به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب میترا محمدی

  • راحله والیزاده اردلان، میترا محمدی*، محمدصادق بهادری
    زمینه و هدف

    با رشد جمعیت در شهرها و افزایش رشد صنعت و تکنولوژی، آلودگی صوت همواره رو به افزایش است. بروز بیماری کرونا و ایجاد محدودیت های ناشی از آن در دنیا و ایران از جمله شرایطی بود که باعث ایجاد تغییرات شدیدی در زندگی روزمره مردم گردید که فرصت ارزیابی تغییرات محیط صوتی را فراهم نمود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تغییرات تراز صدا در یکی از تقاطعات مهم شهر مشهد در قبل از شیوع بیماری و در زمان ایجاد محدودیت های ناشی از آن انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه در ابتدا به بررسی وضعیت تراز معادل صوت به تفکیک (فروردین ماه 1398 و 1399) در چهار راه شهدای مشهد بدون در نظر گرفتن هرگونه شرایط خاص پرداخته و در بخش دوم مقایسه شاخص های مختلف صوت در بازه های زمانی مختلف، بر اساس آنالیز آماری ویلکاکسون و با استفاده از نرم افزار  SPSS، نسخه 22 در قبل از بروز بیماری (فروردین 1398) و در زمان ایجاد محدودیت های ناشی از شیوع آن (فروردین 1399) انجام شد.

    یافته ها

    در بخش اول مطالعه میانگین Leq ساعتی در فروردین 1398و 1399 به ترتیب70/48 و 70/39 دسی بل بود و نتایج بخش دوم حاکی از معنادار بودن تفاوت در میانگین تراز معادل صوت در دو بازه مطالعاتی می باشد. تراز معادل حداکثر (LMax) و حداقل (Lmin) در زمان شیوع کرونا نسبت به زمان قبل از بیماری به ترتیب0/16 و 0/08دسی بل کاهش یافته است. در ساعات منع تردد شبانه یعنی 21 الی 03 شب در فروردین 1399 نیز میزان تراز معادل صدا به میزان 0/09 دسی بل نسبت به سال 1398 کاهش پیدا کرده است. 

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که تقاطع چهارراه شهدای مشهد در زمان قبل از بروز بیماری از تراز معادل صوتی بالاتر از حد استانداردهای ملی بوده است. این در حالی است که در سال شیوع بیماری به دلیل کاهش حجم فعالیت های اقتصادی در زمان اوج محدودیت های کرونایی، میزان آلودگی صوتی اگرچه نسبت به سال 1398 کاهش داشته است، اما تراز معادل صوت همچنان نسبت به استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست بالاتر بود و به عبارتی آلودگی صوت در تقاطع مذکور همچنان وجود داشته است. به نظر می رسد بررسی دلایل این موضوع نیاز به انجام تحقیقات بیشتر مانند مدل سازی ترافیکی، تعیین سیاهه انتشار آلودگی صوت، بررسی رابطه بین کاربری ها و آلودگی صدا و تاثیر شرایط آب و هوایی بر میزان تراز صدا دارد.

    کلید واژگان: آلودگی صوتی, محدودیت اجتماعی, کرونا ویروس, تراز معادل صوت, آزمون ویلکاکسون}
    Rahele Valizadeh Ardalan, Mitra Mohammadi *, Mohammad Sadegh Bahadori
    Background and Purpose

    Increasing population growth and technological advancements in cities inevitably result in rising noise pollution levels. The emergence of the coronavirus disease worldwide, including Iran, has significantly altered people's daily lives. This has presented a unique opportunity to assess changes in sound levels. Therefore, this study aims to investigate sound level variations before the outbreak and during the COVID-19 restrictions at a pivotal intersection in Mashhad.

    Materials and Methods

    The initial segment of this study examined the sound equivalent level in April 2018 and 2019 without considering any specific circumstances at the Shohada crossroad. In the second segment, employing SPSS22 software and the Wilcoxon test, we compared the alterations in various sound level indicators before the disease prevalence (April 2018) and during the restrictions (April 2019).

    Results

    The results of the first part of the study revealed that the hourly equivalent sound level (Leq) in April 2018 and 2019 was 70.48 and 70.39 dB, respectively. The results of the second part indicated a significant difference between the two periods under investigation in terms of equivalent sound levels. The maximum and minimum sound equivalent levels (LMax, Lmin) reduction during the disease outbreak compared to the pre-outbreak period was 0.16 and 0.08 dB, respectively. Additionally, during the night curfew hours (21-03) in April 2019, the sound equivalent level decreased by 0.09 dB compared to 2018. 

    Conclusion

    The findings of this study demonstrate that the equivalent sound level at the Shohada crossroad in Mashhad exceeded national standards before the disease prevalence. However, noise pollution levels have decreased due to decreased economic activities during the outbreak and the associated restrictions. Nonetheless, the equivalent sound level still surpasses the established standards, indicating that noise pollution at the mentioned intersection persists. Further research is warranted on this subject, encompassing traffic modeling, noise pollution emission inventories, establishing links between land use patterns and noise pollution, and the influence of weather conditions on sound levels.

    Keywords: Noise Pollution, Social Restriction, Coronavirus, Equivalent Noise Level, Wilcoxon Test}
  • اکرم قربانی*، مرجان ضیائی، شبنم هوشدار تهرانی، میترا محمدی
    زمینه و هدف

    80 درصد از آلودگی هوا در مناطق شهری به وسایل نقلیه سنگین و جمعی باز می گردد. هدف ازانجام این مطالعه بررسی میزان آلاینده های CO2 CO ,HC,NOX,انواع خودروهای دیزلی و ارتباط آنها با عمر خودرو، می باشد.

    مواد وروش ها

    از بین تمام خودروهای دیزلی در مشهدکه 5861 خودرو می باشد تعداد425 خودرو به صورت تصادفی انتخاب و پس از ثبت سال تولید خودرو ، با استفاده از دستگاه آلاینده سنج پنج گاز NDIR OPTIMA7 در حالت موتور روشن (درجا کار کردن موتور)، میزان آلایندگی مورد سنجش قرار گرفت . نمونه گیریها در بازه زمانی 15 آذر سال1396 تا 9 اردیبهشت ماه سال 1397 به طور پیوسته(به استثنای یکم تا چهارم فروردین ماه) در ساعت 9 تا 12 و 15 تا 20 انجام شد و سپس با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری ارتباط این آلاینده ها با عمر خودرو مورد بررسی قرارگرفت.

    یافته ها

    با توجه به میزان sig(0.05< 0.531 (P= بین عمرخودرو و مونوکسید کربن ، میزان sig (0.05< 0.571 (P= بین عمرخودرو میزان هیدروکربن، میزانsig(0.05< 0.153p=) بین عمرخودرو و دی اکسید کربن خروجی ومیزانsig (0.05< 029. 0p=) بین عمر خودرو واکسیدهای ازت ارتباط معناداری وجود ندارد . بحث : بین سال ساخت خودرو و آلاینده CO2 و NOX همبستگی معکوس وجوددارد بطوریکه هرچه سال ساخت خودرو بالاتر باشد میزان دی اکسید کربن واکسیدهای ازت کمتر می باشد.و بین آلاینده HC و CO همبستگی مثبت وجود دارد.

    نتیجه گیری

    مقدار سطح معنی داری (sig) بین عمر خودرو و همه آلاینده ها ، از 05/0 بیشتر است، بنابراین بین عمر خودرو و همه آلایندگی گازهای خروجی رابطه معناداری از نظر آماری وجود ندارد. لذا باید با اخذ روش های مدیریتی صحیح ازمیزان آلودگی هوا توسط خودروهای دیزلی کاسته شود.

    کلید واژگان: اکسیدهای نیتروژن, آلودگی هوا, خودروهای دیزلی, عمر خودرو, هیدروکربن ها}
    Akram Ghorbani *, Marjan Ziaee, Shabnam Hoshdar Tehrani, Mitra Mohammadi
    Background and Purpose

    80% of air pollution in urban areas comes from heavy vehicles. The purpose of this study is to investigate the amount of CO2 , CO, HC, NOX pollutants, types of diesel cars and their relationship with the life of the car.

    Materials and Methods

    In this study, out of all diesel cars in Mashhad, which is 5861 cars, 425 cars were randomly selected and after recording the year of car production, using OPTIMA7 NDIR five-gas pollutant device in bright engine mode (Engine operation). Sampling was performed continuously (except for the first to the fourth of April) in the period of December 6, 2017 to May 9, 2017 at nine to twelve and fifteen to twenty o’clock and Then, using SPSS software and statistical tests. The relationship between these pollutants and vehicle life was investigated.

    Results

    According to the amount of sig (p=0/531>0/05) between the life of the car and carbon monoxide, the amount of sig (p=0/571>0/05) between the life of the car and the amount of hydrocarbon, the amount of sig (p=0/153>0/05) between the life of the car and carbon dioxide output and the amount of p=0/290>0/05 (sig) there is no significant relationship between car life and nitrogen oxides. There is an inverse correlation between the car’s year of manufacture and CO2 and NOX pollutants, So that the higher the car’s year of manufacture, the lower the amount of carbon dioxide and nitrogen oxides. And there is a positive correlation between HC and CO pollutants.

    Conclusion

    The significant level value (sig) between car life and all pollutants is greater than 0.05, so there is no statistically significant relationship between car life and all exhaust gas pollution. Therefore, the amount of air pollution by diesel cars should be reduced by taking correct management methods.

    Keywords: Nitrogen oxides, Air pollution, Diesel cars, Car life, Hydrocarbons}
  • علی عبدی*، میترا محمدی، نیلوفر رستمی
    هدف

    هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین تدریس تحول آفرین و نوآوری کاری با نقش واسطه ای مشارکت کاری در دبیران دوره متوسطه اول شهر کرمانشاه بوده است.

    روش

    روش طرح پژوهشی حاضر، با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوه ی اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری این پژوهش دبیران دوره ی متوسطه اول مشغول به تدریس در سطح شهر کرمانشاه به صورت تقریبی، تعداد 967 نفر در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده اند که بر اساس جدول مورگان، تعداد 276 نفر به روش تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، پرسشنامه های تدریس تحول آفرین (TTQ) بوچامپ و همکاران (2010)؛ پرسشنامه نوآوری و کسب و کار اصلی سازمان مقیمی (1390) و پرسشنامه مشارکت کاری توماس لاداهل و کنجر (1965) استفاده گردیده است.

    یافته ها:

     نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان دادند که بین تدریس تحول آفرین با نوآوری کاری با نقش واسطه ای مشارکت کاری رابطه وجود دارد. تدریس تحول آفرین بر نوآوری کاری، اثر مستقیم دارد. مشارکت کاری بر نوآوری کاری، اثر مستقیم دارد. تدریس تحول آفرین بر مشارکت کاری، اثر مستقیم دارد.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می گردد که مسیولان آموزش و پرورش با فراهم آوردن امکانات و شرایط لازم برای تشکیل گروه های کاری دبیران در جهت مشارکت کاری و تبادل نظر در مورد روش های تدریس تحول آفرین و ایجاد نوآوری های کاری آنان بکوشند تا بتوانند آموزش نوآورانه تری برای دانش آموزان خلق کنند.

    کلید واژگان: تدریس تحول آفرین, نوآوری کاری, مشارکت کاری, دبیران}
    Ali Abdi *, Mitra Mohammadi, Niloofar Rostami
    Purpose

    The purpose of this study was to investigate the relationship between transformative teaching and work innovation with the mediating role of work participation in Middle school teachers in Kermanshah.

    Method

    The method of the study design is descriptive-correlational and a component of applied research. The statistical population of this study is the teaching of Middle school teachers in the city of Kermanshah approximately 967 people in the academic year 2020-2011, which according to Morgan table, 276 randomly clustered as a sample were. The instruments study used were the: Transformational Teaching Questionnaire (TTQ) of Bojamp et al. (2010); The Innovation and Main Business Questionnaire of Moghimi Organization (2011) and Thomas Ladahl & Kunger (1965) Business Participation Questionnaire were used.

    Results

    To analyze the data, descriptive statistical indices such as mean and standard deviation and inferential statistical tests including confirmatory factor analysis and structural equation meddling with partial least squares (PLS) approach were used by smart PLS software. The results indicate that there is a relationship between transformational teaching and work innovation with the mediating role of work participation. Transformational teaching has a direct effect on job innovation. Work participation has a direct effect on work innovation. Transformational teaching has a direct effect on work participation.

    Conclusion

    According to the obtained results it is suggested that education officials will draw by providing the necessary facilities and conditions for the formation of teachers' work groups to participate and discuss their teaching methods and create their innovations to create more innovative training for students.

    Keywords: Transformational Teaching, Work innovation, work Participation, teachers}
  • مژگان معمارمقدم*، معصومه علی اصغری تویه، میترا محمدی

    مطالعه حاضر با هدف، تعیین تاثیر متمرکز کردن توجه بر رفتار چشم ساکن و دقت اجرا در مهارت پرتاب دارت می باشد. بدین منظور 20 دانشجوی پسر مبتدی در دارت (دامنه سنی 22-19 سال) به طور داوطلبانه انتخاب شدند.تمام شرکت کنندگان به صورت کانتربالانس دستورالعمل های توجه بیرونی و درونی را اجرا کردند. بدین صورت که، ابتدا شرکت کنندگان 10 کوشش را در حالت پایه (بدون دستورالعمل توجهی) انجام دادند. سپس بصورت کانتربالانس در مجموع 20 کوشش تمرینی را در دو شرایط راهبردهای توجه بیرونی و درونی اجرا نمودند. در تمامی کوشش ها اطلاعات سیستم بینایی با استفاده از دستگاه ردیابی چشم ثبت گردید و برای اندازه گیری دقت از فرمول خطای شعاعی استفاده شد. داده ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس درون گروهی با اندازه گیری تکراری تحلیل شد (05/0 =P) یافته ها نشان داد که دقت پرتاب در شرایط توجه بیرونی نسبت به شرایط پایه و درونی بهبود معنی داری یافت (001/0 =P).  همچنین نتایج حاکی از آن بود که، دوره چشم ساکن در شرایط کانون توجه بیرونی نسبت به شرایط توجه درونی طولانی تر بود (001/0 =P). با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق می توان اینطور فرض کرد که، طول دوره چشم ساکن، یکی از مکانیسم های اساسی در دقت اجرای مهارت هدف گیری در مبتدیان می باشد و متمرکزکردن توجه علاوه بر دقت اجرا بر طول دوره چشم ساکن نیز تاثیرگذار است.

    کلید واژگان: طول دوره چشم آرام, دستگاه ردیاب بینایی, خطای شعاعی, دقت اجرا}
    Mozhgan Memarmoghaddam*, Masoumeh Ali Asghari Toyeh, Mitra Mohammadi

    The purpose of this study was to determine the effect of focusing attention on quiet eye behavior and accuracy of execution on dart throwing skills. For this purpose, 20 male students in dart beginner (age range 19-22 years old) were voluntarily selected. All participants performed external and internal attention instructions in a counterbalanced manner. Thus, Participants first made 10 attempts at baseline (without attentive instructions). Then performed a total of 20 training attempts as counterbalance in both external and internal attention strategies. In all trials, visual system information was recorded using an eye tracking device and the radial error formula was used to measure accuracy. Data were analyzed by repeated measure ANOVA (P=0.05). The results showed that the accuracy of throwing was significantly improved in external attention condition compared to baseline and internal conditions (P=0.001). The results also indicate that the quiet eye period was longer in the external focus condition than in the inner attention condition (P=0.001). According to the results of this study, it can be assumed that quiet eye duration is one of the essential mechanisms in execution accuracy of targeting skill in beginners, and that focusing attention in addition to execution accuracy is also effective on quiet eye duration.

    Keywords: Quiet eye duration, eye tracking device, radial error, accuracy of execution}
  • اکرم قربانی*، فرید غلامرضا فهیمی، احمد توانا، مسعود کیادلیری، میترا محمدی

    یکی از عوارض حمل و نقل در شهرها، الودگی صوتی ناشی از وسایل نقلیه است. امروزه سر و صدا در محیط‏های شهری به عنوان یک مسیله مهم در حوزه بهداشت عمومی مطرح است. با توجه به تاثیرات منفی آلودگی صوتی بر سلامتی و رفاه انسان، شناسایی و درک روزافزون این تاثیرات بر سلامتی افراد در معرض ضرورت یافته است. در این پژوهش بررسی نوع ترکیب ترافیک محور بزرگراهی و شناسایی نوع اطلاعات ترافیکی مورد نیاز با شناسایی موقعیت ها جهت استقرار ایستگاه برداشت صدا در طول محور بزرگراهی و تهیه داده های صدا و شناسایی عوامل موثر بر انتشار صوت صورت پذیرفت. در هر کدام از ایستگاه ‏های نمونه ‏برداری، متغیرهای مورد نیاز در بازه‏ های زمانی 7:30-9:30 ، 12:30-14:30،18:30-20:30،23:30-1:30 و3:30-5:30 و فصول مختلف سال برای مدل‏سازی اندازه‏گیری و ثبت شدند. نتایج نشان می دهد که مقایسه میانگین پارامترهای آلودگی صوتی در ایستگاه ‏های مختلف بزرگراه شهید کلانتری در سطح معنی ‏داری 5 درصد نشان داد که بیشترین میزان صدا و شاخص‏های صوتی اندازه‏ گیری شده به ترتیب مربوط به ایستگاه اول آبادگران با میزان دسی بل 79.61 دسی بل، جاده ورودی به کوهسنگی حدود 80 دسی بل و کمترین میزان ایستگاه میدان حافظ حدود 58 دسی بل می باشد. پارامترهای Lmax, Leq, L10, L50 و L90 از لحاظ تصویری توزیع یکسان و یکنواخت نتایج در محدوده خط برازش دیده می شود. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق اعلام می گردد که درکلیه فصول سال میانگین تراز معادل صدا در تمامی ایستگاه‏های مورد بررسی، بالاتر از تراز صدای محیطی روزانه توصیه شده استاندارد صدا در هوای آزاد ایران می‏باشد . در حالیکه استاندارد میزان تراز صوت در مناطق مسکونی طی روز 55 دسی بل و شب 45 دسی بل می باشد.

    کلید واژگان: آلودگی صوتی, ترافیک, تراز معادل صدا, شاخص ترافیکی, خط برازش}
    Akram Ghorbani *, Farid Gholamreza Fahimi, Ahmad Tavana, Masood Kiadaliri, Mitra Mohammadi

    One of the complications of transportation in cities is noise pollution caused by vehicles. Today, noise in urban environments is an important issue in the field of public health. Due to the negative effects of noise pollution on human health and well-being, it is necessary to identify and understand these effects on the health of exposed people. In this study, the type of traffic axis composition of the highway was identified and the type of traffic information required was identified by identifying the locations for the sound station along the highway axis and preparing sound data and identifying the factors affecting sound propagation. At each sampling station, the required variables in the intervals of 7: 30-9: 30, 12: 30-14: 30, 18: 30-20: 30, 23: 30-1: 30 And 3: 30-5: 30 and different seasons of the year were measured and recorded for modeling. The results show that the comparison of the average parameters of noise pollution in different stations of Shahid Kalantari Highway at a significant level of 5% showed that the highest amount of noise and sound indicators measured are related to the first station of Abadgaran with the amount of deci, respectively. Bell is 79.61 dB, the entrance road to Kuhsangi is about 80 dB and the lowest station of Hafez Square is about 58 dB. The parameters Lmax, Leq, L10, L50 and L90 are visually uniform distribution of results in the fit line range. According to the results of this study, it is announced that in all seasons of the year, the average equivalent sound level in all stations studied is higher than the recommended daily ambient sound level in the Iranian open air sound standard. While the standard sound level in residential areas is 55 decibels during the day and 45 decibels at night.

    Keywords: Noise pollution, Traffic, Equivalent sound level, Traffic index, Fitting line}
  • دکتر مارتین ای.پی.سلیگمن
    مترجم: فروزنده داورپناه,میترا محمدی
  • میترا محمدی*، سپیده انصاری، زینب اصغری، سمانه نجفی، زهره میرزایی نیکو، الهه خیامی
    زمینه و هدف

    سبزیجات از جمله مواد غذایی با ارزشی محسوب می شوند. با این وجود ممکن است علاوه بر عناصر ضروری، حاوی مواد سمی با بیش از غلظت مجاز باشند که باعث ایجاد نگرانی های زیادی از نظر کیفیت و امنیت این محصولات و سلامت انسان شده است. لذا تحقیق حاضر به منظور بررسی تاثیر آلاینده های جوی دی اکسید کربن،بنزین و باران اسیدی بر مقاومت گیاهان ریحان و جعفری انجام شد.مواد و

    روش

    این پژوهش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار و 54 تیمار اجرا شد. در این مطالعه CO2 با سه غلظت 0، 1000 و ppm 1800 ، بنزین با سه شرایط بدون افزودن بنزین، با بنزین معمولی و با افزودن بنزین سوپر و محلول اسیدی در دو سطح pH 4 و 6 مورد بررسی قرار گرفتند. لازم به ذکر است که آب مقطر با 7= pH به عنوان تیمار شاهد انتخاب گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که غلظت ppm 1000 دی اکسید کربن موجب 63/178% افزایش عملکرد گیاه شده در حالیکه تغلیظ آن تا 1800 ppm، منجر به نابودی گیاه در طی دو روز گردید. همچنین مشخص شد که بنزین سوپر به دلیل بالا بودن عدد اکتان و مکمل های موجود در آن نسبت به بنزین معمولی اثر آلایندگی کمتری (به میزان 7/5%) بر گیاه دارد. علاوه بر این تفاوت معنی داری بین غلظتهای مختلف محلول اسیدی بر مقاومت گیاه مشاهده نشد. در این آزمایش، گیاه جعفری مقاومت بیشتری نسبت به ریحان در مقابل آلاینده ها از خود نشان داد.

    نتیجه گیری

    دی اکسید کربن نسبت به سایر آلاینده های مورد مطالعه و همچنین نقش کلیدی آن در پدیده گرمایش جهانی، نیازمند اعمال مدیریت موثر به منظور ارتقای بهداشتی جامعه و کنترل منابع تولید کننده این گاز در اتمسفر می باشیم.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, سبزیجات, آلودگی محیط زیست, آلاینده هوا}
    Mitra Mohammadi *, Sepideh Ansari, Zeinab Asghari, Samaneh Najafi, Zohreh Mirzaei Niko, Elahe Khayyami
    Background and purpose

    Vegetables are among the valuable foods. However, in addition to essential elements, they may contain toxins in excess of permissible concentrations, which has raised many concerns about the quality and safety of these products and human health. Therefore, the present study was conducted to investigate the effect of atmospheric pollutants of carbon dioxide, gasoline and acid rain on the resistance of basil and parsley.

    Materials and Methods

    This factorial study was performed based on a completely randomized design with 3 replications and 54 treatments . In this study, CO2 with three concentrations of 0, 1000 and, 1800 ppm, gasoline with three conditions without adding gasoline, with ordinary gasoline and with the addition of super gasoline, and acidic solution at two levels of pH 4 and 6 were studied. It should be noted that distilled water with pH = 7 was selected as a control treatment.

    Results

    The results showed that the concentration of 1000 ppm carbon dioxide increased plant yield by 178.63%, while its concentration up to 1800 ppm, led to the destruction of the plant in two days. It was also found that super gasoline due to the high-octane number and supplements in it has a less polluting effect (5.7%) on the plant than regular gasoline. In addition, no significant difference was observed between different concentrations of acidic solution on plant resistance. In this experiment, parsley showed more resistance to contaminants than basil.

    Conclusion

    carbon dioxide than other pollutants and also its key role in global warming, we need effective management to promote public health and control the production sources of this gas in the atmosphere.

    Keywords: Food security, Vegetables, Environmental Pollution, Air pollution}
  • میترا محمدی*، اکبر سرحدی، احمد وحدانی، ماندانا محمدی

    این تحقیق با هدف بررسی میزان خروجی آلاینده های مونوکسید کربن، دی اکسید کربن و هیدروکربن های نسوخته از اگزوز خودروهای پراید و سمند با تیپ ها و سیستم های سوخت رسانی مختلف در مشهد با سال های ساخت 1391- 1394 توسط دستگاه Motor Gas Tester برای 2000 خودرو صورت گرفت. داده ها از طریق نرم افزار SPSS و آزمون هایt مستقل، تحلیل واریانس و ازمون تعقیبی دانکن (05/0<p) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که تیپ X7 در میان سایر تیپ های مورد بررسی سمند کمترین میزان تولید آلاینده را دارد، این در حالی است که هیچگونه تفاوت معنی داری از نظر میزان آلاینده های خروجی از اگزوز تیپ های مختلف پراید مشاهده نگردید. همچنین مشخص شد که مصرف سوخت گاز طبیعی در پراید دوگانه سوز میزان انتشار آلاینده ها را افزایش و در سمند دوگانه سوز کاهش می دهد که نشاندهنده طراحی بهتر سمند چه از لحاظ پمپ سوخت رسانی، نوع کیت به کار رفته و دیگر قطعات موتور آن نسبت به پراید برای استفاده از این سوخت جایگزین می باشد. این امر نشاندهنده کاملتر بودن فرایند احتراق در پراید بنزینی و طراحی مناسب تر سمند برای استفاده از سوخت گاز طبیعی می باشد.

    کلید واژگان: آلاینده های خروجی از اگزوز, پراید, سمند, سیستم سوخت رسانی, مرکز معاینه فنی خودرو}
    Mitra Mohammadi *, AKBAR SARHADI, AHMAD VAHDANI, MANDANA MOHAMADI

    This study aims to investigate the emissions of carbon monoxide, carbon dioxide and unburned hydrocarbons from the exhaust of Pride and Samand cars with different types and fueling systems in Mashhad during the 2012-2015 by Motor Gas Tester for 2000 cars. The data were analyzed by SPSS software and independent t-test, analysis of variance (ANOVA) and Duncan post hoc test (P <0.05). The results showed that type X7 among the other studied types of Samand has the lowest level of pollutant production, while no significant difference was observed in terms of the amount of pollutants emitted from the exhaust of different types of Pride. It was also found that the consumption of natural gas fuel in dedicated Pride increases the emission of pollutants and reduces in dedicated Samand, which indicates the better design of Samand in terms of fuel pump, type of kit used and other engine parts compared to Pride for usage of gas as an alternative fuel. It indicates that the combustion process in gasoline Pride is more complete and Samand is more suitable for using natural gas fuel.

    Keywords: “Exhaust pollutants”, “Pride”, “Samand”, “Fuel delivery system”, “vehicle technical inspection center”}
  • مریم چرم زن، رضا اسماعیلی، میترا محمدی*، وحید مرادنژادحصاری
    زمینه و هدف

    آلودگی هوا از مهم ترین مشکلات زیست محیطی در قرن اخیر است که سلامت انسانها را تهدید می نماید و ذرات معلق از مرگبارترین انواع آلودگی هوا محسوب می شوند. لذا مطالعه حاضر با هدف انتخاب بهترین الگوریتم درون یابی در توزیع مکانی ذرات معلق PM2.5 شهر مشهد در سال 1395 توسط مدل های مختلف فضایی انجام شد.

    مواد و روش ها

    غلظت ذرات معلق PM2.5 از تعداد 21 ایستگاه فعال سنجش کیفیت هوا در نقاط مختلف شهر مشهد جمع آوری و مدل های درون یابی کریجینگ معمولی،کریجینگ جهانی و تابع فاصله معکوس وزن دار به منظور بررسی فضایی وضعیت آلودگی هوای کلان شهر مشهد مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای مقایسه مدل ها و انتخاب بهترین مدل از ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) و برای انتخاب بهینه ترین شرایط اجرای دو مدل کریجینگ معمولی و کریجینگ جهانی از ریشه میانگین خطای استاندارد (Standardized RMSE) استفاده گردید.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، بیشترین میانگین فصلی آلاینده PM2.5 در سال 1395 مربوط به فصل پاییز (40/84 میکروگرم بر متر مکعب) و کمترین آن مربوط به فصل بهار (27/78 میکروگرم بر مترمکعب) بود. همچنین منطقه شرق تا شمال شهر مشهد در وضعیت نامناسب تری از نظر غلظت آلاینده نسبت به نواحی غربی این شهر قرار داشت. مقایسه مدل ها با استفاده از شاخص ریشه میانگین مربعات خطا نیز نشان داد که مدل کریجینگ معمولی به علت دارا بودن کمترین میزان RMSE برای میانگین فصلی و سالیانه غلظت ذرات معلق PM2.5 دارای میزان خطای کمتر در مقادیر پیش بینی نسبت به اندازه گیری است، لذا دارای شرایط بهتر در میان یابی است.

    نتیجه گیری

    این پژوهش در نهایت منجر به تولید نقشه هایی از وضعیت آلاینده PM2.5 بر روی کل شهر مشهد شد که به منظور شناخت مناطق پرریسک در شهر و بکارگیری اقدامات مفید به منظور کاهش آلودگی هوا در آن مناطق بسیار سودمند می باشد.

    کلید واژگان: آلودگی هوا, ذرات معلق, شهر مشهد, مدل سازی, GIS}
    Maryam Charmzan, Reza Esmaili, Mitra Mohammadi *, Vahid Moradnezadhesare
    Background and Aim

    Air pollution is one of the most important environmental problems in the last century that threatens human health and particulate matter is one of the deadliest types of air pollution.This study was done to choose the best interpolation algorithm in the spatial distribution of PM2.5 suspended particles in Mashhad in 1395by different spatial models.

    Material and Methods

    PM2.5 particulate concentrations was collected from 21 active air quality measuring stations in different parts of Mashhad and IDW, Ordinary Kriging (OK) and Universal Kriging (UK) interpolation models were evaluated to spatially investigate the air pollution situation in Mashhad. The root mean square error (RMSE) was used to compare the models and select the best model, and the Standardized RMSE was used to choose the most optimal conditions for running the OK and UK models.

    Results

    The results showed that the highest seasonal average of PM2.5 pollutants in 1395 was related to autumn (40.84 µg/m3) and the lowest was related to spring (27.78 µg/m3). Also, the east to north area of Mashhad is in a more unfavorable situation in pollution concentration than the western areas of the city. Comparison of models using RMSE index also showed that OK model due to having the lowest amount of RMSE for seasonal average and annual concentration of suspended particles PM2.5 has a lower error in the predicted values than the measurement, so it has better conditions for intermediation.

    Conclusion

    This research eventually led to the production of maps of PM2.5 Pollutants situation in the whole city of Mashhad, which is very useful in order to identify high-risk areas in the city and use useful measures to reduce air pollution in those areas.

    Keywords: air pollution, particles, Mashhad, Modeling, GIS}
  • سارا منوچهرنیا، میترا محمدی*، رضا اسماعیلی، احمد وحدانی
    زمینه و هدف

    هدف از انجام این مطالعه ارزیابی ارتباط بین پارامترهای اقلیمی و آلودگی هوای شهر مشهد با بیماران قلبی- عروقی و فوت ناشی از آن در سال 1393 توسط مدل سری زمانی است.

    روش بررسی

    داده های بیماران (شامل موارد سرپایی و انتقال به بیمارستان) و مرگ و میر قلبی-عروقی از مرکز فوریت های پزشکی و سازمان فردوس های مشهد، پارامترهای اقلیمی همچون دما، فشار، رطوبت نسبی، سرعت باد و بارندگی از سازمان هواشناسی و آلاینده های شاخص هوا از مرکز پایش آلاینده های زیست محیطی مشهد برای دوره آماری سال 1393 گردآوری گردید. در این پژوهش، جهت بررسی تاثیر پارامترهای اقلیمی و مقادیر آلاینده هوا بر روی بیماران قلبی-عروقی و فوت ناشی از آن با تاخیر روزانه، هفتگی و ماهانه از مدل سری زمانی باکس جنکینز (مدل تلفیقی اتورگرسیون و میانگین متحرک معروف به ARIMA) در سطح معنی داری 5 درصد استفاده شد. سپس به بررسی اثر فصول بر تعداد بیماران مذکور و فوت ناشی از آن توسط آزمون ناپارامتری کروسکال-والیس پرداخته شد.

    یافته ها

    برازش مدل نهایی برای تعیین رابطه ماهانه میان عناصر اقلیمی و آلاینده های هوا با تعداد بیماران قلبی-عروقی و فوت ناشی از آن برابر یک مدل 0,0,0)) ARIMA است. در بررسی ماهانه، رطوبت (رابطه مستقیم)، دما (رابطه مستقیم)، سرعت باد (رابطه معکوس) و PM2.5 (رابطه معکوس) به ترتیب با میانگین 16/2471، 48/1628، 122/38 و 7/3905، اثر معنی داری با تعداد بیماران قلبی-عروقی داشته است. در موارد فوت نیز در بررسی ماهانه فشار (رابطه مستقیم)، دما (رابطه معکوس) و بارندگی (رابطه معکوس) به ترتیب با میانگین 6/5904، 1/5728 و 1/1704 رابطه معنی داری با میزان مرگ و میر بیماری های قلبی-عروقی داشته اند (0/05>p). نتایج نشان داد که تنها میان بیماران قلبی-عروقی در فصل های مختلف سال تفاوت معنی داری وجود دارد و بیشترین میزان بیماران مذکور در فصل پاییز به تعداد 3778 نفر اتفاق افتاده است.

    نتیجه گیری

    از نتایج این مطالعه مشخص شد که ارتباط میان عناصر جوی و آلاینده های هوا با تعداد بیماران قلبی-عروقی در مطالعات کوتاه مدت قابل مشاهده بوده، هر چند در موارد مرگ و میر مطالعات بلندمدت می تواند اطلاعات بیشتری را نمایان کند. این مطالعه نشان داد که در وقوع بیماری های قلبی-عروقی عناصر اقلیمی و آلاینده های هوا موثرند در صورتی که در مرگ و میر تنها عناصر اقلیمی نقش اساسی را ایفا کرده اند. چالش اصلی مطالعه حاضر این است که بیماری قلبی-عروقی و مرگ ناشی از آن ممکن است تحت تاثیر پارامترهای دیگری غیر از موارد مطرح شده در این پژوهش، همچون متغیرهای مخدوش کننده متعدد فردی و محیطی نیز باشند.

    کلید واژگان: آلودگی هوا, عناصر آب و هوایی, بیماری قلبی-عروقی, مرگ و میر, مدل سری زمانی}
    Sara Manochehrneya, Mitra Mohammadi*, Reza Esmaeili, Ahmad Vahdani
    Background and Objective

     This study aimed to evaluate the correlation between climatic parameters and air pollution with cardiovascular disease and its associated death during 2014 in Mashhad by time series model.

    Materials and Methods

     Patient data (including outpatient and hospitalization) and cardiovascular mortality were obtained from the emergency medical center and Ferdowsi organization of Mashhad. Climatic parameters such as temperature, pressure, relative humidity, wind speed, and rainfall were gathered from meteorological organization. Air pollutants data were collected from Mashhad environmental pollutants monitoring center for the statistical period of 2014-2015. In this study, Jenkins Box time series model (combined model of autoregression and moving average known as ARIMA) with significance level of 5% was used to investigate the effect of climatic parameters and air pollution values on cardiovascular disease and daily, weekly and monthly excess mortality rate. Then, the effect of various seasons on the total number of patients with cardiac issues and the resulting death was investigated by Kruskal-Wallis nonparametric test.

    Results

     The final model for determination of monthly correlation between climatic elements and air pollutants with the number of cardiovascular patients and its corresponding death was found to be best fitted by ARIMA (0,0,0). The monthly survey revealed that humidity (positive correlation), temperature (positive correlation), wind speed (negative correlation), and PM2.5 (negative correlation) with average values of 16.2471, 48.1628, 122.38, and 7.3905, respectively, had significant effects on the number of people experiencing cardiovascular disease. However, the monthly survey of mortality rate due to cardiovascular disease exhibited significant correlation (p < 0.05) with pressure (positive correlation), temperature (negative correlation), and rainfall (negative correlation) with average values of 6.5904, 1.5728, and 1.1704, respectively. The results showed a significant difference between the numbers of patients experiencing cardiovascular diseases in different seasons of the year with the highest recorded number of 3778 in autumn.

    Conclusion

      The results suggest moderate correlation between atmospheric elements and air pollutants with the numbers of people experiencing cardiovascular diseases in short periods; however, in the case of long-term mortality, the correlation was strong. This study showed that climatic elements and air pollutants effectively affect cardiovascular diseases, while only climatic elements played a significant role in mortality. The main challenge of the present study is that cardiovascular disease and its resulting death may be influenced by parameters other than those considered in this study, such as multiple individual and environmental confounding variables.

    Keywords: Air pollution, Climate elements, Cardiovascular disease, Mortality, Time series model}
  • زهره پورملائی، میترا محمدی*، محمد غفوری
    این تحقیق با هدف تعیین و پهنه بندی کیفیت بهداشتی هوای مشهد در سال 1393 با تکیه بر شاخص کیفیت هوا (AQI) انجام شد. در این مطالعه، غلظت های لحظه ای آلاینده های شاخص هوای مشهد تهیه و میزان AQI محاسبه شد. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون های Kruskal-Wallis و Mann-Whitney در سطح معنی داری 5% در نرم افزار SPSSV.23 انجام شد. همچنین در این مطالعه از Arc GIS به منظور پهنه بندی کیفیت هوای ایستگاه های مورد بررسی استفاده شد. نتایج نشان داد که ماه های شهریور و مهر به ترتیب دارای بالاترین میانگین شاخص AQI با مقدار 168 و 156 (وضعیت ناسالم) و اسفندماه با مقدار 88 (وضعیت متوسط) دارای کمترین میزان در بین ماه های مورد مطالعه، است. براساس نقشه های پهنه بندی، اکثر ایستگاه های مشهد در وضعیت متوسط و ناسالم برای گروه های حساس ارزیابی شد. همچنین ایستگاه های تقی آباد و خیام جنوبی با میانگین شاخص AQI برابر با 107 (وضعیت ناسالم برای گروه های حساس) به عنوان آلوده ترین و ایستگاه ماشین ابزار با مقدار 37 (وضعیت خوب) به عنوان پاک ترین نقاط در بین ایستگاه های مورد مطالعه، بودند. در طول مدت مطالعه نیز، PM2.5 مهمترین آلاینده مسیول بوده است.
    کلید واژگان: آلودگی هوا, پهنه بندی, آلاینده های معیار, کیفیت بهداشتی هوا, شاخص کیفیت هوا (AQI)}
    Zohreh Poormolaie, Mitra Mohammadi *, Mohammad Ghafoori
    This study was conducted with the aim of determining and zoning the air quality of Mashhad in 2014 based on air quality index (AQI). In this study, instantaneous concentrations of air pollutants in Mashhad were prepared and AQI was calculated. Data analysis was performed using Kruskal-Wallis and Mann-Whitney tests at a significant level of 5% in SPSSV.23 software. Moreover, Arc GIS was used to zone the air quality of the studied stations. The results showed that the months of September and October have the highest average of AQI with 168 and 156 (unhealthy status) and March with a value of 88 (moderate status) has the lowest amount among the studied months. Based on zoning maps, most stations in Mashhad were assessed as moderate and unhealthy status for sensitive groups. Also, Taghiabad and Khayyam South stations with an average AQI index of 107 (unhealthy condition for sensitive groups) as the most polluted and Machine Abzar station with a value of 37 (good condition) as the cleanest points among the studied stations. PM2.5 was the most important pollutant during the study.
    Keywords: “Air Pollution”, “Zoning”, “Criteria pollutants”, “Air Quality Index (AQI)”, “Air Quality Health Index (AQHI)”}
  • شیما عباسی، کرین، قاسم کریم زاده*، میترا محمدی، بازرگانی، علی مختصی بیدگلی

    سطح برگ (LA) یکی از پارامتر های مهم در مطالعات فیزیولوژی گیاهی است. بنابراین، استفاده از مدل غیر تخربی دقیق و ساده برای تخمین سطح برگ بسیار مهم است. هدف از این تحقیق ایجاد مدل غیرتخریبی برای تخمین سطح برگ به صورت دقیق در گونه های اپیلوبیوم بود. به منظور تخمین سطح برگ، طول برگ (L)  و عرض برگ (W) پنج گونه اپیلوبیوم اندازه گیری شد. علاوه براین، سطح برگ واقعی با استفاده از دستگاه سنجش سطح برگ اندازه گیری شد. تجزیه رگرسیون سطح برگ با  L، W  و LW چندین مدل را به منظور پیش بینی سطح برگ در گونه های اپیلوبیوم فراهم نمود. از بین مدل ها بهترین و معتبرترین مدل که برای تخمین دقیق سطح برگ در هر گونه پیشنهاد شد، مدل کوادراتیک بر پایه دو بعد  L و  W، همه با 90/0 ≤ 2R، به شرح  بود:E. algidum (LA = 0.1264 + 0.6562 (L×W) + 0.0366 (L×W)2), E. parviflorum (LA = - 3.144 + 1.323 (L×W) - 0.030 (L×W)2, E. sp. (LA = 0.4236 + 0.3033 (L×W) + 0.1368 (L×W)2), E. hirsutum (LA = 2.2417 + 0.2202 (L×W) + 0.0029 (L×W)2), and E. frigidum (LA = 0.2119 + 0.4162 (L×W) + 0.1191 (L×W)2).

    کلید واژگان: اپیلوبیوم, سطح برگ, عرض برگ, غیر تخریبی, طول برگ, مدل رگرسیونی کوادراتیک}
    Shima Abbasi Karin, Ghasem Karimzadeh *, Mitra Mohammadi Bazargani, Ali Mokhtassi Bidgoli

    Leaf area (LA) is one of valuable parameters in plant physiological studies. Therefore, the use of a non-destructive, accurate and simple model to estimate LA is very important. This research aimed to develop a non-destructive model to estimate LA accurately in Epilobium species. To estimate LA, leaf length (L) and leaf width (W) of five Epilobium species were determined. Moreover, the actual leaf area, using leaf area meter was measured. Regression analysis of LA versus L, W and LW revealed several models to predict LA in Epilobium species. Out of the models, the best fitted and validated model which is recommended to estimate LA accurately in each species, was quadratic model based on two dimensions (L and W), including the E. algidum (LA = 0.1264 + 0.6562 (L×W) + 0.0366 (L×W)2), E. parviflorum (LA = – 3.144 + 1.323 (L×W) – 0.030 (L×W)2(, E. sp. (LA = 0.4236 + 0.3033 (L×W) + 0.1368 (L×W)2), E. hirsutum (LA= 2.2417 + 0.2202 (L×W) + 0.0029 (L×W)2), and E. frigidum (LA = 0.2119 + 0.4162 (L×W) + 0.1191 (L×W)2), all with R2 ≥ 0.80.

    Keywords: Epilobium, Leaf Area, Leaf length, Leaf width, Non-destructive, Quadratic regression model}
  • ژیلا امینی، میترا محمدی، علی الماسی، هوشیار حسینی*

    بیوتروریسم شامل استفاده عمدی از پاتوژنهای میکروبی یا محصولات مشتق شده از میکروارگانیسم ها می باشد تا به انسان، دام یا محصولات کشاورزی آسیب برساند. رقیق کردن آب آلوده شده به عوامل بیوتروریسمی، روش های تصفیه فیزیکی، شیمیایی (هیپوکلریت، پراکسید هیدروژن، اسید پراستیک، فرمالدیید، گلوتارالدیید، هیدروکسید سدیم، اتیلن اکسید، کلرید دی اکسید و ازن) برای غیرفعال کردن میکروارگانیسم های وارد شده به منبع آب و روش های تصفیه آب برای حذف فیزیکی (انعقاد / لخته سازی، صافی شنی، کربن فعال) و غیرفعال کردن عوامل بیماری زا و انگل ها (ضد عفونی، نرم کننده آب)، برای کنترل عوامل بیوتریریسم در آب می تواند مورد توجه باشد. همچنین روش هایی مانند اسمز معکوس (RO) که قادر به حذف کیست های تک یاخته، باکتریها، ویروس ها و بیوتوکسین ها است یا استفاده از UV و تابش گاما که اسپورهای باسیلوس را غیرفعال می کنند نیز جزو روش های پیشنهاد شده می باشند. از آنجا که اووسیست های کریپتوسپوریدیوم به طور موثر توسط مواد گندزدا غیرفعال نمی شوند لذا حذف آنها از آب، نیاز به صافی شنی مناسب دارد. سیستم های هشدار دهنده اولیه (EWS) شامل آنالیز فیزیکی (کاوشگرهای آنلاین pH ، هدایت، اکسیژن محلول یا کدورت)  و آنالیز شیمیایی (پروب های تحلیلی مختلف آنلاین برای اندازه گیری آنیونهایی مثل کلرید، نیترات، نیترات، کاتیون ها، فلزات خاص، کلروفیل و ترکیبات آلی) در دسترس هستند که می تواند بسته به نوع آلاینده مورد استفاده قرار گیرند. روش های مولکولی برای تشخیص پاتوژن ها و انگل های انسانی، نشانگرهای زیستی آنلاین برای شناسایی سموم شیمیایی، غلظت بیوتوکسین و عوامل بیوتروریسم جزو روش های ارجح می باشند.

    کلید واژگان: بیوتروریسم, منابع آب, حملات بیوتروریستی, کنترل}
    Jila Amini, Mitra Mohammadi, Ali Almasi, Hooshyar Hossini*

    Bioterrorism involves the deliberate use of microbial pathogens or microbe-derived products to cause harm to humans, livestock, or agricultural crops. Dilution of contaminated water with bioterrorism agents, physical and addition of chemicals (hypochlorite, hydrogen peroxide, peracetic acid, formaldehyde, glutaraldehyde, sodium hydroxide and ozone), water treatment methods (coagulation/flocculation, sand filtration and activated carbon), reverse osmosis and UV and gamma radiation are methods for control of contaminated water by bioterrorism agents. Methods such as reverse osmosis (RO) that can remove protozoan cysts, bacteria, viruses, and biotoxins, or UV and gamma radiation that inactivate Bacillus spores are also suggested for this purpose. Because cryptosporidium oocysts are not effectively inactivated by disinfectants, their removal from water requires proper sand filtration. Early warning systems include physical analysis (online pH, conductivity, dissolved oxygen or turbidity probes) and chemical analysis (various online analytical probes for measuring anions, cations, chlorophyll-specific metals and organic compounds) are available that can be used depending on the type of contaminant. Molecular methods for the detection of human pathogens and parasites, online biomarkers for the detection of chemical toxins, biotoxin concentrations and bioterrorism agents are preferred methods.

    Keywords: bioterrorism, water resources, bioterrorism attacks, Control}
  • میترا محمدی، ژیلا امینی، علی الماسی، هوشیار حسینی*

    از منابع اولیه تولید سوخت  زیستی می‌توان به ضایعات چوبی، تفاله محصولات کشاورزی، نیشکر، چغندرقند، غلات و روغن گیاهان و سبزیجات اشاره کرد. استفاده نادرست از سوخت های فسیلی و اثرات بیولوژیکی نامطلوب مانند گرم شدن کره زمین، باران اسیدی، گازهای گلخانه ای اشاره کرد. همچنین طبیعت غیر قابل تجدید این منابع باعث شده است که کشورها از منابع انرژی قابل اعتماد، تجدید پذیر و غیر آلاینده سوخت های زیستی استفاده نمایند. انواع سوخت های زیستی به مایع، جامد و گاز (بر اساس حالت فیزیکی) و نسل های اول، دوم، سوم و چهارم (بر اساس مواد اولیه) تقسیم می شوند. سوخت های زیستی برای کاربردهای تجاری و صنعتی می تواند روشی مناسب و موثر برای رشد اقتصاد زیستی باشد. استفاده از سوخت های زیستی به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای، کاهش آلودگی محیط زیست، بهبود اکوسیستم کشاورزی، ایجاد شغل، بهبود مناطق روستایی، بهبود تعادل تجارت و غیره کمک می کند. سوخت های زیستی را می توان به عنوان سوخت وسایل نقلیه استفاده کرد، اما معمولا از سوخت دیزلی به عنوان مکمل برای کاهش ذرات، مونوکسید کربن و هیدروکربن ها استفاده می شود. استفاده از سوخت های زیستی در ایران به اجبار به استفاده از آن و پذیرش آن توسط مصرف کننده نیاز دارد.

    کلید واژگان: سوخت زیستی, انرژی تجدیدپذیر, آلاینده زیست محیطی}
    Mitra Mohammadi, Jila Amini, Ali Almasi, Hooshyar Hossini*

    Primary sources of biofuels include wood waste, agricultural waste, sugarcane, sugar beet, cereals, vegetable oils and vegetables. Improper use of fossil fuels and adverse biological effects such as global warming, acid rain, greenhouse gases and air pollution, as well as the non-renewable nature of these resources, have led countries to use reliable, renewable and non-polluting energy sources as biofuels. Types of biofuels are divided in liquid, solid and gas (base on physical state) and first, second, third and fourth generations (base on primary substances). Biofuels for commercial and industrial applications can be a suitable and effective way to grow the bioeconomy. The use of biofuels helps to reduce greenhouse gas emissions, reduce environmental pollution, improvement of agriculture ecosystem, create jobs, improve rural areas, and improve the balance of trade, and so on.  Biofuels can be used as fuel for vehicles, but diesel vehicles are commonly used as a diesel supplement to reduce particulate matter, carbon monoxide and hydrocarbons. The use of biofuels in Iran requires an obligation to use it and its acceptance by the consumer.

    Keywords: Biofuel, Renewable Energy, Environmental Pollution}
  • حمید بلالی*، میترا محمدی

    بخش کشاورزی به عنوان زیربنای اصلی تحقق امنیت غذایی، از مهم ترین بخش های اقتصادی جوامع محسوب می شود. امروزه، رشد سریع جمعیت و افزایش تقاضا برای مواد غذایی در دنیا، باعث افزایش فشار بر منابع طبیعی و وابستگی شدید به مصرف نهاده های شیمیایی در فعالیت های کشاورزی شده است. کشاورزی متعارف که در آن تمرکز تولید افزایش استفاده از نهاده های شیمیایی مانند انواع کودهای شیمیایی است، نه تنها باعث کاهش کیفیت منابع آب، خاک و کیفیت محصولات تولیدی می گردد، بلکه سلامت مصرف کنندگان را نیز با خطر مواجه می نماید. هدف این مطالعه، بررسی رفتار اقتصادی کشاورزان گندم کار شهرستان کرمانشاه در مورد برنامه های کنترل آثار منفی زیست محیطی کودهای شیمیایی با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط و در قالب تمایل به پرداخت کشاورزان می باشد. برای این منظور، تعداد 245 نفر از کشاورزان گندم کار این شهرستان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده و داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید. روایی محتوایی پرسشنامه توسط 20 نفر از اساتید و کارشناسان مورد بررسی و تایید قرار گرفت و ضریب آلفای کرونباخ برای بررسی پایایی پرسشنامه 838/0 محاسبه گردید. بر اساس نتایج تحقیق، میانگین تمایل به پرداخت کشاورزان برای کاهش آثار منفی زیست محیطی کودهای شیمیایی معادل 1585 ریال برآورد گردید. برای بررسی عوامل موثر بر تمایل به پرداخت کشاورزان از الگوی لاجیت استفاده شد و نتایج حاصل از آن نشان داد که متغیرهای توضیحی تحصیلات و نگرش کلی کشاورزان نسبت به خطرات استفاده از کود شیمیایی در سطح پنج درصد از لحاظ آماری تاثیر مثبت و معنی دار بر تمایل به پرداخت کشاورزان دارند و متغیرهای سن و مالکیت زمین از لحاظ آماری تاثیر معنی داری بر تمایل به پرداخت کشاورزان ندارند.

    کلید واژگان: ارزش گذاری مشروط, تمایل به پرداخت, الگوی لاجیت, کودشیمیایی, کشاورزی}
    Hamid Balali *, Mtra Mohammadi

    Agriculture as one of the main basis of realizing food security is one of the most important economic sectors of societies. Nowadays, rapid population growth and rising demand for food in the world have increased the pressure on natural resources and dependence on the consumption of chemical inputs in agricultural activities. Conventional agriculture, in which production focus is based on increasing the use of chemical inputs, such as various fertilizers, not only reduces the quality of water, soil and quality of the products produced, but also jeopardizes the health of consumers of agricultural products. The aim of this study was to investigate the economic behavior of wheat farmers in Kermanshah city regarding environmental control programs for chemical fertilizers using Contingent Valuation Method and in the form of willingness to pay farmers. For this purpose, 245 wheat farmers in this city were selected by simple random sampling method and required data were collected through a questionnaire. The content validity of the questionnaire was verified by 20 faculty members and experts and the Cronbach's alpha coefficient for the reliability of the questionnaire was calculated as 0.838. According to the results of the research, the average willingness to pay farmers to reduce the negative environmental impacts of chemical fertilizers is estimated at 1585 Rials. To investigate the factors affecting the willingness to pay of farmers, the logit model was used and the results showed that explanatory variables of education and general attitude of farmers about the risks of using chemical fertilizer at the level of 5% had a significant positive effect on the tendency to payments, and age and land ownership did not statistically affect farmers' willingness to pay.

    Keywords: Contingent Valuation, Willingness to Pay, Logit Model, Chemical Fertilizers, Agriculture}
  • معصومه علی اصغری تویه*، مژگان معمارمقدم، میترا محمدی
    یکی از موضوعات مورد علاقه پژوهشگران رفتار حرکتی، بررسی تاثیرات متفاوت راهبردهای توجهی بر رفتار حرکتی و فعالیت مغزی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش دستورالعمل های توجهی بر تغییرات موج آلفا و تتا و دقت پرتاب دارت است. بدین منظور 20 دانشجوی پسر مبتدی در دارت (22-19 ساله) به طور داوطلبانه انتخاب شدند. پژوهش از نوع کاربردی است. ابتدا شرکت کنندگان 10 کوشش پرتاب دارت را در حالت پایه (بدون دستورالعمل توجهی) انجام دادند. سپس به صورت کانتربالانس در مجموع 20 کوشش تمرینی پرتاب دارت را در دو شرایط راهبردهای توجهی بیرونی و درونی اجرا کردند. در تمامی کوشش ها با استفاده از دستگاه بیوفیدبک موج آلفا و تتای مغزی آزمودنی ها ثبت شد و برای اندازه گیری دقت از فرمول خطای شعاعی استفاده شد. داده ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس درون گروهی با اندازه گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0 انجام گرفت. نتایج نشان داد که راهبرد توجه بیرونی در مقایسه با راهبرد توجه درونی سبب افزایش دقت پرتاب دارت (0001/0P=، افزایش طول موج آلفا (01/0P=) و کاهش موج تتا (01/0P=) می شود. این یافته ها، ضرورت استفاده از دستورالعمل های توجهی به خصوص توجه بیرونی را در تکلیف مهارت هدف گیری در سطح مبتدی نشان داد؛ بنابراین پیشنهاد می شود که مربیان از راهبرد توجه بیرونی برای بهبود دقت و اطلاعات مغزی در افراد مبتدی استفاده کنند
    کلید واژگان: توجه بیرونی, توجه درونی, دقت پرتاب, موج آلفا, موج تتا}
    Massoumeh Ali Asghari Toyeh *, Mozhgan Memarmoghaddam, Mitra Mohammadi
    One of the topics of interest to motor behavior researchers is to examine the different effects of attention strategies on motor behavior and brain activity.The aim of this study was to investigate the role of attention instructions on alpha and theta wave variations and the accuracy of dart throwing. 20 male students novice in dart (age range 19-22 years old) were voluntarily selected. This study was application. Firstly, the participants performed 10 attempts of dart throwing in the baseline (no attention instructions). Then, as a counterbalance, 20 practice attempts were performed in both the external and internal attention strategies. In all attempts, the alpha and theta brain waves of the subjects were recorded using biofeedback device and the radial error formula was used to measure accuracy. The data were analyzed by in-group variance analysis with repeated measures and Bonferroni post hoc test at a significance level of 0.05. The results showed that the external attention strategy increased the accuracy of the dart throwing (P=0.0001), increased alpha wavelength (P=0.01) and reduced theta wave (P=0.01) in comparison with the internal attention strategy. These findings showed the need to use attention instructions particularly external attention in targeting skill task at a beginner level; therefore, it is suggested that coaches should use external attention strategy to improve the accuracy and intelligence of the brain in beginners.
    Keywords: Alpha wave, external attention, internal attention, Theta wave, Throw accuracy}
  • مهرداد حجازی*، میترا محمدی
    در این مقاله، به بررسی پارامترهای موثر از جمله فواصل قرار گیری نوارهای FRP، تعداد لایه و سطح مقطع آن، میزان آرماتور طولی، ابعاد تیر و مقاومت فشاری بتن در تقویت برشی تیرهای بتنی با مقطع مستطیلی شکل تحت بار متمرکز متقارن، مقاوم شده با نوارهای FRP به روش اجزاء محدود پرداخته شده است. بدین منظور تحلیل غیر خطی 101 نمونه، جهت ارزیابی تاثیر متغیرهای فوق بر ظرفیت باربری و تغییر مکان وسط دهانه تیرهای مختلف با و بدون ورق تقویت انجام شد. نمونه ها در 6 گروه تقسیم شده اند که در نهایت ظرفیت باربری و تغییر مکان وسط دهانه تیرها با یکدیگرمقایسه و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که به ازای مقاومت فشاری ثابت برای بتن، افزایش عرض ورق تقویتی و تعداد لایه های آن افزایش ظرفیت باربری به ترتیب 26% و 23% نسبت به نمونه های کنترلی دسته خود را به همراه دارد، در این حال با افزایش این دو پارامتر میزان افزایش باربری کاهش می یابد. با تغییر در چیدمان ورق های تقویتی با فواصل نامنظم در طول تیر، افزایش ظرفیت باربری در حدود 6% الی 35% حاصل می شود. همچنین افزایش در میزان آرماتور طولی از مقدار 10∅ به 14∅، افزایش مقاومت فشاری بتن از مقدار MPa 30 به MPa 50، و افزایش سطح مقطع تیر از مقدار mm 300×150 به mm 400×150 در نمونه های تقویت نشده سبب افزایش ظرفیت باربری به ترتیب در حدود 31%، 23%، 55% و کاهش تغییر مکان وسط دهانه شده است.
    کلید واژگان: تیر بتن مسلح, نوارهای FRP, آرماتور کششی, ظرفیت برشی, شکل پذیری}
    Mehrdad Hejazi *, Mitra Mohammad
    In this paper, the effect of parameters such as the distance, number of layers and cross-sectional area of FRP strips, the amount of longitudinal rebars, dimensions of beam and compressive strength of concrete on shear capacity of reinforced concrete beams with rectangular cross-section stiffened by FRP strips under symmetrical concentrated loads using the finite element method has been studied.The non-linear analysis of 101 reinforced beams has been performed for evaluation of the effect of the parameters on load capacity and mid-span deflection of the beams with and without strengthening. The samples are deivided into six groups, which ultimately have been compared and investigated for load capacity and displacement of the mid-span. Obtained results indicate that for a constant concrete compressive strength, increasing the width and the number of layers of FRP strips increases the load capacity by 26% and 23%, respectively, compared to the control beam. At same time, by increasing of these two parameters the increase of the load capacity decreases. By changing the layout of reinforcing strips with irregular intervals along the beam, the load capacity increase is about 6% to 35%. Also, the increase of the amount of longitudinal rebars from ∅10 to ∅14, increasing the compressive strength of the concrete from 30 MPa to 50 MPa, and increasing the cross-sectional area of the beam from 150 × 300 mm to 150 × 400 mm in unsitffened beams, increase the load capacity by 31%, 23% and 55%, respectively, and decrease the deflection of the mid-span.
    Keywords: Reinforced Concrete Beam, FRP Strips, Tensile Rebar, Shear Capacity, Ductility}
  • الهه خیامی، میترا محمدی*، محمد صادق بهادری، فاطمه حسنی، اکرم قربانی
    این مطالعه با هدف ارزیابی و پهنه بندی تراز آلودگی صوتی مناطق 9 و 11 شهرداری مشهد (بزرگراه وکیل آباد) با استفاده از تکنیک های آماری و نرم افزار GIS صورت گرفته است. به این منظور داده های صوتی مورد نیاز از 25 ایستگاه پرترافیک منتخب در سطح منطقه مورد مطالعه در 4 فصل بهار، تابستان، پائیز و زمستان در سال های 1395-1396به مدت 6 ماه و در هرماه به مدت 1 روز کاری و در بازه زمانی 7:30 الی20:30 توسط دستگاه صداسنج مدل TES-1358 برداشت شده است. اطلاعات ترافیکی و شاخص های صوتی اندازه گیری شده توسط نرم افزارهایMSTAT-C ، SPSS و Excelمورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفته و سپس داده ها وارد نرم افزار GIS شده و لایه های اطلاعاتی جهت ارائه میزان آلودگی در منطقه و تعیین پراکنش آلودگی صوتی منطقه حاصل شد. مقایسه نتایج و یافته ها در سطح معنی داری 5 درصد نشان داد که بیشترین میزان تراز های معادل صوتی(Leq) به ترتیب مربوط به ایستگاه20، ماه مهر و نوبت صبح و کاربری تجاری- مسکونی به میزان 63/85، 72/80،10/78 و 46/81 دسی بل می باشند. نقشه های پهنه بندی شده سایت مطالعاتی نشان می دهد که شدت آلودگی صوتی در قسمت های مرکزی منطقه مذکور بیشتر از سایر نقاط آن بوده که می تواند تحلیل درستی از نحوه توزیع صدا در ناحیه موردنظر ارائه دهد. از آنجا که میانگین تراز صدای به دست آمده در بازه روز بالاتر از حدود استاندارد ایران بود، لذا می بایست اقدامات جدی در جهت کنترل صدا و پیشگیری از عوارض ناشی از آن انجام شود.
    کلید واژگان: آلودگی صوتی, تکنیک های آماری, ترافیک, نرم افزار GIS, نقشه پهنه بندی}
    Elahe Khayami, Mitra Mohammadi *, Mohammad Sadegh Bahadori, Fateme Hasani, Akram Ghorbani
    This study aims to evaluate and zone the noise pollution level of districts 9 and 11 (Vakil-Abad Highway) in Mashhad, using statistical methods and GIS software. For this purpose, the required sound data were taken from 25 selected high-traffic stations of studied area in spring, summer, autumn and winter during 2016-2017. The process involved 1 full day of work per month for 6 months, from 7:30 AM through 8:30 PM, using a TES-1358 sound level meter. Traffic data and measured sound indicators were analyzed statistically by MSTAT-C, SPSS, and Excel software. After they were inserted into GIS software, the layers of information were obtained to provide the level of noise pollution and its distribution in the area. The comparison between the results and findings at a significant level of 5% indicated that the highest sound levels 85.63, 80.72, 78.10 and 81.46 dB belong to station 20, October, morning time and commercial-residential use, respectively. Day-time zoning maps of Vakil-Abad Highway in Mashhad also showed that the intensity of noise pollution in the central parts of the mentioned region is more than the other parts and can provide an accurate analysis of how the sound is distributed in the desired area. Since the day-time average level obtained for Vakil-Abad Highway is higher than Iran's standard level, serious action may be taken to control the noise and prevent its complications in the region.
    Keywords: noise pollution, statistical techniques, traffic, GIS software, zoning map}
  • محمدامین صیادی*، میترا محمدی، مرتضی صوفی رضایی، مرتضی فتاح پور

    محیط رقابتی سازمانهای امروزی و نبود فرصت مناسب برای کنترل کارکنان، مدیران را مجبور به فرایند توانمند سازی کارکنان با استفاده از آموزش مهارت، دانش و توانایی و بطور کلی تعهد سازمانی کرده است. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه عوامل توانمندسازی روانشناختی با تعهدسازمانی کارکنان اداره کل ورزش و جوانان استان ایلام می باشد. پژوهش حاضر، توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه کارکنان اداره کل ورزش و جوانان استان ایلام در سال به تعداد 75 نفر می باشد و بر این اساس نمونه نیز به صورت تمام شمار انتخاب شد. گردآوری داده ها نیز از طریق دو پرسشنامه استاندارد، یکی پرسشنامه سنجش توانمندسازی شرت و رینهارت با پایایی 86/0 و دیگری پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و میر با پایایی 75/0 انجام شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تی تک نمونه ای و تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد میزان توانمندسازی روانشناختی این کارکنان از سطح متوسط بالاتر و میزان تعهد سازمانی آنها از سطح متوسط پایین تر است. در ضمن بین سه بعد توانمندسازی روانشناختی (رشد حرفه ای، مقام و منزلت و تصمیم گیری) با تعهدسازمانی رابطه معناداری در سطح(05/0P≤) به دست آمد یعنی با افزایش این سه عامل، میزان تعهد سازمانی کارکنان نیز افزایش می یابد. در ادامه نیز مشخص شد این سه بعد توانمندسازی روانشناختی پیش بینی کننده های معناداری برای تعهد سازمانی هستند. رشد حرفه ای، مقام و منزلت و تصمیم گیری، به عنوان عوامل روان شناختی توانمندسازی را باید از شاخص های زمینه ساز تعهد سازمانی در بین کارکنان اداره کل ورزش و جوانان استان ایلام دانست.

    کلید واژگان: تعهد سازمانی, توانمندسازی روانشناختی, مقام و منزلت}
    Mamadamin Sayadi *, Mitra Mohammadi, Morteza Soufi Rezayi, MORTEZA FATAHPOUR

    Today, competitive environment of Organizations and the lack of opportunity to manage of staff, forced the administrators to empowerment process of staff by using of the organizational commitment, skills training, knowledge and ability. Purpose of this study is the relationship between Organizational commitment and employee empowerment. Research method is descriptive and correlation. The population statistical of this study according to information of the human resources department, is consisted of all official, contractual and contract employees of Youth and Sports employees’ Ministry in Ilam city who are 75 people. Research tools used in this study, were Shert and Reinhardt Empowerment questionnaire (1992), with a reliability of 0/86 and the second questionnaire, were Allen and Mayer Organizational commitment with 0.75 reliability (1991). Data were analyzed by one sample T. Test, Pearson correlation and stepwise regression analysis. The results showed that the three dimensions of empowerment (professional growth, status and decision-making) with Organizational commitment have a meaningful relationship. These three empowerment dimensions were significant predictors for organizational commitment. In addition, the level of employee empowerment is higher of the average level and organizational commitment employee’s level is lower than the average level. The results showed that with increase of the empowerment factors (professional growth, status and decision-making) are also increased levels of organizational commitment.

    Keywords: Organizational Commitment, psychological empowerment, Status}
  • عبدالله درگاهی، محمدرضا سمرقندی، امیر کرمی، میترا محمدی، یاسر وزیری
    زمینه و هدف
    آلودگی منابع آب با سموم آفت کش یکی از مهمترین معظلات زیست محیطی است که سلامت جوامع را مورد تهدید قرار می‫دهد. لذا هدف از انجام این مطالعه، تعیین باقیمانده سموم فسفره آلی دیازینون، مالاتیون، کلروپیریفوس و گلیفوسیت در منابع آب‫های سطحی و زیرزمینی استان کرمانشاه در سال 1394 می‫باشد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی بود. در این تحقیق تعداد 50 ایستگاه منبع آب در 5 ناحیه جغرافیایی استان کرمانشاه (شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز) جهت تعیین باقیمانده سموم آفت کش فسفره آلی مورد بررسی قرار گرفت. سنجش سموم با روش استخراج فاز مایع و توسط دستگاه گازکروماتوگرافی جرمی (GC/MS) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج با کمک نرم افزار SPSS انجام گرفت.
    یافته ها
    باقیمانده سموم فسفره آلی در هیچ یک از منابع چشمه و قنات مشاهده نگردید. بیشترین میانگین باقیمانده دیازینون، کلروپیریفوس، گلیفوسیت و مالاتیون بر حسب میکروگرم بر لیتر به ترتیب برابر با 2/0±45/1، 28/0±84/6، 001/0±005/0 و 012/0±01/1 تشخیص داده شد. منبع چاه ایستگاه مرکزی از بیشترین و منبع سراب ایستگاه شمال از کمترین میزان مجموع باقیمانده آفت کش برخوردار بود. مجموع باقیمانده سم گلیفوسیت از کمترین میزان برخوردار بود. مجموع باقیمانده غلظت آفت کش‫های گلیفوسیت و مالاتیون در چاه کمتر از حداکثر غلظت مجاز تعیین شده از سوی اتحادیه اروپا بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به تجاوز غلظت مجموع سموم فسفره آلی در چاه های مورد بررسی بیش از حداکثر غلظت مجاز اتحادیه اروپا، در صورت عدم کنترل مصرف سموم، فقدان پایش منظم این منبع مهم آبی و برنامه های پیشگیرانه سلامت مصرف‫کنندگان آب در استان کرمانشاه با تهدید جدی روبرو است.
    کلید واژگان: آفت کش فسفره آلی, آب سطحی, آب زیرزمینی, GC, MS}
    A. Dargahi, M.R. Samarghandi, A. Karami, M. Mohammadi, Y. Vaziri
    Background and Objectives
    Pollution of water sources with pesticides is one of environmental problem that threatens the health of communities. The aim of present study is the determination of residual organic phosphorous pesticides including diazinon, malathion, chlorpyrifos and glyphosate in surface and ground water on Kermanshah province (2015).
    Methods
    In this cross sectional-analytic study, 50 water stations in 5 geographical regions (north, south, east, west and central) was surveyed. Pesticide measurement was accomplished by extraction of liquid phase and mass gas chromatography. Data is analysis by SPSS software.
    Results
    The residual organic phosphorus pesticides were not observed in any source of springs and aqueducts. The highest average residue (µg/L) of diazinon, chlorpyrifos, glyphosate and malathion were 1.45±0.2, 6.84±0.28, 0.005±0.001, 1.01±0.012, respectively. The wells at the central station was the highest and mirage in the in the northern station was the lowest total pesticide residue. The remaining amount of glyphosate was lowest. The total residues of glyphosate and malathion pesticides in the wells was below the maximum permitted concentration set by the European :union:.
    Conclusion
    Regarding the concentration of total organic phosphorus pesticides in the studied wells over the maximum permitted concentration of the European :union:, in the absence of control of the use of pesticides, the lack of regular monitoring of this important source of water and preventive programs for the health of water users in Kermanshah province with a serious threat.
    Keywords: Organic Phosphorus Pesticide, Surface Water, Ground Water, GC-MS}
  • نسرین خردمند*، آرش بابایی، میترا محمدی، مریم رحیمی

    مرور اولین توصیفات کتبی و گزارش های سرطان نشان می دهد که پزشکان و جراحان باستانی پیشرفت تدریجی در درک سرطان داشتند.  در سی سال گذشته، پژوهشگران پیشرفت های قابل توجه ای در شناخت علل بیولوژیکی سرطان های انسان داشته اند . اختلالات ژنتیکی از طریق وراثتی و غیروراثتی موجب تحولات جدیدی در کنترل رشد سلولی می شود. به کمک پیشرفت های تکنولوژی در بیوانفورماتیک و تکنیک های مولکولی، اطلاعات زیادی بدست آمده که در شناخت زودرس بیماری سرطان کمک خواهد کرد و همچنین غربالگری به موقع برای بعضی از سرطان ها کمک موثری در تشخیص زودرس آن می نماید.. در سال های اخیر مطالعات ژنتیک مولکولی اساس مکانیسم تولید سرطان ها را توجیح کرده است.  در کل امروزه دانشمندان  به این نتیجه رسیده اند که  با تشخیص زودرس و برداشت  کامل سلول های سرطانی  ، قبل از آنکه سرطان گسترش پیدا کند ، می توانند بهترین نتیجه را به دست آورند.

    کلید واژگان: تاریخچه, سرطان, راه های پیشگیری, درمان های نوین}

    Reviewing the first written testimonials and cancer reports suggests that doctors and surgeons had progressive progress in understanding cancer. Over the past thirty years, researchers have made significant progress in recognizing the biological causes of human cancers. Genetic disorders through heredity and non-heredity cause new changes in the control of cell growth. With the advancements in technology in bioinformatics and molecular techniques, there is a wealth of information that will help in early detection of cancer, as well as timely screening for some cancers to help effectively diagnose it early. In recent years, molecular genetic studies have justified the mechanism of cancer production. In general, scientists today have come to the conclusion that with the early detection and complete withdrawal of cancer cells, they can achieve the best results before cancer can spread.

  • قاسم ذوالفقاری *، میترا محمدی، فاطمه عرب عامری، مهری دلسوز
    هدف از انجام این مطالعه اندازه گیری آلاینده های هوا شامل ترکیبات آلی فرار (VOC)، منوکسید کربن (CO)، و ذرات معلق کمتر از 10 میکرون (PM10) از ابتدای فروردین تا پایان آبان سال 1395 می باشد. طی 8 ماه 144 نمونه برای آلاینده های VOC،CO وPM10 با دو بار تکرار در هر ماه در سه ایستگاه جمع آوری شد. آلاینده ها در ساعت یک بعد از ظهر در زیر گذر حرم مطهر رضوی اندازه گیری شد. اندازه گیری VOC و CO توسط دستگاه قرائت مستقیم مجهز به سنسور الکتروشیمیایی (Multi- RAE) و اندازه گیری ذرات معلق با دستگاه Haz-Dustمدل EPAM5000، مطابق با استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا، انجام شد. شاخص کیفیت هوا (AQI) برای آلاینده های مورد بررسی (VOC، CO، و PM10) با استفاده از روش میانیابی خطی طبق استانداردها ملی کیفیت هوای آزاد (NAAQS) محاسبه شد. نتایج نشان داد که بالاترین غلظت آلاینده CO مربوط به ایستگاه مرکزی پارکینگ یک (پارکینگ شیرازی) با میانگین ppm31/22 و کمترین آن مربوط به ایستگاه خروجی پارکینگ یک به خیابان امام رضا (ع) با میانگین ppm 5/7 و بعد از آن ورودی پارکینگ یک از خیابان شیرازی با غلظتppm 8 می باشد. غلظت منوکسید کربن و PM10 در ایستگاه مرکزی پارکینگ بالاتر از حد استاندارد حفاظت محیط زیست ایران (ppm 9 برای منوکسید کربن وμg/m3 150 برای ذرات معلق) بود. شاخص کیفیت هوا در مورد منوکسید کربن برای تمام ماه ها به جز آبان و شاخص کیفیت هوا برای PM10 برای خرداد ماه و شهریور بالاتر از حد استاندارد بود. به علاوه بالاترین غلظت ترکیبات آلی فرار در شهریور ماه گزارش شد و به طور کلی آلودگی در دوره گرم نسبت به دوره سرد نمونه برداری بیشتر بود.
    کلید واژگان: آلاینده های هوا, شاخص کیفیت هوا, پایش, حرم امام رضا}
    Ghasem Zolfaghari*, Mitra Mohammad, Fatemeh Arab Amery, Mehri Delsouz
    The purpose of this study is to measure airborne contaminants including volatile organic compounds (VOCs), carbon monoxide (CO), and suspended particles of less than 10 microns (PM10) from April to November 2016. Over the course of 8 months, 144 samples were collected for pollutants VOC, CO and PM10 with two replicates per month at three stations. The pollutants were measured at one oclock in the evening. VOC and CO measurements were performed by the American-made Multi-RAE direct reading device and the Haz-Dust EPAM5000 Hazard Particle Measurement, in accordance with the US Environmental Protection Agency (EPA) standards. The air quality index (AQI) for pollutants (VOC, CO, and PM10) was calculated using linear correlation methodology according to the National Open Air Quality Standards (NAAQS). The results showed that the highest concentration of CO pollutants was related to the center of Shirazi parking with an average of 22.31 ppm, and the lowest was related to parking exit from Imam Reza Street with a mean of 7.5 ppm and then the parking entrance from Shirazi Streets with a concentration of 8 ppm. The concentration of carbon monoxide and PM10 at Shirazi parking station was higher than the standard of Iran Department of Environment (9 ppm, 150 μg/m3). The air quality index for carbon monoxide for all months except November and the air quality index for PM10 for June and September were higher than the standard. In addition, the highest concentration of volatile organic compounds was reported in September and, in general, contamination was higher during the warm period than the cold period.
    Keywords: Air pollutants, Air Quality Index, Monitoring, Razavi Holy Shrine}
  • ایمان شیرین بک، سمیرا بصیرشبستری *، پوپک معصومی، میترا محمدی
    سابقه و هدف
    بیماری های پوستی مخاطی شیوع نسبتا بالایی در جمعیت عمومی دارند. معمولا شواهد بالینی، به تنهایی برای تشخیص کافی نمی باشند لذا تشخیص نهایی با بررسی هیستوپاتولوژیک مشخص میشود. تطابق تشخیص های بالینی و هیستوپاتولوژیک اهمیت زیادی دارد. زیرا با ارزیابی میزان هماهنگی آنها، می توان راهکارهای مناسب درمانی را ارائه کرد. این تحقیق به منظور بررسی تطابق تشخیص بالینی ضایعات پوستی مخاطی با گزارش آسیب شناسی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی تحلیلی، از میان 321 پرونده موجود درآرشیو بخش پاتولوژی دانشکده دندانپزشکی قزوین، پرونده بیمارانی که تشخیص بالینی آنها جز ضایعات پوستی مخاطی بود استخراج گردید. مشخصات فردی و تشخیص های بالینی و آسیب شناسی در فرم اطلاعاتی ثبت و سپس داده ها توسط آزمون کاپا، مقیاس Cramers''V و کای دو آنالیز آماری گردیدند.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران 12/1±46 بود. تعداد زنان مبتلا (60/5%) تقریبا دو برابر مردان (39/5%) برآورد شد. بیشترین و کمترین محل بروز ضایعات ، درگونه و زبان بود. در مجموع 91% تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژیکی تطابق داشتند و در 9% ضایعات عدم تطابق تشخیصی گزارش شد. بیشترین و کمترین مقادیر تطابق تشخیصی به ترتیب مربوط به پمفیگوس و پمفیگوئید بود. بین تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژی ضایعات، ارتباط آماری معنی داری دیده شد. (02/ 0=PV)
    نتیجه گیری
    به نظر میرسد با توجه به اینکه ضایعات پوستی –مخاطی دارای نشانه های بالینی در پوست ،مخاط دهان و سایر نواحی میباشند صحت تشخیص بالینی و هماهنگی آن با تشخیص پاتولوژی به میزان قابل قبولی می باشد اما همچنان جهت افتراق ضایعاتی چون لیکن پلان ،واکنش لیکنوئیدی و پمفیگویید بررسی پاتولوژیک استاندارد طلایی است.
    کلید واژگان: پاتولوژی بالینی, تشخیص, سیکاتریکال پمفیگویید, لیکن پلان, پمفیگوس مزمن خوش خیم, واکنش لیکنوییدی}
    I. Shirinbak Dr, S. Basir Shabestari Dr *, P. Masoumi Dr, Mitra Mohamadi Dr
    Background And Aim
    Mucocutaneous lesions have high incidence in the population. Usually Clinical findings are not merely enough to make a diagnosis. The concordance between Clinical and Histopathological diagnosis is important, because suitable therapeutic procedures can be provided by evaluating the amount of their coordination. This research is done to evaluate concordance between clinical diagnosis and pathological report in mucocutaneus lesions.
    Materials And Methods
    In this descriptive analytical study, Identification data, clinical and pathological profile of patients with clinical diagnosis of mucocutaneous lesions, was chosen from the archive of the department of Oral Pathology of Qazvin Dental School containing 321 records and data analyzed statistically with the Kappa test, Cramer's Scale and chi square test.
    Results
    Mean age of the patients was 46±12.1. Number of suffering women (%60.5) was estimated approximately two times more than men (%39.5). Maximum site of occurrence was the cheek and minimum site was the tongue. In %91 of lesions, Clinical and Histopathological diagnosis was comparative and in the rest %9 a non-comparison was reported. Maximum and minimum amount of diagnostic compliance were respectively Pemphigus and Pemphigoid. There was Sattistically significant differences between Clinical and Histopathological diagnosis .(PV=0.02)
    Conclusion
    Because mucocutaneus lesions have clinical signs in skin, oral and other mucosa, so it seems that accuracy of clinical diagnosis and its concordance with pathological diagnosis is acceptable. But pathologic survey is gold standard for differentiation of lesions such as lichen planus, lichenoid reaction and pemphigoid.
    Keywords: Clinical pathology, diagnosis, cicatrical pemphigoid, lichen planus, benign chronic pemphigus, Lichenoid eruption}
  • رضا شکوهی، عبدالله درگاهی *، امیر کرمی، میترا محمدی
    مقدمه
    مواد آلی یکی از مهم ترین خصوصیات کیفی خروجی از تصفیه خانه است. هدف این مطالعه مقایسه کارایی سیستم های نیزار مصنوعی و لجن فعال از نوع هوادهی گسترده در حذف مواد آلی از فاضلاب شهری بر اساس روش سطح پاسخ بود.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی درمجموع 100 نمونه به صورت مرکب برداشت گردید. پارامترهای COD، BOD و کل جامدات معلق با توجه به نوع سیستم تصفیه و زمان راهبری سنجش شد. کلیه مراحل نمونه برداری، انتقال نمونه، ذخیره سازی و اندازه گیری مطابق روش های استاندارد آب و فاضلاب انجام شد. طراحی آزمایش ها، تعیین مدل و معادله حذف مواد آلی و نیز تعیین نقطه بهینه سیستم با استفاده از روش سطح پاسخ انجام شد.
    یافته ها
    بیشترین میزان حذف COD، BOD و TSS در نیزار مصنوعی به ترتیب 95/67%، 93/4% و 87/41% و در هوادهی گسترده به ترتیب 97%، 65/1% و 80/2% در فصل تابستان به دست آمد. کارایی سیستم هوادهی گسترده در حذف تمامی پارامترها در تمام فصول مورد بررسی بیشتر از سیستم نیزار مصنوعی بود. ضریب همبستگی 0/89- 0/8 تاییدکننده تاثیر زمان راهبری بر کارایی سیستم های تصفیه بود. مقادیر صحت و دقت در نیزار مصنوعی، 17/65 – 12/64 و در هوادهی گستره، 19/37-16/01 حاصل شد. مدل حاکم بر نیزار مصنوعی و هوادهی گسترده از نوع خطی بود.
    نتیجه گیری
    کارایی سیستم هوادهی گسترده در صورت راهبری مطلوب بیشتر از نیزار مصنوعی است. روش طراحی سطح پاسخ به خوبی از عهده تفسیر کارایی نیزار مصنوعی و هوادهی گسترده در حذف مواد آلی فاضلاب شهری برمی آید.
    کلید واژگان: نیزار مصنوعی, هوادهی گسترده, فاضلاب شهری, مواد آلی, روش سطح پاسخ}
    Reza Shokoohi, Abdollah Dargahi *, Amir Karami, Mitra Mohammadi
    Introduction
    Organic compounds are one of the most important quality characteristics in wastewater treatment. The aim of this study is to make comparison of the efficiency of wetland and extended aeration activated sludge in the removal of organic compounds from sanitary wastewater based on response surface methodology.
    Methods
    In this experimental study 100 mixed samples were taken from wetland and extended aeration reactors. According to type of wastewater treatment and operating time, COD, BOD5 and TSS were measured. Sampling, transportation, storage and measurement performed according to standard methods. Experiment setting, modeling, removal equation of organic compounds and optimal condition was obtained by response surface methodology.
    Results
    Maximum removal of COD, BOD5 and TSS (in summer) in wetland were 95.67, 93.4 and 87.41%; in extended aeration was 97, 65.1 and 80.2%, respectively. Efficiency of extended aeration was better than wetland in all seasons and all parameters. R2: 0.8- 0.89 confirms the effect of operating time on wastewater treatment efficiency. Validity and accuracy in wetland and extended aeration were 12.64-17.65 and 16.01-19.37, respectively. Removal model in both wetland and extended aeration was linear.
    Conclusion
    Efficiency of extended aeration is more than wetland. Response surface methodology properly describes organic compound removal efficacy by extended aeration and wetland.
    Keywords: Wetland, Extended aeration, Sanitary wastewater, Organic compound, Response surface methodology}
  • راضیه یوسفی گل بته، فائزه رمضانی مقدم صحرایی، میترا محمدی*، شهاب هوشمند، ماندانا محمدی
    زمینه و هدف
    کنترل گازهای خروجی خودروها با توجه به نرخ بالای تولید خودرو در ایران و انتشار گازهای سمی توسط آن ها از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مطالعه، میزان آلاینده های خروجی (مونوکسید کربن، دی اکسید کربن و هیدروکربن های نسوخته) از اگزوز خودروهای پژو206، سمند معمولی و سمند تاکسی در شهر مشهد در فاصله سال های ساخت 1387-1383 مورد بررسی قرار گرفت.
    روش بررسی
    داده های اولیه از مراکز معاینه فنی خودرو گردآوری شده و توسط نرم افزار Excel و آزمون چند دامنه ای دانکن در سطح اطمینان 5 درصد (05/0
    یافته ها
    نتایج نشان داد که خودروهای سمند معمولی و تاکسی در مقایسه با پژو 206، به طور معنی داری آلاینده های هیدروکربن و مونوکسیدکربن بیش تری تولید می کنند درحالی که پژو 206، میزان بیش تری از دی اکسید کربن را ایجاد می نماید. این امر می تواند به علت متفاوت بودن سازوکار احتراق سوخت (کامل یا ناقص) در این خودروها باشد. همچنین سیر نزولی در روند تولید آلاینده های هیدروکربن و مونوکسیدکربن برخلاف دی اکسید کربن،در فاصله سال های ساخت 1387-1383 توسط پژو206 مشاهده گردید. هرچند میزان تولید تمامی آلاینده های یادشده توسط خودروهای سمندمعمولی و تاکسی کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    لذا پژو 206 خودرو مناسب تری از لحاظ استانداردهای زیست محیطی در مقایسه با خودروهای سمند معمولی و تاکسی می باشد. همچنین سمند تاکسی در رقابت با سمند معمولی آلاینده بیش تری تولید می کند. امید است با بررسی منظم عملکرد خودروهای داخلی، بهبود کیفیت آن ها و تولید خودروهای سبز بتوانیم غبار خاکستری آسمان را بزداییم.
    کلید واژگان: آلاینده های خروجی از اگزوز, سمند, پژو 206, مرکز معاینه فنی خودرو}
    Raziyeh Yousefi Golboteh, Faezeh Ramezani Moghadam Sahrayi, Mitra Mohammadi *, Shahab Houshmand, Mandana Mohammadi
    Background And Objective
    The control of gaseous emissions of vehicles is very important issue due to high rates of car production in Iran and their toxic emissions. In this study, in order to introduce a superior car compatible with environmental standards, the emissions of hydrocarbons, carbon monoxide and carbon dioxide by Peugeot 206, Samand and EL Samand during 2004-2008 were examined.
    Method
    Preliminary data was collected from Vehicle Inspection Centers and statistical analysis of the experimental data. Moreover, the mean data comparison was carried out using Excel software and Duncan’s Multiple Range Test at a 5% (p
    Results
    The results showed that Samand and EL Samand significantly produce more hydrocarbon and carbon monoxide pollutants compared to Peugeot 206, while Peugeot 206 provides a greater amount of carbon dioxide. This could be attributed to the different mechanisms of combustion (complete or incomplete) in the vehicles. Moreover, the downward trend in emissions of hydrocarbons and carbon monoxide was observed during 2004-2008 by Peugeot 206 unlike carbon dioxide. Although, the amount of pollutants produced by Samand and EL Samand was declined.
    Conclusion
    Therefore, Peugeot 206 is more appropriate vehicle in terms of environmental standards as compared to Samand and EL Samand cars. Furthermore, Samand in competition with EL Samand produces more pollutants. It is hoped that by systematic survey of the vehicles performance and improvement their quality the gray dust can be wipe out from sky.
    Keywords: Exhaust emissions, Samand, Peugeot 206, Vehicle Inspection Center}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال