به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مجید میرمحمدخانی

  • شایان اخیانی، مجید میرمحمدخانی، داریوش پهلوان*
    هدف

    یکی از عارضه های مهم شغل پرستاری فرسودگی شغلی است که موجب افت سلامت روانی پرستاران، کیفیت مراقبت های درمانی و کاهش رضایت بیماران از روند درمان می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی فراوانی فرسودگی شغلی در پرستاران شاغل در بیمارستان های شهر سمنان بود.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه توصیفی-تحلیلی در سال 1399، 151 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان های سمنان به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از دو پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه فرسودگی شغلی مزلاج صورت گرفت. متغیرهای کمی به صورت میانگین و انحراف معیار و توصیف متغیرهای کیفی با استفاده از جداول توزیع فراوانی (تعداد و درصد) ارائه شد.

    یافته ها

    میانگین سنی شرکت کنندگان 8/8±41/36 سال، 23 نفر مرد و 128 نفر زن بودند. میانگین سابقه خدمتی افراد شرکت کننده در مطالعه 8/7±38/12 سال بود. شاخص فرسودگی شغلی در 5/75 درصد و مولفه های خستگی عاطفی (هیجانی) در 9/70 درصد، مسخ شخصیت در 1/82 درصد و فقدان موفقیت فردی (کفایت شخصی) در 9/58 درصد شرکت کنندگان در محدوده متوسط بود. میانگین امتیاز فرسودگی شغلی و مولفه های آن در بر حسب سن، جنسیت، وضعیت تاهل، مدرک تحصیلی و محل خدمت تفاوت معنی داری نداشت.

    نتیجه گیری

    در مطالعه حاضر، میزان و شدت فرسودگی شغلی در پرستاران شاغل در مراکز درمانی شهر سمنان بالا بود. انجام مطالعات بیش تر به منظور ارزیابی جامع عوامل مرتبط با فرسودگی شغلی و برنامه ریزی به منظور اجرای مداخلات پیشگیرانه ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: فرسودگی شغلی, پرستاران, سمنان, مطالعه مقطعی}
    Shaian Akhyani, Majid Mirmohammadkhani, Darioush Pahlavan*
    Introduction

    One of the most important complications of the nursing job is burnout which is associated with a decrease in mental health, quality of medical care, and a decrease in patient satisfaction with the treatment process. We aimed to assess the prevalence of burnout in nurses working in Semnan Universities.

    Materials and Methods

    A total of 151 nurses working in two hospitals affiliated with the Semnan University of Medical Sciences were included in the present cross-sectional study. Demographic characteristics of the participants were gathered using researcher-based questionnaires. Burnout was assessed using the validated Maslach Burnout Inventory questionnaire. Values of continuous and categorical variables were presented as mean standard deviation and numbers, respectively.

    Results

    The mean age of the study participants was 36.4±8.8, of whom 128 participants (85%) were female. The average work experience was 12.4±7.8 years. The prevalence of moderate burnout in the study participants was 75.5%. The prevalence of burnout subdomains including moderate emotional exhaustion, moderate depersonalization, and moderate personal accomplishment was, respectively, 70.9%, 82.1%, and 58.9%. The score of the Maslach Burnout Inventory questionnaire and its subtypes did not differ significantly across subgroups defined by age, sex, education status, working experience, medical ward, and marital status.

    Conclusion

    The prevalence of moderate burnout is relatively high among nurses working in Semnan hospitals. There is a need for further investigations to assess the underlying causes of burnout to design and implement intervention strategies to reduce the high prevalence of nursing burnout.

    Keywords: Occupational Exhaustion, Nurses, Semnan, Cross-Sectional Studies}
  • عباس مزینانی*، مجید میرمحمدخانی، لیلا نجفی
    زمینه و هدف

    سلامت انسان ها یک حق اساسی و یک سرمایه ارزشمند برای تمام افراد یک جامعه در هر سطح و طبقه اجتماعی است، وجود یک نظام سلامت قدرتمند و پایدار در یک کشور، نشان از ثبات همه جانبه آن جامعه می باشد. سه مشخصه اصلی برای ارزیابی عملکرد نظام سلامت شام؛ وضعیت سلامت جامعه، رضایتمندی شهروندان از خدمات ارایه شده توسط بخش سلامت و محافظت در برابر خطرات مالی است. لذا هدف از این مطالعه تعیین و طراحی یک الگوی کارا برای مدیریت هزینه های درمان غیرجراحی سرطان در ایران است.

    روش بررسی

    این یک مطالعه توصیفی تحلیلی با روش پیمایشی می باشد که در سال 1398 انجام شد. شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای (از طریق بررسی سوابق بیمارستانی) و ابزار مورد استفاده پرسشنامه بوده است. بدین منظور نمونه ای در دسترس مشتمل بر 50 نفر از نخبگان حوزه های  مدیریت خدمات سلامت و اقتصاد سلامت انتخاب و از ایشان خواسته شد به پرسشنامه طراحی شده پاسخ دهند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آماره های اصلی مورد استفاده در تکنیک دلفی اندازه های مرکزی (میانگین، میانه و نما) و شاخص پراکندگی انحراف معیار و محدود ه ی میان چارکی بوده است.

    یافته ها

    میزان واریانس های استخراج شده بعد مدیریت هزینه ویزیت 529/0، بعد مدیریت هزینه تشخیص 518/0، بعد مدیریت هزینه بستری 494/0، بعد مدیریت هزینه شیمی درمانی 496/0 و بعد مدیریت هزینه پرتو درمانی 501/0 می باشد که تقریبا نشان دهنده بالاتر بودن میزان واریانس های استخراج شده از 5/0 می باشد، هم چنین همه مقادیر AVE ابعاد الگو از پایایی ترکیبی کمتر می باشد پس شرط روایی همگرا برقرار می باشد.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که هزینه های درمان غیرجراحی سرطان را می توان در 5 شاخص اصلی شامل هزینه ویزیت، تشخیص، بستری، پرتو درمانی و شیمی درمانی طبقه بندی نمود.

    کلید واژگان: سرطان, درمان غیر جراحی, الگوی مدیریت هزینه درمان}
    A .Mazinani*, M. Mirmohammadkhani, L. Najafi
    Background & aim

    Human health is a fundamental right and a valuable asset for all members of a society at any level and social class. The existence of a strong and stable health system in a country displays the all-round stability of that society. The three main characteristics for evaluating the performance of the health system include the health status of the community, citizens' satisfaction with the services provided by the health sector, and protection against financial risks. Therefore, the aim of the current research was to design an efficient model for cost management of non-surgical cancer treatment in Iran.

    Methods

    This was a descriptive-analytical study with a survey method conducted in 2018. The method of data collection was a library (through examining hospital records) and the tool used was a questionnaire. For this purpose, an available sample consisting of 50 elites from the fields of health service management and health economics was selected and were asked to answer the designed questionnaire. The data collected by means of the main statistics used in the Delphi technique were the central measurements (mean, median and mean) and dispersion index, standard deviation and interquartile range.

    Results

    The amount of extracted variances was 0.529 after management of visit costs, 0.518 after management of diagnosis costs, 0.494 after management of hospitalization costs, 0.496 after management of chemotherapy costs, and 0.501 after management of radiation therapy costs. These results indicated that the amount of extracted variances was higher than 0.5; moreover, all the AVE values of the model dimensions were lower than the combined reliability, as a result the, condition of convergent validity was established.

    Conclusion

    The results of the present study indicated that the costs of non-surgical cancer treatment could be classified into 5 main indicators, including the cost of visits, diagnosis, hospitalization, radiation therapy and chemotherapy.

    Keywords: cancer, non-surgical treatment, treatment cost management model, Delphi technique}
  • علیرضا براتی، مجید میرمحمدخانی، سمانه قدس، اسماعیل مشیری*
    هدف 

    نظام ارجاع سلامت یکی از ارکان اصلی بهبود شرایط سلامت، به خصوص در کشورهای درحال توسعه است. مطالعه حاضر به صورت یک مطالعه تحلیلی به بررسی مولفه های اصلی در بهبود نظام ارجاع بر پایه پزشک خانواده پرداخته است.

    روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه تحلیلی (کمی / کیفی) است که در سال 1400 انجام شد. در بخش کیفی، ابتدا گویه های مورد نظر در مصاحبه با گروهی از خبرگان (24 نفر) استخراج شد. سپس یک پرسش نامه بر اساس گویه های استخراج شده ایجاد شد و توسط تعدادی از متخصصان (30 نفر) از نظر روایی پایایی ارزیابی و امتیازدهی شد. در نهایت، در فاز کمی مطالعه با توجه به نظرات متخصصان امر، شاخص ها به روش سلسله مراتبی فازی وزن دهی شدند. در فرایند وزن دهی مولفه یا دسته ای که در آن مقدار عددی بالاتر باشد، وزن بیشتری داشت. روایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شد که با نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام شد. همچنین نرم افزار AHP به منظور انجام محاسبات سلسله مراتب فازی به کار رفتند.

    یافته ها 

    نتایج مطالعه نشان داد که با نظر خبرگان 20 مولفه شناسایی و در 3 دسته تقسیم بندی شدند که شامل الزامات سازمانی و مدیریتی، نیروی انسانی و فناوری اطلاعات بودند و به ترتیب مقادیر وزنی 0/486، 0/213 و 0/301 بود و مشخص شد که الزامات سازمانی و مدیریتی از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. همچنین از الزامات سازمانی و مدیریتی، مولفه طراحی و اجرای چرخه های بهبود کیفیت (0/159)، از الزامات منابع انسانی، توانمندسازی منابع انسانی (412/0) و از الزامات فناوری اطلاعات نیز بهبود زیرساخت ها (0/372) بیشترین وزن را کسب کردند.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این مطالعه، ایجاد رویه ها و قوانین روشن، بهبود نظام ارجاع الکترونیک و همچنین آموزش کارکنان، از جمله شاخص های بسیار مهمی هستند که می توانند در نهایت، منجر به بهبود شرایط نظام ارجاع شوند.

    کلید واژگان: نظام ارجاع, پزشک خانواده, منطق فازی, خدمات سلامت اولیه}
    Alireza Barati, Majid Mirmohammadkhani, Samaneh Ghods, Esmaeil Moshiri*
    Objective

    The healthcare referral system is one of the main factors for improving the health conditions, especially in developing countries. The present study aims to investigate the main factors for the improvement of the family physician referral system in Bojnord, Iran.

    Methods 

    This is an analytical (quantitative-qualitative) survey that was conducted in 2021. In the qualitative phase, the related components were first extracted through interviews with a panel of experts (n=24). Then, a questionnaire was created based on the extracted items (n=30). In the quantitative phase, according to the experts’ opinions, the items were weighted using the fuzzy hierarchical analysis, where higher values indicate higher weight. The reliability of the questionnaire was evaluated using Cronbach’s α coefficient in SPSS software. Also, AHP software was used to perform the fuzzy hierarchy analysis.

    Results

    Twenty components were identified by experts, which were divided into three categories including organizational/managerial requirements, human resources management requirements, and information technology requirements, with the weight values of 0.486, 0.213 and 0.301, respectively, indicating that organizational/managerial requirements were more important. Among the organizational/managerial requirements, the component of “design and implementation of service quality improvement cycles in the referral system” had the highest weight (0.159). Among the human resources management requirements, the component of empowering human resources had the highest weight (0.412). Among the information technology requirements, improvement of the information technology infrastructure had the highest weight (0.372).

    Conclusion

    The use of clear procedures and regulations, the digitalization of the referral system, and the staff training are among the very important factors that can lead to improving the referral system in Bojnord City.

    Keywords: Referral system, Family physician, Fuzzy Logic, Primary health care}
  • آرش اردستانی زاده، الهه شهاب، مجید میرمحمدخانی، علی پاسبانی، ملیحه سهرابی، داوود عرب*
    سابقه و هدف

     درمان با سنگ شکنی برون اندامی (ESWL) روشی کم هزینه و با طول مدت بستری کوتاه است. با وجود این،  عوارض متعددی برای این روش ذکر کرده اند. این مطالعه با هدف بررسی میزان موفقیت و عوارض ESWL طراحی شد.

    مواد و روش ها

     در یک مطالعه مقطعی، تمامی پرونده های موجود در بخش سنگ شکن با توجه به معیار های ورود و خروج، از فروردین ماه سال 1393 تا فروردین ماه سال 1396 بررسی شدند.  اطلاعات اولیه قبل از انجام سنگ شکنی شامل خصوصیات دموگرافیک بیمار،  و همچنین موفقیت درمان و عوارض مورد بررسی قرار گرفتند.

    یافته ها

     میزان موفقیت سنگ شکنی 81.4درصد بود که با جنس، سن و شاخص توده ی بدنی رابطه ی معناداری نداشت. میانگین اندازه ی سنگ ها 5.4 ± 10.9 میلی متر بود و موفقیت سنگ شکن با اندازه ی سنگ ها رابطه داشت. بیشترین فراوانی محل سنگ مربوط به کالیس تحتانی  راست و سپس لگنچه ی چپ بود. بیشترین عوارض اکیموز (84.3درصد)، هماچوری (20.6درصد) و درد شدید (15.3درصد) بود. بروز عوارض در بیماران با اندازه سنگ و همچنین محل سنگ رابطه معنی داری داشت p<0.01)). سنگ هایی که در لگنچه و کالیس تحتانی بودند، بیشترین عوارض را در پی داشتند.

    نتیجه گیری

     نتایج این مطالعه نشان داد که ESWL میزان موفقیت بالایی دارد و روش درمانی مناسبی برای سنگ های ادراری است و اندازه ی سنگ در میزان موفقیت آن موثر است. اندازه ی سنگ برای انتخاب این روش بسیار مهم است.

    کلید واژگان: سنگ شکنی, برون اندامی, سنگ کلیه, عوارض, موفقیت}
    Arash Ardestani Zadeh, Elaheh Shahab, Majid Mirmohammadkhani, Ali Pasebani, Maliheh Sohrabi, Davood Arab*
    Background and Objective

    Treatment with Extracorporeal Shock Wave Lithotripsy (ESWL) is a low-cost method with a short hospitalization period. However, several complications have been reported for this method. This study was designed to investigate the efficiency and side effects of ESWL.

    Materials and Methods

    In a cross-sectional study, all available files of cases in the stone crusher unit were evaluated according to the inclusion and exclusion criteria from April 2013 to April 2016. Preliminary information before lithotripsy, including patients' demographic characteristics and also treatment success, and complications, was assessed.

    Results

    The success rate of ESWL was 81.4%, which had no significant relationship with gender, age, and body mass index. The mean size of the stones was 10.9±5.4 mm, which was associated with the success rate. In terms of stone location, the highest frequency was observed in the right lower calyx, followed by the left pelvis. The most common complications were ecchymosis (84.3%), hematuria (20.6%), and severe pain (15.3%). There was a significant difference in the incidence of complications in patients with different stone sizes (p<0.01). The occurrence of complications had a significant relationship with the location of the stone (p<0.01). Stones located in the pelvis and lower calyces caused the most complications.

    Conclusion

    The results showed that ESWL had a high success rate and was a suitable method for the treatment of urinary stones. The success rate was associated with the stone size, which, therefore, is an important factor in choosing this approach.

    Keywords: Complications, Extracorporeal shock wave lithotripsy, Kidney stone, Success}
  • عادله حاجی زاده، مجید میرمحمدخانی، مژگان رحمانیان*
    مقدمه

    از آنجایی که نتایج ضدونقیضی درباره ارتباط بین سطح ویتامین D افراد با بروز سندرم تخمدان پلی کیستیک و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن گزارش شده است، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تجویز ویتامین D بر علایم بالینی و آزمایشگاهی نوجوانان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک دارای کمبود ویتامین D انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی سازی شده دوسویه کور در سال 95-1393 بر روی 50 نفر از بیماران با شواهد سونوگرافیک سندرم تخمدان پلی کیستیک دارای کمبود ویتامین D در دو گروه کنترل و مداخله انجام شد. به گروه مداخله، ویتامین D و به افراد گروه کنترل، دارونما داده شد. علایم بالینی، آزمایشگاهی و سونوگرافیک قبل و بعد از مداخله در دو گروه مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های یو من ویتنی و ویلکاکسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    مداخله باعث بهبود سطح ویتامین D در افراد گروه مورد شد (001/0˂p). تفاوت معناداری بین افراد گروه مداخله و کنترل، از نظر سطح انسولین ناشتا (001/0=p)، سطح سرمی تستوسترون (001/0˂p)، سطح آزاد تستوسترون (042/0=p)، نسبت LH به FSH (001/0˂p)، سطح LH (001/0˂p)، فشارخون دیاستولیک (027/0=p) و شدت هیرسوتیسم (016/0=p) مشاهده شد. سندرم تخمدان پلی کیستیک و الیگومنوره در گروه کنترل بیشتر بود (01/0˂p)؛ ولی تفاوت معناداری بین دو گروه از نظر قند خون ناشتا، تری گلیسیرید،HDL ، فشارخون سیستولیک، شدت آکنه و حجم تخمدان ها مشاهده نشد (05/0˃p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش ویتامین D در تکامل تخمک و ارتباط آن با کاهش و تنظیم انسولین، مصرف این مکمل در بهبود علایم بالینی و آزمایشگاهی سندرم پلی کیستیک تخمدان و متعاقب آن، اصلاح اختلال قاعدگی و هیپرآندروژنیسم پیشنهاد می شود. همچنین در این پژوهش، مصرف ویتامین D باعث تفاوت معنادار در مقاومت به انسولین بین دو گروه بعد از مداخله نشد.

    کلید واژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک, نوجوانان, ویتامین D}
    Adeleh Hajizadeh, Majid Mirmohammadkhani, Mozhgan Rahmanian *
    Introduction

    Since conflicting results have been reported about the relationship between the level of vitamin D in people with polycystic ovary syndrome and related metabolic disorders, the present study was performed with aim to determine the effect of vitamin D administration on the clinical and laboratory symptoms of adolescents with polycystic ovary syndrome with vitamin D deficiency.

    Methods

    This double-blind randomized controlled clinical trial study was performed on 50 patients with sonographic evidence of polycystic ovary syndrome with vitamin D deficiency in two control and intervention groups. The intervention group was given vitamin D and the control group was given placebo. Clinical, laboratory and sonographic symptoms before and after the intervention were compared in two groups. Data were analyzed by SPSS software (version 16), Man-Whitney U and Wilcoxon test. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The intervention improved the level of vitamin D in the case group (P<0.001). There was significant difference between the case and control groups in terms of fasting insulin level (P=0.001), serum testosterone level (P<0.001), free testosterone level (P=0.042), LH to FSH ratio (P<0.001), LH level (P<0.001), diastolic blood pressure (P=0.027), and severity of hirsutism (P=0.016). Polycystic ovary syndrome and Oligomenorrhea was more in the control group (P <0.01); However, there was no significant difference between the two groups in terms of fasting blood sugar, triglycerides, HDL, systolic blood pressure, acne severity, and ovarian volume (P>0.05).

    Conclusion

    Considering the role of vitamin D in ovum development and its relationship with the reduction and regulation of insulin, the use of this supplement is recommended to improve the clinical and laboratory symptoms of polycystic ovary syndrome and subsequently correct menstrual disorders and hyperandrogenism. Also, in this study, vitamin D consumption did not cause a significant difference in insulin resistance between the two groups after the intervention.

    Keywords: Adolescents, Polycystic ovary syndrome, Vitamin D}
  • مژگان رحمانیان*، پریسا امینی، ساناز انصاری، مجید میرمحمدخانی
    مقدمه

    علی رغم استفاده گسترده از پروژسترون در بارداری، اما اطلاعات محدودی از تاثیر آن بر گردش خون رحمی-جفتی و به خصوص بر سیستم گردش خون جنین در نیمه دوم بارداری موجود است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر دوزاژ مختلف شیاف پروژسترون بر شاخص های سونوگرافی داپلر شریان‏ های رحمی، نافی و مغزی میانی جنین، و بروز زایمان پره ‏ترم در زنان در معرض خطر زایمان زودرس انجام گرفت.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور در سال‏ های 99-1397 بر روی 90 زن باردار با سن حاملگی 33‏-24 هفته با تشخیص پره ‏ترم لیبر انجام شد. افراد به طور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. هر سه گروه در بدو بستری تحت سونوگرافی داپلر شریان‏ های رحمی، نافی و مغزی میانی جنین قرار گرفتند، سپس در گروه اول پروژسترون 400 میلی گرم و در گروه دوم پروژسترون 200 میلی گرم به صورت واژینال تجویز شد و گروه سوم هم به عنوان گروه کنترل مورد مطالعه قرار گرفت. هر سه گروه 48 ساعت بعد مجددا تحت سونوگرافی داپلر قرار گرفتند. مقاومت عروق بر اساس پارامترهای داپلر RI (شاخص مقاومت) و PI (شاخص ضربان‏ پذیری) سنجیده شد. تجزیه و تحلیل داده‏ ها با استفاده از نرم ‏افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون‏ های آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال والیس، کای‏ اسکویر، دقیق فیشر، تی زوجی، ویلکاکسون، من ویتنی یو و رگرسیون لجستیک انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    سه گروه‏ از لحاظ سن مادر، پاریته، سن حاملگی، طول سرویکس، سابقه زایمان پره‏ترم و RI و PI شریان‏ های رحمی، نافی و مغزی میانی جنین در بدو بستری تفاوت معناداری نداشتند (05/0p>). در هر دو گروه‏ پروژسترون، RI و PI در هر سه شریان رحمی، نافی و مغزی میانی جنین در 48 ساعت بعد از مداخله نسبت به بدو بستری به طور قابل توجهی کاهش پیدا کرد (05/0p<). کاهش شاخص‏ های PI و RI همه شریان ‏ها به جز PI شریان رحمی (105/0=p)، در 48 ساعت بعد از مداخله در گروه ‏های پروژسترون در مقایسه با گروه کنترل معنادار بود (05/0p<).

    نتیجه گیری

    تجویز تک دوز 200 یا 400 میلی‏ گرم پروژسترون واژینال در زنان با سن حاملگی 33‏-24 هفته با تشخیص پره‏ ترم لیبر، موجب کاهش معنادار مقاومت عروق رحمی، نافی و جنینی بعد از 48 ساعت می ‏شود.

    کلید واژگان: پروژسترون, زایمان زودرس, مقاومت عروقی}
    Mozhgan Rahmanian *, Parisa Amini, Sanaz Ansari, Majid Mirmohammadkhani
    Introduction

    Despite the widespread use of progesterone in pregnancy, there is limited information on its effect on uterine-placental blood circulation and especially on the fetal blood circulation system in the second half of pregnancy. The present study was conducted with aim to investigate the effect of different dosages of progesterone suppositories on Doppler ultrasound indices of uterine, umbilical, and middle cerebral arteries of the fetus and the incidence of preterm delivery in women at risk of premature delivery.

    Methods

    This double-blind randomized clinical trial study was performed in 2018-2020 on 90 pregnant women with gestational age of 24-33 weeks and diagnosis of preterm labor. The subjects were randomly divided into three groups. All three groups underwent Doppler ultrasound of uterine, umbilical, and middle cerebral arteries of the fetus at admission. Then, in the first group progesterone 400 mg and in the second group progesterone 200 mg were prescribed vaginally and the third group was studied as a control group. All the three groups underwent Doppler ultrasound again 48 hours later. Vascular resistance was measured based on RI (resistance index) and PI (pulsatility index) Doppler parameters. Data analysis was done using SPSS statistical software (version 16) and one-way analysis of variance, Kruskal-Wallis, Chi-square, Fisher's exact, paired t-test, Wilcoxon, Man-Whitney, and logistic regression tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    There were no significant differences among the three groups in terms of maternal age, parity, gestational age, cervical length, history of preterm delivery, RI and PI of the uterine, umbilical, and middle cerebral arteries of the fetus at admission (P>0.05). In both progesterone groups, RI and PI significantly decreased in all three fetal uterine, umbilical, and middle cerebral arteries (P<0.05) in 48 hours after the intervention compared to the beginning of hospitalization. The reduction of PI and RI indexes of all arteries except PI of uterine artery (P=0.105) was significant in 48 hours after intervention in progesterone groups compared to the control group (P<0.05).

    Conclusion

    The administration of a single dose of 200 or 400 mg of vaginal progesterone in women with gestational age of 24-33 weeks with diagnosis of preterm labor causes a significant decrease in the resistance of the uterine, umbilical, and fetal vessels after 48 hours.

    Keywords: Premature birth, Progesterone, vascular resistance}
  • تارا کسوت آرا، رسول باقری*، مجید میرمحمدخانی، زهرا حیدری، ریحانه سکندری، علی اکبر پهلوانیان
    هدف

    صافی کف پا اختلالی است که در افراد با گروه های سنی مختلف موجب کاهش عملکرد می گردد. یکی از درمان های جدید در این زمینه ارتعاش کل بدن می باشد. هدف این مطالعه بررسی گشتاور ایزوکینتیک عضلات مچ پا پس از اعمال مداخله ارتعاش کل بدن در سنین مختلف رشد و بعد از رشد، در افراد مبتلا به صافی کف پا بوده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده، 64 فرد مبتلا به صافی کف پای انعطاف پذیر به صورت غیر احتمالی در دسترس وارد مطالعه شدند. افراد بر اساس گروه های سنی حین رشد و پس از سن رشد در 4 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. سپس در گروه های مداخله،12 جلسه ارتعاش کل بدن به صورت 3 جلسه در هفته در وضعیت ایستاده اعمال شد. همه آزمودنی ها قبل و پس از اعمال مداخله ارتعاش و در دو مرحله قبل و پس از اعمال خستگی عمومی از نظر گشتاور ایزوکینتیک عضلات اینورتور و اورتور در دو سرعت زاویه ای 30 و 120 درجه بر ثانیه مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد بین گروه های کنترل و مداخله قبل از اعمال مداخله ارتعاش کل بدن، پارامتر گشتاور حداکثر ایزوکینتیک اختلاف معنی داری وجود ندارد (05/0>p). اثر پارامتر خستگی و سرعت زاویه ای گشتاور ایزوکینتیک بر گشتاور عضلات اینورتور و اورتور معنی دار بوده است (05/0<p). گشتاور ایزوکینتیک عضلات اینورتور و اورتور در هر دو زاویه 30 و 120 درجه پس از اعمال 10 جلسه ارتعاش کل بدن نسبت به قبل از اعمال مداخله در هر دو حالت با و بدون خستگی بهبودی معنی دار داشت (05/0<p).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد ارتعاش کل بدن می تواند به عنوان یک مدالیته نسبتا جدید در کاهش اثرات خستگی حین دویدن و افزایش قدرت عضلات مچ پا در دو گروه سنی حین رشد و پس از سن رشد موثر باشد.

    کلید واژگان: ارتعاش, لرزش, صافی کف پا, عضلات, مچ پا, خستگی}
    Tara Kesvatara, Rasool Bagheri*, Majid Mirmohammadkhani, Zahra Heydari, Reyhaneh Sekandari, Aliakbar Pahlevanian
    Introduction

    flat foot is a disorder that reduces performance in people with different age groups. One of the new treatments is whole-body vibration. The main question is whether there is a significant difference according to the isokinetic muscle strength after whole body vibration intervention in different ages of growth and adults.

    Materials and Methods

    64 people with flexible flat feet were included in the study. People were divided into 4 intervention and control groups based on the age groups of growth and post-growth age. Then, in the intervention groups, 10 sessions of whole body vibration were applied 3 sessions per week in a standing position. In all participants, the isokinetic torque of the invertor and evertor muscles at angular velocities of 30 and 120 degrees/s were evaluated before and after the vibration intervention in two stages before and after applying general fatigue.

    Results

    The results showed that before applying the whole-body vibration intervention, there was no significant difference between the control and intervention groups according to the maximum isokinetic torque parameter (P>0.05). The effect of fatigue parameter and angular velocity of isokinetic torque on the inverter and inverter muscle torque was significant (P<0.05). The isokinetic torque of the invertor and evertor muscles at both angles of 30 and 120 degrees after applying 10 sessions of whole-body vibration showed a significant improvement compared with before the intervention in both with and without fatigue (P<0.05).

    Conclusion

    This study showed that whole-body vibration can be effective as a relatively new modality in reducing the effects of fatigue during running and increasing the strength of ankle muscles in two age groups during growth and adulthood.

    Keywords: Vibration, Flatfoot, Muscles, Ankle, Fatigue}
  • مرضیه بلجی کنگرلو، ملیحه هاتفی پور، علیرضا دهدشتی*، مجید میرمحمد خانی
    سابقه و هدف

    کمردرد از شایعترین اختلالات اسکلتی عضلانی و از علل مهم بازنشستگی زودهنگام به دلیل ایجاد ناتوانی در شاغلین در کشورهای صنعتی و در حال توسعه است. مطالعه حاضر  با هدف تعیین شاخص توانایی شغلی و ارتباط آن با کمر درد در بین کارکنان صنعت چاپ افست تهران انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی- تحلیلی در مقطع زمانی 6 ماهه نخست سال 1399 اجرا شده است. نمونه مورد پژوهش شامل 220 نفر از کارکنان شاغل در کارخانه چاپ افست بود که به روش تصادفی انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه نوردیک و شاخص توانایی انجام کار (WAI)، داده های مربوط به میزان فراوانی کمردرد شغلی و توانایی انجام کار جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار آمار SPSS نسخه 24 با سطح معنی داری 05/0> P-Value انجام شد.

    یافته ها

    به طور کلی بیش از نیمی از کارکنان مورد مطالعه (5/62 %) احساس کمردرد شغلی را در حد بالا گزارش نمودند. نتایج آزمون همبستگی Pearson نشان داد که بین سطح توانایی شغلی کارگران مورد مطالعه و میزان شدت کمردرد (001/0< p) همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.

    نتیجه گیری

      نتایج مطالعه حاضر لزوم افزایش آگاهی از طریق برگزاری دوره های آموزشی، شناسایی و کنترل ریسک فاکتور های ایجاد کننده کمردرد کارکنان مورد مطالعه به منظور تقویت شیوه های مناسب و ایجاد انگیزه در اتخاذ اقدامات پیشگیرانه مناسب نسبت به کاهش شیوع کمردرد و افزایش توانایی شغلی را نشان داد.

    کلید واژگان: کمردرد, اختلالات اسکلتی- عضلانی, شاخص توانایی انجام کار, صنعت چاپ}
    Marzieh Beljikangarloo, Malihe Hatefipoor, Alireza Dehdashti*, Majid Mirmohammadkhani
    Background & Objectives

    Low back pain is one of the most common musculoskeletal disorders and an important cause of early retirement due to disability in employees in industrialized and developing countries. The present study aimed to determine the work ability index and its relationship with low back pain among employees of the Tehran offset printing industry.

    Material and Methods

    A cross-sectional study was performed within six months in 2020.  Data from 220 employers working in the offset printing industry were collected through survey questionnaires including Nordic Musculoskeletal Questionnaires (NMQ) and Work Ability Index (WAI). Data analysis was performed using SPSS software version 24 with a significance level of P-Value <0. 05.

    Results

    In general, more than half of the participants (%62.5) indicated high symptoms of Low Back Pain. Also, the results of the Pearson correlation test showed that there is a positive and significant correlation between the level of work ability and the severity of low back pain (p<0.001).

    Conclusion

    The high incidence of low back pain among printing workers makes it necessary to provide safety and health training programs on managing and improving workability.

    Keywords: Low Back Pain, Musculoskeletal Disorders, Work Ability Index, Printing Industry}
  • فاضله همتی*، مجید میرمحمدخانی، سحرناز نجات، احسان مصطفوی، علیرضا بیگلری، محسن اسدی لاری
    هدف

    واکسن ها موفق ترین و مقرون به صرفه ترین ابزار بهداشت عمومی هستند که به کنترل، حذف یا ریشه کنی بسیاری از بیماری های واگیر کمک کرده اند. از این رو سازمان جهانی بهداشت توصیه می کند که به منظور افزایش پذیرش واکسیناسیون، هر کشور باید راهبردی مناسب برای افزایش انگیزه ها و تمایل افراد و هم چنین رفع چالش های ایجاد شده برای دریافت واکسن شناسایی و ارایه کند. هدف از این مطالعه کیفی، شناسایی انگیزه ها و چالش های شرکت کنندگان در برنامه واکسیناسیون کووید19، به ویژه با واکسن پاستوکووک بود که به طور مشترک توسط موسسه واکسن های فینلای کوبا (IFV) و انستیتوهای پاستور ایران (PII) تهیه شده، تا به درک بهتری از چالش های واکسیناسیون در جامعه ایرانی دست یافته و راه هایی برای افزایش و تقویت انگیزه ها بیابند.

    مواد و روش ها

    در مطالعه کیفی حاضر نمونه ای هدفمند از مراجعه کنندگان به یکی از مراکز اصلی شهری سمنان برای رسیدن به اشباع داده ها (30 نفر) با سوالات باز در یک مصاحبه ی 30 دقیقه ای مورد بررسی قرار گرفتند. پس از انجام مصاحبه فایل صوتی به دقت و در صورت لزوم به صورت منقطع توسط شخص مصاحبه کننده گوش داده و تایپ شد. محتوای آشکار و پنهان داده های به دست آمده از گزاره ها بررسی شد و سپس از تحلیل محتوای مرسوم برای توسعه خوشه های معنادار مضامین استفاده شد.

    یافته ها

    مضامین اصلی انگیزه های شناسایی شده افراد در پژوهش حاضر شامل: کنترل بیماری و کاهش مرگ و میر، حفاظت از سلامتی و برقراری ایمنی جمعی، بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی، پیشبرد دانش پزشکی، اعتماد و اعتبار شرکت انستیتو پاستور، عوارض احتمالی قابل قبول و اثربخشی بالا، ایرانی بودن واکسن، ویژگی های منحصر به فرد واکسن می باشد و هم چنین موانع شناسایی شده عبارت است از: باورهای نادرست و نااگاهانه، عدم اعتماد به واکسن، ترس و نگرانی افراد از عوارض جانبی، ویژگی های منحصر به فرد واکسن، عدم مقبولیت جهانی، عدم شناخت کافی از ویژگی های واکسن.

    نتیجه گیری

    پاستوکووک به عنوان یکی از واکسن های اصلی ضد کووید19 که به طور مشترک توسط PII و IFV ساخته شد، از هر نظر برای مردم ایران قابل قبول بود. بنابراین پاستوکووک، نقش مهمی در دستیابی به سطوح قابل قبول ایمنی در کشور در طول همه گیری ایفا کرد.

    کلید واژگان: انگیزه ها, موانع, واکسیناسیون, کووید19, واکسن های کووید 19, پاستوکووک}
    Fazeleh Hemmati*, Majid Mirmohammad Khani, Saharnaz Nejat, Ehsan Mostafavi, Alireza Biglari, Mohsen Asadi Lari
    Introduction

    Vaccines are the most successful and cost-effective public health tools that have helped control, eliminate, or eradicate many infectious diseases, and are the key intervention to end the COVID-19 pandemic. Therefore, the World Health Organization recommends that to increase the acceptance of vaccination, each country should identify and provide appropriate strategies to increase the motivation and desire of people and also to solve the challenges created to receive the vaccine. The purpose of this qualitative study was to identify the motivations and challenges of the participants in the COVID-19 vaccination program, particularly with PastoCovac which was jointly developed by the Finlay Institute of Vaccines in Cuba (IFV) and Pasteur Institute of Iran (PII), and to achieve a better understanding of the challenges of vaccination in the Iranian society, and to find ways to increase and strengthen the motivations.

    Materials and Methods

    A purposeful sample of people who visited a major urban health center in Semnan were approached for this qualitative study to reach data saturation (30 people) with open questions in a 30-minute interview. Relatively, after conducting the interview, the audio file was listened to carefully and if necessary intermittently by the interviewer and transcribed. The overt and hidden content of data obtained from the statements were checked and then the traditional content analysis was used to develop meaningful clusters of themes.

    Results

    The main themes of people's motivations identified in the current research include controlling disease and reducing mortality, protecting health and establishing collective safety, improving social and economic conditions, advancing medical knowledge, trust and credibility of the Pasteur Institute of Iran (PII), acceptable possible side effects and The high effectiveness, local production of the vaccine are the unique characteristics of the vaccine, while the obstacles identified are: false and ignorant beliefs, lack of trust in the vaccine, people's fear and worry of side effects, the unique characteristics of the vaccine, lack of universal acceptability, insufficient recognition of vaccine characteristics.

    Conclusion

    PastoCovac as one of the major vaccines against COVID-19 developed jointly by PII and IFV, was acceptable to the Iranian population in every aspect. PastoCovac, therefore, played an important role in achieving e acceptable levels of safety in the country during the pandemic.

    Keywords: motivations, barriers, vaccination, COVID-19, COVID-19 Vaccines, PastoCovac}
  • فرانک شرافتی، علی جهان، احسان کاظم نژادلیلی، مجید میرمحمدخانی*
    سابقه و هدف

    تصادف، یکی از فراگیرترین مشکلات در زمینه سلامت در جهان است. مطالعه حاضر با هدف تدوین الگوی علیتی در ایجاد تصادفات جاده ای در استان گیلان انجام شد.

    مواد و روش ها

     مطالعه حاضر، مطالعه مقطعی و توصیفی - تحلیلی است که در دو مرحله صورت گرفت. در مرحله اول با جستجو در منابع و خبرگان اقدام به تدوین پرسشنامه گردید. سپس مولفه های مهم و ابعاد موردنظر در الگوی مفهومی اولیه شناسایی شد و پرسشنامه اولیه تدوین گردید و برای تایید به نظر خبرگان رسید. سپس پرسشنامه نهایی محقق گشت و در مقیاس لیکرت استخراج شد. روایی محتوایی آن توسط خبرگان و پایایی آن نیز محاسبه شد و جهت تکمیل پرسشگری، با 670 نفر از رانندگان به صورت حضوری و تلفنی مصاحبه به عمل آمد. داده ها وارد نرم افزار SPSS و PLS شدند و با استفاده از روش آماری تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، الگوی نهایی استخراج شد.

    نتایج

    مدل با شش عامل انسانی، موانع دید، علت تامه، علت فضایی، نوع برخورد و نقص موثر راه ارایه شد که می توانند 64/406 درصد واریانس متغیر علت تصادفات جاده ای را در برگیرند. الگوی پیشنهادی بیشترین تاثیر را از مولفه انسانی (774/0) و کمترین تاثیر را از نقص راه (0/03-) می گیرد.

    نتیجه گیری

     براساس نتایج حاصل از مطالعه؛ عوامل انسانی، خودرو و راه در وقوع تصادفات جاده ای نقش بسزایی دارند و با شناخت این عوامل، مدیران قادر می شوند تا اقدامات لازم را جهت کنترل و کاهش تصادفات انجام دهند.

    کلید واژگان: الگو, تصادفات, جاده ای}
    Faranak Sharafati, Ali Jahan, Ehsan Kazemnejade Lyli, Majid Mirmohammadkhani*
    Background

    The road accidentsis one of the most comprehensive health problems in the world This reasearch is doe with ths purpose developing the etiology patterns of road accident in Gilan province.

    Materials and Methods

    This reasearch was a descriptive sectional and cross- analytical study that was done in two stages. At the first stage, a questionnaire was developed by searching sources and experts. Then, the important components and desired  dimensions were identified in the initial models, then the initial questionnaire was developed and submitted to the expert for approval. The Finak questionnre responses and  used Likert scales. Validity and reliability of research contents were measured by experts, and 670 drivers were interviewed person or by calling to the phone numbers for integration of  questionnaire. The data was entered into SPSS and PLS software and used statistical methods of exploratory and confirmatory factor analysis, the final pattern was extracted.

    Result

    The model as presented with six human factors-visual view barriers – the cause of traffic – the cause space- type of accident and the defect of the road, which can inclue 64.406 of the variable variances of the cause of road accidents.Human factors have the greatest influence 0.774 and road defects have the least influence 0.03 in the proposed pattern.

    Conclusion

    Based on the result of researches about human factors –vehicle and roads have important and significnt role in causes of road accidents and by knowing these factors, managers can be enable to do necessary actions for controling and reduction of road accidents.

    Keywords: Pattern, Accidents, Road}
  • علیرضا براتی، مجید میرمحمدخانی، سمانه قدس، اسماعیل مشیری*
    زمینه و هدف

    مطالعه حاضر به بررسی مولفه های اصلی که باید برای پیاده سازی نظام ارجاع در شهرستان بجنورد مد نظر قرار بگیرد، پرداخته است.

    روش ها

    در این مطالعه ترکیبی (کمی-کیفی) روش جمع آوری مولفه های اصلی به صورت مصاحبه با خبرگان بود که در نهایت اهمیت تمام مولفه های استخراج شده به صورت یک پرسشنامه محقق ساخته مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین برای بررسی دسته بندی مولفه ها در مجموعه های اصلی، از روش تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از نرم افزار SPSS  انجام شد.

    نتایج

    مولفه های پرکاربرد توسط خبرگان شامل "توانمندسازی (دانشی، مهارتی، روانشناختی) منابع انسانی دخیل در نظام ارجاع "، " توجه به انگیزش منابع انسانی دخیل در نظام ارجاع" و "تدوین فرایندهای مناسب نظام ارجاع و بازمهندسی فرایندها به فراخور شرایط" بودند. همچنین در نهایت تمام مولفه ها در سه گروه از الزامات اصلی در نظام ارجاع شهرستان بجنورد به سه دسته تقسیم بندی شدند که شامل الزامات سازمانی و مدیریتی، نیروی انسانی و فناوری اطلاعات بودند.

    نتیجه گیری

    به طور خلاصه مولفه های فراوانی می توانند در ارتقا نظام ارجاع کمک کنند که این مولفه ها می توانند در مجموعه الزامات سازمانی و مدیریتی، نیروی انسانی و فناوری دسته بندی شوند. برنامه ریزی دقیق جهت دستیابی به مولفه های تعریف شده در نظام ارجاع می تواند به بهبود نظام سلامت منتهی شود.

    کلید واژگان: نظام ارجاع, پزشک خانواده, بجنورد}
    Alireza Barati, Majid Mirmohammadkhani, Samaneh Ghads, Esmaeil Moshiri*
    Introduction

    The present study qualitatively investigated the main components that should be considered for the implementation of the referral system in Bojnord city.

    Methods

    In this study, data were collected through doing interviews with experts, and finally, the importance of all the extracted components was evaluated using a researcher-made questionnaire. Also, the exploratory factor analysis method was used to classify the components in main sets. Kolmogorov-Smirnov, one-sample t-test, performed in Excel and SPSS software, was used for statistical analysis.

    Results

    The most frequent noted components by the experts included "empowerment (knowledge, skill, psychological) of human resources involved in the referral system", "paying attention to the motivation of human resources involved in the referral system", and "developing suitable processes for the referral system and re-engineering the processes to meet the conditions". Finally, the main requirements in the referral system of Bojnord city were divided into three categories included organizational and management, manpower, and technology-based requirements.

    Conclusion

    Briefly, some components may lead to improvement of the referral system, which can be categorized into organizational and management, manpower, and technology-based requirements. Detailed planning to improve the referral system can lead to the improvement of the health system.

    Keywords: Referral system, Family physician, Management requirements, Bojnord}
  • بهاره عیوض نژاد، مجید میر محمد خانی، کامیار منصوری، داریوش پهلوان*
    مقدمه

    سلامت روان کادر درمان به عنوان ارایه دهندگان مراقبت تاثیر بسزایی در کیفیت ارایه خدمات دارد . در این میان شادکامی به عنوان یکی از مولفه های مهم سلامت روان مورد توجه می باشد لذا با توجه اهمیت سلامت روان در کادر درمان بخصوص در دوران اپیدمی کروناویروس 19، مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان شادکامی و عوامل شغلی مرتبط با آن در کارکنان بیمارستان طراحی و اجراشد.

    روش بررسی

      در این مطالعه مقطعی- تحلیلی، 280 نفر از کادر آموزشی ، پژوهشی و درمانی بیمارستان کوثر شهر سمنان در سال 1399 بصورت سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از یک چک لیست شامل متغیرهای جمعیت شناختی و شغلی همراه با پرسشنامه استاندارد شادکامی آکسفورد (The Oxford Happiness Questionnaire) هیلز و آرگیل (2002) استفاده شد. داده های مربوطه پس از جمع آوری در نرم افزار  SPSS26وارد  و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار سن افراد مورد بررسی 09/8± 53/34 سال و 1/62 % از آنها زن بودند. 5/47 % از نظر توزیع نمره شادمانی در وضعیت پایین و تنها 10 % در وضعیت عالی قرار داشتند. افراد در گروه سنی 51 تا 60 سال  (001/0> P)  ، فارغ التحصیلان مقطع دکتری (001/0> P) ، شاغلان پزشک  (001/0> P)، نیروی های استخدام رسمی  (008/0P =)، کارکنان با شیفت کاری ثابت (001/0> P) ، کارکنان غیر نیازمند به اضافه کاری  (044/0P =)، افراد دارای تعامل خوب با همکاران (001/0> P) و مستخدمین با رضایت شغلی خوب (001/0> P) ، دارای وضعیت شادکامی خوب یا عالی بودند.

    نتیجه گیری

      بیشتر کارکنان درمانی شاغل در بیمارستان از سطح شادکامی مطلوبی برخودار نبودند ، لذا طراحی و اجرای برنامه هایی جهت ارتقاء سطح شادکامی با در نظر گرفتن فاکتور های مرتبط با آن توصیه می گردد.

    کلید واژگان: شاد کامی, کادر درمان, بیمارستان}
    Bahare Ayvaz Nejad, Majid Mirmohammadkhani, Kamyar Mansori, Daryoush Pahlevan*
    Introduction

    Mental health of the medical staff as care providers has a significant impact on the quality of service delivery. Accordingly, happiness is considered one of the important components of mental health. Considering the importance of mental health for medical staff, especially during COVID19, the present study is designed and carried out with the aim of investigating the level of happiness and associated job factors among hospital staff.

    Methods

    This was a cross-sectional and analytical study conducted on 280 people from the teaching, research and treatment staff of Kowsar hospital in Semnan through census in 2019. To collect data, a checklist including demographic and occupational variables was used along with Oxford Happiness Questionnaire by Hills and Argyle (2002). After that, relevant data were analyzed through SPSS26 software. 

    Results

    The mean and standard deviation regarding age of the personnel were 53.53 ± 8.09,  62.1% of whom were women. 47.5% were in low status, and only 10% were in high status in terms of happiness score distribution. People in the age group of 51 to 60 (P >0.001), PhD graduates (P<0.001), working doctors (P<0.001), official workers (P=0.008), personnel with fixed work shifts (P <0.001), personnel who do not need to work overtime (P =0.044), people with good interaction with colleagues (P <0.001), and employees with good job satisfaction (P<0.001), had a good or excellent happiness status.

    Conclusion

    Most of the medical personnel working in the hospital did not have an optimal level of happiness; therefore, it is recommended that authorities design and implement programs to improve the level of happiness by focusing on the related factors.

    Keywords: Happiness, Medical Staff, Hospital}
  • زهرا محوی خمامی*، شهرزاد آقاعمو، الهام صفاریه، مجید میرمحمدخانی
    مقدمه

    برای آماده سازی سرویکس جهت القای زایمان، روش های مکانیکی و دارویی وجود دارد که استفاده از ترکیب این روش ها، نتایج بهتری داشته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تزریق خارج آمنیونی دگزامتازون بر آماده سازی سرویکس و بهبود نمره بیشاپ، اثر آن بر روند زایمان و عوارض مادری و نوزادی انجام شد.

    روش کار:

     این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده طی سال های 99-1398 بر روی 60 مادر باردار ترم با سرویکس نامناسب که کاندید ختم بارداری بودند، در زایشگاه بیمارستان امیرالمومنین سمنان انجام شد. افراد به طور تصادفی به گروه مداخله (تزریق خارج آمنیونی دگزامتازون از طریق سوند داخل سرویکس) و شاهد (تزریق خارج آمنیونی نرمال سالین) تقسیم شدند. هر دو گروه تحت القای زایمان قرار گرفتند و اطلاعات روند زایمان شامل مدت زمان فاز نهفته و فعال، مدت زمان خروج سوند، نمره بیشاپ پس از خروج سوند، میزان زایمان سزارین و آپگار دقیقه اول و پنجم نوزادان، در چک لیست وارد شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 23) و آزمون های تی تست، یو من ویتنی و کای اسکویر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    پس از انجام مداخله، نمره بیشاپ اولیه و نمره بیشاپ بعد از خارج شدن سوند بین دو گروه تفاوت معنی داری داشت (028/0=p)، اما مدت زمان خروج سوند (45/0=p)، میانگین مدت شروع اینداکشن تا زایمان (14/0=p)، مدت فاز فعال (84/0=p) و نهفته (83/0=p)، نمره آپگار دقایق اول و پنجم (19/0=p) و میزان سزارین (76/0=p) بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.

    نتیجه گیری

    تزریق خارج آمنیونی دگزامتازون، باعث بهبود و پیشرفت بیشتر نمره بیشاپ نسبت به گروه کنترل شد و آماده سازی سرویکس برای القای زایمان را تسهیل نمود.

    کلید واژگان: القای زایمان, دگزامتازون, نمره بیشاپ}
    Zahra Mahvi Khomami *, Shahrzad Aghaamoo, Elham Saffarieh, Majid Mirmohammadkhani
    Introduction

    There are mechanical and pharmacologic methods of cervical ripening that combination of these methods had better results. This study was performed aimed to investigate the effect of extra-amniotic dexamethasone infusion on cervical ripening and Bishop score, labor duration and maternal and neonatal complications.

    Methods

    This randomized clinical trial study was performed on 60 term pregnant women with unripe cervix who were candidates for induction of labor in Amiralmomenin hospital of Semnan in 2019-2020. The subjects were randomly assigned into intervention (extra-amniotic dexamethasone infusion through the intracervical catheter) and control groups (extra-amniotic normal saline infusion). Both groups underwent labor induction and the information about the delivery process including latent and active phase duration, time needed for catheter removal, bishop score after catheter removal, cesarean rate and first and fifth minutes Apgar score of neonates entered in a checklist. Data were analyzed by SPSS (version 23) and T-test, U-Man-Whitney and Chi-square tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

      After the intervention, there was significant difference between the two groups in terms of initial Bishop score and the Bishop score after catheter removal (P=0.028), but duration of catheter removal (P=0.45), mean time of induction onset to delivery (P=0.14), duration of active phase (P=0.84) and latent phase (P=0.83), first and fifth minutes Apgar score (P=0.19) and cesarean rate (P=0.76) were not significantly different between the two groups. 

    Conclusion

    Extra-amniotic Dexamethasone infusion improves the Bishop score more than the control group, and facilitates cervical ripening for induction of labor.

    Keywords: Bishop Score, Dexamethasone, Induction of labor}
  • مجید اسلامی، بهمن یوسفی، مجید میرمحمدخانی، علی گوهری، داریوش پهلوان، مهدی داداش پور، میلاد خانزاده، پریسا تاج دینی، آنا عبدالشاهی*
    سابقه و هدف

    با گذشت بیش از دو سال از اپیدمی کووید 19، این بیماری همچنان یک بحران جهانی می باشد. یکی دیگر از چالش های جهانی، مقاومت آنتی بیوتیکی است. بنابراین این مطالعه با هدف شناسایی و تعیین مقاومت آنتی بیوتیکی باکتری های جداشده در نمونه های خون بیماران مبتلا به کووید-19 بستری در بخش ویژه کرونا بیمارستان کوثر سمنان طی سال 1399 انجام شد.

    مواد و روش ها:

     مطالعه حاضر، یک مطالعه توصیفی - مقطعی گذشته نگر می باشد که در بازه زمانی فروردین تا اسفندماه سال 1399 در سمنان اجرا شد. در این مطالعه 22 نمونه خون کشت مثبت از نظر باکتری به صورت تمام شماری مربوط به بیماران مبتلا به کووید 19 وارد مطالعه شدند. میانگین سن بیماران مورد مطالعه 74/09 بود. 13 نفر از بیماران مورد بررسی مرد و 9 نفر زن بودند. اکثر بیماران مبتلا به دیابت و فشار خون بودند.

    نتایج

    کلبسیلا شایع ترین باکتری در بین نمونه های کشت شده بود. میانگین مدت بستری بیماران مبتلا به کووید 19 کشت مثبت به ترتیب 16/09 روز بود. نتایج آنتی بیوگرام نشان داد که در باکتری های گرم منفی، بیشترین حساسیت مربوط به جنتامایسین و بیشترین مقاومت مربوط به مروپنم می باشد و در میان باکتری های گرم مثبت نیز بیشترین حساسیت مربوط به اگزاسیلین و کوآموکسی کلاو و بیشترین مقاومت مربوط به مروپنم است.

    نتیجه گیری:

     عفونت ثانویه با علت باکتری ها، میزان مرگ ومیر بیماران مبتلا به کووید 19 را افزایش می دهد و مقاومت آنتی بیوتیکی در باکتری های جداشده از بیماران مبتلا به کووید-19 بالا می باشد.

    کلید واژگان: مقاومت آنتی بیوتیکی, کووید-19, عفونت ثانویه, آنتی بیوگرام, کروناویروس}
    Majid Eslami, Bahman Yousefi, Majid Mirmohammadkhani, Ali Gohari, Daryoush Pahlevan, Mehdi Dadashpour, Milad Khanzadeh, Parisa Tajdini, Anna Abdolshahi*
    Background

    More than two years have passed since the epidemic of Covid-19, this disease is still a global crisis. Antibiotic resistance is a global challenge. Therefore, this study aimed to identify and determine the antibiotic resistance of bacteria isolated in the blood samples of patients with Covid-19 hospitalized in the special corona ward of Kosar Semnan Hospital during 2020-2021.

    Materials and Methods

    The current study is a retrospective cross-sectional descriptive study that was conducted in Semnan. In this study, 22 blood samples with positive bacterial cultures related to patients with Covid-19 were included in the study. The average age of the studied patients was 74.09. 13 patients were male and 9 were female.

    Results

    Klebsiella was the most common bacteria among the cultured samples. The average length of hospitalization of patients with positive culture Covid-19 was 16.09 days. Antibiogram results showed that among gram-negative bacteria, the highest sensitivity is related to gentamicin, and the highest resistance is related to meropenem, and among gram-positive bacteria, the highest sensitivity is related to oxacillin and coamoxiclav, and the highest resistance is related to meropenem.

    Conclusion

    Secondary infection caused by bacteria has increased the mortality rate of patients with Covid-19 and antibiotic resistance is high in bacteria isolated from patients with Covid-19.

    Keywords: Antibiotic resistance, Covid-19, Secondary infection, Antibiogram, Corona virus}
  • حجت الله خسروانی پور، مجید میر محمد خانی*، لیلا نجفی، محمدعلی داور پناه
    زمینه و هدف

    اچ آی وی/ ایدز بیماری نوپدیدی است که رابطه تنگاتنگی با رفتارهای پرخطر دارد و گروه های مختلف سنی، جنسی، نژادی، فرهنگی، طبقات اجتماعی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی متغیرهای دموگرافیک در ارتباط بین رفتارهای پرخطر با اچ آی وی/ ایدز بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی با استفاده از روش سرشماری بر روی 3838 نفر از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره بیماری های رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1399 انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها نرم افزار کشوری ثبت مشاوره بیماری های رفتاری شامل متغیرهای دموگرافیک و رفتارهای پرخطر در دو گروه اچ آی وی/ ایدز شناسایی شده مثبت و منفی بود. از مدل سازی معادلات ساختاری جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    بر اساس مدل نهایی، متغیرهای دموگرافیک 46/13 درصد از موارد ابتلاء به بیماری را تبیین می کنند، اما رفتارهای پرخطر 40/44 درصد از موارد ابتلاء را تبیین می کنند. پس قدرت تبیین متغیرهای دموگرافیک در ابتلاء به بیماری نسبت به رفتارهای پرخطر پایین تر است، بنابراین متغیرهای دموگرافیک نقش میانجی ندارند. رابطه بین متغیرهای دموگرافیک با رفتارهای پرخطر و اچ آی وی/ ایدز از لحاظ آماری معنادار بود (001/0>p).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های مطالعه حاضر، متغیرهای دموگرافیک نقش میانجی ندارند و با توجه به معنادار بودن ارتباط متغیرهای دموگرافیک با رفتارهای پرخطر و هم چنین با ایدز، لذا متغیرهای دموگرافیک نقش مخدوش کننده دارند. بنابراین برنامه های آموزشی مستمر در زمینه پیش گیری و کنترل رفتارهای پرخطر، در کاهش بروز ایدز بسیار کمک کننده خواهد بود.
    واژه های کلیدی: نقش میانجی، رفتارهای پرخطر، متغیرهای دموگرافیک، اچ آی وی/ ایدز، مراکز مشاوره

    کلید واژگان: نقش میانجی, رفتارهای پرخطر, متغیرهای دموگرافیک, اچ آی وی, ایدز, مراکز مشاوره}
    Hojjatollah Khosravani Poor, Majid Mir Mohammad Khani*, Leila Najafi, MohammadAli Davar Panah
    Background and Objectives

    Human immunodeficiency virus/Acquired immune deficiency syndrome (HIV/AIDS) is an emerging disease that has a close relationship with high-risk behaviors and affected different age groups, gender, race, culture, and social and economic classes. The aim of the present study was to investigate the mediating role of demographic variables in the relationship between high-risk behaviors and HIV/AIDS.

    Materials and Methods

    This descriptive study was conducted using the census method on 3838 people referred to behavioral disease counseling centers of Shiraz University of Medical Sciences in 2020. The data collection tool was the national software for registering behavioral diseases consultation, including demographic variables and high-risk behaviors in two groups of HIV/AIDS identified as positive and negative. Structural equation modeling was used to analyze the data.

    Results

    According to the final model, demographic variables explain 13.46% of disease cases, but high-risk behaviors explain 44.40% of disease cases. Therefore, the explanatory power of demographic variables in contracting the disease is lower than high-risk behaviors, so demographic variables do not play a mediating role. The relationship between demographic variables and high-risk behaviors and HIV/AIDS was statistically significant (p<0.001).

    Conclusion

    According to the findings, demographic variables do not play a mediating role, and considering the significant relationship between demographic variables and high-risk behaviors and AIDS, demographic variables play a confounding role. Therefore, continuous educational programs in the field of prevention and control of high-risk behaviors will be very helpful in reducing the incidence of AIDS. 

    Keywords: Mediating role, High-risk behaviors, Demographic variables, HIV, AIDS, Counseling centers}
  • مریم نعمانی، مریم عزیززاده، مجید میر محمد خانی، کامیار منصوری، داریوش پهلوان*
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی و عوامل پیش بینی کننده آن در بیماران مبتلا به اگزامای شغلی دست اجراء شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه مقطعی- تحلیلی 244  بیمار مبتلا به اگزامای شغلی دست بصورت نمونه گیری در دسترس مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد شاخص کیفیت زندگی در بیماری های پوستی (DLQI) و مقیاس آنالوگ بصری (VAS) بودند. آنالیز داده ها توسط  Stata نسخه 14 انجام و نسبت شانس خام و تعدیل شده (Odds Ratio) با فاصله اطمینان 95 درصد (95% CI) گزارش گردید. 

    یافته ها

    7/46 % مبتلا به اگزما شدید بودند. مدل چند متغیره رگرسیون لجستیک نشان داد سن بالای 30 سال (98/9 - 92/2 : فاصله اطمینان 95 %  با 40/5O=R) ، جنسیت زن  (60/3 - 14/1 : فاصله اطمینان 95 %  با 02/2O=R) ، خانه داری  (24/14 - 94/1 : فاصله اطمینان 95 %  با 25/5O=R) ، سابقه کار بالای 5 سال (85/9 - 13/2 : فاصله اطمینان 95 %  با 59/4O=R) ، ساعت کاری بالای 8 ساعت  (62/8 - 57/2 : فاصله اطمینان 95 %  با 71/4O=R)  و شدت اگزمای دست  (56/2 - 28/1 : فاصله اطمینان 95 %  با 14/2O=R) مهمترین فاکتورهای پیش بینی کننده کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به اگزمای دست بودند.

    نتیجه گیری

    اگزامای دست بر کیفیت زندگی اکثر بیماران اثر قابل توجهی دارد ، لذا طراحی و اجرای برنامه های مراقبتی و پیشگیرانه با در نظر گرفتن فاکتورهای فوق الذکر جهت ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: اگزمای دست, کیفیت زندگی, فاکتورهای پیش بینی کننده, مطالعه مقطعی, بهداشت حرفه ای}
    Maryam Namani, Maryam Aziz Zadeh, Majid Mirmohammadkhani, Kamyar Mansori, Daryoush Pahlevan*
    Introduction

    The present study was conducted with the aim of investigating the quality of life and its predictive factors in patients with occupational hand eczema.

    Methods

    In this cross-sectional-analytical study, 244 patients with occupational hand eczema were examined through convenience sampling. The tools of data collection included the standard questionnaire of quality of life index in skin diseases (DLQI) and visual analog scale (VAS). Data analysis was done by Stata14 and the raw and adjusted odds ratio (OR) with a 95% confidence interval (95% CI) was reported.

    Results

    46.7% had severe eczema. Multivariable logistic regression model showed the age over 30 (OR=5.40; CI 95%: 2.92 – 9.98), female gender (OR=2.02 ; ; CI 95% : 1.14 – 3.06), housekeeping (OR=5.25 ; CI 95% : 1.94 – 14.24), work experience over 5 years (OR=4.59 ; CI 95% : 2.13 – 9.85), working more than 8 hours (OR=4.71 ; CI 95% : 2.57 – 8.62) and severity of hand eczema (OR=2.14 ; ; CI 95% : 1.28 – 2.56) were the most important predictors of low life quality in patients with hand eczema (P-value>0.05).

    Conclusion

    Hand eczema has a significant effect on the life quality of most patients; therefore, designing and implementing care and preventive programs considering the above-mentioned factors are necessary to improve the quality of life regarding these patients.

    Keywords: Hand Eczema, Quality of Life, Predictive Factors, Cross-sectional Study, Professional Health}
  • علی زارع عسکری، مجید میرمحمدخانی*، محمدرضا شهاب، عباسعلی ابراهیمیان
    مقدمه

    مدیریت هزینه پرونده های بستری می تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم، مدیریت و کنترل هزینه های بیمارستان را تحت تاثیر قرار دهد. لذا مطالعه حاضر با هدف       طراحی و اعتبارسنجی الگوی مدیریت هزینه پرونده های بستری در نظام گلوبال انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع آمیخته (کیفی- کمی) بود که در سال 1400 انجام شد. جامعه آماری در بخش کیفی؛ مدیران ارشد و میانی و در بخش کمی، مدیران ارشد، میانی و کارکنان بیمارستان نیک نفس رفسنجان بود. در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به همراه گلوله برفی با 33 نفر از خبرگان، مصاحبه عمیق انجام گرفته و در بخش کمی برای سنجش مدل، پرسشنامه محقق ساخته ای با روش نمونه گیری تصادفی در بین 210 تن از نمونه ها توزیع گردید. داده های بخش کیفی توسط نرم افزار Atlas.ti و داده های بخش کمی با روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی با نرم افزارهای SPSS نسخه 21 و  Smart PLS نسخه 3 تحلیل گردید.

    یافته ها

    نتایج بخش کیفی حاکی از آن بود که مدل مدیریت هزینه شامل 15 مقوله فرعی و 6 مقوله اصلی است. در این پژوهش مقوله های اصلی عبارت بودند از: "اطلاعات و آگاهی"، "حساسیت"، "ریسک پذیری و انگیزه"، "کنترل و نظارت"، "تجربه و مهارت"، و "عوامل خارج از اختیار بیمارستان". شاخص های برازش SRMR (069/0)، R2 (<67/0)، GOF (<36/0) نشان داد که برازش مدل های اندازه گیری، ساختاری و کلی مناسب و مورد تایید بود.

    نتیجه گیری

      مطالعه حاضر نشان داد که الگوی طراحی شده مدیریت هزینه پرونده های بستری در نظام گلوبال برازش مناسبی داشته و می تواند در مراکز درمانی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: الگوی مدیریت هزینه, پرونده های بستری, نظام گلوبال, بیمارستان نیک نفس رفسنجان}
    Ali Zare Askari, Majid Mirmohammadkhani*, Mohammadreza Shahab, Abbasali Ebrahimian
    Introduction

     Cost management of inpatient records can directly and indirectly affect the management and control of hospital costs. Therefore, the present study was conducted with the aim of designing and validating the cost management model of inpatient records in the global system.

    Methods

     The present mixed method study was conducted in 2021. Senior and middle managers composed the statistical population in the qualitative section and the senior, middle managers and staff of Niknafas Hospital in Rafsanjan were the quantitative section statistical population. In the qualitative section, in-depth interviews were conducted with 33 experts using the purposive sampling accompanied with snowball method. A researcher-made questionnaire with a random sampling method was used to assess the model among 210 people in the quantitative section. Qualitative data were analyzed by Atlas.ti software and quantitative data were analyzed by exploratory and confirmatory factor analysis using SPSS and SmartPLS version 3 software.

    Results

     The results of the qualitative section indicated that the cost management model includes 15 sub-categories and 6 main categories. "Information and awareness", "sensitivity", "risk-taking and motivation", "control and supervision", "experience and skill", and "factors beyond the hospital's control" were the main categories. The SRMR fit indices (0.069), R2 (>0.67), GOF (>0.36) showed that the fit of the measurement, structural and general models were appropriate and approved.

    Conclusion

     The present study showed that the designed model of cost management of inpatient records in the global system has a good fit and can be used in medical centers.

    Keywords: Cost Management Model, Inpatients, Global System, Niknafas Hospital of Rafsanjan}
  • احسان ایروانی، مجید میرمحمدخانی، الهام غلامی، مجتبی سلطانی کرمانشاهی*
    زمینه

    انواع مختلف مرگ افراد نشان دهنده میزان استفاده افراد از انواع مختلف مراقبت های بهداشتی است و نشان-دهنده رشد و توسعه یک جامعه است. مرگ های زودرس بار سنگین بهداشتی، اقتصادی و روانی روی جامعه می گذارند و با توجه به قابل پیشگیری بودن این مرگ ها تلاش جهت کاهش 25 درصدی مرگ های زودرس تا سال 1404 در برنامه های بالادستی وجود دارد.

    روش کار

    هدف از این مطالعه توصیفی-تحلیلی با استفاده از داده های ثبتی، پهنه بندی مرگ های زودرس در شهرستان های تحت پوشش علوم پزشکی سمنان و بررسی عوامل دخیل در مرگ های زودرس در جهت کاهش مرگ و میر زودرس جامعه به خصوص در افراد با سن 30 تا 69 سال بوده است. داده ها براساس اطلاعات گواهی های فوت درج شده در سامانه ثبت مرگ در جمعیت تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی استان سمنان از سال 1392 تا 1397 استخراج شد. براساس سامانه ثبت مرگ تعداد 3619 مرگ زودرس بین 30 تا 69 سال داشتیم که به وسیله نرم افزار SPSS و با استفاده از آمارهای توصیفی (درصد فراوانی نسبی، میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (کایدو و تی مستقل) برحسب نوع متغیر و در سطح معنی داری 5 درصد آن ها را تحلیل کردیم.

    یافته ها

    مجموع 3619 مرگ زودرس در جمعیت تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی سمنان دارای میانگین (انحراف معیار) 55/7 (10/6) سال بوده است. بیشترین تعداد مرگ زودرس در سال 1394 و کمترین آن مربوط به سال 1393 بوده است. همچنین بیشترین میزان مرگ متعلق به شهرستان آرادان و کمترین آن متعلق به شهرستان مهدی-شهر بوده است. همین طور بیشتر مرگ های زودرس در شهرها (85/5 درصد) روی داده است (P<0/001). در این بین تنها تعداد مرگ زود هنگام ناشی از تصادفات رانندگی و عوارض جراحی در گروه های سنی مختلف یکسان می باشد (P<0/05).

    نتیجه گیری

    برای کاهش مرگ و میرهای زودرس و افزایش امید به زندگی بایستی به پیشگیری از سوانح و حوادث، علل زمینه سازهای بیماری های داخلی و فرهنگ سازی در خصوص تغییر سبک زندگی شهروندان در راستای کاهش هرچه بیشتر عوامل خطر کوشید.

    کلید واژگان: مرگ و میر زودرس, پهنه بندی, گواهی فوت, قلبی و عروقی, سوانح}
    Ehsan Iravani, Majid Mirmohamadkhani, Elham Gholami, Mojtaba Soltani-Kermanshahi*
    Background

    Different types of death among people indicates both the extent to which people use different types of health care and the growth and development of a society. Premature mortality imposes a heavy burden on society in terms of health, economy, and mental issues. Given the preventability of these deaths, efforts are being made to reduce premature deaths by 25 percent ın hıgh level plans by 1404s.

    Methods

    The purpose of this descriptive-analytical study, using death registration data, was to perform zoning of premature deaths in the cities supervised by Semnan University of Medical Sciences in Iran, it also investigated the factors affecting the premature deaths in order to reduce premature mortality especially among people at the age range of 30 to 69. Data were extracted based on the information of death certificates entered in the death registration system from 2013 to 2018. We, thus, studied 3619 registered deaths. The data were analyzed through SPSS software, using descriptive statistics (Relative Frequency, Mean, and Standard Deviation) and inferential tests (chi-square and independent t-test) according to the type of variables. The level of significance was set at 5 percent.

    Results

    The mean and standard deviation of premature mortality was found to be 55.7 ± 10.6 and most of the deaths occurred in the seventh decade of their life. Premature mortality was more common among men, employed people, and urban residents. The major causes of premature mortality included cardiovascular diseases, cancer, and accidents.

    Conclusion

    The results showed that accidents are the major cause of premature mortality at younger age, but they are gradually replaced by chronic and non-communicable diseases at the middle age. Therefore, in order to reduce the risk factors regarding premature mortality, collaboration of the related organizations is essential.

    Keywords: Premature Mortality, Zoning, Death Certificate, Cardiovascular, Accidents}
  • علی زارع عسکری، مجید میرمحمدخانی*، محمدرضا شهاب، عباسعلی ابراهیمیان
    زمینه و هدف

    محاسبه هزینه های خدمات بستری مشمول تعرفه گلوبال و مقایسه آن با تعرفه مصوب در بیمارستان ها از نظر سود و زیان بیمارستان ها بسیار حایز اهمیت است. این پژوهش با هدف تعیین و مقایسه هزینه صورت حساب های اعمال جراحی گلوبالبا تعرفه های مصوب آن ها در بیمارستان تک تخصصی زنان و زایمان نیک نفس دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی، جامعه پژوهش شامل کلیه صورت حساب های موجود در پرونده های بستری مشمول تعرفه گلوبال در سال 1398 در بیمارستان نیک نفس رفسنجان بود. داده های مورد نیاز از صورت حساب های بیماران جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی و نرم افزار SPSS نسخه20 تحلیل گردید.

    یافته ها

    در سال 1398 از مجموع خدمات بستری مربوط به گروه زنان و زایمان، 6 خدمت مشمول تعرفه گلوبال انجام شد. مقایسه میانگین هزینه های انجام شده در این خدمات با تعرفه مصوب آن ها نشان داد در تمامی آن ها، هزینه های بیمارستان بین 74/10 درصد تا 54/20 درصد بیش تر از تعرفه گلوبال مصوب بوده است. بیش ترین اختلاف (54/20 درصد) مربوط به جراحی سزارین و کم ترین آن (74/10 درصد) مربوط به جراحی هیستروکتومی بود.

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد خدمات گلوبال بیمارستان نیک نفس رفسنجان دارای توجیه اقتصادی نبوده و تعرفه های گلوبال منجر به زیان بیمارستان می گردند. لذا پیشنهاد می گردد که مسیولین بیمارستان تمرکز بیش تری به مدیریت هزینه های خدمات گلوبال داشته باشند و نیز تعرفه های مصوب متناسب با رشد تورم و با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی بیماران، مورد بازبینی قرار گیرند.

    کلید واژگان: مقایسه هزینه ها, تعرفه گلوبال, دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان}
    A. Zare Askari, M. M. Mir Mohammadkhani*, M. R. Shahab, A. A. Ebrahimian
    Background and Objectives

    It is very important to calculate the costs of inpatient services covered by the global tariff and compare it with the approved tariff in hospitals in regard to the financial profit and loss. In this regard, this study was conducted with the aim of comparing the costs of global inpatient services bills with their approved tariffs in Niknafs Obstetrics and Gynecology Hospital in Rafsanjan.

    Materials and Methods

    In this descriptive study, the population included all the invoices of hospitalized cases subjected to the global tariff in 2019 in Niknafs Hospital in Rafsanjan. The required data were collected from the patients' accounts and analyzed using descriptive statistics and SPSS 20 software.

    Results

    In 2019, out of the total inpatient services related to the obstetrics and gynecology group, 6 services subjected to the global tariffs were performed in Niknafs Obstetrics and Gynecology Hospital in Rafsanjan. A comparison of the average costs incurred in these services with their approved tariffs showed that in all of them, hospital costs were between 10.74% and 20.54% higher than the approved global tariffs. The highest difference (20.54%) was related to cesarean section, and the lowest (10.74%) was related to hysterectomy.

    Conclusion

    The results of this study showed that the global services of this hospital have no economic justification and global tariffs lead to losses of the hospital. Therefore, it is suggested that hospital officials focus more on managing the costs of global services, and approved tariffs be reviewed in a timely manner, commensurate with the growth of inflation and taking into account the different conditions of patients.

    Keywords: Cost comparison, Global tariff, Rafsanjan University of Medical Sciences}
  • رامین طاهری، سمانه فلاحی لیما، نوید علمی صدر*، مجید میرمحمدخانی
    سابقه و هدف

    پسوریازیس یک بیماری التهابی مزمن با منشا ایمنی و ژنتیکی است که عمدتا پوست و مفاصل را درگیر می کند. این بیماری می تواند با عوارض چشمی همراه باشد و باعث کاهش بینایی و کیفیت زندگی شود. هدف از این مطالعه تعیین شیوع و نوع درگیری چشمی در بیماران مبتلا به پسوریازیس است تا با شناسایی بیماری در زمان مناسب از عوارض ناخواسته پیشگیری نماییم.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه توصیفی- تحلیلی- مقطعی که در سال 1398 در کلینیک کوثر سمنان (دانشگاه علوم پزشکی سمنان) انجام شد، 40 بیمار مبتلا به پسوریازیس به روش تمام شماری وارد مطالعه شدند و مورد معاینه سیستمیک و چشمی قرار گرفتند. معیارهای ورود شامل محدوده سنی 80-10 سال و گذشت حداقل 6 ماه از تشخیص بیماری بود.

    یافته ها

     میانگین سنی بیماران 17/05 ± 43/33 سال بود. 17 نفر از بیماران مورد بررسی مرد (42/5 درصد) و 23 نفر (57/5 درصد) زن بودند. بیماری های چشمی در مبتلایان به پسوریازیس به ترتیب شیوع شامل خشکی چشم (57/5 درصد)، بلفاریت خلفی (50 درصد)، پرخونی ملتحمه (27/5 درصد)، کاتاراکت (20 درصد) و یووییت قدامی (7/5 درصد) بود. وجود بیماری چشمی با مدت ابتلا به پسوریازیس رابطه معنی دار داشت (0/03=P).

    استنتاج

    مطالعه حاضر نشان داد که بیماری های سطح چشم مثل خشکی چشم و بلفاریت خلفی در مبتلایان به پسوریازیس شیوع بالایی دارند و این اختلالات با مدت زمان ابتلا به پسوریازیس مرتبط است. از این رو توصیه می شود تا مبتلایان به پسوریازیس تحت معاینات دوره ای و منظم چشمی قرار گیرند، تا بیماری های چشمی در زمان مناسب شناسایی شده و از عوارض ناخواسته پیشگیری شود.

    کلید واژگان: پسوریازیس, بیماری های چشم, شیوع, یووئیت, خشکی چشمم}
    Ramin Taheri, Samaneh Fallahi Lima, Navid Elmi Sadr*, Majid Mirmohammadkhani
    Background and purpose

    Psoriasis is an inflammatory disease with skin and joint manifestations. This disease can be associated with ocular complications and reduce vision and quality of life. The aim of this study was to determine the prevalence and type of ocular involvement in patients with psoriasis to prevent unwanted complications by identifying the disease at the right time.

    Materials and methods

    A cross-sectional study was carried out in 40 patients with psoriasis in Semnan Kowsar Clinic affiliated to Semnan University of Medical Sciences, 2019. The participants were selected via census sampling and underwent systemic and ophthalmic examination. Patients aging 10-80 years old with at least 6 months of disease onset were included.

    Results

    The mean age of patients was 43.33 ± 17.05 years, and there were 17 (42.5%) males and 23 (57.5%) females. The ocular diseases included dry eye (57.5%), posterior blepharitis (50%), conjunctival hyperemia (27.5%), cataract (20%), and anterior uveitis (7.5%). The presence of ocular disease was found to be significantly associated with the duration of psoriasis (P = 0.03).

    Conclusion

    In this study, ocular surface diseases such as dry eye and posterior blepharitis were common in patients studied and were associated with the duration of psoriasis. Therefore, patients with psoriasis should undergo periodic and regular eye examinations to identify ocular diseases in a timely manner and prevent unwanted complications.

    Keywords: psoriasis, eye diseases, prevalence, uveitis, dry eye}
  • سمیه پریشن، عاطفه امینیان فر*، سیروس تقی زاده، مجید میرمحمدخانی
    هدف

    یافته های تحقیقات پیشین نشان می دهد بین وضعیت جلو آمده سر و نارسایی حس عمقی ارتباط وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای تاثیر فوری و تاخیری کینزیوتیپ و تمرینات ثباتی بر حس عمقی گردن در افراد با وضعیت جلو آمده ی سر بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کارآزمایی بالینی 43 زن با وضعیت جلو آمده ی سر (35-18سال) به طور تصادفی در 3 گروه قرار گرفتند: گروه کینزیوتیپ(K.T)  16 نفر، گروه تمرینات ثباتی (SE) 12 نفر، گروه کینزیوتیپ همراه با تمرینات ثباتی (K.T+SE) 15 نفر بودند. روش مطالعه، خطای بازسازی تغییر وضعیت گردن در سه وضعیت: دامنه خنثی به دامنه کامل خم کردن، دامنه خنثی به 50% دامنه کامل خم کردن، 50% دامنه کامل خم کردن به دامنه خنثی به وسیله الکتروگونیامتر دیجیتال در 4 جلسه شامل: جلسه اول (قبل از مداخله)، جلسه دوم (بلافاصله پس از مداخله)، جلسه سوم (پایان4 هفته مداخله) و جلسه چهارم (یک ماه پس از آخرین جلسه مداخله جهت بررسی پایایی اثر درمان) اندازه گیری شد. در گروه K.T، کینزیوتیپ 3 بار در هفته و در گروه SE، تمرینات 3 بار در روز و در گروه کینزیوتیپ همراه با تمرینات ثباتی (K.T+SE) مطابق دو گروه فوق به کار برده شد. مداخله به مدت 4 هفته انجام گرفت. پایایی درمان یک ماه پس از مداخله بررسی شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون آماری تفاوت معناداری را بین سه گروه مداخله نشان نداد (05/0>P). در بررسی درون گروهی، تفاوت معنادار در خطای بازسازی تغییر وضعیت گردن قبل و یک ماه بعد از مداخله مشاهده گردید (05/0<P). اما در بررسی اثر فوری مداخله تفاوت معنادار مشاهده نگردید (05/0>P).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد کینزیوتیپ، تمرینات ثباتی و کینزیوتیپ همراه با تمرینات ثباتی در کاهش خطای بازسازی تغییر وضعیت گردن و بهبود حس عمقی در افراد با وضعیت جلو آمده ی سر موثر می باشند.

    کلید واژگان: وضعیت جلو آمده ی سر, خطای بازسازی تغییر وضعیت, حس عمقی, کینزیوتیپ, تمرینات ثباتی}
    Somayyeh Parishan, Atefeh Aminian Far*, Cyrus Taghizadeh, Majid Mirmohammadkhani
    Introduction

    Previous researches show that there is a meaningful relationship between forward head posture and dysfunction of proprioception. The purpose of this study was to compare the immediate, late and last effect of kinesio taping (KT) and stabilization exercise (SE) on neck proprioception in people with forward head posture.

    Materials and Methods

    In this clinical trial study, forty three women with forward head posture (18-35 years old) were randomly assigned into 3 groups: KT group (n=15), SE group (n=12), KT with SE group (n=16). Joint repositioning error angle changes were measured in three positions: neutral to full neck flexion, neutral to 50% of full flexion, 50% of full flexion to neutral position through a digital dual inclinometer in four sessions including: first session (pre-intervention), second session (immediately after intervention), third session (end of 4 weeks intervention) and fourth session (one month after the last intervention to evaluate the persistency of intervention). In the KT group, kinesiotape was used 3 times a week, in the SE group, stabilization exercises administered 3 times a day, and in the KT + SE the intervention was the same as the two groups. The intervention was performed for 4 weeks. Persistency of the treatment was evaluated one month after the intervention.

    Results

    the results of ANOVA test showed no significant difference between the three intervention groups (P>0.05). In the within-group study, a significant difference was observed in the repositioning error angle changes before and one month after the intervention (P<0.05). But no significant difference was observed in the study of the immediate effect of the intervention (P>0.05).

    Conclusion

    It seems that KT, SE, and KT plus SE are effective in reducing repositioning error angle of neck and improving proprioception in people with forward head posture.

    Keywords: Forward Head Posture, Repositioning Error, Proprioception, Kinesiotape, Stabilization Exercise}
  • حجت الله خسروانی پور، مجید میر محمد خانی*، لیلا نجفی، محمدعلی داورپناه
    زمینه و هدف

    عفونت HIV طی 30 سال گذشته گسترش یافته و بی شک یک چالش مهم بهداشت عمومی در سطح جهان می باشد. هدف از پژوهش حاضر تعیین وضعیت اپیدمیولوژیک مبتلایان به HIV/AIDS تحت پوشش مرکز مشاوره بیماری های رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز طی سال های 1373 تا 1399 بوده است.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی، به روش سرشماری 3710 نفر از مبتلایان به HIV/AIDS تحت پوشش مرکز مشاوره بیماری های رفتاری دانشگاه علوم پزشکی شیراز به عنوان نمونه انتخاب شدند. منبع جمع آوری داده ها نرم افزار کشوری ثبت مشاوره بیماری های رفتاری بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های فیشر، کای مربع و آنووا استفاده شد.

    یافته ها

    32/78 درصد مبتلایان را مردان تشکیل می دادند. میانگین سن مبتلایان 10/369±44/61 و بالاترین گروه سنی44 -35 ساله، 1488 نفر (1/40 درصد) بود. از نظر وضعیت تاهل، افراد مجرد 1338 نفر(06/36 درصد) بیشترین و افراد همسر مرده 229 نفر(48/6 درصد) کمترین بودند. بیشترین راه انتقال آلودگی، اعتیاد تزریقی 2383 مورد (2/64 درصد) و کمترین، مادر به کودک 71 مورد (9/1 درصد) بود. در مقایسه اولین و آخرین رفتارهای پرخطر، رابطه جنسی غیرهمجنس از 50/41 به 82/43 درصد افزایش یافته و فقط 37/5 درصد به صورت مستمر از کاندوم استفاده می کردند.

    نتایج

    بر اساس یافته ها، انتقال بیماری از راه تماس جنسی در حال افزایش است. لذا طراحی و تدوین برنامه های کنترلی موثر در زمینه رفتارهای جنسی بیش از پیش احساس می شود.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژیک, HIV, AIDS, بیماری های رفتاری}
    Hojjatollah Khosravani Poor, Majid Mirmohammadkhani *, Leila Najafi, Mohammad Ali Davar Panah
    Introduction

    HIV infection has spread over the last 30 years and is undoubtedly the major public health challenge in worldwide. The aim of this study was to determine the epidemiological status of HIV/AIDS infected under the Covered of the Behavioral Diseases Counseling Center of Shiraz University of Medical Sciences during 1994 to 2020.

    Materials and Methods

    In this descriptive study, 3710 people living with HIV/AIDS in Fars province, covered by the Behavioral Diseases Counseling Center of Shiraz University of Medical Sciences, were selected as a sample by census method. The source of data collection was the national behavioral disease counseling software. Data analyzed by Fisher test, Chi square test and ANOVA test using SPSS19 statistic software.

    Results

    78.32% of the infected were men. The mean and standard deviation age of infected was 44.61± 10.36 and the highest age group was 35-44 years old, 1488 people (40.1%). In terms of marital status, 1338 single people (36.06%) were the most and dead spouses were 229 (6.48%) were the lowest. The highest route of transmission injected drug abuse 2383 cases (64.2%) and the lowest was 71 cases (1.9%) from mother to child. Compared to the first and last high-risk behaviors, Heterosexual contact increased from 41.50 to 43.82% and only 5.37% used condoms continuously.

    Conclusions

    According to the findings, the transmission of the disease sexual contact is increasing. Therefore, designing and formulating effective control programs in the field of sexual behaviors is felt more than before.

    Keywords: Epidemiological, HIV, AIDS, Behavioral Diseases}
  • محدثه پاک نظر، مجید میرمحمدخانی، نعمت ستوده اصل، مهدی عاشوری، بهناز بهنام، فاطمه پاک نظر*
    هدف

    سلامت روان در دانش آموزان به عوامل متعددی مربوط است. این مطالعه با هدف بررسی مشکلات سلامت روان در دانش آموزان مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و مقایسه آن با مدارس عادی دولتی دوره اول متوسطه استان سمنان (1398) انجام شد.

    مواد و روش ها: 

    در یک مطالعه مقطعی و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای، دانش آموزان با استفاده از پرسش نامه توانایی ها و مشکلات (SDQ) از نظر مشکلات سلامت روان در پنج حیطه عاطفی، سلوک، بیش فعالی، روابط با همسالان و همیاری اجتماعی بررسی شدند.

    یافته ها: 

    تعداد 624 دانش آموز (304 پسر و 320 دختر) از 24مدرسه دولتی منتخب در مطالعه شرکت کردند. فراوانی موارد دارای مشکلات در مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی 291 نفر (6/18%، فاصله اطمینان 95%: 1/14% تا 0/23%) و در مدارس عادی دولتی 331 نفر (30%، فاصله اطمینان 95%: 1/25% تا 9/34%) بود (001/0<p). شیوع کلی مشکلات پس از وزن دهی جمعیتی 8/28% برآورد شد. دانش آموزان مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی در حیطه های عاطفی و سلوک وضعیت بهتری را نشان دادند (001/0<p). با تطبیق متغیرهای زمینه ای، تحصیل در مدارس عادی دولتی با افزایش معنی دار شانس وجود مشکلات سلامت روان همراهی نشان داد (نسبت شانس تطبیق). یافته 90/1، فاصله اطمینان 95%: 06/1 تا 42/3، 032/0=P).

    نتیجه گیری: 

    تفاوت در شیوع گرچه می تواند تا حدی مربوط به تفاوت های فردی و اختلاف در محیط درسی مدارس باشد، اما  نقش تفاوت های اقتصادی اجتماعی نباید از نظر دور بماند. با عنایت به شیوع نسبتا بالای مشکلات سلامت روان، توجه بیش تر به انجام موثر غربالگری و پایش دوره ای در دانش آموزان خصوصا در مدارس عادی دولتی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: سلامت روان, دانش آموزان, رفتار, عواطف, اختلال کمبود توجه با بیش فعالی, نوجوان}
    Mohadeseh Paknazar, Majid Mirmohammadkhani, Nemat Sotodehasl, Mehdi Ashouri, Behnaz Behnam, Fatemeh Paknazar*
    Introduction

    Mental health in students is related to several factors. The study was conducted to investigate the mental health problems of talented students in special schools and students from ordinary ones in Semnan province in Iran (2019).

    Materials and Methods

    In a cross-sectional study using cluster sampling, a group of junior high school students were evaluated using the strengthens and difficulties questionnaire (SDQ) for evaluation of mental health in five domains: emotional symptoms, conduct problems, hyperactivity/inattention, peer relationship problems and prosocial behavior.

    Results

    From 24 selected public schools, 624 students (304 boys and 320 girls) participated in the study. The relative frequency of problems in special schools (291 people) was 18.6% (95% CI: 14.1 to 23.0) and in ordinary schools (331 people) was 30% (95% CI: 25.1 to 34.9) (P<0.001). The overall prevalence of problems after population weighting was estimated at 28.8%. Talented students showed better status in the areas of emotional and conduct (P<0.001). Adjusting for other variables education in ordinary schools was associated with a significant increase in the chance of having mental health problem (Adjusted OR=1.90, 95% CI: 1.06, 3.42; P=0.032)

    Conclusion

    Differences in the prevalence of mental health problems may be partly related to individual and the school environment differences. However, the role of socio-economic differences should not be ignored. Given the relatively high prevalence of mental health problems, it is recommended that more attention be paid to effective and periodic screening and monitoring of students, especially in ordinary schools.

    Keywords: Mental Health, Students, Emotions, Behavior, Attention Deficit Disorder with Hyperactivity, Adolescent}
  • حسام الدین عسکری مجدآبادی، محسن سلیمانی*، مجید میرمحمدخانی، الهام زمانی پور
    زمینه و هدف

    عفونت یک مشکل اساسی در بخش های مراقبت ویژه است. امروزه برای کاهش کلونیزاسیون دهان از محلول کلرهگزیدین استفاده می شود. هدف این مطالعه بررسی کارایی محلول کلرهگزیدین در کاهش کلونیزاسیون دهان بیماران بستری در بخش های ویژه بود.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی (از دی ماه 1397 تا مرداد 1398) بر روی 60 بیمار بستری در بخش های مراقبت ویژه یکی از بیمارستان های سمنان که براساس معیارهای ورود انتخاب شده بودند انجام شد. کلونیزاسیون دهان بیماران در بدو ورود با کشت از دهان و حلق بررسی شد. پس از 48 ساعت و انجام دهان شویه با محلول کلرهگزیدین 2/%0 سه بار در روز، مجددا کلونیزاسیون دهان بررسی شد. پس از جمع آوری داده ها نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    بیشتر بیماران مورد مطالعه مرد (80%) با میانگین سنی 19/15±23/45 سال بودند. اکثر بیماران از اورژانس به بخش ویژه منتقل شده بودند و دارای لوله تراشه بودند. در زمان ورود به بخش ویژه، 8 بیمار آلوده به ایکولای و 6 بیمار آلوده به کلبسیلا بودند. یافته ها نشان داد که کلرهگزیدین 2/0% تاثیری در کاهش کلونیزاسیون دهان نداشت. پس از 48 ساعت بستری در بخش ویژه میزان موارد آلودگی به ایکولای افزایش معناداری داشت (01/0=P) ولی اختلاف معناداری در افزایش موارد آلودگی به کلبسیلا وجود نداشت (25/0=P).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که کلرهگزیدین 2/0% تاثیری بر میکروارگانیسم های دهان ندارد و لازم است برای کاهش کلونیزاسیون دهان حرکات مکانیکی و مسواک زدن نیز مورد توجه قرار گیرند. بیشتر بیماران در اورژانس آلوده به میکروارگانیسم های بیماری زا بودند. بنابراین راهبردهای مناسب برای کاهش آلودگی در بخش های اورژانس لازم است.

    کلید واژگان: کلرهگزیدین, مراقبت ویژه, کنترل عفونت و بهداشت دهان}
    Hesamodin Askari Majdabadi, Mohsen Soleimani*, Majid Mirmohammadkhani, Elham Zamanipoor
    Background

    Infection is a vital problem in intensive care units. Currently, chlorhexidine solution is used to reduce oral colonization. This study aimed to determine the efficacy of chlorhexidine solution on oropharyngeal bacterial colonization in hospitalized patients in the intensive care units.

    Methods

    This descriptive study (from August 2018 to May 2019) was performed on 60 patients who administered in medical and surgical intensive care units (ICUs) in one of the university hospitals in Semnan city. Patients admitted to (ICUs) were selected according to inclusion criteria. At the time of admission to the intensive care unit, oropharyngeal colonization of patients was assessed. Forty-eight hours after admission and using the chlorhexidine solution 0.2% three times a day, oropharyngeal colonization was assessed again. Data analysis was performed with SPSS software, version. 22 in the significant level of 0.05.

    Results

    This study showed most of the patients in this study were male (80%) with mean age of 45.23±15.19 years. Most patients were transferred from the emergency department to intensive care units and had endotracheal tubes. At the time of admission to the intensive care unit, 8 patients were infected with E. coli and 6 patients were infected with Klebsiella. The results also showed that the use of chlorhexidine 0.2% had no significant effect on the reduction of micro-organisms in the oropharyngeal area. Forty-eight hours after admission to ICUs, the incidence of E. coli infection increased (P=0.01) but there was no significant increase in the klebsiella infection rate (P=0.25).

    Conclusion

    This study showed that the use of chlorhexidine solution 0.2% did not affect the reduction of micro-organisms in the oropharyngeal areas of patients. Therefore, oral care protocols that include mechanical movements and toothbrushing should be considered to reduce the occurrence of micro-organisms. This study also found that most patients who were referred to the intensive care unit were contaminated with pathogenic micro-organisms. Therefore, consideration should be given to appropriate strategies to reduce infections in the emergency department.

    Keywords: chlorhexidine, critical care, infection control, oral hygiene}
  • محسن میری، رقیه محمدی*، سید رسول باقری، مجید میرمحمدخانی
    هدف

    هدف از  این مطالعه مقایسه دو روش سوزن خشک در درمان نقاط ماشه ای فعال عضله گاستروکنمیوس بر درد و ارتفاع پرش در ورزشکاران غیر حرفه ای بود.

    مواد و روش ها

    40 ورزشکار غیر حرفه ای مبتدی مرد مبتلا به نقطه ماشه ای فعال در هر عضله گاستروکنمیوس انتخاب و به روش تصادفی شده به دو گروه، روش متداول سوزن خشک پیستون و روش چرخش سوزن تقسیم شدند. درد و پرش عمودی به صورت قبل و بعد مداخله، روز اول، دوم و سوم بعد مداخله با معیار بصری درد و دستگاه آنالیز حرکتی مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها

     تفاوت معناداری در تغیر شدت درد و ارتفاع پرش در هر دو گروه وجود دارد (001/0>P). هم چنین رفتار تغیر شدت درد در گروه چرخش سوزن متفاوت از گروه پیستون بود (001/0>P). ولی تغیر ارتفاع پرش بین دو گروه معنادار نبود (304/0=P).

    نتیجه گیری

     سوزن خشک به روش چرخشی، اثر ضد دردی قوی و آزردگی کمی در خاموش کردن نقاط ماشه ای دارد ولی هر دو تکنیک، باعث کاهش درد و بهبود پرش عمودی در ورزشکاران مبتدی مبتلا به نقاط ماشه ای فعال در عضله گاستروکنمیوس می شود.

    کلید واژگان: سندرم درد میوفاشیایی, نقاط ماشه ای, درمان های مکمل, درد}
    Mohsem Miri, Roghayeh Mohammadi*, Rasoul Bagheri, Majid Mirmohammadkhani
    Introduction

    The objective of this study was to compare two methods of dry needle treatment in active trigger points of Gastrocnemius muscle on pain and height jump in non-professional athletes.

    Materials and Methods

    Forty male athletes were selected with active trigger points in each Gastrocnemius muscle. Relatively, subjects were assigned randomly in two conventional dry needle piston method groups and rotational method groups. Vertical jump and pain were evaluated before, after, the first, second and third days of intervention by visual analog scale and the motion analysis system.

    Results

    There was a significant difference in pain intensity and jump height in both groups (P<0.001). Also, the behavior of pain intensity was different in the needle rotation group from the piston group (P<0.001). But the height of jump between the two groups was not significant (P=0.304)

    Conclusion

    Needle rotation had a strong antinociceptive effect and little annoyance in trigger points. However, both techniques reduced pain and improved vertical jump in non-professional athletes with active trigger points in gastrocnemius muscle.

    Keywords: Myofascial Pain, Trigger Points Syndromes, Complementary Therapies, Pain}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر مجید میرمحمدخانی
    میرمحمدخانی، مجید
    دانشیار
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال