جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « فسفر » در نشریات گروه « پزشکی »
-
سابقه و هدف
بیماری مزمن کلیه (Chronic Kidney Disease: CKD) به نارسایی عملکردی و یا ناهنجاری ساختاری کلیه گفته می شود. از علت های اصلی این بیماری می توان به دیابت و فشارخون اشاره کرد. امروزه هزینه های تحمیل شده توسط بیماری مزمن کلیه به نظام های سلامت در جهان به دلیل شیوع بیش تر عوامل زمینه ساز این بیماری، افزایش یافته است. این بیماری می تواند موجب ایجاد طیف وسیعی از عوارض از جمله تغییرات الکترولیت ها و سایر شاخص های شناخته شده در خون بشود. یکی از شاخص های کم تر بررسی شده، سطح سرمی فسفر در این بیماران است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سطح سرمی فسفر و اختلال عملکرد کلیه در بیماران مزمن کلیوی طراحی و اجرا شد.
مواد و روش هااین مطالعه یک مطالعه توصیفی و گذشته نگر بوده که بر روی 110 بیمار مبتلا به بیماری مزمن کلیه بستری در بیمارستان آموزشی درمانی امام خمینی ساری انجام گردید. روش نمونه گیری سرشماری و ابزار جمع آوری داده ها چک لیست بوده است. مقادیر فسفر که به وسیله آزمایش خون به دست آمد و در پرونده بیماران ثبت شده بود، مطالعه گردید. مقایسه بین متغیرهای گروه بندی شده با آزمون کای اسکور و آزمون دقیق فیشر انجام شد. مقایسه متغیرهای کمی بین 2 گروه با آزمون تی تست و در بیش از 2 گروه با آزمون آنالیز واریانس یا معادل ناپارامتریک آن ها صورت گرفت. هم چنین همبستگی بین سطح سرمی فسفر با GFR با ضریب همبستگی پیرسون یا اسپیرمن انجام شد. جهت تعدیل اثر متغیرهای مضنون به مخدوش کنندگی از Partial Correlation استفاده گردید. هم چنین نرمالیتی متغیرهای کمی با شاپیرو-ویلکس و بر اساس شاخص های چولگی و کشیدگی ارزیابی شد. آنالیز داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد.
یافته هااز 110 بیمار مورد مطالعه تعداد 59 بیمار مرد (6/53 درصد) و 51 بیمار زن (4/46 درصد) بودند. از بین 110 بیمار 105 بیمار (5/95 درصد) بیماری زمینه ای داشته اند. 21 بیمار (1/19 درصد) درطول مدت بستری در بخش مراقبت های ویژه پذیرش شدند. از بین بیماران مورد مطالعه 19 بیمار در مرحله G3، 41 بیمار در مرحله G4 و 50 بیمار در مرحله G5 بوده اند. هم چنین تعداد 69 بیمار مورد مطالعه مبتلا به بیماری دیابت بودند. از این تعداد نیز 13 بیمار در مرحله G3، 28 بیمار در مرحله G4 و 28 بیمار نیز در مرحله G5 بیماری مزمن کلیه گزارش شدند. میانگین سطح اوره و کراتینین خون به ترتیب 125.0255 میلی مول در لیتر و 4.2975 میلی گرم در دسی لیتر گزارش گردید. هم چنین سطح سرمی کلسیم 8.9109 میلی گرم در دسی لیتر و سطح سرمی فسفر نیز 6873/4 میلی گرم در دسی لیتر به دست آمد. هم چنین میانگین eGFR در بین 110 بیمار ارزیابی شده 2345/19 mL/min/1.73m^2 به دست آمد. در مردان همبستگی بین eGFR و سطح سرمی فسفر وجود دارد و این همبستگی معنی دار گزارش شده است (000/0=P). اما در زن ها همبستگی بین eGFR و سطح سرمی فسفر معنی دار نمی باشد (087/0=P). در افرادی که مبتلا به فشارخون بالا بودند این همبستگی معنی دار بوده (003/0=P). هم چنین بین فشارخون دیاستولیک بیماران با eGFR برخلاف فشارخون سیستولیک ارتباط معنادار وجود دارد.
استنتاجسطح سرمی فسفر در تعیین شدت و پیش آگهی بیماری مزمن کلیه نقش دارد. هم چنین بین فشارخون دیاستولیک و شدت این بیماری ارتباط مستقیم وجود دارد.
کلید واژگان: بیماری مزمن کلیه, فسفر, فشارخون, کراتینین, اوره}Background and purposeChronic kidney disease or CKD is defined as functional failure or structural abnormality of the kidney. Diabetes and high blood pressure are the primary causes of this illness. Because the underlying causes of chronic kidney disease are more common now, the disease's financial burden on health systems around the globe has gone up. This disease can cause a wide range of complications, including changes in electrolytes and other known indicators in the blood. One of the less investigated indicators is the serum level of phosphorus in these patients. Therefore, we designed and implemented a study to investigate the relationship between serum phosphorus levels and kidney dysfunction in chronic kidney patients.
Materials and methodsThis study was a descriptive and retrospective study that was conducted on 110 patients with chronic kidney disease admitted to Imam Khomeini Teaching Hospital in Sari. The census sampling method and data collection tool was a checklist. Phosphorus values obtained by blood tests and recorded in patients' files were studied. The comparison between the grouped variables was done with the chi-score test and Fisher's exact test. Quantitative variables were compared between 2 groups with a t-test and in more than 2 groups with an analysis of variance or their non-parametric equivalent. Also, the correlation between serum phosphorus level and GFR was done with Pearson or Spearman correlation coefficient. Partial Correlation was used to adjust the effect of confounding variables. Also, the normality of quantitative variables was evaluated with Shapiro-Wilks and based on skewness and kurtosis indices. Data analysis was done with SPSS software version 25
ResultsOf the 110 individuals that were examined, 51 (46.4%) were female and 59 (53.6%) were male. Of the 110 individuals, 95.5%, or 105 patients, had underlying medical conditions. During their time in the hospital, 21 patients (19.1%) were admitted to the intensive care unit. 19 individuals were in the G3 stage, 41 in the G4 stage, and 50 were in the G5 stage of CKD. Also, 69 patients were diagnosed with diabetes. Of these, 13 patients were in the G3 stage, 28 patients were in the G4 stage, and 28 patients were in the G5 stage of chronic kidney disease. The average level of blood urea and creatinine was reported to be 125.0255 mmol/L and 4.2975 mg/dL, respectively. Also, the calcium serum level was 8.9109 mg/dL and the phosphorus serum level was 4.6873 mg/dL. Also, the average eGFR among 110 evaluated patients was 19.2345 mL/min/1.73m^2. Serum phosphorus levels and eGFR in men are correlated, and this link is significant (P=0.000). However, the P-value of 0.087 indicates that there is no significant association between eGFR and blood phosphorus levels in women. This connection was significant in hypertensive individuals (P=0.003). Furthermore, in contrast to systolic blood pressure, there is a substantial correlation between patients' diastolic blood pressure and eGFR.
ConclusionPhosphorus serum level plays a role in determining the severity and prognosis of chronic kidney disease. Also, there is a direct relationship between diastolic blood pressure and the severity of this disease.
Keywords: CKD, Phosphorus, Blood Pressure, Creatinine, Urea} -
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و پنجم شماره 4 (پیاپی 166، مهر و آبان 1402)، صص 315 -324زمینه
مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط کمبود ویتامین D بر سطوح سرمی کلسیم، منیزیم و فسفر انجام شد.
روش کاردر این مطالعه مقطعی توصیفی، نوزادانی که طی سال های 1396-1398 با کمبود ویتامین D بستری در بخش نوزادان و مراقبت های ویژه نوزادان بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران بررسی شدند. سطح سرمی کلسیم، منیزیم و فسفر و ارتباط آنها با کمبود ویتامین D، ثبت و بررسی شد.
یافته هادر این مطالعه 400 نوزاد بررسی شدند که 197 نوزاد (3/49درصد) کمبود ویتامین D و 203 نفر (7/50 درصد) کمبود نسبی ویتامین D داشتند. میانگین سطح سرمی ویتامین D در نوزادان مورد بررسی 55/3 ± 477/11 نانوگرم بر میلی لیتر بود. بین میزان سرمی ویتامین D در نوزادان با سطح سرمی کلسیم ارتباط آماری مستقیم و معنادار دیده شد (P=0/0001). بین سطح سرمی ویتامین D در نوزادان با سن نوزاد و سن داخل رحمی نوزاد ارتباط آماری معناداری وجود نداشت (P=0/123 و P=0/651) ولی با وزن نوزاد ارتباط آماری مستقیم و معنادار مشاهده شد (P=0/049). از طرفی با کاهش سطح سرمی ویتامین D، طول مدت بستری افزایش یافت (P=0/036).
نتیجه گیریاین مطالعه ارتباط آماری معنادار بین پایین بودن سطح سرمی ویتامین D با سطح سرمی کلسیم را نشان داد.
پیامدهای عملی:
در نوزادان با وزن پایین و یا کمبود کلسیم احتمال کمبود ویتامین D وجود دارد و بررسی ویتامین D در این نوزادان جهت شروع زودتر درمان و کاهش عوارض ناشی از آن توصیه می شود.
کلید واژگان: کمبود ویتامین د, کلسیم, فسفر, منیزیم}BackgroundThe present study was conducted with the aim of investigating the relationship between vitamin D deficiency and the serum levels of calcium, magnesium and phosphorus.
MethodsIn this descriptive sectional study, infants who were admitted to the neonatal and NICU of Tehran Children's Medical Center Hospital with any diagnosis during 2018-2020 with vitamin D deficiency or insufficiency were included in the study. Serum levels of calcium, magnesium and phosphorus, and their relationship with vitamin D deficiency were recorded and investigated.
ResultsAmong 400 included infants, 197 neonates (49.3%) had vitamin D deficiency and 203 (50.7%) had vitamin D insufficiency. The average serum level of vitamin D in studied infants was 11.477±3.55 ng/ml. There was no statistically significant relationship between the serum level of vitamin D in newborns and the serum levels of magnesium and phosphorus (P value = 0.118 and P value = 0.511), but there was a statistically significant relationship between the serum level of vitamin D and the serum level of calcium (P=0.0001). There was no statistically significant relationship between the level of serum vitamin D in newborns with the age and the gestational age of the newborn (P = 0.132 and P = 0.651). Still, a direct and significant statistical relationship was observed with the newborn's weight (P = 0.049). The average length of hospitalization in the examined infants was 16.39 ± 16.36 days. Pearson’s correlation coefficient indicated the presence of an inverse and significant correlation between the level of serum vitamin D in infants and the duration of hospitalization (P=0.036). In such a way with the reduction of vitamin D serum level, the time of hospitalization increased.
ConclusionThis study showed a statistically significant relationship between low vitamin D serum levels with calcium serum levels.
Practical Implications:
In infants with low weight or hypocalcemia, there is a possibility of vitamin D deficiency. Vitamin D check is recommended to start treatment earlier and decrease the duration of hospitalization and other complications.
Keywords: Vitamin D deficiency, Calcium, Magnesium, Phosphorus} -
فصلنامه سالمند، پیاپی 66 (تابستان 1401)، صص 202 -217
اهداف:
شناسایی عوامل موثر بر بقای بیماران سالمند همودیالیزی با استفاده از مدل دو مرحله ای بقا و چندمتغیره طولی به منظور ارایه به درمانگر برای برنامه ریزی در جهت کنترل بهتر این بیماران می باشد.
مواد و روش ها:
این مطالعه، یک مطالعه هم گروهی تاریخی بود که بر روی 395 نفر از بیماران بالای 60 سال همودیالیزی انجام شد. داده ها طی یک دوره 15 ساله به صورت تمام شماری از ابتدای سال 1383 تا ابتدای سال 1398 در بیمارستان هاشمی نژاد تهران گردآوری شدند. متغیرهای کراتنین خون، فسفات، کلسیم و پاراتورمون به عنوان متغیر طولی و مرگ ومیر به عنوان پاسخ بقا در این مطالعه درنظر گرفته شده است. مدل دو مرحله ای بقا و چند متغیره طولی برای بیماران سالمند همودیالیزی برازش و نتایج آن برحسب معیار لگاریتم درست نمایی با هم مقایسه شدند. تحلیل داده ها در نرم افزار آماری R نسخه 3. 4 .3 و SAS نسخه 4. 9 انجام شد. سطح معناداری 05/0 درنظر گرفته شد.
یافته ها:
از 395 بیمار سالمند همودیالیزی، 249 (63 درصد) نفر مرد بودند. میانگین سنی بیماران 70/41 با انحراف معیار 6/11 سال بود. بر اساس معیار منفی 2 برابر لگاریتم درست نمایی، ساختار ارتباطی اثر تجمعی نشانگرهای زیستی طولی و بقا انتخاب شد و با فرض ثابت بودن سایر متغیرها، معنادار بودن ضرایب کلسیم و لگاریتم پاراتورمون بدین معنا است که این متغیرها نشانگرهای خوبی در طول زمان برای تعیین احتمال رخداد مرگ در افراد می باشند و به ازای یک واحد افزایش در میزان هریک از متغیرهای عدم توانایی راه رفتن، کلسیم و لگاریتم پاراتورمون به ترتیب ریسک رخداد مرگ 1/391، 0/927 و 0/967 برابر می شود.
نتیجه گیری :
باتوجه به یافته ها، مدل با ساختار ارتباطی اثر تجمعی نشانگرهای زیستی طولی و بقا به عنوان مدل مناسب انتخاب شد. متغیر عدم توانایی راه رفتن و همچنین متغیرهای طولی کلسیم و لگاریتم پاراتورمون در مدل بقا در سطح0/05 معنادار شدند. در این مدل، متغیرهای عدم توانایی راه رفتن، کلسیم و لگاریتم پاراتورمون به عنوان عوامل موثر بر ریسک رخداد مرگ بیماران همودیالیزی تعیین شدند، تا درمان گران تمرکز بر تغییر رفتارهای بهداشتی برای مصرف کلسیم و پاراتورمون داشته باشند.
کلید واژگان: همودیالیز, مدل دو مرحله ای, مدل بقا, مدل طولی چندمتغیره, کراتنین, کلسیم, فسفر, پاراتورمون, سالمند}Objectives :
This study aims to identify the factors affecting the survival of hemodialysis patients using a two-stage survival/multivariate longitudinal modelling.
Methods & Materials:
The is a retrospective cohort study on 395 patients aged > 60 years who underwent hemodialysis in Hasheminejad Hospital in Tehran, Iran. Data were collected over a 15-year period from 2004 to 2019. Phosphate, calcium, parathormone and creatinine variables were considered as longitudinal variables and mortality as a survival response. The two-stage survival and multivariate longitudinal modeling for long-term hemodialysis patients were fitted and the results were compared according to theirs likelihood function. Data analysis was performed in RStudio v. 3.4.3 and SAS v. 4.9 applications. The significance level was set at 0.05.
Results:
The mean age of patients was 70.41±6.11 years. Of 395 patients, 249(63%) were male. Based on the log-likelihood function, the communication structure of the cumulative effect of longitudinal biomarkers and survival data was selected. Assuming that other variables were constant, the significance of values for mobility impairment, calcium level and parathormone level indicated that these variables were good predictors of the occurrence of death in hemodialysis patients over time. By each unit increase in each variables of mobility impairment, calcium level, and parathormone level, the risk of death increased by 1.391, 0.927, and 0.967, respectively.
Conclusion:
By using a two-stage modelling, the variables of mobility impairment, calcium level and parathormone are found as factors affecting the risk of death in hemodialysis patients. Therefore, therapists should focus on changing health behaviors of these patients in consuming calcium and parathormone.
Keywords: Multivariate longitudinal data, Hemodialysis, Survival models, Two-stage models, Creatinine, Calsium, Phosphorus, PTH, Elderly} -
زمینه و هدف
آرتریت روماتویید (Rheumatoid arthritis) یک بیماری سیستمیک و مزمن است. در این مطالعه ما به بررسی سطح سرمی ویتامین D، کلسیم و فسفر در این بیماری و ارتباط آن با علایم بالینی بر اساس فعالیت 28 امتیازی بیمار (DAS28)Disease Activity Score 28 پرداختیم.
روش هااین مطالعه بصورت مقطعی آینده نگر بر روی بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید مراجعه کننده به درمانگاه روماتولوژی یک بیمارستان نظامی در شهر تهران انجام گرفت. تشخیص بیماری بر اساس معیارهای انجمن روماتولوژی آمریکا، توسط روماتولوژیست انجام شد. پس از ورود بیماران، شدت بیماری آرتریت روماتویید بر اساس معیارهای DAS28 مورد ارزیابی قرار گرفت، این معیار بر اساس تعداد مفاصل دردناک، تعداد مفاصل متورم، تست سرعت رسوب گلبول قرمز Erythrocyte Sedimentation Rate (ESR) و همچنین Visual Analogue Scale (VAS) می باشد. سطح سرمی ویتامین D، کلسیم و فسفر نیز در همه این بیماران سنجش شد.
یافته هادر مجموع 100 بیمار در این مطالعه حضور داشتند که 22 بیمار مرد (22%) و 78 بیمار زن (78%) بودند. میانگین سنی بیماران 11±53.7 سال (کمترین 26 و بیشترین 76 سال) بود. میانگین نمره شدت بیماری در بین بیماران 1.2±14.4 (کمترین 1.4 و بیشترین 6.7) بود. 12 درصد از بیماران بیماری غیرفعال، 8 درصد بیماری بافعالیت کم، 62 درصد بیماری با فعالیت متوسط و 18 درصد بیماری با فعالیت شدید داشتند. تفاوت معنی داری بین شدت بیماری و سطح سرمی ویتامین D، کلسیم و فسفر دیده شد، بیمارانی که شدت فعالیت بیماری بالاتری داشتند میزان کلسیم و ویتامین D در آنها پایین تر بوده است در حالیکه آنها میزان فسفر بالاتری را داشتند (p<0.05).
نتیجه گیریدر بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید فعال، سطح سرمی ویتامین D پایین بوده لذا پیشنهاد می شود مطالعاتی جهت تاثیر این ویتامین بر بهبود شدت بیماری در این بیماران انجام گیرد تا بتوان بطور قطع تصمیم گیری نهایی جهت افزایش این ویتامین به رژیم درمانی این بیماران انجام داد.
کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, ویتامین D, کلسیم, فسفر, مفصل}Background and AimRheumatoid arthritis is a systemic and chronic disease. In this study, we examined the serum levels of vitamin D, calcium and phosphorus in this disease and its relationship with clinical symptoms based on the patient's Disease Activity Score 28 (DAS28).
MethodsThis prospective cross-sectional study was performed on patients with rheumatoid arthritis referred to the rheumatology clinic of a military hospital in Tehran, Iran. The diagnosis was made by a rheumatologist according to the criteria of the American Rheumatological Association. After admission, the severity of rheumatoid arthritis was assessed according to DAS28 criteria, which is based on the number of painful joints, number of swollen joints, erythrocyte sedimentation rate (ESR) test and Visual Analogue Scale (VAS). Serum levels of vitamin D, calcium and phosphorus were also measured in all of these patients.
Resultsone hundred patients were present in this study, of which 22 were male (22%) and 78 were female (78%). The mean age of patients was 53.7±11 years (range: 26-76 years). The mean score of disease severity among patients was 14.4±1.2 (range 1.4-7.6). 12% of patients had passive disease, 8% had low-activity disease, 62% had moderate activity and 18% had severe activity. There was a significant difference between the severity of the disease and serum levels of vitamin D, calcium and phosphorus. Patients with higher disease severity had lower levels of calcium and vitamin D while higher levels of phosphorus (p <0.05).
ConclusionIn patients with active rheumatoid arthritis, serum levels of vitamin D are low, so it is recommended to investigate the effect of this vitamin on improving the severity of the disease in these patients so that the final decision to increase this vitamin to the treatment regimen can be made.
Keywords: Rheumatoid arthritis, Vitamin D, Calcium, Phosphorus, Joint} -
مقدمهاستیوپروز شایع ترین بیماری متابولیک استخوان است که قابل پیشگیری و درمان می باشد. یکی از مهم ترین مداخله های غیر دارویی موثر، داشتن فعالیت بدنی مناسب و مستمر است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر شش هفته تمرین منتخب پیلاتس بر برخی از شاخص های مرتبط با پوکی استخوان زنان یایسه انجام شد.مواد و روش ها: پژوهش نیمه تجربی حاضر با طرح پیش آزمون- پس آزمون در ارتباط با 22 نفر از زنان یایسه غیر فعال که به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت نمودند، انجام شد. 11 نفر در گروه کنترل و 11 نفر در گروه تمرین منتخب پیلاتس قرار گرفتند. فاکتورهای آلکالین فسفاتاز استخوانی، کلسیم و فسفر، 24 ساعت قبل و نیز پس از پایان شش هفته اندازه گیری شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه برون گروهی استفاده گردید.یافته ها: میانگین سنی نمونه ها 4/58±52/86سال و شاخص توده بدنی آن ها 3/683±29/72 بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان دادند که پس از شش هفته تمرین، بین دو گروه تمرین پیلاتس و کنترل در شاخص های آلکالین فسفاتاز استخوان، کلسیم و فسفر سرم زنان یایسه، تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.05)؛ هر سه شاخص افزایش معناداری پیدا کرده بودند. نتیجه گیری: بر مبنای نتایج می توان گفت که شش هفته تمرین پیلاتس منجر به بهبود برخی از شاخص های ساختاری استخوانی زنان یایسه شده است؛ بنابراین می توان اظهار داشت در صورتی که تمرینات بدنی به صورت منظم و طولانی مدت اجرا شود، می تواند یک عامل پیشگیری از بیماری های مرتبط با استخوان در زنان یایسه باشد.کلید واژگان: آلکالین فسفاتاز, پوکی استخوان, پیلاتس, کلسیم, زنان یائسه, فسفر}Navid no, Volume:24 Issue: 78, 2021, PP 54 -64IntroductionOsteoporosis is the most common metabolic bone disease that can be prevented and cured. One of the most important and effective non-pharmacological interventions is performing proper physical activities. This study aimed to evaluate the effect of 6-week performance of selected Pilates exercises for 6 weeks on some of the indicators associated with osteoporosis among postmenopausal women.Materials and MethodsThis quasi-experimental research with a pretest-posttest design was conducted on 22 inactive postmenopausal women who participated voluntarily in this study. The subjects were divided into two groups of control and selected Pilates exercises (n=11 each). Bone alkaline phosphatase, calcium, and phosphorus were measured 24 h before and after the intervention. To analyze the data, one-way analysis of covariance and Bonferroni post hoc test were used for outgroup comparison.ResultsThe mean scores of age and body mass index of subjects were obtained at 52.87±4.58 years and 29.72 ±3.68, respectively. The results of this study showed that after 6 weeks of exercising, there was a significant difference between the two groups of Pilates and control in the bone alkaline phosphatase, calcium, and phosphorus indices of postmenopausal women (P≤0.05). Accordingly, all three indices increased significantly.ConclusionBased on the results, 6 weeks of Pilates exercises improved some of the skeletal structural features of postmenopausal women. Therefore, it can be stated that if physical exercises are performed regularly and for a long time, they can be preventive factors of bone-related diseases in postmenopausal women.Keywords: Alkaline phosphatase, Calcium, Osteoporosis, Phosphorus, Pilates, Postmenopausal women}
-
زمینه و هدف
سرطان پستان، دومین سرطان رایج در زنان سراسر جهان می باشد. علاوه بر این، بیماران مبتلا به این سرطان، عموما از طب مکمل و مداخله گر همچون هومیوپاتی استفاده می کنند. مشخص شده است که ترکیبات هومیوپاتی از قبیل سپیا (Sepia)، فسفر(Phosphorus) و پولستیلا (Pulsatilla) تاثیرات شایانی در انواع بیماری ها از قبیل برخی سرطان ها دارند. به هرحال، تاکنون، سمیت سلولی این ترکیبات در محیط برون تن بر رده سلولی سرطان پستان نظیر MCF-7 مطالعه نشده است. از این رو، هدف این مطالعه، بررسی تاثیر سمیت این ترکیبات هومیوپاتیک بر روی رده سلولی سرطان پستان می باشد.
مواد و روش هاسلول های سرطانی پستان (MCF-7) در محیط کشت DMEM کشت گردیدند و سپس با ترکیبات هومیوپاتیک با پوتنسی های 30 و 200 به مدت 24، 48 و 72 ساعت تیمار گردیدند. سپس پایایی سلول ها از طریق سنجش MTT بررسی شدند.
یافته هایافته ها بیان می کنند که هیچ کدام از ترکیبات آزمون شده بر سلول های سرطانی MCF-7 دارای تاثیر سمیت سلولی در محیط برون تن نمی باشند.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که سپیا، فسفر و پولستیلا به عنوان سه ترکیب شاخص هومیوپاتی فاقد اثر سمیت سلولی بر رده سلولی سرطانی پستان بود و به نظر می رسد که مطالعات بیشتری بر روی سایر سلول ها و نیز مطالعات درون تن برای ارزیابی بیشتر موردنیاز می باشد.
کلید واژگان: هومیوپاتی, سرطان پستان, سپیا, فسفر, پولستیلا}IntroductionBreast cancer is the second common cancer in women at worldwide. Furthermore, patients with breast cancer generally use complementary and integrative medicine such as homeopathy. It has been shown that homeopathic remedies such as Sepia, Phosphorus and Pulsatilla have great effects in the various diseases such as some of the cancers. However, the cytotoxicity effects of these compounds have not been studied for breast cancer cell lines such asMCF-7. Hence, the aim of this study was to investigate the cytotoxic effects of these homeopathic remedies on breast cancer cell line.
Materials & Methods
Breast cancer cells (MCF-7) were cultured in DMEM medium and treated with different potencies (30 and 200) of remedies for 24, 48 and 72 h. Cell viability was determined by MTT assay.
ResultsThe findings indicate that none of the tested compounds had cytotoxicity effect on MCF-7 cancer cells.
ConclusionThis study shows that Sepia, Phosphorus and Pulsatilla as the three of homeopathic remedies have not in vitro cytotoxic effects on breast cancer cell line, and it seems that further studies on different cell lines and also in vivo studies are needed to confirm these findings.
Keywords: Homeopathy, Breast Cancer, Sepia, Phosphorus, Pulsatilla} -
مقدمه
زایمان زودرس یکی از مهم ترین مشکلات مامایی است، که قسمت عمده مرگ و میر نوزادان راحتی در جوامع پیشرفته سبب می شود. علی رغم پیشرفت در مراقبت های بارداری، فراوانی زایمان زودرس کاهش نیافته است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سطح سرمی کلسیم، فسفر و منیزیم با زایمان زودرس در مادران باردار انجام شد.
روش کاردر این مطالعه ی توصیفی تحلیلی که در سال 97 بر روی 40 مادر با زایمان ترم و 40 مادر با زایمان پره ترم انجام گردید. سطح سرمی کلسیم، فسفر و منیزیم آن ها مورد بررسی قرار گرفت و با هم مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزارSPSS ویرایش 19 و با استفاده از آزمون های آماری انجام شد.سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته هادر مطالعه ی حاضر میانگین (انحراف معیار) سطح سرمی کلسیم، فسفر و منیزیم به ترتیب در گروه مادران با زایمان زودرس (0/17) و 3/53 (0/71) ، 8/40 (0/55) ترم زایمان با مادران در و لیتر در مول میلی 1/89 (0/47) و 3/65 (0/57) ،8/65 (0/72) 79/1 میلی مول در لیتر گزارش شد که در هیچکدام از این املاح تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجه گیرینتایج مطالعه ی ما نشان دهنده ی عدم تفاوت در سطح سرمی کلسیم، فسفر و منیزیم در دو گروه زنان با زایمان ترم و پره ترم است با این حال مطالعات بیشتر با حجم نمونه بالاتری در این مورد نیاز است.
کلید واژگان: کلسیم, منیزیم, فسفر, زایمان زودرس}IntroductionPreterm delivery is one of the essential midwifery problems, which causes a large proportion of infant mortality even in advanced societies. Despite advances in pregnancy care, the frequency of preterm delivery has not decreased. This study aimed to determine the relationship between serum calcium, phosphorus, and magnesium level with preterm labor in pregnant women.
MethodsIn this descriptive-analytic study, 40 mothers with full-term and 40 mothers with preterm labor were enrolled. Serum levels of calcium, phosphorus, and magnesium were compared and compared. Data were analyzed by SPSS 19 software using statistical tests. The significance level was considered 0.05.
ResultsIn the present study, mean (standard deviation) serum calcium, phosphorus, and magnesium levels respectively were 8.65 (0.72), 3.65 (0.57), and 1.89 (0.47). It was reported mmol / l and in mothers with term labor 8.8 (0.55), 3.53 (0.71) and 1.79 (0.17) mmol / lit, respectively. There was no significant difference between the two groups in the salts.
ConclusionsThe results of our study showed no difference in serum levels of calcium, phosphorus, and magnesium in the two groups of women with the term and preterm labor. However, further studies with a higher sample size are needed.
Keywords: Calcium, Magnesium, Phosphorus, Preterm Delivery} -
زمینه و هدف
سطح پایین ویتامین D با افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع 1، بیماری های قلبی عروقی، برخی سرطان ها، عوارض بارداری، خودایمنی، آلرژی، زایمان زودرس و وضعیت نوزادان ارتباط دارد. مطالعات بسیاری نشان داده اند که سطح ویتامین D در زنان باردار کمتر از میزان توصیه شده می باشد. مکمل ویتامین D برای بهبود وضعیت ویتامین D توصیه می گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر مکمل یاری ویتامین D بر فراسنج های خونی استخوانی در زنان باردار مبتلا به کمبود ویتامین D انجام شد.
مواد و روش هامطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی نیمه تجربی (از نوع قبل و بعد) می باشد. شرکت کنندگان در این مطالعه 41 زن باردار (هفته 14-12 بارداری) مبتلا به کمبود ویتامین D بودند. مدت مداخله در این مطالعه 6 ماه بود. مرحله اول مداخله: دادن یک عدد پرل ویتامینD با دوز 50000 واحد هر هفته یک بار به مدت 12هفته و مرحله دوم مداخله: دادن یک عدد پرل ویتامین D با دوز 50000 واحد هر ماه یک بار به مدت 3 ماه . در سه مرحله شامل مراحل: قبل ، بعد از مرحله اول مکمل یاری و مرحله دوم مکمل یاری، سطح سرمی 25OHD، کلسیم، فسفر، منیزیم، پاراتورمون، آلکالین فسفاتاز اندازه گیری شدند.
یافته هادر پایان مرحله اول و دوم مکملیاری، میانگین سطح سرمی 25OHDبطور معنی دار افزایش و پاراتورمون کاهش یافت(001/0 p<). فسفر و آلکالین فسفاتاز، در پایان بارداری افزایش آماری معنی داری داشتند(001/0 p<). مقایسه میانگین سطح سرمی کلسیم و منیزیم در طی مطالعه اختلاف آماری معنی داری نشان ندادند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های حاصل از مطالعه حاضر مکمل یاری ویتامین D با دوز 50000 واحد در هفته ، سبب افزایش سطح ویتامین D در زنان باردار شد و با توجه به نیاز دوران بارداری کلیه متغیرهای استخوانی در مطالعه حاضر در وضعیت مناسب قرار داشتند.
کلید واژگان: بارداری, فسفر, کلسیم, کمبود ویتامین D}Background and AimLow vitamin D levels has been associated with an increased risk of type 1diabetes mellitus, cardiovascular disease, certain cancers, and also pregnancy complications. Several studies have shown that vitamin D levels in pregnant women are lower than recommended. The aim of this study was to determine the effect of vitamin D supplementation on bone parameters in pregnant women with vitamin D deficiency.
MethodsIt was a clinical trial study (before and after).The study population was 41 pregnant women (being at 12–14 weeks of gestation) with vitamin D deficiency. The study duration was six month.The present study had two phases of vitamin D3 supplementation (50000 IU / week for 12 weeks and then 50000 IU / month for three months). Serum Calcium, Phosphorus, magnesium, Alkaline phosphatase (ALP) , Parathyroid Hormone(PTH) and 25-hydroxyvitamin D (25(OH)D) level were measured three times.
ResultsAt the end of 12 weeks(the first stage) and 3 months(the second stage) of supplementation , the mean levels of vitamin 25OHD increased and PTH decreased significantly (p<0/001). After supplementation Phosphorus, and ALP, increased significantly (p<0/001). At the end of the study serum calcium and magnesium showed no statistically significant differences.
ConclusionAccording to the results of this study, vitamin D supplementation (50000 IU / week for 12 weeks) increased vitamin D levels in pregnant women and produced no adverse effects and all bone parameters were in suitable condition.
Keywords: Calcium, Phosphorus, Pregnancy Vitamin D deficiency} -
مقدمه
فاضلاب زیادی در صنایع لبنی تولید می گردد که دارای غلظت بالایی از مواد آلی و عناصر مغذی (نیتروژن و فسفر) می باشد. ورود نیتروژن و فسفر به محیط زیست، سبب افزایش رشد جلبک ها، مرگ آبزیان، اوتریفیکاسیون و در نتیجه، تخریب اکوسیستم آبی می گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی راندمان حذف نیتروژن و فسفر از فاضلاب لبنی با استفاده از فرایند ترکیبی انعقاد شیمیایی و فنتون انجام شد.
روش هااین مطالعه از نوع تجربی- آزمایشگاهی بود. در مرحله اول، اثر غلظت های متفاوت منعقدکننده پلی آلومینیوم کلراید (Poly-aluminum chloride یا PAC) بر راندمان حذف اکسیژن مورد نیاز شیمیایی (Chemical oxygen demand یا COD)، Total Kjeldahl nitrogen (TKN) و Total phosphorus (TP) از فاضلاب لبنی ارزیابی و غلظت بهینه منعقدکننده مشخص گردید. سپس فرایند فنتون بر روی پساب انعقاد صورت گرفت و مقادیر بهینه متغیرهای زمان واکنش، pH، غلظت H2O2 و غلظت Fe2+ تعیین شد.
یافته هابر اساس یافته ها، مقادیر بهینه شامل غلظت PAC برابر با 100 میلی گرم بر لیتر، 3 = pH، زمان واکنش 120 دقیقه، غلظت H2O2 برابر با 650 میلی گرم بر لیتر و غلظت Fe2+ برابر با 150 میلی گرم بر لیتر بود. در شرایط بهینه، حداکثر راندمان حذف شاخص های COD، TKN و TP از فاضلاب لبنی به ترتیب 70/91، 58/76 و 56/82 درصد گزارش گردید.
نتیجه گیریفرایند ترکیبی انعقاد شیمیایی و اکسیداسیون فنتون می تواند روش موثری جهت کاهش غلظت نیتروژن و فسفر فاضلاب لبنی باشد.
کلید واژگان: فاضلاب لبنی, واکنش فنتون, انعقاد, نیتروژن, فسفر}BackgroundA high volume of wastewater is produced in dairy industries. These effluents contain high concentration of organic matters and nutrient elements (nitrogen and phosphorus). Discharging nitrogen and phosphorus to the environment leads to algal excessive growth, aquatics death, eutrophication and consequently, destruction of aquatic ecosystems.
MethodsThis study was an experimental-laboratory study that was carried out to evaluate the efficiency of nitrogen and phosphorus removal from dairy wastewater by combined process of chemical coagulation and Fenton. In the first stage, the effect of different doses of coagulant poly-aluminum chloride (PAC) on removal efficiency of Chemical oxygen demand (COD), Total Kjeldahl nitrogen (TKN), and total phosphorus (TP) was assessed and optimum dosage of coagulant was determined. Then, the supernatant was used in Fenton process and optimum values of reaction time, pH, H2O2 concentration and Fe2+ concentration was determined.
FindingsAccording to the results, the optimal values were a PAC dosage equal to 100 mg/l, pH = 3, reaction
time = 120 minutes, H2O2 concentration = 650 mg/l, and Fe2+ concentration = 150 mg/L. In optimal condition, maximum removal efficiency of COD, TKN, and TP was 91.70%, 76.58%, and 82.56% respectively.ConclusionThe results illustrated that the coupled process of chemical coagulation and Fenton oxidation might be an effective method to reduce nitrogen and phosphorus concentration in dairy wastewater.
Keywords: Dairy wastewater, Fenton reaction, Coagulation, Nitrogen, Phosphorus} -
فصلنامه نوید نو، پیاپی 72 (زمستان 1398)، صص 24 -33مقدمه
علاوه بر اهمیت ویتامین D در تنظیم کلسیم و فسفر که نقش مهمی در متابولیسم استخوان دارند، مشخص شده است که این ویتامین در فعالیت های بیولوژیک بسیاری ایفای نقش می کند و کمبود آن، فرد را مستعد بیماری های مختلفی می نماید. برخی از مشاغل مانند پزشکی ممکن است بیشتر در معرض کمبود این ویتامین قرار داشته باشند.در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف تعیین میانگین میزان سرمی ویتامین D در دانشجویان پرستاری دانشگاه لنگرود و بررسی عوامل مرتبط با آن انجام شد.
مواد و روش ها:
مطالعه مقطعی حاضر با رویکرد توصیفی- تحلیلی در ارتباط با 88 دانشجوی پرستاری دانشگاه لنگرود در سال 1395 انجام شد. به منظور سنجش میزان سرمی ویتامین D از روش الیزا (ELISA) استفاده گردید و برای سنجش کلسیم و فسفر از روش کالری متری بهره گرفته شد. در ادامه، چک لیست پژوهشگرساخته حاوی سوالاتی در مورد سن، جنس، شاخص توده بدنی، استفاده از ضد آفتاب، مصرف شیر، رنگ پوست، تماس با نور، نوع پوشش و فعالیت بدنی تکمیل گردید. داده ها توسط نرم افزار SPSS 22 و با استفاده از آماره های توصیفی و آزمون های t مستقل یا Mann-Whitneyبا خطای 05/0 تحلیل شدند.
یافته ها:
میانگین ویتامین D، کلسیم و فسفر در شرکت کنندگان به ترتیب معادل 07/19±30/27 نانوگرم بر میلی لیتر، 29/0±10 میلی گرم بر دسی لیتر و 24/0±47/3 میلی گرم بر دسی لیتر ارزیابی شد. میزان کمتر از سطح طبیعی ویتامین D در دختران برابر با 65 درصد (با میانگین 11/23±74/29) و در پسران معادل 73 درصد (با میانگین 86/14±26/25) بود و تفاوتی بین دو جنس وجود نداشت. تنها اختلاف معناداری بین نوع پوشش و میانگین میزان ویتامین D سرمی مشاهده شد.
نتیجه گیری:
نتایج نشان دادند که میزان ناکافی و کمبود ویتامین D با وجود میزان طبیعی کلسیم و فسفر در دانشجویان پرستاری دانشگاه لنگرود، شایع بوده و لازم است بهبود وضعیت ویتامین D در آن ها به عنوان یک الویت بهداشتی مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: دانشجویان پرستاری, فسفر, کلسیم, لنگرود, ویتامین D}Navid no, Volume:22 Issue: 72, 2020, PP 24 -33IntroductionIn addition to the importance of vitamin D in the regulation of calcium and phosphorus, which have an important role in bone metabolism, it is defined that vitamin D plays a role in many biological activities, and its deficiency makes the individual become more susceptible to various diseases. Some individuals, such as medical staff, may be more likely to be vitamin D deficient. The aim of this study was to evaluate the serum vitamin D level and its related factors among nursing students in Langarud, Iran.
Materials and MethodsThis descriptive-analytical cross-sectional study was conducted on 88 nursing students to evaluate serum vitamin D, calcium, and phosphorus levels in 1395. Vitamin D was measured by enzyme-linked immunosorbent assay, and calcium and phosphorus levels were evaluated by colorimetry. Then, a research-made questionnaire was completed based on age, gender, body mass index, sunscreen usage, milk consumption, skin color, sun exposure, as well as the type of coverage and physical activity. The data were analyzed using descriptive statistics, independent t-test, or Mann-Whitney U test by SPSS software (version 22) at P
ResultsThe mean values of vitamin D, calcium, and phosphorus were 27.30±19.07 ng/ml, 10±0.29 mg/dl, and 3.47±0.24 mg/dl, respectively. Less than normal levels of vitamin D were found in 65% of females (29.74±23.11) and 73% of males (25.26±14.86), and there was no significant difference between the two genders in this regard. There was only a significant difference between the type of coverage and level of serum vitamin D.
ConclusionThe results showed that despite the normal levels of calcium and phosphorus, vitamin D insufficiency and deficiency were prevalent among the nursing students in the Nursing and Midwifery School of Langarud. In addition, it is needed to consider the increase of vitamin D a health priority.
Keywords: Calcium, Langarud, Nursing students, Phosphorus, Vitamin D} -
مقدمه
با توجه به اینکه جهت آنالیز دریافتهای غذایی از نرمافزارهایی که اکثرا براساس جداول ترکیبات خارجی طراحی شده اند استفاده میشود، مطالعه حاضر جهت مقایسه مقادیر حاصل از آنالیز شیمیایی 4 ماده معدنی کلسیم, آهن، فسفر و روی در برخی اقلام غذایی با مقادیر موجود در نرم افزار Nutritionist IV طراحی و اجرا گردید.
روش کار15 مورد از اقلام غذایی از مناطق 22 گانه شهر تهران تهیه شده و به صورت شیمیایی مورد آنالیز قرار گرفتند. مقادیر ریزمغذی ها ثبت گردیده و با مقادیر حاصل از آنالیزهای شیمیایی (با استفاده از آنالیز آماری One Sample T Test) مقایسه گردید.
یافته هایافته های مطالعه نشان داد مقادیر آهن در نمونه های مربوط به نان سنگگ و لواش پایینتر از مقادیر نرم افزار(04 / 0 = P ،) مقدار فسفر برنج و تخم مرغ کمتر از مقدار نرم افزار (به ترتیب 05 / 0 = P و 001 / 0 = P)، مقدار روی تخم مرغ بیشتر از مقدار موجود در نرم افزار (007 / 0 = P)، مقدار آهن موجود در گوشت گوساله و گوسفند به ترتیب بیشتر و کمتر از مقادیر موجود در نرم افزار (به ترتیب 05 / 0 = P و 01 / 0 = P)، محتوای آهن پنیر لیقوان و پنیر سفید کمتر از مقادیر نرم افزار (برای هر دو نمونه 02 / 0 = P) بود.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مقادیر حاصل از آنالیزهای شیمیایی با مقادیر موجود در نرم افزار Nutritionist IV تفاوت معنی دار داشته و نیاز به انجام آزمایشات گسترده بر روی اقلام بومی جهت طراحی نرم افزار بومی آنالیز غذایی وجود دارد
کلید واژگان: کلسیم, فسفر, آهن, روی, غذا, نرم افزار, پایگاه داده}IntroductionConsidering that the dietary intake analyses conducts using software that designed in foreign countries, based on foreign food composition tables, the present study aimed to compare the amounts of calcium, Iron, phosphorus and zinc in some native food items with Nutritionist IV software values.
Methods15 food items from 22 areas of Tehran city were analyzed chemically and compared by the values presented in Nutritionist IV (modified) software using One Sample T Test.
ResultsBased on our findings, iron levels in the sanghak and Lavash breads were lower than software values (P = 0.04), phosphorus level in rice and eggs was less than the software value (P = 0.05, and P = 0.001), zinc level in the egg samples was higher than software values (P = 0.007), the amount of iron in veal and lamb meats was significantly more and less than the amounts in the software (respectively, P = 0.01 and P = 0.01), the iron content of lighvan and white cheese was lower than the software values (for both samples, P = 0.02).
ConclusionsThe results of this study showed significant differences between the chemical analyses with values found in the Nutritionist IV software, and the need for extensive experiments on native food items for the design of dietary analyses software are sensed.
Keywords: Calcium, Phosphorus, Iron, Zinc, Food, Software, Database} -
هدفهدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین ترکیبی بر تراکم استخوان و برخی از شاخص های خونی در زنان یائسه چاق و دارای اضافه وزن بود.مواد و روش ها29 زن یائسه غیرفعال با دامنه سنی 58 - 46 سال در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها در یکی از دو گروه تمرین ترکیبی (مقاومتی - هوازی) و کنترل (بدون تمرین) قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره تمرینی، وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی، تراکم استخوان مهره های کمری و سر استخوان ران (به شیوه دگزا)، کلسیم و فسفر سرم اندازه-گیری شدند. پروتکل تمرینی شامل تمرین مقاومتی بالاتنه و پایین تنه در 3 ست با 12 - 8 تکرار و نیز تمرین هوازی نیز شامل دویدن و طنابزنی به صورت متناوب ، به مدت 12 هفته و در هفته 3 جلسه بود. داده های دارای توزیع طبیعی با استفاده از روش های آماری آنوا و تی زوجی و داده های بدون توزیع طبیعی با استفاده از کروسکال والیس و ویلکاگسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هاگروه تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری را در کلسیم سرمی، تراکم استخوان مهره های کمری و گردن ران نشان داد (0/05>P). کاهش معناداری در وزن، درصد چربی و شاخص توده بدن مشاهده شد (0/05>P). فسفر سرمی تغییر معناداری نداشت p<0/05نتیجه گیرییافته های مطالعه حا ضر نشان داد برای حفظ یا جلوگیری از کاهش تراکم ا ستخوانی، به زنان یائسه ترکیبی از تمرینات مقاومتی و هوازی متناوب توصیه میشودکلید واژگان: تمرین هوازی- مقاومتی, تراکم استخوان, کلسیم, فسفر, یائسگی}AimThe purpose of this study was to investigate the effect of 12 weeks of combined exercise on bone mineral density and some blood parameters in postmenopausal women with overweight.Materials and Methods29 inactive postmenopausal women with an age range of 58 to 46 years participated in this study. Subjects were placed in one of the two exercises (resistance-aerobic) and control (without exercise). Before and after the training period, weight, body mass index, fat percentage, bone density of the lumbar vertebrae and femoral head (in dexas), calcium and serum phosphorus were measured. The exercise protocol included upper and lower resistance exercises in 3 sets with 12 to 8 repetitions, and aerobic training including running and waving alternately for 12 weeks and 3 sessions per week. The data with normal distribution were analyzed using ANOVA and T-Paired methods and data without normal distribution using KruskalWallis and Wilcoxon.FindingThe experimental group showed a significant increase in serum calcium, bone density in the lumbar spine and neck (P<0.05). There was a significant decrease in weight, fat percentage and body
mass index (P<0.05). Serum phosphorus did not change significantly (P<0.05).ConclusionThe findings showed that in order to maintain or prevent the reduction of bone density, postmenopausal women are recommended to combine resistance and aerobic exercisesKeywords: aerobic –resistance exercise training, Bone Mineral Density, Calcium, Phosphorus, Menopause} -
سنتز نانوفسفر دزیمتر ترمولومینسانس تری بورات لیتیم با ناخالصی آلومینیوم و بررسی پارامترهای سینتیک آنمقدمهدزیمترهای ترمولومینسانس از پرکاربردترین دزیمترهای غیر فعال درون تنی محسوب می شوند. نانوفسفرها، در مقایسه با مواد استاندارد موجود، خواص دزیمتری مناسب تری دارند. هدف از انجام این مطالعه، سنتز و تعیین پارامترهای سینتیکی نانوفسفری معادل با بافت انسان برای کاربردهای پزشکی بود.روش هاپس از سنتز نانوفسفر Nanocrystalline lithium triborate (LiB3O5)، ساختار و ابعاد آن با استفاده از واکاوی الگوی پراش پرتوی ایکس (X-ray diffraction یا XRD) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (Scanning electron microscope یا SEM) بررسی شد. ناخالصی هایی با درصد وزنی مختلف (5/0، 1 و 2) به نانوفسفر اضافه گردید تا مناسب ترین ترکیب به عنوان دزیمتر قابل استفاده در پزشکی انتخاب گردد. پارامترهای سینتیک قله ی منحنی درخشندگی به چهار روش محاسبه و نتایج حاصل از این روش ها با هم مقایسه شدند.یافته هاواکاوی SEM و XRD مشخص نمود که ابعاد ذرات LiB3O5:Al کمتر از 100 نانومتر و با خلوص به نسبت بالایی است. با پرتودهی و خوانش نمونه ها، بهترین موقعیت و بیشترین شدت پیک منحنی درخشندگی با اضافه نمودن دو درصد وزنی ناخالصی آلومینیوم، در پیک دمایی 183 درجه ی سانتی گراد به دست آمد.نتیجه گیرینتایج حاصل از روش های مختلف مورد مطالعه، هم خوانی خوبی نداشتند. مقدار میانگین انرژی فعال سازی محاسبه شده، 2433/1 الکترون ولت بود که تراز انرژی مناسبی برای خوانشگر دزیمتر می باشد. با مقایسه ی مقادیر تجربی و محاسباتی، صحت روش های محاسباتی تایید گردید.کلید واژگان: فسفر, نانوپارتیکل ها, دوزیمتر ترمولومی نسانس, تری بورات لیتیم}BackgroundThermoluminescence dosimeters are the most widely used inactive in vivo dosimeters. Nanoparticles have more suitable dosimetry properties than similar bulk materials. The purpose of this study was to synthesize and to determine the kinetic parameters of nanophosphor equivalent to human tissue for using in medical purposes.MethodsAfter synthesis of LiB3O5 nanophosphor, structure and its dimensions were investigated using X-ray diffraction pattern (XRD) and scanning electron microscopy (SEM). Different activators were added to each nanophosphor with 0.5, 1, and 2 percent of weight, to select the most suitable compound as a usable thermoluminescence dosimeter in medicine. The kinetic parameters of the glow peaks were calculated using four methods, and the results of these methods were compared.FindingsSEM and XRD analysis showed that the dimensions of synthesized phosphorus were less than 100 nm, and had a relatively high purity. By irradiating and reading the samples, the best peak position and intensity of the glow curve were obtained by 2 percent of weight aluminum (Al) activator at the peak temperature of 183 °C.ConclusionThe results of different methods were in good agreement. The calculated mean value of the activation energy was 1.243 eV, which had a good energy level for the thermoluminescent dosimeter (TLD) reader. By comparing the experimental and computational values, the validity of the computational methods was confirmed.Keywords: Phosphorus, Nanoparticles, Thermoluminescent dosimetry, Lithium tribora}
-
مقدمهکمبود ویتامین D در جوامع مختلف شیوع دارد. این ویتامین در هومئوستاز کلسیم و فسفر، رشد و مینرالیزه شدن استخوانها، پیشگیری از پیدایش بیماری های اندوکرین، آلرژیک و خودایمن و… نقش دارد، لذا شناسایی کمبود آن در جامعه بویژه در کودکان که در سن رشد قرار دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است. لذا هدف این مطالعه ارزیابی وضعیت ویتامین D3 در کودکان زیر پانزده سال پذیرش شده در بیمارستان 523 ارتش ارومیه می باشد.روش کاراز بیماران پذیرش شده در آزمایشگاه بیمارستان 523 ارومیه از اول فروردین تا پایان اسفند سال 96 تعداد 235 نفر کودک زیر 15 سال در این مطالعه وارد شدند. نتایج آزمایش خون شامل مقادیر ویتامین D، کلسیم (Ca) ، فسفر (P) و آنزیم آلکالین فسفاتاز (ALP) جمع آوری و نقش مولفه های جنسیت، سن و فصل نمونه گیری بر روی آنها بررسی و تحلیل شدند.یافته هااز نظر سطح ویتامین D خون، تعداد 75 نفر (9/31%) دچار کمبود شدید و 54 نفر (23%) دچار کمبود خفیف بودند و تعداد 106 نفر (1/45%) در وضعیت نرمال قرار داشتند. میزان فسفر خون در سه گروه فوق اختلاف معنی داری نداشت اما عیار کلسیم خون در گروه نرمال بطور معنی داری بالاتر از دو گروه دیگر بود. میزان آنزیم آلکالین فسفاتاز در گروه دچار کمبود شدید ویتامین D به میزان قابل توجهی بالاتر از دو گروه دیگر بود و این اختلاف کاملا معنی دار بود. به لحاظ جنسی، اختلاف معنی داری بین بیماران پسر و دختر از نظر میزان ویتامین D وجود نداشت. میزان ویتامین D در گروه سنی نوپا (5-0 سال) از گروه سنی کودک (10-5) و نوجوان (15-11) بیشتر بود و نسبت به گروه نوجوان اختلاف معنی داری داشت. به لحاظ اختلاف فصلی بیشترین میزان ویتامین D در فصل پاییز و کمترین میزان آن در فصل بهار مشاهده شد و این اختلاف کاملا معنی دار بود.نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان دهنده شیوع بالای کمبود خفیف تا شدید ویتامین D در کودکان زیر 15 سال مورد مطالعه است. کاهش میزان کلسیم خون و افزایش میزان آنزیم ALP نیز نشانگر قابلیت این کمبودها در تاثیرگذاری بر وضعیت متابولیک و سلامت افراد می باشد. میزان تغییرات فصلی ویتامین D در جمعیت مورد مطالعه موید آن است که میزان دریافت نور آفتاب تاثیر قابل ملاحظه ای بر عیار این ویتامین در خون دارد لذا تغییر الگوی زندگی در جهت دریافت بیشتر نور خورشید، در کنار بهبود رژیم غذایی می تواند با پیشگیری از بروز کمبودهای تغذیه ای نقش به سزایی در ارتقای سلامت جامعه داشته باشد.کلید واژگان: کمبود ویتامین D, کودکان, کلسیم, فسفر, آلکالین فسفاتاز}IntroductionVitamin D deficiency is prevalent in different societies. It has a role in calcium and phosphorus homeostasis, growth and mineralization of bones, prevention of endocrine, allergic, and autoimmune diseases, and therefore it is important to identify its deficiency in the community, especially in children that are at the age of growth. The aim of this study was to evaluate the vitamin D3 status in children under 15 years of age admitted to Urmia 523 Hospital.Methods235 children under the age of 15 years of the patients admitted to the laboratory of 523 Urmia Hospital, from April 1 2017 to March 2018, were enrolled in this study. The results of blood tests including vitamin D, calcium (Ca), phosphorus (P) and alkaline phosphatase (ALP) enzyme were collected and the effects of gender, age and season of sampling were investigated.ResultsRegarding the level of vitamin D in blood, 75 children (31.9%) had severe deficiency, 54 one (23%) had mild deficiency and 106 one (45.1%) were in normal status. There was no significant difference between the levels of phosphorus in the three groups, but the calcium level in the normal group (10.0±1.1) was significantly higher than two deficiency groups (9.7±0.5 and 9.9 ±0.4). The level of alkaline phosphatase in the severe vitamin D deficiency group was significantly higher than the other two groups. There was no significant difference between male and female patients in terms of vitamin D levels. Considering age groups, the level of vitamin D in the toddler group (0-5 years) was higher than that of the child (5-10) and adolescents (11-15), and there was a significant difference between the two groups. In terms of seasonal difference, the highest level of vitamin D was observed in autumn and its lowest level was observed in spring, and this difference was quite significant. (p<0.05).ConclusionThe results of this study demonstrate high prevalence of mild to severe vitamin D deficiency in children under the age of 15 years. Lower levels of calcium and higher levels of ALP enzyme also indicate the effects of vitamin D deficiencies on the metabolic status and health condition in individuals. The seasonal variation of vitamin D in the study population confirms that the amount of exposure to sunlight has a significant effect on the levels of this vitamin in the blood. Therefore, changing the living style to get more sunlight, along with improving the diet, can play a significant role in promoting community health by preventing nutritional deficiency diseases.Keywords: Vitamin D deficiency_children_calcium_phosphorous_alkaline phosphatase}
-
اهداففسفر ازجمله یون های معمول در پساب تصفیه خانه های فاضلاب است. مقدار این یون در پساب تصفیه خانه های فاضلاب زیاد است. تخلیه آن در محیط باعث تسریع در بروز پدیده اتریفیکاسیون می شود. این امر منابع آب را تحت تاثیر قرارمی دهد. پدیده اتریفیکاسیون در منابع آبی یکی از مسائل مهم محیط زیستی است. اتریفیکاسیون به رشد بیش ازحد گیاهان آبزی و جلبک ها می انجامد و از این طریق باعث برهم زدن تعادل ارگانیسم های موجود در منابع آبی می شود؛ بنابراین، در این پژوهش از خاک زرد و قرمز خام، همچنین اشکال اصلاح شده آن با اتیلن دی آمین تترااستیک اسید برای حذف فسفر از محلول های آب استفاده شده است.مواد و روش هاتمامی آزمایش های مطالعه حاضر در سیستم ناپیوسته انجام گرفت. در این مطالعه از خاک زرد و خاک قرمز، همچنین اشکال اصلاح شده آن با اتیلن دی آمین تترا استیک اسید برای جذب فسفر از محلول های شبیه سازی شده استفاده شد. تاثیر پارامترهای مختلف از جمله زمان واکنش، غلظت اولیه فسفر، pH محلول و مقدار جاذب بر راندمان حذف فرایند بررسی شد.یافته هانتایج نشان داد که با افزایش زمان تماس، دوز جاذب و غلظت اولیه یون فسفات، راندمان حذف افزایش می یابد. بیشترین میزان حذف در زمان تماس 150 دقیقه، دوز جاذب برابر 10 گرم بر لیتر، غلظت فسفر برابر 50 میلی گرم بر لیتر و در pH برابر 5 اتفاق افتاد. در شرایط بهینه و با استفاده از جاذب خام، در حدود 65 درصد یون فسفر حذف شد، درحالی که در مورد خاک های اصلاح شده در حدود 78 درصد یون فسفر حذف گردید.نتیجه گیریبه طورکلی، نتایج نشان داد که خاک های زرد و قرمز خام به علت بالابودن میزان کلسیم قادرند یون فسفات را در حد قابل قبولی حذف کنند و چنانچه با اتیلن دی آمین تترا استیک اسید اصلاح شوند قابلیت حذف آن ها به طور چشمگیری افزایش می یابد.کلید واژگان: جذب سطحی, خاک زرد, خاک قرمز, فسفر, EDTA}Background and ObjectivesPhosphorus is a common ion in wastewater treatment effluents, but excess amount of phosphate concentration in the effluent discharge accelerates eutrophication that affects many natural water bodies. Eutrophication of the water bodies is one of the most important environmental problems. Eutrophication can lead to abundant development of aquatic plants, growth of algae and disturbance to the balance of organisms present in the water. Therefore, in present work, natural and modified yellow and red soil with EDTA was used for removal of phosphorous from aqueous solution.Materials and MethodsAll experiments were conducted in a batch system. Natural yellow and red soil and its modified one with EDTA were used as adsorbent for removal of phosphorous from aqueous solutions. Effect of various experimental parameters such as pH, initial phosphorus concentration, contact time and adsorbent mass were investigated.ResultsResults showed that the removal efficiency was increased by increasing in contact time, adsorbent mass and initial phosphorus concentration. Higher removal efficiency was observed at 150 min contact time, 10 g/L adsorbent mass, 50 mg/L phosphorus concentration and pH 5. At these conditions, about 65% of phosphorus were removed by natural soils, while 78% was removed by modified adsorbents.ConclusionThe results of present work well demonstrate that, due to higher content of calcium, red and yellow soil is capable for adsorption of phosphorus and if they be modified with EDTA, their efficiency will be improved remarkably.Keywords: adsorption, EDTA, phosphorus, red soil, yellow soil}
-
مقدمهفسفر به عنوان یکی از عوامل اصلی محدود کننده در استفاده مجدد از فاضلاب و همچنین یکی از عناصر مهم در بروز پدیده اتروفیکاسیون در منابع آبی می باشد. لذا، پژوهش حاضر به منظور بررسی کارائی پوکه معدنی و شکل اصلاح شده آن با پراکسید هیدروژن در حذف فسفر از محلول های سنتیتیک انجام گرفته است.روش بررسیاین مطالعه یک مطالعه بنیادی-کاربردی می باشد که در سیستم ناپیوسته انجام گرفت. دراین مطالعه، پوکه معدنی خام و شکل اصلاح شده آن در جهت حذف فسفر مورد استفاده قرار گرفت. پارامترهای مختلفی از قبیل pH محلول (2-10)، غلظت جاذب (g/L 10-2)، غلظت اولیه فسفر (mg/L 20-5)، قدرت یونی محلول و زمان تماس مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشات در سیستم ناپیوسته و با تغییر دادن یک پارامتر و ثابت نگه داشتن سایر پارامترها انجام گرفت.یافته هانتایج نشان داد که پراکسید هیدروژن کارایی پوکه معدنی را بدون تغییر در ساختار آن ارتقا می دهد. بیشترین میزان حذف فسفر در دوز جاذب g/L 10، زمان تماس 130 دقیقه، pH برابر 6 و غلظت mg/L 20 از فسفر اتفاق می افتد. در این شرایط بیش از 69% و 97% از فسفر به ترتیب توسط پوکه معدنی خام و شکل اصلاح شده آن حذف گردید. علاوه برآن نشان داده شد که افزایش قدرت یونی محلول باعث کاهش کارایی حذف فسفر می گردد. معادله شبه درجه دوم با ضریب رگرسیون خطی بالایی روند حذف فسفر را توسط جاذب های مورد مطالعه نشان داد.بحث و نتیجه گیرینتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که پوکه معدنی خام قابلیت خوبی در حذف فسفر از خود نشان می دهد. علاوه براین مشخص گردید که اصلاح ساختار شیمیایی جاذب خام باعث افزایش ظرفیت جذب آن می گردد.کلید واژگان: فسفر, پوکه معدنی, پراکسید هیدروژن, جذب سطحی}IntroductionPhosphate is known to be the main limiting elements in the reuse of wastewater effluents and then it is the key element to outbreak of eutrophication. Therefore the objective of this work was to investigate the adsorption of phosphorous by natural and surface modified pumice with H2O2.MethodsThe present work was a fundamental-practical study which done in batch system. In this work, natural and modified pumice were used for removal of phosphorous from aqueous solution. Several experimental parameters including pH (2-10), adsorbent mass (2-10 g/L), initial phosphorous concentration (5-20 mg/L), ionic strength and contact time were studied. All experiments were conducted in batch system with varying one experimental parameter, while others were constant.ResultsThe results show that modification of pumice with H2O2 will improve adsorbent sorption capacity without any structural distortion. In addition, higher removal efficiency was observed at 10 g/L of adsorbent dose, pH 6, 130 min contact time and 20 mg/L of phosphorus concentration. In the optimal conditions, 69% and 97% of phosphorus removal were achieved by natural and modified pumice adsorbents, respectively. In addition, removal efficiency decreased for increasing ionic strength. Pseudo second order kinetic model best describe adsorption of phosphorus onto used adsorbent.ConclusionThe results of present work well demonstrate that pumice have substantial adsorption capacity for phosphorus and in the case of its modification, its adsorption capacity will be improved.Keywords: Phosphorous, Pumice, Hydrogen Peroxide, Adsorption}
-
زمینه و هدففسفر بعنوان یکی از آلاینده های پساب های کشاورزی، صنعتی و شهری، نقش مهمی در غنی شدن یا به پروردگی (Eutrophication) آب های سطحی دارد. استفاده از جاذب های کاتیونی، روش شناخته شده و موثری برای حذف آنیون هایی مانند فسفات از محیط های آبی است. در این میان، هیدروکسیدهای دوگانه لایه ای ((LDHs)Layered double hydroxides ) بعنوان جاذب های تبادل آنیونی با کارایی بالا شناخته شده اند. در این مطالعه، کارایی هیدروکسید دوگانه لایه ای منیزیم-آلومینیم در حذف فسفر از محلول آبی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسیهیدروکسید دوگانه لایه ای منیزیم-آلومینیم (Mg-Al-LDH-Cl) با استفاده از روش هم رسوبی تولید و برای حذف فسفر از محلول آبی بکار برده شد. آزمایش های سینتیکی و تعادلی جذب فسفر به وسیله Mg-Al-LDH-Cl در حالت بسته، با بررسی اثر عوامل مختلف مانند زمان تماس، غلظت اولیه فسفر، pH، قدرت یونی و دوز جاذب بر کارایی حذف فسفر بوسیله LDH، انجام شد.یافته هانتایج آزمایش سینتیکی نشان داد که جذب فسفر به وسیله LDH پس از min 30 به تعادل رسید. مدل شبه درجه دوم، بهترین برازش را بر داده های سینتیکی جذب فسفر داشت و این نشان می دهد که جذب شیمیایی، کنترل کننده سرعت جذب فسفر بوسیله LDH بود. همچنین، مدل لانگمویر بهترین برازش را بر داده های آزمایش جذب داشت و بیشترین ظرفیت جذب با استفاده از این مدل mg P/g 37/83 بدست آمد.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که درصد جذب فسفر با افزایش زمان تماس و غلظت LDH افزایش، ولی با افزایش غلظت اولیه فسفر، pH و قدرت یونی کاهش می یابد. شرایط بهینه برای جذب سطحی آنیون فسفات بوسیله Mg-Al-LDH بصورت غلظت mg P/g 20، زمان h 2، pH برابر با 3، دوز جاذب g/L 10 و قدرت یونی mol/L 0/03، تعیین شدند.کلید واژگان: جذب سطحی, سینتیک, فسفر, به پروردگی, هیدروکسید دوگانه لایه ای}Background And ObjectivePhosphorus (P), as one of the agricultural, industrial and urban wastewater pollutants, plays an important role in eutrophication of surface waters. Use of cationic sorbents for removal of anions including phosphate from aqueous environments is a well-known and effective method. Meanwhile, layered double hydroxides (LDHs) are known as effective anion exchange sorbents. In this study, the efficiency of Mg-Al layered double hydroxide (Mg-Al-LDH) for P removal from aqueous solutions was investigated.
Methods and Materials: The Mg-Al layered double hydroxide (Mg-Al-LDH) was synthesized by co-precipitation method and used for removing of P from aqueous solutions. The kinetics and equilibrium studies of phosphate adsorption by Mg-Al-LDH were performed using a batch experiment at different contact times, initial phosphate concentrations, pH values, ionic strengths and doses of sorbent.ResultsThe results of the kinetics experiments showed that sorption of P with LDH reached equilibrium after 30 min. The highest correlation coefficient was obtained for the pseudo-second order model, indicated that chemical sorption controlled the rate of phosphate sorption by LDH. The results showed that the sorption experiments data were in good agreement with Langmuir model and the maximum adsorption capacity predicted by this model was 37.83 mg P/g LDH.ConclusionThe current study revealed that P adsorption by LDH was increased by increasing contact time and concentration of LDH, but decreased by increasing initial concentration of P, pH and ionic strength. The optimum conditions for phosphate anion adsorption by Mg-Al-LDH were determined as P initial concentration of 20 mg/L, contact time of 120 min, pH of 3.0, sorbent dose of 10 g/L and ionic strength of 0.03 mol/L.Keywords: Adsorption, Eutrophication, Kinetics, Layered double hydroxide, Phosphorous} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و چهارم شماره 8 (پیاپی 188، آبان 1395)، صص 554 -561زمینه و هدفپرفشاری خون یکی از عوامل خطرساز اصلی برای بیماری های قلبی- عروقی است. نتایج تحقیقات نشان می دهد که عواملی مانند ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در تنظیم فشارخون دخیل هستند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین فشارخون با ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در زنان یائسه کم تحرک بود.روش بررسیپژوهش توصیفی- تحلیلی کنونی بر روی زنان یائسه ی کم تحرک 50 تا 70 سال شهرستان ارومیه در شهریورماه 1394 انجام پذیرفت. 54 زن یائسه ی کم تحرک به عنوان نمونه انتخاب شده و به طور داوطلبانه و واجد شرایط در این پژوهش شرکت نمودند. ویژگی های عمومی و آنتروپومتریکی قد، وزن و شاخص توده ی بدن آزمودنی ها بترتیب با استفاده از متر دیواری با دقت یک میلی متر، ترازوی دیجیتالی با دقت g 100 و Dual emission X-ray absorptiometry (DXA) ارزیابی شدند. فشارخون سیستولی و دیاستولی با دستگاه فشارسنج اندازه گیری شد. سطوح سرمی ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر نیز به ترتیب با دستگاه الایزا و اتوآنالایزر از نمونه های خونی حاصل از ورید بازویی اندازه گیری شدند.یافته هانتایج نشان داد که بین فشارخون سیستولی و دیاستولی با ویتامین D (به ترتیب 581/0نتیجه گیریبین فشارخون سیستولی و دیاستولی با سطوح سرمی ویتامین D، هورمون پاراتیرویید، کلسیم و فسفر در زنان یائسه ی کم تحرک 50 تا 70 سال در این مطالعه رابطه ای اثبات نگردید.کلید واژگان: فشارخون, ویتامین D, هورمون پاراتیرویید, کلسیم, فسفر, یائسگی}BackgroundHypertension is one of the major risk factors for cardiovascular disease. The studies show that factors such as vitamin D, parathyroid hormone, calcium and phosphorus are involved in the regulation of blood pressure. The purpose of this study was to investigate the relationship between blood pressure with vitamin D, parathyroid hormone, calcium, and phosphorus in sedentary postmenopausal women.MethodsThis investigation is in the form of a descriptive correlational study that was performed in September 2015. The statistical population was all healthy and sedentary postmenopausal women 50-70 years old in Urmia city, Iran. Fifty-four sedentary postmenopausal women were selected as subjects and voluntarily and bona fide participated in this study. General and anthropometric characteristics of height, weight, and body mass index (BMI) in subjects were measured by wall-meter with an accuracy of one millimeter, digital scale with precision of 100 g (Beurer, Germany), and dual emission X-ray absorptiometry (DXA) (Hologic, USA) machines, respectively. Diastolic and systolic blood pressure was measured by indicator machine. Serum levels of vitamin D, parathyroid hormone, calcium, and phosphorus were measured by ELISA and Auto-analyzer (BT 1500, Biotecnica, Italy machines, respectively.ResultsThe mean general, anthropometric, and physiological/laboratory variables of subjects were: age 54 yr, height 156 cm; weight 72 kg; BMI 29 kg/m2; systolic and diastolic blood pressure 76.20 and 110.70, respectively; vitamin D 25.22 ng/ml, parathyroid hormone 33.29 ng/ml, calcium 9.44 ng/ml, and phosphorus 3.26 ng/ml. Moreover, results showed that there was no significant relationship between systolic and diastolic blood pressure and vitamin D (P>0.581 and P>0.619, respectively). There was no significant relationship between systolic and diastolic blood pressure and parathyroid hormone (P>0.623 and P>0.341, respectively). There was no significant relationship between systolic and diastolic blood pressure and calcium (P>0.704 and P>0.141, respectively). There was no significant relationship between systolic and diastolic blood pressure and phosphorous (P>0.058 and P>0.357, respectively).ConclusionThe results suggest that there is no relationship between systolic and diastolic blood pressure with serum levels of vitamin D, parathyroid hormone, calcium, and phosphorous in sedentary postmenopausal women 50-70 years old.Keywords: blood pressure, calcium, menopause, parathyroid hormone, phosphorous, vitamin D}
-
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال سی و هشتم شماره 3 (پیاپی 123، امرداد و شهریور 1395)، صص 84 -91زمینه و اهدافمرگ و میر ناشی از بیماری قلبی- عروقی در بیماران کلیوی مزمن به طور گسترده ای در حال افزایش است. هدف این مطالعه ارزیابی اثر بخشی تمرینات منظم ترکیبی حین دیالیز بر فاکتورهای خطر مداخله گر در کلسیفیکاسیون عروقی در بیماران همودیالیزی بود.مواد و روش هاتعداد 45 نفر بیمار همودیالیزی با میانگین سن وزن، به طور تصادفی در دو گروه تمرین (24 نفر) و گروه کنترل (21 نفر) انتخاب شدند. گروه تمرین در یک دوره برنامه تمرین ترکیبی 16 هفته ای شرکت کردند. تمرینات شامل رکاب زدن بوسیله ارگومتر و تمرینات مقاومتی پا با استفاده از وزنه در طول سه جلسه هفتگی دیالیز بود. قبل از شروع تمرینات و پس از پایان دوره تمرینی، پارامترهای مرتبط با کلسیفیکاسیون و عملکرد کلیه (فاکتور رشد فیبروبلاستی 23، پاراتورمون، فسفر و کلسیم) و کیفیت زندگی اندازه گیری شدند.یافته هابر اساس نتایج، 4 ماه تمرین ترکیبی، موجب کاهش معنی دار مقدار هورمون پاراتیروئید و فسفر گردید. اما تغییر معنی داری در مقدار فاکتور رشد فیبروبلاستی 23 و کلسیم در اثر تمرین مشاهده نگردید . همچنین فعالیت ورزشی به طور معنی داری، باعث بهبود کیفیت زندگی و عملکرد بدنی بیماران همودیالیزی گردید .نتیجه گیریتغییر در برخی فاکتورهای مرتبط با کلسیفیکاسیون عروقی و همچنین بهبود کیفیت زندگی نشان دهنده اثر مثبت تمرینات ترکیبی بر این بیماران است.کلید واژگان: بیماران همودیالیزی, تمرین ترکیبی, فاکتور فیبروبلاستی 23, هورمون پاراتیروئید, فسفر, کلسیم, کیفیت زندگی}Background and ObjectivesDeaths from cardiovascular diseases following chronic kidney diseases are rising widely .The aim of this study was to evaluate the efficacy of a combined regular exercise during dialysis on intervening risk factors for vascular calcification diseases.Materials And MethodsForty-five selected hemodialysis patients with a mean age of 61±9.02 years weighing 69±11.25 kg¡ were randomly assigned to the exercise (n=24) and control (n=21) groups. The exercise group participated in a 16-week combined exercise program. Training program included foot pedal ergometer and foot resistance exercises using weights during dialysis sessions three times a week. Parameters associated with calcification and renal function (FGF23¡ PTH¡ P and Ca) and quality of life were measured before and after the training program period.ResultsFollowing four months combined training¡ parathyroid hormone and phosphorus levels significantly reduced. There were not any significant changes in blood fibroblast growth factor 23 and calcium levels. Also¡ exercise significantly improved the quality of life and physical functions in hemodialysis patients.ConclusionPhysical activity in hemodialysis patients is associated with changes in some factors related to vascular calcification and also improvement in the quality of life.Keywords: Hemodialysis Patients, Combined Exercise, Fibroblast Growth Factor 23, Parathyroid Hormone, Phosphorus, Calcium, Quality Of Life}
-
زمینه و هدفبا توجه به آلودگی بالای شیرابه محل دفن و جهت جلوگیری از آلودگی محیط زیست، این مطالعه با هدف بررسی تعیین تاثیر فرایند انعقاد الکتریکی در حذف مواد آلی، نیتروژن، فسفر و کدورت، طراحی و اجرا شد.مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی با رویکرد تجربی و آزمایشگاهی بود. از شیرابه تولیدی در مرکز دفن و کمپوست شهر گرگان نمونه گرفته شد و وارد راکتور الکتروکواگولاسیون شد. در شراط مختلف عملکردی، زمان ماند20، 40 و 60 دقیقه، pH برابر 3 ، 6 و 9 و اختلاف پتانسیل الکتریکی20، 40 و 60 ولت، از شیرابه داخل راکتور نمونه برداری شد و طبق روش استاندارد پارامترهای مورد مطالعه اندازه گیری شد. این طرح پژوهشی با توجه به ماهیت آن منافاتی با مسائل اخلاقی نداشت.یافته هابیشترین میزان حذف در میزان ولتاژ 60 ولت، زمان 60 دقیقه و pH برابر حدود خنثی (6.9-6.5) بود. میزان حذف کدورت، ،COD نیترات و فسفر در شیرابه خام به ترتیب برابر 59/14، 44/33، 40/81و 48/86درصد بود. این مقادیر برای پساب خروجی تصفیه خانه که تحت راکتور انعقاد الکتریکی قرار گرفته بود به ترتیب برابر 88/9، 80/5، 59/16و 62/35درصد بود.نتیجه گیریفرایند انعقاد الکتریکی به عنوان فرایند پیش تصفیه، باعث حذف مواد آلی، کدورت، مواد مغذی، کاهش بار آلی و افزایش تجزیه پذیری شیرابه میگردد و میتواند به عنوان گزینهای موثر جهت پیش تصفیه موثر فاضلاب، جلوگیری از آلودگی محیط زیست، منابع آب و حفاظت از آنها مدنظر قرار گیرد.کلید واژگان: شیرابه, نیترات, فسفر, الکتروکواگولاسیون, اکسیژن مورد نیاز شیمیایی}Background and aims: Considering the grate polluting potential of landfill leachate and in order to prevent environmental pollution, the present study set out with the aim of assessing the efficiency of electrocoagulation process for organics, nitrogen, phosphorous and turbidity removal from landfill leachate.
Materials andMethodsIn the present descriptive-analytical experimental study, the sample of leachate was supplied from Aq-Qala Landfill and compost center in Gorgan. Landfill leachate treatment was consequently performed by an electrochemical reactor. The paper studies the factors affecting the efficiency of reactor, such as electrolysis time (20, 40, and 60 min), pH of solution (3, 7 and 9), and the electric potential difference (20, 40 and 60 V). All studied parameters were determined according to standard methods. Because of the nature of the project, there were not ethical issues in this study.ResultsThe highest removal of turbidity, COD, nitrate, and phosphorus in raw leachate were 59.14, 44.33, 40.81and 48.86, respectively, achieved at 60 V, neutral pH (6.5-6.9) and operating time of 60 min. The corresponding removal percentages for treatment plant effluent electrocoagulation were 88.9, 80.5, 59.16 and 62.35, respectively.ConclusionsThe results show that electrocoagulation process can be applied to leachate pre treatment in order to remove organic matter, turbidity, nutrients, and organics loading reduction and consequently to enhance the bio- degradability of leachate. Thus, the process can be considered as an effective alternative in the pre-treatment of wastewater in order to prevent environmental pollution and protection of water resources.Keywords: Leachate, nitrate, phosphorous, electrocoagulation, chemical oxygen demand}
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.