به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب ساغر صالح پور

  • ساغر صالحپور، نسرین سحرخیز، صدیقه حسینی، سمانه اسمعیلی*، نازنین حاجی زاده، لیلا مجدی، هستی ضیایی
    مقدمه

    سرطان پستان ازشایع ترین بدخیمی هادر زنان است. شیمی درمانی سیتوتوکسیک یا هورمون درمانی دارای تاثیرمنفی بر پتانسیل باروری هستند. لذا به کارگیری تکنیک هایی همچون سرکوب تخمدان، انجماد تخمک و جنین، بازیابی تخمک نابالغ و بلوغ آزمایشگاهی آن و انجماد بافت تخمدان برای حفظ باروری ضروری است.

    روش بررسی

     تحقیق مروری ارائه شده براساس اطلاعات به دست آمده از جستجوی منابع فارسی و انگلیسی Scoupus ، Google Scholar ، Pub Med ، Science Direct طی 24 سال اخیرو با کلیدواژه های سرطان پستان، نازایی، حفظ باروری ، انجماد تخمک، انجماد جنین انجام شده است.

    یافته ها

     15% تا25% بیماران، زنان جوان پیش از سن یائسگی هستند. شیمی درمانی یا پرتودرمانی می تواند منجر به ناباروری یا یائسگی زودرس شود. باتوجه به شواهد، میزان موفقیت انجماد جنین به مراتب نسبت به انجماد تخمک و بازیابی تخمک نابالغ بیشتر است. از بین روش های حفظ باروری، انجماد بافت تخمدان و پرینت زیستی سه بعدی در مرحله تحقیقات آزمایشگاهی بوده و بسیار مورد توجه واقع شده اند. مشاوره درست وارائه اطلاعات دقیق به بیمارو ارجاع به موقع آن ها تاثیر فراوانی بر بهبود وضعیت روانی وجسمی و درمان بیماری زمینه ای آن ها داشته است.

    نتیجه گیری

     با تشخیص زودهنگام سرطان پستان، ارجاع به هنگام به متخصص باروری،ارائه مشاوره صحیح و روش های نوین کمک باروری، بیماران مبتلابه سرطان پستان پس از درمان های تهاجمی سرطان ، باروری خود را حفظ و تجربه فرزند بیولوژیک خود را خواهند داشت.

    کلید واژگان: سرطان پستان, نازایی, حفظ باروری, انجماد تخمک, انجماد جنین}
    Saghar Salehpour, Nasrin Saharkhiz, Sedigheh Hosseini, Samaneh Esmaeili*, Nazanin Hajizadeh, Leila Majdi, Hasti Ziaee
    Introduction

    Breast cancer is one of the most common malignancies in women. Cytotoxic chemotherapy or drugs exert a negative effect on fertility potential. Techniques,such as ovarian suppression, oocyte and embryo freezing, InVitro Maturation, and ovarian tissue freezing, are necessary to preserve fertility.

    Methods

    To conduct this study, a query was conducted on Persian and English sources databases as Scoupus, Google Scholar, Pub Med, and Science Direct during the last 24 years using the following keywords: breast cancer, infertility, fertility preservation, oocyte freezing, and embryo freezing.

    Results

    Based on the result15% to 25% of patients are young premenopausal women. Chemotherapy or radiation therapy can lead to infertility or early menopause. As suggested by evidence, the success rate of embryo freezing is much higher than oocyte freezing and In Vitro Maturation. Among the fertility preservation methods, ovarian tissue freezing and 3D bioprinting are in the laboratory research stage and have received much attention. Correct counseling and providing accurate information to patients and their timely referral have have a marked impact on improving their mental and physical condition and treating their underlying disease.

    Conclusion

    As evidence by the result of this study, early diagnosis of breast cancer and timely referral to a fertility specialist  enable , breast cancer patients to maintain their fertility and experience their biological child after aggressive cancer treatments.

    Keywords: Breast, cancer, Fertility preservation, oocyte cryopreservation}
  • دکتر صدیقه حسینی، دکتر ساغر صالح پور، دکتر لیلا نظری، دکتر نسرین سحرخیز، دکتر مونا اسمی*
    مقدمه

    به منظور حمایت فاز لوتیال به عنوان بخشی اجتناب ناپذیر در برنامه های IVF از داروهای پروژسترونی مانند لوتوژل و یوتروژستان استفاده می شود. یوتروژستان داروی شناخته شده جهت حمایت از فاز لوتیال می باشد. هدف از مطالعه این است که با توجه کاهش دسترسی در کشور ایران لوتوژل در صورت اثربخشی و تحمل به عنوان یک پروژسترون میکرونیزه اثربخش جهت حمایت از فاز لوتیال در بیماران تحت IVF استفاده شود.

    روش کار:

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 99-1398 بر روی 200 نفر از مراجعین به کلینیک ناباروری بیمارستان طالقانی تهران که تحت IVF قرار گرفتند، انجام شد. افراد به دو گروه مساوی تقسیم شدند که یکی از گروه ها تحت درمان با لوتوژل 200 میلی گرم واژینال و گروه دیگر تحت درمان با یوتروژستان 200 میلی گرم واژینال از همان روز گرفتن اووسیت قرار گرفتند. میزان اثربخشی، تحمل پذیری، بی خطر بودن، میزان حاملگی کلینیکی مثبت، میزان حاملگی موفق تا هفته 12 و میزان سقط در دو گروه با هم مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون من ویتنی، کای دو و آزمون لوجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

    یافته ها:

    میزان BHCG مثبت در گروه های لوتوژل 22% و یوتروژستان 23% بود که تفاوت معناداری نداشتند (866/0=p). میزان بارداری بر اساس سونوگرافی  FHRمثبت در گروه لوتوژل 18% و یوتروژستان 22% بود که تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (480/0=p). میزان بارداری موفق تا 12 هفتگی برای لوتوژل 13% و برای یوتروژستان 15% بود که نشان دهنده عدم رابطه معنادار بین دو گروه بود (684/0=p). میزان وقوع حاملگی بیشتر از 20 هفته نیز در هر دو گروه لوتوژل و یوتروژستان 14% بود که اختلاف آماری معنادار وجود نداشت (000/1=p).

    نتیجه گیری:

    میزان به وجود آمدن BHCG مثبت، بارداری بر اساس سونوگرافی  FHRمثبت و بارداری موفق تا 12 هفتگی در استفاده از دو داروی لوتوژل و یوتروژستان یکسان بود. همچنین در میزان بروز عوارض تفاوتی مشاهده نشد. به همین دلیل می توان از هر کدام از این دارو ها برای حمایت فاز لوتیال در بیماران تحت IVF استفاده کرد.

    کلید واژگان: حمایت فاز لوئتال, لوتوژل, نازایی, یوتروژستان}
    Sedigheh Hosseini, Saghar Salehpour, Leila Nazari, Nasrin Saharkhiz, Mona Esmi *
    Introduction

    Luteal phase support is an inevitable part of IVF programs, for this purpose, progestogenic therapies are used. Lutogel and Utrogestan are two progestogenic therapies that can be used as supportive drugs for the luteal phase. Utrogestan is a known drug to support the luteal phase. The aim of this study was to use Lutogel in case of effectiveness and tolerance as effective micronized progesterone to support the luteal phase in IVF patients due to the reduced availability in Iran.

    Methods

    This randomized clinical trial study (RCT) was performed on 200 patients referred to Infertility Clinic of Tehran Taleghani Hospital in 2019-2020. The subjects were divided into two equal groups and from the same day of getting oocyte one group was treated with 200 mg vaginal Lutogel and the other with 200 mg vaginal Utrogestan. Then the two groups were compared in terms of effectiveness, tolerability, safety, positive clinical pregnancy rate, successful pregnancy rate up to 12 weeks and abortion rates. Data were analyzed by SPSS statistical software (version 21) and Mann-Whitney, Chi-square and logistic tests. P <0.05 was considered statistically significant.

    Results

    Positive BHCG levels were 22% in Lutogel and 23% in Utrogestan groups that had no significant difference (P=0.866). Rate of pregnancy based on positive FHR in sonography was 18% in Lutogel and 22% in Utrogestan groups that no significant difference was found between the two groups (P=0.480). Rate of successful pregnancy up to 12 weeks was 13% for Lutogel and 15% for Utrogestan groups which showed not significant relationship between the two groups (P=0.684). The incidence of pregnancy more than 20 weeks was 14% in both Lutogel and Utrogestan groups, with no statistically significant difference (p=1.000).

    Conclusion

    The rate of positive BHCG, pregnancy based on positive FHR in sonography, and successful pregnancy up to 12 weeks were the same in the use of two Lutogel and Utrogestan drugs. Also, there was no difference in the incidence of complications. For this reason, each of these drugs can be used to support the luteal phase in patients undergoing IVF.

    Keywords: Infertility, Luteal phase support, Lutogel, Utrogestan}
  • سمیرا عاملی، مریم اصل ذاکر، ساغر صالح پور، مهدی جعفری*
    مقدمه

    بارداری و زایمان یک عملکرد طبیعی برای زنان محسوب می شود؛ ولی در عین حال تجربه ای است که آسیب پذیری آنان را نسبت به انواع مشکلات جسمی و روان شناختی افزایش داده است؛ به همین دلیل نیاز به مداخلاتی برای بهبود زندگی و سلامت آنان ضروری به نظر می رسد.

    هدف

    مطالعه حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش گروهی تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و دشواری تنظیم هیجان زنان باردار انجام شد.

    روش : 

    پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی همراه با گمارش تصادفی و پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری است. جامعه مورد مطالعه، تمام زنان باردار در سال 1397 و در شهر تهران و نمونه، شامل 39 زن باردار بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پرسشنامه ی کیفیت زندگی-فرم کوتاه، دشواری های تنظیم هیجان مورد استفاده قرار گرفت. 8 جلسه آموزش گروهی تنظیم هیجان برای گروه آزمایش اجرا شد. نتایج مقیاس ها توسط نرم افزار 24-SPSS و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها: 

    تحلیل داده ها نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه مداخله (58/13=M) نسبت به گروه کنترل (38/25=M) افزایش بیشتری داشته است و میانگین دشواری تنظیم هیجان در گروه مداخله در مرحله پس آزمون (77/33=M) نسبت به مرحله پیش آزمون (92/87=M) و دوران پیگیری (72/27=M) در مقایسه با پیش آزمون در سطح 0/001 کاهش معناداری داشته است.

    نتیجه گیری:

     آموزش گروهی تنظیم هیجان می تواند در بهبود کیفیت زندگی و دشواری تنظیم هیجان زنان باردار موثر باشد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجانی, کیفیت زندگی, بارداری}
    Samira Ameli, Maryam Aslzaker, Saghar Salehpour, Mahdi Jafari*
    Introduction

    While pregnancy and childbirth can be considered as a natural bodily function for women, it is still an experience that increases their vulnerability to a variety of physical and psychological problems. Therefore, it seems necessary to improve their quality of life and mental health.

    Aim

    The present study was conducted in order to evaluate the effectiveness of emotion regulation group training for improving the quality of life and mitigating emotion regulation difficulties of pregnant women.

    Method

    The current study is a quasi-experimental random study with a pretest-posttest and follow-up design. The statistical population of the study includes all pregnant women in Tehran in 2018, and the sample includes 39 pregnant women, selected based on a targeted sampling method. The Short-Form Quality of Life questionnaire and the Difficulties of Emotion Regulation Scale were used. The emotion regulation group training was administered to the intervention group in 8 sessions. The results were analyzed using repeated measures ANOVA in SPSS-24 software application.

    Results

    The data analysis indicated that the mean scores of quality of life in the intervention group (M = 58.13) increased compared to the control group (M = 38.25). Moreover, the mean scores of DERS in the intervention group in the post-test stage (M = 77.33) significantly decreased at the 0.001 level compared to the pre-test stage (M = 92.87) and the follow-up period (M = 72.27).

    Conclusion

    Emotion regulation group training can be effective for improving the quality of life of pregnant women and mitigating their emotion regulation difficulties.

    Keywords: Emotional regulation, Quality of life, Pregnancy}
  • لیلا نظری*، ساغر صالح پور، صدیقه حسینی، شهرزاد زاده مدرس
    مقدمه

    شکست مکرر لانه گزینی از مشکلات اساسی در طب تولید مثل می باشد و تا کنون روش درمان قطعی در این خصوص وجود ندارد.

    هدف

    این مطالعه با هدف بررسی اثر تجویز پلاسمای غنی شده با پلاکت در بهبود میزان باروری در افراد دچار شکست مکرر لانه گزینی انجام شده است.

    مواد و روش ها

    20 بیمار کاندید انتقال جنین برگشت از فریز با سابقه شکست مکرر لانه گزینی در این مطالعه شرکت کردند. تزریق داخل رحمی ml 5/0 از پلاسمای غنی شده با پلاکت با غلظت پلاکتی 4 تا 5 برابر خون محیطی، 48 ساعت قبل از انتقال جنین در مرحله بلاستوسیت جهت افراد انجام شد. میزان حاملگی شیمیایی و کلینیکی ثبت شد.

    نتایج

    حاملگی شیمیایی در 18 نفر از بیماران گزارش شد. یک مورد سقط و یک مورد حاملگی مولار و 16 مورد حاملگی بالینی گزارش شد که تا کنون سیر حاملگی بصورت نرمال ادامه داشته است.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج حاصله به نظر می رسد، پلاسمای غنی شده با پلاکت در بهبود مبزان باروری در افراد دچار شکست مکرر لانه گزینی موثر می باشد.

    کلید واژگان: پلاسمای غنی شده با پلاکت, شکست مکرر لانه گزینی, لقاح آزمایشگاهی, میزان باروری}
    Leila Nazari *, Saghar Salehpour, Sedighe Hoseini, Shahrzad Zadehmodarres, Ladan Ajori
    Background

    Repeated implantation failure (RIF) is a major challenge in reproductive medicine and despite several methods that have been described for management, there is little consensus on the most effective one.

    Objective

    This study was conducted to evaluate the effectiveness of platelet-rich plasma in improvement of pregnancy rate in RIF patients.

    Materials And Methods

    Twenty women with a history of RIF who were candidates for frozen-thawed embryo transfer were recruited in this study. Intrauterine infusion of 0.5 ml of platelet-rich plasma that contained platelet 4-5 times more than peripheral blood sample was performed 48 hrs before blastocyst transfer.

    Results

    Eighteen participants were pregnant with one early miscarriage and one molar pregnancy. Sixteen clinical pregnancies were recorded and their pregnancies are ongoing.

    Conclusion

    According to this study, it seems that platelet-rich plasma is effective in improvement of pregnancy outcome in RIF patients.

    Keywords: Platelet, rich plasma, Implantation, Fertilization in Vitro, Pregnancy rate, Repeated implantation failure}
  • ساغر صالح پور، مرضیه زمانیان*، نسرین سحرخیز، شهرزاد زاده مدرس، صدیقه حسینی، سمیرا سیف، نرگس ملیح، پریناز رضاپور، محمدرضا سهرابی
    مقدمه

    شکست مکرر لانه گزینی یکی از مهمترین موضوعات در سیکل های IVF است. بعضی از محققین اثرات سودمندی از خراش اندومتر را در زنان با شکست مکرر لانه گزینی یافتند، درحالیکه تعدادی از دانشمندان نتایج متضادی را نشان دادند.

    هدف

    مطالعه اخیر با هدف بررسی اثرتزریق داخل رحمی سالین به عنوان شکلی از خراش اندومتر، در روز 3 تا 5 تحریک در طی سیکل های تازه لقاح داخل آزمایشگاهی- انتقال جنین، روی نتایج تولید مثلی بیماران با شکست مکرر لانه گزینی انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه پایلوت آینده نگر تصادفی انجام شده در بیمارستان طالقانی از دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی تهران، بیماران تحت تکنولوژی کمک باروری به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که یا تحت خراش موضعی به اندومتر توسط تزریق داخل رحمی سالین در طول روز 3 تا 5 سیکل در پیش روی تحریک کنترل شده تخمدان قرار بگیرند، ویا پروتکل IVF بدون هیچ مداخله ای انجام شود.

    نتایج

    بیمارانیکه تزریق داخل رحمی سالن دریافت کرده بودند (20=n)، به طور معناداری میزان کمتر حاملگی بالینی (05/0˂p، %1/39 در برابر %3/5)، لانه گزینی (05/0˂p، %6/41 در برابر %7/4) و چندقلویی (05/0˂p، %13 در برابر %1/3) در مقایسه با گروه کنترل (39=n) داشتند. بهر حال، تفاوت معناداری در میزان سقط بین دو گروه وجود نداشت (403/0=p، %7/8 در برابر %4/9).

    نتیجه گیری

    وقتی تزریق داخل رحمی سالین به عنوان نوعی از خراش اندومتر در طول سیکل های در پیش روی IVF انجام می شود اثر منفی روی نتایج حاملگی در میان زنان با شکست مکررلانه گزینی دارد.

    کلید واژگان: تلقیح مصنوعی, لانه گزینی جنین, انتقال جنین, لقاح داخل آزمایشگاهی, اندومتر, خراش, حاملگی}
    Saghar Salehpour, Marzieh Zamaniyan*, Nasrin Saharkhiz, Shahrzad Zadeh Modares, Sedighe Hosieni, Samira Seif, Narges Malih, Parinaz Rezapoor, Reza Sohrab
    Background

    Recurrent implantation failure is one of the most issues in IVF cycles. Some researchers found that beneficial effects of endometrial Scratching in women with recurrent implantation failure, while some authors demonstrated contrary 

    Objective

    The present study aimed to investigate the effect of intrauterine. Saline infusion as a form of endometrial injury, during fresh in vitro fertilization-embryo transfer cycle, among patients with recurrent implantation failure.

    Materials And Methods

    In this clinical trial study 63 women undergoing assisted reproductive technology were divided into two groups either local endometrial injury by intrauterine saline infusion during day 3-5 of the ongoing controlled ovarian stimulation cycle, or IVF protocol performed without any other intervention in Taleghani Hospital, Tehran, Iran. The main outcome measure was clinical pregnancy rates.

    Results

    Patients who received intra uterine saline infusion (n=20), had significantly lower clinical pregnancy numbers (1 vs. 9, p0.05) and multiple pregnancy numbers (1 vs. 3, p>0.05) between groups.

    Conclusion

    When intrauterine saline infusion as a form of endometrial injury is performed during the ongoing IVF cycles it has negative effect on reproductive outcomes among patients with recurrent implantation failure.

    Keywords: Artificial Insemination, Embryo implantation, Embryo Transfer, Fertilization in Vitro, Endometrium, Injuries, Pregnancy}
  • نسرین سحرخیز، ساغر صالحپور*، محبوبه توسلی، علی عقیقی
    مقدمه

    پیش از ساخت آنالوگ های GnRh لوتیینیزاسیون پیش از موعد در سیکل های IVF به طور شایعی رخ می داد. سطح بالای پروژسترون که به صورت ناخواسته طی برخی از سیکل های IVF رخ می دهد با اثرات جانبی روی نتایج بارداری همراه است که احتمال داده می شود ناشی از افزایش نامناسب سطح LH باشد.

    هدف

    هدف از انجام مطالعه ارزیابی سطح پروژسترون در روز تزریق HCG در پروتکل آگونیست و آنتاگونیست GnRh و ارتباط آن با نرخ بارداری بالینی و سقط بود.

    مواد و روش ها

    107 خانم که تحت تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (ICSI) قرار گرفته بودند و 46 نفر از آنها در پروتکل آنتاگونیست طولانی و 61 نفر از آنها در پروتکل آنتاگونیست قرار داشتند وارد مطالعه شدند، نمونه خون از این افراد برای اندازه گیری سطح پروژسترون در روز تزریق HCG گرفته شد. نرخ بارداری بالینی و سقط به عنوان نتایج اصلی و نرخ بارداری بیوشیمیایی و نرخ لانه گزینی به عنوان نتایج ثانویه در نظر گرفته شدند.

    نتایج

    شیوع افزایش پیش از موعد پروژسترون (ng/ml 2/1≤p) در کلیه بیماران 1/13% (14 از 107) بود و در گروه پروتکل آنتاگونیست طولانی به میزان 2/15% (7 از 46) و در گروه پروتکل آنتاگونیست به میزان 5/11% (7از 61) بود. افزایش پیش از موعد پروژسترون ارتباط معنی داری با نرخ بارداری بالینی در کلیه بیماران (174/0=p) و در گروه پروتکل آنتاگونیست طولانی (545/0=p) و در گروه پروتکل آنتاگونیست (129/0=p) نداشت. همچنین افزایش پیش از موعد پروژسترون ارتباط معنی داری با نرخ سقط در کلیه بیماران تحت مطالعه نداشت.

    نتیجه گیری

    افزایش پیش از موعد پروژسترون در زمان تزریق HCG منجر به کاهش نرخ بارداری و نرخ لانه گزینی و افزایش نرخ سقط نمی شود.

    کلید واژگان: سطح پروژسترون, تزریق HCG, پروتکل آگونیست طولانی, پروتکل آنتاگونیست, تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم}
    Nasrin Saharkhiz, Saghar Salehpour, Mahboobeh Tavasoli, Ali Aghighi
    Background

    Premature luteinization during in vitro fertilization was commonly happened before the introduction of GnRh analogues. High level of unwanted progesterone is associated with adverse pregnancy outcome and is thought to be induced by inappropriate LH elevation.

    Objective

    To evaluate the progesterone level on the day of Human Chorionic Gonadotropin (HCG) triggering in GnRh agonist and antagonist protocols, and its correlation with clinical pregnancy rate and miscarriage rate.

    Materials And Methods

    One hundred and seven women underwent intracytoplasmic sperm injection with long agonist protocol (n=46) or antagonist protocol (n=61). Blood sample was obtained from each patient for progesterone level measurement in HCG administration day, then patients were divided into two groups according to their serum progesterone levels on the HCG triggering day: progesterone level <1.2 ng/ml, and progesterone level ≥1.2 ng/ml. Clinical pregnancy and miscarriage rates were evaluated as main outcomes and biochemical pregnancy rate and implantation rate were considered as secondary outcomes.

    Results

    The increased prevalence rate of premature progesterone (progesterone level ≥1.2 ng/ml) in total patients was 13.1% (14/107) and in long agonist protocol group and antagonist protocol group was 15.2% (7/46) and 11.5% (7/61) respectively. Premature progesterone rise had no significant correlation with clinical pregnancy rate in total patients (p=0.174), agonist protocol (p=0.545), and antagonist protocol (p=0.129). Also premature progesterone rise had no significant association with miscarriage rate in total patients (p=0.077), agonist protocol group (p=0.383) and antagonist protocol group (p=0.087).

    Conclusion

    A significant rise in progesterone levels at the time of HCG triggering doesn’t lead to decrease in pregnancy rate and implantation rate and increase in miscarriage rate.

    Keywords: Progesterone rise, HCG triggering, GnRh agonist, GnRh antagonist, Intracytoplasmic sperm injection}
  • نسرین سحرخیز، آزاده اکبری سنه، ساغر صالح پور*، مریم تمیمی، معصومه واشقانی فراهانی، کوروش شیبانی
    مقدمه

    نقش موثر کابرگولین خوراکی به عنوان یک درمان پروفیلاکسی برای جلوگیری از بروز سندرم تحریک بیش از حد تخمدانی (OHSS) در بیماران پرخطر در مطالعات گذشته نشان داده شده است. اما اطلاعات موجود در رابطه با اثر درمانی این دارو در صورت بروز OHSS شدید هنوز ناکافی است. در این مطالعه ما اثر درمانی دوز بالای کابرگولین خوراکی در درمان 6 بیمار را پس از بروز OHSS شدید ارایه نموده ایم.

    مورد

    دوز بالای کابرگولین خوراکی (1 میلی گرم روزانه به مدت 8 روز) در کنار درمان علامتی مرسوم به 6 بیمار بستری مبتلا به OHSS شدید تجویز گردید. در دو نفر از بیماران علایم OHSS علیرغم بروز بارداری موفق سریعا بهبود یافت.

    نتیجه گیری

    در بیماران مورد بررسی در این مطالعه استفاده از دوز بالای کابرگولین باعث بی نیازی کامل از استفاده از درمان های حمایتی مرسوم نگردید، اما عملکرد ایمن و نسبتا موثری در درمان بیماران مورد مطالعه مبتلا به OHSS شدید داشت و از تشدید علایم OHSS در صورت بروز حاملگی جلوگیری نمود.

    کلید واژگان: سندرم تحریک بیش از حد تخمدان, کابرگولین, پاراسنتز, تحریک تخمک گذاری, لقاح خارج رحمی}
    Nasrin Saharkhiz, Azadeh Akbari Sene, Saghar Salehpour, Maryam Tamimi, Masoumeh Vasheghani Farahani, Kourosh Sheibani
    Background

    The beneficial role of cabergoline as a prophylactic agent to prevent ovarian hyper stimulation syndrome (OHSS) among high-risk patients has been demonstrated in previous studies. But data for its role as a treatment for established severe OHSS is still limited. We represent the treatment results of high dose oral cabergoline in management of six patients after the syndrome is established.

    Case

    High-dose oral cabergoline (1 mg daily for eight days) was prescribed as an adjuvant to symptomatic treatment for six hospitalized patients with established severe OHSS following infertility treatment cycles. In two cases OHSS resolved rapidly despite the occurrence of ongoing pregnancy.

    Conclusion

    Considering the treatment outcomes of our patients, high dose cabergoline did not eliminate the need for traditional treatments, but it was a relatively effective and safe therapy in management of established severe OHSS, and prevented the increase in its severity following the occurrence of pregnancy

    Keywords: Ovarian hyperstimulation syndrome, Cabergoline, Paracentesis, Ovulation induction, In vitro fertilization}
  • معصومه عبدالهی، مژده صالح نیا، ساغر صالح پور
    هدف
    هدف از این مطالعه ارزیابی وقوع مرگ سلولی برنامه ریزی شده (آپوپتوز) در بافت تخمدان انسانی انجماد شیشه ای شده در مقایسه با گروه کنترل به وسیله مطالعات مورفولوژیک و چندین روش ارزیابی آپوپتوز بود.
    مواد و روش ها
    قطعات قشر بافت تخمدان انسان از 30 نفر تحت عمل سزارین گرفته شد و در محیط Leibovitz L-15 طی 2 ساعت به آزمایشگاه منتقل شدند. سپس قشر تخمدان به قطعات کوچکی بریده و به صورت تصادفی در دو گروه انجماد شیشه ای و کنترل غیر انجمادی تقسیم بندی شد. ارزیابی میزان وقوع آپوپتوز به وسیله مطالعات ریخت شناسی و روش هایی چون تانل، طرح نردبانی DNA و بررسی سطح بیان پروتئین های کاسپاز 7/3 به روش لومینوسنت، در بافت تخمدان صورت گرفت.
    نتایج
    نشانه ای از تغییرات ریخت شناسی مرتبط با مرگ سلولی آپوپتوز در بافت تخمدان انسان پس از انجماد شیشه ای و ذوب دیده نشد. نشانه های آپوپتوزی و طرح نردبانی DNA در گروه انجمادی مشاهده نشد. سطح کاسپاز 7/3 در دو گروه غیر انجمادی و انجمادی به ترتیب 271/89±2231، 19/169±2294 RLU بر میلی گرم پروتئین بود و بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    ریخت شناسی بافت تخمدان انسان پس از انجماد شیشه ای به خوبی حفظ شد به طوری که روش انجمادی ارایه شده در مطالعه حاضر باعث افزایش آپوپتوز و نیز فعالیت کاسپاز 7/3 در بافت تخمدان نشد.
    کلید واژگان: انجماد شیشه ای, تخمدان, انسان, آپوپتوز, کاسپاز 3, کاسپاز 7}
    Maasoume Abdollahi, Mojdeh Salehnia, Saghar Salehpour
    Objective
    This study aimed to evaluate the incidence of apoptosis in vitrified and non-vitrified human ovarian tissue by the use of morphological analysis and apoptosis assay techniques.
    Methods
    We obtained human ovarian tissue biopsies from 30 women who underwent elective caesarean sections. Tissues were transported to the laboratory in pre-warmed، equilibrated Leibovitz L-15 medium within 2 hours. The tissues were cut into small pieces and divided into two groups، vitrified and non-vitrified (control). Apoptosis incidence was assessed by light microscope and the TUNEL assay and DNA laddering. Evaluation of caspase 3/7 protein levels was performed by the luminescent assay.
    Results
    We observed no morphological signs of apoptosis in the vitrified samples. There were no apoptosis signals as evidenced by TUNEL staining and no DNA laddering pattern observed in the vitrified group. Caspase 3/7 activity was 2294±169. 19 RLU/µg protein in the non-vitrified control group and 2231±89. 271 RLU/µg protein in the vitrified group، which was not significantly different.
    Conclusion
    The structure of human vitrified ovarian tissue was well preserved. Vitrification could not increase apoptosis and caspase 3/7 activity in human ovarian tissue.
    Keywords: Vitrification, Ovary, Human, Apoptosis, Caspase 3, Caspase 7}
  • ساغر صالح پور*، مریم تمیمی، نسرین سحرخیز
    مقدمه
    حمایت از فاز لوتئال از اجزاء اساسی در موارد استفاده از تکنیک های کمک باروری می باشد. حمایت از فاز لوتئال می تواند توسط عوامل مختلفی از جمله پروژسترون، استرادیول و پروژسترون، hCG یا آگونیست های GnRH صورت گیرد. به منظور حمایت از فاز لوتئال در سیکل های IVF، تجویز پروژسترون به طور روتین انجام می گیرد.
    هدف
    هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر دیدروژسترون خوراکی و پروژسترون واژینال در حمایت از فاز لوتئال سیکل های IVF می باشد.
    مواد و روش ها
    80 زن با شرح حال ناباروری با عامل مردانه تحت تحریک کنترل شده تخمدان برای درمان IVF قرار گرفتند. معیارهای ورود به مطالعه شامل سن کمتر از 40 سال و استفاده از پروتکل استاندارد سیکل های IVF (GnRH analogue) با شرح حال سیکل های قاعدگی نرمال بود. این بیماران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: گروه اول (40 نفر) دریافت کننده دیدروژسترون خوراکی mg10 چهار بار در روز (mg40 روزانه) و گروه دوم (40 نفر) دریافت کننده پروژسترون واژینال mg400 دو بار در روز (mg800 روزانه).سپس بیماران دو گروه مورد مقایسه قرار گرفتند.
    نتایج
    میزان حاملگی کلینیکی در گروهی که پروژسترون واژینال دریافت کرده بودند، نسبت به گروهی که دیدروژسترون خوراکی دریافت کرده بودند بیشتر بود، ولی این تفاوت معنی دار نبود (0/52=p). همچنین میزان سقط در دو گروه یکسان بود. تفاوت بین دو گروه از نظر تعداد فولیکول های انترال، تعداد جنین-ها، طول فاز لوتئال، ضخامت آندومتر، تعداد اووسیت های متافاز II نیز معنی دار نبود (0/05
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه بیانگر این است که دیدروژسترون خوراکی به اندازه پروژسترون واژینال در حمایت از فاز لوتئال زنانی که تحت IVF قرار می گیرند، موثر است.
    کلید واژگان: لقاح آزمایشگاهی, حمایت فاز لوتئال, دیدروژسترون, پروژسترون واژینال}
    Saghar Salehpour*, Maryam Tamimi, Nasrin Saharkhiz
    Background
    Luteal phase support is mandatory in ART (Assisted Reproductive Technologies) for optimizing outcome, so the luteal phase is supported with either progesterone, addition of estradiol to progesterone, hCG or gonadotropin releasing hormone (GnRH) agonists. Supplementation of luteal phase with progesterone is prescribed for women undergoing routine IVF treatment.
    Objective
    To compare oral dydrogestrone with vaginal progesterone for luteal-phase support in IVF.
    Materials And Methods
    We performed this prospective, randomized trial in a tertiary infertility care unit in Taleghani hospital, Tehran, Iran. 80 Women with a history of male factor infertility undergoing controlled ovarian stimulation for IVF treatment (fresh cycle) randomly were divided in two groups (group A or oral dydrogesterone group and group B or vaginal progesterone group). The inclusion criteria were the use of GnRH analogue down-regulation and less than 40 years old with regular menstrual cycles. All women were euthyroid and normoprolactinemic. Group A (n=40) received 10 mg dydrogesterone QID (40mg daily) and group B (n=40) received 400 mg suppository vaginal Progesterone (cyclogest) twice per day (800 mg daily).
    Results
    Clinical pregnancy rate in cyclogest group was higher than dydrogesterone group but the difference was not significant (p=0.52), furthermore the miscarriage rate in two group was the same. The difference between two groups regarding antral follicle, embryo number, luteal-phase duration, endometrial thickness, oocyte number and metaphase-II was not significant (p>0.05).
    Conclusion
    The results showed that oral dydrogesterone is as effective as vaginal progesterone for luteal-phase support in women undergoing IVF.
    Keywords: In Vitro Fertilization, Luteal, phase support, Dydrogesterone, Vaginal progesterone}
  • معصومه عبدالهی، مژده صالح نیا، ساغر صالح پور، نسیم قربانمهر
    هدف
    در این مطالعه وقوع آپوپتوز در نمونه های بافت تخمدان انسانی انجماد شیشه ای شده پس از ذوب در سطح فراساختاری سلولها و همچنین بیان ژنهای وابسته به آپوپتوزدر بافت تخمدان انسانی انجماد شیشه ای شده مورد ارزیابی قرار گرفت.
    روش
    بافت تخمدان انسانی از 23 زن بعد از عمل سزارین گرفته شد و طی 2 ساعت به آزمایشگاه منتقل شد و به قطعات کوچکی بریده شد. بعضی از قطعات به روش انجماد شیشه ای منجمد و سپس ذوب شد و قطعات منجمد نشده به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. ارزیابی آپوپتوز به وسیله ارزیابی فراساختاری و آنالیز میزان mRNA ژنهای پروآپوپتوتیک (Fas، FasL، Bax، p53، caspase8 and caspase3) و ژنهای آنتی آپوپتوتیک (Bcl-2 and BIRC5) بوسیله Real time RT-PCRدر بافت تخمدان انسانی قبل و بعد از انجماد/ذوب انجام شد.
    نتیجه
    نشانه ای از تغییرات فراساختاری مرتبط با مرگ سلولی آپوپتوز در بافت تخمدان انجماد شیشه ای شده دیده نشد. بیان FasL، Bcl2، Bax، p53،caspase3 و میزان Bax:Bcl2 در دو گروه تفاوت معنی دار نداشت. بیان Fas و caspase8 در گروه انجمادی به طور معنی داری بیشتر و بیان BIRC5کمتر از گروه غیرانجمادی بود.
    نتیجه گیری
    فراساختار بافت تخمدان انسانی منجمد شیشه ای شده به خوبی حفظ شده بود در عین حال انجماد شیشه ای بیان برخی ژنهای وابسته به آپوپتوز را تحت تاثیر قرار می دهد و مطالعات بیشتری برای تایید این مشاهدات لازم است.
    کلید واژگان: انجماد شیشه ای, آپوپتوز, بیان ژن, تخمدان, انسان}
    Maasoume Abdollahi, Mojdeh Salehnia, Saghar Salehpour, Nassim Ghorbanmehr
    Background
    In this study, we evaluated the incidence of apoptosis at the ultrastructural levels and expression of some apoptosis-related genes in vitrified human ovarian tissue just after warming.
    Methods
    Human ovarian tissue biopsies from 23 women after caesarean section were transported to the laboratory within 2 hours, and then they were cut into small pieces. Some pieces were vitrified and warmed and the other samples were considered as control. Apoptosis was assessed by a transmission electron microscope and also by molecular analysis of pro-apoptotic (Fas, FasL, Bax, p53, caspase8, and caspase3) and antiapoptotic (Bcl-2 and BIRC5) genem RNA levels using real-time RT-PCR before and after vitrification.
    Results
    No sign of apoptosis was shown ultrastructurally in vitrified samples. The level of FasL, Bcl-2, Bax, p53, and caspase3 mRNA and Bax:Bcl-2 ratio were similar in non-vitrified and vitrified groups; however, the expression of Fas and caspase8 genes was higher and BIRC5 was lower in vitrified samples compared to non-vitrified group (P<0.05).
    Conclusion
    The fine structure of human vitrified ovarian tissue was well preserved; moreover, vitrification was shown to affect the expression of some apoptosis-related genes. However, additional study is needed to confirm this observation.
    Keywords: Vitrification, Apoptosis, Gene expression, Ovary, Humans}
  • محمدحسن حیدری، معرفت غفاری نوین، ساغر صالحپور، فرزانه احمدی، محسن نوروزیان، آیدین بلوکی، متینه حیدری، مژگان بنده پور
    زمینه و هدف
    لانه گزینی جنین یکی از مسائل پیچیده و قابل توجه در تکنیک های کمک باروری است. که این روند به عدم رد جنین توسط سیستم ایمنی مادربستگی دارد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که بیومارکر sHLA-G در مراحل قبل از لانه گزینی هم در جنین و هم در محیط کشت جنین توسط سلول های تروفوبلاستی جنینی تولید می شود. این مولکول نقش مهمی در روند لانه گزینی جنین و همچنین تحمل جنین بوسیله مادر ایفاء می کند. بنظر می رسد که با متعادل کردن ساینوکاین های TH1 و TH2 در اندومتریوم ترشحی و دسیدوا در لانه گزینی موفق جنین و بدنبال ان تشکیل جفت نقش دارد براین اساس این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین بیو مارکر محیط کشت جنین های حاصل از ICSI در مقایسه با مورفولوژی جنین انجام پزیرفته است.
    مواد و روش کار
    نمونه های مورد استفاده، 83 محیط کشت جنین 48 و 72 ساعت بعد از ICSI می باشد. بیان پروتئینsHLA-G در محیط کشت جنین بوسیله تکنیک enzyme-linked immunosorbent assay [ELISA] و مونوکلونال انتی بادی MEM-G9 مورد ارزیابی قرار گرفت. و بیان sHLA-G را با مورفولوژی جنین بررسی کردیم.
    یافته ها
    بین جنین های با کیفیت بالا و میزان ترشح sHLA-G ارتباط وجود دارد. تفاوت معنی داری از لحاظ اماری بین بیان این پروتئین در محیط کشت جنین های با کیفیت پائین در گروه های مختلف دیده نشد.
    نتیجه گیری
    بنظر می رسد، با در نظر گرفتن مورفولوژی جنین ها و بررسی این پروتئین در محیط کشت انها، می توان از ان بعنوان یک مارکرغیر تهاجمی جهت انتخاب یک جنین مناسب با قدرت لانه گزینی بالا استفاده کرد.
    کلید واژگان: sHLA, G, موفولوژی جنین, محیط کشت}
    Heidari Mh, Ghaffari Novin M., Salehpor S., Ahmadi F., Norozian M., Bloki A., Heidari M., Bandehpor M
    Background and Objectives
    Embryo implantation is a complex and significant problem in assisted reproductive techniques. The process of implantation depends on maternal immune system to avoid rejection of conceptus. Studies have shown that s HLA-G produced by trophoblast cells and present at the feto-maternal interface، plays an important role in the embryo implantation process and in the phenomenon of fetal allograft tolerance. The establishment of a TH-1: TH-2 cytokine balance both in the secretory endometrium and the deciduas appears to play a pivotal role in determining successful embryo implantation as well as subsequent healthy placentation. This study was carried out to compare relation between the produced biomarker of embryo culture media form ICSI method and morphological parameters in embryos.
    Material and Methods
    The samples were 83 media culture surrounding individual embryos 46 h and 72 h after ICSI. Soluble- HLA-G levels were evaluated by an enzyme linked immunosorbent assay [ELISA] employing monoclonal antibody MEM-G9. We correlated the presence of sHLA-G with embryo morphology.
    Results
    correlation was found between high quality embryos and sHLA-G levels. Our results do not show any statistical correlation between low quality embryos and sHLA-G levels detected in embryo culture supernatants.
    Conclusions
    According to the results given that cmorphological parameters of embryos and sHLA-G protein in culture media، it could be used as a non-invasive marker in embryo selection
    Keywords: sHLA, G, embryo morphology, media culture}
  • ناهید خداکرمی_سید جلیل حسینی_پروین یاوری_فرح فرزانه_کورش اعتماد_ساغر صالح پور_مریم سوهانکی_ناتالی بروت_پیتر ج ف اشنایدر_گری کلیفورد_سیلویا فرانچسکی
    مقدمه و اهداف
    شیوع ابتلا به انواع عفونت پاپیلومای ویروس انسانی (HPV) و نقش آن ها در بروز سرطان سرویکس در مقالات متعدد به خوبی بیان شده است ولی بنظر می رسد در کشور های در حال توسعه و خاورمیانه از جمله ایران مطالعه ای در این زمینه انجام نشده است. بهمین دلیل مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع ابتلا به انواع پاپیلومای ویروسی انسانی دستگاه تناسلی در ایران طراحی و به اجرا درآمد.
    روش کار
    این مطالعه پژوهشی مبتنی بر جمعیت بود که شیوعHPV و عوامل مرتبط بر آن بر روی 825 خانم ساکن در محدوده چیذر تهران بر اساس پروتکل استاندارد IARC که در 18 کشور دیگر به اجرا در آمده بود طراحی و به اجرا درآمد. جهت تشخیصHPV و تعیین گونه های آن از آزمون GP5+/6+ PCR-based assay استفاده شد.
    نتایج
    شیوعHPV در نمونه های بدست آمده8/7 درصد بود که 1/ 5 درصد آن ها از نوع پرخطر بود. شیوع پاپ اسمیر غیرطبیعی (نئوپلازی سرویکس)1/4 درصد بود که3/35 درصد آن ها از نظر ابتلا بهHPV هم مثبت بودند. شایع ترین نوعHPV از نمونه های به دست آمده تیپ 16 بود که در زنان با پاپ اسمیر غیر طبیعی و طبیعی به ترتیب8/ 8 درصدو 8/1درصد بود.
    نتیجه گیری
    گرچه میزان شیوعHPV در جمعیت مورد مطالعه این پژوهش کمتر از بسیاری از کشورهای جهان است ولی پیشنهاد می شود تا با اجرای مطالعات اپیدمیولوژیک در سطح کشور شیوع واقعی آن استخراج و برنامه ریزی جهت پیشگیری و کنترل این بیماری خطرناک صورت پذیرد.
    N. Khodakarami, Sj Hosseini, P. Yavari, F. Farzaneh, K. Etemad, S. Salehpour, M. Sohanaki, N. Broutet, H. Bathia, P. Jf Snijders, G. Clifford, S. Franceschi
    Background and Objectives
    Human papillomavirus (HPV) infection seems to be the most common sexually transmitted infection. High-risk (HR) human papillomavirus (HPV) prevalence has been shown to correlate well with cervical cancer incidence rates. Since there is little known about the epidemiology of this infection in Tehran, we designed to estimate the prevalence of HPV in some areas in Tehran.
    Methods
    Cervical specimens were obtained from 825 married women aged 21-59 years from the general population of Tehran, Iran according to the standardised protocol of the IARC International HPV surveys. HPV was detected using a GP5+/6+ PCR-based assay.
    Results
    HPV prevalence in the general population was 7.8% (5.1% of high-risk types), with no statistically significant variations by age. Cervical intraepithelial neoplasia was diagnosed in 4.1% of women, of whom 35.3% were HPV-positive. HPV16 was confirmed as the most common type among women with both normal (1.8%) and abnormal (8.8%) cytology. HPV positivity was significantly higher among divorced women, women in polygamous marriages and those reporting husband's extramarital affairs.
    Conclusion
    However the prevalence of HPV seems not high in comparison with other international data, more molecular and seroepidemiological survey in national level needs to have a better perspective.
    Keywords: Human papillomavirus, Prevalence, Cervical cancer, Iran}
  • خانم حمیرا حمایلی مهربانی، فریده طاهباز*، ساغر صالح پور، مهدی هدایتی، زهره امیری، اتوسا قاسمی
    مقدمه

    تاکنون ترکیب مناسب رژیم غذایی برای کاهش وزن زنان چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک مشخص نشده است. این تحقیق برای بررسی اثر رژیم پرپروتئین با بار گلیسمی پایین با رژیم متداول برای کاهش وزن بر سطح هورمون های جنسی و انسولین زنان دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک و مقایسه ی این دو رژیم با یکدیگر انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی یک سو کور، 60 زن دارای اضافه وزن و مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک که از متفورمین استفاده نمی کردند به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول رژیم تغییریافته با پروتئین (30%) و کربوهیدرات های با بار گلیسمی متوسط و پایین، گروه دوم رژیم متداول با 15% پروتئین برای کاهش وزن تجویز شد. هورمون های جنسی، گلوکز و انسولین در ابتدا و بعد از دوازده هفته در 49 نفر اندازه گیری و مقایسه شدند.

    یافته ها

    میزان کاهش وزن نسبت به وزن اولیه در دو گروه مشابه بود و تفاوت معنی دار نداشت. تغییر میزان تستوسترون در گروه مصرف کننده ی رژیم متداول (هفته ی 0 به 12) از 63/0±51/1 به 57/0±15/1 و در گروه تغییر یافته از 52/1±78/1 به 27/1±31/1 نانوگرم در میلی لیتر (001/0p<) رسید. میزان LH، FSH، استرادیول، پروژسترون و پرولاکتین تغییر معنی داری نداشت. میزان انسولین و HOMA در گروه رژیم تغییر یافته کاهش معنی داری داشت(001/0p<).

    نتیجه گیری

    کاهش وزن اثر قابل توجهی بر بهبود فراسنج های بیوشیمیایی آندروژنی داشت. با استفاده از رژیم پرپروتئین و کربوهیدرات های با بار گلیسمی کاهش یافته، انسولین و HOMA کاهش معنی داری داشت. این نکته باید در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, کاهش وزن, رژیم غذایی کم کالری, چاقی, هورمون های جنسی}
    Mrs Homeira Hamayelimehrabani, Dr Farideh Tahbaz, Dr Saghar Salehpour, Dr Mehdi Hedayati, Dr Zohreh Amiri, Dr Atusa Ghasemi
    Introduction

    The appropriate combination and composition of hypocaloric diets for obese women with polycystic ovary syndrome (PCOS) is still unclear. The aim of this study was to investigate the effects of a high protein-low glycaemic load diet on reproductive hormones in obese women with PCOS.

    Materials And Methods

    In this single blind clinical trial, sixty overweight and obese women with PCOS, not using metformin, were randomly assigned in one of two groups, the modified with a 30% protein-low glycaemic load diet, and the conventional with 15% protein. Reproductive hormones, glucose and insulin were measured for 49 subjects at baseline and after 12 weeks.

    Results

    Weight loss showed no significant difference in the two groups. Changes in means for testosterone in the modified and conventional groups (0 to 12 weeks), were 1.78±1.52 to 1.31±1.27 and 1.51±0.63 to 1.15±0.57 ng/ml, respectively (p<0.001). FSH, LH, estradiol, progesterone and prolactin did not change. Insulin and HOMA reduction was significant for modified diet (p<0.001).

    Conclusion

    Weight loss had a significant effect on reduction of androgens. The main effect of modified diet with high protein and low glycaemic load was observed on insulin and HOMA, a finding which should taken into consideration for women with PCOS.

  • حمیرا حمایلی مهربانی، ساغر صالح پور، مهدی هدایتی، زهره امیری، سارا جلالی فراهانی، فریده طاهباز *
    سابقه و هدف

    سندرم تخمدان پلی کیستیک به خصوص در زنان چاق، با عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی همراه است. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر دو نوع رژیم غذایی محدود از انرژی بر کاهش وزن و اصلاح عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی بود.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی 12 هفته ای با استفاده از رژیم غذایی کاهش وزن در 60 نفر از زنان چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک انجام شد. افراد به صورت تصادفی در گروه رژیم «تغییر یافته»: 30% پروتئین و 40% کربوهیدرات با بار گلیسمی پایین و گروه رژیم متداول با ترکیب 15% پروتئین و 55% کربوهیدرات قرار گرفتند. در ابتدا و پس از 12 هفته مداخله تغذیه ای، اندازه های تن سنجی و نمونه خون ناشتا برای اندازه گیری فراسنجهای چربی و عوامل پیش التهابی اخذ شد. دریافتهای غذایی با یادآمد غذایی 24 ساعت برای 3 روز بررسی شد.

    یافته ها

    میانگین سنی افراد مورد مطالعه 9/5±9/28 سال بود. درصد وزن کاهش یافته در مقایسه با وزن اولیه در دو گروه مشابه بود و تفاوت آماری معنی داری نداشت. میزان کاهش توده چربی در گروه «تغییر یافته» بیشتر بود ولی از نظر آماری معنی دار نبود. در بین فراسنجهای چربی خون، LDL-کلسترول بصورت معنی داری در هر دو گروه کاهش یافته بود. افزایش ادیپونکتین، کاهش IL-6 و TNF-α در دو گروه معنی دار بود. میزان CRPدر گروه «تغییر یافته» کاهش معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

    کاهش وزن بصورت مستقل از نوع رژیم غذایی در کاهش LDL-کلسترول و تغییر فاکتورهای پیش التهابی موثر بود. کاهش عوامل خطر بیماری های قلبی افراد چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک از طریق کاهش وزن امکان پذیر است.

    کلید واژگان: فراسنجهای چربی خون, رژیم غذایی, کاهش وزن, سندرم تخمدان پلی کیستیک, ادیپونکتین}
    Homeira Hamayeli Mehrabani, Saghar Salehpour, Mehdi Hedayati, Zohreh Amiri, Sara Jalali Farahani, Farideh Tahbaz
    Background And Aim

    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is usually accompanied by cardiovascular disease risk factors in women especially obese subjects. The aim of this study was to investigate and compare the effects of two hypocaloric diets on weight loss and improvements of cardiovascular disease risk factors.

    Materials And Methods

    For this randomized clinical trial, weight reduction was attempted among sixty overweight and obese PCOS women who did not use any medication. They were randomly assigned into two groups; "conventional group" receiving 15% protein and 55% carbohydrate and "modified group" receiving 30% protein and 40% reduced glycemic load carbohydrates. They consumed hypocaloric diet for 12 weeks. In weeks 0 and 12, anthropometric data, 24-hour dietary recall for 3 days and fasting blood sample for measuring lipid profile, adiponectin and pro-inflammatory factors were obtained.

    Results

    Subjects were aged 28.9±5.9 years old. There was no significant difference in percentages of weight loss between two groups. Reduction of total body fat in "modified group" was slightly higher, however, the difference did not reach a statistically significant level. Levels of LDL-C, TNF-α and IL-6 reduced and adiponectin increased significantly. CRP was significantly reduced in modified group.

    Conclusion

    Weight loss was associated with reduction in LDL-C level and improvement of cardiovascular disease risk factors. However, its effect is independent of the diet composition.

  • ساغر صالحپور، هانیه ژام، مهناز حکیمی فرد، اذن الله آذر گشب
    سابقه و هدف
    نظر به شیوع بالای بیماری اندومتریوزیس درجمعیت خانم های سنین باروری و تاثیر آن درایجاد دردهای مزمن لگنی، ناباروری، کاهش باروری و دیسپارونی و لزوم تشخیص قطعی و درمان این بیماری، این تحقیق با هدف تعیین قدرت روش مشاهده ای لاپاراسکوپی در تشخیص اندومتریوزیس بر اساس استاندارد هیستوپاتولوژی، در مراجعین به بیمارستان مهدیه در فاصله بین تیر ماه 1383 لغایت اسفند 1384 صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تشخیصی، 30خانم در سنین باروری با میانگین سنی 14/5 ± 6/28 سال که با شکایت درد مزمن لگن، نازایی اولیه یا ثانویه، دیسمنوره یا دیسپارونی مراجعه کرده بودند تحت لاپاروسکوپی تشخیصی قرارگرفتند. در تمام موارد از مناطق مشکوک به اندومتریوزیس بیوپسی برداشته شده و نمونه ها جهت بررسی پاتولوژی ارسال گردید. همچنین نمونه هایی از پریتوئن به ظاهر سالم نیز جهت رد وجود اندومتریوزیس میکروسکوپیک برداشته شد. ارزش اخباری مثبت و منفی، حساسیت و ویژگی تشخیص مشاهده ای لاپاراسکوپی بر اساس تشخیص هیستوپاتولوژیک (به عنوان روش قطعی آن) مورد محاسبه قرارگرفت.
    یافته ها
    از میان 30 بیمار تحت مطالعه، شیوع متوسط اندومتریوزیس قابل تشخیص به روش مشاهده ای 63% بود که 42% آن توسط بررسی های هیستوپاتولوژیک تایید شد. دراین مطالعه ارزش اخباری مثبت روش مشاهده ای 42%، حساسیت آن 8/88%، ارزش اخباری منفی 9 /90% و ویژگی آن 6/47% بود.
    نتیجه گیری
    روش مشاهده ای درتشخیص دقیق این بیماری، از قدرت بالایی برخوردار نبوده و تشخیص اندومتریوزیس می بایستی بعد از تایید هیستوپاتولوژیک مطرح گردد.
    کلید واژگان: اندومتریوزیس, لاپاروسکوپی, هیستوپاتولوژی}
    Salehpour S., Zhaam H., Hakimirard M., Azarghashb E
    Background
    Endometriosis has been widely implicated as one of the causes of chronic pelvic pain, dysmenorrhea, and infertility.The purpose of our study was to define the correlation between the visual and histological diagnosis of endometriosis by comparing peritoneal findings identified at laparoscopy in a diagnostic trial with a standardized technique; including complete excision of lesions suggestive of endometriosis and systematic biopsies of normal appearing pelvic peritoneum. This study was performed in Mahdieh Hospital and IRHRC from 1383 to 1384.
    Materials And Methods
    A diagnostic study of 30 patients (15- 45 yr.) undergoing diagnostic laparoscopy for the evaluation of chronic pelvic pain, infertility, dysmenorrhea and dysparonia was carried out (average age was 28.6 ± 5.14 (mean ±SD)). All suggestive areas of endometriosis were excised and examined pathologically. Additionally, peritoneal biopsy specimens were obtained from normal appearing peritoneum to rule out microscopic endometriosis. The positive predictive value, sensitivity, negative predictive value and specificity of visually identified endometriosis were determined in comparison with histological findings (definitive diagnosis).
    Results
    The mean prevalence of endometriosis abnormalities in visual and histological diagnosis were 63% and 42%, respectively. The measured values, therfore, for visual versus histological diagnosis of endometriosis were 42.1% for positive predictive value, 88.8% for sensitivity, 90.9% for negative predictive value and 47.6% for specificity.
    Conclusion
    A diagnosis of endometriosis should be established only after histological confirmation.
  • ساغر صالحپور، آذین علوی
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت کنترل درد در دوره بعد از عمل جراحی، تجویز مسکن ها با بهبود درد بیماران باعث کاهش عوارض بعد از عمل می شود. این تحقیق به منظور ارزیابی اثر بخشی انفوزیون زیر جلدی بوپیواکایین در کنترل درد بعد از عمل سزارین بیماران بستری در بیمارستان مهدیه طی سالهای 1383-1382 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش کار آزمایی بالینی شاهد دار تصادفی و به صورت دو سو بی خبر بر روی 60 مادر باردار که کاندید عمل سزارین سگمان تحتانی بی حسی اسپاینال با برش پوستی فان اشتیل بودند، صورت گرفت. نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه مورد (30نفر) و شاهد (30نفر) قرار گرفتند. بعد از عمل کاتتر متصل به پمپ انفوزیون روی فاسیا قرار داده شد و این سیستم با حجم مساوی از بوپیواکایین 0.25 درصد و یا آب مقطر پرشد. بیماران از نظر میزان درد بر اساس مقیاس بصری درد و میزان نیاز به مورفین در فواصل زمانی 12.6 و 24 ساعت بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین زمان راه افتادن و طول مدت بستری در بیمارستان و رضایت بیماران از بهبودی درد بعد از عمل ثبت شد.
    یافته ها
    دو گروه از نظر جمعیت شناختی مشابه بودند. از لحاظ میزان درد بعد از عمل در گروه مورد نسبت به گروه شاهد در تمام فواصل زمانی کاهش قابل توجهی مشاهده شد و شدت درد در گروه مورد در حد خفیف تا متوسط و در دو گروه شاهد در حد متوسط تا شدید بود و بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0.001). میزان مورفین مصرفی در طی 24 ساعت بعد از عمل در گروه مورد (2.5±2.5 میلیگرم) به طور قابل توجهی کمتر از گروه شاهد (2.7±7.3 میلیگرم) بود (p<0.001). بیشتر بیماران در گروه مورد نسبت به شاهد رضایت از بهبود درد بعد از عمل را به صورت خوب یا عالی ذکر کردند (94% در مقابل 46%) و زمان راه افتادن آنان زودتر بود (5±11 ساعت در مقابل 4±16ساعت) (p<0.01). در مورد طول مدت بستری بعد از عمل اختلاف معنی داری بین دو گروه دیده نشد.
    نتیجه گیری
    انفوزیون زیر جلدی بوپیواکایین از طریق پمپ الکترونیکی تحت کنترل بیمار درمان موثر و بدون عارضه است و باعث تداوم بهبود درد بیماران و کاهش نیاز به تجویز مخدر بعد از عمل سزارین می شود. با توجه به دخیل بودن عوامل متعدد بر شدت و کیفیت درد بعد از عمل انجام تحقیقات بیشتر در این خصوص توصیه می شود.
    کلید واژگان: کنترل درد بعد از عمل, عمل سزارین, بوپواکایین}
  • ساغر صالحپور، ربابه طاهری پناه، لیلا سلطانی
    بررسی زوج نابارور یکی از مهمترین مراحل در درمان زوجهای نابارور است. هریک از زوجین می تواند دچار مشکل آناتومیکی یا فیزیولوژیک باشد که قدرت باروری را کاهش داده و یا از بین می برد. تقریبا نیمی از این موارد اختصاص به مسائل و مشکلات زنان دارد. 40% از موارد را اختلالات لوله رحم به خود اختصاص می دهد و درموارد کمتری ضایعات و نقایص داخل رحم مسوول ناباروری فرد می باشند که روش های تشخیصی مختلفی در این موارد بکار می رود و هر یک مزایا و معایبی را بدنبال دارد. در این بررسی تلاش گردیده تا نتایج روش سونوهیستروگرافی که روشی ارزان و بدون نیاز به بیهوشی است با نتایج هیستروسالپنوگرافی و لاپاراسکوپی در 76 بیمار مقایسه گردد. نتایج حاصل موید آن است که این روش در مقایسه با لاپاراسکوپی در تشخیص باز یا بسته بودن لوله ها از حساسیت 29/81% و اختصاصی بودن57/28% و درمقایسه با هیستروسالپنگوگرافی در تایید آنومالی های حفره رحمی از حساسیت 50% و اختصاصی بودن 95/86% برخوردار است. به همین علت توصیه می شود که این روش بعنوان اولین قدم تشخیصی در زوجهای نابارور در افرادی که دارای سیکلهای IVF ناموفق هستند، انجام شود.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال