به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ارسلان دمیرچی

  • حیدر عبادی اصل، بهمن میرزایی، ارسلان دمیرچی*
    مقدمه

    چاقی یک نگرانی گسترده برای سلامت عمومی با شیوع رو به رشد جهانی است که منجر به افزایش خطر بیماری های متابولیک مزمن می شود. با وجود این، تحقیقات در مورد تاثیر ورزش و مکمل بر عوامل التهابی در افراد چاق محدود است.

    هدف

    این مطالعه اثرات تمرین عملکردی با شدت بالا (HIFT) و مکمل تیلاکوئید را بر سطوح اینترلوکین 1 بتا و اینترلوکین 8 در افراد چاق ارزیابی می کند.

    روش بررسی

    در این مطالعه 44 مرد چاق به چهار گروه کنترل (C) ،مکمل تیالکوئید (T) ،(H) HIFT و ترکیبی از مکمل ها و ورزش (HT) تقسیم شدند. شرکت کنندگان پروتکل تمرین HIFT را به مدت 12 هفته دنبال کردند، در حالی که گروه های مکمل، مکمل تیلاکوئید را برای مدت مشابه دریافت کردند. شاخص توده بدنی، بیومارکرهای التهابی از طریق نمونه های خون قبل و بعد از مداخله 12 هفته ای ارزیابی شد.

    نتایج

    در این گروه های H ،T و HT ، سطح فاکتورهای التهابی اینترلوکین 1 بتا و اینترلوکین 8 مقایسه شد. در مورد اینترلوکین-8 تفاوت معنی داری در گروه H و HT نسبت به گروه T مشاهده شد. همچنین کاهش معنی داری در سطح اینترلوکین 1 بتا در تمامی گروه های H ،T و HT نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/001 > P). جالب توجه است که فاکتورهای ذکر شده در هر دو گروه H و HT نیز تفاوت معنی داری را نشان دادند (0/001 > P).

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه نشان داد که پروتکل HIFT و استفاده از مکمل های تیلاکوئید می تواند با نشان دادن اثر همافزایی، شاخص های التهابی سیستمیک را در مردان چاق کاهش دهد. بنابراین ورزش HIFT با مکمل های تیلاکوئید را می توان راهی موثر برای کاهش التهاب در افراد چاق در نظر گرفت.

    کلید واژگان: چاقی، تمرین عملکردی با شدت بالا، تیلاکوئید، اینترلوکین 1 بتا، اینترلوکین 8
    Heidar Ebadiasl, Bahman Mirzaei, Arsalan Damirchi*
    Background

    Obesity is a widespread public health concern with a growing global prevalence, leading to an increased risk of chronic metabolic conditions. Despite this, research on the impact of exercise and supplementation on inflammatory factors in obese individuals is limited.

    Objective

    This study evaluates the effects of high-intensity functional training (HIFT) and Thylakoid supplementation on interleukins-1beta and interleukin-8 levels in obese individuals.

    Methods

    In this study, 44 obese men were allocated into four groups: control (C), Thylakoid supplement (T), HIFT (H), and a combination of supplements and exercise (HT). Participants followed the HIFT exercise protocol for 12 weeks, while those in the supplement groups received Thylakoid supplement for the same duration. Body mass index, inflammatory biomarkers were assessed through blood samples before and after the 12-week intervention.

    Results

    In these groups, H, T, and HT, the levels of inflammatory factors interleukin-1beta and interleukin-8 were compared. In the case of interleukin-8 a significant difference was observed in the H and HT groups compared to the T group. Also, significant decrease in interleukin-1beta level was observed in all groups, H, T, and HT, compared to the control group (P < 0.001). Interestingly, the mentioned factors in both H and HT groups also showed a significant difference (P < 0.001).

    Conclusion

    The findings of the study showed that the HIFT protocol and the use of thylakoid supplements can reduce systemic inflammatory indicators in obese men by showing a synergy effect. Therefore, HIFT exercise with thylakoid supplements can be considered an effective way to reduce inflammation in obese people.

    Keywords: Obesity, High Intensity Functional Training, Thylakoid, IL-1Beta, IL-8
  • محدثه گلزارجنت*، ارسلان دمیرچی، علی شمسی ماجلان
    مقدمه و اهداف

    افراد مبتلا به هایپر کایفوز دارای اختلالات تنفسی و تنگی نفس می باشند که با کاهش فراهم سازی اکسیژن و ظرفیت متابولیکی عضلات محیطی و خستگی زودرس همراه است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر تمرینات هوازی و اصلاحی بر عملکرد هوازی افراد با هایپر کایفوز وضعیتی است.

    مواد و روش ها

     32 زن (30 تا 55 ساله) با زاویه کایفوز بیشتر از 40 درجه به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی به 4 گروه 8 نفره (گروه کنترل، گروه تمرینات هوازی، گروه تمرینات اصلاحی، گروه تمرینات ترکیبی هوازی و اصلاحی) تقسیم شدند. تمرینات اصلاحی (شامل کششی، موبیلیتی، قدرتی) و تمرینات هوازی به مدت 6 هفته اجرا شدند. قبل و بعد از مداخله، زاویه کایفوز با خط کش منعطف و عملکرد هوازی با تست بروس اندازه گیری شدند. برای ارزیابی اثر پیش آزمون و اثر تمرین بر متغیرهای گروه تمرین از آزمون آنکووا استفاده شد. برای مقایسه میانگین متغیرهای پژوهش قبل و بعد از پروتکل تمرینی از آزمون تی همبسته استفاده شد. آزمون های کواریانس و تی همبسته با سطح معناداری p≤0/05 انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از برنامه SPSS نسخه 23 استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد تمرینات هوازی (020/p=0)، اصلاحی (023/p=0)، و ترکیب آن ها (002/p=0) بر عملکرد هوازی تاثیر معنی دار داشتند. تمرینات هوازی (131/p=0) تاثیر معنی دار در زاویه کایفوز نداشتند. تمرینات اصلاحی (001/p=0) و ترکیبی (001/p=0) تاثیر معنی دار در کاهش زاویه کایفوز داشتند.

    نتیجه گیری

     تمرینات هوازی می توانند باعث بازسازی ظرفیت های ریوی و بهبود ساختار بدن شود که همراه با تمرینات اصلاحی، اثر مضاعفی در بهبود زاویه کایفوز دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد تمرینات هوازی و اصلاحی مورد استفاده در این پژوهش، برای بهبود زاویه کایفوز و عملکرد هوازی موثر بوده و می توان از آن ها بهره برد.

    کلید واژگان: اصلاحی، تمرینات هوازی، کایفوز
    Mohadese Golzar Jannat *, Arsalan Damirchi, Ali Shamsi Majelan
    Background and Aims

     People with hyperkyphosis have respiratory disorders and shortness of breath, which is associated with reduced oxygen supply and metabolic capacity of peripheral muscles, and quick fatigue. This study aimed to determine the effect of corrective and aerobic exercises on the aerobic performance and kyphosis angle of people with hyperkyphosis.

    Methods

    In this study, 32 women aged 30-55 years with hyperkyphosis (a kyphosis angle >40 degrees) in Rasht, Iran, were purposefully selected and randomly divided into four groups of 8 (control, aerobic exercise, corrective exercise, and combined exercise). Aerobic exercises (running on a treadmill) and corrective exercises (stretching, mobility and strengthening) were performed for 6 weeks. Before and after the exercises, the kyphosis angle was measured with a flexible ruler, and aerobic performance was measured by the modified Bruce test. The analysis of covariance was used to evaluate the effect of exercises on the variables. Paired T-test was used to compare the data before and after the exercises. The significance level was set at 0.05. SPSS software, version 23 was used for data analysis.

    Results

    Corrective exercises (P=0.023), aerobic exercises (P=0.020), and their combination (P=0.002) had a significant effect on aerobic performance. Aerobic exercises had no significant effect on the kyphosis angle (P=0.131), but the combined (P=0.001) and corrective (P=0.001) exercises had a significant effect on reducing the kyphosis angle.

    Conclusion

    Six weeks of aerobic and corrective exercises and their combination have a significant positive effect on the aerobic performance of women with hyperkyphosis, where the combined exercises have the greatest effect. Also, corrective and combined exercises can significantly reduce the kyphosis angle of these women.

    Keywords: Aerobic Exercise, Corrective Exercise, Kyphosis
  • ارسلان دمیرچی*، ساناز شیروی
    زمینه و هدف

    بیماری های قلبی -عروقی از مهم ترین علل مرگ ومیر در میان زنان است. تغییرات هورمونی در دوران پیش و پس از یائسگی می تواند بر عوامل التهابی مانند اینترلوکین ها و فاکتور نکروز تومور آلفا و همچنین عملکرد عروق اثرگذار باشد. هدف این تحقیق تعیین اثر یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط بر اینترلوکین های 6 و 8، فاکتور نکروز تومور آلفا و همچنین عملکرد عروق به روش اتساع به واسطه جریان خون زنان در دوران پیش و پس از یائسگی بود.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق نیمه تجربی، از 30 زن غیرفعال و بدون داشتن هرگونه بیماری قلبی- عروقی که شامل دو گروه 15 نفره از زنان پیش از یائسگی (با میانگین سنی 3/1 ± 7/47 سال) و زنان پس از یائسگی (با میانگین سنی 5/1 ± 8/56 سال) می شدند، خواسته شد در یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط (60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره) به مدت 30 دقیقه دویدن روی نوار گردان شرکت کنند. نمونه خون شرکت کنندگان 30 دقیقه پیش و 30 دقیقه پس از فعالیت برای اندازه گیری عوامل التهابی (اینترلوکین 6، انترلوکین 8 و فاکتور نکروز تومور آلفا) جمع آوری شد. همچنین عملکرد عروق به روش اتساع به واسطه جریان خون، 15 دقیقه پیش و 15 دقیقه پس از فعالیت هوازی اندازه گیری شد. سپس نتایج به وسیله نرم افزار SPSS و آزمون کوواریانس تجزیه وتحلیل شد (05/0>P).

    نتایج

    در نتیجه یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط، بین دو گروه از زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی تفاوت معنا داری در اینترلوکین 6 و 8 دیده نشد (432/0=P ،097/0=P)، اما فاکتور نکروز تومور آلفا کاهش معناداری در گروه زنان پیش از یائسگی نشان داد که در زنان پس از یائسگی وجود نداشت (003/0=P). همچنین اتساع عروقی به واسطه جریان خون پس از یک جلسه فعالیت هوازی با شدت متوسط بین زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی دارای تفاوت معناداری بود (001/0=P)، بدین معنی که اتساع به واسطه جریان در زنان پیش از یائسگی افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان می دهد که به طور کلی، با توجه به افزایش FMD و کاهش TNF-α در زنان پیش از یائسگی، به نظر می رسد که عوامل مرتبط با پاسخ دهی اندوتلیال در زنان پس از یائسگی کاهش یافته است. با این حال عدم تفاوت در اینترلوکین های 6 و 8 بین زنان پیش از یائسگی و پس از یائسگی می تواند نشان دهنده افزایش التهاب در زنان در دوران پیش از یائسگی باشد که دلیلی برای شروع یا افزایش اختلالات اندوتلیال در دوران گذار یائسگی است.

    کلید واژگان: فعالیت ورزشی، گذار از یائسگی، بیماری های قلبی -عروقی، عملکرد عروق، اینترلوکین 6 و 8، فاکتور نکروز تومور آلفا
    Arsalan Damirchi *, Sanaz Shiravi
    Background and purpose

    Cardiovascular diseases are the most important cause of death among women. Hormonal changes around and after menopause can affect inflammatory factors such as interleukins and tumor necrosis factor alpha (TNF-α) as well as vascular function. The aim of this research was to determine the effect of a session of aerobic exercise with moderate intensity on interleukins 6 and 8, TNF-α, as well as vascular function (flow mediated dilation) in premenopausal and postmenopausal women.

    Materials and methods

    In this semi-experimental study, 30 inactive women without any cardiovascular disease participated in the study voluntarily, which were allocated into two equal groups (n=15) of premenopausal women (age, 47.7±1.3 years) and postmenopausal women (age, 56.8±1.5 years). Participants in both groups performed a session of moderate intensity aerobic exercise included 30 min of running on a treadmill at 60-70% of heart rate reserve. Participants' blood samples were collected 30 min before and 30 min after the exercise and were analyzed to measure inflammatory factors (interleukin 6, interleukin 8 and TNF-α). Vascular function was evaluated by measuring flow mediated dilation at 15 min before and 15 min after aerobic exercise. Data were analyzed by using SPSS software and covariance test (P>0.05).

    Results

    In response to a session of moderate intensity aerobic exercise, no significant difference was seen in interleukin 6 and 8 between two groups of premenopausal and postmenopausal women (P=0.432, P=0.097), but TNF-α decreased significantly in premenopausal whereas it it did not change in postmenopausal women (P=0.003). In addition, vascular dilation after a session of moderate intensity aerobic exercise was significantly (P=0.001) different between premenopausal and postmenopausal women , where, flow mediated dilation increased in premenopausal compared to postmenopausal women.

    Conclusion

    Based on the increased FMD and decreased TNF-α in premenopausal women, in general our findings show that following acute exercise factors associated with endothelial responsiveness are improved in premenopausal women while responses are decreased in postmenopausal womenHowever, lack of differences in interleukins 6 and 8 between premenopausal and postmenopausal women might indicate increased inflammation in premenopausal women, which is a reason for the onset or increases in disorders of endothelial function during menopause.

    Keywords: Menopause Transition, Cardiovascular Diseases, Vascular Function, Interleukin 6, 8, TNF-Α
  • محمدحسین سخائی*، پیام سعیدی، ارسلان دمیرچی
    هدف

    فعالیت ورزشی یکی از موثرترین راهکارها در بهبود عملکرد قلب و عروق به شمار می رود. مطالعه حاضر به منظور بررسی پاسخ های قلبی عروقی به دنبال فعالیت ورزشی تناوبی با شدت بالا (HIIE) و فعالیت ورزشی تداومی با شدت متوسط ​​(MICE) در مردان چاق غیر فعال انجام شد.

     روش شناسی:

    در مطالعه نیمه تجربی حاضر، هشت مرد چاق غیرفعال (سن: 5/2±5/22 سال، شاخص توده بدن 1/1±5/31 کیلوگرم بر متر مربع) با استفاده از طرح متقاطع تصادفی، در سه مداخله HIIE، MICE و کنترل شرکت نمودند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و یک ساعت بعد از فعالیت به منظور اندازه گیری غلظت نیتریک اکساید (NO) گرفته شد، همچنین ضربان قلب و فشار خون قبل، بلافاصله و هر 15 دقیقه به مدت یک ساعت پس از ورزش اندازه گیری شد.

    یافته ها

    هیچ تغییر معنی داری در فاکتورهای همودینامیک و NO در گروه کنترل مشاهده نشد، با این وجود پس از پروتکل های HIIE و MICE کاهش معنی داری (05/0 p <) در فشار خون سیستولی (SBP) در مقایسه با شرایط پایه مشاهده شد، که این پدیده به دنبال HIIE برای مدت طولانی تری ادامه یافت. ضربان قلب و NO پس از هر دو پروتکل افزایش قابل توجهی داشتند  (05/0 <p) ، که افزایش NO به دنبال HIIE برای مدت زمان بیشتری حفظ شد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد شدت تمرین می تواند یک عامل اثرگذار بر توسعه دوره PEH باشد. همچنین، با توجه به افزایش طولانی تر NO ناشی از HIIE در مقایسه با MICE می توان این نکته را مد نظر قرار داد که احتمالا PEH طولانی تر پس از HIIE با مکانیسم اتساع عروقی ناشی از NO در ارتباط می باشد.

    کلید واژگان: فشار خون، اتساع عروق، چاقی، شدت فعالیت ورزشی
    MohammadHossein Sakhaei *, Payam Saidie, Arsalan Damirchi
    Aim

     Physical activity is one of the most effective ways to improve cardiovascular function. The present study was performed to evaluate cardiovascular responses following high-intensity interval exercise (HIIE) and moderate-intensity continuous exercise (MICE) in inactive obese men.

    Methods

     In the present semi-experimental study, eight inactive obese men (age: 22.5 2 2.5 years, body mass index: 31.5 ± 1.5 kg / m2) using a randomized crossover design, participated in three HIIE, MICE and control interventions.  Blood samples were taken before, immediately and one hour after exercise to measure nitric oxide (NO) concentration. Also, heart rate and blood pressure were measured before, immediately and every 15 minutes for one hour after exercises.  

    Results

      No significant changes in hemodynamic factors and NO were observed in the control group. However, after HIIE and MICE protocols, a significant decrease (p <0.05) in systolic blood pressure (SBP) was observed compared to baseline conditions, which this phenomenon has persisted for a long time following HIIE. Heart rate and NO increased significantly after both protocols (p <0.05), with the increase in NO following HIIE persisting for longer.

    Conclusion

    It seems that training intensity can be an influential factor in the development of PEH. Also, due to the longer increase in NO caused by HIIE compared to MICE, it can be considered that longer PEH after HIIE is probably related to the mechanism of NO-induced vasodilation.

    Keywords: Hypotension, Vasodilation, Obesity, Exercise intensity
  • نوید ناطقی هره دشت، ارسلان دمیرچی*، جواد مهربانی، راژان پیران
    پرفشاری خون همانند دیس لیپیدمی از مهمترین بیماریهای قلبی-عروقی است که تمرینات ورزشی می تواند اثر پیشگیرانه بر آنها داشته باشد. اثر تمرینات ترکیبی به عنوان یک شیوه تمرینی کارآمد، از روش های نوین برای بهبود سلامت قلبی-عروقی است. هدف پژوهش حاضر اثر تمرینات ترکیبی بر شاخص های التهابی قلب-عروقی، فشار خون و پروفایل لیپیدی در مردان مبتلا به پرفشاری خون بود. در این پژوهش که با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد، تعداد 9 نفر (5/4±33/47 سال؛ شاخص توده بدنی 27/5±18/33 کیلوگرم/مترمربع) به عنوان گروه تمرین و 9 نفر به عنوان گروه کنترل (20/3±44/48 سال؛ شاخص توده بدنی 35/5±51/30 کیلوگرم/مترمربع) بطور تصادفی از بین افراد داوطلب انتخاب شدند. تمرین ترکیبی که به مدت 16 هفته برگزار شد، شامل 4 جلسه تمرین هفتگی (2 جلسه هوازی، 2 جلسه مقاومتی پویا) بود. تمرینات هوازی با شدت 40-65 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه و تمرینات مقاومتی پویا با شدت 55 درصد تکرار بیشینه و هر کدام به مدت 70 تا 80 دقیقه اجرا شد. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد فشار خون سیستولی و دیاستولی گالکتین-3 و اندوتلین-1 پلاسمایی در گروه تمرین ترکیبی پس از تمرینات و همچنین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<). در بین لیپید های خون، سطح کلسترول به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<). به طور کلی نتایج نشان داد اجرای تمرینات ترکیبی هوازی و مقاومتی، علاوه بر کاهش فشار خون و بهبود وضعیت دیس لیپیدمی، منجر به کاهش بیومارکرهای اثرگذار بر التهاب عروقی و نارسایی قلبی شده است.
    کلید واژگان: پرفشاری خون، نیمرخ لیپیدی، نارسایی قلبی، تمرینات ترکیبی، گالکتین
    Navid Nateghi, Arsalan Damirchi *, Javad Mehrabani, Razhan Piran
    Hypertension similar to dyslipidemia is most important cardiovascular diseases that exercise training can have a preventive and therapeutic effect on them. The effect of combined exercise training as an effective method is one of the new ways to combat hypertension and cardiovascular health. The purpose of this study was to investigate the effect of combined exercises training on cardiovascular inflammatory markers and blood pressure in hypertensive men.In this study that designed with pre-post tests with control group, 9 men (47.33±4.5 years; body mass index 33.18±5.27 kg/m2) as combined training group [COT] and 9 as control group [CON] (48.44±3.20 years; body mass index 30.51±5.35 kg/m2) were randomly selected from volunteers. Combined training (aerobic and resistance) that performed in 16 weeks consisted of 4 sessions per week (2 sessions of aerobic and dynamic resistance training, respectively). Aerobic training with 40-65% maximal oxygen uptake (70-80 minutes) and dynamic resistance training with 55% maximum repetition (70-80 minutes) were performed. Results of ANCOVA test showed that systolic and diastolic blood pressure, galactin-3 and endothelin-1 plasma levels were significantly decreased in the post exercise training group as well as in the control group (p<0.05). In lipid profile, we observed significant decrease in total cholesterol (TChol) in combined exercise training group (p<0.05). It can be concluded that, the results showed that the combination of aerobic and resistance training, in addition to lowering blood pressure and improvement of dyslipidemia in men with hypertension, led to a decrease in biomarkers affecting vascular inflammation and heart failure.
    Keywords: Hypertension, Lipid profile, heart failure, combined exercise, galectin
  • حامد محمدی بازنشین، ارسلان دمیرچی*، حمید اراضی
    زمینه و هدف

    تمرین مداوم روی ماسه به دلیل هزینه انرژی بیشتر نسبت به سطوح سخت ممکن است به تمرین زدگی منجر شود. بنابراین ایجاد تنوع در تمرینات ضروری خواهد بود. تمرینات تاباتا نوعی از تمرینات تناوبی با شدت بالاست که تاثیر آن بر بهبود برخی عوامل آمادگی جسمانی بازیکنان رشته های تیمی گزارش شده است. با این همه، پژوهشی درباره تاثیر آن بر آمادگی بازیکنان فوتبال ساحلی انجام نگرفته است. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر شش هفته تمرینات تاباتا روی کفپوش سالنی نسبت به ماسه بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و ساختار و عملکرد بطن چپ فوتبالیست های ساحلی زبده بود.

    مواد و روش ها

    16 بازیکن از یکی از تیم های لیگ برتری کشور به طور تصادفی به دو گروه مساوی شامل گروه ماسه و سالن تقسیم شدند. به جز جنس زمین تمرین، سایر متغیرهای تمرینی بین دو گروه مشابه بود. هر نوبت تمرینی به مدت چهار دقیقه (20 ثانیه فعالیت:10 ثانیه استراحت) انجام گرفت. تمرینات سه جلسه در هفته انجام گرفت و مدت هر جلسه 34 تا 39 دقیقه (هفت تا هشت ست) بود. شاخص های قلبی (اکوکاردیوگرافی دوبعدی) و عوامل آمادگی جسمانی، به ترتیب 72 ساعت و 48 ساعت پیش و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شدند. همچنین غذای مصرفی بازیکنان در روزهای انجام آزمون ، مشابه بود. از آزمون تحلیل کوواریانس  برای بررسی تفاوت های بین گروهی در سطح 05/0>P استفاده شد.

    نتایج

    افزایش حجم ضربه ای (SV؛ 001/0>P) و حجم پایان دیاستولی بطن چپ (003/0=P) و کاهش ضخامت نسبی دیواره خلفی بطن چپ (042/0=P) در گروه ماسه به طور معنا داری بیشتر از گروه سالن بود. به جز توان بی هوازی اوج در گروه سالن (604/0=P)، بهبود مشاهده شده در سایر عوامل آمادگی جسمانی هر دو گروه معنا دار بود (05/0>P). با این همه، از نظر مقادیر نسبی VO2max (58/0=P)، توان بی هوازی اوج (134/0=P)، کمینه (913/0=P) و متوسط (5/0=P)، توان انفجاری (702/0=P)، دوی سرعت 30 متر (23/0=P) و چابکی (884/0=P) تفاوت معنا داری بین گروه ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد شش هفته تمرینات تاباتا روی ماسه نسبت به کفپوش سالنی موجب افزایش بیشتر SV بازیکنان زبده فوتبال ساحلی از طریق بازگشت بیشتر خون وریدی به قلب می شود. با این همه، از نظر توان هوازی، شاخص های توان بی هوازی، توان انفجاری، سرعت حرکت و عملکرد چابکی، تفاوتی بین انجام تمرینات روی ماسه یا کفپوش سالنی مشاهده نشد. در نتیجه، استفاده از شیوه تمرینات تاباتا روی کفپوش سالنی استاندارد برای ایجاد تنوع در برنامه آماده سازی بازیکنان فوتبال ساحلی یا در شرایطی که به سطح ماسه دسترسی وجود ندارد، توصیه می شود.

    کلید واژگان: آمادگی هوازی، توان بی هوازی، سرعت، چابکی، سطح ماسه
    Hamed Mohamadi Bazneshin, Arsalan Damirchi *, Hamid Arazi
    Background and Purpose

    Repeated exercise on sand may lead to overreaching due to higher energy costs than on hard surfaces. Therefore, it will be necessary to create variety in training. Tabata training is a type of high-intensity interval training (HIIT), which has been reported to improve some physical fitness factors in team sport players. However, no research has been done regarding its effects on the fitness of beach soccer players. Thus, the aim of the present study was to compare the effect of six weeks of Tabata training on indoor hardcourt vs. sand on some physical fitness factors and the structure and function of the left ventricle in elite beach soccer players.

    Materials and Methods

    Sixteen players from one of the Iran Premier Beach Soccer League teams were randomly divided into two equal groups including the sand group and the indoor group. Except for the type of training surface, other training variables were similar between the groups. Each exercise set was performed for 4 min (20 s exercise:10 s rest). The protocol was performed in three sessions a week and the duration of each session was 34 to 39 minutes (7 to 8 sets). Cardiac variables (two-dimensional echocardiography) and physical fitness factors were measured at 72 h and 48 h, respectively, before and after the training period. Moreover, the food consumed by the players on the test days was similar. The analysis of covariance (ANCOVA) test was used to determine the differences between the groups at P < 0.05.

    Results

    The increase in stroke volume (SV; P < 0.001) and the left ventricular end-diastolic volume (P = 0.003), and the decrease in the relative left ventricular posterior wall thickness (P = 0.042) were significantly higher in the sand group than in the indoor group. Except for peak anaerobic power in the indoor group (P = 0.604), the improvement observed in other physical fitness factors was significant in both groups (P < 0.05). However, no significant difference was observed between the groups in in terms of relative VO2max (P = 0.58), peak (P = 0.134), minimum (P = 0.913), and average (P = 0.5) anaerobic power, explosive power (P = 0.702), 30-m sprint (P = 0.23) and agility (P = 0.884).

    Conclusion

    Compared to indoor hardcourt, it seems that six weeks of Tabata training on sand increases the SV of elite beach soccer players through a greater venous return to the heart. However, no difference was observed between training on sand or indoor hardcourt in terms of aerobic power, anaerobic power parameters, explosive power, speed of movement, and agility performance. Therefore, the use of Tabata training protocol on a standard indoor hardcourt is recommended to create a variety of conditioning programs for beach soccer players or in situations where there is no access to a sand surface.

    Keywords: Sand, Aerobic fitness, Anaerobic power, Sprint, Agility
  • روح الله طاهری گندمانی، ارسلان دمیرچی*، بهمن میرزایی
    زمینه و هدف

    بیماری های قلبی عروقی از دلایل اصلی مرگ و میر در سالمندان می باشند. سیگنالینگ بیوژنز میتوکندری نقش مهمی در تعادل انرژی قلبی عروق دارد. هدف این پژوهش بررسی اثر تمرین مقاومتی با شدت زیاد و متوسط بر بیان ژن برخی از مولکول های سیگنالینگ میتوکندری شامل TFAM، PGC-1α ، AMPK، و سیتوکروم ث قلب موش های صحرایی سالمند بود.

    روش ها:

     25 سر موش صحرایی نر سالمند 23 ماهه نژاد ویستار دارای میانگین وزنی 437 گرم به صورت تصادفی به سه گروه، تمرین مقاومتی با شدت متوسط (9 سر)، شدت زیاد (8 سر) و کنترل (8 سر) تقسیم شدند. تمرینات مقاومتی 5 روز در هفته برای 8 هفته و شامل بالا رفتن از نردبان با شدت زیاد (80% حداکثر ظرفیت حمل ارادی) و شدت متوسط (60% حداکثر ظرفیت حمل ارادی) اجرا شد. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، میزان بیان ژن ها در قلب به روش "واکنش زنجیره‏ای پلیمراز کمی در زمان واقعی" اندازه گیری شد. برای مقایسه گروه‏ ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0/05 > p استفاده شد.

    یافته ها:

     بیان  PGC-1αدر هر دو گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری یافت (0/05 >p). بیان سیتوکروم ث در گروه تمرین مقاومتی با شدت متوسط نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری یافت (0/05> p). در میزان بیان دیگر فاکتورها بین گروه‏ها تفاوت معنی‏ داری مشاهده نشد
    (0/05 >p).

    نتیجه گیری: 

    تمرینات مقاومتی با شدت زیاد و متوسط موجب افزایش بیان PGC-1α، و تمرین مقاومتی با شدت متوسط موجب افزایش بیان سیتوکروم ث در سلول‏های قلبی موش‏های سالمند می گردد. این اثرات می تواند در بهبود تعادل انرژی سلول های قلبی در سالمندان مفید باشد.

    کلید واژگان: بیوژنز میتوکندریایی، تمرین مقاومتی، میوسیت قلب
    Ruhollah Taheri Gandmani, Arsalan Demirchi*, Bahman Mirzaei
    Background and Aim

    Cardiovascular diseases are among the main causes of mortality in the elderly. Signaling of mitochondrial biogenesis has a crucial role in cardiovascular energy homeostasis. The purpose of this study was to compare the effect of high and moderate intensity resistance training on the myocardial gene expression of some mitochondrial signaling molecules including AMPK, PGC-1α, TFAM and cytochrome C in the elderly rats.

    Methods

    Twenty-five male Wistar rats with 23 months old and 437 g average weight were randomly assigned to control (n = 8), resistance training (RT) with high intensity [HRT, 80% of maximum voluntary carrying capacity] (n = 8), and moderate intensity [MRT, 60% of maximum voluntary carrying capacity] (n = 9). RT included 5 days/week of climbing a ladder for 8 weeks. Seventy-two hours after the last training session, myocardial gene expression of AMPK, PGC-1α, TFAM and cytochrome C were measured by Real Time Polymerase Chain Reaction. One-way analysis of variance and Tukey post-hoc test were used for statistical analyses and p <0.05 was considered the significant level.

    Results

    PGC-1α gene expression significantly increased in both HRT and MRT groups compared to the control group (p < 0.05). MRT significant increased  cytochrome C gene expression, compared to the control group (p < 0.05).

    Conclusion

    In elderly rats, HRT and MRT can improve PGC-1α myocardial expression, wheras MRT improves the cytochrome C myocardial expression. These effects can be useful in improving the energy homeostasis of myocardial cells in the elderly.

    Keywords: Mitochondrial biogenesis, Resistance training, cardiac myocyte
  • حمیدرضا آزمون زاویه کیوی*، ارسلان دمیرچی، بهمن میرزایی
    مقدمه و هدف

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت و مقایسه سطح فعالیت بدنی، عوامل خطرساز متابولیکی و عادت های تغذیه ای آن ها با کارکنان غیر مبتلا بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش 1007 نفر از کارکنان شهرداری شرکت کردند (سن: 9.2±43.3 سال، 800 مرد، 207 زن). قد، وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی، دور کمر و فشارخون آن ها اندازه گیری شد. برای بررسی سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه بک و عادت های تغذیه ای از یک پرسشنامه استاندارد ملی استفاده شد. تشخیص ابتلا به سندرم متابولیک با استفاده از شاخص فدراسیون بین المللی دیابت (IDF) صورت گرفت. از آزمون کروسکال- والیس و یومن- ویتنی جهت تجزیه وتحلیل داده ها در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.

    یافته ها: 

    نتاج آماری نشان داد ارتباط معنی داری بین سطح فعالیت بدنی و میزان ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد (10.4=p=0.005, X2)؛ به طوری که درصد افراد مبتلا به سندرم متابولیک در سطح فعالیت بدنی بالا، متوسط و خفیف به ترتیب 10.4، 15.4 و 21.5 بود. در سطح بالای فعالیت بدنی، مقادیر TG و HDL مردان، WC زنان و FBS هر دو جنس تفاوتی با کارکنان غیر مبتلا نداشت (0.05<P)؛ در حالی که این عوامل در سطح متوسط و خفیف فعالیت به طور معنی داری نسبت به کارکنان غیرمبتلا در سطح بالاتری بود. (0.05>P). همچنین، ابتلا به سندرم متابولیک با مصرف هفتگی میوه و ماهی یک ارتباط معکوس (0.05>P) و با مصرف غذای سرخ کرده در سه وعده روزانه ارتباط مستقیم داشت (0.01>P).

    بحث و نتیجه گیری: 

    خطر شیوع سندرم متابولیک در کارکنانی که از سطح فعالیت بدنی بالاتری برخوردار بوده کمتر است و داشتن سطح فعالیت بدنی بالا می تواند یک راهکار موثر در کنترل برخی از اجزای سندرم متابولیک نظیر TG و FBS و WC باشد. همچنین، علاوه بر بهبود سطح فعالیت بدنی، افزایش مصرف میوه ها و ماهی می تواند در کاهش خطر ابتلا به سندرم متابولیک کارکنان موثر باشد.

    کلید واژگان: عوامل خطرساز قلبی-عروقی، پروفایل لیپیدی، فشار خون، رژیم غذایی
    Hamidreza Azmoon Zavie Kivi*, Arsalan Damirchi, Bahman Mirzaei
    Introduction and purpose

    The aim of this study was to investigate the prevalence of metabolic syndrome (MetS) in Rasht municipal employees and compare the level of physical activity (PA), metabolic risk factors and their eating habits with non-MetS employees.

    Materials and methods

    1007 employees participated in this study (age: 43.3±9.2 years, 800 men, 207 women) and their height, weight, body mass index, fat percentage, waist circumference (WC) and blood pressure were measured. Beack questionnaire and a national standard questionnaire were used to assess the level of PA and eating habits, respectively. The MetS was diagnosed using the International Diabetes Federation (IDF) index. Kruskal-Wallis and Yeoman-Whitney tests were used to analyze the data at a significance level of P<0.05.

    Results

    Based on the results, 18.4% of employees had MetS and 58.3% of them had low levels of PA. Chi-squared test showed a significant relationship between the level of PA and the prevalence of MetS (X2=10.4, P=0.005), so that the percentage of employees with MetS at the high, moderate and low level of PA was 10.4, 15.4 and 21.5, respectively. Also high level of PA, TG and HDL levels in male, WC in female, and FBS in both sexes were not different from non-MetS employees (P<0.05); while these factors at the moderate and low level of PA were significantly different (P<0.05). The MetS was inversely associated with weekly consumption of fruits and fish (P<0.05) and was directly associated with consumption of fried foods in three daily meals (P<0.01).

    Discussion and Conclusion

    The risk of the prevalence of metabolic syndrome is lower in employees who have a higher level of physical activity, and having a high level of physical activity can be an effective solution in controlling some components of metabolic syndrome, such as TG, FBS, and WC. Also, in addition to improving the level of physical activity, increasing the consumption of fruits and fish can be effective in reducing the risk of metabolic syndrome among employees.

    Keywords: Cardiovascular risk factors, Lipid profile, Blood pressure, Diet
  • اکرم رستمی، ارسلان دمیرچی، مریم ابراهیمی*
    هدف

    امروزه بین ورزشکاران به مصرف مکمل های آمینو اسید با هدف کاهش آسیب های عضلانی بیش از گذشته توجه شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر مصرف 1 دز آمینواسیدهای شاخه دار پیش از فعالیت وامانده ساز به همراه 1 ماه مکمل دهی ویتامین ای بر آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز زنان فعال بود. 

    روش ها

    تعداد 32 نفر از دانشجویان زن فعال دانشگاه رازی کرمانشاه با دامنه سنی 18 تا 23 سال به صورت در دسترس و بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شده و پس از اخذ فرم رضایت نامه آگاهانه به طور تصادفی در 4 گروه 8 نفره دارونما، ویتامین ای، گروه آمینواسیدهای شاخه دار و آمینواسیدهای شاخه دار / ویتامین ای قرار گرفتند. ویتامین ای روزانه 1 عدد کپسول معادل 400 واحد بین المللی و گروه آمینواسیدهای شاخه دار به صورت طعم دار شده با آبلیمو از 2 ساعت و نیم قبل از انجام فعالیت در 4 نوبت با فاصله زمانی 30 دقیقه مصرف شد. آزمون شامل 30 دقیقه فعالیت با 50 درصد توان هوازی و بلافاصله فعالیت با 75 درصد توان هوازی تا حد واماندگی روی دوچرخه کارسنج بود. نمونه گیری از آزمودنی ها بلافاصله و 48 ساعت بعد از فعالیت انجام شده و داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح 05/0=α  با آزمون های شاپیرو ویلک، آنالیز واریانس با اندازه گیری تکراری، آزمون تعقیبی بونفرونی و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. 

    یافته ها

    اثر هیچ کدام از مکمل ها بر سطوح لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز بلافاصله پس از فعالیت معنا دار نبود (0/05>P)، اما میانگین سطوح کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز 48 ساعت پس از فعالیت در گروه های آمینواسیدهای شاخه دار (  LDH=213/2± 23/44,11/00± CK=199/4) و آمینواسیدهای شاخه دار / ویتامین ای  (   ,3/20± CK=188/3) 213/2=LDH± 23/44 نسبت به گروه های دارونما و ویتامین ای نیز پایین تر بود (P=0/001) و کمترین مقدار آن ها نیز در گروه آمینواسیدهای شاخه دار و آمینواسیدهای شاخه دار / ویتامین ای مشاهده شد که با سطوح پلاسمایی لوسین و ایزولوسین ارتباط منفی قابل توجهی داشت (0/001= P).

    نتیجه گیری

     با اینکه مصرف آمینواسیدهای شاخه دار به تنهایی پیش از فعالیت وامانده ساز باعث کاهش شاخص های آسیب عضلانی شد، اما به نظر می رسد مصرف لوسین و ایزولوسین در کنار مکمل دهی ویتامین ای اثر بیشتری در کاهش آسیب عضلانی داشته باشد.

    کلید واژگان: فعالیت وامانده ساز، کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز، مکمل دهی ورزشی
    Akram Rostami, Arsalan Damirchi, Maryam Ebrahimi*

    Objective:

     The use of amino acid supplements among athletes for reducing muscle injuries has become more popular. This study aims to examine the effect of branched-chain amino acids (BCAA) consumption before exhaustive exercise along with one month vitamin E supplementation on lactate dehydrogenase (LDH) and creatine kinase (CK) levels of active females.  

    Methods :

    In this study, 32 active female students of Razi University in Kermanshah, Iran aged 18-23 years were selected and, after obtaining the informed consent form them, were randomly divided into four groups of placebo (n=8), Vitamin E (n=8), BCAA (n=8), and Vitamin E+BCAA (n=). Vitamin E was consumed as 400 IU daily for a month and BCAA with lemon juice was consumed 2.5 hours before exercise four times with a 30-min interval. The exercise program included 30 minutes of cycling on an ergometer with 50% of the aerobic capacity, and immediately followed by cycling with 75% of the aerobic capacity until the exhaustion. Sampling was done immediately and 48 hours after the exercise, and data were analyzed using Shapiro-Wilk test, repeated measures ANOVA, Bonferroni test, and Pearson correlation test in SPSS software, version 22.

    Results:

     None of the supplements had a significant effect on levels of LDH and CK immediately after the exercise (P>0.05), but 48 hours after the exercise, the mean levels of LDH and CK decreased in BCAA group  (CK: 199.4±11.00, LDH: 213.2±23.44) and Vitamin E+BCAA (CK: 188.3±3.20, LDH: 208.3±40.12) compared to Vitamin E and placebo groups (P = 0.001). Their lowest levels was observed in the Vitamin E+BCAA group which was negatively correlated to plasma leucine and isoleucine levels (P = 0.001). 

    Conclusion :

    Although BCAA consumption alone before exhaustive exercise can reduce muscular damage indicators in active females, it seems that leucine and isoleucine along with Vitamin E supplementation is more effective in reducing muscular damage.

    Keywords: Exhaustive exercise, Creatine kinase, Lactate dehydrogenase, Supplementation
  • راضیه رضایی*، حمید محبی، فرهاد رحمانی نیا، ارسلان دمیرچی، محمد فتحی
    زمینه و هدف

     تاثیر مفید فعالیت ‌بدنی بر برخی عوامل خطرزا موجب بهبود و ارتقاء شاخص‌های متابولیک و فیزیولوژیک افراد شده و شرایطی مانند یایسگی سلامتی زنان را بیشتر در معرض خطر قرار می‌دهد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر فعالیت‌‌ بدنی بر شاخص‌های متابولیک و آنتروپومتریک در زنان یایسه و غیر یایسه است.

    روش تحقیق:

     در این مطالعه نیمه‌تجربی 77 زن یایسه و غیر یایسه در 4 گروه شامل یایسه [فعال (n=18)، غیرفعال (n=17) و غیریایسه (فعال (n=23)، غیرفعال (n=19)] شهرستان رشت که در سالن‌های ورزشی شهر رشت به مدت سه جلسه در هفته و هر جلسه یک و نیم ساعت حداقل برای 6 ماه فعالیت ورزشی منظم داشتند. آزمودنی‌ها براساس یایسگی (یک سال کامل آمنوره باشند) و غیر یایسگی (براساس گزارش خود افراد)، فعال و غیرفعال (بر اساس پرسش‌نامه بوچارد) به صورت هدفدار و غیرتصادفی گروه‌بندی شدند؛ سپس پرسش‌نامه ثبت سه روزه فعالیت‌بدنی بوچارد برای ارزیابی هزینه انرژی تام و تعیین سطح فعالیت‌بدنی تکمیل، شاخص توده بدن (BMI)، دور کمر به لگن (WHR)، ضخامت چربی زیر پوستی برای ارزیابی درصد چربی بدن اندازه‌گیری شد، عوامل خطرزای قلبی عروقی شامل فشار خون سیستولی (SBP)، فشار خون دیاستولی (DBP)، اندازه‌گیری و نمونه خون به میزان 5 میلی‌لیتر از همه‌ی آزمودنی‌ها برای اندازه‌گیری کلسترول تام (TC)، تری‌گلیسیرید (TG)، لیپوپروتیین‌کم‌چگال (LDL-C)، لیپوپروتیین‌پر‌چگال (HDL-C) و نسبت کلسترول به لیپوپروتیین‌پرچگال (TC/HDL-C) پس از 12 ساعت ناشتا گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش آماری تجزیه و تحلیل واریانس (ANOVA) و آزمون تعقیبی توکی با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 20استفاده شد.

    یافته‌ها: 

    نتایج این تحقیق نشان داد که بین زنان یایسه (فعال و غیرفعال) در شاخص‌های WHR، SBP، DBP، شاخص توده بدن، درصد چربی بدن تفاوت معنی‌داری وجود ندارد (0/05>P) این موضوع همچنین در زنان غیر یایسه (فعال و غیرفعال) دیده شد. در صورتی که بین زنان یایسه غیرفعال و زنان یایسه فعال در شاخص‌هایTC ،TG ، LDL-C،HDL-C  وTC/HDL-C  تفاوت معنی‌داری (0/01>P) مشاهده شد. این نتایج در بین زنان غیر یایسه غیرفعال و غیر یایسه فعال نیز دیده شد.

    نتیجه‌گیری:

     نتایج این پژوهش نشان داد هرچند فعالیت‌‌بدنی نتوانست وزن، BMI و درصد چربی بدن زنان یایسه و غیریایسه را به‌طور معنی‌داری تغییر دهد؛ اما توانست نیمرخ لیپیدهای خون را تغییر دهد.

    کلید واژگان: یائسگی، فعالیت بدنی، شاخص های فیزیولوژیکی-متابولیکی
    Raziyeh Rezaei *, Hamid Mohebbi, Farhad Rahmaninia, Arsalan Damirchi, Mohammad Fathi
    Background and Aims

    The beneficial effect of physical activity on some risk factors improves and promotes the metabolic and physiological factors in individuals. Women who have gone through menopause are at a greater risk. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of physical activity on metabolic and anthropometric factors in pre and postmenopausal women.

    Materials and Methods

    A total of 77 women participated in this quasi-experimental study. The subjects were non-randomly divided into four groups including premenopausal women [active (n= 18), inactive (n= 17)] and postmenopausal women [active (n = 23), inactive (n = 19)] which had regular activity in the gyms of Rasht, Iran for three 90-minute sessions for at least 6 months. Bouchard Three-Day Physical Activity Record was completed by subjects to assess energy expenditure and to determine levels of physical activity. Then body mass index (BMI), waist-hip ratio (WHR), and body fat percent (BF%) of subjects were measured. Also, systolic blood pressure (SBP), diastolic blood pressure (DBP), total cholesterol (TC), triglyceride (TG), low-density lipoprotein (LDL-C), high-density lipoprotein (HDL-C), and TC/HDL-C were measured. Data analysis was performed by one-way analysis of variance (ANOVA) and Tukey’s test using SPSS software (version 20).

    Results

    The results of this study indicated no significant difference in SBP, DBP, BMI, BF%, and WHR between pre and postmenopausal women (active and inactive). However, significant differences (P≤0/01) were observed in TC, TG, LDL-C, HDL-C, and TC/HDL-C between pre and postmenopausal inactive and active women.

    Conclusion

    The results of this study revealed that although physical activity failed to affect BMI, weight, or BF%, it could desirably and significantly affect lipid profile in pre and postmenopausal women.

    Keywords: Menopausal, Physical Activity, Physiological, Metabolic Indices
  • روح الله طاهری گندمانی، بهمن میرزایی*، ارسلان دمیرچی
    زمینه و هدف

    اختلال در عملکرد قلبی عروقی ناشی از افزایش سن اغلب با اختلال در بیوژنز و عملکرد میتوکندری همراه است. تمرین ورزشی می‌تواند عملکرد میتوکندری و محتوای عضلات را بهبود بخشیده تا انرژی مورد نیاز سلول‌ها را فراهم سازد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرین مقاومتی با شدت متوسط (MRT) و بالا (HRT) بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK کاردیومیوسیت‌ها در موش‌های صحرایی سالمند بود.

    روش‌ کار

    در این مطالعه تجربی، 30 موش صحرایی نر سالمند (23 ماهه) به طور تصادفی به سه گروه: کنترل (C)، MRT و HRT تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی هشت هفته (5 روز در هفته) تمرین مقاومتی را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان 110 سانتی‌متری به همراه وزنه‌های بسته شده به دم موش بود. در گروه MRT، پروتکل تمرین با 60 درصد حداکثر بار (MVCC) و با 20-14 بار صعود از نردبان؛ و در گروه HRT با 80 درصدMVCC، 10-9 بار بالارفتن از نردبان انجام شد. داده‌ها با استفاده از ANOVA در سطح معنی‌داری 0/05< pآزمون شد.

    یافته ها

    بیان PGC-1α، TFAM و AMPK در گروه‌های MRT و HRT نسبت به گروه کنترل افزایش معنی‌داری داشت (0/0001 = p). بین دو گروه MRT و HRT بر بیان PGC-1α، TFAM و AMPK تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (574 /0= p).

    نتیجه‌گیری

    هشت هفته MRT و HRT با افزایش بیان AMPK، PGC-1α و TFAM کاردیومیوسیت‌های موش‌های صحرایی سالمند منجر به بهبود بیوژنز میتوکندری می‌شود. به نظر هر دو نوع تمرین یک شیوه مداخله کارآمد برای بهبود عملکرد میتوکندری باشد.

    کلید واژگان: فعالیت ورزشی، بیوژنز اندمک، قلب و سالمندی
    Rohollah Taheri Gandomani, Bahman Mirzaei*, Arssalan Damirchi
    Background & objectives

    Age-related cardiovascular dysfunction is often accompanied by impaired mitochondrial biogenesis and function. Exercise training can improve mitochondrial function and content in muscle to meet the energy demands of the cells. The purpose of the present study was to investigate the effect of moderate-intensity (MRT) and high-intensity (HRT) resistance training on the expression of PGC-1α, TFAM and AMPK of cardiomyocytes in elderly rats.

    Methods

    In this experimental study, 30 elderly male rats (23 months) were divided into 3 groups: control (C), MRT and HRT. Training groups exercised resistance training for eight weeks (5 days a week). The resistance training protocol consisted of climbing a 110- centimeter -long ladder, with a weight attached to a tail sleeve. In the MRT group, the training protocol with 60% MVCC, 14-20 times climbing the ladder; In the HRT group with 80% MVCC, 9-10 times climbing the ladder was performed. Data were tested using ANOVA at a significance level of p<0.05.

    Results

    the expression of PGC-1α, TFAM and AMPK was significantly increased in MRT and HRT groups compared to control group (p=0.000). There was no significant difference between MRT and HRT groups on the expression of PGC-1α, TFAM and AMPK (p=0.574).

    Conclusions

    Eight weeks of MRT and HRT exercise improved mitochondrial biogenesis by increasing the expression of AMPK, PGC-1α and TFAM Cardiomyocytes in Elderly Rats. Both types of exercise training may be considered an effective intervention to improve mitochondrial function

    Keywords: Exercise, Organelle Biogenesis, Cardiac, Aging
  • روح الله طاهری، بهمن میرزایی *، ارسلان دمیرچی
    مقدمه

    به تدریج با افزایش سن تغییرات فیزیولوژیکی در سیستم قلبی و عروقی رخ می‎دهد، این تغییرات موجب بیماری‎های قلبی- عروقی که از عوامل مهم مرگ و میر در ‎سالمندان است، می‎شود. هدف این پژوهش بررسی اثر تمرینات تناوبی و مقاومتی بر بیوژنز میتوکندری میوسیت قلبی رت‎های سالمند بود.

    روش کار

    30 سر رت سالمند 23 ماهه و با وزن 2/437 گرم به صورت تصادفی به 3 گروه، 10تایی، تمرین تناوبی (IT)، تمرین مقاومتی با شدت بالا(HIRT) و گروه کنترل(C) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی نردبان با شدت زیاد (80 درصد از MVCC)، و تمرین تناوبی با شدت 40 تا 80 درصد سرعت بیشینه از هفته اول شروع و با30 تا 110درصد سرعت بیشینه از هفته چهارم به بعد ادامه دادند. تمرینات به مدت هشت هفته و 5 روز در هفته اجرا شد.. 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی جداسازی بافت قلب انجام شد. تجزیه تحلیل آماری با استفاده از آزمون آنوا و سطح معنی داری 05/0≥P بود.

    نتایج

    یافته ها یافته‎های این تحقیق نشان داد که سالمندی باعث کاهش معنادار بیان AMPK, PGC-1α و TFAM ‎در بافت قلب رت‎های صحرایی سالمند شده است(000/0P=). بعداز هشت هفته مداخله بیان AMPK, PGC-1α, TFAM در هر دو گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری یافت،(000/0P=). همچنین بین روش های تمرینی بر بیان ‎AMPK, PGC-1α, TFAM تفاوت معنی داری مشاهده شد(000/0P=).

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق نشان می‎دهد تمرینات تناوبی و مقاومتی میتواند بیان پروتیین‎های مرتبط با بیوژنز میتوکندری را بهبود بخشد. بنابراین برخورداری از سطوح منظم تمرینات تناوبی و مقاومتی می‎تواند راه کار مناسبی برای ‎تغییرات مطلوب در عوامل خطرزای قلبی عروقی در افراد مسن باشد.

    کلید واژگان: بیوژنز میتوکندری ‎، PGC-1α، TFAM ‎، AMPK، ‎تمرینات مقاومتی و تناوبی
    Behnaz Amoozgar Shahidi, Majid Jahangirfard*, Niloufar Iman Khan, Sedigheh Toutian
    Introduction

    Physiological changes in the cardiovascular system occur gradually with age These changes cause cardiovascular disease, which is a major cause of death in the elderly. The aim of this study was to evaluate the effect of intermittent and resistance training on mitochondrial biogenesis of cardiac myocytes in elderly rats.

    Methods

    30 -old rats 23-month weighing 437.2 g were randomly divided into 3 groups: 10, intermittent training (IT), high intensity resistance training (HIRT) and control group (C). Were divided. High-intensity ladder resistance training (80% of MVCC), and intermittent training with 40 to 80% of maximum speed started from the first week and continued with 30 to 110% of maximum speed from the fourth week Exercises were performed for eight weeks and 5 days a week. 72 hours after the last training session, cardiac tissue isolation was performed. Statistical analysis using ANOVA test had a significance level of P ≥ 0.05.

    Results

    Results The findings of this study showed that aging significantly reduced the expression of AMPK, PGC-1α and TFAM in the heart tissue of elderly rats (P = 0.000). After eight weeks of intervention, the expression of AMPK, PGC-1α, and TFAM increased significantly in both training groups compared to the control group (P = 0.000). Also, there was a significant difference between the training methods on the expression of AMPK, PGC- 1α, TFAM (P = 0.000).

    Conclusion

    The results show that periodicity and resistance improve the expression of proteins associated with mitochondrial biogenesis. Therefore, having regular levels of intermittent and resistance training can be a good solution for favorable changes in cardiovascular risk factors in the elderly.

    Keywords: Mitochondrial biogenesis, PGC-1α, TFAM, AMPKResistance, periodic exercises
  • ارسلان دمیرچی، حسین چیتی، سقراط فقیه زاده، محمود حکمی زنجانی
    زمینه و هدف
    سبک زندگی توام با کم تحرکی و شیوع سندروم های متابولیک به ویژه پیش دیابت، یکی از چالش های مهم سلامت در جهان بوده و اخیرا محققان توجه خاصی به استفاده از علوم ورزشی جهت یافتن روش های نوین پیشگیری و درمانی کرده اند. بر همین اساس هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرین ترکیبی بر اختلال قند ناشتا، اختلال تحمل گلوکز و هموگلوبین گلیکولیزه در بیماران پیش دیابتی بود.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، در مجموع 30 بیمار پیش دیابتی به مدت 8 هفته در دو گروه 15 نفری (تمرین) تحت یک برنامه ی استاندارد تمرینات بدنی هوازی 40 تا 70 درصد VO2max و مقاومتی50 تا 70 درصد (1RM) و گروه 15 نفری (شاهد) قرار گرفتند. تغییرات در سطوح سرمی قند ناشتا، تحمل گلوکز دو ساعته و HbA1c بین گروه ها مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    در انتهای این مطالعه سطوح سرمی قند ناشتا، تحمل به گلوکز دو ساعته و درصد HbA1c در گروه تمرین به طور معنی داری بهبود یافتند. ولی گروه شاهد هیچکدام از شاخص های گلوکز مورد مطالعه کاهش معنی دار نشان ندادند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه تمرین ترکیبی هوازی و مقاومتی بر اختلال قند ناشتا، اختلال تحمل به گلوکز و هموگلوبین گلیکولیزه بیماران پیش دیابتی اثر بخش بوده و به عنوان روش موثر توانسته بیماران پیش دیابتی را به هدف درمانی و وضعیت طبیعی FBS ، OGTT و HbA1c نزدیک نماید و احتمالا از پیشرفت آن و ابتلا به عوارض متعدد دیابت نوع 2 پیشگیری کند. با این حال مطالعات بیشتر جهت نتیجه گیری قطعی توصیه می شود.
    کلید واژگان: پیش دیابت، افزایش قند خون ناشتا، اختلال تحمل گلوکز، هموگلوبین A گلیکولیزه، تمرین مقاومتی و هوازی
    A. Damirchi, H. Chiti, S. Faghihzadeh, M. Hakmai Zanjani
    Background And Objective
    Lifestyles comprising of physical inactivity coupled with the prevalence of metabolic syndrome and pre-diabetes are the major global public health challenges. Recently, sport sciences have garnered attention as to find new methods for the prevention and treatment of diabetes. Accordingly, the aim of this study is to evaluate the effect of combined exercise on impaired fasting glucose, impaired glucose tolerance and HbA1c in pre-diabetic patients.
    Materials And Methods
    30 men with pre-diabetes voluntarily took part in this study and were divided into two groups: pre-diabetes exercise and pre-diabetes control. The pre-diabetes exercise group participated in an aerobic (40 to 70 percent of VO2max) and resistance exercise (50 to 70 percent of 1RM) program for 8 weeks. The control group continued their daily activities and normal life. Changes in the serum levels of fasting glucose, two-hour glucose tolerance and HbA1c were then compared between the groups.
    Results
    At the end of the study, fasting glucose levels, two-hour glucose tolerance and the percentage of HbA1c were significantly improved in the pre-diabetes exercise group. Fasting glucose levels, two-hour glucose tolerance and the percentage of HbA1c did not decrease in the control group.
    Conclusion
    Aerobic and resistance exercise are effective on impaired fasting glucose, impaired glucose tolerance and glycosylated hemoglobin A in pre-diabetes patients. This effective method could bring pre-diabetes patients closer to their therapeutic targets regarding FBS, OGTT and glycosylated hemoglobin A. In this study aerobic and resistance exercise possibly prevent the progression of pre-diabetes and multiple complications of type 2 diabetes. However, further studies are needed to draw firm conclusions.
    Keywords: Prediabetes, Hyperglycemia, Impaired Glucose Tolerance, Glycosylated Hemoglobin A, Aerobic, Resistance Exercises
  • حمزه عبدی نژاد، ارسلان دمیرچی، ریحانه سریری
    فعالیت های بدنی نقش مهمی در پیشگیری، به تاخیر انداختن و درمان مشکلات ناشی از فرآیند پیری و بهبود کیفیت زندگی دارند. هدف از این تحقیق، اندازه گیری شاخص های سیستم دفاع آنتی اکسیدانی و ایمونولوژیکی برای درک اثر فعالیت ورزشی هوازی بود. 12 ورزشکار مرد (سن 95/4±7/51 سال، وزن 51/4±5/67 کیلوگرم، شاخص توده بدن 92/0±93/23 کیلوگرم بر مترمربع) و 12 غیرورزشکار مرد (سن 28/3±91/52 سال، وزن 12/5±35/72 کیلوگرم، شاخص توده بدن 89/0±58/25 کیلوگرم بر مترمربع)، به صورت تصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمون تعدیل شده 20 متر شاتل ران برای فعالیت هوازی وامانده ساز مورد استفاده قرار گرفت. فعالیت آنزیم های سوپراکسیداز دیسموتاز(SOD) ، کاتالاز (CAT)، پراکسیداز (POD) و همچنین ایمونوگلوبولین A بزاقی قبل، بلافاصله بعد و یک ساعت بعد ازتمرین هوازی بیشینه اندازه گیری شد. بر اساس نتایج، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در هر دو گروه بلافاصله بعد از فعالیت و هم چنین یک ساعت بعد از فعالیت، افزایش معناداری نسبت به قبل از فعالیت داشت. از طرفی، در هر دو گروه ورزشکار و غیر ورزشکار، تفاوت معنا دار بین مقدار ایمونوگلوبولین A قبل و بعد از تمرین ملاحظه نشد. در حالت ریکاوری نیز فعالیت آنزیم های CAT و SOD در گروه ورزشکار نسبت به غیر ورزشکار افزایش معناداری نشان دادند. به نظر می رسد که سابقه فعالیت ورزشی منظم در افراد ورزشکار می تواند باعث سازگاری بهینه و افزایش توان سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی در مقابله با فشار اکسایشی گردد.
    کلید واژگان: فعالیت هوازی، آنزیم های آنتی اکسیدانی، بزاق، ایمونوگلوبولین A، میانسالی
  • ارسلان دمیرچی، فرزاد داداش زاده*
    هدف
    هدف پژوهش حاضر، مقایسه دو حجم شش و هشت هفته ای تمرینات موازی بر شاخص های آمادگی جسمانی، تغییرات کورتیزول و پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا (CRP-hs) در فوتبالیست های نوجوان بود. روش شناسی: بیست فوتبالیست (سن: 0/91 ± 15 سال، وزن: 10/07 ± 10/61 کیلوگرم) با حداقل 5 سال سابقه فوتبال، به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفری شش و هشت هفته تقسیم شدند. دوره تمرینی شامل تمرینات عمومی (سه هفته) و اختصاصی بود و به صورت سه جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه برگزار شد. نوع و شدت تمرینات برابر بوده و فقط حجم تمرینی بین گروه ها متفاوت بود. قبل و بعد از دوره، توان هوازی (آزمون 1609 متر)، سرعت (دوی 60 متر) و استقامت عضلانی (شنا سوئدی و دراز و نشست) در ساعت 8:45-8 عصر و نمونه های خون وریدی برای اندازه گیری کورتیزول و CRP-hs در شرایط ناشتا (8:30-8 صبح) از آزمودنی ها اخذ شد.
    یافته ها
    مقادیر VO2max، سرعت، دراز و نشست و شنا سوئدی هر دو گروه نسبت به مقادیر پایه بهبود معنی داری نشان داد. حجم تمرینی هشت هفته در خصوص کاهش غلظت کورتیزول موثرتر بود (%16/77، 0/033=P)، اما سرعت گروه شش هفته با اندازه اثر بزرگتری (0/11- =r) بهبود یافته بود (%5/27). همچنین، در مورد سایر متغیرها تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد افزایش تدریجی شدت تمرینات آماده سازی در مدت هشت هفته نسبت به افزایش مشابهی در طول شش هفته، منجربه کاهش موثرتر مقادیر سرمی کورتیزول فوتبالیست های نوجوان می شود، اما در مورد سطوح hs-CRP و بهبود متغیرهایی نظیر VO2max، سرعت و استقامت عضلانی مزیت بیشتری ندارد.
    کلید واژگان: حجم تمرین، فوتبال، VO2max، استقامت عضلانی، سرعت
    A Damirchi, F Dadashzade *
    Aim
    The purpose of present study was to compare the effect of two volumes six- and eight-week of concurrent training on physical fitness factors, cortisol, and high-sensitivity C-reactive protein (hs-CRP) level changes in adolescent soccer players.
    Method
    Twenty players (age: 15 ± 0.91 years; weight: 61.10 ± 10.07 kg; soccer experience: at least 5 years) randomly divided into 6-week or 8-week group (n=10). The training protocol had two phases including general (three weeks) and specific in three days a week for 90 min. The type and intensity were same for both groups and only the volume was different between them. Aerobic power (1609 m), speed (60 m), muscular endurance (push up and sit up), and fasted venous blood samples (cortisol and hs-CRP) were collected before and after training period at 8-8:45 P.M and 8-8:30 A.M, respectively.
    Results
    The values of VO2max, speed, push up, and sit up were improved compared to pre-training values in both groups. Eight-week volume was more effective regarding the reduction of cortisol (%16.77; P=0.033), but the speed of six-week group was improved (%5.27) with a large effect size (r = -0.11). With respect to other variables, there was no significant difference between the two groups.
    Conclusion
    Gradual increase in intensity of conditioning training within eight weeks compared to the same increase within six weeks lead to more effective reduction in serum cortisol of adolescent soccer players, but in relation to hs-CRP levels and improve in VO2max, speed and muscular endurance, it has no more advantage.
    Keywords: Training volume, Soccer, VO2max, Muscular endurance, Speed
  • یازگلدی نظری*، ارسلان دمیرچی، ریحانه سریری، عراز نظری، ناصر بای
    زمینه و هدف
    در پژوهش حاضر اثر فعالیت هوازی حاد بر تغییرات برخی آنتی اکسیدان های آنزیمی و غیرآنزیمی بزاقی در مردان غیرورزشکار بررسی گردید.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، 25 مرد غیرورزشکار دانشگاهی (سن 6/1±2/21 سال، وزن 1/10±62/68 کیلوگرم، چربی بدنی 9/2±75/16% و حداکثر اکسیژن مصرفی 4/2±54/37 میلی لیتر برکیلوگرم بردقیقه)، به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. نمونه های بزاقی در سه مرحله (قبل، بلافاصله و یک ساعت پس از دویدن) بر روی نوارگردان، طبق آزمون بیشینه آستراند جمع آوری شد. میزان فعالیت آنزیم های پراکسیداز، کاتالاز و غلظت اسید اوریک با استفاده از روش های آزمایشگاهی اندازه گیری شد، سپس برای بررسی تغییرات به دست آمده از آزمون آماری اندازه گیری های مکرر و درصورت معنی داری برای مقایسه دو به دو مراحل اندازه گیری، از آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0p≤ استفاده گردید.
    یافته ها
    فعالیت آنزیم پراکسیداز، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت، افزایش معنی داری نسبت به قبل از فعالیت نشان داد، همچنین غلظت اسید اوریک نیز نسبت به فعالیت هوازی، افزایش معنی داری داشت، ولی مقدار فعالیت آنزیم کاتالاز نسبت به فعالیت هوازی، کاهش معنی داری نشان داد. در میزان جریان بزاقی نیز در اثر فعالیت، تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه، انجام فعالیت هوازی باعث تولید رادیکال های آزاد می شود و سیستم آنتی اکسیدانی بزاقی به عنوان واکنش بیولوژیکی بدن، برای خنثی سازی و مقابله با اثرات مخرب رادیکال های آزاد، افزایش می یابد.
    کلید واژگان: آنتی اکسیدان، رادیکال آزاد، فعالیت ورزشی، جریان بزاقی
    Yazgaldi Nazari *, Arsalan Damirchi, Reyhaneh Sariri, Araz Nazari, Nasser Bai
    Background And Objectives
    In the present study, the effect of acute aerobic exercise on enzymatic and non-enzymatic salivary antioxidants variations in non-athlete men, was investigated.
    Methods
    In this experimental study, 25 male non-athlete collegiates (age, 21.2±1.6 years; weight, 68.62±10.1kg; body fat, 16.75±2.9%; and Vo2 max, 37.54±2.4ml/kg/min) participated voluntarily in this study. Saliva samples were collected in three phases (before, immediately, and 1 hour after running) on treadmill according to Astrand test. The activity of peroxidase and catalase, and concentration of uric acid were measured by laboratory methods. Then, to assess the obtained changes, repeated measures statistical test, and in case of significance, post-hoc Bonferroni test were used for pairwise comparing of the measuring phases at the significance level of p≤0.05 used.
    Results
    The activity of peroxidase significantly increased immediately and 1 hour after exercise compared to the baseline; Also, the concentration of uric acid significantly increased after aerobic exercise, but catalase enzyme activity significantly decreased after aerobic exercise (p
    Conclusion
    According to the findings of this study, aerobic exercise causes the production of free radicals, and salivary antioxidant system increases as the body biological response to neutralize and counteract the damaging effects of free radicals.
    Keywords: Antioxidant, Free radical, Exercise, Saliva flow rate
  • رستگار حسینی*، پروین بابایی، ارسلان دمیرچی
    زمینه و هدف
    دیابت نوع 2 و کمبود ویتامین D، هر دو در دوران یائسگی بسیار شایع هستند. از آنجا که تاثیر مکمل دهی ویتامین D با دوزهای مختلف بر گلوکز خون، غلظت انسولین و مقاومت به انسولین نامعلوم است، بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر مکمل دهی ویتامین D با دوزهای مختلف بر چربی احشایی، گلوکز خون، غلظت انسولین و مقاومت به انسولین در موش های صحرایی اوارکتومی شده انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، 32 سر موش صحرایی ماده از نژاد ویستار، در 4 گروه 8 تایی شامل: سه گروه دریافت کننده مکمل ویتامین D (با دوز بالا، متوسط و پایین) و یک گروه کنترل قرار گرفتند. پس از 8 هفته مکمل دهی ویتامین D؛ وزن، قد، دور کمر، چربی احشایی و غلظت پلاسمایی گلوکز و انسولین اندازه گیری و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) و BMI محاسبه شد. داده ها با استفاده از آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) در سطح معنی داری 05/0˂P تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    بعد از هشت هفته برنامه مداخله ای؛ وزن بدن، BMI، اندازه دور کمر، چربی احشایی، انسولین، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین در گروه های دریافت کننده ویتامین D با دوز بالا نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری پایین تر بود (05/0>P). مکمل دهی ویتامین D با دوز بالا در مقایسه با دوز متوسط و پایین، سبب کاهش معنی داری در سطح انسولین، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین گردید.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف دوز بالای ویتامین D می تواند موجب بهبودی قابل ملاحظه در میزان گلوکز خون ناشتا، وضعیت عملکرد انسولین و مقاومت به انسولین ارزیابی شده با شاخص HOMA-IR شود و افزودن مکمل ویتامین D، اثر مثبت بر تحمل قند در موش های یائسه دارد.
    کلید واژگان: مکمل دهی، ویتامین D، اوارکتومی، مقاومت به انسولین
    Rastegar Hoseini *, Parvin Babaei, Arsalan Damirchi
    Background And Aim
    Type 2 diabetes mellitus (T2DM) and vitamin D deficiency are both too common during menopause. Since the effect of different doses of vitamin D supplements on blood sugar, insulin concentration and insulin resistance are unknown, the present study aimed at investigating the effects of different doses of the vitamin D supplements on visceral fat, blood sugar, insulin concentration, and insulin resistance in ovariectomized rats.
    Materials And Methods
    In this randomized experimental study, 32 female Wistar rats were divided into 4 equal groups as follows: three groups . that received vitamin D supplements (high, moderate, and low dose) and one control group. After 8 weeks of different doses of vitamin D supplementation plasma concentration of glucose, insulin and HOMA-IR were measured in the three groups. The obtained data was statistically analyzed by means of dependent t-test and ANOVA . at the significance level of P
    Results
    After a period of eight-week intervention, body weight, BMI, waist circumference, visceral fat, insulin, blood glucose and HOMA-IR at high, moderate, and low doses of vitamin D supplementation were significantly lower than those in the control group (P
    Conclusion
    The findings of the current study showed that a high dose of vitamin D causes significant improvements in FPG, insulin, and insulin resistance evaluated by HOMA-IR. It was also found that adding vitamin D supplements can improve glucose control in menopause model of rats.
    Keywords: Vitamin D Supplementation_Ovariectomized_Insulin Resistant
  • پروین بابایی، ارسلان دمیرچی، آمنه پوررحیم قورقچی*
    زمینه و هدف
    کاهش استروژن پس از یائسگی با افزایش چربی احشایی و مقاومت انسولینی همراه است. افزایش چاقی شکمی و مقاومت انسولینی نیز سطح سرمی امنتین-1 را کاهش می‬دهد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر استروژن بر چربی احشایی، امنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
    روش کار
    30 سرموش صحرایی ماده سیزده هفته ای (میانگین وزن 5±180 گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در گروه های اوارکتومی (20=n) و جراحی شم (10=n) قرار گرفتند. گروه اوارکتومی شامل دو زیرگروه اوارکتومی + استروژن درمانی (10=n) و اوارکتومی + شاهد تزریق (کنترل؛10=n) بود. استروژن درمانی شامل روزانه 30 میکروگرم 17-بتا استرادیول والرات محلول در 2/0 میلی لیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 3 روز در هفته به مدت هشت هفته، به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه شاهد همان حجم روغن کنجد را به روش تزریق زیرجلدی دریافت کرد. چربی احشایی به روش جراحی باز استخراج و توزین شد. امنتین-1 با روش الایزا و مقاومت انسولینی با HOMA-IR اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد.
    یافته ها
    وزن چربی احشایی گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 84/12 درصد کاهش یافت؛ ولیکن این کاهش معنی دار نبود. این درحالی است که وزن بدن گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 87/7 درصد کاهش معنی دار داشت؛ درحالیکه در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 5/12 درصد افزایش معنی دار داشت. امنتین-1 گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق 41 درصد افزایش معنی دار داشت؛ در حالی که در گروه شاهد تزریق در مقایسه با شم 9/13 درصد کاهش معنی دار داشت. گلوکز، انسولین و مقاومت انسولینی در گروه استروژن درمانی در مقایسه با شاهد تزریق، به ترتیب 16/51، 23/24 و 52/61 درصد کاهش معنی دار داشت (0001/0=p).
    نتیجه گیری
    هشت هفته تزریق استروژن احتمالا از طریق افزایش امنتین-1 سرمی، موجب کاهش وزن و بهبود مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده می شود.
    کلید واژگان: استروژن، چربی احشایی، امنتین، 1، مقاومت انسولینی، موش اوارکتومی شده
    Parvin Babaei, Arsalsn Damirchi, Ameneh Pourrahim Ghouroughchi*
    Background and Objectives
    Estrogen reduction after the menopause is associated with visceral adipose tissue accumulation and insulin resistance. Serum omentin-1 level is also decreased by abdominal obesity and insulin resistance. This study investigated the effect of estrogen on visceral fat, omentin-1 and insulin resistance in ovariectomized (OVX) rats.
    Methods
    Thirty 13-week-old female Wistar rats weighing180±5 gr were randomly matched on their body weight and divided into OVX (n=20) and sham-operated (SHAM; n=10) groups. OVX rats were subdivided into estrogen replacement therapy (Ovxዋ; n=10), and control (Ovx뇫᪙ Oil; n=10) groups. The estrogen replacement therapy received 17b-estradiol (30µg/kg bw; in 0.2 ml sesame oil) three days a week, for eight weeks. Ovx㨩 received the same sesame oil subcutaneously as vehicle. All intra-abdominal fat depots were dissected out and weighed immediately. Omentin-1 concentration was measured by rat omentin ELISA kit and HOMA-IR was used to estimate the insulin resistance. Obtained data were analyzed by ANOVA and post hoc Tukey test.
    Results
    Visceral fat was decreased by 12.84% in Ovxዋ compared to Ovx㨩 group; but it wasn ́t significant. Whereas, body weight was significantly decreased by 7.87 % in Ovxዋ compared to Ovx㨩; and it was significantly increased by 12.5% in Ovx㨩 compared to SHAM group. Omentin-1 level was significantly increased by 41% in Ovxዋ compared to Ovx㨩 group; whereas it was significantly decreased by 13.9% in Ovx㨩 compared to SHAM group. The levels of glucose, insulin and HOMA-IR were significantly decreased to 51.16%, 24.23% and 61.52%, respectively, in Ovxዋ group compared to the rats in Ovx㨩 group (p=0.0001).
    Conclusion
    8-week estrogen reduces body weight and improves insulin resistance probably via increase in omentin-1.
    Keywords: Estrogen, Visceral Fat, Omentin, 1, Insulin Resistance, Ovariectomized Rats
  • حمید اراضی، ارسلان دمیرچی، الناز پولاب
    مقدمه و هدف
    مت آمفتامین به عنوان یک ماده محرک بسیار اعتیادآور بر میانجی های عصبی و وضعیت جسمانی تاثیر می گذارد. این پژوهش با هدف بررسی اثر هفت هفته تمرینات ترکیبی (هوازی مقاومتی) بر سطوح خونی سروتونین و دوپامین و عوامل آمادگی جسمانی مردان معتاد به مت آمفتامین در دوره بازتوانی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    تعداد 17 نفر از مردان معتاد به مت آمفتامین به صورت نمونه در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (8 نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرینات ترکیبی به مدت 7 هفته، 3 جلسه در هفته و در هر جلسه تمرین هوازی دویدن به مدت 20 دقیقه با شدت 75-60 درصد حداکثر ضربان قلب و متعاقبا، تمرین مقاومتی به مدت 20 دقیقه با شدت 75-60 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) را انجام دادند، درحالی که گروه کنترل در هیچ گونه برنامه ورزشی شرکت نکردند. متغیرهای مورد اندازه گیری قبل و بعد از برنامه های تمرینی، شامل مقادیر خونی سروتونین و دوپامین، قدرت و استقامت عضلانی، انعطاف پذیری و توان هوازی بود.
    نتایج
    هفت هفته تمرینات ترکیبی (هوازی مقاومتی) باعث افزایش معنی داری در سطوح خونی سروتونین و دوپامین، قدرت و استقامت عضلانی و انعطاف پذیری در گروه تجربی نسبت به کنترل شد (05/0P˂ )، درحالی که توان هوازی تغییر معنی داری نکرد (05/0P>).
    نتیجه گیری
    تمرینات ترکیبی می تواند سطوح خونی سروتونین، دوپامین و شاخص های آمادگی مرتبط با تندرستی مردان معتاد به مت آمفتامین را بهبود ببخشد و به عنوان یک درمان غیردارویی در دوره بازتوانی کمک کننده باشد.
    کلید واژگان: تمرینات ترکیبی، مت آمفتامین، سروتونین، دوپامین، آمادگی جسمانی، مردان معتاد
    Hamid Arazi, Arsalan Damirchi, Elnaz Poulab
    Background And Objective
    Methamphetamine as a highly addictive stimulant affects the nervous neurotransmitters and physical status. This study aimed to investigate the effects of seven weeks of combined (aerobic-resistance) training on blood levels of serotonin and dopamine and physical fitness factors of addicted men to methamphetamine during rehabilitation.
    Materials And Methods
    In this research study, 17 men addicted to methamphetamine were selected to participate as a purposeful and available sample and were randomly divided into two groups of experimental (n = 8) and control (n = 9) groups. The experimental group had combined training for 7 weeks, 3 days a week (each session, aerobic running training for 20 minutes, with an intensity of 60-75% of maximum heart rate, followed by resistance training with 60-75 percent of one repetition maximum (1RM), while the control group was only followed up without any effective physical activity. The variables measured before and after training programs included blood levels of serotonin and dopamine, muscular strength and endurance, flexibility and aerobic power.
    Results
    Seven weeks of combined (aerobic–resistance) training significantly increased blood levels of serotonin and dopamine, muscular strength and endurance and flexibility in the experimental group as compared to the control (P0.05).
    Conclusion
    Combined training can affect blood levels of serotonin and dopamine and the health-related fitness factors of men addicted to methamphetamine, and a non-drug treatment is helpful during rehabilitation.
    Keywords: Combined training, Serotonin, Dopamine, Physical fitness, Addicted men
  • فرناز سیفی اسگ شهر، ارسلان دمیرچی، منوچهر فرجامی نژاد، پروین بابایی *
    مقدمه
    آمینوتیول های پلاسما و گلبول قرمز خون به ترتیب به عنوان شاخص استرس اکسیداتیو و تندرستی استفاده می شوند. سطح فعالیت بدنی هر فرد با اثرگذاری بر میزان تولید گونه های فعال اکسیژن و نیتروژن و یا توانایی دفاع ضداکسایشی بدن منجر به تندرستی یا بیماری فرد می گردند.
    هدف
    مقایسه تاثیر سطوح مختلف فعالیت بدنی بر وضعیت آمینوتیول های پلاسما و نسبت گلوتاتیون احیا به گلوتاتیون اکسیده درون گلبول قرمز در مردان بالغ
    مواد و روش ها
    سی نفر از افراد با سطح فعالیت بدنی بالا، متوسط و افراد با سطح فعالیت بدنی پایین با میانگین سنی 72/1±10/21؛ 88/1±70/21 و 44/1±10/20 سال به صورت تصادفی انتخاب شده و در 3 گروه مطالعه شدند. مقادیر گلوتاتیون احیا و اکسیده گلبول های قرمز و پلاسما، مقادیر پلاسمایی سیستئین و سیستین و نیز سطح سرمی آنزیم کراتین کیناز در نمونه خونی اندازه گیری شد.
    نتایج
    بالاترین نسبت گلوتاتیون احیا به اکسیده درون گلبول قرمز و پلاسما و نسبت سیستئین به سیستین پلاسما مربوط به گروه مردان با سطح فعالیت بدنی متوسط بود. گروه مردان با سطح فعالیت بدنی بالا نسبت گلوتاتیون احیا به اکسیده درون گلبول قرمز کمتر از گروه مردان با سطح فعالیت بدنی متوسط داشتند. مقادیر سرمی آنزیم کراتین کیناز سه گروه تفاوت معنی دار نداشت.
    نتیجه گیری
    وضعیت آمینوتیول های پلاسما و گلبول قرمز وابسته به سطح فعالیت بدنی افراد است. فعالیت بدنی با شدت متوسط با کاهش استرس اکسیداتیو در حفظ سلامت فرد مهم است در حالی که فعالیت بدنی با شدت بالا و پایین به دلیل افزایش استرس اکسیداتیو فرد را مستعد بیماری می کند.
    کلید واژگان: آمین ها، استرس اکسیداتیو، بهداشت و تندرستی، فعالیت بدنی
    Dr F. Seifi, Skishahr, Dr A. Damirchi, Dr M. Farjaminezhad, Dr P. Babaei *
    Introduction
    The concentrations of aminothiols in plasma and red blood cells (RBC) are used as an oxidative stress and health markers, respectively. The level of physical activity is an important factor affecting individual health by changing the power of antioxidant defense system.
    Objective
    This study was designed to compare the role of different levels of physical activities on plasma and RBCs reduced glutathione (GSH) to oxidized glutathione (GSSG), cysteine (CYS) to cystine (CYSS) ratio in in male adults.
    Materials And Methods
    Thirty voluntary male subjects with high-level (HL), moderate- level (ML) and low-level (LL) of physical activity were randomly divided into three groups in this cross-sectional study. The levels of GSH, GSSG in plasma and RBCs, and (CYS), (CYSS) in plasma and also serum level of creatine kinase (CK) were measured.
    Results
    The highest plasma and RBCs levels of GSH/GSSG and also plasma level of CYS/CYSS were detected in ML group. The RBCs level of GSH/GSSG in the men from HL group was lower than that in ML group. The serum levels of creatin kinase did not show any significant difference between groups.
    Conclusion
    According to the results, the level of physical activity of individuals determines the redox status of plasma and RBCs. Individuals with moderate level of physical activity showed high level of redox status, however, the high and low level of physical activity showed poor level of redox. This study suggests that both groups of individuals with high and low level of physical activity lifestyle might be predisposed to diseases due to increased stress oxidative.
    Keywords: Amins, Health, Motor Activity, Oxidative Stress
  • رستگار حسینی *، ارسلان دمیرچی، پروین بابایی
    زمینه و هدف
    تاثیر تمرین های ورزشی بر وزن بدن و چربی احشایی در مطالعات متعدد بررسی شده، اما اثر تمرین هوازی همراه با دوزهای مختلف ویتامین D تزریقی بر وزن بدن، چربی احشایی و دریافت غذا نامعلوم است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تمرین هوازی و دوزهای مختلف ویتامین D تزریقی بر وزن بدن، چربی احشایی و دریافت غذا در موش های ماده نژاد ویستار می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، 72 موش صحرایی ماده نژاد ویستار به 9 گروه 8 تایی شامل یک گروه تمرین هوازی (3 روز در هفته به مدت 8 هفته)؛ سه گروه تمرین هوازی و مکمل دهی ویتامین D (با دوز بالا، متوسط و پایین)، سه گروه مکمل دهی ویتامین D (با دوز بالا، متوسط و پایین) و دو گروه شاهد تقسیم شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که وزن بدن و چربی احشایی در گروه تمرین هوازی با مکمل دهی ویتامین D با دوز بالا نسبت به سایر گروه ها پایین تر است. هم چنین میانگین دریافت غذای گروه تمرین هوازی با مکمل دهی ویتامین D با دوز پایین، گروه مکمل دهی ویتامین D با دوز پایین و گروه کنترل نسبت به سایر گروه ها به طور معنی داری بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تمرین هوازی همراه با مکمل دهی ویتامین D با دوز بالا، نسبت به استفاده از هریک از این استراتژی ها به تنهایی، روش مطلوب تری در راستای کاهش وزن و چربی احشایی موش های ماده نژاد ویستار می باشد.
    کلید واژگان: وزن بدن، ورزش، چاقی، ویتامین D
    Rastegar Hoseini*, Arsalan Damirchi, Parvin Babaei
    Background
    The effect of exercise training on body weight and visceral fat have been examined in several studies, whereas those of aerobic training along with the different dosages of intramuscular vitamin D on body weight, visceral fat and food intake are unknown. The main objective of the study was to assess the effect of aerobic training and different doses of intramuscular vitamin D on body weight, visceral fat and food intake in female Wistar rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study, seventy-two female Wistar rats were divided into 9 with 8 rats in each group, one group: aerobic training (3 days/week for 8 weeks), three groups: aerobic training and vitamin D supplementation (in high, moderate and low doses), three groups: vitamin D supplementation (in high, moderate and low doses) and two control groups. One-way ANOVA and repeated measures ANOVA test were used to analyze the data.
    Results
    Results showed that body weight and visceral fat in aerobic training with high dose vitamin D supplementation group was significantly lower than other groups. Also, the mean food intake in three groups of (aerobic training with low dose vitamin D supplementation, low dose vitamin D supplementation and control) w as significantly higher than other groups.
    Conclusion
    It seems that aerobic training with high dose vitamin D compared to using each of the strategies is more effective in decreasing body weight, visceral fat in female Wistar rats.
    Keywords: Body weight, Exercise, Obesity, Vitamin D
  • آمنه پوررحیم قورقچی *، پروین بابایی، ارسلان دمیرچی، بهرام سلطانی، سمانه قربانی
    زمینه و هدف
    چا قی و افزایش چربی احشایی پس از یائسگی، با تغییرات نامطلوب پروفایل لیپید، سندروم متابولیک و بیماری های قلبی- عروقی همراه است. هدف این تحقیق تعیین اثر تعاملی هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی به همراه استروژن درمانی جایگزینی بر میزان چربی احشایی و عوامل خطر قلبی- عروقی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
    روش کار
    ابتدا تعداد50 رت ماده ویستار تحت جراحی اوارکتومی قرار گرفتند و سپس به گروه های 10 تایی شامل اوارکتومی (OVX)، اوارکتومی+ تمرین (Ovx+Exe)، اوارکتومی+ تمرین+ استروژن (Ovx+Exe+Est)، اوارکتومی+ استروژن درمانی (Ovx+Est) و اوارکتومی+ شاهد تزریق (Ovx+Oil) تقسیم شدند. پروتکل تمرین 3 روز در هفته، روزانه 60 دقیقه با سرعت 20 متر بر دقیقه، شیب 10 درجه و وزنه ای معادل 3% وزن بدن جونده که به دم حیوان متصل بود، به مدت هشت هفته بر روی نوارگردان اجرا شد. استروژن طی هشت هفته شامل30 میکروگرم 17- بتا استرادیول والرات محلول در 2/0 میلی لیتر روغن کنجد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به روش زیرجلدی تزریق شد. گروه تمرین+ استروژن دو مداخله تمرین و استروژن درمانی را با روند مشابهی دریافت کردند. برای مقایسه میانگین متغیرها در گروه های مختلف، ANOVA یک طرفه و برای تعیین تفاوت بین گروه ها از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معنی داری آماری 05/0 >p تعیین شد.
    یافته ها
    هشت هفته تمرین و تمرین+ استروژن، بدون تغییر معنی دار وزن بدن، وزن چربی احشایی را کاهش داد p<0/05). BM) در گروه های تمرین و تمرین+ استروژن در مقایسه با گروه شاهد اوارکتومی و در گروه استروژن درمانی در مقایسه با گروه شاهد تزریق به طور معنی داری کاهش یافت (p <0/05). تغییرات پروفایل لیپید در هیچیک از گروه ها معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    تمرین جهت کاهش چربی احشایی و BMI مناسب می باشد.
    کلید واژگان: تمرین هوازی، مقاومتی، استروژن درمانی، چربی احشایی، سندروم متابولیک، بیماری های قلبی، عروقی، موش اوارکتومی
    A. Pourrahimghouroghchi *, P. Babaei, A. Damirchi, B. Soltanitehrani, S. Ghorbanishirkoohi
    Background and Objectives
    Obesity and visceral fat accumulation after menopause are associated with lipid profile changes، metabolic syndrome and c ardiovascular diseases. The aim of this study was to investigate the effect of 8-week aerobic - resistance training and estrogen replacement therapy on visceral fat and cardiovascular risk factors in ov ariectomized rats.
    Methods
    Fifty female Wistar rats were ov ariectomized and divided into 5 OVX groups (n=10 rats per group): Ovx+sedentary (Sedentary)، aerobic - resistance training (Ovx+Exe)، aerobic - resistance training+estrogen replacement therapy (Ovx+Exe+Est)، estrogen replacement therapy (Ovx+Est) and vehicle group; or sesame oil (Ovx+Oil). The exercise consisted of aerobic-resistance training (20 m/min، 3 days/week، 60 min/day، 10% slope، Load; 3% body weight); 17b-estradiol valerate (30 µg/kg bw; in 0. 2 ml sesame oil) were injected subcutaneously three days a week during 8 week. The co-treatment group received both exercise and estradiol protocol as same as previous groups.
    Results
    After 8-week of interventions، visceral fat significantly reduced by Ovx+Exe and Ovx+Exe+Est compared to Sedentary rats (p<0. 05)، however no significant difference in body weight was observed. BMI significantly reduced in Ovx+Exe and Ovx+Exe+Est groups compared to Sedentary group. Also، BMI significantly reduced in Ovx+Est compared to Ovx+Oilgroup (p<0. 05). Although this intervention changed lipid profiles، they were not statistically significant in neither of groups. Statistical comparisons between groups were performed usingone-way ANOVA test followed by Tukey’s post-hoc test. The differences were considered significant at p<0. 05.
    Conclusion
    Eight weeks aerobic-resistance training successfully decreases visceral fat and BMI.
    Keywords: Aerobic, Resistance Training, Estrogen Replacement Therapy, Visceral Fat, Metabolic Syndrome, Cardiovascular Diseases, OvariectomizedRats
  • فرناز سیفی اسگ شهر، ارسلان دمیرچی، منوچهر فرجامی نژاد، پروین بابایی*
    زمینه و هدف
    وضعیت ردوکس درون سلول نمایانگر محیط احیاگر یا اکسایش گر است؛ که به ترتیب می تواند شاخص سلامت سلول یا بیماری آن باشد. تمرین های ورزشی مختلف می توانند با تغییر نسبت تیول به دی سولفید زوج های ردوکس مثل گلوتاتیون باعث جابه جایی تعادل ردوکس گردند. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر یک جلسه فعالیت هوازی شدید بر وضعیت گلوتاتیون ردوکس گلبول های قرمز خون در ورزشکاران حرفه ای، ورزشکاران تفریحی و غیرورزشکاران انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع نیمه تجربی بود که درآن ده نفر از آزمودنی های مرد ورزشکار حرفه ای، ورزشکار تفریحی و غیرورزشکار داوطلب با میانگین سنی 21.10±1.72؛ 72; 21.70±1.88 و 20.10±1.44 سال به صورت تصادفی انتخاب شدند.از آزمودنی ها قبل، بلافاصله، ده و سی دقیقه پس از فعالیت با شدت 75% حداکثر اکسیژن مصرفی نمونه خونی اخذ شد و مقادیر گلوتاتیون احیاشده، گلوتاتیون اکسیدشده و نسبت گلوتاتیون احیا شده به گلوتاتیون اکسید شده در گلبول های قرمز و سطح سرمی کورتیزول و کراتین کینازاندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که نسبت گلوتاتیون احیاشده به اکسیدشده گلبول های قرمز خون در ورزشکاران حرفه ای، ورزشکاران تفریحی و غیر ورزشکاران به ترتیب عدم تغییر، افزایش و کاهش داشت. پایین ترین و بالاترین نسبت گلوتاتیون ردوکس به ترتیب مربوط به گروه ورزشکاران حرفه ای و تفریحی بود. مقادیر سرمی کورتیزول و آنزیم کراتین کیناز در هر سه گروه متعاقب فعالیت افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های مطالعه انجام شده، تعادل ردوکس به دنبال فعالیت هوازی شدید در ورزشکاران حرفه ای تغییری نمی کند؛ اما در ورزشکاران تفریحی به سمت محیطی با احیاگری بیشتر و در غیرورزشکاران به سمت محیط اکسیدکننده تر جا به جا می شود.
    کلید واژگان: وضعیت ردوکس، اکسیداسیون، احیا، گلوتاتیون، فشار اکسایشی، فعالیت جسمانی، فعالیت هوازی، تندرستی
    Farnaz Seifi, Skishahr, Arsalan Damirchi, Manoochehr Farjaminezhad, Parvin Babaei *
    Background and Objectives
    The “redox” state represents the oxidation/reduction potential within the cell; in a way that more “redox” is the marker of health, while the more oxidized reflects predisposition to diseases. Different types of exercise training may change the thiol/disulfide ratio of redox couples such as glutathione and represent a shift in redox balance. This study was assessed the influence of high-intensity aerobic exercise on glutathione redox state in red blood cells in professional, recreational athletes and nonathletes.
    Methods
    Ten voluntary well trained (WT), moderately trained (MT) and untrained men subjectswere randomly selected for this semi-experimental study (mean ages of 21.10±1.72; 21.70±1.88 and 20.10±1.44, respectively). Blood samples were collected before, immediately, 10 min and 30 min after acute aerobic exercise with 75%VO2max. The levels of reduced glutathione (GSH), oxidized glutathione (GSSG) and (GSH/GSSG) in red blood cells (RBCs) as well as serum levels of cortisol and creatine kinase (CK) were measured.
    Results
    The results showed reduction, elevation and no changes in RBCs GSH/GSSG ratio in UT, MT and WT groups, respectively. The lowest levels of GSH/GSSG ratio in RBCs and the highest one were detected in the WT and MT groups, respectively. The serum levels of cortisol and creatine kinase were increased following the exercise in three groups.
    Conclusion
    It is concluded that acute aerobic exercise with high intensity does not change redox balance in well trained subjects, however it is capable to shift redox balance towards more reducing environment in moderately trained subjects and also to more oxidizing one in untrained subjects.
    Keywords: Redox state, Oxeywords: Redox state, Oxidation, Reduction, Glutathione, Oxidative Stress, Physical Exercise, Aerobic Exercise, Health
  • محمد مهدی پور، ارسلان دمیرچی، پروین بابایی *
    سابقه و هدف

    شواهد پیشنهاد می کنند، فعالیت بدنی مستمر و منظم از طرق مکانیسم های سلولی و مولکولی مختلف منجر به بهبود عملکرد شناختی افراد در طی دوره بزرگسالی می شود. هدف از این تحقیق، اثر دو فعالیت شدید هوازی و بی هوازی بر سطح سرمی عامل مشتق شده از مغز (BDNF) تعداد پلاکت ها و متعاقب آن بر عملکرد حافظه میان مدت مردان میانسال ورزشکار با سابقه ورزشی طولانی مدت بود.

    مواد و روش ها

    19 مرد میان سال با میانگین سنی 68/3 ± 36/51 که سابقه بیش از 15 سال فعالیت ورزشی هوازی (فوتبال در حد تیم باشگاهی) داشتند، به طور تصادفی در دو گروه جهت فعالیت شدید هوازی (10 نفر) و فعالیت شدید بی هوازی (9 نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه هوازی شاتل ران (Shuttle Run) و بی هوازی رست (Rast) بود. خون گیری در دو مرحله پیش آزمون و پایان تمرین، به عمل آمد. همچنین عملکرد حافظه میان مدت یک بار در شرایط استراحتی و یک بار 30 دقیقه پس از پایان تمرین ارزیابی شد. داده ها با استفاده از آزمون t همبسته و مستقل تحلیل شد.

    یافته ها

    سطوح BDNF در اثر یک جلسه فعالیت شدید هوازی (001/0P=) و بی هوازی (04/0P=) افزایش معنی دار یافت. همچنین تفاوت معنی داری در تعداد پلاکت های افراد دو گروه پس از یک جلسه فعالیت شدید هوازی (009/0P=) و بی هوازی (001/0P=) دیده شد. در مقابل عملکرد قبل و بعد حافظه دو گروه در اثر یک جلسه فعالیت شدید هوازی و بی هوازی تفاوت معنی داری نداشت.

    بحث و نتیجه گیری

    هر دو نوع فعالیت ورزشی هوازی یا بی هوازی حاد می توانند منجر به افزایش BDNF در افراد با سابقه طولانی ورزشی گردند. احتمالا ورزش با فعال سازی مکانیسم های مولکولی از جمله BDNF می تواند راهکار مناسبی جهت افزایش سلامت مغز در برابر استرس های اکسیداتیو ناشی از افزایش مصرف انرژی در جریان ورزش باشد

    کلید واژگان: BDNF، فعالیت شدید هوازی، فعالیت شدید بی هوازی، عملکرد شناختی
  • آمنه پوررحیم قورقچی*، ارسلان دمیرچی، پروین بابایی
    هدف
    هدف تحقیق بررسی اثر تمرین ترکیبی هوازی-مقاومتی بر وزن چربی احشایی، امنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود.
    روش شناسی: 50 سر موش صحرایی ماده سیزده هفته (میانگین وزن 5±180گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در دو گروه شم (20=n) و اوارکتومی (30=n) شامل زیرگروه های تمرین و اوارکتومی (10=n) و دو گروه اوارکتومی (کنترل؛20=n) قرار گرفتند. دو هفته پس از اوارکتومی، برای اندازه گیری امنتین-1 و مقاومت انسولینی، نمونه خونی گروه های شم1و اوارکتومی1جمع آوری و چربی احشایی استخراج و توزین شد. دو گروه دیگر حیوانات اوارکتومی شده به صورت تصادفی در گروه های تمرین و اوارکتومی2 قرار گرفتند. برنامه تمرین 8 هفته، 3 روز در هفته، سرعت 20 متر بر دقیقه، 60 دقیقه در روز، شیب 10 درجه و دارای وزنه 3% وزن بدن حیوان، متصل به دم، انجام شد. بعد از بیهوشی و گرفتن نمونه خونی، چربی احشایی برداشته و توزین شد. امنتین-1 با الایزا و مقاومت انسولینی با شاخص HOMA-IR اندازه گیری شد.
    یافته ها
    بین میانگین وزن بدن گروه ها در شروع مطالعه اختلاف معنی داری وجود نداشت. تغییرات چربی احشایی، امنتین-1 و مقاومت انسولینی، دو هفته پس از جراحی، در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم معنی دار نبود. در پایان هشت هفته چربی احشایی، بدون کاهش وزن بدن، در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 4/21% کمتر افزایش یافت؛ درحالی که در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 5/92% افزایش یافت (05/0>P). امنتین-1 گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با گروه های اوارکتومی و شم، به ترتیب 5/56% و 6/51% افزایش یافت؛ درحالی که در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 1/3% کاهش یافت (05/0>P). مقاومت انسولینی در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 7/74% کمتر افزایش یافت؛ درحالی که در گروه اوارکتومی نسبت به شم 7/193% افزایش یافت (05/0 >P)؛ مقاومت انسولینی گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با شم کاهش غیرمعنی داری داشت.
    نتیجه گیری
    هشت هفته تمرین هوازی-مقاومتی چربی احشایی و مقاومت انسولینی را با افزایش امنتین-1 در موش صحرایی اوارکتومی شده کاهش داد. لذا به نظر می رسد، هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی با شدت Vo2max %85-70 برای کنترل وزن، کاهش چربی احشایی و مقاومت انسولینی با بهبود امنتین-1 در دوران یائسگی مناسب است.
    کلید واژگان: تمرین ترکیبی، چربی احشایی، امنتین، 1، مقاومت انسولینی، موش اوارکتومی
    Ameneh Pourrahim Ghouroughchi*, Arsalan Damirchi, Parvin Babaei
    Objective
    The aim of this study was to investigate the effect of aerobic-resistance training on visceral adipose tissue, serum omentin-1 and insulin resistance in ovariectomized (OVX) rats.
    Methodology
    Fifty Female Wistar rats (weight, 180±5g) were divided accidental and according body weight into five groups: SHAM (n=20) and OVX (n=30) groups. OVX rats were subdivided into 2 Ovx+sedentary (Sedentary; n=20) groups and one aerobic-resistance training (Ovx+Exe; n=10) group. Two weeks after surgery, one group of OVX rats and one group of SHAM rats were sacrificed and omentin-1, insulin resistance and visceral fat were measured. The other OVX rats were randomly divided into the following subgroups: 1) OVX and sedentary (Sedentary); 2) OVX and Exercise (Ovx+Exe). The exercise consisted of 8 weeks of aerobic-resistance exercise (3 days/week, 20 m/min, 60 min/day, 10% slope, Load; 3% body weight, attached to tail), three days a week. After complete anesthesia, the abdominal cavity was rapidly opened and blood samples were collected. All intraabdominal fat were dissected out and weighed immediately. Omentin-1 was measured by rat omentin ELISA kit. HOMA-IR was used to estimate the insulin resistance.
    Results
    There was no significant differences between weights means all groups. After two weeks of surgery, there was no significant difference between visceral fat, omentin-1 and HOMA-IR in SHAM2 compared to OVX2. After eight weeks, combined aerobic-resistance training in Ovx+Exe significantly decreased visceral fat gain induced via ovariectomy by 21/4% compared to the level observed in Sedentary; whereas, visceral fat significantly increased by 92.5% in OVX2 compared to SHAM2 (p<0.05). Omentin-1 increased in Ovx+Exe compared to Sedentary and SHAM, by56/5% and51/6%, respectively; whereas it was significantly decreased by3/1% in Sedentary compared to SHAM (p<0.05). HOMA-IR induced via ovariectomy significantly decreased by74.7% in Ovx+Exe compared to Sedentary; whereas, it significantly increased by 193.7% in OVX2 compared to SHAM2 (p<0/05). Also, HOMA-IR decreased in Ovx+Exe compared to SHAM2, but it was n ́t significant.
    Conclusion
    8 week aerobic-resistance training successfully decreased visceral fat and insulin resistance via increasing omentin-1. So, it seems that 8-week aerobic-resistance training with 70-85% Vo2max is suitable for controlling body weight gain, decreasing visceral fat and insulin resistance and increasing omentin-1 in menopause period.
    Keywords: Aerobic, resistance training, Visceral fat, Omentin, 1, Insulin resistance, ovariectomized (OVX) rats
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال