فهرست مطالب معصومه ژیان باقری
-
مقدمه
عملکرد خانواده اشاره به اثربخشی اعضای خانواده در ارتباط عاطفی، قوانین خانواده، ارتباطات خانوادگی و مقابله با رویدادهای بیرونی دارد.
هدفمطالعه حاضر با هدف بررسی الگوی ساختاری عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی در مردان و زنان شاغل شهر همدان با نقش میانجی تاب آوری انجام شد.
روشپژوهش حاضر توصیفی - همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متاهل شاغل سازمان های دولتی در شهر همدان در سال 1401-1400 بودند. حجم نمونه به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس 335 نفر زن و مرد شاغل بودند. از پرسشنامه عملکرد خانواده (FAD)، مقیاس جهت گیری مذهبی (ROS) و مقیاس تاب آوری (RISC) استفاده شد. نرم افزار تحلیل داده ها برنامه SPSS-21 و AMOS-24 بود.
یافته هانتایج نشان داد که جهت گیری مذهبی (518/0- =β و 001/0=p) و تابآوری (236/0- =β و 001/0=p) اثر مستقیم بر عملکرد خانواده دارد و جهت گیری مذهبی با میانجیگری تاب آوری بر عملکرد خانواده نیز در سطح 1/0 معنادار بود. در ادامه رابطه غیرمستقیم مدل پیشنهادی بررسی شد که مقدار معناداری برای شاخص تقریب برازندگی (PCLOSE) 001/0 و شاخص RMSEA برابر 073/0 به دست آمد که نشان دهنده برازش مدل بود.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که جهت گیری مذهبی با توجه به نقش تاب آوری می تواند تبیین کننده عملکرد خانواده باشد؛ بنابراین به روانشناسان توصیه می شود با برگزاری کارگاه های روان شناختی با محوریت مذهب و معنویت و با کمک آموزش تاب آوری به کارکنان ادارات به تقویت عملکرد خانواده و تحکیم بنیان خانواده های این افراد کمک کنند.
کلید واژگان: الگوی ساختاری, تاب آوری, روانی, جهت گیری مذهبی, عملکرد خانواده}IntroductionFamily functioning refers to the effectiveness of family members in emotional communication, family rules, family communication and coping with external events.
AimThe present study was conducted with the aim of investigating the structural pattern of family functioning based on religious orientation in working men and women of Hamedan city with the role of mediator of resilience.
MethodThe current research was descriptive-correlation based on structural equation modeling. The research population included all married men and women working in government organizations in Hamadan city in 1400-1401. The sample size was 335 working men and women available by non-random sampling method. Family functioning questionnaire (FAD), religious orientation scale (ROS) and resilience scale (RISC) were used. Data analysis software was SPSS-21 and AMOS-24.
ResultsThe results showed that religious orientation (β = -0.518 and p = 0.001) and resilience (β = -0.236 and p = 0.001) have a direct effect on family functioning and religious orientation mediates resilience on Family performance was also significant at 0.1 level. In the following, the indirect relationship of the proposed model was investigated, and a significant value was obtained for the approximation index of goodness of fit (PCLOSE) of 0.001 and the RMSEA index equal to 0.073, which indicated the fit of the model.
ConclusionThe results showed that religious orientation can explain the functioning of the family with regard to the role of resilience, so psychologists are recommended to strengthen the functioning of the family and strengthen the foundations of families by holding psychological workshops centered on religion and spirituality. With the help of resilience training to administrative staff. These people help.
Keywords: Family Functioning, Resilience, Psychological, Religious Orientation, Structural Pattern} -
زمینه
پژوهش ها نشان داده اند ارتباط بین خودکارآمدی فردی و پریشانی روانشناختی باعث می شود که باورهای وسوسه انگیز مصرف مت آمفتامین در مردان مصرف کننده به شدت تحت تاثیر قرار گیرند. با این وجود تاکنون مطالعه ای به بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد و پریشانی روانشناختی انجام نشده است.
هدفاین مطالعه با هدف پیش بینی رابطه بین خودکارآمدی، پریشانی روانشناختی و باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد در مردان مصرف کننده مت آمفتامین انجام شد.
روشروش تحقیق توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مردان 65-20 ساله استان اصفهان بودند که در سال 1400-1401 سوء مصرف مت آمفتامین داشتند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، 262 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های عقاید وسوسه انگیز (بک و همکاران، 1993)، افسردگی، اضطراب-استرس (لاویباند و لاویباند، 1996) و خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار SMARTPLS تجزیه و تحلیل شد.
یافته هامقایسه شاخص های برازش با مدل علی طراحی شده برازندگی مناسب مدل تعیین شده را تایید کرد. همانطور که نتایج ضرایب رگرسیون استاندارد مستقیم نشان داد که پریشانی روانی، همبستگی مثبتی با باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد مخدر دارد، پریشانی روانشناختی تاثیر مستقیم و منفی بر خودکارآمدی و خودکارآمدی تاثیر مستقیم و منفی بر باورهای ولع مصرف دارد (0/05 p<). همچنین، خودکارآمدی رابطه بین پریشانی روانشناختی و باورهای وسوسه انگیز مصرف را واسطه می کند (0/05p<).
نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان می دهند که توسعه مداخله هایی برای افزایش خودکارآمدی فردی و کاهش پریشانی روانشناختی می تواند به عنوان استراتژی های موثر در کاهش باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد و در پیشگیری از استفاده از مت آمفتامین توسط مردان مصرف کننده این مواد، مورد استفاده قرار گیرد. این نتایج می توانند به مدیران و متخصصان در حوزه بهداشت راهنمایی کننده باشند تا برنامه های مداخله ای موثرتری را برای کاهش مصرف مت آمفتامین در این گروه از افراد طراحی و اجرا کنند.
کلید واژگان: باورهای وسوسه انگیز, مواد مخدر, پریشانی روانشناختی, خودکارآمدی, مت آمفتامین}BackgroundBeliefs about drug cravings hold considerable sway in the realm of substance abuse and addiction. Delving into the contributing factors influencing these beliefs, including self-efficacy and psychological distress, offers valuable insights into the perpetuation and establishment of addiction among men engaged in methamphetamine abuse.
AimsThe primary objective of this study was to forecast the correlation between self-efficacy, psychological distress, and drug craving beliefs among men abusing methamphetamine. The specific emphasis was placed on investigating the intermediary function of self-efficacy and psychological distress within this correlation.
MethodsThe research employed a descriptive-correlational approach utilizing structural equation modeling as the methodology. The statistical population encompassed men between the ages of 20 and 65 who engaged in methamphetamine abuse during the period of 2022 to 2023. Utilizing specific inclusion and exclusion criteria, a total of 262 individuals were chosen through convenience sampling. These participants completed questionnaires evaluating craving beliefs, depression, anxiety-stress, and general self-efficacy. Data analysis was conducted employing the structural equation method and SMARTPLS software.
ResultsThe examination of fitness indicators against the proposed causal model validated the suitability of the established model. Findings from the direct standard regression coefficients indicated that psychological distress correlates with heightened drug use craving beliefs. Additionally, psychological distress exhibited a direct and adverse impact on self-efficacy, while self-efficacy demonstrated a direct and negative influence on craving beliefs. Furthermore, self-efficacy was identified as a mediator in the connection between psychological distress and craving beliefs.
ConclusionPsychological distress diminishes self-efficacy, contributing to persistent cravings for ongoing substance abuse over the long term.
Keywords: Tempting beliefs, drugs, psychological distress, self-efficacy, methamphetamine} -
مقدمه
با توجه به افزایش اقدام به خودکشی در سال های اخیر و مشکلات اجتماعی ناشی از آن، ضرورت توجه به برنامه ریزی برای پیشگیری از خودکشی بیش از پیش احساس می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی واقعیت درمانی به شیوه گروهی بر رفتارهای خودتخریبی مستقیم و غیر مستقیم در دختران نوجوان دارای تجربه اقدام به خودکشی بود.
روش هااین مطالعه به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی دختران نوجوان دارای تجربه اقدام به خودکشی دبیرستانی مقطع متوسطه اول و دوم منطقه 17 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود (65 نفر) که از میان آن ها، 16 نفر به صورت تصادفی و به روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایش (8 نفر) و شاهد (8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه یک ساعته آموزش واقعیت درمانی دریافت کردند و گروه شاهد تحت هیچ گونه آموزشی نبودند. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های رفتارهای خودتخریبی Klonsky و Glenn (Self-Destructive Behavior Questionnaire یا RISQ) استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون ANCOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هارویکرد واقعیت درمانی، اثربخشی معنی داری بر کاهش رفتارهای خودآسیب رسان مستقیم و غیر مستقیم داشت و اثربخشی واقعیت درمانی بر رفتارهای خودتخریبی مستقیم، بیشتر از رفتارهای خودتخریبی غیر مستقیم بود.
نتیجه گیریواقعیت درمانی می تواند بر کنترل رفتاهای نوجوانان تاثیرگذار باشد و از این طریق مسوولیت کارهای خود را بر عهده بگیرند.
کلید واژگان: خودکشی, رفتارهای خودتخریبی, واقعیت درمانی}BackgroundIn recent years, due to the increase in suicide attempts and the resulting social problems, the need to pay attention to planning for suicide prevention is felt more than ever. The aim of the present research was to investigate the effectiveness of group-based reality therapy on direct and indirect self-destructive behaviors in adolescent girls who have attempted suicide.
MethodsThis was a semi-experimental study with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population included all high school adolescents who had attempted suicide in the first and second high schools of the district 17 of Tehran, Iran, in the academic year of 2021-2022. There were 65 of them, of which 16 people were randomly selected in two experimental (8 people) and control (8 people) groups using available sampling method. The experimental group received 8 one-hour sessions of reality therapy training. The control group did not receive any training. Klonsky and Glenn utilized questionnaire on self-destructive behaviors to gather data. The obtained information was analyzed using analysis of covariance (ANCOVA).
FindingsThe reality therapy approach had a significant effect on reducing direct and indirect self-harming behaviors, and the effectiveness of reality therapy on direct self-destructive behaviors was more than indirect self-destructive behaviors.
ConclusionReality therapy can be effective in controlling the behavior of teenagers and fostering their sense of responsibility towards their work.
Keywords: Suicide, Self-destructive behaviors, Reality therapy} -
مقدمه
درد مزمن وضعیتی پیچیده است که فرد را با رنج و هزینه درمانی زیادی روبهرو میسازد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده با درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی بر حساسیت اضطرابی در زنان مبتلا به درد مزمن انجام شد.
مواد و روش هااین پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل با پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری، تمامی زنان مبتلا به درد مزمن مراجعهکننده به کلینیک فیزیوتراپی بیمارستان امام رضا(ع) اسلامشهر در سال 1401 بودند. با نمونهگیری در دسترس 45 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. گروههای درمان پویشی کوتاهمدت فشرده و درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی هر کدام 8 جلسه (یک جلسه 1 ساعته در هفته) مداخله دریافت کردند. گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. گردآوری دادهها توسط چکلیست اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه حساسیت اضطرابی Taylor و Cox انجام شد. دادهها به وسیله آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر تحلیل شد.
یافته هادر ترکیب خطی متغیرهای حساسیت اضطرابی و مولفههای آن نشانگان جسمانی، شناختی و اجتماعی برحسب عضویت گروهی و مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری اثر تعاملی گروه و زمان معنیدار بود(001/0>p). تفاوت میانگین نمره گروه رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده و درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی با گروه کنترل در حساسیت اضطرابی و مولفههای آن با آزمون تعقیبی بنفرونی معنیدار بود(001/0>p)، اما بین اثربخشی دو روش مداخلاتی تفاوت معنیداری مشاهده نشد(05/0<p).
نتیجه گیریهر دو روش مداخلاتی بر حساسیت اضطرابی مبتلایان به درد تاثیر داشتند. یافتهها میتواند در طرحریزی مداخلات توانبخشی-درمانی این بیماران در کنار درمان طبی امیدبخش باشد.
کلید واژگان: درمان پویشی کوتاه مدت فشرده, درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی, حساسیت اضطرابی, درد مزمن}IntroductionChronic pain is a debilitating condition, in which the person with pain faces so much suffering and medical expenses. This research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy (ISTDP) with Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) on anxiety sensitivity in women with chronic pain.
Materials and MethodsThis study was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design and a control group with 2-month follow-up. The statistical population included all women with chronic pain in the back and spine who referred to the specialized and physiotherapy clinic of Imam Reza Hospital in Islamshahr in 2022. 45 people were selected by convenience sampling and randomly assigned into three equal groups The experimental ISTDP and MBCT groups received 8 sessions each (one 1-hour session per week), but the control group did not receive any interventions. Demographic information checklist and Taylor and Cox’s Anxiety Sensitivity Index were used to collect data. Data were analyzed by repeated measures ANOVA.
ResultsIn the linear combination of anxiety sensitivity variables and dimensions of physical, cognitive, and social symptoms according to group membership and pre-test, post-test, and follow-up stages, the interaction effect of group and time was significant (F=218.063, p<0.001 & η=0.603). The difference in the average score of ISTDP with MBCT with the control group was significant in anxiety sensitivity and its dimensions with Benferroni test (p<0.001), However, no significant difference was observed between the effectiveness of the two intervention methods (p>0.05).
ConclusionBoth intervention methods had a positive effect on anxiety sensitivity in women with chronic pain. These findings can be promising in planning rehabilitation and treatment interventions for these patients along with conventional medical treatment.
Keywords: Intensive short-term dynamic psychotherapy, Mindfulness-based cognitive therapy, Anxiety Sensitivity, Chronic pain} -
نشریه پژوهش های مشاوره، پیاپی 88 (زمستان 1402)، صص 128 -147هدف
توجه به سطح سلامت و بهزیستی روان شناختی دانشجویان به عنوان مهمترین آینده سازان کشور، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی و ارایه یک مدل پیش بینی از بهزیستی روان شناختی آنها براساس ذهن آگاهی با میانجی گری سبک های مقابله ای بود.
روشروش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود که با روش مدل معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی بودند که از بین آنها 365 نفر با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های ذهن آگاهی، سبک های مقابله ای و بهزیستی روان شناختی استفاده گردید. پایایی و روایی ابزارها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد.
یافته هایافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که ذهن آگاهی بر سبک مقابله ای مساله مدار (917/8= t) و بهزیستی روان شناختی (269/9= t) اثر مثبت و معنادار ی دارد اما بر سبک هیجان مدار (497/7=-t) و سبک اجتنابی (232/6=-t) اثر منفی و معناداری دارد. همچنین سبک مقابله ای مساله مدار بر بهزیستی روان شناختی (288/3=t)، اثر مثبت و معناداری دارد اما اثر سبک هیجان مدار و سبک اجتنابی بر بهزیستی روان شناختی به لحاظ آماری معنادار نیست. همچنین نقش میانجی سبک مقابله ای مساله مدار در رابطه ذهن آگاهی و بهزیستی روان شناختی (098/3=t) معنی دار است.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که مدل پیش بین ارائه شده از برازش مناسبی برخوردار است و متغیرهای ذهن آگاهی و سبک مقابله ای مساله مدار در بهزیستی روان شناختی اثرگذار هستند.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, سبکهای مقابلهای, بهزیستی روان شناختی}AimPaying attention to the level of health and psychological well-being of students as the most important future-makers of the country is of great importance. Therefore, the aim of this study was to investigate and present a predictive model of their psychological well-being based on mindfulness mediated by coping styles.
MethodsThe method of this study was descriptive-correlational which was done by structural equation modeling method. The statistical population of the study included undergraduate students of Shahid Beheshti University in Tehran (Iran), three hundred sixty five of whom participated in the study through cluster sampling. In order to collect data, mindfulness, coping styles and psychological well-being questionnaires were used. The reliability and validity of the instruments were confirmed using Cronbach's alpha coefficient and confirmatory factor analysis. To analyze the data, structural equation method was used with Amos software.
FindingsThe results of this study showed that the effect of mindfulness on problem-oriented style and psychological well-being is significantly positive, but its effect on emotion-oriented style and avoidance style is significantly negative. The effect of problem-oriented style on psychological well-being is positive and significant, but the effect of emotion-oriented style and avoidance style on psychological well-being is not significant. Also, the mediating role of problem-oriented coping style about the effect of mindfulness on psychological well-being is significant.
ConclusionThe results showed that the predictive model presented has a good fit and the variables of mindfulness and problem-oriented coping style are effective in psychological well-being.
Keywords: Mindfulness, Coping Styles, Psychological Well-Being} -
هدف این پژوهش پیش بینی پذیرش مسیولیت پذیری براساس انعطاف پذیری و تفکر وجودی انتقادی در مادران دانش آموزان کم توان ذهنی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان کم توان ذهنی محدوده سنی 6 تا 18 سال (حدود 900 نفر) مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان قزوین در سال 1400-1399 بودند. که از بین آنها به صورت تصادفی خوشه ای 246 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (WSQ، 1984)، مقیاس هوش معنوی کینگ (SISRI، 2008) و صفات شخصیتی کاستا و مک کری (1970، NEO) بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل رگرسیون به روش همزمان بود. یافته ها نشان داد که انعطاف پذیری و تفکر وجودی توان پیش بینی پذیرش مسیولیت پذیری مادران دانش آموزان کم توان ذهنی را دارد و درمجموع 9/19 واریانس متغیر پذیرش مسیولیت پذیری را تبیین می کند (05/0>p). نتیجه گیری می شود که انعطاف پذیری و تفکر وجودی انتقادی در پیش بینی پذیرش مسیولیت پذیری نقش اساسی دارد.
کلید واژگان: انعطاف پذیری, پذیرش مسئولیت پذیری, تفکر وجودی انتقادی}The aim of this research was to predict acceptance of responsibility in mothers of intellectually disabled students. The current research is part of applied research in terms of its purpose and correlational studies in terms of method. The statistical population included all the mothers of mentally retarded students in the age range of 6 to 18 years (about 900 people) who were studying in exceptional schools in Qazvin city in 2019-2020. Among them, 246 people were randomly selected as a sample. The tools of this research included the Lazarus and Folkman Coping Strategies Questionnaire (WSQ) (1984), King's Spiritual Intelligence Scale (SISRI) (2008), and personality traits. The analysis method of this research was simultaneous regression analysis. The findings showed that flexibility and existential thinking can predict the acceptance of responsibility of mothers of students with mental disabilities and explain 3.9 of the variance of the acceptance of responsibility variable (p<0.05). It is concluded that flexibility and critical existential thinking play an essential role in predicting the acceptance of responsibility.
Keywords: Flexibility, acceptance of responsibility, critical existential thinking} -
هدف از پژوهش حاضر بررسی عملکرد خانواده بر اساس جهت گیری مذهبی با میانجیگری بخشودگی در مردان وزنان شاغل شهر همدان بود. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متاهل شاغل سازمان های دولتی در شهر همدان در سال 1401-1400 بودند. برای برآورد حجم نمونه از فرمول تاباچینگ و همکاران (2007) استفاده شد، لذا حجم نمونه در این پژوهش به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس (شیوه آنلاین) 335 نفر زن و مرد شاغل بودند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه عملکرد خانواده (FAD) اپستاین، بالدوین و بیشاب (1983)، مقیاس جهت گیری مذهبی (ROS) آذربایجانی (1382) و مقیاس بخشودگی بین فردی (IFS) پولارد و همکاران (1998) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم مولفه های جهت گیری مذهبی(514/0- =β) و بخشودگی (170/0- =β) بر عملکرد خانواده معنادار و جهت گیری مذهبی با میانجی گری بخشودگی بر عملکرد خانواده نیز در سطح 001/0معنادار بود که بیانگر برازش مدل است. در نتیجه جهت گیری با توجه به نقش بخشودگی می تواند تبیین کننده عملکرد خانواده باشد.
کلید واژگان: بخشودگی, جهت گیری مذهبی, عملکرد خانواده}This descriptive and correlational research examines family functioning based on religious orientation while mediating forgiveness in working men and women in Hamedan. The current research was descriptive-correlation based on structural equation modeling. In 2021-2022, the research population comprised all married men and women working in government organizations in Hamedan. The sample size was determined using Tabaching et al.'s (2007) technique, which resulted in a sample size of 335 men and women collected by non-random convenience sampling (online method). Data were collected using the Family Assessment Device (FAD), Epstein, Baldwin, and Bishop (1983), the Religious Orientation Scale (ROS) of Azarbaijani (2003), and the Interpersonal Forgiveness Scale (IFS) of Pollard et al. (1998). The structural equation analysis method was used to analyze the data. The results showed that the direct effect of the components of religious orientation (b = -0.514) and forgiveness (b=-0.170) on family performance is significant, and religious orientation with the mediation of forgiveness on family performance is also significant at the 0.001 level. which indicates the fit of the model. As a result, orientation according to the role of forgiveness can explain the performance of the family.
Keywords: Forgiveness, Religious orientation, Family functioning} -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 123 (خرداد 1402)، صص 573 -594زمینه
سوءمصرف مت آمفتامین به دلیل اثرات مخرب بر مغز و وسوسه شدید همراه با علایم روان پزشکی قابل ملاحظه، برنامه پیشگیری و درمان را با مشکل مواجه کرده است. فقدان مهارت های نظم جویی هیجان همراه با باورهای شناختی ناکارآمد میل به مصرف مت آمفتامین را افزایش می دهد. نظم جویی هیجان در سوءمصرف کنندگان متآمفتامین در مطالعات پیشین مورد مطالعه قرار گرفته است، اما مطالعه ای که عقاید وسوسه انگیز مصرف مواد مخدر را بر اساس علایم روانشناختی منفی با نقش میانجی دشواری نظم جویی هیجان در جامعه مورد پژوهش بررسی کند، یافت نشد.
هدفاین مطالعه با هدف مدل یابی پیش بینی عقاید وسوسهانگیز مصرف متآمفتامین براساس علایم روانشناختی منفی با نقش واسطهای دشواری نظم جویی هیجان در مردان سوءمصرف کننده ی متآمفتامین انجام شد.
روشروش مطالعه حاضر توصیفی - همبستگی، از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مردان مصرف کننده مت آمفتامین 20 تا 45 ساله مقیم در مراکز ترک اعتیاد وابسته به اداره کل بهزیستی استان اصفهان در سال 1401-1400 و نمونه شامل 262 نفر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه پرسشنامه عقاید وسوسه انگیز (بک و کلارک، 1993)، مقیاس استرس، اضطراب، افسردگی (لاویباند و لاویباند، 1995)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رومر، 2004) بود و برای تحلیل داده ها نیز از آزمون مدلیابی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر برای بررسی برازش مدل ارایه شده با داده های بهدست آمده و نرم افزار SMARTPLS-3 استفاده شد.
یافته هایافته های این پژوهش نشان داد، مدل علی عقاید وسوسهانگیز مصرف مواد بر اساس علایم روانشناختی منفی با نقش میانجی دشواری نظم جویی هیجان در مصرف کنندگان مت آمفتامین مقیم در مراکز ترک اعتیاد در استان اصفهان برازش خوبی دارد (0/5 >p).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های به دست آمده در پژوهش حاضر که نظم جویی هیجانی ضعیف افراد در بلند مدت باعث ناکارآمدی او در کنترل ترک اعتیاد می شود و این امر به مرور باعث تاثیر عقاید وسوسه انگیز بر تداوم سوءمصرف مواد شود، لذا پیشنهاد می شود برای کاهش عقاید وسوسه انگیز مصرف مواد، از روش های آموزش ارتقای نظم جویی هیجان استفاده کرد
کلید واژگان: عقاید وسوسه انگیز مصرف مواد, علائم روانشناختی منفی, دشواری نظم جویی هیجان, مت آمفتامین}BackgroundMethamphetamine abuse has caused problems in the prevention and treatment program due to its destructive effects on the brain and intense temptation with significant psychiatric symptoms. Lack of emotion regulation skills along with dysfunctional cognitive beliefs increases the desire to use methamphetamine. Emotion regulation in methamphetamine abusers has been studied in previous studies, but the study that examines the craving beliefs of drug use based on negative psychological symptoms with the mediating role of emotion regulation difficulty in the researched population. Slow, not found.
AimsThis study was conducted with the aim of modeling the prediction of craving beliefs of methamphetamine use based on negative psychological symptoms with the mediating role of difficulty regulating excitement in men abusing methamphetamine.
MethodsThe method of the present study was descriptive-correlation, structural equation modeling. The statistical population of the study included all male methamphetamine users aged 20 to 45 living in addiction treatment centers affiliated to the Isfahan Welfare organization in 1401-1400, and the sample included 262 people who were selected by available sampling method. The data collection tools included three questionnaires: Craving believes questionnaire (Beck and Clark, 1993), Stress, Anxiety, Depression Scale (Lovibond and Lovibond, 1995), Diffiiculties in Emotion Regulation Scale (Gratz and Romer, 2004) and for analysis The data were also used from structural equation modeling test and path analysis to check the fit of the presented model with the obtained data and SMARTPLS-3 software.
ResultsThe findings of this research showed the causal model of drug craving beliefs based on negative psychological symptoms has a good fit with the mediating role of emotion regulation difficulty in methamphetamine users living in addiction treatment centers in Isfahan Province. (P>0.05).
ConclusionAccording to the findings obtained in the current research that the weak emotional self-regulation of people in the long term causes their ineffectiveness in controlling addiction withdrawal and this eventually causes the influence of tempting beliefs on the continuation of drug abuse, therefore it is suggested to reduce the craving beliefs of drug use, used training methods to improve emotion regulation.
Keywords: craving beliefs of drug use, negative psychological symptoms, emotion regulation difficulty, methamphetamine} -
هدف
این مطالعه با هدف تبیین مدل مدیریت درد براساس نشخوار فکری با میانجی گری تاب آوری و سرزندگی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش پژوهش:
روش پژوهش، مدل سازی همبستگی توصیفی (معادلات ساختاری) بود. شرکت کنندگان در این مطالعه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به تمام مراکز درمانی (بیمارستان ها و کلینیک های خصوصی و عمومی) تهران بودند که از این میان 273 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق از پرسشنامه های پاسخ نشخواری، پرسشنامه سرزندگی، مقیاس تاب آوری و مدیریت درد استفاده شد. همچنین از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و تحلیل مسیر و نرم افزار SPSS.22 و LISREL 8.80 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که تاثیر غیر مستقیم و مستقیم نشخوار فکری بر مدیریت درد با نقش میانجی سرزندگی معنی دار بود (05/0>P). اثر غیر مستقیم و مستقیم نشخوار فکری بر مدیریت درد با نقش میانجی تاب آوری معنی دار بود (05/0>P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت که مدل مدیریت درد بر اساس نشخوار فکری با سرزندگی و میانجیگری تاب آوری در زنان مبتلا به سرطان پستان از برازش کافی برخواردار است. با توجه به نتایج پژوهش حاضرمی توان گفت به طورکلی بین نشخوار فکری، سرزندگی، تاب آوری و مدیریت درد در بیماران مبتلا به سرطان پستان رابطه معنی داری وجود دارد.
کلید واژگان: مدیریت درد, نشخوار فکری, سرزندگی, تاب آوری, سرطان پستان}AimPain management in breast cancer patients should be seen what is related to emotion regulation. In patients with emotional problems and anxiety, vitality and resiliency can be good predictors for controlling their negative emotions. This study aimed to explain the pain management model based on rumination mediating vitality and resiliency in women with breast cancer.
MethodsThe research method was descriptive correlation modeling (structural equations). Participants in this study were women with breast cancer referred to all medical centers (hospitals and private and public clinics) in Tehran, among which 273 were randomly selected. To measure the research variables, rumination response questionnaires, vitality questionnaire, resiliency scale and pain management, and Spearman correlation coefficient test and path analysis, and SPSS.22 and LISREL 8.80 software were used to analyze the data.
ResultsThe results showed that the indirect and direct effect of rumination on pain management by mediating role of vitality was significant (P≤0.05). The indirect and direct effect of rumination on pain management by mediating role of resiliency was significant (P≤0.05).
ConclusionsIt can be concluded that the pain management model based on rumination with vitality and resiliency mediation in women with breast cancer has sufficient fitness.
Keywords: Pain management, Rumination, Vitality, resiliency, breast cancer} -
هدف این پژوهش پیش بینی راهبردهای مقابله با استرس براساس طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در مادران دانش آموزان کم توان ذهنی بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان کم توان ذهنی محدوده سنی 6 تا 18 سال (حدود 900 نفر) مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان قزوین در سال 1400-1399 بودند. که از بین آنها به صورت تصادفی خوشه ای 246 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (WSQ، 1984) و مقیاس هوش معنوی کینگ (SISRI، 2008)، طرحواره های یانگ فرم کوتاه (YSQ-SF) (2005) (بود. روش تحلیل پژوهش، تحلیل رگرسیون به روش همزمان بود. یافته ها نشان داد که حوزه بریدگی و طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، دیگر جهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری، محدودیت های مختل با راهبردهای مقابله ای مسیله مدار رابطه منفی و معنادار و با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار مثبت و معنادار دارد. همچنین ارتباط هوش معنوی با راهبردهای مقابله ای مسیله مدار مثبت و معنادار و با راهبردهای مقابله ای هیجان مدار منفی و معنادار است. همچینن در مجموع 7/50 واریانس متغیر راهبردهای مقابله ای مسیله مدار و 5/14 واریانس متغیر راهبردهای مقابله ای هیجان مدار توسط متغیرهای پیش بین تبیین می شود (05/0>p). نتیجه گیری می شود که طرح واره ناسازگارانه اولیه، هوش معنوی در پیش بینی راهبردهای مقابله با استرس نقش اساسی دارد.
کلید واژگان: راهبرد مقابله با استرس, طرحواره ناسازگارانه اولیه, هوش معنوی}The aim of this research was to predict stress coping strategies based on primary maladaptive schemas and spiritual intelligence in the mothers of intellectually disabled students. The current research is part of applied research in terms of its purpose and correlational studies in terms of method. The statistical population includes all the mothers of mentally retarded students in the age range of 6 to 18 years (about 900 people) who were studying in exceptional schools in Qazvin City in 2019-2020. Among them, 246 people were randomly selected as a sample. The tools of this research included Lazarus and Folkman Coping Strategies Questionnaire (WSQ, 1984) and King's Spiritual Intelligence Scale (SISRI, 2008), Young Schemas Short Form (YSQ-SF) (2005). The regression was in the simultaneous method. The findings showed that the domain of cut and rejection, self-management and impaired performance, other orientation, listening to excessive bells and inhibitions, impaired limitations with problem-oriented coping strategies, and negative relationship and is significant and has a positive and meaningful correlation with emotion-oriented coping strategies. Also, the relationship between spiritual intelligence and problem-oriented coping strategies is positive and significant, and negative and significant with emotion-oriented coping strategies. Also, in total, the variance of the strategies variable is 50.7 for problem-oriented coping, and 14.5 variance for emotion-oriented coping strategies variable is explained by predictor variables (p<0.05). It is concluded that the primary maladaptive schema, spiritual intelligence in Finding strategies to deal with stress plays a fundamental role.
Keywords: coping strategy with stress, primary maladaptive schema, spiritual intelligence} -
هدف:
این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مدل فرا نظری بر خود مدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر از نوع طرح های کاربردی و شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد مبتلا به دیابت 55-25 ساله مراجعه کننده به یکی از مراکز بهداشتی درمانی شهرستان قایمشهر در سال 1399 که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از شیوه تصادفی سازی ساده در دو گروه مدل فرا نظری (20=n) و گروه گواه (20=n) گماشته شدند. داده ها از طریق پرسشنامه خودمدیریتی دیابت توبرت و گلاسکو (2002) و آزمایش هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر (MIX) و نرم افزار SPSS.22 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که گروه مدل فرا نظری تاثیر معناداری بر خود مدیریتی دیابت (01/38=F، 001/0>P) و کاهش قند خون (48/1=F، 021/0=P) داشت. همچنین اثربخشی مدل فرا نظری بر خود مدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو، سه ماه پس از مداخله پایدار ماند.
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت مدل فرا نظری بر خودمدیریتی دیابت و میزان HbA1C در افراد مبتلا به دیابت نوع دو موثر بود.
کلید واژگان: مدل فرا نظری, خودمدیریتی دیابت, HbA1c, دیابت}AimThe aim of this study was to determine the effectiveness of Trans Theoretical Model on diabetes self-management and HbA1C level in patients with type 2 diabetes.
MethodsThe method of this study was applied and quasi-experimental designs of pre-test-post-test and follow-up with the control group. The statistical population of the study consisted of 25-55 years old diabetic patients referred to one of the health centers in Ghaemshahr in 2020, among which 30 people were selected by purposeful sampling method and were assigned to two groups of Trans Theoretical Model (n=20) and control group (n=20). Data were obtained through Tobert and Glasgow Diabetes Self-Management Questionnaire (2002) and glycosylated hemoglobin test (HbA1c). For data analysis, repeatedly measuring variance analysis (MIX) and SPSS-22 software were used.
ResultsThe results showed that cognitive-behavioral group had a significant effect on diabetes self-management (F=38.01, p<0.001) and hypoglycemia (F=1.48, p=0.021). Also, the effectiveness of Trans Theoretical Model on diabetes self-management and HbA1C levels in patients with type 2 diabetes remained stable three months after the intervention.
ConclusionIt can be concluded that Trans Theoretical Model was effective on diabetes self-management and HbA1C level in patients with type 2 diabetes.
Keywords: Trans Theoretical Model, Diabetes Self-Management, HbA1c, Diabetes} -
زمینه و هدف
خشونت خانگی از آسیبهای رایج اجتماعی در طول تاریخ بشر بوده است و به سبب گستردگی اثر آن، آسیبشناسی و درمان این پدیده همواره مورد توجه درمانگران بوده است. لذا هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما بر پریشانی روان شناختی و غلظت ایمونوگلوبولین A در زنان قربانی خشونت خانگی بود.
روش بررسیمطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با استفاده از روش پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل بود که در سال 1399 انجام شد. جامعه آماری، شامل زنان قربانی خشونت خانگی مراجعهکننده به دادگاه خانواده، خانه سلامت، گرمخانه و مراکز مشاوره در استان البرز، شهر کرج بودند که از بین این افراد به روش نمونهگیری در دسترس 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. دادهها به وسیله پرسشنامه خشونت خانگی، پریشانی روانشناختی و آزمایش سطح غلظت ایمونوگلوبولین در سه مرحله و پیگیری یک ماهه برای هر دو گروه جمعآوری شد. در گروه آزمایش، پروتکل شناختی رفتاری متمرکز بر تروما طی 8 جلسه(هفتهای یک جلسه 90 دقیقهای) اجرا شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل کوواریانس و تحلیل اندازهگیریهای مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتههایافتههای پژوهش بیانگر آن بود که درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما بین دو گروه برای مولفههای افسردگی 62/35= F در سطح 001/0، اضطراب 38/32 =F در سطح 001/0 و استرس 96/25 =F در سطح 001/0 پریشانی روانشناختی همانند ایمونوگلوبولین A 85/11 =F در سطح 001/0 تفاوت معنیداری ایجاد کرده است.
نتیجهگیریبر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش میتوان اذعان کرد که پروتکل بازنگری شده درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما سبب کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش ایمونوگلوبولینA در زنان قربانی خشونت خانگی میگردد.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری متمرکز بر تروما, پریشانی روانشناختی, ایمونوگلوبولینA, زنان قربانی خشونت}Armaghane-danesh, Volume:27 Issue: 4, 2022, PP 455 -471Background & aimDomestic violence has been one of the most common social harms throughout human history, and due to its widespread effect, the pathology and treatment of this phenomenon has always been the focus of therapists. Therefore, the purpose of the present study was to determine the effectiveness of the revised protocol of trauma-focused cognitive behavioral therapy on psychological distress and immunoglobulin A concentration in women victims of domestic violence.
MethodsThe present semi-experimental study conducted in 2019 used a pre-test-post-test method with a control group. The statistical population included women who were victims of domestic violence referring to the Family Court, Health House, Warm House and Counseling Centers in Alborz, Karaj Province, and 40 people were randomly selected from among these people by available sampling and divided into two experimental and control groups. Data were collected by domestic violence questionnaire, psychological distress and immunoglobulin concentration level test in three stages and one-month follow-up for both groups. In the experimental group, the cognitive-behavioral protocol focused on trauma was implemented during 8 sessions (one 90-minute session per week). The collected data were analyzed using statistical tests of analysis of covariance and repeated measures analysis.
ResultsThe findings indicated that cognitive behavioral therapy focused on trauma between the two groups for the components of depression F=35.62 at the 0.001 level, anxiety F=32.38 at the level of 0.001, and stress F=25.96 at the 0.001 level. The level of 0.001 psychological distress has created a significant difference at the level of 0.001, F = 11.85.
ConclusionBased on the results obtained from the present research, it can be acknowledged that the revised protocol of cognitive-behavioral therapy focused on trauma reduces psychological distress and increases immunoglobulin A in women who are victims of domestic violence.
Keywords: Trauma-focused cognitive-behavioral therapy, Psychological distress, Immunoglobulin A, Women victims of violence} -
مقدمه
خشونت خانگی جزء مسایل اجتماعی با قدمت جامعه است و به سبب گستردگی اثر آن، آسیب شناسی و درمان این پدیده همواره مورد توجه درمانگران بوده است.
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بر پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کننده به دادگاه، خانه سلامت، گرمخانه و مراکز مشاوره در استان البرز شهر کرج، در سال 1399 بودند که از بین این افراد به روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارها شامل پرسشنامه پریشانی روانشناختی و کیفیت زندگی بود. پروتکل شناختی رفتاری متمرکز بر تروما طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا گردید. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس چند متغیره و در محیط نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد.
یافته هایافته های پژوهش بیانگر آن بود که درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما بین دو گروه در پریشانی روانشناختی F=64/87 در سطح 0/001، کیفیت زندگی- سلامت روانی F=121/19 در سطح 0/001 و کیفیت زندگی- سلامت جسمانی F=108/27 در سطح 0/001 تفاوت معناداری ایجاد کرده است.
نتیجه گیریبراساس نتایج بدست آمده از این پژوهش می توان اذعان کرد که پروتکل بازنگری شده درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما سبب کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش کیفیت زندگی در زنان قربانی خشونت خانگی می گردد. همچنین می تواند در جهت برنامه های پیشگیرانه در مراکز حمایتی، بهداشتی و درمانی تزریق شده و بر کارآمدی زنان قربانی خشونت بیافزاید.
کلید واژگان: درمان شناختی- رفتاری متمرکز بر تروما, پریشانی روانشناختی, کیفیت زندگی, زنان قربانی خشونت}IntroductionDomestic violence is one of the social issues as old as a society and, due to its extensive scope of impact, it has always drawn the attention of therapists in terms of treatment and pathology.
AimThis study aimed to investigate the effectiveness of the revised protocol of trauma-focused cognitive-behavioral therapy on psychological distress and the quality of life among female victims of domestic violence.
MethodThe present study was quasi-experimental with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population consisted of female victims of domestic violence, who were referred to the court, health centers, homeless shelters, and counseling centers in Karaj, Alborz province in 2020, of which 40 people were selected using the convenience sampling method and randomly divided into two experimental and control groups. The data collection tools included the Psychological Distress and Quality of Life questionnaire. The subjects in the experimental group received the trauma-focused cognitive-behavioral protocol in eight 90-minute sessions. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance and SPSS-20.
ResultsThe findings indicated that the trauma-focused cognitive-behavioral therapy caused significant differences between the two groups in psychological distress (F=64.87) at the significance level of 0.001, quality of life - mental health (F=121.19) at the level of 0.001, and quality of life - physical health (F=108.27) at the significance level of 0.001.
ConclusionBased on the research results, it can be concluded that the revised protocol of trauma-focused cognitive-behavioral therapy can reduce psychological distress, and increase the quality of life in female victims of domestic violence. It, as a preventive program, can also be applied in support, health, and treatment centers and increase the efficiency of female victims of domestic violence.
Keywords: Trauma-focused cognitive-behavioral Therapy, Psychological distress, Quality of life, Female victims of domestic violence} -
زمینه و هدف
بسیاری از مراقبان بیماران گاهی در ارتباط با سلامتی خود، اضطراب را تجربه کنند. عدم تحمل بلاتکلیفی پیش بینی کننده ای مهم برای اضطراب و سلامت روان است. هدف پژوهش حاضر، ارایه الگوی ساختاری رابطه بین عدم تحمل بلاتکلیفی با نشانگان سلامت روان با میانجیگری اضطراب سلامت در مراقبان زن بیماران مبتلا به آلزایمر بود.
روش بررسیروش پژوهش تحلیلی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمام مراقبان زن بیماران مبتلا به آلزایمر مراجعه کننده به انجمن بیماران آلزایمر شهر تهران در سال 1399 تشکیل دادند. از میان آن ها 320 نفر به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از سیاهه تجدیدنظرشده نشانه های اختلالات روانی (دروگاتیس و همکاران، 1976) و مقیاس تحمل بلاتکلیفی-نسخه دوم (مک لاین، 2009) و پرسش نامه اضطراب سلامت (سالکووسکیس و همکاران، 2002) صورت گرفت. برای تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و AMOS نسخه 24 در سطح معناداری برابر با 0٫05 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد، مدل مفروض با داده های گردآوری شده برازش داشت (70٫63=X2</sup> و 1٫91=X2</sup>/df و 0٫975=CFI و 0٫943=GFI و 0٫898=AGFI و 0٫067=RMSEA)؛ همچنین ضریب مسیر مستقیم بین عدم تحمل بلاتکلیفی با سلامت روان (0٫001=p، 0٫250=β) و ضریب مسیر مستقیم بین اضطراب سلامت با سلامت روان (0٫019=p، 0٫136=β) و ضریب مسیر مستقیم بین عدم تحمل بلاتکلیفی با اضطراب سلامت (0٫001=p، 0٫241=β) مثبت و معنادار بود؛ به علاوه ضریب مسیر غیرمستقیم بین عدم تحمل بلاتکلیفی با سلامت روان مثبت و معنادار بود (0٫043=p، 0٫032=β).
نتیجه گیریبراساس یافته های این پژوهش، اضطراب سلامت، رابطه بین عدم تحمل بلاتکلیفی را با سلامت روان در مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر میانجیگری می کند.
کلید واژگان: اضطراب سلامت, آلزایمر, عدم تحمل بلاتکلیفی, سلامت روان, مراقبان}Background & ObjectivesDementia or Alzheimer, a major neuro–cognitive disorder, is characterized by significant cognitive decline. Caring for Alzheimer patients is one of the most challenging types of care and leads to a decrease in the "mental health" of caregivers. Many caregivers of patients sometimes experience anxiety related to their health. Mental health is affected by different factors, such as ambiguity intolerance, a tendency arising from negative beliefs about ambiguity or uncertainty and its consequences and implications, which is an essential predictor of anxiety and mental health. Caregivers of Alzheimer patients may experience varying degrees of ambiguity due to their patient's physical condition, which makes them prone to physical and mental problems. The present study aimed to explain the structural pattern of the relationship between ambiguity intolerance and mental health symptoms with the mediation role of health anxiety in female caregivers of Alzheimer patients.
MethodsThe research method was analytical correlational. The statistical population of this research included all the female caregivers of Alzheimer patients referred to the Alzheimer Association in Tehran City, Iran, in 2019. Of them, 320 people were selected voluntarily. The inclusion criteria were female gender, age over 25 years, history of caring for a patient with Alzheimer disease for more than one year, no simultaneous use of psychiatric drugs and psychotherapy, and no chronic physical diseases and hospitalization. By contacting the researcher after being fully informed about the research objectives, volunteers in the study sent their details and a manuscript to review the inclusion criteria and declare informed consent. Symptom Check List–90–Revised (Derogatis et al., 1976), Ambiguity Tolerance Scale–II (McLain, 2009), and Health Anxiety Questionnaire (Salkovskis et al. 2002) were used to collect data. Structural equation model and SPSS–24 and AMOS–24 software, and a significance level equal to 0.05 were used for data analysis.
Results:
The present study showed that the hypothesized model had fitness with the collected data (χ2</sup>=70.63, χ2</sup>/df=1.91, CFI=0.975, GFI=0.943, AGFI=0.898, and RMSEA=0.067). In the present study, the direct path coefficient between ambiguity intolerance and mental health (p=0.001, β=0.250), the direct path coefficient between health anxiety and mental health (p=0.019, β=0.136), and the direct path coefficient between ambiguity intolerance and health anxiety (p=0.001, β=0.241) was positive and significant. In the present study, the indirect path coefficient between ambiguity intolerance and mental health was positive and significant (p=0.043, β=0.032).
ConclusionBased on the findings of this research, health anxiety mediates the relationship between ambiguity intolerance and mental health in caregivers of Alzheimer patients. It is suggested that to increase the mental health caused by caring for Alzheimer patients, training courses should be held to focus on health anxiety and ambiguity intolerance in them.
Keywords: Health anxiety, Alzheimer, Ambiguity intolerance, Mental health, Caregivers} -
زمینه و هدف
با توجه به تاثیرات ناگوار خشونت خانگی و ترومایی بر سلامت جسمی و روانشناختی زنان ، هدف از مطالعه ی حاضر بررسی تجارب زیستی بعد از تروما در زنان قربانی خشونت خانگی بود. هدف از این پژوهش تعیین و تجارب زیستی بعد از تروما در زنان قربانی خشونت خانگی بود.
روش بررسیدر این پژوهش کیفی که با رویکرد تحلیل محتوا در سال 1399 انجام شد، داده ها از طریق تحلیل ثانویه داده ها، مصاحبه های نیمه ساختار یافته با 50 نفر از زنان قربانی خشونت خانگی به روش تحلیل تماتیک، مورد بررسی قرار گرفت. روش نظریه مبنایی با استفاده از نمونه برداری نظری و در هر مرحله با توجه به تحلیل داده های پیشین از بین زنانی که تمایل به انجام مصاحبه داشتند. داده ها در این مطالعه با روش Corbin و Strauss تحلیل شد.
یافته هاتحلیل داده ها منجر به استخراج 3 مقوله تبیینی و 20 مقوله تفسیری و 64 مقوله توصیفی گردید که عبارتند از؛ 1. رفتارهای تجربه شده بعد از تروما (رفتارهای تقابلی، رفتارهای انتقام جویانه، روی آوردن به مشروبات و سیگار، تاثیر بر پاسخ های فیزیولوژی، اقدام به خودکشی و رفتارهای منفعلانه)، 2. هیجان های تجربه شده بعد از تروما (عزت نفس پایین، ترس، خشم، نفرت و فقدان لذت در زندگی) و 3. افکارهای تجربه شده بعد از تروما (ترس همیشگی، احساس بی پناهی و بدبختی، آرزوی مردن، نفرت از زن بودن، مقایسه خود با دیگران، نفرت از خود، اندیشیدن به طلاق، آرزوی کشتن همسر، عدم عشق به فرزندان، میل به خیانت، اندیشیدن به خودکشی، بی تفاوتی، ندامت از ازدواج، در فکر انتقام و نفرت از جنس مرد.
نتیجه گیریبر مبنای این نتایج، زنان در معرض خشونت خانگی دچار مشکلات عدیده ای در حوزه رفتار تجربه شده، هیجان های تجربه شده و افکار تجربه شده بعد از تجارب ترومایی قرار دارند. این یافته ها می تواند در ارزیابی خطر، تعیین مسیرهای درمانی و مدیریت خشونت خانگی در زنان قربانی مفید واقع گردد.
کلید واژگان: تجارب زیستی, تروما, خشونت خانگی, زنان قربانی}Armaghane-danesh, Volume:26 Issue: 4, 2021, PP 664 -683Background & aimDue to the adverse effects of domestic violence and trauma on women's physical and psychological health, the aim of this study was to investigate post-traumatic biological experiences in women victims of domestic violence. The aim of the present study was to determine and post-traumatic biological experiences in women victims of domestic violence.
MethodsIn the present qualitative study conducted with the content analysis approach in 2021, the data were analyzed through secondary data analysis, semi-structured interviews with 50 women victims of domestic violence by thematic analysis.The basic theory method was collected using theoretical sampling at each stage according to the analysis of previous data from women who wished to do the interview. Data in this study were analyzed by Corbin and Strauss methods.
ResultsData analysis led to the extraction of 3 explanatory categories, 20 interpretive categories and 64 descriptive categories, which were: 1. Post-traumatic behaviors experienced (coping behaviors, vengeful behaviors, turning to alcohol and smoking, affecting physiological responses, suicide attempts, and passive behaviors), 2. Post-traumatic emotions experienced (low self-esteem) , Fear, anger, hatred and lack of pleasure in life) and 3. Thoughts experienced after trauma (constant fear, feeling of helplessness and misery, wishing to die, hating being a woman, comparing oneself with others, hating oneself, thinking about divorce , the desire to kill a wife, lack of love for children, desire for betrayal, contemplating suicide, indifference, remorse for marriage, thinking of revenge and hatred of men.
ConclusionBased on these results, women exposed to domestic violence have many problems in the area of experienced behavior, experienced emotions and thoughts experienced after traumatic experiences. These findings can be useful in assessing the risk, determining treatment pathways, and managing domestic violence in women victims.
Keywords: Biological experiences, Trauma, Domestic violence, Women victims} -
هدف :
دانشجویان از اقشار مستعد و برگزیده جامعه و سازندگان آینده کشور خویش هستند و سطح سلامت و بهزیستی روان شناختی آنها تاثیر بسزایی در یادگیری و افزایش آگاهی علمی و موفقیت تحصیلی شان خواهد داشت. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی مدل ساختاری بهزیستی روان شناختی براساس رویدادهای منفی زندگی و ذهن آگاهی با میانجی گری سبک های مقابله ای در میان دانشجویان بود.
روش :
نوع تحقیق حاضر توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تحقیق دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی بودند که 365 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای مشارکت کردند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های رویدادهای منفی زندگی، ذهن آگاهی، سبک های مقابله ای و بهزیستی روان شناختی استفاده شد. پایایی و روایی ابزارها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تاییدی مورد تایید قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد تاثیر رویدادهای منفی زندگی بر سبک مساله مدار (01/0<p) و بهزیستی روان شناختی (05/0<p) منفی و معنادار است. تاثیر ذهن آگاهی بر سبک مساله مدار و بهزیستی روان شناختی مثبت و معنادار است (01/0<p). تاثیر سبک مساله مدار بر بهزیستی روان شناختی مثبت و معنادار است (01/0<p) اما تاثیر سبک هیجان مدار و سبک اجتنابی بر بهزیستی روان شناختی معنادار نیست. نقش میانجی سبک مقابله ای مساله مدار در تاثیر رویدادهای منفی زندگی و ذهن آگاهی بر بهزیستی روان شناختی معنی دار است (01/0<p).
نتیجه گیرینتایج نشان داد که مدل ارایه شده در بین دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی از برازش مناسبی برخوردار است و نقش متغیرهای رویدادهای منفی زندگی، ذهن آگاهی و سبک مساله مدار در بهزیستی روان شناختی را مورد تایید قرار داد.
کلید واژگان: ررویدادهای منفی زندگی, ذهن آگاهی, سبک های مقابله ای, بهزیستی روان شناختی}AimStudents are one of the most talented and promising segments of society and future builders of their country, and their level of health and psychological well-being will have a significant impact on learning and increasing their scientific awareness and academic success. Therefore, the purpose of this study was to investigate a structural model of psychological well-being based on negative life events and mindfulness with emphasis on the mediating role of coping styles.
MethodsThe method of conducting the present study was descriptive correlational of structurequational type. The statistical population of the study were the undergraduate students of Shahid Beheshti University in Tehran, 365 of whom participated through cluster sampling. They responded to questionnaires on negative life events, mindfulness, coping styles, and psychological well-being. The reliability and validity of the instruments were confirmed using Cronbachchr('39')s alpha coefficient and confirmatory factor analysis. To analyze the data, structural equation method was used with Amos software.
ResultsThe results showed that the effect of negative life events on the problem-oriented style and psychological well-being is negative and significant. The effect of mindfulness on the problem-oriented style and psychological well-being is positive and significant. The effect of problem-oriented style on psychological well-being is positive and significant. The mediating role of problem-focused coping style in the relationship between negative life events and mindfulness with psychological well-being is meaningful
ConclusionThe results showed that the model presented among the students of Shahid Beheshti University has a good fit and confirmed the role of the variables of negative life events, mindfulness and problem-oriented coping style in psychological well-being.
Keywords: Negative life events, mindfulness, coping styles, psychological well-being} -
هدف
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی معنادرمانی گروهی مبتنی بر آموزه های قرآنی بر امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه بود.
مواد و روش هاروش تحقیق حاضر، نیمه تجربی و از نوع طرح های پیش آزمون_ پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه شهر تهران به تعداد 400 نفر در سال 97-1396 بود. از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و از زنان مبتلا به سرطان سینه بین محدوده سنی30 الی50 ساله که مراجعه کننده به بخش شیمی درمانی یکی از بیمارستان های تهران بودند، 30 نفر انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل و در هر گروه 15 نفر بر اساس ملاک های ورود و خروج از پژوهش انتخاب شدند. افرادی که در گروه آزمایش قرار گرفته بودند، طی 8 جلسه 1ساعته که هفته ای 2 مرتبه انجام می گرفت، تحت معنادرمانی گروهی مبتنی بر آموزه های قرآنی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه امید به زندگی اشنایدر و همکاران (1991) بود.
یافته هانتایج تحقیق عبارت بود از اینکه معنادرمانی گروهی مبتنی بر آموزه های قرآنی بر افزایش امید به زندگی موثر است (01/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برای افزایش امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه می توان از معنادرمانی گروهی مبتنی بر آموزه های قرآنی استفاده کرد.
کلید واژگان: امید به زندگی, سرطان سینه, زنان, معنا درمانی گروهی مبتنی بر آموزه های قرآنی}PurposeThe aim of this study was to determine the effectiveness of group meaning therapy based on Quranic teachings on life expectancy in women with breast cancer.
Materials and MethodsThe present research method was quasi-experimental and pre-test-post-test designs. The statistical population of the present study included all 400 women with breast cancer in Tehran in 2017-17. Available sampling method was used and from women with breast cancer in the age range of 30 to 50 years who referred to the chemotherapy department of a hospital in Tehran, 30 people were selected and divided into two experimental and control groups and 15 people in each group based on inclusion criteria. And were selected to exit the study. Individuals in the experimental group underwent group therapy based on Qur'anic teachings during 8 1-hour sessions twice a week. The research tools included Schneider et als (1991) life expectancy questionnaire.
FindingsThe results of this study showed that group meaning therapy based on Quranic teachings is effective in increasing life expectancy (P <0.01).
ConclusionAccording to the findings of the study, it can be concluded that to increase the life expectancy of women with breast cancer can be used group meaning therapy based on Quranic teachings.
Keywords: Life expectancy, breast cancer, women, group meaning therapy based on Quranic teachings} -
سابقه و هدف
جنگ معمولا پیامدهای گسترده فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد که تاثیر بسیاری بر مشکلات جسمی و روانی میگذارد. ازاینرو، هدف از این پژوهش تعیین رابطه دینداری و تابآوری با بهزیستی روانی در همسران جانبازان شهر کرج بود.
روش کارروش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری 3750 نفر از همسران جانبازان شهر کرج بود که از میان آنان نمونهای به تعداد 249 نفر در سال 1398 با توجه به فرمول کوکران بهروش دردسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دینداری سراجزاده و همکاران، پرسشنامه تابآوری کونور و دیویدسون و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از آزمون آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه بهروش گامبهگام استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچگونه تضاد منافعی گزارش نکردهاند.
یافتهها:یافتهها نشان میدهد بین مولفههای دینداری با بهزیستی روانی رابطه مثبت و معنیداری در مقدار 01/0 وجود داشت. همچنین از بین پنج مولفه مربوط به تابآوری، تنها بین سه مولفه تاثیرات معنوی، تحمل عاطفه منفی و پذیرش مثبت با بهزیستی روانی رابطه خطی معناداری وجود داشت و متغیرهای شایستگی فردی و کنترل، در تبیین بهزیستی روانی همسران جانبازان نقشی نداشتند.
نتیجهگیری:با توجه به اینکه متغیرهای دینداری و تابآوری پیشبینیکنندههای معناداری برای بهزیستی روانی هستند، میتوان با ایجاد ظرفیتهایی در موقعیتهای آموزشی، بهزیستی روانی همسران جانبازان را ارتقا بخشید.
کلید واژگان: بهزیستی روانی, تاب آوری, دین داری, همسران جانبازان}Background and ObjectiveThe war usually has widespread individual, social, economic and cultural consequences that have a significant impact on physical and psychological problems. The purpose of this study was to determine the relationship of religiosity and resilience with the welfare of the wives of the war veterans in Karaj.
MethodsThe research method was descriptive correlational. The statistical population consisted of 3750 veterans' wives in Karaj. The sample population consisted of 249 people who were selected according to Cochran formula by available sampling method. In this study, the research tools included Serajzadeh et al.’s religiosity questionnaire, Conor & Davidson’s resiliency questionnaire and Reef’s psychological well-being questionnaire. Data were analyzed using Pearson correlation test and stepwise multiple regression analysis. In this study, all ethical considerations were observed and no conflict of interest was reported by the authors.
ResultsFindings showed that there was a positive and significant relationship between religiosity components and psychological well-being at the level of 0/01. Also among the five components of resilience, there was a significant linear relationship only between the three components of spiritual influences, negative affect tolerance, and positive acceptance with psychological well-being. Individual competence and control variables did not play a role in explaining the psychological well-being of war veterans' wives.
ConclusionConsidering the fact that the variables of religiosity and resiliency are significant predictors of psychological well-being, it is possible to enhance the psychological well-being of devoted spouses by providing such capacities in educational situations.
Keywords: Psychological Well-being, Religiosity, Resilience, Veterans' wives} -
هدف تحقیق حاضر تعیین رابطه سبک های هویت با سبک زندگی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرج بود. روش پژوهش حاضر بدلیل بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دانشکده ی روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی سال 97-1396 واحد کرج به تعداد 3920 بودند. به همین منظور 100 نفر بر اساس جدول مورگان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و دو پرسشنامه سبک هویت برزونسکی (ISI) ،(1992) و سبک زندگی لعلی (ISQ) ،(1391) در بین آنها توزیع گردید. با استفاده از آزمون آماری همبستگی پیرسون نتایج نشان داد بین مولفه های سبک های هویت با سبک زندگی در سطح معناداری 99 درصد رابطه معناداری وجود دارد.
کلید واژگان: سبک هویت, سبک زندگی, دانشجویان} -
شبکه های اجتماعی ، نسل جدیدی از امکانات نوین اینترنتی هستند و روند رو به رشد این تکنولوژی، زندگی واقعی بسیاری از افراد را با دنیای مجازی گره زده است، موضوعی که در شرایط خاصی به صورت اعتیاد به این شبکه ها نمود می یابد. هدف این پژوهش پیش بینی اعتیاد به شبکههای اجتماعی براساس روان بنه های ناسازگار و تحریف های شناختی با میانجیگری جو عاطفی خانواده در دانشجویان بود. برای این منظور، طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، 348 نفر از دانشجویان دختر دانشکده روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و از نظر اعتیاد به شبکه های اجتماعی، طرحواره های ناسازگار اولیه، تحریف های شناختی و جو عاطفی خانواده مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل معادله های ساختاری نشان داد روان بنه های ناسازگار به اندازه 62 درصد (62/0=β) و تحریف های روانشناختی 20 درصد (20/0=β)، بر جو عاطفی خانواده تاثیر دارند. همچنین مشخص شد متغیر جو عاطفی خانواده به اندازه 74 درصد بر اعتیاد به شبکه های اجتماعی تاثیر دارد (74/0=β). به نظر می رسد افرادی که دچار خلا عاطفی هستند با گرایش افراطی به شبکه های اجتماعی، خلا و نیاز خودشان را به صورت مصنوعی پاسخ می دهند.
کلید واژگان: اعتیاد به شبکه های اجتماعی, تحریف های شناختی, جو عاطفی خانواده, روان بنه های ناسازگار}Social networks are a new generation of possible new resources, and by using the way they can allow you to do so, they can move in their own way in the virtual world with your consent, so that they can enjoy different perspectives. The purpose of this study was to prediction of social network addiction based on maladaptive schemas & cognitive distortions by mediating family's emotional atmosphere variable in students. For this purpose, in a descriptive correlational study, 348 female students of the Faculty of Psychology, Islamic Azad University, Karaj Branch were selected by available sampling method and in terms of social network addiction, early maladaptive schemas, cognitive distortions and emotional atmosphere of the case family were evaluated. The Evaluation of standard coefficients of research showed that the variable of maladaptive Schemas was 62% (β = 0.62) and the cognitive distortions were 20% (β = 0.20). The effect of Family's Emotional Atmosphere. It was also found that the family emotional climate variable had a 74% effect on social network addiction (β = 0.74). People with mental-emotional vacuum within themselves, with tendencies Extreme social networks respond artificially to their vacuum and need.
Keywords: social network addiction, cognitive distortions, emotional family atmosphere, maladaptive psychosis} -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و دوم شماره 7 (پیاپی 167، بهمن و اسفند 1398)، صص 600 -613مقدمه
تجربه قاعدگی در زندگی زنان از جمله تحولاتی است که تمام ساختار وجودی آنان را دگرگون می سازد. برخی عوامل و مشکلات وجود دارد که رخداد قاعدگی را تحت تاثیر قرار داده و کیفیت تجربه آن را برای زنان با دشواری روبرو می سازد.هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان وجودی و درمان چند وجهی لازاروس بر علایم سندرم پیش از قاعدگی زنان مبتلا بود.
روش کارجهت تعیین اثربخشی رویکردها از روش نیمه تجربی استفاده شد. جامعه آماری تحقیق عبارت بود از کلیه زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی مراجعه کننده به بیمارستان حضرت رسول در شهر تهران و گروه نمونه مشتمل بر 30 نفر از جامعه آماری مورد نظر بودند که بصورت تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان در 3 گروه (2 آزمایش و 1کنترل) تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزار سنجش علامت شناسی آبراهام - تیلور جهت تعیین شدت علایم سندرم پیش از قاعدگی در طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده گردید. گروه های آزمایش هر کدام به مدت 10 جلسه تحت تاثیر درمان وجودی و درمان چندوجهی لازاروس به شیوه گروهی قرار گرفتند، در حالیکه گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد.
نتایجتجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس، آزمون یومان ویتنی و فریدمن حاکی از آن بود که درمان وجودی سبب کاهش علایم (روانی و جسمانی) سندرم پیش از قاعدگی در زنان مبتلا گردید، در حالیکه درمان چند وجهی لازاروس چندان موثر نبود.
نتیجه گیریاستفاده از روش درمان وجودی در کاهش علایم (روانی و جسمانی) زنان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی سودمند به نظر می رسد.
کلید واژگان: درمان وجودی, درمان چند وجهی لازاروس, سندرم پیش از قاعدگی}IntroductionThe women’s menstrual experience is a development which transforms entire their existential structure. There are some factors and problems which affect menstruation and make its experience harder for women. Present study aimed to assess effectiveness of existential psychotherapy and Lazarus’s multimodal therapy on alleviation of Premenstrual Syndrome (PMS) symptoms of suffered women.
MethodsSemi-empirical method was used for determining approaches effectiveness. Statistical population included all women suffered from premenstrual syndrome who had come to the Hazrat Rasoul hospital in Tehran city, and sample group included 30 persons from target statistical population which were chosen randomly. Participants were divided to 3 groups (2 examination groups and 1 controlling group). Abraham Taylor semiotics measuring tool was used for collecting data for identifying premenstrual syndrome symptoms intensity during two steps of pre-examination and post-examination. Experimental groups were treated by Existential therapy and Multi model therapy of Lazarus in group method in 10 sections while controlling group received no interventions.
ResultsExistential psychotherapy method looks useful for mental and physical symptoms reduction of women suffering from premenstrual syndrome.
ConclusionData analysis using covariance analysis and U Mann Whitney test and Friedman showed that Existential therapy lead to mental and physical symptoms reduction of premenstrual syndrome in suffered women, while Multi model therapy of Lazarus was not effective so much.
Keywords: Existential Psychotherapy, Lazarus Multi-modal Therapy, Premenstrual Syndrome (PMS)} -
هدف پژوهش حاضر پیش بینی رضایت شغلی بر اساس سبک زندگی اسلامی و بهزیستی معنوی در پرستاران بوده است. پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه پرستاران زن بیمارستان تخت جمشید شهر کرج در سال جاری بوده است. حجم نمونه نیز با استفاده از فرمول کوکران، به صورت تصادفی ساده،(144 نفر) انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده پرسشنامه بوده و برای تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی و رگرسیون تک متغیره، در سطح معناداری (05/0>P) استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد، سبک زندگی اسلامی و مولفه های آن (اجتماعی، باورها، عبادی، اخلاق، مالی، خانواده، سلامت، تفکر و علم، امنیتی و زمان شناسی) و بهزیستی معنوی و مولفه های آن (ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با دیگران و ارتباط با طبیعت) می توانند رضایت شغلی را پیش بینی کنند. بنابراین، پیشنهاد می شود کارگاه های آموزشی در زمینه بهزیستی معنوی و سبک زندگی اسلامی، به منظور بالا بردن رضایت شغلی پرستاران، برگزار شود.
کلید واژگان: بهزیستی معنوی, پرستاران, سبک زندگی اسلامی, رضایت شغلی}The purpose of this study was to predict job satisfaction based on Islamic lifestyle and spiritual well-being in nurses. The study was descriptive-correlational and the statistical population included all female nurses in Takht Jamshid Hospital of Karaj this year. Sample size was also randomly selected using Cochran formula (n = 144). Questionnaire was used for data collection and correlation and univariate regression tests were used for data analysis at the significant level (P <0.05). The results showed that Islamic lifestyle and its components (social, beliefs, worship, ethics, financial, family, health, thinking and science, security and chronology) and spiritual well-being and its components (relationship with God, self, others and nature) can predict job satisfaction. Therefore, it is recommended to organize workshops on spiritual well-being and Islamic lifestyle in order to increase nurses' job satisfaction.
Keywords: Islamic lifestyle, Job satisfaction, Nurses, Spiritual well-being} -
مقدمه
شناسایی سبک دلبستگی افراد در ازدواج و سوق دادن آن به سبک دلبستگی ایمن، و توجه بیشتر به شادکامی افراد و شناساندن راه های رسیدن به خرسندی، نشاط بیشتر به زندگی زناشویی زوجین را سبب می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سبکهای دلبستگی با خرسندی و رضایت زناشویی در دانشجویان زن متاهل بود.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان زن متاهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال تحصیلی 97 _ 1396 بودند. نمونه آماری براساس فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به تعداد 200 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)؛ پرسشنامه خرسندی زناشویی ازرین، ناستر و جونز (1973) و پرسشنامه رضایت زناشویی اولسون (1998) بود.
یافته هابرای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته ها نشان دادند که بین دلبستگی ایمن همبستگی و رضایت مندی زناشویی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. همچنین بین سبکهای دلبستگی نوع اجتنابی با خرسندی زناشویی، نوع ایمن با رضایت زناشویی و نوع اجتنابی با رضایت زناشویی رابطه معنی داری منفی وجود دارد (05/0 < P).
بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش می توان گفت، با افزایش سبک دلبستگی ایمن، خرسندی زناشویی نیز افزایش می یابد. و با افزایش سبک دلبستگی ناایمن- اجتنابی، اضطرابی رضایت زناشویی کاهش می یابد. از این رو پیشنهاد می شود، با برگزاری کارگاه های آموزشی از جانب مسیولین حوزه بهداشت و سلامت روان از یک سو و برنامه های آموزشی مرتبط به خانواده ها در مورد نحوه رفتار با کودک و فرزندپروری از سوی دیگر، از بروز و نارضایتی زناشویی در آینده پیشگیری به عمل آید.
کلید واژگان: سبکهای دلبستگی, خرسندی, رضایت زناشویی}IntroductionThe purpose of this study was to determine The Relationship between Attachment Styles with Happiness & Marital Satisfaction in Married Female Students. Research
MethodThe research method was descriptive correlational. The statistical population of this study was all married female students of Islamic Azad University of Karaj in the academic year 2018. Statistical sample was selected based on Cochran formula and available sampling method was 200 people. Research tools included the Adult Attachment Styles Questionnaire of Hazen and Shaver (1987); Azrin, Nester & Jones Marital Satisfaction Questionnaire (1973) & Olson Marital Satisfaction Questionnaire (1998).
FindingsCorrelation test and regression analysis were used for data analysis. The findings showed that there was a direct and significant relationship between secure attachment and marital satisfaction. There was also a significant negative relationship between avoidant attachment styles with marital satisfaction, secure type with marital satisfaction, and avoidant type with marital satisfaction (P <0.05). Discussion and
conclusionAccording to the results, it can be said that with increasing secure attachment style, marital happiness also increases. & with increasing insecure-avoidant attachment style, anxiety decreases marital satisfaction. Hence, it is suggested, with workshops by authorities in the field of mental health on the one hand and educational programs related to families about how to deal with children and parenting on the other hand, the incidence of marital satisfaction in the future. Also prevent malicious behavior.
Keywords: Attachment Styles, Happiness, Marital Satisfaction} -
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبک زندگی اسلامی با خودکارآمدی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی کرج در سال 98-1397 بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 200 نفر تعیین شد و گروه نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه سبک زندگی اسلامی کاویانی (1388)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی اون و فرامن (1988) و پرسشنامه تاب آوری تحصیلی ساموئلز (2004) بودند. نتایج نشان داد سبک زندگی و مولفه های آن رابطه معناداری با خودکارآمدی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی دارند. علاوه بر این، نتایج رگرسیون همزمان نشان داد مولفه های باورها، خانوادگی و سلامت در مجموع 19 درصد تغییرات خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی می کنند. همچنین، 32 درصد واریانس متغیر تاب آوری تحصیلی توسط مولفه های باورها، خانواده، سلامت، تفکر و علم و امنیت تبیین می شود. بنابراین، به نظر می رسد سبک زندگی اسلامی موجب بهبود خودکارآمدی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی در دانشجویان شود.
کلید واژگان: سبک زندگی اسلامی, خود کارآمدی تحصیلی, تاب آوری تحصیلی, دانشجویان}This study aimed at the relationship between Islamic life-style with educational self-efficacy and educational resiliency in university students. This study was a correlational – descriptive design. The study population has consisted of all students of the faculty of psychology in the Islamic Azad University of Karaj in the educational year of 2018-2019. Sample size assessed 200 students based on Cochrane formula and the sample selected by simple random sampling method. Instruments for gathering data were Islamic Lifestyle Questionnaire (Kaviani, 2009), Educational Self-Efficacy Questionnaire (Owen and Freeman, 1988) and Educational Resiliency Questionnaire (Samuels, 2004). Then, the data were analyzed using SPSS.v21 software and statistical tests such as the Pearson correlation coefficient and regression analysis. Based on study findings, there was a statistically significant relationship between Islamic life-style with educational self-efficacy and educational resiliency in university students. Too, the results of regression analysis indicated that sub-scales of beliefs, family, and health significantly predicted 19 percent of change in educational self-efficacy. Furthermore, 32 percent of the variance in educational resiliency can explain with sub-scales of beliefs, family, health, thought and science and security. So, it seems that Islamic lifestyle can improve educational self-efficacy and educational resiliency in university students.
Keywords: Islamic Life-Style, Educational Self-Efficacy, Educational Resiliency, University Students} -
نشریه طب جانباز، پیاپی 42 (زمستان 1397)، صص 29 -34اهداف: جنگ به عنوان یک عامل فشارزای روانی پیامدهای گسترده ای را در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی بر جامعه تحمیل می کند. هدف این پژوهش تعیین همبستگی تعهد مذهبی با سخت رویی و سلامت روانی در همسران جانبازان بود.
ابزار وروش هااین پژوهش توصیفی- همبستگی در سال 1396 بین کلیه همسران جانبازان 49-25% شهر کرج انجام شد. براساس جدول مورگان 250 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های تعهد مذهبی ورتینگتون، سخت رویی کوباسا و سلامت روانی گلدبرگ استفاده شد. داده ها از طریق نرم افزار آماری SPSS 24، با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند.یافته هابین تعهد مذهبی با سخت رویی (0/206=r؛ 0/040=p)، سلامت روانی (0/122=r؛ 0/027=p) و مولفه های آن شامل نشانه های جسمانی (0/273=r؛ 0/027=p)، اضطراب (0/239=r؛ 0/023=p)، اختلال در عملکرد اجتماعی (0/319=r؛ 0/037=p) و افسردگی (0/239=r؛ 0/042=p) همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت. همچنین تعهد مذهبی توانست 4% واریانس سخت رویی (0/05=p) و 15% واریانس سلامت روانی (0/02=p) را پیش بینی نماید.نتیجه گیریبین تعهد مذهبی با سخت رویی و سلامت روانی در همسران جانبازان همبستگی وجود دارد؛ به این صورت که همسران جانبازان با تعهد مذهبی بالا، از سخت رویی و سلامت روانی بیشتری برخوردار هستند.کلید واژگان: تعهد مذهبی, سخت رویی, سلامت روانی, جانبازان, همسران}AimsAs a psychological stressor, war imposes a wide range of consequences in a variety of personal and social contexts. The aim of this study was to determine the correlation of religious commitment with hardness and mental health in veterans' spouses.
Instruments andMethodsThis descriptive-correlational study was conducted in 2017 among all veterans' spouses with injury percentage of 25-49% in Karaj. Based on Morgan's table, 250 people were selected as sample, using simple random sampling method. For data collection, Worthington's Religious Commitment Inventory, Kobasa’s Hardiness Questionnaire, and Mental Health Questionnaire were used. The data were analyzed by Pearson correlation and multiple regression analysis tests, using SPSS 24 software.FindingThere was a positive and significant correlation between religious commitment and hardness (r=0.206; p=0.040), mental health (r=0.122; p=0.027), and its components including physical symptoms (r=0.273; p=0.027), anxiety (r=0.239; p=0.023), social dysfunction (r=0.319; p=0.037), and depression (r=0.239; p=0.042). Also, 4% of variance of hardness (p=0.05) and 15% of variance of mental health (p=0.02) were predicted by religious commitment.ConclusionThere is correlation between religious commitment with hardness and mental health among veterans' spouses; as the veterans' spouses with high religious commitment have more hardness and mental health.Keywords: Religious Commitment, Hardness, Mental Health, Veterans, Spouses}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.