فهرست مطالب عبدالرضا رجایی فرد
-
مجله طب جنوب، سال هفدهم شماره 6 (بهمن و اسفند 1393)، صص 1143 -1152زمینهفاصله گذاری مناسب بین حاملگی ها، یکی از اهداف مهم برنامه های تنظیم خانواده می باشد. بررسی دینامیسم فاصله گذاری بین تولدها، شناخت عوامل و تاثیرات آن ها بر فاصله بین حاملگی ها و تعیین فاصله بهینه دارای اهمیت ویژه ای برای برنامه ریزان بهداشتی و خانواده ها می باشد. هدف این مطالعه، بررسی سقط و مرده زایی ناشی از فاصله کوتاه بین زایمان و تعیین برخی عوامل موثر بر فاصله بین زایمان ها و تعیین فاصله بهینه بین زایمان ها بوده است.مواد و روش هادر سال 1384، در مطالعه ای مقطعی 1064 نفر زن در سن باروری یکی از شهرستان های استان فارس به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. با استفاده از مصاحبه و پرونده های خانوار اطلاعات تاریخچه باروری توسط بهورزان جمع آوری گردید. تاثیر متغیرهای موثر بر فاصله بین زایمان ها با مدل رخدادهای بازگشتی با روش شکنندگی با نرم افزار 2000 Splus و SPSS ویرایش 13 بررسی شد.یافته هامیزان سقط یا مرده زایی 1/7 درصد بود که با افزایش فاصله بین زایمان ها این میزان کاهش یافته و در فاصله 48-36 ماهگی به کمترین حد خود (1/9 درصد) می رسد. سطح تحصیلات مادر، مدت شیردهی نوزاد قبلی، افزایش سن مادر به هنگام زایمان و شغل غیردستی پدر با فاصله بین بین زایمان ها همبستگی مثبت دارد. سن ازدواج مادر، داشتن شغل غیر از خانه داری، وضعیت اقتصادی-اجتماعی بهتر با طول فاصله تا زایمان بعدی همبستگی منفی دارد. با افزایش رتبه تولد فاصله بین زایمان ها نسبت به زایمان قبلی به طور متوسط حدود یک تا دو ماه افزایش می یابد.نتیجه گیریسقط و مرده زایی در زایمان هایی که فاصله بسیار کم یا بسیار طولانی با زایمان قبلی دارند، بیشتر مشاهده شد.
کلید واژگان: تاریخچه باروری, فاصله بهینه, مدل کاکس, مدل شکنندگی, فواصل موالید}Iranian South Medical Journal, Volume:17 Issue: 6, 2014, PP 1143 -1152BackgroundProper time intervals among pregnancies has a major role in family provision. Investigating the dynamism of the birth spacing, identify factors and their effects on the time interval among pregnancies and determination of optimal spacing is the utmost importance for health planners and families. The purpose was to study the abortion and stillbirth due to short inter-birth spacing, factors affecting inter-births and optimal birth spacing.Material And MethodsIn 2005, a cross-sectional study was conducted in a population of 1064 women of childbearing age in Fars province by multistage random sampling. Information on reproductive history was collected by resident health workers. Variables affecting inter-births were checked by the frailty recurrent events model using S-plus 2000 and SPSS 13 software.ResultsThe rate of abortion or stillbirth was 1.7%, which fell with increasing interval between births and reached their lowest (1.9%) at 36-48 months. Mother's level of education, duration of breastfeeding of previous infant, maternal age at birth and father's job showed positive correlation with inter-birth. Mother's age at marriage, having a job other than household, socioeconomic status was negatively correlated with the the time interval to the next delivery. With increasing birth order, inter-birth of each delivery with regard to previous delivery increased on average by one to two months.ConclusionThe risk of abortion and stillbirth were observed more in subsequent delivery with very low or very long gap interval.Keywords: reproductive history, optimal spacing, Cox model, frailty model, inter, birth} -
زمینه و هدفپرستاران به خصوص پرستاران بخشهای انکولوژی به آموزش مداوم نیاز دارند. در برنامه های آموزشی موجود دو الگوی کلی استاد محور و دانشجو محور مورد استفاده قرار می گیرد. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر دو روش سخنرانی و بسته آموزشی ماجول بر دانش و عملکرد پرستاران در رابطه با استانداردهای حفاظتی کار با داروهای سیتوتوکسیک انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی، کلیه پرستاران بخشهای انکولوژی دخیل در فرایند تجویز داروهای سیتوتوکسیک در شهر شیراز طی سالهای 1389- 1390 شامل 86 نفر، انتخاب شدند و بر اساس بیمارستان محل کار به روش تصادفی ساده در سه گروه سخنرانی شامل 28 نفر، ماجول 29 نفر و شاهد 29 نفر قرار گرفتند. در یک گروه کلاس آموزشی پنج ساعته به صورت سخنرانی برگزار گردید، در گروه دیگر ماجول آموزشی در اختیار افراد قرار گرفت و در گروه شاهد، مداخله ای صورت نگرفت. قبل و هشت هفته بعد از آموزش، جهت بررسی عملکرد از لیست وارسی مشاهده ای و برای بررسی آگاهی از پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن بررسی و تایید شد، استفاده گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 16 و آزمونهای آماری Chi-Square، Paired T Test، ANOVA و Range Tukey در سطح معنی داری 0/05 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین نمره دانش و عملکرد در گروه سخنرانی و ماجول بعد از مداخله نسبت به قبل از آن به طور معنی داری افزایش داشت(P<.0001) ولی در گروه شاهد تفاوت معنی داری به دست نیامد(P>0.05). همچنین میانگین تغییرات نمره دانش و عملکرد در گروه سخنرانی و ماجول نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری بیشتر بود (P<.0001) ولی در دو گروه سخنرانی و ماجول تفاوت معنی داری مشاهده نشد (P>0.05).نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه، به دلیل مزایای روش آموزشی فراگیر محور و مشغله کاری پرستاران و حساسیت شغلی آنها، می توان از ماجول های آموزشی به عنوان جایگزین مناسبی جهت روش سخنرانی استفاده کرد.
کلید واژگان: آموزش پرستاران, دانش, عملکرد, سخنرانی, ماجول}Modern Care Journal, Volume:11 Issue: 2, 2014, PP 103 -111Background And AimA ll nurses need continuing education, especially those working in oncology wards. In the current programs, there are just two general patterns for teaching: teacher - centered and student - centered patterns. T he aim of this study was to compare the effect of teacher -centered (lecture) and student-centered (module) teaching methods on the knowledge and practice of oncology nurses in relation to safety standards with cytotoxic drugs.Materials And MethodsIn this quasi-experimental study, all the nurses in Shiraz (2010-2011), who participated in the prescription of cytotoxic drugs to patients were selected (n=86) and randomly divided into three groups. The module group (n=29) used a self-directed module, the lecture group (n=28) was taught by an experienced lecturer in the classroom for 5 hours, and the control group (n=29) did not receive any intervention. Data in relation to knowledge and practice of oncology nurses in the three groups were collected before and 8 weeks after the intervention using a researcher-made questionnaire and checklist. To analyze the data, paired t-test, Chi-square, one-way ANOVA, and Tukey test were used at 0.05.ResultsKnowledge and practice mean scores increased significantly from baseline in both intervention groups (P<.001), but there was no significant difference between the scores for the control group (P>0.05). Change of knowledge and practice mean scores in lecture and module grous was significantly more than that of the control group (P<0.001). No considerable difference was observed between the lecture and module groups (P>0.05).ConclusionGiven the results of the current study, advantages of student-centered educational methods, nursing workload, and the sensitive nature of the nursing profession, modules can be suggested as a suitable alternative method for lecture.Keywords: Nursing Education, Knowledge, Practice, Lecture, Module} -
مقدمه و اهدافبه تازگی مطالعه های صید- بازصید در پژوهش های بهداشتی به وفور مورد استفاده قرار می گیرد و پژوهشگران به استفاده از این گونه مطالعه ها در مسایل بهداشتی تمایل زیادی پیدا کرده اند. در این مقاله، اصول اولیه و نکات مهمی که در طراحی این مطالعه ها باید مدنظر قرار بگیرد، بحث شده است. در ابتدا توضیح مختصری در مورد مطالعه های صید- بازصید ارایه می شود، سپس پیش فرض های این نوع مطالعه ها مورد بحث قرار می گیرد. نکاتی که در این مقاله ارایه می گردد، بر اساس پیش فرض بسته بودن جامعه مورد مطالعه است و بر همین اساس، چگونگی محاسبه ها ارایه شده است. فرمول های محاسباتی بر اساس دو صید ارایه شده است و تاثیر وابستگی بین صیدها مورد بحث قرار گرفت. سپس انجام مطالعه های صید- بازصید با استفاده از چندین فهرست بحث شده است.
کلید واژگان: اپیدمیولوژی, صید, بازصید, نمونه گیری}Recently, capture-recapture studies have been used and researchers tend to use these studies in the health field. Therefore, we discussed the basic concepts of these studies. First, we described capture-recapture studies. Then, the important assumptions and calculations were presented according to the close population assumption. Statistical formulas were presented for two-capture methods and dependency between the two lists was discussed. Then, we addressed more than two capture methods.Keywords: Epidemiology, Capture, Recapture, Sampling} -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و دوم شماره 1 (پیاپی 96، فروردین و اردیبهشت 1393)، صص 963 -973مقدمهسندروم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیک است که با افزایش خطر بیماری های قلبی عروقی ارتباط دارد. مطالعات متعددی در خصوص پلی فنل های گیاهی و اثرات آنها به عنوان درمان جایگزین برای تظاهرات سندروم متابولیک در حال انجام است. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر مکمل زغال اخته بر برخی از شاخص های سندروم متابولیک است.روش بررسیدر این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور، 48 زن مبتلا به سندروم متابولیک به مدت 8 هفته در دو گروه مداخله و شاهد تحت بررسی قرار گرفتند. بیماران گروه مداخله روزانه 2 کپسول حاوی عصاره زغال اخته (معادل 400 میلی گرم عصاره زغال اخته) و گروه شاهد روزانه دو کپسول دارونما دریافت کردند. سطح گلوکز، انسولین، پروفایل لیپیدی، شاخص استرس اکسیداتیو، توزیع بافت چربی و فشار خون در ابتدای مطالعه و پایان هفته هشتم اندازه گیری و بین دو گروه مقایسه گردید.نتایجدر مقایسه با گروه شاهد، سطحHDL کلسترول و LDL کلسترول در گروه مداخله به میزان معنی داری افزایش یافت (05/0>p). همچنین کاهش سطح تری گلیسرید خون، فشارخون سیستولی و اندازه دور کمر در گروه مداخله معنی دار بود (05/0>p). اما مکمل زغال اخته تغییر چشمگیری در میزان گلوکز، انسولین، شاخص مقاومت به انسولین و شاخص استرس اکسیداتیو به همراه نداشت.نتیجه گیریدر مطالعه حاضر مکمل زغال اخته باعث افزایش شاخص HDL کلسترول و LDL-کلسترول، کاهش تری گلیسرید و فشارخون و نیز کاهش اندازه دور کمر در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک گردید، اما اثرات معنی داری بر شاخص استرس اکسیداتیو نداشت.
کلید واژگان: پلی فنول ها, سندروم متابولیک, زغال اخته, کرن بری}Journal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:22 Issue: 1, 2014, PP 963 -973IntroductionMetabolic syndrome consists of a group of metabolic disorders which is associated with increased cardiovascular risk. Several studies are conducting in regard to the effects of plant polyphenols as an alternative treatment for metabolic syndrome. Therefore, the goal of the present study was to assess the effects of cranberry supplement on some features of metabolic syndrome.MethodsIn this double-blind randomized clinical trial, 48 women with metabolic syndrome were followed for 8 weeks, divided into two groups: intervention and control. The participants in the intervention group received 2 capsules of cranberry extract (equal to 400 miligrams of cranberry extract) and the participants in the control group received two placebo capsules daily. Serum levels of glucose, insulin, lipid profile, oxidative stress marker, fat tissue distribution and blood pressure were measured at the beginning and after 8 weeks of the study, and were compared between the two groups.ResultsCompared to the control group, HDL- cholesterol level increased significantly in the intervention group (P<0.05). Also a significant reduction was seen in systolic blood pressure and waist circumference in the intervention group (P<0.05), whereas no change was made in levels of glucose, insulin, insulin resistance index and oxidative stress marker.ConclusionIn the present study, cranberry supplement increased HDL-cholesterol level, decreased blood pressure and waist circumference in patients with metabolic syndrome, but did not have any effect on other lipid indices and oxidative stress marker.Keywords: Metabolic Syndrome, Polyphenols, Vaccinium Macrocarpon} -
مقدمهشنوایی یکی از حواس برتر انسان است. انسان از راه شنیدن، زبان محیط اطراف خود را فرا گرفته و سپس قادر به تکلم می گردد. کاشت حلزون شنوایی در سراسر دنیا جهت درمان کم شنوایی حسی - عصبی شدید تا عمیق معرفی شده است. مطالعه حاضر نیز با هدف تاثیر کاشت حلزون شنوایی بر بهبود ادراک شنیداری کودکان با کم شنوایی عمیق ارثی و غیر ارثی طراحی گردیده است.روش کاردر مطالعه حاضر روی 95 نفر از کودکان ارجاع شده به مرکز کاشت حلزون شنوایی فارس، اطلاعات مربوط به بیماران از پرونده های قبل و بعد از عمل آنها و نمره ادراک شنیداری در سه مرحله شش ماه، یک و دو سال پس از کاشت حلزون شنوایی با تست Cap) Categorize of Auditory Performance test (به دست آمد. در تجزیه و تحلیل آماری داده ها نیز از آزمون های Fridman، Willcoxon و Mann-Withney Uاستفاده شد.نتایجمقادیر میانگین و میانه ادراک شنیداری کودکان کاشت حلزون شنوایی شده شش ماه، یکسال و دو سال پس از کاشت اختلاف معنی داری را نشان داد. بین متغیر مستقل نوع کم شنوایی با نمره ادراک شنیداری در سه مرحله، رابطه آماری معنی داری دیده شدنتیجه گیرینتایج این مطالعه همسو با دیگر مطالعات نشان دهنده رشد و توسعه ادراک شنیداری در کودکانی است که از کاشت حلزون شنوایی بهره می برند. همچنین نتیجه این مطالعه نشان داد نوع کم شنوایی می تواند تعیین کننده انتخاب کاندیداهای عمل کاشت حلزون شنوایی باشد.
کلید واژگان: کاشت حلزون شنوایی - کودکان - از دست دادن شنوایی}IntroductionHearing is one of the dominant senses of humans. In fact، human beings learn the language which is spoken in their environment and، then، develop the capability to speak. Cochlear implantation is introduced worldwide as a method for the treatment of the severe-to-profound sensory-neural hearing loss. Therefore، the present study aims to investigate the effect of cochlear implantation on the improvement of the auditory performance of the children with profound hereditary as well as non-hereditary hearing loss.MethodsThe present follow-up study was conducted on 95 children who had been referred to Fars Cochlear Implantation Center. The patients’ information was obtained from their pre- as well as post-operation profiles. Moreover، their auditory performance scores were measured through the Cap Test in 3 stages of 6 months، 1 year، and 2 years after the implantation. Besides، the non-parametric tests of Fridman، Willcoxon، and Mann-Withney U were utilized in order to analyze the gathered data.ResultsThe mean and the median of the auditory performance of the children who had undergone the cochlear implantation showed a significant difference 6 months، 1 year، and 2 years after the implantation. Moreover، a statistically significant relationship was observed between the independent variable of the type of hearing loss and the auditory performance score.ConclusionIn line with other studies conducted on the issue، the present study also confirmed the improvement of the auditory performance in the children who have undergone the cochlear implantation. In addition، the present study revealed that the type of hearing loss can be helpful in identifying the candidates of the cochlear implantation.Keywords: Cochlear Implantation – Children – Heaing Loss} -
مقدمهبه نظر می رسد قرار گرفتن در معرض آفت کش ها، زنان و مردان را دچار ناباروری و نازایی کند. ترکیبات شیمیایی موجود در آنها میزان اسپرم را در مردان کاهش داده و درصد ناباروری را در مردانی که به طور مرتب در مزارع فعالیت کرده و در معرض با آفت کش ها قرار دارند، افزایش می دهد. این مطالعه با هدف تعیین میزان مشکلات باروری و دیگر اختلالات تولیدمثل نزد گروهی از کشاورزان استان فارس انجام گردید.روش بررسیتعداد 268 نفر کشاورز مرد متاهل به روش تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه ای بدین منظور طراحی گردید و نخست پایایی آن مورد تایید قرار گرفت (آلفای کرونباخ 81/0)، فرم پرسشنامه با مصاحبه مستقیم با کشاورزان برای آنها تکمیل گردید. میزان شیوع ناباروری اولیه فعلی در جمعیت مورد مطالعه حدود 4/7% بود(001/0P-Value=). همچنین 3/6% کشاورزان دارای فرزندان با ناهنجاری های مادرزادی بودند. بالاخره 5/1% و 9% از همسران کشاورزان نیز سابقه مرده زایی و سقط خود بخودی داشتند.یافته هایافته های مطالعه نشان داد که میزان ناباروری اولیه فعلی در کشاورزان، سقط خودبخودی و مرده زایی در همسران آنها نسبت به افراد عادی جامعه بیشتر بوده و در مورد اول تفاوت ها از نظر آماری معنی دار است(05/0P<).نتیجه گیریاحتمالا می توان تغییرات شاخص های باروری در کشاورزان و همسران آنها را به مواجهه با آفت کش ها منتسب نمود.
کلید واژگان: آفت کش ها, ناباروری اولیه, مردان, کشاورزان, فارس}BackgroundThe main aim of this cross-sectional study was to investigate the prevalence of fecundity and other reproductive problems among a group of farmers in Kavar district of Fars province، southern Iran.MethodsA total of 268 randomly selected married male farm workers were investigated. A questionnaire was devised and validated (Cronbach’s α-coefficient (0. 81)). Subjects were directly interviewed and the questionnaire forms were completed for them. The prevalence of current primary infertility among the studied population was about 7. 4%. In addition، the delayed time-to-pregnancy index (TTP) was noted in 19. 4% of subjects’ spouses. Similarly، 6. 3% of farm workers had offsprings with congenital malformations. Finally، 1. 5% and 9% of farmers’ wives had a history of stillbirth and abortion، respectively.ResultsIt was concluded that the prevalence of current primary infertility and spontaneous abortion were significantly higher among farm workers families than in the normal population. Additionally، stillbirth was more common in the wives of farm workers than in the normal population، although the difference did not reach statistical significance.ConclusionThese effects are likely to be attributed to the exposure of farm workers to pesticides.Keywords: Infertility, Male farmers, Pesticides exposure, Iran} -
زمینه و هدفهگزان نرمال به طور وسیع در تولید چسبها، لاکها، رنگها، پلاستیک و محصولات لاستیکی به مصرف میرسد. بنابراین در محیط های صنعتی پتانسیل زیادی برای مواجهه با این حلال سمی وجود دارد. هدف مطالعه حاضر ارزیابی مواجهه با هگزان نرمال و تعیین ارتباط میان این مواجهه با غلظت ادراری 5،2- هگزان دیون آزاد بود.روش بررسیتعداد 38 کارگر مرد از 7 کارگاه تولید کفش مورد مطالعه قرار گرفتند. مواجهه فردی کارگران با هگزان نرمال و تراکم 5،2- هگزان دیون آزاد در ادرار تعیین مقدار شده و داده ها با نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 تحلیل شدند.یافته هامیانگین زمانی مواجهه (TWA) کارگران با هگزان نرمال و میانگین غلظت ادراری 5،2- هگزان دیون آزاد به ترتیب mg/m3 8/76 و mg/l 23/0 بدست آمد. رابطه خطی معنا داری بین میانگین زمانی مواجهه با هگزان نرمال و مقادیر ادراری 5،2- هگزان دیون بدست آمد (815/0 =r). غلظت ادراری 5،2- هگزان دیون در کارگرانی که دستکش نمی پوشیدند به شکل معنی داری بیشتر بود.نتیجه گیرییافته های مطالعه نشان میدهند که میانگین مواجهه کارگران با هگزان نرمال و مقادیر ادراری 5،2- هگزان دیون در آنان از حدود مجاز توصیه شده برای این ماده شیمیایی فراتر نیست. علاوه بر آن، این یافته ها شواهد بیشتری در تایید این نظریه که 5،2- هگزان دیون آزاد یک شاخص مناسب در پایش زیستی کارگرانی که با هگزان نرمال مواجهه دارند می باشد فراهم نموده است. بالاخره، تلویحا از این نتایج استنباط می شود که مواجهه پوستی نقش مهمی در جذب کلی هگزان نرمال در بدن انسان دارد.
کلید واژگان: کارگاه تولید کفش, هگزان نرمال, پایش هوا, 2, 5, هگزان دیون, پایش بیولوژیک}Background And Aimsn-hexane is widely used in the production of glues، lacquers، paints، plastic، and rubber products. Therefore، a significant potential for exposure to this toxic solvent exists in industrial settings. This study was carried out to assess the exposure to n-hexane and to determine the correlation between this exposure and urinary concentration of free 2،5-hexanedione (2،5-HD).MethodsThirty-eight male workers from 7 shoe making workshops were studied. Individual exposure of workers to n-hexane and urinary concentration of 2،5-HD among them were determined. Data were analyzed using the SPSS/PC statistical package version 16. 0.ResultsThe calculated time-weighted average (TWA) of exposure to n-hexane and the average urinary concentration of free 2،5-HD were estimated to be 78. 6 mg/m3 and 0. 23 mg/l، respectively. A significant correlation (r = 0. 815) was found between time-weighted average of exposures to n-hexane and urinary levels of free 2،5-HD. Significantly higher urinary concentrations of 2،5-HD detected in subjects who did not wear gloves.ConclusionsWorkers’ average exposure to n-hexane and the levels of 2،5-HD in their urine did not exceed the current recommended TLV-TWA and BEI for this chemical. Additionally، they provide further evidence in favor of the notion that free 2،5-HD is an appropriate indicator for biological monitoring of workers exposed to n-hexane. Finally، it is implied that dermal exposure also plays an important role in the overall absorption of n-hexane by the human bodyKeywords: shoe making, n, hexane, personal air monitoring, biological monitoring, 2, 5, hexanedione} -
مقدمهسلامت روانی عامل مهمی در افزایش بهره وری نیروی کار به حساب می آید و یکی از عوامل موثر بر حداکثر ظرفیت هوازی افراد می باشد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین سلامت روانی و حداکثر ظرفیت هوازی و همچنین تعیین عوامل موثر بر سلامت عمومی در کارگران مرد بخش صنعت شهر شیراز، صورت پذیرفت.مواد و روش هادر این مطالعه ی مقطعی، 500 نفر از کارگران مرد کارخانجات مختلف شهر شیراز که از سلامتی نسبی برخوردار بودند، بصورت اختیاری شرکت نمودند (گستره ی سن20 تا 59 سال). ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی ویژگی های دموگرافیک (شامل ویژگی های دموگرافیک و شغلی، آنترپومتریک (قد، وزن و شاخص توده بدنی) و فیزیولوژیک (حداکثر ظرفیت هوازی)) و پرسشنامه ی سلامت عمومی (GHQ-28) می باشند. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرمافزارSPSS V.16 و با استفاده از آزمون های T-test و Pearson Correlation انجام گرفت.یافته هامیانگین (انحراف استاندارد) نمره ی سلامت عمومی کل در افراد مورد مطالعه برابر با 17 (99/9) و میانگین (انحراف استاندارد) حداکثر ظرفیت هوازی برابر با 95/35 (39/7) میلی لیتر بر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه بدست آمد. نتایج نشان دادند که از بین زیر مقیاس های سلامت عمومی تنها زیر مقیاس «اضطراب و اختلال خواب» و همچنین نمره ی سلامت عمومی کل با حداکثر ظرفیت هوازی ارتباط داشتند. افزون بر آن نتایج نشان دادند بین سابقه کار، شاخص توده بدنی، وضعیت تاهل، میزان تحصیلات و نوع نظام کار (نوبت کار و روز کار) و سلامت عمومی افراد مورد مطالعه ارتباط وجود دارد.نتیجه گیریبین سلامت روانی و حداکثر ظرفیت هوازی کارگران مورد مطالعه ارتباط وجود دارد. همچنین، از عواملی همچون سابقه کار، شاخص توده بدنی، وضعیت تاهل، میزان تحصیلات و نوع نظام کار می توان به عنوان عوامل موثر بر سلامت عمومی افراد نام برد.
کلید واژگان: GHQ, 28, حداکثر ظرفیت هوازی, کارگران}IntroductionThe psychological health is important factor in productivity of workforce and this parameter is effective on maximum aerobic capacity. This study was conducted to investigation of association between of psychological health and maximum aerobic capacity and determination of effective factors on general health in male workers of industrial sector of Shiraz city.Materials And MethodsIn this cross-sectional study، 500 male workers employed in Shiraz city industries participated voluntarily (age range= 20 to 59 years). The demographic questionnaire (including demographic/occupational and anthropometric (height، weight and BMI) and physiological (maximum aerobic capacity) characteristics) and General Health Questionnaire (GHQ-28) were used as data collecting tools. Data were analyzed using statistical tests including T-test and Pearson Correlation by SPSS software (Version 16. 0).ResultsMean (standard deviation) of total score of general health and maximum aerobic capacity of workers were 17. 00 (9. 99) and 35. 95 (7. 39) ml. kg-1. min-1، respectively. Statistical analysis revealed significant association between job tenure، BMI، marital status، educational level and shift working with general health. Also، the results showed that there was significantly association between «anxiety and insomnia» subscale and total score of general health with maximum aerobic capacity.ConclusionGeneral health was significantly associated with maximum aerobic capacity، job tenure، BMI، marital status، educational level and shift working in studied workers.Keywords: GHQ, 28, Maximum Aerobic Capacity, Workers} -
پیشزمینهیافته های موجود بیانگر نقش فیتواستروژن ها در حفظ استحکام استخوان و بهبود ترمیم شکستگی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره گیاه پنج انگشت به عنوان منبع فیتواستروژن ها بر فاکتورهای استئوژنیک، آنژیوژنیک و ترمیم شکستگی در زنان سنین قبل از یائسگی بود.مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، 32 زن 45-20سال با شکستگی استخوان های بلند به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. بیماران در گروه مورد روزانه 1 قرص آگنوگل حاوی 4میلی گرم عصاره خشک میوه گیاه پنج انگشت به مدت 8 هفته و بیماران گروه شاهد دارونما دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه، سطوح سرمی آلکالین فسفاتاز و فاکتور رشد اندوتلیوم عروق (vascular endothelial growth factor=VEG) اندازه گیری شد و تشکیل کال استخوانی به کمک عکس های پرتونگاری بررسی گردید.یافته هادر هر دو گروه مطالعه سطح آلکالین فسفاتاز و فاکتور رشد اندوتلیوم عروق سرم نسبت به حالت پایه افزایش یافته بود اما شدت افزایش آلکالین فسفاتاز و تنها در گروه مورد قابل توجه بود (به ترتیب 0.05=p و 0.01=p). در انتهای مطالعه، مشاهده گردید که در 71.4% از افراد گروه مورد و 53.8% از گروه شاهد کال استخوانی تشکیل شده است.نتیجه گیریدریافت عصاره گیاه پنج انگشت به مدت 2 ماه در افزایش فاکتور آنژیوژنیک در گروه تحت درمان موثر بود. اما اثبات تاثیر عصاره این گیاه در افزایش آلکالین فسفاتاز و تشکیل کال استخوانی نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
کلید واژگان: گیاه پنج انگشت, فیتواستروژن, شکستگی استخوان, فاکتور رشد اندوتلیوم عروق}BackgroundPhytoestrogens enhance bone integrity through prevention of bone loss and stimulation of bone formation، and also facilitation of bone healing. The aim of the present study was to evaluate the effect of vitex agnus castus extract، as a source of phytoestrogen on alkaline phosphatase and VEGF (vascular endothelial growth factor) and also callus formation in women with long bone fractures.MethodsIn a double-blind randomized placebo controlled trial، 32 women with long bone fracture، age 20-45 years old، were randomly divided into the VAC (vitex agnus castus)، receiving 1 Agnugol tablet (containing 4 mg dried fruit extract of vitex agnus castus) -daily for 8 weeks or a placebo group. Serum alkaline phosphatase and VEGF were measured at the beginning and the end point، and also callus formation was checked at the end of study.ResultsSerum alkaline phosphatase was increased in both groups compared to the baseline. Although the elevation of ALP (Alkaline phosphatase) in placebo group was not significant، in treatment group، ALP was considerably increased (p=. 05). Comparison of the change of VEGF showed that، only in VAC group، VEGF level was significantly increased (p=. 01). The callus formation which revealed the fracture healing، in VAC and control groups was 71. 4% and 53. 8%، respectively.ConclusionsTreatment with vitex agnus castus extract for 2 months could enhance the VEGF level، however، further studies are need to show the effects of vitex agnus castus extract on alkaline phosphatase level and callus formation.Keywords: Phytoestrogens, Vitex agnus castus, Fractures, bone, Vascular endothelial growth factor} -
مقدمه
برای ایجاد تناسب فیزیولوژیک بین کار و شاغلان و همچنین انتخاب افراد مناسب برای انجام کارهای مختلف می توان از پارامترهای گوناگون از جمله بیشترین ظرفیت هوازی (VO2-max) بهره جست. این مطالعه با هدف ایجاد بانک اطلاعاتی برآورد VO2-max در کارگران مرد بخش صنعت صورت گرفت.
روش هادر این مطالعه مقطعی به تعداد 500 نفر از کارگران مرد کارخانجات مختلف شهر شیراز با گستره سنی20 تا 59 سال که از سلامتی برخوردار بودند، داوطلبانه شرکت نمودند. این کارگران به وسیله دوچرخه ارگومتر بر اساس پروتکل آستراند به مدت 6 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه ویژگی های فردی بود که خود از دو قسمت تشکیل شده بود. بخش اول ویژگی های دموگرافیک و بخش دوم ویژگی های آنترپومتریک و فیزیولوژیک فرد را شامل می شد.
یافته هاصدک پنجم، پنجاهم و نود و پنجم بیشترین ظرفیت هوازی در کارگران مورد مطالعه به ترتیب برابر با 07/2، 72/2 و 02/3 لیتر در دقیقه برآورد شد. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین ظرفیت هوازی جامعه مورد مطالعه به ازای هر دهه تقریبا به میزان 10 درصد کاهش می یابد.
نتیجه گیریوجود چنین بانک اطلاعاتی می تواند به استخدام افراد در کارهای مناسب و همچنین ارزیابی تناسب فیزیولوژیک کار با شاغلان کمک شایان توجهی کند.
کلید واژگان: VO2, max, دوچرخه ارگومتر, پروتکل آستراند, بانک اطلاعاتی ظرفیت هوازی}BackgroundIn order to match workers physiological characteristics with job demands and personnel to perform different jobs، maximum aerobic capacity (VO2-max) can be used. This study was conducted to develop a data bank of VO2-max among male workers of the industrial sector in Shiraz، Iran.
MethodsIn this cross-sectional study، 500 healthy male workers employed in industries in the city of Shiraz participated voluntarily (20 to 59 years of age). Subjects were assessed by ergocycle test according to Astrand protocol for 6 minutes. A questionnaire consisting of two parts was used as data collecting tool. In the first part، demographic، and in the second part anthropometric and physiological characteristics were included.
Findings5th، 50th، and 95th percentiles of VO2-max of workers were 2. 07، 2. 72، and 3. 02 L. min-1، respectively. The results showed that aerobic capacity decreases at a rate of ~10% per decade.
ConclusionDeveloping such a data bank can be useful for personnel selection and assessment of workers’ physiological characteristics and job demand relevance.
Keywords: VO2, max, Ergocycle Test, Astrand Protocol, Data Bank of Aerobic Capacity} -
مقدمهشنوایی یکی از حواس برتر انسان است. محروم بودن از حس شنوایی فقط به مفهوم نشنیدن صدا نیست و حاصل این محرومیت، عدم دستیابی به بسیاری از تجربیات مفید است. کاشت حلزون شنوایی به عنوان یک دستاورد استاندارد بزرگ پزشکی در سراسر دنیا جهت درمان کاهش شنوایی حسی عصبی شدید تا عمیق معرفی شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سن زمان کاشت حلزون شنوایی و بهبود ادراک شنیداری انجام گردیده است.روش بررسیاین مطالعه (مطالعه پیگیر) بر روی 96 نفر از کودکان ارجاع شده به مرکز کاشت حلزون شنوایی فارس صورت پذیرفت. اطلاعات مربوط به بیماران از پرونده های قبل و بعد از عمل آنها و نمره ادراک شنیداری، در سه مرحله شش ماه، یک و دو سال پس از کاشت حلزون شنوایی با تستCap به دست آمد. داده ها نیز با استفاده از آزمون های ناپارامتری Fridman، Willcoxon و Mann-Withney U تجزیه و تحلیل شد.نتایجمقادیر میانگین ادراک شنیداری کودکانی که پس از شش ماه، یکسال و دو سال کاشت حلزون شنوایی داشتند به ترتیب 03/1±8/2، 04/1±36/4 و 02/1±34/5 و مقادیر میانه به ترتیب 3، 5 و 5 برآورد شده است. بین متغیر مستقل سن زمان کاشت و نمره ادراک شنیداری در دو مرحله یک و دو سال پس از کاشت رابطه آماری معنی داری مشاهده شد.نتیجه گیرینتایج نشان دهنده رشد و توسعه ادراک شنیداری در کودکانی است که از کاشت حلزون شنوایی بهره می برند. همچنین نتیجه این مطالعه نشان داد سن زمان کاشت می تواند تعیین کننده انتخاب کاندیداهای عمل کاشت حلزون شنوایی یا به عبارت دیگر عامل مهم پیشگویی کننده پاسخ به درمان باشد.
کلید واژگان: ادراک شنیداری, کاشت حلزون شنوایی, تست Cap, مطالعه پیگیر}IntroductionHearing is one of the premier human senses. Being deprived from hearing is not only being unable to hear the sounds, but it is also the disability to gain a lot of helpful experiences. Cochlear implantation is introduced worldwide in order to treat the severe to profound hearing loss. Therefore, the present study aims to determine the effect of age of cochlear implantation on improvement of the auditory performance.MethodsThe present follow-up study was conducted on 96 children who had referred to Fars Cochlear Implantation Center. The patients’ information was gathered from their profiles both before and after the operation. In addition, the auditory performance score was obtained in 3 stages – 6 months, 1 year, and 2 years after the implantation – through the Cap test. Also, non-parametric tests of Fridman, Willcoxon, and Mann-Withney U were utilized in order to analyze the data of the study.ResultsThe mean of the children’s auditory performance 6 months, 1 year, and 2 years after the implantation was measured as 2.8+1.03, 4.36+1.04, and 5.34+1.02, respectively. Besides, the median of their auditory performance 6 months, 1 year, and 2 years after the implantation was calculated as 3, 5, and 5, respectively. Also, a statistically significant relationship was observed between the independent variable of age of cochlear implantation and the auditory performance score 6 months, 1 year, and 2 years after the implantation.ConclusionIn line with other studies conducted on the issue, the present study showed the improvement of the auditory performance in the children who benefited from cochlear implantation. Moreover, the results of the present study revealed that the age of cochlear implantation can be of great help in determining the candidates of cochlear implantation. In other words, it can be a major prognostic factor of the response to the treatmentKeywords: Auditory performance, Cochlear implantation, Cap test, Follow, up study} -
زمینه و هدفدلایل ابتلا به سرطان خون (Leukemia) که یکی از شایع ترین بدخیمی های کودکان است؛ تا حدود زیادی ناشناخته مانده است. این مطالعه به منظور تعیین عوامل موثر بر لوسمی لنفوبلاستیک حاد (Acute Lymphoblastic Leukemia: ALL) کودکان استان فارس انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه مورد – شاهدی روی 141 کودک زیر 18 سال مبتلا به لوسمی لنفوبلاستیک حاد تحت شیمی درمانی در بخش هماتولوژی – انکولوژی بیمارستان شهیدفقیهی شیراز و 141 کودک سالم ساکن استان فارس در سال 1388 انجام شد. کودکان براساس سن، جنس و محل اقامت همسان شدند. متغیرهای سن، رتبه تولد، سن مادر هنگام تولد کودک، سطح سواد والدین، شغل پدر یک سال قبل از ابتلا کودک، وزن هنگام تولد نوزاد، تعداد برادر و خواهر، سابقه نگهداری از حیوانات خانگی (سگ و گربه)، سابقه حضور در مهدکودک، سابقه سرطان خون در اقوام درجه یک، سابقه سقط مادر قبل از تولد کودک و سابقه رادیوگرافی در دوران جنینی کودک مورد بررسی قرار گرفتند. برای تعیین رابطه متغیرها و خطر ابتلا به ALL، نسبت شانس (OR) با حدود اطمینان 95درصد از طریق رگرسیون لجستیک شرطی محاسبه شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.یافته هادارا بودن شغل کشاورزی پدران گروه مورد (17 درصد) و شاهد (5.7%) اختلاف آماری معنی داری نشان داد (P<0.01). رتبه تولد سوم و بیشتر کودک (OR=5.939، 95%CI=2.646-13.331، P<0.01)، سابقه نگهداری از سگ یا گربه (OR=2.582، 95%CI=1.265-5.269، P<0.009) و سابقه سرطان خون در اقوام نزدیک (OR=3.5، 95%CI=1.252-10.633، P=0.027) به طور معنی داری با خطر ابتلا به سرطان خون در کودک رابطه نشان دادند. هیچ رابطه آماری معنی داری بین وزن هنگام تولد کودک، سن مادر هنگام حاملگی، تعداد برادر و خواهر و سابقه رادیوگرافی در دوران جنینی کودک و خطر ابتلا به سرطان خون مشاهده نشد.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که کشاورز بودن پدر کودک، افزایش رتبه تولد، نگهداریکلید واژگان: لوسمی لنفوبلاستیک حاد, رتبه تولد, شغل پدر, حیوانات خانگی}Background And ObjectiveThe etiology of childhood leukemia as the most common childhood malignancy remains largely unknown. This study was done to ascess the risk factors in childhood lymphoblastic leukemia in Shiraz-Iran.Materials And MethodsThis case-control study was done on 141 children younger than 18 years suffering from acute lymphoblastic leukemia (ALL) whome resided at Fars Province of Iran during 2009. Patients were individually matched with 141 controls in respect to age, sex and residential area. Variables included: maternal age, parental education, father occupation, child birth weight and birth order, number of siblings, history of pet ownership including cat or dog, history of child day care attendance, history of leukemia in relatives, and history of mother diagnostic radiography during pregnancy. In order to evaluate the relationships between each variable and the risk of leukemia, odds ratio (OR) and 95% confidence interval (CI) were estimated using conditional logistic regression. Data were analyzed using SPSS-16 and Chi-Square test.ResultsThe agricultural occupation fathers in case and control were 17% and 5.7%, respectivley (P<0.01). The association between risk of childhood lymphoblastic leukemia with birth order≥3 (OR=5.939, 95% CI: 2.646-13.331, P<0.01), pet ownership (dog or cat) (OR=2.582, 95% CI: 1.265-5.269, P<0.009) and history of leukemia in first and second degree relatives (OR=3.5, 95% CI: 1.252-10.633, P<0.027) was significant. No relationship was found between birth weight, day care attendance, history of miscarriage, number of siblings and history of mother diagnostic radiology tests with risk of acute lymphoblastic leukemia.ConclusionThis study showed that father occupation, birth order, pet and history of leukemia in relation are risk factors of childhood acute lymphoblastic leukemia.Keywords: Acute lymphoblastic leukemia, Father occupation, Birth order, Pet} -
مقدمهزایمان یکی از دردناکترین تجربه زنان در طول زندگی محسوب می شود، لذا دستیابی به تدابیری جهت تسکین درد زایمان خصوصا با استفاده از روش های غیر تهاجمی ضروری به نظر می رسد. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر دو روش طب فشاری و ماساژ یخ برشدت درد، سطح اضطراب و طول لیبر در زنان نخست زا انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی 165 زن نخست زا به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه اول: طب فشاری، گروه دوم: ماساژ یخ و گروه سوم: کنترل. هر گروه شامل 55 زن نخست زا بود. مداخله در دیلاتاسیون 4-3 سانتیمتر و در نقطهLI-4 اعمال شد. مدت مداخله 30 دقیقه بود. در گروه یک از فشار و در گروه دو از ماساژ یخ استفاده شد. شدت درد زایمان و سطح اضطراب در سه گروه توسط نمودار بیان دردAS) و پرسشنامه اسپیل برگر موقعیتی در دو مرحله مورد ارزیابی قرار گرفت. طول مدت مرحله اول و دوم زایمان در سه گروه با یکدیگر مقایسه شد.نتایجشدت درد بلافاصله بعد از مداخله در گروه طب فشاری و ماساژ یخ نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت، (001 /0≥ P) شدت درد در گروه ماساژ یخ کمتر بود. در گروه کنترل شدت درد افزایش یافت(001 /0≥ P). سطح اضطراب و طول مرحله اول و دوم زایمان در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته بود(001/0≥ P).نتیجه گیریهر دو روش طب فشاری و ماساژ یخ سبب کاهش شدت درد، طول مدت مراحل زایمان و سطح اضطراب در زنان نخست زا شد، اما تاثیر ماساژ یخ بیشتر بود.
کلید واژگان: طب فشاری, درد, لیبر, ماساژ یخ}IntroductionDelivery is one of the most painful experiences to women throughout life; therefore, it seems essential to obtain remedies for labor pain relief, especially in regard to non-invasive methods. This study intends to compare effect of two methods of acupressure and ice massage on the pain severity, anxiety level and length of labor in nulliparous womenMethodsIn this experimental study, 165 nulliparous women were randomly assigned to three groups. First group: acupressure, Group II: ice massage, and group III: control. Each group consisted of 55 women. Intervention was exerted in cervical dilatation of 3-4 cm on LI-4 and intervention period lasted for 30 minutes. In the first group pressure and in the second group ice massage was applied. Labor pain and anxiety levels in the three groups were assessed by VAS and Spielberger state questionnaire in two stages. Duration of first and second stage of labor was compared in the three groups.ResultsThere was a significant decrease in pain immediately after intervention in ice massage and acupressure groups in comparison to the control group (P≤0/001). Moreover, pain was decreased more in the ice massage group, whereas pain intensity was increased in the control group (P≤0/001). Anxiety level and the length of first and second stage of labor were significantly reduced (P≤0/001) in comparison with the control group.ConclusionBoth acupressure and ice massage lead to reduce pain intensity, duration of labor and level anxiety in nulliparous women, the ice massage appeared to be more influentialKeywords: Acupressure, Pain, Labor, Ice Massage} -
زمینه و هدفبا توجه به نقش استرس اکسیداتیودر پاتوژنز دیابت و اهمیت آنتی اکسیدان ها در رویکرد درمانی و جلوگیری از گسترش عوارض این بیماری و در نظر گرفتن خواص آنتی دیابتیک ایزوفلاون های سویا در این مطالعه اثرجنیستئین، به عنوان یکی از ایزوفلاون موجود در سویا بر سطح گلوکز، پروفایل لیپدی و فعالیت آنزیم پاراکسناز در موشهای دیابتی مورد بررسی قرار گرفت.روش کار36 موش صحرایی نر نژاد Sprague-Dawley به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم و با تزریق وریدی یک دوز 60 میلی گرمی استرپتوزوتوسین به ازاء هر کیلو گرم وزن بدن که در 05/0 مول به ازاء هر لیتر بافر سیترات حل شده بود در دو گروه از موشها دیابت القاء گردید و سطح گلوکز بالای 250 میلی گرم به ازاء دسی لیتر معیار دیابت در نظر گرفته شد. تغذیه موشها در طی 3 هفته مطالعه از غذای استاندارد پایه انجام شد که تنها در یک گروه از موشهای دیابتیک ایزوفلاون جنیستئین با درجه خلوص 95 درصد در میزان 600 میلی گرم به هر کیلو گرم غذا اضافه گردید. به منظور تعیین مقدار قند خون، شاخص های لیپیدی و فعالیت آنزیم پاراکسناز در حالت ناشتا از ورید دمی قبل از شروع مطالعه و در انتهای مطالعه نمونه خون تهیه گردید. با استفاده تست آماری ANOVA یک طرفه شاخص های بیوشیمیایی اندازه گیری شده در سه گروه مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجمکمل یاری با جنیستئین تاثیر معنی داری بر سطح گلوکز خون ناشتا نداشت، اما کاهش معنی داری در سطح تری گلیسیرید و کلسترول، LDL وHDL در گروه مکمل یاری شده دیده شد. جنیستئین تاثیر معنی داری بر عملکرد آنزیم پاراکسناز نداشت.نتیجه گیریجنیستئین می تواند نقش مفیدی در تصحیح آشفتگی ایجاد شده در پروفایل لیپیدی ناشی از دیابت ایفاء نماید.
کلید واژگان: جنیستئین, دیابت, پاراکسناز, لیپوپروتئین}Background And AimIt is known that oxidative stress plays an important role in the pathogenesis of diabetes. Consequently, use of antioxidant for treating and preventing complications of this disease is believed to be beneficial. Considering the antioxidant effects of soy isoflavones, this study was initiated to determine the effects of genistein, one of the isoflavones in soybeans, on serum glucose, lipid profile, and paraoxonase activity in diabetic rats.Materials And MethodsThirty-six male Sprague Dawley rats were divided randomly into three groups, in 2 of which diabetes was induced by intravenous injection of 60 mg/kg body weight stereptozotocine dissolved in a 0.05 mol/liter citrate buffer; the criterion for diabetes was a plasma glucose level above 250 mg/dl. All the 3 groups were fed a standard diet for 3 weeks, genistein (95% purity) being added to the diet of one of the diabetic groups at a level of 600 mg/kg diet. Fasting blood samples from the tail were taken at baseline and at the end of the period for measuring glucose, lipids, and paraxonase activity. The statistical test used for data analysis and inter-group comparisons was ANOVA.ResultsSupplementation with genistein had no statistically significant effects on the serum paraxonase activity or glucose level, but it brought about significant decreases in the serum triglyceride and total, HDL- and LDL-cholesterol levels.ConclusionGenistein can potentially have a beneficial effect on diabetes-induced dyslipidemia -
طراحی های تنها موردی و مورد- شاهدی در ارزیابی اثر متقابل ژن- محیط با استفاده از داده های سرطان پستانزمینه و هدفاثر متقابل عوامل ژنتیکی و محیطی در اپیدمیولوژی به طور گسترده ای مورد توجه قرار گرفته است. روش های سنتی مطالعه این اثر به گروه شاهد نیاز دارد که انتخاب مناسب آن دارای مشکلاتی است. در طراحی نوین تنها موردی، این اثر را با داده های موارد (بیماران) می توان بدست آورد. در این تحقیق اثر متقابل ژن - محیط با داده های بیماران مبتلا به سرطان پستان با استفاده از دو طراحی مورد - شاهدی و تنها موردی بررسی شده است.مواد و روش هااین مطالعه با دو طراحی تنها موردی و مورد شاهدی همسان شده در سال 1387 انجام گرفته است. با روش تصادفی ساده 300 فرد مبتلا به سرطان پستان از درمانگاه شهید مطهری برای هر دو طراحی، و با روش در دسترس 300 فرد به عنوان شاهد برای طراحی مورد- شاهدی از مراجعین سایر بخش های مراقبتی درمانگاه شهید مطهری انتخاب شدند. داده ها با آزمون های رگرسیون لجستیک و رگرسیون لجستیک شرطی تجزیه و تحلیل شدند.یافته هاحدودهای اطمینان و -2log likelihood همه متغیرها در طراحی تنها موردی بهتر از مورد- شاهدی بود. خطای معیار در سن اولین قاعدگی، اولین زایمان در بالای 34 سال و افراد زایمان نکرده، سابقه تولد زنده، سابقه شیردهی و مصرف قرص های پیشگیری از بارداری در طراحی تنها موردی کمتر از مورد - شاهدی بود. مقدار P در متغیرهای سن اولین قاعدگی، اولین زایمان در بالای 34 سال و افراد زایمان نکرده، سابقه تولد زنده و سابقه شیردهی در طراحی تنها موردی کوچک تر از مورد - شاهدی بود.نتیجه گیریمدل تنها موردی، روشی کارا به لحاظ آماری، حجم نمونه و راحتی نسبی اجرا برای مطالعه اثر متقابل می باشد.
کلید واژگان: تنها موردی, مورد, شاهدی, سرطان پستان, اثر متقابل ژن محیط}Background And ObjectivesThe role of gene-environment interaction in epidemiology has been widely considered. The traditional methods of studying the gene-environment interaction need appropriate control groups which their selection may be associated with some problems. Therefore, new methods have been created to study these interactions from which are the case-only designs. In this method, only the cases data are being used. In this study, gene-environment interaction in patients with breast cancer was investigated using the case-only and case-control designs.Material And MethodsThis study conducted in 2008, using twoMethodsmatched case-control and case-only. Simple random sampling was used to select 300 patients with breast cancer in Shahid Mottahari Clinic for two aforementhioned designs. The control group for the matched case-control study was selected from the women referring to Shahid Mottahari Clinic. Data were analysed using lagistic regressian and conditional logistic regression.ResultsThe confidence intervals and log likelihood in all variables in case-only design was better than the matched case-control. In case-only design, the standard error in the following variables; age at menarche, the first delivery at the age of ≥34 yrs and /or nulliparity, the number of live births, use of oral contraception pills, and breastfeeding history were less than those in the matched case-control design. In case-only design, the P-value of the above-menthined variables was less than those of the matched case-control design.ConclusionThe case-only design is an efficiency method for investigating of the interaction in terms of statistical study, sample size and the easily implementing. -
زمینه و هدف
به منظور ایجاد تناسب فیزیولوژیک بین کار و کارگر می توان از ظرفیت هوازی (VO2-max) استفاده نمود. این مطالعه با هدف برآورد VO2-max و تعیین همبسته های آن در کارگران مرد بخش صنعت شهرستان شیراز، صورت پذیرفت.
روش بررسیدر این مطالعه ی مقطعی، 500 نفر از کارگران مرد کارخانجات شهرستان شیراز که از سلامتی برخوردار بودند، داوطلبانه شرکت نمودند. افراد مورد مطالعه به وسیله ی آزمون ارگومتری بر اساس پروتکل آستراند به مدت 6 دقیقه مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه می باشد که خود از دو قسمت تشکیل شده بود. بخش اول ویژگی های دموگرافیک و بخش دوم ویژگی های آنترپومتریک و فیزیولوژیک فرد را شامل می شد.
یافته هامیانگین و انحراف استاندارد سن در کارگران مورد مطالعه بترتیب برابر با 01/32 و 66/7 سال بدست آمد. ظرفیت هوازی در کارگران مورد مطالعه برابر با 263/0 ± 69/2 لیتر در دقیقه برآورد شد. نتایج این مطالعه نشان داد که بین ظرفیت هوازی و سن، BMI و تعداد ساعات ورزش در هفته ارتباط معنی داری وجود دارد، در صورتی که بین این متغیر و قد و وزن ارتباط معنی داری مشاهده نشد. همچنین، آزمون های آماری نشان داد که بین ظرفیت هوازی و سیگار کشیدن، ارتباط معنی داری وجود دارد (05/0> p). متغیرهایی از قبیل ماهیت کار، کار در نظام نوبتی، رضایت از کار و احساس خستگی حین انجام کار، ارتباطی با ظرفیت هوازی جامعه ی مورد مطالعه نداشتند. بر اساس نتایج بدست آمد معادلات رگرسیونی جهت برآورد ظرفیت هوازی ارایه شدند.
نتیجه گیریاز متغیرهایی همچون سن، BMI، سیگار کشیدن و تعداد ساعات ورزش در هفته، می توان به عنوان عوامل موثر بر VO2-max نام برد.
کلید واژگان: VO2, max, آزمون ارگومتری, پروتکل آستراند, ظرفیت هوازی}Background and aims In order to physiologically fit the job to the worker’s capability, maximum aerobic capacity (VO2-max) is used. This study was conducted to estimate VO2-max and determine its associated factors among workers of industrial sector of Shiraz city. MethodsIn this cross-sectional study, 500 healthy male workers employed in Shiraz city industries participated voluntarily. Subjects’ aerobic capacity was assessed by ergocycle test according to Astrand protocol for 6 minutes. A questionnaire consisted of two parts covering demographic, anthropometric and physiological characteristics was used as data collecting tool. ResultsMean and standard deviation of age of workers was 32.01 and 7.66 years, respectively. Worker’s aerobic capacity was estimated to be 2.69±0.263 1.min-1. The results showed that there was association between VO2-max and age, weight and BMI while no association was found between VO2-max and height. Also, statistical analysis revealed association between VO2-max and smoking and exercise per week (P<0.05). Nature of work, shift working, job satisfaction and fatigue had no association with aerobic capacity. Based on the results, regression equations were developed for estimation of aerobic capacity. ConclusionAerobic capacity had association with age, weight, BMI, exercise and smoking.
-
مقدمهانقباضات عضله صاف رحم از نظر دردناک بودن در میان سایر انقباضات عضلانی فیزیولوژیک منحصر به فرد است به طوری که درد زایمان یکی از شدیدترین دردهایی است که یک زن در طول زندگی خود تجربه می کند و زنان باردار تمایل دارند به نوعی از این درد رهایی یابند. هدف از این مطالعه مقایسه بین دو روش ماساژ استروکینگ سطحی و ماساژ ویبراسیون بر شدت و تغییرات درد کمر حین زایمان در زنان نخست زا بوده است.روش کاردر این مطالعه مداخله ای که روی 120 زن باردار نخست زای مراجعه کننده به اتاق درد بیماستانهای حافظ و زینبیه دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد که بطور تصادفی سیستما تیک به سه گروه 40 نفره تقسیم شدند، (گروه اول ماساژ استروکینگ سطحی، گروه دوم ماساژ ویبراسیون و گروه سوم کنترل) و برای گروه های آزمایش در سه مرحله، دیلاتاسیون 4-3، 7-5 و 10 -8 سانتی متر در ناحیه T10-L1 به مدت 15 دقیقه در هر مرحله ماساژ داده شد.یافته هاواحدهای مورد پژوهش از نظر سن و میزان تحصیلات تفاوت آماری معنی داری با هم نداشتند. میانگین شدت درد کمر قبل و بعد از ماساژ درگروه های آزمایش و کنترل بطور معنی داری در سه مرحله متفاوت بود (001/0=p). میانگین شدت درد در هر سه مرحله نیز بعد از انجام ماساژ درگروه های آزمایش بطور معنی داری کمتر از میانگین شدت درد در گروه کنترل بود (001/0=p). همچنین بین تغییرات درد در سه گروه و در سه مرحله نیز بطور معنی داری با یکدیگر متفاوت بوده است (001/0=p).نتیجه گیریهر دو نوع ماساژ در ناحیه T10-L1 در تسکین درد کمر در مرحله اول زایمان در زنان نخست زا موثر بوده است و شدت درد کمر در گروه های آزمایش سیر نزولی داشته و بیشترین میزان کاهش درد در مرحله سوم دیده شده است ولی در گروه کنترل شدت درد سیر صعودی داشته و بیشترین میزان افزایش درد در مرحله سوم مشاهده شده است.
کلید واژگان: ماساژ استروکینگ سطحی, ماساژ ویبراسیون, درد کمر, زایمان}IntroductionMyometrial contractions are unique in the extent of pain in comparison to muscular contractions that a woman experiences during her life and women desire to get rid of such a pain. The purpose of this study was the compare two methods of superficial strocking & vibration massages on intensity and variation of low back pain during labor in primiparous women.MethodsIn this clinical interventional study 120 women were enrolled who were referred to the lanor department of Hafez and Zeinabieh hospitals in Shiraz. Participants were randomly divided into three group of 40. The first group got strocking massage, the second got vibration massage and third group was the control group. The massages were conducted in strocking and vibration groups in three stage of dilatation (3-4, 5-7, 8-10cm respectively) in T10-L1 area for 15 minute in each stage.ResultsThere was no significant difference between three groups in age & education level. Intensity of low back pain before and after of massage in two experimental groups were significantly different in 3 stages (p=0.001). Intensity of pain in 3 stages after conducting massage was significantly lower than control group (p=0.001) Variation of pain also was significantly different in 3 stages of dilatation.ConclusionBoth strocking & vibration massages in T10-L1 segment were effective in reducing the low back pain of primiparous women. Intensity of low back pain was descending in case groups mostly in third stage. But in control group the pain was increasing in intensity mostly in third stage. -
مقدمه و هدف
آسم بیماری التهابی مزمن راه های هوایی محسوب می شود. از هر 13 کودک سنین مدرسه یکی از آسم رنج می برد. عوامل زیادی به عنوان عوامل مرتبط با بیماری آسم شناخته و معرفی شده اند. هدف از این مطالعه تعیین شیوع آسم و عوامل مرتبط منتخب در کودکان زیر شش سال با دو مدل رگرسیون لجستیک و پروبیت بود.
مواد وروش هااین مطالعه مقطعی توصیفی در سال 1389 در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج بر روی تعداد 600 کودک زیر 6 سال با دو مدل رگرسیون لجستیک و پروبیت انجام شد. پرسشنامه مورد استفاده با الگوبرداری از پرسشنامهISSAC تهیه و پایایی آن با انجام مطالعه پایلوت و با محاسبه آلفای کرونباخ برابر 69/0 تعیین گردید. نمونه گیری بر اساس پرونده خانوار به عنوان خوشه و به روش تصادفی خوشه ایانجام شد. پرسشنامه به وسیله نیروهای آموزش دیده با پرسش از والدین و سپس ویزیت کودکان تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار استستا و مینی تب تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هادر این مطالعه شیوع آسم 3/10 درصد برآورد شد. براساس مدل های برازش داده شده به داده ها، عواملی مانند؛ جنسیت، تغذیه مادر، تغذیه انحصاری کودک با شیر مادر تا 6 ماهگی، استعمال دخانیات در منزل به وسیله یکی از اعضای خانواده و سابقه حساسیت تنفسی در خانواده با شیوع آسم کودکان دارای ارتباط معنی داری بودند(05/0p<). هم چنین نتایج برازش هر دو مدل به داده ها از نظر کارایی مدل تقریبا یکسان و مشابه بود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد، شیوع برآورد شده بیماری آسم نسبت به متوسط شیوع برآوردی کشور در سطح قابل قبول قرار دارد.از طرفی وجود عامل محافظتی مانند؛ تغذیه انحصاری با شیر مادر می تواند به عنوان راهکاری مناسب درپیشگیری آسم کودکی در برنامه های بهداشتی مراقبت کودکان مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
کلید واژگان: آسم, رگرسیون, لجستیک, پروبیت, شیوع}Introduction &
ObjectiveAsthma is a chronic inflammatory airway disease. Asthma affects one in 13 school age children and is a leading cause of school absenteeism. It seems that prevalence of asthma is increasing wordwide. Many factors are identified and reported as factors related to asthma. This study was carried out to determine the prevalence of asthma and associated factors in 600 children under six years using logistic regression and probit.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted on 600 children under six years old. Questionnaire was constructed based on ISSAC questionnaire and its reliability was determined with a pilot study and calculated by the Cronbach's alpha equal to 69 percent. Cluster sampling based on household records as clusters was performed. Questionnaires were completed by trained staff under supervision of an expert person and by interviewing parents and children.
ResultsThe prevalence of asthma was estimated to be 3.10 (7.89 to 12.78) percent. Based on fitting models to data, factors such as gender, maternal nutrition, exclusive breast feeding to 6 months, smoking at home by a family member and having a history of respiratory allergy in families were significantly associated with asthma prevalence (p-value ≤ 0.05). The results also demonstrated that the both models are almost identical in evaluating the data.
ConclusionThis study showed that estimated asthma prevalence is equal to average prevalence reported in Iran. Protective factors, such as exclusive breast feeding as a strategy can be appropriated in children's health care programs and should be much more considered.
-
سابقه و هدف
میانگین سن یائسگی در جهان 51 سالگی گزارش شده است و با توجه به افزایش امید زندگی در بسیاری کشورها بیش از یک سوم عمر زنان در دوران یائسگی طی می شود.اهمیت یائسگی به دلیل ارتباط آن با بیماری های متعدد و کیفیت زندگی است.مطالعه حاضر با هدف برآورد میانگین یائسگی طبیعی در زنان ایرانی بر مبنای یک مطالعه متاآنالیز انجام شد.
مواد و روش هادر طی یک مطالعه متاآنالیز بر روی تمام مقالات موجود در خصوص سن یائسگی طبیعی در ایران، تعداد 21 مقاله بر مبنای معیارهای ورود انتخاب شدند.جهت تعیین تورش انتشار از آزمون های Begg و Egger و جهت تعیین هموژنیتی نمونه ها از تست کوکران استفاده شد.میانگین اشتراکی بر اساس مدل Random effect در نرم افزار Stata11 برآورد گردید.
یافته هاآزمون های Begg و Egger به ترتیب با مقادیر معنی داری 174/0 و 446/0 احتمال وجود سوگرایی انتشار در داده ها را رد کرد.نوعی عدم تجانس در نمونه های مورد مطالعه وجود داشت (001/0 P<).بر همین اساس میانگین سن یائسگی طبیعی بر مبنای مدل اثر تصادفی برابر با 183/48 با دامنه اطمینان (91/48-457/47) محاسبه شد.
نتیجه گیریمیانگین سن یائسگی طبیعی در ایران نسبت به کشورهای منطقه در سطح مطلوب، اما نسبت به کشورهای توسعه یافته از سطح پائینی برخوردار است.و لذا با توجه به اهمیت این دوران در زنان، برنامه ها و مداخله های آموزشی ضروری است.
کلید واژگان: یائسگی, منوپوز, زنان, متاآنالیز, ایران}IntroductionThe mean age of menopause have been reported at the age of 51 in the world and regarding the increase in life expectancy in many countries more than a third of the life time of women i s in menopause period. The importance of menopause is due to its relationship with various diseases and quality of life. The present study was conducted to estimate the average natural age of menopause in women based on a meta-analysis study.
Material And MethodsIn a meta-analysis study on all the existing articles in the natural age o f menopause in Iran, 21 articles were selected based on inclusion criteria. Begg and Egger tests fo r publication bias and Cochrane test were used to determine the heterogeneity among samples.? ??? estimate of mean calculated based on Random effect model in Stata11 software.
ResultsThe publication bias assumption was rejected by Begg and Egger tests with significant value s equal to 0.174 and 0.446 respectively. There was a heterogeneity among samples (Q=4626.3, df=20, P<0.001). So based on random effect model the mean age of menopause was calculated as 48.183 with 95 % CI=47.457-48.91.
ConclusionThe average age of natural menopause in Iranian women is favorable to some places of Middle East, but is less compared with developed countries and the world mean. Because of the importance of this period in women, educational programs seem to be necessary.
-
مقدمه
مکمل های تغذیه ای یک روش مداخله ساده و موثر در حیطه بهداشت عمومی است که در جهت کنترل بیماری های عفونی و انگلی در کودکان انجام می گیرد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر مکمل یاری بر رشد و تاثیر آن بر ابتلا به عفونتهای اسهالی و تنفسی کودکان انجام شد.
روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی، بر روی 628 کودک 6تا 60 ماهه انجام شد. افراد مورد مطالعه به طور تصادفی به یکی از چهار گروه با ویتامین A، روی،روی و ویتامین A و گروه کنترل تقسیم شدند و پس از جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه، مصاحبه حضوری با والدین و سنجش قد و وزن آنها، با استفاده از رگرسیون و آنالیز کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایجمکمل یاری تاثیر مفیدی در افزایش وزن کودکان داشت و بیشترین و کمترین میانگین تفاوت وزنی به ترتیب در گروه های ویتامین A و کنترل دیده شد. اما اختلاف معنی داری در بین چهار گروه درمانی از نظر میانگین تفاوت قدی و طول دوره و میزان بروز بیماری های تنفسی و اسهالی وجود نداشت.
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه حاضر، مکمل درمانی با ویتامین A و روی تاثیر مفیدی بر افزایش وزن کودکان دارد اما در افزایش قد و پیشگیری از بیماری های اسهالی و تنفسی آنها تاثیر چندانی ندارد.
کلید واژگان: ویتامین A, رشد, اسهال, عفونت دستگاه تنفسی}IntroductionSupplementation is a simple and effective intervention method in public health for control of parasite and infectious diseases in infants. The current study was conducted to determine the effect of supplementation with zinc and vitamin A in growth rate and morbidity of respiratory and diarrhea infections.
MethodsIn a randomized clinical trial, 628 infant between 6-60 month years old assigned to four groups; vitamin A and zinc, vitamin A, zinc and control. After collection of data with a questionnaire, interview and weight and height measurement, they were analyzed by regression and analysis of covariance.
ResultsSupplementation with zinc and vitamin A was associated positively with infants weight. It was also observed maximum and minimum of weight difference mean in vitamin A and control groups, respectively. In contrast, no significant differences among four groups in height mean, duration and incidence rate of respiratory and diarrhea infections was observed.
ConclusionThis study showed that supplementation with zinc and vitamin A increases infants weight. However, no effect on height increment as well as preventive effect for diarrhea and respiratory infections was observed.
-
زمینه و هدفبا توجه به این که میزان بقا پیوند کلیه از دهنده زنده به طور قابل ملاحظهای بهتر از جسد میباشد، هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین میزان بقا پیوند کلیه با نوع دهنده عضو در بین بیماران پیوند شده در مرکز پیوند بیمارستان نمازی شیراز از شروع سال 1378 تا پایان سال 1387 میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه همگروهی گذشتهنگر، که به بررسی وجود ارتباط بین نوع دهنده عضو (دهنده زنده فامیل، دهنده زنده غیرفامیل و پیوند از جسد) با میزان بقا پیوند کلیه، در بین 1356 پیوند انجام شده در مرکز پیوند بیمارستان نمازی شیراز میپردازد، برای محاسبه میزان بقا پیوند از منحنی کاپلان مایر، بررسی وجود اختلاف بین منحنی های بقا از آزمون لگاریتم رتبهای و به منظور حذف عوامل مخدوش کننده نیز از مدل رگرسیونی کاکس استفاده شده است.
یافته ها: میزان بقا 5 ساله پیوند کلیه در بین گیرندگان کلیه از دهنده زنده فامیل 4/92 درصد، دهنده زنده غیر فامیل 6/92 درصد و در موارد پیوند از جسد نیز 1/82 درصد بوده است، که اختلاف معنیداری بین نوع دهنده پیوند و میزان بقا پیوند کلیه دیده شد(001/0نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که دریافت کنندگان پیوند کلیه از دهنده زنده (فامیل و غیر فامیل) به طور قابل ملاحظهای، میزان بقا پیوند بیشتری در مقایسه با پیوند از جسد دارند.
کلید واژگان: نوع دهنده, میزان بقا پیوند, پیوند کلیه}BackgroundNoticing the fact that graft survival rate of kidney transplantation from live donors is more than deceased donors, this study was conducted to determine the relationship between the graft survival rate of renal transplantation and the donor source in patients transplanted from March 1999 to March 2009 in Namazi Hospital Transplantation Center of Shiraz.Materials And MethodsIn this retrospective cohort study which was designed to determine the relationship between graft survival of kidney transplantation and the donor source (related live donor, unrelated live donor, and deceased donor) in 1356 patients who were transplanted in Shiraz Transplant Center, Namazi Hospital. Kaplan-Meier method was used to determine the survival rate, log-rank test was used to compare survival curves and Cox regression model was used for ruling out the intervening factors.ResultsFive-year graft survival rates of renal transplantation from related, unrelated, and deceased donors were 92.4, 92.6 and 82.1%, respectively. Also, a significant relationship was seen between donor source and survival rate of the renal allograft (P>0.001).ConclusionThe findings of this study transplanted patients with kidneys from living donors (related or unrelated) have a higher graft survival rate compared with deceased donors. -
زمینه
بیماری های سرطانی و به طور خاص سرطان معده به عنوان یکی از مهم ترین مشکلات بهداشتی در ایران و بسیاری از کشورها مطرح می باشند. از آنجائی که شناخت ویژگی های اپیدمیولوژیک بیماری حائز اهمیت است، مطالعه حاضر با هدف بررسی همه گیری شناختی سرطان معده در استان فارس صورت پذیرفت.
مواد و روش هادر این بررسی کلیه موارد ثبت شده سرطان معده در مرکز ثبت سرطان استان فارس بین سال های 1380 تا 1384 مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات لازم با استفاده فرم های ثبت سرطان و نیز پرونده های بیمارستانی بیماران به-دست آمد. کلیه تحلیل ها توسط نرمافزار آماری SPSS ویرایش 13 صورت پذیرفت.
یافته هااز 442 مورد ثبت شده سرطان معده، 6/68 درصد مذکر و 4/31 درصد مونث بودند. میانگین سنی کل بیماران 4/58 سال (46/14=SD)، میانگین سنی مردان 72/60 سال (82/13=SD) و زنان 29/53 (48/14=SD) تعیین شد. 5/91 درصد افراد متاهل، اکثریت مردان کشاورز و دامدار و اکثریت زنان خانه دار بودند. 8/34 درصد از مبتلایان ساکن شیراز و مابقی ساکن سایر شهرستان های استان فارس و یا سایر استان ها بودند. سابقه ی مصرف دخانیات توسط 8/52 درصد از بیماران گزارش شده بود. شایع ترین یافته های بالینی در بیماران به ترتیب درد اپی گاستر، کاهش وزن و بی اشتهایی بودند. در حدود 74 درصد بیماران فاصله ی زمانی بین شروع اولین علامت بیماری تا تشخیص بیماری بیش از یک ماه بود، همچنین درجه ی تمایز یافتگی سرطان در 7/40 درصد افراد در زمان تشخیص بیماری در مرحله ی ضعیف قرار داشت.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصله لزوم انجام اقداماتی در جهت کاهش عوامل خطر و یا تشخیص زودرس سرطان معده در افراد در معرض خطر از جمله سیگاری ها، افراد دارای سابقه ی فامیلی سرطان و مشاغل پرخطر ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: اپیدمیولوژی, سرطان معده, مطالعه توصیفی, تحلیلی, مصرف سیگار, ثبت سرطان, استان فارس}BackgroundCancer diseases especially gastric cancer is one of the most important problems in Iran and many other countries. Whereas, determination of epidemiological characteristics of gastric cancer is very important, this study carried out with the aim of epidemiologic survey of gastric cancer in Fars province.
MethodsThis study was performed on total gastric cancer cases that registered in Tumor Registry Center of Fars province between2001-2006. Necessary information was gathered from cancer registry forms and hospital files. All statistical analysis was performed by using SPSS (V.13) software.
ResultsOf 442 gastric cancer patients 68.6% were males and 31.4% were females. Mean age at diagnosis was 58.4 years (SD=14.46), for men 60.72 years (SD=13.82) and for women 53.29 years (SD=14.48). In total, 91.5% of patients were married, most of men were farmer and greatest parts of women were housewife. History of smoking reported by 52.8% of cases. Most prevalent clinical finding in patients were epigastric pain, loss weight and loss appetite, respectively. In 74% of patients, time interval between beginnings of first symptoms until diagnosis of disease was more than one month and in 40.7% of cases, grade of tumor at diagnosis time was poorly differentiated.
ConclusionAccording to these results, deduction of risk factors and early detection in at risk subjects such as smokers, high risk occupations and individuals with family history of cancer, is important for prevention and control of gastric cancer
-
سابقه و هدفابتلا به عفونت ویروس هپاتیت C (HCV) و HIV از مسائل اصلی سیستم بهداشتی جوامع است. به دلیل تشابه روش های انتقال HCV و HIV، ابتلای همزمان به این دو عفونت بسیار شایع است. غیراز مصرف داروهای تزریقی وریدی درمورد سایرراه های انتقال HCV در بین بیماران مبتلا به عفونت HIV اتفاق نظر وجود ندارد. این مطالعه به منظور بررسی راه های انتقال HCV در بین بیماران مبتلا به عفونت HIV انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مورد – شاهدی بر روی 100 زوج مبتلا به HIV که همزمان مبتلا به HCV انجام شد. هر زوج از یک بیمار مبتلا به عفونت HCV و یک بیمار عدم ابتلا به عفونت HCV تشکیل گردید. گروه ها از نظر سن، جنس و وضعیت تاهل با هم همسان بودند. در این افراد ارتباط بین ابتلا به عفونت HCV و عوامل خطر وضعیت سکونت، زندانی شدن، تزریق داروهای وریدی، تماس جنسی خارج از خانواده، دریافت خون قبل از سال 1372، ابتلا به بیماری های سوزاک، سل و ایدز، انجام خالکوبی و ابتلای به عفونت HBV با استفاده از مدل لجستیک کاندیشنال مورد بررسی قرار گرفت.یافته هاتزریق داروهای وریدی غیرمجاز(OR=3.47; %CI: 1.14-10.63)، سابقه زندانی شدن (OR= 3.5; %95 CI:1.005-10.63) و انجام عمل خالکوبی در زندان (OR= 4.27; %95 CI: 1.24-14.7) بطور مستقل با ابتلا به عفونت همزمان HCV در افراد مبتلا به HIV همبستگی نشان دادند.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که ابتلای به عفونت همزمان با HIV و HCV، با عوامل خطر سابقه زندانی شدن، تزریق داروهای وریدی و انجام خالکوبی مرتبط است.
کلید واژگان: HIV, ویروس هپاتیت C, عوامل خطر, عفونت همزمان}Background And ObjectiveHIV and HCV are major public health concerns. Because of similar methods of transmission, HIV-HCV co-infection is common. Except for injecting drug use, there was not common idea for other routes of transmission for HCV among HIV infected persons. The aim of this study is evaluation of characteristics associated with hepatitis C virus infection in individuals infected with the HIV.MethodsOne hundred HIV infected pairs were involved in this matched case-control study. Each pair consists of one HCV infected patient and one HCV negative patient. Cases and controls were matched for age, gender and marital status. In those subjects, association between HIV/HCV co infection and state of urbanization, injection drug use, imprisonment, extra marriage sexual contact, blood transfusion before 1993, gonorrhea, tuberculosis, tattooing, use of common blade, HBV infection, AIDS were evaluated with conditional logistic regression model.FindingsInjecting drug use (OR=3.47; %95CI: 1.14-10.63), history of incarceration (OR= 3.5; %95CI: 1.005-10.63) and history of tattooing in prison (OR=4.27; %95CI: 1.24-14.7) were independently associated with co-infection by hepatitis C virus.ConclusionIndividual risk factors for HIV/HCV co infection included a history of injection drug use, imprisonment, and in prison tattooing. -
مقدمه
بهترین روش درمان جایگزین کلیه در بین بیماران مبتلا به مرحله پیشرفته بیماری کلیوی پیوند کلیه می باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان بقای پیوند کلیه و تعیین عوامل موثر بر آن در بین بیماران پیوند شده از دهنده زنده در مرکز پیوند بیمارستان نمازی شیراز انجام شده است.
روشدر این مطالعه از نوع تحلیل بقا، میزان بقا در بین 843 پیوند انجام شده از دهنده زنده در مرکز پیوند بیمارستان نمازی شیراز بررسی شد. برای محاسبه میزان بقای پیوند کلیه، از روش کاپلان-مایر و برای بررسی وجود ارتباط بین منحنی های بقا از آزمون لگاریتم رتبه ای استفاده شد. مدل سازی عوامل موثر در میزان بقا نیز با استفاده از مدل رگرسیونی کاکس انجام شد.
یافته هامیانگین زمان پیگیری بیماران (± انحراف معیار) در این مطالعه 6/34±1/53 ماه بود. با استفاده از روش کاپلان مایر، میزان بقای 1، 3، 5، 7و 10 ساله پیوند کلیه به ترتیب 3/98، 4/96، 5/92، 8/90 و 2/89 درصد به دست آمد. بر اساس نتایج حاصل از مدل رگرسیونی کاکس نیز مشخص شد که متغیرهای سن دهنده و مقدار کراتنین زمان ترخیص از عوامل موثر در میزان بقای پیوند از دهنده زنده می باشند.
نتیجه گیریمیزان بقای 10 ساله پیوند کلیه از دهنده زنده در این مراکز، 2/89% به دست آمد که در مقایسه با میزان های گزارش شده از سایر مراکز بزرگ پیوند کلیه رضایت بخش می باشد.
کلید واژگان: پیوند کلیه, میزان بقای پیوند, دهنده زنده, مدل مخاطره تناسبی کاکس}Background and AimsRenal transplantation is the best therapeutic option for End Stage Renal Disease (ESRD). The aim of this study was to determine the graft survival rate of renal transplantation in patients who have been transplanted from live donor in Shiraz Transplant Research Center, Shiraz, Iran.
MethodsIn a survival analysis study, organ survival rate after kidney transplantation from live donor was determined in 843 patients being transplanted in Shiraz Transplant Research Center, Iran during a period of 10 years (March 1999 to March 2009). Kaplan-Meier method was used to determine the survival rate, Log-rank test was used to compare survival curves and Cox proportional hazard model was used for multivariate analysis.
ResultsMean follow-up period (± Standard deviation) was 53.07±34.6 months. Allograft survival rates at 1, 3, 5, 7 and 10 years after kidney transplantation were found to be 98.3%, 96.4%, 92.5%, 90.8% and 89.2%, respectively. Using Cox proportional hazard model, age of donor and creatinine level at discharge showed significant relationships with survival rate of renal allograft.
ConclusionThe 10- year graft survival rate of renal transplantation from live donor in this center is 89.2% which in comparison with reports from large centers of transplantation it is satisfactory.
-
نفروپاتی دیابتی شایع ترین علت پیوند کلیه و دیالیز در بیشتر کشورهای دنیا است. بیماری کلیوی در یک سوم بیماران مبتلا به دیابت بروز می کند و میزان مرگ و میر و هزینه درمان را به طور چشم گیری افزایش می دهد. هدف از این مطالعه مقایسه ی میزان بقای پیوند کلیه در بیماران دیابتی و غیر دیابتی، در مرکز پیوند بیمارستان نمازی شیراز در فاصله ی بین سال های 87-1378 می باشد.مواد و روش هااین مطالعه یک مطالعه ی هم گروهی گذشته نگر بود. برای تعیین میزان بقای پیوند کلیه از روش کاپلان مایر و برای مقایسه ی منحنی های بقا از آزمون لگاریتم رتبه ای استفاده شد. هم چنین، برای مدل سازی عومل مؤثر در میزان بقا از مدل رگرسیونی کاکس استفاده شد.یافته هامیانگین مدت زمان پیگیری بیماران 05/31±15/48 (دامنه: 03/118-07/3) ماه بود. میزان بقای 9 ساله ی پیوند کلیه در بیماران دیابتی و غیردیابتی به ترتیب 2/84% و 7/85% برآورد شد و با استفاده از مدل رگرسیونی کاکس، مشخص شد که سن دهنده ی زیر 40 سال، عامل مؤثر در میزان بقای بیشتر پیوند کلیه در بیماران دیابتی است. بر اساس یافته های این مطالعه، میزان بقای پیوند کلیه در بیماران دیابتی و غیر دیابتی اختلاف معنی داری با هم ندارند و بنابراین این روش درمانی می تواند گزینه ی مناسبی برای بیماران مبتلا به نفروپاتی دیابتی باشد.
کلید واژگان: نفروپاتی دیابتی, پیوند کلیه, میزان بقا پیوند}IntroductionIn many countries around the world, diabetic nephropathy is the most common cause of renal transplantation and dialysis. One third of diabetic patients suffer from kidney diseases which, in turn, considerably increase mortality rates and treatment costs. The aim of this study was to compare graft survival rate in diabetic and non-diabetic patients in the Shiraz Namazi Hospital Transplant Center, during the years 1999 to 2009.Materials And MethodsThis study was a retrospective cohort study that investigated graft survival rate among diabetic patients who had undergone kidney transplant and compared it with that of non-diabetic patients, in the Transplant Center of Shiraz Namazi Hospital. The Kaplan-Meier method was used to calculate the survival rate and Log-rank test was applied to compare survival curves. Furthermore, to model the factors affecting survival rate, Cox proportional hazard model was implemented.ResultsThe results of the study revealed that the average follow-up period of patients was 48.15±31.05 (range: 3.07-118.03) months. The estimated 9-year graft survival rates among diabetic and non-diabetic patients were 84.2% and 85.7%, respectively. Moreover, using Cox proportional hazard model, it was found that the age of a donor <40 years, is an effective factor for higher graft survival rate in diabetic patients.ConclusionBased on the results of this study, we observed that there was no significant difference between kidney transplant survival rate in diabetic and non diabetic patients. This treatment method can hence be a good option for patients with diabetic nephropathy.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.