جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « راش » در نشریات گروه « جنگلداری »
تکرار جستجوی کلیدواژه « راش » در نشریات گروه « کشاورزی »-
در شرایط خاص طبیعی اقلیمی و رویشگاهی و غیرطبیعی ناشی از تخریب انسان راش می تواند جست تولید کند و فرم شاخه زاد را پدید آورد. این پژوهش به مقایسه ویژگی های ساختاری توده های شاخه زاد و دانه زاد راش جنگل های هیرکانی در منطقه چتن شهرستان نوشهر می پردازد. برای تعیین موجودی، قطر برابرسینه همه درختان با آماربرداری صددرصد اندازه گیری شد. برای بررسی ساختار مکانی در دو توده قطعه نمونه های 5/0 هکتاری با روش فاصله- آزیموت استقرار یافتند و همه فاکتورهای مربوط برداشت شدند. موجودی خشک دارهای سرپا و افتاده در دو توده نیز اندازه گیری شد. براساس نتایج در توده شاخه زاد تعداد در هکتار درختان زنده و خشک راش به ترتیب 174 و 7/9 اصله در هکتار و حجم آنها به ترتیب 2/146 و 6/3 مترمکعب در هکتار بود. در توده دانه زاد تعداد پایه های زنده و خشک راش 145 و 11 اصله در هکتار را شامل می شد که حجم آنها به ترتیب 5/147 و 1/12 متر مکعب بود. 55 درصد از خشک دارهای سرپا در توده شاخه زاد و 35 درصد از خشک دارهای سرپا و 42 درصد افتاده در توده دانه زاد در درجه یک پوسیدگی قرار داشتند. تعداد جست در جست گروه راش چهار پایه است که سهم این جست گروه ها 17 درصد فراوانی کل جست گروه ها بود. جست گروه های شامل پنج جست و دو جست نیز 9/16 و 5/16 درصد فراوانی را شامل می شدند. شاخص های ساختار مکانی راش در توده شاخه زاد شامل تفکیک پیلو، تجمعی کلارک- ایوانز، شاخص آمیختگی، اختلاف قطر، ابعاد قطر و زاویه یکنواخت، به ترتیب نشان دهنده پیوستگی گونه ای، کپه ای، غالبیت شدید راش، اختلاف متوسط، کوچک بودن غالبیت ابعاد و توزیع کپه ای بود. در این پژوهش، استفاده های سنتی از جنگل بر ویژگی های ساختاری رویشگاه های راش اثرگذار بوده است. بنابراین پیشنهاد می شود که این توده ها و دیگر توده های مشابه به منزله ذخیره گاه جنگلی حفاظت شوند تا سوق یافتن این توده ها به سوی حالت مطلوب تر و پایداری سیمای سرزمین در این مناطق تضمین شود.
کلید واژگان: تراکم, چتن, خشک دار, راش, ساختار مکانی, موجودی حجمی}The beech tree has the ability to produce shoots and form a coppice stands under specific natural climatic and environmental conditions or under unusual circumstances caused by human interference. The current research aims to compare the structural characteristics of coppice and standard stands of beech in the Hyrcanian forests in the Chetan area in Nowshahr. The diameter at breast height of all trees was measured using the full calipering method to determine the stocking volume. Half-hectare sample plots were established using the distance-azimuth method to study the spatial structure. The standing and log stocking volumes were also determined. According to the results, the number of live and dead trees in the coppice stand was 174 and 9.7 per hectare, respectively, and their volume was 146.2 and 3.6 m³/ha, respectively. In the standard stand, the number of live and dead beech individuals was 145 and 11 per hectare, respectively, while their volume was 147.5 and 12.1 m³/ha, respectively. About 55% of the standing dead trees in the coppice stand and 35% of the standing dead trees and 42% of the fallen dead trees in the standard stand were primarily in the first decay degree. The highest number of individuals in a beech coppice group included four, which is 17%. Groups of five individuals and two individuals also accounted for 16.9% and 16.5%, respectively. Spatial structure indices of beech coppice, including the Pielou segregation, Clark and Evans, Mingling, DBH differentiation, DBH dominance, and uniform angle, indicate species continuity, clustering, severe dominance of beech species, moderate differences, small size dominance, and clump distribution, respectively. Traditional uses of forests have influenced the structural characteristics of beech stands. Therefore, it is suggested that these and other similar stands be protected as a forest reserve to ensure the development of these habitats towards a more favorable state and the stability of the landscape in these areas.
Keywords: Chetan, Density, Dead tree, Beech, spatial structure, Stock} -
مقدمه و هدف
اهداف مدیریتی جنگل با داشتن دانش کافی در رابطه با حضور خشک دارها و اهمیت تنوع زیستی می تواند به اهداف پایداری خود دست یابد. بنابراین، به منظور مدیریت صحیح جنگل به شاخص هایی نیاز است که اطلاعات کافی را در رابطه با تنوع زیستی و پایش تغییرات ناشی از فعالیت های مدیریتی به دست آورد. این پژوهش با هدف شناسایی انواع قارچ های ماکروسکوپی و بررسی تنوع زیستی این قارچ ها بر بستر زندگی خودشان یعنی خشک دارها بود.
مواد و روش هاتعداد 15 اصله خشک دارراش به صورت تصادفی در جنگل دارابکلا انتخاب شد. تمامی قارچ های ماکروسکوپی شماره گذاری و جمع آوری شد و برای شناسایی ریخت شناسی به آزمایشگاه قارچ شناسی انتقال داده شد. تنوع زیستی قارچ ها با استفاده از شاخص تنوع شانون وینر، شاخص تنوع سیمپسون، شاخص غنا و یکنواختی با نرم افزار PAST محاسبه شد.
یافته هانتایج به دست آمده نشان داد که 37 گونه قارچ ماکروسکوپی از 27 جنس و 16 خانواده تشکیل شده است که قارچهای Trametes versicolor، Daldinia concentrica، Trichaptum biforme و Fomes fomentarius به ترتیب بیشترین فراوانی و قارچ های Hericium coralloides، Ganoderma resinaceum، Ganoderma adspersum و Trametes trogii کم ترین فراوانی و همچنین خانواده Polyporaceae، Xylariaceae، Ganodermataceae، Pleurotaceae و Schizophyllaceae بیشترین فراوانی و خانواده Pezizaceae و Hericiaceae کم ترین فراوانی را داشتند. بیشتر قارچ ها در مراحل پایانی تجزیه حضور داشته اند. نتایج نشان داد که میانگین شاخص تنوع گونه ای شانون وینر 3/24، تنوع گونه ای سیمپسون 0/95، شاخص غنای گونه ای مارگالف 6/11 و شاخص منهینیک 1/95 و یکنواختی 0/69 می باشد. بررسی شاخص تنوع شانون وینر نشان داد قارچ های Trichaptum biforme و Trametes versicolor با عدد 1/46 از تنوع بیشتری برخوردار بودند.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که برای مدیریت خشک دارهای افتاده به منظور افزایش تنوع زیستی قارچ ها پیشنهاد می شود که خشک دار افتاده در جنگل حفظ شوند تا به احیاء و تکمیل چرخه بوم سازگان کمک شود.
کلید واژگان: بوم شناسی, زیست شناسی حفاظت, راش, غنا, مدیریت}Introduction and ObjectiveWith sufficient knowledge regarding the presence of fungi and the significance of biodiversity, the forest's management objectives can achieve their sustainability goals. Therefore, in order to properly manage the forest, it is necessary to establish indicators that provide adequate information on biodiversity and monitor changes resulting from management activities. This study aims to identify various macroscopic fungi and investigate their biodiversity in their habitat, i.e., deadwood.
Material and MethodsFifteen specimens of deadwood fungi were randomly selected in Darabkola forest. All macroscopic fungi were numbered and collected, then transferred to the mycology laboratory for identification. The biodiversity of the fungi was calculated using Shannon-Wiener diversity index, Simpson diversity index, richness index, and uniformity index with PAST software
ResultsThe obtained results revealed that there were 37 species of macroscopic fungi belonging to 27 genera and 16 families. Trametes versicolor, Daldinia concentrica, Trichaptum biforme, and Fomes fomentarius were the most abundant, while Hericium coralloides, Ganoderma resinaceum, Ganoderma adspersum, and Trametes trogii were the least abundant species. Additionally, the families Polyporaceae, Xylariaceae, Ganodermataceae, Pleurotaceae, and Schizophyllaceae were the most abundant, whereas Pezizaceae and Hericiaceae were the least abundant. Most fungi were present in the final stages of decomposition. The results indicated that the mean diversity index for Shannon-Wiener species diversity was 3.24, Simpson species diversity index was 0.95, Margalef's richness index was 6.11, Menhinick's index was 1.95, and uniformity was 0.69. The analysis of the Shannon-Wiener diversity index showed that Trichaptum biforme and Trametes versicolor had a higher diversity value with a score of 1.46.
ConclusionThe results of this study indicate that for the management of fallen deadwood habitats with the aim of increasing the biodiversity of fungi, it is recommended to preserve these fallen deadwood areas within the forest. This preservation would contribute to the revitalization and completion of the ecosystem cycle.
Keywords: Ecology, Conservation biology, Beech, Richness, Management} -
سابقه و هدف
پیامدهای تغییرات اقلیمی جهانی که اکنون ایران و سایر کشورها با آن مواجه هستند، فشار و تنش-هایی است که بر اکوسیستم های خشکی، بخصوص جنگل ها وارد شده است. این موضوع تهدیدی جدی برای انقراض تعدادی از گونه ها می باشد. ارزیابی تغییرات صفت های عملکردی گیاه در طول گرادیان ارتفاع از سطح دریا در جهت درک سازگاری جوامع و پاسخ آن ها به محیط در تغییرات اقلیمی بسیار مفید است. هدف از این پژوهش درک روند تغییرات صفت های ریخت شناسی برگ و همچنین بررسی تفکیک جمعیت های سه گونه پهن برگ مهم جنگل های هیرکانی در گرادیان ارتفاع از سطح دریاست.
مواد و روش هاپنج جمعیت در ارتفاع های 300، 600، 1200،900 و1500 متر ارتفاع از سطح دریا در جنگل های حوزه نکا با توجه به پراکنش طبیعی گونه های مورد مطالعه انتخاب گردید. نمونه گیری برگ در چهار جهت و میانه تاج درختان انجام و هفت صفت ریخت شناسی برگ اندازه گیری و محاسبه شد. داده ها به کمک تجزیه واریانس، مقایسات چند گانه دانکن و تحلیل تشخیصی مورد پردازش قرار گرفتند.
یافته هانتایج تجزیه واریانس نشان داد که کلیه صفت های برگ هر سه گونه دارای اختلاف معنی داری بین طبقه های مختلف ارتفاع از سطح دریا هستند. روند تغییرات صفت های سه گونه در گرادیان ارتفاع از سطح دریا با هم متفاوت بود. تحلیل تشخیصی صفت ها در طبقه های ارتفاعی، گروه بندی پایه ها را با درصد صحت بالایی برای هر سه گونه انجام داد. نتایج این پژوهش نشان داد که در بین صفت های ریخت شناسی برگ هر سه گونه بلند مازو، ممرز و راش در پاسخ به گرادیان ارتفاع از سطح دریا، صفت های مساحت، محیط، طول و عرض برگ به عنوان موثرترین صفتها در هر سه گونه به شمار می آیند.
نتیجه گیریبه طورکلی با توجه به روند تغییرات صفت های ریخت شناسی برگ گونه ها در گرادیان ارتفاع از سطح دریا بر اساس سرشت گونه ای در منطقه مورد مطالعه و آشکارسازی خوب تفاوت های فنوتیپی جمعیت ها توسط تحلیل تشخیصی نتیجه گیری می شود که نیروهای انتخاب طبیعی در جهت سازگاری و تکامل جمعیت های این سه گونه در گرادیان ارتفاعی این منطقه، به خوبی بر ویژگی های برگ تاثیر گذاشته و باعث تفکیک جمعیتها شده اند. همچنین صفت مساحت برگ به عنوان موثرترین صفت عملکردی معرفی و اختلاف ارتفاع 300 متری به عنوان مرزهای فرضی تفکیک پروونانس ارتفاعی هر سه گونه پیشنهاد گردید. بنابراین به کمک یافته های این پژوهش می توان پایداری جمعیت های تفکیکی هر سه گونه را در مقابل برخی پیامدهای تغییرات اقلیمی ارزیابی و همچنین در انتخاب روش بهینه مدیریت جنگل در جهت حفاظت منابع ژنتیکی گونه ها استفاده نمود و مدیریت پیشگیری خطر را در جنگل بهبود بخشید.
کلید واژگان: ریخت شناسی برگ, گرادیان ارتفاعی, بلند مازو, راش, ممرز}Background and objectiveThe consequences of global climate change that Iran and other countries are now facing are the pressures and stresses that have been placed on terrestrial ecosystems, especially forests. This is a serious threat to the extinction of many species. Evaluation of plant functional traits changes along height from sea level gradient is very useful in order to understand the adaptation of communities and their response to the environment in climate change. The purpose of this study was to understand the trend of changes in leaf morphological traits and also to investigate the segregation of populations of three important broadleaf species of Hyrcanian forests in the altitude gradient.
Materials and MethodsFor this purpose, five populations at altitudes of 300, 600, 1200, 900 and 1500 m above sea level in the forests of Neka region were selected according to the natural distribution of the studied species. Leaf sampling was performed in four directions and in the middle of tree canopies and seven leaf morphological traits were measured and calculated. Data were processed using analysis of variance, Duncan multiple comparisons and diagnostic analysis.
ResultsThe results of analysis of variance showed that all leaf traits of all three species have significant differences between different classes of altitude. The trend of changes in the traits of the three species in the altitude gradient was different. Diagnostic analysis of traits in altitude classes performed grouping of the individuals with high accuracy for all three species. The results of this study showed that among the leaf morphological traits of all three species of oak, hornbeam and beech in response to altitude, the traits of leaf area, perimeter, length and width are considered as the best traits.
ConclusionIn general, considering the trend of changes in leaf morphological traits of species in the altitude gradient based on the nature of the species in the study area and good detection of phenotypic differences of populations by Diagnostic analysis concludes that the forces of natural selection in order to adapt and develop the populations of these three species in the altitude gradient of this region, have a good effect on leaf characteristics and have caused the separation of populations. Also, the leaf area trait was introduced as the most effective applied trait and the difference in height of 300 meters was proposed as hypothetical boundaries of the separation of altitude provenance of all three species. Therefore, with the help of the findings of this study, the stability of separate populations of all three species against some consequences of climate change can be evaluated and also in choosing the optimal forest management method to protect the genetic resources of species and improving risk prevention management can be used.
Keywords: Altitude gradient, Leaf morphology, Oak, hornbeam, Beech} -
سابقه و هدف
تعیین و برآورد رویش قطری و سطح مقطع درختان اهمیت زیادی برای آگاهی از وضعیت و نحوه عملکرد در برنامه ریزی و مدیریت جنگل دارد. باتوجه به اینکه گونه راش (Fagus orientalis Lipsky) یکی از باارزش ترین گونه های جنگل های هیرکانی محسوب می شود لذا هدف از این تحقیق تعیین رویش قطری و سطح مقطع درخت راش و برآورد رویش قطری و سطح مقطع با استفاده از قطر برابر سینه در بخشی از جنگل های استان گلستان (جنگل های وطنا، کردکوی، شموشک و شصت کلاته) و مدل سازی آنها می باشد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر در چهار طرح جنگلداری وطنا، کردکوی، شموشک و شصت کلاته واقع در جنگل های استان گلستان انجام شد. در این پژوهش، از بین درختان سرپا سالم با معیارهایی همچون عدم پیچ خوردگی تنه، تقارن تاج پوشش و عدم زخم خوردگی روی تنه، به طور گزینشی 19 درخت راش انتخاب و مشخصه های قطر برابرسینه و ارتفاع آن ها اندازه گیری و در ارتفاع برابرسینه یک دیسک به ضخامت 10 سانتیمتر انتخاب و جدا شد. حداکثر سن درختان مورد بررسی در این مطالعه 243 سال (2016-1773) و حداقل سن درختان 99 سال و میانگین سنی درختان 142 سال می باشد. بعد از آماده سازی نمونه ها، پهنای حلقه های رویشی سالیانه درختان با استفاده از دستگاه LINTAB با دقت 01/0 میلی متر اندازه گیری شد. سپس میانگین رویش قطری و سطح مقطع سالیانه درختان راش تعیین و رابطه بین قطر برابرسینه با رویش قطری و رویش سطح مقطع با استفاده از چهار مدل Hyperbolic، Heat capacity، Modified power و Richard مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد با افزایش سن درختان راش رویش سالیانه قطری افزایش می یابد و در سال 1955 به نقطه اوج خود رسیده است، سپس روندی نزولی به خود گرفته است. همچنین نتایج نشان داد که با افزایش سن درخت، رویش سطح مقطع درخت نیز افزایش می یابد با این تفاوت که دیرتر از رویش سالیانه قطری، در سال 1990 به حداکثر می رسد و سپس روند نزولی به خود می گیرد. نتایج نشان داد که میزان رویش قطری و سطح مقطع سالیانه به ترتیب 93/3 میلی متر و 52/17 سانتی متر مربع به دست آمد. نتایج حاصل از مدل سازی نیز نشان داد که مدلHeat capacity نسبت به سایر مدل ها، بهتر توانست رویش قطری و سطح مقطع را با ضریب تبیین 37/0R2= و 69/0= R2 به ترتیب، تبیین نماید. نتایج آنالیز عدم اطمنان نیز نشان داد میانگین واقعی مشخصه های رویش قطری و رویش سطح مقطع در محدوده فواصل اطمینان 95 درصد قرار دارد که کارایی مناسب و قابل اطمینان مدل را نشان می دهد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصله می توان چنین نتیجه گیری کرد که رویش قطری و سطح مقطع سالیانه به ترتیب 93/3 میلی متر و 52/17 سانتی متر مربع حاصل شد و قطر برابر سینه به عنوان متغیر مستقل 37 درصد و 69 درصد تغییرات رویش قطری و سطح مقطع سالیانه راش را تبیین می کند.
کلید واژگان: رویش قطری, رویش سطح مقطع, راش, مدل سازی}Background and ObjectivesDetermining and estimating the tree diameter growth and basal area growth of beech are very important in forest management and planning. Due to, the beech trees is one of the most valuable species in Hyrcanian forests, so the aim of this study is determine and modeling the tree diameter growth and basal area growth of the beech tree in forestry plans in Golestan province.
Materials and MetodsThis study was conducted in four forestry plans Vatana, Kordkoy, Shamoshak and Shast-Kalate located in Golestan province. In the study area, 19 beech trees were selected from healthy trees with criteria such as no twisting of the trunk and no wounding of the trunk at a similar altitude from among the healthy stands. A disk (10 cm-thick) at breast height was selected. The maximum, minimum and mean age of the trees in the study area are 243 years (2016-1773), 99 and 142 years, respectively. After preparing the samples, the width of the annual rings of trees was measured using a LINTAB with 0.01 mm accuracy. Then, the average diameter growth and annual basal area growth of trees were determined and the relationship between diameter at breast height and growth diameter and basal area growth was evaluated using four models: Hyperbolic, Heat capacity, Modified power and Richard.
ResultsThe results showed that with increasing age of beech trees, the diameter growth increased and reached its peak in 1955, then it started a downward trend. The results also showed that with increasing tree age, annual basal area growth of the tree also increases, in compare to diameter growth, annual basal area growth reaches a maximum in 1990 and then takes a downward trend. The results showed that The diameter growth and annual basal area were 3.93 mm and 17.52 cm2, respectively. The results of modeling also showed that the heat capacity model, compared to other models, could better explain the diameter and basal area with a coefficient of determination of R2 = 0.37 and R2 = 0.69, respectively. The results of uncertainty analysis also showed that the real average of diameter growth and basal area growth characteristics is in the range of 95% confidence intervals, which shows the appropriate and reliable performance of the model.
ConclusionAccording to the results, it can be concluded that diameter growth and annual basal area were 3.93 mm and 17.52 cm2, respectively and DBH as an dependent variable explains 37% and 69% of changes in diameter growth and annual basal area.
Keywords: Diameter growth, Basal area growth, Fagus orientalis Lipsky, Modeling} -
هدف این تحقیق ارزیابی مدل های غیرخطی با اثرهای آمیخته در برآورد ارتفاع درختان راش (Fagus Orientalis Lipsky) و ممرز (Carpinus betulus L.) و مقایسه آن با مدل های غیرخطی در توده های ناهمسال آمیخته در سری یک و دو جنگل شصت کلاته گرگان است. در این تحقیق 308 قطعه نمونه دایره شکل به مساحت 10 آر پیاده و مشخصه های نوع گونه، قطر برابرسینه و ارتفاع درختان اندازه گیری و ثبت شد. ابتدا با استفاده از 20 مدل غیرخطی قطر-ارتفاع ارتباط بین ارتفاع و قطر برابرسینه بررسی شد و سپس با در نظر گرفتن مشخصه های ارتفاع غالب، قطر سطح مقطع متوسط، سطح مقطع در هکتار، سطح مقطع درختان بزرگ تر از درخت مورد نظر، تعداد درختان در هکتار و حجم در هکتار با استفاده از مدل های غیرخطی با اثرهای آمیخته ارتفاع درختان برآورد شد. نتایج برازش مدل های غیرخطی نشان داد که برای گونه راش مدل های کورتیس و ناسلند دارای بیشترین ضریب تبیین 76/0 و کمترین جذر میانگین مربعات خطا 35/3 و 40/3 بودند. برای گونه ممرز نیز مدل های ناسلند و میچایلف با ضریب تبیین 40/0 و جذر میانگین مربعات خطای 95/2 و 90/2 بهترین مدل ها انتخاب شدند. نتایج برازش مدل های غیرخطی با اثرهای آمیخته نشان داد که در مقایسه با مدل های غیرخطی، میزان ضریب تبیین برای گونه های راش و ممرز به ترتیب 10 و 30 درصد افزایش یافت و میزان جذر میانگین مربعات خطا نیز برای راش به 70/2 متر برای هر دو مدل و برای ممرز به ترتیب 32/2 و 30/2 متر به دست آمد.کلید واژگان: راش, شصت کلاته, مدل های قطر-ارتفاع, ممرز, میچایلف, ناسلند}The aim of this study was to develop the Mixed-effects model and compare it with nonlinear models for estimating beech (Fagus Orientalis Lipsky) and hornbeam (Carpinus betulus L.) heights in the Shast-kalateh forests (district 1 and 2) of Gorgan. We applied a systematic sampling method to collect the field data within a 150×200 m network (308 circular plots) and in each plot, tree species were identified and height and diameter at breast height (DBH) of all trees were measured. Model fitting was done in two stages: Fixed-effect approach was used in the first stage wherein candidate models where height (dependent variable) and DBH (independent variable). These were refitted in the second stage using a mixed-effect approach. The adjusted coefficient of determination and root mean square error, were used to assess the models. The results of fitting nonlinear models showed that for the beech, Curtis and Naslund models had the highest coefficient of determination of 0.76 and the lowest root mean square error of 3.35 and 3.40, respectively. For hornbeam, Naslund and Michailoff models with the coefficient of determination of 0.40 and the root mean square error of 2.95 and 2.90 were selected as the best models. The results of nonlinear mixed effects model showed that the R2 for beech and hornbeam species increased by 10% and 30% respectively, and the RMSE improved about 0.65 for beech and 0.6 for hornbeam.Keywords: Fagus orientalis Lipsky, Carpinus betulus L, height-diameter models, Michalioff, Naslund, Shastkalateh}
-
مقدمه و هدف
روشنه های تاج پوشش به اندازه های مختلف در اثر اجرای شیوه جنگل شناسی مختلف مانند تک گزینی درختی در توده های جنگلی راش در جنگل های هیرکانی به وجود آمده است. آگاهی از اثرات روشنه های تاج پوشش بر ویژگی های درختان و خاک در بوم سازگان جنگل می تواند در برنامه ریزی عملیات جنگل شناسی کمک نماید. درختان راش سایه پسند در این بوم سازگان از اهمیت بوم شناختی و اقتصادی برخوردار بوده و آگاهی از واکنش این گونه درختی باارزش می تواند برای مدیریت جنگل و انتخاب شیوه های جنگلشناسی کارآمد باشد.بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین همبستگی بین ویژگی های ساختاری، مورفولوژیکی ریشه های مویین درختان راش و خصوصیات زیستی خاک(زیتوده میکروبی کربن،فسفر،ازت) در روشنه های مختلف (15n=) حاصل از شیوه تک گزینی درختی با شاخص رقابت در توده جنگلی راش الندان واقع در استان مازندران-ساری بود.
مواد و روش هادر توده جنگلی راش تعداد 15 روشنه در قالب سه طبقه مساحت کوچک (130-80)، متوسط (175-131) و بزرگ (300- 176مترمربع) شناسایی و از هر سطح، پنج تکرار انتخاب شدند. در چهار جهت جغرافیایی هر روشنه، درختان راش واقع در اشکوب فوقانی انتخاب و مشخصه های ارتفاع، قطر برابرسینه، قطر، مساحت، حجم تاج، ریشه های مویین آن ها و نیز شاخص رقابت اندازه گیری شدند.
یافته هاضرایب همبستگی پیرسون نشان داد که بین شاخص رقابت با ارتفاع، قطر برابرسینه، قطر تاج، مساحت تاج و طول تنه صاف همبستگی مثبت معنیدار و نیز با نسبت ارتفاع به قطر برابرسینه درختان راش همبستگی منفی معنیدار جود دارد (p<0.01 و p<0.05). بین شاخص رقابت با زیتوده میکروبی نیتروژن همبستگی منفی معنی دار و با نسبت زیتوده میکروبی کربن به زیتوده میکروبی نیتروژن همبستگی مثبت معنی دار مشاهده شد (p<0.05). با افزایش تراکم، طول ویژه و مساحت ویژه ریشه های مویین، مقدار شاخص رقابت روند افزایشی نشان داد (p<0.05). بین برخی ویژگی های ساختاری درختان راش با مشخصه های ریشه های مویین در روشنه ها همبستگی معنی دار وجود دارد (p<0.01 و p<0.05). ضرایب همبستگی بین مشخصه های ریشه های مویین درختان راش در روشنه ها مبین همبستگی معنیدار بین برخی متغییرها هستند (p<0.01 و p<0.05).
نتیجه گیریبه طورکلی نتایج پژوهش نشان داد که مدیریت جنگل از طریق اجرای شیوه تک گزینی درختی و تشکیل روشنه های تاج پوشش با مساحت های مختلف در راشستان مذکور بر ویژگی های ساختاری و ریشه های مویین درختان راش شش سال بعد از ایجاد روشنه ها تاثیر گذاشته است.
کلید واژگان: راش, روشنه, ساختار درخت, شاخص رقابت}Introduction and objectiveCanopy gaps in different sizes have been created by the implementation of different silvicultural practices such as single-tree selection in beech forest stands in Hyrcanian forests. Investigating the effects of forest gaps on the characteristics of trees and soil in the forest ecosystem can be very helpful in planning silvicultural operations. Shade-tolerant beech trees in this ecosystem are of ecological and economic importance and knowing the reaction of such a valuable tree can be effective for forest management and selection of forestry methods.Therefore, the purpose of the present study was to determine the correlation between structure, fine roots properties of beech trees and soil biology(MBC,MBN and MBP) in different gaps (n = 15) created by single-tree selection system with competition index in beech forest stands in Mazandaran-Sari province.
Material and methodsIn the beech forest stand, 15 forest gaps were identified including three classes of small (80-130), medium (175-131) and large (176-300m2) size and five replicates were selected for each level. In four cardinal positions of each gap, beech trees were selected and their height, diameter at breast height, crown diameter, area, volume and fine roots as well as competition index were measured.
ResultsPearson correlation coefficients showed a significant positive correlation between competition index with height, DBH, crown diameter, crown area and length of Bole and also negative correlation with height to diameter ratio (H/D) of beech trees. There was a significant negative correlation between competition index and microbial biomass nitrogen and a significant positive correlation with microbial biomass carbon to microbial biomass nitrogen ratio (MBC/MBN). With increasing density, specific root length and specific area of fine roots, the values of competition index increased. There was a significant correlation between some structural characteristics of beech trees with fine root characteristics at the edge of gaps. Correlation coefficients between fine root characteristics of beech trees show significant correlation between some variables.
ConclusionIn general, the results of the study showed that forest management through the application of single-tree selection system and the formation of canopy gaps in beech stand has influenced the structural characteristics and fine roots of beech trees six years after the creation of gaps.
Keywords: Beech, Canopy gap, Tree structure, Competition} -
مقدمه و هدف
مطالعه و ارزیابی ساختار روشنه ها باعث ایجاد درک صحیحی از روند پویایی توده جنگلی و همچنین آشفتگی های طبیعی می شود که نقش مهمی در آینده مدیریتی بوم سازگان جنگل دارد. مطالعه حاضر به بررسی ارتباط ساختار روشنه ها با زادآوری در راشستان طبیعی جنگل هفتخال استان مازندران می پردازد.
مواد و روش هابدین منظور ابتدا با جنگل گردشی، تمام روشنه های موجود در سطح منطقه شناسایی و ثبت شد. سپس روشنه ها در سه کلاسه کوچک (کمتر از 300 مترمربع)، متوسط (300 تا 600 مترمربع) و بزرگ (بیشتر از 600 مترمربع) کلاسه بندی و خصوصیات ساختاری روشنه از جمله فراوانی، شکل و مساحت محاسبه شد. مشخصه های قطر یقه، ارتفاع، نوع گونه، فراوانی نهال ها به تفکیک مراحل رویشی برای همه زادآوری ها در هر روشنه ثبت شد.
یافته هانتایج نشان داد که 3/65 درصد منطقه مورد مطالعه را روشنه تشکیل می دهد. از نظر سطح، 85 درصد روشنه ها در کلاسه های کوچک و متوسط بود. ارتباط مساحت با محیط روشنه ها و همچنین بررسی شاخص کشیدگی میلر نشان داد که روشنه ها اکثرا دارای شکل بیضوی در روشنه های کوچک تا شکل دایره ای در روشنه های بزرگ هستند، به طوری که مقدار شاخص کشیدگی میلر در روشنه های کوچک، متوسط و بزرگ، به ترتیب 0/42، 0/59 و 0/86 بود. در بررسی مشخصه های تجدید حیات، 85 درصد زادآوری های موجود در روشنه ها مربوط به گونه راش بود. بیش ترین فراوانی زادآوری ها در مرحله رویشی خال با قطر کمتر از 5 سانتی متر و ارتفاع 4 تا 8 متر بودند که شروع رقابت برای نور، مهم ترین عامل در این مرحله است. همچنین مقایسات نشان داد فراوانی، رشد قطری و رشد ارتفاعی زادآوری ها با افزایش سطح روشنه به طور معنی داری کاهش می یابد و دلیل آن نیازهای بوم شناختی به ویژه سایه پسندی زادآوری های گونه راش است که روشنه های کوچک این شرایط را مهیا ساخته است.
نتیجه گیرینتایج حاصل از این تحقیق بیانگر این است که روشنه های کوچک تر از 600 مترمربع (روشنه های کوچک و متوسط) از شرایط مناسب تری برخوردارند و در مدیریت جنگل باید تا حد ممکن از ایجاد روشنه های بزرگ تر از 600 مترمربع اجتناب شود. نتایج مقاله حاضر مدیریت جنگل را در اجرای بهتر و قابل اعتماد برنامه ریزی ها همراه با حفظ پایداری بوم سازگان های جنگلی و همچنین منافع اقتصادی و اجتماعی آن یاری می کند.
کلید واژگان: راش, زادآوری, ساختار روشنه, مدیریت جنگل}Introduction and objectiveStudying and evaluating the canopy gaps structure provides an accurate understanding of the process of forest stands dynamics as well as natural disturbances that play an important role in the future management of the forest ecosystem. The purpose of this study was to investigate the relationship between gaps and quantitative and qualitative characteristics of regeneration in the natural forest of Haftkhal in Mazandaran province.
Materials and methodFor this purpose, gaps in the area were identified and recorded. Then the characteristics of collar diameter, height, seedling abundance in growth stages were recorded. According to the smallest and largest gap area, gaps divided into three classes of small (less than 300 m2), medium (300 to 600 m2), and large (more than 600 m2).
ResultsThe results showed that gaps area was 3.65% of the total study area. In terms of area, 85% of the gaps were in small and medium-sized classes, which could indicate small-scale disturbances. The relationship between the gap area and perimeter and the study of Miller's elongation index showed more elliptical shape in small gaps to a circular shape in large gaps. The value of the Miller elongation index in small, medium and large gap area classes was 0.42, 0.59 and 0.86, respectively. The results showed that 85% of the regenerations in the gaps were related to the beech species. The highest frequency of regenerations was in the pole stage with a diameter of less than 5 cm and a height of 4 to 8 meters, which is an essential factor in starting the competition for light. Comparisons also showed that the frequency, diameter growth, and height growth of regenerations decreased significantly with increasing canopy gap area due to ecological needs, especially shade-tolerant growth of beech species, which provided by small canopy gap area.
ConclusionFinally, the results indicate that pathways smaller than 600 m2 have more suitable conditions and in forest management, the creation of gaps larger than 600 m2 should be avoided as much as possible.
Keywords: Beech, Forest management, Gap structure, Regeneration} -
خشک دارها، یکی از مهم ترین مشخصه های ساختاری در توده های طبیعی محسوب می شوند که آگاهی از فرایندهای مرتبط با آن ها در شناخت روند تکامل و تحول توده های جنگلی ضروری است. پژوهش پیش رو با هدف برآورد مشخصه های کمی و کیفی خشک دارها در مرحله تحولی افزایش حجم در توده های کمتردست خوره راش در جنگل خیرود نوشهر انجام شد. به این منظور، سه قطعه نمونه یک هکتاری که دارای ویژگی های این مرحله بودند، انتخاب شدند و گونه، قطر، ارتفاع، شکل و درجه پوسیدگی خشک دارهای موجود در آن ها آماربرداری صددرصد شد. حجم کل خشک دارها در قطعه نمونه های مورد مطالعه 97/87 متر مکعب به دست آمد. 8/32 درصد خشک دار ها به شکل سرپا و 2/67 درصد دیگر به شکل افتاده بودند. بیشترین (86 درصد) و کمترین (شش درصد) تعداد خشک دارها به ترتیب متعلق به راش و توسکا بودند. 8/73 درصد از تعداد کل خشک دارهای اندازه گیری شده در درجه های پوسیدگی ابتدایی و 2/26 درصد دیگر در درجه های پیشرفته پوسیدگی قرار داشتند. بیشترین فراوانی خشک دارها به ترتیب متعلق به طبقه های کم قطر، بسیار قطور، میان قطر و قطور بودند. بیشترین و کمترین نرخ مرگ ومیر نیز به ترتیب در طبقه های کم قطر و قطور مشاهده شد. میانگین حجم خشک دارها بین طبقه های قطری مختلف، اختلاف معنی داری داشتند. به طورکلی، پیشنهاد می شود که به منظور شناسایی تغییرات ساختار توده در طی زمان و بررسی پویایی خشک دارها در مرحله تحولی افزایش حجم، توده های مورد مطالعه در این پژوهش در سال های آینده نیز پایش شوند.کلید واژگان: توده, درجه پوسیدگی, راش, طبقه قطری}Dead trees are one of the most important structural features in natural stands that knowledge of the processes associated with them is essential in understanding the evolution and development of forest stands. The main purpose of this study was to estimate the quantitative and qualitative characteristics in the natural beech forests during the stage of growing-up volume in the Kheyrood forest of Iran. For this purpose, three one-hectare sample plots with structural features of growing-up volume stage were selected. In each plot, species, diameter, length, shape, and degree of decay of all dead trees were measured. The proportion of snags was 32.8%, while 67.2% of dead trees were recorded as log. The highest and lowest number of deadwoods belonged to beech with 86% and alder with 6%, respectively. The results showed that 73.8% of the total number of measured deadwoods related to primary decay degrees and 26.2% were in the advanced degrees of decay. The highest frequency of deadwoods in diameter classes in the study stands was measured in low, very thick, medium and thick diameter classes, respectively. The highest and lowest mortality rates in the diameter classes were calculated in the low- and thick-diameter classes, respectively. The average volumes of deadwoods in different diameter classes were significantly different. In general, in order to identify changes in the stand structure over time and to investigate the dynamics of deadwood in the growing-up volume stage, it is suggested that the stand analyzed here be monitored in the future.Keywords: Decay degree, diameter class, Fagus orientalis, stand}
-
ارزیابی روش های مدیریتی در جنگل برای تعیین شیوه مناسب مدیریت پایدار ضروری است. به همین دلیل برخی از پارامترهای کمی جنگلی که به صورت متوالی ابتدا به شیوه تدریجی پناهی و سپس تک گزینی بهره برداری شدند و پارسل شاهد مقایسه شد. برای این منظور پارسل شاهد و بخش هایی از پارسل های مجاور آن در راشستان های سری موزیسای جنگل های هفت خال نکا انتخاب شدند. نمونه برداری در شبکه ای به ابعاد 150 در 200 متر در قطعات ده آری صورت گرفت. قطر برابرسینه همه درختان قطورتر از 5/12 سانتی متر و ارتفاع 8 درخت اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که از سال 1380 تا سال 1398 فراوانی راش در پارسل های بهره برداری شده از 51/81 درصد به 2/96 درصد افزایش و فراوانی ممرز از 41/14 درصد به 9/2 درصد کاهش یافت. فراوانی راش در پارسل شاهد از 9/89 درصد به 7/93 درصد رسید، ولی در فراوانی ممرز تغییری ایجاد نشد. متوسط تعداد در هکتار، در پارسل شاهد از 5/275 اصله به 83/245 اصله کاهش یافت، ولی در پارسل های بهره برداری شده از 32/259 اصله به 81/315 اصله افزایش یافت. حجم در هکتار در قطعات بهره برداری شده از 47/481 سیلو به 31/426 سیلو کاهش یافت، ولی در پارسل شاهد از 4/454 سیلو به 27/528 سیلو در هکتار افزایش یافت. هر دو عرصه تحت بررسی دارای ساختار ناهمسال تقریبا منظم بودند. ساختار حجمی در هر دو عرصه نزدیک به نرمال بوده است. در مجموع به جز قطر برابرسینه، تفاوت بین پارسل شاهد و توده های بهره برداری شده در دیگر پارامترهای تحت بررسی معنی دار نشد. در واقع بهره برداری از جنگل به شیوه تک گزینی در جنگل تحت بررسی سبب تخریب نشد.
کلید واژگان: ارزیابی, بهره برداری شده, تحت مدیریت, راش, شاهد}Evaluation of management practices in forests is necessary to determine the appropriate method of sustainable management. Therefore, some quantitative parameters of beech forests, harvested sequentially as shelterwood system and single-selection method were evaluated and compared to a controle compatrment. The control and harvested compartments were selected in Muzisay forest plan in Neka. The measurement was done within 0.1 ha sampe plots in 150×200m gridin 2019. Some quantitative characteristics were measured including the species type, DBH of all trees greater than 12.5 cm, and the height of eight trees in each sample plot. The results showed that from 2001 to 2019, the frequency of beech in exploited plots increased from 81.51% to 96.2%. The abundance of hornbeam decreased from 14.41% to 2.9%. In control compartment, the beech frequency increased from 89.9 to 93.7% too. The average number of trees in the control plot was gradually declined from 275.5 to 245.83. In contrast, it increased from 259.23 to 315.81 in managed plots. The opposite was seen regarding to the stand volume. In the managed compartments, the stand volume was declined from 481.47 silves to 426.31 silves. In contrast, it raised from 454.4 to 528.27 silves in control compartment. Both areas had an nearly regular age structure and near to normal volume structure. There were no significant differences between control and harvested compartments in light of total height, average number tree, and volume h-1. The exploitation of these forests by the shelterwood and the single selection method did not cause any destruction.
Keywords: Beech, control parcel, evaluation, exploited area, managed} -
اندازه گیری زی توده برای ارزیابی ساختار و شرایط رویشگاه از نظر بوم شناختی و اقتصادی مهم است و می تواند مبنای برآورد کربن ترسیب شده در اندام های مختلف درخت باشد. به منظور برآورد میزان زی توده در توده های بهره برداری شده و شاهد (حفاظت شده) راش، دو پارسل 511 و 514 در جنگل صفارود رامسر انتخاب و با آماربرداری صددرصد از درختان سرپا در محدوده 25/6 هکتاری در هر پارسل، مشخصه های کمی شامل قطر برابرسینه، ارتفاع درخت، ارتفاع و قطر تاج مورد اندازه گیری قرار گرفتند. میزان زی توده با استفاده از روش برداشت مستقیم (قطع و توزین) در مورد درختان نشانه گذاری شده و روابط آلومتریک برای کل توده استفاده شد. در پارسل بهره برداری شده 15 درخت از کل درختان قطع شده به شکل تصادفی، انتخاب و شاخه زنی و استربندی شدند. سه دیسک از ابتدا، وسط و انتهای هر تنه انتخاب و برش داده شد. در مورد شاخه ها، یک استر از هر پایه مشخص شد. به منظور تعیین وزن خشک (زی توده)، دیسک ها و شاخه ها به مدت 48 ساعت در دمای 80 درجه سانتی گراد در کوره نگهداری و سپس توزین شدند. بر اساس نتایج روابط آلومتریک میانگین میزان ذخیره زی توده در منطقه بهره برداری شده و شاهد به ترتیب 18/222 و 58/311 تن در هکتار برآورد شد که با توجه به نتایج آزمون t در سطح اطمینان 95 درصد از اختلاف معنی داری برخوردار بودند. نتایج حاکی از آن است که دخالت های صورت گرفته به ویژه برداشت درختان قطور منجر به کاهش تعداد در طبقات قطری بالاتر و میانگین قطر و ارتفاع توده های جنگلی و در نتیجه کاهش حجم و زی توده در منطقه بهره برداری شده، گردیده است.
کلید واژگان: توده تحت مدیریت, توده مدیریت نشده, راش, رامسر, زی توده}Biomass measurement is important in terms of ecological and economical evaluation of the structure and conditions of habitat and can provide an estimate for carbon sequestration in different organs of tree. In order to assess the amount of biomass in harvested and unmanaged Beech stands, two compartments (511 and 514) of Safaroodchr('39')s forest were selected. A plot of 6.25 hectare from each compartment were determined and diameter at breast, height, diameter and height of crown were measured under full inventory. The amount of biomass for tagged trees based on Direct biomass measurement and total stands were utilized using allometric equation. In the harvested compartment, 15 trees from all tagged trees were selected, limbing and Volumes were determined. Three discs from each trunk were selected and cut. Concerning the branches, one stere from each tree was specified. In order to determine the dry weight (biomass), discs and branches were kept in a kiln for 48 hours at tempreture of 80°C and then weighed. The results of the study revealed that the amount of biomass storage in unmanaged and harvested stand was estimated as 222.18 and 311.58 tons per hectare, respectively. The results of t-test indicated significant difference (α= 5) between the mean of trunk and branches of biomass storage in total stand and diameter classes of these two compartments. Effect of management intervention on harvesting stand, specifically harvesting of Thick tree, has resulted in decreasing the average diameter and height of the stands and volume and biomass in the managed area.
Keywords: Beech species, Biomass, Harvested stand, Ramsar, Unmanaged stand} -
استقرار نسل جوان در توده به ویژه روند زادآوری طبیعی توده های ناهمسال در دیدگاه جنگل شناسی نزدیک به طبیعت یکی از نکات مهم در حفظ پایداری جنگل است. این پژوهش در قطعات شاهد چهار منطقه از راشستان های هیرکانی انجام شد. 12 قطعه نمونه یک هکتاری در سه مرحله تحولی و سه اندازه مختلف روشنه، هرکدام با پنج قطعه نمونه چهار مترمربعی انتخاب و مشخصه های کمی و کیفی نهال ها و شدت نورنسبی (RLI) و شاخص سطح برگ (LAI) بررسی شد. نتایج نشان داد که توده ها در مراحل اولیه و بلوغ خالص و در مرحله تخریب آمیخته بودند. RLI در مرحله بلوغ و روشنه کوچک کمترین و در مرحله تخریب و روشنه بزرگ بیشترین مقدار را داشت ولی LAI در مرحله بلوغ و روشنه کوچک بیشتر بود. بیشترین متوسط رویش ارتفاعی کلیه نهال ها در مرحله اولیه و روشنه کوچک، بیشترین طول بالاترین میان گره و طول نوشاخه در مرحله بلوغ و روشنه بزرگ و بیشترین عرض تاج نهال در مرحله اولیه و روشنه کوچک دیده شد. سهم نهال های خوش فرم در مرحله تخریب و روشنه متوسط بیشتر و سهم نهال های دو و چند شاخه در روشنه بزرگ بیشتر بود. روشنه های متوسط محیط مناسب تری را برای نهال ها فراهم می کنند.
کلید واژگان: تجدید حیات, خصوصیات نهال, راش, روشنه, مرحله تحولی}Process of natural regeneration in uneven-aged stands is one of basic issues for sustainability in close to nature silviculture approach. The present research started form 2009 in four intact oriental beech stands of the Hyrcanian forests. Twelve, one ha sample plots have been established in three development stages containing five micro sample plots of 4 m2. Three gap sizes (small, medium and large) with five micro sample plots of 4 m2 have been selected within the development stages and characteristics of saplings have been studied. Relative light intensity (RLI) and leaf area index (LAI) have been studied as well. Results showed that the stands in the initial and optimal stages were pure, while decay stage was mixed. The least RLI was observed in the optimal stage and small sized gap while the highest amount of RLI was in the decay stage and large gap. The lowest amount of LAI was calculated in the optimal stage and small gap size. The maximum mean height increment was measured in the initial stage and small gap, maximum length of uppermost internode and annual shoot in optimal stage and large gap and the widest crown width was calculated in the initial stage and small gap. The proportion of saplings with favored quality was highest in the optimal stage and medium gap size while the highest proportion of twig and broom shaped saplings was observed in the large gaps. Overall, small and large gaps can negatively affect the saplings, whereas medium sized gap creates better condition for saplings.
Keywords: Regeneration, Saplings characteristics, Oriental beech, Gap, Development stage} -
کیفیت لاشبرگ و فعالیت های آنزیمی خاک شاخص هایی به منظور ارزیابی کیفیت و سلامت خاک می باشند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر تیپ های مختلف در جنگل واز نور- استان مازندران (شامل راش- ممرز، راش- افرا شیردار، راش- بلوط و راش خالص) بر کیفیت لاشبرگ و فعالیت برخی از مهم ترین آنزیم های خاک (اوره آز، اسید فسفاتاز، آریل سولفاتاز و اینورتاز) بود. به همین منظور، در فصل رویش از هر تیپ هشت نمونه لاشبرگ و خاک از عمق 0 تا 15 سانتی متری جمع آوری شدند. تجزیه واریانس مشخصه های لاشبرگ، مشخصه های فیزیکوشیمیایی خاک و نرخ فعالیت آنزیم های خاک حاکی از وجود تفاوت آماری معنی دار در بین تیپ های مورد مطالعه می باشد. به طوری که، بیش ترین مقادیر ضخامت (15/15 سانتی متر) و نسبت کربن به نیتروژن لاشبرگ (08/79) به طور معنی دار (01/0 > p) به خاک تحتانی تیپ راش خالص و مقدار این مشخصه ها به ترتیب 09/8 سانتی متر و15/42 به خاک زیرین تیپ راش- ممرز اختصاص داشت. مطابق با نتایج، بالاترین نرخ فعالیت آنزیم های اوره آز (14/23 میکروگرم آمونیوم در گرم خاک در دو ساعت)، اسید فسفاتاز (12/521 میکروگرم پارانیتروفنیل در گرم خاک در یک ساعت)، آریل سولفاتاز (129 میکروگرم پارانیتروفنیل در گرم خاک در یک ساعت) و اینورتاز (37/210 میکروگرم گلوکز در گرم خاک در یک ساعت) به طور معنی دار (01/0 > p) در خاک تیپ راش- ممرز مشاهده شد. یافته ها حاکی از آنست که خاک تیپ راش- ممرز نسبت به سایر تیپ های مورد بررسی از کیفیت بالاتری برخوردار می باشد. نتایج این تحقیق می تواند در خصوص اولویت بندی توده های جنگلی بر مبنای کیفیت بقایای گیاهی و خاک به مدیران کمک شایانی نماید.
کلید واژگان: راش, فیزیکوشیمیایی و زیست شیمی خاک, لایه آلی, لایه معدنی}The study of the litter quality and soil enzymes activities are used as indicators for soil quality and soil health assessment. The aim of this research was to investigate the effect of different vegetation types of Vaz forest of Noor-Mazandaran Province (i.e. Fageto-Carpinetum, Fageto-Aceretum, Fageto-Quercetum and Fagetum) on litter quality and activity of some of the most important soil enzymes. For this, eight samples of litter and soil (0 to 15 cm) were collected within the forest types in growing season. The ANOVA of litter, soil physio-chemical and enzymes activities rate indicate a significant statistical difference among forest types. The highest amounts of litter thickness (15.15 cm) and C/N ratio (79.08) were allocated to the Fagetum type and the least amounts of litter thickness (8.09 cm) and C/N ratio (42.15) were found under Fageto-Carpinetum type. The results showed that the highest activity rate of urease (23.14 µg NH4+–N g−1 2 h−1), acid phosphatase (521.12 µg PNP g−1 h−1), arile sulfatase (129 µg PNP g−1 h−1) and invertase (210.37 µg Glucose g−1 3 h−1) were significantly observed under Fageto-Carpinetum forest type. Based on findings, the soil of Fageto-Carpinetum forest type has better quality compared to other studied types. The results of this research can be helpful for prioritizing of forest stands based on plant residual and soil quality.
Keywords: Beech, Soil Physico-Chemical, Biochemical, Organic Layer, Mineral Layer} -
در این تحقیق، مدل سازی توزیع فراوانی ارتفاع درختان راش در توده های جنگل طبیعی غرب گیلان بررسی شد. بدین منظور تعداد 30 قطعه نمونه دایره ای شکل با سطح ده آر انتخاب و به روش منظم تصادفی با ابعاد شبکه آماربرداری 200 × 150 متر اندازه گیری شد. در مجموع علاوه بر قطر در ارتفاع برابر سینه، ارتفاع 630 اصله درخت راش اندازه گیری شد. توابع توزیع احتمال مورد بررسی بتا، نرمال، وایبول، گاما و لگ نرمال بود. مشخصه های هر یک از توابع، با استفاده از روش بیشینه درست نمایی، برآورد شد. به منظور برازش توابع توزیع احتمال، از آزمون های کولموگراف-اسمیرنوف و اندرسون-دارلینگ استفاده شد. نتایج آزمون کولموگراف- اسمیرنوف نشان داد که از بین توزیع های احتمال مورد بررسی، تنها توزیع بتا قابلیت برازش توزیع فراوانی ارتفاع درختان راش را دارد، درحالی که آزمون اندرسون-دارلینگ نشان داد که سه توزیع احتمال وایبول، نرمال و بتا، قابلیت مناسبی برای تبیین توزیع فراوانی ارتفاع درختان راش را دارا می باشند. بنابراین توزیع بتا به عنوان مناسب ترین توزیع احتمال برای مدل سازی توزیع فراوانی درختان راش در منطقه مورد مطالعه، انتخاب شد.
کلید واژگان: ارتفاع, توده های طبیعی, راش, توزیع احتمال, ماسال}In this research, modeling tree height distributions of beech in natural forests of Masal that is located in Guilan province; was investigated. Inventory was carried out using systematic random sampling with network dimensions of 150×200 m and area sample plot of 0.1 ha. DBH and heights of 630 beech trees in 30 sample plots were measured. Beta, Gamma, Normal, Log-normal and Weibull probability distribution function were surveyed. Characteristics of distribution functions were estimated by using of maximum likelihood method. Actual probability and probability which derived from functions was compared using Kolmogorov-Smirnov and Anderson-Darling tests. Results of Kolmogorov-Smirnov test showed that only Beta probability distribution function was suitable for modeling height distribution of beech; while results of Anderson-Darling tests demonstrated probability distribution functions of Beta, Normal, and Weibull were fitted to the height distribution of trees. Therefore probability distribution function of Beta was selected for modeling height distribution of beech.
Keywords: Beech, Height, Natural forest stands, Masal, Probability distribution} -
در این بررسی، تمامی روشنه ها در قطعه تحقیقاتی جنگل های ناو اسالم استان گیلان مورد شناسایی و در سه کلاسه کوچک (کمتر از 200 مترمربع)، متوسط (200 تا 500 مترمربع) و بزرگ (بیش از 500 مترمربع) طبقه بندی شدند. در هر روشنه هفت قطعه نمونه چهار مترمربعی (2×2) در چهار جهت اصلی، مرکز و یک چهارم و سه چهارم طول بزرگ هر روشنه مستقر شد. تعداد نونهال و نهال درختی به تفکیک گونه ثبت شده و پوشش علفی نیز بر اساس معیار براون-بلانکه توسعه یافته برداشت شد. مقادیر عددی شاخص های تنوع و همچنین فراوانی زادآوری در روشنه ها از نظر آماری تجزیه وتحلیل شد. در این بررسی 38 روشنه طبیعی و 30 روشنه ایجاد شده شناسایی شد. متوسط اندازه روشنه های ایجاد شده و طبیعی به ترتیب 358 و 381 مترمربع بود. بین سطح روشنه های ایجاد شده و طبیعی اختلاف معنی داری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که منشا ایجاد روشنه (طبیعی یا ایجاد شده) تفاوت معنی داری را از نظر تعداد نونهال و کل زادآوری، ایجاد کرده است؛ اما تاثیر ابعاد و اندازه های این روشنه ها تنها در فراوانی نهال مشاهده شد. تعداد گونه های علفی و مقادیر شاخص های تنوع نیز در روشنه های ایجاد شده بیشتر از روشنه های طبیعی بود.کلید واژگان: پوشش گیاهی, تنوع, راش, روشنه, زادآوری}In order to comparing the regeneration and diversity in natural and created gaps, all of the gaps in two compartments in Asalem forests were identified and divided into three categories: small gaps (2), medium gaps (200-500 m2), and large gaps (>500 m2). Seven plots with an area of 4m2 (2m×2m) were taken in each gap. The number of individuals of tree seedlings and saplings were recorded and coverage percent of herbaceous species were estimated in each plot based on extended Braun - Blanquet cover - abundance scale. In addition to counting the number of species, diversity indices including Simpson (1-D) and Shannon-Wiener (H') and Smith- Wilson’s evenness indices were calculated. The Kolomogrov-Smirnov test was used to study the normality of data and then one-way ANOVA test was performed using SAS software. Totally 38 natural and 30 created gaps were identified. The results revealed that mean of each gap size was 371 m2. There were no significant difference between the size of natural and created gaps but the number and total regeneration were significant differences among natural and created gaps. The least abundance of seedlings were obtained in the small gaps. Also diversity indices had maximum in the created gaps.Keywords: Beech, Diversity, Gap, Regeneration, Vegetation}
-
امروزه بررسی ساختار جنگل از مباحث مورد توجه و ضروری به ویژه در راستای اهداف جنگل شناسی نزدیک به طبیعت است. این پژوهش با هدف شناسایی ویژگی های ساختاری توده های شاخه زاد در جنگل فندقلوی استان اردبیل انجام شد. پس از جنگل گردشی اولیه سه توده جنگلی شاخه زاد انتخاب و در هر توده، سه قطعه نمونه یک هکتاری (100×100 متر) انتخاب و اطلاعات مربوط به ساختار جنگل اندازه گیری و ثبت شد. به منظور بررسی زادآوری در هر یک از قطعات نمونه، 25 قطعه نمونه 20 متر مربعی (4×5 متر) در قالب یک شبکه آماربرداری منظم مورد ارزیابی قرار گرفت. فراوانی زادآوری در طبقه های قطری و ارتفاعی به تفکیک گونه در هر قطعه ثبت شد. نتایج این پژوهش نشان داد که راش در یکی از رویشگاه ها به عنوان گونه اصلی و تیپ غالب و در دو رویشگاه دیگر به عنوان گونه همراه با ممرز و فندق بود. نمودار پراکنش تعداد در طبقات قطری توده ها نشانگر توده های ناهمسال نامنظم بود. مقایسه میانگین مشخصه های ساختاری رویشگاه های مورد بررسی، اختلاف معنی داری را در سطح 5 درصد بین رویشگاه ها نشان داد.
کلید واژگان: راش, زادآوری, ساختار جنگل, شاخه زاد, فندقلو}The study of forest structure is one of the basic requirements to achieve the objectives of close to nature silviculture. The purpose of this study was to identify the structural characteristics of coppice forest stands in Fandoghlou forest, Ardebil province. Three representative sites were carefully selected after detailed field survey. In each site, 3 sample plots with one hectare area (100×100 m) were established according to a random systematic design. In addition, in each sample plot, 25 subplots (4×5m) were determined for regeneration study. In each microplot, the frequency of regeneration was recorded in different diameter and height classes. Data were analyzed using appropriate softwares (Excel and SPSS). Results showed that, Fagus orientalis Lipesky, is the dominant species in one of the sites and in two other sites, beech accompanied hornbeam and hazelnut. The situation of stand structure and regeneration in site one and two were better than site three. Distribution charts of number in diagonal classes showed uneven-aged and irregular stands. Mean comparison of structural parameters in studied sites showed a significant difference at 5% confidence level for various sites.
Keywords: Beech, Coppice forest, Fandoghloo, Forest structure, Regeneration} -
فعالیت ارگانیسم های خاک زی و جمعیت آنها شاخص مناسبی برای ارزیابی کیفیت و سلامت خاک در اکوسیستم های جنگلی است که هم راستا با حاصلخیزی و باروری رویشگاه است. در پژوهش حاضر، مشخصه های کیفی لاشبرگ و خاک در چهار توده جنگلی با ترکیب های مختلف درختان شامل راش/ ممرز/ توسکا/ خرمندی (دامنه ارتفاعی 700-600 متری)، راش/ ممرز/ توسکا (دامنه ارتفاعی 1200-1100 متری)، راش/ ممرز (دامنه ارتفاعی 1700-1600 متری) و راش خالص (دامنه ارتفاعی 2200-2100 متری) در حوزه گلبند نوشهر بررسی شد. در هر یک از توده ها، هشت نمونه از لایه های آلی و معدنی (در سطح 25 × 25 تا عمق 15 سانتی متری خاک) برداشت و به آزمایشگاه انتقال داده شد. برای بررسی وجود یا نبود تفاوت مقادیر مشخصه های مورد نظر در توده های مختلف جنگلی از تجزیه واریانس یکطرفه استفاده شد و آزمون چنددامنه ای دانکن نیز برای مقایسه میانگین ها به کار گرفته شد. مشخصه های کیفی لاشبرگ (کربن و نیتروژن)، رطوبت، pH، کربن آلی، نیتروژن کل و همچنین مشخصه های زیستی خاک شامل تعداد و زی توده کرم های خاکی، تعداد نماتدها و فعالیت های میکروبی خاک سنجیده شد. براساس نتایج، بیشترین فعالیت کرم های خاکی (با سهم بیشتر اپی ژئیک ها) و نماتدهای خاک زی در خاک سطحی توده جنگلی راش آمیخته با ممرز، توسکا و خرمندی مشاهده شد. همچنین تنوع گونه های درختی در توده آمیخته راش/ ممرز/ توسکا/ خرمندی به بهبود شاخص های میکروبی (تنفس میکروبی، تنفس برانگیخته، زی توده میکروبی کربن، زی توده میکروبی نیتروژن، ضریب میکروبی، ضریب متابولیکی و قابلیت دسترسی به کربن) خاک در مقایسه با دیگر توده های جنگلی بررسی شده منجر شد. تجزیه مولفه های اصلی حاکی از تاثیرات برجسته مشخصه های لایه آلی و معدنی خاک بر تغییرپذیری مشخصه های زیستی خاک است. نتیجه این تحقیق نشان دهنده تاثیر مثبت تنوع گونه های درختی در بهبود مشخصه های کیفی و سلامت خاک است.کلید واژگان: راش, شاخص های میکروبی, کرم خاکی, نماتد خاک زی}The activity of terrestrial organisms and their populations is an appropriate index for assessing the quality and health of the soil in forest ecosystems, which related to the fertility, and reproduction of the habitat. Current research studied the effect of four forest stands with different composition of Fagus/Carpinus/ Alnus/Diospyros (600 -700 m), Fagus/Carpinus/Alnus (1100 - 1200 m), Fagus/Carpinus (1600 -1700 m) and pure Fagus (2100 - 2200 m) located in Golband district of Noushahr, on litter and soil qualitative characters. In each of forest stands, eight organic and mineral samples (25×25 area to 30 cm soil depth) were taken and transferred to the laboratory. To investigate the difference and or non-difference the studied characteristics among different forest stands, one-way ANOVA and the Duncan multiple tests were employed. The litter (carbon and nitrogen contents) and soil (water content, pH, organic C, total N, earthworm density/biomass, nematode density and microbial activities) properties were measured. According to results, the maximum of soil earthworms (with higher ratio of epigeic) and nematodes recorded under Fagus mixed with Carpinus, Alnus and Diospyros. In addition, tree diversity in mixed stand of Fagus/Carpinus/Alnus/Diospyros improved microbial activities (i.e. basal respiration, substrate induced respiration, microbial biomass C and N, microbial and metabolic quotients and carbon availability index) compared to the other studied forest stands. PCA is indicating the outstanding effects of soil organic and mineral layers on the variation of soil biological properties. The result of this research shows the positive role of tree species diversity in improving qualitative and soil health.Keywords: Beech, earthworm, nematode, microbial indicators}
-
بررسی ساختار جنگل یکی از پژوهش های پایه ای در راستای رسیدن به اهداف جنگل شناسی نزدیک به طبیعت است. این پژوهش با هدف کمی سازی ویژگی های ساختاری توده های جنگلی در فاز کهن رست در جنگل های تحت مدیریت شرکت سهامی شفا رود در غرب استان گیلان انجام شد. برای این منظور سه قطعه نمونه یک هکتاری در این فاز تحولی انتخاب و در هر قطعه یک شبکه 30×30 متر پیاده و در محل تقاطع اضلاع شبکه، قطر برابرسینه، ارتفاع درخت، فاصله بین درختان و زاویه بین آ نها برای نزدیک ترین درخت راش به محل تقاطع شبکه به عنوان درختان شاهد، به همراه سه درخت همسایه که در نزدیک ترین فاصله از آن واقع شده بودند اندازه گیری شد. با استفاده از روش اندازه گیری بدون قاب و بر مبنای روش فاصله ای، ساختار جنگل بررسی شد. در این فاز متوسط حجم و رویه زمینی توده به ترتیب 547 مترمکعب و 37 مترمربع محاسبه شد. نتایج نشان داد که میانگین فاصله همسایگی درختان در این فاز 5/6 متر و شاخص تمایز قطری و ارتفاعی به ترتیب 42/0 و 7/1 است. ساختار توده از نظر تمایز قطری و ارتفاعی همگن است و راش تمایل کم به آمیختگی با گونه های دیگر را نشان می دهد. فاز کهن رست، مرحله مهم و کلیدی در روند تحول توده های آمیخته راش است که شناخت درست آن می تواند در مواجهه با چالش های پیش رو در مدیریت توده های جنگلی سودمند باشد.
کلید واژگان: تنوع ساختار, راش, شاخص های ساختاری, مراحل تحولی, جنگل های هیرکانی}The study of forest structure is one of the fundamental and necessary researches to achieve the objectives of close to nature silviculture. This research was conducted to quantify the forest stand structure in the old-growth phase in compartment 419 of Shafaroud forests in west of Guilan province. Three one-hectare areas were chosen in this phase and full calipering method used to record stand structure. In each plot, 30×30 m gird plot was laid out and diameter at breast height, distance among trees and the angle between them were measured for the closest beech to the center of plot as reference tree. Three neighbor trees closest to the reference tree were also measured. According to the results meanwhile diameter and height differentiation were 0.42 and 1.7, respectively. According to the mingling index, beech trees moderately tend to occur with other species in this phase. The old growth phase is an important and fundamental stage in the development of mixed beech stands the true recognition of which is useful in facing with new challenges in forest stand management.
Keywords: Diversity of structure, Beech, Structural index, Development stages, Hyrcanian forests} -
این پژوهش اثرات طولانی مدت آتش سوزی بر ترکیب درختان و زادآوری طبیعی در جنگل های لساکوتی تنکابن را 18 سال پس از وقوع آتش سوزی مورد بررسی قرار داد. در هر یک از دو منطقه آتش سوزی شده و آتش سوزی نشده 30 قطعه نمونه 1000 متر مربعی به روش تصادفی-سیستماتیک و با استفاده از شبکه آماربرداری 150 × 100 متر تراکم و قطر برابر سینه درختان و تراکم گونه های درختچه ای و زادآوری برداشت شد. نتایج نشان داد که آتش سوزی ساختار ناهمسال جنگل را تغییر داده است. آتش سوزی در این قسمت از جنگل باعث تغییر ساختار از ناهمسال به همسال نامنظم گردید، و با از بین بردن درختان کم قطر و جایگزین نمودن زادآوری گونه های سایه پسند و مرغوب، سبب دور شدن جنگل از حالت اولیه شده است. آتش سوزی با تغییر در ترکیب جنگل، جنگل خالص راش را به جنگل آمیخته تبدیل کرده است که علاوه بر گونه راش، گونه های ممرز، لور، پلت، کرکف، شیردار، کرب، گیلاس وحشی، ون، بارانک و اوری نیز حضور پیدا کردند. نتایج نشان داد که آتش سوزی باعث کاهش تعداد در هکتار درختان در منطقه آتش سوزی شده شد (02/130 در آتش سوزی شده و 71/236 در آتش سوزی نشده) و از نظر میانگین تعداد در هکتار زادآوری باعث افزایش تراکم گونه ها شد (1765 در آتش سوزی شده و 1283 در آتش سوزی نشده). بین دو منطقه از نظر تراکم درختچه ها نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد به طوری که تراکم در منطقه آتش سوزی شده (2/250) بیشتر از آتش سوزی نشده (77/193) بود. با توجه به شرایط منطقه مورد مطالعه، اجرای عملیات پرورشی می تواند باعث بهبود وضعیت ترکیب و تنوع زادآوری شود.کلید واژگان: ساختار جنگل, آتش سوزی, جنگل بالادست, راش, تنکابن}This current research was investigated the long term effects of fire on vegetation and regeneration of beech (Fagus orientalis L.) in the mountain forest in Lesakoti forests in Tonekabon city in north of Iran. In both of burnt and unburnt areas, 30 plots 1000m2 and in total 60 sampling plots were identified using random-systematic 100 m × 150 m grid and density and DBH of trees and density of shrub and regeneration were recorded. Results indicated that the fire has changed the forest uneven aged structure to irregular even aged structure in burned area, and by destroying of low diameter trees and establishment of more light demanding species instead of shade tolerant species, changed primary situation of the burned area. The fire has changed forest tree composition from pure stands to mixed stands as the species of Carpinus betulus, Carpinus orientalis, Acer velutinum, Acer platanoides, Acer cappadocicum, Acer campester, Cerasus avium, Fraxhnus excelsior and Quercus macranthera were appeared. The result showed that fire decreased tree density in the burned area (130.02 in burned area and 236.71 in unburned area). There was significant difference as total density of regeneration between burned and unburned areas (1765 in burned area and 1283 in unburned area), and for each species regeneration there was significant difference. There was significant difference in density of shrubs between two areas, so that density of shrubs in burned area (250.02) was more than unburned area (193.77). According to the conditions of the study area, the implementation of silvicultural operations can improve the regeneration composition and density condition.
Keywords: Beech, Fire, Forest Structure, Tonekabon, Upland} -
هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین تنوع گونه ای ماکروفون با کیفیت یا درجه پوسیدگی خشکه دار راش و تعدادی از عوامل محیطی در جنگل های شرق هیرکانی است. به این منظور 108 خشکه دار افتاده راش به روش مونه بندی انتخاب شد، به نحوی که دارای فراوانی مناسب در چهار درجه پوسیدگی، سه طبقه قطری خشکه دار از ده تا 100 سانتی متری و سه طبقه ارتفاع بین 250 تا 900 متر بودند. از هر خشکه دار نمونه های ماکروفون زیرپوست و درون چوب جمع آوری شد. ماکروفون های یافت- شده روی خشکه دارهای راش متعلق به هفت رده، ده راسته و 27 خانواده در طول دوره تحقیق بود. نتایج نشان داد که دو راسته Coleoptera و Geophilomorpha، دو خانواده Lumbricidae و Arionidae و دو جنس Julusو Octotemnusبه ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داشتند. با افزایش ارتفاع غنا و تنوع ماکروفون کاهش یافت. با افزایش کیفیت خشکه دار (درجه پوسیدگی) شاخص های غلبه ماکروفون کاهش یافت، ولی بر غنا و تنوع ماکروفون افزوده شد. متغیرهای شیب دامنه و ارتفاع از سطح دریا مهم ترین عوامل محیطی کنترل کننده تنوع گونه ای ماکروفون خشکه دار افتاده راش در این منطقه معرفی شدند.
کلید واژگان: تنوع گونه ای, ماکروفون, خشکه دار, راش}The aim was to investigate the relationship between macrofauna biodiversity with quality or decay grade of beech logs deadwood and some environmental factors in the East Hyrcanian forests. 108 fallen beech dead woods have been selected for this purpose that have appropriate frequency in four decay classes, three diameter classes from 10 to 100 cm and three classes of altitude above sea level from 250 to 900 m. The macro fauna samples were collected in the field under dead wood skin and inside wood with a knife and hand sorting. The total macro fauna observed belonging to 7 classes, 10 orders and 27 families. The results showed that two orders Coleoptera and Geophilomorpha, two families Lumbricidae and Arionidae and two genus Julus and Octotemnus had the highest and lowest macro fauna frequency respectively. Richness and diversity of macro fauna have decreased with increasing altitude above sea level. Dominance indices were decreased with increasing the dead wood quality (decay stage class) while richness and diversity were increased. Slope and elevation, were introduced as the most important environmental factors that controlled macro fauna biodiversity of fallen beech dead wood.
Keywords: Beech, Biodiversity, Deadwood, Macrofauna} -
تهیه نقشه متغیرهای کمی جنگل، امری اجتناب ناپذیر در مدیریت و بهره برداری پایدار اکوسیستم جنگلی است. نقشه توان تولید جنگل، پتانسیل رویشگاه را در زمینه مواردی همانند تولید چوب، ترسیب کربن و غیره نشان می دهد و به طور معمول معرف شاخص توان تولید یک گونه خاص است. با توجه به گستردگی سطح جنگل های شمال کشور و کوهستانی بودن عرصه ها، امکان صرف زمان و هزینه زیاد و آماربرداری صددرصد برای تهیه نقشه های دقیق وجود ندارد. ازاین رو یافتن روش مناسب برای تهیه نقشه ویژگی های کمی جنگل ها ضروری است. تحقیق حاضر در زمینه تهیه نقشه توان تولید رویشگاه راش با استفاده از دو روش کریجینگ معمولی و معکوس فاصله وزنی در جنگل دانشگاه تربیت مدرس انجام گرفته است. به منظور جمع آوری اطلاعات لازم، از 123 قطعه نمونه دایره ای با مساحت 1000 متر مربع در توده هایی که در آنها گونه راش غالب بود استفاده شد. نتایج بررسی حاضر نشان می دهد با توجه به معیارهای میانگین خطا (036/0-=OK، 192/0-=IDW)، میانگین قدرمطلق خطا (598/1=OK، 749/1=IDW)، مجذور میانگین مربعات خطا (053/2=OK، 223/2=IDW) و معیارهای نسبی میانگین خطا (104/0=OK، 553/0=IDW) و مجذور میانگین مربعات خطا (906/5=OK، 393/6=IDW)، روش کریجینگ عملکرد بهتری دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که روش زمین آماری کریجینگ قادر به تبیین تغییرهای مکانی توان تولید در منطقه تحقیق است و می تواند نقشه پهنه بندی آن را با صحت مناسب تولید کند.کلید واژگان: توان تولید, درون یابی, راش, کریجینگ, معکوس فاصله وزنی}Estimation and mapping of forest resources is a prerequisite for sustainable forest management. Site productivity is a key indicator of forest ecosystem services like wood production, carbon sequestration, etc. It allows foresters to forecast growth and production and hence select the most suitable tree species for a site. Due to the extent of Hyrcanian forests and mountainous areas in these forests that are sometimes difficult to access, it seems necessary to find suitable methods for mapping the quantitative parameters in these forests. In this study, site form index which is the most reliable criterion for evaluating the site productivity of mixed and uneven stands was used. This study aims at mapping beech forest site productivity by using ordinary kriging and inverse distance weighted in research forest of Tarbiat Modares University. For this purpose, 123 0.1 ha circular sample plots were laid out in beech dominated stands. The height and diameter of beechtrees with DBH ≥ 7.5 cm within each plot was recorded. The cross validation results showed that by using criteria such as mean error (OK=-0.036, IDW=-0.192), mean absolute error (OK=1.598, IDW=1.749), root mean square error (OK=2.053, IDW=2.223), relative mean error (OK=0.104, IDW=0.553) and relative root mean square error (OK=5.906, IDW=6.393), Kriging had significant advantage over IDW method and showed high estimation accuracy. Therefore, the methods can be applied to similar uneven-aged beech stands in the north of Iran.Keywords: Beech, IDW, Interpolation, Kriging, Site Productivity}
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.