به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « بتامتازون » در نشریات گروه « پزشکی »

  • مقدمه

    تجویز کورتیکو استرویید آنته ناتال، یک درمان استاندارد برای کاهش عوارض مرگ و میر پره ناتال است، گرچه شواهد کمی مبنی بر اثرات انقباضی بتامتازون برمجرای شریانی وجود دارد.

    هدف

    مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات کوتاه مدت بتامتازون آنته ناتال بر وضعیت قلبی عروقی و گردش خون جنین انجام شده است.

    مواد و روش ها

    یک مطالعه شبه تجربی (قبل و بعد) بر روی 32 جنین تک قلو انجام شد. شرکت کنندگان در مطالعه شامل، زنان باردار سالم با تشخیص طیفی از جفت اکرتا و واجد شرایط دریافت 2 دز بتامتازون که به کلینیک مراقبت های بارداری بیمارستان ولی عصر تهران، ایران از ژانویه 2021 تا می 2022 مراجعه کرده بودند. نتایج آزمایشات اکوکاردیوگرافی و سونوگرافی داپلر، قبل و پس از تزریق کورتیکواستروئید آنته ناتال بین شرکت کنندگان مقایسه شد.

    نتایج

    پس از تزریق بتامتازون، افزایش معنی داری در حداکثر سرعت سیستولی و دیاستولی مجرای شریانی، بدون انقباض در مجرا ایجاد شد (به ترتیب 002/0 = p و 001/0 < p). همچنین تغییر معنی داری در عملکرد بطن راست، دریچه سه لتی، داپلر مجرای وریدی، و حداکثر سرعت ایسموس آئورت دیده نشد (05/0 > p). تغییرات معنی داری در داپلر شریان های رحمی، نافی و میانی مغزی نیز مشاهده نشد (05/0 > p).

    نتیجه گیری

    با توجه به فواید درمان با کورتیکواستروئید آنته ناتال، تجویز آن در زایمان زودرس به نظر منطقی می رسد. به نظر نمی رسد تغییرات گذرا در جریان خون مجرای شریانی مشاهده شده پس از تجویز، عامل بازداره تلقی گردد.

    کلید واژگان: بتامتازون, زایمان زودرس, سونوگرافی, داپلر, اکوکاردیوگرافی, جنین}
    Sedigheh Hantoushzadeh, Amir Amiri, Azadeh Shabani, Yasamin Soufi Enayati, Neda Mostafaeipour, Seyede Houra Mousavi Vahed, Maria Nezamnia, Toktam Sheykhian*
    Background

    The administration of antenatal corticosteroid is a standard treatment to reduce the rate of perinatal mortality and morbidity; however, there is limited evidence regarding the potential effects of betamethasone on the constriction of the ductus arteriosus (DA).

    Objective

    This study aimed to investigate the short-term effects of antenatal betamethasone on fetal cardiovascular and circulation status.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental observational (before-after) study was conducted on 32 singleton fetuses. The participants were healthy pregnant women with a diagnosis of placenta accreta spectrum who were eligible for 2 doses of betamethasone and referred to prenatal care clinic, Vali-E-Asr hospital, Tehran, Iran from January 2021-May 2022. The results of fetal echocardiography and Doppler sonography were compared before and after the administration of antenatal corticosteroid therapy.

    Results

    Following betamethasone injection, significant increases were observed in peak systolic and diastolic velocity of the DA without constriction of the DA (p < 0.001, p = 0.002 respectively). However, no significant changes were observed in right ventricular function, tricuspid valve function, Doppler of ductus venous, and peak systolic velocity of the aortic isthmus (p > 0.05). Doppler examination of the uterine, umbilical, and middle cerebral arteries also showed no significant changes (p > 0.05).

    Conclusion

    Considering the benefits of antenatal corticosteroid therapy, its administration seems reasonable in preterm births. The transient changes in ductal blood flow are not prohibitive.

    Keywords: Betamethasone, Premature Birth, Ultrasonography, Doppler, Echocardiography, Fetus}
  • محمدحسین ولیداد، غلامرضا سیدپیران، منیره محجوب*
    زمینه و هدف

    کراتوکونجکتیویت اپیدمیک یک نوع التهاب ملتحمه ناشی از آدنو ویروس ها هست که می تواند به سرعت از طریق تماس مستقیم و غیرمستقیم سرایت پیدا کند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات درمانی بتادین 0/4% و 0/2% در بهبود علایم بیماران مبتلا به کراتوکونجکتیویت اپیدمیک بوده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 60 بیماران با میانگین سنی 8/4 ± 27/8 سال که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. گروه اول قطره چشمی بتادین 0/4% و بتامتازون 0/1%، گروه دوم بتادین 0/2% و بتامتازون 0/1% و گروه سوم بتامتازون 0/1% را دریافت کردند. بررسی علایم در روز اول (قبل از درمان) و روزهای چهارم، هفتم و دهم بعد از شروع درمان انجام شد. شدت علایم قرمزی چشم، ترشحات، کموزیس، ادم پلک، خونریزی و اینفیلتراسیون ساب اپیتلیال در هر جلسه ثبت می شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ترشحات عفونی در روز چهارم معاینه (0/005 =P) و روز هفتم معاینه (0/001=P) در سه گروه درمانی تفاوت معنی داری داشت. اینفیلتراسیون ساب اپیتلیال در روز دهم بعد از درمان در 3 گروه مورد مطالعه تفاوت معنی داری نشان نداد (0/287 =P).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج مطالعه حاضر بتادین در برطرف شدن برخی علایم کراتوکونجکتیویت اپیدمیک مانند کاهش ترشحات ملتحمه موثرتر از تجویز استروییدها به تنهایی است.

    کلید واژگان: کراتوکونجکتیویت, بتادین, بتامتازون, کارآزمایی بالینی, ادنوویروس}
    MohammadHosein Validad Validad, Gholamreza Seyedpiran, Mahjoob*
    Background and Aim

    Epidemic keratoconjunctivitis is a type of conjunctivitis caused by adenoviruses that can spread rapidly through direct and indirect contact. The aim of this study was to evaluate the therapeutic effects of povidone-iodine 0.4% and 0.2% in the improvement of the symptoms and signs of patients with epidemic keratoconjunctivitis.

    Materials and Methods

    This clinical trial study included 60 patients with a mean age of 27.8±8.4 years who met our inclusion criteria.The patients were randomly divided into three groups. The first group received povidone-iodine 0.4% and betamethasone 0.1% eye drops the second group received povidone-iodine 0.2% and betamethasone 0.1% eye drops and the third group received betamethasone 0.1% eye drop.  Follow-ups visits were on the first, fourth, seventh and tenth days after starting treatment. Parameters examined at each examination were hyperaemia, mucopurulent discharge, eyelid edema, hemorrhage, and subepithelial infiltration.

    Results

    The results showed significant differences in the mucopurulent discharge among the treatment groups on the fourth day (P = 0.005) and also on the seventh day (P = 0.001) of the examination. There was no significant difference among the 3 groups in regard to sub-epithelial infiltration on the tenth day after treatment (P = 0.287).

    Conclusion

    Based on the results of this study, povidone-iodine was more effective than steroids alone in relieving some of the signs of EKC, such as mucopurulent discharge.

    Keywords: Keratoconjunctivitis, Povidone-Iodine, Betamethasone, Clinical trial, Adenovirus}
  • صدف خاکی، نسترن هادی زاده، لیلا رضایی شیرمرد
    زمینه و هدف

    با توجه به مشکلات روش های قدیمی دارورسانی دهانی همچون عدم امکان غذا خوردن هنگام مصرف دارو، پروفایل آزادسازی متغیر، طعم ناخوشایند، مقبولیت کم بیماران و شسته شدن دارو با بزاق، این روش ها به سرعت در حال جایگزینی با فیلم های نازک دهانی به عنوان سیستمی جدید و دقیق تر برای دارورسانی حفره دهانی هستند. در این مطالعه، فیلم های نازک دهانی بتامتازون با هدف دارورسانی کارآمدتر در بهبود علایم بیماری های دهانی ساخته شده اند.

    روش کار

    فیلم های نازک دهانی با و بدون بتامتازون با روش قالب گیری حلال تهیه شده و خصوصیات فیزیکوشیمیایی فیلم‫ها از جمله وزن، مقاومت، ضخامت، pH سطحی، زمان از هم باز شدن در محیط in vitro، تورم پذیری فیلم ها و همچنین پروفایل رهایش دارو از فیلم ها در زمان های مختلف در بزاق مصنوعی ارزیابی شده اند.

    یافته ها

    فیلم ها از یکنواختی مناسب، انعطاف پذیری و مقاومت مطلوب برخوردارند. نتایج آزمایشات به ترتیب حاکی از میانگین pH سطحی معادل 6.75 و 6.66 برای فیلم های بدون دارو و فیلم های حاوی بتامتازون هستند که با محیط خنثی بزاق سازگار است. زمان بازشدن فیلم ها نشانگر تورم پذیری بالاتر فیلم های لودشده با بتامتازون بوده و آزادسازی دارو در محیط آزمایشگاهی بیانگر رهایش 30-25 درصد دارو در 20 دقیقه ی ابتدایی می باشد که به تدریج با افزایش تورم پلیمرهای هیدروفیل بیشتر شده و منجر به آزادسازی آهسته ی دارو درمدت 360 دقیقه می شود.

    نتیجه گیری

    یافته های حاضر حاکی از مناسب بودن ویژگی های فیزیکوشیمیایی فیلم های دهانی بتامتازون و قابلیت استفاده آن ها به عنوان گزینه ای کارآمد و کاربردی در سیستم های دارورسانی دهانی بیماری های مانند لیکن پلان یا آفت های دهانی می باشد. این فیلم ها با چسبیدن به مخاط، جلوگیری از شسته شدن با بزاق و بهبود پروفایل آزادسازی دارو برخی ایرادات استفاده ی مستقیم پمادهای موضعی را برطرف نموده و می توانند به روند درمان بیماران کمک قابل توجهی بنمایند.

    کلید واژگان: فیلم های نازک دهانی, بتامتازون, سیستم های نوین دارورسانی, دارورسانی حفره دهان}
    Sadaf Khaki, Nastaran Hadizadeh, Leila Rezaie Shirmard
    Background & objectives

     Due to the existence of various issues and limitations associated with traditional buccal drug delivery systems such as the disability to consume food whilst using topical drugs in the mouth cavity, unpredictable drug release profile, undesirable taste, low patient adherence to therapy, and accelerated drug removal with saliva, these conventional methods are now rapidly becoming replaced with oral thin films as more precise and novel oral drug delivery platforms. The current study aims to discuss the design and characterization of betamethasone-loaded oral thin films with the aim of improved drug delivery in mouth cavity diseases.

    Methods

     In this study, oral thin films with and without betamethasone were fabricated through the solvent casting method as a common, fast, and affordable technique prior to being evaluated for different physiochemical characteristics including weight, width, surface pH, disintegration period in vitro conditions, and swelling rates as well as drug release profiles at different intervals.

    Results

     Obtained oral films were demonstrated to possess adequate homogeneity, flexibility, and mechanical resistance. Accordingly, the average surface pH for films without and with betamethasone was equal to 6.75 and 6.66, respectively, which are in notable compatibility with the neutral pH of the oral cavity. Betamethasone-loaded films’ disintegration duration appeared to be superior to that of films without betamethasone and was in close correlation with their higher swelling rates. Further experiments revealed 25-30% drug release in the initial 20 minutes, followed by more than 90% betamethasone release in 360 minutes in a sustained manner.

    Conclusion

     These results are indicative of betamethasone oral films’ satisfactory physiochemical properties and potential applicability as a sufficient oral drug delivery platform in mouth cavity diseases such as oral lichen planus or recurrent mouth sores. By sticking to the mouth mucosa, these films can significantly reduce drug removal with saliva and thus ameliorate sufficient delivery of therapeutic agents to specific mouth lesions. Moreover, they can alleviate some of the issues and limitations of traditional topical oral drug delivery and improve treatment or control of disease symptoms.

    Keywords: Oral Thin Films, Oral Drug Delivery, Mouth Sores, Betamethasone, Drug Delivery Systems}
  • پدرام علی رضایی، زینب معمارزاده، سارا ملک آرا، سیده فاطمه یعقوبی آل*
    زمینه و هدف
    درماتیت سبورئیک با شیوع تقریبی دو درصد یکی از شایع ترین اختلالات درماتولوژی است. درمان های متعددی تاکنون برای این بیماران به کار گرفته شده است. این مطالعه جهت بررسی اثربخشی لوسیون بتامتازون در مقایسه با لوسیون کلوتریزون در بیماران مبتلا به سبورئیک درماتیت صورت و سر طراحی شده است.
    روش اجرا ا
    ین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی دوسویه کور انجام گرفت. جامعه ی مورد مطالعه عبارتند بودند از 60 بیمار با تشخیص درماتیت سبورئیک مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان قائم و امام رضا (ع) مشهد در گروه سنی بالای 18 سال. بیماران در دو گروه قرار گرفتند؛ یک گروه با کلوتریزون (بتامتازون+کلوتریمازول) (31 نفر) و گروه دیگر با بتامتازون (29 نفر) به مدت 4 هفته روزی دو بار از یکی از داروها استفاده کردند. شدت بیماری براساس اریتم، پوسته ریزی و خارش با درجه بندی از 0 تا 4 در شروع مطالعه، 2 و 4 هفته پس از درمان و 2 و 4 هفته پس از ختم درمان جهت مقایسه ی پاسخ درمانی و میزان عود ثبت شد.
    یافته ها
    میانگین سن بیماران شرکت کننده در این مطالعه 1/33 سال (56-18 سال) بوده و 7/56% از بیماران شرکت کننده در مطالعه مرد بودند. تفاوت معناداری ازنظر سن و جنس بین دو گروه وجود نداشت (05/0P>). هر دو درمان موجب بهبودی واضح در شدت اریتم و پوسته ریزی صورت و اسکالپ شد (001/0P<). در مقایسه ی دو درمان تنها در 2 هفته پس از شروع درمان، کلوتریزون عملکرد بهتری داشت ولی در سایر زمان ها کارایی دو دارو یکسان بود. هر دو درمان در کاهش شدت خارش بیماران نیز کارآمد بودند اما پاسخ به بتامتازون بهتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که هر دو درمان کارآمد می باشد. کلوتریزون تاثیر سریع تری در رفع اریتم و پوسته ریزی و بتامتازون تاثیر بهتری بر کاهش شدت خارش بیماران داشت.
    کلید واژگان: درماتیت سبورئیک, بتامتازون, کلوتریزون}
    Pedram Alirezaei, Zeinab Memarzadeh, Sara Molkara, Seyedeh Fatemeh Yaghoubi Al*
    Background and Aim
    Seborrhoic dermatitis is one of the most common diseases in dermatology with a prevalence of about 2%. Many treatments have been used for this disease. This Study aimed to investigate the efficacy of betamethasone lotion compared with clotrizone lotion in patients with seborrheic dermatitis of face and scalp.

    Methods
    This double blind study was performed on 60 patients with  seborrheic dermatitis older than 18 years, who refered to Emam Reza hospital, Mashhad. Patients were divided into two groups: clotrizone (31) and betamethasone group (29 patients). Patients were treated for a month. We evaluated severity of pruritus, erythema and desquamation of the face and scalp.

    Results
    The average age of patients participating in the study was 33.1 years (18 to 56 years) and 56.7% of patients were male. No significant differences were found in age and gender between the two groups (P> 0.05). Both treatments reduced severity of erythema and desquamation of the face and scalp (P<0.001). Two weeks after treatment, clotrizone had better performance, but there after both lotions had similar effect. Betamethasone reduced pruritus more than clotrizone.

    Conclusion
    This study showed that both  betamethasone and clotrizone  were effective. Clotrizone has better impact on the severity of erythema and scaling and betamethasone has better effect on improving the severity of pruritus.
    Keywords: seborrheic dermatitis, betamethasone, clotrizone}
  • عزت سادات حاجی سیدجوادی، فریده موحد *، آمنه باریکانی، مریم جعفری
    زمینه و هدف
    نارسایی تنفسی یکی از مهم ترین مشکلات ریوی نوزادان نارس است. هرچند مطالعات مختلفی اثربخشی کورتیکواستروئید در سنین بارداری کمتر از 34 هفته را نشان داده اند؛ ولی اثر این مداخلات در بارداری های بالاتر از هفته 34، هنوز مورد بحث است. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون تزریقی طی هفته های 34 الی 36 بارداری در پیشگیری از نارسایی تنفسی نوزادان متولد شده انجام شد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی دو سوکور 140 زن در معرض خطر زایمان پره ترم با سن بارداری 34 الی 36 هفته در دو گروه 70 نفری مداخله (دریافت کننده بتامتازون 12 میلی گرم در دو دوز عضلانی با فاصله 12 ساعت) و گروه کنترل (دریافت کننده نرمال سالین) قرار گرفتند. اطلاعات مورد نیاز شامل جنس و وزن نوزاد، ابتلا به سندرم زجر تنفسی، نیاز به بستری نوزادان در بخش مراقبت های ویژه و نیاز به حمایت تنفسی جمع آوری گردید.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری در وزن و جنس نوزادان دو گروه مشاهده نشد. سندرم زجر تنفسی در 9 نوزاد (12.5%) گروه مداخله و 16 نوزاد (22 درصد) گروه کنترل مشاهده شد که اختلاف آماری معنی داری نداشتند. همچنین از نظر نیاز به حمایت تنفسی و بستری در بخش NICU دو گروه مورد مطالعه با هم اختلاف آماری معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    تزریق بتامتازون به مقدار 12 میلی گرم در 2 دوز به فاصله 12 ساعت در هفته های 34 الی 36 بارداری اثری بر جلوگیری از بروز نارسایی تنفسی در نوزادان پره ترم نداشت.
    کلید واژگان: سندرم زجر تنفسی نوزاد, بتامتازون, زایمان زودرس, بارداری پره ترم}
    Haji Seid Javadi E., Movahed F. *, Baricany A., Jafari M
    Background And Objective
    Respiratory failure is one of the most important respiratory problems in premature infants. Several studies have shown the efficacy of corticosteroids in gestational age less than 34 weeks. This study was done to determine the effect of prenatal betamethasone injection during 34 to 36 weeks of pregnancy on the prevention of newborn respiratory failure.
    Methods
    This clinical trial study was conducted on 140 women with risk of preterm labor at 34 to 36 weeks of gestational age. Women in interventional group were received betamethasone 12 mg IM (2 doses, 12 hours apart). Women in control group were received the same volume of normal saline. Sex and birth weight, respiratory distress syndrome, requiring hospitalization in neonatal intensive care units and require respiratory support were recorded for each newborn.
    Results
    No significant difference was seen in sex and weight of newborns between two groups. The precent of newborns with respiratory distress syndrome in the intervention and control groups was 12.5% and 22%, respectively. This difference was not significant. No significant difference was seen in the need to respiratory support, hospitalized in the NICU between intervention and control groups.
    Conclusion
    Adminestration of betamethasone in 36-34 weeks of pregnancy has no effect on the prevention of respiratory failure in preterm infants.
    Keywords: Neonatal respiratory distress syndrome, Betamethasone, Preterm labor}
  • فرشته سیمری، فرناز زند وکیلی*، معصومه رضایی، مجید منصوری، عبدالرحیم افخم زاده
    اهداف
    استفاده از کورتیکواستروئیدها و به تعویق انداختن زایمان از اقدامات پیشگیرانه برای سندروم زجر تنفسی نوزادان هستند. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر تجویز تک دوز با دو دوز بتامتازون در مادران باردار بر پیامدهای نوزادان انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی شبه تجربی، 100 نفر از زنان باردار پره ترم لیبر مراجعه کننده به بیمارستان بعثت سنندج در سال 1392 براساس نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب و به دو گروه تک دوز (12میلی گرم بتامتازون) و دودوز (12میلی گرم بتامتازون به فاصله 24ساعت) تقسیم شدند. اطلاعات زایمان و همچنین جنسیت، وزن و نمره آپگار در چک لیست ثبت شد. نوزادان از نظر ابتلا به سندروم زجر تنفسی، آنتروکولیت نکروزان، خونریزی مغزی و مرگ نوزادی ارزیابی شدند. داده ها با نرم افزار SPSS 20 و آزمون های مجذور کای و من- ویتنی یو مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    14 نوزاد (28%) در گروه تک دوز و 13 نوزاد (5/ 24٪) در گروه دودوز دچار زجر تنفسی بودند (p=0.689).
    4 نوزاد (8%) در گروه تک دوز و 7 نوزاد (2/ 13٪) در گروه دو دوز دچار آنتروکولیت بودند و همچنین 8 نوزاد (16%)در گروه تک دوز و 9 نوزاد (17%) در گروه دودوز نیاز به حمایت تنفسی داشتند (p>0.05).
    نتیجه گیری
    تجویز تک دوز یا دودوز بتامتازون در مادران پره ترم، تاثیری بر وضعیت نوزاد پس از تولد ندارد.
    کلید واژگان: بتامتازون, نوزادان پره ترم, سندروم زجر تنفسی نوزادان}
    Fereshte Saymari, Farnaz Zan Vakili *, Masoome Rezaie, Majid Mansori, Abdolrahim Afkhamzadeh
    Aims
    The use of corticosteroids and abandoning the delivery are of preventive actions of newborns’ respiratory distress syndrome. The aim of this clinical trial was to compare the effect of one versus two doses of Betamethasone on the outcomes of preterm infants.
    Materials and Methods
    In this quasi-experimental clinical trial, 100 preterm labor pregnant women who referred to Sanandaj Be’sat Hospital in 2013 were selected by purposive sampling method and were divided into one dose (12mg Betamethasone) and two doses (12mg Betamethasone with the interval of 24 hours) groups. Information about delivery and gender, weight and Apgar scores of newborn were recorded in the checklist. Newborns were examined for infant respiratory distress syndrome, necrotizing enterocolitis, cerebral hemorrhage and neonatal death. Data were analyzed in SPSS 20 software by Chi-square and Mann-Whitney U tests.
    Findings
    14 newborns (28%) in one dose and 13 (24.5%) in two doses group had respiratory distress syndrome (p=0.689). 4 newborns (8%) in one dose and 7 (13.2%) in two doses group had enterocolitis and 8 newborns (16%) in one dose and 9 (17%) in two doses group needed respiratory support (p>0.05).
    Conclusion
    Single-dose or two doses administration of Betamethasone in preterm mothers have no impact on newborn after birth.
    Keywords: BetamethasoneInfant, Premature Respiratory Distress Syndrome, Newborn}
  • غلامرضا کاکا، مصطفی نادری، خسرو جدیدی، سید همایون صدرایی، محمدحسین اسدی، غلامرضا پورحیدری
    زمینه و هدف
    چشم از حساس ترین اعضا در مواجهه با گاز خردل (Sulfur Mustard or Hun Distilled) است. تاثیر درمانی عوامل ضدالتهابی بر کاهش ضایعات اپیتلیال قرنیه ناشی از خردل در مطالعات مختلفی نشان داده شده است. مطالعه حاضر به بررسی اثرات محافظتی استفاده از قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون - دیکلوفناک سدیم در اپیتلیوم قرنیه چشم خرگوش ها آلوده به خردل پرداخته است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، از 36 سر خرگوش استفاده شد که به طور تصادفی در 6 گروه مساوی قرار گرفتند. گروه ها شامل سه گروه شاهد، حلال، خردل و سه گروه محافظتی بودند که قبل از مواجهه با خردل قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون-دیکلوفناک سدیم را دریافت کرده بودند. حیوانات به مدت دو هفته نگه داری شده و گروه های محافظت هر هشت ساعت یک بار قطره ها را دریافت نمودند. معاینه پس از شروع آزمایش در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم توسط متخصصین چشم به وسیله اسلیت لمپ تحت بیهوشی انجام شد. در پایان روز چهاردهم، نمونه های بافتی از قرنیه برداشته شد و جهت بررسی فراساختار اپیتلیوم قرنیه آماده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه توسط نرم افزارSPSS 13 استفاده گردید.
    یافته ها
    از دیدگاه بالینی، نقص اپیتلیوم قرنیه در پایان روز چهاردهم در گروه محافظتی دیکلوفناک سدیم (32/1±2/4) در مقایسه با گروه خردل (42/8±7/68) کاهش معناداری داشت (034/0=P)؛ گروه بتامتازون - دیکلوفناک سدیم (17/1±2/4) در مقایسه با گروه خردل نیز کاهش معناداری داشت (031/0=P). این آسیب در گروه محافظتی بتامتازون مشاهده نگردید. فراساختار سطح اپیتلیوم قرنیه و میکروویلی های سطح سلول های آن در گروه محافظت با بتامتازون تقریبا مشابه گروه شاهد بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که بتامتازون توانسته است از آسیب اپیتلیوم قرنیه در چشم خرگوش های آلوده به خردل جلوگیری نماید.
    کلید واژگان: گاز خردل, محافظت, بتامتازون, دیکلوفناک سدیم, نقص اپیتلیوم قرنیه}
    Gholamreza Kaka, Khosro Jadidi, Seyyed Homayon, Mohammadhosein, Gholamreza Pourheidari, Mostafa Naderi
    Background and
    Purpose
    Eyes are among the most sensitive organs to chemical agents especially Sulfur mustard or Hun Distilled. Therapeutic effects of anti-inflammatory drugs have been shown on the decrease of epithelium of corneal injuries after being exposed to sulfur mustard. The aim of the present study was to evaluate the protective effects of topically applied Bethametazone - Diclofenac Na in rabbits.
    Materials And Methods
    In this experimental research, thirty six rabbits were used. Animals were randomly divided into six equal groups (6 rabbits in each group) including control, solution and mustard groups and prophylaxis groups included Betamethasone, Diclofenac Na; Betamethasone-Diclofenac Na were applied before being exposed to the sulfur mustard solution. Animals were kept for 2 weeks and the drugs were used 3 times a day for 2 weeks. Slit-lamp examinations were performed under anesthesia before exposure and subsequently at days 1, 2, 5, 7, and 14 after sulfur mustard exposure by ophthalmologists. At the end of the 14th day, specimens of cornea were obtained for ultrastructural evaluation of corneal epithelium. Statistical analysis was performed by one way analysis of variance (ANOVA) with Tukey’s test using SPSS 13 software.
    Results
    No significant differences were found between the control and solvent groups as far as the variables were concerned. Corneal epithelial defect and severe changes in ultrastructure of corneal epithelial surface was found in the sulfur mustard group. Clinically, corneal epithelial defect in prophylactic Diclofenac Na group (4.2±1.32) decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.034). Betamethasone-Diclofenac Na group (4.2±1.17) also decreased significantly when compared to the mustard group (68.7±8.42) (P=0.031). The corneal epithelial defect was not seen in prophylactic Betamethasone group. Ultrastructural damage of corneal epithelial surface and their microvillus in Betamethasone group was similar to the control group.
    Conclusion
    Betamethazone is capable of protecting corneal epithelial defect in the eyes of rabbits exposed to sulfur mustard.
  • مجید منصوری، فریبا سیدالشهدایی، فرزاد کمپانی، شهرام ستاره، سرور مظهری
    زمینه و هدف
    سندرم زجر تنفسی نوزادان مهم ترین مشکل ریوی نوزادان است. هرچند مطالعات مختلفی اثربخشی کورتیکواستروئید در سنین حاملگی کمتر از 34 هفته را نشان داده اند؛ ولی تاثیر این مداخلات در بارداری های بالاتر از هفته 34، هنوز مورد بحث است. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون تزریقی قبل از زایمان در پیشگیری از سندرم زجر تنفسی نوزادان متولد شده در هفته های 35 و 36 بارداری انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور روی 200 زن در معرض خطر زایمان پره ترم با سن بارداری 35 تا 36 هفته مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی بعثت سنندج طی سال های 87-1386 انجام شد. 100 نفر از افراد به صورت تصادفی در گروه درمان با بتامتازون به مقدار 12 میلی گرم در 2 دوز داخل عضله به فاصله 24 ساعت و 100 نفر نیز به صورت تصادفی نرمال سالین به مقدار یک سی سی دریافت کردند. اطلاعات مورد نیاز شامل سن مادر، جنس و وزن نوزاد و ابتلا به سندرم زجر تنفسی و نیاز به بستری نوزادان جمع آوری گردید. از آزمون های کای اسکوئر، فیشر، تی مستقل و من ویتنی برای تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری در سن مادر، وزن و جنس نوزادان در دو گروه مشاهده نشد. تعداد موارد سندرم زجر تنفسی در گروه مداخله 8 مورد (8درصد) و در گروه دارونما 20 مورد (20درصد) بود (P=0.01). نیاز به بستری در گروه مداخله و گروه دارونما به ترتیب 16 (16درصد) و 28 (28درصد) تعیین شد (P=0.04).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تزریق بتامتازون به مقدار 12 میلی گرم در 2 دوز به فاصله 24 ساعت در هفته های 36-35 بارداری به طور معنی داری موارد سندرم زجر تنفسی در نوزادان را کاهش می دهد.
    کلید واژگان: سندرم زجر تنفسی نوزاد, بتامتازون, زایمان زودرس}
    Mansouri M., Seyedolshohadaei F., Company F. Setare Sh, Mazhari S.
    Background And Objective
    Respiratory distress syndrome is the most important lung problem during the neonatal period. Although the benefits of antenatal corticosteroids in neonates with a gestational age of less than 34 weeks have been demonstrated, the benefit of this treatment in neonates with higher gestational age is dubious. This study investigated the effect of Betamethasone on respiratory distress syndrome among neonates with gestational age of 35-36 weeks.
    Materials And Methods
    This double blind randomized controlled trial study was done on 200 pregnant women who were of high risk for preterm labor in 35-36 weeks of gestation in Sanandaj city-Iran during 2007. 200 pregnant women randomly divided into treatment and placebo groups were received intramuscularly Betamethasone (12 mg/kg/BW twice) and normal saline, respectively. Data including age of mother, sex, weight, respiratory distress syndrome and newborns admission in hospital were recorded for each subject. Data was analyzed by usingtwo-tailed T, Mann-Whitney, chi-square and Fisher exact tests.
    Results
    There were no difference among two groups about age of mother, sex and weight of newborns. There were 8 (8%) and 20 (20%) newborns with respiratory distress syndrome in case and controls, respectively (P<0.01). Admission in hospital was 16% in Betamethasone group vs 28% in normal saline group (P<0.04).
    Conclusion
    The study demonstrated that exposure to antenatal Betamethasone with 12mg/kg/BW twice between 35 and 36 weeks of gestation is associated with a significant reduction in the rate of respiratory distress syndrome.
  • مریم جوادیان کوتنایی، زینت سادات بوذری، زهرا بصیرت، علی هلاکو
    سابقه و هدف
    کورتیکو استروئیدها برای بلوغ ریه جنین به مادران باردار تجویز می شود ولی در مورد اثرات و عوارض آن بحث های زیادی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون بر روی مارکرهای سرمی عفونت در مادران باردار در معرض خطر زایمان زودرس انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه آینده نگر بروی 50 زن باردار در معرض خطر زایمان زودرس بین 34-24 هفته بارداری که با تجویز بتامتازون 12 میلی گرم هر 12ساعت تا دو دوز برای بلوغ ریه جنین درمان شدند، در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل انجام شد.WBC، ESR، CRP قبل از تزریق بتامتازون، 2 ساعت پس از تزریق و روز دوم و سوم پس از تزریق اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین سن حاملگی بیماران 4/2±9/31 هفته بوده است. میانگین گلبول های سفید (81±396) (000/0=p)، نوتروفیل (109±473) (000/0=p) و (ESR (1.8±0.6) (p=0.008 پس از درمان بطور معنی داری بیشتر از قبل از درمان بود ولی در مورد لنفوسیتها اختلاف معنی داری بین قبل و پس از درمان وجود نداشت. مقدار CRP نیز پس از تزریق بتامتازون افزایش معنی داری داشت (009/0=p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که درمان با بتامتازون قبل از تولد منجر به افزایش گذرای نشانگرهای سرمی عفونت در مادران بارار شده که به زودی به سطح پایه برمی گردد.
    کلید واژگان: بتامتازون, زایمان زودرس, CRP, سرعت رشد گلبولهای قرمز, بتامتازون, گلبولهای سفید}
    M. Javadian Kootenaee, Z. Bouzari, Z. Basirat, A. Halakou (Gp)
    Background And Objective
    Corticosteroids has been used for pregnant women for fetal lung maturation but there are many controversies about their effect and side effect, the aim of this study was to determine the effect of bethamethasone on the serum marker of infection in women at high risk for preterm delivery.
    Methods
    This prospective study was performed on 50 pregnant women at risk for preterm labor between 28-34 weeks of gestation who were treated by betamethasone (12 mg every 12 hours for 2 doses) for enhancement of fetal lung maturation in Shahid Yahyanejad hospital in Babol. Blood test for WBC, ESR and CRP were drawn before Bethamethasone injection, 2 hours after injection and second and third days after injection. The data were compared.
    Findings
    Mean gestational age was 31.9±2.4 weeks. The mean WBC (396±81) (p=0.000), neutrophil (473±109) (p=0.000) and ESR (1.8±0.6) (p=0.008) after treatment was significantly higher than before treatment. But mean of lymphocyte before and after treatment showed no significant difference. CRP value was increased significantly after treatment (p=0.009).
    Conclusion
    The results of this study showed that antenatal betamethasone therapy causes a transient increase in maternal serum indicators of infection but returns to basic level soon.
  • مریم جوادیان کوتنایی، زینت سادات بوذری، آلاله روحی پور
    سابقه و هدف
    کورتیکواستروئیدها معمولا برای بلوغ ریه جنین به مادران باردار تجویز می شود ولی در مورد اثرات و عوارض آنها هنوز بحث های زیادی وجود دارد. لذا این مطالعه به منظور بررسی تاثیر بتامتازون بر وضعیت همودینامیک مادر (ضربان قلب و فشار خون) انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 100 زن باردار در خطر زایمان زودرس بین هفته های 34-24 بارداری در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل در سال 1385 انجام شد. بتامتازون به صورت تزریق عضلانی 12 میلی گرم (در دو دوز به فاصله 12 ساعت) تجویز شد و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و ضربان قلب مادر باردار قبل از تجویز بتامتازون (2 بار به فاصله 5 دقیقه) و بعد از دوز اول و دوم (هر کدام 2 بار به فاصله 2 ساعت) اندازه گیری و با هم مقایسه شدند.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران مورد مطالعه 7/4±2/24 سال بود که در محدوده 40-16 سال قرار داشتند. میانگین سن حاملگی 6/2±4/32 هفته بود. میانگین متوسط تعداد نبض مادران بعد از تجویز دوز اول بتامتازون (2/8±2/85) به طور معنی داری بالاتر از قبل از درمان (2/8±84) بود (033/0=p). ولی میانگین متوسط فشار خون سیستولیک و دیاستولیک مادر قبل از تجویز بتامتازون با بعد از تجویز هر دوز تفاوت معنی داری با هم نداشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که بتامتازون سبب تغییرات معنی داری در فشار خون سیستولیک و دیاستولیک مادران باردار نمی شود ولی ممکن است متوسط ضربان قلب مادر بعد از تجویز دوز اول افزایش یابد که این تغییر هم گذرا می باشد. استفاده از بتامتازون موجب تغییرات همودینامیک قابل ملاحظه در مادر نمی شود.
    کلید واژگان: بتامتازون, زایمان زودرس, تغییرات همودینامیک, ضربان قلب, فشار خون}
    M. Javadian Kutenaie, Z. Bouzari, A. Rouhipour (Gp)
    Background And Objective
    Corticosteroids have been used for pregnant women for fetal lung maturation but there are many controversies about their effects and side-effects, the aim of this study was to determine the effects of betamethasone on the hemodynamic changes (heart rate and blood pressure) in pregnant women.
    Methods
    This clinical trial study performed on 100 pregnant women at risk of preterm delivery between 24-34 weeks of gestation in Yahyanejad hospital in Babol (2006). Betamethasone was injected 12 mg (2 doses with 12 hours interval, IM) and systolic blood pressure, diastolic blood pressure and heart rate were measured before injection (2 times with 5 minute interval) and after first and second dose injection (after each dose 2 times with 2 hours interval). The data were analyzed by SPSS soft ware and compared.
    Findings
    The mean age of our patients was 24.2 4.7 years (16–40 years). The mean gestational age of our patients was 32.4 2.6 weeks. The mean average of maternal heart rate after first dose of betamethasone administration (85.2 8.2) was significantly higher than before treatment (84 8.2) (p= 0.033). But there was no significantly difference between the mean average of maternal systolic and diastolic blood pressure before and after each dose administration.
    Conclusion
    Our results show that betamethasone dont have any significant effect on systolic and diastolic blood pressure changes in pregnant women but it may increase the mean of maternal heart rate after first dose of injection that this change is transient. Betamethasone has no significant effect on the hemodynamic changes in mother.
  • غلامرضا کاکا، مصطفی نادری، سید همایون صدرایی، خسرو جدیدی، علی بمان زارعی، غلامرضا پور حیدری، علی کریمی زارچی، حسین دشت نورد، محمدحسین اسدی، علی نوروز زاده
    سابقه و هدف

    چشم ها حساس ترین عضو در مواجهه با سولفور موستارد (Bis [2-chlorethyl] sulfide or HD) به عنوان یکی از عوامل شیمیایی نظامی هستند. در مطالعه حاضر اثرات درمانی قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون- دیکلوفناک سدیم بر التهاب، پرخونی، اپیتلیوم و سلول های گابلت ملتحمه چشم خرگوش های آلوده به خردل در مرحله حاد ضایعه بررسی شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه، 36 سر خرگوش بصورت تصادفی در سه گروه شاهد شامل نرمال، حلال و خردل و سه گروه تجربی شامل درمان با قطره های بتامتازون، دیکلوفناک سدیم و بتامتازون-دیکلوفناک سدیم قرار گرفتند. معاینه قبل از شروع آزمایش جهت اطمینان از سلامت چشمها و پس از انجام آزمایش در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم بوسیله اسلیت لمپ تحت بیهوشی انجام شد. در روز چهاردهم قسمتی از پلک بالای حیوان به همراه ملتحمه چشمی جدا و بررسی هیستومورفولوژیک و پاتولوژیک شدند.

    یافته ها

    خردل بعد از 14 روز موجب تغییرات شدید بافتی، التهاب و نکروز ملتحمه و کاهش شدید سلول های گابلت شد. قطره ها توانستند از کموزیس جلوگیری کنند که این کاهش در روز هفتم در گروه های دیکلوفناک سدیم و بتامتازون- دیکلوفناک سدیم در مقایسه با گروه خردل معنی دار بود. وضعیت بافت ملتحمه و تعداد سلول های گابلت در گروه های درمانی نسبت به گروه خردل وضعیت بهتری داشتند.

    نتیجه گیری

    ترکیب بتامتازون و دیکلوفناک سدیم درمان موثری در جلوگیری از ضایعات چشمی ملتحمه ای ناشی از تماس با خردل است..

    کلید واژگان: گاز خردل, بتامتازون, دیکلوفناک سدیم, خرگوش, ملتحمه چشم, سلول گابلت}
    GH.Kaka, M.Naderi, SH.Sadraei, KH.Jadidi, A.Zarei, GH.Pour Heidari, A.Karimi Zarchi, H.Dashtnavad, M.Asadi, A.Norouz Zadeh
    Background

    Sulfur mustard, Bis [2-chlorethyl] sulfide (HD), is one of the first chemical warfare agents to be used on a large scale. Anti inflammatory treatments might have the potential to prevent some aspects of the primary development of HD-induced lesions. The aim of the present study was to evaluate treatment effects of topically applied betamethasone (B) and diclofenac-Na (D) on the conjunctival epithelial lesions following HD exposure.

    Materials and methods

    A total of 36 rabbits were used. Animals were randomly divided to three control groups: (1) normal (2) solution (3) HD and three experimental groups: (4) betamethasone (5) diclofenac-Na and (6) betamethasone-diclofenac-Na (BD). In each group six animals were examined. Right eye of all animals was selected for experiment. In the experimental groups betamethasone and diclofenac-Na were applied after using HD solution. Application of drugs was performed 3 times a day for 2 weeks. Slit-lamp examinations were performed before exposure and subsequently at days 1, 2, 5, 7, and 14 by professional ophthalmologists. Animals were sacrificed after two weeks with chloroform. The eyes were enucleated. Specimens of palpebra were obtained for histological examination.

    Results

    There was not any significant difference between normal and solution groups. HD caused a significant decrease in goblet cells and cell infiltration in conjunctiva, injection and chemosis. All experimental groups were better than the HD group. Betamethasone in combination with diclofenac-Na was more effective than betamethasone and diclofenac-Na alone in decreasing eye injuries.

    Conclusion

    Combination of betamethasone and diclofenac-Na are potential candidates for the treatment of ocular lesions following HD exposure.

    Keywords: Sulfur mustard, Betamethasone, Diclofenac-Na, Rabbit, Conjunctiva}
  • فریده ابوعلی، مصطفی نادری، غلامرضا کاکا، خسرو جدیدی، سید همایون صدرایی، علی اکبر کریمی، محمدحسین اسدی، مژگان جیحونیان، محمد جعفر ابراهیمیان
    مقدمه
    سولفورموستارد (HD) یکی از عوامل شیمیایی نظامی است که در سطح گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است. سولفورموستارد منجر به یک واکنش التهابی مخرب در بافتهای اطاقک قدامی چشم می گردد. تحقیقات پیشین نشان داده اند که استروئیدها با پروسه های التهابی که متعاقب ضایعات چشمی ایجاد می گردند، مقابله می نمایند.هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر درمانی بتامتازون بر روی صدمات اپیتلیال قرنیه چشم خرگوشها پس از چهارده روز مواجهه نمودن با سولفورموستارد بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه که از نوع تجربی می باشد، از 24 خرگوش استفاده شد.حیوانات بطور تصادفی در 4گروه کنترل، حلال، خردل و بتامتازون قرار گرفتند. گروه چهارم بتامتازون را ده دقیقه بعد از مواجهه شدن چشم با سولفورموستارد دریافت نمود و روزی 3 مرتبه به مدت 14 روز درمان ادامه یافت. معاینات کلینیکی در روزهای اول، دوم، پنجم، هفتم و چهاردهم انجام گرفت.روز 14 حیوانات کشته شده و نمونه های قرنیه چشم آنها مورد بررسی هیستولوژی و ایمونوهیستوشیمیایی قرارگرفت.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که سولفورموستارد موجب نقص در اپیتلیوم قرنیه و کاهش معنی دار ضخامت و تعداد لایه های اپیتلیوم قرنیه و کاهش تعداد سلولهای درحال تکثیر در اپیتلیوم قرنیه شد. شدت ضایعات قرنیه در گروه درمان کمتر از گروه خردل بود گرچه از نظر آماری تفاوت معنی داری با گروه کنترل داشت.
    بحث: نتایج این مطالعه نشان داد که می توان قطره بتامتازون را جهت کاهش ضایعات اپیتلیال قرنیه که در اثر سولفورموستارد ایجاد می شود، پیشنهاد نمود. توصیه می گردد جهت بدست آوردن دوز مناسب دارو مطالعات بیشتری انجام شود.
    کلید واژگان: سولفورموستارد, قرنیه, بتامتازون}
    Abouali F., Naderi M., Kaka Gh. R., Jadidi Kh., Sadraei S. H., Karimizarchi A. A., Hosein Asadi M. H., Jeihonian M., Ebrahimian M. J
    Introduction. Sulfur mustard(HD) is a chemical warfare agent to be used on a large scale. Sulfur mustard leads to a destructive inflammatory reaction in the anterior chamber of eye. It have been shown that steroids intervene with inflammatory process in eye´s injuries.The aim of current research is to characterize effect of Betamethasone on HD-induced corneal lesions of rabbits after 14 days.Materials and Methods. This study is a experimental study. 24 rabbits were randomly divided into 4 groups: control, Solution, HD and Betamethasone. In 4th group, Betamethasone was applied 10 minutes after HD exposure. Application of drug was performed 3 times a day, for 2 weeks. Clinical examinations were performed at 1, 2, 5, 7, and 14 days by ophthalmologist. Animals were sacrificed after two weeks. Specimens of cornea, were prepared by histological and Immunohistochemistry techniques for light microscopic studies.Results. HD caused a significant decrease of thickness and numbers of corneal epithelial layers and proliferating cells in corneal epithelium, and corneal epithelial defect(CED).Severity of corneal injuries in Betamethasone group was less than HD group but there was statistical significant difference when comfered with control group.Conclusion. Result of this study showed that we can offered Betamethasone drope for decrease corneal epithelial defect following HD exposure. It is recommended to do more studies for determination effective dose of drug.
  • آرش عزیزی، علی زارعی، شیرین لواف، فروغ صفاری زاده
    هدف
    کاندیدا ارگانیسمی است که بخشی از فلورنرمال دهان 30 تا 50 درصد از افراد جامعه را تشکیل می دهد. تریامسینولون و بتامتازون از دسته داروهای کورتیکواستروئیدها می باشند که به صورت خوراکی، تزریقی و موضعی جهت درمان ضایعات دهانی استفاده می شوند. از آنجا که در زمینه مصرف کورتون های موضعی و ایجاد عفونت های کاندیدایی در دهان تحقیقی انجام نشده است در این تحقیق بر آن هستیم تا اثرات دو نوع کورتون موضعی را در بروز یا عدم بروز کاندیدا بررسی نماییم.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 60 نفر سالم در دو گروه 30 نفری مورد بررسی قرار گرفتند. هر دو گروه را از لحاظ جنس و سن با یکدیگر همتا کرده و پس از تکمیل پرسشنامه و بررسی سابقه پزشکی آنها و عدم وجود فاکتورهای مستعد کننده کاندیدا، افراد انتخاب می شدند. بزاق افراد در لوله آزمایش استریل قبل و بعد از مصرف کورتون موضعی جمع آوری و در محیط کشت کروم آگار جهت بررسی انواع گونه های کاندیدا کشت داده می شد و بعد از 48 ساعت قرار دادن در انکوباتور مورد ارزیابی قرار می گرفت. از لحاظ نوع کورتون در هر گروه به طور تصادفی به 30 نفر تریامسینولون و به 30 نفر بتامتازون بصورت دهان شویه داده می شد. و به مدت دو هفته (روزی 2 بار) و هر بار نصف قاشق غذاخوری به مدت یک دقیقه در دهان غرغره می نمودند و میزان انواع کاندیدا در بزاق هر شخص قبل و بعد از مصرف کورتون های موضعی، مورد ارزیابی و مقایسه قرار می گرفت. سن جمعیت مورد مطالعه در هر دو گروه بین 40-18 سال بود.
    یافته ها
    میزان وجود گونه های کاندیدا قبل و بعد از مصرف بتامتازون و تریامسینولون در افراد سالم از لحاظ آماری تفاوت معنی داری پیدا نکرده بود (به ترتیب p=0.584 و p=0.305). بیشترین کاندیدای موجود در بزاق دهان افراد سالم، قبل و بعد از مصرف کورتون موضعی بتامتازون و تریامسینولون کاندیدا آلبیکانس بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که میزان گونه های کاندیدا قبل و بعد از مصرف موضعی بتامتازون و تریامسینولون در افراد سالم اختلاف معنی داری پیدا نکرده است. علت این امر را می توان چنین توجیه کرد که مصرف کوتاه مدت کورتون های موضعی متوسط الاثر یا طولانی الاثر در افراد سالم باعث هیچگونه عوارض جانبی نمی شوند و نوع کورتون تاثیری در بروز عوارض جانبی یا افزایش میزان کاندیدا ندارد ایجاد کاندیدا بیشتر به شرایط سیستمیک بیمار و شرایط مساعده کننده آن بستگی دارد و دلیل بیشترین میزان حضور کاندیدا آلبیکانس نسبت به سایر گونه ها در بزاق افراد سالم قبل و بعد از مصرف کورتون موضعی بتامتازون و تریامسینولون بعلت بیماریزاتر بودن آن می باشد.
    کلید واژگان: کاندیدا, تریامسینولون, بتامتازون, بزاق}
    Azizi A., Lavaf Sh, Safarizadeh F
    Candida is a normal flora of the mouth in 30 to 50 % of general population. Corticosteroids like triamcinolone and betamethasone are being used as mouth washes, and administered orally, local or injected for treatment of mouth lesions. The aim of the present study was to find the amount of growth of Candida species following the use of betamethasone and triamcinolone mouth washes. In this experimental study, sixty healthy persons (18-40 years old), divided randomly into two equal age- and sex-matched groups and filled a questionnaire for medical history of underlying factors for candidiasis. All the subjects gargled for 1 minute with either a half spoon of triamcinolone or betamethasone solution twice a day for 2 weeks. The salivary samples of the selected people were collected in sterile tubes and cultured in chrome agar media for 48 hours and assessed for growth of different species of Candida. The growth of different types of Candida in each person was checked and compared with control saliva before starting treatment. This results showed that amount of Candida species in saliva of healthy people before and after the gargling of either betamethasone or triamcinolone were not significantly altered (p= 0.584 and 0.305 respectively). The most frequent type of Candida in the saliva of healthy people was Candida albicans. The finding of this study demonstrated that short-term gargling of topical corticosteroids has no effect on the growth of Candida species. Furthermore, the presence of Candida albicans in both normal and corticosteroids-treated saliva may be due to higher pathogenicity of this species.
  • محمد فتوحی، فرهاد سمیعی، فرناز آموزگار هاشمی، پیمان حداد، علی پاشا میثمی
    زمینه و هدف
    درماتیت حاد رادیاسیون یکی از عوارض شایع پرتو درمانی در بسیاری از سرطانها، از جمله سرطان پستان می باشد. علیرغم شیوع بالای درماتیت حاد رادیاسیون، مطالعات اندکی برای پیشگیری از این عارضه با درمان های موضعی انجام گرفته است. علیرغم ارزش کورتیکواستروییدهای موضعی، بعلت نگرانی از عوارض، معمولا از آنها در کار بالینی استفاده نمی شود. این کارآزمایی برای یافتن درمان جدیدی با تاثیری مشابه کورتیکواستروییدها و بدون عوارض جانبی آنها انجام شد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بیماران 73-30 ساله با تشخیص سرطان پستان که پرتودرمانی پستان برای آنها در نظر گرفته شده بود، وارد طرح شدند. دوز دریافتی در بیماران با جراحی رادیکال مودیفیه 50 گری در پنج هفته و در بیماران با جراحی کنسرواتیو 60 گری در شش هفته در فراکشنهای 200 سانتی گری بود. در مجموع 60 بیمار بطور تصادفی به دو گروه بتامتازون (30) و کالاندولا (30) تقیسم شدند. به یک گروه پماد بتامتازون و به گروه دیگر پماد کالاندولا تجویز شد. بیماران دارو را از روز اول شروع درمان تا یکماه پس از خاتمه درمان روزانه دو بار در محل پرتودرمانی استفاده کردند. ویزیت بیماران بطور هفتگی و نیز یکماه پس از خاتمه درمان انجام شد و یافته ها در پرسشنامه ثبت گردید.
    یافته ها
    میانگین زمانی بروز درماتیت در دو گروه بتامتازون و کالاندولا به ترتیب 3.7 و 3.87 (هفته) بود. حداکثر شدت درماتیت در طول درمان در گروه بتامتازون گرید صفر %6.7، یک %73.3، دو %16.7، سه 0% و چهار %3.3 و در گروه کالاندولا به ترتیب گرید صفر %13.3، یک 67%، دو %16.7، سه 0% و چهار %3.3 بود (P<0.762) که اختلاف آماری معنی داری نداشت. میزان بروز سمپتوم هایی مانند خارش، سوزش و درد هم در دو گروه اختلاف آماری معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    پماد کالاندولا در کاهش شدت درماتیت حاد رادیاسیون دارای تاثیری معادل بتامتازون است و در عین حال عوارض دراز مدت کورتیکواستروییدها را ندارد.
    کلید واژگان: کانسر پستان, درماتیت, رادیوتراپی, بتامتازون, کالاندولا}
  • محمدحسن ضرابی، پری قاضیانی، محمد سالارپور
    سابقه و هدف
    درد بعد از درمان ریشه یکی از مشکلات عمده برای بیمار و دندانپزشک است. مطالعات زیادی برروی داروهای مختلفی جهت تسکین درد بعد از درمان مورد بررسی قرار گرفتهاند. هدف از این مطالعه ارزیابی کلینیکی روش های مختلف دارودرمانی بر میزان درد پس از درمان ریشه در دندانهای نکروتیک بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور olled clinical trial انجام شد. در این مطالعه 120 بیمار که دارای دندانهای تک کانال با پالپ نکروزه بودند انتخاب شدند. داروهای مورد مطالعه به صورت کپسولهای متحدالشکل درآمدند. بیماران به شش گروه تقسیم و به صورت تصادفی به یکی از طرق زیر دارو دریافت کردند:گروه A یک ساعت قبل از درمان 2 گرم آموکسیسیلین، گروه B یک ساعت قبل از درمان 2 گرم آموکسیسیلین به اضافه 4 میلیگرم بتامتازون، گروه C یک ساعت قبل از درمان 2 گرم دارونما (گروه کنترل). گروه D بلافاصله پس از درمان 500 میلیگرم آموکسیسیلین دریافت کردند و با فواصل 8 ساعته به مدت 4 روز ادامه دادند. گروه E همانند گروه D دارو دریافت کردند با این تفاوت که بلافاصله پس از درمان یک دوز 4 میلیگرم بتامتازون به رژیم آنتیبیوتیک اضافه شد. گروه F مانند گروه D بود با این تفاوت که دارونما دریافت کردند. درمان ریشه دندان با تکنیک step back و با روش تراکم جانبی انجام شد. ارزیابی میزان درد در فواصل 6، 12، 24، 48 و 72 ساعت بعد از درمان ریشه صورت گرفت. داده ها با استفاده از آزمون Kruskal-wallis مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد که در فواصل زمانی مختلف بین گروه هایی که آموکسیسیلین و بتامتازون دریافت کردند (A و B و D و E) و گروه هایی که دارونما گرفتند (گروه های کنترل C وF)، از نظر میزان درد بعد از درمان تفاوت معنی داری وجود نداشت. اکثر بیمارانی که پس از درمان دچار درد شدید شده بودند دارونما دریافت کرده بودند (گروه های C و F).
    نتیجه گیری
    تجویز خوراکی کورتیکواستروئیدها به همراه آنتیبیوتیک در نمونه هایی که پالپ نکروزه دارند، درد پس از درمان را به میزان قابل توجهی کاهش نمیدهد.
    کلید واژگان: درد پس از درمان ریشه دندان, آموکسیسیلین, بتامتازون}
    Dr. Mohammad Hassan Zarrabi, Dr. Pari Ghaziani, Dr. Mohammad Salarpoor
    Background And Aim
    The pain after root canal treatment is one of the main problems for patient and dentist. Various drugs were studied for alleviating the pain after treatment. The purpose of this study was evaluation of various medication methods on the incidence of posttreatment endodontic pain in necrotic teeth. Methods & Materials: In this controlled double blind clinical trial, 120 patients with single canal teeth and necrotic pulps were selected. The patients were divided into six groups and randomly received drugs in one of the following ways: In group A, 2gr Amoxicillin one hour before treatment. In group B, 2gr Amoxicillin plus 4mg Betamethasone one hour before treatment. In group C, 2gr placebo (control group) one hour before treatment. In group D, 500 mg Amoxicillin immediately after treatment and continued every 8 hours for 4 days. In group E, the same treatment as group D was performed expect that, 4mg Betamethasone was added to Amoxicillin. In group F, the same treatment as group D was performed, but placebo were used instead of Amoxicillin. Root canal therapy was accomplished with step back technique and lateral condensation method. Evaluation of incidence of pain was recorded 6, 12, 24, 48 and 72 hours after treatment. Data were analyzed by Kruskall-wallis and Mann-whitney tests.
    Result
    The results of this study in various intervals showed that there was no significant difference in the incidence of posttreatment endodontic pain between those patients who received Amoxicillin or Betamethasone (A,B,D, E,F) and those who used placebo (control group C, F). Most of patients that had severe pain received placebo (C and F groups).
    Conclusion
    Oral administration of corticosteroids plus antibiotic in cases with necrotic pulp did not significantly reduce posttreatment endodontic pain.
  • مجید شهرتی، محمود الماسی، سید مسعود داوودی، سید بردیا صدر، سعید کشاورز، محمد مهدی نقی زاده، مهدی رفعتی
    مقدمه
    خارش به عنوان یک عارضه مزمن ناشی از اثر سولفور موستارد بر پوست بدن، معضل عمده ای در بسیاری از جانبازان شیمیایی محسوب می شود. تاکنون درمانهای علامتی مختلفی نظیر آنتی هیستامینها، بی حس کننده های موضعی و کورتیکواستروئیدها برای کنترل این ضایعه استفاده شده اند که هر کدام بنا به دلایلی، محدودیت مصرف گسترده و طولانی مدت دارند. فراورده Unna`s Boot به عنوان یک ترکیب موثر و کم عارضه برای التیام خارش مطرح است که ما در این مطالعه بر آن شدیم تا اثر بخشی این دارو را با کورتیکواستروئید موضعی و پلاسبو مقایسه کنیم.
    مواد و روش کار
    در این کارآزمایی بالینی دو سویه کور تصادفی که در بیمارستان بقیه الله (عج) انجام شد، تعداد 90 بیمار با احراز شرایط مورد نظر وارد مطالعه شده، به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. هر گروه از بیماران یکی از سه داروی کرم بتامتازون 1%، کرم Unna`s Boot و کرم پلاسبو را به مدت سه هفته، هر شب یک واحد بند انگشت در یک محل ثابت و مشخص خارش دار استفاده کردند. برای ارزیابی اثرات داروها از دو معیار امتیاز خارش و VAS (Visual Analysis Score) پیش از مداخله دارویی و بلافاصله پس از اتمام دوره درمان استفاده کردیم.
    نتایج
    از تعداد 90 بیمار وارد مطالعه شده، 75 بیمار درمان را به انتها رساندند و 15 بیمار دیگر به علت عدم مصرف مرتب دارو از مطالعه خارج شدند. هر سه دارو باعث کاهش معنی دار امتیاز خارش بر اساس VAS شدند (001/0 P<). دو داروی بتامتازون و Unna`s Boot با اختلاف معنی داری موثرتر از کرم پلاسبو بود ولی علیرغم موثرتر بودن کرم بتامتازون نسبت به Unna`s Boot، این دو دارو تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند (05/0 P<).
    بحث: خارش در جانبازان شیمیایی یک عارضه مزمن است که نیاز به درمان طولانی مدت علامتی دارد. با توجه به عوارض جانبی قطعی مصرف طولانی مدت کورتیکواستروئیدهای موضعی، به همراه اثر بخشی تقریبا یکسان کرم بتامتازون و Unna`s Boot، به نظر می رسد Unna`s Boot انتخاب مناسبتری برای کنترل خارش این بیماران باشد.
    کلید واژگان: خارش, سولفور موستارد, بتامتازون, Unna`s Boot}
    Shohrati M., Almasi M., Davoudi S. M., Sadr S. B., Keshavarz S., Naghizadeh M. MÝ, Rafati M
    Introduction
    Pruritus, a chronic symptom caused by Sulfur Mustard, is a common problem among veterans. Numerous treatments like anti-histamines, local anesthetics and corticosteroids have been prescribed in order to control pruritus in these patients, while long term and widespread use of each one has its own restrictions. Nowadays different mixtures including Unna`s Boot, are being used. They are effective and have limited adverse effects. So in this study we compared this product with corticosteroids.
    Materials And Methods
    In this double-blind randomized clinical trial in Baqiyatallah (a.s.) hospital, 90 veterans were included and randomly divided into three groups. Subjects of each group received one of the Betamethasone 1%, Unna`s Boot or placebo creams for three weeks. They used their medication on an itching area of body, one finger tip unit every night. To evaluate the drugs` efficacy we used pruritus score and (Visual Analysis Score) VAS indecies. Results. From 90 patients, 75 patients completely used the medication and the rest 15 subjects, excluded from the study. All three drugs caused significant decrease in both pruritus and visual analysis score indecies (P<0.001). Betamethasone and Unna`s Boot were significantly more effective than placebo and despite more efficacy of betamethasone rather than Unna`s Boot, they did not have any significant difference (P>0.05).
    Discussion
    Pruritus is a chronic symptom in veterans which needs long time symptomatic treatment. Regarding definite side effects of local long term therapy with corticosteroids and nearly equal efficacy of Unna`s Boot and betamethasone, Unna`s Boot seems to be a better choice in controlling Sulfur Mustard-related pruritus.
    Keywords: Pruritus, Sulfur Mustard, Betamethasone, Unna's Boot}
  • فریبا کهنمویی اقدم، فرناز اهدایی وند، فریده مصطفی زاده قدرت اخوان اکبری، محمد صادقی
    زمینه و هدف
    یکی از خطرات اصلی سزارین انتخابی ایجاد سندرم زجر تنفسی ایاتروژنیک است که پیامدهای آن از نظر بهداشتی و اقتصادی مشخص می باشد. تزریق پیشگیرانه کورتیکو استروئیدها (بتا متازون) به مادر تا حدودی از ایجاد عوارض مربوط به سندرم زجر تنفسی در نوزاد را می کاهد ولی استفاده از کورتیکواستروئیدها ترس از عوارض جانبی را نیز به همراه دارد و یکی از عوارض استروئیدها تاخیر در بهبود زخم می باشد لذا این مطالعه تاثیر بتامتازون بر روی زخم جراحی را مورد بررسی قرار داده است.
    روش کار
    در این پژوهش جمعیت مورد مطالعه در دو گروه مورد و شاهد (30 نفره) از زنان که سزارین انتخابی بودند. در گروه مورد 48 ساعت قبل از عمل، 12 میلی گرم بتامتازون دو بار به فاصله 24 ساعت به صورت عضلانی تزریق شد و عوارض زخم جراحی طی هفت روز بعد از عمل در هر دو گروه به صورت بالینی مورد بررسی قرار گرفت. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار آماری SPSS و به کمک آزمون های مجذور کای و فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    اکثر بیماران مورد مطالعه (60%) در گروه سنی 30-20 سال بوده و میانگین سنی هر دو گروه 21 سال بود. فراوانی نسبی بیماران دارای عارضه زخم جراحی در گروه مورد (دریافت کننده بتامتازون) 30% و در گروه شاهد 23/33% بود، که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. شایع ترین عارضه قرمزی و پرخونی منطقه عمل جراحی بود. در 15% بیماران سایر عوارض مشاهده شده شامل ترشح سروزی، گرمای موضعی و اندوراسیون بود که در این موارد نیز اختلاف آماری معنی داری بین گروه مورد و شاهد وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر بتامتازون موجب افزایش عوارض زودرس زخم جراحی نشد و می توان از آن بدون نگرانی از عوارض ترمیم زخم جراحی به صورت پیش گیرانه جهت رسیده شدن ریه جنین در بیماران با سزارین انتخابی استفاده کرد.
    کلید واژگان: سزارین انتخابی, بتامتازون, عوارض زخم}
    Fariba Kahnamouei Aghdam, Farnaz Ehdayivand, Faride Mostafazadeh, Godrat Akhavan Akbary, Mohammad Sadeghi
    Background and Objectives
    Respiatory Distress Synderome (RDS) is one of the major risks of elective cesarian section whose negative health and econemical outcomes are obvious. Maternal prophylactic injection of corticosteroid drugs can reduce RDS of neonate to some extent. On the other hand corticosteroid drugs have some side effects such as delay in the healing of the incision. This study considered the effect of betamethasone on surgical incision.
    Methods
    This study was conducted on 60 primipara women divied into two equal groups that were candidate for elective cesarean. We injected betamethasone (IM) to trial group twice 48 hours poior to operation, (every 24 hours) and complication of surgical incision was clinically evaluated within 7 days after operation in both groups. The data were collected and analyzed by SPSS software chi-square and Fisher tests.
    Results
    Most patients (60%) were 20-30 years old and the average age in both groups was 21. The relative frequency of patients with complication of surgical incision in trial group (betamethasone recipients) was 30% and in control group was 23.33% (the difference between them was not statistically significant). The most common complications were erythema and hyperemia. Other complications observed in 15% of the patients included serousal discharge, local warmness and enduration. Rgarding these complications also there wasn’t a statistically significant difference between two groups.
    Conclusion
    Betamethasone does not increase early onest complications of surgical incision and we can safely use betamethasone prophylactically for fetal maturion in elective cesareans.
    Keywords: Elective Cesarean, Betamethasone, Incision Complications}
  • رضا قادری، فرح مادرشاهیان
    زمینه
    پسوریازیس بیماری مزمنی است که روش های درمانی متعددی اعم از موضعی و عمومی برای آن به کار رفته است. اثربخشی روغن ماهی خوراکی و تزریقی در درمان پسوریازیس و لگارس هنوز مورد بحث است.
    هدف
    مطالعه به منظور مقایسه دو رژیم درمانی اسید سالسیلیک 2 درصد و بتامتازون با روغن ماهی موضعی در بهبود علائم پسوریازیس انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، 39 بیمار مبتلا به پسوریازیس پلاک دار مزمن از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاه های تخصصی پوست شعر بیرجند در سال 1379 انتخاب شدند. ضایعه های بیماران از نظر قطر پلاک، قرمزی، خارش، سوزش و پوسته ریزس در شرایط یکسان ارزیابی و ثبت شد. در گروه اول 20 نفر پماد ترکیبی بتامتازون و اسید سالسلیک 2 درصد و برای گروه دوم 19 نفر روغن ماهی موضعی تجویز شد. بیماران دارو را به مدت دو ماه دو بار در روز به صورت موضعی استفاده کردند. بعد از پایان درمان در مراجعه دوم قطر پلاک، پوسته ریزی و قرمزی توسط محقق ارزیاتی و ثبت شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS و آومون های آماری کای دو و t زوج و مستقل تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    18 نفر در گروه اول و 17 نفر رد گروه دوم کاهش قرمزی داشتند. کاهش قطر پلاک 45/0 سانتی متر در گروه اول و 29/0 سانتی متر در گروه دوم بود که در مورد کاهش قرمزی و قطر پلاک تفاوت معنی دار ی بین 2 رژیم درمانی وجود نداشت. 19 نفر در گروه اول و 16 نفر در گروه دوم کاهش پوسته ریزی داشتند که این تفاوت معنی دار بود(05/0>p).
    نتیجه گیری
    روغن ماهی موضعی در بهبود علائم بیماری پسوریازیس اثر یکسانی با برکیب اسید سالسیلیک و بتامتازون موضعی دارد.
    کلید واژگان: پسوریازیس, روغن ماهی, بتامتازون, اسید سالسیلیک, درمان}
  • سیده معصومه حسینی ولمی، سید عباس حسینی جهرمی، حمید غلامی
    زمینه
    گلودرد و سرفه از عوارض شایع و ناخوشایند بعد از بی هوشی عمومی هستند.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون موضعی بر کاهش گلودرد و سرفه به دنبال بی هوشی عمومی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی از سال 1378 لغایت 1379 در بیمارستان کوثر قزوین بر روی دو گروه 30 نفره از بیماران که داوطلب عمل جراحی الکتیو بودند، انجام شد. بیماران در شرایط یکسان تحت بی هوشی عمومی قرار گرفتند. در گروه مورد از لوله تراشه های آغشته به 3 سی سی ژل بتامتازون 05/0 درصد و در گروه شاهد از لوله تراشه های بدون ژل استفاده شد. بیماران دو گروه تا 24 ساعت بعد از عمل از نظر میزان بروز گلودرد و سرفه مورد بررسی قرار گرفتند و داده ها با استفاده از آزمون مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    طی 24 ساعت اول پس از عمل جراحی، 3/13 درصد بیماران گروه بتامتازون و 40 درصد بیماران گروه شاهد گلودرد داشتند که اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه وجود داشت (P<0.05). 10 درصد بیماران گروه بتامتازون و 20 درصد بیماران گروه شاهد از سرفه شکایت داشتند که اختلاف بین دو گروه معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    استفاده از لوله تراشه های آغشته به ژل بتامتازون به میزان قابل توجهی از بروز گلودرد بعد از عمل می کاهد، ولی بر میزان بروز سرفه تاثیر قابل توجهی ندارد.
    کلید واژگان: بتامتازون, گلودرد بعد از عمل, سرفه بعد از عمل}
  • احمد احمدزاده امیری، مجیدرضا شیخ رضایی، محمداسحاقی، کیومرث نوروزپور دیلمی، اسدالله فرخ فر
    سابقه و هدف
    از آن جایی که ادم سیستوئید ماکولا (CME) از عوارض شایع عمل جراحی کاتاراکت است که به علت التهاب چشمی رخ می دهد، کنترل التهاب با داروی مناسب، منطقی خواهد بود. این مطالعه با هدف بررسی اثر قطره دیکلوفناک سدیم به عنوان داروی غیر استروییدی، پس از عمل جراحی کاتاراکت (به روش خارج کپسولی با لنزگذاری)، در مقایسه با قطره های چشمی معمول استروییدی (بتامتازون) در پیشگیری از CME، صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک بررسی کارآزمایی بالینی دوسوکور است که بر روی 97 چشم از 97 بیمار که تحت عمل جراحی کاتاراکت با لنزگذاری به روش معمول خارج کپسولی قرارگرفته اند، صورت پذیرفت. بیماران به دو گروه تجویز قطره دیکلوفناک و قطره بتامتازون چشمی با روش تصادفی ساده (قرعه کشی) تقسیم شده و از نظر متغیرهایی مانند زمینه چشمی کاتاراکت، روش جراحی و لنز گذاری داخل چشمی، مشابه سازی شده بودند. وجود و پیشرفت CME به وسیله آنژیوگرافی با ماده فلوئورسیین وریدی در دو گروه، بررسی شد. ضمنا مطالعه سدخونی- زلالیه ای با بررسی سلول و غبار اتاق قدامی و التهاب خارج چشمی نیز انجام شد.
    یافته ها
    6 هفته پس از جراحی، CME در دو چشم از47 چشمی(25/4 درصد) که دیکلوفناک دریافت کرده بودندو 12 چشم از 50 چشم(24 درصد) که بتامتازون دریافت نموده بودند(01/0P<). از نظر میزان سلول در اتاق قدامی، در سه روز اول، یک هفته و شش هفته پس از جراحی، بین دو گروه از نظر آماری، تفاوت معنی داری وجود نداشت.
    میزان غبار (flare) در اتاق قدامی در سه روز اول، یک هفته و شش هفته پس از جراحی، در گروهی که دیکلوفناک دریافت نمودند، کاهش واضحی داشت (به ترتیب 001/0P<، 001/0 P<، 001/0P<) میزان التهاب خارج چشمی نیز در گروه دیکلوفناک، کاهش واضحی را نشان داد (001/0P<).
    استنتاج
    یافته های فوق، تاثیر مثبت قطره دیکلوفناک در کاهش CME به دنبال عمل جراحی کاتاراکت را نشان می دهد و خاطرنشان می کند که ارتباط نزدیکی بین CME و التهاب داخل چشمی، به دنبال جراحی وجود دارد که با دیکلوفناک می توان از التهاب داخل چشمی و CME کاست.
    کلید واژگان: ادم سیستوئید ماکولا, دیکلوفناک سدیم, بتامتازون, محلول های چشم, آب مروارید, جراحی}
    A., Acirc, Hmad Zadeh Amiri, K. Noroozpoor Dailami, M.R. Sheikh Rezaeim., Euml, Shaghi, A. Farokhfar
    Background and
    Purpose
    Since Çystoid Macular Ëdema (ÇMË) is caused by ocular inflammation after cataract surgery. Ït’s control with suitable medication is reasonable. Âim of this study was to compare a nonsteroidal topical solution (0.1 % diclofenac) to a steroidal topical solution (0.1 % betamethasone) in preventing ÇMË after extra capsular cataract surgery.
    Materials And Methods
    Â prospective randomised double blind clinical trial was performed on patients undergoing extra capsular cataract surgery with posterior chamber lens implantation. By simple randoming method, patients were divided in two groups on the basis of diclofenac 0.1 % and betamethasone 0.1 %. Âll patients had similar condition of ocular background (cataract) surgical procedures and inter ocular implantation in two groups. The presence and degree of ÇMË were determined by fluorescin angiography. Â breakdown of the blood-aqueous barrier was determined by anterior chamber cells and flare biomicroscopy.
    Results
    Six weeks after surgery, ÇMË was present in 2 of 47 eyes (4.25 %) receiving diclofenac and in 12 of 50 eyes (24 %) receiving betamethasone. There was no significant difference in cellular reaction in the anterior chamber at 3 days, 1 and 6 weeks after surgery between two groups (P<0.01). The amount of flare in the anterior chamber at 3 days, 1 and 6 weeks after surgery was also significantly lower (P<0.001) in diclofenac group. Âlso extra ocular inflammation declined in diclofenac group (P<0.001). Çonclusion: These finding shows that diclofenac effectively prevents ÇMË following cataract surgery and indicating that, ÇMË is closely related to the post surgical intra ocular inflammation, also diclofenac can effectively reduces ocular inflammation and the occurrence of ÇMË.
    Keywords: Macular Ëdema, cystoid, Dicelofenac sodium, Betamethasone, Ôphthalmic solutions, Çataract, surgery}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال