فهرست مطالب مسعود امینی
-
هدف
از علل اصلی مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی-عروقی چاقی می باشد. امروزه جراحی باریاتریک برای درمان چاقی بسیار متداول است. از این رو مطالعه حاضر به بررسی ارتباط فعالیت بدنی و الگوی مصرف مواد غذایی منتخب بر شاخص های مورفولوژیک و عملکردی قلب در زنان مبتلا به چاقی مرضی بعد از جراحی باریاتریک پرداخته است.
روش شناسی:
مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی بود؛ به طوری که نمونه مورد مطالعه، 10 زن مبتلا به چاقی مرضی بودند؛ که در سال 1400 قصد جراحی باریاتریک در بیمارستان حافظ و بیمارستان مادروکودک شیراز داشتند. این افراد به صورت در دسترس و هدفمند وارد مطالعه شدند. بیماران با میانگین±انحراف معیار سن (46/14±58/34 سال)، قد (876/9±42/165 سانتی متر)، وزن (پیش آزمون: 31/22±58/112 کیلوگرم و پس آزمون: 26/17±08/78 کیلوگرم) و شاخص توده بدنی (پیش آزمون: 59/5±9/40 و پس آزمون: 44/5±47/28 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب شدند. قبل و 12 هفته بعد از جراحی باریاتریک، برخی از شاخص های مورفولوژیک و عملکردی قلب در این افراد به وسیله اکوکاردیوگرافی مورد بررسی قرار گرفت. برنامه فعالیت بدنی براساس قوانین کالج پزشکی ورزشی آمریکا (ACSM) و برنامه غذایی بر اساس درسنامه انجمن جراحی باریاتریک(ASMBS) برای مدت 12 هفته توسط جراح در اختیار بیماران قرار گرفت. برای تعیین تفاوت میان دو زمان پیش آزمون-پس آزمون از آزمون تی زوجی و برای تعیین میزان همبستگی از آزمون همبستگی پیرسون و در بخش آمار ناپارامتریکاز آزمون ویلکاکسون و از آزمون همبستگی اسپیرمن استفاده شد. برای ارزیابی طبیعی بودن داده ها از آزمون شاپیروویلک استفاده گردید و پس از بررسی نتایج آزمون مذکور، توزیع داده ها طبیعی نبودند. سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافته هامیان فعالیت بدنی و الگوی مصرف مواد غذایی منتخب با متغیرهای ضخامت دیواره بین دو بطن (05/0p< ،825/0r=)، ضخامت دیواره خلفی قلب (05/0p< ،704/0r=)، ابعاد دهلیز چپ قلب (05/0p< ،707/0r=) و قطر دهانه آیورت قلب (05/0p< ،71/0r=) همبستگی معنادار منفی با سطح فعالیت بدنی به همراه رژیم غذایی دیده شد. هم چنین در ضخامت دیواره بین دو بطن، ضخامت دیواره خلفی قلب و اختلال عملکرد دیاستولیک بطن چپ کاهش معنادار در پس آزمون نسبت به پیش آزمون وجود داشت و در بقیه متغیرهای تحقیق تفاوت معنادار بین این زمان ها مشاهده نشد.
نتیجه گیریجراحی باریاتریک با اصلاح رژیم غذایی و فعالیت ورزشی منتخب می تواند بر برخی از متغیرهای مورفولوژیک و عملکردی قلب تاثیر مثبت داشته و افراد را از خطرات قلبی-عروقی ناشی از چاقی مصون نگه دارد.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, شاخص های مورفولوژیک, چاقی مرضی, جراحی باریاتریک}One of the main causes of death from cardiovascular diseases is obesity. Bariatric surgery is very common for the treatment of obesity. Therefore, the present study investigated the relationship between physical activity and selected food consumption patterns on the morphological and functional indicators of the heart in morbidly obese females after bariatric surgery.
MethodsThe present study was semi-experimental; So that the studied sample was 10 women with morbid obesity; who in 2021 intended to undergo bariatric surgery at Hafez Hospital and Shiraz Mother and Child Hospital. These people were included in the study in an accessible and purposeful way. Patients with mean ± standard deviation of age (34.58 ± 14.46 years), height (165.42 ± 9.876 cm), weight (pre-test: 112.58 ± 22.31 kg and post-test : 78.08±17.26 kg) and body mass index (pre-test: 40.9±5.59 and post-test: 28.47±5.44 kg/m2) were selected. Before and 12 weeks after bariatric surgery, some morphological and functional indicators of the heart were examined by echocardiography. The physical activity program based on the rules of the American College of Sports Medicine (ACSM) and the diet plan based on the textbook of the Bariatric Surgery Society (ASMBS) for a period of 12 weeks were provided to the patients by the surgeon. Considering the normality of the data through the Shapiro-Wilk test, to determine the difference between the two pre-test-post-test times, using the t-paired test and to determine the degree of correlation using the Pearson correlation test, and in the section of non-parametric statistics (qualitative data) using Wilcoxon test and Spearman's correlation test were used. The Shapiro-Wilk test was used to evaluate the normality of the data, and after examining the results of the said test, the distribution of the data was not normal. A significance level of p<0.05 was considered.
ResultsBetween physical activity and selected food consumption pattern with the variables of interventricular wall thickness (r=0.825, p<0.05), posterior heart wall thickness (r=0.704, p<0.05), dimensions of the left atrium of the heart ( A significant negative correlation was seen with the level of physical activity along with diet. Also, there was a significant decrease in the thickness of the wall between the two ventricles, the thickness of the posterior wall of the heart, and the diastolic dysfunction of the left ventricle in the post-test compared to the pre-test, and no significant difference was observed in the rest of the research variables between these times.
ConclusionBariatric surgery with modification of diet and moderate-intensity physical activity based on ACSM can have a positive effect on some morphological and functional variables of the heart and protect people from cardiovascular risks caused by obesity.
Keywords: Physical Activity, Cardiac morphological Indexes, Cardiac functional Indexes, Morbid obesity, Bariatric surgery} -
Background & Objective
This study was designed to evaluate the effect of sleeve-gastrectomy procedure on weight loss, glucose and insulin blood levels in overweight dogs.
Materials & MethodsIn the current study, 5 overweight dogs (31.6±3.03kg) were selected for sleeve-gastrectomy procedure. Insulin and glucose levels were measured from the blood samples that were taken before the surgery and weekly 1.5 month post-operatively. The weight of the dogs was also measured at the same time. The surgery was performed according to the technique described by Gagner 2009, and the dogs received special diet during the recovery period to end of the study.
ResultsOne dog died due to dehiscence and leakage 48 hours post-operatively. Decrease in mean weight was 6.25±0.44 in the first week after surgery and the weight loss process continued to end of the study. Changes in insulin and glucose blood levels demonstrated to have pulsatile patterns. Insulin levels decreased for the first week, but its level increased in the second week period. Again, insulin levels demonstrated to have decreasing pattern in the following 4 weeks. On the other hand, the glucose levels changed each week and did not show any certain pattern.
ConclusionPost-operative weight loss was observed in all cases but it was not statistically significant. It could be due to limited number of the samples. The glucose and insulin changes were attributed to hormonal changes particularly gut hormones that were affected by sleeve-gastrectomy procedure but further detailed studies on hormonal effect are required.
Keywords: obesity, Sleeve Gastrectomy, insulin, blood glucose, dogs} -
زعفران یکی از محصولات استراتژیک کشور محسوب می باشد که علاوه بر اشتغالزایی یکی از محصولات اقتصادی مهم محسوب می شود که برخی تنش محیطی مانند خشکی و برخی عملیات های زراعی نا مناسب عملکرد آن را محدود می کند. با هدف مطالعه تاثیر دور آبیاری و اندازه بنه های مادری بر عملکرد گل و بنه در زعفران، آزمایشی در تربت حیدریه طی سال زراعی 1395 به صورت کرت های نواری با 3 تکرار اجرا گردید. عامل افقی دور آبیاری (2 ، 3 و 4 هفته) و عامل عمودی وزن بنه مادری (کمتر از 4؛ 4 تا 8؛ 8 تا 12؛ 12 تا 16 گرم) بود. اثر متقابل دور آبیاری و اندازه بنه دختری بر صفات گل غیر معنی دار و بر صفات بنه های دختری معنی دار بود. در بنه های مادری کمتر از 4 گرم و 4 تا 8 گرم، دور آبیاری تاثیری بر وزن خشک بنه های دختری در هر واحد سطح نداشت. آبیاری بنه های مادری 8 تا 12 گرم و 12 تا 18 گرم با فاصله دو هفته یکبار به ترتیب موجب تولید 3689 گرم و 4230 گرم بنه دختری در واحد سطح گردید که در مقایسه با دور آبیاری چهار هفته ای به ترتیب 7/5 و 4/9 درصد بیشتر بود. در بنه های مادری کمتر از 4 گرم ، دور آبیاری دو هفته در مقایسه با دور آبیاری چهار هفته تعداد بنه دختری در واحد سطح را 7/5 درصد افزایش و قطر بنه های دختری را 9/5 درصد کاهش داد اما در سایر اندازه های بنه مادری، اختلافی بین دورهای آبیاری از نظر تعداد بنه دختری در واحد سطح و قطر بنه های دختری دیده نشد. نتایج تحقیق پیشنهاد می کند که کاهش فاصله آبیاری (دور آبیاری از چهار و سه هفته به دو هفته) و کاشت بنه های مادری با وزن بیشتر از 8 گرم می تواند منجر به تولید بنه های دختری مرغوب و درشت تر شود که این امر از طریق افزایش عملکرد گل و کاهش طول مدت بهره برداری از مزارع زعفران ، بهبود درآمد اقتصادی کشاورزان را به دنبال خواهد داشت.کلید واژگان: آبیاری, زعفران, وزن بنه, تنش خشکی}In order to study the effect of irrigation cycle and size of mother corms on flower yield and daughter corms in saffron, an experiment was conducted in Ghaen region in 2016 crop year using a split plot design. The main factor was irrigation cycles (2, 3 and 4 weeks) and the secondary factor was the size of corm (less than 4 g, 4 to 8 g, 8 to 12 and 12 to 16 g). The interaction effect of irrigation cycle and pistachio size on flower-related traits was insignificant and on female pistachio-related traits was significant. In mother corms less than 4 g and 4 to 8 g, irrigation cycle had no effect on the dry weight of daughter corms produced per square meter. Irrigation of mother corms 8 to 12 g and 12 to 18 g every two weeks, respectively, produced 3689 g and 4230 g of female corm per square meter, which increased by 7.5 and 9, respectively, compared to the four-week irrigation cycle. / 4% of this adjective. In mother corms less than 4 g, the two-week irrigation cycle increased the number of female corms per square by 7.5% compared to the four-week irrigation period and decreased the diameter of female corms by 9.5%, but in other sizes of mother corms There was no difference between irrigation cycles in terms of number of female corms per square meter and diameter of female corms.Keywords: Irrigation, drought, saffron. Corm size}
-
به منظور بررسی کارایی روش های غیرشیمیایی و شیمیایی و سودمندی کاربرد همزمان آن ها برای کنترل علف های هرز سوروف (Echinochloa Crus-galli)، تاج خروس (Amaranthus Retroflexus) و پیچک صحرایی (Convolvulus Arvensis) در ذرت، آزمایشی به صورت اسپیلت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار در سال 1398 در شهرستان ورامین استان تهران اجرا گردید. عامل اصلی (A) تیمارهای غیرشیمیایی شامل سه سطح : AM ماخار (زراعی)،:AC کولتیواتور (مکانیکی) و :A0(بدون عملیات زراعی یا مکانیکی) بود. عامل فرعی تیمارهای شیمیایی شامل سه سطح HFS (علفکش فورام سولفورن (اکوییپ) به میزان دو لیتر در هکتار)، HNS (علفکش نیکوسولفورون (کروز) به میزان 1/5 لیتر در هکتار)، HA+G (مخلوط آلاکلر(لاسو) و گزاپرایم (آترازین) به ترتیب به میزان 5 و 1 لیتر هکتار وH0 (وجین دستی) بود. تعداد علف های هرز تاج خروس و پیچک صحرایی (نسبت به شاهد) با اجرای ماخار (ماخار یا Am) و کولتیواتور (کولتیواتور یا AC) کاهشی در حدود 90% داشتند و افزایش عملکرد (نسبت به شاهد) حدود 55-60% بود. در حالی که اجرای تیمارهای غیر شیمیایی (زراعی-مکانیکی) بر کاهش تعداد علفهای هرز سوروف بیتاثیر بود. علفکش نیکوسولفرون (کروز) همانند تیمار وجین دستی (H0) منجر به کنترل بیش از 90 درصد های علف هرز تاج خروس و پیچک گردید ولی تنها 70 درصد علفهای هرز سوروف را کنترل نمود. در کرتهایی که عملیات ماخار (Am) یا کولتیواسیون (AC) در آنها انجام شده بود، تفاوت معنی داری از نظر عملکرد دانه ذرت (8000-8500 کیلوگرم در هکتار) بین وجین دستی (H0) و علفکش نیکوسولفورن (HNS) دیده نشد، اما در کرتهایی که عملیات زراعی-مکانیکی (A0) در آنها انجام نشده بود، تیمار وجین دستی (H0) در مقایسه با کاربرد علفکش نیکوسولورن (HNS) دارای 12/5 درصد عملکرد دانه ذرت بیشتری بود. در نتیجه برای علف هرز سوروف روش تلفیقی تیمارهای ماخار- نیکوسولفورون و کولتیواتور- نیکوسولفورون پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: فورام سولفورن, کولتیواتور, گزاپرایم, ماخار, نیکوسولفورون}In order to evaluate the efficiency of non-chemical and chemical methods and their simultaneous use to control of weeds (Echinochloa Crus-galli, Amaranthus Retroflexus and Convolvulus Arvensis) in maize, a split plot experiment was conducted in the randomized complete block design in three replications and implemented at Varamin-Iran. The main factor (A) was non-chemical treatments consisted of three levels: AM: Irrigation before sowing (agronomic), AC: cultivator (mechanical) and A0 (without agronomic or mechanical operations). Sub-factor was (H) of chemical treatments include three levels of HFS (Foramsulfuron (at a rate of two liters per hectare, HNS (nicosulfuron at a rate of 1.5 liters per hectare), HA + G (atrazine and Gazaprim) and H0 (manual weeding by hand), respectively. The number of Amaranthus Retroflexus and Convolvulus Arvensis weeds (compared to the control) decreased by about 90% with the irrigation before sowing (Am) or cultivator (AC), and the increase in yield (compared to the control) was about 55-60%. While the non-chemical treatments (agro-mechanical) had no effect on reducing the number of Echinochloa Crus-galli weed. Nicosulfuron herbicide, similar to hand weeding (H0), controlled more than 90% of the Amaranthus Retroflexus and Convolvulus Arvensis weeds, but only 70% of the Amaranthus Retroflexus and Convolvulus Arvensis weeds. There was no significant difference in terms of corn grain yield (8000-8500 kg / ha) between hand weeding (H0) and nicosulforn herbicide (HNS) in plots in with agro-mechanical operations. However, in plots where agro-mechanical operations (A0) were not performed, hand weeding (H0) had 12.5% higher corn grain yield compared to Nicosoluren herbicide application (HNS). Therefore, for Echinochloa Crus-galli, a combination of Irrigation-nicosulfuron and cultivator-nicosulfuron treatments is proposed.
Keywords: Cultivator, Gesaprim, Nicosulfuron, pre-planting irrigation} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و نهم شماره 9 (پیاپی 249، آذر 1400)، صص 693 -705زمینه و هدف
بررسی میزان بروز دیابت از طریق شناسایی کلاس های افراد پیش دیابتی براساس سیر تغییرات سطح قندخون آن ها می تواند اطلاعات ارزشمندی را در ارتباط با پیش بینی ابتلا به این بیماری در آینده در این افراد پر خطر فراهم کند. تحقیق حاضر با هدف کلاس بندی بیماران پیش دیابتی بر اساس بررسی سیر تغییرات قندخون و ارتباط آن با ابتلا بیماری دیابت در آنها انجام شده است.
روش بررسیاین مطالعه از نوع کوهورت آینده نگر در جریان براساس اطلاعات طرح پیشگیری از دیابت اصفهان (IDPS)، انجام شده است. در این پژوهش از اطلاعات 1228 نفر بیمار پیش دیابتی شرکت کننده از فروردین 1383 تا اسفند 1397 در درمانگاه های مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان استفاده شده است. همچنین در این مطالعه مقدار متغیرهای بالینی در سه زمان ثبت شده اند. تحلیل داده ها با استفاده از مدل درخت رشد کلاس پنهان (Latent Class Growth Trees model, LCGT) در نرم افزار آماری R v4.0.1 (R Core Team, R Foundation for Statistical Computing, Vienna, Austria. http://www.r-project.org) صورت گرفت.
یافته هامیانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان (86/6)44 سال می باشد. افراد براساس روند تغییرات سطح قندخون به دو کلاس قندخون مختل کم خطر (1165=n) و قندخون مختل پر خطر (63=n) دسته بندی شدند. میانگین قندخون در کلاس اول (28/104) و در کلاس دوم (41/132) برآورد شد.
نتیجه گیریدر مطالعه حاضر ارتباط معناداری بین میزان ابتلا به دیابت و کلاس های قندخون تشکیل شده براساس سیر تغییرات قندخون در بیماران پیش دیابت مشاهده شد. بنابراین با مدیریت سطح قندخون بیماران پیش دیابتی از طریق مشاوره تغذیه و آزمایشات دوره ای می توان در جهت پیشگیری از ابتلا به دیابت اقدام نمود.
کلید واژگان: قندخون, دیابت, مدل های رشد, کلاس پنهان, پیش دیابت}BackgroundExamining the course of changes in predictive indicators of future diabetes, such as blood sugar in high-risk individuals including pre-diabetic patients, can provide valuable information about the incidence of diabetes in these individuals. This study aimed to classify people at risk (pre-diabetes) based on the course of changes in their blood sugar and blood lipid and to investigate the incidence of diabetes in these classes on a sample of patients who were referred to the Endocrine and Metabolism Research Center of Isfahan.
MethodsThis cohort study was performed based on the information of the Isfahan Diabetes Prevention Plan (IDPs). This project was implemented from April 2004 to March 2018 in the clinics of the Endocrine and Metabolism Research Center of Isfahan. The subjects in this study include 1228 pre-diabetic patients who participated in this project. Demographic and clinical variables of patients including blood sugar and lipid-blood variables were obtained using a questionnaire and laboratory measurements. Also in this study, the number of clinical variables was recorded 3 times. Data analysis was performed using the latent class growth trees model in R software version v4. (R v4.1.0)
ResultsThe mean (standard deviation) age of participants was 44 (6.86) years. Subjects were classified into two classes of low-risk impaired blood sugar (n=1165) and high-risk impaired blood sugar (n=63) based on the trend of changes in blood sugar levels. Blood sugar levels were reported in the first class (104.28) and the second class (132.41).
ConclusionIn the present study, it was concluded that there is a significant relationship between the incidence of diabetes and the different classes formed based on the course of changes in blood sugar of at-risk individuals. Therefore, by classifying people at risk, the incidence of this disease can be predicted and thus prevented. Also,measures such as managing the blood sugar and lifestyle variables of pre-diabetic patients through nutrition counseling classes and regular periodic tests can be used to reduce the incidence of diabetes in the future is used in people with pre-diabetes who are at high risk for the disease.
Keywords: blood glucose, diabetes, growth models, latent class analysis, prediabeticstate} -
مقدمه
پژوهش های پیشین به بررسی ارتباط تغییرات هم زمان شاخص های چاقی با ابتلا به دیابت بر روی بیماران پیش دیابت نپرداخته اند، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی الگوی تغییرات شاخص های چاقی شکمی در طول زمان در افراد پیش دیابت و پیش بینی ابتلای این افراد به دیابت در آینده، انجام شده است.
مواد و روش ها:
این مطالعه کوهورت آینده نگر 16 ساله (2019-2003) بر روی 1228 فرد پیش دیابت انجام شد. افراد مورد مطالعه در طول زمان پی گیری شدند و تغییرات شاخص های چاقی شکمی آن ها ارزیابی گردید. برای تحلیل داده ها از مدل مارکوف پنهان (Latent Markov model) استفاده شد.
یافته ها:
مدل مارکوف پنهان سه وضعیت پنهان را بر اساس تغییرات در شاخص های چاقی شکمی در کل نمونه تعیین کرد: سطح پایین احتمال ابتلا به دیابت/ سطح متوسط احتمال ابتلا به دیابت/ سطح بالای احتمال ابتلا به دیابت که به ترتیب شامل (19% /45% /36%) است. احتمال انتقال از سطح احتمال متوسط به سطح پایین و سطح بالای ابتلا به دیابت به ترتیب 0/34 و 0/02 و احتمال ماندن در وضعیت پرخطر و خطر متوسط 0/98 و 0/78 بود.
نتیجه گیریبر اساس الگوهای تغییرات در شاخص های چاقی شکمی، ما بیماران پیش دیابتی را در موقعیت های تمایل بالا، متوسط و کم به پیشرفت دیابت در آینده، دسته بندی کردیم. با توجه به احتمال کم انتقال از وضعیت های پر خطر به وضعیت های کم خطر پیشرفت دیابت در بیماران پیش دیابت، کنترل وزن به عنوان یک عامل مهم در جلوگیری از پیشرفت دیابت ضروری است.
کلید واژگان: پیش دیابت, دیابت نوع دو, چاقی, چاقی شکمی, مدل مارکوف پنهان}IntroductionPrevious studies have not investigated the association of concomitant changes in obesity indicators with diabetes in prediabetic patients. This study aimed to identify the patterns of changes in the abdominal obesity indices over time in prediabetic patients and to predict high-risk individuals for the future risk of diabetes development.
Materials and MethodsThis prospective 16-year cohort study was conducted among 1228 prediabetic individuals during 2003-2019. The subjects were followed-up over time, and changes in their abdominal obesity indices were evaluated. The hidden Markov model (LMM) was used for data analysis.
ResultsThe LMM identified three hidden states, depending on changes in the abdominal obesity indices: low risk of diabetes development; moderate risk of diabetes development; and high risk of diabetes development (19%, 45%, and 36%, respectively). The probability of progression from moderate to low- and high-risk groups was 0.34 and 0.02, respectively, and the probability of staying in high- and moderate-risk groups was 0.98 and 0.78, respectively.
ConclusionBased on our long-term evaluation of patterns of changes in the abdominal indices, we classified prediabetic individuals into high, moderate, and low risk groups of diabetes development in the future. Due to the low probability of transition from the high risk to the low risk group in prediabetic patients, it is necessary to consider weight control as an important preventive factor in diabetes progression.
Keywords: Prediabetic, Diabetes mellitus type 2, Obesity, Abdominal obesity, Latent Markov model} -
زمینه و هدفترشحات رزینی گیاه کانابیس، حشیش نام دارد و دارای خواص دارویی و روانگردانی فراوان است. مهم ترین ترکیب روانگردان این گیاه THC (دلتا-9- تتراهیدروکانابینول) است که قادر به تحریک گیرنده های کانابینوئیدی در بدن است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی گیاه کانابیس بر بقاء سلولی و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسان به سلول های شبه استئوبلاستی انجام شد.روش بررسیدر این مطالعه تجربی سلول های بنیادی مزانشیمی به دست آمده از بافت چربی ناحیه شکمی انسان با غلظت 100ng/ml از عصاره هیدروالکلی گیاه کانابیس تیمار شدند. تایید هویت سلول ها با استفاده از تکنیک های فلوسایتومتری و RT-PCR انجام شد. اثر سیتوتوکسیک عصاره کانابیس به روش MTT و قابلیت تمایز استئوبلاستی سلول ها با کمک رنگ آمیزی آلیزارین رد بررسی شد. به کمک تهیه گسترش متافازی کروموزوم سلولی، آنالیز کاریوتیپ انجام گردید.یافته هاهویت سلول های بنیادی مزانشیمی چربی با بیان مارکرهای مزانشیمی غیرهماتوپویتیک (CD90، CD44 و CD73) و عدم بیان مارکر هماتوپویتیک (CD34 و CD45) تایید شد. رنگ آمیزی آلیزارین رد نشان داد که تیمار با کانابیس اثری بر تمایز استئوبلاستی این سلول ها ندارد و سلول های تیمار شده مانند سلول های گروه کنترل به سلول های استخوانی تمایز یافتند. همچنین عصاره کانابیس اثری بر ساختار، وضعیت مورفولوژیکی و تعداد کروموزوم های این سلول ها نداشت.نتیجه گیریسلول های مزانشیمی چربی انسان در حضور عصاره هیدروالکلی گیاه کانابیس قابلیت تمایز استئوبلاستی خود را حفظ می نمایند. همچنین این عصاره اثری بر کاریوتیپ کروموزومی سلول ها ندارد.کلید واژگان: کانابیس, سلول های مزانشیمی چربی, استئوبلاست, کاریوتیپ}Background and ObjectiveThe resin secretions of Cannabis sativa are called Hashish, which has medicinal and psychological properties. The most important psychoactive compound of this plant is THC (Delta-9-Tetrahydrocannabinol), which can stimulate cannabinoid receptors in the body. This study was carried out to evaluate the effect of hydroalcoholic extract of Cannabis sativa on cell survival and osteoblastic differentiation of human mesenchymal stem cells.MethodsIn this experimental study, mesenchymal stem cells derived from fat tissue of human abdominal were treated with 100 ng/ml concentration of hydroalcoholic extract of Cannabis sativa. Flow cytometry and RT-PCR techniques were used for detection of cells. The cytotoxic effect of Cannabis sativa extract and osteoblastic differentiation of cells were investigated using MTT method and Alizarin-Red staining, respectively. The karyotype analysis was performed with the preparation of extended metaphase chromosomes.ResultsThe identity of the fat mesenchymal stem cells was confirmed by the expression of non-hematopoietic mesenchymal markers (CD90, CD44 and CD73) and the lack of expression of the hematopoietic marker (CD34 and CD45). The Alizarin-Red showed that the treatment with Cannabis sativa has no effect on the osteoblastic differentiation of human fat mesenchymal stem cells, and the treated cells were differentiated into bone cells same as control group. Also, Cannabis sativa extract has no effect on the structure, morphological status and number of chromosomes of these cells.ConclusionThis study showed that human fat mesenchymal cells in the presence of a hydroalcoholic extract of Cannabis sativa maintain the ability of osteoblastic differentiation. Also, this extract has no effect on the chromosomal karyotype of the cells.Keywords: Cannabis sativa, Fat mesenchymal cells, Osteoblast, Karyotype}
-
اهداف: میلیون ها نفر در جهان از روانگردان هایی نظیر حشیش استفاده می نمایند. سلول های مزانشیمی مغز استخوان دارای کاربردهای فراوانی در مهندسی بافت و پزشکی ترمیمی می باشند. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر عصاره ی حشیش بر توان تمایزی سلول های بنیادی مغز استخوان موش های صحرایی نر بالغ به بافت چربی انجام گردید.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، سلولهای بنیادی مغز استخوان موش صحرایی نر توسط فلاشینگ جداسازی و با بررسی مورفولوژی و روشRT-PCR با بررسی مارکرهای سطحی CD34 و CD45 و ژن های مربوط به CD73 و CD90 هویت مزانشیمی آن ها تایید و جهت بررسی توان تمایزی آنها به سلول های چربی در شرایط تیمار با حشیش نمونه های سلولی در معرض مقادیر30 تا 6000ng, ml حشیش قرار داده شدند و با استفاده از روش MTT دوز ng 100 انتخاب و پتانسیل تمایزی آدیپوژنیک سلول های تیمار یافته به کمک رنگآمیزی اویل رد مورد بررسی قرار گرفت و نتایج با استفاده از آزمون های ANOVA و توکی آنالیز گردیدند.یافته هانتایج نشان داد، سلول های استخراج شده در فلاسک ها غیرچسبنده بودند و از پاساژ یک به بعد تکثیر آنها سرعت بیشتری یافته و در پاساژ سوم سلول ها دوکی شکل شدند و با انجام RT-PCR حضورCD73 و CD90 و عدم حضور CD34 و CD45 نمایان گردیدند. تیمار با حشیش، تغییری در شکل سلول های بنیادی ایجاد نکرده و بعد از 10 روز قرارگیری در معرض محیط آدیپوژنیک ضمن افزایش زنده مانی، سیتوپلاسم آن ها از چربی انباشته گردید.نتیجه گیرینتایج این بررسی نشان داد که حشیش بر تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان به سلولهای چربی دارای تاثیر مثبت میباشد.کلید واژگان: کانابیس ساتیوا, سلول بنیادی مزانشیمی, مغز استخوان, تمایز آدیپوژنیک, موش صحرایی}AimsMillions of people consume psychoactives such as marijuana. Mesenchyme cells, which are derived from bone marrow stem cells, have multiple applications in tissue engineering and regenerative medicine. The aim of this study was to analyze the effects of marijuana on differentiation power of bone marrow stem cells of adult male rats in adipose tissues.Materials and MethodsIn this experimental study, the bone marrow stem cells of adult male rats were segregated with flushing method. Then, their mesenchymal identity was confirmed with a morphological study, PCR-RT method, and surface markers of CD45 and CD34 along with the related genes of CD90 and CD73. For analyzing the viability and differentiation power of the cells in adipose tissues in terms of marijuana usage, cell samples were exposed to different dosages of marijuana, such as 30 and 6000 ng/ml and cell survival was evaluated by MTT.The adipogenic differentiation potential of the treated cells were analyzed based on oil red staining. The results were analyzed by ANOVA and Schaffe tests. Findings:The results indicated that the extracted cells are non-adherent in flasks and, in moving from passage one to the next passage, their duplication speed increased. In passage three, they changed into fusiform cells. Based on RT-PCR, it was revealed that CD90 and CD73 were existent, but CD34 and CD45 are nonexistent. Marijuana treatment caused no change in the form of stem cells. 10days after exposure to adipogenic circumstances, in addition to increase of survival, their cytoplasm was repleted with adipose.ConclusionThe results of this study revealed that marijuana has positive effects on mesenchymal bone marrow stem cells in differentiating the adipocyteKeywords: Stem Cells, Cannabis, Adipogenesis, Drug effects}
-
زمینهبا توجه به افزایش شدید وزن افراد و عوارض آن در جوامع مختلف و نیز با پیشرفت تکنیک های جراحی چاقی، لازم است که مداخلات روانشناختی جهت کاهش عوارض بعد از عمل و نیز بالا بردن نتایج مثبت آن برای این افراد صورت پذیرد. بنابراین هدف از این پژوهش مطالعه اثربخشی مدل اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری بر بهبود اندازه وزن و محیط اندام ها در زنان تحت عمل جراحی چاقی بود.مواد و روش هاطرح پژوهش حاضر نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان چاقی بود که طی نیمه دوم سال 1395 در بیمارستان فوق تخصصی مادر و کودک غدیر شیراز عمل جراحی اسلیوگاسترکتومی را انجام دادند، از بین آنها 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل، گمارده شدند. از ابزارهای ترازوی خط کش دار، متر نواری و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون برای هر 2 گروه استفاده شد. برای گروه آزمایش، مدل اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری طی چهار هفته (هر هفته یک جلسه 5/1 ساعته)، در کلینیک چاقی بیمارستان اعمال گردید. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش 19 تجزیه و تحلیل شدند و سطح معنی داری 05/0P< برای نتایج معنی دار تلقی گردید.یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که مدل اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری بر اندازه وزن و محیط اندام ها در زنان تحت عمل جراحی چاقی تاثیر معنی داری گذاشته است (05/0P<).نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که مدل اطلاعات- انگیزش- مهارت های رفتاری می تواند بر بهبود اندازه وزن و محیط اندام ها در زنان تحت عمل جراحی چاقی اثربخش باشد.کلید واژگان: مدل IMB, اندازه وزن, محیط اندام ها, عمل جراحی چاقی}BackgroundConsidering the high increase in individual's weight and its complications in different societies, as well as the progression of bariatric surgery techniques, psychological interventions are needed to reduce postoperative complications and to increase their positive outcomes for these patients. Therefore, the purpose of this research was to study the effectiveness of Information-Motivation-Behavioral (IMB) model on improving weight and body size in women undergoing bariatric surgery.Materials And MethodsThe design of present semi- experimental study was pre-test, post-test with experimental and control groups. The statistical population included all obese women that undergone laparoscopic sleeve gastrectomy surgery in Shiraz Ghadir Mother & Child Multi Super Specialty Hospital, during second half of 2016. The 30 of them were selected by using available sampling method and they randomly were assigned to 2 groups, experimental (n=15) and control (n=15). The Balance with ruler, Tape measure& demographic information questionnaire was used to collect data for each 2 groups in two steps (pre-test and post-test). IMB model was implemented for the experimental group in four weeks (each week a 1/5 hour session) in Hospital Obesity Clinic. SPSS19 software was used and data were analyzed by using MANCOVA method and the significance level was PResultsThe results of multivariate covariance analysis showed that IMB model has had a significant effect on improving weight and body size in obese women undergoing bariatric surgery (pConclusionThe results of this research showed that Information Motivation Behavioral model can be effective to improve weight and body size in women undergoing bariatric surgery.Keywords: IMB model, weight, body size, bariatric surgery}
-
زمینه و هدفارتباط میان اختلالات متابولیکی و عملکرد کلیوی در دریافت کنندگان پیوند کلیه گزارش شده است. با توجه به شناخته شدن بسیاری از مزیت های فعالیت بدنی منظم در حفظ سلامتی بدن در این بیماران، این مطالعه باهدف بررسی تاثیر تمرین هوازی بر عملکرد کلیوی و سندرم متابولیک در ورزشکاران تحت پیوند کلیه انجام شد.مواد و روش هابیست نفر از ورزشکاران پیوند کلیه زن به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه مساوی تجربی (با میانگین سن 7/2±5/24 سال، قد 2/4±161 سانتی متر و وزن 8/1±9/57 کیلوگرم) و کنترل (با میانگین سن 3/2±9/24 سال، قد 4/2±162 سانتی متر و وزن 02/4±5/59 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه به طور مرتب به یک برنامه تمرینی ادامه دادند. در پایان هفته هشتم عملکرد کلیوی بر اساس میزان فیلتراسیون گلومرولی و شاخص های سندرم متابولیک در این افراد بررسی گردید. از آزمون t وابسته برای مقایسه داده ها قبل و بعد از فعالیت ورزشی و از آزمون t مستقل برای مقایسه بین گروه ها با سطح معنی داری 05/0< p استفاده شد.نتایجهشت هفته تمرین هوازی تاثیر معنی داری بر سطح نیمرخ های چربی نداشته، درحالی که منجر به کاهش معنی داری در میزان فیلتراسیون گلومرولی و قند خون ناشتا در گروه تجربی پس از تمرین شده است.نتیجه گیرینتایج این بررسی نشان داد که شیوه های مختلف تمرین های ورزشی می تواند راه کار مناسبی در تغییرات فیلتراسیون گلومرولی و کنترل قند خون ناشتا در ورزشکاران تحت پیوند باشد.کلید واژگان: عملکرد کلیوی, سندرم متابولیک, ورزشکار, تمرین هوازی, پیوند کلیه}Background and ObjectivesThe relationship between metabolic disorders and renal functions in kidney transplant recipients has been reported. Considering the identification of many advantages of regular physical activities in maintaining health, for chronic kidney patients, the researchers tried to study the effect of aerobic activities on renal function and metabolic syndrome in kidney transplant athletes.Materials and MethodsTwenty female kidney transplant athletes were randomly selected and divided into two equal groups of experimental (mean of age =24.5±2.7 years, height=161±4.2 cm and weight= 57.9±1.8 kg) and control (mean of age =24.9±2.3 years, height=162±2.4 cm and weight= 59.5±4.02 kg). The experimental group carried out an exercise for eight weeks (three sessions per week). At the end of eighth week, the renal function was assessed based on glomerular filtration rate and metabolic syndrome indices. Paired-samples t-test was used to compare the data before and after physical exercise and independent-samples t-test was used to compare the two groups with the significance level of pConclusionThe results indicated that physical exercise can be considered as a good way of changing glomerular filtration rate and controling fasting blood sugar in athletes undergoing kidney transplant.Keywords: Renal Function, Metabolic Syndrome, Kidney Transplant, Athletes}
-
مقدمهسازمان جهانی بهداشت دولت ها را ملزم به آموزش و بهره گیری از خدمات نیروهای غیر پزشک به ویژه پرستاران در مدیریت بیماری های مزمن از جمله دیابت کرده است. در همین راستا این مطالعه با هدف تدوین برنامه درسی کارشناسی ارشد پرستاری دیابت در راستای بسته آموزش پاسخگو انجام شد.روش هامطالعه حاضر بر اساس گامهای مدل برنامه ریزی درسی کرن در دو مرحله نیازسنجی (گام اول برنامه ریزی درسی کرن) و تدوین برنامه درسی (گام های دوم تا ششم برنامه ریزی درسی کرن) در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1394-1393 انجام شد. مرحله نیازسنجی با استفاده از فن دلفی تعدیل شده و گام های دوم تا ششم تدوین برنامه درسی با مشارکت متخصصان برنامه درسی و اساتید صاحب نظر در زمینه تدریس و مراقت و درمان دیابت با برگزاری پانل های تخصصی متعدد و مشاوره های فردی در طی چندین مرحله انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در راند اول دلفی از روش تحلیل محتوای کیفی و برای راندهای دوم و سوم از آمار توصیفی استفاده شد.نتایجوظایف و نقش های پرستار دیابت از دید شرکت کنندگان در 6 طبقه، 9 زیر طبقه و 81 وظیفه، در حیطه های دانش و آگاهی، آموزشی، مراقبتی درمانی، مدیریتی و وظایف در قبال جامعه دسته بندی شد. در مرحله بعد، تدوین برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد پرستاری دیابت بر اساس مصوبات شورای عالی علوم پزشکی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و آیین نامه کارشناسی ارشد در چهار فصل شامل: مشخصات کلی برنامه درسی، مشخصات جزییات برنامه درسی، مشخصات واحدهای درسی و ارزشیابی برنامه درسی به دست آمد.نتیجه گیریاین برنامه درسی به عنوان یک برنامه پیشنهادی برای تاسیس یک رشته آکادمیک به شورای تخصصی آموزش علوم پزشکی در سطح وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی ارسال شد.کلید واژگان: برنامه ریزی درسی, پرستار دیابت, مدل طراحی برنامه درسی کرن, نیاز سنجی, ایران}IntroductionWHO requires governments to train and utilize the services of non-physician personnel, especially nurses in managing chronic diseases including diabetes. This study aimed to develop a postgraduate diabetes nursing curriculum in line with the accountable education package.MethodsThis study was conducted in Isfahan University of Medical Sciences in 2014 -15 based on Kerns curriculum planning model steps in two stages: needs assessment (the first step of Kerns curriculum planning) and curriculum development (the second to sixth steps of Kerns curriculum planning). Needs assessment was performed using a modified Delphi technique and curriculum development was conducted in cooperation with curriculum specialists and faculty members in the field of diabetes teaching and treatment through holding multiple specialized panels and individual consultations in several stages. For data analysis, qualitative content analysis was used in the first Delphi round and descriptive statistics was used in the second and third rounds.ResultsFrom the participants viewpoints, tasks and roles of diabetes nurse were classified into 6 categories, 9 subcategories and 81 tasks in domains of knowledge and awareness, education, caring and treatment, management and social accountability. Curriculum development for postgraduate diabetes nursing program was achieved according to the decisions of Supreme Council for Medical Education and Ministry of Health and Medical Education and postgraduate statute in four chapters including curriculum general characteristics, curriculum detailed characteristics, courses characteristics and curriculum evaluation.ConclusionThe proposed curriculum was introduced to Specialized Council for Medical Education, Ministry of Health and Medical Education for establishing a new academic major.Keywords: Curriculum planning, diabetes nurse, kern's curriculum planning model, needs assessment, Iran}
-
گیاه نوروزک Salvia leriifolia Benth.)) گیاه دارویی ارزشمند و در معرض خطر انقراض از خانواده نعناعیان و بومی ایران و افغانستان است . به منظور ارزیابی کاربرد کودهای پر مصرف بر ویژگی های رشدی و عملکرد نوروزک، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گناباد در دو سال زراعی 1393 و 1394 انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایشی شامل کود نیتروژن از نوع اوره در سه سطح (صفر، 100 و 200 کیلوگرم در هکتار بر مبنای نیتروژن خالص) و فسفر از نوع سوپرفسفات ساده در سه سطح (صفر، 50 و 100 کیلوگرم در هکتار بر مبنای P2O5) و کود پتاسیم از نوع سولفات پتاسیم در دو سطح (صفر و 50 کیلوگرم در هکتار بر مبنای K2O) بودند. نتایج آزمایش نشان داد که اثرات متقابل سه گانه مصرف کودهای نیتروژن، فسفر و پتاسیم بر بیشتر صفات مورد ارزیابی معنی دار بود. بیشترین میزان ویژگی های ارتفاع بوته، قطر تاج پوشش و تعداد شاخه زایا و نیز عملکرد بیولوژیک و دانه در تیمار مصرف 200 کیلوگرم نیتروژن، 100 کیلوگرم فسفر و 50 کیلوگرم پتاسیم به دست آمدند. همچنین، کمترین میزان این صفات در تیمار عدم مصرف کودهای شیمیایی مشاهده شدند. بیشترین مقدار تعداد برگ و شاخص برداشت هم در تیمار مصرف 200 کیلوگرم نیتروژن، 100 کیلوگرم فسفر مشاهده شد. با توجه به نتایج به دست آمده، بهترین سطح کود شیمیایی در شرایط مورد آزمایش، مصرف 200 کیلوگرم در هکتار از منبع نیتروژن، مصرف 100 کیلوگرم در هکتار کود فسفره و 50 کیلوگرم در هکتار کود پتاسه است که باعث بهبود صفات اندازه گیری شده در گیاه نوروزک شده است. اثرات متقابل نشان داد که استفاده از کود فسفره و پتاسیم توانست در بهره وری کود نیتروژن مصرفی مفید باشد.کلید واژگان: پتاسیم, تاج پوشش, شاخه زایا, عملکرد دانه, فسفر, نیتروژن}Agroecology journal, Volume:9 Issue: 1, 2017, PP 232 -244IntroductionSalvia leriifolia Benth. (Nowruzak) is a herbal plant from Lamiaceae family, which is exclusively native of Iran and Afghanistan. Existence of this species is reported in Khorasan and Semnan provinces of Iran. As extreme pressure of grazing and harvesting the nature has put this species at risk of extinction, and on the other hand this plant has numerous herbal values and its cultivation can produce the market needs as well as preserve it from extinction. Therefore its domestication is now a priority and optimized nutrition for cultivated plants is one of the important factors in quality and quantity enhancement of the product. The aim of this research was to study the effect of three main nutrient: nitrogen, Phosphor, and potassium (NPK) on growth of Nowruzak and measure its morphological reactions to these elements in the poor soil of its habitat.
Materials and methodsTo study the effect of different nutritious elements on quantitative properties of Nowruzak, a factorial experiment was conducted as randomized complete block design with three replications in the Research Field of Islamic Azad University of Gonabad in March 2014. In this experiment, nitrogen fertilizers in three levels (N1= control, N2=100 kg.ha-1 and N3=200 kg.ha-1 based on net nitrogen), Phosphor in three levels (0, 50 and100 kg.ha-1 based on P2O5) and potassium fertilizers in two levels (0- and 50 kg.ha-1 based on K2O) were applied of farm to specify the effect of each elements and their reactions on quantitative growth properties of Nowruzak.
Results and discussionResults show that the effect of different levels of nitrogen fertilizer on plant height, harvest index, cover crown diameter and number of fertile branches are significant at 1% level. In a way that levels of nitrogen fertilizer are placed in first, second and third group of Duncan multiple range test, respectively. The highest plant height with average of 41.97 cm is assigned to 200 kg net nitrogen . Moreover, application of 200 kg.ha-1 of net nitrogen led to highest cover crown diameter with average of 92.07 cm and led to increase the number of fertile branches with average of 31.75 per plant. The same trend as nitrogen observed for different levels of phosphorous. Application of 100 kg Phosphor resulted highest number of leaves with average of 140 leaf/plant. The highest plant height is also assigned to the group of 100 kg Phosphor fertilizer with average of 41.97 cm. Moreover application of this amount of fertilizer led to highest cover crown diameter (94.06 cm) which also resulted in increase of the number of fertile branches (average: 33.21 branches per plant).
The results of analysis of variance regarding potassium fertilizer show that its application has significant effect on all the measured parameters at 1% level. Application of 50 kg of potassium fertilizer, in comparison with no application, results in increase of the number of leaves (average: 122 per plant), plant height (average: 37.06 cm), cover crown diameter (average 78.13 cm) and the number of fertile branches (average 26.55). The obtained results show that Bajestan ecotype of Nowruzak showed an acceptable adaptability to fertilizer application in Gonabad city which indicated the poorness of the soil.
ConclusionAs chemical fertilizers are among the main factors of soil fertilization, Nowruzak medicinal plant showed a normal response to highest amount of applied fertilizers, therefore it is justified to apply chemical fertilizers in cultivation of this plant in the field to increase the plant size which is the economically valuable traitKeywords: Crown cover, Grain yield, Nitrogen, Phosphor, Potassium, Productive branch} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال پنجاه و هشتم شماره 8 (پیاپی 141، آبان 1394)، صص 459 -465مقدمهبیماری دیابت می تواند بر کارکردهای شناختی در مبتلایان تاثیر بگذارد، بررسی این اثرگذاری و راه های پیشگیری از آن در بهبود سلامت سالمندان جامعه مفید خواهد بود.هدف از این پژوهش بررسی کارکردهای عصب روانشناختی (حافظه، تمرکز) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است.روش کاراین پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و در زمره ی تحقیقات علی– مقایسه ای (پس رویدادی) است که جامعه ی آماری شامل کلیه ی مبتلایان به دیابت دو مراجه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم صدیقه طاهره و کارمندان آزمایشگاه های تشخیص طبیافراد شهرستان اصفهان در تابستان سال 1392 بودند. به شیوه نمونه گیری دردسترس تصادفی گروه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو (30n=) انتخاب و با یک گروه از افراد سالم (31n=) از لحاظ سن و جنس وسایر متغیرهای جمعیت شناختی همتا شدند. ازآزمون حافظه ی وکسلر و تست استروپ استفاده شد. داده ها با روش مقایسه ی میانگین های دو گروه (آزمون تی) و ضریب همبستگی پیرسون باکمک نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایجنشان داد بیماران مبتلا به دیابت نوع دو از لحاظ شاخص های توجه و تمرکز (زمان صرف شده در آزمون استروپ و خطای درجاماندگی) نسبت به گروه گواه ضعیف تر عمل می کنند.(0sig=) همچنین بین این دو گروه از لحاظ حافظه ی منطقی تفاوت معنادار وجود دارد(0sig=). سایر یافته ها نشان داد بین حافظه با قند خون رابطه ی معناداری وجود ندارد.نتیجه گیریمی توان گفت بیماری های جسمی نظیر دیابت می تواند در ایجاد اختلال در عملکردهای عصب روانشناختی این بیماران تاثیر داشته باشد.بیماری دیابت در سیستم حافظه و تمرکز بیماران اختلال ایجاد کرده، عملکرد این دسته از افراد در بلندمدت کاهش می یابد.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, حافظه, کارکرد عصب روانشناختی}Introductionthis study was aimed at investigating of the neuropsychological performance (memory and concentration) in patients with diabetes type 2. Diabetes Disease has an influence on the Cognitive performance of these patients. The investigation of this affect and the methods of prevention can be valueable to improve the health of elderly people of society.ObjectiveThis study was in a series of Discriptive-Analytic and in the group of causal-Comparitive (Ex post Facto) reasearchs. The Statistical society involved all of the patients with Diabtes type 2 that going to center of researchs of glands and metabolism Sedighe Tahere and and all of the personals of the laboratories in Isfahan province in summer 1392. In the form of simple randomly sampling vicinity, a group involved patients with Diabetes type 2 (n=30) had been selected and became similar with the healthy cases(n=31) with regard to age, sex and education. Have been used The Wechsler memory scale and Stroop test. T-TEST and Pierson Corrolation by the help of software spss-19 were used to analyze the data.Findingsfindings shows that the patients of Diabetes type 2 are different in terms of attention and Concentration (the spent time in Stroop test and executed more omission errors) with healthy cases, also these two groups have significant difference in logical Memory. Other findings shown that there is not any singnificant difference between Blood Sugar and Memory.ConclusionIt can be said that physical diseases can affect the development of disorder in neuropsychological performances of the patients. Diabetes disease can disturb memory and concentration system in the patients. They lose their cogniyive ability on longtime.Keywords: Neuropsychology Performance, Diabetes Type2, Memory} -
مقدمهتاکنون در ایران، مطالعه ای جهت بررسی عوامل موثر بر رشد کودکان مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید انجام نگرفته است. با توجه به شیوع بالای این بیماری در ایران، به خصوص شهر اصفهان، انجام مطالعه ای با هدف بررسی تاثیر عوامل تشخیصی و درمانی مرتبط با رشد کودکان مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید الزامی است.مواد و روش هادر این مطالعه ی هم گروهی آینده نگر، 760 کودک (متولدین سال های 1381 تا 1388) که توسط برنامه ی غربالگری نوزادی در شهر اصفهان مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید تشخیص داده شدند و به مدت حداقل یک و حداکثر 5 سال پی گیری شده بودند، وارد مطالعه شدند. متغیرهای قد، وزن و دور سر این کودکان در طول مدت پی گیری و در مقاطع زمانی متوالی اندازه گیری شدند. عوامل تشخیصی و درمانی شامل هورمون محرکه تیرویید (TSH) و تیروکسین (T4) در زمان تشخیص و پس از آغاز درمان، سن آغاز درمان، دوز اولیه لووتیروکسین (LT4) و سن نرمال شدن TSH و T4 بود. از رگرسیون چندکی برای داده های طولی به منظور بررسی اثر عوامل اصلی مرتبط با رشد استفاده شد.یافته هاروند طولی رشد در قد و وزن به طور معنی داری با سن آغاز درمان و دوز اولیه ی درمان ارتباط داشت (01 /0P<)، در حالی که محیط دور سر فقط با دوز آغازین درمان به طور معنی داری در رابطه بود (05 /0P<). رشد وزن و محیط دور سر تحت تاثیر غلظت TSH سرم در هنگام تشخیص قرار داشتند. سن نرمال شدن T4 نیز اثر معنی داری در برخی از صدک های توزیع وزن (05 /0P<)، قد (01 /0P<) و محیط دور سر (001 /0P<) داشت.نتیجه گیریبه نظر می رسد که دوز اولیه ی درمان و سن آغاز درمان عوامل مهم تری برای پیش بینی وضعیت رشد کودکان مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید باشند. این نتایج پیشنهاد می دهند تجویز LT4 در زمان و دوز مناسب ممکن است در بهبود رشد این کودکان تاثیر بسزایی داشته باشد.
کلید واژگان: کم کاری مادرزادی تیرویید, غربالگری نوزادی, رشد, قد, وزن, دور سر, رگرسیون چندکی برای داده های طولی}IntroductionNo study has yet been conducted evaluate the factors influencing the growth of patients with congenital hypothyroidism (CH), in Iran. The high prevalence of this disease in Iran, particularly in Isfahan, made it necessary to investigate biomedical diagnostic and early treatment factors potentially affecting growth status among patients with CH.Materials And MethodsIn this prospective cohort study, 760 CH neonates (born 2002-2010), diagnosed and followed up (minimum 1, maximum 5 years) during the CH screening program in Isfahan were enrolled. Height, weight and head circumferences of the patients, during follow up and in subsequent periods, were measured. Diagnostic and therapeutic factors included serum T4 and TSH concentration at diagnosis and after treatment initiation, age at onset of therapy, initial dosage of levothyroxine and age at first normalization of T4 and TSH. Quantile regression for longitudinal data was used for investigating the effects of main factors determining growth development. R free software was used for analyzing data.ResultsLongitudinal growth in height and weight was significantly correlated with age at onset of therapy and initial dosage of treatment (p<0.01), while head circumference was associated only with initial dosage (P<0.05). Increase in weight and head circumference were affected by serum TSH concentration at diagnosis (p<0.05), and age of T4 normalization also had significant impact, on some of the proposed quantiles, i.e. weight (p<0.05), height (p<0.01) and head circumference (p<0.001).ConclusionAmong the factors studied, initial dosage of treatment and age at onset of therapy seem to be more important factors for growth development, suggesting that more optimal outcomes are possible through earlier treatment and appropriate levothyroxine dosage.Keywords: Congenital Hypothyroidism, Neonatal Screening, Growth, Height, Weight, Head Circumferences, Quantile Regression for Longitudinal Data} -
مقدمهاطلاعات مربوط به پیشامدهای بازگشتی در مطالعات گذشته نگر می تواند با رها کردن دوره پیگیری، به پایان رسیدن دوره مطالعه و یا رخداد یک پیشامد نهایی مانند مرگ و یا ابتلا به یک بیماری با وضعیت ثابت، به پایان برسد. در این صورت پیشامد نهایی اصلی با پیشامدهای بازگشتی گذشته وابسته می شود و فرض سانسور شدن نا آگاهی بخش پیشامدهای بازگشتی بوسیله رخداد نهایی که فرض بسیاری از تحلیل های آماری است، نقص می شود. مدل بندی توام راه حلی است که در چنین وضعیتی به دلیل قابلیت مطالعه هم زمان دو فرآیند و دستیابی به برآوردهای نااریب و کافی برای پارامترها، جهت تحلیل بسیاری از مطالعات پیگیری مناسب هستند.روش هابرای برآوردیابی در مدل های توام پیشامدهای بقا معمولا از روش برآوردیابی الگوریتم EM استفاده می شود. در این مطالعه روش برآوردیابی ماکزیمم درستنمایی تاوانیده در مدل بندی توام مورد بررسی قرار گرفته و طی یک مثال بالینی کاربرد این نوع مدل بندی توام در بررسی عوامل موثر بر پیشامد هم زمان دو واقعه رخداد بازگشتی و رخداد نهایی در تحلیل بقا نشان داده شده است. مطالعه حاضر یک مطالعه هم گروهی از بستگان درجه اول بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان می باشد که هدف از انجام آن بررسی عوامل متعدد فاکتورهای خونی، فاکتورهای مرتبط با عملکرد تغذیه ای و شاخص های تن سنجی بر تکرار وضعیت پره دیابت (پیشامد بازگشتی) و ابتلای نهایی فامیل افراد دیابتی به دیابت نوع دوم (رخداد نهایی) می باشد. تحلیل ها با بکارگیری مدل شکنندگی و به وسیله نرم افزار2.15.2 R- صورت گرفته است.یافته هاخطر بازگشت پره دیابت با تعدیل اثر انرژی دریافتی در زنان مورد مطالعه 7/ 0 برابر بیشتر از مردان، در سن بالای 50 سال 29/ 1 برابر بیشتر از سن کمتر از 40 سال، در افراد با شاخص توده بدنی بین 25 تا 30، 25/ 1 برابر بیشتر از شاخص توده بدنی کمتر از 25، در افراد با نسبت دور کمر به دور باسن بالا (بیشتر از 95/ 0 سانتی متر برای مردان و بیشتر از 8/ 0 سانتی متر برای زنان) 25/ 1 برابر بیشتر از نسبت دور کمر به دور باسن پایین و در افراد با مصرف کربوهیدرات بالای 65 درصد انرژی دریافتی 48/ 3 برابر بیشتر از مصرف کربوهیدرات کمتر از 40 درصد انرژی می باشد. خطر ابتلا به واقعه نهایی دیابت با تعدیل اثر انرژی دریافتی در زنان 7 /1 برابر بیشتر از مردان مورد مطالعه، در افراد با شاخص توده بدنی بالای 30 07/ 3 برابر بیشتر از شاخص توده بدنی کمتر از 25، در افراد با نسبت دور کمر به دور باسن بالا (بیشتر از 95/ 0 سانتی متر برای مردان و بیشتر از 8/ 0 سانتی متر برای زنان) 46/ 2 برابر بیشتر از نسبت دور کمر به دور باسن پایین، در افراد با مصرف پروتئین بین 12 تا 15 درصد انرژی دریافتی، 19/ 0 برابر بیشتر از مصرف پروتئین کمتر از 12 درصد انرژی دریافتی و مصرف پروتئین بالای 15 درصد انرژی دریافتی، 19/ 0 برابر بیشتر از مصرف پروتئین کمتر از 12 درصد انرژی دریافتی می باشد.نتیجه گیریبررسی ها نشان می دهد که تغییر روش زندگی بر حسب اصلاح عملکرد تغذیه ای و بکارگیری روشی مبنی بر تعدیل شاخص های تن سنجی می تواند به عنوان عواملی موثر بر کاهش عملکرد ژنتیکی در ابتلا به بیماری دیابت نوع دو مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: مدل های شکنندگی توام, درستنمایی تاوانیده, پیشامدهای بازگشتی, پره دیابت, دیابت}BackgroundRepeated events in cohort studies can be terminated by loss to follow-up, end-of-study, or a major failure event such as death or stable disease. In this regard, the major failure event can be correlated with recurrent events, thus the usual assumption (no-informative censoring of the recurrent event process by death) required by most statistical analyses, can be violated. Joint modeling as an appropriate way of analysis for this kind of data, can investigating two processes, simultaneously and leads to unbiased and efficient parameter estimations.MethodsIn the present study, joint frailty model with maximum penalized likelihood method is introduced and used for analyzing real clinical data of cohort study was included first-degree relatives (FDR) of type 2 diabetes patients who attending to Isfahan endocrine and metabolism research center. The R-software (version 2.15.2) was used to fit the models.FindingsThe hazard ratios adjusted by energy intake showed that pre-diabetes recurrent rate is 3.48 times higher in Individual with carbohydrate greater than 65 percent energy intake, than Individual with lower than 40 percent energy intake. The hazards for terminal events as diabetes adjusted by energy intake indicated that the rate of diabetes 0.19 times higher in individual with protein 12-15 percent energy intake than individuals with protein lower than 12 percent energy intake and 0.19 times higher in individuals with protein greater than 15 percent energy intake than individual with protein lower than 12 percent energy intake.ConclusionAdjusting life style through the nutritional status and anthropometric measure adjustments can effect on the prevalence of diabetes between FDRs who have genetics risk factors.Keywords: Diabetes, Joint frailty models, Penalized likelihood, Pre, diabetes, Recurrent events} -
زمینه و هدفدیابت، یک اختلال متابولیک و یکی از عوارض آن، از کارافتادگی کلیه است. بررسی میزان شیوع عوارض کلیوی می تواند منجر به آشکارسازی تاثیر کنترل های اعمال شده و تشخیص گروه های نیازمند مراقبت بیشتر گردد. دراین مطالعه، روند شیوع نارسایی های کلیوی در زیرگروه های مختلف از بیماران دیابتی مراجعه کننده به مرکز غدد و متابولیسم صدیقه طاهره مورد ارزیابی قرارگرفت.مواد و روش هاتحقیق حاضر بر روی تمامی 1935 بیمار دیابتی مراجعه کننده به مرکز غدد و متابولیسم صدیقه طاهره اصفهان بین سال های 71 تا 89 و به صورت گذشته نگر اجرا گردید. برای تعیین نقاط بازگشت از رگرسیون تکه ای و نرم افزارJoinpoint نسخه 3.5.3 استفاده شد.یافته هایافته ها نشان می دهد که شیوع عوارض کلیوی ناشی از دیابت در زنان دارای 2 نقطه ی تغییر (p-value= 0.06) با روند افزایشی در سال های اخیر است. یک نقطه ی تغییر (038/ 0 =p-value) با سیر صعودی در سال های 1376 به بعد برای گروه سنی بالای 70 سال مشاهده-شد. روند برای افراد با تحصیلات دانشگاهی، صعودی و بدون نقطه ی تغییر بود. عوارض کلیوی در افراد با سابقه ی فامیلی دیابت، دارای دو نقطه ی تغییر (040/ 0 =p-value) با سیر نزولی در سال های اخیر بود. همچنین در افراد مبتلا به پرفشاری خون، روند نزولی در سال 76 به یک روند ثابت تبدیل شده است.نتیجه گیریبررسی روند بیماری یا عوارض آن می تواند به فرضیه سازی و تبیین موضوعات قابل بررسی منتهی شود. بررسی علت های روندهای افزایشی در برخی زیرگروه ها و همچنین تعیین زیرگروه های دیگر از بیماران که نیازمند اقدامات پیشگیرانه و برنامه های آموزشی بیشتر هستند، نیازمند انجام پژوهش های آتی است.
کلید واژگان: دیابت, رگرسیون تکه ای, نفروپاتی, روند}BackgroundDiabetes mellitus is a metabolic disorder which its subsequent complications such as retinopathy, nephropathy, ulcers, disability, and amputation increase the burden of the disease. Patient-knowledge-improving programs are employed to prevent disease progression and to improve the patients’ quality of life. In this way, we need to characterize the groups of patients with urgent need for more and rich in content programs. In the present study, we used Piecewise regression to evaluate the trends in diabetic nephropathy prevalence among patients registered in Sedigheh-Tahereh Research Center and also identify patients needing more attention.Materials And MethodsThis retrospective study was conducted on 1935 registered patients in the center during 1992-2010.Piecewise regression was fitted using Joinpoint program 3.5.3 to identify change points.ResultsThe results showed an upward trend with 2 change points in females (p-value= 0.06). There was 1 change point with an increased trend in recent years in elderly patients, older than 70 years (p-value=0.038).The prevalence of diabetic nephropathy was in rise without any change point among patients with academic education. In addition, patients with family history of diabetes showed the decreased trend with 2 change points (p-value= 0.040). Hypertensive patients experienced a fall in the trend up to 1997 and then this reminded stable.ConclusionEvaluating of a disease trend and its complications can lead to developing new theory and innovation. However, this is suggested to conduct further studies to exploring other subgroups and discovering the reasons for increased trend of disease in some subgroups.Keywords: Diabetic nephropathy, Piecewise regression, Trend, Prevalence} -
مقدمهمطالعات نشان داده اند که قبل از بروز دیابت نوع 2، همواره یک دوره پره دیابت روی می دهد. اصلاح شیوه ی زندگی به منظور پیشگیری یا به تاخیر انداختن این دوره پیشنهاد شده است. عملکرد تغذیه ای از اجزای شیوه ی زندگی است. مصرف درشت مغذی ها می تواند بر روی متابولیسم چربی و گلوکز تاثیر بگذارد و از این طریق، موجب تغییرات افزایش مقاومت به انسولین شود.روش هامطالعه ی حاضر یک مطالعه ی هم گروهی 9 ساله از بستگان درجه ی اول بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود. اطلاعات تغذیه ای، عوامل خونی، شاخص های دموگرافیک و شاخص های آنتروپومتریک بیماران ثبت شد. برای بررسی ارتباط بین مصرف درشت مغذی ها و متغیر پاسخ وضعیت پره دیابت، از مدل شکنندگی در بقا استفاده گردید.یافته هاخطر تکرار پره دیابت در افراد با مصرف کربوهیدرات با حذف اثر سایر مخدوشگرها، به طور معنی داری افزایش می یابد (نسبت خطر = 04/1). همچنین خطر تکرار پره دیابت برای افرادی با چربی دریافتی بین 35-25 واحد، 52/1 بیشتر از افرادی با چربی دریافتی کمتر از 25 واحد بود و خطر برای افراد با چربی دریافتی بیش از 35 واحد، 22/2 بیشتر از افراد با چربی کمتر از 25 بود. خطر تکرار پره دیابت در افراد مصرف کننده ی پروتئین نیز با تعدیل سایر متغیرهای مخدوشگر، به طور معنی داری افزایش یافت (نسبت خطر = 05/1).نتیجه گیریمصرف درشت مغذی ها می تواند بر روی متابولیسم چربی و گلوکز تاثیر بگذارد و از این طریق، موجب تغییرات افزایش مقاومت به انسولین شود. مصرف این عامل، از عوامل تاثیرگذار در کنترل تکرار وضعیت پره دیابت می باشد.
کلید واژگان: پروتئین, پره دیابت, چربی, درشت مغذی, کربوهیدرات, مدل بندی شکست} -
We consider Gabor systems generated by a Gaussian function and prove certain classical results of Paley and Wiener on nonharmonic Fourier series of complex exponentials for the Gabor expansion. In particular، we prove a version of Plancherel-Po lya theorem for entire functions with finite order of growth and use the Hadamard factorization theorem to study regularity، exactness and deficiency of Gabor systems.
Keywords: Gabor system, Nonharmonic Fourier series, Deficiency, Entire functions, Order of growth} -
مقدمهبروز تغییرات مشخص در میزان هورمون های عملکردی تیروئید، به ویژه طی دوران نوزادی در پژوهش های متعدد گزارش شده است. هدف پژوهش حاضر برآورد میزان تغییرات در غلظت T4 و TSH، در اواخر دوران نوزادی، در نوزادان مشکوک به کم کاری تیروئید بود.مواد و روش هادر پژوهش حاضر، نوزادانی که آزمون کف پایی مختل و آزمون سرمی 10TSH≥ داشتند، در سه گروه 20≤TSH<10 و 40≤TSH<20 و ≤TSH40 تقسیم شدند. پس از یک هفته از نمونه ی اول و هم زمان با شروع درمان، نمونه ی سرمی مجدد گرفته شد و برحسب نتیجه ی آزمون اخیر برای ادامه ی درمان نوزاد تصمیم گیری گردید.یافته هاداده های به دست آمده نشان داد در آزمایش دوم میانه TSH به طور معنی دار از 13 به 2/5 در گروه 1، از 29 به 14 در گروه 2 و از 100 به 1/11 در گروه 3 کاهش یافت. میانگین T4 در نوزادان با 40TSH≥ به طور معنی دار افزایش، و در سایر نوزادان بدون تغییر باقی ماند. 40 مورد از 54 نوزاد از درمان بی نیاز شدند و میانگین شیوع بیماری از 329/1 به 851/1 کاهش یافت.نتیجه گیریداده های پژوهش حاضر نشان دهنده ی کاهش قابل ملاحظه ی میزان TSH طی دو هفته ی آخر نوزادی است که بیان گر گذرا بودن این اختلال در نوزادان است. پیشنهاد می گردد در نوزادان با T4 طبیعی و TSH بالا شروع درمان کمینه تا اواخر دوران نوزادی به تاخیر افتد و در نوزادان کمتر از 15 روز میزان TSH متناسب با سن ایشان لحاظ گردد، تا درمان های غیر ضروری و نگرانی خانواده ها کاهش یابد.
کلید واژگان: غربالگری, افزایش تیروتروپین سرمی (تیروتروپین) (HT), کم کاری مادرزادی تیروئید (CH), تیروتروپین ((TSH, تیروکسین (T4)}IntroductionSignificant changes in thyroid hormones occur during the first weeks after birth. We assessed the degree of changes in thyroid-stimulating hormone (TSH) and total thyroxin (T4) concentrations in neonates screened seven days after the first high serum TSH levels، just before starting treatment.Materials And MethodsThis prospective study was carried out on newborns referred for their high TSH concentrations on heel blood spot in hypothyroidism screening tests (5-20 miu/ml)، between December 2009 and December 2010. First، serum TSH and T4 were assessed by radioimmunoassay. One week later، in neonates with the first serum TSH≥10، serum TSH and T4 were rechecked before starting treatment. Any definite decision to continue treatment was based on the second test results.ResultsThe results showed a significant decrease in serum TSH level after one week (p<0. 01). Serum T4 level increased significantly in neonates with the first serum TSH≥40 (p<0. 05)، while no significant difference was observed in other infants with the first serum TSH<40. Incidence rate of Congenital Hypothyroidism (CH) reduced from 1/329 to 1/851، during the study.ConclusionsIt may be appropriate to repeat serum T4 and TSH concentrations after 2 and 4 weeks in neonates with normal serum T4 but elevated TSH. In the case of persistent TSH elevation، the infant should be treated as this can prevent unnecessary treatments، family stress and iatrogenic hyperthyroidism in these patients.Keywords: Screening, Hyperthyrotropinaemia (HT), Congenital Hypothyroidism (CH), Thyroid, stimulating hormone (TSH), thyroxine (T4)} -
مقدمهامروزه عوامل ایجاد دیابت نوع 2 و چاقی را نمی توان تنها به تغییرات ژنوم، عادات بد غذایی و یا کاهش فعالیت فیزیکی در زندگی روزمره نسبت داد. از عوامل موثر دیگر می توان میکروفلور روده ای را نام برد که نقش مهم تری برای حفظ سلامت انسان دارد. هدف از این مطالعه بررسی کمی بیفیدوباکتریوم از باکترهای روده ای در اشخاص مبتلا به دیابت نوع 2 در مقایسه با افراد سالم بود.روش هادر این مطالعه ی مورد- شاهدی 40 فرد بالغ بررسی شدند که 20 نفر از آنان مبتلا به دیابت نوع 2 بودند. بین افراد بیمار و شاهد از نظر سن، جنس و شاخص توده ی بدن تطبیق صورت گرفت. بعد از جمع آوری نمونه ی مدفوع از افراد بیمار و سالم و استخراج DNA از نمونه ها، کشت و استخراج DNA از سوش استاندارد بیفیدوباکتریوم به عنوان شاهد مثبت انجام شد. پس از آن مراحل کلون در پلاسمیدpTZ57 R/T و استخراج پلاسمید صورت گرفت. سپس بررسی کمی بیفیدوباکتریوم با استفاده از تکنیک مولکولی Real-time PCR (Real-time polymerase chain reaction) و پرایمر اختصاصی بیفیدوباکتریوم و بهره گیری از منحنی استاندارد انجام شد. برای مقایسه ی تعداد بیفیدوباکتریوم در دو گروه سالم و بیمار آنالیز آماری انجام گرفت.
یافته هاهر چند نتایج حاصل شده نشان داد که میانگین تعداد باکتری در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 با فراد سالم متفاوت بود، اما آزمون Student-t (09/0 = P) و همچنین آزمون غیر پارامتری Mann-Whitney (10/0 = P) بین دو گروه اختلاف معنی داری را نشان نداد.نتیجه گیرینتایج به دست آمده با استفاده از تکنیک Real-time PCR نشان داد که تغییرات تعداد بیفیدوباکتریوم در بیماری دیابت نوع 2 در بیماران ایرانی تاثیری ندارد.
کلید واژگان: دیابت توع 2, میکروفلورای روده ای, بیفیدوباکتریوم, Real, time PCR}BackgroundObesity and Diabetes are two metabolic diseases that are dependent on genetic and various environmental factors. Today، obesity and type 2 diabetes cannot just be attributed to genome changes، bad eating habits، or physical activity reduction. Gut microflora is another effective factor that has an important role in health. Recently، numerous experiments have been done to investigate the relation between metabolic diseases and bacterial populations in the gut. The purpose of this study is to assess the bifidobacteria of the intestinal microbiota in people with type 2 diabetes and compare with healthy persons.MethodsIn this study، 40 male and female adults، 20 of whom were diagnosed with type 2 diabetes، were studied. For this study، age، gender، and body-mass index (BMI) are matched in diabetic and healthy persons. After fecal sample collection from diabetic and healthy persons، and extraction of DNA from samples، culture and extraction of DNA from standard bifidobacteria were done as a positive control. After that، cloning in PTZ57 R/T plasmid and extraction cloning plasmid was done. For quantitative investigation of bifidobacteria، Real-time PCR molecular technique was done by using special primer of bifidobacterium and standard curve. To study the number of bifidobacteria in people with type 2 diabetes and compare with healthy persons، statistical analysis was done.FindingsAverage number of bacteria in people with type 2 diabetes is more than in healthy persons، but Student’s independent t-test) P = 0. 09) and Mann-Whitney test (P = 0. 1) indicate that there are no meaningful differences between them.ConclusionQuantitative calculation with Real-time PCR indicates that the number of bifidobacteria is not effective in Iranian type 2 diabetes patients.Keywords: Type 2 diabetes_Gut microflora_Bifidobacterium_Real_time PCR_Obesity} -
مقدمهآموزش خودمدیریتی از اجزای کلیدی مراقبت دیابت است. از طرفی میزان بالای عدم پذیرش یا پای بندی بیماران به رژیم درمانی بیانگر آن است که آموزش به بیمار برای دستیابی به خودمدیریتی با کاستی هایی روبرو است. هدف مطالعه حاضر کمک به شناخت موانع اثربخشی آموزش خودمدیریتی دیابت می باشد.روش هابرای دستیابی به هدف مطالعه، از روش مرور سنتی بر مطالعات انجام شده بین سال های2010-1990 در زمینه موانع دستیابی به خودمدیریتی و کنترل دیابت از طریق جستجو در بانک های اطلاعاتی داخلی و بین المللی استفاده شده است.
نتایجموانع اثربخشی آموزش خودمدیریتی دیابت، در دو دسته موانع مربوط به بیمار و موانع مرتبط با مراقبت کننده قرار گرفت. شایع ترین موانع مربوط به بیمار، مواردی از قبیل موانع دموگرافیک،، مشکلات مالی، جدی نگرفتن بیماری، مشکلات روحی روانی، و کمبود دانش بود. ارتباط بیمار و مراقبت کننده، دانش ناکافی و حجم بالای کاری موانع مربوط به مراقبت کننده را تشکیل دادند.نتیجه گیریحاصل این مرور معرفی عوامل متعدد و متنوعی است که قادرند اثربخشی آموزش خودمدیریتی دیابت را با چالشی جدی برای بیمار و مراقبت کننده مواجه نمایند. شناخت و درک این موانع و تلاش در جهت غلبه برآنها، به توانمندسازی بیمار برای دستیابی به خودمدیریتی کمک زیادی می نماید.
کلید واژگان: آموزش دیابت, آموزش خودمدیریتی, آموزش بیمار}IntroductionSelf-management education is the key component of diabetes care. Furthermore، high levels of patient non-compliance or non-adherence to the treatment regimen suggest that patient education for self-management is faced with some shortcomings. This study aimed to identify barriers to effective diabetes self-management education.MethodsThis is a traditional review of published studies during 1990-2010 on barriers to diabetes self-management and control. Electronic search through Iranian and international databases was done.ResultsBarriers to effective diabetes self-management education were put in two main categories including patient-related barriers and caregiver-related barriers. The most common patient-related barriers are demographic barriers (such as age، sex، education، and health literacy)، financial problems، lack of attention to the disease، psychological problems، and insufficient knowledge. Patient-caregiver relationship، inadequate knowledge، and high workload were caregiver-related barriers.ConclusionThe results of this review introduced a variety of factors that can affect the effectiveness of diabetes self-management education. Patients and caregivers are facing serious challenges due to these barriers. Understanding and attemping to overcome these barriers may help us to empower patients to achieve self-management.Keywords: Diabetes Education, Self, Management Education, Patient Education} -
مقدمههدف از انجام این مطالعه، برآورد شیوع دیابت، پیش دیابت و سندرم متابولیک و عوامل خطر آن ها در بستگان درجه اول مبتلایان به دیابت نوع 2 بود.روشدر یک مطالعه مقطعی، 3228 نفر از بستگان درجه اول مبتلایان به دیابت نوع 2 (841 مرد و 2387 زن) که به طور متوالی طی سال های 83-1381 به مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان مراجعه کردند، بررسی شدند. همه افراد با آزمون استاندارد تحمل گلوکز خوراکی با 75 گرم گلوکز بررسی شدند. دیابت نوع 2، عدم تحمل گلوکز (IGT) و عدم تحمل قند ناشتا (IFG) بر طبق معیارهای انجمن دیابت آمریکا تشخیص داده شد و موارد سندرم متابولیک بر طبق سومین گزارش برنامه ملی آموزش کلسترول پانل 3 درمان بالغان شناسایی گردید.یافته هاشیوع سندرم متابولیک، دیابت نوع 2، عدم تحمل گلوکز و عدم تحمل قند ناشتا به ترتیب 8/35، 3/10، 5/19 و 3/17 درصد بود. عدم تحمل گلوکز (66/0: OR؛ 95% فاصله اطمینان: 87/0-51/0) و سندرم متابولیک (72/0: OR؛ 95% فاصله اطمینان: 85/0-61/0) در زنان شایع تر بود؛ در حالی که عدم تحمل قند ناشتا (41/1: OR؛ 95% فاصله اطمینان: 80/1-10/1) در مردان شایع تر بود. تحلیل چند متغیره نشان داد که سن، چاقی و چاقی شکمی با دیابت، عدم تحمل گلوکز و عدم تحمل قند ناشتا ارتباط قوی دارد. عدم تحمل گلوکز، عدم تحمل قند ناشتا و میزان لیپوپروتئین کلسترول پر چگالی (HDL) خون با سندرم متابولیک رابطه داشتند.نتیجه گیریدیابت نوع دو، سندرم متابولیک و عدم تحمل گلوکز در بین بستگان مبتلایان به دیابت نوع 2 در مقایسه با جمعیت عادی شیوع بیشتری دارد و با افزایش سن و چاقی نیز این خطر رو به افزایش است. تدوین برنامه های پیش گیری و غربالگری در این گروه از افراد مفید به نظر می رسد.
کلید واژگان: بستگان درجه اول, دیابت نوع دو, پیش دیابت, عدم تحمل گلوکز, عدم تحمل قند ناشتا, سندرم متابولیک}Background and AimsThe aim of this study was to estimate the prevalence and risk factors for diabetes، pre-diabetes and metabolic syndrome in first-degree relatives (FDRs) of patients with type 2 diabetes.MethodsIn a cross-sectional study between 2003 and 2005، 3228 of first-degree relatives of patients with type 2 diabetes (841 men and 2387 women) from Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center outpatient clinics، Iran، were examined. All subjects underwent a standard 75 g 2-h oral glucose tolerance test (OGTT). Impaired glucose tolerance (IGT)، impaired fasting glucose (IFG) and type 2 diabetes were diagnosed according to the criteria of the American Diabetes Association and metabolic syndrome، according to the Third Report of the National Cholesterol Education Program adult treatment panel (NCEP-ATP III).ResultsThe Prevalence of metabolic syndrome، type 2 diabetes، IGT and IFG were 35. 8، 10. 3، 19. 5، and 17. 3 percent، respectively. IGT (OR: 0. 66; 95% CI: 0. 51-0. 87) and metabolic syndrome (OR: 0. 72; 95% CI: 0. 61-0. 85) were more common among women، whereas IFG (OR: 1. 41; 95% CI: 1. 10-1. 80) was higher in men. Multivariate analysis revealed that age and obesity or abdominal obesity were significantly associated with diabetes، IGT and IFG. IGT، IFG and lower HDL were associated with metabolic syndrome.ConclusionsFirst-degree relatives of patients with type 2 diabetes are at higher risk of IGT، type 2 diabetes and metabolic syndrome. This risk increases with age and obesity. These findings may provide evidence for necessity of screening program in identifying a special subset of the population at particular risk of developing type 2 diabetes.Keywords: First_degree relatives_Type 2 diabetes_Pre_diabetes_Impaired glucose tolerance_Impaired fasting glucose_Metabolic syndrome} -
مقدمهبا توجه به اهمیت بالای کم کاری مادرزادی تیرویید در جامعه ی ما و نقش اساسی ژنتیک در ایجاد این اختلالات و وجود ژن های متعدد موثر در بروز کم کاری مادرزادی گذرای تیرویید با اتیولوژی دیس هورمونوژنز، بر آن شدیم یکی از جهش های مهم ژن پر اهمیت DUOX2 (Dual oxidase 2) را مورد بررسی قرار دهیم. وجود جهش R434X در این ژن به دلیل اثرات فنوتیپی بارزی که در بیماران مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید دارد بسیار با اهمیت می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی این جهش در افراد مبتلا به به کم کاری مادرزادی تیرویید در شهر اصفهان بود.
روش هادر این مطالعه ی مورد- شاهدی، کودکان مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید با اتیولوژی دیس هورمونوژنز طی طرح غربالگری انتخاب شدند و نمونه ی خون وریدی آن ها به منظور بررسی جهش R434X ژن DUOX2 با استفاده از تکنیک Realtime HRM PCR با پرایمرهای اختصاصی مورد مطالعه قرار گرفت.
یافته هادر این مطالعه به ترتیب 25 و 33 کودک مبتلا به کم کاری مادرزادی گذرا و دایمی تیرویید با اتیولوژی دیس هورمونوژنز و 30 کودک به عنوان گروه شاهد مورد مطالعه قرار گرفتند. در بررسی مولکولی بیماران از لحاظ دارا بودن جهش R434X موردی از جهش گزارش نشد.نتیجه گیریبا توجه به یافته های حاصل از این پژوهش به نظر می رسد مطالعات دیگری با استفاده از روش های بررسی ژنی در حجم بالاتر و به منظور شناسایی جهش های بومی این ژن و نیز بررسی جهش های سایر ژن های دخیل در اتیولوژی کم کاری مادرزادی گذرا و دیس هورمونوژنز تیرویید شامل ژن های کانال غشایی سدیم ید، تیروگلوبولین و پندرین ضروری باشد، تا بتوان بدین طریق به اساس ژنتیکی این بیماری شایع در منطقه پی برد.
کلید واژگان: کم کاری مادرزادی تیرویید, ژن Dual oxidase 2 (DUOX2), دایمی, گذرا}BackgroundThe prevalence of congenital hypothyroidism (CH) is high in Isfahan (Iran). Considering the high rate of parental consanguinity and the role of dual oxidase 2 (DUOX2) gene in transient and permanent CH due to thyroid dyshormonogenesis، the aim of this research was to investigate the R434X mutation in DUOX2 gene in patients with transient and permanent CH due to dyshormonogenesis.MethodsIn this descriptive prospective study، patients diagnosed with transient and permanent CH due to dyshormonogenesis (n = 25 and 33، respectively) during CH screening program were selected. Moreover، 30 children were included as the control group. Venous blood samples were obtained to determine the frequency of R434X mutation in DUOX2 gene using real time polymerase chain reaction based on high-resolution melting analysis by specific primers and sequencing method.FindingsWe did not find any case of the mentioned R434X mutation in DUOX2 gene.ConclusionFurther studies using other methods and on other gene mutations such as pendrin، sodium iodide symporter (NIS) and thyroglobulin are required for more accurate results.Keywords: Congenital hypothyroidism_Dual oxidase 2 gene_Permanent_Transient} -
مقدمه
یکی از مهم ترین مشکلات در مبتلایان به دیابت میکروآلبومینوری است. در واقع میکروآلبومینوری ساده ترین و حساس ترین فاکتور برای ارزیابی خطر و مشخص کردن بیماری کلیوی در مبتلایان به دیابت است و اگر در مراحل اولیه تشخیص داده شود، می توان از بروز و پیشرفت نفروپاتی دیابتی جلوگیری به عمل آورد. هلیکوباکتر پیلوری یکی از عوامل عفونت زا در کل جامعه و به خصوص در بیماران مبتلا به دیابت، به دلیل سطح ایمنی پایین تر، می باشد. بر مبنای بعضی از گزارش ها ژنوتیپ cagA مثبت از هلیکوباکتر پیلوری به عنوان عامل موثر در ایجاد میکروآلبومینوری قلمداد شده است. هدف مطالعه ی حاضر، بررسی ارتباط ژن ویرولانس cagA هلیکوباکتر پیلوری با میکروآلبومینوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش هادر این مطالعه 88 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم اصفهان بررسی شدند که 60 نفر از آن ها بیماران دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری و 28 نفر بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بدون میکروآلبومینوری بودند. نمونه های مدفوع از بیماران و افراد شاهد جمع آوری گردید و پس از استخراج DNA برای بررسی نمونه ها از لحاظ عفونت با هلیکوباکتر پیلوری Nested PCR و سپس ژنوتایپینگ با پرایمرهای اختصاصی cagA انجام شد.
یافته هااز کل نمونه ها 16 نفر(2/18 درصد) آلوده به هلیکوباکتر پیلوری بودند که 12 نفر (75 درصد) از گروه بیماران دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری و 4 نفر (25 درصد) از گروه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بدون میکروآلبومینوری بودند. 3 نمونه (8/18 درصد) دارای ژن cagA بودند که هر سه نفر از گروه افراد دچار دیابت نوع دو مبتلا به میکروآلبومینوری بودند. ارتباط بین ژن cagA هلیکوباکتر پیلوری و میکروآلبومینوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو از نظر آماری معنی دار نبود (08/0 = P).
نتیجه گیریدر این مطالعه اگر چه شیوع میکروآلبومینوری در افراد با ژنوتیپ cagA+ هلیکوباکترپیلوری بیش از افرادی بود که از لحاظ ژنوتیپ هلیکوباکتر پیلوری -cagA بودند، اما در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو ارتباط معنی داری بین ژن cagA هلیکوباکتر پیلوری و میکروآلبومینوری نبود.
کلید واژگان: هلیکوباکتر پیلوری, cagA, میکروآلبومینوری, دیابت نوع دو, Stool DNA}BackgroundDiabetes mellitus is the most prevalent metabolic disorder worldwide with many subsequent medical complications. An important complication of diabetes is microalbuminuria which is an important indication for development of diabetic nephropathy. The prevalence of diabetic nephropathy in patients with type 2 diabetes has been estimated to be 47%. Since the disorder initiates with microalbuminuria, early detection and prevention are of vital importance. Helicobacter pylori infection is more prevalent in diabetic patients due to their low immune tolerance. The cagA positive genotype is reported to be effective in microalbuminuria development in type 2 diabetic patients. In this study, we investigated the relation of H. pylori cagA virulence factor with microalbuminuria in patients with type 2 diabetes.
MethodsThis study included 88 patients with type 2 diabetes. Microalbuminuria was present in 60 subjects and absent in the other 28. Stool samples were collected from all patients and DNA was extracted using QIAamp DNA Stool Mini Kit. In order to detect H. pylori infection, a nested polymerase chain reaction (PCR) protocol was developed and all H. pylori positive samples were genotyped for cagA positivity.
FindingsOverall, 16 patients (18.2%) were detected to be H. pylori positive out of whom 12 had microalbuminuria (75%) and 4 (25%) did not. CagA positivity was detected in 3 subjects who belonged to the group with microalbuminuria.
ConclusionIn the population studied and the sample size used, no correlation was found between cagA gene and microalbuminuria in patients with type 2 diabetes.
Keywords: Helicobacter pylori, CagA genotype, Microalbuminuria, Type 2 diabetes, Stool DNA} -
مقدمهفاکتور رونویسی تیرویید 2 (Thyroid transcription factor 2 یا TTF2) که با نام FOXE1 نیز شناخته می شود، یکی ازپروتئین های کاندیدی است که در نمو غده ی تیرویید نقش دارند. نقص در این ژن در تعدادی از بیماران مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید ناشی از دیس ژنزی غده ی تیرویید (Thyroid dysgenesis یا TD)، گزارش شده است. هدف از این مطالعه بررسی موتاسیون های ژن مذکور در این بیماران بود.روش هادر این مطالعه، تمام ناحیه ی کدکننده ی ژن TTF2 در 50 کودک مبتلا به کم کاری مادرزادی تیرویید ارجاع داده شده به مرکز تحقیقات غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، با روش تعیین توالی مستقیم مورد مطالعه قرار گرفت. موتاسیون ها در TTF2 پس از تکثیر ژن توسط واکنش زنجیره ای پلیمراز (Polymerase chain reaction یا PCR) و به روش تعیین توالی مستقیم بررسی شد. بررسی موتاسیون ها برای هر اگزون TTF2 با پرایمرهای مجاور تمام ناحیه ی کدکننده انجام گرفت.یافته هاهیچ موتاسیونی در ژن TTF2 مشاهده نگردید. بررسی ها وجود پلی مورفیسمی را در سروتونین 273 (TCC.TCT) در 74 درصد بیماران نشان داد. به علاوه، طول تکرار آلانین در TTF2 در تعداد قابل توجهی از بیماران TD ما 14 عدد بود.نتیجه گیریاین نتایج می تواندارتباط احتمالی طول توالی تکراری پلی آلانین در TTF2 را در ایجاد استعداد ژنتیکی برای TD را مطرح نماید.
کلید واژگان: کم کاری مادرزادی تیرویید, فاکتور رونویسی تیرویید 2, دیس ژنزی غده ی تیرویید}BackgroundThyroid transcription factor 2 (TTF2) or forkhead box E1 (FOXE1) is a polyalanine domain protein with an important role in the morphogenesis and development of thyroid gland. Mutations of TTF2 gene have been identified in neonates with congenital hypothyroidism caused by thyroid dysgenesis. In this study, the mutations of TTF2 gene were studied among these patients.MethodsIn this study, the entire TTF2 gene of 50 neonates with congenital hypothyroidism due to thyroid dysgenesis who referred to Isfahan Endocrine and Metabolism Research Center (Isfahan, Iran) was studied by direct DNA sequencing. The mutations were assessed after amplification of TTF2 gene by polymerase chain reaction (PCR) method. Mutations of each exon of TTF2 gene were evaluated by the adjacent primers of the whole encoding region.FindingsWe did not find any mutation in TTF2 gene. There was a serotonin polymorphism among 74% of studied patients. The length of TTF2 polyalanine tract was 14 amino acids in most patients.ConclusionThe findings of this study indicated the possible correlation between TTF2 polyalanine tract length polymorphism and genetic susceptibility to thyroid dysgenesis among patients with congenital hypothyroidism.Keywords: Congenital hypothyroidism, Thyroid transcription factor 2, Thyroid dysgenesis}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.