به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب yadollah jannati

  • حمیده عظیمی لولتی*، حجت الله ولی پور، یدالله جنتی، علی اصغر، نادی قرا، آذر رمضانی، مریم رستم وند
    مقدمه
    اعتیاد پدیده ای آسیب زننده به اقتصاد، سلامتی و بنیان خانواده ها می باشد. اعضای خانواده های فاقد روابط صمیمی والدین- فرزندان و پیوندهای ایمن تمایل به مصرف مواد بیشتری دارند. از پیامدهای زندگی با افراد معتاد، وابستگی متقابل همسران می باشد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه سبک دلبستگی و وابستگی متقابل همسران بیماران مبتلا به مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده طراحی گردید.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی همبستگی در سال 1400 روی 98 نفر از همسران بیماران مبتلا به مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده مراجعه کننده به درمانگاه ترک اعتیاد بیمارستان روان پزشکی زارع ساری به صورت تصادفی ساده، انجام شد. ابزارهای مورد استفاده مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید و پرسشنامه وابستگی متقابل اسپن و فیشر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار              spss-22 و روش های آماری توصیفی و استنباطی (کای اسکوئر، t مستقل، من ویتنی، آنالیزواریانس، کروسکال والیس و رگرسیون خطی) استفاده گردید.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد میانگین و انحراف معیار سبک دلبستگی ایمن 2/21±11/88، ناایمن2/60±12/11، دوسویه همسران بیماران مبتلا به مصرف مواد 4/50±11/71 و وابستگی متقابل 12/00±60/65 بود. نتایج ضریب همبستگی جزئی نشان داد بین وابستگی متقابل با دلبستگی ناایمن همبستگی منفی(P<0.05 r=0.22) و بین وابستگی متقابل با دلبستگی دوسویه-اضطرابی همبستگی مثبت وجود داشت (P<0.05 r=0.496). نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد برای پیش بینی وابستگی متقابل از سبک های دلبستگی تنها سبک دلبستگی دوسویه-اضطرابی به طور معنی داری میتواند 31درصد تغییرات وابستگی متقابل همسران بیماران معتاد تحت درمان نگهدارنده را پیش بینی کند و همچنین وابستگی متقابل در همسران بیماران مبتلا به مصرف مواد با مدت زمان مصرف مواد، رتبه تولد و تجربه وقایع فشارزا در 6 ماه اخیر ارتباط معنی داری داشت.   
    نتیجه گیری
    وابستگی متقابل با سبک دلبستگی ارتباط معنی داری داشت و باید همراه با بیماران معتاد به همسران انان و به ویژه همسرانی که دلبستگی دوسویه اضطرابی دارند به منظور پیشگیری از وابستگی متقابل توجه بیشتری نمود. توصیه می شود برای تحقیقات آتی، با عنایت به ریشه های فرهنگی تاریخی جامعه ایرانی، پژوهش حاضر در شهرهای دیگر هم انجام گردد تا اثر تفاوت های فرهنگی خانواده ها هم مورد بررسی قرار گیرد.


    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, وابستگی متقابل, همسران, سوءمصرف مواد مخدر, درمان نگهدارنده}
    Hamideh Azimi Lolaty*, Hojjatollah Valipour, Yadollah Jannati, Ali Asghar Nadi Ghara, Azar Ramezani, Maryam Rostamvand
    Introduction
    Addiction is a detrimental phenomenon to the economy, health, and the foundation of families. family members who do not have intimate parent-child interactions or strong bonds tend to take drugs more frequently. The interdependence of spouses is one of the effects of living with addicts. This study was designed to determine the relationship between attachment style and interdependence of spouses of patients with maintenance drug use.
    Methods
    This is a descriptive-correlational study done on 98 spouses of patients with maintenance treatment referred to the addiction treatment clinic of Sari Zare Psychiatric Hospital, selected by simple random sampling in 1400. Research tools included the Collins and Reed Adult Attachment Scale and the Spin-Fisher Interdependence Questionnaire. Data were analyzed by SPSS-22 software and descriptive and inferential statistical methods (Chi-square, independent t-test, Mann-Whitney, Analysis of variance, Kruskal–Wallis, and linear regression).
    Results
    The mean and standard deviation of the total score of closeness, dependence, and anxiety attachment styles and interdependence were 11.88±2.21,12.11±2.60,11.71±4.50,60.65±12.0, respectively. Interdependence and insecure attachment had a significant negative connection, according to the partial correlation coefficient (P<0.05). there was a positive correlation between cross-dependence and bilateral-anxiety attachment (P<0.05). Results of multiple regressions showed to predict the interdependence of attachment styles, only the anxious-ambivalent style can significantly predict a 31% variance of the interdependence of spouses of addicts undergoing maintenance treatment and also showed a significant relationship between correlation with substance use time, birth rate and experience of stressful events in the last 6 months.
    Conclusions
    The results showed interdependence had a significant relationship with their attachment style and it is necessary to pay attention to their spouses along with addicted patients, and to spouses who have an anxious mutual attachment to prevent interdependence. It is recommended that for future research, about the cultural and historical roots of Iranian society, the present study should also be conducted in other cities to examine the effects of cultural differences among families.


    Keywords: Attachment Styles, Interdependence, Spouses, Drug Use, Maintenance Therapy}
  • روانبخش اسمعیلی، پردیس صالح عقیلی، سید نورالدین موسوی نسب، یدالله جنتی*
    سابقه و هدف

    یکی از عواملی که روی کیفیت مراقبت از بیماران و نتیجه مطلوب خدمات پرستاری تاثیر دارد، بار ذهنی کار است و بیش تر افراد در موقعیت های استرس زا ترجیح می دهند تا از راهبردهای مقابله ای خاصی جهت کاهش استرس و بار ذهنی کار استفاده کنند. راهبرد مقابله ای مجموعه ای از تلاش های شناختی، هیجانی و رفتاری برای تغییر موقعیت های استرس زا می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بار ذهنی کار با راهبردهای مقابله ای دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1398 انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی، 160 دانشجوی سه دانشکده پرستاری و مامایی نسیبه ساری، بهشهر و آمل به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه بار ذهنی کار NASA-TLX (NASA Task Load Index) و پرسشنامه راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار لازاروس و فولکمن جمع آوری شدند و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 مورد آنالیز قرار گرفتند.

    یافته ها

    در این مطالعه، درمجموع 88 دختر (55 درصد) و 72 پسر (45 درصد) با میانگین سنی 1/98±22/52 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. 52 نفر (32/5درصد) از راهبرد مساله مدار و 96 نفر (60 درصد) از راهبرد هیجان مدار استفاده می نمودند. میانگین بار ذهنی کار 14/55±72/80 بود که با سن و فشار فیزیکی ارتباط معنی دار آماری داشت (به ترتیب 0/032=P و 0/028=P). میانگین بار ذهنی کار و راهبرد مقابله ای بین دو جنس اختلاف معنی دار آماری نداشت (به ترتیب 0/171=P و 0/397=P). بین بار ذهنی کار و نمره کلی راهبرد مقابله ای ارتباط معنی داری یافت نشد (0/066=P).

    استنتاج

    دانشجویان پرستاری نمره بار ذهنی بالایی داشتند که می تواند بر کیفیت مراقبت های ارایه شده توسط آنان تاثیر منفی برجای بگذارد. هم چنین بیش ترین راهبرد مقابله ای مورد استفاده در این دانشجویان راهبرد هیجان مدار بود. استفاده از راهبرد مقابله مساله مدار، آشفتگی هیجانی را کاهش داده و سبب کاهش بار ذهنی کار و افزایش کارایی افراد می شود. با درنظر گرفتن نتایج به دست آمده، ضرورت تدوین و ارایه راهکارهای مناسب در زمینه آموزش راهبردهای مقابله ای مبتنی بر حل مساله به جای راهبردهای هیجان مدار ضروری است و کارایی دانشجویان را افزایش می دهد.

    کلید واژگان: مهارت های از عهده برآیی, تکنیک های از عهده برآیی, بهداشت روان, موقعیت های استرس زا}
    Ravanbakhsh Esmaeili, Pardis Saleh Aghili, Seyed Nouraddin Mousavinasab, Yadollah Jannati*
    Background and purpose

    One of the factors influencing the quality of patient care and the desirable outcomes of nursing services is the mental workload; most individuals prefer specific coping strategies to reduce stress and mental workload in stressful situations. Coping strategies are a set of cognitive, emotional, and behavioral efforts to change stressful situations. The present study was conducted to determine the relationship between mental workload and coping strategies in nursing students at Mazandaran University of Medical Sciences in the year 2019.

    Materials and methods

    In this descriptive-analytic cross-sectional study, 160 students were randomly selected from three nursing and midwifery faculties in Sari, Behshahr, and Amol. Data were collected using the NASA Task Load Index (NASA-TLX) mental workload questionnaire and the Lazarus and Folkman emotion-focused and problem-focused coping strategies questionnaire. The data were then analyzed using SPSS version 20.

    Results

    A total of 88 females (55%) and 72 males (45%) with a mean age of 22.52±1.98 years participated in the study. Fifty-two (32.5%) used a problem-oriented strategy, and 96(60%) used an emotion-oriented strategy. The mental workload mean score was 72.80±14.55 and a statistically significant relationship was found between mental workload with age and physical demand subscale (P=0.032 and p=0.028, respectively). No statistically significant difference was observed between the mental workload and coping strategy in both genders (P=0.171 and P=0.397, respectively). Moreover, no significant association was found between the mental workload and the overall coping strategy score (P=0.066).

    Conclusion

    Nursing students had high scores for mental workload, which can negatively impact the quality of care provided by them. Additionally, the most frequently used coping strategy among these students was emotion-focused coping. The use of problem-focused coping strategies reduces emotional distress, decreases mental workload, and enhances individuals' efficiency. Considering the obtained results, there is a need to develop and provide appropriate solutions in the field of education, focusing on problem- focused coping strategies rather than emotion-focused strategies, to increase the efficiency of students.

    Keywords: coping skills, coping techniques, mental health, stressful situations}
  • علی باباپور، علی پورحبیب، محمدعلی حیدری گرجی، نورالدین موسوی نسب، یدالله جنتی*
    سابقه و هدف

    خشونت شغلی می تواند اثر منفی و بار روانی بر ارایه نحوه خدمات کارکنان فوریت های پزشکی داشته باشد. این پژوهش باهدف تعیین خشونت کلامی نسبت به کارکنان فوریت های پزشکی و عوامل مرتبط با آن در دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه به صورت توصیفی- تحلیلی و مقطعی بوده که بین کارکنان فوریت های پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1398 انجام شد. 264 نفر به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل: پرسشنامه ی خشونت شغلی و پرسشنامه ی سلامت عمومی گلدن برگ 28 GHQ بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند که در طول یک سال گذشته، 240 نفر از کارکنان فوریت های پزشکی، خشونت شغلی را در انواع کلامی 65%، فرهنگی 9/6 % و جنسی 1/3 % تجربه کردند. بین خشونت کلامی با تاهل (0/049= p)، سن (0/04=p) و بحران 6 ماه اخیر کارکنان (0/02= p) رابطه آماری معنی داری وجود داشت. همراهان بیمار عامل اصلی خشونت بودند و بیش ترین واکنش در مقابل خشونت، دعوت کردن مهاجم به آرامش بود. بیشترین خشونت اعمال شده علیه کارکنان در آخرین ماموریت به ترتیب کلامی و فرهنگی بوده است. بین خشونت در آخرین ماموریت با نوع استخدام، سن و سابقه کار کارکنان رابطه آماری معنی داری وجود داشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به قابلیت پیش بینی و کنترل خشونت می توان در کنار ارتقاء آموزش، نحوه پیشگیری، انجام اصلاحات در مورد عوامل زمینه ساز خشونت و برگزاری کلاس ها و کارگاه های آموزشی را به عنوان گام موثری در جهت کاهش خشونت های کارکنان فوریت پزشکی دانست.

    کلید واژگان: خشونت شغلی, خشونت کلامی, محل کار, فوریت های پزشکی}
    Ali Babapour, Ali Pourhabib, MohammadAli Heidari Gorjee, Nooraddin Mousavi Nasab, Yadollah Jannati*
    Background and Objective

    Occupational violence can have a negative effect and mental burden on the way emergency medical service personnel provide services. The aim of this study was to determine verbal violence against emergency medical service personnel and related factors at the Mazandaran University of Medical Sciences.

    Methods

    This descriptive-analytical cross-sectional study was conducted among emergency medical service personnel of Mazandaran University of Medical Sciences in 2019. Totally, 264 individuals were selected using the systematic random sampling method. The data were collected using the Occupational Violence Questionnaire and Goldenberg GHQ-28 General Health Questionnaire. The data were analyzed using SPSS.

    Findings

    During the past year, 240 emergency medical service personnel experienced occupational violence in the following forms: verbal (65%), cultural (6.9%), and sexual (3.1%). There was a statistically significant relationship between verbal violence and marital status (p=0.049) as well as age (p=0.04), and crisis in the past 6 months of the personnel (p=0.02). Patient companions were the main perpetrators of violence, and the most common response to violence was to ask the assailant to calm down. The most common violence against staff in the last mission was verbal and cultural violence. There was a statistically significant relationship between violence during the last mission and the type of employment, age and professional experience of the personnel.

    Conclusion

    Considering the predictability and controllability of violence, in addition to improving training, prevention methods, reforms related to the factors that cause violence, and the implementation of courses and workshops can be considered as effective steps to reduce violence against emergency medical personnel.

    Keywords: Occupational violence, Verbal violence, Workplace, Emergency medical service}
  • Tahereh Heidari, Vida Shafipour, Samae Shamshiri, Seyed-Nouraddin Mousavinasab, Yadollah Jannati*
    Introduction

    Due to stressful work conditions, nurses are constantly exposed to various emotions and stressors such as anger and moral distress that threaten their mental health. On the other hand, self-esteem is one of the personality traits essential for people's mental health and improving their performance.

    Objective

    The present study investigates the relationship between anger, moral distress, and self-esteem in nurses.

    Materials and Methods

    This analytical correlational study was conducted on nurses working in the hospitals affiliated with the non-profit organization of Mazandaran Social Security Insurance from August to November 2018. Two hundred nurses were selected for this study via stratified random sampling. The study data were collected using the Cooper-Smith self-esteem inventory, Hamric moral distress scale, and state-trait anger expression inventory. The collected data were analyzed using the Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests, and path analysis was used for testing the conceptual model. 

    Results

    The mean±SD age of the nurses was 36.24±5.37 years. The mean ±SD anger, self-esteem, and moral distress scores were 113.68 ± 15.04, 26.61 ± 3.49, and 65.66 ± 35.88, respectively. The results of the path analysis model suggested an inverse causal relationship between self-esteem and moral distress (P<0.05). This model also indicated a significant inverse relationship between self-esteem and anger (P=0.01).

    Conclusion

    As the results show, the nurses' self-esteem can mitigate the adverse effects of moral distress and anger. These results show the significant psychological interventions in controlling anger and promoting self-esteem and reducing moral distress among nurses.

    Keywords: Anger, Moral distress, Self-Esteem, Nurse}
  • ندا رحمت نژاد، یدالله جنتی، رضاعلی محمدپورتهمتن، حمیده عظیمی لولتی*
    سابقه و هدف

    داغ ننگ و بارمراقبتی در مراقبین بیماران اسکیزوفرن اثرات منفی بر بیمار و خانواده های آنان دارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش خودمراقبتی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر داغ ننگ درک شده و بار مراقبتی مراقبین بیماران اسکیزوفرن طراحی و انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 80 نفر از مراقبین بیماران اسکیزوفرنی درمرکز آموزشی درمانی روانپزشکی زارع شهر ساری انجام شد. مراقبین در گروه مداخله،آموزش خودمراقبتی مبتنی بر پذیرش و تعهد را برای 8 جلسه و هفته ای 2 بار دریافت نمودند. نمره داغ ننگ و بار مراقبتی دو گروه قبل و بعد از مداخله با استفاده از پرسشنامه داغ ننگ شمسایی و بار مراقبتی زاریت (Zarit) اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تی مستقل، تی زوجی و روش های آمار توصیفی آنالیز شدند.

    یافته ها

    بر طبق نتایج، بین میانگین تغییرات نمره کل داغ ننگ درک شده قبل و بعد از مداخله بین گروه مداخله (6/79 ± 65/45) و کنترل (10/34 ± 80/25) اختلاف معنی داری وجود داشت(0/05< P). همچنین در مقایسه بین گروهی نتایج نشان داد، بین میانگین تغییرات نمره کل بار مراقبتی قبل و بعد از مداخله بین گروه مداخله (6/37 ± 44/35) و کنترل (10/29 ± 55/05) اختلاف معنی داری وجود داشت (0/05< P).

    استنتاج

    آموزش خودمراقبتی مبتنی بر پذیرش و تعهد، در مراقبین بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، داغ ننگ و بار مراقبتی را کاهش داده و بهبود می بخشد، بر این اساس انجام چنین مداخلات غیرتهاجمی توصیه می شود.


    کلید واژگان: اسکیزوفرنی, بار مراقبتی, داغ ننگ, خودمراقبتی مبتنی بر پذیرش و تعهد}
    Neda Rahmatnejad, Yadollah Jannati, Reza Ali Mohammad Pour, Hamideh Azimi Lolaty*
    Background and purpose

    Stigma and burden of care in caregivers of patients with schizophrenia have negative effects on the patient and their families. This research aimed to determine the effect of self-care training based on Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on perceived stigma and caregiver burden of schizophrenic patients.

    Materials and methods

    This randomized clinical trial included 80 caregivers of schizophrenia patients in Sari Zare Hospital. Participants in intervention group received self-care training based on ACT in 8 sessions twice a week, while the control group received only routine care. The scores for stigma and care burden were measured in both groups before and after the intervention using Shamsaei stigma questionnaire and Zarit Burden Interview (ZBI, 22-item). T-test and paired t-test and descriptive statistical methods were used to analyze the data.

    Results

    The mean changes of the total score for perceived stigma before and after the intervention were found to be significantly different between the intervention group (65.45±6.79) and the control group (80.25±10.34)(P<0.05). Also, intergroup comparison showed a significant difference in mean changes of the total scores for burden of care before and after the intervention between the intervention group (44.35 ± 6.37) and the control group (55.05 ±10.29) (P <0.05).

    Conclusion

    According to current study, self-care training based on Acceptance and Commitment Therapy will improve perceived stigma and reduce burden of care in caregivers of patients with schizophrenia and such non-invasive interventions are recommended.


    Keywords: schizophrenia, caregiver, burden, stigma, acceptance, commitment therapy}
  • Tahereh Yaghoubi, Yadollah Jannati, Mahmood Moosazadeh, Abolfazl Hosseinnataj, Fereshteh Aaraghian Mojarad *
    Background

    Coronavirus disease 2019 (COVID-19) has made the grief process more complicated and brought about loads of unexpressed grief.

    Objectives

    The present study aimed to determine the severity of grief reactions following the death of first-degree relatives (FDRs)due to COVID-19.

    Methods

    This analytic cross-sectional study was conducted to determine the grief score of people aged over 18 with the experience of losing one of their FDRs (i.e., father, mother, and siblings) due to COVID-19. Convenience sampling wasemployed to select the participants. The instrument used in this study was the Grief Experience Questionnaire (GEQ-34) which was completed via phone calls. The inclusion criteria entailed a willingness to participate in the study, the age range of above 18, and experience of FDR’s death. On the other hand, the exclusion criteria were severe discomfort and restlessness while talking on the phone. Descriptive statistics and multiple linear regression were employed to diagnose the factors affecting grief using SPSS software (version 22) with a significance level of 0.05.

    Results

    The findings indicated that the mean score of GEQ was 67.22±19.24(ranging from 34 to 126). In this study, 54.5%, 40.2%, and 5.3% of subjects experienced low, moderate, and severe levels of grief, respectively. The grief score showed a positive relationship with the gender of the mourners and marital status; nonetheless, it was negatively correlated with subjects’ employment and the age of theirdeceased FDRs.

    Conclusion

    As evidenced by the obtained results, among the subscales of mourning, the highest scores were related to the dimensions of justification, coping, and guilt. Communication and social support were reduced due to the COVID-19 pandemic; therefore, the provision of online mental health services can be a useful way to treat and help the bereaved.

    Keywords: Death, GEQ, Grief, Grief experience, COVID-19}
  • Homa Vejdani, Hossein Mohsenipouya, Faeze Azadi, Sanaz Fazeli, Arezou Bashghare, Yadollah Jannati, Akram Sanagoo, Leila Jouybari *
    Introduction
    Reducing healthcare injustice is a moral imperative. People's benefits from these rights differ dramatically from one place to another. Understanding justice in medical care services has created many problems due to ambiguities. The present study aimed to explain the experiences and perspectives of nurses, patients, and nursing students about clinical justice.
    Methods
    This study was a qualitative one based on conventional content analysis. Semi-structured interviews with open-ended questions were used to collect data. Interviews were conducted with clinical nurses, nursing students, and hospitalized patients in hospitals of Behshahr (Mazandaran province). Purposive sampling was used and the interviews continued until data saturation was reached, and finally 73 (19 nursing students, 29 clinical nurses, and 25 hospitalized patients) participants entered the study. Interviews were recorded, and handwritten and then were coded and categorized based on conventional content analysis and themes were extracted.
    Results
    The analysis of data revealed four main themes including “equal treatment”, “good manners”, “care and attention”, and “clinical competence” and 9 subthemes including “ethnic discrimination”, “socioeconomic discrimination”, “unaccompanied patients”, “forgiveness”, “respect”, “attention to patients’ needs/problems”, “allocation of sufficient time”, “ability to prioritize” and “theoretical and practical competence”.
    Conclusion
    The findings of this study suggest that by equal treatment, avoiding ethnic and socioeconomic discrimination, paying attention to the patients' needs and treating them well, and enhancing the level of theoretical and practical skills, it is possible to help create justice in patient care.
    Keywords: Justice, Clinic, Nurses, patients, Nursing students, Qualitative study}
  • Zahra Samadi, Yadollah Jannati, Angela Hamidia, Reza Ali Mohammadpour, Ali Hesamzadeh

    Context:

     Depression is one of the most common psychiatric disorders, and poor sleep quality is a risk factor for it.

    Aims

    This study aimed at determining the effect of aromatherapy with lavender essential oil on sleep quality of patients with major depression. Settings and Design: This single-blinded randomized clinical trial in Psychiatric Clinic in Yahya Nejad Hospital, Babol, Iran, during 2019.

    Materials and Methods

    Eighty major depressive patients with sleep disorder were recruited from those referred to Psychiatric Clinic in Babol City, Iran. They were assigned into intervention and control groups(forty participants in each group). The intervention group inhaled lavender essential oil and the control group received almond oil as placebo. Sleep quality of the participants was measured before and after the intervention. Statistical Analysis Used: Data analysis was performed employing statistical tests including Chi-square, Kolmogorov–Smirnov, ANCOVA, independent t-test, and paired t-test.

    Results

    The intervention and control groups were homogeneous in terms of demographic characteristics and the mean score of sleep quality before the intervention (P > 0.05). The patients in the intervention group had a better quality of sleep comparing to that in the control group, and the difference was statistically meaningful (P = 0.001).

    Conclusion

    Aromatherapy with lavender essential oil has positive effects on sleep quality in depressed patients. It can be used as a noninvasive complementary method to improve sleep quality in patients with major depression.

    Keywords: Aromatherapy, Depression, Herbal medicine, Lavender essential oil, Sleep quality}
  • Hossein Mohsenipouya*, Fereshteh Majlessi, Yadollah Jannati, Sayed Abolhasan Naghibi, Ali Ghaemian, Alireza Sangani
    Background and Objective

    Social support is generally accepted to act as a protective factor against stressful situations. However, the extent of its effect on the depression and lifestyle of myocardial infarction (MI) patients is not known. Therefore, the present study aimed to examine the role of perceived social support in predicting major depressive disorder and lifestyle components in MI patients.

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was conducted in 2019 on 176 MI patients chosen through the purposive and convenience sampling methods from the Heart Center Hospital of Mazandaran, Iran. The required information was collected by three standard questionnaires, including the social support appraisals (SS-A) scale by Phillips, the Beck Depression Inventory (BDI-II), and Health-Promoting Lifestyle Profile (HPLP-II). Pearson correlation coefficient and canonical correlation coefficient were performed. The significance level in this study was considered as P-value<0.05.

    Results

    The findings of the present study indicated that social support could predict depression by 48% and a significant negative correlation was found between social support and depression (r=-0.47, P=0.01). Moreover, social support had a significant impact on lifestyle components and was shown to predict health accountability (R2=0.691, β=0.289), spiritual growth (R2=0.672, β=0.256), stress management (R2=0.285, β=0.122), and interpersonal behavior (R2=0.586, β=0.175). In addition, it affected these factors significantly.

    Conclusion

    Providing opportunities for further social support for MI patients paves the way for enhancing health-promoting behaviors and reducing depression in this group of patients.

    Keywords: Depression, Lifestyle, Myocardial Infarction (MI), Perceived social support}
  • سجاد رنجبر کوچکسرایی، مهرداد روحانی نسب، پیام نیکجو، یدالله جنتی*

    همه گیری ویروس کووید-19 در سال 2020 در سراسر جهان منجر به بروز تغییرات بسیاری در شیوه زندگی مردم و سیاست های دولت ها شده است. در حوزه آموزش نیز با توجه به لزوم رعایت فاصله اجتماعی و قطع زنجیره انتقال، آموزش الکترونیک بیش از گذشته رواج پیدا کرده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین دیدگاه کاربران آموزشی از آموزش الکترونیک در دوران کووید-19 در جهان انجام شد. در این مطالعه مروری، کلیه مقالات و اسناد مرتبط با موضوع آموزش الکترونیک در همه گیری کووید -19 از ماه ژانویه الی ماه دسامبر سال 2020 به زبان های فارسی و انگلیسی با استفاده از کلیدواژه های کووید -19، آموزش الکترونیکی، آموزش الکترونیک، آموزش از راه دور، آموزش نوین، دانشجو، دانشگاه و معادل انگلیسی این کلیدواژه ها در پایگاه های اطلاعاتی و استنادی معتبر از جمله PubMed، Web of Science، Scopus، Google scholar، Science Direct مورد بررسی قرار گرفت. در جست وجوهای انجام شده حدود 200 مقاله بررسی شد. در نهایت و پس از بررسی مقالات و اسناد و نیز حذف موارد تکراری، مقالاتی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند استخراج شده و سپس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد به دلیل وجود مشکلات متعدد، میزان رضایت کاربران حوزه آموزش از این روش بالا نمی باشد و همچنان به آموزش حضوری تمایل دارند. با وجود این یافته های این پژوهش نشان داد که اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه به استفاده هر چه بیشتر از روش های آموزش الکترونیک تاکید داشته و آن را شیوه مناسبی برای آموزش در شرایط کنونی دانسته اند. نبود زیرساخت های کافی و امکانات آموزشی چالش های بسیار مهمی برای ارایه کنندگان و دریافت کنندگان آموزش بوده است؛ لذا بهتر است که ضمن تامین زیرساخت ها، امکانات آموزشی و ارتقا جذابیت برای افزایش کیفیت در زمینه آموزش های نوین در برهه حساس کنونی، به استفاده از این شیوه آموزشی در حین و پس از کنترل کووید 19 نگاه ویژه ای شود تا در سال های آتی همگان از آن بهره مند گردند. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که شیوه های نوین آموزشی(آموزش از راه دور و آموزش الکترونیک) در این شرایط کمک شایانی در دستیابی به اهداف آموزشی نموده است.

    کلید واژگان: آموزش مجازی, آموزش, دانشجو, کووید-19}
    Sajjad Ranjbar Kouchaksaraei, Mehrdad Rohaninasab, Payam Nikjo, Yadollah Jannati*

    Covid-19 pandemic led to quite a lot of changes in the people’s life style and governments’ policies during 2020. Education aspect was not an exception; due to the need to social distancing and breaking the chain of transmission, E-learning became more common. The present study aimed at determining the opinion of education users about E-learning during Covid-19 outbreak. To accomplish this review study, all the papers (both in Persian and English) related to E-learning in Covid-19 pandemic from January to December 2020 were searched using the following keywords (both in Persian and English): covid-19, electronic education, E-learning, distance learning, modern education, student, and university. The search was done in the following databases: PubMed, Web of Science, Scopus, Google scholar and Science Direct. In this study, 200 relevant papers were found. After omitting the repeated cases, the eligible papers were extracted and analyzed. The findings of this study revealed that education users were not satisfied with E-learning due to many obstacles and preferred conventional classrooms. However, most of the studies highlighted the use of virtual education and acknowledged it as an appropriate method of education in these days. Lack of adequate infrastructures and educational equipment led to challenges for learners and teachers. Therefore, it is recommended to eliminate these shortcomings so that this type of education can be even used after controlling Covid-19. All in all, new ways of education (distance learning and virtual teaching) have had great contributions in achieving the educational goals.

    Keywords: E-learning, education, student, Covid-19}
  • حسین محسنی پویا*، یدالله جنتی، فرشته مجلسی، نورالدین موسوی نسب
    سابقه و هدف

    خودکارآمدی، پیش نیاز مهم رفتار، خصوصا رفتارهای پیشگیرانه از بیماری کووید-19 است. شناسایی عواملی که منجر به افزایش خودکارآمدی در افراد می گردد، می تواند راهگشای تصمیم گیری های لازم در جهت تغییر رفتار افراد جامعه باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین خودکارآمدی با حساسیت، شدت درک شده نسبت به رفتارهای پیشگیرانه بیماری ویروس کووید- 19 در بیماران مراجعه کننده به درمانگاه های معین (ره) شهرستان ساری، انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها: 

    این مطالعه توصیفی تحلیلی، بر روی 268 بیمار مراجعه کننده به مراکز معین کرونا شهرستان ساری در سال 1399 انجام شد. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و در دسترس، و جمع آوری داده ها به صورت آنلاین و از طریق پرسشنامه محقق ساخته 3 بخشی بود.

    یافته ها: 

    میانگین سنی جمعیت مورد مطالعه 6/8±81/36، و 5/17 درصد افراد مورد مطالعه مبتلا به کرونا بودند. 3/81 درصد افراد برای ضدعفونی کردن دست های خود از آب و صابون استفاده می کردند. بین خودکارآمدی و شدت درک شده (257/0-068/0: CI 95% و 163/0:B) و نیز خودکارآمدی و حساسیت درک شده (267/0-060/0: CI 95% و 164/0 :B) همبستگی معنی داری وجود داشت. همچنین حساسیت و شدت درک شده، 10 درصد از واریانس خودکارآمدی را پیش بینی کردند.

    استنتاج

    شدت و حساسیت درک شده افراد جامعه نسبت به رعایت اصول پیشگیری از بیماری کرونا می تواند در خودکارآمدی افراد تاثیر داشته باشد.

    کلید واژگان: بیماری کووید-19, خودکارآمدی درک شده, حساسیت درک شده, شدت درک شده}
    Hossein Mohsenipouya*, Yadollah Jannati, Fereshteh Majlessi, Noureddin Mousavi Nasab
    Background and purpose

    Self-efficacy is central to behavior, especially preventive behaviors of Coronavirus Disease 2019 (Covid-19). Identifying the factors that lead to increased self-efficacy in individuals can pave the way for necessary decisions to change the behavior of the society. This study aimed at determining the relationship between people’s self-efficacy and perceived severity and sensitivity to preventive behaviors of Covid-19 in Sari, Iran.

    Materials and methods

    This descriptive-analytical study was performed in 268 patients attending certain health centers in Sari, 2020.The subjects were selected using convenience sampling. To collect the data, a researcher-made questionnaire was administered online consisting of three sections.

    Results

    The mean age of the study population was 36.81±8.6 years and 17.5% of the patients were confirmed cases of Covid-19. Among the people studied, 81.3% used soap and water to disinfect their hands. There were significant correlations between self-efficacy and perceived severity (B: 0.163, CI 95%: 0.068-0.257) and perceived sensitivity (B: 0.164, CI 95%: 0.060-0.267). Perceived sensitivity and severity also predicted 10% of the variance in self-efficacy.

    Conclusion

    Perceived severity and sensitivity to Covid-19 preventative behaviors could affect people’s self-efficacy.

    Keywords: COVID-19, perceived self-efficacy, perceived sensitivity, perceived severity}
  • Hossein Mohsenipouya*, Yadollah Jannati, Seyed Abdolhasan Naghibi, Jamshid Yazdani-Charati
    Aims

    Epidemiological transition of acute and infectious diseases to non-communicable ones, aging population, together with rapid lifestyle changes all have given rise to prevalence rate of cardiovascular diseases (CVDs). Thus, it is of utmost importance to reflect on lifestyles especially in this period. The main purpose of this study was to assess lifestyle in patients affected with myocardial infarction (MI).

    Materials & Methods

    This study was cross-sectional study who examining health-related lifestyle behaviors in patients with MI in 2019. To this end, a total number of 176 patients were selected using purposive and convenience sampling methods. The research instrument was also the Health-Promoting Lifestyle Profile II (HPLP-II) as a standardized self-report questionnaire. The data analyzed using IBM SPSS Statistics software (version 22) and the generalized linear models were used. Moreover, coefficient at significance level less than 0.05.

    Findings

    The results of Wilks’ lambda distribution revealed that the effect of gender on the linear combination of the dependent variable (i.e. lifestyle) was significant and 11.4% of changes in this variable had resulted from variation in gender. Besides, the results demonstrated that health responsibility scores in men were on average 2.703 lower than those obtained by women. This relationship was also significant and its effect size was by 3.3% (p=0.016).

    Conclusions

    It was concluded that the concept of lifestyle can be an analysis tool to better understand differences between genders, as an effective variable in adopting a healthy lifestyle, especially in patients suffering from MI.

    Keywords: Lifestyle, Myocardial Infarction, Gender Identity, Patients}
  • حسین محسنی پویا، ابوالحسن نقیبی*، یدالله جنتی، علی قائمیان
    سابقه و هدف

    حمایت اجتماعی، مهم ترین ویژگی است که علاوه بر خنثی سازی و تاثیر بر فشارهای روانی، می توانند نقش مهمی درایجاد، حفظ و ارتقای سلامتی ایفا نمایند. ازاین رو توجه به عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، اهمیت بسیار می یابد. لذا این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین حمایت اجتماعی و مولفه های سبک زندگی در بیماران مبتلا به سکته قلبی انجام شده است.

    مواد و روش ها

     مطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است که برروی بیماران مبتلا انفارکتوس میوکارد در سال 1398 انجام شد. دراین مطالعه 176 نفراز بیماران به روش هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. ابزار مطالعه شامل پرسشنامه استاندارد سبک زندگی و حمایت اجتماعی فلیپس بود. جمع آوری داده ها براساس اطلاعات پرونده و از طریق مصاحبه مستقیم با بیماران انجام شد.

    یافته ها

     میانگین نمره حمایت اجتماعی و سبک زندگی در این بیماران به ترتیب31/0 ±32/ 18 و01/7 ±47/147 بود. نتایج مطالعه نشان داد که حمایت اجتماعی با مولفه های فعالیت فیزیکی (31/0=r و 001/0>P)، رشد معنوی (29/0=r و 001/0>P) و ارتباطات بین فردی (26/0=r و 001/0>P) سبک زندگی بیماران ارتباط آماری معنی داری دارد.

    استنتاج

    حمایت اجتماعی از بیماران، خصوصا در بیماران قلبی می تواند بر ارتباطات بین فردی، رشد معنوی و فعالیت فیزیکی تاثیرگذار باشد. بنابراین خانواده، دوستان، ارایه دهندگان خدمات درمانی و سایرین بایستی در زمینه حمایت هر چه بیش تر از بیماران قدم بر دارند.

    کلید واژگان: حمایت اجتماعی, سبک زندگی, سکته قلبی}
    Hossein Mohsenipouya, Seyed Abolhassan Naghibi*, Yadollah Jannati, Ali Ghaemian
    Background and purpose

    Social support is an important feature that can play a major role in creating, maintaining, and promoting health in addition to neutralizing and influencing stressors. Therefore, social factors affecting health are of great importance. This study aimed at investigating the correlation between social support and lifestyle components in patients with myocardial infarction.

    Materials and methods

    We performed a descriptive/analytical cross-sectional study in patients (n=176) with myocardial infarction in 2019. Patients were selected by purposive and convenience sampling. The Health Promoting Lifestyle Profile-II (HPLP-II) and Social Support Appraisals Scale (SS-A) were administered and data were collected via direct interviews and patients’ records.

    Results

    The mean scores for social support and lifestyle were 18.32 ± 0.31 and 147.47 ±7.01, respectively. The study showed that social support was significantly associated with physical activity (r = 0.31, P <0.001), spiritual growth (r = 0.29, P <0.001), and impersonal communication (r = 0.26, P <0.001).

    Conclusion

    Social support especially in patients with heart disease can affect interpersonal communication, spiritual growth, and physical activity. So, families, friends, and health care providers should support patients as much as possible.

    Keywords: social support, lifestyle, myocardial infarction}
  • علی باباپور، محمدعلی حیدری گرجی، نورالدین موسوی نسب، یدالله جنتی*
    سابقه و هدف

    امروزه به علت افزایش چشمگیر خشونتها در مراکز درمانی و مواجه هی کارکنان فوریت های پزشکی با انواع خشونت ها، ارزیابی عوامل تاثیرگذار در کاهش این خشونت ها و بررسی فراوانی آنها امر مهم و ضروری است. این پژوهش باهدف بررسی خشونت فیزیکی نسبت به کارکنان اورژانس 115 و عوامل مرتبط با آن در دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه بهصورت توصیفی- مقطعی بوده که جامعه آن کارکنان فوریتهای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مازندران می باشد که از بین آنها 265 نفر به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل: پرسشنامه ی خشونت شغلی در 4 بخش)اطلاعات جمعیت شناختی، خشونت فیزیکی، واکنش به خشونت و خشونت در آخرین ماموریت(و پرسشنامه ی سلامت عمومی گلدن برگ GHQ-28((بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی با استفاده از نسخه ی 22 نرمافزارSPSS SPSS استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند که 6/ 29 درصد کارکنان در محل کار خشونت فیزیکی را تجربه کردند، بیشترین نوع خشونت، بهصورت هل دادن 54/9 درصد بود. 1/ 76 درصد خشونتها درصحنه حادثه اتفاق افتاده بود و همراهان بیمار با 2/ 73 درصد عامل اصلی خشونت بودند. بین خشونت فیزیکی با بحران 6 ماه اخیر کارکنان ارتباط معنی داری وجود داشت  02 / P=0 . بعلاوه بیشترین خشونت اعمالشده علیه کارکنان در آخرین ماموریت به ترتیب کلامی 82 درصد، فیزیکی 6/ 14 درصد، فرهنگی 3 درصد و جنسی صفر درصد هست. بین خشونت در آخرین ماموریت با
    نوع استخدام  03 / P=0 ، سن  03 / P=0  و سابقه کار کارکنان  01 / P=0  ارتباط معنادار بود.

    نتیجه گیری

     نتایج پژوهش حاضر بر شیوع بالای خشونت فیزیکی علیه کارکنان فوریتهای پزشکی تاکید داشت. لذا جهت کاهش خطرات ناشی از خشونت شغلی، آموزش مهارتهای ارتباطی و کنترل خشم برای کارکنان و پیگیری موارد خشونت توسط مسیولین توصیه میشود.

    کلید واژگان: خشونت شغلی, فوریت های پزشکی, خشونت فیزیکی, عوامل مرتبط}
    Ali Babapour, Mohammad Ali Heidari Gorji, Nooraddin Mousavi Nasab, Yadollah Jannati*
    Background and Objectives

    Nowadays, given the increased violence in medical centers and emergency medical personnel encounter with various types of violence, it is important to assess the related factors as well as their frequency and take actions to decrease them. This study aims at investigating physical violence against 115 emergency medical personnel and its related factors in Mazandaran University of Medical Sciences.

    Materials and Methods

    This descriptive cross-sectional study was performed on emergency medical personnel of Mazandaran University of Medical Sciences. 240 individuals were selected through systematic random sampling. Occupational Violence Questionnaire (Four sections: demographic information, physical violence, response to violence and violence in the last mission) and Goldenberg GHQ-28 General Health Questionnaire were used to gather data, which were analyzed using SPSS software (version 22) and descriptive and inferential statistical tests.

    Results

    According to the results of this study, 29.6 percent of personnel experienced violent physicalaggression during their work and the most violent acts were physical coarsening (54.9%). 76.1percent of violent actions occurred on the scene of the accidents and co-rider of the injuredperson were initiators of violent behaviors (73.2%). There was a statistically significantcorrelation between violent aggressive actions and recent uprisings of the country in the past sixmonths (p=0.02). The percentage of aggressive actions against the personnel in their lastcommission, were verbal insults (82%), physical aggression (14.6%), the cultural joke (3%) andsexual misbehavior (0%). The aggressive actions and insults in their last commissions of thepersonnel were correlated with their type of employment (p=0.03), age (p=0.03) and workhistory (p=0.01).

    Conclusion

    There is a high prevalence of physical violence against emergency medical personnel. Accordingly, providing the target personnel with communication skills and anger management
    trainings and pursuing violence by authorities seems essential to eliminate occupational violence

    Keywords: Occupational Violence, Medical Emergency Personnels, Physical Aggressive Actions}
  • سمیه طالبی، حمیده عظیمی لولتی، عارفه شفاعت، جمشید یزدانی چراتی، یدالله جنتی*
    سابقه و هدف
    ADHD (بیش فعالی /کم توجهی) از شایع ترین اختلالات روان پزشکی در کودکان است که بر روی سلامت والدین تاثیر دارد. این مطالعه با هدف تعیین اثر آموزش، مبتنی بر ذهن آگاهی برسرمایه روان شناختی والدین کودکان ADHD انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مداخله ای نیمه تجربی و به صورت پیش و پس آزمون با گروه کنترل بر روی 80 نفر از والدین کودکان ADHD مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان شهید زارع شهر ساری در سال1397 انجام شده است. نمونه ها به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله40 نفره و کنترل40 نفره قرارگرفتند. آموزش ذهن آگاهی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دو بار در هفته برای گروه مداخله انجام شد. داده ها از طریق پرسش نامه مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه سرمایه روان شناختی لوتانز جمع آوری شد. جهت تحلیل داده ها از آمار تحلیلی مربع کای و تی تست و از تحلیل کواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    در گروه مداخله قبل و بعد از آموزش، میانگین به ترتیب در سرمایه روان شناختی (61/7 ±65/60 و 59/ 7± 58/80)، امید (37/3±86/15 و 66/3±21)، تاب آوری (85/2±34/14 و 68/2±34/19)، خوش بینی (70/2±65/15 و 76/2 ± 72/20) و خود کارآمدی (35/2 ± 2/15 و 59/2 ± 89/19) بود که نشان دهنده افزایش معنی دار سرمایه روان شناختی و ابعاد آن در گروه مداخله بعد از آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی والدین نسبت به قبل ازآموزش می باشد (05/0< p).
    استنتاج
    آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی جهت افزایش سرمایه روان شناختی و ابعاد چهارگانه آن در والدین کودکانADHD پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: ذهن آگاهی, مولفه های سرمایه روان شناختی, اختلال کم توجهی- بیش فعالی در کودکان}
    Somayeh Talebi, Hamideh Azimi Lolaty, Arefeh Shafaat, Jamshid Yazdani Charati, Yadollah Jannati *
    Background and purpose
    Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is the most common psychiatric disorder in children that affects the health of parents. The aim of this study was to determine the effect of mindfulness education on psychological capital of parents of ADHD children.
    Materials and methods
    This semi-experimental study was of pretest-posttest control group design which was carried out in 80 parents of ADHD children. The participants were selected using convenience sampling from Sari Zare Clinic, Iran, 2018. They were randomly divided into intervention group (n=40) or control group (n=40). Mindfulness education was done in 8 sessions of 90 minutes twice a week for the intervention group. Data were collected using demographic questionnaire and Luthans psychological capital questionnaire. Data were analyzed using Chi-square, t-test and covariance test.
    Results
    Before and after the intervention, significant differences were found between the mean values for psychological capital (60.65 ± 7.61 vs. 80.58 ± 7.59), hope (15.86 ± 3.37 vs. 21.36 ± 3.37), resilience (14.34 ± 2.85 vs. 19.34 ± 2.68), optimism (15.65 ± 2.70 vs. 20.22 ± 2.76), and self-efficacy (15.2±2.35 vs. 19.89±2.59) in intervention group. The scores after the intervention showed the significant effect of mindfulness education on psychological capital of parents of children with ADHD (P <0.05).
    Conclusion
    Mindfulness education is recommended to increase the psychological capital and its dimensions in the parents of ADHD children
    Keywords: mindfulness, psychological capital, attention deficit hyperactivity disorder, children}
  • فریبا شوشی، ویدا شفیع پور، سید نورالدین موسوی نسب، یدالله جنتی
    سابقه و هدف
    رضایت مندی همراهان بیماران بستری یکی از ارکان کیفیت مراقبت از بیماران است که با ارائه حمایت آموزشی مناسب می تواند موجب بهبودی بیمار شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزشی بر رضایت مندی همراهان بیماران پیوند عروق کرونر طراحی شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مداخله ای بر روی 69 نفر از همراهان بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه در بیمارستان فاطمه زهرا ساری انجام شد. نمونه ها به روش تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله، همراهان بیماران علاوه بر اطلاعات معمول بیمارستان از روز قبل از عمل تا 24 ساعت قبل از ترخیص از بیمارستان مداخله آموزشی را دریافت نمودند. اما در گروه کنترل تنها اطلاعات معمول بیمارستان ارائه شد. رضایت مندی همراهان در هر دو گروه، 24 ساعت قبل از ترخیص بیمار با استفاده از پرسشنامه رضایت مندی همراهان بیماران بزرگسال بستری در بخش ویژه اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های من ویتنی، تی مستقل و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    داده ها نشان داد که اختلاف آماری معنی داری بین میانگین رضایت مندی همراهان گروه مداخله (08/6±28/81) بعد از اجرای آموزش نسبت به گروه کنترل (56/11±03/58) وجود دارد (001/0>p). در مقایسه حیطه ها، بیش ترین رضایت مندی همراهان بیماران در حیطه عملکرد کارکنان درمانی و کم ترین در حیطه تصمیم گیری در مورد بیمار بود.
    استنتاج: با توجه به یافته ها پرستاران می توانند با اجرای برنامه آموزشی به مراقبین خانوادگی، رضایت مندی آنان را از مراقبت های پرستاری افزایش دهند و موجب ارتقای نحوه مراقبت از بیمار پس از جراحی قلب گردند.
    کلید واژگان: رضایت مندی, همراهان, بخش مراقبت ویژه, آموزش, پیوند عروق کرونر}
    Fariba Shoushi, Vida Shafipour, Nouraddin Mousavinasab Seyed, Yadollah Jannati
    Background and
    purpose
    Satisfaction of caregivers of hospitalized patients is one of the pillars of good quality in patient care. Providing appropriate trainings on this issue could lead to improvements in patient recovery. The present study was conducted to investigate the effects of a training program on satisfaction of caregivers of patients who had Coronary Artery Bypass Grafting.
    Materials and methods
    An interventional study was done in 69 caregivers of hospitalized patients in intensive care unit in Sari Fatemeh Zahra Hospital. The samples were randomly allocated into intervention and control groups. In the intervention group, the caregivers of the hospitalized patients alongside routine information received training starting one day before their patient’s surgery until 24 hr before discharge. The Family Satisfaction in the Intensive Care Unit (FSICU) was administered to measure the satisfaction of caregivers in both groups, 24 hr before discharge. Data were analyzed using Mann-Whitney, Independent t-test, and Chi-square.
    Results
    Compared to the control group, a significant difference was found between the mean score for satisfaction in intervention group after the training program (58.3±11.56 vs. 81.28±6.08), (P<0.001). Caregivers reported highest level of satisfaction with medical personnel performance and the lowest with making decisions about patients.
    Conclusion
    According to the findings, nurses can increase caregivers’ satisfaction from nursing care by providing them with training programs and improve patient care after heart surgery
    Keywords: satisfaction, caregivers, intensive care unit, training, coronary artery bypass graft}
  • فریبا شوشی، یدالله جنتی، سید نورالدین موسوی نسب، ویدا شفیع پور
    مقدمه
    بستری شدن بیماران دربخش های ویژه اغلب با بروز مشکلات روانی در خانواده این بیماران همراه است. لذا این مطالعه با هدف تاثیر اجرای برنامه مراقبت خانواده محور بر افسردگی، اضطراب و استرس مراقبین خانوادگی بیماران جراحی قلب باز از پذیرش تا ترخیص انجام یافته است.
    روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی، 45 مراقب بیمار در خانواده بیماران تحت عمل جراحی قلب باز به روش نمونه گیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در یکی از دو گروه مداخله و شاهد تخصیص داده شدند. در گروه مداخله علاوه بر اطلاعات معمول بیمارستان از روز قبل از عمل تا 24 ساعت قبل از ترخیص از بیمارستان مراقبت اطلاعاتی و عاطفی نیز انجام شد و در گروه شاهد تنها اطلاعات معمول بیمارستان ارائه شد. افسردگی، اضطراب و استرس مراقبین در هر دو گروه روز قبل از عمل و 24 ساعت قبل از ترخیص بیمار از بیمارستان با استفاده از پرسشنامه DASS21 اندازه گیری شده و داده ها با استفاده از آزمون کای دو، تی مستقل و تی زوجی تحلیل شد.
    یافته ها
    بر اساس یافته ها دو گروه از نظر مشخصات فردی همگن بودند. میانگین نمره افسردگی، اضطراب و استرس روز قبل از عمل در گروه شاهد به ترتیب (4/8± 7/27)، (5/8± 9/50)، و (4/7± 11/54) و در گروه مداخله افسردگی (3/4± 6/52)، اضطراب (3/6± 10/73)، استرس (3/6± 11/69) بود. که در 24 ساعت قبل از ترخیص از بیمارستان در هر دو گروه کاهش یافت که این کاهش در گروه مداخله از نظر آماری معنی دار بود (0/001> P).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته ها، برنامه مراقبت خانواده محور سبب کاهش افسردگی، اضطراب و استرس مراقبین بیماران از پذیرش تا 24 ساعت قبل از ترخیص شده است، و از آن جایی که وضعیت روانی مطلوب مراقبین در نحوه مراقبت از بیماران تاثیر به سزایی دارد، بنابراین استفاده از این روش در مراقبین بیماران در طول مدت بستری در بیمارستان توصیه می گردد.
    کلید واژگان: افسردگی, اضطراب, استرس, مراقبین خانوادگی, جراحی قلب باز, مراقبت خانواده محور}
    Fariba Shoushi, Yadollah Jannati, Nour-Aldin Mousavinasab, Vida Shafipour
    Introduction
    Hospitalization at the Intensive Care Unit (ICU) often leads to some psychiatric problems in the family of the patient. This study aimed at determining the effect of family-centered care on depression¡ anxiety and stress of family caregivers of open-heart surgery patients from admission to discharge.
    Methods
    In this randomized clinical trial¡ 45 caregivers from patients’ families were selected based on convenience sampling method and were randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group received routine hospital information as well as informational and emotional care¡ from the day before the surgery to 24 hours before discharge from the hospital. On the other hand¡ the control group received only routine information. Depression¡ anxiety and stress rates of the caregivers in both groups were assessed by the DASS21 Questionnaire before the surgery and 24 hours before discharge. To analyze the data¡ chi-square tests¡ t-test and paired t-test were used.
    Results
    The findings indicated that both groups were homogeneous in demographic characteristics. The mean score of depression¡ anxiety and stress in the control group on the day before the surgery was 7.27 ± 4.8¡ 9.50 ± 5.8¡ and 11.54 ± 4.7¡ respectively. In the experimental group¡ the rate of depression¡ anxiety¡ and stress were found to be 6.52 ± 3.4¡ 10.73 ± 3.6¡ and 11.69 ± 3.6¡ respectively. The results showed that in both groups¡ there was a decrease in the amount of these three variables 24 hours before hospital discharge. However¡ the amount of decrease was statistically significant in the experimental group (P > 0.001).
    Conclusions
    According to the results¡ family-centered care reduced depression¡ anxiety and stress in families with ICU patients¡ 24 hours before discharge compared to the admission day. Thus¡ this method can be used for family caregivers during hospitalization of their patients.
    Keywords: Depression, Anxiety, Stress, Family Caregivers, Open Heart Surgical, Family, Centered Nursing}
  • یدالله جنتی، میلاد ذاتی رستمی، سمانه امامی
    سابقه و هدف
    سلامت معنوی از جمله مهمترین ابعاد سلامت در جهت سازگاری فرد با بیماری بهویژه در بیماران دیالیزی است که سلامت روانی، جسمی و معنوی مختل میشود. از آنجا که یکی از زمینه های عمده بیماری ها، تزلزل روحی ناشی از فقدان بعد معنوی میباشد، این پژوهش با هدف تعیین سطح سلامت معنوی و عوامل مرتبط با آن در بیماران تحت درمان با همودیالیز طراحی و انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش توصیفی- تحلیلی بر روی 81 نفر از بیماران تحت درمان با همودیالیز مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) شهرستان ساری در سال 1394 انجام شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل: پرسشنامه جمعیت شناختی و پرسشنامه سلامت معنوی Elison و Palotzian بود. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با نرم افزار 20 SPSS آمار توصیفی، آزمون میانه و ضریب همبستگی پیرسون صورت گرفت.
    یافته ها
    میانگین کل و انحراف معیار نمره سلامت معنوی بیماران16/79 ±70/93 و میانگین و انحراف معیار نمره سلامت مذهبی و وجودی آن ها به ترتیب معادل 8/71±36/54 و 8/61 ±34/39بود. همچنین، بین متغیرهای جنس، وضعیت تاهل، تعداد فرزندان، تعداد اعضای خانواده، وضعیت سکونت، مصرف قلیان و وضعیت اقتصادی با نمره کل سلامت اما بین متغیرهای سن، وضعیت مسکن و ؛ معنوی ارتباط معناداری وجود نداشت مصرف سیگار با سلامت معنوی، ارتباط آماری معناداری مشاهده شد.
    استنتاج: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بیشتر بیماران مورد مطالعه و تحت درمان با همودیالیز، از سلامت معنوی متوسطی برخوردار بودند و سطح مذهبی آن ها کمی از سلامت وجودی بالاتر بود. شایان ذکر است که فقدان سلامت معنوی به ویژه در بیماران مبتلا به بیماری های مزمن، زمینه ساز بسیاری از مشکلات روانی، اجتماعی و عوارض جسمی است؛ بنابراین، معنویت و اعمال مذهبی مانند دعا، نقش مهمی را در قبول بیماری ها ایفا می کند.
    کلید واژگان: سلامت معنوی, مازندران, همودیالیز}
    Yadollah Jannati, Milad Zati Rostami, Samaneh Emami
    Background and
    Purpose
    Spiritual well-being is one of the essential aspects of health in coping with disease. Since one of the major bases of diseases is spiritual insecurity due to lack of spiritual dimension, this study aimed to investigate spiritual health and its related factors in hemodialysis patients.
    Materials And Methods
    This descriptive-analytical study was conducted on 81 hemodialysis patients referring to the Imam Khomeini Hospital of Sari, Iran, in 2015. Sampling was performed by stratified census method. The data was collected using a demographic form and Palotzian and Elison spiritual health questionnaire. To analyze the data, descriptive and analytical statistics, including mean and Pearson correlation coefficient, were used in SPSS 20.
    Results
    The mean scores of spiritual, religious, and existential health were 70.93±16.79, 36.54±8.71, and 34.39±8.61, respectively. There was not a significant relationship between gender, number of family members, number of children, residence condition, hookah use, marital and economic status, and spiritual health of patients (P>0.05). However, a significant relationship was found between age, housing condition, and smoking status of the patients with their spiritual health (P
    Conclusion
    The results of the present study showed that most of the patients had an average spiritual health and that their religious health was slightly higher than their existential health, which is normal in our culture. Lack of spiritual health, particularly in chronic disease patients, is a predisposing factor for many mental, social, and somatic problems. Therefore, spirituality and religious practices such as praying play crucial roles in accepting the disease.
    Keywords: Hemodialysis, Mazandaran, Spiritual health}
  • یدالله جنتی، فاطمه مطلق، نادیا کلبادی نژاد، مظاهر جعفرنژاد
    سابقه و هدف
    رضایت بیمار پدیده پیچیده ای است که تحت تاثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. مراقبت پرستاری یکی از مهم ترین عوامل شناخته شده است. لذا این مطالعه به بررسی میزان رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری در بیمارستان های دولتی شهر بهشهر در سال 1393 پرداخته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تحلیلی– مقطعی بر روی 300 بیمار به شیوه نمونه گیری در دسترس انجام شده است. داده ها به وسیله پرسشنامه رضایت بیمار (PSI) جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون آماری دقیق فیشر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    با توجه به داده ها، تنها 3 درصد افراد از خدمات پرستاری ارائه شده رضایت کامل داشتند، 20 درصد رضایت متوسط و 77 درصد بیماران بستری از خدمات پرستاری ناراضی بودند. بیش ترین رضایتمندی از خدمات پرستاری در بخش مراقبت های ویژه قلبی و کم ترین رضایتمندی در بخش داخلی زنان وجود داشت. در میان متغیرها تنها نوع بخش با رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری ارتباط معنی دار آماری داشت (01/0< p).
    استنتاج: پژوهش حاضر نشان داد که میزان رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری در سطح مطلوبی قرار ندارد. نظر به این که کارایی سازمان و رضایت مددجو با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند، لذا ارزیابی منظم و مستمر میزان رضایتمندی بیماران از ارائه خدمات در بیمارستان ها ضروری به نظر می رسد. ضمن آن که باید با شناسایی عوامل مرتبط و ارائه راه کارهای عملیاتی، در جهت حذف عوامل ایجاد کننده نارضایتی و افزایش بهره وری سازمان گام برداریم.
    کلید واژگان: خدمات پرستاری, بیماران بستری, رضایتمندی}
    Yadollah Jannati, Fatemeh Motlagh, Nadia Kolbadinezhad, Mazaher Jafarnejad
    Background and
    Purpose
    Patient satisfaction is a complex phenomenon that is influenced by several factors, amongst which nursing care is one of the most important one. The aim of this study was to evaluate the patient's satisfaction with nursing care in Behshahr public hospitals, Iran, 2014.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was performed in 300 patients using available sampling. Data was collected by Patient Satisfaction Instrument (PSI) and analyzed by SPSS applying descriptive and inferential statistics (Fisher's exact test).
    Results
    The results showed that only 3% of patients were completely satisfied with services delivered, 20% were moderately satisfied and 77% were dissatisfied with nursing care. The highest level of satisfaction with nursing care was found to be in cardiac intensive care unit and the lowest satisfaction level was observed in internal medicine ward for women. Among different variables, the type of ward was found to be significantly correlated with patients’ satisfaction level (P
    Conclusion
    Our investigation revealed low levels of patient's satisfaction with nursing care. There is a direct correlation between health organizations and patient satisfaction, therefore, constant evaluation of services delivered seems to be essential. Moreover, identifying related factors and presenting operational strategies would be helpful in eliminating the factors causing patient dissatisfaction.
    Keywords: nursing care, inpatients, satisfaction}
  • Kaveh Jafari, Mohammad Ali Heidari Gorji, Jabbar Heydari, Yadollah Jannati, Salma Ahmed
    Background and
    Purpose
    Violence is defined as unnecessary hostile behavior in clinical environments, which may lead to psychological abuse by colleagues. This systematic review aimed to evaluate violence and its associated factors among nurses.
    Methods
    In this study, we searched for articles and patented documentations published until December 2014 via databases such as PubMed, Medline, Scopus, Google Scholar, Iranian Journal Database (Magiran), Scientific Information Database (SID), IranMedex and Iranian Biomedical Journal. Using keywords such as violence, horizontal violence, lateral violence, prevalence, predisposing factors and bullying, we found 84 articles out of 19,000 search results.
    Results
    Violence has a variable definition in different cultures. Violent behavior in clinical environments is influenced by factors such as age, gender, work experience, work shifts, working hours and employment status of medical staff. In nurses, violence could lead to adverse outcomes, such as physical and psychological damages.
    Conclusion
    According to the results of this study, male and younger nurses are more frequently exposed to violent behavior compared to female and elder nurses. Therefore, nurses should be informed on the adverse effects of violent behavior. In this regard, authorities and management of medical centers should show zero tolerance for violent behaviors on behalf of nursing staff.
    Keywords: Nurse, Outcome, Prevalence, Violence}
  • یدالله جنتی، هدایت جعفری*، سید کاظم حسنی کچبی
    سابقه و هدف
    انتخاب همسر و ازدواج یکی ازعوامل موثردر سلامت روان و شیوه زندگی افراد محسوب می شود که نقش آن درکاهش نابسامانی های فردی و اجتماعی مشخص گردیده است. به منظور برنامه ریزی اصولی و بالابردن سطح آگاهی جوانان از معیارهای قرآنی و دینی، شناخت نظرات آنان ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین معیارهای قرآنی و دینی ازدواج از دیدگاه دانشجویان مجرد دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شده است.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی و با تعداد 360 دانشجوی پسر و دختر مجرد دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1392انجام گرفته است. ابزار پژوهشی پرسشنامه ای شامل مشخصات فردی، معیار ازدواج و علل کاهش ازدواج بود. معیارهای ازدواج در پنج سطح خیلی مهم، مهم، تا حدودی مهم، کم اهمیت و بسیار بی اهمیت و علل کاهش ازدواج هم در پنج سطح کاملا موافقم، موافقم، تا حدودی موافقم، مخالفم و کاملا مخالفم تعیین می شدند. یافته های حاصل به وسیله ی نرم افزارSPSS ویرایش 20 و ازطریق آمارتوصیفی و آزمون استنباطی مجذورکای دو مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
    یافته ها
    در مطالعه حاضر 67.2 % دانشجویان دختر و در محدوده سنی 22-18 سال بودند. 75% دانشجویان در ترم 4-1 تحصیلی بودند. یافته ها حاکی از آن است که معیار داشتن صداقت (96.9 %) که یکی از توصیه های مهم قرآن به همه مسلمانان است از مهمترین معیارها بوده است. دیدگاه دانشجویان در مورد معیارهای رضایت والدین، مذهب مشترک، خوش اخلاقی، عدم ارتکاب به گناه همسر، نداشتن سابقه قضایی و کیفری که این معیارها هم در اسلام مورد تاکید است، در دو جنس رابطه معنی داری را نشان داد.
    استنتاج
    بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، معیارهای ازدواج دانشجویان بر اساس فرهنگ و مذهب حاکم بر جامعه می باشد. لذا جهت تامین سلامت دینی دانشجویان باید درصدد برنامه ریزی جدی تر برای نهادینه نمودن آن بود تا دانشجویان پسر و دختر با دید بهتر و نگرشی مثبت تری به سمت این سنت حسنه گام بردارند.
    کلید واژگان: معیار ازدواج, قرآن, دانشجویان مجرد}
    Yadollah Jannati, Hedayat Jaafari*, Seyed Kazem Hossieni
    Background and
    Purpose
    Nominating spouse & marriage is of the factors influencing individual's psychological health & life style, whose role in reducing individual & social disorders has been proved. In order to plan fundamentally & upgrade the youth's knowledge about Koranic & religious marriage criteria, it is critical to get to know their opinions. The present study has been conducted pursuing the goal to determine Koranic & religious marriage criteria from Mazandaran Medical Science University single student's point of view.
    Materials And Methods
    The study method as analytical-descriptive has been performed using random sampling method with 360 single girl & boy subjects as sample from Mazandaran Medical Science University in 2013.The research tool is a questionnaire encompassing personal features, marriage criteria & the reasons behind marriages decline. Marriage criteria are determined at 5 levels including "very important, "important', "somewhat important ", "less important",& "highly unimportant' and the reasons behinds marriage decline are defined at 5 levels as "absolutely agree"," agree', "somewhat agree ","disagree", &"absolutely disagree". The findings derived by SPSS V.20 have been analyzed by descriptive statistics & Chi-square 2 inferential test.
    Findings
    In this research, 67.2% of the girl & boy students were in the age range 18-22 years old. 70% of the students have been studying in semesters 1-4.The findings have displayed that the criterion as honesty (96.9%) is one of the Koranic recommendations to all Muslims as one of the most significant. The student's perspective about parent's agreement, common religion, good-temperedness and the spouse not committing sin, not having criminal &judicial record, emphasized criteria in Islam, has revealed meaningful relationship in the two genders.
    Conclusion
    According to the research findings, the student's marriage criteria are based on the dominating culture & religion in the society. Thus in order to provide the student's religious health, efforts have to be made to rigorously plan for institutionalizing it so that the girl & boy students come to a better & more optimistic view about this good deed tradition, that is, marriage.
    Keywords: marriage criteria, Koran, single students}
  • محمد علی حیدری گرجی، یدالله جنبی، جمشید یزدانی چراتی، کاوه جعفری *
    سابقه و هدف
    خشونت یک موضوع نگران کننده برای هر فرد در محیط کاری است و حرمت انسانی یکی از مهمترین حقوق اولیه بشری محسوب می شود. وجود رفتار خشونت آمیز میان کادر درمانی سبب شد تا محققین به انجام بررسی رفتار خشونت آمیز در میان پرستاران بخش های ویژه بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مازندران بپردازند.
    مواد و روش ها
    این یک مطالعه توصیفی- مقطعی است که در مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1393 انجام پذیرفته است. نمونه گیری به صورت تصادفی طبقه بندی شده صورت گرفت و تعداد 481 پرستار وارد مطالعه شدند. داده با استفاده از پرسشنامه خشونت افقی 49 سوالی دومونت جمع آوری و به وسیله نرم افزار SPSS 21 با استفاده از آمارهای توصیفی تحلیل گردید.
    یافته ها
    6 درصد پرستاران حداقل هر ماه نسبت به همکاران خود رفتار خشونت آمیز نشان دادند. 9/ 34 درصد پرستاران حداقل هر ماه مورد خشونت قرار می گرفتند. سرپرستاران از سوی مدیران و پزشکان بیش ترین مواجهه با خشونت را داشتند و بخش دیالیز بیش ترین خشونت در میان پرسنل هم رده و بخش های سی سی یو و آی سی یو جراحی قلب بیش ترین خشونت از سوی مدیران و پزشکان را گزارش کردند.
    استنتاج
    با توجه به وجود رفتارهای خشونت آمیز در مراکز درمانی نسبت به پرستاران، آموزش در خصوص کنترل رفتارهای خشونت آمیز به گروه های مختلف درمانی اهم از پرستار و پزشک می تواند بروز خشونت را کاهش دهد.
    کلید واژگان: خشونت, پرستار مراقبت ویژه, بخش مراقبت ویژه}
    Mohammad Ali Heydari Gorgi, Yadollah Jannati, Jamshid Yazdani Cherati, Kaveh Jafari*
    Background and
    Purpose
    Human dignity is amongst the main human rights and violence in workplace is a worrying issue for every person. The prevalence of violence in medical staff led the authors to study about violence in nurses and related factors in critical care units in educational hospitals affiliated to Mazandaran University of Medical Sciences.
    Materials And Methods
    A descriptive-analytical study was carried out in 2014 in which 481 nurses were recruited using stratified random sampling. Data was collected through Dumont Horizontal Violence Questionnaire (including 49 questions) and analyzed in SPSS v.21.
    Results
    Among the participants 16.6% had shown violent behavior towards their colleagues. It was also found that 34.9% of nurses have been exposed to violence at least once a month. The findings showed that head nurses were exposed to violent behaviors from hospital managers and physicians more than others. Data analysis indicated that peer violence was more prevalent in hemodialysis unit, while in CCU and ICUOH nurses were involved in violence from hospital managers and physicians.
    Conclusion
    This study demonstrated that many nurses are exposed to violence, therefore, educating and training hospital personnel on anger management could reduce the rate of violent behavior.
    Keywords: Violence, critical care nurse, intensive care units}
  • مرضیه فغانی آغوزی، افسانه باباپور، فاطمه بیانی، صغری خانی*، یدالله جنتی، امیر همتا
    سابقه و هدف
    یائسگی، نقش کلیدی در زندگی یک زن ایفا میکند. زنان حدود یک سوم از عمر خود را در سنین پس از یائسگی می گذرانند و از طرفی یائسگی، نسبت به سایر دوران ها کمتر مطالعه شده است. این مطالعه به منظور تعیین سن یائسگی و عوامل مرتبط با آن در زنان یائسه شهر بابل انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی با نمونه گیری خوشه ایبر روی 300 زن یائسه که از طریق پرسش از درب همه منازل مناطق قرعه کشی شده، شناسایی شدند، انجام شد. پرسشنامه شامل سن یائسگی، شاخص توده بدنی، سن منارک، سن اولین بارداری، مدت استفاده از روش جلوگیری هورمونی، چپ دستی، شاغل بودن، نظم قاعدگی، ورزش، دخانیات، تحصیلات زن و همسر، تاهل، بعد خانوار، تعداد زایمان و سقط؛ به صورت چک لیست تهیه و استرس توسط پرسشنامه هولمز و راهه بررسی شد.
    یافته ها
    میانگین سن یائسگی 50.02±0.21 سال، طول مدت ازدواج 42.10±0.63 سال، سن به هنگام آخرین بارداری 35.15±0.35 سال و مدت زمان شیردهی 106.02±3.5 ماه بود. بین طول مدت ازدواج، سن آخرین بارداری، نمره استرس و مدت شیردهی با سن یائسگی ارتباط معنی داری وجود داشت(p<0.001)، اما برخی از عوامل همچون شاخص توده بدنی، نظم و سن اولین قاعدگی، مدت زمان استفاده از روش جلوگیری هورمونی و ورزش ارتباط معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    میانگین سن یائسگی بابل، نسبت به سایر نقاط کشور بالاتر ولی در محدوده سنی طبیعی است و با طول مدت ازدواج، سن آخرین بارداری، نمره استرس و مدت شیردهی ارتباط معنی داری داشت.
    کلید واژگان: سن یائسگی, بارداری, قاعدگی}
    Marzieh Faghani Aghoozi, Afsaneh Babapoor, Fatemeh Bayani, Soghra Khani *, Yadollah Jannati, Amir Hamta
    Background And Objective
    Menopause plays a pivotal role in women’s life comprising of approximately one third of it. Nevertheless, few studies have focused on the significance of this period. This study aimed to determine the age of menopause and its associated factors in postmenopausal women in Babol, Iran
    Methods
    This cross-sectional study was conducted by cluster sampling on 300 postmenopausal women identified by doorstep questioning of the homes in selected areas. The questionnaires consisted of information on the menopause age, body mass index (BMI), age at menarche, first pregnancy age, duration of hormonal contraceptive use, left-handedness, occupation, menstrual regularity, exercise, smoking habits, couple’s education degree, marital status, family size and the number of births and abortions. The collected data were registered into checklists and The Holmes & Rahe Stress Scale was used for the assessment of the variables.
    Findings
    In total, the average age of menopause was 50.02±0.21 years, the average length of marriage was 42.10±0.63 years, age at last pregnancy was 35.15±0.35 years and the lactation duration was 106.02±3.5 months. A significant correlation was found between the length of marriage, age at last pregnancy, stress scores, lactation duration and the menopause age (p<0.001), while some factors such as BMI, regulation and age at menarche, duration of hormonal contraceptive use and exercise were found to have no significant correlations with the onset of menopause.
    Conclusion
    According to the results of this study, the mean age of menopause in Babol is within the normal range and it is associated with the length of marriage, age at last pregnancy, stress scores and lactation duration.
    Keywords: Menopause Age, Pregnancy, Menstruation}
  • سید افشین شروفی، یدالله جنتی، حسین روحی مقدم
    توجه به خانواده یکی از ارکان مهم مراقبت از بیمار است، زیرا خانواده در اکثر مواقع مسئولیت حمایت از بیمار را برعهده دارد. خانواده هایی که قادر به سازگاری با مساله بستری شدن یکی از عزیزانشان در بخش مراقبت های ویژه(ICU) نیستند ممکن است دچار بحران عاطفی شده و واکنش های شوک، خشم، ناامیدی، اضطراب و افسردگی را به ویژه در 72 ساعت اول بستری از خود نشان دهند. حتی در بعضی از مواقع آنها استرس های بیشتری نسبت به بیماران تجربه می کنند.
    مروری بر مطالعات مرتبط نشان می دهد مهمترین نیاز خانواده ها، اطمینان از انجام مراقبت کافی از بیمار و کسب اطلاعات در مورد بیمار، پیش آگهی و روند درمان می باشد. همچنین نیاز به راحتی از سوی خانواده ها به عنوان کم اهمیت ترین نیاز عنوان شده است. مراقبت های خانواده محور موجب افزایش رضایتمندی از مراقبت ارائه شده توسط تیم درمان و کاهش بروز علایم روانی در خانواده ها می گردد. در بخش مراقبت های ویژه(ICU)، هر یک از افراد تیم مراقبت بهداشتی بایستی اعضاء خانواده بیمار را در مواجهه و تطابق با وضعیت استرس زا حمایت نماید. ارزیابی نیازهای خانواده و انجام مداخلات ضروری جهت تامین این نیازها در زمان بروز بحران در کاهش اضطراب اعضاء خانواده بیمار موثر می باشد.
    کلید واژگان: سنجش نیازهای خانواده بیمار, حمایت خانواده, مراقبت کلی نگر, بخش مراقبت های ویژه, نیازهای روانی, اجتماعی}
    Seyed Afshin Shorofi, Yadollah Jannati, Hossein Roohi Moghaddam
    Since families are responsible for supporting their patients in most cases، paying attention to them is considered as a significant element in the treatment process. Families who are not able to adapt to the hospitalization of their beloved patients in the intensive care units may suffer an emotional crisis. That is، they may show some reactions such as shock، anger، frustration، anxiety، and depression، particularly within 72 hours after the hospitalization. Even in some cases، they may experience more stress than the patients. A review of the related studies shows that the most important needs of the families include being assured that the patient is receiving appropriate treatment and sufficient care، and being informed of the patient’s status، proper prognosis about the treatment process، and the possible consequences. Moreover، the least significant need of the families has been reprted to be their physical comfort. It can be concluded that family-centered care increases the satisfaction of the treatment process and decreases the psychological problems in the families. Therefore، each of the treatment team members in intensive care unit (ICU) should support the family members in dealing with the stressful situations. Evaluating the family needs and performing some essential interventions to fulfill their needs will be effective in declining their anxiety level during the crisis.
    Keywords: CCFNI, family support, holistic care, intensive care units, psychosocial needs}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر یدالله جنتی
    جنتی، یدالله
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال