جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « اسکیزوفرنیا » در نشریات گروه « پزشکی »
-
اهداف
مراقبت از فرزند بزرگسال مبتلا به اسکیزوفرنیا بیشتر توسط والدین انجام می گیرد که اغلب در سنین سالمندی قرار دارند. شرایط جسمی و سنی والدین سالمند و وابستگی مداوم بیماران به آن ها، ممکن است بر نحوه مراقبت والدین از فرزند مبتلا به اسکیزوفرنیا تاثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب والدین سالمند از زندگی با فرزند بزرگسال مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شد.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی برای جمع آوری داده ها و از روش هفت مرحله ای کلایزی برای تحلیل داده ها استفاده شد. از طریق نمونه گیری هدفمند و با استراتژی حداکثر تنوع، 16 نفر از والدین سالمند از بین مراجعه کنندگان به مراکز درمانی و حمایتی شهر تهران انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته جمع آوری شدند. این مطالعه از چک لیست معیارهای تلفیقی برای گزارش تحقیقات کیفی پیروی کرد.
یافته ها4 مضمون اصلی و 11 زیرمضمون از یافته های مطالعه استخراج شد. مضمون بار عاطفی شامل 3 زیرمضمون ترس و نگرانی بی پایان، احساس پشیمانی و شرمندگی و غم و خشم فرساینده بود. 3 زیرمضمون ارتباطات اجتماعی و خانوادگی مختل، بی یاوری و حمایت ناکارآمد و چالش های سیستم بهداشت و درمان، مضمون بار مراقبت را تشکیل دادند. در مضمون مراقبت بهینه و موثر، زیرمضمون های تلاش هدفمند برای بهبودی بیمار و تعهد و مسئولیت پذیری شناسایی شدند. نهایتا زیرمضمون های راهبرد مقابله معنوی، راهبرد سازگارانه روان شناختی و راهبرد ناسازگارانه روان شناختی در مضمون راهبردهای مقابله ای قرار گرفتند.
نتیجه گیریمراقبت از فرزند بزرگسال مبتلا به اسکیزوفرنیا برای والدین سالمند، بار و پیامد روان شناختی نامطلوبی به همراه دارد. حمایت از والدین سالمند توسط متخصصین مراقبت های بهداشتی برای غلبه بر چالش های روان شناختی حین مراقبت و استفاده هرچه بیشتر از راهبردهای سازگارانه روان شناختی با برگزاری کارگاه ها و مداخلات روانی آموزشی بسیار ضروری است.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, والدین, سالمند, بار مراقب, راهبردهای مقابله, تحقیق کیفی}ObjectivesCaring for an adult child with schizophrenia is mostly done by the parents, who are often in old age. The physical conditions and age of elderly parents and the constant dependence of these patients on them may have a significant impact on the quality of care. The present study aims to investigate the lived experiences of Iranian elderly parents with adult children having schizophrenia.
Methods & MaterialsThis is a qualitative phenomenological study. Colaizzi’s seven-step method was used for data analysis. Using a purposive sampling method and considering maximum diversity, 16 elderly parents of adults with schizophrenia were selected from among those referred to the treatment and support centers in Tehran, Iran. Data were collected using in-depth semi-structured interviews. The consolidated criteria for reporting qualitative research (COREQ) checklist was used in this study.
ResultsFour main themes and 11 sub-themes were extracted. The theme of emotional burden included the sub-themes of “endless fear and worry”, “regret and shame”, and “sadness and anger”. The theme of caring burden included the sub-themes of “impaired social and family relationships”, “helplessness and ineffective support”, and “challenges of the healthcare system”. The theme of optimal and effective care included the sub-themes of “purposeful effort for the child's recovery” and “commitment and responsibility”. The theme of coping strategies included the sub-themes of “spiritual coping strategy”, “adaptive psychological strategies”, and “maladaptive psychological strategies”.
ConclusionCaring for an adult child with schizophrenia brings is burdensome and have adverse psychological consequences for elderly parents. It is essential to support these parents to help them overcome psychological challenges during caregiving and use adaptive psychological coping strategies by providing psycho-educational interventions.
Keywords: Schizophrenia, Parents, Elderly, Caring burden, Coping strategies} -
اهداف :
اسکیزوفرنیا ناتوان کننده ترین اختلال روان پزشکی است و مبتلایان به این اختلال دارای بیشترین پذیرش بستری در بخش های روان پزشکی هستند. اگرچه خط اول درمان داروست، اما بسیاری از بیماران پاسخ درمانی مطلوبی دریافت نمی کنند و پس از برطرف شدن علایم حاد باز هم علایم روان پریشی و دشواری های تنظیم هیجانی را تجربه می کنند. درمان شناختی رفتاری در کنار دارودرمانی یک درمان کمکی برای بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیاست که برای هدف قراردادن علایم روان پریشی باقی مانده تدوین شده است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر علایم مثبت و منفی و تنظیم هیجانی مبتلایان به اختلالات طیف اسکیزوفرنیا بود.
روش بررسی :
طرح آزمایشی مطالعه تک موردی از نوع AB (فاز خط پایه و مداخله) همراه با فاز پیگیری بود که علاوه بر درمان روتین، جلسات درمان شناختی رفتاری برای شرکت کنندگان برگزار شد. شرکت کنندگان در مطالعه حاضر، بیماران بستری شده در مرکز آموزشی، درمانی و پژوهشی روان پزشکی رازی شهر تهران بودند که بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند. 30 شرکت کننده به صورت در دسترس انتخاب شدند و از بین آن ها 5 شرکت کننده به صورت تصادفی در جلسات مداخله گمارش شدند و با مقیاس های علایم مثبت و منفی کی، فیزبین و اوپلر (1986) و دشواری در تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004) در 3 فاز خط پایه، فاز مداخله و فاز پیگیری ارزیابی شدند. جلسات درمان برگرفته از پروتکل درمان شناختی رفتاری برای علایم روان پریشی تالیف لورا اسمیت و همکاران (2003) بود. برای تحلیل داده ها از شاخص های ناهمپوشی همه جفت ها، درصد داده های ناهمپوش، درصد همه داده های ناهمپوش، درصد داده های افزون بر میانه، اندازه اثر d کوهن و درصد بهبودی و برای تفسیر داده ها از نمودار دیداری استفاده شد.
یافته ها :
نتایج نشان داد اندازه اثر علایم مثبت و منفی در فاز مداخله نسبت به فاز خط پایه در شرکت کننده اول تا پنجم به ترتیب 1/6، 3/2، 1/9 و 2/4 برآورد شد که فقط اندازه اثر شرکت کننده دوم و سوم بزرگ بود. اندازه اثر مولفه تنظیم هیجانی در شرکت کننده اول تا پنجم به ترتیب 2/8، 1/2، 1/1، 2/2 و 1/9 برآورد شد که اندازه اثر شرکت کننده دوم بزرگ و دیگر شرکت کنندگان متوسط بود. یافته های این مطالعه نشان داد طی مراحل پس از درمان و پیگیری، بیمارانی که درمان شناختی رفتاری دریافت کردند اگرچه علایم روان پریشی مثبت و منفی و دشواری در تنظیم هیجانی را همچنان تجربه می کردند، اما این علایم نسبت به فاز خط پایه کاهش یافته بود، همچنین درصد بهبودی آن ها ناچیز بود.
نتیجه گیری :
تحلیل داده ها نشان داد اگرچه درمان شناختی رفتاری در کاهش علایم روان پریشی مثبت و منفی و بهبود تنظیم هیجانی بیماران اثربخش است، اما داده های حاصل از اندازه اثر d کوهن و شاخص های بهبودی یافته ها به لحاظ بالینی معنادار نیست. در واقع بیمارانی که درمان شناختی رفتاری را دریافت کردند اگرچه در علایم روان پریشی و دشواری در تنظیم هیجانی بهبودی اندکی نشان دادند، اما نتوانستند دستاوردهای درمانی را در فاز پیگیری حفظ کنند.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, اسکیزوفرنیا, علائم مثبت و منفی, تنظیم هیجانی}ObjectiveSchizophrenia is the most debilitating psychiatric disorder with the highest psychiatric ward admission rate. Drug therapy is the first line of treatment. However, it does not result in appropriate therapeutic responses in many patients, and they experience emotional regulation difficulties and psychosis symptoms after initial symptom resolution. Cognitive-behavioral therapy (CBT) is currently an adjuvant treatment besides drug therapy to target the persistent symptoms of psychosis. The present study aims to determine the effectiveness of CBT on the positive and negative symptoms and emotional regulation of those suffering from schizophrenia spectrum disorders.
Materials & MethodsThe research design was single-subject and of the AB type (baseline and intervention) with a follow-up phase. Besides the routine therapy sessions, CBT sessions were held for the study participants. They were patients admitted to Razi Educational and Therapeutic and Research Psychiatric Center in Tehran City, Iran, who were selected based on the inclusion criteria. Thirty patients were selected with convenience sampling, and 5 were randomly placed in the CBT group. They were evaluated with the scales of positive and negative symptoms of Kay, Fiszbein, and Opler (1986) and difficulties in emotional regulation by Gratz and Roemer (2004) in the baseline, intervention, and follow-up phases. The treatment sessions were planned based on the CBT protocol developed by Laura Smith, Paula Nathan, Uta juniper, Patrick Kingsep, and Louella Lim (2003). Non-overlap of all pairs (NAP), percentage of non-overlapping data (PND), percentage of all non-overlapping data (PAND), percentage of data points exceeding the median (PEM), Cohen’s d effect size, and improvement percentages were used to analyze the data, and visual graphs were used for data presentation.
ResultsThe outcomes showed that in the intervention phase, compared to the baseline phase, the effect sizes of the positive and negative symptoms in the first to fifth participants were 1.6, 3.1, 3.2, 1.9, and 2.4, respectively. Only the effect sizes of the second and third participants were large. The effect sizes of the emotional regulation factor in the first to fifth participants were 2.8, 1.2, 1.1, 2.2, and 1.9, respectively. The effect size of the second participant was large, and the rest were average. The findings of this study showed that during the post-therapy and follow-up stages, while patients who had received CBT still experienced positive and negative symptoms of psychosis and difficulties in emotional regulation; these symptoms decreased in comparison with the baseline phase. Furthermore, their improvement percentages were not significant.
Conclusion Data analysis showed that although CBT is effective in reducing positive and negative psychotic symptoms and improving the emotional regulation of patients, the data obtained from Cohen’s d effect size and recovery indices showed that the results are not clinically significant. In other words, although the patients who received CBT showed a slight improvement in psychotic symptoms and difficulty in emotional regulation, they could not maintain the therapeutic gains in the follow-up phase.
Keywords: Cognitive-behavioral therapy, Schizophrenia, Positive, negative symptoms, Emotion regulation} -
بسیاری از اختلال های روان پزشکی و نورولوژیک به دلیل جهش در یک ژن خاص نیستند، بلکه ناشی از اختلال در تنظیم فعالیت ژن های مختلف و سیگنال هایی هستند که بیان آنها را کنترل می کنند. مکانیسم های اپی ژنتیک پیچیده ای در تنظیم بیان ژن های گوناگون اثر گذاشته و دارای اثر طولانی مدت بر نورون های بالغ و سایر سلول های بافت مغزی هستند. با توجه به این که تا به حال مقاله مروری در این مورد منتشر نشده بنابراین این مقاله تنظیم شد. این مطالعه به صورت مروری انجام شد و پژوهش های مرتبط و انتشار یافته تا سال 2021 میلادی با استفاده از جست وجوی واژگان کلیدی از جمله اپی ژنتیک، متیلاسیون DNA، RNAهای کوچک، ویرایش RNA و نیزاختلال های روان پزشکی، اسکیزوفرنیا، اوتیسم، اختلال دو قطبی، در پایگاه پاب مد بررسی شد. از میان مقاله های جمع آوری شده، مقاله هایی که بیشترین ارتباط را با اهداف نگارش این مقاله داشتند، انتخاب و مطالعه شدند. در حال حاضر حداقل چهار نوع مکانیزم تنظیمی اپی ژنتیکی شناسایی شده اند که از طریق ایجاد تغییرهایی روی اسیدهای نوکلییک یا هیستون ها و همچنین RNA مقدار بیان ژن ها را تنظیم می کنند. با این حال این مکانیزم های اپی ژنتیکی خود نیز تحت تاثیر محیط درونی و بیرونی بوده و از سوء تغذیه، آلودگی ها، سموم، داروها، مواد، عفونت ها و سایر عوامل دچار اختلال کارکردی می شوند. مطالعه های زیادی نشان داده که اختلال های اپی ژنتیک گوناگونی روی بیان ژن های دخیل در بیماری های روان پزشکی مختلف مانند اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی و اوتیسم اثر دارند. بررسی جامع این اختلال های اپی ژنتیکی و عوامل محیطی مداخله گر احتمالا نقش مهمی در پیشگیری و درمان این بیماری ها خواهد داشت. بسیاری از اختلال های روان پزشکی و نورولوژیک به دلیل جهش در یک ژن خاص نیستند، بلکه ناشی از اختلال در تنظیم فعالیت ژن های مختلف و سیگنال هایی هستند که بیان آنها را کنترل می کنند. مکانیسم های اپی ژنتیک پیچیده ای در تنظیم بیان ژن های گوناگون اثر گذاشته و دارای اثر طولانی مدت بر نورون های بالغ و سایر سلول های بافت مغزی هستند. با توجه به این که تا به حال مقاله مروری در این مورد منتشر نشده بنابراین این مقاله تنظیم شد. این مطالعه به صورت مروری انجام شد و پژوهش های مرتبط و انتشار یافته تا سال 2021 میلادی با استفاده از جست وجوی واژگان کلیدی از جمله اپی ژنتیک، متیلاسیون DNA، RNAهای کوچک، ویرایش RNA و نیزاختلال های روان پزشکی، اسکیزوفرنیا، اوتیسم، اختلال دو قطبی، در پایگاه پاب مد بررسی شد. از میان مقاله های جمع آوری شده، مقاله هایی که بیشترین ارتباط را با اهداف نگارش این مقاله داشتند، انتخاب و مطالعه شدند. در حال حاضر حداقل چهار نوع مکانیزم تنظیمی اپی ژنتیکی شناسایی شده اند که از طریق ایجاد تغییرهایی روی اسیدهای نوکلییک یا هیستون ها و همچنینRNA مقدار بیان ژن ها را تنظیم می کنند. با این حال این مکانیزم های اپی ژنتیکی خود نیز تحت تاثیر محیط درونی و بیرونی بوده و از سوء تغذیه، آلودگی ها، سموم، داروها، مواد، عفونت ها و سایر عوامل دچار اختلال کارکردی می شوند. مطالعه های زیادی نشان داده که اختلال های اپی ژنتیک گوناگونی روی بیان ژن های دخیل در بیماری های روان پزشکی مختلف مانند اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی و اوتیسم اثر دارند. بررسی جامع این اختلال های اپی ژنتیکی و عوامل محیطی مداخله گر احتمالا نقش مهمی در پیشگیری و درمان این بیماری ها خواهد داشت.
کلید واژگان: اپی ژنتیک, روان پزشکی, متیلاسیون DNA, RNA های کوچک, ویرایش RNA, هیستون, اسکیزوفرنیا, اختلال دوقطبی, اوتیسم}Many neurological and psychiatric disorders are not due to mutations in a specific gene; rather, they are attributed to dysregulation of genes’ functions and signals that control their expression. Complex 'epigenetic' mechanisms regulate various gene activities with long-lasting effects within mature neurons and other cells of brain tissue. The present study reviewed related investigations up to 2021 by searching keywords including epigenetics, DNA methylation, microRNA, RNA editing as well as psychiatric disorders, schizophrenia, autism and bipolar disorder in PubMed database. Among collected articles, the most relevant research articles related to the topic of this article were selected and reviewed. Currently, at least four epigenetic mechanisms are known, that through altering DNA, RNA or histone codes, regulate genes’ expression levels. Meanwhile, these epigenetic mechanisms themselves are under the influence of internal and environmental factors and may be dysfunctional secondary to malnutrition, contaminants, toxins, drugs, substances, infections, etc. Many studies have shown that various epigenetic aberrations are involved in the expression of genes involved in psychiatric disorders, such as schizophrenia, autism, and bipolar disorder. A comprehensive investigation on epigenetic alterations and the environmental factors that mediate these alterations can help to improve preventive and therapeutic strategies in neuropsychiatric diseases.
Keywords: Epigenetic, Psychiatry, DNA methylation, Histone, Schizophrenia, Autism} -
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و هفتم شماره 4 (پیاپی 107، زمستان 1400)، صص 428 -439اهداف
هدف مطالعه حاضر عبارت است از بررسی اثربخشی و ایمنی افزودن پرگابالین به رژیم درمانی آنتی سایکوتیک در درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن به مدت شش هفته.
مواد و روش هااز میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن بستری با علایم بالینی پایدار، 48 بیمار به روش دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه پرگابالین و دارونما قرار گرفتند (در هر گروه 24 نفر). بیماران در گروه مداخله، در سه هفته اول روزانه 75 میلی گرم، و از هفته چهارم روزانه 150 میلی گرم پرگابالین همراه با رژیم استاندار آنتی سایکوتیک دریافت کردند. در ابتدای مطالعه و در هفته های سوم و ششم پس از شروع آن، اثربخشی پرگابالین با سنجه ارزیابی علایم مثبت و منفی (PANSS) و عوارض حرکتی با سنجه های سیمپسون آنگوس کره-آتتوز (SAS) و رتبه بندی رفتاری بارنز آکاتیزیا (BARS) بررسی شد. از لحاظ آماری، P کمتر از 0/05 به عنوان معناداری در نظر گرفته شد.
یافته هابر پایه خرده سنجه های مثبت، منفی، سایکوپاتولوژی عمومی و امتیاز کلی ارزیابی علایم مثبت و منفی، در پایان هفته ششم درمان، تغییر آماری معناداری در شدت علایم بیماران در هر گروه و همچنین بین دو گروه وجود نداشت. بر اساس نمرات سنجه های سیمپسون آنگوس کره-آتتوز و رتبه بندی رفتاری بارنز آکاتیزیا و فراوانی عوارض جانبی، در پایان هفته ششم، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه درمان مشاهده نشد.
نتیجه گیریافزودن روزانه 150 میلی گرم پرگابالین به رژیم استاندار آنتی سایکوتیک، در بهبود علایم سایکوتیک بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن موثر نیست، اما به خوبی تحمل می شود..
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, پرگابالین, داروهای آنتی سایکوتیک}ObjectivesThis study aims to evaluate the efficacy and safety of adding pregabalin to standard antipsychotic treatment in patients with chronic schizophrenia.
MethodsIn this randomized, double-blind, placebo-controlled clinical trial, participants were 48 male inpatients aged 18-65 years with chronic schizophrenia but with clinically stable conditions. They were randomly divided into two groups of intervention (n=24) and control (n=24). The intervention group received 75 mg of pregabalin per day for three weeks which was increased to 150 mg per day from the fourth week to the end of the study, in addition to standard antipsychotic medication for six weeks. The severity of psychotic symptoms was assessed by the Positive and Negative Syndrome Scale (PANSS), and their movement disorder symptoms were evaluated by the Barnes Akathisia Rating Scale (BARS) and Simpson-Angus Scale (SAS) at baseline and at 3th and 6th weeks of the intervention. Collected data were analyzed using repeated measures ANOVA in SPSS v.20 software, considering P<0.05 as the statistically significance level.
ResultsNo significant differences were observed in severity of disease based on the PANSS total score and its three subscales (positive scale, negative scale, and general psychopathology) and in the BARS and SAS scores at the end of 6th week in groups and between the two groups.
ConclusionAdding 150 mg of pregabalin to the standard antipsychotic treatment of patients with chronic schizophrenia is not effective in improving their psychotic symptoms, but it is well tolerated.
Keywords: Schizophrenia, Pregabalin, Antipsychotic agents} -
مقدمه
درمان های روانپزشکی متعارف در درمان اختلالات طیف اسکیزوفرنیا با ضعف هایی مواجه اند و بر حیطه های مهارت آموزی و جامعه محور تاثیر چندانی ندارند، لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی "برنامه بازگشت به اجتماع" به عنوان یک روش مکمل درمانی جامعه محور در افزایش متابعت درمانی، کاهش عود و بستری مجدد در بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنیا صورت گرفت.
روش کارمطالعه حاضر با روش کارآزمایی بالینی تصادفی (RCT) با اندازه گیری مکرر انجام شد. جامعه آماری شامل تمام بیماران مبتلا به دست کم یکی از اختلالات طیف اسکیزوفرنیا بود که در سه ماهه پایانی سال 1396 در بیمارستان رازی بستری شدند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 80 نفر از بیماران واجد ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی با استفاده از جدول اعداد تصادفی در در گروه های مداخله (40 بیمار) و کنترل (40 بیمار) گمارش شدند. روش مداخله ای مورد استفاده در این پژوهش "برنامه بازگشت به اجتماع" بود که در قالب 16 جلسه با تواتر 4 جلسه در هفته به صورت گروهی در کنار درمان روانپزشکی متعارف در گروه آزمایش اجرا شد در حالی که بیماران گروه کنترل صرفا تحت درمان روانپزشکی متعارف قرار گرفتند. تنها ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر پرسشنامه جمعیت شناختی بوده و متغیرهای متابعت درمانی و کاهش عود و بستری مجدد نیز در فواصل 1، 3 و 6 ماه پس از ترخیص از طریق مصاحبه تلفنی با خانواده بیماران ارزیابی شدند، بدین صورت که مصرف داروها، عود علایم بیماری، و بستری شدن بیماران، در بازه های زمانی مذکور مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 16 تحلیل شد.
یافته هایافته های حاصل نشان داد که اجرای برنامه بازگشت به اجتماع در ترکیب با درمان روانپزشکی متعارف بر افزایش متابعت درمانی (001/0=p ،145/40،) و کاهش میزان عود (001/0=p ،54/45،) و بستری مجدد (001/0=p ،75/40،) بیماران تاثیرگذار بوده است.
نتیجه گیریبرنامه بازگشت به اجتماع، درکنار درمان روان پزشکی متعارف از مداخلات موثر بر افزایش متابعت درمانی و کاهش میزان عود و بستری مجدد است. به منظور جبران نقطه ضعف درمان روانپزشکی متعارف در افزایش متابعت درمانی و کاهش میزان عود و بستری مجدد بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنیا می توان از درمان های مکمل غیردارویی از جمله برنامه بازگشت به اجتماع بهره گرفت.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, برنامه بازگشت به اجتماع, متابعت درمانی, عود, بستری مجدد}IntroductionConventional psychiatric treatments have weaknesses in the treatment of schizophrenia spectrum disorders and have little effect on skill-training and community-based areas. Therefore, the present study aimed to investigate the role of the Community Re-entry Program as a community-based complementary therapy in increasing therapeutic compliance and reduction of relapse and rehospitalization in patients with schizophrenia spectrum disorders.
MethodsThe present study was performed by quantitative method with repeated measures and using randomized clinical trial (RCT) research design. The statistical population of the study included all patients who were admitted to the acute wards of Raazi Psychiatric Hospital between January 20 and March 20, 2017, with a diagnosis of at least one of the schizophrenia spectrum disorders. A total of 80 patients with inclusion criteria were selected by simple random sampling and randomly assigned to the intervention (40 patients) and control (40 patients) groups using a random number table. The Intervention method was the “Community Re-entry Program” which was performed in 16 group sessions with a frequency of 4 sessions per week, in combination with conventional psychiatric treatment in the experimental group, while the patients in the control group received only conventional psychiatric treatment. The only tool used in the present study was a demographic questionnaire and the variables of therapeutic compliance and reduction of relapse and rehospitalization were also evaluated at intervals of 1, 3, and 6 months after discharge through telephone interviews with patients' families. The use of drugs, relapse of the symptoms, and rehospitalization of patients were evaluated in the mentioned time periods. Collected information and data were analyzed using SPSS-16.
ResultsThe results showed that the implementation of community re-entry program in combination with conventional psychiatric treatment had an effect on increasing therapeutic compliance ( = 40/145, P= 0/001) and reduction of relapse ( = 45/54, P= 0/001) and rehospitalization rates ( = 40/75, P= 0/001) in patients.
ConclusionsThe Community Re-entry Program, as an adjunct to conventional psychiatric treatment, is one of the effective interventions to increase therapeutic compliance and reduce the rate of relapse and rehospitalization. In order to compensate for the weakness of conventional psychiatric treatment in increasing therapeutic compliance and reducing the relapse and rehospitalization rate of patients with schizophrenia spectrum disorders, non-pharmacological complementary therapies such as Community Re-entry Programs can be used.
Keywords: Schizophrenia, Community Re-entry Program, Therapeutic Compliance, Relapse, Rehospitalization} -
زمینه و هدف
اختلال اسکیزوفرنیا یکی از شدیدترین اختلالات روانی با ماهیتی عودکننده است. وقوع عودهای مکرر، تاثیرات مخربی بر افکار، رفتار و روابط بیمار گذاشته و سبب مختل شدن عملکرد فردی و اجتماعی وی می شود. این مطالعه با هدف شناسایی عوامل خطرساز در افزایش وقوع تعداد عودها انجام شد.
روش بررسیدر این مطالعه Retrospective Cohort از اطلاعات بیماران اسکیزوفرنیا در مرکز آموزشی درمانی فارابی کرمانشاه در دوره ابتدای سال 2014 تا انتهای سال 2019 بستری شده بودند، استفاده شد. روش انتخاب نمونه به صورت در دسترس بود. برای تعیین فاکتورهای موثر بر عود از رگرسیون پواسن با استفاده از نرم افزار STATA نسخه 14. 1 استفاده شد.
یافته هابر اساس داده های 401 بیمار ثبت شده، 255 (6/63 درصد) از آن ها مرد و 146(4/36 درصد) زن بودند. مجموع تعداد دفعات عودها 1105 بار بود که برای مردان 683 و برای زنان 422 عود ثبت شد. 65 (2/16 درصد) از بیماران نیز 5 تا 11 بار عود را تجربه کردند. از بین متغیرهای مورد بررسی، فاکتورهای اثر بیکاری (85/0P=، 043/0= RR)، سن کم شروع بیماری (99/0= RR، 03/0= P)، نحوه شروع تدریجی بیماری (027/0= RR، 78/0=P0) و عدم تبعیت دارویی (67/1= RR، 001/0P<) بر افزایش وقوع عود معنادار شدند.
نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، سن پایین شروع اختلال اسکیزوفرنیا ، نحوه شروع تدریجی این اختلال، بیکاری و عدم تبعیت دارویی، اثر معناداری برای افزایش خطر عود در بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا داشتند. با توجه به ماهیت مزمن و عود کننده اسکیزوفرنیا، انجام اقدامات پیشگیرانه و درمانی به منظور کاهش احتمال تعداد دفعات عود آن بر اساس فاکتورهای یاد شده ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, اختلال, عود, توزیع پواسن}Background and ObjectivesSchizophrenia is one of the most severe psychiatric disorders that has a recurrent nature. Frequent relapses have destructive impacts on patient’s thoughts, behaviors and relationships. These can lead to disruption of personal and social performance of patient. The aim of this study was to identify risk factors for increasing the number of relapses.
MethodsIn this retrospective cohort study, data from medical records of individuals with SSD who were admitted at least once to Farabi Hospital between 2015 and 2019 years extracted. To determine factors related to recurrence of Schizophrenia, Univariate and multivariate analysis and multivariate Poisson Regression were performed respectively. Analysis was done using STATA 14.1.
ResultsBased on extracted data from 401 medical records, 255 (63.6%) were males and 146 (36.4%) were females. A total of 1105 relapse were observed in males with 683 cases, and females with 422 cases. 65 patient experienced relapse from 5 to 11 times. Among considered variables, Employment status (RR=0.85, P-value=0.043), age (RR=0.99, P-value=0.03), Mode of Onset (RR=0.78, P-value=0.027) and Medication Adherence (RR=1.67, P<0.001) were significant on increasing readmission.
ConclusionAccording to the results of this study, the young age of onset of schizophrenia, the gradual onset of the disorder, unemployment and drug non-compliance had a significant effect on increasing the risk of recurrence in patients with schizophrenia. considering above risk factors, it seems necessary to perform preventive and therapeutic measures to reduce the risk of relapses. Patients with non-adherence can be under education and counseling.
Keywords: Schizophrenia, Disorder, Recurrence, Poisson Distributio} -
مقدمه
اسکیزوفرنیا، ناتوان کننده ترین اختلال روانپزشکی است و در این اختلال خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا نقش مهمی بر فرایند مراقبتی و بهبودی دارند. هدف از این پژوهش تبیین تجارب زیسته خانواده های دارای بیمار اسکیزوفرنیا بوده است.
روش کاراینپژوهش کیفی با استفاده از نمونه گیری مبتنی بر هدف با 16 عضو خانواده دارای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا، در سال 1399 در شهر گرگان انجام شد. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختار تا زمان رسیدن به اشباع استفاده گردید. تحلیل داده ها با رویکرد پدیدارشناسی ون منن انجام شد. ملاحظات اخلاقی در پژوهش های انسانی رعایت گردید.
یافته هااز تحلیل داده ها چهار مضمون اصلی شامل "غرق شدن در گرداب بیماری، تلاش جهت کنترل زندگی، سرگردانی در دوگانگی مراقبت، سوختن و ساختن با بیماری" استخراج شد.
نتیجه گیرییافته ها بیانگر رنج، سرگردانی و مورد غفلت واقع شدن خانواده ها در جامعه است. به طوری که علی رغم به دوش کشیدن بار مشقت مراقبت از بیمار، همچنان سعی بر غلبه بر مشکلات دارند. ضروری است به چالش های خانواده دارای بیمار اسکیزوفرنیا به طور ریشه ای و عمیق پرداخته شود تا بتوان با برنامه ریزی بهتر و توزیع عادلانه تر منابع، به آنها خدمات بیشتری ارایه داد.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, مراقبت, خانواده, پدیدارشناسی}IntroductionSchizophrenia is the most debilitating psychiatric disorder in which the families of patients with schizophrenia play an important role in the care and recovery process. The aim of this study was to explain the lived experiences of families with schizophrenia.
MethodsThis qualitative research was conducted using purposive sampling with 16 family members with patients with schizophrenia in 2020 in Gorgan (Iran). Semi-structured interviews were used to collect data until saturation was reached. Data analysis was performed using Van Menen's phenomenological approach. Ethical considerations were observed in human research.
ResultsFrom the data analysis, four main themes were extracted, including "drowning in the vortex of disease, trying to control life, wandering in the duality of care, to grin and bear with the disease."
ConclusionsThe findings indicate that families are suffering, confused and neglected in society. So that despite the burden of patient care, they still try to overcome the problems. It is necessary to address the challenges of the family with a patient with schizophrenia in a deep and fundamental way so that more services can be provided to them with better planning and more equitable distribution of resources.
Keywords: Schizophrenia, Care, Family, Phenomenology} -
اهداف
بیماری های شدید روان پزشکی به دلیل ماهیت ناتوان کننده و مزمن بیماری باعث نیاز طولانی مدت بیماران به مراقبت توسط خانواده و دیگران می شوند. این بیماری ها علاوه بر فرد مبتلا افراد مراقب بیماران را نیز درگیر می کند و باعث فشار روانی، اجتماعی و فردی بالایی به آن ها در مورد مراقبت از خود می شود. هدف از این مطالعه، مقایسه بار بیماری خانواده های افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا، دوقطبی نوع یک و اختلالات طیف اوتیسم بود.
روش بررسیدر این مطالعه پیمایشی که به روش توصیفی تحلیلی انجام شد، روش نمونه گیری غیرتصادفی سهیه ای به کار گرفته شد.450 نفر از خانواده بیماران اسکیزوفرنیا و دوقطبی نوع یک و اوتیسم که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، مورد سنجش قرار گرفتند. به منظور جمع آوری داده ها علاوه بر پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه 12 گزینه ای Zarit به منظور سنجش بار مراقبت مورد استفاده قرار گرفت. همچنین پرسش نامه 21 گزینه ای DASS به منظور ارزیابی وضعیت افسردگی و اضطراب مراقبان به کار رفت. قبل از پر کردن پرسش نامه ها جلسه توجیهی برای مراقبان انجام شد تا هدف از تحقیق مشخص شود و آمادگی بیشتری جهت همکاری پیدا کنند. پرسش نامه ها در درمانگاه انستیتو روان پزشکی تهران و بیمارستان روان پزشکی ایران و علی اصغر توزیع شدند و اطلاعات جمع آوری شده پس از حذف پرسش نامه های مخدوش وارد SPSS نسخه 22 شده و مورد تحلیل قرار گرفتند. علاوه بر آمار توصیفی، ارتباط عوامل جمعیت شناختی با میزان و شدت بار بیماری با استفاده از آزمون ANOVA و همچنین همبستگی درون خانوادگی بار بیماری (inter cluster correation) مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هابیشترین بار بیماری مربوط به خانواده بیماران طیف اوتیسم و بعد خانواده بیماران دوقطبی بود و کمترین بار بیماری در خانواده بیماران اسکیزوفرنی به ثبت رسید. بیشترین ساعات مراقبت مربوط به خانواده بیماران طیف اوتیسم و کمترین ساعات مراقبت مربوط به خانواده بیماران اسکیزوفرنیا بود. زنان بیشترین درصد مراقبان را در سه گروه تشکیل می دادند. همچنین سطح تحصیلات در خانواده بیماران دوقطبی از دو گروه دیگر بالاتر بود و کمترین سطح تحصیلات در خانواده بیماران اسکیزوفرنیا دیده شد. افراد شاغل در خانواده بیماران دوقطبی بیشتر و درصد زنان خانه دار در خانواده بیماران اسکیزوفرن بیشتر بود. میزان درآمد در خانواده طیف اوتیسم از دیگر گروه ها کمتر بود و خانواده بیماران اسکیزوفرنی بیشترین درآمد را داشتند و خانواده بیماران دوقطبی در رده بعدی بودند. بیشترین بستری در گروه دوقطبی و کمترین بستری در گروه اوتیسم دیده شد.
نتیجه گیریبه علت بار بالای بیماری در خانواده ها، بهتر است مراکز مشاوره دولتی و غربالگری بار بیماری بیشتر شوند و در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشند. با توجه به ارتباط میان سطح درآمد و بار بیماری بهتر است برای اشتغال بیشر افراد خانواده ها برنامه ریزی نمود و از موسسات دولتی و غیردولتی کمک خواست. باید برای خانواده ها کلاس های راهبردی برای کاهش بار بیماری برگزار کنند، چون این خانواده ها از خانواده های با درآمد پایین هستند، بنابراین بهتر است نهادهای مردمی و دولتی از این خانواده ها حمایت بیشتری کنند. با توجه به اینکه مهم ترین عامل با ضریب اوری قابل توجه در وجود علایم افسردگی و اضطراب در مراقبان سه گروه، راه های کاهش بار بیماری می تواند باعث کاهش علایم افسردگی و اضطراب شود. این راهکارها شامل کاهش ساعات مراقبت و استفاده از دوره تنفس در مراقبت و روزهای آزاد (respite recess) و تقسیم وظایف بین مراقبان، استفاده از خدمات اجتماعی واگذاری مراقبت و آموزش به مراکز مراقبت های دایم و پاره وقت مانند Day careاست. البته پایش سلامت روانی مراقبان به عنوان جزیی از بسته مراقبت بیماران توصیه می شود و لازم است افسردگی و اضطراب در آن ها پایش شده و اقدامات دارویی و غیردارویی صورت گیرد.
کلید واژگان: بار مراقبت, خانواده, اسکیزوفرنیا, اختلال دوقطبی, اختلال طیف اوتیسم}ObjectivePatients with severe psychiatric diseases, due to the debilitating and chronic nature of these diseases, requires prolonged care by family and other rated people. In addition to the patient, these diseases affect the caregiver and create high psychological, social, and individual pressure to take care of themselves. This study aims to compare the burden of schizophrenia, Bipolar Disorder (BD) type 1, and Autism Spectrum Disorder (ASD) on the family caregivers in Iran.
Materials & MethodsIn this descriptive-analytical study, using the non-probability sampling method, 450 family caregivers of patients with schizophrenia, BD type 1, and ASD were selected based on the inclusion criteria. Data collection tools comprised a demographic checklist, short-form Zarit Burden Interview (ZBI-12), and the Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS). The questionnaires were distributed to the patients selected from the Psychiatric Institute of Tehran, Iran Psychiatric Hospital, and Ali Asghar Hospital. The collected data were analyzed using descriptive statistics, ANOVA for evaluating the relationship of demographic factors with the amount and severity of disease burden, and interclass correlation coefficient in SPSS v. 22.
ResultsThe disease burden was higher on caregivers of ASD patients, followed by that of BD type 1 and schizophrenia patients. The highest and lowest hours of care were related to the ASD and schizophrenia groups, respectively. Women made up the majority of family caregivers. The educational level of family caregivers was higher in the BD type 1 group and was lower in the schizophrenia group. Most caregivers in the BD type 1 group were employed, while most of them in the schizophrenia group were housewives. The lowest and highest income levels were related to the family caregivers of ASD and schizophrenia groups, respectively. The highest and lowest hospitalization frequencies were seen in the BD type 1 and ASD groups, respectively.
ConclusionThe burden of three diseases on the family caregivers is high. It is recommended that state-run consulting and screening centers be more active in this field. Because of the low-income level of some family caregivers, it is better to plan for more employment of family caregivers with the assistance of governmental and non-governmental organizations. It is better to hold strategic classes for the family caregivers to reduce their disease burden. Different methods to reduce the burden of diseases in caregivers, such as lowering care hours and using respite care and respite recess and dividing tasks between caregivers, using social or daycare services, can reduce their symptoms of depression and anxiety. Their depression and anxiety should be monitored, and pharmacological and non-pharmacological measures should be used for their treatment.
Keywords: Schizophrenia, Autism spectrum disorder, Bipolar disorder, Burden of disease} -
مقدمه و هدف
درمانهای روانپزشکی متعارف در درمان اختلالات طیف اسکیزوفرنیا با ضعف هایی مواجه اند و در حیطه های مهارت آموزی و جامعه محور تاثیر چندانی ندارند. به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش برنامه بازگشت به اجتماع (CRP) به عنوان یک روش مکمل درمانی جامعه محور در افزایش آمادگی برای ترخیص و سازگاری پس از ترخیص در بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنیا صورت گرفت.
روش کارجامعه آماری کارآزمایی بالینی تصادفی (RCT) حاضر شامل تمام بیماران اسکیزوفرنیا بستری در بیمارستان رازی در سال 1396 بود. تعداد 80 نفر از بیماران به روش تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی و مساوی در گروه های آزمایش و کنترل گمارش شدند. روش مداخله ای مورد استفاده، برنامه بازگشت به اجتماع بود که به صورت گروهی در کنار درمان روانپزشکی متعارف در گروه آزمایش اجرا شد، در حالی که بیماران گروه کنترل صرفا تحت درمان روانپزشکی متعارف قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، آزمون برنامه بازگشت به اجتماع، جدول روزانه برنامه بازگشت به اجتماع، و جدول ارزیابی ناتوانی سازمان جهانی بهداشت بود. دفعات پرخاشگری بیماران پس از خروج از بیمارستان نیز در فواصل یک، سه، و شش ماه پس از خروج از بیمارستان از طریق مصاحبه تلفنی با خانواده بیماران تعیین و ثبت شد.
یافته هااجرای برنامه بازگشت به اجتماع در ترکیب با درمان روانپزشکی متعارف بر مولفه های آمادگی برای ترخیص (شامل آمادگی برای ترخیص، و آگاهی در مورد بیماری، علایم عود و اطلاعات دارویی) (0/01=p) و سازگاری (شامل افزایش توانایی و ارتقای عملکرد، توانایی طرح ریزی برنامه روزانه، میزان پرخاشگری) (0/01=p) نسبت به گروه کنترل موثرتر بود.
نتیجه گیریبه منظور جبران نقطه ضعف درمان روانپزشکی متعارف در افزایش آمادگی برای ترخیص و سازگاری پس از ترخیص بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنیا میتوان از درمانهای مکمل غیردارویی از جمله برنامه بازگشت به اجتماع بهره گرفت.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, برنامه بازگشت به اجتماع, درمانهای غیردارویی, آمادگی برای ترخیص, سازگاری}Introduction and AimConventional psychiatric therapies have shortcomings in the treatment of schizophrenia spectrum disorders and have little effect on skills and community-based areas. Therefore, the present study aimed to investigate the role of community return program (CRP) as a community-based complementary therapy method in increasing readiness for discharge and post-discharge adjustment in patients with schizophrenia.
MethodsThe statistical population in this randomized clinical trial (RCT) was all patients with schizophrenia spectrum disorders who were admitted to Razi Psychiatric Hospital in 2017. Eighty patients were selected by simple random sampling and randomly assigned to experimental and control groups. The intervention method was CRP along with conventional psychiatric treatment in the experimental group, while patients in the control group received only conventional psychiatric treatment. The measurement tools included a demographic data form, CRP test, CRP daily Schedule, and World Health Organization Disability Assessment Schedule. The frequency of patients 'aggression after discharge from the hospital was also determined and recorded at one, three, and six months after discharge from the hospital through telephone interviews with patients' families.
ResultsImplementation of CRP along with conventional psychiatric treatment was more effective than control group on the components of discharge readiness (discharge readiness, and awareness of disease, relapse symptoms and medication information) (p=0.01) and coping capacity (increase ability and performance improvement, ability to daily scheduling, aggression rate (p=0.01).
ConclusionIn order to compensate for the weakness of conventional psychiatric treatment in increasing preparedness for discharge and post-discharge coping of patients with schizophrenia, non-pharmacological complementary therapies such as CRP can be used.
Keywords: Schizophrenia, Community Re-entry Program, Non-pharmacological Treatments, Preparedness for Discharge, Coping} -
اهداف
این مطالعه برای ارزیابی پاسخ حساسیت پوستی در اثر تماس با محلول نیاسین در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا وگروه کنترل سالم برای بررسی صحت استفاده از این تست در کمک به تشخیص و غربالگری بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع ارزیابی تست های تشخیصی است که در سال 1397 در شهرستان زنجان انجام شد. افراد شرکت کننده در این مطالعه شامل 157 نفر بیمار شناسایی شده مبتلا به اسکیزوفرنیا بودند که اساتید روان پزشکی آن ها را معرفی کرده بودند و همچنین 33 نفر در قالب گروه کنترل غیربیمار وارد مطالعه شدند. با توجه به معیارهای خروج از 157 بیمار تنها 36 نفر وارد مطالعه شدند. کارشناسان غیرمطلع از وضعیت بیمار آزمون حساسیت به نیاسین را با استفاده از محلول متیل نیکونینات (شرکت سیگما آلدریچ با خلوص بالای 99 درصد) با غلظت های گوناگون 0/1، 0/01 و 0/001 مول و به طور جداگانه با در نظر گرفتن بازه های زمانی متفاوت (10،5، 15 و20 دقیقه) انجام دادند. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی محاسبه و گزارش شد.
یافته هادر 10 دقیقه ، بالاترین دقت آزمون هنگام استفاده از محلول نیاسین0/001 میلی متر گزارش شد (حساسیت = 94 درصد، ویژگی =50 درصد، PPV = 51درصد، و NPV = 94 درصد)؛ در 15 دقیقه، بالاترین دقت آزمون در غلظت 0/01 مشاهده شد (حساسیت = 52 درصد، ویژگی = 77 درصد،79 = PPV درصد، NPV = 77درصد).
نتیجه گیریپاسخ واکنشی پوست در برابر نیاسین در میان افراد دارای تشخیص اسکیزوفرنیا ضعیف و یا خنثی شده است. بنابراین، استفاده از این ماده یک بیومارکر تکمیلی در کمک به تشخیص و غربالگری اسکیزوفرنیا و زمینه مناسبی برای کارهای تحقیقی است.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, نیاسین, حساسیت, ویژگی, ارزش پیش بینی کنندگی تست}ObjectivesThis study aims to investigate niacin sensitivity in schizophrenia patients compared to healthy people and examine the accuracy of niacin skin flush test in diagnosing schizophrenia.
MethodsThis diagnostic study was conducted in 2018 in Zanjan, Iran. Three niacin concentrations (0.001 M, 0.01 M, and 0.1 M) was first applied topically to the skin of 36 schizophrenia patients and 33 healthy controls. Flush responses were evaluated at 10 and 15 min after application. Sensitivity, specificity, Positive Predictive Value (PPV), and Negative Predictive Value (NPV) of the test were measured for each niacin concentration and evaluation time.
ResultsAt 10 min, the highest test accuracy was reported when 0.001 M niacin solution was used (Sensitivity=94%, specificity=50%, PPV= 51%, and NPV= 94%). At 15 min, the highest test accuracy was observed at 0.01 concentration (Sensitivity=52%, specificity=92%, PPV=79%, and NPV=77%).
ConclusionFlush responses to niacin is more impaired in patients with schizophrenia. Therefore, niacin can be considered as a biological marker of schizophrenia and can be used for its diagnosis.
Keywords: Schizophrenia, Niacin, Sensitivity, Specificity, Predictive Value} -
مقدمه
اسکیزوفرنیا یک بیماری مزمن و ناتوان کننده است و عدم استفاده از داروها یکی از بزرگ ترین مشکلات این بیماران و روانپزشکان می باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ارسال پیام کوتاه بر الحاق دارویی بیماران اسکیزوفرن در مقایسه با گروه کنترل انجام شد.
روشتعداد 63 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا در دو گروه مداخله (32 نفر) و گروه کنترل (31 نفر) قرار گرفتند. گروه مداخله روزانه پیام کوتاه «یادتان باشد داروهایتان را مصرف کنید» روزانه در دو نوبت 8 صبح و 8 شب دریافت می کردند. مصرف داروها توسط پرسشنامه سنجش الحاق درمانی (Medication Adherence Rating Scale) MARSدر ابتدای مطالعه، ماه سوم و ششم ارزیابی شد.
نتایجمیزان الحاق دارویی در بیماران گروهی که پیامک دریافت کرده بودند، نسبت به گروه کنترل به صورت معنی داری در ماه 3 بیشتر بود، ولی در ماه 6 تفاوتی نداشتند.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه استفاده از پیام یادآور مصرف دارو، یک روش موثر و عملی در افزایش الحاق دارویی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد.
کلید واژگان: سرویس پیام کوتاه, اسکیزوفرنیا, الحاق دارویی, سلامت الکترونیک, تلفن همراه}IntroductionSchizophrenia is a chronic and disabling mental disorder and medication non-adherence remains a significant challenge for the patients and psychiatrists. The present study aimed to assess the impact of short-message service (SMS) on medication adherence in schizophrenic patients as compared with the control group.
MethodsA total of 63 patients with schizophrenia were assigned to the intervention group (N= 32) and the control group (N= 31). The patients in the intervention group received a daily SMS that read, ‘‘Please remember to take your medication” at 8:00am and 8:00pm. Medication adherence was assessed by the self-report Medication Adherence Rating Scale (MARS) at baseline and in the 3rd month, and the 6th month.
ResultsPatients receiving SMS had a significantly greater improvement in medication adherence compared with the control group in the 3rd month, but there was no significant difference in the 6th month.
ConclusionThe results of the present study showed that text message reminder for medication intake is an effective and feasible strategy for enhancing medication adherence in patients with schizophrenia.
Keywords: Short Message Service (SMS), Schizophrenia, Medication Adherence, E-Health, Cell Phone} -
زمینه و هدف
تیاتر درمانی یکی از روش های درمانی موثر در آموزش مهارت های ارتباطی می باشد. به دلیل نقص در مهارت های کلامی و غیر کلامی، در نتیجه متاثر سازی کیفیت از زندگی افراد مبتلابه اسکیزوفرنیا این مطالعه باهدف تاثیر تیاتر درمانی بر تنظیم شناختی و کیفیت زندگی این افراد انجام شد.
مواد و روش ها:
این مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی و پیش آزمون - پس آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد. نمونه به صورت تصادفی ساده از بین بیماران مراجعه کننده به مرکز کاردرمانی اعصاب و روان آتیه سمنان انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. تیاتر درمانی در یک برنامه ی 8 جلسه ای طی دو هفته به مدت 60 دقیقه به صورت گروهی اجرا شد. پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه انجام شد و نتایج پس از بررسی نرمالیتی طبق آزمون کولموگروف- اسمیرنوف با استفاده از آزمون تی زوجی بررسی شدند.
یافته ها:
در این مطالعه 20 فرد مبتلابه اسکیزوفرنی که شامل 6 نفر خانم و 14 نفر مرد شرکت کردند. هر یک از افراد به صورت تصادفی ساده در دو گروه درمان و کنترل به تعداد 10 نفر (گروه درمان شامل 5 خانم و 5 آقا، گروه کنترل 1 خانم و 9 آقا) قرار گرفتند. میانگین سنی شرکت کنندگان در گروه درمان 36/8±80/41 و گروه کنترل 78/7±20/45 به دست آمد. بررسی داده ها نشان داد تفاوت در هیچ یک از این خرده مقیاس های پرسشنامه های کیفیت زندگی و تنظیم شناختی معنادار نبود.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج این مطالعه می توان عنوان کرد تیاتر درمانی در این گروه از بیماران تاثیر چندانی بر کیفیت زندگی و تنظیم شناختی ندارد اما می توان ازاین روش به صورت مکمل در جهت تغییر رفتار، کاهش علایم افسردگی با استفاده از روش های مختلف مانند خود ارایه، انحراف از نقش و پیش بینی آینده که به آن ها برای صحبت و بازی با دیگران انگیزه می دهد، منجر شود، استفاده کرد.
کلید واژگان: تئاتردرمانی, تنظیم شناختی, کیفیت زندگی, اسکیزوفرنیا}Aim and BackgroundTheater therapy is one of the effective treatment methods in teaching communication skills. Due to the lack of verbal and non-verbal skills, as a result of affecting the quality of life of people with schizophrenia, this study was conducted with the aim of the effect of theater therapy on cognitive regulation and quality of life in these people.
Methods and Materials:
This study was a clinical trial and pretest-posttest and control group. Samples were randomly selected among patients who referred to Atieh neurology and psychiatry occupational therapy center and were divided into control and experimental groups. Theatrical therapy was performed in groups for 1-hour 8 sessions program. The cognitive excitement regulation questionnaires and quality of life questionnaires were administered to collect the data.
FindingsThe study included 20 people with schizophrenia, including 6 women and 14 men each person was randomly divided into two groups of treatment and control (10 treatment group including 5 women and 5 men, control group 1 woman and 9 men). The mean age of the participants in the treatment group was 41.80±8.36 and the control group was 45.20±7.78. Data analysis showed that the differences in none of these subscales of quality of life and cognitive regulation questionnaires were significant.
ConclusionsAccording to the results of this study, the treatment of theater therapy in this group of patients does not have much effect on quality of life and cognitive regulation, but this method can be supplemented to change behavior, reduce depressive symptoms using various methods such as self-presentation, deviated from the role and predicted future, which leads them to talk and play with others, used.
Keywords: theater Therapy, Cognitive Regulation, Quality of Life, Schizophrenia} -
مقدمه
یکی از روش های ارزیابی عملکردهای دیداری-فضایی استفاده از آزمون دونیمه کردن خط است. با توجه به پیشرفت فناوری اطلاعات، در این پژوهش تلاش شد تا نرم افزار آزمون دو نیمه کردن خط طراحی و کارایی آن در مقایسه با فرم متداول کاغذ-مدادی آن در بیماران اسکیزوفرنیا بررسی شود.
روشروش مطالعه علی-مقایسه ای بود و در ابتدا نرم افزار آزمون دو نیمه کردن خط، با برنامه Visual Studio 2015 و دقیقا مشابه فرم کاغذ-مدادی طراحی شد. در مرحله اول30 نفر از افراد سالم با توجه به ملاک های ورود به مطالعه، به روش هدفمند انتخاب شده و از هریک، 3 بار آزمون نرم افزاری و 3 بار آزمون کاغذ-مدادی گرفته شد و میانگین انحراف ها از نقطه وسط خط محاسبه شد. سپس نتایج در دو آزمون مورد مقایسه قرار گرفت. در مرحله بعد به منظور آزمون عملکرد دیداری-فضایی بیماران، 15 بیمار اسکیزوفرنیا به روش تصادفی از بیماران بستری در بیمارستان روانپزشکی انتخاب شدند و از هر بیمار دو فرم نرم افزاری و کاغذ-مدادی گرفته شد.
نتایجبا استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه، میانگین انحراف از میانگین در افراد سالم و بیماران اسکیزوفرنیا بررسی شد و نتایج نشان داد بین دو فرم نرم افزاری و کاغذ-مدادی تفاوت معناداری وجود ندارد (0/05P<). با توجه به دقت بالای اجرای نرم افزاری، خطاهای ناشی از پاسخگویی تصادفی قابل تشخیص توسط نرم افزار است.
نتیجه گیری:
آزمون دونیمه کردن خط نرم افزاری جایگزین مناسبی برای آزمون مداد کاغذی جهت ارزیابی عملکردهای دیداری فضایی بیماران اسکیزوفرنیا است و می توان از این نرم افزار در ارزیابی عملکردهای شناختی، مخصوصا آسیب های لوب آهیانه ای بیماران اسکیزوفرنیا استفاده کرد.
کلید واژگان: آزمون دونیمه کردن خط, اسکیزوفرنیا, طراحی نرم افزار}IntroductionOne way to evaluate visual-spatial functions is to use line bisection test. With the advancement of information technology, this study attempted to design a line bisection test software and investigate its efficacy compared to the conventional paper-pencil form in schizophrenic patients.
MethodThe present study was a causal-comparative one and line bisection test software was designed with visual studio 2015 exactly the same as the paper-pencil form. In the first stage, 30 healthy individuals were selected by purposive method according to the inclusion criteria and each of them took 3 software tests and 3 paper-pencil tests and the mean deviations were calculated from the midpoint of the line. Then, the results of the two tests were compared. In the next stage, to test visual-spatial performance, 15 schizophrenic patients were randomly selected from hospitalized psychiatric patients and both software and paper-pencil forms of line bisection test were performed for each patient.
ResultsUsing one-way analysis of variance, the mean deviation from the mean in healthy individuals and schizophrenic patients was evaluated and the results showed no significant difference between software and paper-pencil forms (P<0.05). Due to the high accuracy of software implementation, the errors due to randomized responses are detectable by the software.
ConclusionThe results of this study indicated that line bisection test software is a good alternative to paper pencil test to evaluate the spatial-visual performance of schizophrenic patients and this software can be used to evaluate cognitive functions, especially the parietal lobe injuries of schizophrenic patients.
Keywords: Line bisection test, Schizophrenia, Software design} -
مقدمه
نقص در عملکردهای اجرایی، کنترل رفتار و هیجانات را در اسکیزوفرنیا مختل می سازد و شناسایی همبسته های آن می تواند در طراحی پروتکل های درمانی موثر باشد.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عملکرد دیداری- فضایی (ترسیمی) با عملکردهای اجرایی بیماران اسکیزوفرنیای زن بستری در بیمارستان روان پزشکی بود.
روشطرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش بیماران زن مبتلابه اختلال اسکیزوفرنیا بودند که از ابتدای مهر ماه تا پایان آذر ماه سال 1398 جهت دریافت خدمات درمانی، در بیمارستان روان پزشکی مدرس شهر نجف آباد بستری بودند. برای انجام این پژوهش، تعداد 50 نفر، از طریق روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورود انتخاب و آزمون های کوتاه وضعیت ذهنی (MMSE) و ترسیم ساعت روی آن ها اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 24SPSS و روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج نشان داد که در تست ترسیم ساعت، بین عملکرد دیداری- فضایی در مرحله اول (0/414=r، 0/01>P) و عملکرد دیداری-فضایی در مرحله دوم (0/552=r، 0/01>P) با عملکردهای اجرایی بیماران رابطه مثبت معنادار وجود داشت. علاوه بر این، از بین متغیرهای پیش بین، عملکرد دیداری- فضایی در مرحله دوم با ضریب بتای 0/524 پیش بینی کننده معنادار عملکرد اجرای در بیماران اسکیزوفرنیا بود (0/05>P).
نتیجه گیری:
با ارایه مداخلات توان بخشی شناختی و آموزش های به موقع و مناسب می توان در جهت تقویت عملکرد دیداری- فضایی در بیماران اسکیزوفرنیا، نسبت به بهبود و تقویت عملکردهای اجرایی در آنان اقدام نمود.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, عملکرد اجرایی, عملکرد دیداری- فضایی}IntroductionDefective executive functions impair behavioral and emotional control in schizophrenia patients, and identification of its correlates can help design treatment protocols.
AimThe present study aimed to investigate the relationship between visuospatial functions and executive functions of female patients with schizophrenia admitted to a psychiatric hospital.
MethodIn this descriptive correlational study, the statistical population consisted of female patients with schizophrenia admitted to Najaf-Abad Modarres Psychiatric Hospital from September 23, to December 21, 2019, to receive medical treatment. To conduct this study, 50 individuals were selected using the purposive sampling technique based on inclusion criteria. The subjects were subjected to mini-mental state examination (MMSE) and clock drawing test (CDT). Data were analyzed using SPSS-24 by Pearson correlation and stepwise regression methods.
ResultsResults indicated significant positive relationships between visuospatial functions in the first (r=0.414, p<0.01) and second (r=0.552, p<0.01) stages with executive functions of patients in the CDT. Among predictor variables, the visuospatial function in the second stage (beta coefficient=0.524) was a significant predictor of executive functions in schizophrenia patients (p<0.05).
ConclusionIt can be concluded that executive functions in patients with schizophrenia can be improved by providing cognitive rehabilitation interventions and timely and appropriate training to enhance their visuospatial function.
Keywords: Schizophrenia, Executive function, Visuospatial function} -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هفتم شماره 10 (پیاپی 158، دی 1398)، صص 1941 -1952مقدمه
استفاده از درمان های توانبخشی در کنار درمان دارویی می تواند کمک شایانی به روند درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و بازگشت آن ها به جامعه بکند. در پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی برنامه بازگشت به اجتماع بر بهبود بینش در افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا پرداخته شده است.
روش بررسیپژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی است از نوع پیش آزمون- پس آزمون با جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای بستری در مرکز توانبخشی طلوع بود. برای این منظور40 نفر بیماران بستری در مرکز توانبخشی طلوع که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه گواه (20نفر) کاربندی شدند. گروه آزمایش، برنامه بازگشت به اجتماع را به مدت شانزده جلسه دریافت کرد. گروه ها قبل از شروع مداخله، بعد اتمام و دو ماه بعد، از نظر بینش با پرسش نامه علائم مثبت و منفی آندرسون مورد آزمون قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون T برای دو گروه مستقل و تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS Inc., Chicago, IL; Version 18 استفاده شد.
نتایجیافته ها نشان دهنده این است که بیماران گروه مداخله آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل پس از اجرای برنامه بازگشت به اجتماع درمقیاس های علایم منفی (000/0 (P=،از هم گسیختگی (000/0P=)، تهییج (000/0 =p)، اضطراب و افسردگی (000/0=p)، علائم مثبت (000/0=p) و علائم مثبت و منفی کل(000/0=p) در پس آزمون و در آزمون پیگیری درمقیاس های علایم منفی (000/0 (P=، ازهم گسیختگی (000/0=p)، تهییج (01/0 =p)، اضطراب و افسردگی (000/0=p)، علائم مثبت (000/0=p) وعلائم مثبت و منفی کل(001/0=p) تفاوت معنادار مشاهده شد.(05/0>P-value)
نتیجه گیری: مداخلات روانی اجتماعی منجر به بهبود بینش در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می شود.کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, برنامه بازگشت به اجتماع, بینش}Journal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:27 Issue: 10, 2020, PP 1941 -1952IntroductionThe use of rehabilitation treatments along with drug therapy can greatly help in the treatment of schizophrenic patients and their return to society. The purpose of this study was to evaluate the effectiveness of the Community Re-entry Program on improving insight in people with schizophrenia.
MethodsThe present study is a pre-test, post-test clinical trial with the statistical population including all patients with schizophrenia admitted to the Tolue rehabilitation center. For this purpose, 40 patients admitted to Tolue Rehabilitation Center who met the inclusion criteria were selected by convenience sampling method and were randomly assigned to experimental (n = 20) and control (n = 20) groups. The experimental group received a community Re-entry program for sixteen sessions. The groups were tested by Anderson's positive and negative symptoms questionnaire before and after the intervention, after completion and two months later. Data were analyzed using t-test for two independent groups, and covariance analysis by SPSS Inc., Chicago, IL; Version 18
ResultsThe results showed that patients in experimental group compared to control group after implementation of community Re-entry program on negative symptom scales (P = 0.000), disruption (P = 0.000), excitement (P = 0.000)). Anxiety, depression (P = 0.000), positive symptoms (P = 0.000) and total positive and negative symptoms (P = 0.000) at posttest and follow-up on negative symptom scales (P = 0.000). Significant differences were observed between rupture (P = 0.000), excitement (P = 0.01), anxiety and depression (P = 0.000), positive symptoms (P = 0.000) and total positive and negative symptoms (P = 0.001). (P-value<0/05).
Keywords: Community re-entry program, Schizophrenia, Insight} -
مقدمه
بیماری اسکیزوفرنیا یکی از شدیدترین بیماری های مزمن روانپزشکی است. فرد مبتلا به این بیماری بیشترین میزان مراقبت های خانوادگی را دریافت می کند. تنوع و شدت نقش های مراقبتی خانواده بیماران اسکیزوفرن، می تواند بار روانی زیادی را در مراقبان خانوادگی ایجاد کرده و کارکردهای خانواده را مختل سازد.
موارد و روش ها:
مطالعه حاضر یک مطالعه مروری است که با جستجو در منابع چاپی و الکترونیکی از سالهای2001-2017 در داده پایگاه هایSID، Magiran و Google Scholar ، Science Direct و PubMedو با استفاده از کلید واژه های اسکیزوفرنیا، مراقبان خانوادگی، بار روانی، کارکرد، بیماران روان، انجام گرفت.
نتایجفشار مراقبتی که خانواده های بیماران اسکیزوفرن متحمل می شوند باعث: اختلال در روابط خانوادگی، محدودیت در فعالیتهای اجتماعی، کار و تفریح، مشکلات مالی و مشکلات جسمی، اضطراب، افسردگی، تضعیف کیفیت زندگی، رفتارهای خشونت آمیز با بیماران می شود. مطالعات حاکی از کارکرد ضعیف این خانواده ها می باشد، بطوری که انسجام و پیوستگی خانواده ی این بیماران و درک اعضای آن از خودشان نیز منجر به بروز مشکلاتی می گردد. خانواده های این بیماران در حل مساله، انجام وظایف و نقش ها، برای برآوردن نیازهای عاطفی و اقتصادی، ارتباطات کلامی و غیرکلامی و پاسخ دهی عاطفی از توانایی کمتری برخوردار هستند.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به مشکلات متعدد مراقبان خانوادگی بیماران اسکیزوفرن، تیم روانپزشکی می توانند از طریق اتخاذ نقش معلم، با ارائه مراقبتهای عاطفی و روانی به این جمعیت آسیب پذیر کمک نمایند. مداخلات درمانی خانواده، به وابستگان بیمار کمک خواهد کرد تا نگرش آنان در مورد بیماری، علائم و نشانه های رفتاری آن تغییر یافته و از شدت استرس و فشار روحی روانی اشان کاسته و سلامتی روان آنها را تامین نماید.
کلید واژگان: خانواده, اسکیزوفرنیا, بار روانی, کارکرد}IntroductionSchizophrenia is one of the most severe chronic diseases in psychiatry. The person with this disease receives the highest level of family care. The diversity and severity of family care roles in schizophrenic patients can create a lot of psychological burden in family caregivers and disrupt family functioning. The purpose of this study is to status of psychological burden and the role of family careers in patients with schizophrenia.
Material and methodsThis study is a review article that was searched in electronic and paper sources for year 1990-2017 in SID, Magiran, and Google Scholar, Science Direct and PubMed databases. The key words of schizophrenia, family careers, psychological burden, function, mental patients was used.
ResultsThe caring pressure for families of schizophrenic patients causes disorders of family relationships, restrictions on social activities, work and recreation, financial problems and physical problems, anxiety, depression, poor quality of life, violent behavior with patients. Studies have shown that these families have poorly functioning, so that the coherence and consistency of the family of these patients and the understanding of their members of their own will also lead to problems. The families of these patients are less capable of solving the problem, performing tasks and roles to meet the emotional and economic needs, verbal and nonverbal communication, and emotional response.
Discussion and Conclusion:
Psychiatric team can help the vulnerable population by providing emotional and psychological care through the role of the teacher. Family therapy interventions will help the patient's relatives to change their attitude towards the disease, its signs and symptoms, and to alleviate stress and psychological stress, and provide them with mental health.
Keywords: Family, Schizophrenia, Psychological, Burden, Function} -
مقدمه
یکی از مشکلات اساسی بیماران مزمن از جمله بیماران مبتلا به اسکیزوفرن، مشکل در توانمندی جهت مراقبت از خود و تحمیل بار روانی به خانواده می باشد. بازدید منزل از جمله روش هایی است که ممکن است خودکارآمدی بیماران را بهبود بخشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر بازدید منزل بر خودکارآمدی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شد.
روش کاردر این کارآزمایی بالینی دو گروهه 60 بیمار اسکیزوفرن به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای بیماران گروه مداخله، برنامه بازدید منزل براساس روش مدیریت گروهی سلامت روان جامعه نگر به مدت 2 ماه (4 تا 6 جلسه ی 45 تا 60 دقیقه ای) و برای بیماران گروه کنترل، اقدامات روتین بخش (ارایه پمفلت) انجام شد. خودکارآمدی بیماران هر دو گروه با پرسشنامه خودکارآمدی عمومی قبل از مداخله و انتهای ماه دوم (بلافاصله بعد از اتمام آموزش) سنجیده شد. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 و آمار توصیفی (جهت خلاصه سازی) و آزمونهای تی مستقل، من ویتنی، تی زوجی، ویلکاکسون، کای اسکویر و دقیق کای اسکویر استفاده شد.
یافته هامیانگین سن بیماران گروه مداخله 8/13±7/34 سال و کنترل 3/11±7/33 سال بود (29/0=p)، دو گروه از نظر سایر مشخصات دموگرافیک نیز همگن بودند. نتیجه آزمون تی مستقل نشان داد، میانگین نمره خودکارآمدی بیماران دو در مرحله قبل از مداخله تفاوت آماری معنی داری ندارد (52/0=p) ولی در بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی بیماران گروه مداخله بصورت آماری معنی داری بیشتر از بیماران گروه کنترل است (001/0>P). همچنین نتیجه آزمون ویلکاکسون نشان داد، میانگین نمره خودکارامدی بیماران هر دو گروه مداخله و کنترل، در مرحله بعد از مداخله نسبت به قبل از آن افزایش آماری معنی داری دارد (001/0>P).
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان دهنده تاثیر مثبت برنامه بازدید منزل در بهبود خودکارآمدی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد، لذا توصیه می شود از این برنامه در توانمندسازی این بیماران استفاده شود.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, بازدید منزل, خودکارآمدی}IntroductionOne of the major problems of chronic patients, including patients with schizophrenia, is difficulty in being able to take care of themselves and impose psychological burden on the family. Home visits can improve patients' self-efficacy. The purpose of this study was to determine the effect of home visits on self-efficacy in patients with schizophrenia.
Materials and MethodsIn this double-blind clinical trial, 60 patients with schizophrenia were randomly divided into intervention and control groups. For the intervention group patients, the home visit program was based on a community-based mental health group management method for 2 months (four to six 45-60 minute sessions) and for the control group patients, routine care (pamphlet presentation) was performed. The self-efficacy of patients in both groups was measured by a general self-efficacy questionnaire before the intervention and at the end of the second month (immediately after training). Data were analyzed by SPSS software version 16 and descriptive statistics (summarized) and independent t-test, Mann-Whitney, paired t-test, Wilcoxon, chi-square and exact chi-square tests.
ResultsThe mean age of the patients in the intervention group was 34.7 ± 13.8 years and the control group was 33.7 ± 11.3 years (p = 0.29). Independent t-test results showed that the mean score of self-efficacy in the two groups before the intervention was not statistically significant (p = 0.52) but after the intervention, the mean score of self-efficacy in the intervention group was statistically significantly higher than the control group. Is (P <0.001). The results of Wilcoxon test also showed that the mean score of self-efficacy in both intervention and control groups was statistically significant in the post-intervention phase (P <0.001)
ConclusionThe results of this study showed the positive effect of home visiting program on improving self-efficacy in schizophrenic patients. Therefore, it is recommended to use this program in empowering these patients.
Keywords: Home visit, Schizophrenia, Self-efficacy} -
مقدمهتنش ها و فشارهای روانی ناشی از مراقبت از بیمار اسکیزوفرن امری قابل توجه و در عین حال معمول است که اگر بدون درمان و مداخله رها شود، می تواند منجر به کاهش سطح سلامت جسمانی و روانی مراقبان خانوادگی به عنوان بیماران پنهان شود و بر کیفیت مراقبتی که ارائه می دهند موثر باشد.هدفهدف از این مطالعه تعیین تاثیر آموزش همتا محور بر بار روانی مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد.موارد و روش هامطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی بود که در سال 1397 بر روی 64 مراقب خانوادگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری در بیمارستان های منتخب نظامی انجام شد. بیماران به روش مبتنی بر هدف انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. جهت گروه آزمون آموزش همتا محور به مدت 6 جلسه و جهت گروه کنترل اقدامی صورت نگرفت. در نهایت بار روانی دو گروه با هم مقایسه شدند. داده ها با استفاده از روش آماری به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 0/05<P سطح معنی داری در نظر گرفته شد.یافته هانتایج مطالعه نشان داد که بین دو گروه آزمون و کنترل، متغیرهای زمینه ای اختلاف معناداری نداشتند. همچنین در مرحله قبل از مداخله میانگین بار روانی در دو گروه آزمون و کنترل با هم اختلاف معناداری نداشتند، در حالی که بلافاصله و دو هفته بعد از مداخله این اختلاف معنادار بود (0/001<P). همچنین نتایج مقایسه بین گروهی آزمون آنووا در دو گروه معنادار بود (0/001<P).بحث و نتیجه گیریبا توجه به سطح متوسط بار روانی نمونه های این مطالعه و نظر به اینکه نتایج این مطالعه حاکی از اثرات مثبت آموزش همتا محور بر بار روانی خانواده های بیماران مبتلا به اسکیزوفرن بود توصیه می شود، استفاده از تجارب موفق افراد همتا به عنوان یک الگو با ایجاد همدلی بین آموزش دهنده و آموزش گیرنده، در جهت کاهش بار روانی خانواده های بیماران اسکیزوفرن در بیمارستان ها و بعد از ترخیص استفاده شود.کار آزمایی بالینیIRCT2018122180420040N1کلید واژگان: آموزش, اسکیزوفرنیا, بار روانی, بیمار, خانواده}IntroductionPsychosocial stresses and stresses caused by schizophrenic patients are a significant but common practice that, if left untreated and intervened, can lead to a reduction in the physical and mental health of family caregivers as hidden patients, and The quality of care they provide is effective.ObjectivesThe purpose of this study was to determine the effect of peer-centered education on psychological burden on family caregivers of schizophrenic patients.Materials and MethodsThis study was a clinical trial performed on 64 family caregivers of patients admitted to the military hospital with schizophrenia in 2018. Patients were selected using a purpose-based method and randomly divided into two groups of test and control. For the experimental group, peer educator training was performed for 6 sessions and the control group did not take any action. Finally, the psychological burden of the two groups was compared. P less than 0.05 was considered as a significant level.ResultThere were no significant differences between the two test groups between the two variables. In the pre-intervention stage, the mean psychological burden was not significantly different in the two groups of test and control, while immediately and two weeks after the intervention, this difference was significant (P<0.001).Also, the results of the ANOVA test showed significant differences between the two groups (P<0.001).
Discussion andConclusionConsidering the average level of mental burden of the samples in this study and considering that the results of this study indicate the positive effects of peer-to-peer education on the psychological burden of families of schizophrenic patients, it is recommended to use successful experiences of peers as a model with Creating empathy between educator and learner to reduce the psychological burden of families of schizophrenic patients in hospitals and after discharge.
IRCT No. : IRCT2018122180420040N1Keywords: Education, Schizophrenia, Psychological burden, Patient, Family} -
مقدمهاسکیزوفرنیا یکی از اختلالات مزمن روانپزشکی است که به سبب علائم مثبت و منفی، به ویژه علائم منفی، باعث افت عملکرد در زمینه های فردی، اجتماعی و خانوادگی می شود.هدفبنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم تراجمجمه ای در ترکیب با دارودرمانی بر علائم منفی اسکیزوفرنیا انجام گرفت.روشنوع مطالعه، مورد منفرد با طرح خط پایه چندگانه و پیگیری بود. چهار بیمار با تشخیص قطعی اسکیزوفرنی توسط روانپزشک بصورت هدفمند و دردسترس انتخاب شدند.جهت سنجش علائم منفی از مقیاس اندازه گیری علائم منفی اندرسن(1982)استفاده شد. بیماران بصورت پلکانی وارد فاز مداخله شده و ده جلسه متوالی تحریکی با شدت دو میلی آمپر براساس پروتکل ساندرام و همکاران(2009)دریافت کردند و درپایان جلسات دوم، چهارم، ششم، هشتم و دهم، مصاحبه انجام شد و نمرات در فاز مداخله ثبت گردید. دو هفته پیگیری انجام شد. برای تحلیل داده ها نیز از شاخص روند و ثبات استفاده گردید.یافته هانتایج نشان داد تحریک الکتریکی مستقیم تراجمجمه ای در ترکیب با دارودرمانی بر ناگویی( فقرکلامی) و نقص توجه در هر چهار آزمودنی بیشترین اثربخشی را داشته و تاثیر آن بر کندی-یکنواختی عاطفی، بی ارادگی و فقدان لذت، بسته به سن، مدت زمان ابتلا و رژیم دارویی بیمار متفاوت بوده است.نتیجه گیریدر نتیجه بر اساس یافته های مطالعه حاضر می توان گفت؛ تحریک الکتریکی مستقیم تراجمجمه ای می تواند به عنوان درمانی مکمل با دارودرمانی در کاهش علایم منفی اسکیزوفرنیا بکار گرفته شود.کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم تراجمجمه ای, اسکیزوفرنیا, علائم منفی, دارودرمانی}IntroductionSchizophrenia is one of the chronic psychiatric disorders that positive and negative symptoms, particularly negative ones, causes reducing performance in personal, social, and family performances.AimThe present study is aimed to investigate the effectiveness of Transcranial Direct Current Stimulation (TDCS) in combination with pharmacotherapy on negative symptoms of schizophrenia.MethodThis is a single-subject method with multiple baseline and follow-up design. Four patients with schizophrenia diagnosis by psychiatrist were selected via purposive and convenience sampling method. The negative symptoms were measured using the Andresen’s Negative Symptom Scale (1982). Patients entered the intervention phase step by step and received stimulation with intensity of 2 mA in their cortical region of the Left Dorso – Lateral Prefrontal Cortex in ten sessions. At the end of the second, fourth, sixth, eighth, and tenth sessions, they were interviewed and their scores were recorded. Two weeks follow up was done. To analyze the data trend and stability index was used.ResultsThe results indicated that the Trans cranial Direct Current Stimulation in combination with pharmacotherapy has the highest effectiveness on alogia (poverty of speech) and Attention-Deficit in all four subjects. But its effects on the affective flattening or blunting and avoliton- apathy, anhedonia- asociality depending on the patient's age, the duration of suffering from the disease, and medicinal diet of patients are different.ConclusionBased on results it can be said that Trans cranial Direct Current Stimulation in combination with pharmacotherapy can be effective in reducing negative symptoms of schizophrenic patients.Keywords: Trans cranial direct current stimulation (TDCS), Schizophrenia, Negative symptoms, Pharmacotherapy}
-
مقدمه
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین عوامل فراتشخیصی و علائم روان پریشی در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا انجام گردید.
روش کاردر یک پژوهش توصیفی- همبستگی تعداد 60 نفر از افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا شهر مشهد و نیشابور در سال 1396 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس نشانگان علائم مثبت و منفی (کی و همکاران، 1987)، مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (کارلتون و همکاران، 2007)، اجتناب شناختی (سکستون و دوگاس، 2008)، پرسشنامه فراشناخت (ولز و کارترایت-هاتون، 2004)، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کراج، 2006) و مقیاس پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) در مورد شرکت کنندگان اجرا گردید. داده های پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین عوامل فراتشخیصی، یعنی تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (01/0=p)، اجتناب شناختی (01/0=p)، باورهای منفی نسبت به نگرانی (01/0=p)، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ناسازگار (01/0=p) و سازگار (05/0=p) و همچنین اجتناب تجربه ای (01/0=p) با علائم روان پریشی رابطه وجود دارد. بعلاوه، اجتناب تجربه ای و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی پیش بینی کننده علائم روان پریشی در افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا می باشند.
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر بر اهمیت عوامل فراتشخیصی در تجربه علائم روان پریشی افراد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا تاکید دارد.
کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, علایم روان پریشی, عوامل فراتشخیصی, هیجان}IntroductionThe present study aimed to investigate the relationship between transdiagnostic factors and psychotic symptoms in individuals with schizophrenia disorder. Materials and
MethodsIn this descriptive-correlational study, 60 individual with schizophrenia disorder in Mashhad and Neyshabur in 2017 were selected by convenience sampling method. The participants completed Positive and Negative Syndrome Scale (PANSS), Intolerance of Uncertainty Scale (IUS), Cognitive Avoidance Questionnaire (SAQ), Metacognition Questionnaire (MCQ), Acceptance and Action Questionnaire-II (AAQ-II) and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ). Data were analyzed by Pearson correlation and regression analysis.
FindingsThe result showed that there are significant relationships between transdiagnostic factors, namely intolerance of uncertainty (p=0.01), cognitive avoidance (p=0.01), experiential avoidance (p=0.01), worry about worry (p=0.01), adaptive (p=0.01) and maladaptive (p=0.05) cognitive emotion regulation, and psychotic symptoms. In addition, experiential avoidance and intolerance of uncertainty predicted psychotic symptoms in individuals with schizophrenia disorder.
ConclusionsThe results of this study emphasize the importance of transdiagnostic factors in experience of psychotic symptoms in individuals with schizophrenia disorder.
Keywords: Emotion, Psychotic symptoms, Schizophrenia, Transdiagnostic Factors}
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.