به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب اسفندیار جهانگرد

  • اسفندیار جهانگرد، تیمور محمدی، عبدالرسول قاسمی، زینب ایرانشاهی*

    تغییرات آب و هوایی در حال تبدیل شدن به یک بحران جهانی است. بحرانی که تمام جنبه های زندگی انسان روی زمین، از جمله اقتصاد را تحت تاثیر قرار می دهد. به همین دلیل، حفظ محیط زیست و دستیابی به اهداف توسعه پایدار اکنون در دستور کار بسیاری از دولت ها قرار دارد.این مقاله از مدل رگرسیون انتقال ملایم تابلویی برای آزمون نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان متغیر انتقال استفاده می کند. به طور خاص در این پژوهش بررسی می شود که آیا ICT می تواند با تغییر اثر بهره وری بر انتشارآلاینده ها موجب جداسازی رشد اقتصادی از افزایش آلودگی شود. هدف این است که نشان دهیم آیا سیاست گذاران می توانند از توسعه اقتصاد دیجیتال در سراسر جهان برای دستیابی به نتایج زیست محیطی و اقتصادی بهتر استفاده کنند یا خیر؟ این مطالعه در مقیاس جهانی انجام شده و از داده های 108 کشور جهان در دوره زمانی 2019-2003 استفاده شده است. نتایج نشان می دهد الگوی انتشار CO2 از یک مدل غیرخطی با ICT به عنوان یک متغیر انتقالی پیروی می کند که اثر بهره وری کل عوامل بر انتشار CO2 را تحت تاثیر قرار می دهد. استفاده بیشتر از ICT کارایی کربن را بهبود می بخشد و تغییرات آب و هوایی را کاهش دهد.

    کلید واژگان: اقتصاد دیجیتال, بهره وری کل عوامل تولید, انتشار گاز CO2, مدل رگرسیونی انتقال ملایم تابلویی, منحنی کوزنتس زیست محیطی}
    Esfandiar Jahangard, Teymour Mohammadi, Abdolrasoul Ghasemi, Zeynab Iranshahi *

    Climate change is becoming a global crisis that can affect all aspects of human life on Earth, including the economy. So, protecting the environment and achieving sustainable development goals are now on the agenda of many governments. This article uses the Panel Smooth Transition Regression Model to test the role of information communication technology as a transition variable. In this research, it is investigated whether ICT can decouple the economic growth from the increase in pollution by changing the effect of productivity on CO2 emission. The goal is to show whether policymakers can use the development of the digital economy around the world to achieve better environmental and economic outcomes. This study was conducted on a global scale and data from 108 countries was used from 2003 to 2019. The results show that the co2 emission follows a PSTR model with ICT as a transition variable that changes the effect of total factor productivity on co2 emission in favor of the environment. ICT development will improve carbon efficiency and reduce climate change.

    Keywords: Digital Economy, Total Factor Productivity, Carbon Dioxide Emissions, Panel Smooth Transition Regression Model, Environmental Kuznets Curve}
  • اسفندیار جهانگرد، علی عرب مازار یزدی، فاطمه ظهیری*
    یکی از موضوعات مهم در ادبیات اقتصاد، یافتن بهترین راه های ارتقا و تقویت رشد و شکوفایی در کشورهای نوظهور و کم درآمد است. مطالعات گسترده ای در این حوزه وجود دارد که به طور عمده بر نقش تولید به عنوان موتور رشد تاکید دارد. از این رو پژوهش حاضر به بررسی نقش صنایع کارخانه ای در رشد اقتصادی ایران و شناسایی محرک های مختلف در صنعتی شدن و تاثیر آن ها بر رشد می پردازد. محرک ها، شامل تحولات ساختاری(بهره وری نیروی کار صنایع کارخانه ای و سهم نیروی کار صنایع کارخانه ای در کل اشتغال) و مقیاس اشتغال است. برای تشخیص محرک های مختلف صنعتی شدن و تاثیر آن ها بر رشد، در چارچوب قانون اول کالدور، از روش شاخص لگاریتمی دیویژیا (LMDI) استفاده شده است که به این منظور از یک مجموعه داده های تابلویی مربوط به استان های ایران طی سال های 1381 تا 1399 استفاده شده است. به منظور تخمین مدل پژوهش بر مبنای رویکرد داده های تابلویی پویا، روش اثرات همبسته مشترک پویا به کار گرفته شده است. طبق نتایج، اثر محرک های تغییرات ساختاری بیشتر از محرک مقیاس اشتغال است.
    کلید واژگان: تغییرات ساختاری, صنعتی شدن, رشد اقتصادی, قانون اول کالدور}
    Esfandiar Jahangard, Ali Arab Mazar Yazdi, Fateme Zahiri *
    This article discusses the role of manufacturing in the economic growth of Iran using the logarithmic mean Divisia index (LMDI) method. The study identifies various drivers of industrialization and their impact on growth, including structural changes (productivity of labor and employment share in industrial factories) and employment scale. The LMDI method is used to analyze with a dataset from Iranian provinces between 1381 and 1399. The results show that industrialization has a positive and significant effect on economic growth, with structural changes having a greater impact than employment scale. The study highlights the importance of sustainable industrial development for economic growth in Iran.
    Keywords: Structural Change, Industrialization, Economic Growth, Kaldor First Law}
  • اسفندیار جهانگرد*، علی فریدزاد، میرحسین موسوی، سعید متین
    هدف این مقاله یافتن آن نسبت از قیمت داخلی گاز طبیعی به قیمت صادراتی است که حداکثر کننده سطح رفاه خانوراها باشد. برای دستیابی به این هدف اقدام به مدلسازی قواعد قیمت گذاری بازار گاز طبیعی در داخل و بازار گاز طبیعی صادراتی در قالب ساختار انحصار چند جانبه و الگوی کورنو در درون الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه (CGE) شده است.  پایگاه داده های مورد استفاده برای این موضوع ماتریس حسابداری اجتماعی (SAM) سال 1390 ایران است که توسط مرکز پژوهش های مجلس تهیه شده است. نتایج نشان می دهند که، افزایش قیمت گاز طبیعی داخلی تحت فروض مشخصی باعث افزایش سطح کارایی اقتصادی می شود و توابع تقاضای صادرات با کشش بالاتر سطح رفاه بیشتری را ایجاد می کند. در نهایت سطح قیمت بهینه دخلی که بیشترین رفاه اجتماعی را به همراه دارد 45% قیمت گاز صادراتی می باشد که در مقایسه با نسبت پیشنهادی 65% در قانون هدفمندی یارانه های نسبت پایین تری است.
    کلید واژگان: الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه, قواعد قیمت گذاری, یارانه های پنهان, بازار صادراتی گاز طبیعی, بازار انحصار چندجانبه}
    Esfandiyar Jahangard *, Ali Faridzad, Mirhossein Mousavi, Saeed Matin
    The purpose of this paper is to find the ratio of the domestic price of natural gas to the export price that maximizes the welfare function of households. To achieve this goal, The administrative regulation of domestic gas prices is explicitly modelled in CGE Model. Regional gas markets can be characterised as being imperfectly competitive, so strategic behavior in a regional gas market modelled Cournot oligopoly structure. The database in this paper is the Social Accounting Matrix (SAM) of Iran 2013, which was prepared by the Majlis Research Center. The results show that the increase in the price of domestic natural gas under certain assumptions increases the level of economic efficiency and export demand function with a higher elasticity create a higher welfare level. Finally The optimal domestic gas price should be approximately 45% of the export price which is a lower ratio compared to the proposed ratio of 65% in the Law of the Fifth Development Plan of IRAN.
    Keywords: CGE model, administrative price regulation, implicit subsidy, Export Gas Market, oligopoly Market}
  • اسفندیار جهانگرد، جمال کاکائی، افسانه شرکت، نجمه ساجدیان فرد

    واکنش اقتصاد کلان به تکانه های بخشی به دلیل تفاوت ساختار شبکه تولید، اهمیت شناسایی بخش هایی را که نقش اساسی تری در انتقال و تقویت تکانه های اقتصادی اعم از سمت عرضه و تقاضا ایفا می کنند، محرز می کند. به همین منظور، در این پژوهش با تکیه بر نظریه شبکه و با استفاده از جداول داده-ستانده سال های 1367، 1372، 1378، 1383، 1389 و 1395 بانک مرکزی ایران به قیمت ثابت سال 1383، ضریب فزاینده تولید در اقتصاد ایران بررسی شده است. نتایج حاصل از روش سوویی، با نتایج حاصل از روش شناسی فردکین و مونیز و همکاران، که با استفاده از سه شاخص مرکزیت «اثر کلی، اثر آنی، و اثر میانی» فعالیت های کلیدی را شناسایی می کنند، مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که ضریب فزاینده تولید کل اقتصاد به‏ ترتیب در سال های 1395 و 1372 بیش ترین (7/1) و کم ترین (35/1) مقدار را تجربه کرده است. بخش های «صنعت»، «آب، برق و گاز» و «حمل ‏و نقل و انبارداری» همواره با سایر فعالیت ها بیش‏ترین مبادلات را دارند و از ضریب فراینده تولید بزرگ‏تری نیز برخوردارند. کلیدی بودن بخش «صنعت» و توسعه بخش «ارتباطات» در اقتصاد ایران از یافته های اصلی هر دو روش شناسی فردکین و مونیز و همکاران است. علاوه بر این، بخش های «ساختمان» و «سایر خدمات» در روش شناسی فردکین و مونیز و همکاران، به عنوان بخش هایی که می توانند نقش محرک رشد اقتصادی را داشته باشند شناسایی شده اند، در حالی که بر اساس روش شناسی سوویی، این بخش ها متوسط ضریب فزاینده تولید پایین تری دارند.

    کلید واژگان: بهره وری, داده-ستانده, ضریب فزاینده تولید, نظریه شبکه, بخش های کلیدی}
    Esfandiar Jahangard, Jamal Kakaie, Afsaneh Sherkat, Najmeh Sajedianfard

    The structure of production networks determines the macroeconomic responses to sectorial shocks. Accordingly, key sectors are instrumental in transmitting supply and demand-side shocks. This article applies the methodology proposed by Savoie (2017) and network theory and implements the input-output tables of the Central Bank of Iran in 1988, 1993, 1999, 2004, 2010, and 2016 to examine the output multipliers of Iran's economic sectors. This article also compares the results based on Savoie's (2017) method with the driven results according to Friedkin's (1991) and Monize et al.'s (2008) methodology. The latter identifies key sectors using three centrality measures: total effect, immediate effect, and mediate effect. The results show that the "industry", "water, electricity, gas", and the "transportation and inventory" sectors have always had the highest connections with other sectors, and also have had the highest output multiplier. Besides, the "industry" and the "ICT" sectors are detected as the key and the developing sectors in Iran's economy, respectively. In addition, based on Friedkin's (1991) and Monize et al.'s (2008) methodology, the "construction" and "other services" sectors can foster Iran's economic growth; even though based on Savoie's (2017) methodology, these sectors relatively had a lower output multiplier.

    Keywords: Productivity, Input-Output, Output Multiplier, Network Theory, Key Sectors}
  • اسفندیار جهانگرد، تیمور محمدی، علی اصغر سالم، فروغ اسمعیلی صدرآبادی

    معرفی:

    در حساب های ملی، هزینه های در رابطه با سرمایه نامشهود شامل، پایگاه داده های رایانه ای،تحقیق و توسعه، طراحی، حقوق صاحبان برند، آموزش خاص شرکت و کارآیی سازمان به عنوان سرمایه گذاری در حال گسترش است. (Corrado, Hulten, & Sichel, 2005). به عنوان مثال وقتی این دیدگاه گسترده از سرمایه گذاری در تجزیه و تحلیل منابع رشد گنجانده شد، سرمایه گذاری های نامشهود یک پنجم تا یک سوم رشد بهره وری نیروی کار در بخش صنعت اقتصاد ایالات متحده و اتحادیه اروپا و شرق و جنوب آسیا (هند، چین و ژاپن) را به خود اختصاص داده است. (Liang,2021 ؛Bhattacharya & Rath,2020 ؛ Rico & Cebrer-Bares,2020 ؛Hintzmann, Masllorens& Ramos Lobo,2021 ؛ Corrado, Haskel, Jona- Iommi ,2013؛Corrado, Hulten,& Sichel ,2009 ؛Marrano, Haskel, & Wallis ,2009 ؛Fukao, Miyagawa, Mukai, Shinoda, & Tonogi, 2009 ؛ van Ark, Hao, Corrado,    & Hulten, 2009)به منظور مدیریت منابع نامشهود به عنوان منبع رشد در سطح کلان اقتصادی و محرک ایجاد ارزش برای بنگاه های انفرادی، اندازه گیری آنها بسیار مهم است (Corrado, Haskel, Iommi,2012). آشکار است مطالعات زیادی به سرمایه گذاری  نامشهود پرداخته است که این خود نشان دهنده ی اهمیت این موضوع می باشد.بنابراین در این تحقیق، با تمرکز بر سرمایه گذاری نامشهود به  اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود پرداخته شده است. در ایران تاکنون مطالعات کمی در حوزه ی  اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود، با توجه به بضاعت آماری که در نحوه ی محاسبه و برآورد این نوع  سرمایه گذاری وجود دارد، انجام شده است. به عنوان مثال در مطالعه ی استادزاد و هادیان (1395) به اثر R&D بر رشد اقتصادی و مطالعه رحیمی راد و همکاران (1397) به بررسی عوامل موثر بر شدت هزینه های تحقیق و توسعه در کارگاه های صنعتی ایران پرداخته اند، اما تاکنون مطالعه ای که تمام اجزای سرمایه گذاری نامشهود در ایران را اندازه گیری کند و به بررسی تاثیر آن بر متغیرهای اقتصادی بپردازد، صورت نگرفته است (Ostadzad, & Hadian,2016, Rahimi Rad, Heydari, & Najarzadeh, 2017). در ایران مطالعاتی به شناسایی عوامل موثر در تعیین ارزش دارایی های نامشهود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انجام شده است. اما اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود با تعاریف جامع بین المللی و به تفکیک کد آیسیک چهاررقمی تاکنون انجام نشده است در نتیجه در این تحقیق سعی بر آن شده است که با استفاده از رویکرد کورادو و همکاران (2005) که به عنوان روشی قابل استناد در اکثر مطالعات معتبر کشورهای جهان برای اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود، تعریف شده است و همچنین با توجه به تعاریف جامع پذیرفته شده در سطح بین المللی از سرمایه گذاری نامشهود به نوعی این مهم  برای ایران پیاده سازی و به برآورد این متغیر مهم اقتصادی پرداخته شده است.(Mashayikhi, Birami,& Birami, 2013 ؛ Corrado, Haskel, Jona- Iommi,2005؛ Fukao, Miyagawa, Mukai, Shinoda, & Tonogi, 2009).بنابراین، در این مطالعه از رویکرد  CHS (رویکرد جامع و پذیرفته شده ای  که در اکثر مطالعات مهم ، از این رویکرد استفاده شده است) برای اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود استفاده شده است (Corrado, Hulten, and Sichel,2005). یکی از فعالیت های مهم  در کارکردهای اقتصاد ایران ، فعالیتهای صنایع کارخانه ای  مورد تایید مرکز آمار ایران  است که این مقاله ابتدا در صدد برآورد سهم و روند سرمایه های نامشهود در این فعالیت ها با رویکرد CHS بوده که با توجه به کمبود مطالعه در این زمینه برای اقتصاد ایران بسیار مهم است. همچنین نحوه ی تاثیر آن بر بهره وری کل عوامل تولید نیز از مبحث های بعدی این مطالعه است که می تواند راهشگای رهیافت های اقتصادی و تصمیمات مهمی در این زمینه باشد. برای یافتن پاسخ پرسش های تحقیق و نزدیک شدن به فرضیه های آن از دوره زمانی مورد مطالعه  1396- 1375 برای کارگاه های صنعتی ده نفر کارکن و بالاتر، به تفکیک کد آیسیک (ISIC) چهار رقمی استفاده شده است. مدل مورد استفاده داده های پانلی با روش GMM می باشد. نتایج حاکی از این است که سرمایه گذاری نا مشهود اثر مثبت و معنی داری بر بهره وری کل عوامل تولید دارد.در ادامه تحقیق، نیروی کار را به نیروی کار حرفه ای و غیر حرفه ای تقسیم بندی شده است. تخمین مدل اقتصادی  این پژوهش نشان می دهد که اثرگذاری نیروی کار ماهر بر بهره وری کل عوامل تولید در صنایع ایران ، نسبت به نیروی کار غیر ماهر در حدود 6 برابر است.

    متدولوژی:

    این بخش مدلی را ارایه می دهد که رابطه ی سرمایه گذاری نامشهود با بهره وری عوامل را تشریح می کند. فرض کنید که می توان ارزش افزوده صنعت بر حسب کد آیسیک چهار رقمی و ده نفر کارکن و بالاتر را در صنعت i و زمان t t)،i   (Qبه صورت زیر نوشت:   در سمت راست، L و K نیروی کار و سرمایه مشهود هستند. به همین ترتیب R جریان خدمات  سرمایه  نامشهود و A یک اصطلاح تغییر است که امکان تغییر در بهره وری را فراهم می کند که L، K و R به بازده تبدیل می شوند. از معادله ‏(1) دیفرانسیل می گیری   بطوریکه X ε بیانگر کشش تولیدی عامل X است که در اصل با توجه به نهاده، صنعت و زمان متفاوت است. برای بررسی تجربی نقش نامشهودها به عنوان محرک رشد از ادبیات موجود استفاده می شود و دردو مرحله انجام می شود. ابتدا شرایط ε را در نظر بگیرید. برای یک شرکت با کمترین هزینه داریم: جایی که s  سهم پرداختهای این فاکتور نسبت به ارزش افزوده است. بنابراین این به سادگی شرط مرتبه اول یک بنگاه را از نظر کشش های تولید را بیان می کند. اگر معادله ‏(1) کاب داگلاس باشد، ε در طول زمان ثابت است و معادله ‏(2) ممکن است به یک مدل رگرسیون با ضرایب ثابت تبدیل شود. اگر ‏(1) مثلا کشش جانشینی ثابت باشد، ε پس با گذشت زمان در تمام سطوح متفاوت خواهد بود، بنابراین ‏(2) ممکن است به عنوان مدل رگرسیون با تعامل بین همه نهاده ها نوشته شود. حال فرض کنید که یک شرکت می تواند از متغیرهای K، L یا R در سایر شرکت ها، صنایع یا کشورها بهره مند شود. بنابراین، همانطور که گریلیچز اشاره کرد، کشش صنعت ΔlnR در lnQ ∆ ترکیبی از کشش نهاده و ستانده است. درنتیجه ما می توانیم استیروه دنبال کنیم و داریم (Griliches,1992  ؛ Stiroh,2002   که نشان می دهد کشش های  تولیدی عوامل با وزن عوامل برابر هستند به علاوه، در اینجا انعطاف پذیری انحراف از وزن عوامل به دلیل سرریز وجود دارد. همه اینها را در می توان در معادله ‏(2) نشان داد:  دوم، Δln Qi,t در نظر بگیرید. همانطور که گریلیچز و شانکرمن خاطر نشان کردند، اگر نهاده های R&D در  L و K متعارف بگنجانیم  و یک مدل رگرسیون برای تعیین کشش تولیدی R&D استفاده شود، نتایج دارای انحراف خواهد بود. نکته اصلی این استدلال این است که نامشهودها (مانند تحقیق و توسعه) دارایی های طولانی مدت هستند و نه نهاده های واسطه ای، و باید به عنوان سرمایه گذاری در ارزش افزوده گنجانده شوند (Griliches,1980؛ Schankerma,1981). با بیان ارزش افزوده معمولی به عنوان V (که در آن نامشهودها به عنوان واسطه رفتار می شوند)، می توانیم به صورت زیر بنویسیم:  بطوریکه  N یک سرمایه گذاری  نامشهود واقعی است و ما سهم هزینه های سرمایه گذاری نامشهود را در Q اسمی به عنوان sR تقریب داده ایم. با جایگزینی ‏(6) به ‏(5) داریم:  اگر عبارت بالا را برحسب ΔlnVi,t داریم:  برای سادگی فرض کرده ایم که lnR = ΔlnN∆ (مانند حالت "مصرف حداکثر" حالت پایدار). برای مدلسازی بهره وری عوامل از مطالعات کیوز، کریستنسن و دایورت کمک گرفته شده است و شاخص lnTFP∆ با تابع تولید ترانسلوگ به صورت زیر ساخته می شود (Caves, Christensen, & Diewert ,1982):  جایی که ∆lnTFPi,t= ∆lnTFPQi,t  و ∆lnTFPQi,t به صورت زیر محاسبه می شود:  بدیهی است که این رویکردها دارای مزایا و مضراتی هستند اما تخمین این رگرسیون به طور بالقوه از عواملی که در  TFP  نقش بسزایی داشتند و سرکوب شدند، آشکار می سازد.

    یافته ها

    برای اقتصاد ایران، سهم تشکیل سرمایه ثابت نامشهود نسبت به کل تولید قابل ملاحظه است. برای 132 کد در نظر گرفته برای سالهای 1375 تا 1396، به طور متوسط، سهم سرمایه گذاری نامشهود نسبت به کل تولید برابر41.68 درصد می باشد. که این رقم قابل تامل است.نتایج نشان می دهد، برخلاف رویکرد سنتی، سرمایه گذاری نامشهود در کالاهای واسطه ای گنجانده نشده است بلکه به عنوان عامل مهم و اصلی در تابع تولید آمده است. تعداد بالای مشاهدات به تخمین دقیق تر مدل کمک کرده است. ضریب اثرگذاری اشتغال با احتساب نیروی کار حرفه ای و غیرحرفه ای، تقریبا به طور متوسط برابر 22 /  می باشد که اثر مثبت و معنی داری بر TFP دارد. همچنین اگر سرمایه فیزیکی ده درصد رشد یابد، بهره وری کل عوامل تولید تقریبا به طور متوسط 2.3 درصد درهمان جهت به صورت معنی دار رشد می کند. نکته ی قابل توجه میزان اثرگذاری سرمایه گذاری نامشهود می باشد که اگر این نوع سرمایه گذاری در میان صنایع مختلف کارخانه ای  ده درصد رشد یابد، می تواند به طور متوسط به رشد بهره وری عوامل تولید به میزان 3.5 درصد کمک کند. که در واقع نقش سرمایه گذاری های نامشهود در صنایع کارخانه ای  در دنیای امروزی را پررنگ نشان می دهد. این نتایج نشان می دهد که سهم تولید صنایع ایران تنها معطوف به سرمایه گذاری فیزیکی و نیروی کار نمی باشد، و نوع دیگری از سرمایه گذاری به نام سرمایه گذاری نامشهود وجود دارد که نه تنها موثر است بلکه در میزان اثرگذاری آن بر تولید صنایع و بالتبع بهره وری آن ها از مابقی مولفه ها برتری یافته است. که با مطالعه ی صنایع بزرگ جهان مانند مایکروسافت، می توان یافت ارزش بازاری آن در سال 2006 در مقایسه با ارزش سرمایه گذاری فیزیکی و نیروی کار آن بسیار بزرگ تر است که این تفاوت مقدار در حیطه ی سرمایه گذاری نامشهود گنجانده شده است. بنابراین برای اکثر صنایع در کشور های مختلف دور از واقع نیست که میزان سرمایه گذاری نامشهود نسبت به مابقی مولفه های اثرگذار تاثیر بیشتری داشته باشد. درنتیجه، فرضیه اول مبنی بر اینکه رابطه ی مثبت و معنی داری بین سرمایه گذاری نامشهود بر بهره وری کل عوامل تولید می باشد را می توان در سطح 99 درصد با ضریب اثر گذاری356/.  پذیرفت.همچنین، به ازای ده درصد افزایش نیروی کار ماهر، بهره وری کل عوامل تولید به طور متوسط  تقریبا 6/0 درصد تغییر می کند.در حالی که این رقم برای نیروی کار غیرماهر تقریبا 1/0 درصد است. این نتایج نشان می دهد علاوه بر اینکه سرمایه گذاری نا مشهود بر بهره وری تاثیر مثبت و معنی داری دارد، نیروی کار ماهر هم به رشد بهره وری صنایع کارخانه ای کمک می کند.

    نتیجه گیری:

    اهمیت سرمایه گذاری نامشهود نسبت به سطح سرمایه گذاری در دارایی های مشهود که ما قصد داریم با آنها سرمایه گذاری کنیم، از جمله زیرساخت های حمل و نقل، ماشین آلات و نیروگاه ها و غیره در حال رشد است. در نتیجه، نقش سرمایه گذاری نامشهود برای درک و پیش بینی روند بهره وری، رشد اقتصادی و نوآوری اهمیت فزاینده ای پیدا می کند. اهمیت سرمایه گذاری نامشهود مانند تحقیق و توسعه یا نرم افزار، برای توصیف بهره وری، رقابت پذیری و رشد اقتصادی، مدت هاست که توسط ادبیات اقتصادی و آمارشناسان به رسمیت شناخته شده است. در نظر گرفتن سرمایه گذاری در نامشهودها به یک فهم بهتر از تفاوت در روند تحولات بهره وری در سراسر کشور می انجامد. در این تحقیق ابتدا سعی شد به اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود با رویکرد CHS  برای کدهای آیسیک چهار رقمی صنایع کارخانه ای ده نفر کارکن و بالاتر پرداخته شود. میزان سهم بالای سرمایه گذاری نامشهود نسبت به تولیدات کل هر صنعتی نشان دهنده ی اهمیت این موضوع می باشد. سپس متغیر سرمایه گذاری نامشهود را به عنوان جزء اصلی در کنار سرمایه گذاری فیزیکی و نیروی کار در تابع تولید آورده شد. مشاهدات نشان داد که سرمایه گذاری نامشهود اثر مثبت و معنی داری بر بهره وری کل عوامل تولید گذاشته است و ضریب بالای آن نشان دهنده ی میزان تاثیرگذاری سرمایه گذاری نامشهود بر TFP می باشد و حذف آن در تابع تولید ، برآورد TFP را با خطای اریبی همراه کرد. برای اینکه میزان تاثیر نیروی کارحرفه ای را در بهره وری عوامل تولید نشان داده شود، نیروی کار به ماهر و غیر ماهر جدا کردیم و نتایج از میزان اثرگذاری بیشتر به میزان تقریبا شش برابری نیروی کار حرفه ای و متخصص بر بهره وری عوامل تولید حاکی است. در نتیجه در صنایع کارخانه ای ایران، پیشنهاد می شود با تمرکز بیشتر در تحقیق و توسعه صنایع ، ICT، استخدام نیروی کار ماهر و متخصص و توجه بیشتر به تبلیغات و برند سازی و حمایت دولت از اقتصاد دانش بنیان و به طور کلی با سرمایه گذاری بیشتر بر موارد 9 گانه رویکرد  CHSسرمایه گذاری نامشهود، باعث بهره وری عوامل تولید در صنایع کشور شد.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری نامشهود, بهره وری کل عوامل تولید, رویکرد CHS, داده های پانلی}
    esfandyar jahangard, Teymour Mohammadi AliAsghar Salem, Forough EsmaeilySadrabadi
    INTRODUCTION

    In national accounts, costs related to intangible capital include computer databases, research and development, design, brand equity, company-specific training, and organizational efficiency as investments has expanded (Corrado, Hulten, and Sichel, 2005). When this broad view of investment is included in the analysis of the sources of growth, intangible investments account for one-fifth to one-third of labor productivity growth in the industrial sector of the United States and the European Union and East and South Asia (India, China and Japan ((Liang,2021 ؛Bhattacharya and Rath,2020 ؛ Rico and Cebrer-Bares,2020 ؛Hintzmann, Masllorens& Ramos Lobo,2021 ؛ Corrado, Haskel, Jona- Iommi ,2013؛Corrado, Hulten,and Sichel ,2009 ؛Marrano, Haskel, and Wallis ,2009 ؛Fukao, Miyagawa, Mukai, Shinoda, and Tonogi, 2009 ؛ van Ark, Hao, Corrado, and Hulten, 2009). In order to manage intangible resources as a source of growth at the macroeconomic level and a driver of value creation for individual firms, their measurement is very important(Corrado,Jonathan HaskelCecilia, Jona-LasinioMassimiliano Iommi,2012). It is obvious that many studies have focused on intangible investment, which shows the importance of this topic.Therefore, in this research, focusing on intangible investment, intangible investment has been measured. In Iran, due to the lack of statistics on how to calculate and estimate this type of investment, few studies have been conducted in the field of intangible investment measurement.   For example, in the study of Ostadzad and Hadian (2014) on the effect of research and development on economic growth and the study of Rahimi Rad, Heydari and Najarzadeh (2016) investigated the factors affectingthe intensity of research and development costs in industrial workshops of Iran. But so far, this study has not been done to measure all the components of intangible investment in Iran and investigate its effect on economic variables.In Iran, studies have been conducted to identify effective factors in determining the value of intangible assets in companies listed on the Tehran Stock Exchange. However, the measurement of intangible investment with comprehensive international definitions and separated by the four-digit ISIC code has not been done so far. As a result, in this research, it has been tried to use the approach of Corrado et al. (2005), which is a method that can be cited in most Valid studies of the countries of the world have been defined to measure intangible investment, and also according to the comprehensive definitions accepted at the international level of intangible investment, this importance has been implemented for Iran and this important economic variable has been estimated (Mashaikhi, Birami and Birami, 2013; Corrado et al, 2005; Fukao, Miyagawa, Mukai, Shinoda, and Tonogi, 2009).Therefore, in this study, the CHS approach (a comprehensive and accepted approach that has been used in most important studies) has been used to measure intangible investment(Corrado, Hulten, and Sichel,2005). One of the important activities in the functions of Iran's economy is the activities of factory industries approved by the Iranian Statistics Center. This article first aims to estimate the share and trend of intangible capital in these activities with the CHS approach, which due to the lack of studies in this field is very important for Iran's economy.Also, how it affects the productivity of the entire production factors is also one of the next topics of this study, which can be the way of economic approaches and important decisions in this field. In order to find answers to the research questions andapproach its hypotheses, the studied time period of 1996-2018 has been used for industrial workshops with ten workers and above, separated by the four-digit ISIC code. The model used is panel data with GMM method. The results indicate that intangible investment has a positive and significant effect on the productivity of all production factors. In the continuation of the research, the workforce has been divided into professional and non-professional workforce. The estimation of the economic model of this research shows that the effect of skilled labor on the total productivity of production factors in Iranian industries is about 6 times compared to unskilled labor.

    METHODOLOGY

    This section presents a model that describes the relationship between intangible investment and factor productivity. Assume that the added value of the industry according to the four-digit ISIC code and ten workers and above in industry i and time t can be written as follows:   On the right side, L and K are labor and capital. Similarly, R is the flow of intangible capital services and A is a change term that allows for changes in productivity as L, K, and R become returns. We get the differential from equation (1):   So that εX represents the production elasticity of factor X, which is basically different according to input, industry and time. To empirically examine the role of intangibles as growth drivers, existing literature is used and it is done in two stages. First, consider the condition of ε. For a company with the lowest cost, we have: where s is the share of payments of this invoice in relation to added value. So this simply expresses the first-order condition of a firm in terms of production elasticities. If equation (1) is Cobb-Douglas, ε is constant over time, and equation (2) may be transformed into a regression model with constant coefficients. . If (1), for example, the elasticity of substitution is constant, then ε will vary over time at all levels, so (2) may be written as a regression model with interactions among all inputs. Now suppose that a firm can K, L or R variables can be used in other companies, industries or countries. Therefore, as Griliches pointed out, the industry elasticity ΔlnR in lnQ ∆ is a combination of input and output elasticity. As a result, we can follow Stiroh and we have (Griliches, 1992; Stiroh, 2002): which shows that the productive elasticities of the factors are equal to the weight of the factors. In addition, here there is the flexibility of deviation from the weight of the factors due to spillover. All this can be shown in equation Second, consider Δln Qi,t. As Grilichs and Shankerman pointed out, if we include the R&D inputs in conventional L and K and use a regression model to determine the R&D production elasticity, the results will be biased. The main point of this argument is that intangibles (such as research and development) are long-term assets and not intermediate inputs, and should be included as value-added investments (Griliches, 1980; Schankerma, 1981). Adding the normal as V (where the intangibles are treated as intermediates), we can write:  So that N is a real intangible investment and we have approximated the share of intangible investment costs in nominal Q as sR. Substituting (6) into (5), we have:  If we have the above expression in terms of ΔlnVi,t:  For simplicity we have assumed that Δ lnR = lnN∆ (as in the steady-state "max consumption" case). To model the efficiency of factors, the studies of Caves, Christensen and Diewert have been used, and the ∆lnTFP index is constructed with the translog production function as follows (Caves, Christensen, & Diewert, 1982):  where ∆lnTFPi,t= ∆lnTFPQi,t and ∆lnTFPQi,t is calculated as follows: Obviously, these approaches have advantages and disadvantages, but the estimation of this regression potentially reveals the factors that played a significant role in TFP and were suppressed.

    FINDINGS

    To measure the intangible capital from Iranian factory data with four-digit ISIC code during 1996 to 2018 is 2190. The data shows that the ratio of intangible capital to production for all industries is equal to 68.41%, which shows the high impact of intangible capital on Iranian industries[1].The results show that, contrary to the traditional approach, intangible investment is not included in intermediate goods, but is included as an important factor in the production function. The high number of observations has helped to estimate the model more accurately. The employment impact factor, including professional and non-professional labor force, is approximately equal to 22/, which has a positive and significant effect on TFP.Also, if the physical capital grows by ten percent, the total factor productivity will grow significantly by 2.3 percent on average in the same direction. The remarkable thing about the impact of intangible investment is that if this type of investment grows by 10 percent amongvarious manufacturing industries, it can help to increase the TFP by 3.5 percent on average, which actually shows the role of intangible investments in factory industries in today's world.These results indicate that the production share of Iran's industries is not only focused on physical investment and labor, and there is another type of investment called intangible investment, which is not only effective but also in the extent of its effect on industrial production is superior to the rest of the components.By studying the world's major industries such as Microsoft, it can be found that its market value in 2006 is much larger compared to the value of its physical investment and labor force, and this difference in value is included in the area of intangible investment.Therefore, for most industries in different countries, it is not far from reality that the amount of intangible investment has a greater impact than the rest of the effective components. As a result, the hypothesis that there is a positive and significant relationship between intangible investment on the productivity of all production factors can be accepted at the level of 99% with an impact factor of /356.Also, for a ten percent increase in skilled labor, the TFP changes on average by approximately 0.6 percent, while this figure is approximately 0.1 percent for unskilled labor. These results show that in addition to intangible investment having a positive and significant effect on productivity, skilled labor also helps to grow the productivity of factory industries.

    CONCLUSION

    The importance of intangible investment is growing relative to the level of investment in the tangible assets we intend to invest with, including transport infrastructure, machinery and power plants, etc. As a result, the role of intangible investment becomes increasingly important for understanding and predicting productivity trends, economic growth and innovation. The importance of intangible investment, such as research and development or software, to describe productivity, competitiveness and economic growth, has long been recognized by economic literature and statisticians.Considering investment in intangibles leads to a better understanding of differences in productivity trends across countries. In this research, firstly, the measurement of intangible investment with the CHS approach for the four-digit ISIC codes of factory industries with ten employees and above was discussed. The high share of intangible investment compared to the total production of each industry shows the importance of this issue. Then the intangible investment variable was brought as the main component next to physical investment and labor in the production function. Observations showed that intangible investment had a positive and significant effect on the productivity of all production factors. Its high coefficient indicates the impact of intangible investment on TFP, and its omission in the production function caused TFP estimation to have a bias error. In order to show the impact of the professional workforce on the productivity of production factors, we separated the workforce into skilled and unskilled, and the results show that the impact of professional and expert workforce is almost six times greater on TFP.[1] The Statistics Center of Iran has been used to obtain the data. The years used are from 1996 to 2018. The estimated components are intangible investment, physical investment, labor force and production volume, to calculate the productivity index of production factors. The obtained data have been used separately according to the economic activity ranking classification code with version 4 from the Statistics Center of Iran. In the codes, we merged them with similar codes, and as a result, the number of codes is 132, which is the total number of data for the years 1996 to 2018 is equal to 2190, and the volume of data is worth considering for the correct estimation.

  • مونا امیری*، اسفندیار جهانگرد، محمد قاسمی ششده، سیروس امیدوار

    شتاب رشد اقتصادی یکی از مباحث مهم و مفهومی نسبتا جدید در مطالعات اقتصاد کلان است که در پژوهش های مرتبط با رشد اقتصادی در ایران کمتر مورد توجه بوده است. هدف از بررسی شتاب رشد، یافتن نقاط عطف در عملکرد اقتصادی کشورها است. از آنجایی که در عمل، جهش های رشد با طیف محدودی از اصلاحات سیاستی در ارتباط هستند، لذا، بررسی شتاب رشد اقتصادی، سیاستگذاران را در اتخاذ راهبرد کوتاه مدت رشد یاری می رساند. با مروری بر تجارب جهانی ملاحظه می شود که آثار شتاب رشد تجربه شده در اغلب کشورهای در حال توسعه، تخلیه شده و در اقتصاد آن ها بازتولید نمی شود و استمرار نمی یابد. بنابراین، ارزیابی دوره های شتاب و بازگشت رشد اقتصادی بسیار حایز اهمیت است. در این راستا، پژوهش حاضر پس از تعیین دوره شتاب و بازگشت رشد اقتصادی در ایران طی سال های 1398-1334، با استفاده از رهیافت انتقال سهم تعدیل یافته به تجزیه دوره شتاب رشد تحت دو اثر درونی و انتقال نموده است. نتایج پژوهش نشان می دهند که نخست، تنها دوره شتاب رشد اقتصادی تجربه شده در ایران طی دوره مورد بررسی، در سال 1344 اتفاق افتاده است. همچنین در دو سال 1354 و 1364، اقتصاد ایران بازگشت رشد اقتصادی و ورود به دوران رکود عمیق را تجربه نموده است. دوم، نتایج حاصل از رهیافت انتقال سهم تعدیل یافته نشان می دهد که در سال 1344، هر دو عامل تغییرات ساختاری مثبت و بهره وری درون بخشی در ایجاد شتاب رشد تاثیر داشته اند و رشد حاصل نیز سریع و پایدار بوده است.

    کلید واژگان: شتاب رشد اقتصادی, تغییرات ساختاری, بهره وری درون بخشی, انتقال سهم تعدیل یافته}
    Mona Amiri *, Esfandiar Jahangard, Mohammad Ghasemi Sheshdeh, Sirous Omidvar

    Economic growth acceleration is one of the critical topics and a relatively new concept in macroeconomic studies, which has received less attention in research related to economic growth in Iran. Examining growth acceleration aims to find turning points in the country's economic performance. Since growth spurts are related to limited changes in policy reforms, examining the acceleration of economic growth helps policymakers adopt a short-term growth strategy. With a review of global experiences, the acceleration of growth experienced in most of the developing countries has been exhausted and is not reproduced in their economy and does not continue. Therefore, evaluating periods of acceleration and reversal of economic growth is very important. In this study, after determining the period of accelerations and reversals of economic growth in Iran during the years 1955-2019, the period of growth acceleration is analyzed under the Within-Effect and Shift-Effect, using the Modified Shift-Share method. The research results show that the only period of accelerated economic growth experienced in Iran during the investigated period happened in 1965. Also, in 1975 and 1985, Iran's economy experienced a reversal in economic growth and entered a period of deep recession. Second, the Modified Shift-Share method results show that in 2014, both positive structural changes and within-sector productivity positively created growth acceleration, and the resulting growth was fast and stable.

    Keywords: growth acceleration, structural changes, within-sector productivity, Modified Shift-Share}
  • حسین سهرابی وفا*، اسفندیار جهانگرد، جاوید بهرامی
    بررسی رابطه میان توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا)، توسعه مالی و رشد اقتصاد همواره مورد توجه محققان و سیاست گذاران بوده است و به دلیل اختلاف دیدگاه در تاثیر آنها و تنوع نحوه الگو و مدلسازی مطالعات در این حوزه، پژوهش ها به نتایج واحدی منتج نشده و از سوی دیگر با توسعه فناوری و معرفی منطق فازی، روش های مدلسازی توسعه یافته و امکان تجمیع نظر خبرگان در یک سیستم استنتاج هوشمند مبتنی بر خرد جمعی جهت ایجاد شاخص های توسعه فاوا و توسعه مالی اکنون وجود دارد. بر این اساس در این مطالعه پس از تجمیع نظر خبرگان در یک پایگاه دانش که از 414 پرسشنامه در خصوص روابط زیرشاخص های سازنده توسعه مالی و توسعه فاوا ساخته شد، شاخص های فازی توسعه مالی و توسعه فاوا به کمک سیستم استنتاج تطبیقی ممدانی(MFIS) برآورد و سپس به بررسی وجود روابط علیت کوتاه مدت و بلند مدت بین توسعه فاوا، توسعه مالی و رشد اقتصادی در قالب الگوی تصحیح خطای پانل با در نظر گرفتن اثرات همبستگی مشترک پویا(DCCE) با استفاده از داده های استانی سالانه طی دوره زمانی 1380 تا 1398پرداخته شد. پس از تجمیع نظر خبرگان و ایجاد شاخص های فازی، تنها در حالت کوتاه مدت رابطه علیت یک طرفه مثبت، از توسعه فاوا به رشد اقتصادی تایید شد.
    کلید واژگان: توسعه فاوا, توسعه مالی, رشد اقتصادی, منطق فازی, تصحیح خطای پانل}
    Hossein Sohrabivafa *, Esfandiar Jahangard, Javid Bahrami
    The study of the relationship between the development of information and communication technology(ICT), financial development and economic growth has always been the focus of researchers and policy makers and due to differences in views on the relationship between those and the diversity of modeling of studies in this field, researchs has not resulted in a single result. On the other hand, with the development of technology and the introduction of fuzzy logic, developed modeling methods and the possibility of consolidating expert opinions in an intelligent inference system based on collective wisdom to create indicators of ICT development and financial development now exists. Accordingly, in this study, after consolidating the opinions of experts in a knowledge base consisting of 414 questionnaires on the relationship between the constructive sub-indicators of financial development and ICT development, fuzzy indicators of financial development and ICT development using the Mamdani Fuzzy Inference System(MFIS) then assess the short-term and long-term causal relationships between ICT development, financial development and economic growth in the form of a panel error correction model considering the Dynamic Common Correlated Effects(DCCE) using annual provincial data during The period from 2001 to 2017 was covered. After consolidating the opinions of experts and creating fuzzy indicators, only in the short run, the positive causal relationship from ICT development to economic growth was confirmed.
    Keywords: ICT development, Financial Development, Economic Growth, Fuzzy logic, panel error correction}
  • اسفندیار جهانگرد، تیمور محمدی، علی اصغر سالم، فروغ اسمعیلی صدرآبادی*

    سوالی که مدنظر پژوهشگران در حیطه اقتصاد دانش بنیان است، این است که از میان مولفه های موثر بر سرمایه گذاری نامشهود، آیا فناوری اطلاعات و ارتباطات وزن سنگین تری نسبت به مابقی مولفه ها دارد؟ در این مطالعه با استفاده از رویکرد CHS به محاسبه اندازه گیری سرمایه گذاری نامشهود پرداخته شد. در تحقیقات کورادو و همکاران (2005)، سرمایه گذاری نامشهود را به سه قسمت عمده اطلاعات رایانه ای، دارایی نوآورانه و صلاحیت های اقتصادی تقسیم کرده اند. در این مقاله، مولفه فناوری اطلاعات و ارتباطات که جزء اول سرمایه گذاری نامشهود است را از آن جدا کردیم و میزان اثر گذاری آن بر بهره وری عوامل تولید بررسی شده است. حوزه مورد مطالعه، صنایع کارخانه ای با کد طبقه بندی رتبه فعالیت های اقتصادی چهار رقمی برای کارکنان 10 نفر و بالاتر طی سال های 1375 تا 1396 است. با استفاده از داده های پانلی و با الگوی گشتاورهای تعمیم یافته به برآورد تابع بهره وری برای صنایع کارخانه ای پرداخته شد. نتایج این پژوهش، نشان می دهد که ICT نقش پررنگی بر بهره وری کل عوامل تولید دارد. همچنین ضریب آن نسبت به دیگر مولفه های سرمایه گذاری نامشهود، بالاتر است.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری نامشهود, فناوری اطلاعات و ارتباطات, بهره وری کل عوامل تولید, رویکرد CHS, داده های پانلی}
    Esfandiar Jahangard, Teymour Mohammadi, AliAsghar Salem, Forough Esmaeily Sadrabadi *

    The question that is considered by researchers in the field of knowledge-based economy is that among the factors affecting intangible investment, does information and communication technology have a heavier weight than the rest of the factors? In this study, using the Corrado,Hulten and Sichel (CHS) approach, the measurement of intangible investment is calculated. In their research, intangible investment has been divided into three major parts: computer information, innovative assets, and economic competencies. Then these three components are divided into nine parts. In this article, we select the component of information and communication technology, which is the first component of intangible transitory capital, and its effect on Total Factor Productivity(TFP) has been investigated. The field of study is manufacturing industries with a four-digit economic activity classification code for employees of ten and above during the years 1996 to 2018. Using panel data and GMM, the productivity function was estimated for manufacturing industries. The results of this research show that ICT has a significant role on the productivity of all production factors, and its coefficient is higher than other intangible investment components.

    Keywords: Intangible Capital, Information, Communication Technology, Total Factor Productivity, CHS Approach, Panel Data}
  • علی فریدزاد*، اسفندیار جهانگرد، ثریا اسدی

    استفاده از توابع تولید خطی در ساختار الگوهای داده-ستانده یکی از محدودیت های اساسی این الگوها به شمار می رود. در حالی که در دنیای واقعی، روابط نهاده های تولیدی عمدتا غیرخطی است بطوری که همواره در یک سیستم اقتصادی کارآ، نهاده های با هزینه کمتر می توانند جایگزین نهاده های تولیدی با هزینه بیشتر شوند. پژوهش حاضر ضمن رفع نواقص الگوی استاندارد عرضه محور گش از طریق جایگزینی تابع تولید خطی با تابع تولید کاب داگلاس در الگوی داده-ستانده عرضه محور گش و معرفی یک الگوی غیرخطی، آثار ناشی از افزایش قیمت بنزین را در دو الگوی استاندارد خطی و الگوی غیرخطی عرضه محور گش بایکدیگر مقایسه می کند. برای این منظور از داده های جدول داده-ستانده سال 1395 بانک مرکزی ج.ا.ایران جهت استخراج الگوی غیر خطی داده-ستانده عرضه محور گش استفاده شده است. همچنین برای محاسبه تغییرات ارزش افزوده ناشی از افزایش قیمت بنزین، از ارقام یارانه بنزین در ترازنامه هیدروکربوری سال 1395 بهره گرفته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در هر دو الگوی یادشده، براثر افزایش قیمت بنزین، هزینه تولید تمامی بخش های اقتصادی بخاطر افزایش قیمت نهاده واسطه تولیدی (یعنی بنزین) افزایش می یابد، اما میزان افزایش در هزینه تولید در الگوی استاندارد عرضه محور گش بیشتر از الگوی غیرخطی عرضه محور گش می باشد. دلیل این موضوع، امکان جانشینی بین نهاده های تولید واسطه در الگوی غیر خطی عرضه محور گش است. بعبارت دیگر، در الگوی غیرخطی عرضه محور گش برخلاف الگوی استاندارد، در صورت افزایش قیمت یکی از نهاده های واسطه، نهاده های تولید با هزینه پایین تر، جایگزین این نهاده شده و میزان افزایش در هزینه تولید بخش های اقتصادی کمتر خواهد بود.

    کلید واژگان: الگوی عرضه محور گش, بنزین, تابع تولید کاب-داگلاس, مدل غیرخطی, مدل داده-ستانده غیرخطی}
    Ali Faridzad *, Esfandiar Jahangard, Soraya Asadi

    The use of linear production functions in the structure of input-output model is one of the basic limitations of these models. Therefore, the present study, while eliminating the shortcomings of the standard supply-driven Gosh model by replacing the linear production function with the Cobb–Douglas production function in the supply-driven input-output model and introducing a nonlinear model, it compares the effects of rising gasoline prices on two standard linear models and a nonlinear supply-driven models. For this purpose, the input-output table of 2,016 of the Central Bank of the Islamic Republic of Iran has been employed to extract the non-linear supply-driven input-output model. Also, to calculate the value-added changes due to the increase in gasoline prices, gasoline subsidy figures in the hydrocarbon balance sheet in 2016 have been used. The results of this study show that in both models, due to the increase in gasoline prices, the production cost of all sectors increases, but the rate of increase in production costs in the standard supply-driven model is more than non-linear supply-driven model. The reason for this result is the possibility of substitution between inputs in the non-linear supply-driven model. In other words, in the non-linear Gosh supply-driven model, unlike the standard model, if the price of one of the inputs increases, other inputs at a lower cost will replace this input and the rate of increase in the cost of production of economic sectors will be less.

    Keywords: supply-driven model, Gasoline, CD production function, Nonlinear Model, nonlinear input-output models}
  • اسفندیار جهانگرد*، علی فریدزاد، جمال کاکایی، نجمه ساجدیان فرد، الهه شکری
    سابقه تهیه جداول داده- ستانده ملی در ایران به دهه چهل شمسی برمی گردد. این در حالی است، تاکنون زمینه درج ایران در جداول بین کشوری اعم از منطقه ای و جهانی به طور رسمی فراهم نشده است. بر همین اساس این مقاله درصدد است، جدول داده- ستانده ملی ایران را در جدول داده- ستانده بین کشوری سازمان همکاری و توسعه اقتصادی درج نماید. به همین منظور از جدول داده- ستانده بین کشوری سال 2016 و جدول داده- ستانده ملی سال 1395 بانک مرکزی ایران استفاده شده است. این مهم  براساس روش شناسی دیازنباخر و همکاران (2013) و تیمر و همکاران (2015) انجام شده است. محاسبه ضریب فزاینده کشورهای جدول نشان می دهد که کم ترین ضریب فزاینده مربوط به عربستان است و ضریب فزاینده اقتصاد ایران نیز حدود 1.75 است. پایین بودن ضریب فزاینده نشان دهنده پیوند کم اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی است. به بیان دیگر، آثار تحریم های بین المللی، عدم همکاری با سازما ن ها و کنوانسیون های بین المللی و سیاست های اقتصادی ناکارآمد موجب شده است، پیوندهای اقتصاد ایران با اقتصاد بین الملل اندک بوده است.
    کلید واژگان: جدول داده-ستانده بین کشوری, جدول داده-ستانده ایران, ضرایب فزاینده تقاضا محور}
    Esfandiar Jahangard *, Ali Faridzad, Jamal Kakaie, Najmeh Sajedianfard, Elaheh Shokri
    National input-output tables in Iran date back to the 1960s. However, Iran has been included in neither regional nor global international tables. Accordingly, the novelty of this article is adding Iran's national input-output table to the ICIO table. The 2016 national input-output table published by the Central Bank of Iran used for this purpose aligned with the proposed methodology of Diazenbacher et al. (2013) and Timer et al. (2015). The empirical findings of the countries' multiplier coefficients indicate that the lowest multiplier coefficient is related to Saudi Arabia (1.51). Iran's multiplier coefficient is about 1.75, indicating the weak link between Iran and the whole world economy. All in all, international sanctions, non-cooperation with international organizations and conventions, and inefficient economic policies are effective causes of few links of Iran with the global economy.
    Keywords: Inter-Country Input-Output Tables (ICIO), Iran's National Input-Output Table, Multiplier Coefficient}
  • افسانه شرکت، علی اصغر بانوئی*، اسفندیار جهانگرد، علی نصیری اقدم

    هدف اصلی مقاله شناسایی مناطق و فعالیت هایی است که بیشترین ظرفیت بالقوه مالیات بر ارزش افزوده را برای خود و سایر مناطق ایجاد می کنند. برای دست یابی به این هدف، از مدل ضرایب ستونی برای محاسبه جدول داده- ستانده 9 منطقه ای حاوی 24 فعالیت برای سال 1390 استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد هرچند در سطح کلان، مناطق کوچک تر ظرفیت بالقوه مالیات بر ارزش افزوده بیشتری را نسبت به مناطق بزرگ تر ایجاد می کنند؛ اما در سطح فعالیت های اقتصادی رابطه مستقیمی بین سهم ارزش افزوده یک فعالیت با مقدار ظرفیت بالقوه مالیات بر ارزش افزوده آن فعالیت وجود ندارد. بر اساس نتایج، پیشنهاد می شود سیاست گذاران و برنامه ریزان تمرکز سیاست های توسعه منطقه ای را بر مناطق کوچک تر هدایت کنند که سازگاری بیشتری با نظریه های فضاپذیر دارد.

    کلید واژگان: مالیات بر ارزش افزوده, ارزش افزوده غیر مستقیم, اثرات سرریزی, اثرات بازخوردی}
    Afsaneh Sherkat, Aliasghar Banouei *, Esfandiar Jahangard, Ali Nassiri Aghdam

    The main purpose of the article is to Identify of regions and activities that create greater potential value added tax for themselves and others. For this purpose, the column coefficient approach is used to calculate the input-output table of 9 regions including 24 activities for 2011. Findings indicate that although at the macro level, smaller regions create more potential value added tax capacity than larger ones, at the economic activity level, there is no direct relation between the share of value added of an activity and the potential VAT capacity of that activity. Based on the results, it is suggested that policy makers and regional planners pay special attention to the structure of the economy and the nature of the activities of that region. Also, the focus of regional development policies should be shifted to smaller areas that are more in line with space-based theories.

    Keywords: Value Added Tax, Indirect Value Added, Spillover effect, feedback effect}
  • اسفندیار جهانگرد، جمال کاکایی*

    کووید-19 در اواخر سال 2019 در اکثر کشورهای جهان فراگیر شد. علاوه بر تلفات انسانی (ابتلا و مرگ ومیر)، اقتصاد کشورها را نیز تحت تاثیر قرار داده است. براساس آمار صندوق بین المللی پول رشد اقتصادی جهان در سال 2020 میلادی حدود 5/3 درصد منفی بوده است. با وجود آنکه تولید ناخالص داخلی ایران در این سال حدود 5/1 درصد مثبت بوده است، اما آثار این همه گیری مشهود است. از این رو، این مقاله در پی آن است با استفاده از الگوی تعاملی داده- ستانده و رویکرد حذف فرضی فعالیت ها دیازنباخر و لهر (2013) و سپس با استفاده از زایتسف (2000) آثار شیوع بیماری کرونا طی یک سال روی ستانده (تولید)، اشتغال و ارزش افزوده بخش های اقتصادی به تفکیک اجزای آن بررسی کند. به همین منظور از جدول داده- ستانده آماری فعالیت در فعالیت سال 1395 بانک مرکزی و داده های اشتغال مرکز آمار ایران استفاده می شود. نتایج حاکی از آن است ستانده و ارزش افزوده کل اقتصاد به ترتیب، حدود 3/4 و 4 درصدکاهش پیدا می کند. در میان اجزای ارزش افزوده، «درآمد مختلط و مازاد عملیاتی(خالص)» با بیش ترین رشد نزولی مواجه می شود. همچنین به طور مستقیم و غیرمستقیم حدود 5/6 درصد شاغلان کشور از بیماری همه گیر کرونا متاثر شده اند.

    کلید واژگان: ویروس کرونا, تولید, ارزش افزوده, اشتغال, جدول داده- ستانده}
    Esfandiar Jahangard, Jamal Kakaie *

    The COVID-19 pandemic became widespread in most countries of the world in late 2019. In addition to human casualties, it has also affected the economies of countries. According to IMF, the world economic growth in 2020 was -3.5 percent. However, the GDP’s growth rate of the Iran economy for 2020 has been positive and was reported as 1.5 percent, but there is evident that the economy has been affected by the coronavirus.  In this paper, we evaluate the effect of the COVID-19 pandemic on the production, employment, and value-added of the economy of Iran by using the hypothetical extraction method of Dietzenbacher & Lahr (2013) and the Input-Output general equilibrium model of Zaytseva (2000). We have used the data from the input-output table of the Iran Central Bank in 2016 and the employment figures of the Statistics Center of Iran. The results show that the production and the value-added of the economy will decrease by 4.3 and 4 percent respectively. Among the value-added components, mixed-income and net operating surplus experienced the highest declining growth rate. Also, about 6.5 percent of the country's employees have been affected directly and indirectly by the Coronavirus.

    Keywords: Coronavirus, production, VALUE ADDED, Input-Output Table}
  • علی اصغر سالم*، اسفندیار جهانگرد، لیلا جباری

    نابرابری سلامت را می توان به صورت تفاوت ها و اختلافات در دستیابی به سلامت بین گروهی از افراد تعریف کرد. این تفاوت ها به یک نگرانی عمده در زمینه بهداشت عمومی تبدیل شده است و بیشتر کشورها با برقراری سیاست هایی درصدد کاهش آنها هستند. سیاست ها و دخالت هایی که مستقیما به عوامل اجتماعی و اقتصادی ایجادکننده ی نابرابری سلامت می پردازند؛ در کاهش این نابرابری بسیار موثر هستند. در اینجاست که شناسایی عوامل موثر بر نابرابری سلامت اهمیت می یابد. هدف این مطالعه تعیین عواملی است که با نابرابری سلامت، در ارتباطند. برای دستیابی به هدف، از روش داده های ترکیبی برای 31 استان ایران طی سال های 1397_1388 استفاده و شاخص نابرابری سلامت با استفاده از ضریب جینی محاسبه گشت. نتایج  حاصل از این مطالعه نشان می دهد؛ ضریب تورم سلامت، نابرابری درآمد و آموزش و بیکاری مثبت و از نظر آماری معنادار است. همچنین، در این مدل، درآمد، بیمه، و مخارج عمرانی دولت به کاهش نابرابری سلامت کمک می کند.

    کلید واژگان: نابرابری سلامت, هزینه های سلامت, ضریب جینی}
    AliAsghar Salem*, Esfandiyar Jahangard, Leyla Jabari

    Health Inequality Can be defined as Differences Variations and Disparities in Achieving Health across a Group of People. These Disparities have become a Major and Main Public Health Concern and Most Countries Seek to reduce this Desperation by Putting in Place Policies. Policies and Interventions Which Directly Address the Social and Economic Factor that Drive Health Inequalities are Likely to be Most Effective in Reducing Health Inequality. It is Here That Identifying the Factors affecting this Inequality Becomes Important. The Study Aimed to Determine Factors Associated with Health Inequality. For Achieving the Purpose, Panel Data Regression Technique for 31 Iran Provinces from 2009_2018 was used. The Health Inequality Index Was Measured Using Gini Coefficient. The Results of This Study Show that the Coefficient of Health Inflation, Income Inequality, Education and Unemployment is Positive and Is Statistically Significant. Also, Income, Insurance, and Government Construction Budget Helps Reduce the Health Inequality in Regression.

    Keywords: Health Inequality, Gini Coefficient, Health Expenditures}
  • ابوالفضل کزازی، محمدتقی تقوی فرد، اسفندیار جهانگرد، رضا واعظی، مهرداد مهرکام*

    مالیات ها به عنوان مهم ترین منبع مالی برای تامین درآمدهای عمومی و یکی از موثرترین ابزارهای سیاست های مالی دولت به شمار می روند. اصلاح ساختار قوانین مالیاتی به عنوان اساسی ترین بخش سیاست های مالیاتی جایگاه مهمی در مجموعه سیاستهای مالی دولت دارد.با توجه به اینکه در نیمه دوم سال 1387 سیاست مالیات بر ارزش افزوده به عنوان یکی از روش های اصلاح ساختار مالیاتی کشور جایگزین سیاست مالیاتی موسوم به تجمیع عوارض کالا و خدمات (مالیات غیرمستقیم) شده است و اهمیت تغییر در سیاست های مالیاتی کشور در این تحقیق با استفاده از شاخص های سهم درآمدهای مالیاتی در پوشش هزینه های دولت نسبت درآمدهای مالیاتی در تولید ناخالص داخلی و سهم درآمدهای مالیاتی در کل درآمدهای عمومی دولت به مقایسه کارایی این دو سیاست مالیاتی با رویکرد فازی پرداخته ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که کارایی سیاست تجمیع عوارض در طی سال های 1380 الی1387 ،0.531 در سال 1382 بیشترین مقدار و در سال 1387کمترین مقدار کارایی 0.495 می باشد. کارایی سیستم ارزش افزوده با متوسط 0.52525 از سیستم تجمیع عوارض با متوسط 0.5135 بالا تر و سیر صعودی داشته است. در نتیجه می توان با توجه با یافته های تحقیق نتیجه گرفت که سیاست مالیاتی ارزش افزوده کاراتر از سیاست مالیاتی موسوم به تجمیع عوارض کالا و خدمات می باشد.

    کلید واژگان: مالیات بر ارزش افزوده, مالیات موسوم به تجمیع عوارض, اصلاحات مالیاتی, منطق فازی, کارایی مالیاتی}
    Abolfazl Kazazi, MohammadTaghi Taghavifard, Esfandiar Jahangard, Reza Vaezi, Mehrdad Mehrkam *

    Taxes, especially complications, are the main source of funding for public revenue and one of the most effective tools for government fiscal policy. Reforming the structure of Tax laws as the most essential part of Tax policies has a substantial place in the set of government fiscal policies. Considering that VAT policy as one of the methods of reforming the country's Tax structure instead of Tax of the services' and goods' collection in 2008 year and the importance of altering in the country's Tax policies in this study using the indicators of Tax revenue share in covering government expenditures, the ratio of Tax revenues in GDP and the share of Tax revenues in total public revenues to compare the efficiency of this We have addressed two Tax policies with a fuzzy approach. The research findings show that the efficiency of toll collection policy during the years 2001 until 2008, the highest value is 0.531 in 2003 and in 2008 the lowest efficiency is 0.495. The efficiency of the value-added system with an average of 0.52525 was higher than the toll collection system with an average of 0.5135 and an upward trend. As a result, it can be concluded from the research findings that the value-added Tax policy is more effective than the Tax policy called Tax of the services' and goods' collection.

    Keywords: Fuzzy Logic, Tax efficiency, Tax Reforms, Value added tax}
  • اسفندیار جهانگرد، علی فریدزاد، جمال کاکائی*، اکبر احمدی

    مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که مهم ترین عامل تغییرات بهره وری انرژی در ایران طی دوره 1394 1385 چیست؟ به همین منظور، بر مبنای سه جدول داده ستانده متقارن فعالیت در فعالیت به قیمت ثابت »سال 1385 مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی»، «سال 1390 مرکز آمار ایران» و «جدول بهنگام شده سال 1394 با روش RAS» درچارچوب روش شناسی مطالعه ژاکوب (2003)، تغییرات بهره وری انرژی به شش عامل«تغییرات ارزش افزوده»، «تغییرات مصرف انرژی»، «تغییرات عرضه داخلی»، «تغییرات ساختاری (تکنولوژی)»، «تغییرات مصرف (سهم) بخشی تقاضای نهایی» و «تغییرات ترکیب درون بخشی تقاضای نهایی» در سطح فعالیتهای «کشاورزی»، «صنعت»، «برق»، «حمل و نقل»، «سایر خدمات» تجزیه شده است. نتایج نشان می دهد تغییرات ارزش افزوده برای بخشهای یادشده، کاهش دهنده بهره وری انرژی است. به بیان دیگر، بهره وری انرژی از محل ارزش افزوده تاثیر منفی پذیرفته است. این در حالی است که اثر تغییرات میزان مصرف انرژی فقط در بخش های کشاورزی و برق کاهنده بوده است. همچنین، اثرات سایر عوامل مورد بررسی بر بهره وری انرژی طی دوره مورد بررسی تقریبا صفر بوده است.

    کلید واژگان: بهره وری انرژی, تحلیل تجزیه ساختاری, هدفمندی یارانه ها, جدول داده ستانده}
    Esfandiar Jahangard, Ali Faridzad, Jamal Kakaie *, Akbar Ahmadi

    The present paper aims to identify the most important factor that explains productivity changes in energy use in Iran over the period of 1385-1394-. Towards this end, the authors have utilized three symmetric industry by industry input-output tables namely, IOT at 1385 constant prices introduced by research center affiliated to Iranian parliament, IOT at 1390 constant prices introduced by Iran’s statistics center and the 1394 -IOT updated by RAS method. Jacob (2003) attribute productivity Changes in energy use to six factors.  The authors have applied the Jacob formula to decompose productivity changes into six cause factors namely, changes in value added, changes in energy consumption, changes in domestic energy supply, structural changes -technology factor, final demand changes, inter industry final demand changes pertaining to agricultural, industry, power, transportation and other service sectors. The results of this study reveal that productivity changes in energy use is negatively affected by value added changes while changes in energy consumption in agriculture and power sectors had a declining impact on productivity and the effect of other factors in productivity changes has been negligible over the period under study.

    Keywords: Energy productivity, Structural decomposition, Subsidy Targeting, Input-Output Table}
  • ملیکا مهرکام *، محمدتقی تقوی فرد، اسفندیار جهانگرد، آمنه خدیور

    فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش مهمی در تسریع رشد اقتصادی به ویژه در عصر حاضر که عصر اینترنت و ارتباطات مخابراتی موبایل است ایفا می کند. با توجه به سیر صعودی به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشورهای دنیا، این بخش از اقتصاد توجه زیادی می طلبد. سیاست های بهبود یافته به واسطه تاثیر بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات در اقتصاد یکی از برنامه های برتر دولت ها در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. بررسی ادبیات نشان می دهد پژوهش های اندکی با رویکرد سیستمی به بررسی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در رشد تولید ناخالص داخلی پرداخته اند و نحوه تاثیر متغیرهای مختلف بر نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته است. پژوهش حاضر با رویکرد سیستمی و با استفاده از روش پویایی شناسی سیستم روابط متقابل متغیرهای فناوری اطلاعات و ارتباطات از جمله دسترسی به فاوا، توسعه فاوا، کاربری فاوا و غیره با متغیرهای کلان اقتصادی نظیر تولید ناخالص داخلی، بهره وری کل عوامل تولید، سرمایه فاوا، سهم ارزش افزوده فاوا از تولید ناخالص داخلی و غیره را مورد بررسی قرار داده و مدل مفهومی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در رشد تولید ناخالص داخلی را ارایه می دهد. هدف از این پژوهش بهبود درک سیاستگذاران از ایفای نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در رشد تولید ناخالص داخلی در برنامه ریزی های کلان کشور است. مدل کیفی طراحی شده در این پژوهش می تواند مبنای پژوهش کمی آتی و شبیه سازی ریاضی با رویکرد سیستمی به فناوری اطلاعات و ارتباطات و تولید ناخالص داخلی قرار گیرد.

    کلید واژگان: فناوری اطلاعات و ارتباطات, تولید ناخالص داخلی, حسابداری رشد, پویایی شناسی سیستم}
    mohammadtaghi taghavi fard, Esfandiar Jahangard, Ameneh Khadivar, melika mehrkam *

    ICT plays an important role in accelerating economic growth, especially in today's age of the Internet and mobile telecommunications. Due to the upward trend in the use of information and communication technology in the countries of the world, this part of the economy demands a lot of attention. Improved policies due to the impact of information and communication technology on the economy are one of the top programs of governments in developed and developing countries.A review of the literature shows that few systematic studies have examined the role of information and communication technology in GDP growth and the impact of various variables on the role of information and communication technology has not been sufficiently studied.The present study uses systematic approach and system dynamics methodology and examine interactions of ICT variables including ICT access, ICT development, ICT usage etc. with macroeconomic variables such as GDP, total factor productivity, ICT Capital examines ICT's value-added share of GDP and so on and presents a conceptual model of the role of ICT in GDP growth. The qualitative model designed in this study can be the basis for future quantitative research and mathematical simulation with a systematic approach to information and communication technology and GDP.

  • ملیکا مهرکام*، محمدتقی تقوی فرد، اسفندیار جهانگرد، آمنه خدیور

    با توجه به  متغیرهای متعدد تاثیرگذار بر رابطه بین فناوری اطلاعات و ارتباطات و رشد تولید ناخالص داخلی و تاثیرات متقابل و غیر خطی این متغیرها بر یکدیگر،  لازم است مدلی ارایه شود تا بتوان تاثیرات مطلوب یا نامطلوب سیاستهای حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات را بر تولید ناخالص داخلی  با استفاده از شبیه سازی پیش بینی کرد. پژوهش حاضر با رویکرد سیستمی و استفاده از روش سیستم داینامیک روابط متقابل متغیرهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و متغیرهای کلان اقتصادی را مورد بررسی قرار داده است. پس از بررسی رفتارهای مرجع متغیرها، مدل علت و معلولی طراحی و بازخورها و در ادامه متغیرهای جریان و انباشت شناسایی شده و مدل انباشت- جریان ایجاد شده است. نتایج اجرای مدل به خوبی توانسته است رفتارهای مرجع را پوشش دهد. مدل طراحی شده در این پژوهش می تواند به منظور تصمیم گیری های کلان و سیاستگذاری در حوزه فناوری اطلاعات مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا), تولید ناخالص داخلی, حسابداری رشد, رویکرد سیستمی, سیستم داینامیک طبقه بندی JEL: C61, M41, O11}
    Melika Mehrkam *, Mohammad Taghi Taghavifard, Esfandiar Jahangard, Ameneh Khadivar

    Considering the various variables affecting the relationship between information andcommunication technology and GDP growth and the interaction and non-linear effects ofthese variables on each other, it is necessary to provide a model to predict the favorable orunfavorable effects of ICT policies on GDP using simulation. The present study examinesthe interrelationships of information and communication technology variables andmacroeconomic variables with a systemic approach and using system dynamicsmethodology. After examining the reference modes of the variables, the cause and effectmodel is designed and the feedback and then the rate and stock variables are identified andthe stock-flow model is created. The results of model implementation have been able tocover reference modes well. The model designed in this research can be used for macrodecisions and policy making in the field of information technology.

    Keywords: information, communication technology, Gross Domestic Production, Growth Accounting, Systemic Approach, System Dynamics. JEL Classification: C61 M41 O1}
  • ابوالفضل کزازی*، محمدتقی تقوی فرد، اسفندیار جهانگرد، مهرداد مهرکام

    سیاست مالیات بر ارزش افزوده به عنوان یکی از روش های اصالح ساختار مالیاتی کشور جایگزین سیاست مالیاتی موسوم به تجمیع عوارض کاال و خدمات مالیات غیرمستقیم شده است. اجرایی شدن این سیاست جایگزین در طی یک فرآیند بلندمدت، پس از عبور از مراجع قانونی در نیمه دوم سال 7831 رخ داد. تاکنون آثار سیاستهای فوق و بحث جایگزینی مالیات بر ارزشافزوده، از ابعاد مختلفی مورد ارزیابی قرارگرفته است. به دلیل اهمیت تغییر در سیاستهای مالیاتی کشور این مقاله تالش دارد از زاویه دیگری به این مهم بپردازد. برای این منظور، باهدف سنجش و مقایسه آثار سیاستهای فوق بر صنایع کشور از تکنیک داده – ستانده استفاده شده است و در قالب دو سناریو، اجرای سیاست مالیاتی موسوم به تجمیع عوارض و اجرایی شدن سیاست مالیات بر ارزشافزوده، تالش شده آثار این دو روش بر روی صنایع مورد ارزیابی قرار گیرد. یکی از مهمترین آثار قابل اندازه گیری ناشی از اجرایی شدن سیاستهای فوق، تعیین آثار تورمی و تاثیر این سیاستها بر تغییرات قیمت محصوالت صنعتی است. نتایج محاسبات نشان میدهد که سیاست مالیات بر ارزش افزوده بر بخشهای مختلف صنعت آثار تورمی کمتری بر این بخشها داشته و حداکثر آثار تورمی بر هر بخش درست به میزان نرخ مالیات بر ارزشافزوده مصوب در آن دوره میباشد.

    کلید واژگان: مالیات بر ارزش افزوده و مالیات موسوم به تجمیع عوارض, جدول داده- ستانده, اصلاحات مالیاتی}
  • عباس عباسپور، محمد مهدی کرامتی تولایی*، حمید رحیمیان، اسفندیار جهانگرد

    به منظور تدوین الگوی تامین مالی نظام آموزش عالی کشور این پژوهش با رویکرد کیفی اکتشافی و با روش داده بنیاد (اشتراوس و کوربین) انجام شد. جامعه پژوهش را کلیه صاحب نظران، پژوهشگران، سیاست گذاران، مدیران و مسیولین تامین مالی حوزه آموزش عالی تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، در نهایت با 15 نفر از این افراد مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند به عمل آمد. یافته های به دست آمده نشان داد که الگوی مطلوب تامین مالی، تنوع بخشی درون زای تامین مالی در دانشگاه ها است. در واقع باید از وضعیت فعلی که نظامی دوقطبی مبتنی بر اخذ شهریه و کمک مستقیم دولتی است به نظامی متوازن و چندمنبعی که به صورت درون زا ایجاد شود، حرکت کرد. پاسخگویان، افزایش تعاملات و همکاری های بین المللی، شبکه سازی اطلاعات، تجهیزات، توانمندی ها و تجربیات، انگیزش مالی و روانی و معنوی ذی نفعان، تقویت ارتباط ذی نفعان، تمهید قوانین و مقررات و آیین نامه های موردنیاز و توانمندسازی سازمان دانشگاه و اعضای هییت علمی را به عنوان راهبردهایی برای نیل به الگوی مطلوب برشمردند. آنها اصولی مانند استقلال دانشگاهی، دسترسی عادلانه به آموزش عالی، خودجوشی و درون زایی، قابلیت اتکای روش تامین مالی و کارایی و اثربخشی را در طراحی الگو حایز اهمیت برشمردند. سرانجام، این بررسی نشان داد که در کشور حرکتی بطیی به سمت تنوع بخشی آغاز گردیده و می توان با تمرکز بر الگوی معرفی شده آن را تسریع نمود و از انحراف بازداشت.

    کلید واژگان: تامین مالی, نظام آموزش عالی, تنوع بخشی تامین مالی, نظریه داده بنیاد}
  • اکبر احمدی*، اسفندیار جهانگرد

    کلان شهر تهران 22 منطقه و 355 محله دارد. علاوه بر فضای جغرافیایی ناهمگن در محلات مختلف، کارکردها، ویژگی های جمعیتی و فرهنگی متفاوت و وضعیت اقتصادی و معیشتی هر محله، موجب تفاوت های شکلی و ماهوی و درنتیجه تخصیص نابرابر امکانات و خدمات شهری در این محلات شده است. یکسان سازی تمام محلات از هر نظر امری تقریبا محال و غیراقتصادی است؛ اما تلاش برای بازتوزیع امکانات یا تخصیص مجدد امکانات برای ارتقای سطح کیفی زندگی در نواحی کمتر برخوردار، از خواسته های مردم و مسیولین شهری و در راستای نظریات اقتصادی استفاده از منابع کمیاب است. در این مقاله، کیفیت زندگی در 335 محله شهر تهران با استفاده از اطلاعات 53 شاخص سنجش کیفیت زندگی در شهر، مستخرج از 45004 پرسشنامه از گزارش رصد کیفیت شهر تهران، در قالب تکنیک تاپسیس فازی بررسی شد و محلات مختلف به ترتیب در قالب پنج خوشه «کاملا برخوردار»، «برخوردار»، «متوسط»، «کمتر برخوردار» و «نیازمند مداخله» رتبه بندی شده اند. براساس این نتایج، 63 محله در دو خوشه توسعه یافته «کاملا برخوردار» و «برخوردار» و 167 محله نیز در خوشه کمتر توسعه یافته «کم برخوردار» و «نیازمند مداخله» قرار گرفته اند.

    کلید واژگان: شاخص کیفیت زندگی شهری, رتبه بندی, فازی تاپسیس, تهران}
    Akbar Ahmadi *, Esfandiar Jahangard

    In recent years the business model has been attracted researchers' and practitioners' attention due to its impact on the success of every business. A collection of research in the field of art shows little attention to the selection and design of the art business model, and this issue can be considered as one of the reasons for not doing the right thing in the business of this area. This subject has been grounded to investigate business models to identify suitable methods for Iranian handicraft activities in the present study. Using mixed-method, after reviewing the literature related to the topic, the theoretical framework was identified. Then, in the quantitative section, using the Correlation method, we studied a set of methods used in the Laljin pottery business based on the Osterwalder model. We found that the Osterwalder model, does not cover handicraft business in several elements and there is a need for a different business model. In the qualitative section using grounded theory, based on the effectuation theory, we propose a new efficient business model, called "Fish Business Model". In this model, entrepreneurs are like fishes moving in the wavy sea, and using their real capabilities they build their business model. This model presents suitable managerial and executive methods of a business of production and supplying handicraft products as a coherent process and covers all international rules and regulations.

    Keywords: Business model effectuation, Handicrafts, Fish Business Model, lalejin world city}
  • اسفندیار جهانگرد، فائزه فیض آبادی*

    هدف این مقالهتجزیه رشد بهره وری کل عوامل تولید با تلفیق دو الگوی داده- ستانده و برنامه ریزی خطی در چارچوب تعادل عمومی و تکیه بر قیمت های سایه ای عوامل تولید به عنوان ارزش های واقعی آنها در یک اقتصاد باز و مطالعه نحوه عملکرد آن در ایران است. برای این منظور، از جداول داده- ستانده سال های 1367 و 1378 بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که در قالب هفت بخش تجمیع شده اند، استفاده شده است. در این تحقیق با بهره گیری از مدل تجزیه رشد بهره وری کل عوامل تولید را به سه عامل تغییرات فنی، اثرات رابطه مبادله و تغییرات کارآیی که از حل یک برنامه خطی مربوط به حداکثرسازی تقاضای نهایی داخلی به دست می آید، تجزیه کردیم. در این خصوص، سوال اصلی این است که از میان سه عامل ذکرشده، کدام یک عامل اصلی رشد بهره وری کل عوامل تولید در ایران بوده است. براساس نتایج به دست آمده، اصلی ترین عامل رشد بهره وری کل عوامل تولید در ایران در دوره مورد مطالعه، تغییرات  فنی است.

    کلید واژگان: بهره وری کل عوامل تولید (TFP), تعادل عمومی, قیمت سایه ای, تغییرات فنی, تغییرات کارآیی, رابطه مبادله. طبقه بندی JEL:D24, C67, C61}
    Esfandiar Jahangard *

    The purpose of this paper is decomposing total factor productivity growth with reconciling both of the input- output and linear programming models in general equilibrium framework rely on the shadow prices of production factors as their real values in an open economy and studying its performance in Iran. For this purpose, input- output tables of central bank of Iran aggregated in 7 sectors are used for years 1367 and 1378. In this research, we decomposed total factor productivity growth to three factors named technical changes, terms of trade effects and efficiency changes which are reached by solving a linear program of maximization of domestic final demand using the framework of Raa and Mohnen (2002) paper. In this regard, the main question is that which of the three factors listed above is the major factor of total factor productivity growth in Iran? Based on the results, technical changes with share of 91 percent were the major factor of total factor productivity growth in Iran in our study period. 

    Keywords: Total Factor Productivity, Input- Output, Linear Programming Model, Technical changes, Terms of Trade Effects, Efficiency Changes, Shadow Price JEL Classification: D24, C67, C61}
  • اسفندیار جهانگرد، علی اصغر بانویی، علی فریدزاد، سجاد برخورداری، حمید آماده، امیر دودابی نژاد*

    فرضیه مزیت مضاعف، بیان می‏ کند جایگزینی مالیات ‏های زیست‏ محیطی، به‏ جای انواع مالیات اختلال‏زا نه تنها باعث کاهش انتشار آلاینده‏ ها می‏ شود (مزیت اول) که می‏ تواند باعث افزایش تولید و رفاه عمومی (مزیت دوم) هم بشود. با توجه به ضرورت کاهش انتشار برای ایران در این مقاله اعمال مالیات بر کربن با هدف کاهش 12 درصدی انتشار دی ‏اکسید‏کربن در یک مدل تعادل عمومی قابل محاسبه و با فرض سه سناریوی مختلف برای بازچرخانی درآمدهای مالیاتی، شبیه سازی شده است. برای کالیبراسیون مدل از ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1390 که بر مبنای جداول داده و ستانده مرکز آمار ایران با 26 بخش تولیدی، 36 کالا، و دو نوع خانوار ایجاد شد استفاده گردید. نتایج این پژوهش نشان می‏دهد مالیات 51.3 ریال بر هر کیلوگرم انتشار دی‏اکسیدکربن در سناریوی بازگرداندن یک جای کل مالیات به خانوارها،  73.5 ریال در سناریوی کاهش مالیات بر تولید و 58 ریال در سناریوی کاهش مالیات بر نیروی کار باعث تحقق هدف کاهش 12 درصدی انتشار می ‏شود و در هر سه سناریو بودجه مصرفی واقعی خانوار و شاخص رفاهی معادل افزایش پیدا می ‏کنند. اشتغال در سناریوی اول کاهش و در دو سناریوی دیگر افزایش یافت اما تولید حقیقی ناخالص داخلی در سناریوی اول و دوم کاهش یافت و در سناریوی سوم تقریبا ثابت ماند. بر اساس نتایج این پژوهش فرم ضعیف فرضیه مزیت مضاعف تائید می‏ شود یعنی کاهش مالیات‏ های اختلال‏ زا آثار رفاهی بهتری از بازگرداندن یک جای مالیات‏ های اختلال ‏زا دارد اما فرم قوی این فرضیه برای اقتصاد ایران تائید نمی‏ شود. ضمنا سیاست کاهش مالیات بر نیروی کار، بهترین آثار رفاهی و کارایی را به ‏همراه دارد.

    کلید واژگان: مالیات زیست محیطی, مالیات بر کربن, فرضیه مزیت مضاعف, مدل تعادل عمومی قابل محاسبه}
    Esfandiar Jahangard, Ali Asghar Banooei, Ali Faridzad, Sajjad Barkhordari, Hamid Amadeh, Amir Doudabi Nezhad*

    The Double dividend hypothesis briefly demonstrates that by replacing different kinds of distortionary taxes with environmental ones, not only the lesser pollutants would be emitted (the first merit), but the more productivity and public welfare would be gained (the second one). Given the urgent need of reducing emissions in Iran, levying taxes on carbon, aimed at reducing carbon dioxide by 12 percent, is simulated at present article by a computable general equilibrium model which hypothesized three recycling tax incomes scenarios. In order to calibrate the model, the social accounting matrix of 1390 is used, which comprises of 26 sectors, 36 commodities and two type of households, based on the input-output tables of the Iranian Statistics Center. The results of the present research show that the goal of 12 percent reduction of the emission would be met by 51.3 Rials taxing per each kg carbon dioxide in the scenario of restoring the whole taxes to the households, 73.5 Rials in the scenario of reducing production taxes and finally 58 Rials in the scenario of reducing labor taxes. In all the three scenarios, increase of the real consumption budget of household and the equivalent welfare index is evident. In the first scenario, employment decreases and in the second and third ones, it increases, whereas the real GDP decreases and in the second and third ones, it stands approximately the same. The results of the present research bear out the weak form of the double dividend hypothesis, in the sense that the welfare effects of reducing distortionary taxes are more than those of restoring the whole distortionary ones. The strong form of the hypothesis, however, is not approved in Iranian economy. Moreover, the reduction of labor tax policy, is accompanied by the optimum welfare and viability effects.

    Keywords: Carbon Tax, Environmental Tax, Double Dividend Hypothesis, CGE Modelling}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال