به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمدرضا بانشی

  • علی حسین زاده، محمدرضا بانشی، بهناز صدیقی، جمشید کرمانچی، علی اکبر حقدوست*
    مقدمه و اهداف

    دمانس یک بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است که بار مالی و اجتماعی زیادی بر سیستم خدمات بهداشتی-درمانی وارد می کند. آگاهی از شیوع بیماری دمانس برای برنامه ریزی بهداشتی و اطمینان از این که خدمات کافی برای افراد مبتلا به این بیماری وجود دارد یا خیر ضروری است. با توجه به این که شیوع و تغییرات جغرافیایی این بیماری در ایران به خوبی شناخته نشده است. هدف مطالعه حاضر برآورد شیوع و تعیین توزیع جغرافیایی این بیماری در ایران می باشد.

    روش کار

    در این مطالعه شیوع دمانس در هر استان به صورت غیر مستقیم، و با استفاد از بسامد داروهای تخصصی تجویز شده در طول یکسال با هر دو نام تجاری و ژنریک برآورد شد. سپس از نقشه های طیف رنگ برای نمایش تغییرات جغرافیایی دمانس در سطح استانی استفاده گردید. در نهایت، از آزمون های جغرافیایی Moran I  و  Getis-Ord Gi (Gi) به ترتیب برای بررسی خود همبستگی فضایی و تغییرپذیری جغرافیایی شیوع دمانس در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد..

    یافته ها: 

    در مطالعه حاضر میزان شیوع کلی دمانس در جمعیت عمومی و جمعیت بالای 60 سال در ایران به ترتیب برابر با 49/6 و 508/9 در 100000 نفر بود. در جمعیت عمومی پایین ترین میزان شیوع دمانس در استان هرمزگان  (9/4 در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع آن در استان آذربایجان شرقی  (96/4 در 100000 نفر) مشاهده شد. در جمعیت بالای 60 سال نیز پایین ترین میزان شیوع در استان هرمزگان (141/5 در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع در استان آذربایجان شرقی (862/5 در 100000 نفر) مشاهده شد. براساس آزمون های Moran I و Getis-Ord Gi (Gi) خودهمبستگی فضایی و تغییرپذیری جغرافیایی شیوع دمانس معنی دار نبود.

    نتیجه گیری: 

    شیوع بیماری دمانس در جمعیت بالای 60 سال ایران نسبت به کشورهای غربی پایین تر است، اما شیوع این بیماری کم و بیش با میزان شیوع دمانس در کشورهای در حال توسعه قابل مقایسه هست. اگر چه باید توجه داشته باشیم که در بعضی از استان های برخوردار ایران شیوع دمانس بالا و شبیه کشورهای توسعه یافته می باشد.

    کلید واژگان: بیماری دمانس, توزیع جغرافیایی, شیوع, ایران}
    A .Hosseinzadeh, MR. Baneshi, B. Sedighi, J .Kermanchi, AA. Haghdoost*
    Background and Objectives

    Dementia is a chronic disease that imposes a huge financial and social burden on the health system. Knowledge of the prevalence of dementia is essential for healthcare planning and ensuring that there is an adequate service for people with the condition. Considering that the prevalence and geographical variation of dementia are not well known in Iran, the present study was conducted to investigate the prevalence of dementia and its geographic variations in Iran.

    Methods

    In this study, the prevalence of dementia was estimated indirectly using the frequency of prescribed specialized medicines in one year by generic and brand names in each province. Choropleth maps were used to visually assess the geographical variation of dementia prevalence at the provincial level. Moran I and Getis-Ord Gi (Gi) geographical tests were used to investigate the spatial autocorrelation and geographical variability of dementia prevalence at a significant level of 0.05, respectively.

    Results

    In this study, the prevalence of dementia was 49.6 and 508.9 in 100000 in the general and over 60-year population, respectively. In the general population, the lowest prevalence was in Hormozgan Province (9.4/100000) and the highest prevalence was in East Azarbayjan Province (96.4/100000). In the over 60-year population, the lowest prevalence was in Hormozgan Province (141.5/100000) and the highest in Isfahan Province (862.5/1000000). According to Moran I and Getis-Ord Gi (Gi) tests, spatial autocorrelation and geographical variability of dementia prevalence were not significant.

    Conclusion

    The prevalence of dementia in the Iranian over 60-year population is lower compared to western countries; however, it is comparable with the reported dementia prevalence from developing countries. It should be noted that the dementia prevalence is high, similar to developed countries, in some developed provinces of Iran.

    Keywords: Dementia, Geographical variation, Prevalence, Iran}
  • Meysam Abshenas-Jami, Mohamadreza Baneshi, Maryam Nasirian *
    Background

    To provide prevention programs and educate drug users (DUs), the estimation of their population is necessary. This study aimed to estimate the population size of this hidden group in Isfahan city as a metropolitan in Iran using the network scale-up method (NSUM).

    Methods

    This cross-sectional study was performed in summer 2018 on 1000 people selected through a multistage sampling method based on 14 region of the municipality of Isfahan. The data collection tool was a questionnaire that was previously used in Dr. Banshi's national plan without any changes. The Cronbach's alpha value of the questionnaire was 0.826. Using correction factors such as transparency of response and the ratio of social network size used in previous national studies, the number of people with high-risk behaviors was estimated. The results were analyzed through NSUM based on survey analysis.

    Findings

    Among all kinds of DUs, men were the largest consumers. The prevalence of use of opium, cannabis, heroin/crack, stimulants, ecstasy, hallucinogens, tramadol, zolpidem, tobacco, and drug injection was 2983, 2342, 613, 766, 86, 268, 1185, 213, 5869, 135 in 100000 people, among individuals of over 18 years of age. In both sexes, the prevalence of using opium and its nectar and illegal treatment with methadone and buprenorphine was higher in people of over 30 years of age, while the prevalence of consuming cannabis, ecstasy, tramadol, tobacco products, and stimulants was higher in the age group of 18 to 30 years.

    Conclusion

    The results indicated that the prevalence of different DUs in Isfahan city, especially among men was higher than the reported average (especially in young men of 18-30 years of age). Since the prevalence of drug use varies based on the type of substance used among age groups, targeted preventive planning based on the type of drug used and age group is recommended.

    Keywords: drug users, Network scale-up method, Hidden population, Iran}
  • علی حسین زاده*، محمدرضا بانشی، بهناز صدیقی، جمشید کرمانچی، علی اکبر حقدوست
    سابقه و هدف

    بیماری پارکینسون یک بیماری مزمن عصب شناختی است. آگاهی از تغییرات جغرافیایی شیوع این بیماری برای برنامه ریزی بهداشتی و تخصیص مناسب منابع ضروری است. هدف مطالعه حاضر تعیین توزیع جغرافیایی شیوع این بیماری در ایران بود.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه مقطعی ابتدا شیوع بیماری پارکینسون، در استان های مختلف، با استفاده از بسامد داروهای تخصصی تجویز شده برای درمان این بیماری در هر 100000 نفر برآورد شد. سپس توزیع جغرافیایی شیوع بیماری در ایران تعیین گردید.

    یافته ها: 

    شیوع بیماری پارکینسون در جمعیت عمومی و جمعیت بالای 50 سال به ترتیب برابر با 50/4و 261/1 در 100000 نفر بود. در جمعیت عمومی پایین ترین میزان شیوع بیماری پارکینسون در استان هرمزگا ن (15/7در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع در استان اصفهان (96/9در 100000 نفر) بود. در جمعیت بالای 50 سال نیز پایین ترین میزان شیوع بیماری پارکینسون در استان هرمزگان (114/2 در 100000 نفر) و بالاترین میزان شیوع در استان اصفهان (449/5 در 100000 نفر) بود.

    استنتاج

    شیوع بیماری پارکینسون در جمعیت بالای 50 سال ایران نسبت به کشورهای غربی پایین تر است، اما
    شیوع این بیماری کم و بیش با میزان شیوع گزارش شده بیماری پارکینسون در کشورهای در حال توسعه آسیایی قابل مقایسه می باشد. اگرچه باید توجه داشت که شیوع بیماری پارکینسون در استان های مختلف ایران تغییرات جغرافیایی قابل توجهی دارد.

    کلید واژگان: بیماری پارکینسون, توزیع جغرافیایی, شیوع, ایران}
    Ali Hosseinzadeh*, MohammadReza Baneshi, Behnaz Sedighi, Jamshid Kermanchi, AliAkbar Haghdoost
    Background and purpose

    Parkinsonchr('39')s disease (PD) is a chronic neurological disorder. Prevalence estimates of the disease are pivotal for planning and appropriate allocation of health care. The present study was conducted to investigate the prevalence of PD and its geographic variations in Iran.

    Materials and methods

    In this cross-sectional study, the prevalence of PD in different provinces was estimated using the frequency of specialized drugs prescribed per 100,000 people. Then, geographical distribution of the disease was determined in Iran.

    Results

    In this study, the prevalence of Parkinson’s disease in general population and >50 years old were 50.4 and 261.1 in 100,000 people, respectively. In general population, the lowest and highest PD prevalence were seen in Hormozgan province (15.7/100,000) and Isfahan province (96.9/100,000). Also, in those >50 years old the lowest PD prevalence was found in Hormozgan province (114.2/100,000) and the highest was observed in Isfahan province (449.5/100,000).

    Conclusion

    PD prevalence in >50 years old was lower in Iran than that in western countries, but it is somewhat comparable with PD prevalence reported in developing countries in Asia. In Iran, the prevalence of PD is considerably different in various regions.

    Keywords: Parkinson’s disease, geographical variation, prevalence, Iran}
  • شیما کاظمی، طاهره رمضانی، سمانه باقریان، محمدرضا بانشی، زهره خشنود*
    مقدمه و هدف

    سرسختی روان‌شناختی به‌عنوان یک ساختار شخصیتی است که در شرایط استرس‌زا به‌عنوان یک منبع مقاومت برای دانشجویان رشته‌های گروه پزشکی محسوب می‌شود. این مطالعه با هدف تعیین نقش هوش معنوی و سبک‌های هویت در پیش‌بینی سرسختی روان‌شناختی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام گرفت.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی مقطعی، 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه، پرسشنامه‌های اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه سرسختی، سبک هویتی و هوش معنوی بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون‌های همبستگی پیرسون، تی ‌مستقل، کروسکال ‌والیس، تحلیل ‌واریانس و رگرسیون خطی استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمره سرسختی روان‌شناختی در واحد‌های پژوهش 9/68 ± 48/16، هوش معنوی 18/62 ± 108/43 و سبک‌های هویتی 15/99 ± 128/01 بود. نتایج نشان داد که متغیرهای هوش معنوی و انواع سبک‌های هویتی به‌عنوان متغیر مستقل توان پیش‌بینی سرسختی روان‌شناختی را به‌عنوان متغیر وابسته داشتند (0/41r =، 0/001> p).

    نتیجه گیری

    نتایج به‌دست‌آمده از این پژوهش نشان داد هوش معنوی و سبک‌های هویتی، بر سرسختی روان‌شناختی تاثیر مثبت می‌گذارند. ارتقاء و بهبود هوش ‌معنوی و سبک‌های هویتی، موجب بالا بردن سرسختی روان‌شناختی در دانشجویان می‌گردد. لذا افزایش سرسختی روان‌شناختی می‌تواند عاملی جهت بهبود سلامت روان دانشجویان گردد.

    کلید واژگان: هوش معنوی, سبک های هویتی, سرسختی روان شناختی, دانشجویان}
    Shima Kazemi, Tahereh Ramezani, Samaneh Bagherian, Mohammadreza Baneshi, Zohreh Khoshnood*
    Introduction

    Psychological hardiness is a personality structure that is considered as a source of resistance to medical students in stressful situations. The aim of this study was to determine the role of spiritual intelligence and identity styles in predicting psychological hardiness of students of Kerman University of Medical Sciences.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional descriptive study, 300 students of Kerman University of Medical Sciences included in the study by random cluster sampling. Data collection instruments in this study were demographic information questionnaire, hardiness questionnaire, identity style and spiritual intelligence. Pearson correlation, independent t-test, Kruskal-Wallis, analysis of variance and linear regression were used to analyze the data.

    Results

    The mean score of psychological hardiness in research units was 48.16±9.68, spiritual intelligence was 10.43±18.62 and identity styles were 128.01±15.99. The results showed that the variables of spiritual intelligence and types of identity styles as independent variables had the predictability of psychological toughness as a dependent variable (r = 0.41, p<0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that spiritual intelligence and identity styles have a positive effect on psychological hardiness. Promoting and improving spiritual intelligence and identity styles increases students' psychological hardiness. Therefore, increasing psychological hardiness can be a factor to improve students' mental health.

    Keywords: Spiritual Intelligence, Identity Styles, Psychological Hardiness, Students}
  • علی نقی زاده*، محمدرضا بانشی، فرزانه ذوالعلی، سید مهدی طباطبائی
    زمینه و هدف

    با وجود پیشرفت های روز افزون بشر در مورد کنترل بیماری ها، هنوز هم لیشمانیوزها یکی از معضلات بهداشتی به شمار می آیند. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر بر تاخیر در مراجعه موارد ثبت شده مبتلا به لیشمانیوز جلدی از سال 93-1388 در سیستان و بلوچستان انجام گرفت.

    روش و مواد

    این مطالعه توصیفی تحلیلی با مشارکت 2410 نفر از بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی شهرستان های تابعه دانشگاه های علوم پزشکی زاهدان و ایرانشهر طی سال های 93-1388 انجام گرفت. روش نمونه گیری سرشماری بوده و جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه ای دوبخشی شامل متغیرهای دموگرافیک و اطلاعات بیماری صورت گرفت. محاسبات آماری جهت تعیین مهم ترین عوامل موثر بر تاخیر در مراجعه بیماران، توسط نرم افزار SPSS-20 و به روش رگرسیون لجستیک انجام شد.

    یافته ها

    میانگین (انحراف معیار) سن بیماران (4/16) 3/19 سال و اندازه زخم ها (5/1) 7/2 سانتیمتر و تاخیر در مراجعه بیماران به مرکز درمانی (5/52) 7/59 روز بود. تعداد 1509 (6/62%) نفر از بیماران مرد و 2014 (6/83%) نفر از آنها ایرانی بودند. کودکان 730 (3/30%) مورد از بیماران را تشکیل می دادند. پاکستانی ها نسبت به ایرانی ها 70% (01/0>P)، عشایر نسبت به شهرنشینان 83% (02/0=P) و بیماران دارای سابقه ابتلای همزمان سایر اعضای خانواده نسبت به گروه مقابل 39% (02/0=P) احتمال کمتری برای تاخیر در مراجعه داشتند. بیماران ارجاعی توسط مراکز خصوصی به میزان 126% احتمال بیشتری نسبت به بیماران ارجاعی توسط مراکز درمانی دولتی برای تاخیر در مراجعه داشتند (02/0=P). افرادی که دارای زخم خشک بودند نسبت به افرادی که زخم مرطوب داشتند 124% احتمال بیشتری برای تاخیر در مراجعه داشتند (01/0>P).

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد که تاخیر در مراجعه مبتلایان به بیماری لیشمانیوز جلدی در شهرستان های استان سیستان و بلوچستان نسبتا زیاد بود و ملیت پاکستانی، محل سکونت عشایری، ارجاع از مراکز بهداشتی درمانی دولتی، سابقه ابتلای همزمان سایر اعضای خانواده و زخم به شکل مرطوب، عوامل موثر در کاهش مراجعه با تاخیر بیماران به مراکز درمان سالک شهرستان ها بودند.

    کلید واژگان: لیشمانیوز جلدی, تاخیر در مراجعه, کانون های آلودگی, سیستان و بلوچستان}
    Ali Naghizadeh*, Mohammad-Reza Baneshi, Farzaneh Zolala, Seyed-Mehdi Tabatabaei
    Background and Objective

    In despite of the advancements and achievements regarding the control of the diseases, Leishmaniosis is still known as one of the basic health concerns. The objective of this study was to determine the effective factors in the follow-up delay among registered cases infected with Cutaneous Leishmaniosis from 2009 to 2014 in Sistan and Baluchestan province, Iran.

    Materials and Methods

    Participants of this analytic descriptive study included 2410 people infected with Cutaneous Leishmaniosis from cities covered by Zahedan and Iran-Shahr Medical Universities from 2009 to 2014. Census sampling method was conducted and data were collected through the two-part questionnaire which included demographic variables and disease information. SPSS software version 20 was used for statistical analysis in order to determine the most important effective factors in patients’ follow-up delay by implementing logistic regression.

    Results

    The mean (SD) patients’ age was 19.3 (16.4) years, the size of the wounds were identified as 2.7 (1.5) centimeter, and patients follow-up delay was 59.7 (52.5) days. As many as 1502 of patients (62.6%) were male, and 2014 (83.6%) were female. 730 patients (30.3%) were kids. Pakis compared with Iranians 70% (P<0.01), nomads compared with urban citizens 83% (P=0.02), and patients with the history of simultaneous infection of other family members compared with the opposite group 39% (P=0.02) had the less possibility of follow-up delay. Patients who were referred from the private centers had 126% higher possibility of follow-up delay than those referred by the state health centers (P=0.02). Patients with the dry wound compared with those with wet wound had higher rate of follow-up (P< 0.01).

    Conclusion

    The study showed that the delay in follow-up among patients infected by the Cutaneous Leishmaniosis in cities of Sistan and Baluchestan province was relatively high. The effective factors in decreasing the follow-up delays of the patients and treatment seeker included beشing Paki, nomads’ life place, referral from the state health centers, wet wound, and history of the simultaneous infection of the family members.

    Keywords: Cutaneous Leishmaniosis, Follow-up delay, Pollution centers, Sistan, Baluchestan}
  • Milad Ahmadi Gohari, Farzaneh Zolala, Abedin Iranpour, Mohammad Reza Baneshi *
    Background

    Heavy vehicle drivers spend a great deal of time away from their families. This issue and other difficulties around their job may increase risky behaviors among them. The current study aims to investigate the prevalence of opium drugs, stimulants, cannabis, and alcohol use 12 hours before driving among heavy vehicle drivers.

    Methods

    We selected two sites that were in charge of medical examination of drivers and recruited 363 drivers of heavy vehicles (trucks, trailers, and buses). We asked drivers about total number of drivers they knew and number of drivers who experienced use of different types of drugs. The data were analyzed using Network Scale Up Method (NSUM).

    Findings

    Mean of age and job experience was 43.28 ± 10.04 years and 16.07 ± 9.67 years, respectively. The highest and lowest prevalence of drug use related to opium-based drugs at 12.8% to 14.0% and simulants at 1.97% to 2.84%, respectively. The prevalence of alcohol use 12 hours before driving was 4%.

    Conclusion

    12-hour before driving prevalence of opium-based drugs among drivers was high. This might put them in higher risk of road accidents. There is a need to design appropriate educational programs for them.

    Keywords: Drivers, Trucks, Drug abuse, Alcoholism, Network scale up}
  • ابوالفضل حسین نتاج، عباس بهرام پور، محمدرضا بانشی، سمیرا پورمروت، گلایل اردلان، فرزانه ذوالعلی، ناصر نصیری، جاسم زارعی، غزال موسویان، عابدین ایرانپور*، حمید شریفی
    Abolfazl Hosseinnataj, Abbas Bahrampour, Mohammad Reza Baneshi, Samira Poormorovat, Glayol Ardalan, Farzaneh Zolala, Naser Nasiri, Jasem Zarei, Ghazal Mousavian, Abedin Iranpour *, Hamid Sharifi
    Background

    Alcohol use and drug injection are prevalent among homeless youths. The aim of this study wasto identify the associated factors of alcohol consumption and drug injection among homeless youths aged18-29 years.

    Methods

    Data on 202 homeless youths (111 males and 91 females) were collected using a standardizedquestionnaire and face-to-face interview. Lasso logistic regression was applied to determine the impact ofassociated factors on alcohol consumption and drug injection.

    Findings

    The mean age of the participants was 26.30 ± 3.19 years. Also, the prevalence of alcoholconsumption and drug injection was 33.0% [95% confidence interval (CI): 30-36] and 4.0% (95% CI: 0-8),respectively; 6 people (3.0%) consumed alcohol and injected drugs at the same time. Correlates of alcoholconsumption and drug injection were male sex [odds ratio (OR)Alc = 5.7], age (ORAlc = 0.96 and ORDI = 0.98),bachelor or higher education level (ORAlc = 1.34), non-Iranian nationality (ORAlc = 0.05 and ORDI = 0.18),food score (ORDI = 0.92), smoking (ORAlc = 2.05), substance use (ORAlc = 1.12), opposite sex relationship(ORAlc = 1.6), homosexual relationship (ORAlc = 3.56 and ORDI = 2.69), and mental disorder (ORAlc = 0.99).

    Conclusion

    Based on our findings, it seems that the homeless youth are more desired to use alcohol and druginjection, whereas the prevalence of alcohol consumption and drug injection in homeless youth was higherthan general youth population in Iran. Therefore, some suitable solutions are needed to prevent thehomelessness. Also, the effective variables that were identified in this study for alcohol use and drug injectioncan help design and implement beneficial interventions.

    Keywords: Homeless youth, alcohol drinking, Injections, Logistic models}
  • فریده گلبابایی، علی فقیهی زرندی، پدرام ابراهیم نژاد، محمدرضا بانشی، حسین محسنی تکلو، احمدرضا شکری، داود پناهی
  • غلامعلی خجندی، محمدرضا بانشی، حمید شریفی *، شکرالله محسنی
    هدف
    مصرف موادمخدر، مشروبات الکلی و تماس جنسی غیرمتعارف از جمله رفتارهای پرخطر و آسیب های اجتماعی جوامع انسانی در عصر نوین می باشد که علاوه بر مشکلات بهداشتی متعدد، بنیان های فرهنگی اجتماعی جوامع را نیز با خطر مواجه می سازد و متاسفانه جوانان پرخطرترین و آسیب پذیرترین گروه ها برای گرایش به این رفتارها می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع این رفتارها در دانشجویان شهرستان رودان انجام شد.
    روش ها
    پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی می باشد. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان رودان که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. تعداد نمونه 530 بود. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته می باشد. داده ها با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    یافته ها نشان داد شیوع مصرف مواد (مخدر، محرک، صنعتی، سنتی و...) 5/5 درصد (2/8 درصد پسران و 1/1 درصد در دختران) و مواد دخانی (سیگار، قلیان و تنباکو) 20 درصد (2/24 درصد در پسران و 4/16 درصد در دختران) می باشد. همچنین 5/10 درصد پسران و 9/2 درصد دختران سابقه تماس خارج از روابط زناشویی با جنس مخالف را در یک سال گذشته، تجربه کردند.
    نتیجه گیری
    این مطالعه ضرورت توجه بیشتر بر آسیب های اجتماعی از جمله رفتارهای پرخطر جنسی و مصرف موادمخدر و دخانی در دانشجویان را نشان می دهد.
    کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, آسیب های اجتماعی, دانشجویان}
    Gholamali Khojandi, Mohamadreza Baneshi, Hamid Sharifi *, Shokrollah Mohseni
    Introduction
    Drug and alcohol use and unconventional sex are among the high-risk behaviors and the cause of social damages of human societies in the modern era. In addition to numerous health problems, it also threatens the social and cultural foundations of the societies. Unfortunately, young people are the most vulnerable group to tend toward these behaviors. Therefore, the present study aimed to investigate the prevalence of these behaviors in Rudan city students.
    Methods
    It was an applied descriptive cross-sectional study. The statistical population of the study were Rudan Islamic Azad and Payame Noor University students. A sample of 530 students were selected through randomized stratified sampling. The research tool was a researcher-made questionnaire. The data were analyzed using SPSS software.
    Results
    The prevalence of drug use (opiates, stimulants, industrial, traditional, and etc.) was 5.5% (8.2% in boys and 1.1% in girls) and for tobacco products (including cigarettes and hookahs and tobacco) it was 20% (24.2% In boys and 16.4% in girls). In addition, 10.5% of boys and 2.9% of girls had an out of marriage sex history in the past year.
    Conclusion
    This study shows the need to pay more attention to social harms including high-risk sexual behaviors, drug use, and smoking in the students.
    Keywords: Risky Behavior, Social harms, Studenst.}
  • سعید حسینی، محمدرضا بانشی، راضیه خواجه کاظمی، مینو مشایخی، یاسر قرایی خضری پور، فرزانه ذوالعلی
    سابقه و هدف
    حیوان گزیدگی یکی از تهدیدهای سلامتی انسان به شمار می رود. حیوان گزیدگی پیامدهای بسیاری مانند بیماری کشنده هاری به دنبال دارد. با توجه به اهمیت حیوان گزیدگی در سراسر کشور، هدف مطالعه حاضر بررسی توزیع جغرافیایی، روند زمانی و خصوصیات اپیدمیولوژیک موارد در شهرستان بردسیر می باشد.
    روش کار
    این پژوهش مطالعات مقطعی برروی پرونده افراد دچار حیوان گزیدگی از فروردین سال1389تا اسفند 1393 در شهرستان بردسیرانجام شد. داده ها وارد نرم افزار SPSS v.20 گردیده و با آمار توصیفی شامل فراوانی و درصد، مدل لگاریتم خطی و مدل سری زمانی تحلیل گردیدند. همچنین برای رسم پراکندگی جغرافیایی موارد حیوان گزیدگی از نرم افزار Arc GISاستفاده شد.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه نشان داد که در مجموع طی سال های مطالعه 1500 مورد حیوان گزیدگی رخ داده بود. بخش مشیز با تعداد 695 مورد گزش دارای بیشترین حیوان گزیدگی بود. از نظر زمانی موارد حیوان گزیدگی دارای روند خاصی نبودند. نتایج نشان داد که میزان بروز گزش در مردان نسبت به زنان 12/2 بود( 001/0 >P).در گروه سنی 45- 31 سال نسبت به گروه سنی رفرنس(6-0 سال) میزان گزش 98/5 بار بیشتر بود( 001/0 >P).در زنان خانه دار نسبت به گروه رفرنس(اطفال) میزان وقوع حیوان گزیدگی 96/4 بار بیشتر بود( 001/0 >P). در بین حیوانات گزنده سگ ها بیشترین گزیدگی را ایجاد کرده بودند(9/76 درصد). از نظر اعضای گزیده شده، اندام تحتانی بیشتر گزیده شده بودند(8/52). بیشتر مصدومان واکسیناسیون سه نوبتی دریافت کرده بودند(91 درصد).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد عامل تعیین کننده در خصوص حیوان گزیدگی بالا در شهرستان بردسیر نوع فعالیت و شغل باشد. بنابر این آموزش ویژه و پیشگیرانه در گروه های پرخطر می تواند مفید واقع شود.
    کلید واژگان: حیوان گزیدگی, روند زمانی, بردسیر, ایران}
    Saeed Hesseini, Mohammad Reza Baneshi, Razieh Khajeh Kazemi, Minoo Mashayekhi, Yaser Gharaei Khezripour, Farzaneh Zolala
    Introduction
    Animal bites are one of the serious threats to human health, leading numerous consequences such as fatal disease of rabies. Given the importance of animal bite throughout the country, the purpose of the present study was to investigate the geographical distribution, time trend and epidemiological characteristics of animal-bite cases in Bardsir County, Iran.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on the records of people suffering from animal bite between April 2010 and March 2014 in Bardsir County. Data were analyzed in SPSS v.20 software using descriptive statistics including frequency and percentage, log-linear model and time series model. Arc GIS software was employed to plot the geographical distribution of animal-bite cases.
    Results
    The findings of this study indicated that totally 1,500 cases of animal bite had occurred during the study period. Mashiz district (with 695 cases of bite) had the most animal bites. In terms of time, animal-bite cases had no particular trend. The results showed that the incidence rate of bite in men was 2.12 times more than in women (p
    Conclusion
    It seems that the determinants regarding high incidence of animal bite in Bardsir County are the type of activities and occupations. Therefore, special and preventive educational programs might be useful in high-risk groups.
    Keywords: Animal Bite, Time Trend, Bardsir, Iran}
  • ثریا عباس زاده، محمدرضا بانشی*، فرزانه ذوالعلی، یونس جهانی، حمید شریفی
    مقدمه و اهداف
    بعضی مواقع اثر متغیرهای مستقل به طور همزمان، روی چندین متغیر وابسته سنجیده شود، و علاوه بر آن یک همبستگی درونی بین متغیرهای مستقل وجود داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی عملکرد مدل های تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) و مدل سازی معادله های ساختاری روی بررسی روابط پیچیده بین متغیرها انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه به بررسی آگاهی و نگرش افراد 18-15 سال در مورد مواد محرک پرداخته است. با استفاده از روش مدل سازی معادله های ساختاری و مانوا، اثر متغیرهای مستقل (جنس، وضع تاهل، سطح سواد و سن) روی دو متغیر پنهان آگاهی و نگرش بررسی شد. میانگین مجموع مربع های خطای (Mean Square Error; MSE) دو روش باهم مقایسه شد.
    یافته ها
    در دو روش سمت معنی داری مسیرها یکی شد، اما مقدار ضرایب و P-value ها با هم متفاوت بود. با توجه به نتایج به دست آمده، مشاهد شد در هر دو روش، تنها متغیر جنس، بر آگاهی افراد، اثر گذار بوده است. هم چنین در هر دوی این روش، متغیر جنس و متغیر وضع تاهل، بر نگرش افراد اثرگذار بوده اند. میانگین مجموع مربع های خطا، دو روش تحلیل واریانس چند متغیره و روش مدل سازی معادله های ساختاری به ترتیب 98/0 و 002/0 شده اند.
    نتیجه گیری: در این مطالعه عملکرد روش مدل سازی معادله های ساختاری نسبت به عملکرد روش مانوا بهتر بوده است. پیشنهاد می شود که برای بررسی هم زمان روابط بین متغیرها از روش مدل سازی معادله های ساختاری استفاده شود. متغیر جنس، بر آگاهی افراد اثرگذار بوده است. هم چنین متغیرهای جنس و وضع تاهل، بر نگرش افراد اثرگذار بوده اند.
    کلید واژگان: تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا), مدل سازی معادله های ساختاری, آگاهی, نگرش, شیشه و اکستازی}
    S. Abbaszadeh, Mr Baneshi *, F. Zolala, Y. Jahani, H. Sharifi
    Background And Objectives
    We may sometimes measure the joint effect of correlated independent variables on several dependent variablesThe present study aimed to evaluate the performance of multivariate analysis of variance (MANOVA) and structural equation modeling (SEM) on complex relationships between variables.
    Methods
    The present study evaluated the knowledge and attitude of 15-18 year-old individuals towards narcotics (glass, ecstasy). The effect of independent variables on two latent variables of knowledge and attitudes was studied using SEM and MANOVA modelingThe mean square error of methods were compared.
    Results
    The direction of associations was similar in both methods but their coefficients and p-values were different. only the effect of gender (P-value= 0.007) on knowledge in both methods was significant. Nevertheless, gender (P-value
    Conclusion
    In the current studythe performance of SEM was better than MANOVA. Therefore, it is suggested that SEM to be used to study the multifactorial relationship between variables. In addition, only gender was effective on knowledge in both methods, while gender and marital status were effective on attitude in both methods.
    Keywords: Multivariate analysis of variance (MANOVA), Structural equation modeling, Information, Attitude, Glass, Ecstasy}
  • الهام رحمان زاده، فریده گلبابایی، علی فقیهی زرندی، سید غلامرضا موسوی*، محمدرضا بانشی
    مقدمه
    کروم شش ظرفیتی (Cr+6) یک اکسیدکننده بسیار قوی است که علیرغم کاربردهای فراوان در انواع صنایع، بر حسب مدت مواجهه می تواند منجر به سرطان ریه، زخم های عمیق (در دست، بازو، زبان و سقف دهان)، سوراخ شدن تیغه بینی، سوزش و التهاب در بینی، ریه ها و قسمت فوقانی دستگاه تنفس، آسم، درماتیت تماسی، آسیب به کلیه و کبد و حساسیت پوستی شود. هدف از انجام این مطالعه، سنجش کارایی کربن فعال در جذب سطحی کروم (VI) از جریان هوا و پارامترهای موثر بر آن است.
    روش کار
    در این مطالعه تجربی از دستگاه نبولایزر (مهپاش) به عنوان مولد میست کروم استفاده شد و عوامل موثر بر آن از قبیل میزان جریان هوا (1 و 3 لیتر بر دقیقه)، غلظت اولیه کروم (05/0، 15/0، 1 و 10 میلی گرم برمترمکعب) و عمق بستر جذب (5/2، 5 و 10 سانتی متر) بررسی گردید. به منظور تسهیل در پیش بینی عمل کرد ستون جذب کربن فعال، از مدل یون-نلسون و توماس و برای تعیین میزان تطابق مدل با داده های واقعی، از آزمون هم بستگی استفاده شد.
    یافته ها
    ظرفیت جذب کربن فعال با افزایش عمق بستر جذب، افزایش یافته اما با افزایش میزان جریان هوا و غلظت ورودی، کاهش پیدا کرد. نتایج نشان داد مدل یون-نلسون و توماس با ضریب هم بستگی بالاتر از 9953/0، با داده های آزمایش گاهی مطابقت دارند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که کربن فعال کارایی بالایی در جذب سطحی کروم (VI) دارد، به طوری که راندمان آن در میزان جریان 3 لیتر بر دقیقه، عمق بستر 5 سانتی متر و غلظت 20 و 200 برابر TLV به ترتیب 42/85 و 83/71 درصد است.
    کلید واژگان: جذب سطحی, کروم شش ظرفیتی هوابرد, کربن فعال, مدل یون, نلسون, مدل توماس}
    Elham Rahmanzadeh, Farideh Golbabaei, Ali Faghihi Zarandi, Seyed Gholamreza Moussavi *, Mohammadreza Baneshi
    Introduction
    Hexavalent chromium (VI) is a very strong oxidizing agent that, despite its many uses in various industries, duration of the exposure can lead to lung cancer, deep wounds (in the hands, arm, tongue and palate), nasal septum perforation, burning and inflammation in the nose, lung and upper respiratory tract, asthma, contact dermatitis, damage to the kidneys and liver, and skin allergy. This study aimed to determine the activated carbon efficiency in chromium adsorption (VI) from air flow and its effective parameters.
    Material and
    Method
    In this experimental study, chromium mists were generated by a nebulizer (3A model, Italy). Performance of activated carbon in the Cr (VI) adsorption and its influencing factors such as air flow rate (1 and 3L/min), the initial Cr concentration (0.05, 0.15, 1 and 10 mg/m3) and bed depth (2.5, 5 and 10 cm) were investigated. Yoon-Nelson and Thomas models were used to predict performance of adsorbent column and correlation test was used to determine accordance between the model and actual data.
    Result
    Activated carbon adsorption capacity increased with increasing of bed depth but decreased with increasing of flow rate and inlet concentration. The results showed that the Yoon-Nelson and Thomas models with a correlation coefficient above 0.9953 matched with the experimental data.
    Conclusion
    The results indicated that activated carbon has a high efficiency in Cr (VI) adsorption, so that its efficiency at flow rate of 3 L/m, depth of 5 cm and concentration of 20 TLV and TLV was 85.42 and 71.83 percent respectively.
    Keywords: Adsorption, Air Born Chromium (VI), Activated Carbon, Yoon-Nelson Model, Thomas Model}
  • Maryam Azimi, Farzaneh Zolala, Mohammad Reza Baneshi, Mohammad Javad Zahedi *
    Background
    Studying the validity and reliability of short-form )SF(-Nepean Dyspepsia Index )NDI( in patients with functional dyspepsia )FD(.
    Materials And Methods
    After translating to Persian, the NDI-10 was filled out by 210 patients with FD, whose disease had been diagnosed by a gastroenterologist based on Rome 3 criteria, who admitted to Gastroenterology Clinic of Afzalipour Hospital in 2015. The reliability of the questionnaire was studied by test-retest and Cronbach’s alpha coefficient. The validity of the questionnaire was evaluated through content-validity and criterion-validity.
    Results
    Through analyzing the results of test-retest of the questionnaire, the Pearson coefficient was obtained as 83%, which proves the reliability of the questionnaire. Criterion-validity with the correlation coefficient of 0.56 and content-validity both prove the adequacy of questionnaire for measuring the quality of life in patients with FD.
    Conclusion
    Generally, Persian translation of this questionnaire has acceptable validity and reliability for measuring the quality of life in patients with FD.
    Keywords: Reliability, Validity, Functional Dyspepsia, Nepean Dyspepsia Index}
  • وحید رحمانیان، فرزانه ذوالعلی *، محبت محسنی، محمدرضا بانشی، نوید خلیلی
    اهداف
    در طول بارداری احتمال پیدایش تصویر ذهنی منفی از بدن وجود دارد که می تواند بر روابط اجتماعی افراد از جمله مشارکت اجتماعی آنها نیز موثر باشد. هدف این مطالعه، تعیین رابطه بین تصور از بدن و مشارکت اجتماعی در زنان باردار بود.
    ابزار و
    روش ها
    در این پژوهش طولی در سال 1393، تعداد 245 زن باردار مراجعه کننده به کلینیک رفرال هنری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی جهرم، به روش نمونه گیری آسان انتخاب شده و در سه ماهه اول و سه ماهه سوم بارداری با استفاده از پرسش نامه استاندارد تصور از بدن و پرسش نامه محقق ساخته مشارکت اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS 18 و آزمون آماری T زوجی و مدل ترکیبی خطی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین نمرات تصور از بدن در سه ماهه اول و سه ماهه سوم بارداری تفاوت معنی دار داشت (001/0=p)، به طوری که زنان شرکت کننده در سه ماهه اول بارداری تصور بدنی بهتری داشتند. همچنین زنان شرکت کننده، در سه ماهه اول بارداری به صورت معنی داری نسبت به سه ماهه سوم مشارکت اجتماعی بیشتری داشتند (001/0=p). بین تصویر بدنی و مشارکت اجتماعی ارتباط معنی داری مشاهده نشد (69/0=p). نوبت بارداری با تصویر بدنی (04/0=p) و همچنین سطح تحصیلات با مشارکت اجتماعی (001/0=p)، ارتباط معنی داری نشان دادند.
    نتیجه گیری
    در طول بارداری از سه ماهه اول تا سه ماهه سوم، میزان رضایت از تصویر بدنی و مشارکت اجتماعی در زنان باردار کاهش می یابد، اما مشارکت اجتماعی زنان باردار در طول بارداری تحت تاثیر تصور از بدن نیست.
    کلید واژگان: تصور از بدن, مشارکت اجتماعی, زنان باردار}
    V. Rahmanian, F. Zolala *, M. Mohseni, M. Baneshi, N. Khalili
    Aims: Any probable negative body image during the pregnancy might affect the social relationships of the persons, including their social participations. The aim of the study was to determine the correlation between body image and social participation in the pregnant women.
    Instrument &
    Methods
    In the longitudinal study, 245 pregnant women referring to Henry Referral Clinic of Jahrom University of Medical Sciences were studied in 2014. The subjects, selected via available sampling method, were assessed during both the first and the third trimesters of pregnancy, using the standard body-image survey and a researcher-made social participation questionnaire. Data was analyzed by SPSS 18 software using paired T test and the linear mixed model.
    Findings: Mean body-image scores of the first and the third trimesters of pregnancy were significantly different (p=0.001), showing a better body image during the first trimester in the subjects. In addition, the subjects showed significantly higher social participation during the first trimester of pregnancy compared to the third trimester (p=0.001). The body image and the social participation were not significantly correlated (p=0.96). The pregnancy turn and the body-image (p=0.04), and the education level and the social participation (p=0.001) were significantly correlated.
    Conclusion
    During the pregnancy from the first to the third trimester, the body image satisfaction level and the social participation decrease in the pregnant women. Nevertheless, the social participation of the pregnant women during the pregnancy is not affected by the body image.
    Keywords: Body Image, Social Participation, Pregnant Women}
  • رویا وطن خواه، سیده سکینه سبزواری*، محمدرضا بانشی
    مقدمه
    برای بهبود و ارتقای کیفیت آموزش بالینی، وضعیت آن همواره باید مورد ارزیابی قرار گیرد و از آنجا که اساتید بالینی بطور ملموسی با مسائل و مشکلات بالینی در تماس هستند ارزشیابی عرصه های آموزش بالینی کمک موثری بر شناسایی عوامل بازدارنده یا منفی آموزش به حساب می آید. بر این اساس مطالعه ای با هدف بررسی کیفیت محیط یادگیری بالینی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان از دیدگاه اساتید در سال 1391 انجام شد.
    روش
    این پژوهش توصیفی- تحلیلی با استفاده از پرسشنامه DREEM و در چهار بخش اصلی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان انجام شد. شرکت کنندگان 50 نفر از اساتید بالینی بودند. به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS18 و آزمونهای T,ANOVAاستفاده شد.
    یافته ها
    بیشترین میانگین نمرات مربوط به بخش های جراحی (127) و زنان و زایمان (125) است. نمرات کسب شده در بیمارستان های افضلی پور 119، باهنر 126 و شفا 118 است که بیشترین امتیاز را بیمارستان باهنر بدست آورده است. همچنین نتایج آزمون ANOVA در مقایسه میانگین کل امتیازات در بخش های بالینی (02/0P<) و بیمارستان های آموزشی)01/0P<) در حیطه یادگیری تفاوت معنی داری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    نمرات کسب شده حاکی از وضعیت بسیار مطلوب محیط آموزشی بالین است. علاوه بر این در کل حیطه های سه گانه، کیفیت آموزشی در محیط بیمارستان ها نیز از منظر اساتید در شرایط بسیار مطلوب ارزیابی شده
    کلید واژگان: ارزیابی, محیط آموزشی, بالینی, درک, علوم پزشکی}
    Roya Vatankhah, Sakineh Sabzevari *, Mohamdreza Banshi
    Background
    To improve the quality of clinical education, it should always be assessed and as a clinical teachers of clinical encounter with problems the concrete evaluation of clinical training aid identify barriers to effective education is considered negative.
    Method
    This cross-sectional descriptive study using a DREEM inventory in four main clinical teaching hospitals in the three domains of Learning,  Teachers and Educational atmosphere that the questionnaires distribute among 50 members of the faculty.
    Results
    The highest mean scores were in the surgical ward (127), and Gynecology and Obstetrics (125).     Scores is in hospitals Afzalipour 119, Bahonar 126 and Shafa 118. The most points have received in Bahonar hospital. Comparing mean scores in clinical and teaching hospitals in domain of learning differ significantly with the results of Anova Test (p
    Conclusion
    Scores indicate the clinical educational environment is very desirable situation. In addition, all three domains, the quality of education in hospitals is estimated to be in very good condition. Keywords: Evaluation, Educational environment, clinical, Perception of Medical Sciences
    Keywords: Evaluation, Educational environment, Clinical, Perception of Medical Sciences}
  • سامان دستاران، ناصر هاشمی نژاد، آرش شهروان، محمدرضا بانشی، علی فقیهی
    مقدمه
    خطاهای انسانی علت بسیاری از حوادث اعم از صنعتی و پزشکی می باشند، به همین دلیل پیدا کردن رهیافت هایی برای شناسایی و کاهش آنها بسیار حائز اهمیت است. از آنجائیکه تاکنون در زمینه خطاهای دندانپزشکی مطالعات اندکی انجام شده است، لذا تصمیم بر آن شد تحقیقی با هدف شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی در دستیاران تخصصی اندودونتیکس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمان با استفاده از تکنیک SHERPA انجام شود.
    روش کار
    این تحقیق کیفی و بصورت مقطعی در سال 1393 انجام شد. اطلاعات با استفاده از مشاهده مستقیم فعالیت ها و مصاحبه با دستیاران تخصصی اندودونتیکس جمع آوری گردید. در مجموع 10 وظیفه بحرانی که در آنها احتمال ایجاد آسیب به بیماران زیاد بود، شناسایی شدند. پس از تجزیه و تحلیل سلسه مراتبی وظایف (HTA)، شناسایی خطاها به روش SHERPA انجام و برگه های کار مربوطه تکمیل گردید.
    یافته ها
    با تجزیه و تحلیل برگه های کار SHERPA، 90 خطا شناسایی شد که از این تعداد، 7/67 % خطاها از نوع عملکردی، 3/ % خطاها از نوع بازدید، 8/8 % خطاها از نوع انتخابی، 5/5 % خطاها از نوع بازیابی، 4/4 % خطاها از نوع ارتباطی بودند. در نتیجه بیشترین نوع خطاها از نوع عملکردی، کمترین آنها از نوع ارتباطی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بیشترین درصد فراوانی خطاها و همچنین بیشترین درصد سطح ریسک مربوط به خطاهای عملکردی با سطح ریسک نامطلوب می باشد، لذا برای کاهش وقوع این قبیل خطاها و محدود کردن پیامدهای آنها، لازم است راهکارهای کنترلی از جمله آموزش های ادواری روش صحیح انجام کار، تهیه چک لیست های نظارتی، تدوین دستورالعمل و ایجاد یک سیستم گزارش دهی منظم و استاندارد، عملیاتی ارائه گردد. با توجه به نتایج بدست آمده از این مطالعه، کنترل خطاهای بازیابی که بیشترین درصد خطاهای با سطح ریسک نامطلوب، و خطاهای عملکردی که بیشترین درصد فراوانی کل خطاها را به خود اختصاص دادند باید در اولویت قرار گیرند.
    کلید واژگان: خطای انسانی ارزیابی ریسک اندودونتیکس کرمان}
    Saman Dastaran, Naser Hasheinejhad, Arash Shahravan, Mohammadreza Baneshi, Alli Faghihi
    Introduction
    Human errors are the cause of many accidents, including industrial and medical, therefore finding out an approach for identifying and reducing them is very important. Since no study has been done about human errors in the dental field, this study aimed to identify and assess human errors in postgraduate endodontic students of Kerman University of Medical Sciences by using the SHERPA Method.
    Methods
    This cross-sectional study was performed during year 2014. Data was collected using task observation and interviewing postgraduate endodontic students. Overall, 10 critical tasks, which were most likely to cause harm to patients were determined. Next, Hierarchical Task Analysis (HTA) was conducted and human errors in each task were identified by the Systematic Human Error Reduction Prediction Approach (SHERPA) technique worksheets.
    Results
    After analyzing the SHERPA worksheets, 90 human errors were identified including (67.7%) action errors, (13.3%) checking errors, (8.8%) selection errors, (5.5%) retrieval errors and (4.4%) communication errors. As a result, most of them were action errors and less of them were communication errors.
    Conclusions
    The results of the study showed that the highest percentage of errors and the highest level of risk were associated with action errors, therefore, to reduce the occurrence of such errors and limit their consequences, control measures including periodical training of work procedures, providing work check-lists, development of guidelines and establishment of a systematic and standardized reporting system, should be put in place. Regarding the results of this study, the control of recovery errors with the highest percentage of undesirable risk and action errors with the highest frequency of errors should be in the priority of control.
    Keywords: Human Error Risk Assessment Endodontic Kerman}
  • رضا گودرزی*، صفیه یعقوبی، محسن بارونی، عباس اطمینان، محمدرضا بانشی، بهزاد محمدی
    زمینه و هدف
    میزان شیوع و بروز مرحله نهایی بیماری کلیوی که نیازمند روش درمان جایگزینی کلیه است رو به افزایش است. این مطالعه با هدف مقایسه هزینه اثربخشی دو روش درمانی استفاده همودیالیز به مدت طولانی و پیوند کلیه با استفاده از شاخص دالی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی به منظور مقایسه هزینه اثربخشی دو روش درمانی استفاده همودیالیز به مدت طولانی و پیوند کلیه با استفاده از شاخص دالی در بیمارستان افضلی پور کرمان سال 91 انجام شد. مدل درخت تصمیم گیری و نرم افزار تری ایج 11 برای تحلیل یافته ها استفاده شد. هزینه ها و پیامدها در این پژوهش از دیدگاه بیمار مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    هزینه پیوند کلیه 165 میلیون ریال، اثربخشی پیوند کلیه4.40 دالی، هزینه دیالیز مزمن 1میلیارد و 283میلیون ریال و اثربخشی دیالیز مزمن6.52 دالی بدست آمد. نسبت هزینه اثربخشی برای دیالیز196میلیون ریال/ دالی و برای پیوند کلیه 37 میلیون ریال/ دالی بدست آمد. با توجه به یافته های مطالعه پیوندکلیه از دیالیز هزینه اثربخش تر است.
    نتیجه گیری
    این مطالعه پیوندکلیه را به دلیل کیفیت زندگی بهتر و امید به زندگی بیشتر نسبت به دیالیز پیشنهاد می کند. نتایج بدست آمده می تواند به تصمیم گیری دولت برای اینکه منابع بیشتری را به پیوند اختصاص بدهد کمک کند. همچنین روش مورد استفاده در این پژوهش می تواند در تحلیل هزینه اثربخشی پیوند دیگر ارگان ها بکار گرفته شود.
    کلید واژگان: دیالیز مزمن, پیوند کلیه, دالی, هزینه, تحلیل هزینه, اثربخشی}
    Reza Goudarzi*, Safiye Yaghoubi, Mohsen Barouni, Abbas Etminan, Mohammad Reza Baneshi, Behzad Mohamadi
    Abstract
    Background
    The prevalence and incidence of an end-stage renal disease that requires a renal replacement therapy are increasing. The aim of this study is to compare the cost-effectiveness of long-term dialysis treatments and kidney transplant by using DALY.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was done to compare the cost-effectiveness of long-term hemodialysis and kidney transplantation treatments, using DALY index, in Afzalipour hospital of Kerman in 2012. The decision tree model and TreeAge software version 11 were used for data analysis. Costs and outcomes of this study were measured using patient's perspective.
    Results
    The cost of a kidney transplant was 165 million Rials; effectiveness of a kidney transplant was 4.40 DALY. The cost of chronic dialysis was 1.283 billion Rials and its effectiveness was 6.52 DALY. Cost-effectiveness ratio for the dialysis was 196 million Rials per DALY and this ratio is 37 million dollars per DALY for a kidney transplant respectively. According to the findings, kidney transplant is more cost effective than dialysis.
    Conclusion
    This study suggests kidney transplant over dialysis due to its better quality of life and more life expectancy. The results can be linked with the government on deciding to allocate more resources to kidney transplant programs. The method used in this research can be applied to measure the cost-effectiveness of other organs transplantation.
    Keywords: Chronic dialysis, Kidney transplant, DALY, Cost, Cost, effectiveness Analysis}
  • رضا گودرزی، الهام حقیقت فرد، لیلا والی، محمدرضا بانشی، پیام حقیقت فرد، بنفشه درویشی
    مقدمه
    یکی از اساسی ترین اهداف اکثر کشورها، ارتقاء سطح کیفیت و کارایی سیستم های بهداشتی- درمانی و استفاده بهینه از منابع می باشد. در این میان استفاده بهینه از امکانات و تجهیزات در اختیار بیمارستان ها که به عنوان یکی از پر هزینه ترین سازمان های ارائه خدمات بهداشتی - درمانی مطرح می باشند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از انجام این مطالعه برآورد کارایی بیمارستان های تحت نظر دانشگاه علوم پزشکی کرمان در طی سال های 90-1386 بود.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع اقتصادسنجی بود و عملکرد ده بیمارستان از بیمارستان های کرمان با استفاده از داده های ترکیبی در مقطع زمانی پنج ساله، از طریق روش تحلیل مرزی تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. عوامل تولید مورد استفاده شامل تعداد تخت فعال، پزشک، پرستار و پذیرش سرپایی بودند و ستانده در این روش روز بستری در نظر گرفته شد. در این مطالعه جهت تحلیل داده ها از نرم افزار Frontier 4.1 استفاده گردید.
    یافته ها
    بر مبنای برآورد کارایی به روش تحلیل مرزی تصادفی، متوسط کارایی بیمارستان های مورد بررسی 648/0 است. از این رو می توان نتیجه گرفت که میزان ظرفیت افزایش کارایی در این بیمارستان ها تا 352/0 درصد قابل افزایش می باشد.
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه تعدیل نیروی انسانی مازاد، برنامه ریزی اقتضایی جهت افزایش کارایی و مدیریت منابع باید در الویت اهداف مدیران و مسئولان مربوطه قرار گیرد تا بتوان سطح کارایی را در بیمارستان ها افزایش و میزان هزینه ها را به حداقل ممکن کاهش دهیم.
    کلید واژگان: بیمارستان, کارایی, روش تحلیل مرزی تصادفی}
    Reza Goudarzi, Elham Haghighat Fard, Leila Vali, Mohammadreza Baneshi, Payam Haghighat Fard, Banafsheh Darvishi
    Introduction
    One of the most fundamental goals of most countries is improving the quality and efficiency level of healthcare systems and efficient use of their resources. In this regard, the efficient use of facilities and equipments for the hospitals, that are considered as one of the most costly health care delivery organizations, is particularly important. The goal of this survey was the efficiency estimation of hospitals in Kerman Province (2007-2011).
    Method
    In this econometric study, performance of 10 hospitals in Kerman Province was analyzed in 5 years, using panel data for Stochastic Frontier Analysis (SFA) method. Production factors such as number of beds, doctors, nurses, and out patient admissions were used as inputs, and numbers of outpatient admissions have been selected as outputs. Frontier version 4.1 was used to analyze data.
    Results
    Based on SFA method, the average performance of hospitals was 0.648, so we concluded that the capacity of improving performance in these hospitals can be increased to 0.352 percentages.
    Conclusion
    Based on findings of this study, adjusting surplus manpower, congenital planning for increasing efficiency and resourcing management should be the priority of objectives of the managers and directors so that we can increase the level of efficiency of hospitals and reduces costs to the minimum as possible.
    Keywords: Education Hospitals, Efficiency, Stochastic Frontier Analysis (SFA)}
  • فاطمه کامیابی، فرحناز ترکستانی، مهراندخت عابدینی، سعیده حاجی مقصودی، اعظم رستگاری، سعیده حجازی، محمدرضا بانشی، علی اکبر حقدوست
    مقدمه
    مرگ مادری یک پدیده غم انگیز تهدید کننده حیات انسانی و نشان دهنده وضعیت سلامتی زنان در یک جامعه و رشد و توسعه جوامع است؛ پیش گیری از مرگ مادران یکی از اهداف اصلی در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، می باشد. مطالعه حاضر، به منظور بررسی و تحلیل اطلاعات ثبت شده کشوری در خصوص مرگ مادران، در جهت ارتقای مدیریت مرگ مادری انجام شد.
    روش
    در این مطالعه بوم شناسی، کلیه داده های ثبت شده مربوط به مرگ مادری از فروردین 1386 تا پایان اسفند 1391، از اداره سلامت وزارت بهداشت، درمان وآموزش پزشکی گردآوری شد. سپس، این داده ها با توجه به آمار متولدین در بازه زمانی مذکور و شاخص های کشوری مرتبط، بررسی و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نسبت مرگ مادر در سال های مورد بررسی، 3/22 در صد هزار تولد زنده برآورد شد که به طور متوسط، سالیانه حدود 41/0 در صد هزار تولد زنده در کل کشور کاهش داشت. استان سیستان و بلوچستان با 6/48 و استان چهارمحال و بختیاری با 6/9 در صد هزار تولد زنده، به ترتیب بیشترین و کمترین نسبت مرگ مادر را دارا بودند. تحلیل داده های ثبت شده نشان دهنده میزان مرگ به نسبت زیاد مادران در گروه های سنی کمتر از 15 سال (2/50 در صد هزار زایمان) و بالای 35 سال (3/61 در صد هزار زایمان) بود. تحلیل های سطح استانی نشان داد که ارتباط معکوس معنی دار آماری بین نسبت مرگ مادر با متغیرهای حضور خالص دختران در آموزش راهنمایی، باسوادی مردان و زنان، استفاده از آب آشامیدنی سالم و سیستم بهینه دفع فاضلاب، همچنین پوشش مراقبت های دوران بارداری و پس از زایمان وجود داشت. از طرفی، بین درصد موارد زایمان در منزل و انجام زایمان توسط مامای محلی، با نسبت مرگ مادر همبستگی مثبت معنی دار آماری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    این مطالعه، ارتباط بین متغیرهای اجتماعی و بهداشتی را با مرگ مادری در استان های مختلف کشور نشان داد. ضروری است که به منظور کاهش موارد مرگ مادران، تلاش بیشتر در جهت رشد و توسعه همه جانبه استان های مختلف کشور، به ویژه مناطق محروم، صورت پذیرد.
    کلید واژگان: مرگ مادری, ایران, مطالعه اکولوژیک}
    Fatemeh Kamiabi, Farahnaz Torkestani, Mehrandokht Abedini, Saiedeh Haji, Maghsoudi, Azam Rastegari, Saiedeh Hejazi, Mohammad Reza Baneshi, Ali Akbar Haghdoost
    Background and Aims
    Maternal mortality is a tragedy which threatens human life. It is an indicator of women?s health and development of society as well. Therefore, prevention of maternal deaths is one of the main goals in many countries, including Iran. The aim of this study was to review and analyze the recorded data on maternal mortality in the country, in order to improve the management of maternal mortality.
    Methods
    In this ecological study, the data related to the maternal mortality during the years 2007-2010 were obtained from the Health unit at the Iranian Ministry of Health and Medical Education. Data were analyzed according to the number of births during the studied period and the country indices using univariate and multivariate analysis methodologies.
    Results
    The maternal mortality ratio (MMR) in the studied years was calculated by 22.3 per 100,000 of live births which showed the average reduction of 0.41 in every 100,000 births annually in the whole country. The highest value was reported in Sistan and Baluchistan province (48.6) and the lowest in Cheharmehal and Bakhtyari province (9.6). In Iran, the maternal mortality was relatively high in the age groups under the 15 (50.2 in every 100,000 child births) and over the 35 years (61.3 in every 100000 child births). The analysis related to the different provinces indicated that there was a significant reverse relationship between the maternal mortality ratio and variables of net attendance of girls in secondary schools, men and women literacy, access to improved water and sanitation, as well as antenatal and delivery care. Likewise, there was a significant positive relationship between the maternal mortality ratio and births in the house assisted by unskilled health personnel.
    Conclusion
    This study showed the association between the health and social variables with maternal mortality ratio in Iran at an ecologic level. In order to reduce maternal mortality, more efforts seem to be essential to develop the various provinces, particularly poor areas.
    Keywords: Maternal mortality, Iran, Ecological study}
  • علیرضا سعید*، محمدرضا بانشی، افسین حشمتی، امیررضا صادقی فر، سامان غیاثی، علی اکاتی
    پیش
    زمینه
    در زمینه تاثیر وجود یا عدم وجود تاندون پالماریس لانگوس بر قدرت چنگش و نیشگون، بررسی هایی انجام شده و تاثیر وجود فلکسور سطحی پنجم دست بر قدرت چنگش نیز مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر وجود یا عدم وجود همزمان و همچنین حالت های مختلف کالبدشناسی پالماریس لانگوس و تاندون فلکسور پنجم بر قدرت چنگش و نیشگون بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه مقطعی، 523 داوطلب و به عبارت دیگر 1046 دست بررسی شد. هر دست، از نظر وجود یا عدم وجود تاندون های پالماریس لانگوس و فلکسور سطحی پنجم و احتمال وابستگی تاندون های فلکسور سطحی چهارم و پنجم معاینه گردید. سپس قدرت چنگش و نیشگون با دستگاه دینامومتر جامر اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    وجود یا عدم وجود پالماریس لانگوس برروی قدرت چنگش، و وجود یا عدم وجود فلکسور سطحی بر قدرت چنگش و نیشگون تاثیر نداشتند. تاثیر وجود تاندون پالماریس لانگوس بر قدرت نیشگون، از نظر آماری معنی دار بود (25/38 پوند در دست های دارای تاندون در مقابل 24/43 پوند در دست های بدون تاندون) (p=0/03). قدرت چنگش و نیشگون در مردان بیش از زنان (0/0001>p)، و در سمت راست بیشتر از سمت چپ بود (0/013=p) .
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد نداشتن تاندون پالماریس لانگوس احتمالا باعث کاهش قدرت نیشگون دست می شود، در حالی که داشتن یا نداشتن تاندون پالماریس بر قدرت چنگش و داشتن یا نداشتن فلکسور پنجم بر قدرت چنگش و نیشگون تاثیر ندارند.
    کلید واژگان: قدرت نیشگون, چنگش, تاندون, دست, واریاسیون آناتومیک}
    Alireza Saied*, Mohammadreza Baneshi, Afshin Heshmaty, Amir Reza Sadeghifar, Saman Ghiassi, Ali Okati
    Background
    There have been investigations on the effect of absence or presence of Palmaris longus tendon on pinch and grip strength of the hand. In the same way the effect of presence of fifth superficial flexor digitorum on grip strength of the hand has been investigated. The aim of the present study was to assess the combined effect of these anatomical variations on pinch and grip strength.
    Methods
    In a cross sectional study, 1046 hands in 523 volunteers were enrolled. Each hand was assessed for the presence or absence of palmaris longus tendon and also variations of fifth superficial flexor digitorum function. Then the grip and pinch power of the hands were measured with Jammar Dynamometer.
    Results
    Presence or absence of Palmaris longus had no effect on grip strength of the individuals. In the same way, variations of fifth superficial flexor digitorum function had no effect on the grip and pinch strengths. But the positive and statistically significant effect of presence of palmaris longus on pinch strength (25.38 in hands with palmaris present v/s 24.43 in hands without it) was evident (p=.03). Grip and pinch powers were higher in men compared to women (p
    Conclusions
    Based upon the findings of the present study, it seems that absence of palmaris longus tendon is associated with a reduction in pinch strength, but has no effect on grip strength and the variations of fifth superficial flexor digitorum have no effect on pinch and grip strengths.
    Keywords: Pinch strength, Grip, Tendon, Hank, Anatomic variation}
  • رویا وطن خواه، سیده سکینه سبزواری*، محمدرضا بانشی
    زمینه و هدف

    محیط های بالینی نقش اساسی را در یادگیری دانشجویان علوم پزشکی بر عهده دارند. برای ارتقای کیفیت آموزش بالینی باید وضعیت آن مورد ارزیابی قرار گیرد. از این رو مطالعه حاضر در سال 1391 و با هدف ارزیابی محیط بالینی بر اساس مدل DREEM از دیدگاه کارورزان و دستیاران پزشکی بیمارستان های آموزشی انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش توصیفی- تحلیلی با استفاده از پرسش نامه(DREEM (Dundee ready education environment measure شامل 50 سوال به صورت فهرست درجه بندی شده پنج گزینه ای در پنج حیطه یادگیری، استادان، جو آموزشی، ادراک دانشجو از توانایی علمی خود و ادراک دانشجو از شرایط اجتماعی خود و در چهار بخش اصلی بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان (داخلی، جراحی، اطفال و زنان و زایمان) صورت گرفت. شرکت کنندگان 63 کارورز و 73 دستیار بودند. به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 و آزمون های ANOVA و Student t استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین نمرات درک کارورزان از محیط آموزشی 30/ 22 ± 17/ 161 و در دستیاران 14/ 21 ± 45/ 157 بود و در مقایسه حیطه های مختلف ارزیابی محیط بالینی فقط در حیطه درک دانشجو از شرایط اجتماعی بین دو گروه اختلاف معنی داری وجود داشت و نمرات کارورزان بیشتر بود (05/ 0 > P)، اما بین مجموع نمرات حیطه ها به صورت کلی بین دو گروه تفاوت وجود نداشت. بین بیمارستان ها و بخش های مورد مطالعه نیز تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    درک دانشجویان پزشکی از محیط یادگیری خود در بخش های بالینی بیمارستان ها گرایش به سمت مثبت دارد. با وجود تایید متون مختلف مبنی بر استفاده از مدل DREEM جهت تشخیص نقاط قوت و ضعف محیط های آموزشی، استفاده هم زمان از ابزارها و روش های سنجش دیگر نیز به منظور بررسی کارایی این ابزار توصیه می شود.

    کلید واژگان: مدل DREEM, ارزیابی, دستیاران, کارورزان, ایران}
    Roya Vatankhah, Sakineh Sabzevari, Mohammadreza Baneshi
    Background and Objective

    Clinical environments have a crucial role on medical students ' training. Thus, the aim of this study was to assess clinical environments based on the (Dundee Ready Education Environment Measure) DREEM model from the viewpoint of interns and residents in hospitals affiliated with Kerman University of Medical Sciences, Iran, in 2012.

    Methods

    This was a descriptive-analytic study. The data collection tool was the DREEM Questionnaire with 50 questions (5-point Likert scale) in the 5 domains of learning, teachers, educational environment, student ' s academic self-perceptions, and student ' s social self-perceptions. The study environment consisted of 4 main wards (internal, surgical, pediatrics, and gynecology) of hospitals affiliated with Kerman University of Medical Sciences. The study subjects consisted of 63 interns and 73 residents. Data was analyzed in SPSS software using Students ' t-test and ANOVA.

    Results

    Mean score of perception of educational environment in interns was 161.17 ± 22.30 and in residents was 157.45 ± 21.14. The comparison of different areas of clinical environment evaluation only showed a significant difference between the two groups in the area of student's social self-perceptions (P < 0.05). The interns ' score was higher than that of the residents. No significant differences were observed between hospitals and the studied wards.

    Conclusion

    The students ' perceptions of their educational environment in clinical wards were desirable. Despite different literature ' s recommendation of using DREEM in order to evaluate weaknesses and strengths of clinical environments, the concurrent use of other methods and instruments for the assessment of the efficacy of this questionnaire is recommended.

    Keywords: DREEM model, Assessment, Residents, Interns, Iran}
  • سمیه شاهرودی، علی اکبر حق دوست، فرزانه ذوالعلی، مریم اخوتی، محمدرضا بانشی *
    زمینه و هدف

    اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمان به منظور ارتقای کیفیت آموزشی، هر نیم سال تحصیلی توسط دانشجویان مورد ارزشیابی قرار می گیرند. این مطالعه با هدف بررسی چگونگی تغییرات نمرات ارزشیابی اعضای هیات علمی توسط دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی کرمان در طول ترم های مختلف و عوامل موثر بر آن با استفاده از مدل سازی چند سطحی و مقایسه آن با برازش مدل رگرسیون خطی ساده انجام گرفت.

    روش کار

    در مطالعه تحلیلی حاضر اطلاعات مربوط به ارزشیابی کیفیت تدریس 336 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمان که در فاصله زمانی سال های 91-1387 از طریق وب سایت پایش توسط دانشجویان به وسیله پرسش نامه الکترونیکی ارزشیابی شده بودند، استخراج گردید. کد مدرس به عنوان عامل شناسایی امتیازات او در ترم های مختلف در نظر گرفته و در مدل های چند سطحی وارد شد. برای بررسی تاثیر سابقه آموزشی، جنسیت، مرتبه علمی و دانشکده مدرس بر امتیازات، دو مدل چند سطحی و رگرسیون خطی مورد مقایسه قرار گرفت. جهت بررسی معنی دار بودن عرض از مبدا تصادفی، از آزمون نسبت درست نمایی و برای بررسی نکویی برازش دو مدل از شاخص اطلاع (Akaike (Akaike information criterion یا AIC، شاخص اطلاع (Bayesian (Bayesian information criterion یا BIC و میانگین مربعات خطا (Mean squared error یا MSE) استفاده گردید.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که گذشت زمان در بهبود نمره ارزشیابی اعضای هیات علمی اثر مستقیم، مثبت و معنی داری داشت، اما تاثیر جنسیت معنی دار نبود. علاوه بر این، نمره مرتبه علمی استادان به طور معنی داری از استادیاران و همچنین نمره همکاران دانشکده دندان پزشکی به طور معنی داری از دانشکده پزشکی بالاتر بود. مقایسه نکویی برازش دو مدل مشخص کرد که روش مدل سازی چند سطحی در تحلیل داده های طولی عملکرد بهتری از خود نشان داد. در مدل رگرسیون خطی متغیرهایی همچون سابقه آموزشی، مرتبه علمی مربی نسبت به استادیار و نمرات همکاران دانشکده های پرستاری و داروسازی نسبت به پزشکی به علت در نظر نگرفتن شرط وابستگی مشاهدات طولی ارزشیابی و عدم تصحیح خطای معیار، به غلط معنی دار شد.

    نتیجه گیری

    مدل چند سطحی به دلیل در نظر گرفتن وابستگی مشاهدات طولی ارزشیابی، برازندگی بهتری دارد. علاوه بر این، استفاده ناصحیح از مدل رگرسیون خطی با فرض استقلال مشاهدات طولی منجر به استنتاج های ناصحیح شد. نتایج پژوهش از برازش هر دو مدل چند سطحی و رگرسیون خطی نشان داد که روند نمرات طولی ارزشیابی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمان توسط دانشجویان یک روند صعودی است و به عبارت دیگر، نمرات ارزشیابی در طول زمان بهتر شده است.

    کلید واژگان: ارزشیابی استاد, دانشجو, ارزشیابی ارزش افزوده, داده های طولی, مدل سازی چند سطحی}
    Somayeh Shahroudi, Aliakbar Haghdoost, Farzaneh Zolala, Maryam Okhovati, Mohammadreza Baneshi
    Background and Objective

    In order to promote quality of education, teaching performances of all academic staff are evaluated by students every semester. This study aims to address the changing trend of staff scores in different semesters, and factors affecting it, in Kerman University of Medical Sciences, Iran, using multilevel modeling. Moreover, the results were compared to that of simple linear regression modeling.

    Methods

    In the present analytical study, the scores of 336 academic staff of Kerman University of Medical Sciences during 2008 to 2012 were extracted from the students’ monitoring website. The tutor’s code was used for the identification of their scores in different semesters and was entered into the multilevel models. In order to investigate the effects of gender, work experience (in years), school (seven schools), and academic rank (master, assistant professor, associate professor, professor), the simple regression and multilevel models were compared. To study the significance of the random intercepts, the likelihood ratio test was used. In addition, to study the goodness of fit of the models, the Akaike information criteria (AIC), Bayesian information criteria (BIC), and the mean squared error (MSE) were used.

    Results

    The results showed that time had a significant positive impact on the improvement of staff scores. However, the scores of male and female staff were not significantly different. The scores of professors were significantly higher than assistant professors. In addition, the score of dental school staff was significantly higher than that of medical school staff. The comparison of the goodness of fit of models showed that the multilevel modeling provided a better fit to the longitudinal data. In the linear regression model, variables such as work experience and academic rank (professors in comparison to assistant professors and nursing school staff in comparison to pharmacology school staff) were falsely considered significant, due to the lack of consideration of the dependence of longitudinal observations of the evaluation and correction of standard errors.

    Conclusion

    The multilevel model, due to the consideration of the dependence of longitudinal observations of the evaluation, provides a better fit to data. Moreover, the incorrect use of the linear regression model, considering longitudinal observations to be independent, led to erroneous conclusions. The results of the present study, in terms of the goodness of fit of the models, showed a positive trend in scores of academic staff of Kerman University of Medical Sciences. In other words, the scores have improved over time.

    Keywords: Teacher evaluation, Student, Added value Evaluation, Longitudinal data, Multilevel modeling}
  • عصمت راهی، شهلا محبان، محمد شعبانی*، محمدرضا بانشی، اعظم رستگاری، محمدرضا بهرامپور، مسعود ناظری
    سابقه و هدف
    پزشکان زن بویژه متخصصان زنان و اطفال، از عوارض ناشی از سزارین آگاهی بیشتری دارند. با توجه به نقش متخصصان زنان و اطفال در افزایش آگاهی مادران، مراقبتهای دوران بارداری، انجام آزمایشات غربالگری، تولد نوزاد سالم و ارتباط نوع زایمان بر ضریب رشد هوشی نوزادان، این مطالعه به منظور بررسی شیوع سزارین در پزشکان زن خصوصا متخصصین زنان و اطفال در مقایسه با سایر متخصصان انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی در سال 1391 بر روی 179 نفر پزشک متخصص زن که حداقل دارای یک فرزند زنده و سالم بودند، انجام شد. اطلاعا با استفاده از پرسشنامه ای شامل: نوع مدرک و تخصص، نوع زایمان و علت (پزشکی، غیرپزشکی)، سن مادر در هنگام تولد هر نوزاد، نوع استخدام (هیئت علمی و غیر هیئت علمی) جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    بیش از 60 درصد افراد به دلایل غیر پزشکی از روش سزارین جهت زایمان استفاده کردند. سزارین در متخصصین اطفال و زنان 2/ 36 برابر سایر متخصصین بود و با افزایش تعداد فرزندان شانس انجام سزارین 42 درصد کاهش و با افزایش سن شانس سزارین از 25 تا 30 درصد افزایش پیدا کرد. متخصصین زنان و اطفال 2/ 4 برابر بیش از سایرین به زایمان به صورت سزارین تمایل داشتند. تفاوت آماری معنی داری از لحاظ وضعیت استخدام بین اعضاء هیئت علمی و سایرین برای انتخاب روش زایمان وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که میل به سزارین به دلایل غیر پزشکی در دو گروه متخصصین زنان و اطفال بیشتر از سایرین می باشد. بنابراین به نظر می رسد این دو گروه هدف نمی توانند به عنوان الگویی جهت کاستن از انتخاب سزارین جهت زایمان مورد توجه قرار گیرند.
    کلید واژگان: سزارین, سن مادر, متخصص زنان, متخصص اطفال}
    Esmat Rahi, Shahla Moheban, Mohammad Shabani *, Mohammadreza Baneshi, Aazam Rastegari, Mohammadreza Bahrampour, Masoud Nazeri
    Background And Objective
    Female physicians, especially gynecologists and pediatricians, have a comprehensive knowledge of the complications caused by Cesarean section. These specialists play a pivotal role in raising maternal awareness, providing prenatal care, performing screening tests and delivery of healthy infants. Given the significant correlation between the type of delivery and the mental development of neonates, this study aimed to compare the rate of Cesarean section among female gynecologists and pediatricians with other specialists.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on 179 female physicians with at least one living, healthy child in 2012. Data were collected using questionnaires including the degree of specialty, mode of delivery and the reason (medical or non-medical), maternal age at birth time and the employment status of the subjects.
    Findings
    In total, more than 60% of the studied specialists chose Cesarean delivery for non-medical reasons, and the rate of C-section among gynecologists and pediatricians was 2.36 times higher compared to other specialists. In addition, the possibility of C-section declined to 42% with the increasing number of childbirths, and the risk of C-section increased between 25-30% with the age. Gynecologists and pediatricians preferred C-section 4.2 times than other specialists, and no significant differences were observed between the employment status of the subjects (faculty members vs. Others) and the choice of delivery mode.
    Conclusion
    According to the results of this study, the preference of C-section for non-medical reasons was noticeably higher among gynecologists and pediatricians compared to other specialists. Therefore, these two groups could not be considered as a proper model to reduce the rate of C-section.
    Keywords: Cesarean Delivery, Maternal Age, Gynecologist, Pediatrician}
  • ابوذر رئیسوندی، علی اکبر حقدوست، محمدرضا بانشی، سعیده گروسی، سیروس فروهری، فرزانه ذوالعلی*
    مقدمه و هدف
    تبادل دانش و اطلاعات در قالب ارتباطات اجتماعی از مسایل مهم در اپیدمیولوژی اجتماعی است. با توجه به اهمیت شبکه های انتقال اطلاعات جوانان و نوجوانان آسیب پذیر، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی شبکه های انتقال اطلاعات درسی و عوامل موثر بر آن در نوجوانان ساکن خانه های کودک و نوجوان شهر کرمان با روش تحلیل شبکه های اجتماعی انجام شد.
    روش کار
    نمونه پژوهش توصیفی- مقطعی حاضر را تمامی نوجوانان 18-12 ساله ساکن خانه های کودک و نوجوان شهر کرمان تشکیل می داد. پس از تعیین تراکم شبکه ها و استخراج شاخص های مرکزیت، با استفاده از روش سرشماری تریادها ساختار موضعی شبکه ها مورد بررسی قرار گرفت. سپس با بهره گیری از آنالیزهای mixed model اثرهای متغیرهای مستقل بر شاخص indegree بررسی شد.
    نتایج
    میانگین کلی تراکم ارتباطات 0/34 و در خانه های دخترانه و پسرانه به ترتیب 0/42 و 0/27 بود، که البته تفاوت آماری معنی داری نداشتند (P=0.2). با افزایش سن (P<0.001) و معدل آخرین سال تحصیلی (P=0.002)، شاخص ارتباط های ورودی افزایش می یافت و میانگین این شاخص در افرادی که مطالعه غیر درسی داشتند؛ به طور معنی داری بالاتر از سایرین بود (P=0.04).
    نتیجه گیری
    سن، معدل و مطالعه غیر درسی عوامل موثر بر تعداد ارتباط های ورودی افراد بودند. در مجموع، تراکم ارتباط ها و در نتیجه انسجام ساختاری در شبکه ها نسبتا کم بوده و می توان گفت که سرعت انتقال اطلاعات در بین این افراد و به ویژه در بین پسران پایین است، بنابراین لزوم برنامه ریزی های مناسب برای تقویت فرایند تبادل دانش در بین این نوجوانان احساس می گردد.
    کلید واژگان: اپیدمیولوژی اجتماعی, نوجوانان, انتقال اطلاعات, تحلیل شبکه های اجتماعی}
    A. Raeisvandi, Aa Haghdoost, Mr Baneshi, S. Garousi, S. Farvahari, F. Zolala *
    Background And Objectives
    Knowledge transition is an important issue in social epidemiology. Taking into account the importance of knowledge translation network among vulnerable young people in closed environments, this study was conducted to recognize and survey knowledge transition in school lessons. The study aimed at teenagers residing in orphanages in the city of Kerman, using social network analysis.
    Methods
    The study samples of this cross-sectional study were all teenagers aged 12-18 years old residing in orphanages. Data was collected via a checklist. In order to study the structural cohesion of social networks and the position of teenagers, density and centrality indices were calculated. Local structure of networks was studied using the triad census method. Finally, the effects of independent variables on indegree index were investigated using a mixed model.
    Results
    The mean density in knowledge transition was 0.34 (0.42 and 0.27 in girls and boys, respectively. (P=0.2)). Completely null and completely mutual triads were 17.1% and 11.2% in girls and 33.7% and 0.09% in boys, respectively. Indegree increased with an increase in age (P<0.001), the average of the scores in school exams (P=0.002), and studying non school materials (P=0.04).
    Conclusion
    Age, average score of school exams, and studying non school materials were important factors in indegree. In general, density of social network was rather low. The rate of knowledge transition was small. Therefore, activities are required to enhance knowledge sharing and transition.
    Keywords: Social Epidemiology, Teenagers, Knowledge Transition, Orphanages, Social Network Analysis}
  • سلمان دانشی، علی اکبر حقدوست، محمدرضا بانشی، فرزانه ذوالعلی*
    مقدمه و اهداف
    در برخی از کشورها به ویژه کشورهای در حال توسعه پس از حوادث غیر مترقبه، سامانه ثبت اطلاعات وجود ندارد. هدف این پژوهش استفاده از روش برآوردبرآورد غیر مستقیم به شیوه بسط شبکه ای برای برآورد موارد مرگ ومیر حاصل از ضایعه نخاعی و تعداد قطع عضو و مرگ ومیر در اثر زلزله بم بود.
    روش کار
    این مطالعه از نوع مقطعی است. برای برآورد تعداد بیماران این آسیب ها از روش برآورد بسط شبکه ای استفاده گردید. 80 خانوار در نقاط مختلف شهرستان بم زندگی می کردند؛ انتخاب شدند. از افراد پرسیده شد که در همسایگی خود سه خانه سمت راست و سه خانه سمت چپ، تعداد مرگ و تعداد بیماران ضایعه نخاعی فوت شده یا دچار قطع عضو (دست و پا) در اثر زلزله شده بودند را به یاد آورند.
    نتایج
    تعداد کل افراد فوت شده در اثر زلزله 54041 نفر برآورد شد. هم چنین موارد مرگ در اثر ضایعه نخاعی 622 نفر، تعداد کل بیماران دچار قطع دست برابر با 519 نفر، و تعداد کل بیماران دچار قطع پا برابر با 519 نفر برآورد شد.
    نتیجه گیری
    برای اقدامات بهتر برای پیش گیری سطح سوم و تخصیص منابع نیاز به داشتن سامانه ثبت اطلاعات دقیقی در رابطه با تعداد و انواع آسیب ها وجود دارد. حال که چنین سامانه ثبت اطلاعاتی وجود ندارد. به نظر می رسد در بین روش های برآورد غیر مستقیم، روش بسط شبکه ای روش مناسبی برای برآورد چنین آسیب هایی باشد.
    کلید واژگان: زلزله بم, مرگ, ضایعه نخاعی, قطع عضو, برآورد بسط شبکه ای}
    S. Daneshi, Aa Haghdoost, Mr Baneshi, F. Zolala *
    Background and Objectives
    After an earthquake, casualty information is needed for planning and providing health care. However, developing countries do not have an efficient health information system even in normal conditions. In these countries, health information systems become worse in critical conditions. The aim of this study was to estimate the number of mortalities, limb amputations, and spinal cord injuries after the Bam earthquake.
    Methods
    In this cross sectional study, the network scale up method was used to estimate the number of casualties. We selected 80 residents of Bam and asked them whether they knew any one with spinal cord injury or limb amputation in three houses on the right and three houses on the left.
    Results
    The total estimated number of deaths was 54,041 in the earthquake. The number of people with spinal cord injury and limb amputation was 622 and 519, respectively.
    Conclusion
    For tertiary prevention measures and better resource allocation, an accurate health information system is needed. In the absence of such a system, there are limitations in using direct methods. It sounds that the network scale up method is an appropriate method for estimating such casualties.
    Keywords: Earthquake, Death, Spinal cord injury, Amputation, Network scale up estimation}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال