به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

مقالات رزومه دکتر فریبا حسنی

  • نسرین صادقی، سوزان امامی پور*، فریبا حسنی، فرناز کشاورزی ارشدی

    پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل سلامت روان بر اساس استرس ناباروری با واسطه گری استرس ادراک شده در زنان نابارور انجام شد. روش پژوهش، توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری در این پژوهش را کلیه زنان مراجعه کننده به مرکز ناباروری رویان و بیمارستان صارم در شهر تهران برای درمان ناباروری در سال 1402 تشکیل دادند. لذا از طریق مراجعه به این مراکز و بررسی پرونده زنان نابارور و با در نظر گرفتن معیارهای ورود، تعداد 270 نفر از آن ها به عنوان نمونه پژوهش به صورت دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های استرس ادراک شده PSS)، کوهن، 1983)، استرس ناباروری (FPI، نیوتن، 1999) و سلامت روانی (GHQ، گلدبرگ و هیلر، 1972) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری انجام شد. نتایج برازندگی مدل پیشنهادی حاکی از برازش خوب مدل با داده ها بود. بر اساس یافته های به دست آمده استرس ناباروری بر سلامت روان و استرس ادراک شده اثر مثبت و معنادار دارد (01/0>P). همچنین استرس ادراک شده بر سلامت روان اثر مثبت و معنادار دارد (01/0>P). همچنین با ورود متغیر استرس ادراک شده به مدل اثر غیرمستقیم استرس ناباروری بر سلامت روان معنادار شد (01/0>P). بنابراین نتایج این پژوهش اهمیت استرس ادراک شده را به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین استرس ناباروری با سلامت روان زنان نابارور نشان داد.

    کلید واژگان: استرس ادراک شده, سلامت روان, استرس ناباروری}
    Nasrin Sadeghi, Suzan Emamipour*, Fariba Hassani, Farnaz Keshavarzi Arshadi

    The present study was conducted to explain the mental health model based on infertility stress with the mediation of perceived stress in infertile women. The research method was the descriptive-correlation type of structural equation analysis. The statistical population in this research was made up of all women who were referred to Royan Infertility Center and Sarem Hospital in Tehran for infertility treatment in 2023. Therefore, by referring to these centers examining the files of infertile women and taking into account the inclusion criteria, 270 of them were selected as the research sample. The measurement tools were perceived stress questionnaires (PSS), Cohen, 1983), infertility stress (FPI, Newton, 1999), and mental health (GHQ, Goldberg, and Hiller, 1972). Data analysis was done using Pearson correlation and structural equations software. The results of the fit of the proposed model indicated a good fit of the model with the data. Based on the findings, infertility stress has a positive and significant effect on mental health and perceived stress (P<0.01). Also, perceived stress has a positive and significant effect on mental health (P<0.01). Also, by entering the perceived stress variable into the model, the indirect effect of infertility stress on mental health became significant (P<0.01). Therefore, the results of this research showed the importance of perceived stress as a mediating variable in the relationship between infertility stress and the mental health of infertile women.

    Keywords: Perceived Stress, Mental Health, Infertility Stress}
  • مریم دانا، فرناز کشاورزی*، فریبا حسنی، پروانه محمدخانی
    زمینه

    با توجه به افزایش تعداد بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و مشکلات عمده آن ها در زمینه کیفیت خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجان، به نظر می رسد که بسیاری از این بیماران از شناخت و مهارت کافی برای مدیریت صحیح چنین مشکلاتی برخوردار نیستند.

    هدف

    هدف از انجام پژوهش مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال خواب، ناگویی هیجانی و نشخوار فکری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.

    روش

    طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. به منظور انتخاب شرکت کنندگان، از بین زنان مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به مرکز مشاوره دولتی شهر کرمان در سال 1400، 45 نفر بیمار بر اساس معیارهای ورود و خروج مطالعه به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در سه گروه درمان متمرکز بر هیجان (15 نفر)، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. درمان متمرکز بر هیجان (گرینبرگ و همکاران، 1993) طی 8 جلسه هفتگی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (سگال و همکاران، 2002) طی 8 جلسه هفتگی انجام شد و گروه گواه هیچ گونه درمانی را دریافت نکرد. پرسشنامه های اختلال خواب (بویس، 1989)، ناگویی هیجانی (بگ بی و همکاران، 1994) و نشخوار فکری (نولن هوکسیما و مورو، 1991) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و از طریق نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شد.

    نتایج

    یافته های حاصل از تحلیل آنالیز واریانس آمیخته نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود اختلال خواب و نشخوار فکری در مرحله پس آزمون و پیگیری تاثیر معناداری داشته است (0/01 <P)؛ اما در متغیر ناگویی هیجانی تنها درمان متمرکز بر هیجان داری تاثیر معنادار بود (0/01<P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که درمان متمرکز بر هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود اختلال خواب، نشخوار فکری و ناگویی هیجانی در زنان مبتلا به سندر روده تحریک پذیر می شود.

    کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, سندرم روده تحریک پذیر, اختلال خواب, نشخوار فکری, ناگویی هیجانی}
    Maryam Dana, Farnaz Keshavarzi*, Faraiba Hasani
    Background

    Considering the increase in the number of patients with irritable bowel syndrome and their major problems in the field of sleep quality, rumination and ataxia, it seems that many of these patients lack sufficient knowledge and skills to properly manage such a condition. They do not have any problems.

    Aims

    The purpose of the research was to compare the effectiveness of emotion-focused therapy and mindfulness-based cognitive therapy on sleep disorder, emotional dyslexia, and rumination in patients with irritable bowel syndrome.

    Methods

    It was a semi-experimental research design of pre-test-post-test and follow-up type with control group. In order to select the participants, among the women suffering from irritable bowel syndrome who referred to the government counseling center of Kerman city in 2022, 45 patients were selected based on the entry and exit criteria of the study and were selected in three treatment groups focused on emotion, cognitive therapy based on mindfulness and evidence were included. Emotion-focused therapy (Greenberg et al., 1993) was performed during 8 weekly sessions, cognitive therapy based on mindfulness (Segal et al., 2002) was performed during 8 weekly sessions, and the control group did not receive any therapy. Questionnaires for sleep disorder (Buysse, 1989), alexia (Bagby et al., 1994) and rumination (Nolen Hoeksima and Morrow, 1991) were completed in three phases: pre-test, post-test and follow-up. The data were analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements and SPSS version 23 software.

    Results

    The results of mixed analysis of variance showed that emotion-focused therapy and mindfulness-based cognitive therapy had a significant effect in improving sleep disorder and rumination in the post-test and follow-up phase (P<0.01); However, in the alexithymia variable, only the treatment focused on emotionality had a significant effect (P<0.01).

    Conclusion

    According to the obtained results, it can be concluded that treatment focused on emotion and cognitive therapy based on mindfulness improves sleep disorder, rumination and emotional dyslexia in women with irritable bowel syndrome.

    Keywords: Emotion-Focused Therapy, Mindfulness-Based Cognitive Therapy, Irritable Bowel Syndrome, Sleep Disorder, Rumination, Emotional Ataxia}
  • سید محمد خرسندی، فریبا حسنی*، فاطمه گلشنی، رویا کوچک انتظار
    زمینه

    کهن الگوها مهم ترین نمود ضمیر ناخداگاه جمعی در بشر است، که به شکل عقده های روانی در فرد ظاهر می شود. عقده ها باعث مشکلات روانی در فرد می شود که سفر قهرمانی یکی از راه های درمان آن است که پژوهش های چندانی در این حوزه انجام نشده است.

    هدف

    این پژوهش با هدف تدوین سفر قهرمانی زندگی زن براساس عقده های روانی در نظریه روان تحلیلی کارل یونگ انجام شده است.

    روش

    روش پژوهش از نوع کتابخانه ای، کیفی و با روش تحلیل مضمون و تکنیک دیدگاه معانی بود. جامعه آماری آثار یونگ و پسایونگی ها و استفاده از نظرات متخصصان آشنا به روان تحلیلی انجام شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، مطالعه متون و استفاده از نظر متخصصان که به صورت نمونه گیری هدفمند به این صورت که تا وقتی که اطلاعات جدیدی به دست نیامد، نمونه گیری پایان پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها و تحلیل مضامین و ترسیم شبکه از نرم افزار MaxQDA2020 با کدگذاری باز و محوری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. سپس به منظور تطبیق عقده ها با کهن الگوها، پرسشنامه روایی محتوایی در اختیار چهار نفر از متخصصان آشنا به مفاهیم روان تحلیلی قرار گرفت.

    یافته ها

    بر اساس یافته های پژوهش نتایج نشان می دهد که 28 عقده شناسایی و 15 کهن الگو از هسته عقده ها استخراج شد، کهن الگوهای استخراج شده باعث تدوین سفر قهرمانی زن شدند که در سه مرحله سفر قهرمانی با تحلیل رویکرد معنایی پنهان دسته بندی شدند.سفر قهرمانی زن متشکل از 15 کهن الگوست که توانایی درمان 28 عقده روانی را دارد، تدوین شد. در نهایت مراحل سفر قهرمانی به سه بخش، تدارک سفر، سفر و بازگشت از سفر تقسیم بندی شد. نتایج در اکسل مورد تجزیه و تحلیل CVI قرار گرفت و نمره عقده مازوخیست بر اساس شاخص لاوشه کمتر از 0/7 بدست آمد که حذف شد. در نهایت تطبیق با 28 کهن الگو و 15 کهن الگو مورد تایید قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    هر کهن الگو به عنوان یک الگوی رفتاری و شخصیتی، شامل چندین عقده است که با هم تعامل دارند و شخصیت و رفتار فرد را شکل می دهند. با توجه به این نتایج، در درمان عقده ها، می توان از کهن الگوهای مرتبط با هر عقده استفاده کرد. با توجه به تقسیم بندی که ارایه شده است، در هر یک از سه مرحله تدارک سفر، سفر و بازگشت از سفر، کهن الگوهای مختلفی برای قهرمانی زن مورد استفاده قرار می گیرند.

    کلید واژگان: سفر قهرمانی, عقده, کهن الگو, تحلیل مضمون, یونگ, روان تحلیلی}
    Seyedmohammad Khorsandi, Seyed Mohammad Khorsandi*, Fatemeh Golshani, Roya Kockentezar
    Background

    Archetypes are the most important manifestation of the collective unconscious in mankind, which appears in the form of psychological complexes in the individual. Complexes cause psychological problems in the individual, and the heroic journey is one of the ways to cure it, which has not been done much research in this field.

    Aims

    This research was conducted with the aim of compiling the heroic journey of a woman's life based on psychological complexes in the psychoanalytic theory of Carl Jung.

    Methods

    The research method was qualitative, with a thematic analysis method. The statistical population of Jung's works and their sequels and the use of the opinions of experts familiar with psychoanalysis have been done. The means of collecting information, reading texts, and using the opinions of experts in the form of targeted sampling in such a way that until no new information is obtained, the sampling was completed. For data analysis and theme analysis and network drawing, MaxQDA2020 software was analyzed with open and axial coding. Then, in order to match the complexes with the archetypes, a content validity questionnaire was given to four experts familiar with The concepts were analyzed psychoanalytically.

    Results

    The results were analyzed by CVI in Excel and the masochist complex score was less than 0.7 based on the Lavesche index, which was removed. Finally, matching with 28 archetypes and 15 archetypes was confirmed. Based on the findings of the research, the results show that 28 identified complexes and 15 archetypes were extracted from the core of the complexes, the extracted archetypes caused the compilation of the journey of a woman's heroism, which were categorized into three stages of the journey of heroism by analyzing the hidden meaning approach. The journey of a woman's heroism consists of 15 archetypes, which can treat 28 mental complexes, were compiled. Finally, the stages of the championship journey were divided into three parts, preparation for the trip, travel, and return from the trip.

    Conclusion

    Each archetype, as a behavioral and personality pattern, consists of several complexes that interact with each other and shape the individual's personality and behavior. Based on these findings, in the treatment of complexes, related archetypes can be used for each complex. According to the presented classification, in each of the three stages of travel preparation, travel, and return from travel, different archetypes are used for the heroine.

    Keywords: hero's journey, complex, archetype, thematic analysis, Jung, psychoanalysis}
  • نرگس سادات رحمت الهی، مهدی زارع بهرام آبادی*، امیرعلی مازندرانی، فریبا حسنی
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی الگوی غنی سازی روابط جنسی زناشویی مبتنی بر رویکرد درمان متمرکز بر هیجان و رویکرد رفتاری  ارتباطی بر افزایش رضایت جنسی زوجین بود. در این پژوهش از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون  پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری دوماهه استفاده شد. جامعه آماری شامل زوج های مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره در شمال غرب تهران در سال 1400 بود. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 زوج که نمره کمتر از 75 در پرسشنامه رضایت جنسی گرفته بودند، انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (هر گروه 10 زوج) و یک گروه کنترل (10 زوج) گماشته شدند. گروه های آزمایش تحت درمان متمرکز بر هیجان و رویکرد رفتاری  ارتباطی قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ گونه مداخله‏ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. نتایج نشان داد که در مرحله درمان شرکت کنندگان در رضایت جنسی بهبود یافتند و این بهبود تا مرحله پیگیری ادامه داشت. همچنین نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان اثربخشی بیشتری نسبت به رویکرد رفتاری  ارتباطی بر رضایت جنسی زوج ها دارد. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می‏توان گفت که الگوی غنی سازی روابط جنسی زناشویی مبتنی بر رویکرد درمان متمرکز بر هیجان و رویکرد رفتاری  ارتباطی می توانند به عنوان شیوه های درمانی مناسب برای بهبود رضایت جنسی زوج ها در مراکز مشاوره خدمات روان شناختی خانواده به کار برده شوند.
    کلید واژگان: الگوی غنی سازی روابط جنسی زناشویی, درمان متمرکز بر هیجان, رویکرد رفتاری-ارتباطی, رضایت جنسی}
    Narges Sadat Rahmatolahi, Mahdi Zare Bahramabadi *, Amirali Mazandarani, Fariba Hassani
    The purpose of this study was to comparison of effectiveness of the enrichment model of marital sexual relations based on the emotion-focused therapy approach and the Behavioral-relational approach on sexual satisfaction of couples. The research methodology was the experimental one in which the semi-experimental design of Pretest-posttest with control group and follow-up were used. In this study the statistical population was all couples referred to counseling centers in district Gharb of Tehran city in year 2022. In the first stage, using convenience sampling method, 30 couples with score lower than 75 in sexual satisfaction were selected and then randomly divided into two experimental group (each group 10 couples) and one control group (10 couples) were replaced and experimental group underwent enrichment model of marital sexual relations based on the emotion-focused therapy approach and the Behavioral-relational approach, but the control group received no therapy and remained in the waiting list. To collect data sexual satisfaction questionnaire (SSQ) of Larson and et al (1998). Data analysis was performed using analysis of variance with repeated measures. The results of the study showed that treatment phase, the participants improved in sexual satisfaction and this improvement continued until the follow-up. Also, the results of showed that emotion-focused therapy approach is more effective than behavioral- relational approach on sexual satisfaction. Based on the results of the present study,
    Keywords: Behavioral-Relational Approach, Emotion-Focused Therapy, Enrichment Model Of Marital Sexual Relations, Sexual Satisfaction}
  • زینب رحیمی*، رویا کوچک انتظار، فرناز کشاورزی ارشدی، فریبا حسنی
    زمینه و هدف

    شناخت عوامل موثردر پایداری نظام خانواده، زمینه و بسترتاثیرگذاری برحوزه امنیت روانی و اجتماعی را فراهم می آورد. از آنجایی که اقتدارشخصی در سیستم خانواده نقش کلیدی دارد، هدف این پژوهش بررسی برازش مدل اندازه گیری اقتدارشخصی در نظام خانواده بارویکرد امنیت آفرینی در زنان قربانی همسرآزاری بود.

    روش تحقیق: 

    این پژوهش توصیفی-همبستگی با تکیه برمعادلات ساختاری است. نمونه این مطالعه،250 نفر از زنان قربانی همسرآزاری مراجعه کننده به دوایر مددکاری اجتماعی کلانتری های شهرتهران درسال1400 بودند که به صورت هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه اقتدار شخصی درسیستم خانواده ویلیامسون، مالون وبری (1984) استفاده و به منظور بررسی برازش مدل اندازه گیری اقتدارشخصی در نظام خانواده با روش تحلیل عاملی تاییدی و از طریق نرم افزار AMOS23 مورد ارزیابی قرارگرفت.

    یافته ها و نتیجه گیری

    یافته های تحقیق نشان داد مدل اندازه گیری اقتدارشخصی در نظام خانواده پس از اصلاحات صورت گرفته، با 05/0sig< برازش خوبی را نشان داده وکلیه شاخص های نیکویی نیز، برازش مدل را تایید می کند (CFI=0/990، GFI=0/998، NFI=0/991، AGFI=0/992،PNFI=0/511، 2/476= (X2 /df براساس نتایج حاصله، زیربنای تیوریکی تحقیق معتبر بوده و مدل اندازه گیری اقتدار شخصی در نظام خانواده برای سنجش میزان این متغیر در جامعه زنان قربانی همسرآزاری از برازش مناسبی برخوردار می باشد. ازاین رو می تواند با تشخیص و یافتن راه کارهایی برای ارتقای اقتدارشخصی در خانواده های قربانی همسرآزاری در جهت ایجاد و ارتقای  امنیت آفرینی نقش داشته باشد.

    کلید واژگان: امنیت آفرینی, اقتدار شخصی در سیستم خانواده, همسرآزاری}
    Zainab Rahimi *, Roya Kochak Entezar, Farnaz Keshavarzi Arshadi, Fariba Hasani
    Background and purpose

    Recognition of the effective factors in the stability of the family system provides the background and platform for influence in the field of psychological and societal security. Whereas personal authority plays a key role in the family system, the present research aims to examine the fit of the personal authority measurement model in the family system and its effectiveness in creating security among women who are victims of spousal abuse.

    Method

    The present research is a descriptive-correlational one based on structural equations. N= 250 female victims of spousal abuse who referred to the social work departments of Tehran police stations in 1400. They were purposefully selected and examined. To collect data, Williamson, Malone Webery (1984) personal authority questionnaire in the family system was used and in order to check the fit of the personal authority measurement model in the family system, it was evaluated by confirmatory factor analysis method and through AMOS23.

    Findings & conclusion

    The findings of the research showed that the model for measuring personal authority in the family system after applying revisions showed a good fit with sig < 0.05 and all goodness indicators also confirm the fit of the model (CFI=0.990, GFI =0/998, NFI=0/991, AGFI=0/992, PNFI=0/511, 2/476= X2 /df) Based on the results, the theoretical foundation of the research is valid and the model of measuring personal authority in the family system is suitable for measuring the level of this variable in the society of women who are victims of spousal abuse. Hence, while identifying and finding ways to promote personal authority in the families of victims of spousal abuse it can play a role in establishing and promoting security.

    Keywords: creating security, personal authority in the family system, spousal abuse}
  • ملیحه مهرابی کوشکی، فرناز کشاورزی ارشدی*، فریبا حسنی، رویا کوچک انتظار
    هدف

    مقایسه اثر بخشی مداخله فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی به مادران و مداخله شفقت به خود به دختران بر تاب آوری دختران نوجوان با تعارض والد-فرزندی در شیوع ویروس کرونا بود.

    روش پژوهش:

     نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری را دختران نوجوان14و 15 سال که در سال تحصیلی 1400- 1399 در منطقه14شهر تهران و در مدارس دولتی مشغول به تحصیل بودند و مادران آن ها تشکیل می دادند.34 نفر از دانش آموزان با تعارض والد- فرزند با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروهمارده شدند. گروه آزمایش اول10نفر از مادران دانش آموزان تحت مداخله فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی (بوگلز و رستیفو، 2014) و گروه آزمایش دوم 12نفر از دانش آموزان تحت مداخله شفقت به ‏خود (گیلبرت،2010)، قرار گرفتند و در گروه گواه 12 نفر از دانش آموزان هیچ مداخله دریافت نکردند. ابزار پژوهش مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود.

    یافته ها

    نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته نشان داد که مداخله فرزند پروری مبتنی بر ذهن آگاهی به مادران و مداخله شفقت به خود به دختران نسبت به گروه گواه به طور معنی داری بر تاب آوری اثربخش بوده (001/0= P، 63/19 = F) و بین دو روش تفاوت معنا داری در افزایش  تاب آوری مشاهده نشد و این تاثیر در طول زمان ثابت باقی مانده است (001/0≤p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج می توان از این آموزش ها در محیط های مشاوره مدارس و خانواده به منظور افزایش تاب آوری و بهبود روابط نوجوانان دارای تعارض با والدین استفاده کرد

    کلید واژگان: تعارض والد-فرزندی, تاب آوری, شفقت به خود, فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی, شیوع ویرو س کرونا}
    Malihe Mehrabi Koshki, Farnaz Keshavarzi Arshadi *, Fariba Hassani, Roya Kuochak Entezar
    Aim

    The present study is conducted with the aim of comparing the effectiveness of mindfulness-based parenthood intervention for mothers and self-compassion intervention for girls on resilience of teenage girls that have parent-child conflict.

    Method

    The research method was quasi-experimental with a pre-test post-test design. It also had control group and follow-up. The statistical population of the study consisted of 14 and 15 years old teenage girls who were studying in public schools in district 14 of Tehran, in the school year 2021-22 and their mothers. The sample of the study was 34 students who were selected by purposive sampling method and randomly divided into three groups. The first group were 10 of the student's mothers who received mindfulness-based parenthood intervention (Bogels & Restifo, 2014) and the second group consisted of 12 students who received self-compassion intervention (Gilbert, 2010). Besides, the control group consisted of 12 students who didn’t receive any intervention. Data:were collected with resilience scale (Conner & Davidson, 2003).

    Results

    The outcomes of the analysis of mixvariance demonstrated that mindfulness-based parenthood intervention for mothers and self-compassion intervention for girls were significantly effective on resilience, compared to the control group (F=19/63, P=0/001). and there were no significant differences between the effectiveness of the two methods and the effects of intervention over time remained constant (P≤0.001).

    Conclusion

    Therefore, these interventions can be used in school counseling environments so as to increase resilience, improve relationships, for adolescents who have conflict with their parents

    Keywords: Parent-child conflict, Resilience, self-compassion, mindfulness-based parenthood, Coronavirus pandemic}
  • محدثه سادات فاطمی نیا، فریبا حسنی*، احمد برجعلی، فاطمه گلشنی
    مقدمه

    این مطالعه با هدف رویکرد فرهنگی در مدل یابی رگه های اختلال شخصیت مرزی در نوجوانان براساس نظریه ذهن: نقش میانجی سبک های حل مسیله انجام گردید.

    روش

    روش پژوهش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان 15 تا 18 ساله مدارس منطقه پنج شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعدد 352 نوجوان دختر و پسر به عنوان نمونه انتخاب و پرسشنامه ‏های شخصیت مرزی (BPI) ذهن خوانی از روی تصاویر چشم (RMET) و پرسشنامه سبک های حل مسیله را تکمیل نمودند. داده ها با کمک نرم افزار SPSS و AMOS و با روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل گردید.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد نظریه ذهن بر رگه های اختلال شخصیت مرزی با میانجی گیری سبک های حل مسیله در نوجوانان با ضریب مسیر 0.68، نظریه ذهن بر سبک های حل مسیله با ضریب مسیر0.87 تاثیر گذار است. همچنین سبک های حل مسیله بر رگه های اختلال شخصیت مرزی با ضریب مسیر 0.65 تاثیر دارد.

    نتیجه گیری

    بنابراین می توان با درنظر گرفتن بستر فرهنگی نوجوانان و با آموزش مهارت های حل مسیله، نشانه های آسیب شناختی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را کاهش داد.

    کلید واژگان: رویکرد فرهنگی, رگه های اختلال شخصیت مرزی, نظریه ذهن, سبک های حل مسئله}
    Mohadeseh Fateminia, Fariba Hassani *, Ahmad Borjali, Fatemeh Golshani
    Introduction

    This study was conducted with the aim of cultural approach in modeling traits of borderline personality disorder in adolescents based on theory of mind: the mediating role of problem solving styles.

    Methods

    The research method was structural equation modeling. The statistical population included all adolescents aged 15 to 18 years from schools in the five districts of Tehran in the academic year of 2018-2019, using the multiplicity sampling method of 352 adolescents, boys and girls, as a selection sample and borderline personality questionnaires (BPI) of mind-reading from They completed the eye images (RMET) and problem solving styles questionnaire. The data were analyzed with the help of SPSS and AMOS software and with the method of structural equation modeling.

    Results

    The findings showed that theory of mind has an effect on borderline personality disorder traits by mediating problem solving styles in adolescents with a path coefficient of 0.68, theory of mind has an effect on problem solving styles with a path coefficient of 0.87. Also, problem solving styles have an effect on borderline personality disorder traits with a path coefficient of 0.65.

    Conclusion

    Therefore, it is possible to reduce the pathological symptoms of people with borderline personality disorder by considering the cultural background of teenagers and by teaching problem solving skills.

    Keywords: cultural approach, traits of borderline personality disorder, Theory of Mind, problem solving styles}
  • Tinoosh. Moshirifar *, Fatemeh Golshani, Fariba Hasani, Alireza Abedin, Sadegh Taghiloo
    Background
    The important identity-preceding structure is the self, a personality structure formed out of interpersonal interactions. The self is formed in infancy and early childhood out of the internalized and ‘metabolized’ interactions between the child and significant other persons.
    Objectives
    This study aimed to determine the children's emotional and behavioral problems model based on object relations with mediating role of five personality factors.
    Methods
    The design of this research is structural equation correlation. The statistical population included all children and their parents living in the 1st and 2nd districts of Tehran in 2020-2021, who were selected as convenience sampling method. Data collection tools were Bell Object Relations Inventory (BORI), The Child Behavior Checklist/4-18, and NEO Personality Inventory (Short Form). the data was analyzed using SPSS version 27 software and Smart PLS 3 software and with structural equation model method. The statistical findings were considered significant at the 0.05 level.
    Results
    It should be mentioned that based on the drawn model, the mediator variable in the model is significant, and the value of the path coefficient has increased due to the mediator variable. However, the relationship between the object relations variable and children's emotional and behavioral problems was not significant, and it is meaningful only through the mediation of the Personality traits of the fathers’ variable.
    Conclusion
    According to these findings, we recommend that more emphasis be placed on parenting in clinical practice and the development of parenting interventions for people with children's emotional and behavioral problems based on objective relationships.
    Keywords: Children' s Emotional, Behavioral Problems, Object Relations, Five Personality Factors}
  • ملیحه مهرابی کوشکی، فرناز کشاورزی ارشدی*، فریبا حسنی، رویا کوچک انتظار

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخله ی فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی به مادران و مداخله ی شفقت به ‏خود به دختران بر بهزیستی ذهنی دختران نوجوان با تعارض والدفرزندی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر 14و15سال که در سال تحصیلی 1399 - 1400 در منطقه 14 شهر تهران در مدارس دولتی مشغول به تحصیل بودند و مادران آنها تشکیل می دادند. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش 45 نفر از دانش آموزان که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادف در سه گروه گمارده شدندگروه اول شامل10 نفر از مادران دانش آموزان که مداخله فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت کردند، و گروه دوم 12 نفر از دانش آموزان که تحت مداخله شفقت به ‏خود قرار گرفتند و در گروه گواه 12 نفر از دانش آموزان که هیچ مداخله دریافت نکردند. مداخلات در 8 جلسه 90 دقیقه ارایه گردید. دانش آموزان مقیاس بهزیستی ذهنی کی یز و ماگیارمو (2003) را پیش و پس از مداخله و دو ماه بعدپاسخ دادند یافته های حاصل از تحلیل واریانس آمیخته نشان داد. که مداخله فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی به مادران و مداخله شفقت به خود به دختران نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بر بهزیستی ذهنی اثربخش بود(p≤ 0.001) و مداخله شفقت به خود اثر بخش تر بود و در مرحله پیگیری تاثیرات پایداری خود را حفظ کرده بود بنابراین می توان از این مداخله در محیط های مشاوره مدارس استفاده کرد

    کلید واژگان: بهزیستی ذهنی, تعارض والد-فرزندی, شفقت به خود, فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی}
    Malihe Mehrabi Koshki, Farnaz Keshavarzi Arsha *, Fariba Hassani, Roya Kuochak Entezar

    the present study is conducted with the aim of comparing the effectiveness of mindfulness-based parenthood intervention for mothers with self-compassion intervention for girls on mental welfare of teenage girls that have parent-child conflict. The research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design. It also had control group and follow-up. The statistical population of the study consisted of teenage girls in their 14 and 15 years who were studying in public schools in district 14 of Tehran, in the school year 2021-22 (1399-1400) and their mothers. The sample of the study was 45 students who were selected by purposive sampling method and randomly divided into three groups. The first group involved 10 students' mothers who received mindfulness-based parenthood intervention, and the second group consisted of 12 students who received self-compassion intervention. Besides, the control group involved 12 students who didn’t receive any intervention. The interventions were provided in 8 sessions, each lasting 90 minutes. Students answered Keyes and Magyarmo Mental Well-Being Scale before, after, and 2 month after the intervention. The outcomes of the analysis of mix variance demonstrated that mindfulness-based parenthood intervention for mothers and self-compassion intervention for girls were significantly effective on mental well-being, compared to the control group (p≤ 0.001). self-compassion intervention was more effective and it maintained its stability during the follow-up stage. Therefore, this intervention can be used in school counseling environments so as to increase welfare, improve relationships, for adolescents who have conflict with their parents

    Keywords: mental well-being, parent-child conflict, self-compassion, mindfulness-based parenthood}
  • ائلیاز برناک*، افسانه قنبری پناه، فریبا حسنی، رعنا محمدزاده اسماعیلی

    این پژوهش با هدف یافتن تاثیر سندرم استکهلم بر اختلال استرس پس از حادثه با میانجی گری روش های مقابله ای در زنان تحت خشونت خانگی انجام شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان متاهل تحت خشونت خانگی بین سنین 18 تا 60 سالی بوده است که به مراکز بهزیستی، اورژانس اجتماعی، دادگاه عمومی خانواده شعبه 1 و تعدادی از مراکز خدمات مشاوره روانشناختی استان تهران مراجعه کرده و اقدام به تکمیل پرسشنامه ها نمودند. در این پژوهش برای جمع آوری نمونه ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده. ابزار جمع آوری اطلاعات عبارت بود از: مقیاس سندرم استکهلم (Graham et al. 1995)، مقیاس شهروندی اختلال استرس پس از سانحه میسیسیپی (Keane et al. 1987) ، پرسشنامه راهبردهای مقابله با استرس Endler and Parker, 1990  و پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان (Tabrizi et al. 2012) . در این پژوهش برای تحلیل داده ها از مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد سندرم استکهلم به صورت مستقیم بر اختلال استرس پس از حادثه در زنان تحت خشونت خانگی  تاثیر می گذارد. همچنین نتایج نشان دادند که بین سندرم استکهلم و اختلال استرس پس از حادثه و با میانجی گری روش های مقابله ای در زنان تحت خشونت خانگی تاثیر غیرمستقیم معنادار وجود دارد.

    کلید واژگان: سندرم استکهلم, اختلال استرس پس از حادثه, روش های مقابله ای, زنان تحت خشونت خانگی, خشونت علیه زنان}
    Elyaz Bornak *, Afsaneh Ghanbari Panah, Fariba Hassani, Rana Mohammadzadeh Esmaeili

    The aim of this study was to find the effect of Stockholm syndrome on post-traumatic stress disorder (PTSD) with mediation of coping strategies in battered women. Samples were collected from all married women within age range between 18 to 60 years and victims of domestic violence who have referred to Health Centers, Social Emergency, Public Family Court-Bench 1 and number of Psychology and Counseling Centers of Tehran Province to fill in the questionnaires. Accessible sampling method was used in this research work. The research tools consisted of: Stockholm Syndrome Scale (Graham et al. 1995), Civilian Mississippi Scale Test for PTSD (Keane et al. 1987), Coping Inventory for Stressful Situations (Endler and Parker, 1990) and questionnaire of domestic violence against women (Tabrizi et al. 2012). A structural equation modeling has been used in the present research in order to analyze data. The results showed that Stockholm syndrome directly affects PTSD in battered women. The results also showed that there is a significant indirect effect between Stockholm syndrome and PTSD mediated by coping methods in battered women. Finally, findings revealed that there is an indirectly meaningful relationship between “Stockholm syndrome and PTSD” with mediation of coping mechanisms in battered women.

    Keywords: Stockholm syndrome, post-traumatic stress disorder, Coping Strategies, battered women, Violence against women}
  • زینب رحیمی، رویا کوچک انتظار*، فرناز کشاورزی ارشدی، فریبا حسنی
    زمینه و هدف

    یافتن عوامل محافظت کننده نظام خانواده که تاب آوری این سیستم را در زمان رویارویی با تغییرات و بحرانها فراهم نماید، می تواند در سازگاری نهایی، مقابله بهتر با شرایط خشونت آمیز و کاهش پیامدهای منفی بدرفتاری در خانواده موثرباشند.لذا هدف پژوهش حاضر، تدوین مدلی برای تاب آوری خانواده بر اساس مولفه های اقتدارشخصی در سیستم خانواده و باورهای ارتباطی ناکارآمد با میانجیگری راهبردهای حل تعارض در زنان قربانی همسرآزاری بود.

    روش

    در این مطالعه توصیفی- همبستگی با تکیه بر مدلیابی معادلات ساختاری و با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 250 نفر از زنان قربانی همسرآزاری مراجعه کننده به مراکزمشاوره و دوایرمددکاری کلانتریهای شهرتهران در سال 1400انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ازپرسشنامه تاب آوری خانواده سیکسبی (2005)،اقتدارشخصی درسیستم خانواده ویلیامسون،مالون و بری (1984)، باورهای ارتباطی ایدلسون واپستین (1981) و راهبردهای حل تعارض اشتراوس (1979) استفاده شد. مدل فرضی با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای spss18 وAmos23 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین مولفه های اقتدارشخصی (0٫276β=،0٫001p=)، باورهای ارتباطی ناکارآمد (0٫255β=-،0٫000p=)، و راهبردهای حل تعارض مثبت (0٫247β= ،0٫000p=) و منفی  (0٫198β=-،0٫000p=)، با تاب آوری خانواده رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. مسیرهای غیرمستقیم مولفه های اقتدارشخصی در سیستم خانواده و باورهای ارتباطی ناکارآمد از طریق هردو راهبرد حل تعارض با تاب آوری خانواده نیز معنادار بود (p<0/000). شاخصهای نکویی با برازش مطلوب از الگوی پژوهش با داده های گردآوری شده حمایت کردند.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج پژوهش، راهبردهای حل تعارض مثبت ومنفی در رابطه میان مولفه های اقتدارشخصی درسیستم خانواده و باورهای ارتباطی ناکارآمد با تاب آوری خانواده درزنان قربانی همسرآزاری نقش واسطه گردارند.مدل ساختاری نیز از برازش مطلوب برخوردار وشاخص های نیکویی برازش (مطلق،تطبیقی ومقتصد) معناداری را نشان دادند. نتایج گام مهمی درجهت شناخت عوامل موثر برتاب آوری خانواده درزنان قربانی همسرآزاری داشته و حاکی از اهمیت برنامه ریزی جهت ارتقای تاب آوری خانواده در زمان مواجهه با چالش و بحران است.

    کلید واژگان: تاب آوری خانواده, اقتدارشخصی درسیستم خانواده, باورهای ارتباطی ناکارآمد, راهبردهای حل تعارض, همسرآزاری}
    Zainab Rahimi, Roya Koochak Entezar *, Farnaz Keshavarzi Arshadi, Fariba Hassani

    the aim of this study was to formulate a model for family resilience based on the components of personal authority and ineffective relational beliefs with the mediation of conflict resolution strategies in women who are victims of spousal abuse.In this descriptive-correlational study, based on structural equation modeling and targeted sampling, 250 female victims of spousal abuse visiting the counseling centers and Social works of Tehran police stations were selected in 1400. For data collection, Sixby's family resilience questionnaire (2005), personal authority by Williamson(1984), Idelson-Wabstein's relational beliefs (1981) and Strauss' conflict resolution strategies(1979) were used. Hypothetical model was analyzed using structural equation modeling method and SPSS18 and Amos23 software.The results showed that between the components of personal authority (β=0.276, p=0.001), ineffective communication beliefs (β=-0.255, p=0.000), and positive conflict resolution strategies) There is a direct and significant relationship with family resilience (β=0.247, p=0.000) and negative (β=-0.198, p=0.000). The indirect paths of the components of personal authority in the family system and dysfunctional communication beliefs through both conflict resolution strategies and family resilience were also significant (p<0.000). According to the results, positive and negative conflict resolution strategies play a role in the relationship. structural model had a good fit and indicators of goodness of fit(absolute, adaptive and objective) showed significance.The results have taken an important step towards understanding the factors affecting family resilience in women who are victims of spousal abuse and indicate the importance of planning to improve family resilience when facing challenges and crises.

    Keywords: family resilience, personal authority in the family system, ineffective communication beliefs, conflict resolution strategies, spousal abuse}
  • زینب رحیمی، فرناز کشاورزی ارشدی*، رویا کوجک انتظار، فریبا حسنی

    همسرآزاری یک مسیله مهم اجتماعی و شایعترین شکل خشونت در خانواده می باشد؛ لذا یافتن راهکاری که تاب آوری نظام خانواده را در شرایط خشونت آمیز ارتقا دهد، با پیشگیری از ایجاد و افزایش این بحران، موجب تداوم خانواده، بقای جامعه و انسجام فرهنگی- اجتماعی می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر، مدلیابی تاب آوری خانواده به عنوان راهکاری در حل مسیله اجتماعی همسرآزاری، براساس بررسی دو عامل زمینه ساز اقتدار شخصی در نظام خانواده و باورهای ارتباطی ناکارآمد بود. این مطالعه، توصیفی- همبستگی با تکیه بر مدلیابی معادلات ساختاری بود که در آن تعداد 250 نفر از زنان قربانی همسرآزاری مراجعه کننده به دوایرمددکاری اجتماعی کلانتریهای شهرتهران در سال 1400 با روش هدفمند، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری خانواده سیکسبی (2005)، اقتدارشخصی در سیستم خانواده ویلیامسون، مالون و بری (1984) و باورهای ارتباطی ایدلسون و اپستین (1981) استفاده شد. مدل فرضی با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای spss18 وAmos23 تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین مولفه های اقتدارشخصی (0٫276β=،0٫001p=) و باورهای ارتباطی ناکارآمد (0٫255β=-،0٫000p=) با تاب آوری خانواده رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. شاخص های نکویی از الگوی پژوهش با داده های گردآوری شده حمایت کردند. مدل ساختاری نیز از برازش مطلوب برخوردار و شاخص های برازش معناداری را نشان دادند. نتیجه گرفته می شود، تقویت اقتدارشخصی و شناخت باورهای ارتباطی ناکارآمد، بدلیل افزایش سطح آگاهی و توانمندسازی زنان قربانی همسرآزاری، تاب آوری خانواده را بالابرده و با پیشگیری از این آسیب اجتماعی و سازگاری سیستم خانواده در بحرانها، نهایتا در افزایش رفاه اجتماعی موثر خواهد بود.

    کلید واژگان: مسئله اجتماعی, تاب آوری خانواده, اقتدارشخصی درنظام خانواده, باورهای ارتباطی ناکارآمد, همسرآزاری}
    Zainab Rahimi, Farnaz Keshavarzi Arshadi *, Roya Koochak Entezar, Fariba Hasani

    Spouse abuse is an important social issue and the most common form of violence in the family, therefore, finding a solution that improves the resilience of the family system in violent situations by preventing the creation and increase of this crisis leads to ontinuity of the family and survival of society and ulturalcohesion social. Therefore, the aim of this study was to model family resilience as a solution to the social problem of spousal abuse, based on the investigation of two factors underlying personal authority in the family system and ineffective communication beliefs. This was a descriptive-correlational study based on structural equation modeling in which 250 female victims of spousal abuse visiting the social assistance departments of tehran city police stations in 1400 were selected using a targeted method. For data collection, Sixby's family resilience questionnaire(2005), personal authority in the family system of Williamson, Malone, and Barry(1984) and Idelson-Wabstein's communication beliefs(1981) were used. Hypothetical model was analyzed using structural equation modeling method and spss18 and Amos23 software. The findings showed that there is a direct and significant relationship between the components of personal authority(β=0.276, p=0.001) and ineffective communication beliefs (β=-0.255, p=0.000) with family resilience. The improvement indices supported the research model with the collected data. The structural model also has a good fit and showed significant fit indices. It is concluded that strengthening the personal authority and recognizing the ineffective communication beliefs, due to the increase in the level of awareness and empowerment of women who are victims of spousal abuse, increases the resilience of the family and the degree of prevention of this social harm and adaptation of family systemto crises and ultimately increases social welfare will be effective.

    Keywords: Social problem, family resilience, personal authority in the family system, dysfunctional communication beliefs, spousal abuse}
  • ناصر سیاه تیری، افسانه قنبری پناه*، فریبا حسنی، مژگان مردانی راد

    هدف این مقاله بررسی نقش سرسختی روان شناختی به عنوان متغیر میانجی برمدار فرسودگی شغلی با حضور متغیرهای مستقل اضطراب سلامت، تعارض کار و خانواده و تحمل ابهام در نمونه 502 نفری از کارکنان ستاد تهران شرکت نفت فلات قاره ایران است. برای تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS24 استفاده شد. داده ها بر اساس پرسشنامه های استاندارد سرسختی روان شناختی کوباسا (1988)، فرسودگی شغلی مسلش (1981)، اضطراب سلامت سالکوسیس و وارویک (2002)، سنجش تعارض کار و خانواده کارلسون و همکاران (2000) و سنجش تحمل ابهام مک لین (1998) جمع آوری شد. نتایج تحقیق نشان داد به غیراز متغیر تحمل ابهام دو متغیر اضطراب سلامت، تعارض کار خانواده باوجود نقش متغیر میانجی سرسختی روان شناختی به ترتیب با ضریب 340/0 و 316/0 بر میزان فرسودگی شغلی تاثیر مستقیم دارند

    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, سرسختی روان شناختی, اضطراب سلامت, تعارض کار خانواده, تحمل ابهام}
    Naser Siahtiri, Afsaneh Ghanbary Panah*, Fafiba Hassani, Mojgan Mardani Rad

    The research aimed to explore the role of psychological hardiness as a mediating variable on job burnout in the presence of the independent variables of health anxiety, work-family conflict, and tolerance of ambiguity in a sample of 502 employees in the headquarters of the Iranian Offshore Oil Company in Tehran, Iran. Data were analyzed by structural equation analysis in the AMOS24 software package. They were collected with Kobasa’s (1988) psychological hardiness questionnaire, Maslach’s (1981) job burnout inventory, Salkovskis and Warwick’s (2002) health anxiety inventory, Carlson et al.’s (2000) work-family conflict questionnaire, and McLain’s (1998) tolerance of ambiguity questionnaire. The results showed that except for the variable of the tolerance of ambiguity, the variables of health anxiety and work-family conflict directly affect job burnout in the presence of the mediating variable of psychological hardiness with coefficients of 0.340 and 0.316, respectively.

    Keywords: health anxiety, job burnout, psychological hardiness, tolerance of ambiguity, work-family conflict}
  • مژگان زمانی فر، فرناز کشاورزی ارشدی*، فریبا حسنی، سوزان امامی پور
    زمینه

    فقدان صمیمیت و پایین بودن سطح تمایزیافتگی زوجین می تواند یکی از علل اصلی طلاق باشد. اثربخشی زوج درمانگری شناختی - رفتاری بر متغیرهای مختلف تایید شده است، اما در زمینه کارایی آن بر روی سطح تمایزیافتگی، جامعه مورد مطالعه و همچنین مقایسه این درمان با درمان سیستمی - رفتاری پژوهشی صورت نگرفته است.

    هدف

    این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی سیستمی - رفتاری و شناختی - رفتاری بر صمیمیت و تمایزیافتگی خود زوجین دارای تعارض زناشویی انجام گرفت.

    روش

    تحقیق حاضر مطالعه ای نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را زوجین مراجعه کننده به دو مرکز بهداشتی درمانی منطقه 4 شهر تهران به علت تعارض زناشویی در طی سال 1398 تا 1399 تشکیل دادند. از میان مراجعه کنندگان به این دو مرکز، پس از تکمیل پرسشنامه تعارض زناشویی (ثنایی، 1387) 27 زوج (54 نفر) انتخاب و پس از همتاسازی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل؛ مقیاس صمیمیت الکسیس جی و همکاران (1983) و پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (1998) بود. یکی از گروه های آزمایش زوج درمانی سیستمی - رفتاری کرو و ریدلی (2005) و گروه دیگر پروتکل زوج درمانی شناختی - رفتاری داتیلیو (2009) را به صورت زوجی در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط و آزمون تعقیبی بن فرونی انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، هر دو روش زوج درمانی بصورت معناداری بر بهبود صمیمیت و تمایزیافتگی خود زوجین دارای تعارض زناشویی موثر بودند و در طول دروه پیگیری ماندگاری داشته است. همچنین نتایج نشان داد بین اثربخشی دو مدل درمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0/05 >p).

    نتیجه گیری: 

    بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت هر دو رویکرد درمانی اثربخش بودند و لذا استقاده و بکارگیری از این دو رویکرد برای بهبود صمیمیت و تمایزیافتگی در زوجین دارای تعارض زناشویی توصیه می شود.

    کلید واژگان: تمایزیافتگی خود, زوج درمانی سیستمی - رفتاری, زوج درمانی شناختی - رفتاری, صمیمیت}
    Mojgan Zamanifar, Farnaz Keshavarzi*, Fariba Hassani, Suzan Emamipour
    Background

    Absence of intimacy and low level of differentiation of couples can be one of the reasons of divorce among couples. Although the effectiveness of cognitive-behavioral couple therapy has been confirmed on different variables, no research has been performed on its effectiveness on the levels of differentiation, studied population, and comparison of this treatment with systemic-behavioral treatment.

    Aims

    This study was performed to compare the effectiveness of systemic-behavioral and cognitive-behavioral couple therapy and self-differentiation of couples who have martial conflicts.

    Methods

    The present research was a quasi-experimental study with pretest-posttest design and two-month follow-up with control group. The statistical population consisted of couples referring to two healthcare centers of district 4 of Tehran because of marital conflicts in 2019-2020. From among the clients of these two centers, after completing the questionnaire of marital conflict (Sanaei, 2008), 27 couples (n=54) were chosen and after matching, they were assigned into three groups (two experimental and one control). The research instruments included the Thompson and Walker's Marital Intimacy Scale (1983), Skowron and Friedlander self-differentiation questionnaire (1998). One of the experimental groups received systemic-behavioral couple therapy of Crow and Ridley (2005), while the other group received cognitive-behavioral couple therapy protocol of Dattilio (2009) as couple in ten 90-min sessions. Data analysis was performed using mixed variance analysis and Bonferroni post-hoc test using SPSS-21.

    Results

    The results showed that both couple therapy methods significantly improved the intimacy and self-differentiation of the couples with marital conflict. There was no significant difference between the effectiveness of these treatment models (p<0.05).

    Conclusion

    Based on the results of this study, application of these two approaches is recommended for improving intimacy and differentiation among couples with marital conflicts

    Keywords: Self-Differentiation, Systemic - Behavioral Couple Therapy, Cognitive - Behavioral Couple Therapy, Intimacy}
  • محدثه فاطمی نیا، فریبا حسنی*، احمد برجعلی، فاطمه گلشنی
    زمینه و هدف

    روند تحولی تغییرات مغز در دوره نوجوانی، آنان را نسبت به واکنش گری هیجانی و تصمیم گیری های نادرست آسیب پذیر می کند؛ به علاوه این دوره به عنوان مرحله اوج بروز اختلالات روانی نیز تلقی می شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تبیین روابط علی بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی در نوجوانان: نقش میانجی سبک های حل مسیله انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی- همبستگی بود که با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی نوجوانان مشغول به تحصیل در مدارس منطقه 5 آموزش و پرورش تهران در سال 1399-1398 تشکیل می دادند که از این میان 352 نفر نمونه به روش نمونه‎گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های شخصیت مرزی (لایسنرینگ، 1999)، سیاهه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسشنامه سبک های حل مسیله (کسیدی و لانگ، 1996) پاسخ دادند. در نهایت داده ها با استفاده از روش پژوهش های همبستگی و روش مدل معادلات ساختاری با به کارگیری از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/263-=β) و ضریب مسیر بین سبک های انطباقی حل مسیله با رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/406-=β) منفی، و ضریب مسیر بین سبک های غیرانطباقی حل مسیله با رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/275=β) مثبت بود. همچنین یافته ها نشان داد که اثر غیرمستقیم انعطاف پذیری شناختی بر رگه های اختلال شخصیت مرزی از طریق سبک های حل مسیله از لحاظ آماری معنادار بود (0/01>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان گفت که متغیر سبک حل مسیله در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی دانش آموزان نقش میانجی گرانه بر عهده دارد.

    کلید واژگان: اختلال شخصیت مرزی, انعطاف پذیری شناختی, سبک های حل مسئله}
    Mohadeseh Fateminia, Fariba Hasani*, Ahmad Borjali, Fatemeh Golshani
    Background and Purpose

    Due to the evolution of the brain during adolescence, adolescents are more likely to experience emotional reactivity and make incorrect decisions; in addition, this period is also considered the peak period for mental illness. Consequently, the present study aimed to explain the causal relationship between cognitive flexibility and borderline personality disorder traits in adolescents: the role of problem solving styles in mediating these relationships.  

    Method

    The present research method was practical in terms of purpose and descriptive correlative in terms of the data collection method, which involved the use of structural equation modeling. Approximately 352 teenagers were selected by the available sampling method from the statistical population of the study which consisted of all teenagers studying in the 5th education region of Tehran in 2018-2019. In addition, they completed the borderline personality inventory (Leichsenring, 1999), the cognitive flexibility inventory (Dennis and Vander wal, 2010), and the problem-solving styles questionnaire (Cassidy and Long, 1996). The data were analyzed using the correlation research method and structural equation model method using the SPSS 26 and AMOS 24 software packages.

    Results

    The results showed the total path coefficient between cognitive flexibility and borderline personality disorder traits (β = -0.263, P < 0.01) and the path coefficient between adaptive problem-solving styles and borderline personality disorder traits (β = -0.406, P < 0.01) were negative, and the path coefficient between maladaptive problem-solving styles and borderline personality disorder traits was positive (β = 0.275, P < 0.01). Additionally, the findings indicated that cognitive flexibility indirectly affected borderline personality disorder traits through problem-solving styles (P<0.01).

    Keywords: Borderline personality disorder, cognitive flexibility, problem solving styles}
  • ریحانه نظیری راد*، سوزان امامی پور، فریبا حسنی
    مقدمه

    سازگاری زناشویی، ساختار اصلی هر خانواده و به عنوان یک واحد اجتماعی - هیجانی، محل رشد، توسعه و تغییرات است؛ بنابراین نمی توان تاثیر خانواده بر تعادل روانی، هیجانی و اجتماعی را نادیده گرفت. مطالعه حاضر با تدوین مدل سازگاری زناشویی بر اساس امنیت روانی، صفات شخصیت و سبک های دلبستگی با میانجیگری رضایت جنسی در زنان و مردان انجام پذیرفت.

    روش پژوهش

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی و توصیفی -همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنان و مردان متاهل در منطقه 8 تهران (25 - 45 سال) در سال 1399 - 1398 تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 600 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1976)، پرسشنامه امنیت روانی مزلو (2004)، پرسشنامه صفات شخصیتی نیو مک کری و کاستا (1985)، پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید (1990)، پرسشنامه رضایت جنسی لارسون (1998) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار AMOS نسخه 24 استفاده شد.

    یافته‎ ها

    ضرایب رگرسیونی مدل نشان می‎ دهد که متغیرهای ذکر شده بخوبی رابطه سازگاری زناشویی بر اساس امنیت روانی، صفات شخصیت و سبک های دلبستگی با میانجیگری رضایت جنسی در زنان و مردان را تبیین می‎ کند و مقادیر شاخص های برازش نشان داد که مدل اندازه گیری این پژوهش از وضعیت قابل قبولی برخوردار است (897/0= GFI).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها استنباط می شود که تاثیرپذیری سازگاری زناشویی به امنیت روانی، رضایت جنسی، صفات شخصیت و سبک های دلبستگی است. در نتیجه پیشنهاد می شود برای کمک به سازگاری زناشویی زنان و مردان از نتایج این پژوهش استفاده کرد.

    کلید واژگان: سازگاری زناشویی, امنیت روانی, صفات شخصیت, سبک های دلبستگی, رضایت جنسی}
    Reyhaneh Nazirirad *, Susan Emamipour, Fariba Hassani
    Introduction

    Marital adjustment is the main structure of every family and as a social-emotional unit, the place of growth, development and change; Therefore, the effect of family on psychological, emotional and social balance cannot be ignored. The present study was conducted by developing a marital adjustment model based on psychological security, personality traits and attachment styles mediated by sexual satisfaction in men and women.

    Methods

    The present study was applied and descriptive-correlational. The statistical population of the study consisted of all married men and women in District 8 of Tehran (25-45 years old) in 2016-2017, which were surveyed using the available sampling method of 600 people. Dyadic Adjustment Scale (DAS) (1976), Maslow's Psychosocial Security (2004), NEO Five-Factor Inventory (NEO-FFI) (1985), Revised Adult Attachment Scale (RAAS) (1990), Larson Sexual Satisfaction Questionnaire (1998) used.

    Results

    AMOS software version 24 was used to analyze the data. The regression coefficients of the model indicate that the mentioned variables well explain the relationship between marital adjustment based on psychological security, personality traits and attachment styles mediated by sexual satisfaction in men and women. Has an acceptable condition (GFI = 0.897).

    Conclusion

    According to the results, the most important effects of marital adjustment on mental security are sexual satisfaction, personality traits, and attachment styles. Therefore, it is suggested to use the results of this study to help marital adjustment between men and women.

    Keywords: marital adjustment, psychological security, personality traits, attachment styles, . sexual satisfaction}
  • ناصر سیاه تیری، افسانه قنبری پناه*، فریبا حسنی، مژگان مردانی راد

    هدف این مقاله بررسی تااثیر متغیر های روان شناختی اضطراب سلامت، تعارض کار و خانواده و تحمل ابهام بر فرسودگی شغلی در نمونه ای 502 نفری از کارکنان ستاد تهران شرکت نفت فلات قاره ایران است. برای تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار  AMOS24 استفاده شد. روش نمونه گیری استفاده از جامعهه در دسترس بود و  داده ها بر اساس پرسشنامه های استاندارد فرسودگی شغلی مسلش (1981)، اضطراب سلامت سالکوسیس و وارویک (2002)، سنجش تعارض کار و خانواده کارلسون و همکاران (2000) و سنجش تحمل ابهام مک لین (1998) جمع آوری شد گردید. نتایج تحقیق نشان داد به غیر از متغیر تحمل ابهام، دو متغیر اضطراب سلامت، تعارض کار خانواده به ترتیب با ضریب 244/0 و  227/0 بر میزان فرسودگی شغلی تااثیر مستقیم دارند. همچنین، تحلیل داده ها نشان داد مدل به برازش رسیده است.

    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, اضطراب سلامت, تعارض کار خانواده, تحمل ابهام}
    Naser Siahtiri, Afsaneh Ghanbary Panah*, Fariba Hassani, Mojgan Mardani Rad

    This paper aims to investigate this important issue from the perspective of the effect of psychological variables such as health anxiety, family-work conflict and tolerance of ambiguity on burnout in a sampel of 502 statistical population of headquarters staff of the Iranian Offshore Oil Company in Tehran. Structural equation modeling was used to analysis using AMOS24 software.The sampe method was available using data and data were collected with Maslack’s (1981) standard occupational burnout questionnaire, Cubasa’s (1988) psychological stiffness, health anxiety  (2002), Carlson et al.’s (2000) work conflict assessment (2000), and McLean’s (1998) ambiguity tolerance assessment. The results show that except for the tolerance of ambiguity, the other two variables affect the rate of burnout with a directly coefficient of 0.244 and 0.227. Data analysis also showed that the model has been fitted.

    Keywords: burnout, health anxiety, family-work conflict, tolerance of ambiguity, psychological toughness}
  • افروز حمیدی، فریبا حسنی*، فرناز کشاورزی ارشدی، فایق یوسفی
    مقدمه

    دیابت، یک بیماری مزمن و متضمن خطر بالای ناتوانی و مرگ است که علاوه بر عوارض جسمی، برخی مشکلات روانشناختی به ویژه افسردگی و کاهش سرمایه روان شناختی نیز در افراد مبتلا به دیابت شایع است. هدف پژوهش حاضر اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر واقعیت درمانی بر سرمایه روان شناختی و افسردگی در نوجوانان دختر مبتلا به دیابت نوع یک بود.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه تجربی همراه با پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی نوجوانان 14-16 ساله مبتلا به دیابت نوع یک شهر سنندج   در سال 1398 بودند. نمونه آماری 30 نوجوان مبتلا به دیابت نوع یک بود که به روش هدفمند انتخاب و به روش تصادفی (قرعه کشی) در گروه واقعیت درمانی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس سرمایه روان شناختی لوتانز و مقیاس افسردگی بک- 2 استفاده شد. گروه آزمایش در طی هشت جلسه ی 90 دقیقه ای مهارت آموزی مبتنی بر واقعیت درمانی را دریافت کرد، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج اثرات درون گروهی نشان داد که مهارت آموزی مبتنی بر واقعیت درمانی موجب افزایش سرمایه روان شناختی (18/268= F)؛ و کاهش افسردگی (23/149= F)؛ نوجوانان دختر مبتلا به دیابت نوع شده است (05/0 > P). نتاج اثرات بین گروهی نشان داد که در گروه مداخله میزان سرمایه روان شناختی در شرکت کننده های گروه آزمایش نسبت به شرکت کننده های گروه کنترل افزایش و افسردگی در شرکت کننده های گروه آزمایش نسبت به شرکت کننده های گروه کنترل کاهش یافته است (05/0 > P).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج پژوهش حاضر مهارت آموزی مبتنی بر واقعیت درمانی بر سرمایه روان شناختی و افسردگی موثر بوده، لذا توصیه از این روش به روان شناسان بالینی جهت افزایش سلامت روان شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع یک پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: مهارت آموزی مبتنی بر واقعیت درمانی, سرمایه روان شناختی, افسردگی, دیابت نوع یک}
    Afrooz Hamidi, Fariba Hassani*, Farnaz Keshavarzi Arshadi, Fayegh Yousefi
    Introduction

     Diabetes is a chronic disease with a high risk of disability and death. In addition to physical complications, some psychological problems, especially depression and loss of psychological capital, are also common in people with diabetes. This study aims to the effectiveness of Reality Therapy Based on Skill-training on psychological capital and depression in female adolescents with type 1 diabetes.

    Methods

     The research method was quasi-experimental with pretest-posttest and follow-up. The statistical population of this study was all adolescents aged 16-14 years with type 1 diabetes in Sanandaj. The statistical sample consisted of 30 adolescents with type 1 diabetes who were purposefully selected and randomly divided into reality therapy (n = 15) and control (n = 15) groups. The Lutens Psychological Capital Scale and the Beck Depression-2 Scale were used to collect data. The experimental group received 90 minutes of 90-minute Reality Therapy Based on Skill-training, but the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using a mixed analysis of variance in SPSS software version 25.

    Results

     The results of intragroup effects showed that Reality Therapy Based on Skill-training increased psychological capital (F=268.18) and reduced depression (F=149.23), in adolescent girls with type 2 diabetes (P<0.05). The results of intergroup effects showed that in the intervention group, the amount of psychological capital in the experimental group participants increased compared to the control group participants, and depression in the experimental group participants decreased compared to the control group participants.

    Conclusion

     Results show that Reality Therapy Based on Skill-training is practical for psychological capital and depression, so the recommendation of this method to clinical psychologists to increase the psychological health of patients with type 1 diabetes is recommended.

    Keywords: Reality Therapy Based on Skill-training, Psychological Capital, Depression, Type 1 Diabetes}
  • مریم افسر، فریبا حسنی، ولی الله فرزاد
    مقدمه

    ویژگی‌های مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی و ماهیت پیچیده آن ضرورت به‌کارگیری درمان‌های جدید را توجیه می‌نماید. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر تنظیم هیجانی و سبک‌های دلبستگی زنان با اختلال شخصیت مرزی انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به مراکز درمانی منطقه یک شهر تهران بود. در این پژوهش تعداد 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. روش اجرا بدین ترتیب بود که ابتدا هر سه گروه به پرسشنامه تنظیم هیجانی (گراس و جان، 2003) و سبک‌های دلبستگی (هازن و شیور، 1987) پاسخ دادند. مداخله درمان هیجان مدار در 10 جلسه برای گروه آزمایش اعمال شد. بدین ترتیب داده های پژوهش جمع آوری شد و با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    یافته‌ها:

     نتایج نشان داد که درمان هیجان‌مدار بر بهبود تنظیم هیجانی و سبک‌های دلبستگی زنان با اختلال شخصیت مرزی تاثیر معنی دار و ماندگاری داشته است (001/0 >p).

    نتیجه‌گیری:

     با بهبود تنظیم هیجانی و سبک های دلبستگی از طریق درمان هیجان‌مدار، می‌توان سلامت روان زنان با اختلال شخصیت مرزی را افزایش داد.

    کلید واژگان: اختلال شخصیت مرزی, تنظیم هیجانی, سبک های دلبستگی, درمان هیجان مدار}
    Maryam Afsar, Fariba Hasani, valiollah Farzad
    Introduction

    The characteristics of patients with borderline personality disorder and its complex nature justify the need for new therapies. The aim of this study was to determine the effectiveness of emotion-based therapy on emotional regulation and attachment styles of women with borderline personality disorder.

    Methods

    The present study was a quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group and a two-month follow-up period. The statistical population of the study included women with borderline personality disorder who referred to medical centers in district one of Tehran. In this study, 30 people were selected as the research sample using available sampling method and were replaced in two groups using random method. The method was that all three groups first responded to the Emotion Regulation Questionnaire (Gross and John, 2003) and Attachment Styles (Hazen and Schiver, 1987). Emotion-focused treatment intervention was applied in 10 sessions for the experimental group. Thus, research data were collected and analyzed using repeated measures analysis of variance.

    Results

    The results showed that emotion-oriented treatment had a significant and lasting effect on improving emotional regulation and attachment styles in women with borderline personality disorder (p <0.001).

    Conclusion

    By improving emotional regulation and attachment styles through emotional therapy, the mental health of women with borderline personality disorder can be increased.

    Keywords: Borderline personality disorder, emotional regulation, attachment styles, emotion-focused therapy}
  • تامارا میرآبی، فریبا حسنی*، فاطمه گلشنی، فرناز کشاورزی ارشدی

    هدف پژوهش حاضر با هدف اثربخشی طرحواره درمانی بر گرایش به مواد و تنظیم عواطف در مردان تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام شده است. روش پژوهش نیمه آزمایشی است به شیوه پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل که از میان مردان تحت درمان نگهدارنده با متادون مجتمع شهید ملت دوست،30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه آزمایش و کنترل هر گروه (15 نفر) قرار داده شدند. در ادامه 5 نفر از پژوهش خارج شدند، 4 نفر ریزش داشتند.در گروه طرحواره درمانی 11 نفر، و گروه کنترل 10 نفر باقی ماندند. افراد گروه آزمایش در معرض مداخله ی 17 جلسه ای طرحواره درمانی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل در معرض چنین مداخله ای قرار نگرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه گرایش به مواد و عواطف مثبت و منفی استفاده شد. داده های پژوهش به کمک نرم افزار «اس. پی. اس. اس» و با استفاده از شاخص های آماری توصیفی و تحلیل واریانس با انداره گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد طرحواره درمانی در کاهش گرایش به مواد و تنظیم عواطف در پایان درمان و بعد از پیگیری دو ماهه موثر واقع شده است و از طرحواره درمانی به عنوان یک روش درمانی موثر همراه با متادون درمانی برای کاهش گرایش به مواد و تنظیم عواطف، می توان استفاده نمود.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان نگهدارنده با متادون, تنظیم عواطف, گرایش به مواد}
    Tamara Mirabi, Fariba Hassani *, Fatemeh Golshani, Farnaz Keshavarzi Arshadi

    Introduction The aim of this study was the effectiveness of schema therapy on tendency to drugs and Regulation Affection in men undergoing methadone maintenance treatment. Method of the study is an semi experimental by pre-test, post-test and follow-up with a control group, among the men undergoing methadone maintenance treatment who referred to the Shahid Mellatdoost service-support complex, a sample included 30 men were selected through judgment sampling and finaly divided to 2 groups by randomization (15 men in each group), In the course of study 5 men were excluded from the study and 4 men fell. Thus, 11 men in the unified transdiagnostic of emotional disorders treatment group, and 10 men in the control group. The experimental group was exposed to the intervention of 17 sessions of schema therapy, while the control group was not exposed to such intervention. Addiction potential and positive and negative scale Was used to collect data. Research data with the help of software "Spss, and were analyzed using descriptive statistics and analysis of variance with repeated measures.Findings showed that schema therapy was effective in reducing tendency to drugs and regulate affection at the end of treatment and after two months of follow-up. Schema therapy can be used as an effective treatment with methadone therapy to reduce tendency to drugs and regulate affection.

    Keywords: RegulationAffection, Methadon MaintenanceTreatmen, tendency to drugs, Schema Therapy}
  • مژگان زمانی فر، فرناز کشاورزی ارشدی*، فریبا حسنی، سوزان امامی پور
    مقدمه

    تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن و رفتار غیرمسیولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است. یکی از روش های درمان آن، می تواند زوج درمانی باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی "زوج درمانی سیستمی- رفتاری" بر تمایزیافتگی خود و رضایت جنسی در هر یک زوجین دارای تعارض زناشویی بود. 

    روش کار

    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را زوجین دارای تعارض زناشویی تشکیل دادند که از دی ماه 1398 تا آذر 1399 به 2 مرکز بهداشتی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در شهر تهران (به دلیل دسترسی آسان تر پژوهشگران، به این دو مرکز) مراجعه کرده بودند. برای شناسایی زوجین دارای تعارض از "پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده" (Marital Conflict Questionnaire Revised) استفاده شد. 20 زوج (40 تن) که نمره 115 یا بیشتر از 270 نمره کل پرسشنامه را کسب کرده بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و پس از همتاسازی، در 2 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل اطلاعات جمعیت شناختی، "شاخص رضایت جنسی" (Index of Sexual Satisfaction)، "سیاهه تمایزیافتگی خود" (Differentiation of Self Inventory) و "پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده" بود. روایی ابزار ها به روش نسبت روایی  محتوا و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفاکرونباخ سنجیده شد. "زوج درمانی سیستمی - رفتاری" طی 10 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفته ای یک بار در مورد گروه مداخله اجرا شد. داده های جمع آوری شده در نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 21 تحلیل شد. 

    یافته ها

    مداخله بر رضایت جنسی زنان (05/0>P ، 00/15=F)، رضایت جنسی مردان (05/0>P، 27/12=F)، تمایزیافتگی زنان (05/0>P ، 541/22=F) و تمایزیافتگی مردان (05/0>P ، 92/16=F) موثر بوده و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است.

    نتیجه گیری

    "زوج درمانی سیستمی- رفتاری" برافزایش میزان رضایت جنسی و تمایزیافتگی هر یک از زوجین اثربخش بوده است. پیشنهاد می شود از روش فوق به عنوان روش درمانی کاربردی و موثر برای بهبود رضایت جنسی و تمایزیافتگی خود در زوجین دارای تعارض زناشویی استفاده شود.

    کلید واژگان: تعارض زناشویی, رضایت جنسی, تمایزیافتگی خود, زوج درمانی سیستمی- رفتاری}
    Mojgan Zamanifar, Farnaz Keshavarzi Arshadi*, Fariba Hassani, Susan Emamipour
    Introduction

    Marital conflict is caused by the incompatibility of the couple in the type of needs and the method of satisfying it and irresponsible behavior towards the marital relationship and marriage. One of the treatments can be couple therapy. The aim of this study was to determine the effectiveness of "Systemic-Behavioral Couple Therapy" on self-differentiation and sexual satisfaction in couples with marital conflict.

    Methods

    The method of the present study was quasi-experimental with pre-test design, post-test with control and follow-up groups. The statistical population of this study consisted of couples with marital conflict who referred to 2 health centers of Shahid Beheshti University of Medical Sciences in Tehran in winter of 2020 (due to easier access of researchers to these two centers). The “Marital Conflict Questionnaire Revised” was used to identify conflicting couples. 20 couples (40 people) who had a score of 115 or more than 270 of the total questionnaire, were selected by simple random sampling method and after matching, were divided into two groups of intervention and control. The instruments used in the study included demographic information, "Index of Sexual Satisfaction", “Differentiation of Self Inventory” and “Marital Conflict Questionnaire Revised”. The validity of the instruments was measured by the content validity ratio method and the reliability by the internal consistency method by calculating the Cronbach's coefficient. "Systemic-Behavioral Couple Therapy" was performed on the intervention group in 10 sessions of 90 minutes once a week. The collected data were analyzed in SPSS. 21.

    Results

    Intervention on female sexual satisfaction (P <0.05, F = 15.00), male sexual satisfaction (P <0.05, F = 12.27), female differentiation (P <0.05, F= 22.51) and male differentiation (P <0/05, F=16.92) was effective and this effect remained stable in the follow-up stage. 

    Conclusions

    “Systemic-Behavioral Couple Therapy” has been effective in increasing the level of sexual satisfaction and differentiation of each couple. It is suggested to use the above method as a practical and effective treatment method to improve their sexual satisfaction and differentiation in couples with marital conflict.

    Keywords: Marital Conflict, Sexual Satisfaction, Differentiation of Self, Systemic-Behavioral Couple Therapy}
  • زهرا عازم نیا، فریبا حسنی*، فرناز کشاورزی ارشدی، شهربانو قهاری آهنگر کلائی
    اهداف

    از عوامل اصلی بسیاری از ناکارآمدی و آسیب شناسی روانی در خانواده ها، تعارض است. یکی از مهارت هایی که می تواند به زوجین برای افزایش سازگاری و حل مشکلات کمک کند، تاب آوری است. از این رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخله آدلری و هیجان مدار بر تاب آوری زنان دارای تعارض زناشویی انجام پذیرفت

    مواد و روش ها

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 3 ماهه بود. گروه آزمایش اول تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله آدلری و گروه آزمایش دوم تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای درمان هیجان مدار قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و همکاران (1387) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی به کمک نرم افزار SPSS 24 انجام شد.

    یافته ها

    بررسی های جمعیت شناختی بر 60 نمونه مورد مطالعه نشان داد؛ میزان آماره F به دست آمده حاصل از مقایسه فراوانی های سه گروه در متغیر سن (0/374=F) از لحاظ آماری معنادار نبود (0/689<p) و این نتیجه نشان دهنده همتا بودن سه گروه از نظر سن بود. نتایج نشان داد هر دو درمان مذکور در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری در سطح توان آماری 0/999 بر افزایش تاب آوری داشت (0/001=p-value). افزون بر این نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که مداخله آدلری اثربخشی بیشتری بر افزایش تاب آوری در همان سطح توان آماری 0/999 داشت (0/001=p-value).

    نتیجه گیری

    مداخله آدلری با تاکید بر کسب بینش منجر به تغییر رفتار زنان با تعارضات زناشویی می گردد. این تغییر دربرگیرنده رفتارهای ساده برآمده از یادگیری های مشاهده ای، تقلیدها و رفتارهای پیچیده همانند شیوه زندگی است. پس کاربست مداخله آدلری با بالا بردن کنش همکاری و دگرگونی روش های سازش نایافته می تواند تاب آوری زنان دارای تعارضات زناشویی زوجین را افزایش دهد.

    کلید واژگان: درمان هیجان مدار, تحلیل واریانس, تعارض, تعارضات زناشویی, تاب آوری}
    Zahra Azemnia, Fariba Hasani*, Farnaz Keshavarzi Arshadi, Shahrbanoo Ghahari Ahangar Kalaee
    AIMS

    Conflict is one of the main factors of inefficiency and psychopathology in families. Resilience is one of the skills that can help couples to increase compatibility and solve problems. Therefore, the present study was conducted to compare the effectiveness of Adlerian and emotion-focused therapy on the resilience of women with marital conflict.

    MATERIALS AND METHODS

    The research method was quasi-experimental with a pretestposttest by the control group, and a 3-month follow-up. The first experimental group received 10 90-minute sessions of Adlerian intervention and the second experimental group received 10 90-minute sessions of emotion-focused therapy, but the control group did not receive any intervention. To collect data, the questionnaires of Sanai Zaker et al.’s marital conflicts (2008) and the resilience scale of Connor and Davidson (2003) were used. Data analysis was done using ANOVA with repeated measures and Bonferroni’s post hoc test using SPSS 24 software .

    FINDINGS

    Demographic studies on 60 samples showed; the F statistic obtained from the comparison of the frequencies of the three groups in the age variable (F=0.374) was not statistically significant (p>0.689) and this result indicated that the three groups were equal in terms of age. The results showed that both the mentioned treatments in the post-test and follow-up stage compared to the control group had significant effectiveness on resilience increase at the statistical power level of 0.999 (p-value=0.001). In addition, the results of Bonferroni’s post hoc test showed that Adlerian intervention was more effective in increasing resilience at the same level of statistical power of 0.999 (p-value=0.001).

    CONCLUSION

    Adlerian intervention by emphasizing gaining insight leads to changing the behavior of women with marital conflicts. this change includes simple behaviors resulting from observational learning, imitations, and complex behaviors such as lifestyle. So, the application of Adlerian intervention can increase the resilience of women with marital conflicts by increasing cooperation and transforming the unreconciled methods.

    Keywords: Emotion-Focused Intervention, ANOVA, Conflict, Marital, Resilience}
  • Mitra Aghajani, Mahshid Izadi*, Noorali Farrokhi, Fariba Hassani
    Background and Aim

    The primary purpose of this study was to investigate the relationships between reward sensitivity and punishment sensitivity and positive emotion regulation strategies and negative emotion regulation strategies among students.

    Materials and methods

    189 students studying at one of Tehran Universities were selected by accessible random sampling method, and then Emotion Regulation Scale, Attention Control Scale, Experiences Questionnaire, Emotional Regulation Questionnaire, Positive Emotion Response Questionnaire, and Punishment Sensitivity Questionnaire and Reward sensitivity were distributed among them to collect data. Data were analyzed using SPSS-26 software using Pearson correlation and multiple regression analysis.

    Results

    Pearson correlation coefficient showed a significant relationship between punishment and reward sensitivity and positive and negative emotion regulation strategies. Multiple regression analysis showed that sensitivity to reward and punishment could well predict positive emotion regulation strategies. Multiple regression analysis results indicated that sensitivity to reward and punishment could also predict negative emotion regulation strategies.

    Conclusion

    sensitivity to Punishment and sensitivity to reward were significant and common factors in emotion regulation. These results show that activation as a technique plays a significant role in the behavior that enhances the individual's search for reward. And suggesting that this approach can increase reward-seeking and thus improve emotional regulation.

    Keywords: Emotion Regulation Strategies, reward sensitivity, punishment sensitivity, student}
  • فرزانه حاجی زاده*، فرناز کشاورزی ارشدی، فریبا حسنی، میترا صفا
    زمینه

    زنان مبتلا بهHIV به دنبال بیماری احساسات و هیجانات منفی متعددی را تجربه می کنند. با توجه به اهمیت این هیجانات و تاثیر نیرومند آن بر افزایش سلامت روان زنان مبتلا به HIV و همچنین با توجه به کمبود پژوهش در این زمینه پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر ذهن آگاهی و نشخوار فکری در زنان مبتلا به HIV انجام شد.

    روش

    پژوهش حاضر شبه آزمایشی، از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل است. 60 نفر زن مبتلا بهHIV با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش، نه جلسه 90 دقیقه ای اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت را هفته ای یکبار دریافت کرد. ابزار اندازگیری، شامل پرسشنامه 5 عاملی ذهن آگاهی (بایر) FFMQ و پرسشنامه نشخوار فکری RRQ (ترانپل و کمپل) بود، که توسط گروه نمونه در دو مرحله قبل و بعد از از مداخله جمع آوری شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، که درمان متمرکز بر شفقت در افزایش ذهن آگاهی در مولفه های (مشاهده، عدم قضاوت، عدم واکنش درونی)(P<0.05) در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون موثر می باشد. در مولفه های (توصیف و عمل توام با آگاهی) و در نشخوار فکری بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوتی معناداری مشاهده نشد.

    نتایج

    به نظر می رسد درمان متمرکز بر شفقت در افزایش برخی از مولفه های ذهن آگاهی زنان مبتلا بهHIV موثر است. بنابراین درمان متمرکز بر شفقت برای افزایش سلامت روان زنان مبتلا بهHIV پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: اثربخشی درمان متمرکز برشفقت بر ذهن آگاهی و نشخوار فکری در زنان مبتلا به HIV}
    Farzane Hajizadeh *, Farnaz Keshavarzi Arshadi, Fariba Hassani., Mitra Safa
    Objective

    Women with human immunodeficiency virus (HIV) experience negative emotions. Considering the importance of these emotions and their significant impact on mental health of women with HIV, and also considering the gap of information in this regard, this study aimed to assess the effect of compassion-focused therapy on mindfulness and rumination in women with HIV.

    Method

    This was a quasi-experimental study with pre-test and post-test phases, and a control group. Sixty women with HIV were selected and randomly assigned to the experimental and control groups. The experimental group received nine 90-min sessions of compassion-focused therapy, held once a week. The instruments used included the Five-Facet Mindfulness Questionnaire (FFMQ) and the Rumination-Reflection Questionnaire (RRQ). The questionnaires were filled-out by patients in both the experimental and control groups in two stages before and after the intervention.

    Results

    According to the analysis of covariance (ANCOVA), compassion-focused therapy significantly increased the mindfulness dimensions (observing, non-judging, non-reactivity to inner experience) in the experimental group, compared with the control group at post-test (P<0.05). No significant difference was observed between the experimental and control groups in terms of rumination-reflection.

    Conclusion

    It appears that compassion-focused therapy would be effective in increasing the mindfulness dimensions in women with HIV.

    Keywords: : compassion-focused therapy, Mindfulness, rumination, human immunodeficiency virus}
  • Nasrin Sadeghi, Soozan Emamipour *, Fariba Hasani, Farnaz Keshavarzi Arshadi
    Background
    Infertility is one of the painful experiences in women's lives that has important effects on their mental health.
    Objective
    This study aimed to explain the mental health model based on integrative self-knowledge and social support mediated by perceived stress in infertile women.
    Methods
    The research method was a descriptive-correlational type. Among infertile women referred to Royan Infertility Center and Sarem Hospital in 2018, 250 persons were selected by the Convenience Sampling method. Research tools include the Self-Knowledge Scale by Ghorbani et al. (2003); Measure of Perceived Stress by Cohen et al. (2003); Multidimensional Scale of Perceived Social Support by Zimet et al. (1988) and Mental Health Inventory by Veit & Ware (1983). To analyze the obtained data, Spearman correlation coefficient (using SPSS software) and path analysis (using LISREL statistical software) were used.
    Results
    The results showed that the structural model has an acceptable fit with the collected data. Also, integrative self-knowledge and social support were directly and indirectly with the mediation of perceived stress related to mental health in infertile women. integrative self-knowledge, social support, and perceived stress accounted for a total of 42% of the mental health variance in infertile women.
    Conclusions
    Considering the effects of psychological factors on infertility as well as the adverse effects of infertility on couples' lives, it can be said that studying psychological factors and helping to improve them can be helpful in infertile women.
    Keywords: mental health, infertility, Social Support, Self-Concept, female}
نمایش عناوین بیشتر...
فهرست مطالب این نویسنده: 76 عنوان
  • دکتر فریبا حسنی
    حسنی، فریبا
    استادیار روانشناسی مشاوره ، گروه روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
  • نویسندگان همکار
  • دکتر فرناز کشاورزی ارشدی
    : 12
    کشاورزی ارشدی، فرناز
    دانشیار روانشناسی بالینی- گروه بالینی-سلامت- دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
  • دکتر رویا کوچک انتظار
    : 6
    کوچک انتظار، رویا
    استادیار روانشناسی، روانشناسی عمومی-کودکان استثنایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
  • دکتر غلامعلی افروز
    : 3
    افروز، غلامعلی
    استاد گروه روانشناسی، دانشگاه تهران
  • دکتر بهمن بهمنی
    : 3
    بهمنی، بهمن
    دانشیار مشاوره، گروه آموزشی مشاوره،دانشکده علوم رفتاری،، دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
  • مهشید ایزدی
    : 3
    ایزدی، مهشید
    استادیار روانشناسی تربیتی گروه مشاوره و تربیت دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
  • دکتر افسانه قنبری پناه
    : 3
    قنبری پناه، افسانه
    (1392) دکتری مشاوره، Malaysia-UTM
بدانید!
  • این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شده‌است.
  • مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه می‌کند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایش‌ها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامده‌است.
  • اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال