مقالات رزومه دکتر سید موسی طباطبایی
-
زمینه و هدفکانابیس پرمصرف ترین ماده مخدر در سطح جهان است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل تمیز شدت مصرف کانابیس بر اساس سبک دلبستگی، نشخوار خشم، حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایت از زندگی بود.مواد و روش هامطالعه حاضر، توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مصرف کننده کانابیس در سطح شهر اراک بودند. تعداد 90 نفر با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها به وسیله آزمون غربالگری درگیری با الکل، سیگار و مواد (هومنیوک و همکاران، 2008)، مقیاس دلبستگی بزرگسال (بشارت، 2011)، مقیاس نشخوار خشم (ساخودولسکی و همکاران، 2001)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت و همکاران، 1988) و مقیاس رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985)، گردآوری شدند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل تشخیصی و نرم افزار spss-26 انجام شد.یافته هانتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که هر سه بعد متغیر سبک دلبستگی، نمره کل متغیر نشخوار خشم، مولفه های خانواده و دوستان متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده و همچنین نمره کل این مقیاس و متغیر رضایت از زندگی در بین گروه های موردبررسی، تفاوت معناداری نشان دادند.نتیجه گیریبا درنظرگرفتن توانایی افتراق متغیرهای پژوهش می توان از آن ها برای تشخیص افتراقی شدت مصرف کانابیس در سه گروه کم خطر، خطر متوسط و پرخطر استفاده کرد.کلید واژگان: کانابیس, حمایت اجتماعی ادراک شده, رضایت از زندگی, سبک دلبستگی, نشخوار خشم}IntroductionCannabis is the most widely used drug in the world. The present study aimed to analyze the discriminant of cannabis use intensity based on attachment style, anger rumination, perceived social support, and life satisfaction.Materials and MethodsThe present study was descriptive and causal-comparative. The statistical population of the research included all cannabis users in the city of Arak. 90 people were selected by snowball sampling method. The data were collected from the Alcohol, Smoking, and Substance Involvement Screening Test (Hominiuk et al., 2008), the Adult Attachment Inventory (Bashart, 2011), the Anger Rumination Scale (Sukhodolsky et al., 2001), the Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet et al., 1988) and Satisfaction With Life Scale (Diener et al., 1985). Data analysis was done using the discriminant analysis method and SPSS-26 software.ResultsThe results of the discriminant analysis showed that all three dimensions of the attachment style variable, the total score of anger rumination variable, family and friends components of the perceived social support variable, as well as the total score of this scale and the variable of life satisfaction, showed significant differences between the studied groups.ConclusionConsidering the ability to differentiate research variables, they can be used to differentiate the intensity of cannabis use into three groups: lower risk, medium risk, and high risk.Keywords: Cannabis, Perceived Social Support, Life Satisfaction, Attachment Style, Anger Rumination}
-
هدف از انجام این پژوهش بررسی مولفه های جرئت ورزی، در کتب مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی، در سال تحصیلی 1401-1400 بود. جامعه آماری آن، همه کتاب های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی بوده که جمله ها، تصویرها و کاربرگه های این کتاب به صورت تمام شماری، مورد بررسی قرار گرفت. ابزار این پژوهش، سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته می باشد که دارای روایی محتوایی و صوری بوده و از نظرات صاحب نظران بهره مند شده است. پایایی پژوهش با استفاده از روش ویلیام اسکات 6/88، محاسبه شد. در این پژوهش از روش آنتروپی شانون و تاپسیس برای تجزیه و تحلیل داده ها، مقایسه ضرایب اهمیت آنها و همچنین رتبه بندی استفاده شده است. نتایج نشان داد که بیشترین ضریب اهمیت مربوط به زیرمولفه «توانایی نه گفتن» و کمترین ضریب اهمیت، مربوط به زیرمولفه «انتقاد و ارزیابی»، است. همچنین، نتایج به دست آمده از طریق تاپسیس بیانگر رتبه اول در کتاب پایه ششم و رتبه آخر در کتاب پایه چهارم است. بنابراین در محتوای کتب مطالعات اجتماعی ابتدایی توازن رعایت نشده است.
کلید واژگان: مطالعات اجتماعی, مهارت های جرئت ورزی, تحلیل محتوا, کتاب درسی, دوره ابتدایی}The aim of the present study was to investigate the components of assertiveness in elementary school social studies textbooks. The statistical population comprised all the social studies textbooks of the elementary school, in which all the sentences, pictures and worksheets were analyzed. We used a researcher-made checklist based on content analysis to collect the data. The Shannon Entropy and TOPSIS methods were used to analyze the data.The results showed that the highest coefficient of importance was related to the sub-component of "ability to say no" and the lowest coefficient of importance was related to the sub-component of "criticism and evaluation". According to the score obtained through TOPSIS the 6th grade textbook ranked 1st and the 4th grade textbook ranked last. Therefore, there is no balance in the content of elementary social studies textbooks.
Keywords: Social Studies, Assertiveness Skills, Content Analysis, Textbook, Elementary Course} -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 68 (تابستان 1402)، صص 229 -248هدف
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله بازآموزی اسنادی بر نگرش های ناکارآمد و مهارت های مقابله ای در افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران وابسته به مواد تحت درمان با متادون مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر سمنان در سال 1397 بود. از این بین، 34 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (17 نفر) و کنترل (17 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه نگرش ناکارآمد و پرسشنامه مهارت های مقابله ای را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. مداخله بازآموزی اسنادی در 7 جلسه 120 دقیقه ای با فراوانی یک جلسه در هفته بر روی گروه آزمایش اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و مداخله بازآموزی اسنادی باعث بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار در گروه آزمایش شد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، متخصصین حوزه ی اعتیاد می توانند با استفاده از مداخله بازآموزی اسنادی بر بهبود نگرش های ناکارآمد و مقابله هیجان مدار تاکید کنند.
کلید واژگان: بازآموزی اسنادی, نگرش های ناکارآمد, مهارت های مقابله ای, متادون}ObjectiveThis research aimed to investigate the effectiveness of attribution retraining intervention on dysfunctional attitudes and coping skills in individuals undergoing methadone maintenance treatment.
MethodThe current research was semi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all substance-dependent patients undergoing methadone treatment referring to addiction treatment centers in the city of Semnan in 2018. Among them, 34 people were selected by the convenience sampling method and were randomly assigned to two experimental (n = 17) and control (n = 17) groups. Participants of both groups completed the dysfunctional attitude scale and the coping skills questionnaire in the pretest and posttest. Attribution retraining intervention was implemented in seven 120-minute sessions with the frequency of one session per week on the experimental group. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance.
ResultsThe findings revealed that there was a significant difference between the two groups, and attribution retraining intervention improved dysfunctional attitudes and emotion-oriented coping in the experimental group.
ConclusionAccording to the obtained results, experts in the field of addiction can emphasize the improvement of dysfunctional attitudes and emotion-oriented coping using attribution retraining intervention.
Keywords: Attribution retraining, Dysfunctional attitudes, Coping skills, Methadone} -
زمینه و هدف
این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی حافظه کاری در رابطه بین حل مسیله و همدلی انجام شد.
روش کارروش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه این پژوهش، کلیه دانشجویان در حال تحصیل در شهر زاهدان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از بین آن ها، 500 نفر طبق نظر بارتلت و همکاران و با روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه حل مسیله (PSI-Problem-Solving Inventory ) هپنر و پترسن 1982 ، پرسش نامه همدلی جولیف و فارینگتون 2006 و پرسش نامه حافظه فعال (WMQ-Working Memory Questionnaire ) والات و آزووی 2012 ، استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها روش های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS-26 و Amos-24 به کار رفت.
یافته هایافته ها نشان داد مسیر مستقیم حل مسیله به حافظه کاری (411/0) مثبت و معنادار است و مسیر مستقیم حافظه کاری به همدلی عاطفی شناختی (011/0) معنادار نیست. مسیر مستقیم حل مسیله به همدلی عاطفی شناختی (372/0-) منفی و معنادار است. اثر غیر مستقیم حل مسیله بر همدلی با واسطه گری حافظه کاری معنی دار نیست.
نتیجه گیریبه طور کلی، نتایج پژوهش نشان می دهد اینکه آیا از طریق این متغیر واسطه ای می شود همدلی را تحت تاثیر قرار داد، نیازمند بررسی های بیشتر است و لازم است به نقش دیگر کارکردهای شناختی موثر در همدلی توجه کرد.
کلید واژگان: حافظه کاری, حل مسئله, همدلی شناختی, همدلی عاطفی}Background & AimsThe concept of empathy has a special place in social psychology, neuroscience, clinical psychology and health professions (1). Contemporary theorists consider empathy as a multidimensional concept that consists of emotional, cognitive and behavioral aspects (3). Having creativity and the ability to solve problems seems to be able to facilitate the process of empathy (9). The ability to solve problems in the real world is a vital part of people's lives. A problem is a situation that people intend to reach from the initial situation to the target situation without having a specific solution (12). It seems that understanding the situation of others and sharing feelings with them can also be a form of a problem, and problem solving capacity can be effective in the process of empathy (16). Studies have shown that problem-solving skills are related to cognitive empathy (17). On the other hand, research results show that people who have a higher working memory updating ability spend a much shorter time solving problems than people who have a weaker working memory updating ability. One way in which working memory aids problem solving is by helping the problem solver resist distraction and limit his search in the problem space (21). On the contrary, there is evidence that shows that excessive concentration and having a higher working memory capacity can harm problem-solving performance (22). The relationship between empathy and working memory is one of the discussed topics in cognitive and social sciences. Working memory is hypothesized to predict empathy (23-24). However, the number of studies that depict the relationship between working memory and empathy is small, and despite the fact that working memory seems to be an important function in information processing, it plays a major role in many other cognitive functions, including problem solving, so It is possible that it has a mediating role in the relationship between problem solving and empathy, so far no research has been done on this issue, and the various effects that working memory can have on problem solving also adds to the complexity of this issue. Therefore, in the present study, the aim was to investigate the mediating role of working memory in the relationship between problem solving and empathy.
MethodsIn terms of the method of data collection, this research is considered a descriptive (non-experimental) research, and in terms of methodology, it is included in the category of correlational research, and it is of the structural equations type. The statistical population of the current study was all students studying in Zahedan city in the academic year of 1400-1401. Among all students, a sample of 500 people was selected by cluster sampling method. In order to collect data, problem solving questionnaire (PSI), empathy questionnaire and working memory questionnaire (WMQ) were used.
ResultsThe results showed that there is a negative relationship between problem solving and empathy variable, but the direction of the relationship between problem solving and working memory variable is positive. Examining the correlation coefficients shows that the intensity of correlation between problem solving and empathy is equal to -0.143 and the intensity of correlation between problem solving and working memory is equal to 0.465 (p<0.01). The fit indices were in the desired range. The direct path of problem solving to working memory (0.411) is positive and significant. And the direct path of working memory to cognitive emotional empathy (0.011) is not significant. The direct path of problem solving to cognitive emotional empathy (-0.372) is negative and significant. Also, the mediating effect of problem solving on cognitive emotional empathy through working memory is not significant. In the mediation model, the squared multiple correlation for working memory variable is (0.169) and for cognitive emotional empathy (0.135).
ConclusionThe findings showed that problem solving is related to working memory. This finding is consistent with previous research (20-21). In connection with the explanation of this finding, it can be said that in solving the problem, expert solvers tend to use weak methods in combined forms (31). here it is necessary to use working memory. Working memory includes a central executive that controls and coordinates the performance of two subsystems (phonological cycle and visuospatial storage). The central executive drives the entire system and allocates resources to subsystems. It is also related to cognitive tasks such as mental calculation and problem solving. Visual spatial design or the inner eye stores and processes information in a visual or spatial form. Based on this, problem solving is related to working memory. However, this hypothesis that problem solving has an indirect relationship with empathy through working memory was not confirmed in the present study. In explaining this finding, it can be said that, as previous studies have shown, high working memory can have different effects on problem solving. Working memory does not always positively predict the adaptive dimensions of problem solving, and sometimes working memory can be considered an obstacle to achieve insight. Due to the complexity of cognitive processes, increasing the power of problem solving sometimes leads to ignoring emotions, and leads to a decrease Therefore, problem solving and empathy cannot be related through working memory.
Keywords: Affective Empathy, Cognitive Empathy, Problem Solving, Working Memory} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و ششم شماره 3 (پیاپی 189، امرداد و شهریور 1402)، صص 293 -305مقدمهتحریک پذیری و عدم توانایی در خودبازداری ازخشم از معیارهای تشخیصی اختلال بی نظمی خلق اخلالگر است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی بر تحریک پذیری و خود بازداری دانش آموزان دختر مبتلابه بی نظمی خلق اخلالگر بود.روش کارنیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال بی نظمی خلق اخلالگر محدوده سنی 17-14 سال مدارس شهر بهارستان بودند. ازاین بین تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، برای سنجش تحریک پذیری شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران (2012)و برای سنجش خود بازداری پرسشنامه وین برگر و شوارتز(1990) بود. آزمودنی های گروه آزمایشی، 10 جلسه 60 دقیقه ای تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی کلی(2007) قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.نتایجنتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در میزان تحریک پذیری، کاهش و در میزان خود بازداری و مولفه های آن ها افزایش معناداری (05/0(P< داشته اند.نتیجه گیریبنا بر یافته های حاصل از پژوهش، درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی از طریق کاهش تحریک پذیری و افزایش خود بازداری بر دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر تاثیرگذار بود.کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, تحریک پذیری, خود بازداری, بی نظمی خلق اخلالگر}Introductionirratability and inability to self-inhibit anger are among the diagnostic criteria of disruptive mood dysregulation disorder. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness on irritability and self-inhibition of female students with disruptive mood dysregulation disorder.Methodwas semi-experimental, pretest-posttest with a control group. The statistical population of this study was all students with disruptive mood dysregulation disorders in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan city. Among them, 35 people were selected by available sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments for measuring irritability included the Striggerzo et al(2012). Emotional Reactivity Scale Weinberger-Schwartz Questionnaire(1990) for measuring self-restraint. The subjects in the experimental group underwent 10 sessions of 60 minutes under the intervention of mindfulness integrated cognitive behaviore Therapy whit Kelly protocol (2007), and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance was used to analyze the data.ResultsThe results of data analysis showed that the experimental group in comparison with the control group in the rate of irritability, decreased and in self-inhibition and their components had a significant increase (P <0.05).ConclusionAccording to the findings of the study, mindfulness-based cognitive-behavioral therapy was effective in students with disruptive mood dysregulation disorder by reducing irritability and increasing self-restraint.Keywords: Cognitive-behavioral therapy based on mindfulness, irritability, Self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder}
-
مقدمه
افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر آموزش حافظه کاری دیداری بر بهبود علایم افسردگی و شبکه های سه گانه توجهی بود.
روشپژوهش شامل دو گروه آزمایش و کنترل بود. 34 نفر از دانشجویان دانشگاه سمنان با نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و در دو گروه جای گرفتند. پیش آزمون شامل پرسشنامه افسردگی بک و آزمون کامپیوتری شبکه های سه گانه توجهی بود. گروه آزمایش به مدت 5 جلسه تحت آموزش حافظه کاری دیداری با تکلیف ان-بک قرار گرفتند. پس از آن پرسشنامه افسردگی بک و آزمون کامپیوتری شبکه های سه گانه توجهی به عنوان پس آزمون و در شرایط مشابه با پیش آزمون به اجرا درآمد.
یافته هاتحلیل کواریانس آموزش حافظه کاری دیداری با ان-بک به صورت معناداری منجر به بهبود علایم افسردگی و کارکرد شبکه های سه گانه توجهی در دانشجویان می گردد. اندازه اثر برای متغیرهای علایم افسردگی و توجه به ترتیب برابر با 0.382 و 0.704 بود.
نتیجه گیریبا توجه به اهمیت پردازش بهینه باورها در بهبود علایم افسردگی مطابق نظریه شناختی؛ و نقش تعیین کننده کارکرد شناختی توجه در پردازش بهینه باورها، آموزش حافظه کاری دیداری از طریق تغییر در شبکه های سه گانه توجهی منجر به بهبود علایم افسردگی می گردد.
کلید واژگان: آموزش حافظه کاری, تکلیف ان-بک, علائم افسردگی, شبکه های سه گانه توجهی}IntroductionDepression has always been one of the most common psychological disorders. The aim of this study was to investigate the effect of working memory training on improving depression symptoms and triple-attentional networks.
MethodThe current study includes 34 Semnan University students selected by the convenience sampling method and randomly placed in two groups. The pre-test consisting of BDI-II and computerized triple attention network test was performed on all subjects. Then, the experimental group underwent working memory training with N-Back for 5 sessions. The mentioned tests were performed as a post-test in similar conditions to the pre-test.
ResultsThe analysis of covariance showed that visual working memory training with N-Back significantly diminishes depressive symptoms and the function of the triple attention network in students. The effect sizes for the variables of depressive symptoms and attention were 0.382 and 0.704, respectively.
ConclusionDue to the importance of optimal processing of beliefs in improving depressive symptoms according to cognitive theory and the decisive role of cognitive function of attention in this field, visual working memory training can be said to improve the noted symptoms through changes in the triple attention network. The practical implication of the present study is the usefulness of computer cognitive interventions to improve mental disorders. Thus, it is suggested to use visual working memory in computer tasks along with other interventions to improve depression.
Keywords: working memory training, N-back, Depression Symptoms, triple-attention networks} -
هدف
پژوهش حاضر با هدف کلی مقایسه سوگیری توجه و بازداری شناختی در بین دانش آموزان نوجوان سیگاری و غیرسیگاری انجام شد.
روش هاروش پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان نوجوان پسر 17 ساله 10 دبیرستان از شهرستان های گرگان و کردکوی بودند که تعداد 64 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش نرم افزار نشانه دهی فضایی، آزمون نرم افزاری استروپ پیچیده و فرم کوتاه چهار خرده آزمون وکسلر بودند.
یافته هاتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کواریانس چند متغیره و تک متغیره نشان داد که در آزمون استروپ عملکرد گروه سیگاری ضعیف تر از گروه غیر سیگاری بود (01/0 <p)، و در آزمون نشانه دهی فضایی، نمره گروه سیگاری از گروه غیرسیگاری بالاتر (01/0 <p) بود .
نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که توانایی بازداری شناختی در نوجوانان سیگاری پایین تر از نوجوانان غیرسیگاری است؛ یافته های پژوهش حاضر می تواند تلویحات پیشگیری و درمانی در زمینه مصرف سیگار نوجوانان داشته باشد.
کلید واژگان: سوگیری توجه, بازداری شناختی, آزمون استروپ, نشانه دهی فضایی, دانش آموزان سیگاری, غیرسیگاری}The comparing attentional bias and cognitive inhibition among smoker and non-smoker teenage studentsObjectiveCurrent study was conducted with the aim of investigating the relationship between attentional bias and cognitive inhibition among smoker and non-smoker male teenage students.
MethodsThe research design was causal-comparative and the Statistical population of this study was 62 teenage students that randomly selected from 10 high schools of Gorgan and Kordkoy. Attentional bias has been measured by spatial cueing software and cognitive inhibition through Complex Stroop software. Also, short form of Wechsler Adult Intelligence Scale test has been executed and used as a control variable.
ResultsData analysis using ANCOVA and MANCOVA showed that smokers’ group performance in stroop and behavioral tests were weaker the non-smokers group (p<0.01), smokers achieved higher scores in spatial cueing task (p<0.01).
ConclusionThe results showed cognitive inhibition ability was lower in smokers group. The findings of the present study can have implications for prevention and treatment of adolescent smoking.
Keywords: Attentional bias, Cognitive inhibition, Stroop task, spatial cueing, Smoker, Non-smoker} -
همدلی جزیی جدانشدنی از رفاه اجتماعی-عاطفی افراد است. این ظرفیت نقش مثبتی در یادگیری اجتماعی، در سراسر طول عمر افراد دارد و شناسایی فرایندهای شناختی که زیربنای همدلی را تشکیل می دهند، امری ضروریست. این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی کنترل توجه در رابطه بین حل مسیله و همدلی انجام شد. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. شرکت کنندگان این پژوهش، شامل 500 نفر از کلیه دانشجویان شهر زاهدان بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه حل مسیله هپنر و پترسن ، مقیاس کنترل توجه ، پرسشنامه همدلی جولیف و فارینگتون استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای spss و Amos به کار رفت. یافته ها نشان داد مسیر مستقیم حل مساله به کنترل توجه (458/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم کنترل توجه به همدلی عاطفی شناختی (141/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم حل مساله به همدلی عاطفی شناختی (440/0-) منفی و معنادار است. همچنین، اثر میانجی حل مساله بر همدلی عاطفی شناختی از طریق کنترل توجه برابر با 072/0 است که مثبت و معنادار است. بنابراین نتایج پژوهش نشان می دهد توجه به نقش واسطه ای کنترل توجه در رابطه حل مسیله و همدلی حایز اهمیت است و می بایست به محدودیت هایی که ممکن است در اثر افزایش کنترل توجه برای حل مسیله و همدلی ایجاد شود، دقت کرد. به لحاظ نظری نیز بررسی آثار افزایش این کارکردهای شناختی بر همدلی نیازمند تفحص و پژوهش بیشتر است.
کلید واژگان: حل مسئله, کنترل توجه, همدلی شناختی, همدلی عاطفی}Empathy is an inseparable part of social-emotional people. It plays a positive role in society, throughout people's lives, and recognizing that it forms the basis of empathy is essential. This research was conducted in order to investigate the mediating role of attention control in the relationship between problem solving and empathy. The research method of this study was descriptive-correlation. The participants of this research included 500 students of Zahedan city who were selected by cluster sampling method. In order to collect data, Hepner and Petersen's problem solving questionnaire, attention control scale, Jolliffe and Farrington's empathy questionnaire were used. Descriptive and inferential statistical methods such as Pearson correlation and structural equation modeling were used to analyzethe data using spss and Amos software. The findings showed that the direct path of problem solving to attention control (-0.458) is negative and significant. The direct path of controlling attention to cognitive emotional empathy (-0.141) is negative and significant. The direct path of problem solving to cognitive emotional empathy (-0.440) is negative and significant. Also, the mediating effect of problem solving on cognitive emotional empathy through attention control is equal to 0.072, which is positive and significant. Therefore, the research results show that it is important to pay attention to the mediating role of attention control in the relationship between problem solving and empathy, and it is necessary to pay attention to the limitations that may be caused by increasing attention control for problem solving and empathy. Theoretically, investigating the effects of increasing thesecognitive functions on empathy requires more investigation and research.
Keywords: problem solving, attentional control, cognitive empathy, affective empathy} -
وجود اختلالات روانی در میان نوجوانان همواره، سلامت روان جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی بر خودبازداری ازخشم در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال بد تنظیمی خلق مخرب است. روش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق ،کلیه دانش آموزان دارای نشانه های اختلال بی نظمی خلق اخلاگردوره اول و دوم متوسطه محدوده سنی 17-14 سال درشهر بهارستان، درسال 1400 بودند. از این بین تعداد 54نفر به روش نمونه گیری در دسترس، به صورت تصادفی، 17 نفر در گروه بخشایش درمانی، 19 نفر در گروه شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و 18 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین و پرسشنامه فراشناخت حالتی عابدی بود. آزمودنیهادر دوگروه آزمایشی، تحت مداخله درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چند متغیره وآزمون بنفرونی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که هردوگروه آزمایش درافزایش معنادار نمره خودبازداری و مولفه های آن(05/0(P< ، به یک اندازه تاثیر داشته اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که برای افزایش توان خودبازداری ازخشم در نوجوانان مبتلا به بدتنظیمی خلق مخرب، از درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و بخشایش درمانی می توان بهره جست.کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی, بخشایش درمانی, خودباز داری, اختلال بد تنظیمی خلق مخرب, خشم}The presence of mental disorders among teenagers has always affected the mental health of society..The purpose of this research is to compare the effectiveness of cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy on increasing anger self-inhibition in teenage girls with destructive mood dysregulation disorder. Semi-experimental research method was pre-test-post-test type with control group. The statistical population of this research was all students with symptoms of mood disorder in the first and second year of high school, aged 14-17 years in Baharestan city in 2021. Among these, 54 people were randomly selected based on the available sampling method, 17 people were in the remission therapy group, 19 people were in the cognitive-behavioral group based on mindfulness, and 18 people were in the control group. The research tool included Strigerzo et al.'s emotional reactivity scale, Quinn, Dozes and Eugene Wayne's cognitive errors questionnaire and Abedi's state metacognition questionnaire. Subjects in two experimental groups were subjected to cognitive behavioral therapy intervention based on mindfulness, and the control group did not receive any intervention. Multivariate analysis of covariance and Benferoni test were used for data analysis. The results of the data analysis showed that both test groups had a significant role (P<0.05) in increasing the variable of self-inhibition and its components. And the effect of both groups was reported almost equally. According to the findings of the research, cognitive behavioral therapy based on mindfulness and forgiveness therapy can be used to increase the self-control of anger in adolescents with destructive mood dysregulation.Keywords: cognitive behavioral therapy based on mindfulness, forgiveness therapy, self-restraint, disruptive mood dysregulation disorder, Anger}
-
هدف
پژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه بین ساختار هدفی کلاس درس با خلاقیت و نقش میانجی نیازهای اساسی انجام شده است.
روشدر این پژوهش از طرح تحقیق توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهر سمنان در سال تحصیلی 1401-1400 است که تعداد 220 نفر از آنان به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش به وسیله پرسشنامه های خلاقیت عابدی، ساختار ادراک شده کلاس درس (میگلیو همکاران) و نیازهای روانشناختی اساسی لاگواردیا [1] و همکاران جمع آوری شد و سپس تحلیل آماری با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و AMOS انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که اثر جهت گیری هدفی تبحری و عملکردی بر نیازهای اساسی مثبت و معنادار است. همچنین بین نیازهای اساسی و خلاقیت نیز، رابطه معناداری وجود دارد؛ اما اثر جهت گیری هدفی اجتنابی بر نیازهای اساسی معنادار نیست. یافته دیگر پژوهش حاضر بیانگر این است که اثر سه متغیر برونزاد جهت گیری هدفی تبحری، عملکردی و اجتنابی بر خلاقیت معنادار نیست.
نتیجه گیریبین جهت گیری هدفی با خلاقیت، رابطه معناداری به طور مستقیم دیده نشده است؛ اما زمانی که برآورده شدن نیازهای اساسی در فرد تقویت شود با افزایش سطح استقلال، شایستگی و ارتباط، می توان خلاقیت را در ساختار هدفی کلاس درس ارتقاء داد.
کلید واژگان: خلاقیت, نیازهای اساسی, ساختار هدفی, کلاس درس, دانش آموزان}The current research was conducted with the aim of investigating the relationship between the objective structure of the classroom with creativity and the mediating role of basic needs. For this purpose, a descriptive-correlational research design was used. The statistical population of this research is all the male and female students of the second year of Semnan secondary school in the academic year 1401-1400, of which 220 were randomly selected. The research data were collected by Abedi's creativity questionnaires, the perceived structure of the classroom (Mighli et al.) and the basic psychological needs of LaGuardia et al. And then statistical analysis was done using structural equation modeling with SPSS and AMOS software. The results showed that the effect of mastery and functional goal orientation on basic needs is positive and significant. Also, there is a significant relationship between basic needs and creativity; But the effect of avoidance goal orientation on basic needs is not significant. Another finding of the present research indicates that the effect of three exogenous variables of mastery, performance and avoidance goal orientation on creativity is not significant. In this way, no meaningful relationship has been directly seen between goal orientation and creativity; But when the fulfillment of basic needs in the individual is strengthened by increasing the level of independence, competence and communication, creativity can be promoted in the objective structure of the classroom.
Keywords: Creativity, basic needs, Objective structure, classroom, Students} -
In order to better understand the relationship between problem solving and empathy, this study looked into the mediating roles of working memory and attentional control. The descriptive-correlation research design was used for this study. All of the students in Zahedan city who were enrolled in classes made up the statistical population of the study With roughly 40,000 students. 500 Zahedan City students were chosen as participants in this study using the cluster sampling method. The problem-solving questionnaire by Hepner and Petersen(1982), the attentional control scale(2013), the empathy questionnaire by Jolliffe and Farrington(2006), and the working memory questionnaire(2012) were all used to gather data. The data were analyzed using SPSS and Amos software using descriptive and inferential statistical methods like Pearson correlation and structural equation modeling. The direct approach to problem solving is detrimental and requires attention (-0.518). Additionally, the non-significant direct relationship between working memory and cognitive emotional empathy (-0.060). There is a negative and significant direct path of attention to cognitive emotional empathy (0.219). The direct correlation between cognitive emotional empathy and problem solving is negative and significant (-0.463). the indirect effect of problem solving on empathy with the mediation of attentional control is favorable and significant (P < 0.01). In general, the findings of the research indicate that paying attention to the role of mediating factors in the relationship between problem solving and empathy is of particular importance, and considering the indirect effects of problem solving on empathy, interventions can be designed to promote empathy.
Keywords: working memory, problem solving, attentional control, empathy} -
هدف پژوهش، اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حمایت اجتماعی ادراک شده، انعطاف پذیری شناختی و تبادل عاطفی در مادران دارای فرزند اوتیسم بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل در نظر گرفته شد. جامعه آماری شامل70 نفر از مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسم 5 تا 8 ساله در مرکز توانبخشی اوتیسم آوات شهر شهریار بودند که تعداد 34 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به تصادف (17 نفر) در گروه کنترل و (17 نفر) در آزمایش جایگزین شدند. آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس (CFI) و پرسشنامه شیوه سنجش خانوادگی مک مستر (FDA) پاسخ دادند. گروه آزمایش طی 9 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای دو روز مورد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) با نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. تحلیل آماری نشان داد میانگین گروه آزمایش در مولفه های تبادل عاطفی، ادراک توجیه رفتار، ادراک کنترل پذیری، ادراک گزینه های جایگزین برای رفتار انسانی، انعطاف پذیری شناختی کل، حمایت از سوی خانواده، حمایت از سوی دوستان، حمایت از سوی دیگران و حمایت اجتماعی کل از میانگین گروه کنترل به گونه ای معنادار (05/0≥P) بالاتر بود. یافته های پژوهش نشان داد که برای ارتقاء سطح بهداشت روانی و بهبود مولفه های شناختی و اجتماعی مادران دارای فرزندان مبتلا به اوتیسم می توان از درمان پذیرش و تعهد استفاده کرد.کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, انعطاف پذیری شناختی, تبادل عاطفی, حمایت اجتماعی ادراک شده, درمان پذیرش و تعهد}The aim of this study was to examine the Effect of Acceptance and Commitment Intervention on Perceived Social Support, Cognitive Flexibility, and Emotional exchange in mothers of children with Autism Spectrum Disorder (ASD). This study was semi-experimental with pretest-posttest design and a control group. The statistical population includes 70 mothers and a random sample of 34 mothers with autistic children aged 5 to 8 years in the Autism Rehabilitation Center of Ayat city of Shahriar selected from the total population, randomly assigned in the control group (n=17) and the experiment group (n=17). Data were collected using Multidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS), Denis Cognitive Flexibility Questionnaire (CFQ), and McMaster family assessment device (Affective exchange) (CFI). The experiment group received acceptance and aommitment therapy for 9 sessions of 90 minutes twice a week. Data were analyzed by Multivariable Analysis of Covariance (MANCOVA) using SPSS23 software. The results showed significant differences between the components of affective exchange, perception of behavior justification, perception of control-ability, perception of substitutes for human behaviors, total cognitive flexibility, family support, friends’ support, other’s support, and total perceived social support in the experimental group were higher (P≤0.05). The findings of the current research showed that acceptance and commitment therapy can be used to boost mental health level and cognitive/social components of mothers with autism spectrum disorder.Keywords: Autism spectrum disorder, cognitive flexibility, Affective exchange, perceived social support, Acceptance, Commitment Therapy}
-
Background and Aim
The aim of this study was to evaluate the effectiveness of forgiveness therapy on state metacognition and self-restraint of female adolescents with disruptive mood dysregulation disorder (DMDD).
Materials and MethodsThe research method was semi-experimental withpretest-posttest and a control group. The statistical population of this study were all students with symptoms of disruptive mood dysregulation disorderin the first and second grades of high school in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan,Tehran. 35 subjects were selected by convenience sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments included Emotional ResponseScale, Self-Restraint Questionnaire, and State Metacognition Questionnaire. The subjects of the experimental group received 15 sessions of forgiveness therapy while the control group did not receive any intervention. Data were analyzed by multivariate covariance analysis.
ResultsThe results of dataanalysis showed that the experimental group compared with the control group in the variables of state metacognition and self-restraint and their components had a significant increase (P<0.05).
ConclusionAccording to the findings of the study, forgiveness therapy can be used to increase self-restraint and state metacognition in students withdisruptive mood dysregulation disorder
Keywords: Disruptive mood dysregulation disorder, Forgiveness therapy, Self-restraint, State metacognition} -
اثربخشی تمرین ذهن آگاهی به همراه موسیقی بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی تمرین ذهن آگاهی به همراه موسیقی بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری بود. این پژوهش کاربردی، از نوع آزمایشی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان دبستانی مبتلا به اختلال یادگیری مرکز روانشناسی خورشید شهر شاهرود در سال تحصیلی 1400-1399 به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. افراد گروه آزمایش طی 8 جلسه به مدت 2 ساعت تحت جلسات مداخله ذهن آگاهی به همراه موسیقی آرام قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حافظه کاری حافبک و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی بود. برای تحلیل داده های به دست آمده، از تحلیل کوریانس چندمتغیری و تک متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد تمرین ذهن آگاهی به همراه موسیقی بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری تاثیر دارد (001/0<p). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که یکی از تمرین های موثر بر حافظه کاری و انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال یادگیری، استفاده از ذهن آگاهی به همراه موسیقی است.
کلید واژگان: ذهن آگاهی به همراه موسیقی, حافظه کاری, انعطاف پذیری شناختی, اختلال یادگیری}The purpose of this study was to examine the efficacy of mindfulness practice along with music on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders. This applied research was an experimental study that was done in the form of pre-test and post-test with a control group. In this study, 30 primary school students with learning disorders in the Khorshid psychological center of Shahrood in the academic year of 1399-1400 were selected by simple random sampling and were randomly assigned to two experimental groups (15 subjects) and control group (15subjects). The subjects in the experimental group involved in mindfulness intervention sessions along with quiet music in 8 sessions for 2 hours and the control group did not receive any interventions. The study instruments consisted of the Working Memory Questionnaire of Hafbak and the Cognitive Flexibility Questionnaire. To analyze the obtained data, multivariate and univariate covariance analysis was used. The results demonstrated that mindfulness practice along with music have an effect on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders (P <0.001). Based on the findings, it can be concluded that one of the effective practices on working memory and cognitive flexibility of children with learning disorders is the use of mindfulness along with music.
Keywords: Mindfulness with music, working memory, cognitive flexibility, learning disability} -
مقدمه
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی، بخشایش درمانی بر تحریک پذیری و خطاهای شناختی دانش آموزان دختر مبتلابه بی نظمی خلق اخلالگر بود.
روشروش تحقیق نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش ،کلیه دانش آموزان مبتلابه اختلال بی نظمی خلق اخلاگر،محدوده سنی 17-14 سال مدارس شهر بهارستان در سال1400 بودند. تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود به مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش،شامل مقیاس واکنش پذیری عاطفی استریگرزو همکاران ، پرسشنامه خطاهای شناختی کویین ، دوزس و اوجین وین بود. آزمودنی های گروه آزمایشی، 15 جلسه 60دقیقه ای تحت مداخله بخشایش درمانی پرز قرار گرفتند و گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکردند . برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA)استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در میزان تحریک پذیری نوجوان و تحریک پذیری آنها از نظر والدین و خطاهای شناختی و مولفه های آن شامل ذهن خوانی، تفکر همه یا هیچ، نتیجه گیری احساسی، برچسب زنی، تصفیه ذهنی، تعمیم دادن بیش از حد، شخصی سازی و عبارتهای بایددار کاهش معناداری (05/0(P< داشته اند.
نتیجه گیریبنا بر یافته های حاصل از پژوهش، بخشایش درمانی از طریق کاهش تحریک پذیری و خطاهای شناختی بر دانش آموزان دارای اختلال بی نظمی خلق اخلالگر تاثیرگذار بود.
کلید واژگان: بخشایش درمانی, تحریک پذیری, خطاهای شناختی, اختلال بی نظمی خلق اخلالگر}IntroductionThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of forgiveness therapy on Irritability and Cognitive errors of female students' with disruptive mood dysregulation disorder (DMDD).
MethodThe research method was semi-experimental with pre-test post-test and a control group. The statistical population of this study was all students with symptoms of disruptive mood dysregulation disorder in the age range of 14-17 years in schools of Baharestan city in year of 1400. 35 subjects were selected by available sampling method based on the inclusion criteria and randomly assigned to the experimental and control groups. The research instruments included Strringars Emotional Response Scale. Quinn, Dozis, Eugenwick Cognitive errors Questionnaire. The subjects of the experimental group received 15 sessions 60 minutes of forgiveness therapy while the control group did not receive any intervention. Data were analyzed by(MANCOVA) multivariate covariance analysis.
ResultsThe results of data analysis showed that the experimental group compared with the control group in adolescent irritability and their irritability in terms of parents and cognitive errors and its components including mind reading, all or nothing thinking, emotional conclusion, labeling. , Mental purification, over-generalization, personalization and expressions should have a significant decrease (P <0.05).
ConclusionAccording to the findings of the study, forgiveness therapy was effective in reducing students with disruptive mood dysregulation disorder by reducing irritability and cognitive errors.
Keywords: Forgiveness therapy, irritability, Cognitive errors, disruptive mood dysregulation disorder} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 1 (پیاپی 181، فروردین و اردیبهشت 1401)، صص 366 -376هدف
هدف پژوهش حاضر ارایه مدل ساختاری کمال گرایی و کیفیت خواب با نقش واسطه ای اضطراب است.
روشروش پژوهش حاضر با توجه ماهیت آن از نوع توصیفی - همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاریاست. تعداد 318 دانشجو ازجامعه آماری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال تحصیلی 1398-1399 به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های کیفیت خواب پیتزبورگ (1989)، کمال گرایی بشارت (1386) و اضطراب بک، اپستین، براون و استین (1988) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Amos نسخه 24و روش همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد مسیر مستقیم کمال گرایی به کیفیت خواب (15/0) مثبت و معنادار است. مسیر مستقیم کمال گرایی به اضطراب (27/0) مثبت و معنادار است. و بر اساس شکل یک، همچنین، مسیر اضطراب به کیفیت خواب (540/0) مثبت و معنادار است.
نتیجه گیریبنابراین، به نظر می رسد کمال گرایی با اثرگذاری بر افزایش میزان اضطراب در افراد کمال گرا می تواند روی کیفیت خواب آن ها تاثیرگذار باشد.
کلید واژگان: کمال گرایی, کیفیت خواب, اختلال خواب, اضطراب, دانشجویان}ObjectiveThe aim of this study was to present a structural model of perfectionism and sleep quality with a mediating role of anxiety.
MethodDue to its nature, the method of the present study is descriptive-correlation and structural equation modeling. A total of 318 students were selected from the statistical population of students of Mashhad University of Medical Sciences in the academic year 2016-2017. The Pittsburgh (1989) Sleep Quality Scale, the Gospel Perfectionism (2007) and the Beck, Epstein, Brown and Austin (1988) Anxiety Scales were used to collect data. Amos software version 24 and Pearson correlation method and structural equation model (SEM) were used to analyze the data.
ResultsThe results showed that the direct path of perfectionism to sleep quality (0.15) is positive and significant. The direct path of perfectionism to anxiety (0.27) is positive and significant. And according to Figure 1, also, the path of anxiety to sleep quality (0.540) is positive and significant.
ConclusionTherefore, it seems that perfectionism can affect the quality of sleep of perfectionists by increasing their anxiety.
Keywords: Perfectionism, Sleep Quality, sleep disorder, Anxiety, Students} -
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه ای بر حافظه ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه بود.
روشبدین منظور از دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر تهران تعداد 30 نفر انتخاب گردید. این افراد به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل هر گروه 15 نفر به صورت تصادفی گمارده شدند تعداد و مدت زمان هر جلسه مداخله توانبخشی شناختی رایانه ای در گروه آزمایش به ترتیب 16 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود، گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل آزمون حافظه ی کاری N-Back و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین بود. داده های حاصل از پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و با استفاده از نرم افزار SPSS 26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مداخله توانبخشی شناختی رایانه ای بر حافظه ی کاری و حل مسئله دانش آموزان متوسطه موثر است
کلید واژگان: توانبخشی شناختی رایانه ای, حافظه ی کاری, حل مسئله, عملکردهای اجرایی}The aim of this study was to investigate the effectiveness of computer cognitive rehabilitation on working memory and problem solving of high school students.
MethodFor this purpose, 30 high school students in Tehran were selected. These people were randomly assigned to two experimental and control groups of 15 people in each group. The number and duration of each session of computer cognitive rehabilitation intervention in the experimental group was 16 sessions and each session was 45 minutes, respectively. The control group did not receive any intervention. Research tools included the N-Back working memory test and the Wisconsin card classification test. The data were analyzed by multivariate analysis of variance (MANOVA) and SPSS 26 software.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the experimental and control groups in some components of working memory and problem solving.
ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that computer cognitive rehabilitation intervention is effective on working memory and problem solving of high school students.
Keywords: Computer-Based Cognitive Rehabilitation, Working Memory, Problem Solving, Executive Functions} -
هدف
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه ای در بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش شدت علایم افراد دارای افسردگی اساسی بود.
مواد و روش هامطالعه حاضر جزء طرح های نیمه آزمایشی است که در آن از طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل افراد دارای اختلال افسردگی اساسی بین سنین 19 تا 40 سال از هر دو جنسیت است. نمونه انتخابی این پژوهش شامل 30 نفر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی که به شیوه نمونه در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در یکی از دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گمارده شده اند. برای تشخیص اختلال افسردگی از مصاحبه بالینی ساختاریافته منطبق بر متن راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویراست پنجم و پرسش نامه افسردگی بک-2 استفاده شد. هم چنین برای ارزیابی کارکردهای اجرایی افراد دارای اختلال افسردگی اساسی، پرسش نامه توانایی های شناختی نجاتی مورد استفاده قرار گرفت. مداخله ها شناختی شامل تکالیف مربوط به توجه و حافظه بودند که در 12 جلسه 45 دقیقه ای سه بار در هفته انجام شد.
یافته هانتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که برنامه توانبخشی رایانه ای موجب بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش شدت علایم افسردگی شده است (05/0<p).
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که توانبخشی شناختی رایانه ای می تواند به عنوان روشی مناسب برای بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش شدت علایم افسردگی در افراد دارای اختلال افسردگی اساسی به کار گرفته شود.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی رایانه ای, کارکردهای اجرایی, اختلال افسردگی اساسی}Koomesh, Volume:24 Issue: 1, 2022, PP 109 -117IntroductionThe main goal of this study is to evaluate the effectiveness of computer-based cognitive rehabilitation in order to improve executive functions and reduce severity of clinical symptoms in individuals suffering from major depression.
Materials and MethodsThe present study is one of the semi-experimental designs in which pre-test and post-test designs along with control group is used. The statistical population includes individuals with major depressive disorder who are from both genders and are 19 to 40 years old. Participants suffering from major depressive disorder who were selected by purposeful and convenience sampling method and randomly assigned to one of two groups of experiment (n=15) and control (n=15). In order to diagnose depressive disorder, a structured clinical interview according to the criteria of the text of the fifth edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders (DSM-5) and the Beck Depression Inventory (BDI-II) were used. Cognitive interventions, attention and memory exercises, were performed in 12 sessions of 45 minutes three times a week on participants with major depressive disorder.
ResultsThe results of analysis of covariance showed that the computer-based rehabilitation program has improved executive functions and reduced the severity of depressive symptoms (P<0.05).
ConclusionOur findings indicate that computer cognitive rehabilitation can be used as a suitable method to improve executive functions and reduce the severity of depressive symptoms in people suffering from major depressive disorder.
Keywords: Computer-based cognitive rehabilitation, Executive functions, Major depressive disorder} -
سابقه و هدف
با توجه به اهمیت تربیت جوانان باایمان در آموزههای دینی ما، نهادهایی فعالیتهای مختلفی را برای ترغیب آنان به گرایش به باورها و اعمال دینی سازماندهی کردهاند که از مهمترین آنها اعتکاف است که آثار اجتماعی و فردی گستردهای دارد. این پژوهش با هدف مقایسه چشمانداز زمان، بهزیستی معنوی و بهزیستی روانشناختی در جوانان معتکف و غیرمعتکف شهر تبریز انجام گرفته است.
روش کارروش این مطالعه از نوع علی-مقایسهای است. جامعه آماری پژوهش تمامی شرکتکنندگان 35-18 سال در مراسم اعتکاف سال 1397 شهر تبریز بود که از میان آنان 250 نفر انتخاب شدند و به پرسشنامهها پاسخ دادند. 220 نفر نیز با گروه مطالعه همتا شدند. دادهها با استفاده از آزمونهای آمار توصیفی و استنباطی (مانوا) تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکردهاند.
یافته ها:
نتایج نشان داد تفاوت معناداری در مولفه های زندگی هدفمند، پذیرش خود و نمره کل بهزیستی روانشناختی بین دو گروه معتکف و غیرمعتکف وجود داشت (01/0>P). میانگین مولفه بهزیستی مذهبی در گروه غیرمعتکف بهطور معناداری بالاتر بود (01/0>P)؛ درنهایت، میانگین گذشته منفی، آینده و حال تقدیرگرا در گروه معتکف و میانگین حال لذتگرا در گروه غیرمعتکف بهطور معناداری بالاتر بود (01/0>P).
نتیجه گیری:
بر اساس یافتههای بهدستآمده، شرکت در فعالیتی دینی مانند اعتکاف احتمالا فرصتی برای بهسازی، تهذیب نفس و ارتقای فضیلت های انسانی برای شرکتکنندگان در آن به شمار می آید. افراد با شرکت در این مراسم معنوی تلاش میکنند تا با گذشته منفی خود مقابله و اهداف زندگی خود را بازسازی کنند و به کمال دست یابند. این نتایج می تواند راهکار های ارزشمندی در تمهید ارتقای بهداشت روانی جامعه به همراه داشته باشد.
کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, بهزیستی معنوی, چشم انداز زمان, غیرمعتکف, معتکف}Background and ObjectiveGiven the importance of upbringing faithful youths in our religious teachings, some institutions organized various activities to encourage them to develop positive attitudes to religious beliefs and practices. One of the most important activities in this regard is I'tikaaf, which has wide social and personal effects. This study attempted to compare the perspective of time, spiritual well-being and psychological well-being in the youth participating and not participating in the I’tikaf rite in Tabriz, Iran.
MethodsThe method used in the present study causal-comparative. The statistical population of this study included all participants aged 35-38 years in the I'tikaf ceremony in 2018 in Tabriz, out of whom 250 people were selected and 220 people filled in the questionnaires. 220 people were matched with the study group Data were analyzed using descriptive statistics and MANOVA. In this study, all ethical considerations were observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsThe results showed that there was a significant difference in the components of purposeful life, self-acceptance and the total score of psychological well-being between the two groups (P<0.01). The mean related to religious wellbeing was significantly higher in the non-participating group (P<0.01). Finally, the mean related to the components of negative past, future and destiny in the participating group and the mean of the hedonistic component in the non-participating group was significantly higher (P<0.01).
ConclusionBased on the findings, participating in religious activities such as I'tikaaf is probably an opportunity for participants to improve, purify their souls and promote human virtues. By participating in this spiritual ceremony, people try to confront their negative past, rebuild their life goals, and achieve perfection. These results can help to present valuable strategies for promoting mental health of the society.
Keywords: Non-particiant in I’tikaf, Participant in I’tikaf, Psychological well-being, Spiritual well-being, Time perspective} -
مقدمه
هدف از پژوهش حاضر برسی اثربخشی شناخت درمانی مثبت نگر در کاهش نشانگان افت روحیه زنان بیمار مبتلا به کووید-19 بود.
روشپژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل بهمراه پیش آزمون - پس آزمون می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان 25 تا 45 ساله ای که در فاصله زمانی مهر تا دی ماه 1399 به دلیل ابتلا به کووید-19 در درمانگاه پنجم آذر سمنان مراجعه داشته اند از این میان تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل گمارده شدند. دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به پرسشنامه افت روحیه (DS)، پاسخ دادند و گروه آزمایش نیز بین دو مرحله، آموزش شناخت درمانی مثبت نگر را به صورت آنلاین دریافت کردند.
یافته هابرای تحلیل آماری از تحلیل کواریانس چند متغیره (MANCOVA) و تحلیل کواریانس (ANCOVA) استفاده شد. تحلیل آماری نشان داد که مداخله شناخت درمانی مثبت نگر به کاهش معنادار مولفه های بی معنایی، یاس، احساس ملالت، احساس درماندگی و احساس شکست و نمره کل افت روحیه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
نتیجه گیریشناخت درمانی مثبت نگر باعث کاهش نشانگان افت روحیه زنان بیمار مبتلا به کووید-19 گردید، در نتیجه استفاده از این روش می تواند در کاهش برخی مشکلات روانشناختی این بیماران موثر باشد.
کلید واژگان: شناخت درمانی مثبت نگر, نشانگان افت روحیه زنان, احساس درماندگی, احساس ملالت, ویروس کووید- 19}IntroductionThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of positive cognitive therapy in reducing mood swings in women with Covid-19 experience.
MethodThe present study is a quasi-experimental study (experimental group and control group with pre-test and post-test). The statistical population of this study is all women aged 25-45 years who were infected with Covid virus between October and January 2020. Patients were referred to the 5th of Azar clinic in Semnan. Among them, 30 people were selected by voluntary sampling and randomly assign into two groups of experimental and control. The two groups answered the Demoralization scale (DS) in two stages of pre-test and post-test, and the experimental group received positive cognitive therapy training between the two stages.
ResultsMultivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) and Analysis of Covariance (ANCOVA) were used for statistical analysis. Statistical analysis showed that the positive cognitive therapy intervention significantly reduced the components of meaninglessness, despair, boredom, helplessness and failure and the total score of low mood in the experimental group compared to the control group.
ConclusionPositive cognitive therapy reduced the symptoms of depression in women with Covid-19 virus, so the use of this method can be effective in reducing some of the psychological problems of these patients.
Keywords: Positive Cognitive Therapy, Women's Mood Syndrome, Feeling Helpless, Feeling Bored, Covid Virus 19} -
Background
This study aimed to compare the life meaning, the feeling of loneliness, and the image of God in two imprisoned and non - imprisoned groups.
MethodsThe research design consisted of the type of comparative descriptive - causal studies and the statistical population is all prisoners of Semnan city, and to participate in the study, 60 prisoners and 60 non-prisoners were selected by the available method, as well as two groups, in terms of some demographic variables, were matched. The measurement tools of the study included the Life Meaning Questionnaire (Steger), Feeling of Loneliness (Russell), and Imagination of God (Greenaway). Questionnaires were analyzed after collection.
ResultsThe results of the study showed that there is a significant difference between the life meaning in two prisoners and non-prisoners groups and the mean score of the meaning of life in the prison group is significantly lower than the non-prison group. There is also a significant difference in loneliness between two prisoners and non- prisoners groups and the mean of loneliness scores in prisoners is significantly higher than non-prisoners. On the other hand, there is a significant difference regarding "image of God" between prisoners and non-prisoners individuals, and the mean "image of God" scores in prisoners are less than those in non–prisoners.
ConclusionsAccording to the result, it can be concluded that tests showed that all three hypotheses of the researcher were confirmed. In the following, the results of these tests will be reviewed.
Keywords: Life meaning, loneliness feeling, Image of God in imprisoned groups, Image of God in non-imprisoned groups} -
هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه بازشناسی توانایی هیجانها در دانشآموزان عادی، نیمهشنوا و ناشنوای 14 تا 20 ساله شهر مشهد انجام شده است.
روشاین پژوهش کاربردی و از نوع علی مقایسهای است. برای انجام این پژوهش تعداد 105 دانش آموز به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای (برحسب جنسیت و معلولیت) انتخاب و در سه گروه 35 نفره عادی، ناشنوا و کمشنوا گمارده شدند. در این مطالعه از نسخه تغییریافته آزمون بازشناسی چهره بنتون (1978) استفاده شده است که چهار زیرمقیاس غم، خشم، شادی و ترس را میسنجد.
یافته هاتحلیل واریانس یک راهه و چندمتغیره نشان داد که در مولفه های بازشناسی هیجان شادی فقط بین گروه ناشنوا و گروه عادی تفاوت معنادار وجود دارد. در مولفه های بازشناسی هیجان خشم، بازشناسی هیجان ترس و بازشناسی هیجان غم و نمره کل بازشناسی هیجان بین گروه عادی با دو گروه کم شنوا و ناشنوا تفاوت معنادار وجود دارد. بین گروه کم شنوا و ناشنوا در هیچکدام از چهار مولفه تفاوت معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیریدانشآموزان ناشنوا و کمشنوا در درک و پردازش حالتهای هیجانی غم، خشم و ترس به دلیل اینکه تشخیص اینگونه هیجانها نیاز به استفاده از بازنماییهای ذهنی بیشتری دارد، ضعیفتر عمل میکنند.
کلید واژگان: بازشناسی هیجان, تشخیص غم, تشخیص شادی, تشخیص ترس, تشخیص خشم, افراد ناشنوا و کم شنوا}ObjectiveThis study aimed to assess and compare the Facial Emotion Recognition Ability of deaf, semi-deaf and normal hearing students (aged 14–20 years) in Mashhad.
MethodThis research is an applied research and of comparative causal type. In order to conduct the research, 105 students were selected by stratified random sampling (By gender and disability) and assigned to normal, semi-deaf, and deaf groups. In this explanatory study, an alternative version of Benton facial recognition test was used; assesing four subscales anger, sadness, happiness and fear.
ResultsOne-way and multivariate analysis of variance showed that there is a significant difference in the components of happiness emotion recognition only between the deaf and normal group. There is a significant difference between the normal, deaf and semi-deaf group in the component of anger, fear and sad emotion recognition and total emotion recognition score. There was no significant difference between the deaf and semi-deaf group in any of the four components.
ConclusionDeaf and semideaf students are less likely to understand and process emotional states of sadness, anger, and fear because recognizing such emotions requires the use of more mental representations.
Keywords: Recognition of emotion, Recognition of sadness, Recognition of happiness, Recognition of fear, Recognition of anger, Deaf, semi-deaf people} -
طلاق عاطفی از مهمترین آسیبها و عوامل از هم گسیختگی خانواده است که بسیاری از خانوادهها با آن مواجهاند. شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر پدیدآیی طلاق عاطفی اهمیت بسزایی دارد. آگاهی از شیوه عملکرد و رابطه این متغیرها با یکدیگر در حوزه پیشگیری از طلاق عاطفی میتواند روابط عاطفی زوجین را بهبود بخشد و زوجین را از اقدام به طلاق قانونی باز دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای قاطعیت جنسی در رابطه بین خودکارآمدی جنسی و طلاق عاطفی بود. 295 نفر از زنان متاهل شهرهای گناباد، سبزوار و نیشابور در این پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان شاخص احقاق جنسی هالبرت (HISA)، پرسشنامه خودکارآمدی جنسی (SSQ) و مقیاس طلاق عاطفی (EDS) را تکمیل کردند. یافتههای پژوهش نشان داد که متغیر خودکارآمدی جنسی بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد مسیر خودکارآمدی جنسی به طلاق عاطفی منفی و معنادار و مسیر خودکارآمدی جنسی به قاطعیت جنسی مثبت و معنادار است. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که قاطعیت جنسی در رابطه بین خودکارآمدی جنسی و طلاق عاطفی نقش واسطهای دارد. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نقش قاطعیت جنسی و خودکارآمدی جنسی را در بروز و تداوم طلاق عاطفی تایید کرد. درنتیجه میتوان بیان کرد که با ارایه آموزشهای لازم به خانوادهها در جهت بهبود رفتارهای جنسی در زوجینی که مشکل طلاق عاطفی دارند میتوان تا حدودی طلاق عاطفی را کاهش داد.
کلید واژگان: قاطعیت جنسی, خودکارآمدی جنسی, طلاق عاطفی}Emotional divorce is one of the most important traumas and causes of family breakdown in most families. The recognition of the variables affecting emotional divorce is considered as important. Knowing how the variables operate and relate in the field of preventing emotional divorce can improve the emotional relationships between couples and prevent legal divorce. The present study aimed to examine the mediating role of sexual assertiveness in the relationship between sexual self-efficacy and emotional divorce. The participants included 295 married women from Gonabad, Sabzevar and Neyshabur, all of whom completed the Hulbert index of sexual assertiveness (HISA), as well as sexual self-efficacy questionnaire (SSQ), and emotional divorce scale (EDS). The results indicated the direct and indirect effectiveness of sexual self-efficacy. In addition, a negative path was obtained between sexual self-efficacy and emotional divorce, while there was a positive path between sexual self-efficacy and sexual assertiveness. Further, the results of path analysis demonstrated the mediating role of sexual assertiveness in the relationship between sexual self-efficacy and emotional divorce. In general, the results confirmed the role of sexual assertiveness and self-efficacy in the occurrence and continuation of emotional divorce. Finally, emotional divorce can partly decrease by providing the necessary training to families for enhancing sexual behaviors among the couples with emotional divorce.
Keywords: Emotional divorce, sexual assertiveness, sexual self-efficacy} -
هدف تحقیق طراحی و اعتبار یابی الگوی حکمرانی تربیتی خوب در نظام آموزشی می باشد. جهت دستیابی به هدف تحقیق از روش آمیخته متوالی استفاده شد که شامل دو بخش کیفی و کمی است. در بخش کیفی پژوهش، روش داده بنیاد استفاده شده است. اطلاعات و داده های لازم از صاحبنظران و مدیران ستادی آموزش و پرورش کشور ایران جمع آوری گردیده و سپس با استفاده از روش داده بنیاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. براساس یافته های روش داده بنیاد «حکمرانی تربیتی خوب»به عنوان مقوله محوری بر مبنای شرایط علی «مدیریت مشارکتی و برنامه ریزی غیرمتمرکز» و از طریق راهبردهای «سیاستهای محیط کلان و برقراری عدالت در آموزش و منابع» با در نظر گرفتن "تقویت زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی و سرمایه گذاری آموزشی" محقق می شود و منجر به تحقق "پیامدهای اثربخش بودن نظام آموزشی، رشد و توسعه آموزشی و ارتقای رتبه در مجامع بین المللی" می گردد. همچنین نتایج اعتباریابی نشان داد که اثر مستقیم مدیریت مشارکتی و برنامه ریزی غیرمتمرکزبر پاسخگویی صریح در سطح مثبت و معنادار است. همچنین اثر مستقیم پاسخگویی صریح، ایجاد اعتماد و وفاق اجتماعی، حکمرانی مبتنی بر قانون، زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی، سرمایه گذاری آموزشی، عدم اعتقاد به تفویض اختیار و عوامل سیاسی بر سیاستهای محیط کلان در سطح معنادار است. همچنین اثر مستقیم پاسخگویی صریح، ایجاد اعتماد و وفاق اجتماعی ، حکمرانی مبتنی بر قانون، زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی، سرمایه گذاری آموزشی، عدم اعتقاد به تفویض اختیارو عوامل سیاسی بر برقراری عدالت در آموزش و منابع در سطح معنادار است.کلید واژگان: حکمرانی خوب, تربیت, آموزش و پرورش}The purpose of the research is to design and validate a good educational governance model in the educational system. To achieve the research goal, a sequential mix has been used that includes two qualitative and quantitative parts. The information and data were collected from the experts and managers of the education staff of Iran and then analyzed using the data method of the Foundation. Based on the results of the findings, the "Good Educational Governance" Foundation methodology has been identified as a pivotal category based on the context of "collaborative management and decentralized planning" and through the strategies of "macroeconomic policy and justice in education and resources", taking into account "strengthening the infrastructure Cultural and social and educational investment ", and will lead to the" consequences of the educational system's effectiveness, the growth and development of education, and the promotion of the rank in international assemblies. " Also, the results of model validation showed that the direct effect of participatory management and decentralized planning on the explicit response at the level was positive and significant. The direct effect of direct responses, social trust and conscience, rule-based rule, cultural and social infrastructure Educational investment, lack of belief in voluntary delegation and political factors are significant at macro level. The direct effect of direct response, social trust and conscientiousness, rule-based rule, social and cultural infrastructures Educational investment, lack of belief in empowerment and political factors on education justice and resources at the level Is meaningful.Keywords: good governance, education}
-
مقدمه
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بازآموزی اسنادی بر سطح اضطراب امتحان و میزان کم ال گرایی در دانش آموزان دختر دارای اضطراب امتحان شهرستان سمنان بود.
روشدر پژوهشی با طرح کاربندی کنترل شده تصادفی از میان جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر سمنان در سال تحصیلی 96-97 با روش نمونه گیری هدفمند یک نمونه کل 50 نفری انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 25 نفره آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها مشتمل بر دو پرسشنامه استاندارد: 1. تست اضطراب امتحان فریدمن و 2. مقیاس کمال گرایی هیل و همکاران بود.
یافته هاتحلیل آماری نشان داد که میانگین مولفه ها و نمره کل کمال گرایی وسواسی و اضطراب امتحان در گروه آزمایش به گونه ای معنادار در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافته است. شش مولفه ی کمال گرایی: نظم و سازماندهی، تلاش برای عالی بودن، نیاز به تایید، تمرکز بر اشتباهات، فشار از سوی والدین و نشخوار فکری معنادار بود .مولفه خطای شناختی اضطراب امتحان نیز معنادار بود. سایر مولفه ها معنادار نبودند.
نتیجه گیریمی توان بیان کرد که مداخله بازآموزی اسنادی می تواند موجب کاهش کمال گرایی وسواس گونه دانش آموزان دختر شود و استفاده از آن کمک شایانی به سلامت روان دانش آموزان می کند.
کلید واژگان: بازآموزی اسنادی, اضطراب امتحان, خطای شناختی, نشخوار فکری, کمال گرایی وسواس گونه}IntroductionThe aim of this study was to investigate the effectiveness of a attribution retraining programm on the test anxiety level and obsessional perfectionism of the high -school girl students with test anxiety.
MethodIn a randomized controled trial design among statistical population consisting all female high-school students of the Semnan high-schools,during 2018 academic year, a total sample of 50 subjects selected by a cluster-sampling method, and divided randomly to experimental and control groups. Two standard questionnaires of the research included:1- Friedman Test Anxiety and 2- Hill's Perfectionism Scale.
ResultsOur findings revealed significantly reduced mean scores of the obsessional perfectionism and test anxiety of the high-school girls in the experimental group than control. Six subcomponents of perfectionism including: organizing, striving for excelence, need for approval, concern over mistakes, parental pressure and rumination, as well as, cognitive error from test xiety were significant. No other significant component was evident.
ConclusionIt could be mention that the the attribution retraining intervention could reduce the test anxiety level, as well as, obsessional perfectionism in the female high-school students and can help to student's mental health promotion.
Keywords: attribution retraining, test anxiety, cognitive error, rumination, Perfectionism}
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.