به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب نسرین رضایی

  • نسرین رضایی، یاسر علیزاده*، حمزه علی علیزاده، احسان الله زیدعلی

    به منظور بررسی اثر کم آبیاری و آبیاری بخشی ناحیه ریشه بر عملکرد و خصوصیات فیزیولوژیکی گیاه ماش، آزمایشی در سال 1400 به صورت کرت خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ایلام اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل سه سطح آبیاری (100 (بدون تنش)، 70 (تنش متوسط) و 50 (تنش شدید) درصد نیاز آبی گیاه) به عنوان تیمارهای اصلی و سه روش آبیاری (معمولی، بخشی ثابت و بخشی متغیر) به عنوان تیمارهای فرعی بود. بالاترین میزان عملکرد دانه (37/2187 کیلوگرم در هکتار) و کلروفیل کل (mg.gFW-1 28/2) در شرایط آبیاری 100 درصد و روش آبیاری معمولی و کمترین میزان عملکرد (70/570 کیلوگرم در هکتار) و کلروفیل کل (mg.gFW-1 1/1) در تیمار تنش شدید و روش آبیاری معمولی بدست آمد. تنش آبی باعث افزایش محتوای مالون دی آلدئید (32 درصد)، کاتالاز (69 درصد) و پراکسیداز آسکوربات (63 درصد) نسبت به تیمار بدون تنش شد. در تیمار آبیاری 50 و 70 درصد، استفاده از روش آبیاری بخشی متغیر نسبت به آبیاری معمولی، سبب افزایش عملکرد، محتوای رطوبت نسبی، رنگدانه های فتوسنتزی و فعالیت آنتی اکسیدانی در گیاه ماش شد. اما این اثرات در روش آبیاری بخشی ناحیه ریشه ثابت مشاهده نشد. در تنش متوسط، اعمال روش آبیاری بخشی متغیر با صرفه جویی در مقدار آب، عملکردی نزدیک به عملکرد شاهد از خود نشان داد. نتایج آزمایش نشان داد که در شرایط کم آبیاری، استفاده از آبیاری بخشی متغیر، در کاهش اثرات خشکی در گیاه ماش موثر بود.

    کلید واژگان: آنتی اکسیدان, پرولین, تنش خشکی, کلروفیل}
    Naserin Rezaei, Yaser Alizadeh *, Hamzeali Alizadeh, Ehsan Zeidali

    To study the effect of deficit irrigation (DI) and partial Root-Zone Drying (PRD) on yield and physiological characteristics of mungbean, a field experiment was conducted as a split plot experiment in a randomized complete block design with three replications and nine treatments at the research farm, Faculty of Agriculture, Ilam University during growing season in 2022. Treatments included three levels of deficit irrigation (100 (without stress), 70 (moderate stress) and 50% (severe stress) of field capacity) as main plots and three irrigation methods including; usual irrigation, fixed partial root-zone drying (FPRD) and alternative partial root-zone drying (APRD) as subplots. Results showed that the highest yield (2187.37 kg.ha-1) and total chlorophyll (2.28 mg.g-1fresh weigh) in the treatment without stress and usual irrigation and the lowest yield (570.70 kg.ha-1) and Total chlorophyll (1.11 mg.g-1fresh weigh) was obtained under severe stress conditions and usual irrigation method. Drought stress increased the content of malondialdehyde (32%), catalase (69%) and ascorbate peroxidase (63%) compared to non-stress conditions. In severe and moderate stress, the use of APRD compared to usual irrigation, increased yield, RWC, photosynthetic pigments and antioxidant activity in mung bean plants. However, these effects were not observed in the FPRD. In moderate stress, APRD with water saving showed a yield close to that of the control treatment. The results showed that in deficit irrigation, APRD was effective in reducing the effects of drought stress in the mung bean plant.Keywords: Antioxidants, drought stress, Chlorophyll, Proline

    Keywords: Antioxidants, Drought Stress, Chlorophyll, Proline}
  • مصطفی بنی اسدی*، نسرین رضایی
    تخریب منابع پایه کشاورزی یکی از بزرگترین چالش های پیش روی تامین امنیت غذایی پایدار است. هدف از این مطالعه بررسی عوامل موثر بر پذیرش شیوه های مکانیکی و غیرمکانیکی حفاظت از منابع پایه خاک و آب در دشت همدان-بهار می باشد. داده های این مطالعه از طریق تکمیل پرسشنامه و مصاحبه با 191 کشاورز در سال زراعی 1401-1400 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از الگوهای لاجیت ساده و لاجیت چندگانه استفاده گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که عوامل اثرگذار بر پذیرش روش های غیرمکانیکی و مکانیکی حفاظتی به لحاظ آماری از یکدیگر قابل تفکیک هستند. متغیرهای داشتن شغل غیرکشاورزی، ارزش هر هکتار زمین، تعهد نسبت به حفظ منابع پایه برای نسل آینده بر احتمال پذیرش روش های غیرمکانیکی و متغیرهای ارزش هر هکتار زمین، مبلغ تسهیلات دریافتی، اطلاع از منافع بلندمدت کشاورزی حفاظتی، تعهد نسبت به حفظ منابع پایه برای نسل آینده و عدم اعتماد به توصیه کارشناسان کشاورزی بر احتمال پذیرش روش های حفاظتی مکانیکی از سوی کشاورزان اثرگذار هستند. با توجه به نتایج بدست آمده، اقداماتی نظیر اعطای تسهیلات بلندمدت، کم بهره و هدفمند در جهت به کارگیری اقدامات حفاظتی، افزایش فعالیت های آموزشی-ترویجی توسط سازمان جهاد کشاورزی استان، استفاده از رسانه های عمومی و شبکه های مجازی جهت آگاهی بخشی به کشاورزان، ایجاد زمینه های شغلی غیرکشاورزی و تنوع بخشی اقتصادی در مناطق روستایی از جمله سیاست های پیشنهادی موثر بر پذیرش روش های کشت حفاظتی است.
    کلید واژگان: کشاورزی حفاظتی, مدل لاجیت چندگانه, روش های حفاظتی مکانیکی, روش های حفاظتی غیرمکانیکی}
    Mostafa Baniasadi *, Nasrin Rezae
    Destruction of basic agricultural resources is one of the biggest challenges facing sustainable food security. The purpose of this study is to investigate the factors influencing the adoption of mechanical and non-mechanical methods of soil and water resources conservation in Hamedan-Bahar plain. The data of this study was obtained by completing the questionnaire and interviewing 191 farmers in the crop year of 2021-2022. For data analysis, general logit and multinominal logit models were used. The results of this study showed that the factors affecting the acceptance of non-mechanical and mechanical conservation methods can be statistically separated from each other. The variables of having a non-agricultural job, the value of each hectare of land, the commitment to preserve basic resources for the future generation on the probability of accepting non- mechanical methods, and the variables of the value of each hectare of land, the amount of credits received, knowledge of the long-term benefits of conservation agriculture, the commitment to preserve basic resources for The future generation and lack of trust in the advice of agricultural experts have significant effect on the probability of acceptance of mechanical protection methods by farmers. According to the results, measures such as granting long-term, low-interest and targeted facilities for the use of protective measures, increasing educational-promotional activities by the provincial agricultural organization, using public media and virtual networks to inform farmers, creating non-agricultural job fields and diversification of the economic sector in rural areas is one of the proposed policies effective on the acceptance of conservation cultivation methods.
    Keywords: Conservation Agriculture, Multinominal Logit Model, Mechanical Conservation Methods, Non-Mechanical Conservation Methods}
  • مهناز قلجه، رضا غلامی، نسرین رضایی*

    زمینه و هدف:

     در همه گیری کووید-19 پرستاران بخش های روان پزشکی، علاوه بر ماهیت این بیماری با بیمارانی سروکار داشتند که  واقعیت سنجی آنان دچال اختلال بود. این پرستاران با چالش های مضاعفی مواجه بودند که سلامت روان آنان را تحت تاثیر قرار داده است. ایمن سازی روانی روشی برای مقابله با استرس است. بنابراین مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر ایمن سازی روانی بر استرس درک شده و اضطراب ناشی ازکووید-19 در پرستاران بخش های روان پزشکی زاهدان انجام شد.

    روش بررسی:

     این مطالعه نیمه تجربی است که در بازه زمانی اسفند ماه سال 1400 تا تیر ماه سال 1401 انجام شد. نمونه گیری به شیوه سرشماری انجام شد. 50 پرستار بخش های روان پزشکی بهاران شهر زاهدان جامعه پژوهش را تشکیل دادند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل فرم اطلاعات فردی و پرسش نامه های استرس درک شده و اضطراب کرونا بود. آموزش ایمن سازی در برابر استرس به صورت 2 کارگاه 4 ساعته و با رعایت پروتکل های بهداشتی انجام شد. محتوای آموزشی بر مبنای برنامه ایمن سازی در برابر استرس ارایه شد. تجزیه وتحلیل داده ها توسط SPSS نسخه 16 و استفاده از میانگین،  انحراف معیار و آزمون های کای اسکویر، تی مستقل، تی زوجی و تست دقیق فیشر انجام شد. در مواردی که 0/05>P بود اختلاف معنادار گزارش شد.

    یافته ها :

    یافته ها نشان داد 84 درصد از گروه آزمایش و 72 درصد از گروه کنترل به کووید-19 مبتلا شدند و 100 درصد گروه آزمایش و 88 درصد گروه کنترل واکسینه شده بودند. میانگین و انحراف معیار نمره اضطراب پرستاران در گروه آزمایش کاهش معناداری یافت (0/004=P)، اما میانگین و انحراف معیار نمره استرس درک شده پرستاران در گروه آزمایش اختلاف معناداری نداشت (0/8=P). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس نشان داد میانگین نمره استرس درک شده و اضطراب پرستاران دو گروه پس از مداخله ایمن سازی روانی تفاوت آماری معنادار نداشته است.

    نتیجه گیری :

    نتایج نشان داد ایمن سازی روانی بر اضطراب و استرس درک شده ناشی از کووید-19 در پرستاران بخش های روان پزشکی  زاهدان تاثیر نداشته است. معنادار نبودن نتایج این مطالعه می تواند حاکی از این باشد که با گذر زمان اضطراب و استرس درک شده پرستاران که در ابتدای همه گیری بالا بوده، کاهش یافته است. می توان پیشنهاد داد مسیولین امر بلافاصله بعد از شروع هر همه گیری به مشکلات روان شناختی پرستاران توجه کنند.

    کلید واژگان: کووید 19, پرستاران, اضطراب, استرس درک شده, ایمن سازی روانی}
    Mahnaz Ghaljeh, Reza Gholami, Nasrin Rezaee*

    Background & Aims :

    During the COVID-19 pandemic, nurses working in psychiatric departments were also involved, which affected their mental health. The present study aims to determine the effect of psychological immunization on perceived stress and anxiety caused by COVID-19 in nurses working in the psychiatry department of a hospital in Zahedan, Iran.

    Materials & Methods:

     This is a quasi-experimental study that was conducted from February to June 2022. Participants were 50 nurses from the psychiatry department of Baharan Hospital in Zahedan city who were selected by a census method, and were assigned to intervention and control groups. Data collection tools included a demographic form, the perceived stress scale, and the corona disease anxiety scale. The psychological immunization was provided in two four-hour workshops. Data analysis was done in SPSS software, version 16 using mean, standard deviation and chi-square test, independent t-test, paired t-test, and Fisher’s exact test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results :

    Most of the nurses had an infection with COVID-19 and were vaccinated. The mean and score of anxiety decreased from 11.96±10.05 to 8.12±6.92 in the intervention group (P=0.004) and decreased from 11.84±10.26 to 8.40±6.51 in the control group (P=0.07). The mean score of perceived stress changed from 27.45±5.56 to 27.20±4.20 after intervention in the intervention group (P=0.8) and from 27.48±4.71 to 28.32±4.87 in the control group (P=0.43).

    Conclusion:

     The psychological immunization program has no significant effect on anxiety and stress caused by COVID-19 in nurses of psychiatric departments in Zahedan, Iran. It is recommended that psychiatric hospital managers should pay attention to the psychological problems of nurses at the beginning of the pandemic.

    Keywords: COVID-19, Nurses, Anxiety, Perceived stress, Psychological immunization}
  • فرزانه میری، علی نویدیان، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    تعداد زیادی از معتادان اقدام به ترک می کنند، اما مجددا به سمت مواد مخدر گرایش می یابند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارت تنظیم هیجان بر خودکنترلی و پریشانی روان شناختی افراد وابسته به مواد افیونی بستری در بیمارستان روان پزشکی زاهدان انجام گرفته است.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی در چهار ماه آخر سال 1401 در مورد 80 معتاد در حال ترک بستری در بیمارستان روان پزشکی بهاران زاهدان انجام یافت. نمونه ها به روش در دسترس انتخاب و در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. گروه مداخله 10 جلسه آموزش تنظیم هیجان دریافت کرد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های خودکنترلی و پریشانی روان شناختی استفاده شد. داده ها به کمک آزمون های توصیفی و تحلیلی و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    بعد از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره پریشانی روان شناختی معتادان وابسته به مواد افیونی در گروه مداخله (001/0<p) و در گروه شاهد کاهش معناداری یافت (005/0<p). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس به منظور کنترل اثر معناداری نمرات پیش آزمون نشان داد که میانگین نمره پریشانی روان شناختی بیماران دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار داشته است (001/0<p). به علاوه پس از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره خودکنترلی در گروه مداخله و کنترل افزایش معناداری داشت (001/0<p). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس به منظور کنترل اثر معناداری نمرات پیش آزمون نیز نشان داد که میانگین نمره خودکنترلی دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار داشته است (001/0<p).

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان داد که تنظیم هیجان در معتادان وابسته به مواد افیونی باعث کاهش معنادار نمره پریشانی روان شناختی و افزایش معنادار نمره خودکنترلی می شود. لذا می تواند تاثیرات مثبت و بازدارنده بر رفتارهایی که سوق دهنده به سمت مصرف مجدد مواد است، داشته باشد. توصیه می شود برای بهبود پریشانی روان شناختی و خودکنترلی در معتادان در حال ترک از آموزش مهارت های تنظیم هیجان استفاده شود.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, رفتار درمانی, پریشانی روان شناختی, خودکنترلی}
    Farzaneh Miri, Ali Navidian, Nasrin Rezaee*
    Background & Aim

    A large number of drug users make attempts to cease drug use; however, a relapse tendency often emerges subsequent to the cessation period. The present study aimed to examine the effect of emotion regulation skill training on self-control and psychological distress among opioid-dependent people hospitalized at Zahedan Psychiatric Hospital.

    Methods & Materials: 

    This quasi-experimental study was conducted over the fourth quarter of the year 2022, focusing on 80 drug users who underwent treatment at Baharan Psychiatric Hospital in Zahedan. The participants were selected using convenience sampling and subsequently assigned to either the intervention group or the control group. The intervention group received a total of 10 sessions of training in emotion regulation skills. The self-control and psychological distress questionnaires were used to collect the data. The data were analyzed using both descriptive and inferential statistical tests through SPSS software version 22.

    Results

    The mean and standard deviation of the psychological distress score among opioid addicts in both the intervention group (P<0.001) and the control group significantly decreased (P<0.005). To account for the significant effect of pre-test scores, an analysis of covariance test was conducted, indicating a statistically significant difference in the average psychological distress scores between the two groups after the intervention (P<0.001). Similarly, the self-control score in both the intervention and control groups showed a significant increase in mean and standard deviation (P<0.001). The analysis of covariance test, considering the significant effect of the pre-test scores, also showed a statistically significant difference in the average self-control score between the two groups after the intervention (P<0.001).

    Conclusion

    The findings showed that emotion regulation skills training among individuals with opioid dependency is associated with a significant decrease in psychological distress and a significant increase in self-control. Consequently, these findings suggest that such regulation may exert positive and inhibitory influences on behaviors contributing to the recurrence of substance use. In light of these findings, it is recommended to implement training programs focused on developing emotion regulation skills as a means to improve psychological distress and self-control among individuals undergoing addiction recovery.

    Keywords: emotional regulation, behavior therapy, psychological distress, self-control}
  • نسرین رضایی، حمزه علی علیزاده*، یاسر علی زاده، احسان الله زیدعلی

    به منظور بررسی اثر کم آبیاری و آبیاری بخشی ناحیه ریشه بر بهره وری آب و پارامترهای فتوسنتزی گیاه ماش، آزمایشی در سال 1399 به صورت کرت خرد شده بر پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه ایلام اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل سه سطح آبیاری (100، 70 و 50 درصد نیاز آبی گیاه) به عنوان تیمارهای اصلی و سه روش آبیاری (معمولی، PRD ثابت و PRD متغیر) به عنوان تیمارهای فرعی بود. نتایج نشان داد که اثر تنش آبی بر بهره وری آب، کارایی کربوکسیلاسیون و کارایی مصرف آب فتوسنتزی در سطح یک درصد معنی دار بود. همچنین اثر متقابل تنش آبی و روش آبیاری بر بهره وری آب و کارایی کربوکسیلاسیون معنی دار بود. در همه روش های آبیاری بیشترین مقدار بهره وری آب در سطح آبی 75 درصد حاصل شد. بیشترین مقدار بهره وری آب به مقدار Kg/m349/0 در سطح آبیاری 75 درصد نیاز آبی و روش PRD متغیر اتفاق افتاد. در سطوح آبیاری 100 و 75 درصد نیاز آبی بین مقدار بهره وری آب روش آبیاری معمولی و PRD متغیر تفاوت معنی دار وجود نداشت. در تنش های آبی شدید بهره وری آب در روش PRD متغیر به طور معنی دار از دو روش دیگر بیشتر بود. بنابراین در شرایط کم آبیاری، استفاده از روش PRD، در کاهش اثرات تنش خشکی موثر می باشد.

    کلید واژگان: تعرق, تنش خشکی, ضریب همبستگی, کارایی کربوکسیلاسیون, کارایی مصرف ذاتی آب}
    Nasrin Rezae, Hamza Ali Alizadeh *, Yaser Alizade, Ehsan Zeidali

    In order to study the effect of deficit irrigation (DI) and partial Root-Zone Drying (PRD) on water productivity and photosynthetic characteristics of mungbean, a field experiment was conducted as a split-plot experiment in a randomized complete block design with three replications and nine treatments at the research farm, Ilam University during the growing season in 2021. Treatments included three levels of deficit irrigation (50, 70 and 100% of water requirement) as main plots and three irrigation methods including; usual irrigation, fixed partial root-zone drying, and alternative partial root-zone drying as subplots. The results showed that the effect of drought stress on water productivity, carboxylation efficiency, and photosynthetic water use efficiency was significant. Also, the Interactive effect of drought stress and irrigation method on water productivity and carboxylation efficiency was significant. The highest amount of water productivity, in all irrigation methods, was found in 75% water requirement treatment. The highest water productivity (0.49 kg/m3) was recorded with the alternative PRD method in 75 % of the water requirement level. There was no significant difference between alternative PRD and DI methods at 75 and 100 % of water requirement levels on water productivity. In severe drought stress, water productivity in the alternative PRD method was significantly higher than the other two methods. Therefore, in drought stress conditions, using the PRD method was effective in reducing the effects of drought stress.

    Keywords: Transpiration, Drought stress, Correlation coefficient, Carboxylation efficiency, Intrinsic water use efficiency}
  • نسرین رضایی، مریم کشاورز*، فاطمه سروی، رضا بخردی
    مقدمه

    زمان واکنشی شدن در آزمون بدون استرس کمتر در مطالعات بررسی شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر رایحه اسطوخودوس با و بدون موسیقی بر زمان واکنشی شدن آزمون بدون استرس و ضربان پایه قلب جنین در زنان نخست زا انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده سه گروهه در سال 1400-1399 بر روی 195 زن باردار نخست زا که به درمانگاه پره ناتال مرکز آموزشی درمانی شهید اکبرآبادی تهران مراجعه کردند، انجام شد. افراد به طور تصادفی در سه گروه 65 نفره رایحه اسطوخودوس، رایحه اسطوخودوس- موسیقی و کنترل قرار گرفتند. در گروه رایحه اسطوخودوس 4 قطره اسانس اسطوخودوس 10% استنشاق می شد. در گروه رایحه اسطوخودوس- موسیقی شرکت کنندگان به موسیقی (صداهای طبیعت) نیز گوش می دادند. پس از مداخله، آزمون بدون استرس در هر سه گروه به مدت 20 دقیقه انجام شد. زمان واکنشی شدن آزمون بدون استرس و تعداد ضربان پایه قلب جنین به عنوان پیامد اولیه در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه، تعقیبی توکی، تی زوجی، کای اسکویر و آزمون دقیق فیشر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین زمان شروع آزمون تا واکنشی شدن آزمون بدون استرس جنین در دو گروه مداخله ی رایحه اسطوخودوس (11/4±05/7 دقیقه) و ترکیب رایحه اسطوخودوس- موسیقی (59/3±04/6 دقیقه) کمتر از گروه کنترل (32/5±43/10 دقیقه) بود. نتایج آزمون در 64 نفر (5/98%) در هر یک از گروه های مداخله و 52 نفر (80%) در گروه کنترل واکنشی بود (001/0p<). دو گروه مداخله از نظر زمان واکنشی شدن تفاوت معنی داری نداشتند (144/0=p). در طی انجام آزمون، سه گروه از نظر میانگین ضربان پایه قلب جنین تفاوت آماری معنی داری نداشتند (729/0=p).

    نتیجه گیری

    ترکیب رایحه اسطوخودوس و موسیقی بر کوتاه شدن زمان واکنشی شدن آزمون در مقایسه با رایحه اسطوخودوس به تنهایی تاثیر بیشتری نداشت، لذا استفاده از رایحه اسطوخودوس برای کاهش زمان واکنشی شدن آزمون پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: آزمون بدون استرس جنین, اسطوخودوس, رایحه درمانی, موسیقی}
    Nasrin Rezaei, Maryam Keshavarz *, Fatemeh Sarvi, Reza Bekhradi
    Introduction

    The reactivity time of the non-stress test (NST) has been less investigated in the studies. The present study was performed with aim to investigate the effect of lavender aromatherapy with and without music on the reactivity time of NST and basal fetal heart rate in primiparous women.

    Methods

     This three-group randomized clinical trial study was conducted between 2020-2021 on 195 primiparous women who referred to the prenatal clinic of Shahid Akbar Abadi educational and medical center in Tehran. The participants were randomly allocated into three groups: lavender aromatherapy, lavender aromatherapy-music, and control (n=65 in each group). In the lavender aromatherapy group, four drops of 10% lavender essence was inhaled. In the lavender aromatherapy-music group, participants also listened to music (nature sounds). After the intervention, NST was performed in all three groups for 20 minutes. The reactivity time of the NST and the number of basal fetal heart rate were considered as primary outcomes. The data were analyzed by statistical software (version 16), and one-way analysis of variance, Tukey's post hoc, paired t-test, chi-square, and Fisher's exact tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The mean reactivity time of the NST in the two intervention groups: lavender aromatherapy (7.05±4.11 minutes) and the combination of lavender aromatherapy and music therapy (6.04±3.59 minutes) was lower than the control group (10.43±5.32 minutes). The NST results were reactive in 64 (98.5%) of the cases in each of the intervention groups and 52 (80%) in the control group (P<0.001). There was no significant statistical difference between the two intervention groups in reactivity time of the NST (p= 0.144). During the NST, the three groups did not have a statistically significant difference in the mean basal fetal heart (p= 0.729).

    Conclusion

    The combination of lavender aromatherapy and music did not have a more effect on shortening the reactivity time of the NST when compared to lavender oil use alone. Therefore, the use of lavender aromatherapy is suggested to reduce the reactivity time of the NST.

    Keywords: Non-stress test, Lavender, Aromatherapy, Music}
  • مژگان جهانتیغ، نیلوفر کندری فرد، نسرین رضایی*

    زمینه و هدف:

     سرطان پستان از بیماری های شایع زنان است که سلامت جسمی و روانی آنان را به مخاطره می اندازد. نشخوار فکری از مشکلات روان شناختی این زنان است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر امید درمانی بر نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. 

    روش بررسی:

     این یک مطالعه نیمه تجربی است. تمام زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بخش های شیمی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهر زاهدان جامعه پژوهش را تشکیل دادند. نمونه گیری در ابتدا به شیوه مستمر بود. سپس نمونه ها به روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش (50 نفر) و کنترل (50 نفر) قرارگرفتند. مداخله به مدت 8 جلسه گروهی و 2 بار در هفته انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات فردی و پرسش نامه نشخوار فکری بود. داده ها به کمک نسخه 16 نرم افزار SPSS تجزیه وتحلیل شد.. 

    یافته ها :

    میانگین نمره نشخوار فکری قبل از مداخله تفاوت آماری معناداری بین دو گروه نداشت (0/29=P)، اما بعد از مداخله گروه درمانی مبتنی بر امید درمانی مقایسه میانگین نمره نشخوار فکری در دوگروه معنادار بود (0/0001=P). آزمون آماری تی زوجی نشان داد بین میانگین نمره نشخوار فکری قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله (0/003=P)، تفاوت آماری معناداری وجود داشت، در گروه کنترل در میانگین نمره نشخوار فکری تفاوت آماری معناداری یافت نشد (0/89=P).

    نتیجه گیری :

    یافته ها نشان داد آموزش مبتنی بر امید درمانی، بر نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان موثر است. این نتایج نشان می دهد زنان مبتلا به سرطان پستان که درگیر مشکلاتی همچون نشخوار فکری هستند با مداخله مبتنی بر امید درمانی افکار مزاحم آن ها که بیشتر حول وحوش بیماری و ناامیدی است، کاهش می یابد.

    کلید واژگان: امیددرمانی, سرطان پستان, نشخوار فکری}
    Mojgan Jahantigh, Niloofar Kondori Fard, Nasrin Rezaee*

    Background & Aims:

     Breast cancer is one of the common diseases in women that endangers their physical and mental health. Rumination is one of the psychological problems in these women. The present study aims to determine the effect of an educational program based on hope therapy on the rumination of women with breast cancer.

    Materials & Methods 

    This is a quasi-experimental study. The study population consist of all women with breast cancer referred to the chemotherapy departments of hospitals affiliated to Zahedan University of Medical Sciences. The sampling was done using a continuous method. Then, the samples were divided into intervention (n=50) and control (n=50) groups randomly by lottery method. The intervention was conducted at eight group sessions, twice a week. The data collection tools were a demographic form and the Ruminative Response Scale (RRS). The data were analyzed in SPSS software, verion 16.

    Results 

    The mean score of rumination before the intervention was not significantly different between the two groups (P=0.29). After the intervention, the difference between the two groups was significant (P=0.0001). The paired t-test results showed a significant difference in the mean score of rumination before and after the intervention in the intervention group (P=0.003), but there was no significant difference in the control group (P=0.89).

    Conclusion

     Education based on hope therapy can positively affect the rumination of women with breast cancer. By an hope therapy-based intervention, the disturbing thoughts, which are mostly related to disease and despair, can be reduced in women with breast cancer experiencing rumination.

    Keywords: Hope therapy, Breast cancer, Rumination}
  • نسرین رضایی*، عباسعلی شیخی
    زمینه و هدف

    جمعیت جهان در حال پیر شدن است و پیری اغلب با کاهش سلامت همراه است. ازاین رو برای حفظ سلامت سالمندان نیاز به تدوین اقدامات بهداشتی پیشگیرانه است. برخورداری از سلامت اجتماعی یک بعد بسیار مهم سلامت برای سالمند به شمار می رود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر خاطره درمانی گروهی بر سلامت اجتماعی سالمندان بازنشسته شهر زاهدان انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که در سال 1397 در شهر زاهدان انجام شد. در این مطالعه 90 بازنشسته 60 تا 75 سال شرکت کردند. نمونه گیری به شیوه دردسترس انجام شد و نمونه ها به روش تصادفی در گروه مداخله خاطره گویی و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه اطلاعات فردی و پرسش نامه سلامت اجتماعی بود. تجزیه وتحلیل داده ها با کمک آمار توصیفی و استنباطی با نسخه 16 نرم افزار SPSS انجام شد.

    یافته ها

    میانگین سنی در گروه مداخله 3/46±68/02 سال و در گروه کنترل 4/60±68/64 سال بود. نتایج آزمون آماری تی مستقل نشان داد میانگین نمره سلامت اجتماعی سالمندان پس از مداخله خاطره گویی بین 2 گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنا داری داشته است (0/002=p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد خاطره گویی به صورت گروهی می تواند بر سلامت اجتماعی سالمندان تاثیر مثبت داشته باشد. ازآنجایی که سالمندان، علاقمند به بیان خاطرات هستند و خاطره گویی مداخله ای جذاب، ساده و بدون هزینه است، می توان از آن به منظور ارتقای سلامت اجتماعی سالمندان استفاده کرد.

    کلید واژگان: سلامت اجتماعی, سالمند, خاطره گویی}
    Nasrin Rezaee *, Abbasali Sheykhi
    Background & Aims

    Aging is associated with declined health. To maintain the health of the elderly, it is necessary to develop preventive health measures. Social well-being is an important dimension of health in the elderly. The present study aims to determine the effect of group reminiscence therapy on the social well-being of retired older men in Zahedan, Iran.

    Materials & Methods

    This is a quasi-experimental study that was conducted in 2018. Participants were 90 retired older men aged 60-75 years in Zahedan, Iran who were selected by a convenience method and were randomly divided into intervention and control groups. Data collection tools were a demographic form and Keyes’ social well-being scale-short form. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistics in SPSS software, version 16.

    Results

    The Mean±SD age was 68.02±3.46 in the intervention group and 68.64±4.60 years in the control group. The results of independent t-test showed that the mean score of social well-being after reminiscence intervention was significantly different between the two groups (P=0.002).

    Conclusion

    Group reminiscence therapy has a positive effect on the social well-being of retired older men. Since the elderly are interested in sharing memories and considering that reminiscence therapy is an attractive, simple and cost-effective intervention, it can be used to improve their social well-being.

    Keywords: Social well-being, Elderly, Reminiscence}
  • محسن کرامتی مقدم، نسرین رضایی، مجید کرامتی مقدم *

    هدف از تحقیق حاضر، بررسی نقش اینترنت اشیا در تغییر بعد فرهنگی و تعامل با دنیای فیزیکی جوانان شهر تهران بود. نوع روش تحقیق در مطالعه پژوهش پیش‌رو توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در رشته های علوم ارتباطات و مطالعات رسانه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال 1401-1400 می باشد که تعداد 950 دانشجو در رشته علوم ارتباطات و مطالعات رسانه می باشد. حجم نمونه مطابق جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان برابر با 274 نفر از دانشجویان رشته علوم ارتباطات و مطالعات رسانه است. روش نمونه گیری استفاده از نمونه گیری طبقه ای (به دلیل استفاده از جنسیت دانشجویان دختر و پسر، مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) است. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اینترنت اشیاء آتزوری و همکاران (2010) و پرسشنامه سبک زندگی ظهیری خواه (1400) بود. برای تجزیه‌وتحلیل فرضیه های پژوهش از آمار استنباطی (آزمون t برای گروه های مستقل، آزمون F) با 0/05=α و نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 استفاده شد. یافته ها نشان داد: اینترنت اشیاء بر بعد فرهنگی جوانان شهر تهران نقش مثبت و معنادار دارد. اینترنت اشیاء بر تعامل با دنیای فیزیکی جوانان شهر تهران نقش مثبت و معنادار دارد.

    کلید واژگان: اینترنت اشیاء, بعد فرهنگی, دنیای فیزیکی, جوانان}
    Mohsen Keramati Moghadam, Nasrin Rezaei, Majid Keramati Moghadam *

    The purpose of this study was to investigate the role of the Internet of Things in changing the cultural dimension and interaction with the physical world of young people in Tehran Was. The type of research method in the leading research study was descriptive and survey type. The statistical population includes all students studying in the field of communication sciences and media studies at the Islamic Azad University, Central Tehran Branch in 1401-1400, which is 950 students in the field of communication sciences and media studies. The sample size according to Krejcie and Morgan sampling table is equal to 274 students of communication sciences and media studies. Sampling method is the use of stratified sampling (due to the use of gender of male and female students, undergraduate, graduate and doctoral). The research instruments included Atzuri et al.\'s Internet of Things Questionnaire (2010) and Zahiri-Khakhah Lifestyle Questionnaire (1400). Inferential statistics (t-test for independent groups, F-test) with α = 0.05 and SPSS software version 21 were used to analyze the research hypotheses. Findings showed: Internet of Things has a positive and significant role on the cultural dimension of youth in Tehran. The Internet of Things has a positive and significant role in interacting with the physical world of the youth of Tehran.

    Keywords: Internet of Things, cultural dimension, physical world, youth}
  • نسرین رضایی، مهناز رونقی، محمدرضا رسولی

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی ترومای کرونا در زندگی روزمره، در آثار هنرمندان تجسمی حوزه تصویرسازی و گرافیک با تاکید بر مسیولیت اجتماعی (مورد مطالعه اینستاگرام) بوده است. در این تحقیق ابتدا با روش توصیفی مفاهیم و نظریات مربوط به اندیشه های نشانه‌شناسی و سیر زایشی معنا مطرح شده، سپس با رویکردی تحلیلی میان نظریات و آثار هنری مورد بحث در زمان کرونا از (ابراهیم حقیقی در حوزه تصویرسازی و گرافیک) ارتباط برقرار کرده تا با کمک آن ها به خوانش متن بپردازد. بر این اساس، جامعه آماری تحقیق حاضر، شامل آثار منتخب هنرمندان در حوزه تصویرسازی و گرافیک که با موضوع ویروس کرونا و بیماری کووید -19، خلق شده اند مورد تحلیل محتوایی قرار می گیرند؛ لذا در تحقیق حاضر، نمونه آماری شامل آثار هنرمند ایرانی ابراهیم حقیقی در حوزه تصویرسازی و گرافیک در شش‌ماهه نخست بحران کرونا است. نشانه شناسی و ساختارگرایی سوسوری در انجام این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. یافته ها نشان داد: ترومای کرونا در زندگی روزمره، در آثار هنرمندان تجسمی (در حوزه تصویرسازی و گرافیک) در غالب مسیولیت اجتماعی در اینستاگرام نقش داشته است. همچنین فعالیت های هنرمندان حوزه تجسمی (در حوزه تصویرسازی و گرافیک) در غالب مسیولیت اجتماعی در اینستاگرام در زمان بحران کرونا تاثیرات مثبتی داشته است. به مدیران ارشد و میانی شهرستان ها و استان ها پیشنهاد می شود در مدیریت شهری و تصمیمات بصری و مبلمان شهری از ظرفیت های حداکثری هنرمندان و صاحب نظران این حوزه در جهت هرچه بهتر شدن سیمای شهری و تاثیرات روحی روانی بر فرهنگ مردم استفاده شود.

    کلید واژگان: ترومای کرونا, هنرهای تجسمی, تصویرسازی, گرافیک, مسئولیت اجتماعی, اینستاگرام}
    Nasrin Rezaei, Mahnaz Ronaghi, Mohammad Reza Rasouli

    The purpose of this study was to investigate coronary trauma in everyday life, in the works of visual artists in the field of illustration and graphics with an emphasis on social responsibility (studied by Instagram). In this research, first the descriptive concepts and theories related to semiotic ideas and the reproductive course of meaning have been proposed, then with an analytical approach between the theories and works of art discussed in the time of Corona (Ebrahim Haghighi in the field of illustration and graphics). To read the text with their help. . Accordingly, the statistical population of the present study, including selected works of artists in the field of illustration and graphics created with the theme of the corona virus and Covid-19 disease, are analyzed in terms of content; Therefore, in the present study, the statistical sample includes the works of Iranian artist Ebrahim Haghighi in the field of illustration and graphics in the first six months of the Corona crisis. Saussure's semiotics and structuralism have been considered in this research. Findings showed: Corona trauma in daily life, in the works of visual artists (in the field of illustration and graphics) has played a role in the form of social responsibility on Instagram. Also, the activities of visual artists (in the field of illustration and graphics) have had a positive effect on social responsibility in Instagram during the Corona crisis. It is suggested to the senior and middle managers of cities and provinces in urban management and visual decisions and urban furniture of the maximum capacities of artists and experts in this field in order to improve the urban appearance and psychological effects on culture. People used to.

    Keywords: Corona trauma, visual arts, illustration, graphics, social responsibility, Instagram}
  • محسن کرامتی مقدم، نسرین رضایی، مجید کرامتی مقدم *

    هدف از تحقیق حاضر، بررسی نقش اینترنت اشیا در تغییر سلامت و زندگی روزمره جوانان شهر تهران بود. نوع روش تحقیق در مطالعه پژوهش پیش‌رو توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در رشته های علوم ارتباطات و مطالعات رسانه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال 1401-1400 می باشد که تعداد 950 دانشجو در رشته علوم ارتباطات و مطالعات رسانه می باشد. حجم نمونه مطابق جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان برابر با 274 نفر از دانشجویان رشته علوم ارتباطات و مطالعات رسانه است. روش نمونه گیری استفاده از نمونه گیری طبقهدای (به دلیل استفاده از جنسیت دانشجویان دختر و پسر، مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) است. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اینترنت اشیاء آتزوری و همکاران (2010) و پرسشنامه سبک زندگی ظهیری خواه (1400) بود. برای تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش از آمار استنباطی (آزمون t برای گروه های مستقل، آزمون F) با 05/0=α و نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 استفاده شد. یافته ها نشان داد: اینترنت اشیاء بر تغییرات زندگی روزمره جوانان شهر تهران نقش مثبت و معنادار دارد. اینترنت اشیاء بر سلامت جوانان شهر تهران نقش مثبت و معنادار دارد.

    کلید واژگان: اینترنت اشیاء, تغییرات زندگی روزمره, سلامت, جوانان}
  • مریم محمدی صادق، علی نویدیان، مهناز قلجه، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    فوریت های پیش بیمارستانی یکی از پر استرس ترین حرفه های پزشکی است. مشاغل پر استرس بر تاب آوری و توانایی کنترل خشم کارکنان تاثیر می گذارند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش روانی بر میزان خشم و تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی انجام گرفته است.

    روش بررسی

    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 120 نفر از کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی شهر زاهدان شرکت نمودند. افراد واجد شرایط در پایگاه های شهری و جاده ای حوزه شهر زاهدان به شیوه در دسترس وارد مطالعه شدند. برای تعیین گروه مداخله و کنترل از میان 24 پایگاه موجود به شیوه تصادفی 12 پایگاه در گروه مداخله و 12 پایگاه در گروه کنترل قرار گرفتند. ابتدا فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه های خشم و تاب آوری توسط هر دو گروه به صورت خودگزارش دهی تکمیل شد. سپس گروه مداخله به صورت گروه های 12-8 نفری در 5 جلسه آموزش روانی شرکت کردند. پرسشنامه ها دو ماه بعد از مداخله در هر دو گروه دوباره تکمیل شد. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون های کای دو، تی مستقل، تی زوجی) انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی در بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معنادار نداشته است (492/0=p) ولی پس از مداخله تفاوت معنادار مشاهده شده است (009/0=p). همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره کنترل خشم کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معناداری با هم نداشته است (672/0=p) ولی پس از مداخله میزان آن در گروه مداخله به طور معناداری از گروه کنترل بیش تر بود (001/0<p).

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد آموزش روانی، تاب آوری کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی را ارتقا داده است و با ارتقای آن کارکنان توانسته اند خشم خود را کنترل نمایند. پیشنهاد می شود در برنامه های آموزش ضمن خدمت کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی، برنامه آموزش روانی برای ارتقای تاب آوری و کنترل خشم آنان که در با موقعیت های پر تنش فراوانی رو به رو می شوند لحاظ شود.

    کلید واژگان: آموزش روانی, تاب آوری, خشم, کارکنان فوریت های پیش بیمارستانی}
    Maryam Mohamadi Sadegh, Ali Navidian, Mahnaz Ghaljeh, Nasrin Rezaee*
    Background & Aim

    Pre-hospital emergencies are one of the most stressful medical professions. Stressful jobs affect employees’ resilience and their ability to control anger. The aim of this study is to determine the effect of psycho-education on the level of anger and resilience among pre-hospital emergency staff.

    Methods & Materials

    In this quasi-experimental study, 120 people employed in urban and road centers in Zahedan were included through the convenience sampling method. To determine the intervention and control group, out of 24 available centers, 12 centers were randomly assigned to the intervention group and 12 centers to the control group. First, a demographic information form and the self-reported anger and resilience questionnaires were completed by both groups. Then, the intervention group participated in five sessions of psycho-education in groups of 8-12 people. The questionnaires were completed again by both groups two months after the intervention. Data was analyzed by the SPSS software version 16 using descriptive (mean and standard deviation) and inferential statistics (Chi-square test, independent t-test and paired t-test).

    Results

    The results of independent t-test showed no significant difference in the mean and standard deviation of resilience score among pre-hospital emergency staff between the intervention and control groups before the intervention (P=0.492), but after the intervention the difference was significant (P=0.009). Also, the results of independent t-test showed no significant difference in the mean and standard deviation of anger control score among pre-hospital emergency staff between the intervention and control groups before the intervention (P=0.672), but after the intervention, mean and standard deviation of anger control score in the intervention group were significantly higher than those of in the control group (P<0.001).

    Conclusion

    The present study showed that psycho-education improved the resilience of emergency workers, and the employees were able to control their anger by enhancing resilience. It is suggested that in-service training programs for pre-hospital emergency staff include a psycho-education program to enhance resilience and control anger in those who face many stressful situations.

    Keywords: psychoeducation, resilience, anger, emergency staff}
  • نسرین رضایی، سعید خدامرادی، سعید صفری*

    موفقیت و اثربخشی هلدینگ ها، به ارزش آفرینی شرکت های تابع و هم افزایی بین ستاد و واحدهای آن وابسته است. راه دستیابی به هم افزایی در هلدینگ ها برقرارکردن روحیه همکاری بین اجزاست. در دهه های اخیر، همکاری، محور اصلی بهبود عملکرد زنجیره تامین قلمداد شده است و ارتباطات بین سازمانی به عنوان واقعیتی انکارنشدنی و یکی از چالش های سازمانی مطرح است. با توجه به ماهیت پیچیده و پویای بازارها علاوه بر همکاری عمودی و درونی به همکاری افقی نیز نیاز است؛ به ویژه تسهیم ظرفیت بین شرکت های تولیدکننده ای که در سطوح مشابه رقیب نیستند، سودآوری و پایداری را برای آنها به ارمغان می آورد. هدف این پژوهش، ارایه مدلی برای شناسایی و تعیین خوشه های همکاری افقی در هلدینگ های صنعتی است. با توجه به بافت داده ها، مدلی کمی بر مبنای شباهت کسینوسی و الگوریتم K میانگین برای خوشه بندی محصولات تولیدی مشابه در یک هلدینگ دارویی استفاده شده است. محصولات تولیدی در 8 خوشه جای گرفته و هر خوشه به یک شرکت نسبت داده شده است. علاوه بر این، فاصله کسینوسی اجزای درون خوشه ها پیش و پس از اجرای خوشه بندی با یکدیگر مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد میانگین فاصله محصولات پس از خوشه بندی بسیار کاهش یافته؛ به گونه ای که این فاصله به کمتر از نصف رسیده است. این امر، افزایش شباهت محصولات قرارگرفته در هر خوشه را نشان می دهد و می توان استدلال کرد که خوشه بندی انجام شده، کیفیت مناسب دارد؛ از این رو، همکاری افقی، که ابزار مهمی برای مدیریت کسب وکار برای بهبود توانایی رقابت سازمان است، محقق می شود و شکاف بین منابع موجود شرکت و الزامات مورد نیاز آینده آن را پر می کند و با ارایه دسترسی سازمان ها به منابع بیرونی با ایجاد هم افزایی و ترویج یادگیری و تغییر سریع، رقابت جویی سازمان ها را افزایش می دهد.

    کلید واژگان: خوشه بندی, K میانگین, هلدینگ, هم افزایی, همکاری افقی}
    Nasrin Rezaei, Saeed Khodamoradi, Saeed Safari *
    Purpose

    Sharing capacity among the manufacturing companies, which are not competitors at the same level, can increase their profit and sustainability. This study aims to propose a model for identifying and determining the horizontal collaborative clusters in industrial holdings. 

    Design/methodology/approach

     To achieve the mentioned clusters in the pharmaceutical industry, first, the affecting criteria were determined based on the literature review, and according to the opinions of managers, supervisors and pharmaceutical holding experts. Then, the related dimensions of each sub-criteria were specified and the common products of the companies were grouped into eight clusters. In this step, each drug was assigned to a cluster of which, the characteristic vector had the shortest distance from it. In the following steps, the obtained clusters were assigned to the companies. For this purpose, the similarity of clusters and companies were measured and each cluster was assigned to the most similar company. Finally, the quality of clustering was measured using cosine similarity, by calculating the distance between the company's products in pairs. The average value of such distances was assumed as the representative value of the product distance in the clusters. 

    Findings

    Pharmaceutical products were categorized into eight clusters, and each one was assigned to a company. Also, the components’ cosine distance inside each cluster was compared, before and after the clustering. The results indicated that the mean distance of products decreased after clustering. Since the similarity of the products in each cluster was increased, it seems that the clustering was sufficiently qualified. 

    Research limitations/implications

     One of the main limitations of this study was the lack of a consistent standard in the information provision of companies. Another limitation was the lack of transparent information provided by companies and the time required to collect data. Also, there was a lack of related studies on how to implement such a method. The lack of cooperation of some experts in completing the questionnaire brought other difficulties and led to a longer-lasting research time. As a future study opportunity, it is suggested to perform a feasibility study on the horizontal collaboration in industrial holdings according to different variables such as holding size (small, medium, large), type of industry (manufacturing and commercial), type of sector (private and public) and legal status (Individual ownership, partnership), market demand and market size. Such study results in determining the extent to which, horizontal cooperation can bring synergy in different situations. 

    Practical implications

    Horizontal collaboration is an effective tool for business management to improve the competitiveness of the organization. It also fills the gap between the company's existing resources and future requirements. It also increases the competitiveness of organizations by providing external resources to them through creating synergy, promoting learning, and rapid change. Social implications: Holdings create synergies by establishing cooperation between their subsidiaries. The result will be higher production quality and more cost-effectiveness, which will lead to customer satisfaction.  

    Originality/value

    There are a variety of ways for determining a business partner, including game theory and clustering. While in several studies, cooperation among several factories through game theory negotiations has led to relative efficiency, decisions have been made based on a short-term perspective. Therefore, such cooperation may be unstable. The desired time horizon is long-term in clustering. Hence, the designated partners can consistently continue their cooperation in the long run.

    Keywords: Horizontal Collaboration, K-means, Holding, Clustering, Synergy}
  • نسرین رضایی، محمد قمری*، سعیده بزازیان، وحیده باباخانی

    چکیده هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی انعطاف پذیری شناختی در رابطه ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری،کلیه رانندگان مرد اتوبوس های بین شهری پایانه های شهر تهران بود. از جامعه مورد نظر نمونه ای به حجم 210 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به سه پرسشنامه سبک های مقابله ای (اندلر و پارکر، 1990)،پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نیو(کاستا و مک کری، 1992)،پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی(دنیس و وندورال، 2010)پاسخ دادند. تحلیل داده ها و ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری (SEM) بر اساس نرم افزار Amos-21 و SPSS-19 انجام شد. نتایج نشان داد بین ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی با سبک مقابله ای  مساله مدار رابطه منفی و با سبک مقابله ای هیجان مدار و اجتنابی  رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (05/0>p).  بین ویژگی های شخصیتی برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی با سبک مقابله ای مساله مدار رابطه مثبت و با سبک مقابله ای  هیجان مدار و اجتنابی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (05/0>p). اما بین ویژگی شخصیتی گشودگی در برابر تجربه با سبک های مقابله ای رابطه معناداری یافت نشد. همچنین، روان رنجورخویی، برون گرایی و وظیفه شناسی اثر غیرمستقیم بر سبک مقابله ای مساله مدار از طریق انعطاف پذیری شناختی دارند (05/0>p). ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی و وظیفه شناسی اثر غیرمستقیم بر سبک مقابله ای هیجان مدار از طریق انعطاف پذیری شناختی دارند (05/0>p).).اثرات غیر مستقیم ویژگی های شخصیتی بر سبک مقابله ای اجتنابی از طریق انعطاف پذیری شناختی رد شد (05/0<p).در کل می توان گفت ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی، برونگرایی و وظیفه شناسی از طریق انعطاف پذیری شناختی بر سبک های مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار تاثیر می گذارند.

    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی, انعطاف پذیری شناختی, سبک های مقابله ای, رانندگان}
    Nasrin Rezaeei

    The present research aimed to investigation the mediating role of cognitive flexibility in the relationship between personality traits and coping styles. Research method was correlational and Research population consist of all male bus drivers of intercity terminals of Tehran. From this population, 210 subjects were selected by multistage random cluster sampling and answered to Coping Inventory for Stressful Situation (Endler& Parker, 1990), NEO personality inventory (Costa & McCrae, 1992) cognitive flexibility Inventory(Dennis &Vanderwal, 2010). Data were analyzed through structural equation modeling(SEM) with using Amos-21 and SPSS-19. The results showed thatthere was negative relationship between neuroticism personality traitwithproblem focused coping style and negative relationship betweenemotion focused and avoidance with problem focused coping styles (P<0/05). There was a positive relationshipamongextroversion, agreeableness, conscientiousness personality traits with a problem focused coping style, andnegative relationship with emotion focused and avoidance coping styles (P<0/05). But openness to experience had not significant relationship with coping styles. personality traits of neuroticism, extraversion, and conscientiousness had indirect effect on problem focused coping style through cognitive flexibility (P<0/05). personality traits of neuroticism and conscientiousness had indirect effect on emotion focused coping style through cognitive flexibility (P<0/05).Indirect effects of personality traits on avoidance coping style through cognitive flexibility were rejected.

    Keywords: Personality Traits, cognitive flexibility, coping styles, Drivers}
  • الهام دامنی*، رضوانه جوانمرد، پریسا شریف زاده، علی خسروشیری، نسرین رضایی
    سابقه و هدف

    از دیدگاه بهداشتی آب استخرها باید دارای ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و میکروبی مناسب بوده و در حد مطلوب حفظ گردد. در این تحقیق به بررسی پارامترهای فیزیکوشیمیایی، آلودگی میکروبی و قارچی استخرهای شنا پرداخته شده است.

    مواد و روش ها

    مطالعه از نوع مقطعی است که از 11 استخر شنای سرپوشیده فعال شهر بصورت سرشماری نمونه برداری شد. آلودگی میکروبی، قارچی و پارامترهای دما، کلر آزاد باقیمانده، کدورت، اکسیداسیون و احیا اندازه گیری شد. از نرم افزار و SPSS V 16 جهت تجزیه وتحلیل آماری استفاده شد. پس از آنالیز توصیفی داده ها، جهت تعیین ارتباط بین متغیرها از آزمون آماری مربع کای، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون ANOVA استفاده گردید.

    یافته‎ ها

    نتایج نشان داد که از 27 نمونه آب گرفته شده از استخرهای شهرستان زاهدان از نظر فراوانی آلودگی انگلی هیچ نمونه انگلی اعم از تخم کرم ها، ترفوزوییت یا کیست تک -یاختگان روده ای بیماری زا و غیربیماری زا مشاهده نگردید. یافته‎های مطالعه حاکی از وجود تفاوت آلودگی های انگلی و قارچی و میزان عوامل فیزیکوشیمیایی آب استخرهای مورد بررسی بود که می تواند به دلیل میزان آگاهی و نگرش مدیران و متصدیان استخرها به اهمیت کیفیت آب استخرها جهت تامین سلامت شناگران و نظارت در جهت ارتقاء کیفیت آب استخرها(از جمله کلرزنی مناسب و بجا) باشد.

    استنتاج

    بر اساس نتایج، گندزدایی مستمر محیط اطراف استخرها ازجمله سکوها توصیه می شود. استفاده از کلر بیش از حد استاندارد تاثیر منفی بر سایر پارامترها خواهد گذاشت.

    کلید واژگان: استخر, آلودگی, انگلی, قارچی خصوصیات فیزیک و شیمیایی}
    Elham Damani *, Rezvaneh Javanmard, Parisa Sharifzadeh, Ali Khosroshiri, Nasrin Rezaei
    Background and Objectives

    From health perspective, swimming pools must have appropriate physical, chemical, and microbial properties and must be desirably maintained. In this research, physicochemical parameters, microbial, and fungal contamination of swimming pools have been examined

    Materials and methods

    In this study, 11 active covered swimming pools were sampled as census. samples were, This cross-sectional study was carried out. Microbial, and fungal contamination and temperature, free residual chlorine, turbidity, oxidation and revival parameters were measured. analyzed with software SPSS V16 was used for statistical analysis. After performing descriptive analysis of data, chi-square test, Pearson correlation and ANOVA were used to determine the relationship between the variables..

    Results

    The results showed that out of 27 water samples taken from the pools of Zahedan city in terms of the frequency of parasitic infection, no parasitic samples including worm eggs, trophozoites or intestinal protozoa of pathogenic and non-pathogenic intestinal protozoa were observed. Parasitic and fungal pathogens and the amount of physicochemical factors in the water of the pools were studied, which could be due to the knowledge and attitude of pool managers and managers to the importance of pool water quality to ensure the health of swimmers and monitoring to improve pool water quality (including proper chlorination).

    Conclusion

    The results indicate the It is recommended to continuously disinfect the surrounding environment including the pools platforms. The overuse of chlorine will had a negative impact on the other parameters.

    Keywords: pollution, microbial, fungal, Physicochemical parameters, Swimming Pool}
  • فاطمه پیر کمالی، علی نویدیان، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    برخی معتادان پس از ترک مواد، مجددا گرایش به مصرف مواد پیدا می کنند. برنامه های مبتنی بر روش های شادکامی می تواند منجر به افزایش امید در زندگی افراد شوند و امید فاکتوری موثر در پیشگیری از مصرف مجدد مواد است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه شادکامی بر امید معتادان در حال ترک مراجعه کننده به مرکز روانپزشکی شهر زاهدان انجام شد.

    روش بررسی

    این پژوهش نیمه تجربی است. مردان 18 تا 50 سال که برای ترک اعتیاد در بیمارستان روانپزشکی شهر زاهدان در پاییز و زمستان 1399 بستری شده بودند، جامعه مطالعه را تشکیل دادند. نمونه ها شامل 92 مرد معتاد بود. آنها به شیوه در دسترس در دو گروه مداخله (46 نفر) و کنترل (46 نفر) قرار گرفتند. ابزارگردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه امید (Miller) بود. این پرسشنامه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد. در گروه مداخله هشت جلسه برنامه شادکامی به صورت یک روز در میان اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های آماری تی مستقل، تی زوجی، کای دو و آزمون تحلیل کوواریانس انجام شد.

    یافته ها

    آزمون آماری تی مستقل نشان داد که میانگین نمره امید در معتادان هم قبل (001/0=p) و هم بعد (002/0=p) از برنامه شادکامی در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری داشته است. همچنین آزمون تی زوجی نشان داد که میانگین نمره امید در گروه مداخله به طور معنی داری افزایش (001/0=p) و در گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته است (005/0=p).

    نتیجه گیری کلی

    نتایج نشان داد برنامه شادی بخش می تواند  امید معتادان در حال ترک را ارتقاء دهد. با توجه به اینکه امید نقش انگیزشی دارد و عاملی مهم در حفظ و تداوم دوری از مصرف مواد است، می توان با اجرای برنامه های شادی بخش همچون برنامه های مبتنی بر شادکامی فوردایس بر امید معتادان که از عامل مهم در پیشگیری از عود مجدد مصرف مواد است، تاثیر گذاشت. پیشنهاد می شود اجزای رفتاری شادکامی فوردایس که به راحتی توسط پرستاران قابل اجرا است در برنامه های مراکز ترک اعتیاد همچون بخش ها و کمپ های ترک اعتیاد گنجانیده شود.

    کلید واژگان: اعتیاد, امید, شادکامی, فوردایس}
    F Pirkamali, A Navidian, N Rezaee*
    Background & Aims

    Drug addiction is one of the serious problems that has caused many concerns in society. In Iran, addiction is highly prevalent among different age groups. Due to diagnostic and reporting conditions, accurate statistics about the number of addicts are not available. However, the population of drug addicts seems to be increasing every year, and this is a serious warning to society. A large number of drug users refer to drug treatment centers every year, but after a while, they tend to use drugs again, which is one of the challenges of society. According to the results of some studies, there is a significant relationship between hope and the cleansing period of drug addicts. Since hope can be a fundamental and motivating factor in drug withdrawal and may play an important role in all stages of drug withdrawal, from action to continuing withdrawal and recovery, it seems that implementing interventions that can raise hope in addicts experiencing withdrawal is necessary for drug withdrawal and its continuation. Therefore, considering that happiness-based programs can increase life expectancy in people, this study aimed to determine the effect of the happiness program on the hope of addicts experiencing withdrawal at the psychiatric center of Zahedan.

    Materials & Methods

    This is a quasi-experimental study. Men aged 18 to 50 years who were admitted to Zahedan Psychiatric Hospital in autumn and winter of 2020 for drug withdrawal comprised the study population. The samples included 92 addicted men. They were selected based on convenience sampling procedure and were randomly divided into intervention (n=46) and control (n=46) groups. Inclusion criteria were no physical symptoms of withdrawal such as pain and restlessness, no psychotic disorder associated with drug abuse, no participation in another counseling program at the same time, and no other addicted family members. More than one session absenteeism and hospital discharge prior to completion of the program were exclusion criteria. In this study, first the control group and then the intervention group entered the study based on non-random sampling procedure. This method was used to prevent the transfer of information in groups. Data collection tools in this study included demographic information form and Miller Hope Scale. This questionnaire was conducted in two stages; pre-test and posttest which was conducted two months later. In the intervention group, eight sessions of the Fordyce Happiness Program were performed every other day. The content of the sessions was prepared based on the Fordyce training program. The Fordyce Happiness Program is a program designed to increase peoplechr('39')s happiness and includes eight cognitive components and six behavioral components. The study was conducted based on six Fordyce behavioral components that included components such as increasing activity, increasing social interaction, strengthening close relationships, fostering social personality, creativity, engaging in meaningful works, and self-worth. Data were analyzed using independent t-test, paired t-test, chi-square, and ANCOVA in SPSS 16. The study was statistically significant at P<0.05.

    Results

    The results of the Shapiro-Wilk test showed normal distribution of data. Therefore, parametric tests were used in this study. The findings showed that most addicts experiencing drug withdrawal were married and mostly used a combination of opium derivatives. The mean hope scores of these addicts before the implementation of the Fordyce happiness program in the intervention and control groups were 139.15 ± 54.06 and 179.22 ± 58.30, respectively, and then changed to 187.25 ± 8.99 and 172.16 ± 45.50. Independent t-test showed that the mean hope scores of addicts both before (P=0.001) and after (P=0.002) Fordyce happiness program were significantly different between the intervention and control groups. In addition, paired t-test showed that the mean scores of hope in the intervention group increased significantly (P=0.001) and decreased significantly in the control group (P=0.005). The results of ANCOVA for controlling the significant effect of pre-test scores and duration of addiction showed that the mean scores of hope among addicts experiencing drug withdrawal were significantly different between the two groups after the intervention (P=0.001).

    Conclusion

    The present study was conducted to determine the effect of happiness programs on the hope of addicts admitted to Psychiatric Hospital for drug withdrawal. The results of ANCOVA for controlling the significant effect of pre-test scores and duration of addiction showed a statistically significant difference between the mean hope scores of addicts in both groups after the intervention. In fact, the findings showed that implementing the Fordyce Happiness Program can raise the hopes of addicts experiencing drug withdrawal. Therefore, considering that hope has a motivating role in people and is an important factor in maintaining and continuing drug cleansing, happiness programs such as the Fordyce Happiness Program can affect addictschr('39') hopes, which is an important factor in preventing relapse. Therefore, it is suggested that the behavioral component of Fordyce Happiness, which can be easily implemented by nurses, be implemented in drug treatment centers, such as wards and drug treatment camps. Not only can the happiness program be included in the daily routine of addicts experiencing withdrawal, but also, it can be continued after discharge from medical centers. One of the limitations of the present study is the generalization of results to addicts with a history of mental illness. This study was also performed on addicts who were hospitalized in a psychiatric hospital for drug withdrawal. Therefore, generalizing the results to addicts who refer to drug treatment camps to understand addiction should be done with caution.

    Keywords: Addiction, Hope, Happiness, Fordyce}
  • نسرین رضایی، سهیلا پویا مقدم، علی نویدیان*، مهناز قلجه
    مقدمه

    مراقبان خانوادگی بار روانی زیادی را در زندگی با افراد مبتلا به اختلالات روانی شدید تجربه می کنند. مداخله های مختلفی برای کاهش مشکلات روانشناختی و بار روانی مراقبان انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش روانی و کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به بیماری های روانی شدید انجام شد.

    مواد و روش کار

    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که بر روی 150 نفر از مراقبان خانوادگی بیماران روانی شدید بستری در تنها بیمارستان روانپزشکی شهر زاهدان به طور تصادفی در قالب سه گروه 50 نفره مداخله کیفیت زندگی درمانی ، مداخله آموزش روانی و گروه کنترل در سال 2020 انجام شد. گروه مداخله کیفیت زندگی درمانی 8 جلسه و گروه مداخله آموزش روانی چهار جلسه آموزش را طی دو هفته بصورت گروهی و به مدت 90 دریافت کردند. قبل و 4 هفته پس از اتمام آموزش ها، بار روانی مراقبان به کمکZarit Burden Questionnaire  مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و به کمک آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل، کای دو و ANOVA تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین نمره بار روانی مراقبان سه گروه پس از دریافت آموزش ها تفاوت معنادار داشتند. آزمون های تعقیبی نشان داد که میانگین نمره بار روانی مراقبان گروه کیفیت زندگی درمانی و آموزش روانی با گروه کنترل تفاوت معنادار داشت. همچنین میانگین نمره بار روانی مراقبان گروه دریافت کننده کیفیت زندگی درمانی بطور معنادار از گروه آموزش روانی کمتر بود.

    نتیجه گیری

    کیفیت زندگی درمانی در مقایسه با آموزش روانی در کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلالات روانی شدید موثر تر بود. بنابراین استفاده از این روش ساده و قابل یادگیری برای مراقبان با سواد در قالب آموزش های ترخیص بیماران روانی پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی درمانی, آموزش روانی, بار روانی, مراقبان خانوادگی, بیماری های روانی شدید}
    Nasrin Rezaee, Sohila Poyamoghadam, Ali Navidian*, Mahnaz Ghaljeh
    Objective (s)

    Family caregivers of patients with severe mental disorders experience a great deal of psychological burden. Various interventions have been performed to reduce the psychological problems and psychological burden of caregivers. The aim of this study was to compare the effect of a psychoeducational intervention and quality of life therapy on the psychological burden of family caregivers of patients with severe mental illness.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed on 150 family caregivers of severely mentally ill patients admitted to a psychiatric hospital in Zahedan, Iran, in 2020. Caregivers randomly were allocated in three groups: quality of life therapy intervention (50 people), psycho-education intervention (50 people) and control group (50 people). The quality of life therapy intervention group received 8 sessions and psycho-education group received four sessions training during two weeks each lasting for 90 minutes. The psychological burden of caregivers was assessed before and 4 weeks after the training through using the Zarit burden questionnaire. Data were analyzed by SPSS software version 22 using paired t-test, independent t-test, chi-square and ANOVA.

    Results

    The mean score of psychological burden of caregivers was significantly different between the three groups after the intervention (P = 0.002). Post hoc analysis showed that the mean score of psychological burden of caregivers in quality of life therapy group and psychological education was significantly different from the control group (P = 0.001). Also, the mean score of psychological burden of caregivers in quality of life therapy was significantly less than the score in psychological educational intervention group (P = 0.001).

    Conclusion

    Quality of life therapy was more effective in reducing the psychological burden of family caregivers of patients with severe mental disorders compared to psychological educational intervention.

    Keywords: Quality of life therapy, Psychoeducation, Burden, Family caregivers, Mental illness}
  • نسرین رضایی، محمد قمری*، سعیده بزازیان، وحیده باباخانی
    سابقه و هدف

    رفتارهای رانندگی پرخطر، یکی از عوامل مهم و موثر در تصادفات رانندگی است و در موارد متعددی در ایجاد و بروز حوادث ترافیکی، عامل انسانی، به عنوان شایع ترین عامل گزارش شده است. از این رو، هدف این پژوهش پیش بینی رفتار رانندگی پرخطر از طریق انعطاف پذیری شناختی و ویژگی های شخصیتی بود.

    روش بررسی

    روش پژوهش توصیفی تحلیلی مقطعی و جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه رانندگان مرد اتوبوس های بین شهری پایانه های شهر تهران بود. از جامعه مورد نظر نمونه ای به حجم 210 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به سه پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی ، ویژگی های شخصیتی نیو و رفتار رانندگی منچستر پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی و رفتار رانندگی پرخطر رابطه مثبت و معنی دار وجود داشت (05/0>p). بین ویژگی شخصیتی برونگرایی، سازگاری و وظیفه شناسی، انعطاف پذیری شناختی و رفتار رانندگی پرخطر رابطه منفی و معنی دار وجود داشت (05/0>p). همچنین، ویژگی های شخصیتی و انعطاف پذیری شناختی قادر به پیش بینی رفتار رانندگی پرخطر بودند.

    نتیجه گیری

    بین ویژگی های شخصیتی، انعطاف پذیری شناختی و رفتار رانندگی پرخطر رابطه وجود داشت. از این رو، سنجش انعطاف پذیری شناختی و ویزگی های شخصیتی رانندگان جهت پیشگیری از رفتار پر خطر رانندگی آنها از اهمیت برخوردار است.

    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی, انعطاف پذیری شناختی, رفتار رانندگی پرخطر}
    Nasrin Rezaeei, Mohmmad Ghamari *, Saeedeh Bazazian, Vahideh Babakhani
    Background and objectives

     risky driving behaviors are the most effective factors in traffic accidents and have even been reported as the most common cause in many cases of traffic accidents. Therefore, the aim of this study was to predict risky driving behavior through cognitive flexibility and personality traits.

    Materials and Methods

     The research method was correlational. The research population consists of all male bus drivers of intercity terminals of Tehran. From this population, 210 subjects were selected by multistage random cluster sampling and answered to driving behavior Manchester questionnaire (MDBQ), NEO personality inventory (NEO-FFI) cognitive flexibility Inventory (CFI). Data were analyzed through the Pearson correlation and multivariate regression analysis.

    Results

     The result showed that there was a positive correlation between neuroticism personality trait and risky driving behavior (P< 0.05). There was a negative correlation between extraversion, agreeableness, conscientiousness personality traits, cognitive flexibility, and risky driving behavior (P<0.05). Personality traits and cognitive flexibility could predict cognitive flexibility (P< 0/05).

    Conclusion

     There is a relationship between personality traits, cognitive flexibility, and high-risk driving behavior. Therefore, measuring the cognitive flexibility and personality traits of drivers is important to prevent their high-risk driving behavior.

    Keywords: Personality traits, Cognitive flexibility, Risky driving behavior}
  • زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف

    اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت می تواند باعث ایجاد علایمی در سلامت روانی فرد مصرف کننده و اعضای خانواده شود که شایع ترین آن ها استرس، اضطراب و افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی، بر واکنش های روان شناختی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.

    روش بررسی

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی معتادان بستری در بیمارستان روان پزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بود. نمونه ها 80 نفر بودند که به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. پس از گذشت 8 هفته از پایان مداخله، داده ها با پرسشنامه 21 سوالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) جمع آوری و در نرم افزار SPSS ویرایش 21 و با استفاده از آزمون های آماری تی زوجی، تی مستقل، کای دو و کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل اماری قرار گرفت.

    یافته ها

    پس از مداخله کیفیت زندگی درمانی، میانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی (به ترتیب 36/4±50/11، 49/3±05/11 ، 67/4±57/10) مراقبان خانوادگی گروه مداخله به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل (به ترتیب 93/4±67/14، 33/4±02/14، 77/4±40/13) بود (01/0<p). قبل از مداخله بین دو گروه از نظر این متغیرها تفاوتی وجود نداشت.

    نتیجه گیری

     مشاوره کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تاثیر مثبت و معناداری بر کاهش شدت واکنش های روان شناختی مراقبان خانوادگی معتادان داشت؛ بنابراین استفاده از این رویکرد مشاوره ای به موازات برنامه های ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روان شناختی مراقبان خانوادگی به ارایه دهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه می شود.

    کلید واژگان: استرس, اضطراب, افسردگی, کیفیت زندگی درمانی, مراقب خانوادگی, معتاد}
    Zahra Karimi, Nasrin Rezaee, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background & Aim

    Addiction as a crisis and a chronic long-term disorder can lead to mental health symptoms in the users and their family members, the most common of which are stress, anxiety and depression. The aim of the study was to determine the effect of a quality of life intervention on the psychological reactions in family caregivers of addicts.

    Methods & Materials

     This study is a clinical trial. The research population included the family caregivers of addicts admitted to Baharan psychiatric hospital in 2018. The sample consisted of 80 subjects who were randomly divided into intervention and control groups. The caregivers in the intervention group received eight sessions of group counseling based on quality of life therapy and based on specified content, every other day. Eight weeks after the intervention, the data were collected using the DASS-21, and were analyzed by the SPSS software version 21 using paired t test, independent t test, Chi-square and Covariance.

    Results

    After the quality of life intervention, the mean scores of stress, anxiety and depression in family caregivers in the intervention group (11.50±4.36, 11.05±3.49, 10.57±4.67) were significantly lower than those of in the control group (14.67±4.93, 14.02±4.33, 13.40±4.77) (P<0.01). There were no significant differences in these variables between the two groups before the intervention.

    Conclusion

    Counseling based on quality of life therapy in this study had a positive and significant effect on reducing the severity of psychological reactions in family caregivers of addicts. Therefore, health care providers are recommended to use this counseling approach along with addiction treatment programs to increase the welfare and psychological well-being of family caregivers.

    Keywords: stress, anxiety, depression, quality of life, family caregiver, addict}
  • نسرین رضایی، علیرضا سالار*، علی اکبر کیخا
    زمینه و هدف

    کیفیت مراقبت از منظر بیمار و پرستار متفاوت  است. تفاوت ها می تواند متاثر از عواملی هم چون نوع بخش، باورهای افراد و قوانین باشد. پرستاران نقش اصلی و مهمی در ارایه مراقبت در بخش های مراقبت ویژه دارند. مطالعات کیفی در شناسایی چالش ها و موانع موجود در سر راه مراقبت بسیار کمک کننده هستند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف شناسایی تجارب پرستاران از نحوه ی مراقبت پرستاری در بخ ش های مراقبت های ویژه انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کیفی به روش تحلیل محتوای قراردادی با مشارکت 15 نفر پرستار، سرپرستار و سوپروایزر شاغل در بخش های مراقبت های ویژه به شیوه هدفمند انجام شد. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه های فردی و نیمه ساختار یافته انجام شد. داده ها بر اساس روش پیشنهادی گرانیهایم و لاندمن تحلیل شدند.

    یافته ها

    سه طبقه اصلی و شش زیر طبقه استخراج شد. طبقه"ماهیت کاری بخش" با دو زیر طبقه شرایط کاری و ساختار بخش، طبقه"مراقبت ایمن" با زیر طبقات رعایت استانداردها و شرایط بهینه و طبقه"مراقبت غیر ایمن" شامل دو زیر طبقه سهل انگاری و ناآگاهی بود.

    نتیجه گیری

    تحلیل داده ها نشان داد به منظور ارایه مراقبت بهینه ضمن توجه به ماهیت کاری بخش های مراقبت ویژه باید به نقش مراقبت ایمن توجه داشت.

    کلید واژگان: پرستار, مراقبت پرستاری, بخشهای مراقبت ویژه, مطالعه کیفی}
    Nasrin Rezaee, Alireza Salar*, Aliakbar Keykha
    Introduction

    The quality of patient and nurse care varies. Differences can be influenced by factors such as the type of department, individuals’ beliefs, and rules. Nurses play an important role in providing care in intensive care units. Qualitative studies are very helpful in identifying the challenges and obstacles in the way of care. Therefore, the present study was conducted to identify nurses' experiences of nursing care in the intensive care unit.

    Materials: 

    This was a qualitative research using conventional content analysis. Based on purposed sampling 15 nurses, head nurses and supervisors participant which working in the intensive care unit. Data were collected through individual and semi-structured interviews. The data were analyzed based on Graneheim and Lundman proposed method.

    Results

    Three categories and six subcategories were extracted. The "working nature of the ward" with two sub-categories of working conditions and the structure of the ward, the "safe care" with the two subcategories, sustain standards and optimal conditions, and the "unsafe care" included two subcategories of negligence and ignorance.

    Conclusion

    Data analysis showed that in order to provide optimal care, while paying attention to the nature of the intensive care unit, the role of safe care should also be considered.

    Keywords: Nurse, Nursing Care, Intensive Care Unit}
  • نسرین رضایی، مریم سراجی*
    زمینه و هدف

    تبعیت از رفتارهای خود مراقبتی یکی از ارکان اساسی درمان در بیماران همودیالیزی است. حمایت های درک شده از سوی بیماران تنش های روانی بیمار  را کنترل کرده و سبب  تبعیت از رفتارهای خود مراقبتی و در نتیجه ارتقاء سلامت آنها می گردد. این مطالعه با هدف " تبیین حمایت های درک شده خودمراقبتی در بیماران همودیالیزی" انجام گرفت .

    مواد و روش ها

      این مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوا قراردادی (content analysis conventional  ) انجام شد . مشارکت کنندگان 9 بیمار،3 خانواده بیمار و 2پرستار بخش دیالیز بودند. نمونه گیری به صورت مبتنی بر هدف شروع شد و تا اشباع داده ها ادامه یافت .گرد آوری داده ها بصورت مصاحبه های نیمه  ساختار یافته انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوامورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .

    یافته ها

    یافته های این مطالعه شامل یک طبقه اصلی حمایت درک شده و سه زیر طبقه حمایت سازنده، حمایت تخریب کننده و احساس فرد از حمایت بود که نشان دهنده ماهیت و ابعاد نقش حمایت درک شده در خود مراقبتی بیماران همودیالیزی بود.

    نتیجه گیری

    یافته های این مطالعه نشان داد بیماران همودیالیزی می توانند از حمایت ها ی ابراز شده در حین بیماری از جمله حمایت سازنده ، حمایت تخریب کننده و احساس فرد از حمایت سبب ارتقاء رفتارهای خود مراقبتی و بهبودکیفیت زندگی  خود استفاده کنند . بنابراین پرستاران و پزشکان و خانواده های بیماران همودیالیزی باید توجه بیشتری به حمایت بیماران داشته باشند .

    کلید واژگان: یمار همودیالیزی, خود مراقبتی, حمایت درک شده, مطالعه کیفی}
    Nasrin Rezaee, Maryam Seraji*
    Background and Objective

    Following the self-care behaviors is considered as one of the fundamental factors of treatment in hemodialysis patients. Patients’ perception of support will control their mental tensions and cause them to follow the self-care behaviors, and then it will promote their general health. The main purpose of the current study was “identification of the perceived supports for self-care in hemodialysis patients”.

    Materials and Methods

    this study was conducted on the base of content analysis conventional. The study participants were 9 patients, 3 families having hemodialysis patients, and 2 nurses working in dialysis section. We made use of purposive sampling and continued gathering the data till we reached data saturation point. Besides, the data gathering procedure was conducted through semi-structured interviews. Finally, the data was analyzed through content analysis.

    Results

    The present study’s findings included a main category of perceived support and three subcategories of constructive support, destructive support, and individual’s feeling of the provided support; and all of these conditions indicated nature and dimensions of the role of perceived support in hemodialysis patients’ self-care.

    Conclusion

    The findings of this study showed that hemodialysis patients can use the support provided during the illness, including constructive support, destructive support, and one's sense of support to enhance self-care behaviors and improve their quality of life. Therefore, nurses, physicians, and families Hemodialysis patients should pay more attention to patient support.

    Keywords: Hemodialysis Patients, Self-care, Perceived support, Qualitative study}
  • فاطمه بارکزایی، علی نویدیان، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    با وجود پیشرفت هایی که در زمینه مراقبت با کیفیت در بخش های ویژه نوزادان انجام شده است، نیازهای روانی مادران آنها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مادرانی که نوزاد نارس آنها در بخش های ویژه نوزادان بستری می شوند با انواعی از مشکلات روانشناختی همچون افسردگی روبه رو می شوند. امروزه شناسایی و ارایه برنامه مداخله زود هنگام برای پیشگیری و کاهش این شرایط به یکی از اولویت های خدمات بهداشتی در جهان تبدیل شده است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزش شادکامی فوردایس بر افسردگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان مراکز درمانی شهر زاهدان انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی در بهار و تابستان سال 1398 بر روی 80 مادر نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان در شهر زاهدان انجام شد. نمونه گیری به شیوه در دسترس انجام شد و نمونه ها در دو گروه مداخله (40 نفر) و کنترل (40 نفر) قرار گرفتند. قبل از مطالعه از مادران خواسته شد که فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل نمایند. مادران گروه مداخله در گروه های 5-4 نفره برنامه آموزش شادکامی فوردایس (Fordyce) را طی شش جلسه به صورت یک روز درمیان در مدت زمان 60 -45 دقیقه دریافت کردند. پس از گذشت یک ماه از مداخله مجددا پرسشنامه تکمیل شد. داده ها به وسیله نرم افزار SPSSنسخه 16 و به کمک آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد میانگین نمره افسردگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش ویژه نوزادان دو گروه پس از آموزش شادکامی فوردایس تفاوت آماری معنی دار دارد (0001/0=P) و این بدان معنی است که اجرای آموزش شادکامی فوردایس در گروه مداخله توانسته باعث کاهش میانگین نمره افسردگی مادران شود. میانگین نمره افسردگی مادران نوزادان در گروه مداخله قبل از آموزش شادکامی از 81/5 ± 72/23 به 17/3 ± 47/11 پس از آن کاهش یافت و در گروه کنترل از 58/10 ± 82/21 قبل از مداخله به 62/3 ± 90/23 پس از آن افزایش یافت.

    نتیجه گیری کلی: 

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد آموزش مبتنی بر شادکامی فوردایس می تواند افسردگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت های ویژه نوزادان را کاهش دهد. بنابراین می توان این برنامه آموزشی را در کنار برنامه های خانواده محور در مراکز درمانی به اجرا در آورد و ضروری است برنامه هایی همچون آموزش شادکامی فوردایس جهت حفظ و ارتقاء سلامت روان مادران مد نظر قرار گیرد.

    کلید واژگان: افسردگی, شناختی رفتاری, مادران, نوزاد نارس}
    F. Barekzaei, A .Navidian, N. Rezaee*
    Background & Aims

    The birth of a premature and sick infant leads to a severe psychological crisis for the parents. The birth of an infant is associated with numerous changes in the family function in terms of lifestyle, leisure, and relations of the family members. When an infant is born in need of medical care, these changes are intensified, and the family members experience increased mental pressure. Premature delivery and admission of the neonate adversely affects the emotional state of the mother, and one of the psychological reactions perceived by these mothers is the onset of depressive symptoms. Depressed mothers are faced with several challenges in the care of an inpatient infant, which are considered a risk factor for the deterioration of their mental health and dysfunction. Despite the advances in the quality care in neonatal intensive care units (NICUs) for infants, the psychological needs of their mothers have received less attention. The mothers of the premature infants admitted to NICUs experience various psychological issues (e.g., depression). These issues along with the physical complications of childbirth cause these women not to pay attention to their physical and mental health. Today, the identification and provision of early interventions to prevent and reduce these issues have become a priority of healthcare services in the world. The present study aimed to assess the effect of Fordyce happiness training on the depression of the mothers of the premature infants admitted to the NICUs of the medical centers in Zahedan, Iran.

    Materials & Methods

    This quasi-experimental study was conducted in the spring and summer of 2019 on 80 mothers of the premature infants admitted to the NICUs of Zahedan. The subjects were selected via convenience sampling and divided into two groups of intervention (n=40) and control (n=40). For sampling, the researcher initially referred to the NICUs and identified the mothers of the admitted premature infants. After explaining the research objectives and obtaining written consent, the mothers who met the inclusion criteria were enrolled. The mothers of the control group were enrolled first, followed by the mothers of the intervention group in order to prevent the transfer of information in the groups. Prior to the study, the mothers were asked to complete the demographic information form and Beck depression inventory. The mothers of the intervention group received Fordyce happiness training in groups of 4-5 for six sessions every other day (45-60 minutes). Fordyce happiness training is a program designed to increase the happiness of community members, which consists of 14 cognitive and behavioral elements. In the present study, some of the components of Fordyce happiness training that were appropriate for the sample population were presented and discussed based on examples and experiences. One month after the intervention, the questionnaire was completed again. The control group received no other training than the routine educational program of the hospital, as well as the posttest simultaneous with the intervention group. Data analysis was performed in SPSS version 16 using statistical tests.

    Results

    The minimum and maximum age of the mothers in the intervention and control groups was 15 and 31 years and 18 and 35 years, respectively. Most of the deliveries in the intervention group were natural (65%), and in the control group, the mode of delivery was equal in both groups (50%). No significant differences were observed in most of the variables between the groups, while the age of the mothers was significantly different between the groups. The analysis of covariance was used for the confounding effect of age, and the results of the analysis of covariance to adjust the effect of the pretest scores and age variable indicated a significant difference in the mean score of depression in the mothers of the preterm infants admitted to the NICU between the groups after Fordyce happiness training (P=0.0001). Therefore, the implementation of Fordyce happiness training in the intervention group could reduce the mean score of depression in the mothers. The mean score of maternal depression in the intervention group decreased from 23.72±5.81 before the intervention to 11.47±3.17 after the intervention. In the control group, the score increased from 21.82±10.58 before the intervention to 23.90±3.62 after the intervention. However, the results of independent t-test indicated that the mean score of maternal depression before intervention had no significant difference between the study groups (P=0.32), while it was considered significant after the happiness training in both the intervention and control groups (P=0.0001).

    Conclusion

    According to the results, Fordyce happiness training could reduce depression in the mothers of the premature infants admitted to the NICU. Although the experience of childbirth is pleasant for the mother, giving birth to a premature infant and the admission of the infant could be an unpleasant experience, adversely affecting the emotional state and of the mother and giving rise to depressive symptoms. In order to maintain and promote the mental health of mothers, in addition to the care of the premature infant in medical centers, the health of the mother of the infant should also be considered. Fordyce happiness training could positively influence the reduction of depression in these mothers. Fordyce happiness training is a type of cognitive-behavioral intervention, which is used to reduce depression. This intervention enables the individual to find a more positive mindset in controlling distressing emotions and thoughts, which in turn enhances the cognition of patients by reducing depression. The reduction of depressive symptoms improves the performance of individuals in responsibilities and duties. The mothers who overcome their issues in this regard are able to participate in the care of the neonate during admission. Therefore, this training program could be implemented alongside family-oriented programs in medical centers, and it is essential to consider programs such as Fordyce happiness training to maintain and promote maternal mental health.

    Keywords: Depression, Cognitive-Behavioral, Mothers, Premature Infant}
  • زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان*
    زمینه و هدف

    اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت می تواند منجر به تحمیل بار روانی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان خانوادگی شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.

    روش بررسی

    این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل کلیه مراقبان خانوادگی معتادان در حال ترک در بیمارستان روان پزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بودند. حجم نمونه 80 نفر بود که به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. قبل از مداخله و 8 هفته پس از پایان مداخله، داده ها به وسیله پرسشنامه بار روانی Zarit جمع آوری و در نرم افزار SPSS نسخه 21 به کمک آزمون های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

     قبل از مداخله بین دو گروه از نظر میانگین نمره بار روانی تفاوت معناداری وجود نداشت (25/0=p). اما پس از مداخله، میانگین نمره بار روانی در مراقبان خانوادگی گروه مداخله (92/12±10/40) به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل (58/13±80/46) بود (01/0p<).

    نتیجه گیری

     مداخله کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تاثیر مثبت و معناداری بر کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان داشت. بنابراین استفاده از این رویکرد مشاوره ای به موازات برنامه های ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روان شناختی مراقبان خانوادگی به ارایه دهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه می شود.

    کلید واژگان: بار روانی, کیفیت زندگی, درمانی, مراقب خانوادگی, وابستگی به مواد}
    Zahra Karimi, Nasrin Rezaee, Mansour Shakiba, Ali Navidian*
    Background & Aim

    Substance use as a crisis and a long-term chronic disorder can lead to psychological burden and reduce the quality of life of family caregivers. The aim of this study was to determine the effect of the quality of life therapy intervention on the burden of the family caregivers of addicts.

    Methods & Materials

    This is a clinical trial. The research population included all the family caregivers of the recovering addicts, admitted to Baharan psychiatric hospital in Zahedan in 2018. The samples were 80 people who were randomly divided into either intervention or control group. Caregivers in the intervention group received eight sessions of group counseling based on the quality of life therapy and on the basis of the determined content, every other day. Before the intervention and eight weeks after the intervention, the data were collected using the Zarit burden questionnaire and were analyzed by statistical tests through the SPSS software version 21.

    Results

    Before the intervention, there was no significant difference in the mean score of burden between the two groups (P=0.25). After the intervention, the mean score of family caregiver burden in the intervention group (40.10±12.92) was significantly lower than in the control group (46.80±13.58) (P<0.01).

    Conclusion

    The quality of life therapy intervention in this study had a positive and significant effect on reducing the burden of family caregivers of addicts. Therefore, it is recommended that healthcare providers use this counseling approach along with addiction treatment programs to improve the psychological well-being of family caregivers.
    Clinical trial registry: IRCT20160924029954N11

    Keywords: burden, quality of life, therapy, family caregiver, dependency}
  • عباسعلی شیخی، علی نویدیان، رقیه کیخا، نسرین رضایی*
    زمینه و هدف

    فرایند سالمندی با تغییرات جسمانی، روانی و اجتماعی همراه است و این سبب می شود که سالمندان شادی و نشاط خویش را از دست بدهند. از آنجا که کاهش شادکامی از تبعات سالمندی است، این مطالعه با هدف تاثیر خاطره گویی بر شادکامی سالمندان بازنشسته انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی است که در زمستان 1397 انجام شد. نمونه ها 90 مرد بازنشسته بالای 60 سال بازنشسته ارتش بودند. نمونه گیری به شیوه در دسترس انجام شد، نمونه ها به روش تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرارگرفتند. خاطره گویی به مدت شش جلسه گروهی دو بار در هفته برای گروه مداخله در کانون بازنشستگان ارتش شهر زاهدان انجام گرفت. ابزار گردآوری داده ها فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه شادکامی Oxford بود. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک آمار توصیقی و استنباطی توسط نرم افزار  SPSSنسخه 21 صورت گرفت.

    یافته ها

     میانگین نمره شادکامی سالمندان در گروه مداخله از 51/3 ± 82/48 قبل از خاطره گویی به 14/6 ± 51/56 پس از آن افزایش یافت و در گروه کنترل از 99/6 ± 66/47 قبل از خاطره گویی به 96/7 ± 68/49 پس از آن تغییر یافت. میانگین نمره شادکامی پس از خاطره گویی در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری داشت (001/0>P).

    نتیجه گیری کلی

     این مطالعه نشان داد خاطره گویی به صورت گروهی می تواند سبب ارتقاء شادکامی در سالمندان شود. از آنجایی که خاطره گویی مداخله ای جذاب، ساده و کم هزینه است می توان از آن در کاهش نگرانی ها و اضطراب سالمندان استفاده کرد. پیشنهاد می شود از این مداخله در مراکز نگهداری از سالمندان و بخش سالمندان برای ایجاد جوی مفرح استفاده شود.

    کلید واژگان: خاطره گویی, شادکامی, سالمند, بازنشستگی}
    A Sheykhi, A Navidian, R Keykha, N Rezaee*
    Background & Aims

    The aging process is associated with physical, psychological, and social changes, causing the elderly to lose happiness. Since reduced happiness is a consequence of old age, the present study aimed to assess the effect of reminiscence on the happiness of the retired elderly.

    Materials & Methods

    This quasi-experimental study was conducted in the winter of 2018 on 90 retired men aged more than 60 years, who were selected via convenience sampling and randomly allocated to the intervention and control groups. Reminiscence was performed for six sessions twice per week on the intervention group at the Military Board of the Retired Members in Zahedan, Iran. Data were collected using a demographic questionnaire and Oxford happiness questionnaire. Data analysis was performed in SPSS version 21 using descriptive and inferential statistics.

    Results

    The mean score of happiness in the elderly in the intervention group increased from 48.82±3.51 before the intervention to 56.51±6.14 after the intervention. In the control group, the score changed from 47.66±6.99 before the intervention to 49.68±7.96 after the intervention. Therefore, a significant difference was observed in the mean score of happiness after the intervention between the intervention and control groups (P=0.001).

    Conclusion

    According to the results, group reminiscence could promote happiness in the elderly. Considering that reminiscence is an appealing, simple, and inexpensive intervention, it could be used to reduce anxiety in the elderly and foster a joyful atmosphere in geriatric healthcare centers.

    Keywords: Reminiscence, Happiness, Elderly, Retirement}
  • نسرین رضایی، مریم سراجی*
    مقدمه و هدف
    نارسایی قلبی بیماری مزمن و پرهزینه ای است که سبک زندگی سالم در پیشگیری از آن موثر بوده و سواد سلامت نیز برای ارتقای خودمراقبتی این بیماران لازم است. هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط بین سواد سلامت و رفتار خود مراقبتی بیماران نارسایی قلب بستری در بیمارستان می باشد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی می باشد که در سال 1396 بر روی 180 نفر از بیماران نارسایی قلب بستری در بیمارستان های شهر زاهدان انجام شد. نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه ای که شامل سه قسمت اطلاعات دموگرافیکی، سواد سلامتی و خود مراقبتی بود جمع آوری گردید. داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار 19 SPSS و آزمونهای آماری شامل تی مستقل ،ANOVA، ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره سطح سواد سلامت 7/22 (از 43نمره) با انحراف معیار 6/6 بود. بر اساس نتایج بدست آمده40% بیماران دارای سواد سلامتی ناکافی، 45% دارای سطح سواد متوسط و 15% دارای سطح سواد کافی و مطلوب بودند. میانگین نمره خودمراقبتی 7/44 و انحراف معیار 9/1 بود (از80 نمره) که بیشتر از سطح متوسط بود. بر اساس آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین سواد سلامت و خودمراقبتی رابطه مستقیم و معنی داری وجود داشت (r=0.48,p=0.021)یعنی با افزایش سواد سلامت، خودمراقبتی ارتقاء می یافت.
    نتیجه گیری
    یافته های حاصل از این پژوهش نشان دادند که در بیماران دچار نارسایی قلبی، با افزایش سواد سلامت، سطح خودمراقبتی افزایش می یابد، لذا توصیه می شود برای ارتقای سواد سلامت این بیماران، مداخلات آموزشی در این زمینه انجام گردد.
    کلید واژگان: سواد سلامت, خود مراقبتی, نارسایی قلبی}
    Nasrin Rezaee, Maryam Seraji *
    Background and Objective
    Heart failure is a chronic and costly disease.  A Healthy lifestyle is effective in prevention and health literacy is also needed to improve the self-care of these hospitalized heart failure patients.
    Materials and Methods
    This descriptive cross-sectional study of correlation type was carried out on 180 heart failure patients hospitalized in Zahedan hospitals in 2018. Samples were selected using convenient sampling method. Data were collected through a questionnaire containing three parts of demographic information, health literacy, and self-care. Data were analyzed using SPSS 19 software and statistical tests including independent T-test, ANOVA and Pearson correlation coefficient.
    Results
    The mean score of the health literacy level was 22.7 (out of 43) with a standard deviation of 6.6. Based on the results, 40% of patients had inadequate health literacy level, 45% had a moderate level of health literacy and 15% had adequate and desirable health literacy level. The mean self-care score was 44.7 and the standard deviation was 1.9 (out of 80) which was higher than the average. Based on the Pearson correlation coefficient, there was a direct and significant relationship between health literacy and self-care (r = 0.48, p = 0.021); with increasing health literacy, self-care also improved.
    Conclusion
    The findings of this study showed that in patients with heart failure, self-care level increases with increasing health literacy. Therefore, educational interventions in this field are recommended to improve the health literacy of these patients. Paper Type: Research Article
    Keywords: Health Literacy, self-care, heart failure}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • نسرین رضایی مقدم
    رضایی مقدم، نسرین
  • دکتر نسرین رضایی
    رضایی، نسرین
    دانش آموخته دکتری گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال