore, we survey the reduction of “being” to a category in the philosophy of Kant on the basis of Heidegger’s interpretation. Being is one of the categories of modality. By examining this set of categories, the importance of perception, as a institution of receiving the multiplicity of spatial and temporal intuitions (the material of knowledge), will be articulated. Thus, from Kant’s view, the apperception, along with its categories, synthesize these pluralities, of which the result is the position of the thing. For Kant, categories are ontological predicates that are related to the given and result in the appearance of beings by giving unity to the primary datum. Finally, it is concluded that for Kant, being is objectness (Gegenstandigkeit). In other words, everything that is currently in front of us is proved as a result of the unity of the Multiplicity of intuition, i.e., as the result of the synthesis of the Subject, and causes the thing or in its general sense: the object‒ to stand against of us. This is the meaning of the "position" of the object by the Subject.

    Keywords: position, Being, objectness, object, modality}
  • محمدجواد صافیان *، سیدجمال سامع

    بی‌تردید هراکلیتوس و پارمنیدس از منابع فکری دایمی اندیشه هایدگر هستند. آنچه به این دو جایگاهی ویژه در اندیشه هایدگر بخشیده است، تلقی خاص هایدگر از حکمت سپیده‌دمانی این دو و نقش تفکر ایشان در گشودن راهی دیگر در تفکر است. به زعم هایدگر تلاش برای جست‌وجوی سرآغازهای دیگر برای تفکر، سرآغازهایی که برخلاف سرآغاز متداول تاریخ متافیزیک به صورت‌بندی سوژه-ابژه نمی‌انجامد، عاجل‌ترین وظیفه پیشاروی تفکر اصیل است. از وجهه  نظر او، ماهیت دسترس ناپذیر تفکر این حکما، برخلاف رای مختار ارسطو ناشی از لکنت زبان (اشاره به متافیزیک، 993a15-17 که ارسطو پیشاسقراطیان را به کودکانی ناتوان از سخن گفتن صحیح تشبیه می‌کند و در متافیزیک 988a22-23 آن‌ها را متهم به ابهام در سخن می‌کند) μέν ἀμυδρως() و ناآزمودگی ایشان (اشاره به متافیزیک، 985a13-14 که ارسطو پیشاسقراطیان را به مردان ناآزموده جنگی تشبیه می‌کند) نیست. بلکه بدان جهت است که سرآغاز در اصالت خاستگاهیش بیش از هر جای دیگر در اندیشه این حکما به آشکارگی رسیده است. در این میان لوگوس هراکلیتوس، از نظر هایدگر جایگاهی ممتاز دارد؛ به‌طوری‌که تفسیر صحیح لوگوس نزد هراکلیتوس وجوهی از سرآغاز اصیل اندیشه را برای ما آشکار می‌کند. در این مقاله با تفسیر هایدگر از این مفهوم بنیادین تفکر هراکلیتوس همراه می‌شویم تا به این پرسش بنیادین تحقیق نزدیک‌تر شویم: جایگاه لوگوس در اندیشه هراکلیتوس چیست و آن چگونه می‌تواند مطلع سرآغازی دیگر شود؟

    کلید واژگان: لوگوس, هراکلیتوس, هایدگر, سرآغاز}
    Mohammad Javad Safian *, Jamal Same

    Undoubtedly, Heraclitus and Parmenides are permanent sources of Heidegger's thought. What has given these two a special place in Heidegger's thought is Heidegger's special conception of the original wisdom of the two and the role of their thinking in opening another path in thought. According to Heidegger making effort to find other beginnings for thought, beginnings which, unlike the conventional beginning of metaphysical history, do not lead to subject-object formulation, is the most urgent task in advancing original thought. In his view, the unattainable nature of the thinking of these thinkers, contrary to Aristotle's picked opinion, is not due to their stuttering and inexperience. Rather, it is because the beginning in its originality has become more apparent than anywhere else in the thoughts of these thinkers. In the interim, according to Heidegger Logos of Heraclitus has a privileged situation.  Thus, the correct interpretation of the Logos of Heraclitus reveals to us aspects of the original beginning of thought. In this article, we go along with Heidegger's interpretation of this fundamental concept of Heraclitus' thought in order to get closer to this fundamental research question: What is the place of the Logos in Heraclitus' thought and how can it be prologue of another beginning?

    Keywords: Logos, Heraclitus, Heidegger, Aristotle, Begining}
  • سید جمال سامع، محمدجواد صافیان*، علی کرباسی زاده اصفهانی

    مقاله حاضر تاملات هایدگر را درباره تفکر شاعرانه هولدرلین از منظر مسیله اساسی روی آورندگی به غیر در نظر می آورد. پس از خارج شدن فلسفه های غربی از اطلاق اولیه شان، این مسیله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه می توان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جست وجوی راه های تازه ای در تفکر به قصد پی جویی سرآغازهای اصیل تر برآمدند. در این مقاله کوشش های هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانه هولدرلین» نامیده است، دنبال می کنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشه متافیزیکی که آن را در مرتبه ای فروتر از مفهوم پردازی فلسفی قرار می دهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم می شود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطه غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطه سوژه-ابژه را دنبال می کند. مادام که غیر (دیگری) به مثابه ابژه ای بی روح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا می ماند، فقط شبحی رنگ پریده از دگربودگی است که به سختی نشانی از حقیقت دیگری دارد؛ بنابراین، پرسش های راهنمای مقاله حاضر این است که چگونه می توان در پرتو تفکر شاعرانه هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای روی آورندگی اصیل به غیر فراهم می آورد؟

    کلید واژگان: هایدگر, هولدرلین, تفکر شاعرانه, روی آورندگی به غیر, ضابطه سوژه-ابژه}
    Seyed Jamal Same, Mohammadjavad Safian *, Ali Karbasizadeh Esfahani

    The article considers Heidegger's reflections on Holderlin's poetic thought from the perspective of fundamental intention to the other. After the departure of Western philosophies from their original application, these issues came to the forefront of Western thinkers. If it is no longer possible to defend the application of Western philosophy and civilization, how can one see the other? Western thinkers, including Heidegger, took the question so seriously that after asking it, they began to take new ways of thinking in order to seek more original beginnings. In this article, we follow Heidegger's efforts to follow this path in the light of what he himself called “Holderlin's poetic thinking”. Undoubtedly, from Heidegger's point of view, poetry, contrary to the notion of metaphysical thought, which places it at a lower level than philosophical conceptualization, is the original position in which the genuine revelation of the world is possible. In this original revelation, Heidegger seeks the possibility of transcending the dominant criterion of Western tradition, the subject-object criterion. As long as the other is presented as inanimate object devoid of any kind of distinction, what remains of the encounter with the other is merely a pale specter of otherness that hardly signifies the other's truth. So the guiding questions of this article are how to reside beside the other in the light of Holderlin's poetic thinking? What possibilities does poetic thinking provide for the original intention to the other?

    Keywords: Heidegger, Holderlin, Poetic Thinking, Intention to the Other, Subject-Object Criterion}
  • الهام سادات کریمی دورکی، محمدجواد صافیان*، محمد مشکات

    رساله پژوهش های فلسفی در باب ذات آزادی انسان (1809) شلینگ، تلاشی برای بنیان گذاری نظام آزادی است. محوری ترین مفهوم در نظام شلینگ، مفهوم «این همانی» است که با تفسیر صحیح آن و یافتن وحدت میان مفاهیم متضاد آزادی و ضرورت، دغدغه اصلی او در نظریه ایدیالیسم مطلق توجیه می شود. اصلی که در جستجوی بنیادی برای شکل گیری نظام و راه حلی برای سازگاری نظام و آزادی به آن تمسک می جوید این همانی به معنای صحیح آن است که در همه خدا انگاری به عنوان تنها نظام ممکن عقل ممکن می گردد. تمرکز هیدگر بر تفکر شلینگ با نگارش رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان و تفسیر چندین باره او در سال های 1936 و 1941 اهمیت این رساله در تاریخ اندیشه غربی را آشکار کرد. هیدگر چگونگی امکان نظام آزادی را مطابق با تفسیری از اصل این همانی که نشان دهنده اتصال و پیوند درونی موجودات در بنیاد هستی است، ممکن می داند و این به معنای اندیشیدن در ذات هستی است. در این پژوهش نشان داده می شود که بنا بر نظر شلینگ چگونه سوءتفسیر از این اصل، امکان ناسازگاری نظام و آزادی را در تعبیرهای مختلف همه خداانگاری فراهم می آورد و تفسیر هیدگر از این اصل چگونه راه به پرسش از چیستی اصل واحد و بنیادین موجودات [تیوس] می برد.

    کلید واژگان: نظام, آزادی, این همانی, شلینگ, هیدگر}
    Elham Sadat Karimi Douraki, Mohammad Javad Safian *, Mohammad Meshkat

    Schilling's treatise on The Philosophical Studies of the Essence of Human freedom (1809) is an attempt to establish a system of freedom. The most central concept in Schelling's system is the concept of "identity", which, with its correct interpretation and finding unity between the opposing concepts of freedom and necessity, justifies his main concern in the theory of absolute idealism. The principle that is pursued in the fundamental search for the formation of the system and the solution for the compatibility of the system and freedom is identity in the true sense that in pantheism as the only possible system of reason is possible. Heidegger's focus on Schelling's thought Revealed the importance of Schelling in the history of Western thought by writing Schelling's Treaties on the Essence of Human Freedom and his multiple interpretations in 1936 and 1941. This study shows how, according to Schelling, a misinterpretation of this principle allows the incompatibility of system and freedom in different interpretations of pantheism, and how Heidegger's interpretation of this principle leads to the question of what is the single and fundamental principle of beings.

    Keywords: system, Freedom, identity, Schelling, Heidegger}
  • الهام سادات کریمی دورکی، محمدجواد صافیان*

    امکان «نظام» و خواست آن چونان شیوه ای از کشف مجدد هستی بشری مشخصه عصر مدرن است. هایدگر در رساله شلینگ درباب ذات آزادی انسان (1936)، با طرح پرسش از چیستی نظام و مقایسه آن با ایدیالیسم آلمانی، برای شناخت بنیان فکری دوره مدرن شرایطی را در نظر می گیرد که تشکیل نظام لازمه آن است. او با گذر از مفهوم نظام که ساختار آن براساس نظم ریاضیاتی و بنیان های سوبژکتیو تعیین می شود مفهوم نظام چونان ساختار نظم هستی را به کار می برد. همسو با این تفسیر، پژوهش در اصل شکل گیری نظام و پرسش از امکان نظام آزادی مسئله اصلی شلینگ در رساله پژوهش های فلسفی درباب ذات آزادی انسان (1809) است. هدف این تحقیق تحلیل تفسیر هایدگر از مفهوم نظام است با تاکید بر اصل اینهمانی در نظام آزادی شلینگ. نوشتار حاضر در جست وجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه تلاش شلینگ برای رفع سوء تفسیرهای موجود از این اصل، در تعبیر های مختلف همه خداانگاری، امکان سازگاری نظام آزادی را فراهم می آورد؟ در تفسیر هایدگر، چگونه خوانش شلینگ از ضرورت توجه به «است» به پرسش هستی شناختی از معنا و حقیقت هستی در اندیشه ایدیالیسم آلمانی راه می برد و پرسش از نظام به شیوه اتصال ساختار موجودات به طور کلی تغییر می یابد؟

    کلید واژگان: نظام, ساختار, اینهمانی, هایدگر, شلینگ}
    Elham Sadat Karimi Douraki, Dr. Mohammad Javad Safian *

    :The possibility of the system and its will as a way of rediscovering human the being is characteristic of the modern age. In Schelling’s Treaties on the Essence of Human Freedom (1936), Heidegger, by asking what the system is and comparing it to German idealism, considers the conditions necessary for the formation of the system in order to understand the intellectual foundation of the modern age. Through the concept of the system, the jointure of which is determined on the basis of mathematical order and subjective foundations, Heidegger uses the concept of the system as the jointure of the order of being. Research on the formation of the system and the question of the possibility of a system of freedom is also the main issue of Schelling in his treatise on The Philosophical Studies of the Essence of Human Freedom (1809). The purpose of this research is to analyze Heidegger’s interpretation of the concept of system by emphasizing the principle of identity in Schelling’s system of freedom. The present article considers two questions: How does Schelling’s attempt to eliminate the existing misinterpretations of this principle in the various interpretations of the pantheism provide the possibility of the compatibility of the freedom system? In Heidegger’s interpretation, how does Schelling’s reading of the necessity of paying attention to “is” lead to an ontological question of the meaning and truth of being in German idealism, how does the question of the system changes in the way the structure of beings is connected in general?

    Keywords: System, jointure, identity, Heidegger, Schelling}
  • محبوبه توکلی، محمدجواد صافیان*، یحیی قائدی، حسین اردلانی

    هدف پژوهش حاضر، بررسی داستان موسیg و خضرg مبتنی بر آموزش تفکر مراقبتی براساس آموزه های فلسفه برای کودکان است تا بتواند کاربرد داستان های قرآنی را به منظور چگونگی آموزش تفکر از جنس مراقبتی بازگو نماید.روش پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است. نمونه موردی شامل آیات 60 تا 82  سوره کهف و تفاسیر مربوطه می باشد که فاکتورهای تفکر مراقبتی از جمله تفکر ارزش گذاری، عاطفی، فعال، هنجاری و همدلانه را در خود دارد. یافته‎های تحقیق، داستان فوق که خود حاوی سه داستان پندآموز و تفکر برانگیز از نوع استاد-شاگردیست را در زمره داستان‎هایی با قابلیت حضور فاکتورهای تفکر مراقبتی و آموزش از طریق آن برشمرده است. همچنین دارا بودن ویژگی‎های پرسش و پاسخ در متن داستان و چالش‎های موجود در مسیر تجربه اندوزی، یادگیری و رشد تکاملی شخصیت حضرت موسیg در پایان داستان را برای آموزش کودکان مناسب می داند. به نظر می‎رسد بررسی چنین داستان‎هایی از جنس دیالوگ‎های احساسی و عقلانی که ارکان تشکیل‎دهنده تفکر مراقبتی از منظر فلسفه برای کودکان را در خود دارد، برای رشد و تکامل پرورش این جنس از تفکر در کودکان سودمند باشد. در نتیجه‎گیری حاصله از یافته‎ها، به دو معنا از تفکر مراقبتی می‎رسیم، نخست اینکه متوجه آنچه می‎اندیشیم باشیم و دیگر آنکه متوجه نحوه اندیشیدنمان باشیم.

    کلید واژگان: داستان, موسی, خضر, تفکر مراقبتی, فلسفه برای کودکان}
    MAHBOOBEH TAVAKOLI, Mohammad Javad Safian *, Yahya Ghaedy, Hossen Ardalani

    The purpose of this study is to achieve a new reading of thinking with a caring approach, citing the story of Moses (PBUH) and Khezr (PBUH) in the Qur'an in order to teach caring thinking and based on the five elements of this thinking, namely thinking, emotional thinking, thinking Active, normative thinking and empathetic thinking are based on the teachings of philosophy for children. Regarding the findings of this study, citing verses 60 to 82 of Surah Al-Kahf and descriptive method and qualitative content analysis with interpretive approach, the above story, which itself contains three instructive and thought-provoking stories of the teacher-student type and also having The characteristics of questions and answers in the text of the story and the challenges in the path of gaining experience, learning and evolutionary development of the character of Prophet Moses (PBUH) at the end of the story, listed it among the stories with the presence of caring thinking factors and education through it. It seems that the study of such stories of emotional and intellectual dialogues, which are the components of caring thinking from the perspective of philosophy for children, plays an important role in the growth and development of this kind of thinking in children. We come to caring thinking, first to understand what we think and second to how we think.

    Keywords: story, Moses, Khezr, Caring Thinking, Philosophy for Children}
  • فلورا بیابانی، محمدجواد صافیان*، شیرین طغیانی، مینا سادات طباطبایی

    مکان بنیادی‎ترین مفهوم در معماری و شناخت ماهیت مکان از ضروریات امر طراحی معماری است و از‎ آنجا‎که طی دوره مدرن با تغییراتی در فهم معنای مکان مواجهیم و این تغییرات بر طراحی‎های دوران مدرن و پس از آن، تاثیرات عمیق و گاه ناخوشایندی گذارده ‎‎‎به ‎شکلی ‎که معماری، وظیفه اصلی خود یعنی ساخت مکان زندگی آدمی به‎ نحو اصیل و پاسخگویی به وجه سکنی‎گزیدن آدمی را تا حدود زیادی فرو‎‎گذاشته است، لذا در این پژوهش سعی بر آن ‎شده تا با شناخت مفاهیم مکان در یونان باستان(خاستگاه تفکرات غربی بعدی ‎‎‎به‎ ویژه تفکر مدرن) تا عصر مدرن و یافتن ریشه‎ های تحول ماهیت و تطور معنای آن، به این پرسش‎ها پاسخ دهیم که مفهوم مکان نزد متفکران باستان و نیز علل تغییر فهم مکان در عصر مدرن چه بوده ‎است و این دگرگونی، چه تاثیری بر فهم مکان در معماری عصر مدرن گذارده‎است. از یافته‎ های این پژوهش دگرگونی معنایی عظیم مکان در عصر مدرن و جایگزینی آن با مفهوم فضا در معماری مدرن است که حاصل توجه عمده به ویژگی امتداد‎داری مکان، ظهور کار‎کردگرایی در افول مکان به مفهوم سایت و نگاه به مکان به عنوان کالا می‎باشد.

    کلید واژگان: مکان, فضا, معماری مدرن, خورا, توپوس}
    Flora Biabani, Mohammad Javad Safian *, Shirin Toghyani, Mina Sadat Tabatabaei

    Place is the most fundamental concept in architecture and is a necessity of architectural design, and since we face changes in our understanding of place notion in the modern era which have had distinctly profound and sometimes unpleasant effects on modern and subsequent designs- in a way that architecture has largely neglected its primary task of making the noble place of human life, and its responsibility in human dwelling dimension- in order to find the roots of the evolution in place nature and its meaning, we will answer these two question: what the concept of place has been for ancient thinkers? What have been the reasons for changing the understanding of place in the modern era? How these changes have affected the understanding of place in modern architecture? and yet we will try to understand the concepts of place in ancient Greece (as the origin of western thoughts especially modern thinking) versus the modern, and finally the main findings of this study are the massive semantic transformation of place in modern age and its replacement by space in modern architecture design which mainly is the result of major attention paid to the extendedness of place, the emergence of functionalism in degradation of place, and the commercialization of place.

    Keywords: place, Space, Modern Architecture, Chôra, Topos}
  • منیره نادری، محمدجواد صافیان*، حسین اردلانی

    رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبه های عصبی تجربه هنری بیش از حد تاکید می کرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعه نظریه روانکاوی که در آن زمان با آن کار می کرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبه های رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی و "توانایی اسرارآمیز" هنرمند و خلق یک اثر هنری پی ببرد. او منشا خلق اثر هنری را در ناخودآگاه فردی هنرمند جستجو می کرد. نظر فروید در باب هنر را می توان ادامه دیدگاه زیباشناسانه (استتیک) مدرن به هنر و در عین حال بیانگر بحرانی شدن آن دانست. در مقابل با رویکرد متفاوتی نسبت به هنر و سرآغاز اثر هنری روبه رو هستیم. در این رویکرد هایدگر سرآغاز اثر هنری را جدای از هنرمند و زندگی شخصی او می داند و می کوشد هنر را با حقیقت پیوند زند. او بر این اساس تفسیر جدیدی از هنر بدست می دهد. در این تحقیق نگارنده بر آنست تا دریابد تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه مولفه ها، پیش فرض ها و مبانی است؟ با توجه به تفکر هایدگر تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه نقاط ضعف یا قوتی است؟ نسبت هنر با حقیقت در تفسیر روانکاوانه و نیز تفسیر هایدگر از هنر چگونه است؟

    کلید واژگان: تفسیر روانکاوانه هنر, ناخودآگاه, زیباشناسی, حقیقت, هایدگر}
    Monireh Naderi, Mohammad Javad Safian *, Hossin Ardalani

    Freud's approach toward understanding art is limited to some factors. He overemphasizes the neural aspects of artistic experience. His analysis of artists, to a great extent, depends on his need to expand and indicate the psychoanalytic theory he was working on. He confessed that he failed to confront art's official and technical aspects, and psychoanalysis has not yet been able to realize the artist's intrinsic "secret" and "mysterious ability" in creating a work of art. Freud investigated the artist's individual unconscious for the origin of creating a work of art. Freud's view of art can be seen as a continuation of the modern aesthetic view of art and at the same time expresses its criticality. We are faced with a different approach to art and the beginning of a work of art. In this approach, Heidegger sees the beginning of the work of art as separate from the artist and his personal life and tries to connect art with the truth. On this basis, he gives a new interpretation of art. This study explored the foundations, components, and assumptions of psychoanalytic interpretation of art. According to Heidegger, one of the places where truth is realized is in art. Moreover, based on Heideggerian thought on art and poetic thought, this study examined the strengths and weaknesses of psychoanalytic interpretation of art and attempted to explore the relationship between art and truth in psychoanalytic interpretation and Heidegger's interpretation of art.

    Keywords: Psychoanalytic interpretation of art, unconscious, aesthetics, truth, Heidegger}
  • سیده اکرم برکاتی، یوسف شاقول*، محمدجواد صافیان
    در روند کنترل بحران کنونی شیوع بیماری کوید-19، آنچه بیش از هرچیز شنیده ایم تاکید بر فاصله گذاری است. اما آیا این فاصله گذاری مکانی در نظام روابط افراد، ممکن است در زمان طولانی منجر به دگرگونی هنجارهای رفتاری متداول گردد؟ آیا از هم گسیختن انواع این نظام مندی ها که مانند طرح های روایی می توانند نقش وحدت بخش داشته باشند، قابل بازسازی یا نوسازی خواهد بود؟ در این نوشتار وضعیت بحران رابطه ی خود و دیگری را در این شرایط مورد واکاوی قرار می دهیم. نخست به تبیین رویکرد معرفت شناختی ریکور به رابطه ی من و دیگری در پرتو مفاهیم اخلاق و مسئولیت اجتماعی می پردازیم. سپس تلاش می کنیم براساس نظریه ی حکمت عملی وی امکان هایی را برای مواجهه با این بحران در شرایط پاندمی نشان دهیم. با برقراری پیوند میان قانون و اخلاق از طریق حکمت عملی، خود را به دستورالعمل نهاد سیاسی، به عنوان فرمانی درونی که ندای وجدان است ملتزم می کنیم. این ندا فرمانی اخلاقی از سوی دیگران در درون ما است. این امر می تواند برانگیزاننده ی این امید باشد که مردم و نهادهای سیاسی برای عبور از بحران حاضر با یکدیگر مشارکت کنند.
    کلید واژگان: ریکور, حکمت عملی, خود, دیگری, گووید-1919}
    Seydeh Akram Barakati, Yousef Shaghool *, Mohammadjavad Safian
    In managing the crisis of the Covid-19 pandemic, what is most heard is the emphasis on keeping your distance from the others. But whether this spacing could make changes over time in the usual behavioral norms? Could we reconstruct and renovate this various broken rules and norms which like narrative plots had the role of unification?  In this paper, we would analyze the crisis of the relation of the self to the other within this situation. We explain Ricoeur's epistemological approach towards the relation of the self to the other in the light of the concepts of ethics and social responsibility. Then, on the bisis of Ricour's theory of practical wisdom, we try to show some possibilities for encountering the crisis of this relationship in the pandemic situation. By grafting the concept of law onto the ethics through the practical wisdom, we obligate oneself to the order of political institution as an interior command which is the call of conscious. This call is an ethical order from the others within us. It could arise the hope that people and political institutions cooperate with each other to pass the current crisis.
    Keywords: Ricoeur, practical wisdom, self, The Other, Covid-19}
  • محسن حسینی کومله، محمدجواد صافیان*، حسین اردلانی

    مفهوم هنر و تکنولوژی مفاهیمی هستند که مورد توجه هایدگر واقع شده و همچنین در مقالات جداگانه (سرآغاز کار هنری و پرسش از تکنولوژی) به آنها پرداخته است. این مقاله درصدد بررسی نسبت میان این دو مفهوم در اندیشه‌های هایدگر است. هنر در اندیشه مارتین هایدگر گونه‌ای از ظهور و نامستوری است که در آن حقیقت در کار است. او در بحث از تکنولوژی، فن و تکنیک را به‌میان می‌کشد و سپس مفهوم «تخنه» (techne) را در یونان باستان بررسی می‌کند، که ازیک‌سو، هنر و از سوی دیگر، تکنولوژی ریشه در آن دارند. در این مقاله نهایتا روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و از این منظر تحلیل او از حقیقت و نسبت هریک از مفاهیم هنر و تکنولوژی با آن در دوره یونان باستان و معاصر راهگشا بوده و نسبت میان هنر و تکنولوژی در پرتو حقیقت روشن می‌شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به‌صورت تحلیل محتوا انجام گرفته است. هدف انجام این پژوهش چشم‌انداز جایگاه کنونی هنر در دوره تکنولوژی معاصر است.

    کلید واژگان: هنر, تکنولوژی, حقیقت, هایدگر, تخنه}
    Muhsen Husseini Komaleh, MuhammadJavad Safian*, Hussein Ardalani

    Art and technology are concepts that Heidegger has addressed in separate articles (The Beginning of Artwork and The Question of Technology). This article seeks to examine the relationship between these two concepts in Heidegger's idea. He believes that art is a kind of emergence and manifestation of the truth. In discussing technology, he introduces technique, and then examines the concept of "tekhneh" in ancient Greece, where art and technology are rooted. This article clarifies Heidegger's method of analysis, i.e. hermeneutic phenomenology, and his analysis of truth, the relationship of each of the concepts of art and technology with it in ancient and contemporary Greece, and the relationship between art and technology in the light of truth. The research methods used in this paper are basic(pure) and content analysis. The purpose of this study is to examine the current position of art in the contemporary technology era.

    Keywords: art, technology, truth, Heidegger, tekhneh}
  • منیره نادری، محمدجواد صافیان، حسین اردلانی

    هنر سوریال، هنری است که بر اساس نظریه ناخودآگاه فروید، توسط آندره برتون و لویی آراگون پایه‌گذاری شد. هنرمندان این سبک هنری در پی آزادسازی ناخودآگاه فردی و خلق ‌کار هنری با توجه به ناخودآگاه و رویا و واپس زدگی (سرکوب) می باشند. آنها بر این عقیده اند که منشاء خلق کار هنریشان، ناخودآگاه فردی آنهاست. این پژوهش در تلاش است تا با تکیه بر آراء هایدگر در زمینه ارتباط هنر با حقیقت دریابد که هنر سورریال که هنرمندان آن مدعی ارتباط هنرشان با ناخودآگاه فردی بودند و از رویاها و جنون و خیالاتشان تصویر می کشیدند چه نسبتی‌ با حقیقت دارد؟ آیا این ادعای هایدگر که «در کار هنری حقیقت در کار است» در مورد نقاشی‌های سورریال نیز صادق است؟ هدف پژوهش دریافت نسبت هنر سورریال با حقیقت است. لذا نگارنده به عنوان نمونه به سراغ یکی از نقاشی های رنه مگریت هنرمند مشهور سبک سوریال می رود تا با نگاهی پدیدارشناسانه به این کار هنری برجسته دریابد که چگونه می توان فرض کرد که در این کار هنری چیزی از پنهانی به پیدایی درمی آید. این تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی و بر اساس‌ مطالعه منابع مکتوب کتابخانه ای صورت گرفته است.

    کلید واژگان: هنر سوررئالیسم, واقعیت و رویا, حقیقت, هایدگر}
    Monireh Naderi, MohammadJavad Safian, Hossein Ardalani

    Surrealists’ paintings are covered in puzzle-like images informed by a juxtaposition of fantasy and reality. They sought to combine dream and reality to unleash the untold hidden in their subconscious through creation of novel effects. The work of art chosen for review in this study is Magritte's The Human Condition (La condition humaine) painting. René Magritte has created two paintings with this same title,‌ the image of both of which are included in the article. The one addressed in this study is the painting depicting a room and the landscape visible through a window. In the first glance,‌ we see a landscape outside the window in the room. Through further examination,‌ however,‌ we realize that a part of the landscape is in fact a painting on canvas on a tripod. Which makes one wonder,‌ what was Magritte's purpose in creating this painting? Was he trying to create a puzzle? Was he aiming to mock the mind and perception of the spectator? Or is this something beyond a mind game? Therefore,‌ this study attempted to critically examine and conduct a phenomenological assessment of this painting. Through a deeper analysis and epoché on this painting,‌ it can be seen that it is more of a picture in picture puzzle than a depiction. Similar to other prominent artists,‌ René Magritte tried to create a universe to point us in the direction of a hidden truth behind the images; a truth that is understandable in the life of today's human beings.

    Keywords: Reality, Dream, Surrealist Art, Truth.Heidegger}
  • ژاله شهبازی*، محمدجواد صافیان، حسین اردلانی

    هیدگر از نخستین متفکرانی است که به بررسی شان وجودی تکنولوژی، روح حاکم بر آن و نسبت آن با هنر و شعر پرداخته است. امروزه خصوصیات عصر تکنیک، سایه بر تمام جوانب زندگی بشر انداخته است و ماهیت تکنولوژی جدید (گشتل)، به همه چیز به مثابه منبع ثابت انضباط پذیر و در انتظار بهره برداری می نگرد. سوال این است که در جامعه تحت استیلای تکنولوژی مدرن، چه نسبتی می تواند میان تکنولوژی و شعر برقرار شود که از چشم انداز هیدگر به بررسی آن خواهیم پرداخت. شعر را باید نوعی ارمغان آرامش بخش به حساب آورد و یا جایگاه والاتری و شان دیگری باید برای آن در نظر گرفت؟در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی اشاره به ماهیت تکنولوژی از منظر هیدگر سعی خواهد شد به طور مشخص تری ارتباط و نسبت تکنولوژی با شعر تفسیر شود تا نهایتا پژوهش، ما را به این نکته برساند که اگر از قلمرو هنر اصیل (شعر) به تکنولوژی بنگریم، انکشاف حاصل از آن می تواند همانند شاعرانگی، به قلمرو پویسیس تعلق یابد و در انکشاف حقیقت یاری رسان شود. شاعر با گفت اصیل قادر خواهد بود بر گشتل غلبه کند.

    کلید واژگان: تکنولوژی, گشتل, انکشاف, شعر, پوئسیس}
    Zhaleh Shahbazi *, MohammadJavad Safian, Hossein Ardalani

    Heidegger is one of the first thinkers that paid to technological being position, it's soul and it's ratio to art and poetry. These days technical age characteristics casts a shadow over all of people's life aspects, and the new technical essence (Ge-stell), is looking at all of things as a disiplined fixed source, waiting to be used. The question is that in affected societies from modern technology, what relationship can be established between technology and poetry. We will examine it from Hiedeggers paint of view.  Has poetry been able to maintain its place in the past? and is kind of com forting gift or a higher position shuld be considered for it?.In this article with descriptive analysis method referring to technical essence from Heidegger views it will try to  interpret, connection and ratio between technology and poetry so that article prove that if we let 's look to the realm of the original art, the resulting development, it belongs to poetry and  it help to truth development. Poet can overcomes (Ge-stell). With original speech.

    Keywords: Technology, Ge-stell, Disclosure, poetry, Poecis}
  • سیده اکرم برکاتی، یوسف شاقول*، محمدجواد صافیان

    در مواجهه با متون ادبی، آثار هنری،  فیلم ها و... که سرشار از نسبت های میان استعاره‎، روایت و کنش هستند، ممکن است همواره این پرسش مهم مطرح شود که نسبت آن ها با یکدیگر و نیز نسبت آن ها با فهم ما چگونه است؟ در پژوهش حاضر برای پاسخ به این مسیله، اندیشه ریکور را بررسی می کنیم. نظریه ما این است که فهم در تفکر ریکور، از ویژگی استعاری، روایی و کنش مندی برخوردار است. ویژگی استعاری فهم در تفکر ریکور را بر اساس ساختار «به منزله» در فهم و درک شباهت ها در عین تفاوت ها نشان خواهیم داد. در تلقی ریکور روایت و طرح روایی نیز مانند استعاره، امور همگون را از میان امور ناهمگون و متکثر گرد می آورد و وحدتی نظام مند به آن می بخشد. به نظر وی، ابداع و خلاقیت روایی در ارتباط با ارجاع به واقعیت، می تواند منشا کنش های فرد و نمودار نسبت فهم و کنش باشد. به این ترتیب، می توان گفت در اندیشه ریکور، استعاره، روایت و کنش از وجوه ذاتی فهم هستند و در فهم، به نحو مبنایی در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. از آنجا که وی در حوزه هرمنوتیک، متن و فهم متن را به فراسوی نوشتار بسط می دهد، تحلیل این مطلب، ما را از اهمیت نوع مواجهه مان با انواع متون، در مفهوم گسترده آن آگاه خواهد کرد.

    کلید واژگان: ریکور, فهم, استعاره, روایت, کنش}
    Sayyede Akram Barakati, Yousof Shaghool *, MohammadJavad Safian

    When we encounter with literary texts, works of art and films which are full of the relations of metaphors, narratives and actions, this important question maybe asked that how is their relationship and how it could be related to our understanding? In the present article, we will discuss Ricoeur's ideas concerning this problem.. Our thesis is that understanding in Ricoeur's thought is metaphoric, narrative and actual in nature. The metaphoric character of understanding will be shown on the basis of the "as" structure and seeing similarities simultaneous with differences. In his idea narration and plot are, like metaphor, gathering the differences with similarities and regulating them as unity. Ricoeur believes that narrative innovation with its referral to reality could be the origin of action and indicate the relation of action to understanding. Thus metaphor, narrative and action are the intrinsic aspects of understanding which are closely and fundamentally related to each other. As, In the area of hermeneutics, he extends the concept of text and its understanding beyond just writing, analyzing this theme will inform us the importance of the way of encountering different kinds of texts.

    Keywords: Ricoeur, understanding, Metaphor, Narration, action}
  • الهام سادات کریمی دورکی، محمدجواد صافیان*، محمد مشکات

    پژوهش های فلسفی در باب ذات آزادی انسان (1809) منسجم ترین صورت تلاش فردریش شلینگ برای شرح نظام مطلق یا نظام آزادی است. نخستین بار در قرن بیستم و با رجوع متاملانه مارتین هیدگر به رساله آزادی و تفسیر چندین باره او در سال های 1936 و 1941، اهمیت این رساله در تاریخ اندیشه غربی آشکار شد. تمرکز هیدگر بر تفکر شلینگ به ویژه با نگارش رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان، پژوهش در اصل شکل گیری نظام و پرسش از امکان نظام آزادی چونان پرسش در باب ذات هستی است. شلینگ برای عبور از آزادی صوری چونان تعین بخشی ناوابسته به علیت مکانیکی و دستیابی به تعریف واقعی آزادی به عنوان توانایی انجام خیر و شر، پژوهش خود در باب نظام آزادی را بر مبنای هستی شناختی صحیح استوار می سازد. هدف مقاله حاضر، تحلیل تفسیر هیدگر از مفهوم نظام آزادی در نگاه شلینگ، با تاکید بر تمایز هستی شناختی بنیاد و وجود است. این پژوهش در پی پاسخ به این دو پرسش است که جایگاه آزادی در نظام فلسفی بنیادمحور شلینگ چیست و چگونه طرح مفهوم واقعی آزادی، راه را برای تبیین بنیاد هستی شناختی امکان شر و امکان آزادی در نظام می گشاید؟ همچنین تمایز میان بنیاد و وجود چگونه به هدف اصلی شلینگ در حل تعارض نظام و آزادی می انجامد؟

    کلید واژگان: آزادی, بنیاد, وجود, نظام, مارتین هیدگر, فردریش شلینگ}
    Elham Sadat Karimi Douraki, Mohammad Javad Safian *, Mohammad Meshkat

    The Philosophical Investigations into the Essence of Human Freedom (1809) is the most coherent form of Schelling’s attempt to describe the absolute system or the system of freedom. For the first time in the twentieth century, with Heidegger's careful reference to his treatise on freedom and his repeated commentary in 1936 and 1941, the importance of this treatise in the history of Western thought became apparent. Heidegger focuses on Schilling’s thinking, especially with Schilling’s treatise on the Essence of Human Freedom, research into the formation of the system, and the question of the possibility of a system of freedom as a question of the essence of being. Schilling bases his research on the system of freedom on a correct ontological basis in order to transcend formal freedom as an independent determinant of mechanical causation and to achieve the true definition of freedom as the ability to do good and evil. And after proposing the inadequacy of formal freedom in the idealist systems before it, it introduces the real and living concept of freedom as the ability to do good and evil. Heidegger demonstrates the independence of the Schelling system in comparison with the Fichte and Hegel systems, and his innovations in response to issues such as evil, freedom, identity, and the relation of being and “is” are most evident in the metaphysical realm of the will; however, remaining within the metaphorical framework also prevents Schilling from approaching the question of the truth of existence. Schilling’s important issue is the elimination of the opposition between freedom and necessity, which, in his view, is the focus of philosophy. For this reason, the discussion of freedom is at the heart of the system in its true sense, and in his opinion, his dissertation is for the first time the design of a system based on the idea of human freedom. The possibility of a system of freedom must be created in accordance with the principle of identity, which does not ignore the meaning of the relation of theology. In Schelling’s Heideggerian interpretation of the principle of identity, the priority of ontological issues in matters of theological nature such as all theism is given more importance and the question of all theism as a question of the system to the question of “is” and how to connect the structure of beings as a whole. The purpose of this paper is to analyze Heidegger’s interpretation of the concept of the system of freedom according to Schelling with emphasis on the ontological distinction between ground and existence. This study seeks to answer these two questions: how does the design of the real concept of freedom open the way to explain the ontological foundation of the possibility of evil and the possibility of freedom in the system? Also, how does the distinction between ground and existence lead to Schelling's main goal in resolving the conflict between system and freedom? Moreover, according to Heidegger, to what extent does this distinction arise from Schilling’s metaphysical and subject-centered thinking?

    Keywords: Freedom, Ground, existence, system, Martin Heidegger, Friedrich Schilling}
  • زهره ملکوتی خواه*، محمدجواد صافیان

    تصوری که از ویژگی های یک انسان غیراصیل در اندیشه گابریل مارسل مطرح می شود، حول محور مولفه هایی چون برقراری نسبت «من او»یی با دیگران، عدم آمادگی و گشودگی در ارتباط با سایرین و حضور در قلمرو «داشتن» شکل می گیرد. به همین منظور، روشن خواهد شد که آدمی با برقراری ارتباط «من تو»یی، حضور در دسترس انسان های دیگر و تقرر در عرصه «بودن» اصالت می یابد، لیکن با بررسی اندیشه های مارسل مشخص شد که تسلط علم و تکنولوژی بر انسان ها زمینه را برای شکل گیری یک جامعه توده ای فراهم کرده و در ادامه، نگاه کارکردی بر انسان را شدت می بخشد و در نتیجه همه این عوامل بر شدت و سرعت غیراصیل شدن انسان معاصر می افزاید. در این پژوهش که با هدف تبیین عوامل اصالت و بی اصالتی از نگاه گابریل مارسل صورت گرفت، روشن شد که وی معتقد است انسان برای خروج از عدم تاصل باید بتواند آزادانه انتخاب کند، مسئولیت آن را بپذیرد، با راز ارتباط برقرار کرده و از ویژگی هایی همچون عشق، وفاداری، ایمان و امید برخوردار باشد.

    کلید واژگان: اصالت, بی اصالتی, نسبت «من- او», تکنولوژی, جامعه توده ای, کارکردی}
    Zohre Malakuotikhah*, MohammadJavad Safian

    The notion of the characteristics of an ignoble human being in Gabriel Marcel thought revolves around components such as establishing an "I - s/he" relationship with others, unpreparedness and unopenness in relations with others, and presence in the realm of "having." To that end, it will become clear that by establishing an "I-you" relationship, being present to other human beings in the realm of "being" becomes noble, but by examining Marcelchr ideas it became clear that the dominance of science and technology over human beings paved the way for the formation of a mass society and further, it intensifies the functional view of human, and as a result all these factors, increases the intensity and speed of ignobility of contemporary mankind. In this study, which aimed to explain the factors of nobelity and ignobility from Gabriel Marcelchr point of view, it became clear that he believes to emerge from unoriginality. a human being should be able to freely choose, to accept responsibility, to communicate with the secret and to have characteristics such as love, loyalty, faith and hope.

    Keywords: inauthenticity, I - s, he retiolation ship, technology, mass society, functional look., authenticity}
  • سیده اکرم برکاتی، یوسف شاقول*، محمدجواد صافیان

    فهم خویشتن در حوزه های مختلف تفکر همواره بسیار مهم و از جهات گوناگون مورد بحث بوده است. برخی از اندیشمندان، فهم ما از خود را شهودی و یا بی واسطه می دانند و برخی نحوه ی فهم ما از خود را امری تاملی و تفسیری تلقی می کنند. در تاریخ تفکر فلسفه ی غرب، به ویژه در حوزه ی هرمنوتیک و پدیدارشناسی، می توان هیدگر و ریکور را به تعبیری نماینده ی این دو رویکرد متفاوت دانست. از این منظر، دیدگاه هیدگر را هستی شناسانه و رویکرد ریکور را معناشناسانه نامیدیم. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن تبیین دیدگاه هستی‎شناسانه ی هیدگر و رویکرد معناشناسانه ی ریکور در مساله ی خودفهمی، امکان  برقراری پیوند میان این دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. برای آشکار کردن امکان این پیوند، بر دو وجه متمرکز خواهیم شد؛ نشان خواهیم داد که: 1- خودفهمی در اندیشه ی هیدگر و ریکور در افق های مشترک "زمان"، "زبان" و "دیگری"، گرچه از دو منظر متفاوت هستی شناختی و معرفت شناختی، محقق می شود و 2-می توان برای این سه افق، در مفهومی که ریکور از آنها ارایه می دهد، بنیانی هستی شناختی در ساختار دازاین قایل شد. به نظر می رسد می توان این مبنای هستی شناختی را به عنوان "سرآغاز" راه طولانی معرفت شناسی ریکور مورد ملاحظه قرار داد. به این ترتیب می توان به نحوی مبنایی میان این دو رویکرد، پیوند برقرار کرد.

    کلید واژگان: هیدگر, ریکور, خودفهمی, هستی شناسی, معناشناسی}
    Seydeh Akram Barakati, Yousef Shaghool *, Mohammadjavad Safian

    Understanding oneself has been of great importance in various areas of thought and discussed from different aspects. Some thinkers believe that self-understanding is intuitive and others consider it to be reflective and interpretative. In the history of western thought, especially in the areas of hermeneutics and phenomenology, Heidegger and Ricoeur are representative of these two different approaches. From this perspective we entitle their views as ontological and semantics. In this writing, we try to elaborate the ontological view point of Heidegger and the semantic approach of Ricoeur concerning the problem of self-understanding in order to pursue the possibility of any graft between them. For revealing the possibility of this graft, we focus on two aspects; We show that: 1- Self-understanding in Heidegger's and Ricoeur's thought be realized within the common horizons of "time", "language" and "the other", though, through different approaches of ontology and epistemology; and 2- For these three horizons in Ricoeur's definition of them, we can define an ontological foundation within the structure of  dasein.  It seem that this ontological basis can be considered to be at the beginning of Ricoeur's epistemological long route. In this regard, we can graft fundamentally these two approaches onto each other.

    Keywords: Heidegger, Ricoeur, self-understanding, Ontology, Semantics}
  • خاطره سبحانیان، محمدجواد صافیان*

    زندگی انسان به گونه ای اجتناب ناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همه نسبت های دیگر او محسوب می‎شود. اما عمدتا این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهره‎وری از آن در جهت خواست طرف دیگر، انسان، درآمده است. این نسبت، نسبتی مبتنی بر تفکر سوژه-ابژه و دیگر بودگی محیط زیست است. ادامه این وضعیت به حیات زمین و همه موجودات آن آسیب جدی خواهد رساند. هیدگر که تاریخ تمدن غرب را تاریخ غفلت از وجود می داند، ریشه های عمیق نسبت کنونی بشر با طبیعت و در نتیجه بحران زیست‎محیطی را در تلقی خاصی از موجودات می داند که بر اساس آن موجودات به متعلقات صرف شناسایی بشری، جهت تسلط بر آنها تنزل یافته اند. هیدگر چنین نسبتی با موجودات و کل طبیعت را نسبتی سوبژکتیو دانسته و می کوشد با طرح مساله وجود و در-جهان-بودن و هم جواری آدمی با موجودات و سکنی گزیدن او در زمین براساس دوستی و نفی دوگانه انگاری، تقابل انسان با طبیعت را منتفی سازد.

    کلید واژگان: محیط زیست, سکنی گزیدن, سوبژکتیویسم, اومانیسم, حقوق حیوانات}
    Khatereh Sobhanian, MohammadJavad Safian *

    Human life is inevitably linked with the environment and nature. Water, air, food, etc all are guarantors of the survival of human life and activities on earth. Humans reside on the earth, and so their dependence on the earth and other beings is supposed to be all other proportions of them. But mostly the relation gradually ends up neglecting one side, the environment, and using it as a resource in favor of human on the other side. This relation is based on the dominant thinking of the subject-object and neglect of other environmental values. The continuation of this situation will seriously damage the life of the earth and all beings. Martin Heidegger, a contemporary German philosopher who considers the history of Western thought as a history of neglect of being, believed that the deep roots of the current human relationship with nature and environmental crisis are in the particular perception of beings according to which beings are considered as mere human’s objects for domination of them. Heidegger considers such a relation to beings and the whole of nature as a subjective relation and attempts to solve the problem by means of the question of being and dwelling in the earth on the basis of friendship and the negation of dualism.

    Keywords: Environment, Dwelling, Subjectivism, Humanism, Animals Rights}
  • سمانه امامی کوپائی*، ویدا نوروز برازجانی، محمدجواد صافیان

    پرسش از سرشت زیبایی و اینکه چگونه فضاهای معمارانه کهن این سرزمین در نگاه مخاطبان خود به عنوان آثاری زیبا آشکار می شوند؛ پرسش مهمی است که همواره مورد توجه پژوهشگران و متفکران این عرصه بوده است. این مطالعه بنای آن را دارد که این مقوله را از نگاهی دیگر؛ و البته بنیادی تر مورد تفکر قرار دهد. لذا سعی شده با صورت بندی و کاربست روش تفکر پدیدارشناسانه هایدگر، در راه آشکارگی بیشتر و تفکری عمیق تر بر سرشت زیبایی در یک از فضاهای زیبای معماری گذشته گام برداشته شود. در این راه، روشن سازی ذات زیبایی نه از طریق تفکر مفهومی، که با رجوع به خود اثر معماری صورت می گیرد. ما میدان نقش جهان را به عنوان یکی از آثار شاخص و زیبای اصفهان عصر صفوی مورد خوانش قرار دادیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که میدان به عنوان چه اثری در احساسات و تجربه زیباشناسانه مخاطبان خود آشکار می شود؟ در نهایت، تفسیر تجربه های زیباشناسانه مخاطبان مولفه هایی همچون آزادی خاطر، آرامش، قداست، صداقت، معنویت، زندگی، انکشاف، تازگی، منطق و غیره، را ظاهر ساخت که نشان دهنده آن است که میدان نقش جهان به مثابه اثری هنری، انسانی، طبیعت گرا، کارکردگرا، اخلاقی و خاطرانگیز برای مخاطبان تجلی کرده و تجربه های زیبا و لذت بخشی را آفریده است.

    کلید واژگان: پدیدارشناسی, پدیدارشناسی هرمنوتیکی, میدان نقش جهان, زیبایی, هنر دوران سنت}
    Samaneh Emami *, Vida Norouz Borazjani, MohammadJavad Safian

    The question of the essence of beauty and how the ancient architectural spaces of this land are revealed to their audiences as beautiful works is an important question that has always been of interest to scholars and thinkers in this field. This study is intended to rethink this issue from a different perspective, yet more fundamental. By formulating and applying Heidegger's phenomenological method of thinking, we strive to take the path of greater revelation and a deeper reflection on the essence of beauty in one of the beautiful architectural spaces of the past. In this regard, the illumination of the aesthetic essence is achieved not by conceptual thinking but by reference to the architectural work itself. We read the naghshe jahan square as one of the most beautiful works of Isfahan in the Safavid era to answer the question that how does naghshe jahan square manifest itself in the emotions and aesthetic experience of its audience? Finally, the interpretation of the audience's aesthetic experiences revealed for the audiences some elements, including freewill, consolatory, sanctity, honesty, spirituality, life, illumination, novelty, and logic, which represents that the naghshe jahan square is being revealed to the audiences as an artistic, humane, naturalistic, functional, ethical and memorable work and creates a beautiful and enjoyable experience for them.

    Keywords: phenomenology. Hermeneutic phenomenology, Beauty, Naghshe jahan square, traditional art}
  • سیده اکرم برکاتی، یوسف شاقول*، محمدجواد صافیان

    پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفی ای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفه ی قاره ای به وجود آمد. هیدگر(1976-1889) را می توان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تاثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی به سوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، میان آنها پیوند برقرار کرد. ریکور(2005-1913) نیز تحت تاثیر مفهوم اپوخه در پدیدارشناسی هوسرل، پس از هیدگر به نحو بدیعی این پیوند رابرقرار می سازد. تفاوت آنها در این است که به بیان ریکور، هیدگر راه کوتاه تحلیل هستی شناسانه دازاین را در برقراری این پیوند دنبال می کند و ریکور راه طولانی تحلیل معناشناختی آثار و نشانه های انسان را پیشنهاد می دهد.  فرضیه ی اصلی در پژوهش حاضر این است که نشان دهیم با وجود تفاوت در نوع رویکرد آنها به این پیوند، می توان "فهم" را یکی از مهمترین لوازم امکان برقراری این پیوند دراندیشه ی دو فیلسوف تلقی کرد. دیدگاه مشترک دو فیلسوف درباره ی فهم را می توان دلیلی براین مدعا دانست. اهمیت اثبات این فرض این است که می توان با بررسی همه ی امکان های فهم، بستر گسترده ای از امکانات در این پیوند یافت که افق های متعددی در حوزه های هرمنوتیک، معرفت شناسی، هستی شناسی و پدیدارشناسی بگشایند و  ما را در مسیر درک حقیقت یاری نمایند.

    کلید واژگان: هیدگر, ریکور, پدیدارشناسی, هرمنوتیک, فهم}
    seyede Akram Barakati*

    Hermeneutical phenomenology is a philosophical approach which is emerged from the compound of two important attitudes in the continental philosophy. Heidegger (1889-1976), who is considered as a founder of hermeneutical phenomenology, makes a conjunction between these two attitudes innovatively. This task is influenced by Husserl's phenomenological requirements concerning the sense and interpretation and his known slogan, toward the things itself. After Heidegger, Ricoeur (1913-2005) who is influenced by the concept of epoche in Husserl's phenomenology, makes such a conjunction in an innovative way. The difference between their views is that Heidegger, in Ricoeur's statement, follows the short route taken for ontological analysis of dasein, and Ricoeur proposes a long detour, starting with semantic considerations within the analysis of symbolic expressions of the human being. The basic thesis for present research is to show that, despite of different approaches in Heidegger and Ricoeur's thought toward this subject, in both views ''understanding'' can be considered as one of the most important requirements of the possibility of this connection. Their common viewpoint about ''understanding'' could be considered as a good reason for this claim. The importance of proving this thesis is that we can then by scrutinizing all the implications of understanding, find a vast area of possibilities in this conjunction that open lots of horizons in hermeneutics, epistemology, ontology and phenomenology which help us toward the way of truth.

    Keywords: Heidegger, Ricoeur, Phenomenology, Hermeneutics, Understanding}
  • محمد بیدهندی*، بیت الله ندرلو، محمدجواد صافیان

    هایدگر بعد از گشت تلاش کرد تا تفکر درباره حقیقت وجود را درقالبی شاعرانه یا متفکرانه پی بگیرد. ثمره این تلاش او طرح مفاهیم و اصطلاحاتی است که در گفتمان های رایج فلسفه مدرن و معاصر غیرمنطقی قلمداد می شوند و به عنوان امری رازورانه توصیف می شوند. اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه[1] یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفه متاخر هایدگر دارد. هایدگر در سال های 1950 و 1951 طی دو سخنرانی با عناوین چیز[2] و بناکردن، سکونت کردن، فکرکردن“Bauen, Wohnen, Denken” تلاش می کند تا مفهوم حضرات اربعه را با محوریت دو کلیدواژه چیز و سکنا گزیدن مورد تامل قرار دهد و نسبت آن را با بحث حقیقت وجود بنمایاند. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر متن این دو سخنرانی که بسیار دشواریاب هستند، جایگاه اصطلاح حضرات اربعه را در رابطه با تفکر هستی شناختی تاریخی هایدگر متاخر نشان دهد.

    کلید واژگان: حضرات اربعه, چیز, سکناگزیدن, حقیقت وجود, وجودشناسی تاریخی}
    Mohammad Bidhendi *, Beytollah Naderlew, MohmmadJavad Safyan

    After his so-called period of Kehre, Heidegger sought to pursue his thought of truth of being in a poetic or thinking-led mode of thought. The outcome of this effort was the development of some concepts and terms that are considered illogical in contemporary philosophical discourses and are described as mystical notions. Geviert or Fourfold is one of these terms that has played a key role in the philosophy of Later Heidegger. In 1950 and 1951 Heidegger delivered two lectures entitled "Das Ding" and "Bauen, Wohnen, Denken". In these lectures, he seeks to reflect on Geviert focusing on two notions of Das Ding and Wohnen and casts light on their relationship with the discussion of the Truth of Being. In this paper, we try to provide an analysis of Geviert and its place in Later Hiedegger's being-historical thinking.

    Keywords: Geviert, Das Ding, Wohnen, Truth of Being, Being-Historical Thinking}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • محمدجواد صافیان
    صافیان، محمدجواد
    دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه اصفهان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال