به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مهدی قدرتی میرکوهی

  • الهام محمدی بلبان آباد، مهدی قدرتی میرکوهی*، امین فرجی

    هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مهارت های روانشناسی مثبت نگری بر خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی مادران کودکان با ناتوانی هوشی بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع طرح پیش‍ آزمون-پس‍ آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه ای به حجم 20 نفر از مادران دارای کودک کم‍توان ذهنی به روش هدفمند انتخاب شد و این افراد در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 10 نفر) گمارده شدند. اطلاعات موردنیاز از طریق سه پرسش نامه‍ی خودکارآمدی عمومی شرر، امید اشنایدر و همکاران و تاب آوری کانر و دیوید سون، جمع‍ آوری شد. افراد قبل از انجام مداخله مورد ارزیابی قرار گرفتند، سپس آموزش روانشناسی مثبت برای گروه آزمایش در 6 جلسه اجرا شد و ارزیابی مجدد در مرحله‍ی پس‍آزمون و پیگیری انجام گرفت. داده‍ ها با تحلیل واریانس اندازه‍گیری مکرر بررسی شدند. نتایج نشان داد که مداخله روانشناسی مثبت‍ باعث ارتقای خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی در مادران کودکان با ناتوانی هوشی شد؛ بنابراین، پیشنهاد می‍شود از این مداخله برای ارتقای خودکارآمدی، تاب آوری و امید به زندگی مادران کودکان با ناتوانی هوشی استفاده شود.

    کلید واژگان: ناتوانی هوشی, روانشناسی مثبت, خودکارآمدی, امید به زندگی, تاب آوری}
    Elham Mohammadi Bolban Abad, Mehdi Ghodrati *, Amin Faraji

    Few studies have investigated how positive psychology can be applied for parents of children with intellectual disabilities. The purpose of this study was to investigate the effect of positive psychological intervention on self-efficacy, resilience and life expectancy mothers of children with intellectual disabilities. The semi-experimental research method was a pre-test-post-test design and follow-up with a control group. A sample of 20 mothers of children with intellectual disabilities were selected in a purposeful way and assigned to two experimental and control groups (10 people each group). The required information was collected through three questionnaires: Sherer General self-efficacy, Hope Schneider et al., and Connor and Davidson's resilience questionnaire. Participants were evaluated before the intervention, then positive psychological intervention was implemented for the experimental group in 6 sessions, and re-evaluated in the post-test and follow-up stage. The data were analyzed by repeated measures analysis of variance. The Results showed that positive psychological intervention improved self-efficacy, resilience and life expectancy in mothers of children with intellectual disabilities. Therefore, it is suggested to use this intervention to improve self-efficacy, resilience and life expectancy in mothers of children with intellectual disabilities.

    Keywords: intellectual disabilities, Positivity Psychological Intervention, self-efficacy, life expectancy, Resilience}
  • مرجان السادات عرشی ها، مهدی قدرتی میر کوهی*

    هدف از پژوهش حاضر پیش بینی بهبودی کلی کودکان مبتلا به طیف اتیسم بر اساس مهارت های ارتباطی و همدلی مادران بود. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی با طرح رگرسیون بود. جامعه آماری این پژوهش همه مادران کودکان مبتلا به طیف اتیسم مراجعه کننده به کلینیک های توانبخشی شهر تهران و فرزندشان در پاییز 1401 بودند که از میان آن ها 90 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه مهارت های ارتباطی جرابک CKIJT)؛ موسسه کوئین دام، 2004)، همدلی آلبیرو (BES؛ آلبیرو و همکاران، 2009) و اظهارات کلی بالینی (CGI؛ موسسه ملی سلامت روان، 1976) استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان تحلیل شد. نتایج نشان داد که مهارت های ارتباطی و همدلی مادران با بهبودی کودکان مبتلا به طیف اتیسم رابطه مستقیم و معنادار (01/0<p) دارد. همچنین مهارت های ارتباطی و همدلی مادران در مجموع 46% تغییرات بهبودی کودک را پیش یینی می کنند. براساس یافته های پژوهش مشخص شد، متغیر مهارت های ارتباطی نسبت به متغیر همدلی پیش بینی کننده قوی تری برای بهبودی کلی کودکان مبتلا به طیف اتیسم است. با در نظر گرفتن نتایج پژوهش حاصل از مهارت های ارتباطی و همدلی مادران می توان در پیش بینی بهبودی کودکان مبتلا به طیف اتیسم استفاده نمود. همچنین، می توان در طرح ریزی برنامه درمانی جامع در موسسات توانبخشی مداخلات لازم را گنجاند و به پیشرفت در بهبودی کودکان مبتلا به طیف اتیسم سرعت بخشید.

    کلید واژگان: بهبودی کودکان مبتلا به طیف اتیسم, مادران کودکان مبتلا به طیف اتیسم, مهارت های ارتباطی, همدلی}
    Marjan Sadat Arshiha, Mehdi Ghodrati Mirkohi*

    The purpose of this research was to predict the overall recovery of children with autism spectrum disorder based on the communication skills and empathy of mothers. The research method was descriptive-correlation with regression design. The statistical population was all the mothers of children who were referred to the rehabilitation clinics of Tehran and their children in the fall of 1401, from which 90 subjects were selected using a targeted sampling method. To collect information, Jarbak's communication skills questionnaire (CKIJT; Queen Dam Institute, 2004), Albiru empathy questionnaire (BES; Albiru et al., 2009), and clinical general statements (CGI; of the National Institute of Mental Health, 1976) were used. Data were analyzed using Pearson's correlation, and multiple concurrent regression. The results showed that the communication skills and empathy of mothers have a direct and significant relationship with the recovery of children with autism spectrum disorder (p<0.01). Mothers' communication skills and empathy predict 46% of the child's recovery changes. Based on the findings of the research, it was determined that communication skills are a stronger predictor than empathy for the recovery of children. Considering the results of the research, mothers' communication and empathy skills can be used to predict the recovery of children with autism spectrum disorder. Also, it is possible to include the interventions in planning a comprehensive treatment program in rehabilitation institutions and speed up the progress in the recovery of children.

    Keywords: Recovery of children with autism spectrum disorder, children with autism spectrum disorder's mother, communication skills, empathy}
  • قاسم عبداللهی بقرآبادی، پرویز شریفی درآمدی*، مهدی قدرتی میرکوهی، سمیرا وکیلی
    هدف

    اتیسم ختلال عصبی -رشدی است که با آسیبهایی در تعامل اجتماعی، ارتباطی و رفتارهای تکراری و کلیشهای مشخص میشود. کودک اتیسم برای خانواده، سطح بالایی از استرس را ایجاد می کند که تاثیر منفی بر روی کارکرد خانواده آنان می گذارد و باعث بروز اختلال در کارکردهای روزانه و اجتماعی می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش برنامه خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی بر کارکرد خانواده مادران دارای کودک اتسیم انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای کودک اتیسم انجمن اتیسم شهر کاشان در سال 1398 بود. نمونه آماری شامل 24 مادر دارای کودک اتیسم بود که به روش نمونه گیری هدفمند بهعنوان گروه نمونه انتخاب شدند و بهصورت تصادفیسازی از طریق قرعهکشی 12 مادر در گروه مداخله و 12 مادر در گروه کنترل گمارش شدند. گروه مداخله بهمدت 8 جلسه در برنامه خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی شرکت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفتند. جهت سنجش کارکرد خانواده از پرسشنامه کارکرد خانواده مکمستر استفاده شد و آمار توصیفی و تحلیلواریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها بهکار برده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی در بهبود کارکرد خانواده مادران دارای کودک اتیسم تاثیر معنادار داشت (001/0 p≤).

    نتیجه گیری: 

    بنابراین با توجه به یافته ها، نتیجه گرفته میشود که آموزش برنامه در افزایش کارکرد خانواده مادران دارای کودکان اتسیم موثر بوده است.

    کلید واژگان: خودشفقتی, ذهن آگاهانه, سبک زندگی اسلامی-ایرانی, کارکرد خانواده, مادران, کودک اتیسم}
    Ghasem Abdollahi Boghrabadi, Parviz Sharifi Daramadi*, Mahdi Ghodrati Mirkuhi, Samira Vakili
    Purpose

    The aim of this study was to investigate the effectiveness Mindful Self-compassion with focus on Islamic-Iranian life style program training on family functioning of mothers of children with autism spectrum disorder.

    Materials and Methods

    The present study is a quasi-experimental study with pre-test, post-test and three-month follow-up. The population consisted of all mothers of children with autism referred to Kashan Autism Association in 2019 year. The sample consisted of 24 mothers of children with autism which were recruited through Targeted sampling. The sample were randomly assigned into two groups each of them 12 mothers as the experimental group and 12 mothers as the control group. The experimental group trained for 8 sessions in the field of Mindful Self-compassion with focus on Islamic-Iranian life style and the control group was put on the waiting list for a shorter version of the intervention. To measure the family functioning in mothers 60-FAD McMaster scale was used and descriptive statistics and analysis of Analysis of variance with repeated measures was used to analyze the data.

    Findings

    The results of the data analysis of variance with repeated measures showed that Mindful Self-compassion with focus on Islamic-Iranian life style training had a significant impact in Improve family functioning in mothers of children with Autism (p≤ 0/001).

    Conclusion

    Therefore, according to the results of the findings, The present program in Improve family functioning in mothers of children with Autism has been effective

    Keywords: Mindful Self-compassion, Islamic-Iranian life style, family functioning, mothers, Autistic Child}
  • قاسم عبداللهی بقرآبادی*، پرویز شریفی درآمدی، مهدی قدرتی میرکوهی، سمیرا وکیلی

    هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی آموزش برنامه خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه مادران دارای کودک اتسیم بود. مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای کودک اتیسم انجمن اتیسم شهر کاشان سال 1398 بود. نمونه آماری شامل24 مادر دارای کودک اتیسم بود که به روش نمونه گیری هدفمند بهعنوان گروه نمونه انتخاب شدند و بهصورت تصادفی سازی از طریق قرعهکشی 12 مادر در گروه آزمایش و 12 مادر در گروه کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه در برنامه خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی شرکت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفتند. جهت سنجش طرحواره های ناسازگار اولیه از پرسشنامه فرم کوتاه یانگ استفاده شد و آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه وتحلیل داده ها به کاربرده شد. یافته ها نشان داد که آموزش خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی در تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه مادران دارای کودک اتیسم تاثیرمعنادار داشت (001/0 p≤). بنابراین، نتیجه گرفته میشود که آموزش برنامه در تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه مادران دارای کودکان اتسیم موثر بوده است.جهت سنجش طرحواره های ناسازگار اولیه از پرسشنامه فرم کوتاه یانگ استفاده شد و آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه وتحلیل داده ها به کاربرده شد. یافته ها نشان داد که آموزش خودشفقتی ذهنآگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی در تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه مادران دارای کودک اتیسم تاثیرمعنادار داشت (001/0 p≤). بنابراین، نتیجه گرفته میشود که آموزش برنامه در تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه مادران دارای کودکان اتسیم موثر بوده است.

    کلید واژگان: خودشفقتی ذهنآگاهانه, سبک زندگی اسلامی-ایرانی, طرحواره های ناسازگار اولیه, مادران, کودک اتیسم}
    Ghasem Abdollahi *, Parviz Sharifidaramadi, Mahdi Ghodrati Mirkohi, Samira Vakili

    The aim of the present study was to determine the Effectiveness of Mindful Self-compassion Training with Focus on Islamic-Iranian Life Style on the Modification of early maladaptive schema of Mothers of Children with Autism.This was a quasi-experimental study. The statistical population of the study was all mothers of children with autism who were registered in the Autism Association of Kashan in 2019. The statistical sample included 24 mothers who that purposeful sampling method to participate in the study. They were randomly assigned into two groups (12 mothers in the experimental group and 12 mothers in the control group). The experimental group participated in the training for 8 sessions and the control group was placed on a waiting list for training. To assess the early maladaptive schema, the Young questionnaire was used. To analysis the data Analysis of the variance with repeated measures was used. The results showed that Mindful Self-compassion with focus on Islamic-Iranian life style training had a significant impact in modulating the early maladaptive schema in mothers of children with Autism (p≤ 0/001). Therefore, it is concluded that the program training was effective in Modification of early maladaptive schema of mothers with autistic children.

    Keywords: Mindful Self-compassion, Islamic-Iranian Life Style, early maladaptive schema, mothers, Autistic Child}
  • مهدخت تجلی فر*، مژگان حیاتی، مهدی قدرتی میرکوهی

    خودباوری پایین و احساس بی ارزشی از شایع ترین حالات منفی روان شناختی در سالمندان مبتلا به بیماری دیابت می باشد که می تواند عوارض متعددی در پی داشته باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی گروهی بر خودباوری و احساس بی ارزشی سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو صورت پذیرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو شهر قزوین بود. نمونه گیری به روش طبقه ای بر روی کل افرادی که از مجموع جامعه آماری واجد شرایط بودند صورت گرفت. ابزار پژوهش، پرسشنامه های خودباوری آزادی و مقیاس ارزشی شوارتز بود. پس از تکمیل پرسشنامه ها، تعداد 80 نفر (46 زن و 34 مرد)، با کمترین امتیاز در هر مولفه به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 23 زن و 17 مرد) جایدهی شدند. گروه آزمایش در معرض هشت جلسه 90 دقیقه ای معنادرمانی فرانکل قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA)، در نسخه 22 نرم افزار SPSS، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد مداخله آزمایشی بر افزایش خودباوری و کاهش احساس بی ارزشی سالمندان مبتلا به بیماری دیابت نوع دو موثر بوده است (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد عامل جنسیت بر میزان اثربخشی معنادرمانی گروهی در افزایش خودباوری سالمندان مبتلا به بیماری دیابت نوع دو موثر است ولی بر میزان اثربخشی معنادرمانی گروهی در کاهش احساس بی ارزشی سالمندان مبتلا به بیماری دیابت نوع دو موثر نیست. پیشنهاد می شود برنامه معنادرمانی گروهی برای افزایش خودباوری و کاهش احساس بی ارزشی سالمندان مبتلا به بیماری دیابت نوع دو استفاده شود.

    کلید واژگان: معنادرمانی, خودباوری, احساس بی ارزشی, سالمندان, دیابت}
    Mahdokht Tajalifar *, Mozhgan Hayati, Mahdi Ghodrati Mirkouhi

    Low self-believe and feelings of worthlessness are the most common negative mental and emotional states in the elderly with diabetes, which can have several side effects. Therefore, the present study was to probe the effectiveness of group logo therapy on self-belief and feelings of worthlessness in the elderly with type II diabetes. The research method was quasi-experimental with pretest-posttest and control group design. The statistical population included all the elderly with type II diabetes in Qazvin. Stratified sampling method was performed on all eligible individuals in the statistical population. The research tools were Azadi’s self-belief questionnaires and Schwartz’s value scale. Having completed the questionnaires, 80 people with the lowest score in each component (46 females and 34 males) were randomly assigned to the experimental and control groups (23 women and 17 men in each group). The experimental group exposed to eight 90-minute Victor Frankel Logo therapy sessions. The data were analyzed using univariate analysis of covariance (ANCOVA) statistical method in SPSS-22 software. The results of indicated that experimental intervention was effective on increasing self-belief and reducing the feelings of worthlessness in the elderly with type II diabetes (P<0.05). The results also showed that gender factor is effective on increasing the effectiveness of group Logo therapy on increasing the self-belief in the elderly with type II diabetes but not on the effectiveness of group Logo therapy on reducing the sense of worthlessness in the elderly with type II diabetes. It is recommended to use a group Logo therapy program to increase self-belief and reduce the feelings of worthlessness in the elderly with type II diabetes.

    Keywords: Logo therapy, self-belief, Feeling worthless, the elderly, diabetes}
  • شهرزاد مرادی*، مهدی قدرتی میرکوهی
    سابقه و هدف

     امروزه افسردگی از شایع‌ترین اختلالات روانی و معضل قوی در زندگی سالمندان است. از عوامل مقابله‌گر با افسردگی در سالمندان مسئله امید و تاب‌آوری در آنان است که نقش مهمی‌ در مقابله با تنیدگی‌ها و تهدیدهای زندگی ‌و آثار نامطلوب آن دارد؛ بنابراین ‌مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه تاب‌آوری وامید با میزان افسردگی در سالمندان صورت گرفت.

    مواد و روش‌ها: 

    تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل همه‌ی سالمندان شهر خرم‌آباد در سال 1398 بود. حجم نمونه 357 نفر تعیین شد و انتخاب نمونه‌ها با استفاده از روش ‌نمونه‌گیری ‌تصادفی‌ خوشه‌ای ‌چندمرحله‌ای انجام گرفت. مقیاس جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسشنامه‌های افسردگی سالمندان برینک و همکاران، پرسشنامه امیدواری میلر و تاب‌آوری کونور و دیویدسون بود. داده‌ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون‌ و تحلیل رگرسیون هم‌زمان به‌منظور تعیین توان نقش پیش‌پراکندگی تاب‌آوری و امید در میزان افسردگی سالمندان در نسخه 21 نرم‌افزار spss تحلیل شدند.

    یافته‌ها: 

    طبق یافته‌ها شرکت‌کنندگان در محدوده‌ی سنی 93-60 سال بوده و از مجموع 357 سالمند شرکت‌کننده در مطالعه، 148 نفر مرد و 171 نفر زن بودند. تعداد 65 نفر همسرانشان در قید حیات نبودند. همچنین 252 نفر با همسر یا خانواده خود زندگی می‌کردند. نتایج این مطالعه نشان داد، بین تاب‌آوری و افسردگی (0/48=β) و همچنین بین امید و افسردگی (0/71= β) در سالمندان، همبستگی منفی و معنادار وجود دارد (0/001> p). بدین معنی که تاب‌آوری و امید توان پیش‌بینی افسردگی در سالمندان را دارند و روی هم 51 درصد واریانس افسردگی را پیش‌بینی می‌کنند.

    نتیجه‌گیری:

     با توجه به اینکه بین تاب‌آوری و امید با میزان افسردگی در سالمندان رابطه معکوس وجود دارد، تدوین مداخله‌های مناسب برای افزایش این دو مولفه مهم در سالمندی ضروری به نظر می‌رسد.

    کلید واژگان: تاب آوری, امید, افسردگی, سالمندان}
    Shahrzad Ghodrati Mirkohi *, Mahdi Ghodrati Mirkohi
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Today, depression is one of the most common mental disorders and a strong problem in the life of the elderly. One of the coping factors with depression in the elderly is the issue of hope and resilience in them, which plays an important role in coping with stress and life threats and its adverse effects. Therefore, the present study was conducted to determine the relationship between resilience and hope with depression in the elderly.

    METHODS

    The present study was a descriptive and correlational study. The statistical population included all the elderly in Khorramabad in 2019. The sample size of 357 cases was selected using multi-stage cluster random sampling. The data collection scale included the Depression Inventory of the Elderly of Brink et al. Miller Hope Questionnaire and Connor-Davidson Resilience Questionnaire. Data were analyzed using Pearson correlation test and simultaneous regression analysis to determine the predictive role of resilience and hope in the rate of depression in the elderly through SPSS 21.

    FINDINGS

    According to the findings, the participants were in the age range of 60-93 years and of the 357 elderly participants in the study, 148 and 171 cases were male were female, respectively. The spouses of 65 of old adults were not alive. Moreover, 252 people lived with their spouse or family. The results of this study showed that there was a negative and significant correlation between resilience and depression (β= 0.48) and between hope and depression (β=0.71) in the elderly (p<0.001). This means that resilience and hope can predict depression in the elderly and together predict 51% of the variance of depression.

    CONCLUSION

    Considering that there is an inverse relationship between resilience and hope with the rate of depression in the elderly, the development of appropriate interventions to increase these two important components in old age seems necessary.

    Keywords: Resilience, Hope, Depression, The elderly}
  • شهرزاد مرادی*، مهدی قدرتی میرکوهی
    مقدمه

     چالش های فراروی سالمندان که گاهی به عدم انطباق مثبت و سازگاری با این حوادث و همچنین احساس ناتوانی در مقابل شرایط و موقعیت ها منجر می شود، می تواند رضایت مندی در دوره سالمندی را دستخوش تغییر قرار دهد. هدف از مطالعه حاضر پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس تاب آوری و امیدواری در سالمندان و میزان ارجحیت نقش امیدواری در پیش بینی رضایت از زندگی بوده است. 

    روش

    تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفیتحلیلی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه سالمندان شهرخرم آباد در سال 1398 بود. حجم نمونه 357 نفر تعیین شد و انتخاب نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای  انجام گرفت. داده ها بر اساس پرسشنامه استاندارد امیدواری میلر (1988)، مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) و رضایت از زندگی داینر و همکاران (1985) جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان، در نسخه 21 نرم افزار spss استفاده شد.

    یافته ها

    از مجموع319 نفرسالمند شرکت کننده در پژوهش، 148  نفر مرد و  171 نفر زن بوده و در محدوده سنی 60-93 سال قرار داشتند. همچنین نتایج نشان داد بین تاب آوری و امیدواری با رضایت از زندگی رابطه معناداری وجود دارد و متغیرهای تاب آوری (15/0=β) و امیدواری (47/0=β) به طور قابل ملاحظه ای قادر به پیش بینی رضایت از زندگی در سالمندان هستند (01/0 <P) و تاب آوری و امیدواری 33 درصد از واریانس نمرات رضایت از زندگی را تبیین می کنند. ضمن اینکه بین تاب آوری و رضایت از زندگی   45/0 و بین امیدواری  و رضایت از زندگی56/0همبستگی وجود دارد. این یافته ها بیانگر آنست، که متغیر پیش بین امیدواری، با درصد بالاتری قادر به تبیین رضایت از زندگی در سالمندان است.

    نتیجه گیری

       بنابراین تاب آوری و امیدواری قادر به پیش بینی رضایت از زندگی در سالمندان خواهند بود. در عین حال متغیر امیدواری از همبستگی بیشتری با رضایت از زندگی در سالمندان برخوردار است و بطور قابل ملاحظه ای رابطه معنادار و مثبت، بین این دو متغیر وجود دارد.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری, امید, تاب آوری, رضایت, سالمندی}
    Shahrzad Moradi*, Mahdi Ghodrati Mirkohi
    Introduction

    Challenges facing the elderly, which sometimes lead to a lack of positive adaptation and adaptation to these events, as well as a sense of helplessness in the face of circumstances and situations, can change satisfaction in old age. The aim of this study was to predict life satisfaction based on resilience and hope in the elderly and the priority of the role of hope in predicting life satisfaction .

    Method

    The present study is a descriptive-analytical and correlational study. The statistical population includes all elderly people in Khorramabad in 1398. The sample size was 357 and the samples were selected using multi-stage cluster random sampling. Data were collected based on Millerchr('39')s standard of hope (1997), Connor and Davidsonchr('39')s (2003) resilience scale, and Dainer et al.chr('39')s (1985) life satisfaction. For data analysis, Pearson correlation coefficient and simultaneous regression analysis were used in version 21 of SPSS software.

    Results

    Out of a total of 319 elderly people participating in the study, 148 were male and 171 were female and were in the age range of 60-60 years. The results also showed that there is a significant relationship between resilience and hope with life satisfaction and resilience variables (β=0.15) and hopefulness (β=0.47) are significantly able to predict life satisfaction in the elderly. (P <0.01) and resilience and hopefulness account for 33% of variance in life satisfaction scores. At the same time, there is a correlation between resilience and life satisfaction and 0.45 and life satisfaction and 0.56. These findings suggest that the predictor variable of hope is able to explain life satisfaction in the elderly with a higher percentage.

    Conclusion

    Therefore, resilience and hope will be able to predict life satisfaction in the elderly. At the same time, the variable of hope is more correlated with life satisfaction in the elderly, and there is a significantly significant and positive relationship between the two variables.

    Keywords: Flexibility, Hope, Resilience, Satisfaction, ageing}
  • قاسم عبداللهی بقرآبادی، پرویز شریفی درآمدی، مهدی قدرتی میرکوهی*، سمیرا وکیلی
    زمینه و هدف

     مادران دارای کودک با اختلال اوتیسم سطوح شدیدی از استرس را تجربه می‌کنند که تاثیر منفی بر کیفیت زندگی آن‌ها می‌گذارد. تدوین برنامه مناسب برای بهبود کیفیت زندگی آنان اهمیت دارد؛ بنابراین این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه خودشفقتی ذهن‌آگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی بر کیفیت زندگی مادران دارای کودک با اختلال اوتیسم انجام شد.

    روش‌بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری را تمامی مادران دارای کودک با اختلال اوتیسم در انجمن اوتیسم شهر کاشان در سال 1398 تشکیل دادند. نمونه آماری شامل 24 مادر دارای کودک با اختلال اوتیسم بود که داوطلب مشارکت در مطالعه شدند. به‌روش نمونه‌گیری دردسترس و با جایگزینی تصادفی 12 مادر در گروه آزمایش و 12 مادر در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به‌مدت هشت جلسه در برنامه آموزش خود‌شفقتی ذهن‌آگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی شرکت کرد و گروه گواه در فهرست انتظار برای آموزش قرار گرفت. برای سنجش کیفیت زندگی از فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (1996) استفاده شد. تجزیه‌و‌تحلیل یافته‌های به‌دست‌آمده با استفاده از آزمون‌های تی‌استودنت، خی‌دو، بونفرونی و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر و نرم‌افزار SPSS نسخه 22 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون‌های آماری 0٫05 بود.

    یافته‌ها

    نتایج حاصل از تحلیل داده‌ها نشان داد که آموزش برنامه خودشفقتی ذهن‌آگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی در بهبود مولفه‌های کیفیت زندگی مادران دارای کودک با اختلال اوتیسم یعنی در سلامت جسمانی، سلامت روانی و روابط اجتماعی، عامل گروه (0٫001>p)، عامل زمان (0٫001>p) و تعامل زمان و گروه (0٫001>p) معنادار است و در سلامت محیط، عامل گروه (0٫440=p)، عامل زمان (0٫875=p)و تعامل زمان و گروه (0٫071=p) معنادار نیست؛ همچنین در سلامت جسمانی، سلامت روانی و روابط اجتماعی، تفاوت معناداری بین میانگین‌ها، در مراحل پیش‌آزمون با پس‌آزمون و پیگیری وجود دارد (0٫001≤p).

    نتیجه‌گیری

    باتوجه به یافته‌ها، نتیجه گرفته می‌شود که آموزش برنامه خودشفقتی ذهن‌آگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی در بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودک با اختلال اوتیسم موثر است.

    کلید واژگان: خودشفقتی ذهن آگاهانه با تاکید بر سبک زندگی اسلامی-ایرانی, کیفیت زندگی, مادران, اوتیسم, کودک}
    Ghasem Abdollahi Boghrabadi, Parviz Sharifi Daramadi, Mahdi Ghodrati Mirkuhi*, Samira Vakili
    Background & Objectives

     Autism Spectrum Disorders (ASDs) are neurodevelopmental conditions, i.e., characterized by impairments in domains, such as social interaction and communication across multiple contexts as well as the presence of repetitive and stereotyped behaviors. ASD imposes high stress on parents or caregivers. The stress negatively impacts parents’ Quality of Life (QoL) and coping styles, and disrupts their daily and social functioning. Findings indicate that caregivers, especially the mothers of children with autism, experience a poor QoL. Considering the effects of caregiving for a child with ASD on the family members and particularly parents and their QoL, it is essential to provide a solution to improve their QoL. Therefore, the present study aimed to investigate the effects of mindful self–compassion training with a focus on the Islamic–Iranian lifestyle on the QoL of the mothers of children with ASD.

    Methods

     This was a quasi–experimental study with a pretest–posttest and three–month follow–up and a control group design. The statistical population of the study was all the mothers of children with ASD who were registered in the Autism Association of Kashan City, Iran, in 2019. The statistical sample included 24 mothers who volunteered to participate in the current study. They were divided into two groups of test and control (n=12/group). The inclusion criteria for the mothers were holding high school diploma or higher degrees, being married, not being pregnant, not having respiratory and cardiovascular diseases (according to their medical records), not receiving any psychological or psychiatric treatments (according to their medical and psychological records), and scoring ≤50 in the World Health Organization Quality of Life (WHOQOL–BREF) (1996). Absence in two training sessions and not performing homework assignments were the exclusion criteria for the mothers. To develop a mindful self–compassion program focused on Islamic–Iranian lifestyle, based on the theoretical framework of cognitive–behavioral approach and Islamic teachings, the material was firstly extracted from works of Kabat–Zinn on mindfulness (2003), Neff and Germer on self–compassion (2013), Germer and Neff mindful self–compassion (2020), Gilbert and Procter on the compassionate mind (2006), Kalhori et al.’s mindfulness–based on Islamic–Iranian Teachings (2020), as well as the Islamic sources and texts, the Holy Quran, Nahj al–Balaghah, Bihar al–Anwar, Mizan al–Hikmah, Ghurar al–Hikam, the Masnavi by Rumi, the Divan by Hafez, and Saadi’s Divan. Subsequently, they were organized using the content analysis method and the content and tasks of each session were designed under the supervision of the advisors of this research. To evaluate the content validity, the program was presented to 9 specialists (6 clinical, general, & exceptional children’s psychologists with the academic rank of professor and assistant professor and >10 years of clinical experience, 2 specialist in theology, religions, and mysticism with the academic rank of assistant professor, and 1 Persian literature expert with the academic rank of an assistant professor). After obtaining the opinions of experts and applying them, to quantify the content validity of the program, the Content Validity Ratio (CVR), proposed by Lawshe (1975) and Waltz and Bausell’s Content Validity Index (CVI) (1983) were used per session. The CVR and CVI amounts were approved at 0.78 and 0.88, respectively. The program was first applied to a preliminary single–group study, consisting of 5 mothers of children with ASD, and a poor QoL; then, it was prepared for the final implementation. To measure the explored mothers’ QoL, the WHOQOL–BREF, a short version of QoL, i.e., developed by the World Health Organization was used in the pretest, posttest, and follow–up stages of this study. The experimental group received an 8–session training, one session per week, and each session lasted two and a half hours; the training was performed by the first researcher and the control group remained on a waiting list for training. A 15–minute break was included in all sessions. First, the obtained data were analyzed by descriptive statistical measures, such as mean and standard deviation. The collected data were also analyzed by Studentchr('39')s t–test, Bonferroni test, Chi–squared test, and repeated–measures Analysis of Variance (ANOVA) in SPSS. The significance level of statistical tests was α=0.05.

    Results

     The repeated–measures ANOVA results for the QoL components indicated that in physical health, mental health, and social relationships, group factor (p<0.001), time factor (p<0.001), and time and group relation (p<0.001) was significant. In environment health, group factor (p=0.440), time factor (p=0.875), and time and group relation (p=0.071) were not significant. The results of Bonferroni post–hoc test suggested a significant difference between the mean scores of physical health, mental health, and social relationships in the pretest and posttest stages (p≤0.001), also in the pretest and follow–up stages (p≤0,001); however, no significant difference was found between the mean scores in the posttest and follow–up stages. Plus, there was no significant difference between the mean values of environment health, in the pretest and posttest stages (p=0.077), as well as the pretest and follow–up stages (p=0.091).

    Conclusion

     The present research findings revealed that the mindful self–compassion with a focus on Islamic–Iranian lifestyle program training was effective in improving the QoL of mothers of children with ASD. Therefore, educational and medical centers can use this training to improve the individual and social functions of the parents and caregivers of children with ASD or other developmental disorders.

    Keywords: Mindful self–compassion, Islamic–Iranian lifestyle, Quality of life, Mothers, Autism, Child}
  • میترا تحریری، مژگان حیاتی*، مهدی قدرتی میرکوهی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان آموزش و پرورش  شهر قزوین و پیش بینی آن براساس انطباق پذیری شغلی انجام گرفت. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کارکنان ادارات آموزش و پرورش شهر قزوین به تعداد 220 نفر بودند. طبق جدول مورگان، تعداد 136 نفر به عنوان نمونه پژوهش و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها پس از تکمیل پرسشنامه های کیفیت زندگی کاری والتون و نیز انطباق پذیری مسیر شغلی ساویکاس، گردآوری و مورد تجزیه و تحلیل آماری، قرار گرفت. برای تحلیل داده ها، از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد، سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان نسبتا مطلوب است. هر سه ناحیه از نظر هیچ یک از مولفه های کیفیت زندگی کاری به جز " فضای کلی زندگی" تفاوت معنی داری را نشان ندادند. نمره میانگین مولفه "حقوق کافی و منصفانه" پایین ترین نمره بین تمام مولفه ها بود. بین انطباق پذیری شغلی با کیفیت زندگی کاری رابطه مثبت معنی داری وجود داشت و از بین ابعاد مختلف انطباق پذیری، بعد کنترل شغلی توانست پیش بین معنی داری برای کیفیت زندگی کاری باشد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی کاری, انطباق‌پذیری مسیر شغلی}
    Mitra Tahriri, Mozhgan Hayati *, Mahdi Ghodrati Mirkouhi
    Introduction

    The purpose of this study was to investigate the quality of work life of Qazvin education staff and predicting it based on career adaptability.

    Method

    The research method was a descriptive and correlational study. The statistical population was all employees of three educational districts of Qazvin. According to the Kergci and Morgan table, 136 employees of this population were selected by simple random sampling method. Participants completed the Walton quality of work life and the Savicas career track adaptability questionnaires. Data were analyzed using Pearson correlation and stepwise regression analyses.

    Results

    The results showed that the quality of work life of the employees is relatively high. In all three areas, none of the dimentions of quality of work life, except the overall living space, showed a significant difference. According to the results of this research, career adaptability of the employees was higher than average. Also, the findings showed that there is a significant positive correlation between career adaptability and quality of work life, so that by increasing adaptability, the quality of work life would increase. Results of stepwise regression analysis showed that among all dimentions of career adaptability, career control was a significant predictor of quality of work life.

    Discussion

    Because the lowest score are belong to the adequate and fair payment, so in order to improve the quality of employees’ life work, the most important issue that should be considered by educational managers are financial affairs, salary and benefits. Since only in the general living space dimention that relates to the balance between work and family life, there was a significant difference among distinct 3 and others. District 3 employees got higher scores. According to the smaller size of the area and employees’ workload they haven’t prevented from family responsibilities. If other areas can reduce workplace problems, can create a balance between work and family of employees, that it increases the quality of work. According to the positive relationship between employees’ career adaptability and quality of work life, counseling can be taken to increase adaptability especially in terms of control in order to improve the quality of work life of the employees. Accordingly, the specific attention of descion makers on teacher’s work life quality, seems to be necessary.

    Keywords: Quality of work life, career adaptability}
  • شهرزاد مرادی*، مهدی قدرتی میرکوهی، مژگان حیاتی
    افزایش افسردگی و احساس تنهایی و همچنین کاهش سازگاری اجتماعی از رایج ترین حالات روان شناختی در سالمندان است که می تواند واکنش های احتمالی متعددی به دنبال داشته باشد. بنابراین این پژوهش با هدف اثربخشی فنون مرور زندگی بر سازگاری اجتماعی، انسجام و یکپارچگی و احساس تنهایی سالمندان انجام شد. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سالمند مقیم مراکز روزانه سالمندان شهر خرم آباد در سال 1398 بوده است. نمونه گیری به روش هدفمند بر روی کل افرادی که از مجموع جامعه آماری واجد شرایط بودند صورت گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل، انسجام و یکپارچگی فلنسبرگ و احساس تنهایی دهشیری و همکاران، تعداد 30 نفر با کمترین امتیاز در هر مولفه به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت آموزش با فنون مرور زندگی هایت و وبستر در6 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند. در نهایت برای دو گروه پس آزمون اجرا شد. همچنین پس از یک ماه بر روی گروه آزمایش آزمون پیگیری صورت گرفت. سپس داده ها با آزمون آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره در نسخه 22 نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد درمان مرور زندگی بر کاهش احساس تنهایی، افزایش سازگاری اجتماعی و انسجام و یکپارچگی در سالمندان موثر است (001/0P<). در این درمان با یادآوری خاطرات گذشته، از انزوا و احساس تنهایی در سالمندان کاسته شده و با تجدید حس استقلال و خودپیروی، انسجام و یکپارچگی در آنها افزایش می یابد و در یک فرایند بهبود بخش، درگیر مرور و بازبینی سختی ها و سستی های زندگی خود می شوند و رها شدن از نشخوارهای فکری و حل تعارضات قدیمی، به بهبود سازگاری اجتماعی در آنها می انجامد. با توجه به اینکه این درمان برای سالمندان شناخته شده تر و ملموس تر است می تواند به عنوان یک رویکرد درمانی جایگزین یا درمان تکمیلی در مشاوره سالمندان مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: احساس تنهایی, انسجام و یکپارچگی, سازگاری اجتماعی, سالمندان}
    Shahrzad Moradi *, Mahdi Ghodrati Mirkohi, Mozhgan Hayati
    Increased depression and feelings of loneliness as well as decreased social adjustment are among the most common psychological states in the elderly that may lead to several possible reactions. Therefore, this study aimed to investigate the effectiveness of life-reviewing techniques on social adjustment, coherence and integration, and loneliness in elders. The research included pre-test and post-test design with control group. The statistical population consisted all elderly women living in day care centers in Khorramabad in 2019. Purposeful sampling was performed on all statistical population individuals eligible to the study. After completing Bell's social adjustment questionnaire, Flensberg's coherence and integrity, and Dehshiri et al.'s sense of loneliness, 30 subjects with the lowest scores in each component were randomly divided into experimental and control groups (n=15). The experimental group received 6 sessions of 90-minute training with the review techniques of Haight and Webster. Finally, posttest was administered to both groups. A follow-up test was also performed on the experimental group after one month. Data were analyzed using one-way covariance analysis in SPSS software version 22. The results of data analysis showed that life review therapy was effective to reduce loneliness, social adjustment and coherence and integration in the elderly (P <0.001). Reminding the memories of past as a treatment reduced isolation and loneliness in elderly, improving their sense of independence and self-reliance increased coherence and integrity, and involved them in a process of improvement, reviewing and re-examining the hardships and shortcomings of their lives. Getting rid of rumors and resolving old conflicts leads to improved social adjustment. Since this treatment was more well-known and tangible for the elderly, it could be used as an alternative treatment or complementary therapy in elderly counseling.
    Keywords: Loneliness, coherence, integration, social adjustment, elderly}
  • مهدی قدرتی میرکوهی*، مژگان ذکری
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان نمایشگری بر اختلال شخصیت خودشیفته و همبودهای آن، انزوای اجتماعی، فقدان همدلی و بی اشتهائی عصبی انجام شد. پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه های قزوین بود. ابتدا 150 نفر به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب و سپس به شیوه هدفمند، 18 نفر که نمره معیار اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال های همبود آن را دریافت کرده بودند در دو گروه آزمایش و کنترل به تعداد مساوی با ملاکهای یکسان و به شکل تصادفی قرار گرفتند، در طی جلسات یک نفر از گروه آزمایش و دو نفر از گروه کنترل از پژوهش خارج شدند. برای گروه آزمایش 10 جلسه روان نمایشگری 60 دقیقه ای در 5 هفته متوالی انجام شد و گروه کنترل در فهرست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش پرسش نامه های اختلال شخصیت خودشیفته امز، مقیاس انزوای اجتماعی راسل و کورتونا، پرسش نامه همدلی دیویس و آزمون بازخورد خوردن گارنر و گارفینگل، بودند. تحلیل داده ها با آزمون آماری کوواریانس انجام شد. نتایج نشان داد که روان نمایشگری بر کاهش علائم خودشیفتگی و مشکلات همراه آن انزوای اجتماعی، فقدان همدلی و بی اشتهایی عصبی تاثیر معناداری بر گروه آزمایش داشت. یافته ها بیانگر آن است که روان نمایشگری جهت درمان اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال های همبود آن قابل توصیه است.
    کلید واژگان: اختلال شخصیت خودشیفته, انزوای اجتماعی, بی اشتهائی عصبی, روان نمایشگری, همدلی}
    Mahdi Ghodrati Mirkouhi *, Mozhgan Zekri
    Narcissistic personality disorders are penetrating pattern of selfishness, the need for admiration and fragile self-esteem and impaired social relation associated with many communication problems. The aim of this study was to investigate the effectiveness of psychodrama on narcissistic personality disorder and its comorbidities (social isolation, lack of empathy, and anorexia nervosa). This was a semi-experimental study with pre-test and post-test design with control group. Statistical Population was all of girl’s graduate students in Qazvin Universities. At the beginning questionnaires administered on 150 students that selected by cluster sampling method, then 18 patients who had met criteria of narcissistic personality disorder selected based on purposeful sampling method and equally assigned in groups randomly, during the sessions we lost one patient in the experimental group and two patients in the control group. For the test group, sessions were held in 10, 60-minute sessions with in 5 consecutive weeks and control group was in waiting list for treatment. The instruments were Narcissistic Personality Inventory, Empathy Questionnaire, and Loneliness Scale for measuring social isolation, and Eating Attitude Test. Date were Analyzed by the use of covariance analysis. Results showed that psychodrama was effective on reduction of the narcissistic personality disorder’s symptoms, social isolation, anorexia nervosa and lack of empathy. The findings indicated that psychodrama is an effective treatment in the context of narcissistic personality disorder and comorbidities’.
    Keywords: Anorexia nervosa, lack of empathy, narcissistic personality disorder, psychodrama, social isolation}
  • مهدی قدرتی میرکوهی، سمیرا حدادی *، مهناز اکبری کامرانی
    زمینه و هدف
    دیابت، بیماری مزمنی است که با عوارضی همچون مشکلات خواب و اختلالات جنسی همراه است. در این میان، خودکارآمدی یک شاخص مهم در تطابق با بیماری در افراد دیابتی است که به بیماران برای کشف و استفاده از حداکثر توانایی خود به منظور مدیریت بیماری کمک می کند. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین خودکارآمدی با کیفیت خواب و بروز اختلال عملکرد جنسی در بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه به روش توصیفی - همبستگی، 200 بیمار دیابتی نوع 2 با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از بیمارستان های شهید باهنر و رجایی شهر کرج انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه مشخصات دموگرافیک، مقیاس خودکارآمدی در مدیریت دیابت، پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ، ابزار عملکرد جنسی در زنان و مقیاس بین المللی عملکرد نعوظ جمع آوری شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند
    یافته ها
    در این مطالعه بین خودکارآمدی و عملکرد جنسی مردان، همبستگی مثبت وجود داشت؛ به عبارتی، بین خودکارآمدی با اختلال نعوظ، همبستگی معنی دار آماری مشاهده گردید (002/0p<). ضریب همبستگی در متغیر پیش بین خودکارآمدی، 31/0 بود و بین خودکارآمدی با عملکرد جنسی زنان، همبستگی معنی داری دیده شد (001/0p<). ضریب همبستگی در متغیر پیش بین خودکارآمدی، 33/0 به دست آمد. بین خودکارآمدی با کیفیت خواب نیز همبستگی منفی بود؛ به عبارتی بین خودکارآمدی با کیفیت خواب، همبستگی معکوس معنی داری وجود داشت (003/0p<). ضریب همبستگی در متغیر پیش بین خودکارآمدی و کیفیت خواب 21/0- بود؛ یعنی با افزایش یک واحد آشفتگی کیفیت خواب، خودکارآمدی 2/0 کاهش می یافت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، اختلال عملکرد جنسی و مشکلات خواب شایع بوده که بر کیفیت زندگی آنان تاثیر منفی دارد. بنابراین، توجه به خودکارآمدی در مشاوره سلامت بیماران دیابتی نوع 2 می تواند نقش مهمی در عملکرد جنسی و کیفیت خواب آنان داشته باشد.
    کلید واژگان: دیابت ملیتوس نوع 2, خودکارآمدی, عملکردجنسی, بهداشت خواب}
    Mehdi Ghodrati Mirkouhi, Samira Hadadi *, Mahnaz Akbari-Kamrani
    Background And Objectives
    Diabetes mellitus is a chronic disease that is associated with sleep problems and sexual disorders. Among them, self-efficacy is an important indicator for adaptation to disease in diabetic patients, which helps them to discover and use their maximum ability for disease management. This study was conducted with the aim of determining the correlation between self-efficacy with sleep quality and incidence of sexual dysfunction in patients with type 2 diabetes.
    Methods
    In this descriptive-correlational study, 200 patients with type 2 diabetes, were selected using purposeful sampling method from Shahid Bahonar and Rajaei Hospitals of Karaj city. The data were collected by a demographic characteristics questionnaire, the Diabetes Management Self-Efficacy Scale (DMSES), Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI), the Female Sexual Function Index (FSFI), and the Male Sexual Function Index (MSFI). The data were analyzed using Pearson correlation coefficient.
    Results
    In this study, a positive significant correlation was observed between self-efficacy and erectile function (p
    Conclusion
    Based on the results of this study, sexual dysfunction and sleep disturbances are common in patients with type 2 diabetes, which negatively affect their quality of life. Therefore, paying attention to self-efficacy in health counseling for type 2 diabetic patients, can play an important role in their sexual function and sleep quality.
    Keywords: Diabetes mellitus type 2, Self efficacy, Sexual function, Sleep hygiene}
  • قاسم عبداللهی بقرآبادی *، مهدی قدرتی میرکوهی
    هدف ازپژوهش حاضربررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی-نارسایی توجه می باشد،جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان 9تا12 سال بیش فعال – نارسایی توجه مراجعه کننده به مرکزتوانبخشی امید عصردرسال 93 است که باروش نمونه گیری درسترس 24 کودک بیش فعال – نارسایی توجه با اختلال همراه پرخاشگری به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی 12 کودک درگروه آزمایش و 12 کودک درگروه کنترل جایگزین شدند.طرح پژوهش حاضرنیمه آزمایشی ازنوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل می باشد که دراین طرح به گروه آزمایش مهارت های ارتباطی در10جلسه آموزش داده شد و گروه کنترل آموزشی را دراین زمینه دریافت نکردند. جهت تشخیص اختلال بیش فعالی-نارسایی توجه ازپرسشنامه CSI.4 وتشخیص پرخاشگری ازمقیاس سنجش پرخاشگری آخنباخ فرم والدین (CBCL) استفاده شد.یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی درکاهش پرخاشگری کودکان ADHD موثراست. بنابراین، آموزش مهارت های ارتباطی می تواند مداخله مناسبی برای کاهش مشکلات همبود با نارسایی توجه/بیش فعالی باشد.
    کلید واژگان: مهارت ارتباطی, پرخاشگری, کودکان, بیش فعال, نارسایی توجه}
    Ghsem Abdollahi Boghrabadi *, Mehdi Ghodrati Mirkoohi
    The Purpose of the present research was to examine the effectiveness of communication skills training on aggression in children with ADHD. The study population consisted of all children 9 to 12 years with ADHD from Omid Asr Rehabilitationat 2014. Sampling method was purposeful and 24 children with ADHD that have aggression selected (12 children experimental group and 12 control group). This is a quasi– experimental study with a pretest /post-test experimental and control group. In this study to experimental group communication skills training administered in 10 sessions and the control group not received training in this field. Instrument for the diagnosis of attention deficit hyperactivity disorder was CSI.4 questionnaire and for aggression measured by parent form (CBCL) Achenbach were used. Results showed that Communication skills training were effective in reducing aggression in children with ADHD.Then, Communication skills’ training is a useful intervention for reduction of comorbidities with ADHD.
    Keywords: Communication skills, aggressive, children, attention deficit -hyperactivity}
  • مهدی قدر تی میرکوهی*، بهاره بیگدلی، محمد مخاطب
    اختلال نافرمانی مقابله ای، یک اختلال شایع و ناتوان کننده در کودکان است که برای معلمان، خانواده و کودک مشکلاتی را ایجاد می کند و با میزان بالایی از معضلات جتماعی همراه است و در نوجوانی و بزرگسالی می تواند سبب بروز اختلال سلوک شود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه پیوند علائق میان خانواده ها و معلمان (ساخته ادی، رید و فترو، 2000)، بر کودکان دارای نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. مشارکت کنندگان 30 دانش آموز پسر با اختلال نافرمانی مقابله ای (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) مقطع ابتدایی دبستان اندیشه، منطقه 18 شهر تهران در سال تحصیلی 1394-1393 بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک (فرم والدین)، فرم گزارش معلم و خرده مقیاس سنجش مشکلات اجتماعی از نظام سنجش مبتنی بر تجربه آخنباخ (آخنباخ و رسکورلا، 2001؛ انطباق و هنجاریابی، مینایی، 1384) و ملاکهای مبتنی بر راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی(ویراست پنجم، انجمن روان پزشکی آمریکا، 2013) برای تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای بود. داده ها با آزمون کوواریانس تحلیل شد. نتایج نشان داد برنامه پیوند علائق میان خانواده ها و معلمان تاثیری معنادار بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای از دیدگاه والدین و معلمان دارد. همچنین نتایج نشان داد این برنامه بر کاهش میزان مشکلات اجتماعی از دیدگاه والدین و معلمان تاثیرگذار است.
    کلید واژگان: برنامه پیوند علائق میان خانواده ها و معلمان, اختلال نافرمانی مقابله ای, مشکلات اجتماعی}
    M. Ghodrati Mirkouhi *, B. Bigdeli
    Oppositional defiant disorder is a common and disabling disorder in children, causing many problems for teachers, parents and children, and is associated with high rates of difficulties in social relationships; it may result in conduct disorder in adolescents and adults. The goal of this research was to study the effectiveness of Linking the Interests of Families and Teachers (LIFT) Program (Eddy, Reid & Fetrow, 2000) in preventing oppositional defiant disorder (ODD) and social problems. This was a quasi-experimental study with pretest posttest design. The statistical population of the study comprised all primary school boys with ODD symptoms in district 18 of Tehran. The sample was drawn using purposive sampling method and the subjects were randomly assigned to two experimental (N= 15) and control groups (N = 15). The instruments included Child Behavior Checklist (CBCL), Teacher Report Form (TRF), Social Problems subscale from Achenbach System of Empirically Based Assessment (ASEBA) (Achenbach & Rescorla, 2001), and clinical interviews based on Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (American Psychiatric Association, 2013). The collected data were analyzed by using covariance. Results indicated that LIFT program had a significant effect on oppositional defiant disorder symptoms from parents’ and teachers’ viewpoint. In addition, LIFT program had a significant impact on social problems based on parents’ and teachers’ point of view.
    Keywords: Linking the Interests of Families, Teachers (LIFT) program, oppositional defiant disorder, social problems}
  • قاسم عبداللهی بقرآبادی *، مهدی قدرتی میرکوهی
    نوجوانان مبتلا به اختلال نارسائی توجه/ بیش فعالی در زمینه های رفتاری، عاطفی، اجتماعی و تحصیلی آسیب پذیر هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی در کاهش نشانگان بالینی نوجوانان پسر مبتلا به اختلال نارسائی توجه/ بیش فعالی می باشد. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون، پی گیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی نوجوانان پسر14 تا 17 سال مبتلا به اختلال نارسائی توجه/ بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک امید عصر درسال 1394 بود. تعداد 28 نوجوان مبتلا بر اساس مقیاس درجه بندی کانرز والدین به شیوه نمونه گیری هدفمند به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی 14 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه آموزش ذهن آگاهی گروهی دریافت کردند و افراد گروه کنترل در فهرست انتظار برای مداخله قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون کوواریانس انجام شد. نتایج نشان داد که، آموزش ذهن آگاهی در کاهش نشانگان بالینی بیش فعالی، نارسایی توجه و تکانشگری تاثیر معنی داری داشته است. با توجه به یافته ها به نظر می رسد که آموزش ذهن آگاهی برای نوجوانان با نشانگان بالینی بیش فعالی، نارسایی توجه و تکانشگری اثرگذار بوده و به عنوان درمانی نوین در کار بالینی با این اختلال سودمند باشد.
    کلید واژگان: بیش فعالی, ذهن آگاهی, نارسائی توجه, نوجوانان}
    Ghasem Abdollahi Boghrabadi *
    Adolescents with Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) are vulnerable in behavioral, emotional, social and academic domain problems. The aim of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness therapy on symptoms of ADHD in Adolescents. Quasi-experimental method of pre-test, post-test and follow up were used for experimental and control groups. Statistical population was all of 14-17 years of adolescents with ADHD who referred to Omid Asar Clinic in 2015. Participant (28N) adolescents were selected by convenience sampling and assigned in experimental (n= 14) and control (n=14) groups randomly. The Instrument was Conner’s parent rating scales. Experimental group received 8 sessions of mindfulness therapy and control group stand in waiting list. Data were analyzed by the use of covariance analysis. Results showed, mindfulness therapy was effective on hyperactivity, attention deficit and impulsivity. Findings indicated mindfulness therapy as a new psychotherapy were effective and proper to hyperactivity, attention deficit, and impulsivity symptoms in adolescents.
    Keywords: Adolescents, Attention deficit- Hyperactivity Disorder (ADHD), Mindfulness}
  • مهدی قدرتی میرکوهی، نگار مشعوف فرد
    مقدمه
    اختلال نافرمانی مقابله ای، یک اختلال شایع و ناتوان کننده در کودکان است که با میزان بالایی از مشکلات توجه و مشکلات ارتباطی همراه است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه قدرت مقابله بر اختلال نافرمانی مقابله ای و اختلال های همبود آن (نارسائی توجه و مهارت های ارتباطی) در کودکان بود.
    روش
    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. حجم شرکت کنندگان در پژوهش 32 نفر (18 نفر گروه آزمایش و14 نفر گروه کنترل) با روش نمونه گیری هدفمند که نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای و اختلال های همبود آن یعنی مشکلات توجه و نقص در مهارت های ارتباطی داشتند را شامل می شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک از نظام سنجش مبتنی بر تجربه آخنباخ و پرسشنامه خودکارآمدی کودکان در روابط بین فردی با همسالان ویلر بود. برنامه قدرت مقابله با والدین و کودکان گروه آزمایش در16 جلسه گروهی 90 دقیقه ای از ابتدای سال تحصیلی 1393-1394 تا اواخر سال تحصیلی انجام شد. گروه کنترل نیز علاوه بر دریافت خدمات معمول مشاوره در فهرست انتظار برای مداخله قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    براساس نتایج به دست آمده، برنامه قدرت مقابله بر روی اختلال نافرمانی مقابله ای ومشکلات توجه تاثیر معناداری بر گروه آزمایش داشت، اما برنامه قدرت مقابله بر مهارت های ارتباطی با همسالان کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای، تاثیر معناداری نداشت.
    نتیجه گیری
    یافته ها بیانگر آن است که برنامه قدرت مقابله به عنوان یک برنامه اثربخش در حیطه اختلال نافرمانی مقابله ای و مشکلات توجه است. با این وجود، نیاز به پژوهش های بیشتر و تغییر در محتوای برنامه برای اثربخشی در حیطه افزایش مهارت های ارتباطی دارد.
    کلید واژگان: برنامه قدرت مقابله, اختلال نافرمانی مقابله ای, نارسائی توجه, مهارت های ارتباطی با همسالان}
    Mahdi Ghodrati Mirkouhi, N. Mashoof-Fard
    Introduction
    Oppositional defiant disorder is a common and debilitating disorder in children which is associated with high rates in attention and communication problems. The purpose of this study was to evaluate effectiveness of coping power program on oppositional defiant disorder, attention problems and communication skills.
    Method
    In the present study, quasi-experimental method with pre-test and post-test and control group was used. The sample includes 34 children with oppositional defiant disorder, attention problems and communication skills (18 children in experimental group and 14 children in control group) that were selected by purposive sampling. Tools included Child Behavior Checklist (CBCL) and Children’s Self- efficacy for Peer Interaction scale (CSPI).
    Coping power program with patents and children in experimental group was held in 16 sessions of 90 minutes from the beginning of 2014-2015 academic years to end of academic year. Control group addition to receive the usual counseling was on the waiting list for intervention. In addition the control group received a usual counseling visit.
    Results
    Based on the results, coping power program had significant effect on oppositional defiant disorder (ODD) and attention problems in experimental children group, whereas no significant effect found for communication skills with peers.
    Conclusion
    Results indicated coping power program as an effective treatment for oppositional defiant disorder and attention problems. However, more research is needed and changes in the content of effectiveness in the field of communication skills seems necessary.
    Keywords: Coping Power Program, Oppositional defiant disorder, attention deficit, communication skills with Peers}
  • مهدی قدرتی میرکوهی *، ناهید بالداران، قاسم عبداللهی بقرآبادی
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی انعطاف پذیری شناختی براساس فرانگرانی، اضطراب، مدت و میزان مصرف متادون در مردان تحت درمان با متادون انجام شد.
    روش
    طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مردان وابسته به مواد، تحت درمان با متادون شهر قزوین در سال 1395 بود که تعداد 254 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های فرانگرانی آدریان ولز (2005)، اضطراب بک (1988) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج رگرسیون چند متغیری به شیوه گام به گام نشان داد که فرانگرانی و اضطراب، انعطاف پذیری شناختی مردان تحت درمان با متادون را پیش بینی می کند (05/0p≤). همچنین مدت و میزان مصرف متادون، انعطاف پذیری شناختی را در مردان مصرف کننده متادون پیش بینی نمی کند (05/0p>).
    نتیجه گیری
    بنابراین نتیجه گرفته می شود فرانگرانی و اضطراب، انعطاف پذیری شناختی مردان تحت درمان با متادون را پیش بینی می کند و میان آن ها همبستگی منفی و معنادار وجود دارد. بدین صورت که فرانگرانی و اضطراب بالا منجر به انعطاف پذیری شناختی پایین می شود. بنابراین، توجه به مولفه های فراشناختی برای رسیدن به انعطاف پذیری شناختی بالا و استفاده از رویکرد فراشناخت درمانی در مشاوره به افراد تحت درمان پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: درمان نگهدارنده با متادون, اضطراب, فرانگرانی, انعطاف پذیری شناختی}
    M. Ghodrati Mirkoohi*, N. Baldaran, Gh Abdollahi
    Objective
    The aim of this study was to predict cognitive flexibility based on meta-­worry, anxiety, duration and dose of methadone use.
    Method
    The current research was a descriptive-correlational one. The statistical population of this study included all male drug-dependents who were under methadone treatment in Qazvin in 2016. From among this population, 254 participants were selected via purposive sampling method and completed Wells's Meta-Worry Questionnaire (2005), Beck Anxiety Inventory (1988), and Dennis and Vander Wal's Cognitive Flexibility Inventory (2010).
    Results
    The results of step-wise multivariate regression method showed that meta-­worry and anxiety significantly predicted cognitive flexibility in men under methadone treatment (p 0/05).
    Conclusion
    It can be concluded that meta-worry and anxiety have a negative significant correlation with cognitive flexibility. In this way, the high levels of meta-worry anxiety lead to low cognitive flexibility. Therefore, it is necessary to focus on metacognitive components for achieving high cognitive flexibility; in addition drug addicts under methadone maintenance treatment are recommended to use metacognitive therapy.
    Keywords: methadone maintenance treatment, anxiety, meta-­worry, cognitive flexibility}
  • مهدی قدرتی میرکوهی، محمد بامدادی سیبنی، فاطمه شیرمحمدی
    مقدمه
    پذیرش اجتماعی، یکی از جنبه های مهم در روابط اجتماعی است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی تصویر بدن و عزت نفس دانش آموزان دارای پذیرش اجتماعی بالا و پایین بود.
    روش
    پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است. تعداد 360 نفر به روش نمونه گیری خوشه ایاز میان همه ی دانش آموزان قزوین انتخاب شدند. سپس تعداد 108 نفر از این افراد با روش گروه سنجی به عنوان افراد ستاره و منزوی شناسایی و تحت مطالعه قرار گرفتند. جهت سنجش متغیرها از پرسش نامه ی روابط چندبعدی بدن-خود (کش، 1990) و مقیاس عزت نفس (روزنبرگ، 1965) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه انجام شد.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده نشان داد که بین رضایت از تصویر بدنی و عزت نفس افراد ستاره و منزوی، تفاوت معنا داری وجود داشته و میانگین تصویر بدن و عزت نفس در میان افراد ستاره، بالاتر از افراد منزوی است. همچنین بین تصویر بدن و عزت نفس دختران با پذیرش اجتماعی بالا و پایین تفاوت معناداری وجود دارد. اما در پسران، این تفاوت ها معنا دار نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به نظر می رسد پذیرش اجتماعی به ویژه در دختران دانش‏آموز نقش تعیین کننده ای در تصویر بدنی و عزت نفس داشته باشد. همچنین پذیرش اجتماعی بالا در گروه، می تواند تاثیر مثبتی در نگرش های افراد نسبت به خود داشته باشد.
    کلید واژگان: تصویر بدن, عزت نفس, پذیرش اجتماعی, افراد ستاره, افراد منزوی}
    Ghodrati Mirkoohim., Bamdadi Sibnim., Shir Mohamadi, F
    Introduction
    Social acceptability is one of the main aspects in social relations. The aim of this study was to compare body image and self-esteem of students with high and low social acceptance.
    Method
    Research method was causal-comparative. 360 patients with cluster sampling selected from high school students in Qazvin¡ then 108 people from this number were identified as stars and isolated person by sociometry. In order to measure the variables of the questionnaire¡ the Cash''s Multidimensional Body-Self Relations (1990) and self-esteem scale (Rosenberg¡ 1965) were used. Data analyzed by using Analysis of Variance.
    Results
    The results showed that there are significant differences between satisfaction of body image and self-esteem in isolated and stars¡ and the mean of body image and self-esteem of the stars is higher than isolated persons. Also there are a significant difference between high and low acceptable girls in body image and self-esteem. But there is not any differences between boys.
    Conclusion
    Results indicated that social acceptance is important in body image and self-esteem especially between girl students. Also high acceptance in group could be positive effect on attitudes toward self.
    Keywords: body image, self, esteem, social acceptance, star persons, isolated persons}
  • مهدی قدرتی میرکوهی*، اسحاق رحیمیان بوگر
    زمینه
    تنش و هیجان های منفی در بروز دیابت نوع دو نقش دارند و خودکارآمدی در پیش بینی تعهد به رفتارهای خودمدیریتی درمان دیابت موثر است.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین نقش راهبردهای مقابله با تنش و سخت رویی در پیش بینی خودکارآمدی مدیریت دیابت نوع دو انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه همبستگی تعداد 57 نفر از بیماران دارای دیابت خفیف و 59 نفر از بیماران دارای دیابت شدید (براساس هموگلوبین گلیکوزیله) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بیمارستان های بوعلی و ولایت شهر قزوین انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه مشخصه های جمعیتی و مقیاس های سنجش دیدگاه های شخصی (سخت رویی)، شیوه مقابله با تنش و مقیاس خودکارآمدی در مدیریت دیابت جمع آوری شدند. داده ها با آزمون های آماری تی و رگرسیون چند متغیره تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین تعهد، مبارزه جویی، کنترل و کل سخت رویی در بیماران دیابت خفیف بالاتر از بیماران دیابت شدید بود. بیماران دیابت خفیف بیش تر از شیوه های مقابله مساله مدار و اجتناب مدار و بیماران دیابت شدید از شیوه مقابله هیجان مدار استفاده کردند. بیماران دیابت خفیف در کل مقیاس خودکارآمدی مدیریت دیابت، نمره بالاتری نسبت به بیماران با دیابت شدید داشتند. %75 واریانس خودکارآمدی مدیریت دیابت را دو متغیر سخت رویی و شیوه مقابله هیجانی (به ترتیب 0/43و 0/36- ) پیش بینی کردند که این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (0/001>P).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها، مولفه هایی نظیر تعهد، کنترل و مبارزه جویی در کنار به کارگیری راهبردهای مقابله کارآمدی (کاهش احساس های منفی و تنظیم هیجانی) در خودکارآمدی مدیریت دیابت نوع دو سهم مهمی دارند و توجه به آن ها در مشاوره سلامت مهم است.
    کلید واژگان: سخت رویی, مقابله با تنش, خودکارآمدی, دیابت نوع دو}
    M. Ghodrati Mirkouhi *, I. Rahimian Boogar
    Background
    Stress and negative emotions has a role in prediction type 2 diabetes mellitus and Self- efficacy effectiveness on commitment to self- management behaviors.
    Objective
    To investigate predicting diabetes management self-efficacy base on hardiness and coping strategies in patients with type 2 diabetes mellitus.
    Methods
    In this correlational study, patients with type 2 diabetes (57 mild and 59 severe) were selected by convenience sampling in diabetic outpatient clinics of Bu-Ali and Velaiat hospitals in Qazvin. Data were collected by demographical characteristics questionnaire and scales of Personal Views Survey (PVS), Coping Inventory for Stressful Situations (CISS), and Diabetes Management Self-efficacy Scale (DMSES). Then, data analyzed by T test and multivariate regression.
    Findings: Results showed mild patient with diabetes are significantly higher than severe patient with diabetes in commitment, challenge and control subscales and total of hardiness. Also, mild patient most used problem solving and avoidance coping strategies and severe patient most used emotional oriented coping strategies. Mild patient have higher score in total of diabetes management self-efficacy. 75% of variance for diabetes management self-efficacy was predicted by hardiness and coping strategies. The total regression model explained that hardiness and emotional oriented coping predicted 0/43 and -0/36 of self-efficacy (P
    Conclusion
    Components such as commitment, control, challenge, effective coping strategies (decrease negative feelings and emotional regulation) shared with diabetes management self- efficacy in type 2 diabetes mellitus patients and must be paid attention to this factors for health counseling.
    Keywords: Hardiness_Coping Strategies with Stress_Self_Efficacy_Type 2 Diabetes Mellitus}
  • مهدی قدرتی میرکوهی*، پرویز شریفی درآمدی، قاسم عبداللهی بقرآبادی
    رویکردهای مختلفی در درمان اختلال های رفتاری در کودکان وجود دارد که عمدتا آموزش مبتنی بر تغییر و اصلاح رفتار است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش والدین مبتنی بر درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان است. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. در این مطالعه والدین و کودکان 8 تا 10 ساله مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی که با استفاده از مصاحبه بالینی، پرسشنامه سنجش مبتنی بر تجربه آخن باخ فرم والدین (ASEBA) (جهت تشخیص اختلال های رفتاری) و ملاک های مبتنی بر DSM-5، تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای داده شده بودند، به عنوان جامعه آماری در پژوهش شرکت کردند و ازمیان آنان 20 نفر با استفاده ازنمونه گیری هدفمند به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش وکنترل جایگزین شدند. پروتکل درمانی در 9 جلسه از طریق آموزش والدین و در منزل به اجرا در آمد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس بررسی شد. تحلیل نتایج بیانگر تاثیر آموزش والدین مبتنی بر درمان شناختی رفتاری بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای است. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که درمانگری هایی که در آن خانواده نقشی محوری داشته و حضوری فعال در برنامه های مداخله ای دارند اثربخشی بالاتری دارند.
    کلید واژگان: اختلال نافرمانی مقابله ای, درمان شناختی رفتاری, آموزش والدین}
    Mahdi Ghodrati *
    Objective
    Some studies showed effects of therapies on behavioral disorder in children that focus on modification in children and neglect therapies base on education parent’s then, present study investigated the effect of Cognitive Behavior Therapy (CBT) base on Parental training on Children with Oppositional Defiant Disorder (ODD).
    Method
    Research design was semi experimental pre- test post- test design. parents who had a children with ODD (age 8 - 10) that diagnosis with clinical interview, DSM-5 criteria and Achenbach System of Empirically Based Assessment (ASEBA) parents reports form participated in the study (10 experimental and 10 control group). Clinical protocol from first session to final session (nine weeks) administered by parents training at home. Analysis of Covariance was data analysis method.
    Results
    Results showed that significant differences between experimental and control group on symptoms ODD.
    Conclusion
    There was a significant decrease in the symptoms of ODD in experimental, and then CBT base on parent training was useful for ODD treatments.
    Keywords: Cognitive Behavior Therapy, Parental training, Oppositional Defiant Disorder}
  • اسحق رحیمیان بوگر، مهدی قدرتی میرکوهی
    مقدمه
    آشفتگی خواب یکی از مسائل روانی- اجتماعی دانشجویان است که به نوبه می تواند بر زندگی آنان اثرات آسیب رسان داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی نقش عوامل فردی، روانی- اجتماعی و فشردگی برنامه تحصیلی در آشفتگی خواب دانشجویان پزشکی و پیراپزشکی انجام گرفت.
    روش کار
    طی یک مطالعه توصیفی مقطعی، از میان دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان تعداد 132 مرد و 169 زن به شیوه در دسترس انتخاب شدند و مقیاس اضطراب بک، مقیاس چندبعدی استرس متراکم، پرسشنامه سنجش کلی خواب، پرسشنامه علایم خواب پیتسبورگ و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی را تکمیل کردند. داده ها به کمک همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام تحلیل شدند.
    یافته ها
    بین اضطراب، استرس و فشردگی برنامه تحصیلی با آشفتگی کلی خواب و شدت علایم آن رابطه ی مثبت و معنادار بدست آمد (001/0P<). همچنین، اضطراب، استرس و فشردگی برنامه تحصیلی نقش معناداری در پیش بینی آشفتگی کلی خواب و شدت علایم آن داشت (001/0>p). سن، مقطع تحصیلی و جنسیت سهم معناداری در پیش بینی آشفتگی کلی خواب و شدت علایم آن نداشتند (05/0
    کلید واژگان: استرس, اضطراب, آشفتگی خواب, دانشجویان}
    I. Rahimian Boogar, M. Ghodrati Mirkouhi
    Introduction
    Sleep disruption is one of the psychosocial issues in college students that in turn may effects on their lives in a harmful way. This study examines the role of individual، psychosocial factors and intensive scholastic schedule in disrupted sleep patterns among medical and paramedical students.
    Materials And Methods
    In cross-sectional descriptive study، among students of Semnan University of Medical Sciences، 132 males and 169 females selected by convenience sampling and they complete the Beck Anxiety Inventory، Multidimensional Acculturative Stress Scale، Global Sleep Assessment Questionnaire، Pittsburgh Sleep Symptom Questionnaire and Demographical characteristics Questionnaire. Data was analyzed by correlation and stepwise multiple regression.
    Results
    There was a significantly positive relationship among anxiety، stress and intensive scholastic schedule with global sleep disruption and related symptom severity (P<0. 001). In addition، anxiety، stress and intensive scholastic schedule has significant role on prediction of global sleep disruption and related symptom severity (P<0/001). Age، grade، and gender do not significant role on prediction of global sleep disruption and related symptom severity (P>0/05).
    Conclusion
    In order to fighting with the effects of Anxiety، stress and intensive scholastic schedule on sleep health of college students، it is suggested that college students are supplied with psychological education on how to manage anxiety، stress and intensive scholastic schedule before occurrence of their harmful outcomes in sleep health.
    Keywords: Stress, Anxiety, Sleep disruption, College students}
  • اسحق رحیمیان بوگر، مهدی قدرتی میرکوهی
    زمینه و هدف
    توجه به وقوع خطای پرستاری به عنوان یکی از مسایل مهم در ایمنی بیماران ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین نقش بار کاری، خواب، سلامت روانشناختی و عوامل فردی در رخداد خطاهای پرستاری انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 268 پرستار شاغل بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و شرایط محیط کار، پرسشنامه سنجش کلی خواب (GSAQ)، پرسشنامه علایم خواب پیتسبورگ (PSSQ)، و پرسشنامه سلامت روانی (MHI-38) جمع آوری شد.
    یافته ها
    آشفتگی های خواب (P=0.002، OR=3.260)، رفتارهای خواب (P=0.003، OR=2.946)، درماندگی روانشناختی (P=0.006، OR=2.530)، بهزیستی روانشناختی (P=0.002، OR=0.775) و بار کاری بالا (P=0.009، OR=5.240) قادر بودند؛ به طور معنی داری رخداد خطاهای پرستاری را پیش بینی نمایند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    بارکاری بالا، آشفتگی های خواب، رفتارهای خواب، درماندگی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی در کنار هم سبب رخداد خطاهای پرستاری می گردند.
    کلید واژگان: خطای پرستاری, بار کاری, بهزیستی, خواب}
    Rahimian Boogar I., Ghodrati Mirkouhi M.
    Background And Objective
    Occurrence of nursing error is important issue in patients safety. This study was done to determine the role of workload، sleep، mental health and individual factors in occurrence of nursing errors.
    Materials And Methods
    This descriptive study was done on 268 nurses who employed in hospitals of Tehran University during 2011. Data were collected by demographical information questionnaire along with work environment conditions، Global Sleep Assessment Questionnaire (GSAQ)، Pittsburgh Sleep Symptom Questionnaire (PSSQ) and Mental Health Inventory (MHI-28).
    Results
    Sleep distruptions (OR=3. 260، P<0. 002)، sleep behaviors (OR=2. 946، P<0. 003)، psychological distress (OR=2. 530، P<0. 006)، psychological well-being (OR=0. 775، P<0. 002)، and work overload (OR=5. 240، P<0. 009) significantly able to predict occurrence of nursing errors (P<0. 05).
    Conclusion
    Work overload، sleep distruptions، sleep behaviors، psychological distress and psychological well-being cooperatively were resulting in occurrence of nursing errors.
    Keywords: Nursing errors, Workload, Well, being, Sleep}
  • اسحق رحیمیان بوگر، مهدی قدرتی میرکوهی
    سابقه و هدف
    ترک موفق سیگار رخدادی مهم در برنامه های ارتقای سلامت است. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش خودکارآمدی، بهوشیاری، و متغیرهای جمعیتی در ترک موفق سیگار بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی مقطعی، تعداد 284 نفر شامل 86 فرد موفق به ترک سیگار و 198 فرد ناموفق در اقدام به ترک سیگار با روش نمونه گیری در دسترس از میان افراد مراجعه کننده به ده کلینیک ترک سیگار در شهر تهران انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه خودکارآمدی ترک سیگار (SEQ-12)، مقیاس آگاهی و توجه بهوشیار (MAAS) و پرسشنامه عوامل جمعیت شناختی را تکمیل کردند. داده ها توسط t-test chi-square، Logistic Regression با نرم افزار SPSS-16 تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که خودکارآمدی (282/17- 122/3: CI 95%؛ 816/9OR=)، بهوشیاری (258/11- 226/1: CI 95%؛ 664/5OR=)، جنسیت مونث (556/14- 655/1: CI 95%؛ 009/4 OR=)، تحصیلات دانشگاهی (051/18- 866/2: CI 95%؛ 801/7OR=) و وضعیت اجتماعی- اقتصادی مطلوب (624/12- 467/1: CI 95%؛ 605/6OR=) به طور معنی داری ترک موفق سیگار را پیش بینی می کنند (001/0p<). سن نقش معنی داری در پیش بینی ترک موفق سیگار نداشت (05/0p>).
    استنتاج
    تقویت خودکارآمدی برای ترک سیگار و بهبود بهوشیاری با در نظر گرفتن جنسیت، تحصیلات و وضعیت اجتماعی- اقتصادی، راهبرد مناسبی برای افزایش احتمال موفقیت در برنامه های ترک سیگار و مبنایی مهم در انجام مداخلات پیشگیریانه و درمانی برای افراد سیگاری است.
    کلید واژگان: بهوشیاری, خودکارآمدی, تحصیلات, ترک سیگار}
    Isaac Rahimian Boogar, Mehdi Ghodrati Mirkouhi
    Background and
    Purpose
    Successful smoking cessation is an important approach in promoting healthy lifestyle. This study investigated the role of self-efficacy، mindfulness and demographic factors in successful smoking cessation.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional descriptive study 284 people attending 10 smoking cessation clinics in Tehran were selected based on convenience sampling. The subjects included 86 people with successful smoking cessation and 198 cases without successful smoking cessation. All participants completed the Smoking Self-Efficacy Questionnaire (SEQ-12)، the Mindful Attention Awareness Scale (MAAS) and the Demographic Factors Questionnaire. The data was analyzed using Chi Square، t-test and Binary Logistic Regression in SPSS V. 16.
    Results
    The variables that significantly predicted successful smoking cessation were self-efficacy (OR=9. 816; CI: 3. 122-17. 282%)، mindfulness (OR=5. 664; CI: 1. 226-11. 258%)، female gender (OR=4. 009; CI: 1. 655-14. 556%)، university education (OR=7. 801; CI: 2. 866-18. 051%)، and appropriate socio-economic status (OR=6. 605; CI: 1. 467-12. 624%) (P<0. 001). Age did predict success of smoking cessation (p>0/05).
    Conclusion
    Enhancing self-efficacy and mindfulness are believed to be appropriate strategies for increasing probability of success in smoking cessation programs and could be used as therapeutic intervention for smokers. Furthermore، educational level، socio-economic status، and gender are variables that could influence such programs.
    Keywords: Mindfulness, self, efficacy, literacy, smoking cessation}
  • مهدی قدرتی میرکوهی*، باقر غباری بناب
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین نشانگان تنیدگی، عوامل تنیدگی زا و راهبردهای مقابله در والدین دانش آموزان ناشنواست. 

    روش

    بدین منظور، نمونه‌ای متشکل از 200 نفر (100 پدر و 100 مادر) از دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی، به صورت تصادفی خوشه‌ای، انتخاب شد. آزمونهای منابع تنیدگی (فردریک، گرین برگ و کریک، 1983) برای سنجش عوامل تنیدگی زا، پرسشنامه راه های مقابله (لازاروس و فالکمن، 1984) و پرسشنامه نشانگان تنیدگی (سید خراسانی، 1377) برای سنجش میزان و نوع تنیدگی بر روی آنان، اجرا شد. برای تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی، رگرسیون چندگانه (برای پیش‌بینی عوامل موثر در تنیدگی والدین) و آزمون t (برای مقایسه پدران و مادران در عوامل تنیدگی‌زا) استفاده شد. 

    یافته‌ها

    تحلیل داده‌ها نشان داد که بین عوامل تنیدگی‌زا (مسایل خانواده، بدبینی، ویژگیهای کودک و محدودیتهای جسمانی) و نشانگان تنیدگی (رفتاری، شناختی، عاطفی و جسمانی) رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد. نتایج نشان داد که استفاده از راهبردهای مقابله هیجان- مدار، موجب افزایش نشانگان تنیدگی و استفاده از راهبردهای مقابله مسئله – مدار، موجب کاهش تنیدگی می‌شود. همچنین مقایسه عوامل تنیدگی‌زا،‌ نشانگان تنیدگی و راهبردهای مقابله پدران و مادران دانش‌آموزان ناشنوا نشان داد که پدران نسبت به مادران در مولفه محدودیتهای جسمانی (عامل تنیدگی‌زا)، نشانگان رفتاری و مقابله رویارویی (هیجان‌مدار) به طور معنادار، بالاتر بودند. 

     نتیجه‌گیری

    بنابراین نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از راهبردهای مقابله مسیله- مدار، یکی از روش های موثر کاهش تنیدگی و فشارهای روانی برای والدین دانش‌آموزان ناشنواست.

    کلید واژگان: نشانگان تنیدگی, عوامل تنیدگی زا, راهبردهای مقابله, ناشنوایی, والدین}
    Mahdi Ghodrati Mirkouhi*, Bagher Ghobari Bonab
    Objective

    The aim of the current study was to study the relationship between stressors, coping strategies and stress symptoms in parents of deaf student.

    Method

    To obtain the stated goal two hundred parents (100 mothers, and 100 fathers) of deaf students haven been selected by means of cluster sampling and the following instrument were used to collect data: Questionnaire of Resource and Stress- Short Form (Friedrich, Green berg, & Crnic, 1983), Ways of Coping (Lazarous, & Folkman, 1984) and Stress Symptoms Indicators (Seyyed khorasani,1998). Analysis of data using correlation coefficient, multiple regression, and "t" test have been accomplished to address the stated questions.

    Results

    Analysis of data revealed that there was a significant correlation between sources of stressors (familial factors, temperament of the child, and physical limitations) and stress symptoms (in behavioral, cognitive, affective, and physiological domains) in parents of deaf children. Moreover, data revealed that using emotionally oriented coping style increased stress symptoms in parents, whereas, utilizing problem oriented coping strategies reduced psychological stress of the parents. In addition, comparison of mothers and fathers revealed that fathers were higher than mothers in reaction to stressors, and showing behavioral symptoms of stress (i.e. aggression, and other hostile behaviors) fathers also were higher in using emotionally oriented coping strategies.

    Discussion

    Utilizing problem oriented coping strategies can reduce stress symptoms in parents of deaf children.

    Keywords: stressor, coping strategies, stress symptoms, deafness, parents}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • مهدی قدرتی میرکوهی
    قدرتی میرکوهی، مهدی
    دانشیار روان شناسی، دانشگاه پیام نور
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال