به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب جلال رحیمیان

  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*

    فعل «خواستن» در زبان فارسی دارای ماهیتی دوگانه است، به گونه ای که می تواند هم زمان به عنوان فعل کمکی و فعل واژگانی به کار رود. «خواستن» در مقام فعل واژگانی مبین معانی مختلفی است که در قالب ساختارهای متفاوتی نیز بیان می شود. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بحث و بررسی ابعاد نحوی و معنایی این فعل در ساخت های مختلف است. نگارندگان معتقدند که دستور نقش و ارجاع با رویکردی که به مطالعه ساخت های مرکب دارد، به خوبی از عهده توصیف همه جانبه ساخت های مورد نظر برمی آید. در این دستور ساخت های مرکب بر اساس «سلسله مراتب میان بندی» تبیین می شوند. سلسله مراتب مذکور خود متشکل از دو پیوستار نحوی و معنایی است. در بعد نحوی روابط الحاق-پیوند مد نظر هستند و در پیوستار معنایی نوع روابط معنایی بر اساس محمول اصلی مطرح است. در همین راستا تلاش شد  که انواع  کاربردهای فعل «خواستن» بر اساس سلسله مراتب توصیف شوند و از این رهیافت نیز مفروضات دستور نقش و ارجاع  بر مبنای  یافته های پژوهش آزموده شوند. برخی یافته ها حاکی از آن است که فعل «خواستن» به جهت معنایی در زمره محمول های روان-کنش، سببی امری و نگرش گزاره ای جای می گیرد و در بعد نحوی نیز در قالب هم وابستگی مرکزی و ناهم پایگی مرکزی بروز می یابد. گفتنی است داده های پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 می باشند.

    کلید واژگان: دستور نقش و ارجاع, سلسله مراتب روابط میا بندی, سلسله مراتب معنایی, روابط الحاق-پیوند}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian*

    The verb "xɑstan" in Persian has a dual nature, so that it can be used both as an auxiliary verb and a lexical verb. " xɑstan " as a lexical verb indicates different meanings that are also expressed in the form of different structures. Accordingly, the purpose of this study is to discuss the syntactic and semantic dimensions of this verb in different constructions. The authors believe that Role and Reference Grammar (RRG), with its approach to the study of complex constructions, is well capable of giving a comprehensive description of the constructions in question. In this command, complex constructions are explained based on the "Interclausal Relations Hierarchy ". The mentioned hierarchy consists of two syntactic and semantic continuities. In the syntactic dimension, juncture-nexus relations are considered and in the semantic continuum, the type of semantic relations based on the main predicate is discussed. In this regard, an attempt was made to describe the various uses of the verb " xɑstan " based on hierarchy, and from this approach, the assumptions of the RRG were tested based on research findings. Some findings suggest that the verb " xɑstan " semantically falls into the category of psych-action, jussive and propositional attitude predicates, and in the syntactic dimension it also appears in the form of core cosubordination and core subordination. It is worth mentioning that the data of the present study are taken from the corpus of Hamshahri 2.

    Keywords: Role, Reference Grammar, Interclausal Relations Hierarchy, Semantics Hierarchy, Juncture-Nexus Relations}
  • زهره صدیقی فر، جلال رحیمیان*، علیرضا خرمایی
    متن های آموزش زبان فارسی با اهداف دانشگاهی، نقش بسیار مهمی در آماده سازی فارسی آموزان برای درک متن های تخصصی وآشنایی با نگارش علمی دارند. بنابراین، تحلیل گفتمان این متن ها از دیدگاه رعایت ویژگی های متن سازی علمی اهمیت ویژه ای دارد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی عناصر انسجام در متن های آموزش زبان فارسی با اهداف علوم اجتماعی بر مبنای نظریه انسجام  هلیدی و حسن (Halliday & Hassan, 1976) که به عنوان بخشی از دستور نظام مند نقش گرا پذیرفته شده، انجام پذیرفت. در این چارچوب، عناصر انسجام به عنوان عناصری که نقش به سزا و انکارناپذیری در متن سازی بر عهده دارند، مطرح شده اند. پژوهش حاضر در دو مرحله انجام گرفت. نخست، در پیکره ای از متن های دانشگاهی علوم اجتماعی مشتمل بر 21133 واژه در قالب 858 جمله به بررسی فراوانی کاربرد عناصر انسجام پرداخته شد و الگویی از اولویت بندی کاربرد این عناصر به دست آمد. در مرحله بعد، کاربرد عناصر انسجام در پیکره متون آموزش زبان فارسی بررسی شد و الگوی مربوطه در این بخش از پیکره نیز استخراج گردید. الگوی کاربرد عناصر انسجام در هر دو بخش پیکره با یک دیگر مقایسه شد که یافته ها نمایان گر مطابقت دو الگوی مستخرج بود. این یافته نشان می دهد متون آموزش فارسی با اهداف علوم اجتماعی از دیدگاه میزان و نوع عناصر به کاررفته با متن های معیار فارسی همخوانی دارند. بنابراین، یکی از معیارهای ارزیابی متن های آموزش زبان فارسی با اهداف دانشگاهی می تواند همخوانی نوع و میزان عناصر انسجام به کاررفته در مقایسه با متن های به نگارش درآمده برای فارسی زبانان و توجه به عامل های موثر متن سازی در زبان علم فارسی باشد.
    کلید واژگان: گونه علمی زبان فارسی, دستور نظام مند نقش گرا, انسجام متنی, فارسی با اهداف دانشگاهی}
    Zohreh Sedighifar, Jalal Rahimian *, Alireza Khormaee
    Considering the growing interest of non-Iranians in pursuing higher education in Iran, the Ministry of Science, Research, and Technology statistics indicate this trend. In 1398, out of 129 nationalities, 40,000 foreign students were studying in Iran, requiring Persian language courses as a prerequisite for university entry. These courses focus on teaching scientific Persian in humanities, technology, engineering, and medical sciences. Evaluating the content of available resources and assessing their efficiency in achieving academic language proficiency is crucial.One of the linguistic theories in the field of language teaching text analysis that has been welcomed by many researchers is the systematic Functional grammar. A review of the conducted researches well confirms that this command has been well-known not only in English, but also in other languages, including Persian, in introducing practical ideas. To be effective for standardizing educational content. From the framework of systematic Functional grammar, we chose the category of coherence for studying Persian texts with academic purposes. Coherence in this command has been proposed as a powerful tool for textualization and texture, as Sojudi (Sojudi, 2009) considers the observance of two features in writing the content of the text, which are 1- coherence and 2- features A structure in which the observance of each affects a better comprehension and reading. He believes that the most basic element in the formation and texture of a text is coherence. Coherence, along with other factors such as text structure and words are the determining factors in the quality of text comprehension. Also, the issue of coherence in the view of some scholars such as Ghazizadeh & Ghonsoli (Ghazizadeh & Ghonsoli, 2011) and Ahmadi and Mirzapour (Mirzapour & Ahmadi, 2011) due to the objectivity of this category in the text as one of the methods of communication between the text and its audience is considered.Therefore, paying attention to the use of cohesive elements in Persian educational texts with academic goals by the authors and also emphasizing the correct and principled teaching of coherent elements of the text in advanced writing classes causes on the one hand the learner with how Get acquainted with the production and creation of a coherent scientific text and become proficient in writing this register  of texts, and on the other hand, provide better processing and comprehension in these register s of texts that seem to have semantic complexity due to their content. . According to the issues raised, the present study has two main objectives. First, by studying the volume of academic scientific texts in the field of social sciences, to achieve the pattern of application of textual coherence tools in books in this field, and the second goal is to represent and match the pattern extracted in Persian language teaching texts with academic goals in the same scientific. It is worth mentioning that in the discussion of teaching Persian language to non-Persian speakers, in recent years, as much as the content assessment and educational needs assessment of Persian language teaching resources for general purposes, Persian books with academic purposes have not been paid enough attention.1-What are the characteristics of the pattern of application of cohesive elements in academic scientific texts in the field of social sciences?2-To what extent do social science texts for foreign learners correspond to the pattern extracted from the same academic texts in terms of lexical and grammatical coherence elements?
    Keywords: Persian scientific register, Persian with academic purposes, systemic functional grammar, text coherence}
  • فرشته محمدپور*، جلال رحیمیان، محمدرضا تقوی، رحمان صحراگرد
    گفتمان درمانی، یکی از انواع گفتمان سازمانی که در جلسات روان درمانی به کار می رود. پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تحلیل مکالمه در پی یافتن اصول پایان یافتن مکالمات در موقعیت درمانی است و به طور خاص به بررسی گفتمان درمانی جلسات درمان مربوط به بیماران دارای اختلال اضطراب تعمیم یافته (GAD) می پردازد. روش مورد استفاده در این پژوهش، براساس روش کیفی انجام پذیرفته است. پیکره زبانی مورد استفاده در این پژوهش، شامل 10 دقیقه پایانی مکالمات 252 جلسه روان درمانی بوده است.تعداد روان درمانگران شرکت کننده در پژوهش 8 نفر و درمانجویان 16 نفر از هر دو جنس می باشد. میانگین گروه سنی مراجعین 53-21 سال و روان درمانگران 65-27 سال است. جهت تحلیل داده ها از روش های تحلیل مکالمه، شمارش واژگان و یافتن واژه های کلیدی در متن استفاده شده است. همچنین، جهت ساخت و ارایه الگوی کلامی از نرم افزار رایانه ای اطلس تی. آی. استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در تمامی جلسات، روان درمانگر به علت ماهیت فعالی که در جلسات روان درمانی دارد، پایان مکالمه را اعلام نموده است. به کارگیری تمامی تکنیک های مربوط به نحوه اتمام مکالمات مطابق با اصول و مبانی مصاحبات روان درمانی بوده است. همچنین، به کارگیری اصطلاحات مربوط به خداحافظی برخاسته از فرهنگ ایرانی بوده است.
    کلید واژگان: گفتمان درمانی, اختلال اضطراب تعمیم یافته, رویکرد درمانی شناختی-رفتاری, پایان مکالمه}
    Fereshte Mohamadpour *, Jalal Rahimian, Mohamadreza Taghavi, Rahman Sahragard
    Therapeutic discourse is a special type of organizational discourse that is used in patients' psychotherapy. The present study seeks to find the principles of how to end conversations in a therapeutic situation using the conversation analysis approach. In particular, it examines therapeutic discourse of treatment sessions for patients with generalized anxiety disorder (GAD) based on the Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) approach. The method used in this research is based on the logic of qualitative research. The linguistic corpus used in this research included the last 10 minutes of conversations of 252 psychotherapy sessions. Participants in this study were selected from both genders. To analyze the data, methods of conversation analysis, word counting and finding keywords in the text have been used. Also, ATLAS t.i. computer software has been used to construct and present the verbal pattern. The results of this study show that in all sessions, the psychotherapist has announced the end of the conversation due to his/her active nature in the psychotherapy sessions. The application of all techniques related to the completion of conversations was in accordance with the principles and foundations of psychotherapy interviews. Also, the use of goodbye terms has originated from the culture of Iranian society.
    Keywords: Therapeutic Discourse, Generalized Anxiety Disorder, Cognitive-Behavioral Therapy Approach, Conversation End}
  • سیده سحر جاوید*، جلال رحیمیان، امیرسعید مولودی، علیرضا خرمایی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط احتمالی میان استعاره و بی ادبی در بافت غیبت رسانه ای بینافردی انجام گرفته است. بدین منظور، داده های مربوط به ده بازیگر زن و ده بازیگر مرد برگرفته از 60 موقعیت زبانی در بازه زمانی مرداد 97 تا اردیبهشت 99 از نرم افزار اینستاگرام جمع آوری شده است. مجموع واژه های مورد بررسی، 51449 واژه است. نتایج پژوهش نشان داد که مفهوم سازی انسان براساس یکی از حوزه های مبدا مدفوع/ فضولات حیوانی، شیء دورریختنی، شخصیت کارتونی/ داستانی، پول بی ارزش، ماده کثیف، موجودخیالی/ فراطبیعی، قارچ، نان، ایام هفته، چربی و بیماری/ بلا با بی ادبی همراه بود. این یافته رابطه میان استعاره و بی ادبی را این گونه توجیه می کند که هرگاه انسان به عنوان یکی از حوزه های فوق فرض شود، بی ادبی صورت می گیرد. غیبت رسانه ای بینافردی زمینه را برای استفاده از 345 مورد استعاره همراه با بی ادبی فراهم آورده است که به نظر می رسد به دلیل ویژگی های منحصربه فرد این نوع غیبت بوده است. بالاترین بسامد از میان حوزه های مبدا مربوط به حوزه مبدا مدفوع/ فضولات حیوانی و از زیرراهبردهای بی ادبی مربوط به نام گذاری از زیرراهبردهای بی ادبی ایجابی بوده است. کاربران زبانی با به کارگیری بی ادبی ایجابی سعی در تخریب وجهه مثبت شخص از خود داشته اند.
    کلید واژگان: استعاره, بی ادبی, حوزه مبدا, غیبت رسانه ای بینافردی, نام گذاری}
    Seyede Sahar Javid *, Jalal Rahimian, Amirsaeid Moloodi, Alireza Khormaee
    The present study aims at examining the possible relation between metaphor and impoliteness in the context of interpersonal media gossip. To this end, we collected data related to 20 celebrities (10 actors and 10 actresses) regarding 60 linguistic situations that occurred from August 2018 to April 2020. Words under examination were 51449. According to the findings of the study, human conceptualization based on source domains such as shit/ animal waste matter, useless things, cartoon/ fictional characters, useless money, dirty substance, imaginary/ metaphysical beings, mushroom, bread, weekdays, fat, and disease/blight were accompanied by impoliteness. These findings justify the role of impoliteness in confirming the direct relation between metaphor and impoliteness to the extent that human is considered as one of the above domains. Interpersonal media gossip prepares the grounds for the use of 345 metaphors along with impoliteness which has its roots in special features of this type of gossip. Among all source domains, concepts such as shit/ animal waste matter are of the highest frequencies. Among impoliteness strategies related to naming, one must point to the negative impoliteness sub-strategy. Language users attempt to hurt the positive face of people from themselves by using positive impoliteness.
    Keywords: Metaphor, impoliteness, source domain, interpersonal media gossip, naming}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*
    پژوهش حاضر به مطالعه ساخت های کنترلی در زبان فارسی بر اساس دستور نقش و ارجاع می پردازد. در دستور مذکور ساخت های کنترلی بر اساس «نظریه کنترل اجباری» مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. این نظریه دارای بنیان های معناشناختی است و به طور خاص پدیده کنترل را بر اساس روابط معنایی موضوع ها و نیز نوع محمول کنترلی مورد ارزیابی قرار می دهد. هدف اصلی جستار حاضر بررسی نحوی و معنایی ساخت های کنترلی و نیز تعامل نحو-معنا در این ساخت ها است. هم سو با هدف مذکور، در بعد معنایی نخست به دسته بندی انواع محمول های کنترلی بر اساس «روابط معنایی میان بندی» پرداخته و آن ها را در سه دسته محمول های روان-کنش، سببی و امری/ اجازه ای قرار دادیم. در بعد نحوی نیز انواع روابط الحاق و پیوند را در ساخت های کنترلی مورد بررسی قرار دادیم. یافته ها حاکی از آن است که ساخت های کنترلی در زبان فارسی در بعد نحوی در الحاق قرار دارند، به گونه ای که محمول کنترلی به عنوان مرکز اصلی و محمول مصدری/ التزامی به عنوان مرکز وابسته عمل می کنند. هر دو مرکز نیز دارای عملگر مشترک وجهیت هستند و در نتیجه پیوند آن ها از نوع هم وابستگی است. همچنین یافته ها موید آن هستند که داده های زبان فارسی منطبق بر پیش بینی های مطرح شده در نظریه کنترل اجباری می باشند و در نتیجه می توان بر کفایت تبیینی نظریه مذکور صحه گذاشت. گفتنی است داده های پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 می باشند.
    کلید واژگان: دستور نقش و ارجاع, روابط الحاق-پیوند, روابط معنایی میان بندیف کنترل, نظریه کنترل اجباری}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian *
    The present study studies control constructions in Persian language based on Role and Reference Grammar (RRG). In RRG, control constructions are discussed based on " theory of obligatory control ". This theory has semantic foundations and specifically evaluates the phenomenon of control based on the thematic relations of the arguments as well as the type of control predicates. In the present paper, we first categorized the types of control predicates based on " Interclausal semantic relations " in the RRG and in this command, we analyzed the types of control constructions based on psych-action, causative and jussive predicates. The findings confirm that the Persian language data are consistent with the theory of obligatory control and as a result, the explanatory adequacy of the theory can be confirmed. It is worth mentioning that the data of the present study are taken from the corpus of Hamshahri 2.
    Keywords: Role, Reference Grammar, juncture-nexus relations, interclausal relations, control, theory of obligatory control}
  • جلال رحیمیان*، زهرا جهانبانی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی روایت های زنان از تجربه شخصی خود نسبت به خشونت های خانگی اعمال شده بر آن ها و آشکار ساختن ایدیولوژی تولیدکنندگان روایت ها نسبت به خود و افراد خشونت گر انجام شده است. به این منظور، پنجاه روایتی که مستقیما به وسیله زنان خشونت دیده نقل شده بود، به صورت تصادفی انتخاب شده و با استفاده از مدل کنشگران اجتماعی ون لیون (Van Leeuwen, T. (2008) بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد که در روایت های مورد بررسی، کنشگران به صورت برجسته نشان داده شده اند و برای بازنمایی افراد خشونت گر، در مقایسه با افراد خشونت دیده، به میزان بیشتری از مولفه های گفتمان مدار جامعه شناختی- معنایی استفاده شده است. تفاوت کاربرد برخی از مولفه ها برای بازنمایی افراد خشونت گر و افراد خشونت دیده چشمگیر است. این تفاوت می تواند نشان دهنده آن باشد که زنان خشونت دیده جایگاه مناسبی برای خود در نظر نمی گیرند؛ در متحمل شدن خشونت، افزون بر اینکه افراد خشونت گر را عامل اصلی می دانند، احتمالا خود را هم تا اندازه ای گناه کار می دانند؛ اعضای خانواده خود را، حتی در مواردی که بی گمان خشونت گر هستند، به طور منفی ارزش گذاری نمی کنند؛ و نگاه بالا به پایینی که جامعه نسبت به زنان دارد، در گفتار و در نتیجه در ایدیولوژی خود زنان هم نمایان است.
    کلید واژگان: بازنمایی کنشگران اجتماعی, مولفه های گفتمان مدار, خشونت خانگی, خشونت دیده, خشونت گر}
    Jalal Rahimian *, Zahra Jahanbani
    Critical Discourse Analysis (CDA) is a new approach in the field of Discourse Analysis that examines the relationship between language and thought and discovers the hidden ideology behind the texts. In Critical Discourse Analysis, language has two layers, the superficial and the underlying. At the superficial layer, the discursive structures and features are explored while, at the underlying layer, the ideology and worldview of that discourse’s producer are discovered. Discursive features depict social actors. Social actors are all people who are present in a discourse. They are represented in different ways in the discourse with the help of socio-semantic features. In CDA, it is believed that most texts are ideological and that events are reported from a particular perspective. As a result, adopting this approach, the dominant ideologies in different texts can be re-examined. In this research, an attempt has been made to study one of the most important issues using CDA. The problem is domestic violence against women, and the method used to investigate is the model of social actors of Van Leeuwen (2008).Domestic violence has recently received more formal attention in Iran. Domestic violence is one of the most common types of gender-based violence, which includes physical, psychological, verbal, sexual, economic, and social harassment. Women and girls are the most affected by domestic violence. Violence against women has devastating consequences, especially at the family level. Therefore, paying attention to this issue and examining it from different dimensions can be helpful. This study tries to analyze the narratives of women who have experienced various forms of domestic violence, using a completely linguistic model. In other words, by examining the discursive features in these narratives, this study explores the ideologies of the producers of these texts and also examines the tools and strategies that these women use to persuade or influence their audience.
    Keywords: Social actors representation, Discursive features, Domestic Violence, Abused, Violent}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*، علیرضا خرمایی، امیرسعید مولودی

    محمول های مرحله ای مبین هریک از مراحل آغاز، ادامه یا پایان انجام یک رویداد هستند و در قالب فعل هایی مانند شروع کردن، ادامه دادن، پایان یافتن و نظایر آن ها مطرح می شوند. در این راستا، ساخت هایی را که در آن ها محمول مرحله ای وجود دارد، «ساخت مرحله ای» نام می نهیم و به بحث و یررسی آن ها می پردازیم. بر این باوریم دستور نقش و ارجاع با رویکردی که به تحلیل ساخت های مرکب دارد می تواند به عنوان چارچوب نظری پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس نخست به تحلیل نحوی و معنایی، سپس به تبیین تعامل دو سطح نحو و معنا می پردازیم. در نهایت نیز طرحواره ساختی ساخت های مرحله ای در زبان فارسی را ارایه خواهیم داد. در بعد نحوی انواع روابط «الحاق-پیوند» مد نظر هستند و در بعد معنایی انواع ویژگی های محمول ها محور بحث خواهند بود. تعامل نحو-معناشناسی در ساخت های مرحله ای نیز در قالب الگوریتم های پیوندی توجیه خواهند شد. گفتنی است داده های پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 می باشند.

    کلید واژگان: دستور نقش و ارجاع, ساخت مرحله ای, روابط الحاق پیوند, الگوریتم پیوندی}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian *, Alireza Khormaee, Amirsaeid Moloodi

    Phase predicates describe each of the beginning, continuation, or end phases of an event and are expressed in the form of verbs such as start, continue, end, and so on. In this regard, we call the structures in which there is a phasal predicates "phase construction" and discuss them. We believe that Role and Reference Grammar (RRG) with its approach to the analysis of complex constructions can be used as a theoretical framework for the present study. Based on this, we first analyze the syntactic and semantics aspects of phase constructions, then explain the interaction of the two levels of syntax and semantics. Finally, we will present the “constructional scheme” of phase constructions in Persian language. In the syntactic dimension, various types of "juncture-nexus" relations are considered, and in the semantics dimension, various properties of predicates will be the focus of discussion. Syntactic-semantic interaction in phase constructions will also be justified in the form of linking algorithms. It is worth mentioning that the data of the present study are taken from the corpus of Hamshahri 2.

    Keywords: Role, Reference Grammar, phase construction, juncture-nexus relations, linking algorithms}
  • سمیه شوکتی مقرب، جلال رحیمیان

    پژوهش پیش رو با بررسی استعاره‌های مفهومی در تحلیل سخنان آیین تحلیف در پی فهم چگونگی ترسیم مرزهای هویتی و دستیابی به مشروعیت از رهگذر استعاره‌های مفهومی است. بر این اساس، نظام معنایی استعاره (کووچش، 2010) و نظریه گفتمان لاکلا و موف (2001) به عنوان چارچوب نظری پژوهش استفاده می‌شوند تا چگونگی اثرگذاری این نظام معنایی بر دستیابی به مشروعیت همگانی فهم شود. برای پاسخ به پرسش‌ اصلی پژوهش، سخنرانی جو بایدن در مراسم تحلیف ریاست جمهوری در 20 ژانویه 2021 به عنوان مطالعه موردی انتخاب شد. یافته‌ها موید این مفروض هستند که استعاره‌ها چارچوبی شناختی برای بیان آرای ایدیولوژیک فراهم می‌سازند. هر یک از استعاره‌های به‌کار رفته مفهومی را برجسته می‌سازند و مفاهیم بدیل را به حاشیه می‌رانند. رییس جمهور از آمریکا در قالب استعاره «ایکس شخص است» را در رویدادهای مختلف و با مفاهیم گوناگونی همانند آمریکا، دموکراسی و عدالت به کار می‌گیرد تا تمام ملت را با خود همراه کند، از نگرش حزبی فاصله بگیرد، به تمام ملت یک هویت واحد ببخشد، همه را با خود همراه کند و از نگرش حزبی فاصله بگیرد. بنابراین، یکی از کارکردهای استعاره در گفتمان بایدن هویت‌بخشی به یک موجودیت واحد و قراردادن مفاهیم دگرسازانه در پس‌زمینه است. به این ترتیب، باید گفت استعاره ابزاری است که به گفتمان‌ها کمک می‌کند از دگرسازی‌های صریح و آشکار دوری کنند. از رهگذر استعاره‌های مفهومی کم‌ترین برون‌گروه‌ها و بیش‌ترین درون‌گروه‌ها در صورت‌بندی گفتمان‌ها رخ می‌دهد. بایدن با چنین ابزارهایی تلاش کرد تا گفتمانی را به تصویر بکشد که به دنبال جلب توجه حداکثری و اجتناب از طرد دگرهای بالقوه است .

    کلید واژگان: تحلیل گفتمان, مفصل بندی, مشروعیت بخشی, استعاره های مفهومی, جو بایدن}
    Somaye Shokati Moqarab, jalal rahimian

    This study is about to find how conceptual metaphors help in drawing identity borders and attaining legitimacy. So, the semantic system of conceptual metaphor (Kováces, 2010) and the components of myth and social imagination (derived from Laclau and Mouffe’s discourse theory, 2001) make the theoretical framework of the research to find how the semantic system affect reaching general legitimation. To answer the research question, Joe Biden’s speech in his inaugural ceremony in 20 Jan. 2021 is used as the case study. Based on the findings, metaphor provides a cognitive framework for expressing ideological ideas. Each metaphor in this discourse foregrounds a concept and backgrounds the alternative ones. The president conceptualizes the USA as “America is human” metaphor to accompany the nation, and avoid the party-based views. As a result, metaphor is a tool for avoiding clear border-makings, foregrounding concepts, and representing different views according to conceptual domains. Though using metaphor, discourses can turn to a discourse having the least out groups and the most in groups in a country. Therefore, conceptual metaphor provides a base for creating an ideal space for myth-making. Through such tools, Biden tried to capture a discourse trying to attract the attention of the most and avoid rejecting the potential groups.

    Keywords: Discourse analysis, articulation, legitimacy, conceptual metaphors}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*

    دستور نقش و ارجاع در راستای تحلیل ساخت های مرکب چارچوبی ارایه می دهد که «سلسله مراتب روابط میان بندی» نام دارد و به عنوان قاعده ای کلی برای بررسی های بینازبانی به کار می رود. این سلسله مراتب خود متشکل از دو « پیوستار معنایی» و «پیوستار نحوی» است و بر اساس تصویرگونگی بنا نهاده شده است، به این معنی که ساخت هایی که دارای همبستگی زیاد معنایی هستند در قالب ساخت های نحوی مستحکم تری بیان می شوند و برعکس. در این سلسله مراتب، ساخت های سببی نیز جای دارند و محور مطالعه پژوهش حاضر قرار گرفتند. ساخت های سببی در مطالعه حاضر به سه نوع سببی نوع یک، سببی امری و سببی نوع دو تقسیم شدند. بر این اساس نخست به بررسی ابعاد نحوی، معنایی و تعامل این دو بعد در ساخت های سببی پرداختیم. در بعد نحوی نوع رابطه الحاق-پیوند و در بعد معنایی، سلسله مراتب معنایی مورد بحث بودند. یافته ها حاکی از آن است که سببی های نوع یک در رابطه هم وابستگی هسته ای و سببی های نوع دو و امری در رابطه هم وابستگی مرکزی به سر می برند. تعامل دو سطح نحو و معنا در ساخت های سببی نیز در قالب الگوریتم های پیوندی تبیین شدند. در نهایت چنین محرز شد که یافته های زبان فارسی در جهت تایید «سلسله مراتب میان بندی» عمل می کنند و از این رهگذر می توان بر کفایت تبیینی آن صحه گذارد.

    کلید واژگان: دستور نقش و ارجاع, روابط الحاق-پیوند, ساخت های سببی, سلسله مراتب معنایی, سلسله مراتب میان بندی}
    Parisa Najafi, Jalal Rahemeyan *

    Role and Reference Grammar (RRG) provides a workable mechanism, namely “interclausal relations hierarchy”, for the analysis of complex constructions. It is used as a general rule for interlinguistic studies. This hierarchy consists of "semantic continuum" and "syntactic continuum" and is based on iconicity, which means that constructions with high semantic correlations are expressed in the form of stronger syntactic relations and vice versa. In this hierarchy, causative constructions are also included, which were the focus of the present study. In this research, causative constructions were divided into 3 types: causative [type 1] or direct causatives, causative [type 2] or indirect causatives, and jussives. We first examined their syntactic semantic forms and interactions in causative constructions. The juncture-nexus relations and semantic hierarchy were discussed in the syntactic and semantic dimensions, respectively. The findings indicated that the direct causatives were in nuclear co-subordination relations, while the indirect causatives and jussives were in core co-subordination relations. We also proposed a constructional scheme for direct causation in Persian. The interaction of the two levels of syntax and semantics in causative constructions was also explained in the form of linking algorithms. Finally, it was found that Persian language acts in a way that it confirms the "interclausal relation hierarchy" and thus, its explanatory adequacy could be corroborated.

    Keywords: Role, Reference Grammar (RRG), juncture-nexus relations, Causation, Interclausal Relations Hierarchy, Interclausal Semantic Hierarchy}
  • نفیسه تقوی*، جلال رحیمیان
    هشت دهه مطالعه علمی ریتم گفتار ثابت می کند که ریتم گفتار نه تنها بخش مهمی از موسیقی و شعر است، بلکه به موضوعی چالش برانگیز در همه شاخه های زبان شناسی تبدیل شده است. مطالعه آکوستیک ریتم گفتار، نتایج کاربردی در موضوعات مختلف از جمله شناسایی گوینده را ارایه داده است. از طرف دیگر برخی از مطالعات نشان می دهند که ریتم گفتار بین زبان ها، گویش ها و گویندگان بسیار متغیر است.این تحقیقات نشان دادند که تنوعات میان گوینده در ریتم گفتار به تمایزات زبانی در جمله ها بستگی دارد. در این پژوهش علاوه بر بررسی طبقه ریتم گونه قشقایی به بررسی تاثیر هر جمله در ویژگی های ریتمیک این گونه زبانی پرداخته می شود. بدین منظور، همبسته های آکوستیکی ریتم گفتار گونه قشقایی در یک متن خوانشی با محاسبه سنجه های مختلف دیرش فواصل آوایی بررسی می شوند. این فواصل آوایی شامل فواصل واحدهای زبانی، فواصل همخوان و واکه، فواصل همخوانی و واکه ای، فواصل واک داری و بی واکی، فواصل هجایی و فواصل قله هجا می باشند. همچنین به منظور مطالعه تاثیر هر جمله در ویژگی های ریتمیک این گونه زبانی، تغییرپذیری ریتم میان جمله داده های این تحقیق بررسی می شوند. نتایج نشان می دهد که جایگاه ریتم گونه قشقایی در میانه پیوستار ریتم زبان ها نزدیک به زبان های هجا زمانی قرار دارد ولی در مقایسه با زبان فارسی به زبان های تکیه زمانی نزدیک تر است. نتایج بررسی سنجه های مختلف دیرش ریتم در فواصل مختلف آوایی حاکی از آن است که همبسته های تغییرپذیری دوتایی هجایی nPVI-Syl))، انحراف معیار نرمال شده فواصل همخوانی (VarcoC) و سرعت هجا (rateSyl) به ترتیب قوی ترین سنجه ها در نشان دادن تمایزات میان جمله در گونه قشقایی هستند.
    کلید واژگان: ریتم گفتار, همبسته های آکوستیک, میان جمله, تغییرپذیری دیرش, سنجه های ریتم}
    Nafiseh Taghva *, Jalal Rahimian
    Scientific study of speech rhythm for more than eight decades proves that it is not only an important part of music and poetry, but has become a challenging subject in all branches of linguistics. Moreover, acoustic study of speech rhythm has provided practical results in various topics, including speaker identification. On the other hand, some studies indicate that speech rhythm varies greatly between languages, dialects and speakers. They concluded that the between-speaker variations in speech rhythm depends on the linguistic discriminations in the sentences. In this study, in addition to examining Qashqai speech rhythm, the effect of each sentence on the rhythmic features of this linguistic dialect was investigated. To this end, the acoustic durational rhythmic correlations of Qashqai in a reading text were examined by calculating different measures of phonetic intervals including segmental intervals, vowel and consonant intervals, vocalic and intervocalic intervals, voiced and unvoiced intervals, syllable intervals, and syllable peaks intervals. Furthermore, in order to study the effect of each sentence on Qashqai rhythmic features, between-sentence speech variability was considered. The results showed that Qashqai rhythm was placed in the middle the rhythm continuum of languages close to the syllable-time languages; however, in comparison to Persian language it was closer to the stress-time languages. The results of durational rhythmic measures at different phonetic intervals demonstrated that the Syllabic normalize Pairwise Variability Index (nPVI-Syl), the standard deviation of Variation Coefficient in consonant intervals (VarcoC) and the Syllable rate (rateSyl) were respectively the robust measures in identifying between-sentence variabilities in Qashqai speech rhythm.
    Keywords: speech rhythm, acoustic correlations, between-sentence, durational variability, rhythmic measures}
  • ساناز قربانی، جلال رحیمیان*، امیرسعید مولودی

    هدف پژوهش حاضر یافتن پاسخ برای این پرسش ها است که دستور (اقسام کلمه، تصریف، دستور واژگانی) چه نقشی در تجلی استعاری حوزه مبدا دست به عنوان عضوی از اعضای حوزه مفهومی اندام‏های بدن انسان ایفا می‏کند و دیگر این که سهم هریک از سطوح مورد بررسی دستور در تجلی استعاری این حوزه مفهومی چقدر است؟ به بیانی دیگر، مشخص شود که کدامیک از این سطوح نقش بیشتری در تجلی استعاری واحدهای واژگانی دست به عنوان یک حوزه مبدا ایفا می‏کنند. به منظور پاسخ دادن به این پرسش ها از پیکره همشهری (نسخه 2) استفاده می شود تا نقش دستور در استعاری شدن مفاهیم واژگانی در حوزه مفهومی دست به عنوان یک حوزه مبدا تعیین شود. یافته‏های این پژوهش نشان می دهد که سطح نخست دگنان (2005، 2006) نقشی در استعاری شدن مفاهیم ندارد. از میان مولفه های سطح دوم، صورت مفرد در هریک از کاربردهای استعاری و تحت‏اللفظی تنها صورت معنادار تصریف است. با این وجود، طبق یافته‏های حاصل از آزمون آماری مجذور خی این صورت تصریفی جمع است که در مقایسه این دوکاربرد، نقش موثرتری را در کاربرد تحت‏اللفظی ایجاد می‏کند. در نهایت، در سطح سوم الگوهای نسبتا ثابت معناهای استعاری و الگوی نحوی آزاد دست در معنای تحت اللفظی چگونگی استعاری شدن مقوله های معنایی را بازتاب می دهند.

    کلید واژگان: استعاره, دستور استعاره, زبان شناسی پیکره ای, چارچوب دگنان, حوزه مبدا دست, زبان شناسی اجتماعی}
    Sanaz Ghorbani, Jalal Rahimian *, Amirsaeid Moloodi

    This study aims to analyze the grammar of linguistic metaphors in Persian based on the theoretical framework of Deignan (2005, 2006). The purpose of the present study is to answer the questions “what role does grammar (part of speech, inflection, lexical grammar) play in the metaphorical representation of hand as one of the members of the conceptual domain of human body?", and "how does each of the three levels of grammar affect the metaphorical representation of the mentioned conceptual domain?" In other words, which level does play the more significant role? The second version of Hamshahri corpus was used to answer the research questions to determine the function of grammar in the metaphorical representation of hand as a source domain. The findings signify that the first level of Deignan’s framework has no influence upon the metaphorical usage of hand. From among the components of the second level, singular inflection in both metaphorical and literal uses is the only significant form. In the third level, the relatively fixed patterns in the metaphorical meanings and the free syntactic patterns in the literal uses show how metaphorical meanings are shaped.

    Keywords: Metaphor, Grammar of Metaphor, corpus linguistics, Source Domain of Hand, sociolinguistics}
  • جلال رحیمیان، شیوا احمدی*، فاطمه فروغان گرانسایه

    جستار حاضر در چارچوب نظریه نمود معنایی واژگانی لیبر (2004) به مقایسه بررسی نقش معنایی پیشوندهای منفی‌ساز «نا» و «بی» در فارسی می‏پردازد. پایه‌گذار این نظریه با استفاده از شش مشخصه معنایی، نقش معنایی عناصر واژی ازجمله وندها و عملکرد آن‌ها را در فرایندهای ترکیب، اشتقاق و تغییر مقوله بررسی می‏کند. در این پژوهش داده‌های موردبررسی از نسخه 2 پیکره همشهری استخراج شده‌اند و براساس نوع و معنای مقوله پایه چندمعنایی وندهای «نا» و «بی» موردبررسی قرار گرفته‏اند و با یکدیگر مقایسه می‏شوند. بررسی داده‏های پژوهش حاکی از آن است که معانی متفاوت نفی در کلمات دارای پیشوند «نا» به‌دلیل اصل هم‏نمایگی است. البته، این اصل درمورد برخی از کلمات منفی پاسخ‌گوی معنای حاصل، نیست و برای توجیه معانی منفی این کلمات باید اصل هم‏نمایگی را کنار بگذاریم و به مشخصه‏های معنایی پایه توجه کنیم؛ البته این موضوع درمورد وند «بی» صدق نمی‏کند و معانی حاصل از آن از طریق اصل هم‏نمایگی توضیح داده می‏شود. همچنین، مشخص شد که هر دوی این وندها به‌جز در مواردی معدود، وندهای صفت‏ساز هستند.

    کلید واژگان: رویکرد لیبر, وند منفی ساز, اصل هم نمایگی, مشخصه های معنایی}
    Jalal Rahimian, Shiva Ahmadi*, Fatemeh Forooghan Geransayeh

    The present sturdy studies the semantic function negative prefixes »na « and »bi « in Persian. The founder of this approach using six semantic features, studies semantic function of morphological items, including affixes and their function in the processes of compounding, derivation and conversion. In the present research, data which is collected from the second version of" Hamshahri" corpus and polysemy of prefixes »na «and »bi «has been studied according to the type and meaning of stem. analyzing data suggests that different meanings of prefix » na «are due to co- indexing principle. This principle, can't explain the negative meaning in some cases and for the elaboration of negative meaning in these cases we need to put away the principle and pay attention to semantic features of stem; although this issue is not correct about prefix »bi «and we can explain all negative meanings conveyed by this affix. Also, it was shown that negative prefixes  »bi « and  »na « are adjective maker; except, in some small amount of cases.

    Keywords: Lieber's approach, Negative prefix, Co- indexing principle, Semantic features}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*، مهدیه رضایی

    ساخت های همسانی از جنبه صوری و معنایی، وجوه اشتراک فراوانی با ساخت های تشابهی دارند و همین امر سبب شده تا ساخت های مورد اشاره به صورت جداگانه و مطلوبی مورد بررسی جدی قرار نگیرند. هسپلمت و همکاران (Haspelmath et al., 2017) ضمن بررسی رده شناختی، شش نوع الگوی پایه جداگانه از ساخت های همسانی را بر می شمرده و بر اساس الگوهای مورد اشاره سه تعمیم بینازبانی ارایه می دهند. در پژوهش حاضر، بر اساس تجزیه و تحلیل پیکره ای متشکل از داده های گفتاری ده گویشور آذری زبان و همچنین شم زبانی یکی از نگارندگان به این نتیجه رسیدیم که در زبان ترکی پنج الگوی پایه از ساخت های همسانی وجود دارد اما الگوی نوع دوم در زبان مورد اشاره موجود نیست. داده های زبان ترکی تایید کننده وجود هر سه تعمیم مطرح شده به وسیله هسپلمت و همکاران (همان) است.

    کلید واژگان: ساخت های همسانی, ساخت های تشابهی, تعمیم بینازبانی}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian *, Mahdye Rezaei
    INTRODUCTION

    Equative constructions have not been desirably studied due to their formal and semantic similarity to similitive constructions. Haspelmath (2017) proposed the six basic types of equative constructions in distinct patterns based on typological studies. On the basis of these six patterns, there are also three cross-linguistic generalizations. In the present study, by examining the equative constructions of the (Turkic) Azarbaijani language, we conclude that five types of six types of these basic constructions can be found in the (Turkic) Azarbaijani language. Regarding the generalizations mentioned above, all generalizations are valid in (Turkic) Azarbaijani. It should be noted that the data of the present research are based on the corpus of the ordinary speech of the native speakers and the intuition of one of the writers.

    MATERIALS AND METHODS

    In the present study, we have used a descriptive-analytical method to examine the data. The data of the present research are based on the corpus of the ordinary speech of the 10 native speakers and the intuition of one of the writers. This research mainly analyzes data from direct elicitation and does not include data from written text.

    RESULTS AND DISCUSSION

    Equative constructions express situations in which “two referents have a gradable property to the same degree" (Haspelmath, 2016, p. 9). Equative constructions vary widely in different languages, but the six main types are distinguished by Hespelmat (2016). Each of these types is characterized by the following five components:  (1) 1                  2                      3                  4                      5 Compare      degree-marker parameter standard-marker standard Kim        is   [as                      tall]         [as                    Pat]. Type 1: Only equative standard-marker:In this type of equative construction, there is a comparee, standard and standard marker, and there is no degree marker, and also the parameter generally plays the role of a predicate. (2) Sanin  taĉin  xošgel  di. "Taĉin" has appeared as a standard marker and is mostly used to compare similarities in human traits, and as it is obvious, this standard marker has appeared as a post-addition (after the standard marker). The comparee is used as a pronoun. (3) Maryam mehrnaz ĉimi  gozal  di. "ĉimi" is standard marker that is placed in postposition of standard (after the standard) and is used to express the similarity of traits between humans and other living things.Type 2: Equative degree-marker and standard-marker:In this type of construction, in addition to the three main components (comparee, standard, parameter), there are also a degree marker and a standard marker. In Azerbaijani, as far as the authors have studied, there is no structure in which it is possible to show both the standard marker and the degree marker based on type 2. Type 3: Equative degree-marker unified:In this type of construction, there are predicate parameter, degree marker (meaning the same degree) and [comparee + standard] exists as a unified unit, but there is no standard marker. In examples (4-5), "ham" and "bir" indicate degree marker. (4) Nɑsirinan mahdya ham qiɑfa dilar (5) Husseinan Ɂahmad bir Ɂandɑzada dilar Type 4: Primary reach equative:In this type, the predicate is a verb means to reach / unite. In the Azerbaijani (Turkish) language, as shown in Examples (6-8), the verbs tʃatmaz, jetišmasan, tʃakib are used to mean to arrive, go or unite:(6) Hiškim safihlida   Behruza  tʃatmaz (7) San zirahlixda  maʤida   jetišmasan (8) Sanda tanbalihdan bɑʤuɁɑ tʃakib san. Type 5: Primary reach equative unified In this type of construction, [comparee and standard] appear as a unified unit in role of subject, there is a verb to reach / unite and a parameter (usually in a dative case).(9) Rɑmininan Bahram chohlexdɑ barɑbar dilar. (10) Bizim mɑšininan sizin mɑšini sürɁatda bir dilar. Type 6: Secondary reach equative In this type of construction, there is a parameter as the first predicate and a verb (to reach united) as a second predicate. In examples (11-13), being good, being tall, and being stingy, respectively, are used as the predicate parameters, and the verb "tʃakib" is used as the second verb, which implicitly means to unite / achieve. (11) Amir gözal di xɑlasina tʃakib (12) Mohammad uzün   di   Aliya tʃakib (13) Hasan xasi  di   Ɂisya   tʃakib

    CONCLUSION

    In the present study, by examining the equative constructions of the (Turkic) Azarbaijani language, we conclude among six types of these basic constructions, five can be found in the (Turkic) Azarbaijani language. The authors also provide the seventh pattern of the aforementioned constructions by examining other ways of expressing equative constructions in (Turkic) Azarbaijani. Regarding the generalizations mentioned above, all generalizations are valid in(Turkic) Azarbaijani.

    Keywords: similitive constructions, equative constructions, crosslinguistic generalization}
  • زهره صدیقی فر، جلال رحیمیان*، علیرضا خرمایی

    پژوهش ها نشان می دهند زبان علمی علاوه بر برخورداری از واژگانی اختصاصی، حایز ویژگی های نحوی و ساختاری است که آن را از زبان عمومی منفک می سازد. در این میان، متون دانشگاهی نقش به سزایی در شناسایی این ویژگی ها و استخراج الگوهای بسامدی از ساختارهای زبانی دارند. لذا، پژوهش حاضر جهت بررسی الگوهای انسجام بخشی به متن مطابق با انگاره انسجامی مطرح در دستور نظام مند نقش گرا با هدف کاربرد در آموزش زبان فارسی برای اهداف دانشگاهی انجام پذیرفت. در این راستا، در پیکره ای از متون دانشگاهی در دو رشته علوم اجتماعی و زیست شناسی که به ترتیب مشتمل بر حجمی با 21133 و 19131 واژه بودند، الگوهای انسجام بخش استخراج گردید. نتایج نشان داد در سطح واژگانی، عناصر تکرار، باهم-آیی، شمول معنایی، تضاد و هم معنایی و در سطح دستوری، عناصر ارجاع، جانشینی و حذف، از عوامل انسجام در فارسی علمی هستند که آزمون آماری کای-دو رابطه معنی دار تفاوت توزیع و فراوانی این عناصر را تایید کرد. نتایج حاصل بدین قرار بود که به طور کلی، در زبان فارسی علمی عناصر واژگانی بیش از عناصر دستوری در انسجام متون نقش دارند. همچنین مشخص شد در سطح واژگانی دو عنصر باهم آیی و تکرار به ترتیب در متون علوم اجتماعی و زیست شناسی و در سطح دستوری نیز دو عنصر ارجاع شخصی در متون علوم اجتماعی و ارجاع اشاره ای در زیست شناسی حایز بیشترین کاربرد معنی دار بوده اند. نتیجه دیگر، کاربرد کم تر عنصر حذف در هر دو گونه علمی نسبت به سایر عناصر بود. در پایان، الگویی بسامدی از حضور عناصر انسجام بخش در هریک از گونه های علمی به دست آمد.

    کلید واژگان: گفتمان علمی زبان فارسی, دستور نظام‏مند نقش‏گرا, انسجام}
    Zohreh Sedighifar, Jalal Rahimian *, Alireza Khormaee

    Research shows that scientific language, in addition to having specific vocabulary, has syntactic and structural features that distinguish it from general language. academic texts play an important role in identifying these features and extracting frequency patterns from linguistic structures. Therefore, the present study was conducted to investigate the patterns of coherence to the text in accordance with the coherence concept proposed in the systematic orthographic system with the aim of application in Persian language teaching for academic purposes. So a corpus of academic texts in the two disciplines of social sciences and biology, which consisted of a volume of 21133 and 19131 words, respectively, coherent patterns were extracted. The results showed that at the lexical level, the elements of repetition, co-occurrence, semantic inclusion, contradiction and synonymy and at the grammatical level, the elements of reference, substitution and omission are among the factors of coherence in scientific Persian. Dar confirmed the difference in distribution and frequency of these elements. The results showed that, in general, in scientific Persian language, lexical elements play a greater role in the coherence of texts than grammatical elements. It was also found that at the lexical level, the two elements of concurrence and repetition in the social sciences and biology texts, respectively, and at the grammatical level, the two elements of personal reference in the social science texts and reference references in biology are the most used. Another result was less use of the element of omission in both scientific disciplines than in other elements.

    Keywords: Scientific Persian, Discourse, Cohesion, teaching Persian language for academic purposes}
  • جلال رحیمیان*، فاطمه کامگار
    هدف از نگارش این مقاله توصیف ویژگی های تصریفی اسم و فعل در گویش بواناتی (بخش مرکزی شهرستان بوانات) است. پژوهش حاضر که نخستین بررسی نظام مند درباه گویش بواناتی است با روش توصیفی (میدانی) و کتابخانه ای  انجام شده است. ما در این پژوهش، مقوله های مورد نظر را از دو جنبه ساختار و معنا مورد بررسی و تحلیل قرار داده ایم. از جمله یافته های پژوهش می توان به نشانه جمع /ǎ/ در این گویش اشاره کرد که بنا به ماهیت در جایگاه های مشخصی، گاهی گویشوران را ناچار به استفاده از واج های میانجی می سازد تا از التقای واکه ها پرهیز شود. «یک» به عنوان نشانه اسم نکره در فارسی معیار، به شکل «jej» در این گویش ظاهر می شود. در قریب به اتفاق موارد کسره اضافه در این گویش حذف می شود که جزییات آن در متن تحقیق بیان شده است. ضمایر ملکی در این گویش نیز از نظر ساختاری شکلی منحصر به فرد دارند که مشابه آن در فارسی معیار دیده نمی شوند. در بخش افعال، برخی از افزونه های شخص و عدد از قبیل شناسه دوم شخص جمع بنام /-ik/ مختص این گویش است و در فارسی معیار به کار نمی رود. در صورت های فعلی منفی، پیشوند «می» به «م» کاهش می یابد و صورتی چون «نمی روم» به «نمرم» /næ-m-r-æm/ تبدیل می شود. طی این پژوهش به یافته های دیگری نیز رسیدیم که شرح آن ها در متن تحقیق آمده است.
    کلید واژگان: گویش بواناتی, معرفه و نکره, نشانه های جمع, صرف افعال}
    Jalal Rahimian *, Fatemeh Kamgar
    The present study aims at analyzing and describing inflectional features of nouns and verbs in Bavanati dialect (central part of Bavanat city). It is the first systematic study on this dialect. Our research method is descriptive one based on data collected through field and library search. In this research, we have studied and analyzed the categories in terms of their structural as well as semantics features. The significant findings of the research are as follows: since the most common plural marker is /ǎ/, the speakers are often forced to apply different phonological processes to the nouns to make them pronounceable. The most common indefinite marker is "jej" whose equivalence in standard Persian is ‘jek’ ‘one’.  Extra marker is frequently omitted in this dialect. The possessive pronouns are also structurally unique and the details of which are discussed in the paper. As far as the verb is concerned, second plural person-number marker, /-ik /, is quite different from that in standard Persian. In verbal negative forms, the prefix "mi-" is reduced to "m"; for instance the standard verbal form such as "ne-mi-ræv-æm" ‘I won’t go’ is changed into "næ-m-r-æm". Many other findings and specific features of the dialect are presented in conclusion section of the paper.
    Keywords: Bavanati dialect, definite vs indefinite, plural marker, inflectional verbal forms}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*

    در گفتار عادی و روزمره ما و به طور کلی در بافت های غیررسمی و محاوره ای با کاربرد ساخت هایی مواجه می شویم که در آن ها دو فعل در کنار هم ظاهر می شوند؛ مانند «کشید بردش»، «گرفت خوابید»، «دارم می روم». هر سه ساخت دارای ویژگی مشترک هم جواری فعل ها هستند که در آن ها یک فعل نقش اصلی و دیگری نقش فرعی دارد. به همین جهت در پژوهش حاضر ذیل عنوان «فعل های مجاور» مورد بررسی قرار خواهند گرفت. نگارندگان معتقدند دستور نقش و ارجاع با قابلیت هایی که دارد به خوبی می تواند از عهده توصیف و تبیین ساخت فعل های مجاور برآید. در این دستور تمام ساخت های زبانی در سه بعد نحوی، معنایی و کاربردی (ساخت کانونی) بررسی می شوند. بر این اساس، در جستار حاضر نخست به دسته بندی انواع فعل های مجاور،  سپس به بحث پیرامون ویژگی های آن ها می پردازیم. در ادامه بازنمایی نحوی، معنایی، ساخت کانونی و در نهایت، طرح واره ساختی فعل های مجاور در زبان فارسی را ارایه خواهیم داد. بازنمایی نحوی شامل ساخت لایه ای بند، سطح الحاق و نوع پیوند است. بازنمایی معنایی نیز در بردارنده بازنمایی منطقی بندها است. ساخت کانونی نیز اشاره به چگونگی توزیع اطلاع در واحدهای تشکیل دهنده ساخت افعال مجاور دارد. تمامی اطلاعات سه بازنمایی مذکور نیز در قالب طرح واره ساختی ارایه خواهد شد.

    کلید واژگان: الحاق هسته ای, دستور نقش و ارجاع, طرح واره ساختی, فعل های مجاور, فعل های قیدگون, فعل های نمودی}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian *

    In our ordinary and everyday speech and in the informal and colloquial contexts in general, we encounter the use of constructions, in which two verbs appear in a “verb-verb” situation, thus making a complex predicate construction, such as "kešid bordeš", "gereft xabid", and "daram miravam". All these three constructions have a common feature of adjacency of verbs, in which one verb has a matrix function and the other has a dependent function. Thus, in the present study, they were studied under the title of "adjacent verbs". The authors believed that the “Role and Reference Grammar (RRG)” would provide a useful theoretical framework for better understanding of the “construction of adjacent verbs”. In RRG, all linguistic constructions are explained in three dimensions: syntactic, semantic, and pragmatic (focus structure). Accordingly, in the present paper, we first classified the different types of adjacent verbs and then discussed their features. It starts by identifying the syntactic, semantic, and focus structure representations will be discussed and then, the constructional scheme of adjacent verbs in Persian will be represented.

    Keywords: adjacent verbs, Adverb-Like Verbs, Aspectual Verbs, constructional scheme, nuclear juncture, Role, Reference Grammar (RRG)}
  • فرشته محمدپور، جلال رحیمیان*، محمدرضا تقوی، رحمان صحراگرد
    گفتمان درمانی نوع ویژه ای از گفتمان سازمانی است که در حین روان درمانی بیماران توسط روان درمان گران به کار گرفته می شود و بررسی این پدیده در پژوهش های جامعه شناسی زبان از اهمیت بسیاری برخوردار است. یکی از راهبردهای مهم ارتباطی در مکالمات روان درمانی، به کارگیری نشانگرهای بازخورد است. هدف از انجام پژوهش حاضر، توصیف انواع نشانگرهای بازخورد تولیدشده توسط روان درمان گران زن و مرد در جلسات روان درمانی بیماران دارای اختلال اضطراب تعمیم یافته است. روش به کار رفته در این پژوهش، براساس منطق پژوهش های کمی و کیفی و در چارچوب روش شناسی تحلیل مکالمه می باشد. گردآوری داده ها از طریق ضبط صدا و تصویر جلسات روان درمانی انجام گرفته است. پیکره زبانی مورد استفاده شامل 1333 نشانه بوده است که از مجموع 630 دقیقه مکالمات جلسات روان درمانی به دست آمده است. مهم ترین نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: تعداد بازخوردهای زبانی تولیدشده توسط روان درمان گران مرد بیشتر از روان درمان گران زن بوده است. روان درمان گران زن بیشتر از بازخوردهای واژگانی و روان درمان گران مرد بیشتر از بازخوردهای غیرواژگانی استفاده کرده اند. نقطه مرکزی تولید بازخوردها، در پایان جملات، پایان پاره گفتارها با آهنگ افتان و پس از مکث می باشد. در این پژوهش، «درک و پیگیری اظهارات مراجعان» به عنوان معنای کانونی و اصلی بازخوردها می باشد.
    کلید واژگان: زبان شناسی اجتماعی, گفتمان درمانی, اضطراب, نشانگرهای بازخورد, ویژگی های واژگانی, نقش های معنایی}
    Fereshteh Mohamadpour, Jalal Rahimian *, Mohamadrza Taghavi, Rahman Sahragard
    Therapeutic discourse is a special type of organizational discourse which is used by psychotherapists when treating their patients. This is highly significant in sociolinguistic studies, for which the present study attempted to shed some light on one aspect of this issue. One of the important communicative strategies in psychotherapeutic dialogues is implementing feedback markers. The present study aimed at analyzing different types of feedback markers used by male and female psychotherapists during psychotherapeutic sessions for patients suffering from generalized anxiety disorder. Our method is based on the logic of the quantitative and qualitative research within the framework of conversation analysis methodology. The data were collected by recording audio and video of psychotherapy sessions. The corpus contained 1333 markers derived from psychotherapeutic sessions including 630 minutes of conversation. The findings showed that the number of linguistic feedback markers produced by male psychotherapists was higher than those produced by female psychotherapists in psychotherapeutic sessions. While female psychotherapists used a large number of lexical feedback makers, male psychotherapists used plenty of non-lexical makers. The focal point of producing feedback markers are at the end of sentences and utterances carrying falling intonations and after pauses. In this study, ‘understanding and following patients’ remarks” is considered as the major and central meaning of feedback.
    Keywords: sociolinguistics, Therapeutic discourse, Anxiety, Linguistic feedbacks, Lexical properties, Semantic Functions}
  • پریسا نجفی، جلال رحیمیان*

    ساخت های همسانی به سبب شباهت صوری و معنایی با ساخت های تشابهی، به شیوه مطلوبی مورد پژوهش قرار نگرفته اند. هسپلمت و همکاران (Haspelmath et al, 2017) بر مبنای بررسی های رده شناختی، شش گونه پایه از ساخت های همسانی را به صورت الگوهای جداگانه ای ارایه می کنند و بر اساس این شش الگو، سه تعمیم بینازبانی را نیز ارایه می دهد. در پژوهش حاضر، با بررسی ساخت های همسانی در زبان فارسی به این نتیجه دست یافتیم که در این زبان می توان به وجود چهار گونه از شش گونه ساخت های پایه مورد اشاره در زبان فارسی معتقد بود و دو گونه دیگر نیز به صورت مشروط مورد پذیرش هستند. نگارندگان با بررسی دیگر شیوه های بیان ساخت های همسانی در زبان فارسی، گونه هفتمی از ساخت های مورد اشاره را نیز ارایه می دهند. همچنین در پیوند با تعمیم های مطرح شده، تعمیم های یک و دو در زبان فارسی معتبر بوده اند، ولی بخش نخست تعمیم سه، با داده های زبان فارسی ناسازگار است. شاید دلیل آن را بتوان به ماهیت ترتیب واژگانی آزاد زبان فارسی نسبت داد. گفتنی است که داده های پژوهش حاضر بر مبنای پیکره ای متشکل از متن کتاب های داستانی نزدیک به زبان گفتار، گفتار عادی گویشوران و شم زبانی نگارندگان فراهم شده اند.

    کلید واژگان: ساخت های همسانی, ساخت های تشابهی, تعمیم بینازبانی}
    Parisa Najafi, Jalal Rahimian *

    Equative constructions have not been desirably studied due to their formal and semantic similarity to similative constructions. Haspelmath (2017) proposed the six basic types of equative constructions in distinct patterns based on typological studies. The five key components in an equative construction, are illustrated in (1), using an English and a French example. The six types can be characterized with reference to these five components: (1) 1 2 3 4 5 comparee degree-marker parameter standard-marker standard Mary is [as beautiful] [as Lili]. Mary est [aussi belle] [que Lili]. As Haspelmath (2017) points out, an equative construction must allow a way to express the PARAMETER (component3, some gradable property concept words, usually are called adjective), the COMPAREE (component 1, the first referent to be compared), and the STANDARD (component 5, the other referent to which the first referent is compared). Regarding the equative constructions in Persian language, as far as the authors have considered, no research has been done. However, some works of research can be mentioned regarding the methods of expressing analogy and similarity, such as; Shariat (1988), Arzhang (1971), Farshidvar (2009) among them. In this paper, however, we intend to answer the following questions by studying equative constructions: 1- What will be the representation of different types of equative constructions in Persian language? 2- what are the generalizations given about equative structures in Persian? The data used in the present study comes from two main sources: from published stories and novels with colloquial styles, and from daily conversations of people around. The methodology used to collect the data was, primarily, direct elicitation of sentences. The authors built contexts and ask people to make a constructions according to that contexts. We tried to provide enough context to give a clear view of the use of the construction in question. After studying the data, the authors identified seven types of equative construction in Persian, which are introduced as follows. Type 1: this type of equative construction in the most common type in data. It consists of a predicative parameter plus compare and standard. There is an equative standard-marker, but no equative degree marker. 1. Mɑ mesle to hɑzerjavab nistim. We like you spontaneous are not We are not as spontaneous as you. Type 2: In this type of equative constructions, in addition to the three main components (comparee, standard, parameter), there is also a degree-marker and a standard standard-marker. In Persian, as far as the authors have considered, there is no construction in which the standard-marker and the degree-marker can be shown at the same time based on type 2, but there is a construction similar to the type 2 in such a way: “comparee+ preposition+ nominal adjective+ Ezafe+ standard”: 2. Afshin be zerangi-e Bijan nist. Afshin as smart as Bijan is not. Afshin is not as smart as Bijan. In (2) we can consider preposition (be) as a degree-marker and Ezafe as a standard-marker. Type 3: This type consists of a predicative parameter with an equative degree-marker, the comparee and standard referents are unified, i.e. they are expressed as a single conjoined or plural noun phrase (‘Afshin and his brother’). There can thus be no standard-marker. As Haspelmath (2017) points out, “This construction can also be regarded as a kind of reciprocal construction.” [Afshin va barɑdar-ash] ham qiɑfe-and. Afshin and brother-his the sam appearance are. Afshin and his brother are the same. (have the same appearance) Type 4: this type of equative construction contains a verb as its primary predicate that in other contexts represents a notion of ‘residan= reaching’ or ‘raftan= take after’, there are comparee as subject and the standard as second argument that is generally the object, and the parameter that expresses as a kind of oblique constituent (‘in kindness’). 4. Sɑrɑ tu mehrabɑni be Maryam nemiresad. Sɑrɑ in kindness to Maryam doesn’t reach. Sɑrɑ does not reach Maryam in kindness. Type 5: In this type of equative construction, there are comparee and standard as a continuous unit as a subject, a verb expresses the notion of “reaching or equalling” and a parameter as an oblique constituent (tu zibaei). 5. [Afshin va Bijan] tu zibɑei be ham miresan. Afshin and Bijan in beauty to eachother reach. Afshin and Bijan are equal (to each other) in beauty. Type 6: In this type there is a parameter as the first predicate, and a second verb that expresses a notion of ‘residan=reaching’ or ‘yeki shodan=equaling’. This type of construction does not exist in Persian as far as the authors have considered. In more precise terms, it is not possible to use an adjective as the first predicate and a verb as the second predicate at the same time. But the construction is used with a attributive adjective, such as in example (6): 6. Zibɑei-e Arash be pedaresh nemirese. beauty-Ezafe (of) Arash to his father doesn’t reach. Arashʹs beauty doesn’t reach to his father (beauty). Type 7: In this type of equative construction, comparee and standard is used along with the verb of “reaching/ equalling”. There is standard-marker without standard, it inferred from the context. The important point that distinguishes this type of construction from other constructions is that the comparee also has a marker that appears as a postposition (after comparee). 7. Maryam ham be mɑdaresh rafte. Maryam as well to her mother take after. Maryam takes after his mother (in manner). Based on the research findings, some generalizations of equative constructions in Persian can be provided. First, [if the Ezafe is considered as a standard-marker] there is no equative construction in Persian that has a degree-marker but left the standard without any marker. Second, in all examples of equative constructions in Persian that the parameter appears as a predicate, the parameter is placed after the standard, and according to Haspelmath (2017), in such a situation, the language has an object-verb word order. According to Dabir Moghaddam (2001), Persian language, especially in the field of simple sentences, tends to have a predominant object-verb order. Therefore, the mentioned generalization is valid in Persian language equative constructions. Third, in all examples of equative constructions (with predicative parameters) with the order of [parameter + standard] in spoken and written data, the standard-marker is placed before the standard. This violates Haspelmath's (2016) prediction. Perhaps the reason for this discrepancy can be attributed to the nature of the free word order of the Persian language.

    Keywords: Cross generalizations, Equative construction, Similative constructions}
  • سیده سحر جاوید*، جلال رحیمیان

    در چند ماه اخیر، ویروس کرونا زندگی تمام جوامع بشری را تحت تاثیر قرار داده است. به دلیل اینکه ویروس کرونا موضوع روز است، پژوهش حاضر با به کارگیری نظریه استعاره فرهنگی شناختی کوکسس (2005)، تفاوت های استعاری این ویروس را در عناوین دو روزنامه اعتماد و ایران مورد بررسی قرار داده است. داده های این تحقیق، از تمام شماره های بخش های مختلف روزنامه های اعتماد و ایران از تاریخ 1 اسفند 1398 تا 31 اردیبهشت 1399 استخراج شده است. حوزه های مبدا وسیله نقلیه، انسان، حیوان، بلا، مانع، شمشیر، شیء، کالا، مسابقه، موجود زنده، نیرو/ عامل، مکان، جنگ، اتفاق، بازی، فرصت و موجود ترسناک، میان دو روزنامه مشترک بوده اند. علاوه بر این اشتراک ها، تفاوت های استعاری نیز مشاهده شد. در روزنامه اعتماد، ویروس کرونا بر اساس حوزه های مبدا بحران، غذا، بازیگر، ابر، نوشیدنی، آهنگ و بحث و در روزنامه ایران، بر اساس حوزه های معلم، آزمون، مسیر، بار، حاکم، نیروی طبیعی، زندان، هدیه، زندگی، فصل، پازل، چراغ راهنما، ابزار و قاتل نیز مفهوم سازی شده اند. این تفاوت های مذکور میان حوزه های مبدا دو روزنامه، هم راستای تفاوت سبکی نظریه کوکسس است

    کلید واژگان: ویروس کرونا, عناوین روزنامه, استعاره فرهنگی-شناختی, مفهوم سازی, تفاوت سبکی}
    Seyede Sahar Javid *, Jalal Rahimian

    In recent months, the outbreak of coronavirus has affected the lives of all communities across the world. Because Corona is the topic of the day, the present study, using the theory of cultural-cognitive metaphor of Kövecses (2005), has examined the metaphorical differences of this virus in the headlines of the two Persian dailies, Etemad and Iran. The data of this research have been collected from all issues of different sections of Etemad and Iran newspapers from February 20, 2019 to May 20, 2019. The domains of origin, including vehicle, human, animal, calamity, obstacle, sword, object, commodity, race, living creature, force / agent, place, war, event, game, opportunity, and frightening creature were common between the two newspapers. In addition to these commonalities, metaphorical differences were also observed. In Etemad newspaper, Coronavirus was based on the domains of crisis, food, actor, cloud, drink, song and discussion, and in Iran newspaper, based on the domains of teacher, test, path, burden, ruler, natural force, prison, gift, life, season, puzzle, traffic light, tool and murderer, are also conceptualized. These differences between the domains of origin of the two newspapers are in line with the stylistic differences of Kövecses theory.

    Keywords: Coronavirus, newspaper headlines, Cultural-cognitive Mtaphor, conceptualization, Stylistic Difference}
  • گلاره نظری، جلال رحیمیان*، مهرزاد منصوری

    در این پژوهش به بررسی ماهیت و ساختار انضمام در زبان فارسی در چارچوب نظریه صرف توزیعی می پردازیم. این رویکرد رویکردی تماما نحوی است که ساختواژه را به مثابه نحو در نظر می گیرد. در قالب این رویکرد، انضمام فرایندی کاملا نحوی است که از منضم شدن ریشه فاقد مقوله حاصل می شود، به این صورت که ابتدا ریشه با موضوع یا افزوده ادغام می‏شود و سپس این سازه به سمت هسته مقوله ساز حرکت می کند و سازه انضمامی مقوله بندی می شود. برخی از زبان شناسان (ارکان، 1385؛ شقاقی، 1386؛ Spencer, 1991, 1995; Karimi Doostan, 1997) فرایند انضمام را پدیده ای ساختواژی در نظرگرفته اند به این دلیل که در چارچوب نظریه نحوی بیکر، داده هایی از زبان های مدنظر از شرایط انضمام نحوی بیکر تخطی کرده اند؛ اما تحلیل نحوی که صرف توزیعی ارایه می دهد، ساخت های انضمامی را که متناقض با شرایط نحوی بیکر بوده اند، توصیف می کند. نظریه صرف توزیعی برخلاف رویکردهای پیشین می تواند چالش هایی از قبیل مجاز نبودن انضمام افزوده به فعل، اصل محدودیت نحوی حرکت هسته (Baker, 1988, 1996)، نقش نحوی ترکیبی سازه های انضمامی (Gerdts, 1988)، تغییر نقش دستوری عنصر حاصل از انضمام (Baker, 1988) را تبیین کند. تحلیلی که در این مقاله صورت گرفته است، نشان می دهد که لازم است رویکردهای نحوی مربوط به انضمام بازبینی مجدد شوند.

    کلید واژگان: انضمام, صرف توزیعی, موضوع, افزوده, زبان فارسی}
    Gelareh Nazari, Jalal Rahemeyan *, Mehrzad Mansouri

    This study investigates the nature and structure of Persian incorporation within the framework of Distributed Morphology (DM) as a fully synthetic approach that considers morphology as syntax. In this approach, the Root selects for an argument, and then the Root must be merged with that argument or adjunct before it merges with its category-determining feature bundle. So Roots allow being incorporated into them. They are not yet included in any category. In order to become nominal or verbal, they have to incorporate further into a category-creating head. Some linguists (Arkan, 2006; Karimi, 1997; Shaghaghi, 2007; Spencer, 1991, 1995) considered the incorporation process as a morphological phenomenon because within the framework of Baker's synthetic theory, data from their understudied languages violates Baker's syntactic principles, but DM can describe incorporated constructions inconsistent with syntactic conditions of Baker’s synthetic theory. It seems that DM, unlike previous approaches, can solve some challenges, such as combining the syntactic function of incorporated construction of concrete structures (Gerdts, 1988), changing the syntactic function of the element derived from incorporation (Baker, 1988), and some restrictions on modifier stranding for merging with verbs (Baker, 1988, 1996). The analysis made in this article shows that syntactic approaches need to be reconsidered to explain incorporation.

    Keywords: Incorporation, Distributed Morphology, Compounding, Argument, adjunct, Persian}
  • سیده سحر جاوید، جلال رحیمیان*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی غیبت رسانه ‏ای بینافردی به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که چنین بافتی، زمینه را برای استفاده بیشتر از راهبردهای ادب فراهم می‏کند یا راهبردهای بی‏ادبی. چهارچوب‏های نظری ادب و بی‏ادبی مورد استفاده در این مقاله، به ترتیب به براون و لوینسون (1987) و کالپپر (1996) تعلق دارند. داده‏ها متشکل از 3078 پاره‏گفتار مشتمل بر 50230 واژه هستند که در مورد ده بازیگر مرد و ده بازیگر زن مشهور ایرانی بیان شده اند.  یافته های این مطالعه حاکی از آن است که درحالی که 2820 پاره گفتار نشان‏دهنده راهبردهای بی‏ادبی هستند، تنها 258 پاره گفتار راهبردهای ادب را در برمی‏گیرند. همچنین تحلیل آماری حاکی از آن است که از میان راهبردهای بی‏ادبی، بی ادبی سلبی با 60 درصد، و از بین راهبردهای ادب، بی ادبی ایجابی با 77 درصد بیشترین راهبردهای مورداستفاده هستند.

    کلید واژگان: غیبت رسانه ‏ای بینافردی, نظریه ادب, نظریه بی ادبی, پاره گفتار, راهبرد ادب و بی ادبی}
    Seyede Sahar Javid, Jalal Rahimian *

    This study deals with interpersonal media gossips in order to discover which of the two strategies, namely, politeness and impoliteness are more frequent in the context of the present study. Brown and Levinson's (1996) Politeness and Culpeper's (1996) impoliteness were used as theoretical frameworks. The data were composed of 3078 utterances containing 50230 words, talking about 10 male and 10 female famous Iranian actors. The findings showed that 2820 utterances represented impoliteness strategies while only 258 utterances contained politeness strategies. Results of statistical analyses revealed that negative strategy (60%) is the most frequently used impoliteness strategies, and positive strategy (77%) is the more frequently used politeness strategies.

    Keywords: interpersonal media gossip, politeness theory, Impoliteness theory, Utterance, (im) Politeness strategy}
  • سمیه شوکتی مقرب*، جلال رحیمیان

    در یک تحلیل زبان شناختی، سطح های گوناگون از جمله واژه، جمله، ساختار متنی، ترکیبات، اصطلاحات و موارد مشابه در اندرکنش با یک دیگر بن مایه ها، اصول اولیه و بافتار یک اندیشه و ایدیولوژی را می سازند. ایدیولوژی ها و هویت های برساخته آن ها در پشت واژه ها و واحدهای گوناگون زبانی پنهان هستند و باید از آن ها رمزگشایی شود. این رمزگشایی در فراگرد توصیف، تحلیل و تبیین متن ها به انجام می رسد. در واقع، ایدیولوژی به هر اندیشه و رهیافتی این امکان را می دهد تا مرزهای هویتی و دگرسازانه خود را نسبت به رقبای خویش ترسیم نماید. این جستار در پی پاسخ به پرسش «در نخستین سخنرانی پس از انتخابات روسای جمهور جمهوری اسلامی ایران، امریکا و فرانسه مرزهای هویتی تولید و بازتولید اقتدار به چه صورتی بازنمایی می شود؟» تحلیلی در سطوح خرد و کلان را در پیش می گیرد. نگارندگان به منظور پاسخ به این پرسش بر این فرض هستند که «کاندیداهای پیروز در انتخابات ریاست جمهوری ایران، فرانسه و امریکا ابتنای سامانه نشانه شناختی خویش را بر روی مفصل بندی هویت ایجابی حداکثری و تنظیم دایره غیریت حداقلی (شمول بیشنه و برون رانی کمینه) استوار نموده اند». در این نوشتار، نخست، روابط سازه های زبانی پیکره مورد بررسی با استفاده از تحلیل دلالت صریح و ضمنی و حضور و غیاب واکاوی می شود. سپس مولفه های خود و دیگری، غیریت سازی، چگونگی برجسته سازی و حاشیه رانی و منطق تفاوت و زنجیره هم ارزی هرکدام از گفتمان های مورد بررسی تبیین می گردد. تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر آن است که زنجیره هم ارزی و هویت ساز روحانی آشکارا تبیین می شود و حاشیه رانی دگرهای منفی این گفتمان به صورتی ضمنی انجام می گیرد. دگرهای گفتمانی ترامپ و مکرون نیز به صورت ضمنی بیان می شود، اما زنجیره هم ارزی دال بر گفتمان های هم سوی آن ها ترسیم آشکاری ندارد.

    کلید واژگان: تحلیل گفتمان انتقادی, خود و دیگری, برجسته سازی و حاشیه رانی, نخستین سخنرانی انتخابات ریاست جمهوری ایران, آمریکا, فرانسه}
    Somaye Shokati Moqarab *, Jalal Rahimian

    In a linguistic analysis, different levels such as words, sentences, textual structures, combinations etc. interact with each other and make the bases, principles and the context of a thought and an ideology. In fact, ideology lets any thought and approach to draw its identity-based and other-making borders with its antagonists. Power construction and social context interact with each other in the political elections. In this arena, the political elites represent their discourse in a manner leading to grasping the utmost votes. Therefore, in this rivalry, besides legitimizing their ideology, these elites delegitimize their antagonists. Besides, what is presented before the elections, what the candidates utter in their inaugural speeches is somehow a different material. What is uttered in the inaugural speech generally contains all the political currents, parties, groups and thoughts. In this era other-makings is articulated through a hidden discourse. It seems that elections provide a ground in which power and hegemony get integrated in a peaceful manner. Therefore, it is important to find the reason of the supremacy of an ideology and the failure of the other. In the years 2016 to 2017, three presidential elections were held in the Islamic Republic of Iran, the United States of America and France. Iran elections were held on May 19th, 2017 and Hassan Rouhani was re-elected for a second term. The United States presidential election of 2016 was held on November 8th and Donald Trump won the White House. The presidential election of France was held on May 7th, 2017 in which Emmanuel Macron was elected. In this study, by considering the context-based situation of each discourse, the authors investigate how identity making, representing self and others and different social actors is formulated throughout these political events. There are many questions asked regarding what happens throughout the elections period. How can language-use foreground a discourse and let it gain its expected results? How does the hegemon discourse attract all the groups and parties? What is the role of linguistic mechanisms? However, this investigation is about to answer the question that “how are the identity-based borders of producing and reproducing authority represented in the first inaugural speech of the elected presidents after the elections?” This analysis is done in the micro and macro levels. The study’s hypothesis is that “the elected candidates in the presidential elections of Iran, the US and France have based their semiotic system on the articulation of their maximal positive identity and defining a minimal other-making circle (maximal inclusion and minimal exclusion)”. The corpus of this study is composed of three inaugural addresses of the three case discourses. Their usage of different pronouns, the manner they address their audience and their high frequency references is part of the analysis and the manner they represent their identity is another part. Therefore, the study’s theoretical framework has two main levels, a micro and a macro one. The micro level investigates the linguistic strategies each president applies and the macro one is found through critical discourse analysis (CDA). So, the framework is based on a combination of Ernesto Laclau and Chantal Mouffe’s discursive theory and some ideas obtained from Roland Barthes and Jacques Derrida. As a result, firstly, the linguistic mechanisms are analyzed through the implicit and explicit implication of Barthes and the presence and absence ideas of Derrida. Then, other factors like self and other, other-making, foregrounding and backgrounding, chain of equivalence and logic of difference in each of the speeches is analyzed. As the interdisciplinary studies like this one are based on a two-level method, they can provide an appropriate ground for understanding the linguistic trends, processes and structures that have a special importance in policy-making. The data analysis proves that the three analyzed discourses, despite their different contexts, have common grounds in the application of the linguistic mechanisms. The findings present us three macro-structures the first one of which is “the pronouns”. Using the pronouns “I” and “we” is a strategy for the ideological representations and the political inclusions and exclusions. In fact, the first person singular pronoun is used for foregrounding the self and displaying the positive side and the plural one gathers all the parties and thoughts together. The second macro-structure is the “speech content”. The analyses reveal different topics each having their special importance in the related context. The repeated issues are some strategies that are consciously used to encourage the audience and create hope for a better future by the help of the government. This is a repeated subject in all the analyzed speeches. The third macro-structure is the opening and closing remarks containing appreciation in the beginning part and the commitment to compliance in their closing part. Another point is that the findings prove that the chain of equivalence and the identity-maker one is evidently described in Rouhani’s speech. Furthermore, backgrounding the negative others of Rouhani’s discourse is done implicitly. On the other hand, while the discursive others of Trump and Macron are implicitly represented, they do not have an evidently drawn chain of equivalence. In each of the studied discourses, a kind of ideological reality is hidden. In other words, the ideological context reproduced by each discourse represents self and other in a special way that outlines the borders of each discourse positively and negatively. This kind of representation in each discourse describes how each one is legitimized. As politics has mostly been studied from a social and political lens, and linguists have had fewer productions in this field, it is recommended that linguists apply their specialized view in this domain and prove how language can affect politics. As this study demonstrates, linguistic mechanisms help the candidates have an effective representation of their identity, legitimize themselves, delegitimize their others, and finally win the votes.

    Keywords: Critical discourse analysis (CDA), self, other, foregrounding, backgrounding, Presidential Inaugural Speeches, Iran, USA, France}
  • بهادر ظفرآبادی، جلال رحیمیان*

    فعل سبک فارسی در طول زمان به لحاظ بسامد کاربرد و انواع آن دچار تطور شده است. مطالعه تغییرات بسامدی و انواع فعل سبک رایج در دوره های طولانی تاریخ تطور زبان فارسی امری معقول به نظر می رسد، اما مطالعه افعال سبک در دوره زمانی نسبتا کوتاه حدودا یک قرن برای تحولات نحوی امری جالب توجه می باشد که تحقیق حاضر به آن پرداخته است. بررسی در زمانی میزان کاربرد فعل سبک فارسی در دوره های مختلف می تواند ظهور و شکل گیری فعل سبک زبان فارسی را نشان دهد. بنابراین بررسی تعداد وقوع برخی از افعال سبک طی یک قرن می تواند به کشف چگونگی روند سبک شدن آن ها بیانجامد. به این منظور در این پژوهش، در پنج دوره 15000 فعل (ساده /مرکب) از متون روزنامه ای استخراج گردیده؛ سپس پنج فعل سبک «داشتن، آمدن، آوردن، گرفتن و دیدن» که از افعال سبک فارسی به حساب می آید، در طول یک قرن (1220-1320) در پنج دوره مورد بررسی قرار گرفته اند. با تحلیل افعال مرکب به دست آمده درهر دوره میزان افعال هم به لحاظ «نوع» و هم به لحاظ «رخداد» مشخص گردیده است. این پژوهش نشان می دهد که فعل «داشتن» فعل سبک اصلی در هر پنج دوره مورد بررسی بوده است. همچنین فعل «دیدن» در سه دوره آخر کاربردی از آن به عنوان فعل سبک مشاهده نشده است؛ در صورتیکه در دو دوره اول رواج داشته است، که نشان می دهد در دوره های اولیه به عنوان فعل سبک رواج داشته ولی به مرور زمان کاربرد فعل واژگانی پیدا کرده است. این پژوهش همچنین نشان می دهد که بسامد فعل سبک در دوره های پنج گانه مورد بررسی دارای نوساناتی می باشد، ولی می توان از نظم حاصل از تغییرات بسامدی قواعدی استخراج و نتایجی مطرح نمود.

    کلید واژگان: بسامد کاربرد, فعل سبک, فعل مرکب, زبان شناسی درزمانی, بسامد نوع, بسامد رخداد}
    Bahador Zafarabadi, Jalal Rahemeyan *

    Persian light verbs have changed in terms of frequency of use in the course of time. The study of frequency changes of various common light verbs in the long history of Persian language seems reasonable, but the study of light verbs in the course of a relatively short period (a century) for the purpose of showing syntactic changes, can be a matter of significance. The present study deals with such topic. A diachronic study of the use of Persian light verbs in different periods sheds light on the processes leading to the formation of light verbs. In fact, studying the frequency of a number of light verbs during a century can lead to the discovery of how they turned into light verbs. Our purpose in this study is to analyze five Persian light verbs dӑštan (have), ӑmadan (come), ӑvardan (bring), gereftan (take) and didan (see) in five periods during a century (1220-1320 AH). In this study, 15000 simple and complex predicates, extracted from newspaper texts, have carefully been analyzed. In each period, the number of complex predicates based on type and token has been identified. This study shows that the light verb dӑštan has been regarded as the main light verb in the periods under study. This study also shows that the verb didan hasn't been used as a light verb in the last three periods, while it has been commonly used as light verb in the primary periods and has turned into a lexical verb in the course of time. This study also shows that the frequency of the mentioned light verbs during five periods indicates fluctuation; however, it is possible to reach a reasonable conclusion through a well-disciplined procedure.

    Keywords: light verb, Frequency, diachronic, Type, token, Predicate, Persian}
  • لطف الله یارمحمدی، جلال رحیمیان، حبیبب زبانگیرفرد*
    گویش اردکان فارس یکی از گویش های جنوب غربی ایران است که در بعضی از مناطق شهرستان سپیدان استان فارس از جمله مرکز آن؛ یعنی شهر اردکان رایج است. در این پژوهش سعی شده است با تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از طریق پرسشنامه و مصاحبه با  گویشوران بالای 35 سال، به بررسی و توصیف موشکافانه دستگاه فعلی گویش اردکان فارس پرداخته شود و مباحث مصدر، ریشه فعل، افزونه های صرفی، زمان های مختلف، وجه، افعال سببی و مجهول بررسی گردد. از آن جا که گویش اردکان فارس دارای ساخت ارگاتیو است در این پژوهش برای نشان دادن این ساخت، چگونگی صرف افعال لازم و متعدی در زمان های مختلف گذشته ساده، گذشته نقلی، گذشته استمراری، گذشته ملموس، گذشته دور و گذشته التزامی و کاربرد آن ها در جمله با هم مقایسه و به وجوه مختلف فعل در این گویش ازجمله وجه اخباری، وجه التزامی و وجه امری پرداخته شده است. همچنین طرز تشکیل افعال سببی و مجهول نیز بررسی گردیده است.
    کلید واژگان: دستگاه فعلی, زبان فارسی میانه, ساخت ارگاتیو, گویش اردکان فارس}
    Lotfollah Yarmohammadi, Jalal Rahimian, Habib Zabangirfard *
    The dialect of Ardakan in Fars is one of the western-south dialects of Iran spoken in some of parts of Sepidan and especially in its center, Ardakan, in Fars province. This study examines the verb system of this dialect precisely by analyzing the data gathered through questionnaires and interviews with informants who are above 35 years old. In this research, topics such as infinitives, verb stems, verb endings, different tenses, moods, causative verbs, and passive voice are analyzed. In order to show how this dialect keeps the ergative structure, transitive and intransitive verbs in simple past, present perfect, past imperfective, past continuous, past perfect, and past subjunctive tenses and the use of them in sentences are compared. Then, different moods in this dialect such as indicative, subjunctive, and imperative moods are studied. At the end, it is analyzed the way causative verbs and passive voice are made.
    Keywords: Verb System, Middle Persian Language, Ergative Structure, The Dialect of Ardakan of Fars}
  • جلال رحیمیان*، زهره صدیقی فر

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر به کارگیری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر پیشرفت تحصیلی فارسی آموزان عربی زبان انجام شد. از یادگیری خودتنظیمی، به عنوان فرایندی فعال و خود رهنمون یاد شده است که یادگیرنده توسط آن، عوامل شناختی، انگیزشی، محیطی و رفتاری خود را در راستای نیل به اهداف  یادگیری اش کنترل کرده و با یکدیگر تنظیم و هماهنگ می کند. این پژوهش به شیوه ی توصیفی انجام شد و نمونه ی آماری آن 45 فارسی آموز زن و مرد از مرکز زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) </sup>قزوین بودند که به روش نمونه‏گیری تصادفی انتخاب شدند. از پرسشنامه ی راهبردهای یادگیری خودتنظیمی پینتریچ و دی گروت (1990) به عنوان ابزار گردآوری داده ها  استفاده شد و معدل تحصیلی حاصل از آزمون های هماهنگ چهار مهارتی زبان فارسی سال تحصیلی 96-97 به عنوان شاخصه ی پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. پس از پاسخ گویی فارسی‏آموزان به پرسشنامه، داده های حاصل از آن به وسیله ی آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی دو جامعه ی مستقل و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد در یادگیری فارسی به عنوان زبان دوم، خود تنظیمی، خودکارآمدی و ارزش گذاری درونی با موفقیت تحصیلی، دارای همبستگی مثبت معنادار و اضطراب امتحان با موفقیت تحصیلی دارای همبستگی منفی معنادار می باشد. همچنین در این پژوهش مشاهده گردید، تفاوت معنی داری بین فارسی آموزان مرد و زن در به کارگیری راهبردهای خودتنظیمی وجود ندارد و راهبردهای شناختی، به صورت مثبت و اضطراب امتحان به صورت منفی پیش بینی کننده های مطلوب و معنی دار موفقیت تحصیلی فارسی آموزان هستند. در پایان پیشنهاداتی به مدرسان زبان فارسی جهت توجه فارسی آموزان به استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی ارائه گردیده است.

    کلید واژگان: فارسی به عنوان زبان دوم, پیشرفت تحصیلی, راهبردهای یادگیری خود تنظیمی}
    Jalal Rahimian*, ZohrehSedighifar

    The purpose of this study was to investigate the effect of using self-regulation learning strategies on Arab Persian language learners' academic achievement. This study was descriptive and 45 male and female students from the Persian language center of Imam Khomeini International University were selected as participants through random sampling. The Pintrich and De Groot’s Self-Regulation Learning Strategies Inventory (1990) was used as a tool for data collection. The learners’ grade point averages on a four-skill coordinated test of Persian language in the academic year 2017-18 were considered as indicators of academic achievement. After filling out the questionnaire, the data were analyzed by means of Pearson correlation coefficient test, t-test of two independent samples, and a stepwise multiple regression. The results of this study showed that, in learning Persian language as a second language, there is a significant positive correlation between self-regulation, self-efficacy and internal evaluation and academic achievement. Between test anxiety and academic success, a significant negative correlation was observed. Also, in this study, there was no significant difference between male and female learners in applying self-regulation strategies. Cognitive strategies positively, and test anxiety negatively predicted the academic achievement of Persian learners. At the end, suggestions were offered for Persian language instructors to have their students attend to the use of self-regulation learning strategies. Extended Abstract</strong> In the area of ​​academic achievement, one of the most influential theories of learning is the theory of learning strategies. According to (Omalley & Chamot, 1990), learning strategies are skills that are first acquired as declarative knowledge and eventually become highly procedural knowledge through practice. Different researchers have classified strategic learning in different classifications (Griffiths, 2008). Zimmerman (2015) provided a broader classification of self-regulated strategies according to an active process which involves thoughts, emotions, and spontaneous behaviors and guides one towards the goals he or she has set for himself. Therefore, self-regulated learners are introduced as individuals who contribute to their learning.</strong> In the past few years, non-Persian speakers of different L1 backgrounds have been learning Farsi, and many centers within Iran have been entrusted with teaching Persian as a second language. Therefore, the role of influencing factors on improving Persian learning process and efficient learning is of great importance. Considering the background of the studies and the importance of self-regulation skills as an effective factor in appropriate and effective learning on the one hand and the importance of academic achievement on the other hand, research has been conducted in English and other languages. The impact of applying self-regulated learning strategies on the success rate of non-Iranian students, no reliable research has been conducted to date. Therefore, it seems necessary to examine the impact of such learning strategies on the success rate of non-Iranian students who are learning Farsi as a second language. Therefore, the present study sought to discover the relationship between the use of self-regulated learning strategies and the academic achievement of non-Iranian Persian-speaking students by using the results obtained in Persian as a second language to improve their learning and academic achievement.  With this aim in mind the following hypotheses were considered: 1. There is a significant relationship between the use of self-regulated learning strategies and academic achievement of Arab Persian language learners. 2. There is a significant relationship between the use of motivational beliefs (self-efficacy, intrinsic evaluation, and anxiety) and academic achievement of non-Iranian Persian learners. 3. There is a significant relationship between gender and the use of self-regulated learning strategies. 4. The contribution of each of the self-regulation strategies and motivational beliefs to the prediction of Persian language learners’ academic achievement is different. The purpose of this study was to investigate the effect of using self-regulation learning strategies on Persian language learners' academic achievement.  This study was descriptive and 45 male and female Persian language learners studying at Imam Khomeini International University were selected as participants through random sampling. The Pintrich and De Groot’s Self-Regulation Learning Strategies Inventory (1990) was used as a tool for data collection. The learners’ grade point averages on a four-skill coordinated test of Persian language in the academic year 2017-18 were considered as indicators of academic achievement.  After answering the Farsi version of the questionnaire, the data were analyzed by means of Pearson correlation coefficient test, t-test of two independent samples, and stepwise multiple regression.  The results of this study showed that in learning Persian as a second language, there is a significant positive correlation between self-regulation, self-efficacy and internal evaluation and academic success. Between test anxiety and academic success, a significant negative correlation was observed.  Also, in this study, there was no significant difference between male and female learners in applying self-regulation strategies. According to the results, in teaching Persian as a second language, teachers should not only pay attention to what is to be taught, but also how and how to learn it. Planners and authors of Persian language teaching books to non-speakers can adjust their educational content according to the principles of self-regulation learning strategies so that teaching through these strategies makes learning more efficient and lasting. Teachers can also get acquainted with this type of learning by holding science courses. Studies show that when using self-regulated learning, 80% of classroom activities are done by the learners and only 20% by the teacher. Therefore, teachers should manage the classroom so that the learners can self-organize and manage most of the activities and hold themselves responsible for their own learning. As a suggestion for future research, it may be worthwhile to study Farsi acquisition by non-Arabic-speaking nationalities in the context of self-regulated learning and compare the results with the research results of this study. On the other hand, the study of the effect of teaching self-regulated learning strategies on the development of Persian language as a second language can also be the subject of future research.

    Keywords: self-regulation learning strategies, academic achievement, Persian as second language}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر جلال رحیمیان
    رحیمیان، جلال
    استاد زبان شناسی بخش زبانهای خارجی و زباشناسی دانشکده علوم انسانی، دانشگاه شیراز
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال