به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « سمیت » در نشریات گروه « زیست شناسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه « سمیت » در نشریات گروه « علوم پایه »
  • فاطمه رفیق زاده، مرضیه قنبری جهرمی*، مرجان دیانت

    به منظور بررسی تاثیر بیوچار و سلنیوم بر خصوصیات کمی و کیفی گشنیز (Coriandrum sativum L.) تحت تنش کادمیوم آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه ای در طی سال‏های 1401-1400 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل استفاده از کلرید کادمیوم در سه سطح (صفر، 10 و 20 میلی گرم در کیلوگرم خاک)، بیوچار در دو سطح (صفر و 5 درصد حجمی) و محلول پاشی برگی با سلنات سدیم در دو سطح (صفر و 20 میلی گرم در لیتر) بودند. نتایج این تحقیق نشان داد تیمار کادمیوم 20 میلی گرم در کیلوگرم سبب کاهش صفات وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه، کلروفیل a، b و کل، محتوای نسبی آب برگ و افزایش فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز و قند محلول شد. فنل تا سطح کادمیوم 10 میلی گرم در کیلوگرم افزایش پیدا کرد اما در سطوح بالاتر کادمیوم (20 میلی گرم در کیلوگرم خاک) کاهش پیدا کردند. تیمارهای سلنیوم و بیوچار با کاهش اثر تنش کادمیوم سبب افزایش صفات وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، محتوای کلروفیل، محتوای نسبی آب برگ و عملکرد اسانس و کاهش صفات فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز، قند محلول، تجمع کادمیوم ریشه و اندام هوایی شدند. بیشترین مقدار عملکرد اسانس (93/16 میلی‏گرم در بوته) و درصد اسانس (44/0 درصد) در تیمار ترکیب بیوچار 5 درصد حجمی و سلنیوم 20 میلی‏گرم در لیتر مشاهده شد. بیوچار و سلنیوم با تعدیل اثر تنش کادمیوم سبب بهبود صفات گشنیز شدند.

    کلید واژگان: درصد اسانس, سمیت, فعالیت آنزیم, محلول پاشی}
    Fatemeh Rafighzadeh, Marzieh Ghanbari Jahromi*, Marjan Diyanat

    In order to investigate the effect of biochar and selenium on the quantitative and qualitative characteristics of coriander (Coriandrum sativum L.) under cadmium stress, a factorial experiment was conducted in the form of a completely randomized design with three replications in greenhouse conditions during the years 2022. The experimental treatments include the use of cadmium chloride at three levels (0, 10 and 20 mg/kg), biochar at two levels (0 and 5% of soil) and foliar spraying with sodium selenate at two levels (0 and 20 mg/l). The results of this research showed that cadmium treatment of 20 mg/kg caused a decrease in fresh and dry weight of shoot and root, chlorophyll a, b and total, relative leaf water content and increased activity of superoxide dismutase enzyme and soluble sugar. Phenol increased up to the cadmium level of 10 mg/kg, but decreased at higher cadmium levels (20 mg/kg). By reducing the effect of cadmium stress, selenium and biochar treatments increased the fresh and dry weight of roots and shoots, chlorophyll content, relative leaf water content, and essential oil yield, and decreased the characteristics of superoxide dismutase enzyme activity, soluble sugar, and cadmium accumulation in roots and shoots. The highest amount of essential oil yield (16.93 mg/plant) and percentage of essential oil (0.44%) was observed in the combination treatment of biochar 5% by volume and selenium 20 mg/l. Biochar and selenium improved coriander traits by modulating the effect of cadmium stress.

    Keywords: Percentage Of Essential Oil, Toxicity, Enzyme Activity, Foliar Spraying}
  • حسین قاسمی، آرش اکبرزاده*، مرتضی یوسف زادی

    هدف از این مطالعه بررسی اثر مواجهه بلند مدت (سمیت مزمن) آنتی بیوتیک های اکسی تتراساکلین (OTC) و فلورفنیکل (FLO) مورد استفاده در مزارع پرورش میگو بر عملکرد رشد، محتوی کلروفیلa و پروتئین کل ریزجلبکChaetoceros muelleri  بود. ریزجلبک C.muelleri با تراکم اولیه 4 هزار سلول در هر میلی لیتر به مدت 12 روز به ترتیب در معرض دوزهای 43.7 و20.05 میلی گرم در لیتر اکسی تتراساکلین  و فلورفنیکل قرار گرفت و سپس فاکتورهای رشد، محتوای کلروفیلa و پروتئین کل مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که آنتی بیوتیک های OTC و FLO به طور معنی داری باعث کاهش رشد، محتوای کلروفیلa و سنتز پروتئین در C. muelleri شدند (0.05>p). همچنین نتایج نشان داد که FLO سمیت بیشتری نسبت به OTC برای C. muelleri دارد. کاهش رشد، محتوای کلروفیلa و سنتز پروتئین در  ریزجلبک C.muelleri در مواجهه با آنتی بیوتیک های OTC و FLO ممکن است به دلیل اثرات مهار کننده این آنتی بیوتیک ها بر تنفس سلولی و سنتز پروتئین باشد.

    کلید واژگان: آنتی بیوتیک, اکسی تتراسایکلین, سمیت, فلورفنیکل, Chaetoceros muelleri}
    Arash Akbarzadeh*, Morteza Yousefzadi

    The study aimed to examine the chronic toxicity effects of oxytetracycline (OTC) and florfenicol (FLO) antibiotics, commonly used in shrimp farms, on the growth performance, chlorophyll a content, and total protein of Chaetoceros muelleri microalgae. C. muelleri, initially at a density of 4,000 cells per milliliter, underwent exposure to oxytetracycline at doses of 7.43 milligrams per liter and florfenicol at 5.20 milligrams per liter for 12 days. Subsequent assessments focused on growth metrics, chlorophyll a content, and total protein. The findings highlighted a significant reduction in the growth, chlorophyll a content, and protein synthesis of C. muelleri following exposure to both OTC and FLO antibiotics (p < 0.05). Moreover, the study revealed that FLO exhibited higher toxicity toward C. muelleri compared to OTC. The observed decline in growth, chlorophyll a content, and protein synthesis in C. muelleri under OTC and FLO exposure could be attributed to the inhibitory impact of these antibiotics on cellular respiration and protein synthesis pathways.

    Keywords: antibiotic, toxicity, florfenicol, oxytetracycline, Chaetoceros muelleri}
  • الهام مقاره عابد، فاطمه یزدیان*، عباس اخوان سپهی، بهنام راسخ
    سابقه و هدف

    پوست بافت نرمی است که کل بدن و بافت های داخلی را در مقابل خطرات بیرونی مانند سوختن یا جراحت محافظت می نماید. خطرات باعث از بین رفتن ساز و کار دفاعی پوست و عفونت های شدید و زخم می شود که عامل بازدارنده فرآیند ترمیم هستند. بنابراین توسعه ترمیم موثر و سریع پوست، بسیار مهم است. هدف از این پژوهش تهیه یک داربست متخلخل برای پوشش زخم از جنس پلی کاپرولاکتون (PCL)، است که هسته این داربست از کربن کوانتوم دات (CQDs)، نانوذرات آهن (Fe) و کیتوزان (Cs) می باشد.

    مواد و روش ها

    ترکیب Fe-CQDs بااستفاده ازآمونیوم هیدروژن سیترات در شرایط هیدروترمال و داربست پلی کاپرولاکتون/کیتوزان/کربن کوانتوم دات-آهن به روش الکتروریسی سنتز شد. داربست سنتز شده از نظر مورفولوژی، گروه های عاملی، ساختار و ترکیب به ترتیب با آنالیزهای طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز (FTIR)، میکروسکوپ الکترونی روبشی(SEM)  و پراش پرتو ایکس (XRD) بررسی شد. پس از مشخصه یابی داربست ترکیبی ساخته شده، بررسی سمیت سلول های بنیادی فیبروبلاست L929 به دست آمد.

    یافته ها

    نتایج SEM نشان دهنده ادغام موفق داربست پلی کاپرولاکتون با کیتوزان و کربن کوانتوم دات-آهن بود. میانگین سایز نانوکامپوزیت پلی کاپرولاکتون/کیتوزان/کربن کوانتوم دات-آهن در محدوده nm 0/135-6/32  بدست آمد. نتایج FTIR تشکیل پیوند نانوذرات کربن دات وآهن را نشان داد. مغناطیس سنج ارتعاشی (VSM)، سوپرپارامغناطیس بودن نانوذرات مغناطیسی کربن کوانتوم دات-آهن را اثبات نمود. در غلظت 2% از کربن کوانتوم دات-آهن، داربست زیست سازگاری مناسبی داشت که توسط آزمون سمیت سلولی به اثبات رسید.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد نانوکامپوزیت پلی کاپرولاکتون/کیتوزان/کربن کوانتوم دات-آهن(PCL/Cs/CQD-Fe) به علت سمی نبودن، روند ترمیم زخم را بهبود می بخشد. نانوکامپوزیت زیست سازگار پلی کاپرولاکتون/کیتوزان/کربن کوانتوم دات-آهن  یک داربست موردتوجه در زمینه پوشش زخم می باشد که فرآیند بازسازی پوست را به شدت سرعت می بخشد.

    کلید واژگان: کربن کوانتوم دات, ترمیم زخم, پلی کاپرولاکتون, نانوذرات مغناطیسی, سمیت, Iau Science}
    Elham Maghareh Abed, Fatemeh Yazdian*, Abbas Akhavan Sepahi, Behnam Rasekh
    Aim and Background

    Skin is a soft tissue that protects the whole body and internal tissues against external hazards such as burns or injuries. Risks cause loss of the skin's defense mechanism and severe infections and wounds that inhibit the healing. Therefore, it is very important to develop effective and fast skin repair. The aim of this study was to prepare a porous scaffold for wound covering made of Polycaprolactone (PCL), the core of this scaffold is made of Carbon Quantum Dot (CQDs), Iron nanoparticles (Fe), and Chitosan (Cs).

    Materials and Methods

    The composition of Fe-CQDs was synthesized by ammonium-hydrogen-citrate under hydrothermal conditions and Poly capro lactone/Chitosan/Carbon-quantum dot-iron scaffold by electrospinning method. The synthesized scaffolds were evaluated for morphology, functional groups, structure, and composition by Fourier-transform infrared spectroscopy (FTIR) , Scanning Electron Microscopy (SEM), and X-ray Powder Diffraction (XRD) analyses, respectively. After characterizing the fabricated scaffold, the viability of L929 fibroblast stem cells was obtained. 

    Results

    SEM results showed successful integration of polycaprolactone scaffold with chitosan and carbon-iron quantum dot-iron. The average size of polycaprolactone/Chitosan/Carbon-quantum dot-iron nanocomposite was in the range of 32.6-135.0 nm. FTIR results showed the formation of bonds between carbonate and iron nanoparticles. A vibrating magnetometer (VSM) proved superparamagnetic of carbon-quantum dot-iron magnetic nanoparticles. At a concentration of 2% carbon-quantum dot-iron, the scaffold had good biocompatibility, which was proved by a cytotoxicity test.

    Conclusion

    The results showed that Polycaprolactone /Chitosan /Carbon-quantum dot-iron (PCL/Cs/ CQD-Fe) nanocomposite improves the wound healing process due to its non-toxicity. The biocompatible PCL/Cs/ CQD-Fe nanocomposite is a scaffold of interest in wound dressing that greatly accelerates the skin regeneration process.

    Keywords: Carbon Quantum Dot, Wound healing, Poly Capro Lactone (PCL), Magnetic nanoparticles, Toxicity, Iau Science}
  • آمنه الیکائی*، اعظم علی اصغری وشاره

    باکتریوفاژها ویروس هایی هستند که به صورت اختصاصی باکتری ها را مورد هدف قرار می دهند. با توجه به فراوانی گسترده آنها در طبیعت و جداسازی آسان از محیط های مختلف و همچنین نگرانی در مورد مقاومت به آنتی بیوتیک ها، به تازگی توجه زیادی به استفاده از باکتریوفاژها برای درمان عفونت های باکتریایی شده است. همچنین مطالعات زیادی در مورد کاربرد و استفاده از باکتریوفاژها در صنایع مختلف از جمله صنایع غذایی انجام گرفته است. اما قبل از استفاده و کاربردی کردن استفاده از فاژها لازم است ایمن و بدون ضرر بودن آنها اثبات شود و در صورت نیاز الزامات قانونی لازم برای استفاده از آنها تعیین شود. در حالی که در مطالعات فاژ درمانی به طور کلی تا به امروز ایمن اعلام شده است، اما هنوز درک جامعی از تعاملات بین فاژ و میزبان انسانی وجود ندارد.

    کلید واژگان: باکتریوفاژ, سمیت, عوامل ایمن, فاژ درمانی, کنترل زیستی}
    Ameneh Elikaei*, Azam Aliasghari Veshareh

    Bacteriophages are viruses that specifically target bacteria. Due to their wide abundance in nature and easy isolation from different environments, as well as concern about antibiotic resistance, recently there has been a great interest in using bacteriophages in the treatment of bacterial infections. Also, many studies have been conducted on the application and use of bacteriophages in various industries, including the food industry. However, before using phages, it is necessary to prove that they are safe and harmless, and if necessary, determine the legal requirements for their use. While to date studies of phage therapy have generally been shown to be safe, still, there isn’t a comprehensive understanding of the interactions between phage and the human host.

    Keywords: Bacteriophage, Immune Factors, Toxicity, Phage therapy, Biocontrol}
  • فاطمه شریعتی*، مهروز زیکساری، زهره رمضانپور
    امروزه فناوری نانو و استفاده از اجزای آن از جمله نانوذرات، وضعیت صنایع را با موفقیت در پیشبرد اهداف تولید بهبود بخشیده است. از جمله این نانوذرات می توان به نانو ذره SnO2 یا دی اکسید قلع که در این تحقیق استفاده شد اشاره کرد. دی اکسید قلع در ساخت باتری ها و پیل های سوختی، خازن ها و کاتالیزورها استفاده می شود و سلامت موجودات زنده از طریق تاثیرات منفی پساب های کارخانه ای که وارد رودخانه ها و سایر منابع آبی می شوند، تحت تاثیر قرار می گیرد. در این مطالعه سمیت زیستی نانوذرات اکسید قلع بر روی جلبک Chlorella vulgaris  که یکی از تولیدکنندگان اولیه و مهمترین سطوح زنجیره غذایی است، بررسی شد. این تحقیق با روش تست سمیت حاد OECD (روش شمارش جلبک ها، روش 201) و تحلیل آماری پروبیت به منظور به دست آوردن داده های سمیت با استفاده از روش پروبیت انجام شد. نتایج سمیت EC50 و EC90 در اثر مواجهه با Chlorella vulgaris طی 48 و 72 ساعت به ترتیب برابر با 99/6، 54/57 و 08/13 1010 × 07/1  میلی گرم در لیتر بود. بیشترین کاهش رشد پس از 48 و 72 ساعت در 5/5 میلی گرم در لیتر SnO2 NP مشاهده شد. در طول دوره آزمایش، هیچ تغییر مورفولوژیکی در میکروارگانیسم آزمایشی مشاهده نشد.
    کلید واژگان: نانوذره اکسید قلع, سمیت, کلرلا ولگاریس, جلبک}
    Fatemeh Shariati *, Mahrooz Ziksari, Zohreh Ramzanpour
    Nowadays, nanotechnology and the use of its components, including nanoparticles, have successfully improved the situation of industries in advancing production goals. Among these nanoparticles, SnO2 or tin dioxide nanoparticle, which was used in this study, can be mentioned. Tin dioxide is used in the manufacture of batteries and fuel cells, capacitors, and catalysts, and the health of living organisms will be affected by the negative effects of factory effluents entering rivers and other water sources. In this study, the biotoxicity of tin oxide nanoparticles on Chlorella vulgaris algae, which is one of the primary producers and most important levels of the food chain was investigated. This research was conducted by the OECD acute toxicity test method (Counting method for algae, method 201) and statistical probit analysis was performed in order to obtain toxicity data using the probit method. The results of exposure for Chlorella vulgaris in 48 and 72 hours, were EC50 and EC90 equal to 6.99, 57.54 and 13.08, and 1.07 x 1010 mg L-1, respectively. The highest growth decrease after 48 and 72 hours was observed in 5.5 mg L-1 SnO2 NP. During the test period, no morphological changes were observed for any of the microorganisms, which are based on the toxicity of tin oxide nanoparticles.
    Keywords: Tin oxide nanoparticle, Toxicity, Chlorella vulgaris, algae}
  • پروین شورنگ*، فاطمه عباسی، فاطمه طهوری، حامد عسکری
    مقدمه

    این پژوهش با هدف مطالعه اثر پرتوتابی گاما بر دز کشندگی زهر زنبورعسل انجام شد.

    روش ها

    نمونه های زهر با دزهای 0، 2، 4، 6 و 8 کیلوگری گاما پرتوتابی شد. قبل و بعد از پرتوتابی مقدار مالون دی آلدیید و پروتیین حقیقی زهر تعیین شد. با استفاده از الکتروفورز ژل پلی آکریلامید زیرواحدهای پروتیینی زهر مطالعه شد. سنجش ترکیبات آلرژن زهر زنبور عسل به وسیله دستگاه HPLC انجام شد. برای تعیین دز کشندگی 50 درصد زهر فراوری شده 80 سر همستر در 5 گروه با 4 تکرار گروه بندی شد. مقدار 5/0، 75/0، 1 و 2 میلی گرم زهر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی تزریق و میزان مرگ و میر موش ها ثبت و دز کشندگی 50 درصد محاسبه شد. جهت انجام آزمایش بافت شناسی بافت کبد در فرمالین 10 درصد تثبیت شد و پس از فالب گیری و برش گیری با رنگ هماتوکسلین-ایوزین رنگ آمیزی شد. داده های آزمایشی در قالب طرح آزمایشی کاملا تصادفی با استفاده از نرم افزار آماری SAS آنالیز شد.

    نتیجه

    پرتوتابی با دز 4 و 6 کیلوگری سبب کاهش مقدار فسفولیپاز و افزایش زیرواحدهای پروتیینی کوچک شد (05/0P<). استفاده از پرتوتابی با دز 6 و 8 کیلوگری سبب افزایش 34 درصدی دز کشندگی 50 درصد شد (05/0P<). طبق نتایج بافت شناسی، زهر زنبورعسل پرتوتابی شده با دز 4 و 6 کیلوگری سبب کاهش ادم و پرخونی هپاتوسیت ها شد. بحث: دز 6 کیلوگری پرتو گاما با حذف عوامل آلرژن می تواند برای کاهش سمیت زهر زنبور عسل استفاده شود.

    کلید واژگان: پرتوتابی, زهر زنبور عسل, دوز کشندگی, سمیت}
    Parvin Shawrang *, Fateme Abbasi, Fatame Tahoori, Hamed Askari
    Introduction

    This study was done to investigate the effects of gamma irradiation on lethal dose 50% (LD50) of honey bee venom.

    Methods

    Venom samples were irradiated at doses of 0,2,4,6 and 8 kGy . Malondialdehyde level and true protein concentration were determined pre- and post-irradiation. Protein subunits of venom was detected by polyacrylamide gel electrophoresis. Allergen compounds were measured using HPLC technique. Lethal dose 50% (LD50) was determined using in vivo trial. Eighty hamsters were allocated to 5 treatments and 4 replicates in a CRD design. Venom solution at dose of 0.5, 0.75, 1 and 2 mg/Kg BW were injected intra peritoneal and mortality recorded then LD50 was computed by Spearman–Karber method. In the final of study, hamsters liver samples collected and fixed in 10% formalin. Liver samples were sliced, fixed and stained by hematoxylin and eosin. Data were analyzed by SAS Software.

    Result

    The results showed that true protein content and malondialdehyde level in irradiated samples had no differ with the control group (P>0.05). Electrophoresis patterns and HPLC results showed that irradiation at doses of 4 and 6 kGy decreased phospholipase amount and increase the low subunits of protein (P<0.05). Irradiation at doses of 6 and 8 kGy increased LD50 by 34%. Based on the histology results, irradiation of honey bee venom at dose of 4 and 6 kGy could decrease the inflammation of hepatocytes and vein hyperemia in liver.

    Discussion

    Irradiation at dose of 6 kGy by removing allergens can be used to reduce the toxicity of bee venom.

    Keywords: Honey bee venom, Irradiation, Lethal dose, Toxicity}
  • سمیه خیری*، عالمه باباجانی

    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر کاربرد نانوذرات سلنیوم بر آناتومی و الگوی تمایز بافتی در گیاه بادرنجبویه بود. گیاهان با نانو سلنیوم (nSe؛ 0، 10 و 50 میلی گرم در لیتر) و سلنیوم بالک (BSe) تیمار شدند. نتایج این تحقیق دلالت بر آن داشت که نانوسلنیوم در غلظت 10 اثرات مثبت و مفیدی داشت اما غلظت 50 موجب القا سمیت شد. ارزیابی میکروسکوپی مقاطع ساقه نشان داد که قطر استوانه مرکزی نسبت به شاهد افزایش یافت. بیشترین افزایش مربوط به دانه رست های در معرض دوزهای 50 و 10 میلی گرم در لیتر سلنیوم بود. ضخامت و قطر ساقه در نمونه های تیمار شده با nSe در غلظت 50 میلی گرم در لیتر و بالک 10 میلی گرم در لیتر نسبت به شاهد افزایش یافت. قطر آوند چوبی در پاسخ به مکمل ها کاهش یافت و کمترین میزان متعلق به گروه nSe50 بود. بررسی سطح مقطع برگ نشان داد که nSe10 باعث افزایش ضخامت قطر آوند چوبی، پرده و پارانشیم اسفنجی نسبت به شاهد شد. مقایسه سطح مقطع دمبرگ نشان داد که ضخامت اپیدرم و قطر آوند چوبی مرکزی و جانبی تغییر کرده است. در حالی که 50 میلی گرم در لیتر nSe این صفات را کاهش داد. بنابراین، نتایج این مطالعه حاکی از آن است که کاربرد سلنیوم وابسته به غلظت، علاوه بر القای تغییرات فیزیولوژیکی و مولکولی، موجب تغییرات آناتومیکی و تمایز بافتی می شود. تحقیقات بیشتری در آینده برای تعیین مکانیسم این پاسخ ها مورد نیاز است.

    کلید واژگان: بافت, بادرنجبویه, سمیت, گیاه دارویی, نانومواد}
    Somayyeh Kheiri *, Alameh Babajani

    The aim of this study was to investigate the effect of application of selenium nanoparticles on anatomy and pattern of tissue differentiation in lemon balm. Plants were treated with nano-selenium (nSe; 0, 10 and 50 mg/l) and bulk selenium (BSe). The results of this study indicated that nanoselenium had a positive and beneficial effect at a concentration of 10, but a concentration of 50 induced toxicity. The microscopic assessment of stem cross sections showed that the diameter of the central cylinder was increased compared to the control. The highest increase was related to the seedlings exposed to the 50 and 10 mg/l. Stem thickness and diameter in the nSe-treated seedlings at 50 mg/l and bulk 10 mg/l were increased compared to the control. Xylem diameter decreased in response to the supplements, the lowest belongs to the nSe50. Monitoring the leaf cross sections showed that nSe10 increased thickness of xylem diameter, palisade and sponge parenchyma compared to the control. Comparison of petiole cross-sections indicated that the thickness of the epidermis and the diameter of the central the central and lateral xylem were changed. While, 50 mg/l nSe declined these traits. Therefore, the results of this study indicate that the application of applied concentration-dependent selenium, in addition to inducing physiological and molecular changes, causes anatomical changes and tissue differentiation. Further research is needed in the future to determine the mechanism of these responses.

    Keywords: Nanomaterials, Selenium, Lemon balm, Anatomy, Tissue}
  • الهام رستمی*، الهام هویزی
    امروزه شاهد پیشرفت روز افزون نانوتکنولوژی کاربرد در زمینه های مختلف پزشکی، دارورسانی و... می باشیم. سیستم های انتقال داروی نوین، منجر به بهبود عملکرد در زمینه بیماری های مختلف از جمله انواع سرطان گشته است. نانو ذرات آلومینا به دلیل خواص حرارتی کاربردی وسیعی در این زمینه دارند.  در کنار کاربردهای فراوان این نانوذرات، متاسفانه یکی از مخاطرات بحث سمیت نانوذرات آلومینا است. همچنین اصلاح سطحی این نانوذرات با بیوپلیمر کیتوسان، منجر به بهبود خاصیت زیست در دسترس پذیری این نانوذرات می شود. در این تحقیق  نانوذرات آلومینا توسط بیوپلیمر کیتوسان پوشش داده شده اند. در این مطالعه تیمار سلول های هلا به وسیله آلومینا و آلومینا/کیتوسان برای 24 ساعت انجام پذیرفت و غلظت IC50 برای آن مشخص گردید. اثرات سمیت این ترکیبات با استفاده از آزمون  MTT و با رنگ آمیزی های  آکریدین اورنج/ اتیدیوم بروماید مورد سنجش قرار گرفت. آنالیزهای های اندازگیری سایز ذرات ، نشان دهنده سایز حدودا"70 نانومتر می باشد. بررسی های  FTIR بر روی نانوذرات آلومینا و آلومینا/کیتوسان انجام شده است که به خوبی اصلاح سطحی نانوذرات آلومینا را نشان می دهد. همچنین عکسهای TEM از نانوذرات گرفته شده است که همگی تایید کننده سایز مناسب این نانوذرات برای سیستم انتقال دارو می باشد.  نتایج مربوط به ارزیابی زیستی نانوذرات به خوبی نشان دهنده ی پوشش دهی موفق آنها توسط پلیمر کیتوسان بود. به علاوه نتایج نشان داد که نمونه های آلومینا  به صورت وابسته دوز دارای سمیت بالاتر بوده و غلظت IC50 آنها حدود 25 میلی مولار بود در حالی که نمونه های پوشش دار به طور کاملا معنی داری دارای سمیت پایین تری بوده و در غلظتهای 5 میلی مولار به پایین سمیت معنی داری بر سلول های هلا نداشتند.
    کلید واژگان: نانوذرات آلومینا, کیتوسان, زیست تخریب پذیر, سمیت}
    Elham Rostami *, Elham Hovazi
    Nowadays, the nanotechnology development has expanded to various medical fields, drug delivery, etc. novel drug delivery systems have made diseases cure such as cancer easier. Alumina nanoparticles have a vast use in this area due to their thermal properties. Among numerous applications uses of these nanoparticles, one of the hazards to discuss is their toxicity. Besides, surface modification of these nanoparticles with chitosan as a biopolymer lead to the bioavailability improvement. In this research, alumina NPs were covered with chitosan biopolymer. Analysis of the size of particles indicated about 70 nm. FT-IR analysis on alumina and alumina/chitosan NPs showed surface modification of alumina NPs greatly. Besides, TEM images of the nanoparticles approved suitable size for drug delivery purposes. HeLa cells were treated with Alumina and Alumina/CS for 24 h, and IC50 concentration was determined. Toxic effects of these components on the cells were evaluated by MTT assay and acridine orange/ethidium bromide (AO/EB) staining. The results of the bioassay of nanoparticles well showed their successful coating by chitosan polymer. Moreover, the results detected that Alumina samples had toxic effects on the cells in a dose dependent manner and their IC50 concentration was about 25 mM. While coated samples had significantly lower toxicity and it had no significant toxicity on HeLa cells in concentrations below 5 mM.
    Keywords: Alumina nanoparticle, Chitosan, Biodegradable, Toxicity}
  • لیلا مهاجری*، علی اکبر شایسته، محمدعلی زاهد، مرتضی پاکروان
    پیشینه و اهداف

    ریز پلاستیک ها به دلیل فراگیر بودن در اقیانوس ها و توانایی حمل مواد شیمیایی سمی، به یکی از چالش های اساسی و نوظهور زیست محیطی تبدیل گردیده اند. در دهه های اخیر با افزایش تولید و تقاضای جهانی برای پلاستیک ها، ورود این مواد به محیط های دریایی به طور چشمگیری افزایش یافته است. از این رو، با توجه به اهمیت اقیانوس ها و دریاها به لحاظ تامین مواد غذایی و همچنین مسایل آب و هوایی، پیامدهای زیست محیطی این گونه زباله ها بیش از هر
    زمانی مورد توجه قرار گرفته است. انتقال در مسافت های طولانی، پایداری و پویایی جهانی زباله های پلاستیکی جنبه های کلیدی از درک سرنوشت نهایی این مواد و هرگونه تاثیر احتمالی بقایای پلاستیکی بر روی اکوسیستم های دریایی است. اکنون در سطح جهانی پذیرفته شده است که بقایای پلاستیکی سمی بوده و
    سبب تجمع آلاینده های شیمیایی می شوند و می توانند از طریق چندین مسیر وارد زنجیره های غذایی انسان شوند. استراتژی کنترل آلودگی ریزپلاستیک ها در درجه اول باید در کاهش منبع و سپس بر توسعه فن آوری های ترمیم و پاکسازی مقرون به صرفه متمرکز شود.

    روش ها 

    روش این پژوهش تحقیقی- توصیفی (Discreaption Research Method) بوده و از منابع کتابخانه ای، بانک های اطلاعاتی و گزارش های علمی استفاده شده است. فرضیه این پژوهش وجود اثرات زیانبار ریزپلاستیک ها در زسیت بوم دریا و گزارش آن توسط پژوهشگران بوده است.

    یافته ها

    ریز پلاستیک ها به دلیل فراگیر بودن در اقیانوس ها و توانایی حمل مواد شیمیایی سمی، به یکی از چالش های اساسی و نوظهور زیست محیطی تبدیل گردیده اند. این آلاینده ها به واسطه عواملی از قبیل تجمع زیستی و بزرگ نمایی زیستی، زنجیره غذایی انسان را به طور جدی تهدید می نمایند. با این حال نیاز به بهبود و توسعه روش های جدید برای کاهش خطرات شناسایی شده از بایوپلاستیک ها و میکروپلاستیک ها از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین، این مساله که چگونه باقیمانده های پلاستیکی واسطه، این جنبه های کلیدی را برای آلاینده های شیمیایی محیط زیست ایجاد می کند حایز اهمیت است.

    نتیجه گیری

    اصطلاح میکروپلاستیک تنها در دو دهه اخیر مورد استفاده عموم قرار گرفته است، این در حالیست که هنوز سوالات زیادی در مورد میزان تاثیرات مخرب آنها وجود دارد. لذا با توجه به محدودیت مطالعات موجود، تا زمانی که استانداردسازی و هماهنگی برای نمونه برداری و شناخت نمونه ها اجرا شود، تحقیقات بیشتر در مورد پردازش نمونه ها و تکنیک های تجزیه و تحلیل به منظور کنترل و کاهش ورود میکروپلاستیک ها به آب و چرخه غذایی لازم است.

    کلید واژگان: ریزپلاستیک, زیست بوم, زنجیره غذایی, سمیت, تجمع}
    Leila Mohajeri*, Ali Akbar Shayesteh, Mohammad Ali Zahed, Morteza Pakravan
    Background and Objectives

    Microplastics have become one of the major and emerging environmental challenges due to their ubiquity in the oceans and their ability to carry toxic chemicals. In recent decades, with increasing production and global demand for plastics, the entry of these materials into marine environments has increased dramatically. Therefore, due to the importance of the oceans and seas in terms of food supply and climate issues, the environmental consequences of such wastes have been considered more than ever. The distant transport, persistence and universal dynamic forces of plastic remains are key aspects to considerate the fate of this material and any potential impacts of plastic remains on marine ecosystems. A plastic remains accumulates chemical contaminants; it is accepted to the world how plastic remains are considered toxic. Because of their potential to bioaccumulation, ingestion of micro plastics can enter human food chains via several pathways. Strategy for control of micro plastics pollution should mostly focus on source reduction and afterward on the development of cost-effective clean up and remediation technologies.

    Methods

    The Discreaption Research Method has been implemented based on library resources, databases, and scientific reports. The hypothesis of this research is the existence of harmful effects of microplastics and its report by researchers.

    Findings

    Microplastics have become one of the major environmental challenges due to their ubiquity in the oceans and their ability to carry toxic chemicals. These pollutants pose a serious threat to the human food chain due to factors such as bioaccumulation and biomagnification. However, developing new methods to reduce the identified risks of bioplastics and microplastics is significant. Also, it should be assessed how intermediate plastic waste creates these key aspects for environmental chemical pollutants.

    Conclusion

    The term microplastic has only been widely used in the last two decades, although there are still many questions about the extent of their destructive effects. Therefore, due to the limitations of existing studies, further research on sample processing and analysis techniques to control and reduce the entry of microplastics into the water and food chain is needed until standardization and coordination for sampling and recognition of samples are carried out.

    Keywords: microplastic, aquatic environment, marine ecosystem, food chains, toxic}
  • محمدحسین ناصری، محمدرضا ایمان پور*، ولی الله جعفری، امید صفری

    هدف از این مطالعه، تعیین غلظت کشنده نانوذرات اکسید روی بر فرشته ماهی آب شیرین بود. بر همین اساس، 126 قطعه فرشته ماهی با میانگین طول استاندارد 51/0±3 سانتی متر و میانگین وزن تقریبی 3/0±5/3 گرم تهیه و بعد از سازگاری با محیط جدید، آزمایش سمیت در قالب طرح کاملا تصادفی و در سه تکرار به مدت 96 ساعت انجام گردید. با احتساب گروه شاهد، 6 تیمار با غلظت های 0، 40، 80، 120، 160 و 200 میلی گرم در لیتر نانوذرات اکسید روی آماده شد. پس از اتمام آزمایش، داده های به دست آمده با روش آماری آنالیز پروبیت با سطح اطمینان 95 درصد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و میزان محدوده کشندگی 5 تا 95 درصد، از جدول پروبیت محاسبه گردید. سپس، میزان غلظت کشنده 50 درصد در زمان های 24، 48، 72 و 96 ساعت به ترتیب 04/188، 93/119، 75/83 و 99/74 میلی گرم در لیتر از طریق آنالیز پروبیت تعیین شد. نتایج در این آزمایش نشان می دهد که نانوذرات اکسید روی، به لحاظ درجه بندی سمیت برای فرشته ماهی آب شیرین در سطح کمی سمی قرار می گیرد.

    کلید واژگان: اکسید روی, پروبیت, سمیت, فرشته ماهی, نانوذره}
  • زهرا کناری زاده، محمدرضا طاهری زاده*، نرگس امراللهی بیوکی، احمد نوری

    این تحقیق با هدف بررسی غلظت کشندگی کادمیوم و سرب بر گونه Artemia franciscana در شرایط آزمایشگاهی انجام شده است. لاروهای آرتمیا از میکروجلبک‌های Isochrysis galbana و oculata Nannochloropsis جداگانه به مدت هفت روز تغذیه شدند. از میان فلزات سنگین، کادمیوم و سرب، شاخص آلودگی نفتی و فعالیت‌های صنعتی در اکوسیستم دریایی هستند، لذا نوع پاسخ این موجود به آلاینده‌ها از جمله سرب و کادمیوم با توجه به آلودگی روز افزون آن، اهمیت بسیاری دارد. در این تحقیق آرتمیا در معرض 10 غلظت مختلف از (120 تا 230 میلی‌گرم در لیتر و یک گروه شاهد) کادمیوم و سرب قرار گرفت که میزان LC50 24 ساعته برای آرتمیای تغذیه شده با میکروجلبک‌های Isochrysis galbana و oculata Nannochloropsis در مجاورت فلز کادمیوم به ترتیب برابر با 170 میلی‌گرم در لیتر و 189 میلی‌گرم در لیتر و برای فلز سرب در آرتمیای تغذیه شده با هردو نوع میکروجلبک برابر با 180میلی‌گرم در لیتر به دست آمد. نتایج این تحقیق نشان داد که سمیت کادمیوم در آرتمیای تغذیه شده با میکرو جلبک I. galbana نسبت به سرب بیشتر بوده ولی سمیت سرب در آرتمیای تغذیه شده با میکروجلبک oculata N. نسبت به کادمیوم بیشتر می باشد.

    کلید واژگان: سرب, سمیت, کادمیوم, میکروجلبک}
  • سکینه مشجور، علی شهریاری*، مرتضی یوسف زادی، مجتبی علیشاهی

    به منظور پیش بینی اثرات زیست محیطی نانوذرات اکسید آهن مغناطیسی (مگنتیت یا Bio-Fe3O4) زیست تولید شده توسط جلبک سبز دریایی Ulva flexuosa در محیط های آبی، سمیت آن بر مراحل رویانی و لاروی ماهی گورخری Danio rerio به عنوان یک مدل آبزی، ارزیابی شد. برای این منظور، تعداد10 تخم لقاح یافته ماهی در معرض غلظت های مختلف نانوذرات Bio-Fe3O4  (0 ،10، 50، 100، 200 و500 میلی گرم در لیتر) در پلیت های 6 خانه و در 6 تکرار قرار گرفت و ارزیابی نمونه ها بعد از 12، 48، 72 ،96، 110و 134ساعت صورت پذیرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که درصد تفریخ تخم ماهی گورخری و نرخ بقای لاروی با افزایش زمان مواجهه و غلظت نانوذرات مگنتیت کاهش یافت (05/0<P)، به نحوی که در بالاترین غلظت (500 میلی گرم در لیتر) پس از 48 ساعت نرخ تفریخ تا 6/36 درصد کاهش نشان داد (LC50 h48: 2/638 میلی گرم در لیتر) و نرخ بقای لاروی نیز پس از 134ساعت به 3/43 درصد رسید (LC50 h134: 4/645 میلی گرم در لیتر). میانگین درصد کل ناهنجاری های اسکلتی در ماهیان گورخری به طور معنی داری تابع الگوی افزایش غلظت و زمان در طی مجاورت با نانوذرات بود و در بالاترین غلظت (500 میلی گرم در لیتر) به 3/13 درصد رسید (05/0<P). از این رو، احتمال می رود اثرات سمیت تا حدودی متاثر از اندازه ذره (8/13 نانومتر) و عملکرد کینتیکی بالقوه سمی ذرات در مقیاس نانو باشد.

    کلید واژگان: سمیت, Danio rerio, جلبک دریایی سبز, نانوذرات مگنتیت}
    Sakineh Mashjoor, Ali Shahriari *, Morteza Yousefzadi, Mojtaba Alishahi

    In order to predict the environmental effect of biosynthesized magnetic iron oxide nanoparticles (magnetite or bio-Fe3O4) using marine green algae Ulva flexuosa in aquatic ecosystems, its toxicity was assessed on the early life stages and larvae of zebrafish, Danio rerio as an aquatic model. For this purpose, 10 fertilized eggs of zebrafish were exposed to serial concentrations of bio-Fe3O4 nanoparticles (0, 10, 50, 100, 200 and 500 mg/L) in 6 well plates in 6 replicates. After 12, 48, 72, 96, 110 and 134h samples were assessed. Results showed that the percentage of hatching rate and the larval survival rate decreased with increasing exposure time and concentration of magnetite nanoparticles (P<0.05). After 48h of exposure, in the highest concentration (500mg/L), the hatching rate of fish decreased to 36.6% (48 h LC50 = 638.2 mg/L) and after 134h of experimental periods, the survival rate of larvae reached to 43.3% (134 h LC50 = 645.4mg/L). The mean of all skeletal malformations in zebrafish would be significant with an increase in a dose- and time-dependent pattern during the exposure to nanoparticles and in the highest dose (500mg/L) reached 13.3% (P<0.05). It seems that the toxicity of bio-Fe3O4 nanoparticles affected by their particle size (13.8nm) and potentially toxic kinetic actions of particles at the nanoscale.

    Keywords: : Toxicity, Zebrafish, Green Synthesis, Iron Oxide Nanoparticles}
  • الهام مدنی، اعظم مشفق، محبوبه سترکی، اکرم تهرانی فرد*

    علف کش ها بر پایه گلایفوسیت برای انسان بی ضرر است ولی استفاده گسترده آن ها در زمین های کشاورزی و آلودگی سیستم های آبی سبب ایجاد نگرانی هایی درباره سمیت آن شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات رانداپ بر وزن، شاخص گنادوسوماتیک (GSI)، تغییرات هیستوپاتولوژی آبشش و بیضه ماهی کپور معمولی بود. 32 عدد ماهی کپور معمولی مولد (72/103 ±75/1723 گرم) به صورت تصادفی در 4 گروه هر کدام با 8 عدد ماهی  قرار گرفتند.  یک گروه (کنترل) بدون مواجهه با علف کش بود و 3 گروه (تیمار) در معرض آفت کش رانداپ در 4 غلظت (5، 10 و 15 میلی گرم در لیتر) به مدت 10 روز قرار گرفتند. پس از دوره تیمار، طول و وزن و شاخص GSI تعیین شد و نمونه بافت آبشش و بیضه جهت بررسی های بافت شناسی تهیه شد. بر اساس نتایج مواجهه توسط دوز 20 میلی گرم بر لیتر رانداپ سبب کاهش معنی دار وزن در روز دهم و شاخص GSI در روزهای پنجم و دهم شد (05/0P<).  در ماهی های مواجه شده با رانداپ (20 میلی گرم بر لیتر) نکروز و بهم ریختن ساختار تیغه های آبششی، چسبیدن تیغه های آبششی به یکدیگر، جدا شدن غشای پایه و پاره شدن اپیتلیوم آبششی و بیرون ریختن سلول های خونی مشاهده شد. در بیضه ماهی های مواجه شده با دوز بالای گلایفوسیت افزایش تعداد اسپرماتوگونی به دلیل کاهش اسپرماتوژنز، تخریب اسپرماتوسیت ها، کاهش اسپرماتوزوا، کاهش قطر لوله های اسپرمی، از بین رفتن مجاری بینابینی و تخریب سلول های سرتولی در مشاهده شد. غلظت های تحت کشنده رانداپ اثرات سمی بر ساختار آبشش و عملکرد تولید مثلی ماهی کپور معمولی نر مولد دارد.

    کلید واژگان: آبشش کپور معمولی, بیضه, سمیت, گلایفوسیت}
    Elham Madani, Azam Moshfegh, Mahbubeh Setorki, Akram Tehranifard *

    Glyphosate based pesticides are safe for humans, but their widespread use in agricultural areas and water contamination raised serious concerns about its toxicity. The aim of this study was to investigate the effects of different doses of roundup on body weight, gonadosomatic index (GSI) and histological alterations of gill and testis in common carp. 32 common carp broodstock (1723.75 ± 72.72gr) were randomly divided into 4 groups of 8 fish. . One group (control) had no exposure to herbicide and 3 groups (treatment) were exposed to rounduppesticide at 4 concentrations (5, 10 and 15 mg/L) for 10 days. After treatment period, body length, body weight and GSI index were determined and gill and testis samples were prepared for histological studies. Based on the results, exposure to roundup at a dose of 20 mg/L caused a significant decrease in body weight on the10th day and GSI index on the 5th and 10th day (p<0.05). In fishes exposed to roundup (20mg/L) necrosis and disintegration of gill lamellae structure, adhesions of gill lamellae, separation of basement membrane and damage of gill epithelium and exudation of blood cells were observed. In the testis of fish exposed to the highest dose of roundup, an increase in the number of spermatogonium due to reduced spermatogenesis, degradation of spermatocyte, reduction of spermatozoa, reduction of sperm storage tubules diameter and destruction of interstitial duct and sertoli cells were observed. The results indicated destructive effects of sublethal doses of roundup on gill structure and reproductive performance of common carp.

    Keywords: common carp, Gill, Glyphosate, Testis, Toxicity}
  • شهلا هاشمی، نازی نادرنژاد*، شهرام پورسیدی، زهرا اسرار
    سنتز نانوذرات، توجه دانشمندان را  در زمینه های فیزیکی، شیمیایی، علوم بیولوژیکی و پزشکی به خود جلب کرده است.  استفاده از عصاره گیاهان برای سنتز نانوذرات بر سایر فرآیندهای بیولوژیکی بدلیل حذف، فرآیند کشت  سلول ها مزیت دارد و همچنین سنتز می تواند در مقیاس بزرگ انجام شود. در این تحقیق، سنتز نانوذرات اکسید روی از روش سنتز سبز با استفاده از عصاره زیتون انجام گردید. ویژگی های نانوذرات با استفاده از میکروسکوپ الکترونی عبوری و جذب اسپکتروسکوپی UV-Visibe  تعیین گردید. همچنین آزمایشی برای مطالعه تاثیر نانوذرات اکسید روی سنتز شده  (صفر ، 200 و 400 پی پی ام) بر رشد، پرولین و MDA، فنل کل، فلاونوئید، پراکسید هیدروژن، کلروفیل، آنتوسیانین و فعالیت آنزیم های گاوزبان در دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1394 انجام شد. نانوذرات اکسید روی سنتز شده توسط ماکزیمم جذب در طول موج 370 نانومتر تایید گردید. تصویر میکروسکوپ الکترونی عبوری نشان داد که نانوذرات اکسید روی کروی و با اندازه میانگین 41 نانومتر هستند. نتایج نشان داد که طول ریشه و ساقه در گیاهانی که با نانوذرات اکسید روی تیمار شدند، افزایش یافت، اما محتوای قند محلول، آنتوسیانین و  فعالیت کاتالاز در گیاهانی که با نانوذرات اکسید روی تیمار شدند، تغییر معنی داری نشان نداد. علاوه بر این، تیمار نانوذرات اکسید روی در غلظت 400 پی پی ام، مقدار فنل کل، پراکسید هیدروژن، پراکسیداسیون لیپید و فعالیت آسکوربات پراکسیداز، گایاکل پراکسیداز و فنیل آلانین آمونیالیاز را افزایش داد. از سوی دیگر تیمار نانوذرات اکسید روی، محتوای پرولین و کلروفیل را به طور معنی داری کاهش داد. نانوذرات اکسید روی منجر به افزایش تولید گونه های فعال اکسیژن و کاهش محتوای پرولین و کلروفیل در گاوزبان شد.
    کلید واژگان: اکسید روی, سمیت, رنگیزه, زیتون, گاوزبان, نانوذرات}
    Nazi Nadernejad
    The synthesis of metal nanoparticles has attracted the attention of scientists in various fields, particularly in the chemical, physical, biological and medical sciences. Using extract of plant for nanoparticle synthesis can be advantageous over other biological processes because it eliminates the elaborate process of maintaining cell cultures and can also be suitably scaled up for large-scale nanoparticle synthesis. In this study, zinc oxide (ZnO) nanoparticles were successfully synthesized from ZnNO3 using Olive (Olea europaea).  Nanoparticles were characterized with the help of Transmission electron microscopy (TEM) and UV–Visibe absorption spectroscopy. To study the effects of zinc oxide (ZnO) nanoparticles (0, 200, 400 ppm) on growth, proline and Malondialdehyde (MDA), total phenol, flavonoid, Hydrogen peroxide (H2O2), chlorophylls and anthocyanin content in plant of Borago officinalis, experiment was carried out at shahid bahonar university of Kerman University in 2014. Synthesised ZnO nanoparticles were confirmed by the absorption maxima at the wavelength of 370 nm. TEM image revealed that ZnO nanoparticles were spherical with average size 41 nm. Results showed the plants that treated with zinc oxide (ZnO) nanoparticles, increased root and shoot length. But soluble suger, anthocyanin and CAT activity in the plants that treated with zinc oxide (ZnO) nanoparticles had no significant effect. On the other hand, Zinc oxide (ZnO) nanoparticles decreased proline and chlorophyll content. In addition, ZnO nanoparticles treatment at 400 ppm increased phenol content, H2O2, lipid peroxidation and APX, GPX, PAL activity. Reactive oxygen species generation was a toxicological mechanisms of nanoparticles that increased H2O2 content and lipid peroxidation in plants. ZnO nanoparticles causing increased production of reactive oxygen species and decreased proline and chlorophyll content in Borago officinalis.
    Keywords: ZnO, Toxicity, Pigment, Olive, Borago officinalis, Nanoparticles}
  • حسن ملوندی*، سمیه عظیمی، مینا سروری کروژده

    هدف از این تحقیق ارزیابی غلظت جیوه بافت عضله اردک ماهی و ریسک بالقوه مصرف آن بود. مقدار حداکثر مجاز مصرف روزانه، هفتگی و ماهانه برای کودکان و بزرگسالان محاسبه شد. میانگین غلظت جیوه از حد مجاز سازمان استاندارد ملی و سازمان های بین المللی کمتر بود. نتایج شاخص HQ بیانگر عدم وجود تهدیدی بالقوه برای مصرف کنندگان بود. به علاوه عدم خطر سلامتی برای خود گونه نیز تایید شد. با این وجود به دلیل گوشتخوار بودن این گونه و تجمع زیستی جیوه، برای تضمین سلامت گونه ها و انسان باید پایش های مستمر انجام شود.

    کلید واژگان: اردک ماهی, بزرگنمایی زیستی, سمیت}
  • منصوره کاظمی، فاطمه شریعتی*
    مقدمه

    نانومواد به دلیل اندازه بسیار کوچک خواص متمایزی نسبت همان ماده در حالت توده ای دارند. اندازه ی نانویی باعث غالبیت بعضی خواص مربوط به اتم در نانوذرات می شود. این ویژگی ها ممکن است اثراتی منفی بر فیتوپلانکتونها در پایه زنجیره غذایی داشته باشد. در تحقیق حاضر اثر سمیت نانوذره اکسیدمس (CuO-NP) Scenedesmus dimorphus به روش OECD201 مورد بررسی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    سمیت نانو ذرات مس در 5 غلظت متفاوت 5/2، 5/6، 4/17، 7/45 و 120 میلی گرم بر لیتر CuO-NP با سه تکرار در مقابل شاهد بررسی شد. نمونه ها در دمای ثابت و شرایط کنترل شده روشنایی و تاریکی نگه داشته شدند و شمارش جلبک ها در بازه زمانی 24، 48 و 72 ساعت انجام شد. سنجش کلروفیل و کاروتنوئید به روش ASTM انجام شد. 

    نتایج

    طی این پژوهش EC10، EC50 و EC90برای 72 ساعت به ترتیب 18/0، 84/28 و 35/4677 میلی گرم بر لیتر حاصل شد. غلظت کلروفیل در همه ی تیمارها، جز 68/57 میلی گرم بر لیتر با گذشت زمان افزایش یافت. در بررسی کاروتنویید مشاهده شد اختلاف معنی دار بین شاهد و تیمارها و نیز تیمارها با یکدیگر با افزایش زمان مواجهه بیشتر شده و در زمان 72 ساعت هر سه تیمار با شاهد اختلاف معنی دار دارند .(p<0.05)

    بحث و نتیجه گیری

    این نتایج نشان داد که نانو ذرات مس اثر سمیت قابل توجهی بر جلبک داشته و باعث کاهش نرخ رشد ویژه و افزایش زمان دو برابر شدن گردید. درصد بازدارندگی با ازدیاد غلظت CuO-NP افزایش یافت. همچنین افزایش غلظت نانوذره باعث کاهش میزان کلروفیل a و کاروتنویید در جلبک Scenedesmus dimorphus شد.

    کلید واژگان: جلبک Scenedesmus dimorphus, سمیت, کلروفیل, ممانعت از رشد, نانو اکسید مس}
    Mansooreh Kazemi, Fatemeh Shariati *
    Introduction

    Due to very small dimensions, nanomaterials can have different properties compared to their bulk form. In nanometer dimension of material, atomic behavior dominates. Such behavior changes may adversely affect biological organism, especially phytoplankton as the basis of food chain cycle. For this reason, in current research, toxicity of CuO nanoparticles (CuO NP) on Scenedesmus dimorphus has been evaluated. The average size of CuO NP used were 20 nm. 

    Materials and methods

    The experiments were conducted under OECD201 method. The toxic effect of CuO NP was investigated at 5 different concentrations of 2.5, 6.5, 17.4, 45.7, 120 mg/L against control in three replicates for each treatment and control. All samples were treated at constant temperature of 24 °C and 12-hour period of light and dark for 72 hours. Algae count was done at time intervals of 24, 48 and 72h. Chlorophyll assay was done according to ASTM standard. 

    Results

    EC10, EC50, and EC90 amounts for 72 hours were 0.18, 28.84 and 4477.35 mg/L, respectively. With time, chlorophyll concentration was decreased in all treatments except for 57.68 mg/L. Carotenoid showed significant decrease between all treatments and the control and also among different treatments (p<0.05) and in 72h three treatments had different carotenoids (p<0.05).Discussion and

    conclusion

    These results showed that CuO NP had significant toxic effect on Scenedesmus dimorphus and resulted to reduction in growth rate and increase in doubling time. Also, the percent inhibition was increased with increasing CuO NP concentration. The chlorophyll and carotenoid levels decreased in Scenedesmus dimorphus by increasing CuO NP concentration.

    Keywords: Algae Scenedesmus dimorphus, Chlorophyll, CuO nanoparticle, Growth Inhibition, Toxicity}
  • بهاره حسنی درخشنده، سید عطااللهسادات شاندیز، مریم عباسی
    هدف
    نانوذرات نقره یکی از مهم‫ترین نانو مواد تجاری محسوب می‏شود. از سوی دیگر سرطان یکی از چالش ‏های بزرگ و پیچیده‫ای است که بشر با آن دست و پنجه نرم می‏کند و راه ‏های رسیدن برای جلوگیری یا درمان آن بسیار مهم و ضروری است. بر این اساس در این مطالعه به ‏بررسی اثر سمیت نانو ذرات نقره سنتز شده به‏روش زیستی بر روی سرطان کولون (HT29) و ارزیابی بیان ژن ماتریکس متالوپروتئیناز 9 (MMP9) پرداخته شد.
    مواد و روش‫ها
     در این مطالعه، سنتز نانو ذرات نقره با استفاده از احیای یون‏ های نقره انجام گرفت و با کمک میکروسکوپ الکترونی عبوری مشخصه ‏یابی شد. اثرات سمیت سلولی نانوذرات نقره بروی رده سلولی سرطانی کولون HT29 با روش رنگ‫سنجی  MTT مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، در این مطالعه با استفاده از روش real time PCR  به ‏ارزیابی میزان بیان ژن MMP9 پرداخته شد.
    نتایج
    نتایج مشخصه یابی TEM  نشان داد که نانوذرات اغلب شکل کروی داشته و میانگین اندازه آن‫ها 22 نانومتر می‏باشند. نتایج نشان داد که نانوذرات نقره اثر کشندگی وابسته به‏دوز و زمان داشته و میزان بقای سلول‫ها را به‏طور معنی‏داری کاهش می‏دهند (001/0p<). همچنین بین اختلاف غلظت‏ ها رابطه معنی ‏داری دیده شد. بیان ژن MMP9  در سلول‏های سرطانیHT29  تیمار شده با نانوذرات نقره  به‏میزان 679 00/0 ±4897/0 (001/0p<) نسبت به نمونه شاهد کاهش نشان داد.
     نتیجه‫ گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که نانوذرات سنتز شده به ‫روش سبز می‏تواند راه‏کار امیدوارکننده ای در درمان سرطان روده بزرگ مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: نانوذرات نقره, متالوپروتئیناز 9, سرطان کولون, HT29, سمیت}
    B Hassani Derakhshandeh, SA Sadat Shandiz, M Abbasi
    Aim
    In this study, the toxicity effect of silver nanoparticles on colon cancer (HT29) was measured and evaluate the expression of the matrix metalloproteinase 9 (MMP9) genes.
    Material and methods
    In this study, the synthesized AgNPs were characterized by the transmission electron microscopy (TEM) analysis. The cytotoxicity effect of silver nanoparticles against the HT29 cell lines was investigated using MTT assay. Also, MMP9 gene expression was measured using real time PCR technique.
    Results
    The TEM result showed that the fabricated AgNPs were mostly spherical in shape and having an average diameter of 22 nm. The results revealed that AgNPs significantly decreased the viability of cells in dose-and time dependent manner (P<0.001). Also, there was a significant relationship between the differences in concentrations. MMP9 gene expression levels in HT29 cells were decreased to 0.4897 ± 0.00679 (P<0.001) compared with the control group.
    Conclusion
    According to the results, the green fabricated AgNPs can be considered as a promising strategy for the treatment of colon cancer.
    Keywords: Silver nanoparticles, Matrix metalloproteinase 9, Colon cancer, HT29, Toxicity}
  • سکینه مشجور، مرتضی یوسف زادی *، حسین ذوالقرنین، احسان کامرانی، مجتبی علیشاهی
    اهداف: در علم نانوبوم سم شناسی، آزمون میکرونوکلئوس گلبول های قرمز ماهیان در پایش پتانسیل ژنوتوکسیک نانوذرات، نشانگر زیستی قدرتمندی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرات ژنوتوکسیک نانوذرات اکسیدآهن مغناطیسی (Fe3O4) در گلبول های قرمز ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) به روش میکرونوکلئوس تحت تیمار حاد و مزمن بود.
    مواد و روش ها
    در پژوهش تجربی حاضر، سمیت سنجی ژنوتوکسیک نانوذرات اکسیدآهن مغناطیسی طی یک مواجهه حاد (96ساعته؛ پنج غلظت شامل صفر، 10، 100، 500 و 1000میلی گرم بر لیتر) و مزمن (14روزه؛ سه غلظت شامل صفر، 100 و 500میلی گرم بر لیتر) از نانوذرات اکسیدآهن در سه تکرار صورت پذیرفت. داده ها توسط آزمون آماری آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون چنددامنه ای دانکن با استفاده از نرم افزار IBM SPSS 19 مورد تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    مواجهه حاد با نانوذرات اکسیدآهن مغناطیسی روی بچه ماهیان کپور اثر سمیت حاد نداشت. با افزایش غلظت نانوذرات طی یک بازه زمانی 96ساعته فراوانی میکرونوکلئوس ها (‰) و دیگر اشکال غیرطبیعی در اطراف هسته گلبول های قرمز خون بچه ماهیان کپور معمولی در مقایسه با گروه کنترل افزایشی معنی دار نشان داد (0/05>p). در تیمار مزمن در غلظت های 100 و 500میلی گرم بر لیتر از نانوذرات اکسیدآهن مغناطیسی، نرخ افزایش فراوانی میکرونوکلئوس ها مشابه آزمون حاد تابعی از غلظت بود.
    نتیجه گیری
    علی رغم اینکه نانوذرات اکسیدآهن، اثرات سمیت حاد در ماهیان کپور معمولی ندارند و جزء مواد غیرسمی هستند ولی طی یک روند وابسته به غلظت، موجب القای اثرات ژنوتوکسیک با افزایش فراوانی میکرونوکلئوس ها و دیگر ناهنجاری های غیرطبیعی هسته گلبول های قرمز می شوند، بنابراین به نظر می رسد در صورت رهایش این نانوماده به محیط زیست، اثرات نامطلوب آن بر بوم سازگان آبی محتمل باشد.
    کلید واژگان: سمیت, سیپرینوس کارپیو, میکرونوکلئوس, نانوذرات اکسیدآهن مغناطیسی}
    S. Mashjoor, M. Yousefzadi *, H. Zolgharnain, E. Kamrani, M. Alishahi
    Aims
    In nanoecotoxicology science, fish erythrocyte micronucleus assay for the monitoring genotoxic potential of nanoparticles is a powerful biomarker. This study was conducted with the aim of investigating genotoxicity of magnetic iron oxide (Fe3O4) nanoparticles in red blood cells of common carp (Cyprinus carpio) using micronucleus assay under acute and chronic treatment.
    Materials and Methods
    In the current experimental study, the genotoxit toxicology of Fe3O4 nanoparticles was performed during an acute (96 hours; 5 concentrations including 0, 10, 100, 500, and 1000 mg/l) and chronic (14 days; 3 concentrations including 0, 100, and 500 mg/l) of Fe3O4 nanoparticles in three replications. The data were analyzed by IBM SPSS 19, using two-way ANOVA, and Duncan's new multiple range test. Findings: Acute exposure to Fe3O4 nanoparticles had no acute toxicity effect juvenile carp (C. carpio). By increasing the concentration of nanoparticles in a 96-hour interval, the frequency of micronucleus (‰) and other abnormal forms around the red blood cell nucleus of juvenile carps showed a significant increase compared to the control group (p<0.05). In the chronic treatment at concentrations of 100 and 500 mg/l of Fe3O4 nanoparticles, the rate of increase in the frequency of micronucleus was similar to the acute functional test of concentration.
    Conclusion
    Although Fe3O4 nanoparticles do not have acute toxicity effects in common carp and are non-toxic, they tend to induce genotoxic effects by increasing the frequency of micronucleus and other abnormalities of the red blood cell core during a concentration-dependent process. So, it seems that the release of FeO4NPs into the environment, it is probable adverse effects on aquatic ecosystems.
    Keywords: Toxicity, Cyprinus carpio, Micronucleus, Magnetic Iron oXide (Fe3O4) Nanoparticles}
  • سکینه مشجور، مرتضی یوسف زادی*، حسین ذوالقرنین، احسان کامرانی، مجتبی علی شاهی
    نظر به کاربردهای متنوع نانوذرات اکسید آهن (مگنتیت، Fe3O4-NPs) و ره یافت نهایی آن ها به اکوسیستم های آبی، در مطالعه حاضر اثرات مواجهه حاد (96 ساعته) با Fe3O4-NPs شیمیایی (غلظت های 10، 100، 500، 1000 و mg/L2000) و بیوسنتز شده (Bio-Fe3O4-NPs) توسط جلبک Ulva prolifera (500 و mg/L1000) ، بر تغییرات شاخص های خونی شامل تعداد کل و درصد افتراقی گلبول های سفید (WBC) ، تعداد گلبول های قرمز (RBC) ، میزان هموگلوبین، هماتوکریت، شاخص های گلبول قرمز شامل MCV، MCH و MCHC، شاخص های بیوشیمیایی سرم شامل گلوکز و آنزیم آلکالین فسفاتاز (ALP) و شاخص ایمنی آزمون احیای نیتروبلوتترازولیوم، در مقایسه با گروه شاهد (بدون نانوذره) در بچه ماهیان کپور معمولی (Cyprinuscarpio) (میانگین وزن 83/1±04/10 گرم) بررسی شد. نتایج نشان داد که با وجود عدم سمیت حاد هر دو نوع نانوذره مگنتیت در ماهی کپور معمولی، با افزایش غلظت Fe3O4-NPs و Bio-Fe3O4-NPs افزایش معنی داری در شاخص های هماتوکریت، هموگلوبین، RBC، WBC (نانوشیمیایی) ، گلوکز و ALP و کاهش معنی داری در MCV و MCH مشاهده شد. در این میان RBC به عنوان کارآمدترین نشانگر معرفی شد (00001/0P<، 952/0= rc؛ 982/0= rb). با این حال در غلظت های مشابه، شدت تغییرات شاخص ها در گروه تیمار با Bio-Fe3O4-NPs پایین تر از Fe3O4-NPs بود که احتمال می رود علت آن ناشی از تفاوت ماهیت، روش ساخت و توان زیست سازگاری Bio-Fe3O4-NPs باشد.
    کلید واژگان: سمیت, Cyprinus carpio, نانوذرات مگنتیت, شاخص های خونی}
    Sakineh Mashjoor, Morteza Yousefzadi *, Hossein Zolgharnain, Ehsan Kamrani, Mojtaba Alishahi
    Based on the various applicants of iron oxide nanoparticles (magnetite, Fe3O4-NPs) and their final entrance to aquatic ecosystems, the present study was conducted to investigate impacts of acute exposure (96 hours) of chemogenic Fe3O4-NPs (concentrations of 10, 100, 500, 1000, 2000 mg/L) and Bio-Fe3O4-NPs (500.1000 mg/L) were biosynthesized by algae Ulva prolifera to changes in hematological indices including total and differential count of white blood cells (WBC), red blood cell (RBC) count, hemoglobin, hematocrit, RBC indices including MCV, MCH and MCHC, biochemical parameters including glucose and alkaline phosphatase (ALP), and immune responses including nitroblutterazolium (NBT) test in common carp (Cyprinus carpio) (average weight of 10.04±1.83g) compared to the control group (without NPs). The results showed that, despite the no acute toxicity of both types of magnetite nanoparticles in common carp, with increasing concentrations of Fe3O4-NPs and Bio-Fe3O4-NPs, a significant increase in hematocrit, hemoglobin, RBC, WBC (chemical type), glucose, and ALP, and a significant decrease in MCV and MCH were observed, while RBC was introduced as the most effective marker (rc = 0.952, rb = 0.982, P<0.00001). However, at the same concentrations, the intensity of the changes in the indices in the exposed group to Bio-Fe3O4-NPs was lower than Fe3O4-NPs, which is probably due to differences in nature, synthesizing method and biocompatibility potential of Bio-Fe3O4-NPs.
    Keywords: Toxicity, Cyprinus carpio, Magnetite Nanoparticle, Haematological Indices}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال