به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « بلوط » در نشریات گروه « جنگلداری »

تکرار جستجوی کلیدواژه «بلوط» در نشریات گروه «کشاورزی»
  • هومن روانبخش*، مهدی پورهاشمی، بهنام حمزه، فرحناز رشیدی، یعقوب ایران منش، سید کاظم بردبار، حسن جهانبازی، پروین رامک، آزاد رستگار، سجاد محمودی سراب، یوسف عسکری، معصومه خان حسنی، علی محمدیان، ماشا الله محمدپور، محمدرضا نگهدار صابر، جلال هناره خلیانی، علی نجفی فر، حبیب الله رحیمی

    این پژوهش پوشش گیاهی بستر جنگل را در قطعه نمونه های ثابت معرف و قرق استان های واقع در ناحیه رویشی زاگرس مورد سنجش و تحلیل قرار داده و امکان پایش درازمدت تغییرات کمی و کیفی پوشش گیاهی را فراهم می سازد. در مجموع، 30 قطعه نمونه یک هکتاری و 600 ریزقطعه نمونه یک مترمربعی در امتداد زاگرس مورد مطالعه قرارگرفت و در آن ها، داده های فلورستیک و محیطی مربوط به پوشش درختی و درختچه ای و پوشش کف اندازه گیری و ثبت شد. در کل، 370 گونه در پوشش کف و 20 گونه فانروفیت شناسایی شد. پرگونه ترین تیره در منطقه قرق، Asteraceae و در منطقه معرف، Poaceae بود. شصت وشش درصد جمعیت پوشش گیاهی کف از تیره Poaceae بودند و پرجمعیت ترین سرده نیز Bromus با 25 درصد کل افراد گیاهی شمارش شده بود. پرگونه ترین سرده، Astragalus (18 گونه) بود و جمعیت آن در منطقه قرق حدود 2/5 برابر بیشتر از منطقه معرف بود. متوسط درصد پوشش کف (51/2درصد) و پوشش لاشبرگ (34/3درصد) در قطعه نمونه های قرق به طور معنی داری بیشتر از پوشش کف (37/6درصد) و لاشبرگ (25/2درصد) در قطعه نمونه های معرف بود. تعداد گونه های فانروفیت، در قطعه نمونه های قرق به طور معنی داری بیشتر از قطعه نمونه های معرف و تفاوت برای سایر شکل های زیستی غیرمعنی دار بود. مقایسه شاخص های تنوع برای گونه های گیاهی کف در قطعه نمونه های قرق و معرف نشان داد که اختلاف معنی داری در بین این دو گروه وجود ندارد. در مجموع، قرق نسبی که در بخش هایی از زاگرس برقرار است، اگرچه بر شاخص های تنوع گیاهی کف تاثیرگذار نبوده، اما بر سطح پوشش گیاهی کف، پوشش لاشبرگ، ترکیب گونه ای و گونه های فانروفیت اثرگذار بوده است.

    کلید واژگان: بلوط, پوشش کف جنگل, تنوع زیستی, شکل زیستی, قرق}
    Hooman Ravanbakhsh *, Mehdi Pourhashemi, Behnam Hamzeh&#, Ee, Farahnaz Rashidi, Yaghoub Iranmanesh, Sayed Kazem Bordbar, Hasan Jahanbazi, Parvin Ramak, Azad Rastgar, Sajad Alimahmoudi-Sarab, Yousef Askari, Masoume Khanhasani, Ali Mohammadian, Mashaallah Mohammadpour, Mohammadreza Negahdar Saber, Jalal Henareh Khalyani, Ali Najafifar, Habibollah Rahimi

    This research measured and analyzed forest ground vegetation in permanent plots of typical and exclosure areas in the Zagros provinces, providing the possibility for long-term monitoring of quantitative and qualitative changes in vegetation. In total, 30 one-hectare square sample plots and 600 one-meter square microplots were studied along the Zagros, with floristic and environmental data related to tree and forest floor measured and recorded. According to the results, 370 species were identified in the ground vegetation and 20 species of phanerophytes. The most abundant families in exclosure and typical sites were Asteraceae and Poaceae, respectively. Sixty-six percent of the ground vegetation population belonged to the Poaceae family, with the most populated genus being Bromus, comprising 25% of all plant individuals. The largest genus was Astragalus (with 18 species), and its population was about 2.5 times higher in exclosure sites than in typical sites. The average percentage of ground cover (51.2%) and litter cover (34.3%) in exclosure plots was significantly higher than in typical plots (37.6% for ground cover and 25.2% for litter cover). The number of phanerophyte species in the exclosure area was significantly greater than in the typical area, while the difference for other life forms was insignificant. The comparison of diversity indices for ground species in the exclosure and typical plots showed no significant difference between these two groups. In general, the relative protection implemented in some parts of the Zagros, although it did not affect ground species diversity indices, did affect ground vegetation cover, litter cover, species composition, and phanerophyte species.

    Keywords: Biodiversity, Exclosure, Forest Ground Vegetation, Life Form, Oak}
  • بهروز فانی، عباس بانج شفیعی*، مهدی پورهاشمی، مازیار حیدری
    مقدمه و هدف

    دخالت های انسانی و بهره برداری شدید از جنگل های زاگرس باعث شده که این جنگل ها پایداری طبیعی خود را از دست بدهند و به بوم سازگان های حساس تبدیل شوند. تخریب شدید پوشش گیاهی و فرسایش خاک از نتایج این شرایط است. جنگل های شاخه زاد به دلیل استفاده بیشتر از مواد معدنی خاک، موجب کاهش حاصلخیزی خاک می شوند و در تراکم بالا، توانایی حمایت مناسب از بستر رویشگاه را ندارند. تنک کردن می تواند به بهبود شرایط و کاهش رقابت بین درختان کمک کند. مدیریت جنگل بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک تاثیر مستقیم و غیرمستقیم دارد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر تنک کردن بر ویژگی های خاک در جنگل های بلوط زاگرس شمالی انجام شده و تاثیر این عملیات بر مدیریت پرورشی جنگل های شاخه زاد مورد بررسی قرار گرفته است. ارزیابی اثر عملیات جنگل داری بر خدمات اکوسیستم، بخشی از نیازهای علمی مدیریت پایدار جنگل را پاسخ می دهد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، اثر شدت های مختلف تنک کردن بر ویژگی های خاک در توده خالص و جوان شاخه زاد بلوط (Quercus brantii) در جنگل های ریخلان مریوان، که نمونه ای از جنگل های تخریب شده زاگرس شمالی است، بررسی شد. این مطالعه در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه سطح تنک کردن (افزایشی، کاهشی، شاهد) و در دو فاز چهارساله طی هشت سال انجام شد. از هر قطعه نمونه خاک (36 نمونه در هر فاز) از عمق 15-0 سانتی متری تهیه و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آن اندازه گیری شد. برای تحلیل اثرات تنک کردن بر ویژگی های خاک از تجزیه واریانس دوطرفه (GLM) و آزمون t جفتی برای مقایسه تغییرات بین دو فاز نمونه برداری استفاده شد. همچنین با روش های چندمتغیره، همبستگی بین متغیرها ارزیابی شد.

    یافته ها

    بررسی اثرات تنک کردن بر خصوصیات فیزیکی خاک نشان داد که در سال 1395، درصد شن، سیلت، رس و رطوبت خاک بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت. اما پس از هشت سال، تفاوت های قابل توجهی در درصد شن و رطوبت خاک مشاهده شد. تیمار افزایشی کمترین تغییرات منفی را در ویژگی های خاک نسبت به تیمار کاهشی و شاهد داشت. از نظر عناصر شیمیایی، تفاوتی در سال 1395 وجود نداشت، اما پس از هشت سال، تیمار افزایشی بهترین نتایج را در نیتروژن کل، سدیم، آهک، پتاسیم و فسفر قابل جذب ارائه داد. تیمار شاهد باعث کاهش رطوبت سطحی خاک شد، در حالی که تیمار کاهشی به دلیل کاهش تاج پوشش، رطوبت خاک را کاهش داد. مقدار رس در تیمارهای تنک شده کاهش و در تیمار شاهد افزایش جزئی داشت. به طور کلی، تیمار افزایشی بهترین نتایج را از نظر خصوصیات فیزیکی و رطوبت خاک نشان داد. در ارتباط با عوامل شیمیایی خاک چنین به نظر می رسد که درصد ترکیبات کم محلول مانند آهک، کمتر دچار آبشویی می شود و گاهی به دلیل ازبین رفتن ذرات ریزبافت خاک (رس)، درصد نسبی آن در خاک افزوده می شود. اما در ارتباط با واکنش خاک pH، ریزش برگ درختان و مقطوعات جست های حذف شده ممکن است سبب کاهش اسیدیته خاک شده باشد، گرچه مقدار آهک در هر سه تیمار افزایش داشت و انتظار می رفت افزایش pH داشته باشیم؛ اما خاصیت تامپونی خاک مانع از افزایش این عامل شده و در سال های بعد مقداری نیز از pH خاک کاسته شد. ضمنا تاثیرات مخرب سدیم روی ساختار خاک در  pH بالای خاک بیشتر است و چنین به نظر می رسد که انجام عملیات تنک کردن در اصلاح و حاصل خیزی خاک تاثیر مثبتی داشته است. در مورد نیتروژن کل، چنین نتیجه گیری می شود که حذف تعداد زیادی جست و کاهش سطح تاج پوشش موجب افزایش تابش نور خورشید به سطح خاک و کاهش نیترات خاک شده است.

    نتیجه گیری کلی:

     عملیات تنک کردن بر برخی از شاخص های فیزیکی و شیمیایی خاک در دراز مدت تاثیر داشت و تنک کردن با شدت افزایشی نسبت به تنک کردن با شدت کاهشی و شاهد، کمترین تغییرات منفی در شاخص های مطلوب خاک جنگلی را به همراه داشت.

    کلید واژگان: بلوط, تنک کردن, زاگرس شمالی, شاخه زاد, عناصر خاک}
    Behrouz Fani, Abbas Banj Shafiei *, Mehdi Pourhashemi, Maziar Heidari

    Soil and vegetation are mutually influencing because of strong bilateral relations. Soil characteristics can be different depending on the density of vegetation and the type of land use. Since the long-term stability of forest ecosystems is dependent on maintaining the quality of the soil, knowing the condition of the soil in forest areas and investigating the effects of various activities on the soil properties is very important and effective in forest management. Therefore, in this research, we investigated and studied the effects of intensive Thinning operations on some soil components in a Coppice stand and young Sprout-Clumps of Quercus brantii Lindl. species in Rikhlan forest (a forest site in Marivan). This area is an indicator of the degraded forests of North Zagros. this research was conducted in the form of complete randomized blocks in three treatments and three repetitions. The duration of the research was 8 years in two phases of 4 years. In addition to thinning treatments, soil samples were also prepared and analyzed from a depth of 0-15 cm of each treatment. The general conclusion is that thinning operations have long-term effects on some soil indices, and thinning with increasing intensity (18% of all Sprouts removed in the first 4 years and 22% of remaining Sprouts in the next 4 years) compared to thinning with The reducing intensity (32% of all Sprouts removed in the first 4 years and 28% of remaining Sprouts in the next 4 years) has caused the least stress on soil fertility indicators.

    Keywords: Quercus Brantii Lindl, North Zagros, Soil Characteristics, Sprout-Clumps, Thinning}
  • هومن روانبخش*، مهدی پورهاشمی، بهنام حمزه، فرحناز رشیدی، یعقوب ایران منش، سید کاظم بردبار، حسن جهانبازی، پروین رامک، آزاد رستگار، مهرداد زرافشار، سجاد عالی محمودی سراب، یوسف عسکری، معصومه خانحسنی، علی محمدیان، ماشاالله محمدپور، محمدرضا نگهدار صابر، جلال هناره، علی نجفی فر، حبیب الله رحیمی
    سابقه و هدف

    تجدیدحیات، یک فرایند اساسی است که پویایی جنگل را هدایت می کند و در یک جنگل سالم و طبیعی، با الگوی مکانی و زمانی خاص به طور دائم اتفاق می افتد. تجدیدحیات طبیعی، یکی از چالش های مهم در جنگل های زاگرس است. پژوهش پیش رو با هدف بررسی و تحلیل وضعیت موجود تجدیدحیات درختی و درختچه ای در قطعه نمونه های پایش جنگل های زاگرس انجام شد. این پژوهش ضمن بررسی ترکیب گونه ای، منشا، منحنی های توزیع و سلامت تجدیدحیات، به ارزیابی ارتباط متقابل تجدیدحیات و گونه های پرستار می پردازد. پژوهش پیش رو به عنوان یک مبنای مطالعاتی بلندمدت می تواند روند تغییرات زمانی تجدیدحیات و ویژگی های آن را در پهنه جنگل های زاگرس مشخص می کند.

    مواد و روش ها

    رویشگاه های مورد مطالعه، 30 قطعه نمونه دائمی پایش هستند که در امتداد رشته کوه زاگرس از آذربایجان غربی تا فارس استقرار یافته اند. درمجموع، 120 قطعه نمونه 100 مترمربعی در رویشگاه های مذکور برای مطالعه تجدیدحیات پیاده و بررسی شدند. قطعه نمونه ها در جنگل های شاخص هر استان مستقر شدند و 10 قطعه نمونه از آن ها نیز در مناطق حفاظت شده یا قرق بودند. متغیرهای مورد بررسی شامل تراکم تجدیدحیات برحسب گونه، منشا و نوع تجدیدحیات، گونه پرستار، ارتفاع زادآوری، وضعیت جوانه انتهایی و وضعیت سلامت بودند. معیار تفکیک تجدیدحیات، ارتفاع 5/0 متر در نظر گرفته شد. برای مقایسه داده های پارامتری در دو گروه از آزمون t و برای داده های رتبه ای از آزمون های کروسکال والیس و من ویتنی یو استفاده شد.

    نتایج

    در پهنه مورد بررسی، تجدیدحیات 20 گونه درختی و درختچه ای جنگلی ثبت شد و تراکم تجدیدحیات 366 پایه در هکتار به دست آمد، اما تجدیدحیات به طور همگن در همه سطح مورد مطالعه پراکنش نداشت. به طوری که 37 درصد قطعه نمونه ها فاقد تجدیدحیات بودند. نمودار توزیع فراوانی در طبقه های ارتفاعی گونه های مختلف بلوط (Quercus spp.) و زالزالک (Crataegus spp.) نشان داد که تعداد نونهال هایی با ارتفاع کمتر از پنج سانتی متر کاهش داشته است. از مجموع تجدیدحیات ثبت شده، 5/72 درصد دانه زاد و 25 درصد شاخه زاد بودند. درمجموع، 66 درصد تجدیدحیات وابسته به پرستار بود که درختان بلوط، زالزالک و سنگ و عارضه های طبیعی به ترتیب بیشترین نقش را به عنوان پرستار داشتند. سنگ و صخره، نقش مهم تری برای تجدیدحیات دانه زاد داشتند. راناس (Cerasus microcarpa (C.A.Mey.) Boiss.)، دارمازو (Q. infectoria Oliv.) و وی ول (Q. libani Oliv.)، بیشترین وابستگی را به پرستار و گونه های گلابی وحشی (Pyrus spp.)، دافنه (Daphne mucronata Royle) و زالزالک، کمترین وابستگی را به پرستار داشتند. پایه های تحت حمایت پرستار به طور معنی داری شاداب تر از پایه های بدون پرستار بودند. همچنین، تجدیدحیات در پناه سنگ و صخره، شادابی بیشتری از تجدیدحیات در پناه درختان داشت، اما این اختلاف معنی دار نبود. پلاخور (Lonicera nummulariifolia Jaub. & Spach)، ون (Fraxinus angustifolia Vahl) و کیکم (Acer monspessulanum L.)، نامطلوب ترین وضعیت را ازنظر تجدیدحیات داشتند. این گونه ها به رغم وجود پایه های مادری، فاقد تجدیدحیات (پلاخور و ون) یا دارای تجدیدحیات بسیار کم (کیکم) بودند. تعداد تجدیدحیات در واحد سطح در قطعه نمونه های تحت حفاظت (قرق) بیشتر از رویشگاه های غیرقرق به دست آمد، اما این تفاوت معنی دار نبود. بااین حال، تجدیدحیات در رویشگاه های تحت حفاظت به طور معنی داری شاداب تر بود.

    نتیجه گیری کلی: 

    نتایج نشان داد که تجدیدحیات در جنگل های زاگرس در وضعیت طبیعی و مطلوب خود نیست، اما در صورت وجود شرایط مکانی و زمانی مناسب، تجدیدحیات رخ می دهد و مستقر می شود. اگرچه در شرایط تخریب توده و چرای بی رویه دام، تجدیدحیات با پناه بردن به سنگ و صخره یا درختچه های خاردار برای تجدید نسل و استمرار توده تلاش می کند، اما حفاظت از توده با نگهداری تاج پوشش درختی (بلوط، زالزالک و گونه های دیگر) و ساختار طبیعی، بهترین شرایط را برای استقرار و بقای تجدیدحیات فراهم و پایداری توده را تضمین می کند.

    کلید واژگان: احیای جنگل, بلوط, پویایی جنگل, زادآوری, نونهال}
    H. Ravanbakhsh *, M. Pourhashemi, B. Hamzeh Ee, F. Rashidi, Y. Iranmanesh, K. Bordbar, H. Jahanbazy, P. Ramak, A. Rastegar, M. Zarafshar, S. Alimahmoodi Sarab, Y. Askari, M. Khanhasani, A. Mohammadian, M. Mohammadpour, M. Negahdarsaber, J. Henareh, Ali Najafifar, H. Rahimi
    Background and objectives

    Reproduction (regeneration) is a fundamental process that drives the dynamics of a forest, occurring continuously in a healthy and natural forest with a specific spatial and temporal pattern. Natural regeneration poses significant challenges in Zagros forests, Iran. This research was undertaken to examine and analyze the current state of reproduction of tree and shrub species in the monitoring sample plots of Zagros forests. This study, while scrutinizing the species composition, origin, distribution curves, and health of seedlings and saplings, explores the interrelationship between reproduction and nurse species. It will serve as the foundation for long-term studies that determine the temporal changes in reproduction and its characteristics in the Zagros forests.

    Methodology

    This research was conducted in the permanent monitoring plots of Zagros, spanning from West Azerbaijan to Fars province. A total of 120 sample plots of 100 square meters were studied within these plots. Each province had 30 studied sites in the typical forests, with 10 of them located in the protected forests. The variables studied included reproduction density by species, origin and type of reproduction, nurse species, height of seedling, terminal bud, and health status of reproduction. A height of 0.5 meters was set as the criterion to distinguish reproduction. The t-test was used to compare parametric data in two groups, while the Kruskal Wallis and Mann-Whitney U tests were employed for non-parametric data.

    Results

    In the studied area, the reproduction of 20 forest tree and shrub species was recorded, and the density of seedlings and saplings was calculated to be 366 plants per hectare. However, the reproduction was not uniformly distributed, with 37% of the sample plots lacking reproduction. The abundance distribution diagram in the height classes revealed a decrease in the number of oak (Quercus spp.) and hawthorn (Crataegus spp.) reproduction with a height of less than 5 cm. Of the total number of recorded reproduction, 72.5% originated from seeds and 25% were shoots. Overall, 66% of reproduction was dependent on nurses, with oak, hawthorn, stone, and rock playing the greatest roles as nurses. Stones and rocks played a more significant role in the revival of seedlings. Cerasus microcarpa (C.A.Mey.) Boiss., Q. infectoria Oliv., and Q. libani Oliv. had the highest dependence on the nurse, while Pyrus spp., Daphne mucronata Royle, and Crataegus spp. had the least dependence on nurse species. Reproduction sheltered by nurses was significantly healthier than those without nurses. Also, reproduction sheltered by stones and rocks had a higher health rate than reproduction sheltered by trees, although this difference was not significant. Lonicera nummulariifolia Jaub. & Spach, Fraxinus angustifolia Vahl, and Acer monspessulanum L. had the worst condition in terms of reproduction. Despite the presence of mature trees, they had no reproduction (L. nummulariifolia and F. angustifolia) or had very low reproduction (A. monspessulanum). The results showed that the number of reproduction in protected sites was higher than non-protected sites. Although this difference was not significant, the reproduction in the protected sites was significantly healthier.

    Conclusion

    The results indicated that the reproduction in the Zagros forests is not in a normal situation. However, given suitable spatial and temporal conditions, reproduction occurs and establishes. Although in conditions of disturbance and overgrazing, reproduction attempts to survive by taking shelter near stones, pits, or under thorny shrubs, the conservation of the forest stand by maintaining the tree canopy (oak, hawthorn, and other species) and the forest’s natural structure provides the best conditions for the establishment and survival of reproduction, thereby ensuring the sustainability of the ecosystem.

    Keywords: Forest Dynamic, Forest Restoration, Oak, Regeneration, Seedl}
  • جلال هناره*، سید کاظم بردبار، مهدی پورهاشمی، صابر قاسم پور
    مقدمه و هدف

    به منظور مدیریت صحیح جنگل به ابزارهایی نیاز است که با استفاده از آنها بتوان تغییرات ایجاد شده در ساختار جنگل را بررسی کرد. در این پژوهش برای بررسی ساختار جنگل های مخروبه بلوط پیرانشهر و سردشت در استان آذربایجان غربی، دو قطعه نمونه یک هکتاری با ابعاد 100 در 100 متر، در دو توده با شرایط متفاوت شامل دارساروین سردشت (دانه و شاخه زاد، تاج پوشش 30 درصد) و پردانان پیرانشهر (شاخه زاد متراکم، تاج پوشش 90 درصد) بررسی شد.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، بررسی ساختار با استفاده از شاخص های تراکم، قطر، ارتفاع و رویه زمینی، موقعیت مکانی و همچنین شاخص های مبتنی بر نزدیک ترین همسایه در دو قطعه نمونه یک هکتاری انجام گرفت. متغیرهای ساختاری تمام درختان موجود در قطعه نمونه به تفکیک پایه های تک تنه و شاخه زاد اندازه گیری شدند. مشخصات گونه، مختصات مکانی، قطر در ارتفاع 5/0 متری تنه، قطر برابر سینه و ارتفاع تمام درختان اندازه گیری شد. برای تیپ بندی پوشش جنگلی نیز سه معیار تراکم گونه ای، سطح مقطع و تاج پوشش، مورد استفاده قرار گرفت. برای تشریح و کمی سازی ویژگی های ساختاری توده های جنگلی در این پژوهش، از شاخص های مبتنی بر نزدیک ترین همسایه استفاده شد. بدین منظور از شاخص های فاصله تا نزدیک ترین همسایه ها، زاویه یکنواخت، کلارک و اوانز، آمیختگی، اختلاف قطری و اختلاف تاج پوشش استفاده شد. محاسبات مربوط به ویژگی های ساختاری توده های مورد بررسی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 و محاسبات مربوط به شاخص های ساختاری با استفاده از مجموعه نرم افزاری Crancod نسخه 3/1 انجام شد.

    یافته ها

    در قطعه نمونه دارساروین سردشت 277 پایه در هکتار و در قطعه نمونه پردانان پیرانشهر، 747 پایه جست گروه در هکتار برداشت شد. نتایج شاخص کلارک و اوانز با مقدار 82/0 و 94/0 به ترتیب برای توده های دارساروین و پردانان و زاویه یکنواخت به همین ترتیب با مقدار 56/0 و 52/0 نشان داد در هر دو توده الگوی پراکنش مکانی کپه ای و الگوی پراکنش گونه ای تصادفی است. نتایج شاخص آمیختگی نشان دهنده آمیختگی بیشتر درختان همسایه، در توده پردانان (65/0) نسبت به توده دارساروین (38/0) است. میانگین شاخص اختلاف قطری برای قطر در ارتفاع نیم متری تنه، اختلاف بیشتر توده پردانان (55/0) نسبت به دارساروین (46/0) را نشان می دهد. اما شاخص اختلاف تاج پوشش نشان دهنده اختلاف بیشتر دارساروین (58/0) نسبت به پردانان (53/0) در تاج پوشش درختان است.

    نتیجه گیری کلی: 

    در مجموع نتایج شاخص تنوع ترکیبی، نشان داد سطح تنوع ترکیبی مکانی، گونه ای و ابعادی پائینی در دو توده جنگلی مورد تحقیق وجود دارد و این نتایج تحت تاثیر عوامل تخریبی و همچنین محدودیت تجدید حیات، همخوانی دارد. با توجه به تفاوت توده ها در دو قطعه نمونه مورد بررسی نتایج حاصل از این شاخص ها می تواند به عنوان مبنایی برای مقایسه با سایر جنگل های مشابه و تعیین مقدار انحرافات به وجود آمده در اثر فرایندهای طبیعی و دخالت های انسانی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین رسیدن به یک الگوی مدیریت و شیوه جنگل شناسی مناسب در جنگل های این منطقه و تعیین ساختار و برنامه ریزی بر اساس وضع موجود با استفاده از این شاخص ها ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: آمیختگی, بلوط, ساختار جنگل, نزدیکترین همسایه}
    Jalal Henareh *, Seyed Kazem Bordbar, Mehdi Pourhashemi, Saber Ghasempour
    Background and objective

    In order to properly manage the forest, we need tools that can be used to study the changes in the forest structure. In this research, the structure of degraded oak forests of Piranshahr and Sardasht in West Azerbaijan province were investigated. Characteristics of the stand were investigated in two one-hectare sample plot with dimensions of 100 x 100 meters in two different forest types, including Darsarvin Sardasht (30% canopy cover, coppice with standard) and Piranshahr Pardanan (90% canopy cover and all of trees were of coppice). Using 100% inventory and a set of indices based on the nearest neighbor, three characteristics of location, mixture and dimensions of trees were investigated.

    Methodology

    The investigation of the structure was done by using the indices of density, diameter, height, basal area and trees location. As well as the indices based on the nearest neighbor in two sample plots were used. The structural variables of all the trees in the sample plot were measured separately for coppice and standard trees. The characteristics of the species, spatial coordinates, diameter at the height of 0.5 meters of the trunk, and height of all trees were measured. Three criteria of species density, basal area and canopy cover were also used for forest typology. To describe and quantify the structural features of forest stands in this research, indices based on the nearest neighbor were used. For this purpose, distance to neighbors, uniform angle, Clark and Evans, Mingling, DBH differentiation and CC differentiation were used. The calculations related to the structural characteristics of the examined stands were done using SPSS version 20 software and the calculations related to the structural indices were done using the Crancod software set (ver 1.3).

    Results

    The Clarke and Evans index with values of 0.82 and 0.94 for Darsarvin and Pardanan, and uniform angle with values of 0.56 and 0.52, respectively, showed a cluster distribution pattern and random species distribution pattern in both stands. Mingling index shows that there is more mixture of neighboring trees in Pardanan (0.65) than in Darsarvin (0.38). The diameter difference index shows a greater difference in the half-meter trunk diameter of Pardanan (0.55) compared to Darsarvin (0.46). But the canopy differentiation index shows a greater difference in the canopy cover of Darsarvin (0.58) than in Pardanan stand (0.53). The results of the combined diversity index showed that the structural diversity in Pardanan (0.41) is higher than Darsarvin (0.36). This index shows that there is a low level of combined spatial, species and dimensional diversity in the two stands. Results are consistent with the situation of the two regions that are affected by destructive factors and limited regeneration. These results can be used for comparing structural characteristics of forests and determining the impact of human intervention.

    Conclusion

    The results of the composite diversity index showed that there is a low level of spatial, species and dimensional composite diversity in the two forest stands, and these results are consistent with the influence of destructive factors as well as the limitation of regeneration. Considering the difference in the stands in the two sample plots in this investigation, the results of these indices can be used as a basis for comparison with other similar forests and determining the amount of deviations caused by natural processes and human interventions. Also, it seems necessary to achieve a suitable management model and Silviculture practices in the forests of this region and determine the structure and planning based on the current situation using these indicators.

    Keywords: Mixture, Oak, Forest structure, Nearest Neighbor}
  • جلال هناره*، حسن جهانبازی گوجانی، مهدی پورهاشمی، زهرا هاشمی خبیر
    پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت خشکیدگی درختان بلوط  (Quercus infectoria و Q. libani) جنگل های زاگرس شمالی در استان آذربایجان غربی انجام شد. در این راستا، مشخصه های کمی و کیفی توده در قطعه نمونه یک هکتاری با ابعاد 100 در 100 متر اندازه گیری و بررسی شدند. در درون قطعه نمونه فوق، یک قطعه نمونه با سطح شناور به صورتی که 100 پایه بلوط در آن قرار بگیرد، برای پایش خشکیدگی درختان پیاده شد. پایش خشکیدگی درختان طی یک دوره چهار ساله (1401-1398) در 5 طبقه زوال (1- سالم، 2- سرخشکیدگی تاج، 3- خشکیدگی تاج کمتر از 50 درصد، 4- خشکیدگی تاج بیشتر از 50 درصد و 5- درختان قطع شده)، انجام شد. برای بررسی ارتباط سطح برگ، ابعاد و وزن میوه درختان بلوط در مراحل زوال، در طی سه سال (1400-1398)، هر سال از پنج درخت ثابت، 20 برگ و 25 میوه برداشت گردید و ابعاد و وزن آن ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد تعداد درختان سالم بین سال های 1398 تا 1401 از 94 درصد به 71 درصد کاهش یافته و نه درصد از پایه ها در انتهای دوره پایش، قطع شده بودند. نتایج محاسبه میانگین سطح برگ در طول سه سال، روند کاهشی و تفاوت معنی داری را نشان داد. به جز وزن میوه، سایر ابعاد مورد بررسی در میوه نیز در طول سال های پایش، روند کاهشی معنی داری را نشان دادند. علی رغم عدم آلودگی جنگل های استان به بیماری زغالی بلوط، متاسفانه روند کاهش درختان سالم و افزایش درختان دارای سطوح مختلف خشکیدگی بسیار نگران کننده است. به این دلیل، افزایش حفاظت و کاهش عوامل تخریب در این جنگل ها باید تشدید گردد.
    کلید واژگان: بلوط, پیرانشهر, زاگرس شمالی, زوال}
    Jalal Henareh *, Hassan Jahanbazi Goujani, Mehdi Pourhashemi, Zahra Hashemi Khabir
    This research was designed to investigate the dieback of oak (Quercus infectoria; Q. libani) trees in the northern Zagros forests in West Azerbaijan Province. Characteristics of the stand were investigated in a one-hectare sample plot with dimensions of 100 × 100 meters. To monitor dieback, inside the sample, a sub-plot with a floating surface was determined where 100 oak trees could be placed. The dieback was monitored over four years (2019-2022) using a five-level scale: 1) healthy, 2) dieback, 3) crown dieback up to 50%, 4) crown dieback exceeding 50%, and 5) tree cut down. The results showed a decrease in the number of healthy trees from 94% to 71% between 2019 and 2022, with 9% of trees ultimately being cut down. To investigate the relationship between leaf surface and the dimensions and weight of seeds of trees, 20 leaves were selected from five permanent trees, and their surface was calculated annually for three years (2019-2021). Additionally, 25 seeds were harvested, and the dimensions and weight of the seeds were determined annually. The results of calculating the average leaf area over three years showed a significant decreasing trend. Except for seed weight, other dimensions in the seed showed a significant decreasing trend during the monitoring years. Overall, the results showed that despite the absence of oak charcoal disease in the province, the trend of decreasing healthy trees and increasing trees with different levels of dieback is very worrying.
    Keywords: decline, Oak, Piranshahr, Northern Zagros}
  • سمیرا فراهانی*، ابراهیم فرآشیانی، محمدامین حسینی، احمدرضا اسدی، آزاده سادات میرطالبی، معصومه نصیری مقدم
    سابقه و هدف

    عوامل خسارت زای غیرزنده مانند کاهش بارندگی می تواند باعث افزایش طغیان آفات و بیماری ها و کاهش رشد درختان شود. مطالعه پیرامون شناسایی عوامل خشکیدگی ها در جنگل ها ضروری به نظر می رسد. از این رو، پایش تطبیقی همراه با ارایه اطلاعات در مورد سطوح جمعیت آفات، در بهبود تصمیمات مدیریتی نقش مهمی دارد و می تواند در شناسایی مناطق پرخطر شیوع آفات و بیماری ها برای تمرکز تلاش های مدیریتی آینده مورد استفاده قرار گیرد. اولین گام اساسی در ایجاد برنامه صحیح مدیریت، شناسایی دقیق گونه آفت است. بنابراین، هدف از این بررسی، شناسایی و معرفی دقیق گونه برگ خوار بلوط در ذخیره گاه جنگلی بلوط سرسختی استان مرکزی است. پروانه گزنده بلوطPorthesia melania Stgr. (Lepidoptera: Lymantriidae) ، یکی از آفات مهم درختان بلوط در ایران است. در این بررسی، وقوع P. melania در ذخیره گاه جنگلی سرسختی استان مرکزی برای اولین بار گزارش شد.

    مواد و روش ها

    ذخیره گاه جنگلی سرسختی حدود 200 هکتار می باشد که در 10 کیلومتری شهرستان شازند استان مرکزی واقع شده است. در این تحقیق، برای اولین بار طی سال های 1401-1398 بررسی و پایش منظم این منطقه انجام شد. در نمونه برداری از روش Zobeiri استفاده شد، به طوری که 10 مسیر روی نقشه ذخیره گاه ترسیم شد. انتخاب محل نمونه برداری اول به صورت تصادفی و سایر نقاط نمونه برداری به صورت سیستماتیک تعیین شدند. از میان 10 خط، 4 خط انتخاب و از هر خط حداقل 10 درخت نمونه برداری شد. تعیین میزان خسارت شب پره گزنده بلوط بر اساس مشاهدات میزان خسارت روی هر درخت و میانگین گیری انجام شد. شاخص خسارت بین صفر (بدون خسارت) تا 5 (حداکثر خسارت) در نظر گرفته شد.

    نتایج و یافته ها

    این آفت در سال 1399-1401 در ذخیره گاه بلوط استان مرکزی مشاهده و گزارش شد. از نیمه دوم فروردین با گرم شدن هوا در این منطقه، لاروهای زمستان گذران (لاروهای سن سوم) فعال شده و از جوانه ها و برگ های جوان تغذیه می کنند. در این زمان (در اوایل بهار) خسارت آفت بیشتر است، زیرا درختان برگ کمی دارند و لاروهای آفت به دلیل زمستان گذرانی، گرسنه هستند و در سنین بالاتر (سنین 4 و 5) نیز تغذیه بیشتری دارند. حشرات کامل در خردادماه ظاهر می شوند. بعد از جفت گیری، پروانه ماده، تخم های خود را ترجیحا در سطح رویی برگ قرار می دهد و روی تخم ها را با موهای انتهای شکم می پوشاند. بعد از تفریخ تخم، لاروهای جوان از پارانشیم برگ تغذیه می کنند. لاروهای سن سوم (به ندرت سن چهارم) تا اواسط فروردین سال بعد زمستان گذرانی می کنند و غیرفعال هستند. در تابستان، لاروهای سن اول تا سوم فعال هستند و معمولا فقط از پارانشیم فوقانی برگ تغذیه می کنند، بنابراین خسارت در این زمان، کمتر به نظر می رسد.

    نتیجه گیری

    شب پره گزنده بلوط در صورت شدت آلودگی زیاد درختان بلوط، می تواند خسارت های زیادی را ایجاد کند. در اثر فعالیت برگ خواری شب پره گزنده بلوط، درختان عاری از برگ شده، با از بین رفتن منابع تامین کننده انرژی، درختان به تدریج ضعیف شده و مستعد حمله آفات چوب خوار و پوست خوار می شوند. این آفت هر چند سال یک بار حالت طغیانی پیدا می کند و قابلیت خسارت زایی زیادی دارد. بهترین روش برای مدیریت آفت، جمع آوری لانه های لاروی در اواخر پاییز و اوایل بهار (قبل از خروج لاروها از پناهگاه زمستانه) از روی درختان آلوده است.

    کلید واژگان: پایش, بلوط, شب پره, زیست‎شناسی, ذخیره‎گاه جنگلی}
    Samira Farahani *, Ebrahim Farashiani, MohammadAmin Hosseini, Ahmadreza Asadi, Azadeh Sadat Mirtalebi, Masoumeh Nasiri Moghadam
    Background and objectives

      The abiotic stress factors such as decrease in the rainfall can be led to outbreak of pests and diseases and decrease in the trees growth. It is necessary to establish investigations to identify the causal agents in the decline forests. Therefore, adaptive monitoring improves management decisions by providing information on pest population levels and can be used in identifying high-risk areas pest and disease outbreaks to focus on future management efforts. Accurate identification of species is the first step in an effective pest management program. Therefore, the purpose of this study is to identify and introduce the leaf-eating species of oak in the Sarsakhti Forest Reserve of Markazi province with precision. One of the most important pests of oak trees in Iran is Porthesia melania Stgr. (Lepidoptera: Lymantriidae). In this research, we, for the first time, report P. melania of its occurrence in Sarsakhti Forest Reserve from Markazi province.

    Methodology

    Sarsakhti Oak Forest Reserve is about 200 ha in area that is located in Markazi province with a distance of 10 kilometers from Shazand city. In this research, for the first time, Sarsakhti Forest Reserve was investigated and regularly monitored during 2019-2022. The Zobeiri method was used in sampling, so that 10 lines were drawn on the map of the reserve. The location of the first sampling was randomly selected and other sampling lines were determined systematically. Among 10 lines, 4 lines and at least 10 trees were sampled in each line. By observing the amount of damage on each tree and calculating the average, we determined the amount of damage. The damage index ranges from zero (indicating no damage) to 5 (representing maximum damage).

    Results

    Porthesia melania was observed in the year 2020-2022 in the oak reserve of the Markazi province of Iran. In April, when the weather warms up in this region, the wintering larvae, third instar larvae (seldom forth instar larvae) become active and feed on the young buds and leaves. At this time (early spring), the pest damage is more common, because the trees have few leaves and the larvae of the pest are hungry due to wintering, also in older instars (instars 4 and 5) they need to feed more. The adult insects appear in June. After the mating, the female moth lays her eggs preferably on the underside of the leaf, and covers the eggs with the hairs of the lower part of the abdomen. After the eggs hatch, the young larvae feed on the parenchyma of the leaves. Third-instar larvae hibernate from September to April of the following year and are inactive during this time. In summer, the first to third instar larvae are active and usually, they only feed on the upper surface leaf parenchyma, so the damage is less at this time.

    Conclusion

    Porthesia melania Stgr. can be extensive feeding damage on heavily infested oak trees. As a result of the leaf-eating activity of P. melania, the trees become devoid of the leaves and with the loss of energy sources, the tree gradually weakens and becomes susceptible to the attack of wood-eating and bark-eating pests. This pest has an outbreak every few years and it is capable for causing a severe damage. The optimal approach for pest management involves collecting larval nests from infested trees during late fall and early spring, before the larvae emerge from their winter shelter.

    Keywords: biology, forest reserve, moth, monitoring, Oak}
  • احمد اسدی، محمدرضا زرگران*، سید رستم موسوی میر کلا

    یکی از عوامل اصلی تخریب جنگل های بلوط، پروانه جوانه خوار بلوط (Tortrix viridana L.) است که با تغذیه از برگ و جوانه های درختان بلوط خسارت زیادی را به این جنگل ها وارد می کند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تغییرات جمعیتی این آفت در طبقات ارتفاعی مختلف از سطح دریا بود. این پژوهش در سال 1397 در مناطق پردانان و میرآباد انجام شد. در هر منطقه در سه طبقه ارتفاعی، خط نمونه هایی با فواصل 100 متر پیاده و در هر طبقه ارتفاعی تعداد 30 درخت دارمازو (Quercus infectoria Olivier) که در راستای خط نمونه مشخص قرار داشتند و از لحاظ شکل ظاهری (تاج و ارتفاع) مشابه بودند، مورد اندازه گیری قرار گرفتند. از هر درخت چهار شاخه در چهار جهت اصلی انتخاب (هر جهت یک شاخه به طول 50 سانتی متر) و لاروهای آفت شمارش و قطر شاخه ها نیز اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد با توجه به تنوع اقلیمی دو منطقه، تعداد لاروهای جوانه خوار بلوط در منطقه پردانان بیشتر از منطقه میرآباد بود. همچنین تعداد لاروهای این آفت برای هر دو منطقه در طبقه ارتفاعی 1300-1200 متر به ثبت رسید که نشان از مساعد بودن شرایط برای فعالیت لاروهای آفت دارد. طبقه ارتفاعی در پراکنش این آفت در جهات مختلف تاج درخت بی تاثیر بود به طوری که بیشترین مقدار تراکم لاروهای جوانه خوار بلوط در هر سه طبقه ارتفاعی در جهت شرقی تاج درخت و کمترین مقدار آن نیز در جهت غربی درختان به ثبت رسید.

    کلید واژگان: زاگرس, آفت, بلوط, پراکنش, تغییرات جمعیت, جوانه خوار بلوط}
    Ahmad Asadi, MohammadReza Zargaran *, Seyed Rostam Mousavi Mirkola

    One of the main destruction factors of oak forests is the oak leaf roller Tortrix viridana L. which causes a lot of damage to these woods by feeding leaves and buds of oak trees. The purpose of study was to investigate the population changes of this pest in different altitudes. This research was conducted in 2018 in Perdanan and Mirabad. In each region, in three elevation classes, transects with 100 meters’ intervals, and in each elevation class, 30 individuals of Quercus infectoria Olivier, which were located along the specific transect and in terms of appearance approximately similar, measured. In each tree, four branches were selected in four main directions (each direction of a length of 50 cm) and the pest larvae counted and the diameter of the branches were measured. Data were analyzed by SPSS 18 software and comparison of means was performed using Duncan's multiple range test. Results showed that according to the climatic diversity of two regions, the number of T. viridana larvae in the Perdanan was higher than Mirabad. Also, the number of larvae was recorded for both areas in the 1200-1300 meters’ elevation, which shows that the favorable conditions for larvae activity. The elevation class had no effect on distribution of pest in directions of the tree crown. The highest number of larvae in all three elevation classes was recorded in the eastern direction of the tree and its lowest amount were recorded in the west direction.

    Keywords: Zagros, Pest, Oak, Distribution, Population dynamism, Oak leaf-roller}
  • علیرضا غزفر، محمدرضا زرگران*، حسین لطفعلی زاده، جواد اسحاقی راد

    پروانه دم قهوه ای برگ خوار بلوط (.Euproctis chrysorrhoea L) یکی از مهم ترین آفات برگ خوار درختان بلوط در جنگل های ارسباران است. این پژوهش با هدف بررسی ویژگی های زیست شناسی، پراکنش و تغییرات جمعیتی این آفت در هشت رویشگاه از شهرستان های اهر و هوراند از توابع استان آذربایجان شرقی در سال های 1399 و 1400 انجام شد. پس از انتخاب 20 درخت بلوط (.Quercus petraea (Matt.) Liebl) در هر رویشگاه، 10 لانه زمستان گذران از هر درخت نمونه جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شدند. لاروهای زمستان گذران شمارش و با ترازوی دیجیتالی حساس وزن شدند. دوره زندگی آفت در شرایط صحرایی بررسی و عرض کپسول سر لاروها نیز با استفاده از لام مدرج اندازه گیری شد. برای بررسی تفاوت رویشگاه های مورد مطالعه ازنظر میانگین تعداد و وزن لاروهای موجود در لانه های زمستان گذران و مقایسه میانگین آن ها به ترتیب از آزمون های تجزیه واریانس و دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد که پروانه دم قهوه ای برگ خوار بلوط، پنج سن لاروی دارد. اغلب لاروهای درون لانه های زمستان گذران (حدود 90 درصد)، مربوط به سن سوم لاروی بودند. همه درختان بلوط نمونه در همه رویشگاه های مورد مطالعه به این آفت آلوده بودند. به طوری که روی هر درخت نمونه، حداقل چندین لانه لاروی مشاهده شد. میانگین تعداد و وزن لاروهای درون لانه ها در رویشگاه های سه گانه هوراند در یک گروه قرار گرفتند و به طور معنی داری بیشتر از رویشگاه های شهرستان اهر بودند. مبارزه با این آفت در شهرستان اهر ازجمله قطع و جمع آوری لانه های لاروی می تواند در کاهش تعداد لاروهای آفت در این منطقه نسبت به شهرستان هوراند موثر بوده باشد.

    کلید واژگان: آفت, استان آذربایجان شرقی, بلوط, پراکنش, لارو}
    A. Ghazfar, M.R. Zargaran *, H. Lotfalizadeh, J. Eshaghi Rad

    The brown tail moth (Euproctis chrysorrhoea L.) is a significant leaf-eating pest that affects oak trees in the Arasbaran forests of Iran. This study aimed to investigate the biological characteristics, distribution, and demographic changes of this pest. The research was conducted in eight sites located in Ahar and Horand counties, East Azarbaijan province of Iran, during 2020-2021. For the study, 20 oak trees (Quercus petraea (Matt.) Liebl.) were chosen from each site, and 10 wintering nests were collected from each tree and taken to the laboratory for analysis. In the lab, the overwintering larvae were counted and weighed using a digital scale. The researchers also measured the width of the head capsule of the larvae and studied the life cycle of the pest in field conditions. The analysis of variance test was conducted to assess the difference between the eight sites concerning the average number and weight of the larvae in the wintering nests. The comparison of the averages was performed using Duncan's test. The results showed that E. chrysorrhoea has five larval instars, with the majority of the larvae in the wintering nests belonging to the third instar (around 90%). All the sample oak trees from the studied sites were infected with this pest, with several larval nests seen on them. The study found that the average number and weight of larvae inside the nests in the three sites of Horand county were significantly higher than the five sites in Ahar county. The control methods applied in Ahar county, including cutting and collecting larval nests, may have had an impact on reducing the number of brown tail moth larvae compared to Horand county.

    Keywords: East Azarbaijan, Pest, Oak, distribution, Larvae}
  • علیرضا غزفر، محمدرضا زرگران*، حسین لطفعلی زاده، جواد اسحاقی راد

    پروانه دم قهوه ای بلوط.Euproctis chrysorrhoea L آفت درجه اول جنگل های ارسباران بوده و از پراکنش بالایی در این جنگل ها برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تنوع و غنای گونه ای بندپایان مرتبط با لارو های زمستان گذران این آفت در هشت منطقه از دو شهرستان اهر و هوراند در آذربایجان شرقی (سال 1399) انجام شد. در هر منطقه تعداد 20 درخت بلوط به طور تصادفی انتخاب و از هر درخت تعداد 10 لانه زمستان گذران لاروی آفت جمع آوری شدند. بندپایان داخل لانه های لاروی آفت در آزمایشگاه جدا شده و شاخص های غنای گونه ای، تنوع شانن و سیمسون آنها در طبقات مختلف ارتفاعی محاسبه شدند. در این پژوهش تعداد هفت گونه از بندپایان روی لاروهای زمستان گذران این آفت به شرح ذیل شناسایی شدند: Brachymeria intermedia Nees (Hym.: Chalcididae), Monodontomerus aerus Walker (Hym.: Torymidae), Pimpla turionellae L. (Hym.: Ichneumonidae), Meteorus obsoletus Wesmael (Hym.: Braconidae), Telenemus sp. (Hym.: Scelionidae), Tachina praeceps Meigen (Dip.: Tachinidae), Thomisas sp. (Aranea: Thomisidae). بیشترین تعداد بندپایان (شش گونه) در منطقه نیق (هوراند) مشاهده شد. بیشترین فراوانی در بین بندپایان شناسایی شده مربوط به گونه Telenemus sp. بود. تنوع و غنای گونه ای بندپایان شناسایی شده در مناطق مختلف اهر از هوراند کمتر بود. به طوری که بیشترین و کمترین میزان شاخص تنوع شانن با مقادیر 56/2 و 04/1 و همچنین بیشترین و کمترین میزان شاخص سیمسون نیز با مقادیر 76/0 و 31/0 به ترتیب در مناطق نیق (هوراند) و گوراوان (اهر) به ثبت رسید. نتایج نشان داد ارتفاع از سطح دریا بر شاخص های تنوع بندپایان مرتبط با لارو های زمستان گذران دم قهوه ای بلوط تاثیری نداشته است.

    کلید واژگان: تنوع, آفت, بلوط, تغییرات جمعیت, کنترل طبیعی}
    Alireza Ghazfar, MohammadReza Zargaran *, Hossein Lotfalizadeh, Javad Eshaghi Rad

    Euproctis chrysorrhoea L. is the key pests of Arasbaran forests and has very high distribution. This research was conducted in order to investigating species diversity and richness of the arthropods related to wintering larvae of pest in eight regions of Ahar and Horand in East Azarbaijan in 2019. Number of 20 oak trees were selected in each area and 10 nests of wintering larvae were collected from each tree and transferred to the laboratory. Isolation of arthropods inside larval nests was done in the laboratory and species richness indices, Shannon and Simpson diversity of them at different elevation classes were also calculated. In this research, the number of seven species of arthropods on the overwintering larvae of E. chrysorrhoea were collected and identified as follows: Brachymeria intermedia Nees, Monodontomerus aerus Walker, Pimpla turionellae L., Meteorus obsoletus Wesmael, Telenemus sp., Tachina praeceps Meigen and Thomisas sp. The highest number of arthropods (six species) was observed in Niagh area in Horand. The highest frequency was belong to Telenemus sp. Diversity and species richness of arthropods of E. chrysorrhoea was less in different regions of Ahar than Horand. So that the highest and lowest values of Shannon's diversity index with values of 2.56 and 1.04, as well as the highest and lowest values of Simpson index with values of 0.76 and 0.31, respectively, were recorded in Niagh in Horand and Goravan in Ahar. Results showed that the height above sea level did not affect diversity indices of arthropods related to wintering larvae.

    Keywords: diversity, Pest, Oak, population changes, natural control}
  • سیده معصومه زمانی*، فرزانه کازرانی، حجت الله ربانی نسب، صدیقه غنایی، ریحانه غلامی قوام آباد

    کشت ترافل سیاه تابستانه، Tuber aestivum را می توان از فعالیت های جدید کشاورزی دانست که به ویژه برای اقتصاد روستایی سودمندتر از کشاورزی متعارف است و در کنار آن احیای جنگل ها و همچنین پایداری کاربری اراضی را ترویج می دهد. براساس نمونه هایی از فرانسه، ایتالیا، مجارستان و اسپانیا، کشت ترافل توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع کوچک و روستایی را القا می کند. ازآنجا که متاسفانه سنت ایجاد باغ های ترافل در ایران وجود ندارد، دانش ما درباره عوامل محیطی القاکننده تشکیل اندام های بارده T. aestivum محدود است. از زمان تاسیس اولین مزارع قارچ ترافل در جهان، پژوهش های متعددی برای ارتقای بهره وری و پایداری آنها انجام گرفته است. موفقیت در تداوم کشت قارچ های ترافل به طور مشخص به وضعیت میکوریزایی درختان میزبان در طول سال ها، از نهال های تلقیح شده تا درختان تولیدکننده ترافل بستگی دارد. بنابراین پایش وضعیت قارچ های اکتومیکوریز در رویشگاه های طبیعی قارچ های ترافل و افزایش دانش در مورد جوامع اکتومیکوریزایی گونه های میزبان T. aestivum برای اطمینان از تولید موفق ترافل سیاه تابستانه در باغ های ترافل بسیار مهم است. در این تحقیق حضور اکتومیکوریز T. aestivum روی ریشه بلوط بلندمازو (Quercus castaneifolia) و فراوانی آن در رویشگاه های طبیعی قارچ های ترافل در سه سایت منتخب واقع در استان گلستان بررسی شد و تنوع و ساختار دیگر قارچ های اکتومیکوریز همراه آن ارزیابی شد. در انتخاب سایت ها تفاوت در حدود ارتفاعی، جهت جغرافیایی غالب و گیاهان موجود در مناطق در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد که اگرچه ترکیب گونه ها بیش از 50 درصد میان سایت ها مشابه بود، اما تعداد، تنوع و غنای گونه های قارچی در میان سایت های با پوشش گیاهی مختلف با سایت یکنواخت و دارای فقط یک میزبان (بلوط) متفاوت بود.

    کلید واژگان: اکتومیکوریزا, بلوط, ترافل بورگاندی, تنوع زیستی}
    S.M. Zamani *, F .Kazerani, H .Rabbani Nasab, S. Ghanaei, R. Gholami Ghavam Abad‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

    Cultivation of the summer truffle, Tuber aestivum Vittad., has become as a new agricultural activity that for rural economies is often considerably more beneficial than conventional agriculture and also promotes reforestation, as well as land use sustainability. Considering examples from Italy, Hungary, Spain and France, truffle cultivation induces the economic and social development of small and rural communities. Because there is no tradition of creating truffle gardens in Iran, knowledge of environmental factors regulating the formation of T. aestivum fruiting bodies is limited. Since the establishment of truffle plantations in the world, several studies have been conducted to improve their productivity and stability. Success in the continuation of truffle plantations depends clearly on the mycorrhizal status of the host trees over the years, from inoculated seedlings to truffle producing trees. Therefore, monitoring the status of ectomycorrhizal fungi in the natural habitats of truffles and increasing knowledge about ectomycorrhizal communities of T. aestivum host species is crucial to ensure the successful production of summer truffles in truffle orchards. In this study, the presence of T. aestivum ectomycorrhizae on roots of oak (Quercus castaneifolia) and its abundance in natural habitats of truffle fungi in three selected sites in Golestan province was investigated and the diversity and structure of other ectomycorrhizal fungi were evaluated. In selecting the studied sites, differences in altitude, dominant geographical direction and plant species in the regions were considered. The results showed that although the species composition was up to 70% similar between sites, but the number of fungal species, diversity and species richness of fungi were different among sites with different host plants and the site with only oak.

    Keywords: Biodiversiy, Burgundy truffle, ectomycorrhizae, Oak}
  • سید انور حسینی، محمدرضا زرگران*، حسین لطفعلی زاده، جواد اسحاقی راد

    زنبورهای پارازیتویید از دشمنان طبیعی و عامل اصلی مرگ ومیر زنبورهای گال زای بلوط (خانواده Cynipidae) هستند. این پژوهش در سال های 1397 و 1398در مناطق ربط و واوان (شهرستان سردشت) برای شناسایی نسل جنسی زنبورهای گال زا روی بلوط ایرانی Quercus brantii Lindl. و جمع آوری دشمنان طبیعی آنها انجام شد. گال های جمع آوری شده به آزمایشگاه منتقل و برای جمع آوری عوامل گال زا و پارازیتوییدهای مربوطه در شرایط آزمایشگاهی پرورش داده شدند. شاخص های تنوع، یکنواختی شانن و سیمسون و همچنین غنای گونه ای پارازیتوییدها به روش ریرفکشن (Rarefaction) محاسبه شدند. در این پژوهش 14 گونه زنبور پارازیتویید متعلق به 6 خانواده از راسته بال غشاییان شناسایی شدند. بیشترین فراوانی پارازیتوییدهای جمع آوری شده از مناطق ربط و واوان مربوط به گونه Bootanomyia dorsalis بود. میانگین شاخص های تنوع و یکنواختی پارازیتوییدهای جمع آوری شده در دو منطقه مورد بررسی از اختلاف معنی داری با یکدیگر برخوردار نبود و تنها مقدار شاخص تنوع شانن بین مناطق ربط و واوان از اختلاف معنی داری در هر دو سال برخوردار بود، به طوری که مقدار این شاخص در منطقه ربط بیشتر از منطقه واوان به ثبت رسید. بیشترین مقدار غنای گونه ای پارازیتوییدهای زنبورهای گال زای بلوط ایرانی نیز در سال 98 در منطقه ربط مشاهده شد.(Fabricius), Eupelmus urozonus (Dalman), Eurytoma adleriae (Zerova), Mesopolobus albitarsus (Walker), M. amaenus (Walker), Ormyrus pomaceus (Geoffroy in Fourcroy), Pediobius saulius (Walker), Sycophila flavicollis (Walker), S. iracemae (Nieves), Torymus auratus (Müller), Torymus sp.بیشترین فراوانی پارازیتوییدهای جمع آوری شده از مناطق ربط و واوان مربوط به گونه Bootanomyia dorsalis بود. میانگین شاخص های تنوع و یکنواختی پارازیتوییدهای جمع آوری شده در دو منطقه مورد مطالعه از اختلاف معنی داری با یکدیگر برخوردار نبود و تنها میزان شاخص تنوع شانن بین مناطق ربط و واوان از اختلاف معنی داری در هر دو سال برخوردار بود. به طوری که میزان این شاخص در منطقه ربط بیشتر از منطقه واوان به ثبت رسید. بیشترین میزان غنای گونه ای پارازیتوییدهای زنبورهای گال زای بلوط ایرانی نیز در سال 98 در منطقه ربط مشاهده شد.

    کلید واژگان: بلوط, جمعیت, دشمن طبیعی, گال, تنوع زیستی}
    Seyed Anvar Hosseini, MohammadReza Zargaran *, Hossein Lotfalizadeh, Javad Eshaghi Rad

    Parasitoid wasps are one of the natural enemies and major causes of mortality of Oak gall wasps (Cynipidae). This study was conducted during 2018-2019 in Rabat and Vavan regions (Sardasht –West-Azerbaijan) in order to identify the sexual generation of oak gall wasp’s species on the Persian oak Quercus brantii and their natural enemies. The galls were reared to collect gall wasps and parasitoids in laboratory. Then, Species diversity, evenness and species richness (with Rarefaction method) were calculated with Ecological Mothology 3.0 software. 14 parasitoid wasps belonged to six families of Hymenoptera were identified. Bootaniomyia dorsalis had the highest frequency among collected parasitoid wasps from Rabat and Vavan in two years. The mean of diversity and evenness indexes in 2018 and 2019 in two studied regions showed that the mean of diversity between Rabat and Vavan had a significant difference in both years. The Shannon diversity index in Rabat was more than Vavan. The highest richness of parasitoids was recorded in Rabat in 2019.

    Keywords: Oak, Population, Natural Enemies, gall, Biodiversity}
  • کامبیز ابراری واجاری*، فرهاد جهانپور، علیرضا آملی کندوری
    مقدمه و هدف

    رویش درختان جنگلی تحت کنترل مولفه های مختلفی است. یکی از عوامل اصلی تعیین کننده ساختار و ترکیب جنگل رقابت بین درختان بوده و رقابت روابط پیچیده ای را شامل می شود که به الگوی پراکنش درختان، وجود منابع و راندمان به کارگیری منابع بستگی دارد. بنابراین آگاهی از فرایندهای رقابت درختان ازنظر بوم شناختی و اقتصادی حایز اهمیت است. هدف پژوهش حاضر تعیین همبستگی شاخص رقابت با برخی ویژگی های ساختاری درختان بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl var.persica) در منطقه هشتاد پهلو خرم آباد (لرستان) بود.

    مواد و روش ها

    درختان سالم بلوط دانه زاد (30 درخت) در دامنه های مختلف به روش تصادفی انتخاب شدند. برخی ویژگی های درختان بلوط ایرانی شامل ارتفاع، قطر برابرسینه و قطر تاج درختان اندازه گیری شد. در زیر تاج آن ها در دو جهت (شمالی- جنوبی) به فاصله یک متر از تنه درختان نمونه برداری از ریشه های مویین (60 نمونه) در عمق 30-0 سانتی متری انجام شد.

    یافته ها

    نتیجه تجزیه واریانس نشان داد که بین مقدار شاخص رقابت برای گونه بلوط ایرانی در دامنه های مختلف اختلاف معنی دار وجود داشت (0/000Sig.=) به طوری که بیشترین مقدار میانگین این شاخص مربوط به دامنه شمالی بود. برای مقدار شاخص رقابت در طبقه قطری اختلاف معنی دار و در طبقه ارتفاعی درختان عدم اختلاف معنی دار مشاهده شد. با افزایش قطر تاج و قطربرابرسینه، میانگین شاخص رقابت درختان بلوط افزایش و با کاهش نسبت ارتفاع به قطر برابرسینه و همچنین نسبت قطر تاج به قطر برابرسینه مقدار شاخص کاهش یافت . اختلاف معنی دار برای درختان بلوط ازنظر قطر تاج، قطر برابرسینه، نسبت ارتفاع به قطر برابرسینه و همچنین نسبت قطر تاج به قطر برابرسینه در دامنه های مختلف مشاهده شد. ضرایب همبستگی پیرسون نشان داد که بین شاخص رقابت و کربن زی توده ریشه های مویین درختان بلوط ایرانی همبستگی منفی معنی دار وجود دارد.

    نتیجه گیری

    تفاوت شاخص رقابت در دامنه قطری مختلف درختان بلوط ایرانی  بیانگر اهمیت و نقش این مشخصه مهم در برآورد آن و همچنین اختلاف توان رقابتی درختان در مراحل مختلف توسعه توده جنگلی است. به طور کلی درختان نورپسند و دانه زاد بلوط ایرانی با توجه به شرایط رویشگاهی ازنظر توان رقابتی و برخی ویژگی های ساختاری در دامنه های مختلف باهم تفاوت دارند که این ویژگی های مهم درعملیات جنگل شناسی بایستی مورد توجه مدیریت جنگل قرار گیرد.

    کلید واژگان: بلوط, جنگل دانه زاد, رقابت, ساختار درخت}
    Kambiz Abrari Vajari*, Farhad Jahanpour, Alireza Amolikondori
    Introduction and Objectives

    The growth of forest trees is controlled by various components. One of the main factors determining the structure and composition of the forest is the competition between the trees and competition involves complex relationships that depend on the pattern of tree distribution, the availability of resources, and the efficiency of resource utilization. Therefore, knowledge of tree competition mechanisms is ecologically and economically important. The purpose of this study was to determine the correlation between competition index and some characteristics of Persian oak (Quercus brantii Lindl var.persica) in Hashtad-Pahlu, Khorramabad.

    Material and Methods

    A total of 30 Oak trees were selected randomly in different aspects. Height, DBH and crown diameter were measured. Beneath their crown in two aspects (north-south) at a distance of one meter from trunk, fine roots sampling (60 samples) was performed at 0-30 cm depth.

    Results

    The result of analysis of variance showed that there was a significant difference between the value of competition index for Iranian oak species in different ranges (Sig = 0.000) so that the highest average value of this index was related to the northern exposition. Significant difference was observed for competition index in diameter class but no difference in height class. With increasing crown diameter, DBH and decreasing height/DBH ratio as well as crown diameter / DBH, competition index values ​​increased and decreased respectively. Correlation showed that with increasing crown diameter and DBH, competition index value increased and with decreasing height / DBH ratio as well as crown diameter / DBH index value decreased. Results revealed the significant differences for trees in terms of crown diameter, DBH, height / DBH ratio and crown diameter/DBH ratio in aspects. Pearson correlation coefficients showed that there was a significant negative correlation between competition index and carbon biomass of Persian oak fine roots.

    Conclusion

    The difference between the competition index in the height and diameter classes of Persian oak trees indicates the importance and role of these two important characteristics in estimating it and also the difference in the competitiveness of trees in different stages of forest stand development. The results showed that light-demanding Oak trees based on various site conditions differ in terms of competitiveness and some characteristics in different positions.

    Keywords: Competition, High forest, Oak, Tree structure}
  • مهری خسروی، مهدی حیدری*، حسینعلی علیخانی، اصغر مصلح آرانی
    مقدمه و هدف

    استفاده از کودهای زیستی همانند باکتری های محرک رشد گیاه به منظور کاهش صدمات ناشی از تنش کم آبی در گیاهان و بهبود خصوصیات فیزیولوژیکی و در نتیجه بالا بردن میزان رشد گیاه در مناطق خشک و نیمه خشک از اقدامات ضروری برای کنترل تنش کم آبی می باشد. لذا این تحقیق با هدف بررسی تاثیر همزمان سطوح مختلف تنش کم آبی و تلقیح باکتری های محرک رشد گیاه بر برخی صفات فیزیولوژیک در نونهال های بلوط ایرانی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    به منظور بررسی تاثیر باکتری های محرک رشد گیاه و سطوح مختلف آبیاری بر برخی از صفات فیزیولوژیک نونهال های بلوط ایرانی، آزمایشی در قالب طرح پایه کاملا تصادفی با پنج تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه یزد اجرا شد. فاکتور اصلی شامل سه سطح آبیاری (80 درصد آبیاری کامل به عنوان شاهد، 60 و 40 درصد آبیاری کامل) و فاکتور فرعی در شش سطح کاربرد باکتری محرک رشد گیاه (عدم تلقیح باکتریایی به عنوان شاهد و تلقیح بذر با باکتری های Bacillus anthracis، B. licheniformis، Stenotrophomonas maltophilia، B. cereus و BMix (ترکیب چهار سویه) بود.

    یافته ها

    نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تاثیر سطوح تنش کمبود آب، تیمارهای باکتریایی و اثر متقابل آن ها بر تمامی صفات مورد مطالعه معنی دار بود. نتایج مقایسه میانگین ها نشان داد که میزان کلروفیل a ،b  و کلروفیل کل با افزایش سطوح کم آبی کاهش می یابد. در مقابل، میزان پرولین، فنل کل و درصد مهارکنندگی رادیکال های آزاد در نونهال های بلوط ایرانی تحت تنش به طور معنی داری نسبت به نمونه شاهد افزایش یافت. میزان تجمع مالون دی آلدیید (MDA) که میزان تخریب و پراکسیداسیون لیپیدهای غشایی را نشان می دهد نیز با افزایش تنش کم آبی افزایش معنی داری نسبت به نمونه شاهد داشت ولی با اضافه کردن باکتری ها به تیمارهای خشکی میزان تجمع آن کاهش یافت که این نشان می دهد باکتری آثار منفی خشکی بر پراکسیداسیون لیپیدهای غشاء را کم کرده و بدین ترتیب باعث افزایش مقاومت نونهال ها به شرایط تنش شده است.

    نتیجه گیری

    به طور کلی از بین تیمارهای باکتریایی، تیمار باکتری (BMix) باعث افزایش میزان کلروفیل a، b، کلروفیل کل و کاهش میزان مالون دی آلدیید و تیمار باکتری Bacillus anthracis باعث افزایش میزان پرولین، فنل کل و درصد مهارکنندگی رادیکال های آزاد تحت تنش شدید کم آبی شدند.

    کلید واژگان: باکتری های ریزوسفری, بلوط, تنش آبی, جنگل های زاگرس, کود زیستی}
    Mehri Khosravi, Mehdi Heydari*, Hossein Ali Alikhani, Asghar Mosleh Arani
    Introduction and Objective

    The use of biofertilizers such as plant growth-promoting bacteria to reduce damage caused by water-deficit stress in plants and improve physiological factors and thus increase plant growth in arid and semi-arid regions is an essential management to control water-deficit stress. Therefore, this study was conducted to investigate the simultaneous effect of different levels of water-deficit stress and inoculation of plant growth-promoting bacteria on some physiological traits of Brant's Oak )Quercus brantii L.) seedlings.

    Material and Methods

    In order to investigate the effect of plant growth-promoting bacteria and different levels of irrigation on some physiological traits of oak) Quercus brantii L.) seedlings, an experiment was conducted in a complete randomized design with five replications in the research greenhouse of Yazd University. The main factor was three irrigation levels (80 % of full irrigation as control, 60 and 40 % of full irrigation) and the sub-factor was six levels of plant growth promoting bacteria (no inoculation as control and seed inoculation with Bacillus anthracis, B. licheniformis, Stenotrophomonas maltophilia, B. cereus and BMix (combination of 4 strains().

    Results

    The results of analysis of variance showed a significant effect of water deficit stress levels, bacterial treatments and their interaction on all studied traits. The results of comparison of means showed that the amount of chlorophyll a, b and total chlorophyll decreases with increasing levels of water-deficit. In contrast, the amount of proline, total phenol and percentage of free radical scavenging in oak seedlings under stress increased significantly compared to the control sample. The accumulation of malondialdehyde (MDA) that shows the rate of degradation and peroxidation of membrane lipids were significantly increased by water-deficit treatments, while application of PGPRs caused reduction in malondialdehyde content. These results showed that PGPRs can reduce negative effects on lipids peroxidation and thus increases the resistance of seedlings to water-deficit stress conditions.

    Conclusion

    In general, among the bacterial treatments, (BMix) bacterial treatment increased chlorophyll a and b, total chlorophyll and decreased malondialdehyde and Bacillus anthracis bacterial treatment increased proline, total phenol and percentage of free radical scavenging under water-deficit severe stress.

    Keywords: Biofertilizer, Oak, Rhizobacteria, Water stress, Zagros forests}
  • مهدی پورهاشمی*، سجاد عالی محمودی سراب

    ساختار جنگل های زاگرس بر اثر دخالت های انسانی و عوامل محیطی به شدت در حال تغییر است. ساختار اصلی این بوم سازگان ها فقط در بخش های کوچکی مانند مناطق قرق و دور از دسترس حفظ شده است که می تواند به عنوان الگویی برای مدیریت توده های جنگلی زاگرس استفاده شود. در پژوهش پیش رو، ویژگی های ساختاری یک توده دارای سابقه 15 سال قرق (گلزار) با یک توده دخالت شده (کهشور) در جنگل های شهرستان ایذه استان خوزستان مقایسه شدند. در هر توده، یک قطعه نمونه یک هکتاری مربعی شکل پیاده شد و مشخصه‎های کمی همه اصله های چوبی اندازه گیری شد. باتوجه به نرمال نبودن داده ها، آزمون ناپارامتری من ویتنی یو به منظور مقایسه آماری استفاده شد. براساس نتایج به دست آمده، تراکم توده کهشور، 273 اصله در هکتار بود که در آن، سه گونه درختی بلوط ایرانی (Quercus brantii Lindl.)، کیکم (Acer monspessulanum L.) و زالزالک (Crataegus aronica Bosc.) حضور داشتند، اما تراکم توده قرق، 225 اصله در هکتار ثبت شد که علاوه بر سه گونه مذکور، دو گونه درختچه ای ارژن (Amygdalus orientalis Mill.) (با فراوانی قابل توجه) و کلخونگ (Pistacia khinjuk Stocks) نیز حضور داشتند. در توده گلزار، نسبت اصله های شاخه زاد و دانه زاد به تقریب مساوی بود، اما در توده کهشور 5/83 درصد درختان را پایه های شاخه زاد تشکیل دادند. هرچند درمجموع، میانگین مشخصه های کمی در توده طبیعی بیشتر از توده قرق بود، اما مقایسه مشخصه ها به تفکیک گونه و مبدا بین دو توده نشان داد که بیشتر مشخصه های اندازه گیری شده در توده قرق گلزار به طور معنی داری بیشتر از توده طبیعی کهشور بود. فقط درمورد متغیر ارتفاع درختان شاخه زاد کیکم، اختلاف معنی داری بین دو توده مورد مطالعه مشاهده نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که قرق می تواند تاثیر مثبتی بر عناصر ساختاری توده به ویژه تنوع گونه ای، استقرار اشکوب درختچه ای در بخش زیرین جنگل و اصلاح ساختار قطری داشته باشد، بنابراین افزایش مساحت توده های حفاظت شده در جنگل های زاگرس به سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور و سازمان حفاظت محیط زیست توصیه می شود.

    کلید واژگان: اشکوب درختچه ای, بلوط, پراکنش قطری, تراکم, کهشور, گلزار}
    M. Pourhashemi *, S. Alimahmoodi Sarab

    The structure of Zagros forests in Iran is changing drastically due to human interventions and environmental factors. Only small parts of these forests, such as protected and inaccessible areas that are somewhat immune to human intervention, have the main structure of these forests and can be used as a model for the management of other Zagros forest stands. The aim of this study was to compare the structural characteristics of a protected stand with a history of 15 years of protection (Golzar) with a natural stand (Kohshour) in a part of the forests of Izeh city, Khuzestan province of Iran. In each area, a one-hectare square-shaped sample plot was implemented and the structural variables of all woody species were measured. Due to the non-normality of the data, Mann–Whitney U non-parametric test was used for statistical comparison. According to the results, in Kohshour stand, there were 273 woody species per hectare from three species of Quercus brantii Lindl., Acer monspessulanum L. and Crataegus aronica Bosc., but in the protected stand, 225 woody species per hectare were measured. In addition to the above three species, there were also two shrub species of Amygdalus orientalis Mill. (with significant frequency) and Pistacia khinjuk Stocks in protected stand. In Golzar, the ratio of coppice and seed-origin woody species was almost equal, but in Kohshour, 83.5% of the trees were coppice. Although in general, the mean of quantitative variables in natural stand was higher than protected stand, but the comparison of quantitative variables by species and origin between the two stands showed that in most cases the mean of the variables in Golzar stand was significantly higher than natural Kohshour stand. There was only no significant difference between the height of shoot-origin A. monspessulanum trees between the protected stand and natural stand. The results of this study showed that protection can have positive effects on the structural elements of the stands, especially species diversity, the remaining of shrub layer in the lower part of the forest and the improvement of diameter distribution. Therefore, it can be recommended to increase the protected areas in the Zagros forests.

    Keywords: Density, diameter distribution, Golzar, Kohshour, Oak, shrub layer}
  • جبار ولی پور، عباسعلی زمانی*، محسن جوانمیری پور، ونسا لوپز

    در پدیده زوال بلوط، تاج درختان خشک شده، رشد شعاعی آنها کاهش یافته و در نهایت مرگ درخت به وقوع می پیوندد. شناسایی عوامل مرتبط با زوال درختان بلوط زاگرس، اولین قدم در تدوین یک برنامه مدیریتی برای کنترل این پدیده است. هدف این تحقیق جمع آوری و شناسایی سوسک های چوب خوار بلوط در جنگل های شهرستان گیلانغرب واقع در جنوب غربی استان کرمانشاه است. برای این منظور، اطلاعات مورد نیاز از طریق بازدید و نمونه برداری های میدانی به دست آمد. جمع آوری نمونه ها مطابق با الگوی نمونه برداری سیستماتیک از 90 نقطه مختلف انجام شد و در هر نقطه کلیه درختان موجود در یک قطعه نمونه مربعی شکل به ابعاد 50 × 50 متر مورد بررسی قرار گرفت. برای جمع آوری سوسک های چوب خوار از روش های شکافتن شاخه های خشکیده، قطع تنه و شاخه های دارای علایم خشکیدگی و نگهداری آنها استفاده گردید. در این بررسی آثار و شواهد خسارت سوسک های چوب خوار روی 3/61 درصد از درختان بلوط منطقه مورد مطالعه مشاهده شد. سوسک های چوب خوار جمع آوری شده از درختان آفت زده که به خانواده Buprestidae تعلق دارند، شامل گونه های زیر هستند:Acmaeodera (Acmaeotethya) degener (Scopoli,) ، Acmaeodera (Acmaeotethya) ottomana (Frivaldszky von Frivald) ، Acmaeodera (Acmaeotethya) undulata (Abeille de Perrin,) ،Acmaeodera (Acmaeodera) wethloi (Obenberger,) ، Acmaeoderella (Carininota) impunctata (Abeille de Perrin,) ، Capnodis anthracina (Fischer,)، Capnodis cariosa hauseri (Obenberger,) ، Chalcophorella (Stigmatophorella) bagdadensis (Laporte & Gory,) ، Chalcophorella (Stigmatophorella) escalerae (Abeille de Perrin,)، Perotis lugubris longicollis (Kraatz,) ، Svatactesis johanidesi (Bílý,(گونه های P. lugubris، C. cariosa،A. undulata و A. wethloi به ترتیب بیشترین فراوانی جمعیت را در منطقه مورد مطالعه داشتند.

    کلید واژگان: بلوط, خشکیدگی, سوسک های چوب خوار, گیلانغرب}
    Jabar Valipour, Abbas Ali Zamani *, Mohsen Javanmiripour, Vanessa Lopez

    The oak decline phenomenon, causes drying of crowns, decreasing the radial growth and eventually the death of oak trees. The first step in conduction a management program for control of this phenomenon is. Identification of the factors which are related to oak decline, is the first step in management of this phenomenon in Zagros oak forests. The aim of this study was collecting and identifying the oak borer beetles in the forests of Gilane Gharb region in southwestern of Kermanshah province. The required data were obtained by direct observation and field sampling. The samples were collected based on a systematic sampling pattern in 90 square plots (50 × 50 m) and all trees were surveyed in each plot. The borer beetles were collected by splitting the dried branches, cutting the trunk and branches and keeping them in proper condition. In this study, the damage symptoms of the borer beetles were observed on 61.3 percentage of oak trees. The collected buprestid borer beetles on the oak trees were identified as following:Acmaeodera (Acmaeotethya) degener (Scopoli, 1763), Acmaeodera (Acmaeotethya) ottomana (Frivaldszky von Frivald, 1840), Acmaeodera (Acmaeotethya) undulata (Abeille de Perrin, 1891), Acmaeodera (Acmaeodera) wethloi (Obenberger, 1940), Acmaeoderella (Carininota) impunctata (Abeille de Perrin, 1891), Capnodis anthracina (Fischer, 1830), Capnodis cariosa hauseri (Obenberger, 1928), Chalcophorella (Stigmatophorella) bagdadensis (Laporte & Gory, 1836), Chalcophorella (Stigmatophorella) escalerae (Abeille de Perrin, 1904), Perotis lugubris longicollis (Kraatz, 1880), Svatactesis johanidesi (Bílý, 1997). The most abundant species were P. lugubris, C. cariosa, A. undulata and A. wethloi, respectively.

    Keywords: Oak, oak decline, jewel beetles, Gilane Gharb}
  • سیده معصومه زمانی*، محمد متینی زاده
    نظر به جایگاه ویژه قارچ های میکوریز در بهبود فیزیولوژی گیاهان میزبان و افزایش مقاومت آن ها به تنش های محیطی، این تحقیق با هدف روشن ساختن وضعیت همزیستی میکوریزایی درختان بلوط (Quercus sp.) در رویشگاه های جنگلی شمال کشور و اثرات زیستی آنها روی بلوط بلندمازو (Q. castaneifolia) در شرایط آزمایشگاهی به اجرا درآمد. بمنظور شناسایی قارچ های میکوریز همراه درختان بلوط، نوک ریشه های میکوریزایی درختان جمع آوری و ناحیه ریبوزومی قارچی تکثیر و تعیین توالی شد. تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی توالی ها به روش بیزی (Bayesian method) صورت گرفت. مجموعا 217 سیستم ریشه ای از شش رویشگاه مورد مطالعه جمع آوری و 49 تاکسون از قارچ های اکتومیکوریز (شامل 13 جنس Amanita، Boletus، Cortinarius، Hebeloma، Hydnum، Hygrophorus، Inocybe، Laccaria، Lactarius، Lycoperdon، Russula، Scleroderma و Tricholoma) و 4 تاکسون از قارچ های میکوریز آرباسکولار (شامل دو جنس Acaulospora و Glomus) در میان آنها شناسایی شد. در گام بعدی، همزیستی ریزقلمه های Q. castaneifolia با قارچ میکوریز آرباسکولار Glomus mosseae و اکتومیکوریزHebeloma sinapizans انجام شد. اندازه گیری ویژگی های فیزیولوژیک، رشد و نیز وضعیت آبی گیاه تلقیح شده در مقایسه با گیاه شاهد نشان داد توسعه همزیستی اکتومیکوریزایی روی گیاهچه های بلوط موجب افزایش معنی دار بیومس ساقه، بیومس، سطح و کلروفیل برگ و نیز بهبود محتوای آبی گیاهچه ها شد؛ در حالی که شواهدی از تاثیر مثبت معنی دار تلقیح قارچ میکوریز آرباسکولار به گیاهچه های بلندمازو به دست نیامد. بنابراین با توجه به بهبود وضعیت آبی، افزایش رشد و بیومس و اصلاح خصوصیات فیزیولوژیکی گیاه تلقیح شده با قارچ اکتومیکوریز، می توان برقراری این تعامل را راهکاری مناسب تر جهت افزایش موفقیت نهال کاری در برنامه های احیایی جنگل های بلندمازو معرفی نمود.
    کلید واژگان: اکتومیکوریزا, بلوط, رشد, فیزیولوژی, میکوریز آرباسکولار}
    Seyedeh Masoomeh Zamani *, Mohammad Matinizadeh
    Due to the special position of mycorrhizal fungi in improving the physiological status of host plants and increasing their resistance to environmental stresses, this study was conducted to explain the mycorrhizal symbiosis of oak trees in northern forest of Iran and their biological effects on Q. castaneifolia. In order to identify mycorrhizal fungi associated with oak trees, mycorrhizal root tips of hosts were collected and then the fungal ITS regions were amplified and sequenced. Phylogenetic analysis of sequences was performed by Bayesian method. A total of 217 root systems were collected from the studied habitats and 49 taxa from ectomycorrhizal fungi (13 genera) and 4 taxa of Arbuscular mycorrhizal fungi ( Acaulospora and Glomus) were identified among them. the symbiosis of Q. castaneifolia plantlets with Glomus mosseae and Hebeloma sinapizans were performed. Measurement of physiological characteristics, growth and water status of the inoculated plant in comparison with the control plant showed that the development of ectomycorrhizal symbiosis on oak plantlets significantly increased stem biomass, leaf biomass, leaf area and chlorophyll and also improved seedlings water content; However, there was no evidence of a significant positive effect of inoculation of arbuscular mycorrhizal fungi on Q. castaneifolia plantlets. Therefore, considering the improvement of water status, increase of growth and biomass and modification of physiological characteristics of the plant inoculated with ectomycorrhizal fungus, establishing this symbiosis can be introduced as a more appropriate approach to increase the success of planting in Q. castaneifolia forests restoration programs.
    Keywords: Arbuscular mycorrhizal symbiosis, Ectomycorrhizas, Growth, Oak, Physiology}
  • حمزه جعفری سرابی، بابک پیله ور*، کامبیز ابراری واجاری، سید محمد واعظ موسوی

    گونه های درختی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر ویژگی های خاک از طریق تولید لاشریزه بوده و نقش اساسی در چرخه کربن و آزاد سازی عناصر غذایی خاک دارند. پژوهش حاضر به بررسی تغییرات ترسیب کربن و برخی ویژگی های خاک در تیپ های جنگلی زاگرس میانی، جنگل های استان لرستان، در ارتباط با گونه های درختی غالب منطقه می پردازد. در مطالعه حاضر برخی از ویژگی های زیستی درختان در تیپ های جنگلی بلوط ایرانی، دارمازو و گلابی وحشی با استفاده از 24 قطعه نمونه 500 متر مربعی تصادفی (25×20 متر) اندازه گیری شد. همچنین خاک زیراشکوب تیپ های مورد مطالعه با استفاده از 48 نمونه ترکیبی از عمق های 10-0 و 30-10 سانتی متری برداشت شد. پس از اندازه گیری متغیرهای مورد مطالعه، مقایسه آماری میانگین متغیرهای جنگل شناسی، خاکی و ترسیب کربن در تیپ های جنگلی با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه انجام گرفت. نتایج نشان داد که تیپ های جنگلی مورد مطالعه بدون اختلاف معنی دار در مقادیر درصد تاج پوشش، دارای اختلاف معنی داری در پارامترهای ارتفاع تاج پوشش و تراکم بودند. تیپ های جنگلی ضمن اختلاف معنی دار در مقادیر ترسیب کربن، بافت، نیتروژن، کربن آلی، نسبت کربن به نیتروژن، پتاسیم، pH و رطوبت اشباع عمق اول، فاقد اختلاف در مقادیر آهک، هدایت الکتریکی، کلسیم، وزن مخصوص ظاهری و رطوبت اشباع عمق دوم بودند. بدین معنی که بیشترین میزان رس، سیلت و pH خاک در تیپ های جنگلی گلابی وحشی و بلوط دارمازو و بیشترین مقادیر ترسیب کربن، شن، پتاسیم، نیتروژن، کربن آلی و رطوبت اشباع عمق اول در خاک جنگلی بلوط ایرانی مشاهده شد. در این رابطه ارتفاع تاج پوشش مهمترین متغیری بود که با ترسیب کربن، نیتروژن، کربن آلی، پتاسیم، pH و رطوبت اشباع خاک همبستگی نشان داد. به طور کلی نتایج نشان می دهد که تغییرات ترسیب کربن و عناصر غذایی خاک در تیپ های جنگلی مورد مطالعه بیشتر تحت تاثیر نوع تیپ جنگلی و ارتفاع تاج پوشش قرار می گیرد. لذا پیشنهاد می شود در مطالعات سنجش از دور جهت برآورد ترسیب کربن خاک جنگل های زاگرس از داده های لیدار که قابلیت اندازه گیری ارتفاع تاج پوشش را دارند استفاده شود.

    کلید واژگان: بلوط, ترسیب کربن خاک, تیپ جنگلی, ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک}
    Hamzeh Jafarisarabi, Babak Pilehvar*, Kambiz Abrarivajari, Seyedmohammad Waezmousavi

    Tree species through litter fall have the most important effect on soil properties and play a fundamental role in the carbon cycle and nutrient release. This study aimed to investigate the corelation between tree species and changes in carbon sequestration and some soil properties in the forest types of central Zagros The tree species features in the Persian oak, Aleppo oak, and Wild pear forest types were measured by 24 plots of 500 m2 (20×25 m) and soil properties were determined (at two depths of 0-10 & 10-30 cm) by 48 combined sample. Data on tree features, soil properties, and carbon sequestration variables were analyzed and compared by one-way ANOVA. Based on the results, unlike crown height and tree density, canopy area showed no significant difference. Significant differences among forest types were also observed in carbon sequestration, soil texture, N, OC, K, pH, and saturated humidity in the 1st sampling depth but the T.N.V, C/N ratio, EC, Ca, bulk density, and saturated humidity showed no significant differences in the 2nd sampling depth. The most values of clay, silt, and pH, were seen in both Wild Pear and Aleppo oak forest types while Persian oak forest type had the most values of carbon sequestration, sand, K, N, OC, and saturated humidity in the 1st sampling depth. The crown height was the most important variable that showed significant correlation with the changes of carbon sequestration, K, pH, and saturated humidity. It is concluded that the changes in carbon sequestration and soil nutrients in Zagros forest types is mostly affected by forest types and crown height. It is suggested that to estimate carbon sequestration by remote sensing in Zagros forest, the Lidar data that able to measure crown height be applied.

    Keywords: Forest type, Oak, Soil carbon sequestration, Soil physiochemical properties}
  • رضاحسین حیدری*

    روش نمونه برداری نقطه مشترک یکی از روش های نمونه برداری فاصله ای در آماربرداری جنگل است. برای برآورد تراکم درختان در این روش برآوردکننده هایی توسط باچلر و نیز انج من و همکاران ارایه شده است که نسبت به الگوی پراکنش درختان در حالت غیرتصادفی اریب هستند. هدف این بررسی معرفی برآورد کننده جدیدی برای برآورد تراکم درختان با روش نقطه مشترک است که نسبت به الگوی پراکنش درختان اریب نباشد و نسبت به دو برآوردکننده پیشین کارآیی بیشتری داشته باشد. به همین منظور تعداد 44 نمونه برای هریک از شش روش نمونه برداری: قطعه نمونه دایره ای (10 آری به عنوان مقدار واقعی)، نزدیک ترین فرد، نزدیک ترین همسایه، روش ترکیبی، دومین نزدیک ترین همسایه و روش نقطه مشترک در جنگل سرخه دیزه دالاهو کرمانشاه با استفاده از طرح نمونه برداری منظم تصادفی (در یک شبکه 100 متر در 100 متر) برداشت شد. بعد از آن تراکم درختان توده جنگلی با 10 برآوردکننده از روش های فوق و برآوردکننده جدید محاسبه شد و تراکم به دست آمده با رابطه جدید با برآوردکننده های باچلر و انج من و همکاران و برآوردکننده های سایر روش های فاصله ای در حالت های مختلف الگوی پراکنش درختان (یکنواخت، تصادفی و کپه ای) از نظر معیارهای صحت و دقت مقایسه شد. نتایج به دست آمده نشان داد که برآوردکننده جدید نه تنها بالاترین کارآیی را نسبت به برآوردکننده های باچلر و انج من و همکاران نشان داد بلکه از بقیه برآوردکننده های روش های دیگر مناسب تر بود. این برآورد کننده علاوه بر مزایای فوق در مقایسه با روش قطعه نمونه دایره ای شکل نیز نتایج مناسبی را نشان داد.

    کلید واژگان: بلوط, تراکم, روش فاصله ای, زاگرس}
    Reza Hossein Haidari *

    Joint-point method is one of the distance sampling methods for forest inventory. For estimation of tree density with joint-point sampling method two estimator suggested by Batcheler and also Engeman et al. that biased in nonrandom spatial pattern. Aim of this study was presentation a new unbiased and most efficiency estimator for this method. Forty-four sample size for each of six sampling methods: Circle plot (10ar as true value), Nearest individual method, nearest neighbor method, Compound method, second nearest neighbor method and Joint-point method in forests of Sorkheh dizeh Dalahoo of Kermanshah province with systematic random design (100m*100m) carried out. After that trees density of forest stand calculated with 10 estimators of above methods and new estimator. Then calculated density with new estimator compared with Batcheler and Engeman et al. estimators and other estimators in different spatial patterns (regular, random and aggregate) by precision and accuracy criteria. The results showed that this new estimator was not only most efficient than Batcheler and Engeman et al. estimators but also was best than other estimators.

    Keywords: Oak, Density, Distance sampling, Zagros}
  • فرشاد حقیقیان*

    پروانه برگ خوار Dicycla oo در جنگل های استان چهارمحال و بختیاری در سال های اخیرافزایش جمعیت داشته و سبب خسارت شده است. طی سال های 1391-1390 ویژگی های زیستی آفت در شرایط صحرایی و آزمایشگاهی بررسی شد. طی مراجعات مختلف در منطقه حضور آفت از ابتدای اسفند تا پایان خرداد ماه، بصورت هفتگی از 20 درخت بلوط نمونه برداری شد و در هر درخت 4 شاخه در چهار جهت جغرافیایی جهت مطالعه ویژگی های زیستی آفت انتخاب گردید. روند خروج حشرات کامل به وسیله تله نوری ثبت شد. در طی فصل زمستان بازدید هایی به منظور تعیین زمستان گذرانی آفت به عمل آمد. نتایج بدست آمده نشان داد لاروهای سنین مختلف این آفت از جوانه ها و برگ های درختان بلوط تغذیه می کنند. مدت زمان سنین لاروی در شرایط آزمایشگاهی و صحرایی به ترتیب 26/ ± 22 و 14/ ± 29 روز بود. مدت زمان شفیرگی نیز در شرایط آزمایشگاهی و صحرایی3/ ±8 و 16/ ±11 روز و مدت زمان عمر حشرات کامل به ترتیب در شرایط صحرایی و آزمایشگاهی 2/ ±7 و±9 11/ روز بود. حشرات کامل ماده خارج شده پس از جفت گیری روی درختان بر روی سر شاخه ها به صورت دسته ای و در زیر پولک های ایجاد شده توسط حشره ماده تخم ریزی می کنند. این آفت در منطقه مورد مطالعه به صورت تخم تابستان و زمستان گذرانی می کند و در سال یک نسل دارد. پروانه مذکور توسط زنده یاد مرحوم دکتر عبایی مورد شناسایی قرار گرفت.

    کلید واژگان: زیست شناسی, پروانه دو لکه, بلوط, جنگل}
    Farshad Haghighian *

    The Heart moth had outbreaks in forest regions of Chaharmahal and Bakhtiari province in recent years. During, 2011-2012 biologicol aspects of this moth were studied in field and laboratory conditions. For this purpose from the first of February to end of June in this province twenty trees were selected and eggs, different larval stages and pupa on four twigs in four geographical directions were surveyed weekly. The adults emergence and flypeak were determined by light trap and adult fly peak were recorded. Surveys were conducted to pest owerwintering determination The results indicated that different larval stages feed on buds and leaf. The larval longevity were 22± .26 and 29± .14 days and pupal longevity were 8± .3 and 11± .16 days in laboratory and field condition respectively. The adult longevity were 7± .2 and 9±.11. Then the adults mated and females laid eggs in group on the end of top twigs under scales that caused by females. This pest have one generation per year and owerwintered as egg. The moth were idendified by Dr. abai in last years.

    Keywords: biology, Heart moth, Oak, Forest}
  • محمد آقاخانی، ابوالقاسم خزاعیان*، علی رفیقی، فریدر شولز
    سابقه و هدف

    خردکردن چوب مهمترین مرحله در کارخانجات تولید اوراق فشرده چوبی می باشد. تولید چیپس با کیفیت از نقطه نظر ابعاد و اندازه مناسب، نه تنها کیفیت بالای محصول نهایی را تضمین می کند، بلکه باعث کاهش زمان تولید در دستگاه های ثانوی و نهایتا کاهش میزان انرژی مصرفی می گردد. این مطالعه در دانشگاه علوم کاربردی روزنهایم (آلمان) با هدف ارزیابی مشخصه های تاثیرگذار بر میزان مصرف انرژی در خردکن استوانهای انجام گرفت. به همین منظور اثرگونه چوب، سرعت برش ، رطوبت و ابعاد چوب در خردکن استوانه ای مورد بررسی قرار گرفت. به منظور ارزیابی دقیق مصرف انرژی در هریک از شرایط آزمونی میزان وزن برابر چوب به چیپس تبدیل گردید. همچنین ضخامت چیپس در تمامی آزمونها ثابت در نظر گرفته شد.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق از دوگونه صنوبر و بلوط استفاده شد. ابتدا نمونه ها به کمک اره نواری مدل ESTERER Model EB 1400 به الوارهایی با ابعاد 8×4 سانتیمتر و 8×8 سانتیمتر تبدیل شدند. سپس نمونه ها درون خشک کن LAUBER TROCKNUNGSTECHNIK مجهز به سیستم خودکار در دو سطح رطوبتی 18 و 40 درصد خشک شدند. بعد از آن نمونه ها مطابق با جدول طرح آزمایشات که بر اساس آزمون فاکتوریل و با وزن برابر تهیه شده بود، به خردکن تغذیه شدند. با تنظیم سرعت گردش محور در خردکن استوانهای، سرعت برش در سه سطح 16، 20 و 24 متر بر ثانیه مدیریت شد. میزان انرژی مصرفی حین فرآیند بوسیله دستگاه چند کاناله اندازهگیری مصرف انرژی اندازه گیری شد.

     یافته ها: 

    پس از تجزیه وتحلیل داده ها، نتایج نشان داد، فاکتورهای گونه، رطوبت و سرعت برش بر میزان انرژی مصرفی در خردکن استوانهای در سطح اطمینان 95 درصد تاثیرگذار بود. نمودار اثرات مستقل نشان داد که گونه بلوط نسبت به گونه صنوبر، رطوبت 40 درصد نسبت به 18 درصد و سرعت برش 20 متربرثانیه نسبت به 16 و 24 واجد مصرف انرژی کمتری هستند. نتایح آنالیز واریانس نشان می دهد اثر مستقل ضخامت بر مصرف انرژی معنی دار نمی باشد. سرعت برش بیشترین تاثیر مستقل را بر مصرف انرژی داشته است و رطوبت کمترین اثر مستقل را در سطح اطمینان 95 درصد داشته است.

    نتیجه گیری

    با بررسی نتایج اثرات متقابل مشخص شد، اگرچه ضخامت مستقلا اثر معنی داری بر مصرف انرژی فرآیند نداشته است، اما در تقابل با سایر پارامترها موثر واقع شده است. در گونه بلوط رطوبت 40 درصد با ضخامت 4سانتیمتر در سرعت برش 20 متر بر ثانیه کمترین انرژی مصرفی را داشته است، در حالیکه درگونه صنوبر، سطح رطوبتی 18 درصد و ضخامت 8 سانتیمتر با سرعت برش 20 متر ثانیه کمترین مصرف انرژی را داشته است. این تفاوت در مصرف انرژی می تواند ناشی از تفاوت در بافت و رفتار ویسکوالاستیک دو گونه در برابر نیروهای برشی باشد. چنانچه احتمالا در گونه صنوبر افزایش سطح رطوبتی و کاهش ضخامت به 4 سانتیمتر میزان تغییر شکل چوب را در برابر نیروی برشی افزایش داده و همین رفتار سبب صرف انرژی بیشتر در برش می شود. 

    کلید واژگان: انرژی مصرفی, خردکن استوانه ای, چیپس, بلوط, صنوبر}
    Mohammad Aghakhani, Abolghasem Khazaeian *, Ali Rafighi, Frieder Scholz
    Background and objectives

    Chips producing and wood chipping are very basic and important step in wood chipboard factories that are determinant in final products quality and price. Producing high quality chips with effective dimension and size, not only guaranties high quality in final product, but also reduce stay time in secondary machines and subsequently and energy consumption. The aim of this study was evaluation of effective parameters on energy consumption in drum chipper which was done in Rosenheim University of applied sciences (Germany). For this reason, the impact of wood species, cutting velocity, moisture and wood dimension was evaluated. For precise investigation of energy consumption in any situation of experimental design equal weight of the trunk converted to chips. Also, chips thickness in all the exams imagines stable.

    Materials and methods

    In this study Poplus termula and Quercus Robur was used. First, samples through band saw blade ESTERER Model EB 1400 converted to lumbers with dimension 4×8 cm and 8×8 cm. Then samples dried in chamber LAUBER TROCKNUNGSTECHNIK with automatic system to reach 18 and 40 percent moisture content. Next samples based on experimental design which was prepared with factorial design and equal weight of the trunk feed to drum chipper. Cutting velocity through the speed of rotation of engine in 3 level, 16, 20 and 24 meters per second was managed. The energy consumption during the process by Multi-channel precision power meter measured.

    Results

    After analyzing data results showed that, influence of species, moisture and cutting velocity had significant effect in 95 percent confidence level. Main effect plot showed that, Oak species compared to poplar 40 percent moisture compared to 18 percent, 20 m/s cutting velocity in comparison with 24 and 16 has lesser energy consumption. Also result showed that, cutting velocity had most main effect and moisture had least main effect on energy consumption in 95 percent confidence level. The result of analysis of variances showed that the effect of thickness on energy consumption is not significant.

    Conclusion

    The results of reactions showed that while thickness did not have significant effect on energy consumption but compared to other variables it had the most effect. with evaluation result, observed that Oak with 40 percent moisture, 4 cm thickness and 20 m/s cutting velocity had least energy consumption, while poplar with 18 percent moisture, 8 cm thickness and 20 m/s had least energy consumption. This differences in energy consumption can happen because of difference in texture of 2 species. This can stem from different characteristic and elastic properties of the studied species as in poplar with increasing moisture content and thickness, wood deformation against cutting force increased and finally led to increasing energy consumption.

    Keywords: Energy consumption, drum chipper, chips, Oak, Poplar}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال