به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب پروین محمدی

  • پروین محمدی، مجید منتظری*، سید ابوالفضل مسعودیان

    ژرفای نوری هواویزی کمیتی بی بعد است که میزان گذر پرتو نور در جو را نشان می دهد و بیان گر میزان جذب و پراکنش ناشی از هواویزها در مسیر عبور نور است. شناخت آن برای درک تاثیرات آن بر کیفیت هوا و ارائه راهکارهای مقابله با آن ضروری است. حوضه بلوچستان جنوبی به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، تحت تاثیر گرد و غبار و غلظت بالای هواویزی قرار دارد. از این رو در این پژوهش تغییرات زمانی-مکانی ژرفای نوری هواویزی، در این حوضه مورد واکاوی قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف از داده-های فرآورده ژرفای نوری هواویزی MOD 04 L2 ، الگوریتم Deep Blue سنجنده مودیس ماهواره تررا با دقت مکانی 10×10 کیلومتر طی دوره آماری 2002-2019 بهره گرفته شد. سپس با استفاده از تحلیل مولفه های اصلی الگوهای زمانی و مکانی آن تفکیک شد. به کمک تحلیل خوشه ای الگوهای زمانی دسته بندی و الگوهای مکانی پهنه بندی گردید. نتایج واکاوی با روش تحلیل مولفه های اصلی بر روی آرایه میانگین بلند مدت داده ها (365×55458)  نشان داد، سه مولفه ی اصلی در مجموع حدود90 درصد از پراش داده ها را تبیین می کنند که سهم مولفه اول 84 درصد است. این مولفه الگوی کلی پراکندگی مکانی ژرفای نوری هواویزی حوضه را تبیین می کند و بسیار به الگوی مکانی میانگین بلندمدت، شبیه است. الگوی تغییرات زمانی نشان می دهد که این مولفه در تمام سال موجودیت دارد اما در دوره سرد کاهش و در دوره گرم سال افزایش می یابد. بر اساس تغییرات زمانی ژرفای نوری هواویزی، حوضه به چهار دوره زمانی زمستانه، بهاره-پاییزه، گذار و تابستانه، قابل تفکیک است. میانگین ژرفای نوری هواویزی در الگوی تابستانه به 69/0 می رسد. این به مفهوم آنست که حوضه در دوره تابستان از هوای نسبتا غبارآلودی برخوردار است. به لحاظ پراکندگی مکانی نیز حوضه به سه پهنه با بار غباری کم (کوهستانی)، بار غباری متوسط (پایکوهی) و بار غباری زیاد (پست جلگه ای) قابل پهنه بندی است. میانگین ژرفای نوری هواویزی در حوضه حدود 38/0 است که در پهنه جلگه ای به 62/0 می رسد. رژیم ژرفای نوری هواویزی در هر سه پهنه یکسان است اما پهنه جلگه ای به لحاظ مقدار، با دو پهنه دیگر اختلاف چشمگیر دارد. بالا بودن مقدار ژرفای نوری هواویزی در این حوضه علاوه بر مولفه های محلی، به عوامل منطقه ای که در دوره گرم سال فعال می شود(موسمی هند)، مرتبط است.

    کلید واژگان: ژرفای نوری هواویزی, سنجنده مودیس تررا, تحلیل مولفه اصلی, تحلیل خوشه ای, حوضه بلوچستان جنوبی}
    Parvin Mohammadi, Majid Montazeri *, Seyed Abolfazl Masoodian

    Aerosol optical depth (AOD) is a dimensionless quantity that shows the amount of light passing through the atmosphere and expresses the amount of absorption and scattering caused by aerosols in the path of light passage. Knowing AOD is necessary to understand its effects on air quality and provide a strategy of confrontation with it. South Baluchistan basin is affected by dust and high concentrations of aerosol due to its geographical location. Therefore, in this study, the tempo-spatial changes of AOD in this basin have been analyzed. In this research, the data of the AOD product (MOD 04 L2) and, the Deep Blue algorithm of MODIS sensor of Terra satellite during the period of 2002-2019 were used. Principal component analysis (PCA) and cluster analysis were used for data processing. The results showed that the first component alone explains 84% of the variance of the data. The pattern of temporal changes shows that this component exists throughout the year, but it decreases in the cold period and increases in the warm period of the year. Based on the temporal changes of the AOD, the basin can be divided into four temporal periods: winter, spring-autumn, transitional, and summer. The mean AOD reaches 0.69 in the summer pattern. This means that the basin has relatively dusty weather during the summer. Based on spatial distribution, the basin can be divided into three areas: mountainous, piedmont, and plains. The average AOD in the basin is 0.38, which reaches 0.62 in the plain zone. The AOD regime is the same in all three zones, but the plain zone is significantly different from the other two zones in terms of quantity. The high deal of AOD in this basin is related to regional factors that are active in the warm period of the year (Indian monsoon) in addition to local factors.

    Keywords: Aerosol Optical Depth, Modis Terra Sensor, Principal Component Analysis, Cluster Analysis, South Baluchestan Basin}
  • مریم محمدی، ندا رییسی یکتا، نیما یوسفی، علی غلامپور، پروین محمدی، عفت قاصد قلعه بالا، منیره الیاس پور، حبیب الله اسماعیلی، محمد واحدیان شاهرودی*
    زمینه و هدف

    فرزندآوری از عوامل مهم در توسعه ی جامعه و کشور می باشد. لذا این پژوهش با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر سازه مراحل تغییر بر نگرش و مرحله تغییر رفتار فرزندآوری زنان متاهل در شهر مشهد انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه ی نیمه تجربی، بر روی 80 نفر از زنان متاهل (40 نفر گروه مداخله و 40 نفر گروه کنترل) تحت پوشش مرکز بهداشتی درمانی ثامن مشهد در 1401 انجام شد. نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت استفاده شد. برنامه ی آموزشی در 4 جلسه به مدت یک ماه جهت گروه مداخله برگزار شد و شرکت کنندگان در هر دو گروه به سوالات پرسشنامه در قبل و 3 ماه پس از مداخله پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 20 تحلیل شد. 

    یافته ها

    میانگین نمرات نگرش زنان در گروه مداخله در مرحله قبل و 3 ماه بعد از آموزش برابر 2/21±2/06،16/01±17/85 بود. آزمون های آماری نشانگر ارتباط معنی دار آموزش بر نگرش زنان جهت فرزندآوری بود (P>0/01). همچنین مداخله آموزشی بر تغییر رفتار فرزندآوری زنان تاثیرگذار بود (P<0/05).

    نتیجه گیری

    مداخله آموزشی در این مطالعه توانست بهبود قابل توجهی در تغییر نگرش و رفتار فرزندآوری زنان متاهل در افراد در مراحل پیش تفکر و تفکر داشته باشد. با این وجود پیشنهاد می شود در برنامه های آتی افراد، مراحل آمادگی و عمل در مداخلات آموزشی نیز مدنظر قرار گیرند.

    کلید واژگان: مراحل تغییر رفتار, فرزندآوری, جوانی جمعیت, آموزش}
    Maryam Mohammadi, Neda Raeesi Yekta, Nima Yusefi, Ali Gholampour, Parvin Mohammadi, Effat Ghased Ghalebala, Monireh Elyaspur, Habibullah Esmaily, Mohammad Vahedian-Sharoodi*
    Background and Objectives

    Having children is one of the important factors in the development of society and country. This research was carried out with the aim of determining the effect of educational intervention based on the stages of change on the attitude and behavior of married women to have children.

    Materials & Methods

    This Quasi experimental study was conducted on 80 married women (40 in the intervention group and 40 in the control group) under the cover of Saman Health Center Mashhad in 2022. Sampling was done by simple random method. In order to collect data, a researcher-made questionnaire was used whose validity and reliability were confirmed. Educational program was held in 4 sessions for one month for the intervention group and the participants in both groups answered the questionnaire questions before and 3 months after the intervention. The data was analyzed by SPSS 20. 

    Results

    The mean attitude scores of women in the intervention group before and 3 months after the intervention were 16.01±2.21, 17.85±2.06. Statistical tests showed a significant relationship between education and women's attitude towards having children (P<0.01). Also, the educational intervention had an effect on changing behavior of women for having children (P>0.05).

    Conclusion

    The educational intervention in this study was able to significantly improve the attitude of married women in the field of childbearing. However, it is suggested that in the future programs of individuals, the stages of preparation and action in educational interventions should also be considered.

    Keywords: Stage Of Change, Having Children, Population Youth, Education}
  • فرزاد فرجی خیاوی، مهرداد کائد رحمتی، علی باقری، پروین محمدی، مهدی امرائی*
    مقدمه
    اساتید مهم ترین عامل موثر در تعلیم و تربیت دانشجویان هستند. شناسایی معیارهای یک استاد توانمند و تلاش در جهت تقویت و بکارگیری آنها در امر تدریس توسط استادان، موجب ارتقاء فرآیند یادگیری می شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی ویژگی های یک استاد توانمند از دیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بود.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی انجام شد. دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز جامعه آماری آن را تشکیل می دادند. حجم نمونه 250 نفر محاسبه گردید و نمونه گیری به روش طبقه ای-تصادفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای بود که روایی و پایایی آن در پژوهش های قبلی تایید شده بود. در این پرسشنامه 4 حیطه دانش پژوهی، روش تدریس، شخصیت فردی و توانایی در ارتباط اندازه گیری شدند. داده ها از طریق آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، درصد فراوانی) و تحلیلی (آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یکطرفه) در SPSSتحلیل شد.
    یافته ها
    مهم ترین خصوصیات یک استاد توانمند ازدیدگاه دانشجویان به ترتیب تسلط استاد بر درس مورد تدریس (41/0± 9/4)، شیوایی بیان (46/0± 78/4) برآورد شد. از طرفی دیگر، قاطعیت و سخت گیری (02/1 ± 58/3)، سابقه تدریس (01/1 ± 9/3)، ازویژگی هایی بودند که دانشجویان کمترین اهمیت را برای آن قایل بودند.
    نتیجه گیری
    روش تدریس مهم ترین ویژگی یک استاد توانمند از دیدگاه دانشجویان بود. بنابراین لازم است دانشگاه ها این ویژگی را در جذب اساتید لحاظ کنند و یا اساتید را از طریق کارگاه های روش های تدریس و چگونگی برقراری ارتباط با مخاطب برای آموزش بهتر آماده سازند.
    کلید واژگان: دانشجو, نظام آموزشی, عضو هیئت علمی, استاد توانمند}
    Farzad Faraji Khiavi, Mehrdad Kied-Rahamti, Ali Bagheri, Parvin Mohamadi, Mahdi Amraei *
    Purpose
    Professors are considered a very crucial factor in educating students. Identifying the criteria of a competent professor and trying to evaluate and apply them in teaching the professors will enhance the learning process. The purpose of this study was to survey the characteristics of a competent professor from the viewpoint of students of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences.
    Method
    This research was a descriptive cross-sectional study. The research population included students of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences. The sample size was 250 and the stratified random sampling method was used. The data collection tool was a questionnaire and its validity and reliability were confirmed in previous studies. In this questionnaire, 4 domains of science education, teaching method, individual character, and ability to communicate were measured. Data were analyzed by descriptive (mean, standard deviation, frequency percentage) and analytical (independent t-test and one-way ANOVA) statistics in SPSS.
    Findings
    The most important characteristics of a competent professor from the student's point of view were mastery in teaching (4.9 ± 0.41), and spontaneous expression (4.78 ± 0.46), respectively. On the other hand, solidarity and assertiveness (3.58±1.02), as well as teaching experience (3.9 ± 1.01), were among the characteristics that students scored the least.
    Conclusion
    The teaching method was the most important feature of a competent professor from the viewpoint of the students. Universities must consider these features in retaining professors or they may prepare them for a better education via teaching methods as well as effective communication workshops.
    Keywords: Student, education system, Faculty Member, Competent Professor}
  • شیرین مددکار دهکردی، پروین محمدی *
    مقدمه و هدف

    یکی از ابزارهای اساسی در تغییر سبک زندگی، وجود برنامه آموزشی با استفاده از روش های نوین آموزشی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش چندرسانه ای با رویکرد مدل لونتال بر سبک زندگی بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه نیمه تجربی، 60 بیمار مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی در سال 1401 در بیمارستان کاشانی شهرکرد به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. در گروه مداخله علاوه بر اقدامات معمول، دو جلسه آموزش مجازی از طریق نرم افزار چندرسانه ای (صدا، فیلم، تصویر و انیمیشن) تحت عنوان کارگاه آموزشی 4 ساعته برای بیماران در زمان هماهنگ شده برگزار شد. در گروه کنترل، مداخلات روتین به عمل آمد. بعد از اتمام کارگاه، سبک زندگی با استفاده از پرسش نامه سبک زندگی والکر اندازه گیری شد. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل، تی زوجی و کای دو انجام شد.

    نتایج

    میانگین امتیاز سبک زندگی بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مطالعه تفاوت آماری معناداری نداشت (041/0p=)؛ درحالی که بعد از اجرای مداخله، میانگین نمرات سبک زندگی در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرده بود (001/0p≤).

    نتیجه گیری

    آموزش مجازی چندرسانه ای منجر به ارتقای سبک زندگی در بیماران مورد مطالعه شده است. توصیه می شود مداخلات آموزشی برای بهبود سبک زندگی در بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام شود.

    کلید واژگان: آموزش چندرسانه ای, مدل لونتال, سبک زندگی, فیبریلاسیون دهلیزی}
    Shirin Madadkar, Parvin Mohammadi *
    Background and aim

    One of the basic tools in changing the lifestyle is the existence of an educational program using modern teaching methods. The present study was conducted with the aim of determining the effect of multimedia education with the Leventhal model approach on the lifestyle of patients with atrial fibrillation.

    Methods

    In this semi-experimental study, 60 patients with atrial fibrillation were randomly divided into two intervention groups (30 people) and control (30 people) in Kashani Shahrekord Hospital in 1401. In the intervention group, in addition to the usual measures, two virtual training sessions were held through multimedia software (sound, video, image and animation) under the title of a 4-hour training workshop for patients on a coordinated time with the help of the Adobe Connect program. became In the control group, routine interventions were performed. After the workshop, the lifestyle was measured using Walker's lifestyle questionnaire. Data analysis was done using independent t, paired t and chi-square tests.

    Results

    There was no statistically significant difference in the average score of lifestyle between the two intervention and control groups before the study, and the two groups were homogeneous (P=0/041). However, the average score of lifestyle in the intervention group has increased significantly after the implementation of the intervention compared to the control group (p≤0.001).

    Conclusion

    Multimedia virtual education has led to the improvement of patients' lifestyles. It is recommended to carry out educational interventions to improve lifestyle in patients with atrial fibrillation.

    Keywords: Multimedia education, the Leventhal model, Lifestyle, atrial fibrillation}
  • پروین محمدی *، شیرین مددکار، زهره کریمیان کاکلکی، شیرین میرزائیان
    زمینه و هدف

    یکی از ابزارهای اساسی در تغییر سبک زندگی و ادراک بیماری، وجود برنامه آموزشی با استفاده از روش‫های نوین آموزشی می‫باشد. پژوهش حاضر با هدف تاثیر آموزش چند رسانه‫ای با رویکرد مدل لونتال بر سبک زندگی و درک از بیماری در بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی، 60 بیمار مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی در سال 1401 در بیمارستان کاشانی شهرکرد به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. در گروه مداخله علاوه بر اقدامات معمول، دو جلسه آموزش مجازی از طریق نرم افزار چند رسانه ای (صدا، فیلم، تصویر و انیمیشن) تحت عنوان کارگاه آموزشی 4 ساعته برای بیماران در تاریخ و ساعت هماهنگ شده با کمک برنامه ادوبی کانکت برگزار گردید. در گروه کنترل، مداخلات روتین انجام گرفت. بعد از اتمام کارگاه، سبک زندگی و ادراک بیماری با استفاده از پرسشنامه‫های سبک زندگی والکر و ادراک بیماری اندازه گیری شد. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و تی زوجی انجام گرفت.

    یافته ها

    میانگین امتیاز سبک زندگی و ادراک بیماری بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مطالعه تفاوت آماری معنی‫داری نداشت (=0/041 p)، در حالی که بعد از اجرای مداخله، میانگین نمرات سبک زندگی و ادراک بیماری در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش پیدا کرده بود (p≤ 0/001).

    نتیجه گیری

    آموزش مجازی چند رسانه ای منجر به ارتقاء سبک زندگی و ادراک بیماری در بیماران مورد مطالعه شده است. توصیه می شود مداخلات آموزشی جهت بهبود سبک زندگی و ادراک بیماری در بیماران مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی انجام گیرد.

    کلید واژگان: آموزش چند رسانه ای, سبک زندگی, ادراک بیماری, فیبریلاسیون دهلیزی}
    P Mohammadi *, SH Madadkar, Z Karimiankakolaki, SH Mirzaeian
    Background & aim

    One of the basic tools in changing the lifestyle and the patients’ perception of the disease is the existence of an educational program using innovative teaching methods. The present study was conducted to determine the effect of multimedia education with the Leventhal’s Model approach on the lifestyle and understanding of the disease in patients with atrial fibrillation.

    Methods

    In this quasi-experimental study, 60 patients with atrial fibrillation were randomly assigned into two intervention (n=30) and control (n=30) groups at Kashani Shahrekord hospital during the year of 2022. In the intervention group, two virtual training sessions were held through multimedia software (voice, video, image and animation) under the title of 4-hour training workshop for patients on the date and time coordinated with the help of Adobe Connect program. There was no intervention in the control group. After the workshop, lifestyle and disease perception were measured using Walker’s lifestyle and disease perception questionnaire. Data analysis was done using independent t and paired t-tests.

    Results

    There was no statistically significant difference in the average score of lifestyle and disease perception between the two intervention and control groups before the study, and the two groups were homogeneous (p=0.041). However, the average score of lifestyle and disease perception in the intervention group has increased significantly after the implementation of the intervention compared to the control group (p≤0.001).

    Conclusion

    Multimedia virtual education has led to the improvement of patients’ lifestyles and disease perception. It is recommended to carry out educational interventions to improve lifestyle and disease perception in patients with atrial fibrillation.

    Keywords: Multimedia Education, Lifestyle, Disease Perception, Atrial Fibrillation}
  • شیرین میرزائیان*، شیرین مددکار دهکردی، زهره کریمیان کاکلکی، پروین محمدی
    مقدمه

    ترس و اضطراب ناشی از ابتلای احتمالی به کرونا، مخرب بوده و می تواند منجر به ناهنجاریهای روانی در افراد شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مجازی خود مراقبتی معنوی بر اضطراب ناشی از کرونا در دانشجویان سال آخر پرستاری انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه نیمه تجربی 60 دانشجوی کارورز پرستاری در سال 1401 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد پس از کسب رضایت نامه اگاهانه وارد نمونه گیری و سپس به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. در گروه مداخله چهار جلسه آموزش مجازی خود مراقبتی معنوی به صورت چند رسانه ای (صدا، تصویر، انیمیشن و فیلم) برای دانشجویان قبل از ورود به بالین در تاریخ و ساعت هماهنگ شده برگزار گردید. در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. اضطراب کرونای دانشجویان بعد از اتمام جلسات با استفاده از پرسشنامه ارزیابی اضطراب کرونا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss در سطح معنی داری کمتر از 05/0 و آزمون های تی مستقل و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین امتیاز اضطراب بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مطالعه به ترتیب 67/2 ± 96/16 و 79/2 ± 94/16 بود که از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشت و دو گروه همگن بودند (05/0P).

    نتیجه گیری

    توصیه می شود مداخلات آموزشی خودمراقبتی معنوی جهت کاهش اضطراب کرونای دانشجویان پرستاری انجام گیرد.

    کلید واژگان: آموزش, خودمراقبتی, معنوی, اضطراب, پرستاری}
    Shirin Mirzaian*, Shirin Madadkar Dehkordi, Zohreh Karimiankakolaki, Parvin Mohammadi
    Introduction

    Fear and anxiety caused by a possible infection with Corona is destructive and can lead to mental abnormalities in people. The present study was conducted with the aim of determining the effect of spiritual self-care virtual training on the anxiety of corona in nursing students.

    Methods

    In this semi-experimental study, 60 nursing intern students in 1401 at the Islamic Azad University, Shahrekord branch, after obtaining informed consent, entered the sampling and then were randomly divided into two intervention groups (30 people) and control (30 people).In the intervention group, two sessions of virtual spiritual self-care training were held in the form of multimedia (audio, image, animation and video) for students before entering the hospital on a coordinated date and time. There was no intervention in the control group. Corona anxiety of the students after the workshop was measured using the Corona Anxiety Evaluation Questionnaire. Data were analyzed using SPSS software at a significance level of less than 0.05 and independent t and paired t tests.

    Results

    The average anxiety score between the intervention and control groups before the study was 16.96 ± 67/2 and 16.94 ± 2.79 respectively, which was not statistically significant and the two groups were homogeneous (P < 0.05). However, the average anxiety score of students between the intervention and control groups after the intervention was 15.01 ± 2.64 and 16.09 ± 2.43 respectively, which had a statistically significant difference (P < 0.05).

    Conclusions

    It is recommended to carry out spiritual self-care educational interventions to reduce the anxiety of nursing students.

    Keywords: Education, Self-care, Spirituality, Anxiety, Nursing}
  • پروین محمدی، نادر امیری، سیاوش قلی پور

    تلقی ساکنان یک محله از زندگی شان در آنجا ممکن است حکایت از «بی قراری» و تنش و یا «قرار» و آرامش آنان داشته باشد. نقطه عزیمت مطالعه حاضر، تجربه زیسته یکی از نگارندگان و مشاهده اکتشافی دو نگارنده دیگر در محله دولت آباد شهر کرمانشاه است. چنین استنباط شده بود که احساس عمومی ساکنان محله یادشده از سکونت در آنجا، قرین «قرار» و حس تعلق بدانجاست. مقاله حاضر به دنبال آن است که عوامل ایجاد چنین حسی در ساکنان دولت آباد را واکاوی کند. در ضمن این واکاوی، درستی گزاره کمابیش شهودی گفته شده نیز محک خورده است اما ثقل کار، یافتن عناصری بوده است که زندگی در دولت آباد را برای ساکنانش کمابیش مقبول کرده است. بنای نظری این مطالعه نگاهی روایت شناسانه، و به طور مشخص مفهوم خرد روایت بژه، بوده و از مسیر فنون مصاحبه، مشاهده و البته داده هایی مبتنی بر تجربه زیسته، دو عنصر مهم در ساحت زندگی ساکنان محله برجسته شدند و این دو معنای مقبولیت محله برای ساکنانش را هویدا ساختند: مسجد و بازارچه محلی، نمادهایی از دین و دنیا. اما آنچه این دو کالبد را به عناصر مهم ایجاد حس تعلق و مقبولیت محله در نزد ساکنانش بدل کرده است، چگونگی درهم تنیدگی آنها با زندگی روزمره و البته جای گرفتن ابعادی از این نمادها در حافظه جمعی است. مقاله حاضر شرحی از توصیف و تحلیل این  واقعیت ها است.

    کلید واژگان: دولت آباد, روایت, زیست پذیری, سکنی گزیدن}
    P. Mohammadi, N. Amiri, S. Gholipour

    The perception of residents of a neighborhood about their life there may indicate "restlessness" and "tension" or "peacefulness" and "calmness". The starting point of the present study is the lived experience of one of the authors and the exploratory observation of two others in the Daulatabad neighborhood of the city of Kermanshah who found that the general feeling of the residents there is related to "place" and their sense of belonging. As such, the article intends to search as what makes the residents to feel so. While searching for the main question, the accuracy of more or less intuitive statement was also tested. But the emphasis had been to find elements that make life in Daulatabad more or less acceptable to its inhabitants. The theoretical basis is a narrative view and specifically the micro concept of Boje’s narrative. Through interviews, observation and of course data of the lived experience, two important elements in the life of neighborhood residents were highlighted and the two meanings that showed the acceptability of the neighborhood for its residents are: Local mosque and bazaar, symbols of religion and the world. But what has made these two bodies important in creating a sense of belonging to the neighborhood is how they are interwoven in daily life and of course, the placement of dimensions of these symbols in the collective memory. The present article, in fact, describes and analyzes these facts.

    Keywords: narration, settlement, livability, Daulatabad, kermanshah}
  • مرتضی قیصوری، مهین کله هوئی*، عارف صابری، پروین محمدی
    امروزه منابع آب به یکی از نگرانی های عمده در مناطق خشک و نیمه خشک جهان تبدیل شده است. بارش کم و توزیع نامنظم آن در کشور ایران همراه با جمعیت سریع و افزایش فعالیت های کشاورزی، سبب خشک سالی های اخیر شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی و پیش بینی خشک سالی هواشناسی در استان تهران با استفاده از مدل ARIMA انجام شده است. برای ارزیابی شاخص بارش استاندارد (SPI) داده ها از هفت ایستگاه بارشی برای دوره 2020 - 2000 مورد استفاده قرار گرفت. سپس مدل ARIMA برای پیش بینی خشک سالی بر مبنای SPI اجرا، و برای هر ایستگاه بهترین مدل برای پیش بینی خشک سالی استخراج شد. نتایج نشان داد مدل های سری زمانی ARIMA قادر است به درستی تغییرات اقلیمی را مورد ارزیابی قرار دهد. هم چنین مطابق نتایج شاخص خشک سالی SPI برای دوره پیش بینی شده، مشخص شد که در تمام ایستگاه های مورد مطالعه وضعیت نزدیک به نرمال را داشته و در سال 2022 تا 2024 شرایط به سمت بهبود وضعیت بارش پیش رفته است که با توجه به بارش های اخیر در سطح ایران این مدل توانسته به خوبی به مدل سازی تغیرات اقلیمی بپردازد. با توجه شاخص SPI  خشک سالی در منطقه مورد نظر در وضعیت نزدیک به نرمال قرار دارد، می تواند برای مدیریت منابع آبی، حفظ بوم سازگان طبیعی و بهبود وضعیت اقلیمی آینده ابزار مناسبی باشد.
    کلید واژگان: استان تهران, شاخص SPI, مدل سازی, مدیریت منابع آبی, تغییرات اقلیمی}
    Morteza Gheysouri, Mahin Kalehhouei *, Aref Saberi, Parvin Mohammadi
    Today, water resources have become one of the major concerns in arid and semi-arid regions of the world. Low rainfall and its irregular distribution in Iran, along with rapid population growth and increased agricultural activities, have caused recent droughts. The present study was conducted with the aim of investigating and forecasting meteorological drought in Tehran province using the ARIMA model. Data from seven rainfall stations for the period 2000-2020 were used to evaluate the Standardized Precipitation Index (SPI). Then, the ARIMA model for drought prediction was implemented based on SPI, and the best model for drought prediction was extracted for each station. The results showed that ARIMA time series models can correctly evaluate climate change. Also, according to the results of the SPI drought index for the forecasted period, it was found that the situation was close to normal in all the studied stations, and from 2022 to 2024, the conditions have progressed towards improving the rainfall situation, which according to the recent rainfall in Iran, this model It has been able to model climate changes well. According to the SPI index, the drought in the target area is close to normal, it can be a suitable tool for managing water resources, preserving natural ecosystems, and improving the future climate.
    Keywords: SPI index, Tehran province, Time Series, Water resources management, Climate change}
  • زهره کریمیان کاکلکی*، لاله رستاک، مریم خدیبی، پروین محمدی
    زمینه و هدف

    سرطان پوست یکی از شایع ترین سرطان ها است و بهترین اقدام در پیش گیری از آن، رفتارهای محافظت کننده در برابر نور خورشید است. این مطالعه با هدف تعیین عوامل تعیین کننده رفتار محافظتی از سرطان پوست براساس الگوی فرآیند موازی توسعه یافته در دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه آزاد واحد شهرکرد در سال 1400 انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی بر روی 196 نفر از دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه آزاد شهرکرد انجام شد. نمونه گیری به صورت در دسترس و بر اساس رشته دانشجویان انجام شد. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه مبتنی بر الگوی فرآیند موازی توسعه یافته استفاده شد و داده ها با استفاده از آنالیز رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار سنی شرکت کنندگان 19/4±84/21 سال و 100 نفر (51 درصد) زن و 96 نفر (49 درصد) مرد بودند. طبق یافته ها، سازه شدت درک شده بالاترین امتیاز را در بین سازه های مدل داشت. در بین سازه های مدل، اجتناب دفاعی (445/0=β) و خودکارآمدی (424/0=β) قوی ترین پیش بینی کننده قصد رفتاری بوده (001/0<p) و قصد رفتاری (669/0=β) قوی ترین پیش بینی کننده رفتارهای پیش گیری کننده از سرطان پوست بود (001/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد سازه خودکارآمدی درک شده و قصد رفتاری اثربخش ترین عامل بر رفتارهای پیش گرانه از سرطان پوست می باشند، لذا توصیه می شود در زمینه توسعه مداخلات آموزشی در پیش گیری از سرطان پوست، این سازه های مدل بیش تر مد نظر قرار گرفته شود.

    کلید واژگان: سرطان پوست, دانشجویان, الگوی فرآیند موازی توسعه یافته, شهرکرد}
    Z. Karimiankakolaki*, L. Rastak, M. Khadibi, P. Mohammadi
    Background and Objectives

    Skin cancer is one of the most common cancers, and the best way to prevent it is to protect yourself from the sun. The aim of this study was to determine the factors determining the protective behavior of skin cancer based on the extended parallel process model in medical students of Shahrekord Branch of Azad University in 2021.

    Materials and Methods

    This descriptive study was conducted on 196 students of Shahrekord Azad University School of Medical Sciences. Convenience (available) sampling was applied according to students' field. A questionnaire based on the extended parallel processes model was used to collect information, and data was analyzed using analysis of multiple linear regression.

    Results

    The mean and standard deviation of age of participants were 21.84±4.19 years and 100 (51%) were female and 96 (49%) were male. According to the findings, the perceived intensity structure had the highest score among the model structures. Among the constructs of defensive avoidance model (β=0.445) and self-efficacy (β=0.424), the strongest predictor was behavioral intention (p<0.001), and behavioral intention (β=0.669) was the strongest predictor of skin cancer prevention behaviors (p<0.001).

    Conclusion

    The results showed that the structure of perceived self-efficacy and behavioral intention are the most effective factors on preventive behaviors of skin cancer. Therefore, it is recommended that in the field of development of educational interventions in the prevention of skin cancer, these structures should be considered more.

    Keywords: Skin cancer, Students, Extended parallel process model, Shahrekord}
  • آرش ملکیان*، پروین محمدی، مهدی قربانی، علی اکبر نظری سامانی

    تغییر اقلیم و پیامدهای ناشی از آن، بزرگ ترین معضل قرن بیست ویکم به خصوص در مناطق خشک و نیمه خشک است که همواره با چالش کم آبی و گرمای شدید روبه رو هستند. بر این اساس مشخصه وقوع پدیده تغییر اقلیم، کاهش بارش ها، افزایش درجه حرارت و افزایش وقوع پیامدهای حدی اقلیمی در آینده است که با توجه به ویژگی های جوامع و محدودیت ها می تواند پیامدهای زیان باری به همراه داشته باشد و وقوع چنین امری مشکلی اساسی خواهد بود. در تحقیق حاضر به منظور برآورد داده های دما و بارش دوره های آتی ایستگاه سینوپتیک کرمانشاه، از مدل گردش عمومی جو CanESM2 تحت سه سناریوی RCP2.6،RCP4.5  و RCP8.5 و مدل SDSM برای ریزمقیاس نمایی داده های خروجی استفاده شد. ارزیابی عملکرد مدل در پیش بینی متغیرهای اقلیمی بر اساس شاخص های ارزیابی در دوره 19612005 نشان دهنده عملکرد ضعیف تا بالای مدل در برآورد متغیر بارش (39/0R2=، 73/4،RMSE= 23/0-Ns=) و عملکرد قابل قبول مدل در برآورد متغیر دما (98/0R2=، 42/2RMSE=، 93/0Ns=) می باشد. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، بارش در دوره 20202049 نسبت به دوره مشاهداتی 19612005 تحت سناریوی RCP4.5 افزایش و تحت دو سناریوی  RCP2.6و RCP8.5 دارای یک روند کاهشی می باشد. بارش در دوره 20502069 نسبت به دوره مشاهداتی تحت سناریوی RCP2.6 کاهش و تحت دو سناریوی RCP4.5 و RCP8.5 افزایش داشته است. همچنین در دوره 20702099 نسبت به دوره مشاهداتی و دوره 20502069 دارای یک روند کاهشی است. همین طور نتایج نشان داد که درجه حرارت در ایستگاه مورد مطالعه در دوره های 20202049، 20502069 و 20702099 به ترتیب با مقادیر میانگین 7/0، 5/1 و 3/3 سانتی گراد نسبت به دوره پایه 19612005 تحت سناریوهای مورد بررسی یک روند افزایشی را پیش رو خواهد داشت.

    کلید واژگان: تغییر اقلیم, گازهای گلخانه ای, مدل گردش عمومی جو, SDSM}
    Arash Malekian*, Parvin Mohammadi, Mehdi Ghorbani, Ali Akbar Nazari Samani
    Introduction

    As proven by some researches, the atmosphere’s general circulation models (GCMs) well predict the temporal and special variations in climatic variables such as temperature and precipitation at a global scale. However, although these models can simulate the global climate in a three-dimensional grid for the whole world, the resolution of their images cannot display the details of the climate changes at regional scale. Therefore, to predict climate changes at regional and regional scales, downscaling tools are needed to be developed. This study, thus, sought to investigate the variations of temperature and precipitation in future periods in a semi-arid region in Iran. 

    Materials and methods

    To conduct this study, the Kermanshah province with average annual precipitation of 402.27 mm and mean temperature of 15.9° C was selected. To investigate the future climate change, we need a base period as an evidence or reference (1961-2005). The data used in this study were collected from station observations based on the required output and large-scale data NCEP and GCM gained from the nearest global network to the study area. To estimate the future periods’ temperature and precipitation data, the GCM model of the CanESM2 was applied under three scenarios including RCP 2.6, RCP 4.5 and RCP 8.5, and SDSM 4.2.9 model was used in this regard for downscaling the output data. The SDSM is a multivariate regression model for the production of climatic data via statistical downscaling techniques, seeking to generate high-resolution climatic data from GCM’s large- scale simulations data. This model is used when rapid and low-cost estimation of the climate is required.

    Results

    This study evaluated the model’s performance in predicting climatic parameters based on R2, RMSE, and NS. As confirmed by the results of RCP2.6, RCP4.5 and, RCP8.5, the values regarding the climatic parameters were modeled with acceptable accuracy. However, precipitation prediction was less accurate than temperature which could be attributed to the inaccuracy of the precipitation data and their unconditional nature.The study’s results showed that the annual mean temperature values in the period 2020-2049 under RCP2.6, RCP4.5 and RCP8.5 increased by 0.6, 0.7, and 0.9°C, respectively, compared to the base period. Moreover, the investigation of the prospective temperature changes in 2050-2069 period under the above-mentioned scenarios suggested that the temperature would increase throughout the year except in September, October, November, and December. The highest increase would occur in June by 6.6°C under RCP8.5, and the lowest increase would happen in October by 4°C under RCP2.6 scenario. Furthermore, the annual mean temperature values would increase by 0.8, 1.4 and 2.4°C in 2050-2069 under RCP2.6, RCP4.5 and RCP8.5 scenarios compared to the base period, respectively. It was also found that the temperature would increase in all season but autumn throughout 2070-2099, with the annual mean temperature values getting increased by 4, 1.9 and 4°C, respectively, under RCP2.6, RCP4.5, and, RCP8.5 scenarios.Precipitation values and its variations in 2020-2049 period indicated that the highest decrease in precipitation value would occur in March by 38.2 mm under RCP2.6 scenario and the highest increase in this parameter would occur in October by 127.5 mm. Moreover, the annual mean precipitation rata would be 6.4 mm lower in 2020–2049 period than the observed value based on RCP2.6 scenario, and it would increase by 2.6 mm in the same period under the RCP4.5 scenario compared to the baseline period, and it would decrease by 2.6 mm under RCP8.5 scenario. Precipitation values for the period 2050-2069 show that the highest decrease in precipitation in March was 38.3 mm under RCP2.6 and the highest increase in October to 127.5 mm under RCP4.5. Furthermore, according to the annual mean precipitation values for 2050-2069 period, it was found that the highest decrease in precipitation rate would occur in March by 38.3 mm under the RCP2.6 scenario, and its highest increase would occur in October by 127.5 mm under RCP4.5 scenario.Also, the annual precipitation rate in 2050-2069 period would increase by 2.6 mm and 4.2 mm under RCP8.5 and RCP4.5 scenarios, respectively, compared to the observation period, and it would decrease by 4.9 mm under the RCP2.6 scenario compared to the baseline period.The results of the precipitation rate for 2070-2099 period showed that the highest decrease would occur in March by 48.1 mm under the RCP2.6 scenario, and the highest increase would occur in September by 129.5 mm under the RCP8.5 scenario. Moreover, in 2070-2099 period, the average annual precipitation values would decrease by 0.6 and 7.4 mm under RCP2.6 and RCP4.5 scenarios, respectively, and it would increase by 7.8 mm under the RCP8.5 scenario compared to the base period. 

    Discussion and Conclusion

    The climate changes observed in the 20th and 21st centuries are incompatible with those of the past millennium. Arid and semi-arid regions are extremely vulnerable to climate changes. Therefore, identifying and comprehending the relationship between climate variables, and knowing their future changes are important for sustainable and efficient management of resources in such areas. According to studies conducted in this regard, climate change will inevitably occur in Iran. On the other hand, one of the most important issues in dealing with climate change in recent decades has been susceptibility to the climate changes. The investigation of the trends of the climatic data recorded in last decades, and the outputs of all climate models that predict future climates indicate that undeniable changes would occur in global climate.To conduct this study, the daily temperature and precipitation data of Kermanshah province’s synoptic station were used. However, non-conditional data presented more acceptable results. The study’s findings showed that in 2020-2049 period, the precipitation rate increased under RCP4.5 scenario compared to the observation period (1961-2005), and it increased in the same period under the RCP2.6 and RCP8.5 scenarios. It was also found that in 2050–2069 period, the precipitation rate decreased under RCP2.6 scenario compared to the observation period (1961–2005), and increased under RCP4.5 and RCP8.5 scenarios. Generally, it could be argued that the precipitation rate would increase in this period. Moreover, it could be said that the precipitation rate would be decreasing throughout the 2070-2099 period compared to the observation period, and temperature would experience an increasing trend during 2020 -2049, 2050-2069, and 2070- 2099 periods compared to the observed period.
    As indicated by the results, the Kermanshah province’s climatic conditions in the prediction period would considerably differ from the current situation, suggesting serious changes in the region’s climate status. Therefore, getting aware of the direct and indirect negative effects of the climate on different parts of the region and developing long–term strategic plans are necessary for dealing with such conditions.

    Keywords: General Circulation Model, Greenhouse Gases, HadCM3, SDSM}
  • جواد اژه ای، پروین محمدی *، مسعود غلامعلی لواسانی، منصوره حاج حسینی

    پژوهش حاضر با هدف «طراحی بسته آموزشی مبتنی بر ذهن آگاهی و اثر بخشی آن بر بهزیستی روان شناختی و حرمت خود در نوجوانان افغانستانی مقیم ایران» انجام شد. «جامعه آماری» شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مهاجر افغانستانی بود که در مقطع متوسطه رشته ریاضی وتجربی وعلوم انسانی دبیرستان های شهر تهران در سال تحصیلی 1397-1396 مشغول به تحصیل بودند. جمع آوری اطلاعات به روش آمیخته و در دو مرحله کیفی و کمی صورت گرفت. برای جمع آوری داده ها مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (1989) و مقیاس حرمت خود (روزنبرگ، 1965): مورد استفاده قرار گرفت. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد؛ مولفه های بهزیستی روانشناختی و حرمت خود دانش آموزان مهاجری که در جلسات آموزش ذهن آگاهی شرکت کردند، افزایش محسوسی نسبت به گروهی که در جلسات شرکت نکردند، داشتند.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, بهزیستی روانشناختی, حرمت خود, دانش آموز مهاجر}
    Javad Ejei, Parvin Mohammadi*, masoud gholamali lavasani, Mansoureh Haj Hosseini

    The purpose of this study was to develop a mindfulness training package and to explore its effectiveness on the wellbeing of Afghan adolescents living in Iran. The population of this study was comprised of all Afghan students (male and female) who were at high school in Tehran during 1396-97. The data quantitative and qualitative data were collected using the mixed method data collection. Ryff's Psychological Wellbeing Scale (1989) and Rosenberg Self-Esteem Scale (1965) were used in this study. The results of the co-variance analyses indicated that mindfulness training had a significant effect on the wellbeing of participants.

    Keywords: mindfullness, psychological well being, self esteem, immigrant student}
  • امید مهدیه*، پروین محمدی

    هدف اصلی پژوهش حاضر، سنجش تاثیر یادگیری سازمانی بر چابکی سازمان با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی در شرکت برق منطقه ای استان زنجان می باشد. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری کارکنان شرکت برق منطقه ای استان زنجان می باشد. حجم نمونه با استفاده فرمول کوکران 217 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیفه (برای یادگیری سازمانی)، پرسشنامه شریفی و ژانگ (برای چابکی سازمانی) و پرسشنامه اسپریتزر (برای توانمندسازی روانشناختی) استفاده شد که روایی محتوایی آنها به تایید خبرگان رسید و پایایی آنها با استفاده از آلفای کرونباخ (به ترتیب برابر با 954/0، 865/0 و 904/0) تایید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نرم افزار SPSS و Amos بکار گرفته شد. یافته ها نشان داد تاثیر یادگیری سازمانی و توانمندسازی روانشناختی بر چابکی سازمانی، و تاثیر یادگیری سازمانی بر توانمندسازی روانشناختی، مثبت و معنی دار می باشند ولی توانمندسازی روانشناختی نقش میانجی را در رابطه بین یادگیری سازمانی و چابکی سازمانی ایفا نمی کند. می توان چابکی سازمانی را از طریق ارتقای یادگیری سازمانی و همچنین توانمندسازی کارکنان افزایش داد.

    کلید واژگان: یادگیری سازمانی, چابکی سازمانی, توانمندسازی روانشناختی}
    Omid Mahdieh*, Parvin Mohammadi

    The aim of this research is to measure the effect of organizational learning on the organizational agility with the mediation role of psychological empowerment. This research is applied and descriptive (survey). Statistical population is consist of employee of Zanjan Power Distribution Company. Sample size by using Cochran formula was determined equal to 217. Neefe Questionnaire (for organizational learning), Sharifi and Zhang Questionnaire (for organizational agility) and Spritzer Questionnaire (for psychological empowerment) was used for data collection. Content validity and reliability (by using Cronbach Alpha) was approved. Cronbach Alpha calculated 0.954, 0.856, and 0.904 for organizational learning, organizational agility and psychological empowerment respectively. SPSS and AMOS software were used for data analysis. Finding shows that the effect of organizational learning on organizational agility and psychological empowerment, and the effect of psychological empowerment on organizational agility, are positive and significant, but psychological empowerment is not mediate the relationship between organizational learning and organizational agility. Organizational agility can be increased by means of increasing organizational learning and empowerment.

    Keywords: Organizational learning, Organizational agility, Psychological empowerment}
  • پروین محمدی، مهدی قربانی*، آرش ملکیان، علی اکبر نظری سامانی

    امروزه اثرات نامطلوب تغییرات اقلیمی و آسیب های ناشی از آن به یک مشکل زیست محیطی و اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است. ارزیابی آسیب پذیری اجتماعات محلی به تغییرات اقلیمی، یک گام مهم برای شناسایی سازوکارهای موثر و اولویت بندی مدیریت است که باعث ارتقای قابلیت انعطاف پذیری و افزایش ظرفیت سازگاری می شود. این تحقیق از نوع تحقیقات میدانی- پیمایشی است که با استفاده از مشاهده میدانی و تکمیل پرسشنامه آسیب پذیری به تغییرات اقلیمی در سه روستای آقابرار، سیدایاز و سیداحمد در شهرستان قصرشیرین براساس شاخص های آسیب پذیری از جمله در معرض قرار گرفتن، حساسیت و ظرفیت سازگاری بررسی شده است. پرسش نامه ها در بین گروه های هدف تکمیل شده که در نهایت با استفاده از آزمون های آماری از قبیل تحلیل واریانس، فیشر و لوین تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که مولفه های در معرض قرار گرفتن، حساسیت و اقتصاد در شهرستان قصرشیرین آسیب پذیر بوده، همچنین اختلاف معناداری بین سه روستا در یک اقلیم خشک وجود ندارد، و میزان آسیب پذیری روستای آقابرار با مقدار 43/3، روستای سیداحمد برابر با30/3 و روستای سیدایاز با مقدار 13/3 بالاتر از مقدار متوسط آسیب پذیری بوده است. همچنین روستای سید احمد با مقدار 1/4 بالاترین میزان آسیب پذیری محیطی در مواجهه با تغییر اقلیم را دارا می باشد. میزان آسیب پذیری مولفه های در معرض قرار گرفتن و حساسیت به دلیل رویدادهای اقلیمی، موقعیت جغرافیایی و وابستگی معیشت اجتماعات محلی به منابع طبیعی و اقلیم می باشد. همچنین آسیب پذیری بالای مولفه اقتصاد به دلیل فقر و کمبود سرمایه فیزیکی اجتماعات می باشد. آسیب پذیری سه مولفه در معرض قرار گرفتن، حساسیت و اقتصاد سبب آسیب پذیری اجتماعات مورد مطالعه شده است. این عوامل بر سازگاری اجتماعات محلی و کشورها، تمایل و یا توانایی آنها در سازگاری تاثیر می گذارد. دولت با مشارکت محلی می تواند به طور موثر به تاثیرات منفی تغییرات اقلیمی پاسخ دهد.

    کلید واژگان: اجتماعات محلی, آسیب پذیری, تغییرات اقلیمی, حساسیت, قصر شیرین}
    Parvin Mohammadi, Mahdi Ghorbani *, Arash Malekian, AliAkbar Nazari Semani

    Nowadays, the adverse effects of climate change and its damaging effects have become an environmental, social and economic problem. Assessing the vulnerability of local communities to climate change as an important step in identifying effective mechanisms and prioritizing management will be enhancing flexibility and increasing adaptability. This research is field-survey research, performed by using field observation and completing a vulnerability questionnaire to climate change in three villages of Aghabarar, Seyyed Ayaz, and Seyyed Ahmad in Qasrshirin city. The study was based on the vulnerability indexes such as exposure, sensitivity, and adaptation capacity. Questionnaires were completed among the target groups, which were finally analyzed using statistical tests such as the analysis of variance, Fisher, and Levin. The results showed that the components of exposure, sensitivity, and economy in Qasr Shirin city were vulnerable. Also, there was no significant difference between the three villages in a dry climate, and the vulnerability of Aghabarar village was 3.43, Seyyed Ahmad village was 3.30, and Seyyed Ayaz village with a value of 3.13 was higher than the average value of vulnerability. Also, Seyyed Ahmad village had the highest level of environmental vulnerability in the face of climate change with a value of 4.1. The vulnerability of exposure components and sensitivity is due to climatic events, geographical location, and dependence of local communities on natural resources and climate. Also, the high vulnerability of the economic component is due to the poverty and lack of physical capital of the communities. The vulnerability of the three components of exposure, susceptibility, and economics has caused the vulnerability of the communities studied. These factors affect the compatibility of local communities and countries, their willingness, or ability to adapt. The government with local involvement can effectively respond to the negative effects of climate change as well.

    Keywords: local communities, Vulnerability, Climate change, sensitivity, Ghasr Shirin}
  • پروین محمدی، آرش ملکیان*
    کشورهای در حال توسعه به شدت در برابر مخاطرات اقلیمی آسیب پذیرند. تغییرات جهانی الگوها و رویدادهای اقلیمی، کیفیت و دسترسی به منابع طبیعی را تغییر می دهد. این وضعیت تاثیر گسترده ای بر نظام های اجتماعی و اقتصادی آنها دارد که تهدیدی برای جوامع امروز و نسل های آینده قلمداد می شود. جوامع روستایی از جمله بخش هایی است که بسیار تحت تاثیر نوسان ها و مخاطرات اقلیمی است، که برای حفاظت از معیشت خود در مقابل تاثیرات نوسان ها و مخاطرات اقلیمی نیازمند اعمال سازگارانه اند که برای مقابله و سازگاری با آنها، به فهم و شناخت علمی نیاز است. در این زمینه این پژوهش با هدف بررسی ظرفیت سازگاری و مولفه های آن به مخاطرات اقلیمی در دو روستای سفیدبرگ و بیوندسفلی با استفاده از رویکرد شاخص ترکیبی با روش توصیفی- تحلیلی مبنی بر داده های پرسشنامه انجام گرفت. متغیرهای واردشده در این تحقیق شامل ویژگی های فردی و شاخص های ظرفیت سازگاری به مخاطرات اقلیمی شامل عوامل اقتصادی، اجتماعی، زیرساخت، دانش فردی و دولت است. میزان تاثیرگذاری هر یک از مولفه ها و تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده با استفاده از روش های آماری پردازش شد. نتایج پژوهش نشان داد که اجتماعات محلی روستای بیوندسفلی با میانگین 33/2 و روستای سفیدبرگ با میانگین 88/2 کمتر از میانگین متوسط ظرفیت سازگاری (3) است و ظرفیت سازگاری اندکی در مواجهه با مخاطرات اقلیمی دارند. ظرفیت سازگاری کم دو روستای مذکور به طور مستقیم با مولفه های اقتصادی، اجتماعی، زیرساخت، دانش فردی و دولت ارتباط دارد. مولفه زیرساخت بیشترین ظرفیت سازگاری را داراست و مولفه های اقتصادی، اجتماعی، دانش فردی و دولت ظرفیت سازگاری کمی دارند. بنابراین برای ارتقا و بهبود وضعیت ظرفیت سازگاری جوامع در مولفه های اقتصادی، اجتماعی، دانش فردی و دولت باید توجه ویژه ای شود. آگاهی قبلی سازمان های مرتبط از عوامل موثر بر ظرفیت سازگاری و اتخاذ سیاست های حمایتی می تواند افزایش ظرفیت سازگاری در برنامه ریزی راهبردهای تغییر مدیریت را امکان پذیر کند.
    کلید واژگان: راهبردهای تغییر مدیریت, زیرساخت, ظرفیت سازگاری, مخاطرات اقلیمی}
    Parvin Mohammadi, Arsh Malekian *
    Developing countries are severely vulnerable to climate hazards. Global changes in climate patterns and events alter the quality and access to natural resources which leads to a widespread impact on their social and economic systems which is a kind of threat to today's societies and future generations. Rural communities are among the areas most affected by climate hazards and fluctuations, which require adaptive action to protect their livelihoods from the effects of climate hazards, which requires understanding and adaptation measures. The purpose of this study was to investigate the adaptation capacity and its components to climate hazards in two villages of Sefidbarg and Bivandsofla using a combined descriptive-analytic approach based on questionnaire data. The variables included in this study include individual characteristics and adaptation indices to climate hazards including economic, social, infrastructure, personal knowledge, and government. Effectiveness of each component and analysis of data collected were analyzed using statistical techniques. The results showed that the local communities of Bivandsofla village with average of 2.33 and Sefidbarg village with average of 2.88 have low adaptation capacity in the face of climate hazards phenomenon, and low adaptation capacity of these two villages directly related with economic, social, infrastructure, individual knowledge and the government. The infrastructure component also has the highest adaptation capacity and the economic, social, individual knowledge and government components have the lowest adaptability capacity. It is therefore necessary to pay special attention to improving the capacity of societies to adapt to the economic, social, individual and governmental components. Prior knowledge of the factors affecting adaptation capacity and the provision of supportive policies by related organizations may allow for increased adaptive capacity in planning change management strategies.
    Keywords: climate hazards, Adaptation capacity, Infrastructure, Management change strategies}
  • پروین محمدی*

    مفاهیم معماری پایدار و انرژی در ساختمان سازی با توجه به بحران آلودگی محیط زیست و کمبود سوخت های فسیلی در سالیان اخیر اهمیت و جایگاه ویژه ای یافته است، به صورتی که پیامدهای ناشی از استفاده روزافزون از سوختهای فسیلی به منظور دستیابی به آسایش کاربران استفاده از سامانه های ایستا در ساختمانها را در کانون توجه قرار داده است. در این رابطه حوضچه های سقفی به عنوان کارامد ترین سامانه های ایستا جهت کاهش و یا افزایش دما در فضاهای داخلی قلمداد شده و با بهره گیری از انرژی های تجدیدپذیر در ساختمان ها، رابطه مستقیمی دارد. بدین ترتیب، در این پژوهش سعی بر آن است که با معرفی انواع این حوضچه ها و همچنین مشخصه های تاثیرگذار در انتخاب هر یک از آنها بر اساس نیازها و شرایط اقلیمی قدم موثری برداشته شود

    کلید واژگان: انرژی, معماری پایدار, سامانه ایستا, حوضچه سقفی}
  • پروین محمدی، آرش ملکیان*، مهدی قربانی، علی اکبر نظری سامانی
    جوامع انسانی و محیط با ریسک ها و خطرات مربوط به تغییر اقلیم و همچنین تاثیرات ناشی از آن روبه رو هستند. تغییر در وضعیت اقلیم به روش های مختلف و به طور مستقیم و غیر مستقیم جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار می دهد، اما در این میان اجتماعات محلی به ویژه بخش کشاورزی، وابسته ترین بخش به اقلیم بوده، این ویژگی ها اجتماعات محلی را به محور اصلی بحث های سیاسی و پروژه های پژوهشی انجام شده درباره تغییر اقلیم تبدیل کرده است. در نوشتار پیش رو روش مبتنی بر شاخص برای تحلیل آسیب پذیری در رویارویی با تغییرات اقلیمی استفاده شد. با استفاده از مشاهده میدانی و ابزار پرسش نامه، آسیب پذیری به تغییرات اقلیمی در مناطق هدف در استان کرمانشاه بررسی شد. نوشتار پیش رو در اقلیم نیمه خشک و با توجه به شاخص های آسیب پذیری به تغییرات اقلیمی، درمعرض قرارگرفتن، حساسیت و ظرفیت سازگاری بوده است. تغییرات اقلیمی به شیوه های مختلف همچون ازدست دادن زمین های کشاورزی، سیلاب، افزایش دما و کمبود آب، بر معیشت مردم اثر گذاشته، و سبب آسیب پذیری جوامع روستایی شده است. نتایج حاصل از سنجش میزان آسیب پذیری اجتماعات روستایی در رویارویی با تغییر اقلیم در سه روستای گاوکل (1/3)، گراوند (93/2) و شهرک هلته (73/2) است، آسیب پذیری در این منطقه به دلیل عوامل غیر اقلیمی مانند موقعیت جغرافیایی منطقه مورد مطالعه و حساسیت به تغییرات اقلیمی و عوامل غیر اقلیمی مانند دارایی های معیشتی خانواده ها و زیرساخت است و روستای شهرک هلته به دلیل بالابودن ظرفیت سازگاری، مطلوبیت بیشتری نسبت به دو روستای گاوکل و گراوند داشته است؛ همچنین روستای گراوند با مقدار 16/4 بیشترین آسیب پذیری محیطی را دارد. کشورهای دارای سطوح پایین تر درآمد، آسیب پذیری بیشتر و انعطاف پذیری کمتر، و افرادی دارای درآمد بالاتر، آسیب پذیر کمتری داشته و مقاوم هستند.
    کلید واژگان: آسیب پذیری, جامعه محلی, تغییر اقلیم, ظرفیت سازگاری, کرمانشاه}
    Parvin Mohammadi, Arash Malekian *, Mehdi Ghorbani, Ali Akbar Nazri Samani
    Climate Changes affect human societies in different ways, but in the meantime, local communities, especially agricultural sectors, are the most related part of the climate. These features have made local communities to the pivot point of policy discussions and research projects on climate change. In this research, an indicator-based method was used to analyze the local vulnerability in confronting of climate change. Using a field survey and a tool for measuring the vulnerability facing climate change in target areas in Kermanshah Province, a semi-arid climate has been investigated based on vulnerability indicators facing climate change, exposure, sensitivity and adaptive capacity. Climate changes have affected people in different ways, such as loss of agricultural, flooding, rising temperature land and water shortages on people's livelihoods, and the vulnerability of rural communities. The evaluation of the vulnerability of rural communities in the face of climate change in the three villages Gawkel (3.1), Gravand (2.93) and Shahrak hlth (2.73). The vulnerability in this region is due to non-climatic factors such as the case study and the sensitivity to climate change and inappropriate factors such as household livelihoods and infrastructure. Due to of the high compatibility capacity, the village Shahrak Helteh, has been more desirable than the two villages of Gawkel and Gravand. Also, Gravand Village has the highest environmental vulnerability of 16.4. The countries with the lowest income levels are more vulnerable and less resilient, while those with the highest income are the least vulnerable and most resilient. Extended Abstract 1-Introduction It is necessary to analyze the effects of this phenomenon in the research from the human and environmental viewpoints due to the human impacts of the climate changes phenomenon, including social, cultural, psychological, economic and infrastructural effects. The vulnerability of the characteristics of an individual or a community is their ability to predict, counteract, and resistance against natural hazards. Researchers believe that one of the ways to increase adaptation in local communities is the right using of existing resources and potential opportunities among them. This study investigates vulnerability facing climate changes in the local communities of Kermanshah province.   2-Materials and Methods To do this research, three villages of Gawkel, Gravand and Shahrak Helteh were selected randomly from the semi-arid region of Kermanshah province based on the Sylaninov climate classification. An indicator-based methodology for vulnerability analysis in dealing with climate change was used in this study. The indicators studied in this study include exposure, susceptibility and capacity-building, that included economic, social, infrastructure, individual knowledge and government. The statistical population was consisted of local communities in Kermanshah province, and a systematic random sampling method was used to select the villages. Therefore, questionnaires were distributed among local communities in three villages. Finally, the number of samples in this study was determined by 90 people and then the data were collected. Finally, the statistical methods were used to analyze the collected data. 3-Results and Discussion The results of the analysis of the status of effective components of vulnerability in the face of change in societies indicate that the vulnerability of components in the communities of the three villages studied were different. According to the average vulnerability of the components in the studied areas, the vulnerability of exposed components, sensitivity, economy and infrastructure is higher than the average vulnerability. As a result, a meaningful test and zero assumption are based on the same distribution of the data. It can be deduced that the average value is different from the mean value. Other social components, infrastructure, individual knowledge and government, sequential, with a numerical value of 0.2, 8.2, 2.5 and 3.2 are less than the mean of the average vulnerability, which is not significant. It can also be stated that the variance of exposed components, sensitivity and economics with the significance level of their values is equal to 0.002, 0.034 and 0.046, respectively, meaning that the component variance in semi-arid region has a significant difference. In addition to other components, the significance level is greater than 0.05. It can be concluded that the variance of these components in the semi-arid region is not significant and the components are homogeneous. Regarding the level of significance at the level of 0.05, it can be concluded that the average vulnerability in the components of exposure, sensitivity, economics, social and government is not significant. Besides, the significance level, in infrastructure, knowledge and government components is more than 0.05. This result indicates that the mean of vulnerability variability of components in the region is significant. The results of measuring the vulnerability of local communities in the face of climate change in three villages of Gawkel, Gravand and Helteh, indicate that the three villages are vulnerable in terms of vulnerability. The village of Helteh with a mean damage of 2.73 was better, but Gravand village with an average vulnerability of 2.93% had the greater disadvantage than the village of Shahrak Helteh. Besides, Gawkel Village with an average vulnerability of 3.1 has the most disadvantaged and vulnerable. The Levine test has a level of significant 0/163; It can be concluded that there is no significant difference between the variances of the studied communities and they are homogeneous. Considering the significance level of 30%, it can be stated that in terms of vulnerability, the difference between the three villages is not significant. 4-Conclusion Climate Changes effect on human societies in different ways, but in the meantime, local communities, especially agricultural sector, are the most related part of the climate and it is the main determinant of location, production resources and productivity of agricultural activities. In this study, using statistical analysis of societies in terms of vulnerability, the results of this study indicate that the components of exposure, sensitivity, economy, and infrastructure are more vulnerable. This is primarily due to inaccuracies such as the geographic location of the case study and the sensitivity to climate change and inappropriate factors such as household livelihoods and infrastructure. Moreover, most of the rural households have very limited adaptability capacity. Gravand Village has the most environmental vulnerability. Also, the village of Helteh has been more desirable because of higher compatibility capacity than the two Gawkel and Gravand villages. The most vulnerable communities are those which, after a catastrophe, can hardly recover and rehabilitate their livelihood conditions. Typically, the poor are more risk averse than the rich. Poorer demographic groups do not have better choices to live in a better place. So they have to live in risky areas. Creation occupation and professional opportunities in villages and institutional coordination in the distribution of tasks related to agricultural compatibility between related departments and ministries, the adoptability of local communities to climate damages can be increased.
    Keywords: Vulnerability, Local Communities, Climate Change, Kermanshah, Adaptive capacity}
  • سلامتی در سفر
    پروین محمدی
  • پروین محمدی، راضیه پوراحمد*، بهزاد شارقی، صادق فرهادیان
    عفونت های ناشی از باکتری های مقاوم چنددارویی یک مشکل در حال افزایش می باشد. علت آن ظهور و انتشار مقاومت دارویی میکروبی و عدم توسعه آنتی بیوتیک های جدید است. استفاده از محصولات فیتوشیمیایی و عصاره گیاهان به عنوان عوامل کاهنده مقاومت به طور فزاینده ای، به یک موضوع تحقیق فعال تبدیل شده است. هدف این پژوهش مطالعه اثر عصاره حاوی کل آلکالوئیدهای استخراج شده از دانه گیاه تلخ بیان بر میزان حداقل غلظت مهاری و تجمع درون سلولی سیپروفلوکساسین در موتانت مقاوم باکتری اشریشیا کلی بود. برای این منظور از روش رقت های متوالی برای تعیین مقادیر حداقل غلظت مهاری و از سنجش های اسپکتروفلوریمتری برای اندازه گیری میزان تجمع درون سلولی آنتی بیوتیک سیپروفلوکساسین استفاده شد. نتایج نشان داد که عصاره مورد استفاده باعث کاهش حداقل غلظت مهاری سیپروفلوکساسین شد. همچنین این عصاره باعث افزایش تجمع آنتی بیوتیک در موتانت مقاوم باکتری اشریشیا کلی گردید. در نتیجه، عصاره حاوی آلکالوئیدهای دانه گیاه تلخ بیان می تواند از طریق تاثیر بر پمپ انتشار به خارج AcrAB-TolC غشاء باعث افزایش حساسیت به سیپروفلوکساسین در موتانت های مقاوم شود.
    کلید واژگان: مقاومت دارویی, سیپروفلوکساسین, گیاه تلخ بیان, اسپکتروفلوریمتری}
    Parvin Mohammadi, Raziyeh Pourahmad *, Behzad Shareghi, Sadegh Farhadian
    Infections, which are caused by multiple drug resistance bacteria is an increasing problem. This is due to emergence and distribution of microbial drug resistance, and none development of new antibiotics. The use of phytochemical products and plant extract as a resistance reducing agent is an increasingly active subject of research. This study was aimed to study the effect of total alkaloides extract of Sophora alopecuroides on MIC value and intracellular accumulation of ciprofloxacin in an Escherichia coli ciprofloxacin resistant mutant. For this purpose serial dilution method for determining MIC value and spectrofluorometric assay assays for measuring intracellular accumulation of ciprofloxacin antibiotic were used. Results showed that plant extract decreased ciprofloxacin MIC. This extract also increased intracellular accumulation of antibiotic in the Escherichia coli ciprofloxacin resistant mutant. In conclusion, extract containing alkaloids of Sophora alopecuroides can increase sensitivity to ciprofloxacin in resistant mutants through its effect on membrane efflux pump, AcrAB-TolC.
    Keywords: Drug resistance, Ciprofloxacin, Sophora alopecuroides, spectrofluorometry}
  • آرش ملکیان *، پروین محمدی
    یکی از مسائل بسیار مهم که باید در مدیریت حوزه های آبخیز در نظر گرفت، مشخص کردن اولویت حوزه های آبخیز برای انجام کارهای آبخیزداری و مدیریتی است. باتوجه به مدیریت و تصمیم گیری در انتخاب مکان های مناسب برای اجرای پروژه های آبخیزداری و نیز باتوجه به هزینه و زمان انجام عملیات های حوزه آبخیز، استفاده از روش های تصمیم گیری بسیار مفید است. در این پژوهش، با استفاده از مدل های تصمیم گیری fuzzy SAW و AHP زیرحوزه های پارچین در استان تهران، براساس انتخاب بهترین زیرحوزه برای انجام عملیات آبخیزداری اولویت بندی شد. نتایج حاصل نشان داد که هر دو روش اولویت با زیرحوزه 7 می باشد. در روش fuzzy SAW زیرحوزه 7 با 86/1 دارای بیشترین امتیاز است. و زیرحوزه 9 با 69/1 دومین اولویت را دارد. همینطور در روش AHP زیرحوزه 7 با 2102/0 مقدار وزن اولویت اول را دارد و زیرحوزه 9 با 1558/0 دارای اولویت دوم است. باتوجه به مقایسه دو روش می توان گفت اولویت اول و دوم هر دو مدل در تحقیق مشابه است، ولی در سایر زیرحوزه ها اولویت ها متفاوت اند.
    کلید واژگان: AHP, fuzzy SAW, اولویت بندی, سلسله مراتبی}
    Arash Malekian*, Parvin Mohammadi
    One of the most important issues in watershed management is to determine priority for implementing managerial activities. According to the management and decision-making for selecting appropriate locations to implement watershed management projects and also, due to the cost and duration of watershed operations, using decision making methods are very useful. In this study, by using fuzzy SAW and AHP decision models, Parchin’s sub-basins of Tehran province have been prioritized based on eight criteria including area, average slope, form factor, time of concentration, average CN, drainage density, t average annual precipitation and elevation. The obtained results showed that according to the above-mentioned methods, the highest priority is for basin 7 among all the sub-basins. In Fuzzy SAW method, sub-basin 7 with 1.86 has the highest score while sub-basin 9 with 1.69 was in the second order. Likewise, in AHP method, sub-basin 7 with the score of 0.2102 has the first weighted priority and sub-basin 9 has the second priority. According to comparison of two methods, it can be said that the first and second priorities of both models are similar in the study, but in other sub-basins, priorities are varied.
    Keywords: Hierarchical, Fuzzy SAW, AHP, Prioritization}
  • پروین محمدی، ارش ملکیان*
    در سال های اخیر پروژ ه های کنترل سیلاب در کشور گسترش زیادی داشته است. با توجه به هزینه اجرا، اولویت بندی زیر حوضه ها اهمیت زیادی دارد و تصمیم گیری در خصوص سیلاب و مدیریت یکپارچه آبخیز را ضروری کرده است. اولین و مهم ترین قدم در انجام پروژه های مدیریت رواناب سیل، اولویت بندی مناطق لازم برای انجام پروژه های مهار سیلاب است. روش های تصمیم گیری ابزار موثری را برای برخورد با مسائلی فراهم می کنند که بیش از یک هدف دارند. در این تحقیق حوضه آبخیز پارچین بررسی و مطالعه شد. سپس با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره (ELECTRE،Grey، TOPSIS) زیر حوضه ها اولویت بندی شدند. نتایج به دست آمده از روش تحلیل خاکستری مشخص و بر اساس آن امتیاز برای نه زیر حوضه بررسی شد. حوضه 7 با بیشترین امتیاز (719443/0) در اولویت اول، حوضه 1 با (466119/0) اولویت دوم و حوضه 4 با کمترین مقدار امتیاز (331493/0) در اولویت آخر قرار گرفت. در روش تاپسیس با استفاده از محاسبه نزدیکی به راه حل ایده آل مثبت و منفی رتبه بندی انجام شد. حوضه 7 با بیشترین مقدار ضریب نزدیکی (843721/0) در اولویت اول قرار گرفت. نتایج رتبه بندی نشان داد هر سه روش در اولویت اول یکسان ارزیابی شدند. در سایر اولویت ها سه روش نتایج متفاوتی ارائه دادند. با توجه به نتایج به دست آمده یادشده روش تاپسیس و تحلیل خاکستری بیشتر به هم شبیه بودند و نسبت به روش الکتر دقت بیشتری داشتند.
    کلید واژگان: آنتروپی شانون, تصمیم گیری چند معیاره, ELECTRE, Grey, TOPSIS}
    Parvin Mohammadi, Arash Malekian*
    In recent years, flood control projects have been more extended in the country. Given the cost of implementation, prioritizing the sub-basins is of most important and making decisions about flood and integrated watershed management being quite necessary.The first and most important step in the runoff flood management projects is prioritizing essential areas to carry out flood control projects. Decision-making methods provide effective tools for dealing with issues involving more than one goal. In this study, Parchin watershed basin was studied. Then, using multi-criteria decision-making methods (ELECTRE, Grey and TOPSIS) the sub-basins were prioritized.The results of Grey method were investigated by gray relational analysis for the score of 9 sub-basins. The sub-basin 7 with the highest score (0.719443) was prioritized in the first and sub-basin 1 with score of (0.466119) in second priority and sub-basin 4 with the least amount of score (.331493) was placed in the last priority.In TOPSIS method rating was done using calculated nearness to ideal solution options, sub-basins 7 with the highest nearness coefficient (0.843721) is in the first rank. The results from rating showed that all three methods were evaluated equally in first priority, in other priories methods gave different results. According to the above-mentioned results the three TOPSIS methods and gray analysis are more similar and more accurate than the electronic method.
    Keywords: Multi-criteria decision, ELECTRE, Grey, TOPSIS, Shannon Entropy}
  • پروین محمدی، راضیه پوراحمد*
    باکتری های گرم منفی مقاوم چند دارویی، عفونت های واقعا غیرقابل درمان را سبب می شوند. پمپ های انتشار به خارج نقش کلیدی در ایجاد مقاومت دارویی در باکتری ها دارند. AcrAB-TolC شناخته شده ترین پمپ انتشار به خارج است که اهمیتی برجسته در ایجاد فنوتیپ مقاوم چند دارویی در باکتری E. coli دارد. مهار این پمپ راهکاری برای مقابله با مقاومت دارویی است. هدف این پژوهش بررسی اثر عصاره گیاه تلخ بیان (Sophora alopecuroides L.) بر مهار پمپ AcrAB-TolC در موتان های E. coli بوده است. عصاره حاوی آلکالوئیدهای تام برای سنجش حداقل غلظت مهاری (MIC) به صورت تنها و ترکیب با سیپروفلوکساسین استفاده شد. موتان های مقاوم با غلظت کمتر از MIC عصاره، در دوره های زمانی مختلف پیش تیمار شده و بعد MIC سیپروفلوکساسین تعیین شد. بیان ژن acrA در موتان های تیمار شده و نشده با عصاره در حضور و عدم حضور سیپروفلوکساسین با تکنیک PCR زمان واقعی سنجش شد. نتایج نشان داد که عصاره به تنهایی اثر ضدباکتریایی دارد و در غلظتی کمتر از MIC، در ترکیب با سیپروفلوکساسین، دارای اثر سینرژیستی است. همچنین در پیش تیمار 36 ساعته موجب کاهش MIC سیپروفلوکساسین شد. نتایج PCR زمان واقعی نشان داد که پیش تیمار با عصاره منجر به کاهش بیان ژن acrA شد. در نتیجه، عصاره گیاه در موتان های E. coli مقاوم چند دارویی، احتمالا همانند یک مهارکننده پمپ عمل می کند. بنابراین جداسازی بهتر آلکالوئیدهای گیاه و بررسی اثرات آنها می تواند راهکاری را برای ساخت داروی جدید فراهم کند.
    کلید واژگان: داروی گیاهی, مقاومت چند دارویی, پمپ AcrAB, TolC, مهارکننده پمپ انتشار به خارج, گیاه تلخ بیان (Sophora alopecuroides L, )}
    P. Mohammadi, R. Pourahmad*
    Gram-negative multi-drug resistant bacteria cause untreatable infections. Efflux pumps have a key role in generation of multi-drug resistant bacteria. The inhibition of this pump is a strategy against drug resistance. The aim of this research was to study the effect of Sophorea alopecuroides L. extract on inhibition of AcrAB-TolC pump in E. coli mutants. The extract containing total alkaloids, was used to measure minimum inhibitory concentration (MIC) of extract alone and in combination with ciprofloxacin. Resistant mutants were pretreated with a concentration lower than MIC for different time periods and then MIC was measured for ciprofloxacin. The expression of acrA in mutants treated or untreated with the extract in present and absent of ciprofloxacin was assayed. Results showed that the extract had antibacterial activity by itself and in a concentration lower than MIC in combination with ciprofloxacin had synergistic effect. Meanwhile, a 36-hour pretreatment caused decrease in MIC of ciprofloxacin. Results of real time PCR showed that treatment with extract led to decrease in acrA expression. In conclusion, the extract of Sophorea alopecuroides in E. coli multi drug resistant mutants possibly acts as a pump inhibitor. Therefore, better isolation of plant alkaloids and study their effects could provide a strategy for the synthesis of new drug.
    Keywords: Herbal drug, multi, drug resistance, AcrAB, TolC pump, efflux pump inhibitor, Sophora alopecuroides L}
  • سلامتی در سفر: ارتباط ضعف بینایی و حوادث رانندگی
    پروین محمدی
  • سلامتی در سفر
    پروین محمدی
  • مختار عارفی*، پروین محمدی
    هدف
    هدف اصلی پژوهش حاضر رابطه ی خود ارزشمندی و سبک های ارتباطی با سازگاری زناشویی در زنان بود.
    روش
    در این مطالعه همبستگی، نمونه پژوهش 148 نفر ( زن متاهل) والدین فرزندانی که در مراکز مهد کودک و پیش دبستانی شهرستان قروه در سال 1394 بودند، به شیوه نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند. در این مطالعه از مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر، (1976)، پرسش نامه خود ارزشمندی( کروکرولف،2003) و پرسش نامه سبک های ارتباطی( کریستنسن و سالاوی،1984) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد خود ارزشمندی به صورت کلی ارتباطی ارتباط معناداری بوجود نیامد اما بعد بیرونی خود ارزشمندی(صلاحیت و شایستگی علمی، رقابت و سبقت جویی، ظاهر و تایید دیگران) با سازگاری زناشویی رابطه معنادار و منفی داشت. همچنین نتایج نشان داد بین سبک های ارتباطی و سازگاری زناشویی رابطه معنادار وجود دارد. به این صورت که بین نمرات سبک سازنده متقابل و سازگاری زناشویی رابطه معنی دار و مثبتی وجود دارد و همچنین بین سبک اجتنابی و سبک توقع / کناره گیری با سازگاری زناشویی رابطه ی معنی داری و معکوسی وجود دارد.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش حاضر نشان داد بعد بیرونی خود ارزشمندی بر سازگاری زناشویی اثر منفی داشت .همچنین سبک های ارتباطی( ارتباط سازنده متتقابل) زنان به طور مستقیم بر سازگاری زناشویی اثر مثبت دارد و سبک اجتنابی و سبک توقع / کناره گیری بر سازگاری زناشویی اثر منفی دارد. مشاوران خانواده می توانند آموزش سبک ارتباطی سازنده متقابل و تقلیل اثر بعد بیرونی خود ارزشمندی بر سازگاری زناشویی را آماج مداخلات درمانی خویش قرار دهند.
    کلید واژگان: خود ارزشمندی, سبک های ارتباطی, سازگاری زناشویی, زنان}
    Mokhtar Arefi*, Parvin Mohammadi
    Introduction
    One of the most important roles of the studies and researches conducted on the family and espousal relationships has been devoted to the marital adjustment. Different surveys and studied have found that various factors such as personal characteristics and communication skills have affected the quality of the marital adjustment a lot.
    Objectives
    The main purpose of the present study is to have a survey on the relationship between self-worth and communication styles and the marital adjustment.
    Methodology
    The present study is a correlational survey. Its subjects included 148 married women who were the parents of the children studying in the kindergartens and pre-school centers in Ghorveh in the year 1394.The sampling procedure was a cluster sampling method. In this survey three marital adjustment scales were used: Dyadic Adjustment Scale (1976), Contingencies Self-Worth Questionnaire (Crocker & Wolfe, 2003) and the Communication Style Questionnaire (Christenson & Sullaway, 1984).
    Results
    The results of the survey showed that there is no significant correlation between self-worth and marital adjustment in general but the external aspects of self-worth (scientific qualification and competency, competition and competitiveness, appearance and being approved by others) had a significant negative correlation with the marital adjustment. The results also indicated that there is significant correlation between communication styles and marital adjustment in a way that there was a significant positive correlation between the scores of the interactive constructive style and marital adjustment but there was a significant negative relationship between the scores of the avoidant style and demand/withdraw style and marital adjustment.
    Conclusion
    The results of the present survey show that the external self-worth has a significant negative effect on the marital adjustment. In addition, communication styles (interactive constructive communication) of women have significant positive effects on marital adjustment directly but avoidant style and demand/withdraw style have significant negative effects on the marital adjustment. Family counselors can actively involve themselves in instructing the mutual interactive constructive styles and try to reduce the effects of the external self-worth on the marital adjustment in their own treatments and interventions.
    Keywords: Self-worth, Communication Styles, Marital Adjustment, Women}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • مهندس پروین محمدی
    محمدی، پروین
  • پروین محمدی
    محمدی، پروین
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال